ابزار تلگرام

آپلود عکسابزار تلگرام برای وبلاگ

بایگانی تیر ۱۳۹۵ :: آ خدا ( وب مهربانی )

آ خدا ( وب مهربانی )

( مطلب نداری بردار ؛ مطلب داری بذار )

آ خدا ( وب مهربانی )

( مطلب نداری بردار ؛ مطلب داری بذار )

آ خدا ( وب مهربانی )

برای اولین بار
- بعد از دیوار مهربانی و طاقچه مهربانی -
اینک :
« وب مهربـــــــــــانی »
مطلـــــب داری بــــــــــذار
مطلــــب نداری بــــــــــــردار
( مطالب دوستان به اسم خودشان منتشر خواهد شد.
ترجیحا مطالبی متناسب با آ خدا )

*******************************
*******************************
تذکر:
لزوما داستان ها و خاطراتی که در این وبلاگ نوشته میشن مربوط به زمان حال نیست بلکه تجربیات تبلیغی سال ها ومحلات مختلف بنده و بعضا همکاران بنده است و حتی در مواردی پیاز داغ قضیه هم زیادتر شده تا جاذبه لازم را پیدا کنه.
بنابراین خواننده محترم حق تطبیق این خاطرات بر محل تبلیغی فعلی حقیر رو ندارد...

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین نظرات
پیوندها
پیوندهای روزانه

۸۴ مطلب در تیر ۱۳۹۵ ثبت شده است

خدابنّا

سه شنبه, ۸ تیر ۱۳۹۵، ۰۵:۲۴ ب.ظ

بنّا خونه ت رو با مصالحی که بهش میدی ، می سازه!!

اگه مصالحت بد باشه و بنّا دلسوز ، تذکرات لازم رو بهت میده... خواه به گوش بگیری یا نه؟!


بنّای زندگی تو خداست!

اوست که زندگی تورو می سازه اما بر اساس مصالحی که تو بهش میدی، بر اساس اعمال و نیات خودت!!

تو آئین نامه ای هم که به دست بندگانش رسونده توصیه کرده از چه مصالحی باید استفاده بشه و از چه مصالحی نباید استفاده بشه!


و شب قدر شبی ست که خدا نقشه زندگی یه ساله ت رو قراره بکشه!!

( فِیهَا یُفْرَقُ کُلُّ أَمْرٍ حَکِیمٍ (4) دخان - در آن شب که هر امرى بر طبق حکمت خداوند تنظیم مى گردد. )

نوع مصالحت رو خودت باید مشخص کنی و به اطلاع خدا برسونی!

با خدا باید قول و قرارهایی بگذاری، نیت هات رو اصلاح کنی، والبته از خودش بخواهی بزرگی کنه و بهترین مصالح رو از جیب خودش بهت تفضل کنه...

این بنّا بنّاییه که اگه لیاقتت رو برا داشتن یه چنین خونه ای ثابت کنی دریغ نخواهد ورزید...


بهترین ها تقدیرتان

روز بیست و دوم :

اللَّهُمَّ افْتَحْ لِی فِیهِ أَبْوَابَ فَضْلِکَ وَ أَنْزِلْ عَلَیَّ فِیهِ بَرَکَاتِکَ وَ وَفِّقْنِی فِیهِ لِمُوجِبَاتِ مَرْضَاتِکَ وَ أَسْکِنِّی فِیهِ بُحْبُوحَاتِ جَنَّاتِکَ یَا مُجِیبَ دَعْوَةِ الْمُضْطَرِّینَ

خدایا! در این ماه درهاى فضلت را به روى من بگشا، و برکاتت را بر من نازل فرما، و به موجبات خشنودى ات موفقم بدار، و در میان بهشت هایت جایم ده، اى برآورنده خواهش درماندگان!


بدی ، خوبی

نیت ، عمل

دو دو تا چارتا


 - خدا که مسلما اهل ظلم نمیتونه باشه :

وَأَنَّ اللَّهَ لَیْسَ بِظَلَّامٍ لِلْعَبِیدِ (51) انفال - (ظلم اندک هم برای خدا بسیار است لذا به صیغه مبالغه تعبیر کرده)

چون ظلم نشانه ضعف در طرف هست و خدا کمال محض است -


در سه مورد از اون چهار مورد با ما به فضل و رحمتش بر خورد می کنه و در یک مورد به عدل:

1 - نیت کار خوبی کردی ، همین نیت خشک و خالی برات حسنه ثبت میشه و این فضل خداست.

2 - اگر نیتت رو به مرحله عمل رسوندی، اون رو طبق آیات قرآن حداقل به ده برابر پاداش میده (بیشتر هم گفته شده) و این هم نشانه فضل و رحمت خداست.

3 - نیت کار بد کردی، دستور داده تا به مرحله عمل نرسیده چیزی به حسابت ننویسند.! این هم فضل الهی محسوب میشه...( البته خوبه انسان فکر گناه رو هم به ذهنش راه نده چرا که جایی که اتش روشن بشه خواه ناخواه در و دیوارش سیاه و تیره خواهد شد)

4 - بله اگه نیتت به عمل ختم شد اینجا رو خدا به عدالت باهات برخورد می کنه: یه گناه به یه گناه


حالا در دعای بیست و دوم رمضان همون رو میخوایم که در این دعا میخوایم : الهی عاملنا بفضلک ولاتعاملنا بعدلک

خدایا! این مورد چهارم رو هم مثل اون سه مورد دیگه با فضل و رحمتت با ما معامله بفرما.

حتی اون موارد رو هم با فضل و رحمت بیشتری از جانب خود بر ما منت بگذار.


مدرک ثبت نیت خوب و عدم ثبت نیت بد: تفسیر نمونه ذیل آیه 10 و 11 انفطار -

مدرک چند برابری اعمال خوب و ثبت یک عمل برای کار بد : سوره انعام آیه: 160 و سوره نمل آیات 89 و 90 ، و قصص آیه 84 -


+ در روایتی آمده است:

... هنگامى که انسان کار بدى انجام مى دهد، فرشته راست به فرشته چپ مى گوید: در نوشتن این گناه عجله مکن شاید کار نیکى بعد از آن انجام دهد که گناه او را بپوشاند همانگونه که خداوند بزرگ مى فرماید: (ان الحسنات یذهبن السیئات ) یا اینکه توبه و استغفار کند (و اثر گـناه از میان برود)... و او هفت ساعت از نوشتن کار بد خوددارى مى کند، و اگر کار نیک یا استغفارى به دنبال آن نیاید فرشته حسنات به فرشته سیئات مى گوید بنویس بر این بدبخت محروم ! - تفسیر نمونه ذیل آیه 10 و 11 انفطار

پس حتی در باب عمل بد هم تفضل الهی ابتداءً شامل حال اوست چنانچه استفاده نکرد به عدل تبدیل گردد.


امشب را با توجه به فضل الهی قدر بگیریم...

التماس دعا

سلام حاج آقا
ببخشید یه سوال

چرا توی بخش آخر دعای توسل می گیم: ارجو نجات من الله

مگه نجات رو برای کسایی که ظالم هستن، استفاده نباید کرد؟!
چرا میگیم امیدداریم که به واسطه ی شما از دست خدا نجات پیدا کنیم؟!!!! خیلی عجیبه این جمله برام و تو هیچ دعای دیگه ای هم مشابهش رو ندیدم...

___________________________________________

سلام

واقعا متعجب شدم از برداشتتون!!

و بحبّکم و بقربکم أرجو نجاة من الله...

یعنی بخاطر محبت و نزدیکیی که با شما دارم، امیدوار به نجات از جانب خدا - و نه از دست خدا - هستم!

یعنی به عشق شما امیدوارم خدا منو دستگیری کنه و نجات ببخشه! چون لاحول و لاقوة الا به (نجات فقط از ناحیه اوست)

در واقع این فراز ها به دنبال اینه که بگه اگه متوسل به اهل بیت شدم نه بخاطر اینه که اونها مستقلا کاره ای هستند! و نه بخاطر اینکه اونها رو در مقابل خدا بخوام بزرگ کرده باشم!  بلکه همه کاره خود خداست و این ابراز محبت و مودتی بود از من به کسانی که خدا اونها رو دوست داره تا اسباب توجه خدا را به خود جلب کرده باشم...

