ابزار تلگرام

آپلود عکسابزار تلگرام برای وبلاگ

دغدغه ها :: آ خدا ( وب مهربانی )

آ خدا ( وب مهربانی )

( مطلب نداری بردار ؛ مطلب داری بذار )

آ خدا ( وب مهربانی )

( مطلب نداری بردار ؛ مطلب داری بذار )

آ خدا ( وب مهربانی )

برای اولین بار
- بعد از دیوار مهربانی و طاقچه مهربانی -
اینک :
« وب مهربـــــــــــانی »
مطلـــــب داری بــــــــــذار
مطلــــب نداری بــــــــــــردار
( مطالب دوستان به اسم خودشان منتشر خواهد شد.
ترجیحا مطالبی متناسب با آ خدا )

*******************************
*******************************
تذکر:
لزوما داستان ها و خاطراتی که در این وبلاگ نوشته میشن مربوط به زمان حال نیست بلکه تجربیات تبلیغی سال ها ومحلات مختلف بنده و بعضا همکاران بنده است و حتی در مواردی پیاز داغ قضیه هم زیادتر شده تا جاذبه لازم را پیدا کنه.
بنابراین خواننده محترم حق تطبیق این خاطرات بر محل تبلیغی فعلی حقیر رو ندارد...

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین نظرات
پیوندها
پیوندهای روزانه

۲۶۰ مطلب با موضوع «دغدغه ها» ثبت شده است

دسته کلیدم سنگین تر شد!!

شنبه, ۲ تیر ۱۳۹۷، ۰۹:۵۴ ق.ظ

فکر می کردم طنز و لطیفه ست تا اینکه... کلیدو دادند دستمو گفتند:

جناب شیخ! ما که نماز صبح نمیتونیم بیاییم، خودت بیا نمازتو بخون و برو!

از خیانت

دوشنبه, ۲۸ خرداد ۱۳۹۷، ۰۷:۰۷ ق.ظ

گفتم:

( من که سر بدر نیستم، هر کدومش بهتره بده )
چند ماه بیشتر از خریدش نگذشته، به درد هیچ کاری نمیخوره باید بندازیمش دور!!
تقصیر خودمه نگفتم بهتر برا من یا برا اون!!!!


+ تا اسم خیانت میاد خیلیا ذهنشون میره سراغ زن وشوهری که طرفشو قال میذاره و با دیگران میپره!

خیانت در امانت و مشورت و مسئولیت پس چی که جامعه رو داره برمیداره؟!

مبلغ

جمعه, ۴ خرداد ۱۳۹۷، ۱۱:۵۳ ب.ظ

میگه: حرفت حقه ولی پسند این مردم نیست
میگم: به درک
میگه: اینکه نشد امام معصوم رو هم تا مردم نخوان هیچ کاره ست!!
میگم: ملزمم نیست البته کاری بکنه که مردم بخوانش!


مثل کسی که دست بالا باهاشه میگه: 

تا آخر ماه چیزی نمونده یادت نرفته پولت رو هم همین مردم میدن ها!


خوب اگه قرار بود به روال سابق جواب بدم، باید می گفتم:
لااسئلکم علیه من اجر ان اجری الا علی الله
اما من که دلگرمی و بینش گویندگان این جمله رو ندارم، همچین جوابی رو بدمم هم دروغش دیر یا زود برملا میشه!!!


اونجور که مراجع خودشون زیر بار حکومتها نمیرن و نباید هم برن!! مبلغینی رو هم که بین مردم می فرستن نباید زیر دین مردم ببرند، به همون فلسفه و به همون حجت.
غیر اینه؟!

شتری بر درب نونوایی !!

دوشنبه, ۱۷ ارديبهشت ۱۳۹۷، ۰۴:۳۳ ق.ظ

شتری بر درب نانوایی...