حالا خدا ما رو از چی نجات ببخشه؟ کلام مطلق است: از بلایا از دشمنان از عذابهای دنیوی و اخروی و ...

_____________________________________________

وااااااااااااااااای حاج آقا
چه سوووووووتی ای دادم!!! (شکلک خیلی خجالت)

ینی نجات مفعوله و "من الله" به فعل بر میگرده نه به مفعول!!
آخ آخ آخ

چقده خنگ بازی در آوردم ینی!! :-S

ببخشید
ممنون از راهنمایی تون :)


ولی یه چیز جالب هم بگما... من اینو از چند نفر که اهل مطالعه و اهل دین هم بودن اتفاقا، پرسیدم... ولی هیچ کس جواب شما رو بهم نداده بود... برام خیلی جالبه... خیلی هاشونم اتفاقا خیلی باسواد بودن...

مثلا یکی گفته بود منظور نجات از عذاب خداست
یکی گفته بود اصن این بخش از دعا جزء دعای توسل نیس و معلوم نیس معتبر باشه!
خیلی ها گفته بودن نمیدونیم، تا حالا بهش دقت نکرده بودیم... لابد منظورش نجات از خشم خداست و ...
و ... 


ولی جواب شما عالی بود
ممنون 
:)

طاعات و عبادات شما هم قبول راستی
این شب ها خیییییییلی منم دعا کنین لطفا
یا علی

_____________________________________________

باید بگم جواب بدی هم نداده اونی که گفته: نجات از عذاب و غضب خدا

ولی جواب ما مناسب تر به نظر می رسه، که در این صورت بله « من الله » متعلق به « أرجو » است نه « نجاة » .

مؤید باشین

روز بیست و یکم :

اللَّهُمَّ اجْعَلْ لِی فِیهِ إِلَى مَرْضَاتِکَ دَلِیلاً وَ لا تَجْعَلْ لِلشَّیْطَانِ فِیهِ عَلَیَّ سَبِیلاً وَ اجْعَلِ الْجَنَّةَ لِی مَنْزِلاً وَ مَقِیلاً یَا قَاضِیَ حَوَائِجِ الطَّالِبِینَ

خدایا! در این ماه براى من به سوى خشنودى ات دلیلى قرار مده، و براى شیطان راهى به سوى من قرار مده، و بهشت را منزل و آسایشگاهم قرار ده، اى برآورنده حاجات خواهندگان.

___________________________________________________

سلام علیکم حاج آقا

...وَ لا تَجْعَلْ لِلشَّیْطَانِ فِیهِ عَلَیَّ سَبِیلاً 
...و براى شیطان راهى به سوى من قرار مده،

حاج آقا مگر نه اینکه در ماه رمضان شیاطین در بند هستند؟ دعا منظورش کدوم شیاطینه؟ کدوم شیاطین اصلاً در بند هستند؟ داستان چیه؟

________________________________________

سلام علیکم ورحمةالله

اول اینکه این دعاها به نوعی تعلیم نحوه دعاست در تمام زمانها هرچند به ظاهر مربوط به رمضانه...
مثلا میگه خدایا امشب نظرتو متوجه ما کن... معناش این نیست که در روز توجه نکن...
ماه رمضانه ولی دعا مخصوص ماه رمضان نیست و بلکه حتی ممکنه نظر جدی این دعا به بعد رمضان باشه (و در رمضان گفته شده چرا که آغاز سال معنوی وسازندگی انسان به حساب میاد...)

از طرفی شیاطین دربندند و امکان مانور گسترده ندارند ،نه اینکه هیچ وسوسه شیطانی درکار نباشه و گناهی صورت نگیره ... چرا که بعینه خلاف اون رو در جامعه و اطرف خود مشاهده می کنیم!
پس معناش اینه که وسوسه ها تقلیل پیدا می کنه... شرایط برا پرواز آماده تره ...
و این چیزی جز خاصیت روزه داری و شب زنده داری آن هم به صورت عمومی و همگانی نیست ( کتب علیکم الصیام...لعلکم تتقون: تقوی نتیجه روزه شمرده شده است)
و وقتی خاصیت صیام و قیام شد، به میزان کیفیتش تأثیرگذاری اش هم کم و زیاد خواهد شد!  
پس برای غیر روزه دار وشب زنده دار ، ماه رمضان و غیر رمضان تفاوت چندانی نمیتونه داشته باشه... (مگر فشار محیط بال و پر او را هم به نوعی ببندد)

از کلام خود بزرگوارتون هم میشه جوابی درآورد که شیطان و شیطان داریم:  شیاطین خرد دستشان بسته است اما ابلیس که از طرف خدا فرصت گرفته الی یوم معلوم... دستش بازه ودر واقع شیطان در این دعا که می خواهیم از زیر تسلطش خارج باشیم خود ابلیس است...

روز بیست و یکم :

اللَّهُمَّ اجْعَلْ لِی فِیهِ إِلَى مَرْضَاتِکَ دَلِیلاً وَ لا تَجْعَلْ لِلشَّیْطَانِ فِیهِ عَلَیَّ سَبِیلاً وَ اجْعَلِ الْجَنَّةَ لِی مَنْزِلاً وَ مَقِیلاً یَا قَاضِیَ حَوَائِجِ الطَّالِبِینَ

خدایا! در این ماه براى من به سوى خشنودى ات دلیلى قرار مده، و براى شیطان راهى به سوى من قرار مده، و بهشت را منزل و آسایشگاهم قرار ده، اى برآورنده حاجات خواهندگان.


برای رسیدن به هر مقصدی به دو چیز نیاز است :

الف - شناخت درست راه

ب - گذر از موانع


مقصد نهایی ما که قرار است در آن آرام بگیریم طبق این دعا: « بهشت » است (سومین فراز)

آنچنان که امیرمؤمنان علی (ع) فرمود: 

لیس لانفسکم ثمن الا الجنة فلاتبیعوها الا بها - غررالحکم و دررالکلم ش ح 4626

چیزی در مقابل شما جز بهشت نیست مبادا ارزان فروشی کنید!!


و راه رسیدن به آن : کسب رضای الهی ست (فراز اول)


و مانع سرِ این راه : شیطان (فراز دوم)


من برداشتم این است در روزی که همه چیز بوی علی می دهد، دعای بیست و یکم ماه رمضان هم میخواهد بگوید راه بهشتی شدن علوی شدن است!!

توضیح مطلب :

در فراز اول سخن از کسب رضای الهی ست...

به قرآن که نگاه می کنیم می بینیم خداوند متعال رضایت خودش را به رضایت رسولش گره زده است:

إِنَّ الَّذِینَ یُؤْذُونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ لَعَنَهُمُ اللَّهُ فِی الدُّنْیَا وَالْآخِرَةِ وَأَعَدَّ لَهُمْ عَذَابًا مُهِینًا (57) أحزاب -

کسانی که خدا و رسولش را آزار دهند لعنت خدا در دنیا و آخرت بر آنان است و عذاب خوارکننده ای برای آنها تدارک دیده است!!

و در روایات که نظر می کنیم می بینیم رسول خدا هم رضایت خودش را با رضایت علی(ع) پیوند زده است!!

در کتب خود اهل سنت است: 

رسول به عمرو بن شأس اسلمی سر مسأله ای که در سفر یمن پیشامد کرد، چشم غره رفته (درحالی که کمتر چنین برخوردی از ایشان دیده میشود) و فرمود: 

به خدا قسم مرا اذیت کردی؟! 

گفت: پناه بر خدا اگر شما را اذیت کرده باشم یا رسول الله! 

فرمود:  بَلَى , مَنْ آذَى عَلِیًّا فَقَدْ آذَانِی

هر که علی را بیازارد مرا آزرده است!

و همچنین دارد: 

عَنْ أُمِّ سَلَمَةَ - رضی الله عنها - قَالَ: أَشْهَدُ أَنِّی سَمِعْتُ رَسُولَ اللهِ - صلى الله علیه وسلم - یَقُولُ: " مَنْ أَحَبَّ عَلِیًّا فَقَدْ أَحَبَّنِی، وَمَنْ أَحَبَّنِی فَقَدْ أَحَبَّ اللهُ، وَمَنْ أَبْغَضَ عَلِیًّا فَقَدْ أَبْغَضَنِی، وَمَنْ أَبْغَضَنِی فَقَدْ أَبْغَضَ اللهَ "

امّ المؤمنین ام سلمه (از همسران پیامبر) 

شهادت می دهم که از رسول خدا شنیدم « هرکس علی را دوست بدارد مرا دوست داشته و هر که مرا دوست بدارد خدا را دوست داشته است و (اما) هر کس علی را دشمن بدارد مرا دشمن داشته و دشمن من دشمن خداست! »

- الجامع الصحیح للسنن والمسانید صهیب عبد الجبار ، مناقب علی بن ابیطالب رضی الله عنه -


سؤال: 

آیا غاصبین حق علی(ع) اسباب ناراحتی علی را فراهم کردند یا نه؟!

آیا کسانی که عالما و عامدا به دنبال غاصبین راه افتادند چه؟!

آیا سر در چاه کردن علی(ع) نشانه نارضایتی او از توده مردم نیست؟!


پس راهی که فرد را به بهشت می رساند نیست مگر کسب رضایت خدا و چسبیده به او رضایت رسول خدا و چسبیده به او رضایت علی...

پس می شود گفت: راه بهشت یعنی راه علی (ع) ( و نه دشمنان علی)


و در فراز دوم سخن از مانع راه است یعنی شیطان


سؤال:

شیطان بر چه کسانی تسلط و نفوذ دارد؟!

خود او پاسخ می دهد:

قَالَ فَبِعِزَّتِکَ لَأُغْوِیَنَّهُمْ أَجْمَعِینَ (82) إِلَّا عِبَادَکَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِینَ (83) سوره ص -

شیطان به خدا گفت: پس به عزتت قسم همه آدمیان را گمراه خواهم کرد جز بندگان خالص تو را!


و مجسمه اخلاص در این امت نیست مگر « علی »

از علی آموز اخلاص عمل

دان منزّه شیر حق را از دغل


به عنوان نمونه خدای دانای بر اسرار و نهان در سوره هل اتی علی الانسان از باطن کار علی (ع) چنین خبر میدهد:

إِنَّمَا نُطْعِمُکُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ لَا نُرِیدُ مِنْکُمْ جَزَاءً وَلَا شُکُورًا (9) 

تنها و تنها به نیتی الهی اطعامتان می کنیم ، نه قصد پاداش و نه قصد تشکر شما را داریم!!


نتیجه :

پس آنچنان که برای رسیدن به بهشت باید از راه دشمنان علی برگشت ، برای گذر از موانع هم باید پا جای پای علی گذاشت و از تسلط شیطان به دور بود!


بهشت سرایتان

علـــــــــی...

دوشنبه, ۷ تیر ۱۳۹۵، ۱۰:۲۹ ق.ظ

هرشب به سر شانه ی خود نان می برد.../بر شانه علی نان یتیمان می برد.../

امشب چه غریبانه ، شب سرد و سیاه... /بر شانه ی خود، اسوه ی ایمان می برد!!/

دعا اینجوری می چسبه !! ( عکس )

يكشنبه, ۶ تیر ۱۳۹۵، ۰۶:۱۸ ب.ظ

مگر در روایات نداریم انسان با « ازدواج » لااقل نصف دینش کامل میشه؟!

مگر نداریم عبادت متأهل هفتاد برابر عبادت مجرده؟!

با این حساب چقدر خوبه وقت مناجات « همسرمون » رو هم که باعث کامل شدن دینمون شده ، که باعث مضاعف شدن ثوابمون شده ، در کنار خودمون بنشونیم و به درگاه الهی دعا کنیم!

چقدر این جور دعا کردنو دوست دارم!


- عباداتتان قبول -

بالا غیرتاً

يكشنبه, ۶ تیر ۱۳۹۵، ۱۱:۴۰ ق.ظ

کوچه مسجد رو که رد می کنم...

اول انگشترامو درمیارم میذارم جیبم...

بعد دکمه های قبامو باز می کنم...

بعد دکمه های پیراهنمو...

بعد نوبت بیرون کرده جورابامه...

و آخرسر زیپ شلوارم!!!

درب خونه رو که باز می کنم همه ش رو با یه تکون میریزم زمین و می پرم تو رختخواب!!

یعنی خوبیش اینه اون کله صبحی کسی از کوچه مون رد نمیشه وگرنه از خنده روده بر میشه!! خخخخخخ


مدیونین فکر کنین عشق خوابم ! نه ، عشق همخوابی شاید...!!

میدونمم خواب بین الطلوعین مکروهه، حرام که نیست!

بعدشم برا اونایی که تا صبح پای وبلاگ نشسته ند که نیست!! خخخخخخ

ولی از من به شما نصیحت خواب و بیداریهاتونو بالا غیرتاً درست کنین!! این نشد وضعش!

- میدونمم بعضی بهونه ماه رمضونو میارن ، تا ته رمضانم چیزی نمونده ببینم بعدش چه گلی به سرتون میزنین!!

روز بیستم :

اللَّهُمَّ افْتَحْ لِی فِیهِ أَبْوَابَ الْجِنَانِ وَ أَغْلِقْ عَنِّی فِیهِ أَبْوَابَ النِّیرَانِ وَ وَفِّقْنِی فِیهِ لِتِلاوَةِ الْقُرْآنِ یَا مُنْزِلَ السَّکِینَةِ فِی قُلُوبِ الْمُؤْمِنِینَ

خدایا! در این ماه درهاى بهشتت را به رویم باز کن، و درهاى آتش دوزخ را به روزیم بربند، و به تلاوت قرآن موفقم بدار، اى فرو فرستنده آرامش در دل مؤمنان.


هم از آیات قرآن و هم از روایات به خوبى استفاده مى شود که بهشت درهائى دارد...

 ولى این تعدد درها نه به خاطر آن است که عده وارد شوندگان به بهشت آن گونه اند که اگر بخواهند از یک در وارد شوند تولید زحمت مى کند، و نه از جهت آن است که یکنوع تفاوت گروهى و طبقاتى وجود دارد، که هر گروهى موظفند از یک در وارد شوند، و نه براى نزدیکى و دورى راه است ، و نه به خاطر زیبائى و تنوع به خاطر کثرت درها! اصولا درهاى بهشت همانند درهاى دنیا که در مدخل باغها و قصرها و خانه ها میگذارند نیست .

بلکه این درها اشاره به اعمال و کارهائى است که سبب ورود به بهشت مى شوند. 

و لذا در پاره اى از اخبار مى خوانیم که :

بهشت درهائى به نامهاى مختلف دارد...

از جمله : درى دارد که به عنوان باب المجاهدین ! (در مجاهدان ) نامیده مى شود، و مجاهدان مسلح به همان سلاحى که با آن جهاد کردند از آن در وارد بهشت مى شوند و فرشتگان به آنها خوش آمد مى گویند!.


از امام باقر (علیه السلام ) در حدیثى مى خوانیم : 

و اعلموا ان للجنة ثمانیة ابواب عرض کل باب منها مسیرة اربعین سنة : 

بدانید که بهشت هشت در دارد که عرض هر درى از آنها به اندازه چهل سال راه است!.

این خود نشان مى دهد که (در) در این گونه موارد، مفهومى وسیعتر از آنچه در تعبیرات روزانه گفته مى شود دارد.