شنیدین که میگن این شتریه که در هر خونه ای می خوابه!
اما شتر و درب نانوایی رو مطمئنا نشنیدین
نوناش همون وسطش به اندازه یه کف دست اگه قابل خوردن بود و بقیه ش متاسفانه خمیر و غیرقابل مصرف.
به غر و پر مردمم توجه خاصی نمی کرد!
یه روز یکی از پیرمردای اهل محل وارد نونوایی میشه و در حضور مشتریها مجسمه شتری رو جلو نونوا میذاره که از خمیرای کناره های نون درست کرده بود!!!!
قضیه که تو محل پیچید و تصمیم سایر اهل محل برای اجرای این نوع اعتراض تازه فهمید که باید به نظرات مردم توجه بکنه وگرنه ممکنه از فردا گله شتر جلو نونواییش به صف کشیده بشه!!!

طرح قشنگیه که میشه اونو به همه شهرها و نونوایی های کشور کشوند و واحد جدید سنجش کار نونوایی ها قرارش داد!! خخخخخ
هر شتر یه کارت زرد

تازه برا هر شغلی میشه یه شتری تعریف کرد و نوع اعتراضات رو از اعتراضات کم اثر زبونی به این سمت و سو تغییر جهت داد!

شما چندتا شتر در مغاره و کسب و کارتون میشه خوابوند؟!

دزدهای دوست داشتنی!

جمعه, ۱۴ ارديبهشت ۱۳۹۷، ۱۱:۴۳ ق.ظ

ارسال ها تمامی ندارند
گروه ها به شدت فعالند
کانال ها هم
پی وی هم هیییی
سروش و روبیکا هم که دانلود رایگان است
تلویزیون هم که بماند
چه راحت عمرم را دارند می دزدند
و چه راحت به دزدها لبخند می زنم!

به سبک مردان آهنین!

چهارشنبه, ۵ ارديبهشت ۱۳۹۷، ۰۴:۵۳ ق.ظ

حاجی! هر کسی تو این روستا ساز خودشو میزنه دیگه گندشو درآوردند امشب در این خصوص اگه بتونین صحبت کنین ...

همه شونو تک تک می شناختم آدمای مومن و دلسوز و وجیه
یه میز جلوم گذاشته بودند
گفتم امشب شب شادیه اول از همه می خوایم یه مسابقه خیلی جدی بین مسئولین روستا برگزار کنیم
مسابقه ای در حد مسابقه مردان آهنین
یکی از شوراها رو صدا زدم یکی از اعضاء هیات امنا و یکی از بسیج رو
خودمم بلند شدم و عبا رو کنار گذاشتم هر نفر گوشه ای از چهار طرف میز رو گرفتیم و گفتم هر کسی که تونست میز رو به طرفی که خودش هست بکشانه برنده ست!
رقابت مخصوصا بخاطر مسائلی که بینشون بود اون قدر جدی شد که میز داشت از هم کنده می شد!
سوت پایان رو زدم.
بعد به هر کدام رو کردم و از توان خودش و حریفش سوال کردم وگفتم به سبک مردان آهنین باید جواب بدن!
خوب می گفتند ما تلاش خودمونو کردیم و عضله مون اگه نمی گرفت و آسیب دیدگیمون اگه نبود و جو سنگین  مسابقه و فلان وبهمان بهتر از اینها بودیم ! و بهرحال شرمنده هم تیمیامون شدیم و اینکه حریف هم حریف قدر وقلدری بود و در اوج قدرت قرار داشت و ملت هم می خندیدند!
دوباره گفتم میز رو همه با هم بگیرین گفتند حاج آقا خسته شدیم دیگه نوبت بقیه دوستانه گفتم نه دیگه بحث مسابقه نیس
میزه رو ایقد کش واکش دادین میترسم یهو از هم در بره بگیرین بذاریمش فلان گوشه!
 بعد وارد بحث شدم که چقدر در حرکت اول هر کدام از ما انرژی مصرف کردیم و عرق ریختیم اما میز از جاش تکون نخورد که نخورد بعلاوه هم اون آسیب دید و هم خودمون بی بهره از آسیب نموندیم!
اما در حرکت دوم به راحتی آب خوردن میز رو همون جا که خودمون خواستیم بردیم بدون صرف انرژی و بدون خسارت.
در امور فرهنگی واجتماعی هم همینه گاهی همه عزیزان دارند تلاش خودشونو میکنن اما بازدهی خاصی نداره چرا؟! چون هماهنگی و همگراییی که بین همه افراد مرتبط با قضیه باید برقرار می بوده نبوده.
می خوایم کار بکنیم که میدونم میخوایم باید با هم هماهنگ باشیم و منسجم وگرنه زحمت خشک و خالی خواهد بود بدون هیچ عائدی و ثمره ای.