و جالب اینکه در قرآن مى خوانیم که جهنم « هفت » در دارد : لها سبعة ابواب - حجر 44) و طبق روایات بهشت داراى « هشت » در است ، اشاره به اینکه طرق وصول به سعادت و بهشت جاویدان از طرق وصول به جهنم بیشتر است ، و رحمت خدا بر غضب او پیشى مى گیردیا من سبقت رحمته غضبه - جوشن کبیر -


و جالبتر اینکه در مورد برنامه هاى «اولوا الالباب»در آیات فوق نیز اشاره به هشت برنامه شده بود که هر کدام از آنها در واقع درى از درهاى بهشت و طریقى براى وصول به سعادت جاودان است .

این آیات:

... إِنَّمَا یَتَذَکَّرُ أُولُو الْأَلْبَابِ (19) الَّذِینَ یُوفُونَ بِعَهْدِ اللَّهِ وَلَا یَنْقُضُونَ الْمِیثَاقَ (20) وَالَّذِینَ یَصِلُونَ مَا أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ یُوصَلَ وَیَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ وَیَخَافُونَ سُوءَ الْحِسَابِ (21) وَالَّذِینَ صَبَرُوا ابْتِغَاءَ وَجْهِ رَبِّهِمْ وَأَقَامُوا الصَّلَاةَ وَأَنْفَقُوا مِمَّا رَزَقْنَاهُمْ سِرًّا وَعَلَانِیَةً وَیَدْرَءُونَ بِالْحَسَنَةِ السَّیِّئَةَ أُولَئِکَ لَهُمْ عُقْبَى الدَّارِ (22) جَنَّاتُ عَدْنٍ یَدْخُلُونَهَا  - سوره رعد -

در حدیثى از پیامبر (صلى الله علیه و آله و سلم ) آمده است : 
من قرء سورة الملائکه دعته یوم القیامة ثلاثه ابواب من الجنة ان ادخل من اى الابواب شئت !: 
هر کس سوره فاطر را بخواند در روز قیامت سه در از درهاى بهشت او را به سوى خود دعوت مى کند که از هر کدام مى خواهى وارد شو!.
با توجه به اینکه مى دانیم درهاى بهشت همان عقائد و اعمال صالحى است که سبب وصول به بهشت مى شود، ممکن است این روایت اشاره به ابواب سه گانه اعتقاد به توحید، معاد و رسالت پیامبر (صلى الله علیه و آله و سلم ) باشد.
- تفسیر نمونه مقدمه سوره فاطر

در حدیثی از پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) مى خوانیم : 
الحوامیم سبع و ابواب جهنم سبع ، تجى ء کل حامیم منها فتقف على باب من هذه الابواب تقول اللهم لا تدخل من هذا الباب من کان یومن بى و یقرءنى 
سوره هاى حامیم هفت سوره اند و درهاى جهنم نیز هفت در است ، هر یک از حامیمها مى آید و در مقابل یکى از این درها مى ایستد و مى گوید خداوندا کسى را که به من ایمان آورده و مرا خوانده از این در وارد مکن ! 
- تفسیر نمونه در مقدمه سوره مؤمن (غافر)

در این آیه (76 غافر) باز به « ابواب جهنم ، درهاى دوزخ » برخورد مى کنیم .
آیا داخل شدن از درهاى دوزخ به این معنى است که هر گروهى از درى وارد مى شوند؟ یا یک گروه از درهاى متعدد مى گذرند؟ به این معنى که دوزخ همانند بعضى از زندانهاى وحشتناک و تو بر تو از بندها یا طبقات گوناگون تشکیل شده ، گروهى از گمراهان سرسخت باید از همه این طبقات بگذرند، و در « درک اسفل ، قعر جهنم » جاى گیرند!
شاهد این سخن حدیثى است که از امیر مؤمنان على (علیه السلام ) در تفسیر آیه لها سعة ابواب لکل باب منهم جزء مقسوم - حجر 34 - نقل شده که فرمود: 
ان جهنم لها سبعة ابواب ، اطباق بعضها فوق بعض ، و وضع احدى یدیه على الاخرى ، فقال هکذا!: 
جهنم هفت در دارد، هفت طبقه بعضى بالاى بعضى قرار گرفته ، سپس یکى از دستهاى خود را روى دیگرى قرار داد و فرمود اینچنین!.

در اینجا تفسیر دیگرى نیز وجود دارد که خلاصه اش این است (همان که در بالا بهش اشاره شد) :
درهاى جهنم - همانند درهاى بهشت - اشاره به عوامل گوناگونى است که انسان را به جهنم یا بهشت مى کشاند، هر نوع از گناهان ، و هر نوع از اعمال خیر، درى محسوب مى شود، در روایات اسلامى نیز به آن اشاره شده است ، مطابق این تفسیر عدد 7 براى (تکثیر) است نه (تعداد) و اینکه گفته مى شود بهشت داراى هشت در است اشاره به افزون بودن عوامل رحمت از عوامل عذاب و غضب است (دقت کنید). 
- تفسیر نمونه ذیل آیه 76 غافر -

+ جمع بندی من:
« 8 درب بهشت ، و 7 درب جهنم »
الف: به معنی درب های تو در تو باشد که برای بهشت حکم زینت دارد و برای جهنم حکم حصار به دلیل روایت امیرالمؤمنین (هرچند ایشان فقط از جهنم گفته بودند)
ب: به معنی تعدد ورودی ها باشد.
طبق این معنا ظاهر امر - به دلیل موارد مشابه - این است که عدد حقیقی نیست (واقعا 8 و 7 درب) بلکه فقط به تعدّد عوامل بهشت و جهنم اشاره دارد و اینکه اسباب بهشتی شدن بیش از اسباب جهنمی شدن است.

اعتراض

شنبه, ۵ تیر ۱۳۹۵، ۰۷:۰۵ ب.ظ

همون اول منبر صداشو بلند کرد:

حاج آقا کمتر صحبت کنین، به کار و بارمونم برسیم!!

گفتم: حالا مثلاً روزی چند ساعت کار می کنین؟!

خواست حسابی مجابمون کنه ، گفت: 

از هفت صبح تا هفت شب!!

_ یعنی شما دوازده ساعت کار می کنین؟!

- بله

_ خیلی بی انصافین؟!

- ( با تعجب ) چرا؟!

_ شما روزی دوازده ساعت کار می کنین ، حالا اگه ما بخوایم روزی 45 دقیقه کار کنیم، حرف دارین؟!

برا چند ثانیه قفل کرد اصلا!!


شادی اموات صلوات

اگه تونستی متحوّل نشو !!!!

جمعه, ۴ تیر ۱۳۹۵، ۰۹:۵۸ ب.ظ

اینقدری قلمش جاذبه دارد که مخاطبین ، غافل از حق و باطل بودن کلامش ، همراهی اش کنند! و با کامنت هایی که می گذارند ، اظهار رفاقت و بعضاً همفکری!

فضای مجازی هم عالمی دارد!!

به راحتی آب خوردن و با فشردن یک کلید ، می شود همه ی ارزش ها و اعتقادات یک ملت را به سخره گرفت و به آن خندید!

خود را انسان هایی عاقل ، و متدیّنین را موجوداتی خرافی قلمداد کرد!!

واقعاً عقل با کدام گروه است؟!


مطلب ذیل ، برگرفته از یکی از سخنرانی های حقیر ، و ظرفیت این را دارد که مسیر انسان را کاملا تغییر داده و انقلابی عظیم در او پدید آورد! به شرطی که توجه لازم را مبذول دارد.

پس لطفا بخوانید و با دقت بخوانید و شد چندین بار بخوانید...


به عنوان مقدمه می پرسم : 

آیا در عالم ، خطراتی وجود دارد؟

و آیا انسان ها در مقابل خطرات از خود واکنش نشان می دهند؟

فکر نمی کنم احدی باشد که وجود خطرات و وجود چنین واکنشی را در انسان ها بلکه حیوانات و حتی نباتات انکار نماید.

آنقدر که گاه این واکنش ها شکلی مضحک هم به خود می گیرند:

صندلی عقب ماشین نشسته اید، شاخه درختی به بدنه گرفته و با حرکت ماشین ، به سمت شما رها می شود، چه می کنید؟!

سرتان را ناخود آگاه می دزدید در حالی که شیشه ای ضد ضربه، فاصل بین شما و شاخه بود!

اینجاست که دست را به صورت گرفته و از نوع رفتار خود ، بر خود می خندید!


سؤال دوم: این واکنش در قبال چه خطراتی ست؟! احتمالی؟ یا یقینی؟

مطمئناً و به تجربه میدانید چیدن میوه ی آبدار و رسیده شاه توت از درخت ، همراه است با لک شدن لباس و دست و صورت!

آیا بخاطر متوجه شدن این خطر از خیر شاه توت می گذرید؟!

یا خود به پای خود مسیر طولانیی را هم طی می کنید که به آن دست پیدا کنید؟!


در نقطه مقابل:

فرض کنید در مسیر عبورتان ناگهان زمین دهان باز کرده و شما را می بلعد!

ترس سراپای شما را فرا گرفته است!

منتظر می مانید گرد و خاک فرو بنشیند!

در حالی که چشم ها را می مالید، سر را به اطراف می چرخانید که بناگاه برقش صندوقی پر از طلا و جواهر چشم شما را می گیرد!

از شادی در پوست خود نمی گنجید!

با عجله تمام به صندوق نزدیک می شوید!

ماری بزرگ بر آن چنبره زده!

بی حرکت است!

نمی دانید زنده است یا مرده؟ خواب است یا بیدار؟

نمی دانید اصلاً سمّی ست یا غیر سمّی؟!

کدام از شما حاضر است دستش را به طرف صندوق دراز کند؟!

با این که خطر احتمالی ست؟!

با خود می گوئید:

اگر زنده باشد چه؟

اگر بیدار باشد چه؟

اگر سمی باشد چه؟

پس تا اینجا مشخص شد ، آنچه ما را به واکنش در مقابل خطرات وا می دارد : یقینی یا احتمالی بودن آن نیست.

 بلکه ملاک: بزرگ و کوچک بودن ، مهم و غیر مهم بودن آن است.

(از خطر کوچک ولو یقینی پرهیز نمی کنیم اما از خطر احتمالی بزرگ بلی )


آنچه گفتیم مربوط به ما و فرهنگ ما هم نیست ، رفتاری ست همگانی و فراگیر.

واکسیناسیون که در سراسر جهان مورد اقبال ملل و دول است ، چیزی جز این نیست که به دست خود، میکروب ضعیف شده ی بیماریی را وارد بدن خود و عزیزانمان کنیم، سوزش ، درد ، تب ، و همه ی عوارض آن را با کمال میل به جان می خریم.

برای چه؟!

آیا می دانید شما و فرزندتان قرار است در آینده مبتلا به این مرض بشوید که پیشگیری می کنید؟!

چنین نیست ؛ بلکه آنچه شما را به این عمل فرا می خواند ، احتمال ابتلاء است.

و این همان چیزی ست که می گویند : عقل حکم می کند به وجوب دفع ضرر محتمل.

عقل می گوید خطرات احتمالی و اما بزرگ را باید از خود دور کرد.


سؤال سوم: خطر های مهم و غیر مهم کدامند؟!

نبی مکرم اسلام (ص) پس از سه سال فعالیت پنهانی ، وقتی مأمور به تبلیغ علنی اسلام شدند بر بلندای کوه صفا قرار گرفته ، مردم را صدا زدند.

جمعیت هجوم  آوردند ببینند محمد (ص) چه سخنی با آنها دارد؟!

فرمود:

اگر خبر دهم دشمن پشت کوه در کمین شماست ، چه می گوئید؟

گفتند: تصدیقت می کنیم ( در حالی که جابجایی لشکر در آن زمان و با آن وسایل چیزی نبود که به راحتی و مخفیانه امکان پذیر باشد )

فرمود:

آن دشمن که فکر می کنید : نه ، اما دشمنی بزرگتر در کمین شما ست: آتش جهنم!!

همانها که خود را آماده نبرد با دشمن کرده بودند ، با چهره هایی عصبانی و حق به جانب ، در حالی که به رسول خرده می گرفتند و ناسزا می گفتند از او دور شدند!

آیا آن انسان صادق و راستگو ناگهان تبدیل به دروغگویی شد که دیگر حرف های او ارزش شنیدن ندارد؟!


اگر فرزند خردسالی از شما فریاد مار مار برآرد ، با بیل و چوب و سایر ابزار دفاعی به سوی او می شتابید ، در حالی که شاید به جهت عدم شناخت ، کرمی را ، هزارپایی را ، طناب و نخی را ، مار انگاشته باشد ، اما بر فریادهای هشدار آمیز و پرطنین 124 هزار انسان بالغ عاقل درست گفتار و درست رفتار (جدای از جانشینان وعلمایشان) وقعی نمی نهید!!

آیا جز این است که اینجا هوا و هوس است که خدایی می کند و از عقل و حکم عقل خبری نیست؟!

بَلْ یُرِیدُ الْإِنْسَانُ لِیَفْجُرَ أَمَامَهُ (5) یَسْأَلُ أَیَّانَ یَوْمُ الْقِیَامَةِ (6) قیامت -


خطر جهنم می دانی چه خطری ست؟!

کدام از خطرات دنیوی که نزد همگان به آن ترتیب اثر داده می شود ، قابلیت عرض اندام در مقابل خطر آتش جهنم را دارد؟!

تصور کن تمام عمر هفتاد هشتاد ساله ی انسان بمثابه ی نشستن در تنور باشد، خوب این فقط هفتاد و هشتاد سال است.

این کجا و جهنم ابدی؟! 

میلیون ها و میلیاردها و تریلیون ها سال نیست ، همیشگی ست !!!

می دانی یعنی چه؟!

یه جمله معترضه: چطور مجازات چند سال گناه ، عذابی ابدی ست؟! ببینید مشت نمونه خروار اینجا معنا پیدا می کند! به عنوان نمونه چند سال را خداوند متعال زمان امتحان قرار داده است. حالا کسی که چند سال ناقابل اینچنین از انسانیت و عبودیت خارج می شود، اگر عمری ابدی داشت، چه می کرد؟! لذاست که استحقاق چنین عذابی را پیدا می کند!

از طرفی کیفیت عذابش هم قابل مقایسه با عذاب های دنیایی نیست:

إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا بِآَیَاتِنَا سَوْفَ نُصْلِیهِمْ نَارًا کُلَّمَا نَضِجَتْ جُلُودُهُمْ بَدَّلْنَاهُمْ جُلُودًا غَیْرَهَا لِیَذُوقُوا الْعَذَابَ إِنَّ اللَّهَ کَانَ عَزِیزًا حَکِیمًا (56) نساء - می فرماید:

کافرین را به آتشی می افکنیم که هر گاه پوستشان سوخت و نابود شد ( همانند جامه ای ) پوست جدید بر تن آنها می کنیم تا عذاب را به درستی بچشند!

وَیَأْتِیهِ الْمَوْتُ مِنْ کُلِّ مَکَانٍ وَمَا هُوَ بِمَیِّتٍ ... - 17 ابراهیم - مرگ از در و دیوار جهنم می ریزد اما مرگی در کار نیست ( یعنی هرکدام از این اتفاقات اگر در دنیا رخ می داد مساوی بود با مرگ فرد، اما اینجا مرگ آفرین هست و مرگ نیست!!)

بی جهت نیست ناله های امیرمؤمنان در دعای کمیل:

ابکی لالیم العذاب و شدته أم لطول البلاء و مدته؟

خدایا! بر سختی و شدّت عذاب آخرت گریه کنم یا بر زمان و مدّتش؟!

لذا می فرماید:

وَ اِعْلَمُوا أَنَّهُ لَیْسَ لِهَذَا اَلْجِلْدِ اَلرَّقِیقِ صَبْرٌ عَلَى اَلنَّارِ فَارْحَمُوا نُفُوسَکُمْ فَإِنَّکُمْ قَدْ جَرَّبْتُمُوهَا فِی مَصَائِبِ اَلدُّنْیَا أَ فَرَأَیْتُمْ جَزَعَ أَحَدِکُمْ مِنَ اَلشَّوْکَةِ تُصِیبُهُ وَ اَلْعَثْرَةِ تُدْمِیهِ وَ اَلرَّمْضَاءِ تُحْرِقُهُ فَکَیْفَ إِذَا کَانَ بَیْنَ طَابَقَیْنِ مِنْ نَارٍ ضَجِیعَ حَجَرٍ وَ قَرِینَ شَیْطَانٍ - نهج البلاغة خطبه 182 -

بدانید این پوست نازک ( بدن ) را تاب شکیب بر آتش دوزخ نیست بنابراین بخودتان رحم کنید ، زیرا شما خویش را هنگام سختیهاى جهان آزموده اید ،و بیتابى خود را در برابر دشواریها ثابت نموده اید ) مگر ندیده اید ، یکى از شما از خاریکه بپایش میخلد ،یا از لغزشى که ( بعضى اعضاى ) او را خونین میکند ، یا از ریگ گرمى که او را میسوزاند چسان مینالد ، پس چنین کسى چه حالى دارد ، هنگامیکه زیر پا و بالاى سرش دو آجر بزرگ از آتش هم بستر سنگ و همنشین شیطان باشد!


تکرار می کنم: بحث یقین به معاد مطرح نیست!

هر چند در همه دنیا خبری را که حتی یک منبع موثّق گزارش کند، می پذیرند و با آن معامله ی خبری یقینی و قطعی می کنند و در قضیه مورد بحث ما و خبر از معاد خبرگزاریهایی از آن خبر داده اند که در صداقت و اطمینان بالاترین ، و در تعّدد بی شمارترینند! و بنابراین خبری یقینی و مطمئن تلقی خواهد شد اما ...

یقین به معاد و قیامت نه ؛ بلکه پرسش من نقطه مقابل آن است : 

کیست در پهنه ی گیتی که صد در صد و به طور قطع و یقین بگوید جهنم نیست؟!

چنین فردی وجود خارجی نخواهد داشت و اگر کسی چنین ادعایی کند ادعایش مردود است!

از کجا و به چه مدرکی به این قطعیّت رسید؟!

بشری را که معلومات همه ی افراد و سراسر تاریخش قابل نسبت سنجی با مجهولاتش نیست، چه به این ادعای بزرگ؟!

لذا قرآن مجید می فرماید: فقط اینها عجیب می دانند وقوع قیامت را :

وَیَقُولُونَ مَتَى هَذَا الْوَعْدُ إِنْ کُنْتُمْ صَادِقِینَ (71) قُلْ عَسَى أَنْ یَکُونَ رَدِفَ لَکُمْ بَعْضُ الَّذِی تَسْتَعْجِلُونَ (72) سوره نمل -

و روی حدس و گمان حرف می زنند ، نه بر پایه ای علمی :

وَقَالُوا مَا هِیَ إِلَّا حَیَاتُنَا الدُّنْیَا نَمُوتُ وَنَحْیَا وَمَا یُهْلِکُنَا إِلَّا الدَّهْرُ وَمَا لَهُمْ بِذَلِکَ مِنْ عِلْمٍ إِنْ هُمْ إِلَّا یَظُنُّونَ (24)جاثیة -


و وقتی امر معاد برای کافرین هم امری احتمالی شد

عقل حکم می کند به واکنش نشان دادن در مقابل خطرات بزرگ ولو احتمالی!


بپرس : توی منکر معاد! یک درصد هم احتمال معاد نمی دهی؟!

نیم درصد؟

یک هزارم درصد؟

یک ده هزارم درصد؟

مگر آن وقتی که برای واکسینه کردن خود و فرزندت به مراکز بهداشتی مراجعه کردی، چند درصد احتمال خطر می دادی؟!

چطور آنجا کاری کردی که خطر احتمالی را از خودت دور کنی ، اینجا به طریق اولی باید چنان عمل کنی چرا که این خطر عظیم و بی سابقه قابل مقایسه با آن دست خطرات نیست!

خداوند متعال خاشعین را که توصیف می فرماید می گوید:

وَاسْتَعِینُوا بِالصَّبْرِ وَالصَّلَاةِ وَإِنَّهَا لَکَبِیرَةٌ إِلَّا عَلَى الْخَاشِعِینَ (45) الَّذِینَ یَظُنُّونَ أَنَّهُمْ مُلَاقُو رَبِّهِمْ وَأَنَّهُمْ إِلَیْهِ رَاجِعُونَ (46) بقرة -

آنها کسانی اند که گمان به ملاقات با خدا و معاد دارند ! یعنی برای اینکه انسان مسیر خودش را اصلاح کند و مراقبت بر اعمال داشته باشد ، گمان به قیامت هم کافی ست. ( هرچند بعضاً مفسرین ظن در اینجا را به یقین معنا فرموده اند)


کلام پایانی:

امام صادق (علیه السلام ) با ابن ابى العوجاء - مادى و ملحد عصر خود - سخنان بسیارى داشت ، آخرین مرحله که او را در مراسم حج ملاقات کرد ، بعضى از یاران امام عرض کردند:

مثل اینکه ابن ابى العوجاء مسلمان شده ؟!

امام فرمود:

او از این کوردل تر است ، هرگز مسلمان نخواهد شد!!

هنگامى که چشمش به امام صادق (علیه السلام ) افتاد گفت:

اى آقا و بزرگ من !

امام فرمود:

ما جاء بک الى هذا الموضع ؟: (تو اینجا براى چه آمده اى )؟!

عرض کرد:

عادة الجسد، و سنة البلد، و لننظر ما الناس فیه من الجنون و الحق و رمى الحجارة !:

(براى اینکه هم جسم ما عادت کرده!! هم سنت محیط اقتضاء مى کند! ضمنا نمونه هائى از کارهاى جنون آمیز مردم ، و سر تراشیدنها، و سنگ انداختنها را تماشا کنم!!!)

امام فرمود:

انت بعد على عتوک و ضلالک ، یا عبدالکریم !:

(تو هنوز بر سرکشى و گمراهى خود باقى هستى ، اى عبد الکریم! )

او خواست شروع به سخن کند امام فرمود:

(لا جدال فى الحج :

(در حج جاى مجادله نیست و عباى خود را از دست او کشید، و این جمله را فرمود:

ان یکن الامر کما تقول - و لیس کما تقول - نجونا و نجوت ، و ان یکن الامر کما نقول - و هو کما نقول - نجونا و هلکت !:

(اگر مطلب این باشد که تو مى گوئى (و خدا و قیامتى در کار نباشد) که مسلما چنین نیست ، هم ما اهل نجاتیم و هم تو ( ما هم زندگی کردیم مثل شما ، تازه زندگی بی دردسر و سالم و پر از صفا و صمیمیت مال مؤمنین است و زندگی کافران همگی تیرگی و نکبت است) 

ولى اگر مطلب این باشد که ما مى گوئیم ، و حق نیز همین است ، تو چه خواهی کرد؟!

ابن ابى العوجاء رو به همراهانش کرد و گفت :

وجدت فى قلبى حزازة فردونى ، فروده فمات !: (در درون قلبم دردى احساس کردم!!! مرا بازگردانید)

او را بازگرداندند و به زودى از دنیا رفت!

اصلا چرا؟!

جمعه, ۴ تیر ۱۳۹۵، ۰۵:۴۲ ب.ظ

میگه: 

اصلا چرا خدا باید روزه رو واجب کنه ؟ ها؟!

میگم: 

برا اینکه بهت بفهمونه هیچی نیستی آقا!

یه بنده ای به شدت بند آب و نون خدا

تا خجالت بکشی از اینهمه چرا چرا؟!

روز هیجدهم :

اللَّهُمَّ نَبِّهْنِی فِیهِ لِبَرَکَاتِ أَسْحَارِهِ وَ نَوِّرْ فِیهِ قَلْبِی بِضِیَاءِ أَنْوَارِهِ وَ خُذْ بِکُلِّ أَعْضَائِی إِلَى اتِّبَاعِ آثَارِهِ بِنُورِکَ یَا مُنَوِّرَ قُلُوبِ الْعَارِفِینَ

خدایا! مرا در این ماه به برکت هاى سحرهایش آگاه کن، و دلم را با روشنایى انوارش روشنى بخش، و تمام اعضایم را به پیروى آثارش بگمار، به نورت اى نوربخش دلهاى عارفان!


وقتی فرزندان یعقوب بعد از پی بردن به اشتباه خود ، از او طلب استغار به درگاه الهی نمودند فرمود: سوف استغفر لکم - آیه 12 یوسف

استغفار مطلوب را به تأخیر انداخت تا به دلالت روایات سحر جمعه این مهم را انجام دهد

چرا که طبق فرمایش رسول (صلى الله علیه وآله): إن لربکم فی أیام دهرکم نفحات، ألا فتعرضوا لها - بحارالانوار ج 68 ص 221 -

براستی برای پروردگار در طول مدت عمرتان ، اوقات عطا و بخششی است پس خود را در معرض آن قرار دهید!

روزهایی برای خدا عزیز است اماکنی برای خدا عزیز است که درخواست در آنجاها به اجابت نزدیک تر است

روز جمعه و سحر آن یکی از آن اوقات است

و ماه رمضان ، مخصوصا سحرهای ماه رمضان، و مخصوصا سحرهای شب قدر قطعا از بهترین و بلکه بهترین آن اوقات خواهد بود

و شاید این دعا در آستانه لیالی قدر چیزی جز آماده سازی مردم جهت بهره مندی هرچه بهتر از فرصت طلایی پیش رو نباشد

عباداتتان مقبول، بهترین ها تقدیرتان

برگشت

جمعه, ۴ تیر ۱۳۹۵، ۱۲:۱۴ ق.ظ

شده خاک و ... غم جان دارد (آبی)    

به دل - خاک است و - طوفان دارد (آبی)  

شده خاک و هنوزم بر سر راه...                

به برگشت تو ایمان دارد (آبی)

زندگینامه آیت الله از زبان خودش ...

پنجشنبه, ۳ تیر ۱۳۹۵، ۰۵:۱۳ ب.ظ

شرح حال از زبان معظم له :

جز قصور و تقصیر چیزی ندارم


منبع:

سایت رسمی دفتر حضرت آیت الله العظمى وحید خراسانى (زندگینامه)

چه فرقی می کند؟!

پنجشنبه, ۳ تیر ۱۳۹۵، ۱۲:۵۰ ب.ظ

کوه باشی، سیل یا باران چه فرقی می‌کند؟!

سرو باشی، باد یا توفان چه فرقی می‌کند؟

مرزها سهم زمینند و تو اهل آسمان...
آسمان شام یا ایران چه فرقی می‌کند؟!

قفل باید بشکند، باید قفس را بشکنیم
حصر "الزهرا" و آبادان چه فرقی می‌کند؟!

مرز ما عشق است، هرجا اوست آنجا خاک ماست
سامرا، غزّه، حلب، تهران چه فرقی می‌کند؟!

هر که را صبح شهادت نیست شام مرگ هست
بی شهادت مرگ با خسران چه فرقی می کند؟!

شعله در شعله تن ققنوس میسوزد ولی
لحظه ی آغاز با پایان چه فرقی می کند؟!

شعر از: سید محمد مهدی شفیعی

نکته ای از ادعیه روزانه ماه رمضان (روز هفدهم)

پنجشنبه, ۳ تیر ۱۳۹۵، ۱۱:۲۸ ق.ظ

روز هفدهم :

اللَّهُمَّ اهْدِنِی فِیهِ لِصَالِحِ الْأَعْمَالِ وَ اقْضِ لِی فِیهِ الْحَوَائِجَ وَ الْآمَالَ یَا مَنْ لا یَحْتَاجُ إِلَى التَّفْسِیرِ وَ السُّؤَالِ یَا عَالِماً بِمَا فِی صُدُورِ الْعَالَمِینَ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِینَ

خدایا! مرا در این ماه به سوى کارهاى شایسته هدایت فرما، و حاجتها و آرزوهایم را برآور، اى آن که نیاز به روشنگرى و پرسش ندارد، اى آگاه به آنچه در سینه جهانیان است بر محمّد و خاندان پاکش درود فرست.


بی تردید خلق شده ایم برای تکامل

تکاملی همه جانبه ، جسمی و روحی


برای طی تکامل نیازمند به هدایت هستیم...


در تکامل فیزیکی، خود خدا هدایت مستقیم ما و همه عالم را به عهده گرفته است: 

نطفه را مرحله به مرحله پرورش می دهد نیازهایش را می بیند و عطایش می کند و آن وقتی که پرده از روی او برمی گیرد تحسین همگان را در پی دارد و این حمایت و پرورش همچنان تا آخرین لحظه حیات او و بلکه بعد آن هم ادامه پیدا می کند...

رَبُّنَا الَّذِی أَعْطَى کُلَّ شَیْءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدَى (50) سوره طه


و امروز با این دعا از خدا می خواهیم هدایت تشریعی ما را هم به صورت مستقیم خود عهده دار شود:

خود او دست ما را گرفته و به قله انسانیت و اخلاقی که برای ما ترسیم کرده برساند...

در واقع دعای روز هفدهم ماه رمضان اعترافی ست به ضعف خود و موانعی که بر سر راه هدایت تشریعی وجود دارد...

که خدایا! آنچنان که هدایت تکوینی را به اختیار خود ما نگذاشتی ، هدایت تشریعی را هم خود صاحب اختیار ما باش.

(قائل به جبر در امور تشریعی نیستم که حرکت جبری هیچ ارزشی نمی تواند داشته باشد بلکه با کمال آزادیی که خدا به من داده اعلام ضعف می کنم و از خدا دستگیری و هدایتش را می طلبم)


دست خدا به همراهتان

پارچ

پنجشنبه, ۳ تیر ۱۳۹۵، ۰۱:۳۸ ق.ظ

از تشنگی لباس درنیاورده میدوم سمت یخچال!

مسجد هم که امروز از شربت مربت دم اذون خبری نبود!

کله می کشم پارچو!!

- شما البته نکنین، اصلا کار خوبی نیس!! خخخخخ -

پارچ سنگینه معلومه آب داره ولی نمیریزه!!!

لبمم به لبشه اونقدری نیست که یخ زده باشه!!

دربشو که بر می دارم می بینم خانمی حلوا شکری توش کرده!!

یعنی آزار از این بالاتر؟!!!


زندگیتون شیرین

فکس

چهارشنبه, ۲ تیر ۱۳۹۵، ۰۶:۲۸ ب.ظ

از بیکاری یه دستگاه فکس رو زدیم خرابش کردیم!!

یعنی خراب بود ، زدیم دل و روده ش رو بیرون ریختیم!!

هر کسی چیزی ازش در میاورد و نشون بقیه میداد!!

آهن ربا و آرمیچر و کلی فنر و مدارهای الکترونیکی و قطعاتی که اسمشم نمیدونستیم و ...

یهو شفیعه رو کرده میگه:

آبنبات هم توش پیدا میشه؟!!!

+ دارم فکر می کنم که چقدر عوالم انسان های در کنار هم ، می تونه از همدیگه فاصله داشته باشه!!

دعــوتنامـــه

چهارشنبه, ۲ تیر ۱۳۹۵، ۱۰:۴۳ ق.ظ

درخت دستش را دراز کرده میوه تعارف می زند ...


رود کوزه آب خنک بر دوش به سمتم خیز برمی دارد ...


اجابت دعوت می کنم اما خدای درخت و رود را ...

چه شیرین و گوارا امساکی !!

روز شانزدهم :

اللَّهُمَّ وَفِّقْنِی فِیهِ لِمُوَافَقَةِ الْأَبْرَارِ وَ جَنِّبْنِی فِیهِ مُرَافَقَةَ الْأَشْرَارِ وَ آوِنِی فِیهِ بِرَحْمَتِکَ إِلَى [فِی ] دَارِ الْقَرَارِ بِإِلَهِیَّتِکَ یَا إِلَهَ الْعَالَمِینَ

خدایا! مرا در این ماه به همراهى و همسویى با نیکان توفیق ده، و از همنشینى با بدان دور بدار و به حق رحمتت به خانه آرامش جایم ده، و به پرستیدگى ات اى پرستیده جهانیان.

انسان در مغازه عطر فروشی که بنشینه بوی عطر می گیره بدون اینکه به خودش عطر زده باشه!

کنار آتش هم که بنشینه بوی آتش خواهد گرفت بدون اینکه دست داخل آن برده باشه!

این است خاصیت همنشینی و رفاقت...


لذاست که رسول الله (صلى الله علیه وآله) فرمود:

المرء على دین خلیله، فلینظر أحدکم من یخالل - میزان الحکمة حرف الصاد باب الصدیق -  

شخص بر دین دوستش خواهد بود ؛ پس هرکدام از شما دقت کند که چه کسی رو به دوستی خود می گیرد.


در دعای روز شانزدهم ماه مبارک رمضان از خدای خود همراهی خوبان و عدم رفاقت با بدان را درخواست می داریم...

و با عنایت به اون تأثیرگذاری ، در واقع از خدا می خواهیم ما را از خوبان قرار دهد و از دایره بدان خارجمان نماید.


آمین یا رب العالمین

روز پانزدهم :

اللَّهُمَّ ارْزُقْنِی فِیهِ طَاعَةَ الْخَاشِعِینَ وَ اشْرَحْ فِیهِ صَدْرِی بِإِنَابَةِ الْمُخْبِتِینَ بِأَمَانِکَ یَا أَمَانَ الْخَائِفِینَ

خدایا در در این ماه طاعت فروتنان را نصیبم کن، و سینه ام را براى انابه همانند بازگشت خاضعان باز کن، به امان دادنت اى امان ده هراسندگان!ترجمه انصاریان -


بچه یهو و بی مقدمه خودش رو میندازه بغل مامانش، بغل باباش ...
مامان و بابای زیرک میدونن باز قضیه خرابکاریه!!
دست نوازش رو سرش می کشن میگن: 
چی شده دخترم؟! چی شده پسرم؟!
میگه : دستم مثلا خورد به گلدون ، افتاد و شکست...
میگن : فدای سرت... از این به بعد بیشتر مواظب باش، خوب؟!

بچه « مامان ، بابا » رو قدرتمندترین نفر عالم میدونه بهش پناهنده میشه حتی اونجایی که ترس تنبیه از طرف خود اونها رو داشته باشه!!

تنها کسی که سزاوار است در عالم از او ترسیده شود خداست...
و در عین حال تنها کسی هم که سزاواز است در ترس ها به او پناهنده شود، جز او نیست!!
آری خدا امان الخائفین است.

+ خدا لولو نیست که ازش بترسیم در واقع ترس یا از ناحیه اعمال خودمونه و از عدل خدا - که چیز بدی هم نیست و کمال برای اوست - و یا زائیده قدرت و ابهت خدا و خردی و کوچکی خودمونه - که این هم عین کمال است برای او -
در پناه خدا

جناب استاد علامه حسن زاده آملى فرمودند:

رساله اى در امامت نوشتم چون به پایان رسید آن را به حضور شریف استاد علامه طباطبایى صاحب تفسیر المیزان رضوان الله تعالى علیه ارایه دادم ، مدتى در نزد او بود و لطف فرمودند و یک دوره تمام آن را مطالعه فرمودند.

در یک جاى آن رساله دعاى شخصى درباره خودم کرده بودم که : « بار خدایا! مرا به فهم خطاب محمدى صلى الله علیه و آله و سلم اعتلاء ده »

علامه در هنگام ردّ رساله به این جانب فرمود: « آقا! تا من خودم را شناختم دعاى شخصى! در حق خودم نکرده ام! بلکه دعایم عامّ است!!! »


منبع:

داستانهاى عارفانه در آثار علامه حسن زاده آملى

عباس عزیزى


شیخ کفعمی در « مصباح » و « بلدالامین » ، و شیخ شهید در مجموعه خود ، از حضرت رسول صلی الله علیه وآله نقل کرده اند که آن حضرت فرمود: هر که این دعا را در ماه رمضان بعد از هر نماز واجبی بخواند حق تعالی بیامرزد گناهان او را تا روز قیامت و دعا این است:

اَللّهُمَّ اَدْخِلْ عَلى اَهْلِ الْقُبُورِ السُّرُورَ اَللّهُمَّ اَغْنِ کُلَّ فَقیر، اَللّهُمَّ اَشْبِعْ کُلَّ جائِع، اَللّهُمَّ اکْسُ کُلَّ عُرْیان، اَللّهُمَّ اقْضِ دَیْنَ کُلِّ مَدین، اَللّهُمَّ فَرِّجْ عَنْ کُلِّ مَکْرُوب، اَللّهُمَّ رُدَّ کُلَّ غَریب، اَللّهُمَّ فُکَّ کُلَّ اَسیر، اَللّهُمَّ اَصْلِحْ کُلَّ فاسِد مِنْ اُمُورِ الْمُسْلِمینَ، اَللّهُمَّ اشْفِ کُلَّ مَریض، اللّهُمَّ سُدَّ فَقْرَنا بِغِناکَ، اَللّهُمَّ غَیِّر سُوءَ حالِنا بِحُسْنِ حالِکَ، اَللّهُمَّ اقْضِ عَنَّا الدَّیْنَ وَاَغْنِنا مِنَ الْفَقْرِ، اِنَّکَ عَلى کُلِّ شَیء قَدیرٌ .

روز پانزدهم :

اللَّهُمَّ ارْزُقْنِی فِیهِ طَاعَةَ الْخَاشِعِینَ وَ اشْرَحْ فِیهِ صَدْرِی بِإِنَابَةِ الْمُخْبِتِینَ بِأَمَانِکَ یَا أَمَانَ الْخَائِفِینَ

خدایا در در این ماه طاعت فروتنان را نصیبم کن، و سینه ام را براى انابه همانند بازگشت خاضعان باز کن، به امان دادنت اى امان ده هراسندگان! - ترجمه انصاریان -

کار نیکو کردن از پر کردن است

عبادت که می کنی کاملش کن :

« عبادت با خشوع »


« خشوع » به معنى حالت تواضع و ادبی است که در برابر شخص بزرگ یا حقیقت مهمى در انسان پیدا مى شود، و آثارش در بدن ظاهر مى گردد.

در آیه دوم سوره مبارکه مؤمنون قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ (1) الَّذِینَ هُمْ فِی صَلَاتِهِمْ خَاشِعُونَ (2) « خشوع در نماز » - و نه اصل نماز - را از ویژگی هاى انسان های مؤمن مى شمرد، اشاره به اینکه نماز آنها الفاظ و حرکاتى بى روح و فاقد معنى نیست...

- برگرفته از تفسیر نمونه ذیل آیه شریفه -

راههای به دست آوردن خشوع :

1 - توجه به عظمت خدا و کوچکی خود

2 - مغتنم شمردن فرصت این دیدار بزرگ ، در گذر سریع عمر

3 - توجه به تعلق گرفتن پاداش ها و آثار اعمال نسبت به میزان حضور و خشوع

4 - انجام مستحبات اعمال

5 - انتخاب زمان و مکان مناسب برای عبادت

6 - کنترل قبلی روی ورودی های ذهن و روح

7 - تمرین و مداومت بر ایجاد و حفظ تمرکز

8 - درخواست از خود خدا


التماس دعا