امیدوارم که حل شده باشه.

حکومت اعمال !!!

پنجشنبه, ۳۰ فروردين ۱۳۹۷، ۰۱:۳۹ ب.ظ

پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله فرمودند:
عُمّالُکُمْ اَعْمالُکُمْ، کَما تَـکونونَ یُوَلّى عَلَیْکُمْ؛
کارگزاران شما [نتیجه] اعمال شما هستند، همان گونه که هستید، بر شما حکومت مى شود.
شرح شهاب الاخبار، ص 260.

از حکومتیا که گله داری، انگار درواقع از خودت گله داری!
اونها رو میخوای اصلاح کنی، خودتو باید اصلاح کنی!

خیلی روایت قشنگیه...

گله میکنه از اختلاسهای چند میلیارد هزاری و این بخور بخورا و ببر ببرایی که هر گاه و بیگاه خبرش در میاد!
میگم بخدا قسم اگه ما جای اونا بودیم شاید بدتر از اونا عمل می کردیم
اونام بچه همین جامعه ند
چقدر کاسبامون تو وزن اجناسی که می خرن و می فروشن دقت دارن؟
چقدر تولیدکننده مون به کیفیت کالاش توجه داره؟
چنددرصد از تاکسی دارامون پول خوردا رو به مسافرانشون برمیگردونن؟!
چند درصد از کارمند وکارگر و معلمامون از وجدان کاری بهره مندند؟!
همین افراد رو در نظر بگیر اگه دستشون به بیت المال باز بشه ؟!
همینهایی که از چندرغاز نمیگذرند از پول قلمبه میتونن بگذرند؟!
همینهایی که راحت حقوقی رو که می گیرند حروم می کنند، از مال حرام ابایی دارند؟!
عمالکم اعمالکم
آری حاکمان شما، اعمال خود شما هستند!

+ اون کسی که از مسئولین گله می کنه و اکثرا گله هاش  بجا هم هست اما آیا نمی دونه ( کلکم راع و کلکم مسئول ) ؟!
کوچک یا بزرگ بالاخره هر کدام از ما مسئولیتی داریم آیا تو که معترض به مسئولینی در قبال مسئولیتشون، در برابر مسئولیت خودت به درستی عمل کردی؟!
جا نداره پیش از نقد دیگران سعی در اصلاح رفتار خومون داشته باشیم؟!
و اون وقته که اعتراض و توپیدن به دیگران رنگ و بوی انصاف به خودش می گیره و امید به تاثیرش خواهد رفت.

سرفراز باشین

حیات بخش

دوشنبه, ۲۰ فروردين ۱۳۹۷، ۰۴:۲۸ ب.ظ

آستینهاشو بالا زد انگشتای دستشو به قدرت هرچه تمام تر بهم چسباند انگار که اونها رو بهم جوش داده باشند! به آهستگی و با کمال احتیاط آب رو به گودی مشتش ریخت

کنار رود هم که بود همین کار رو می کرد تا چه برسه به حالا که تو این بیابون برهوت مشک آبش رو به تمامی می رفت.

صورت ودست راستشو بیشتر نشسته بود؛ دیگه طاقتم طاق شد!

- دویدن تو این دشت بی آب وعلف حسابی تشنه م کرده بود -

مشتشو که آب کرد تا به دست چپش بریزه، گردنمو دراز کردم تا بوی آب رو از نزدیک تر استشمام کنم!

نفسم به دستش که خورد متوجه من شد...

مشتی که می خواست با اون وضوشو کامل کنه جلو دهان من گرفت! کم بود اما به گوارایی اون در تمام عمرم نخورده بودم!

دستی بر سر و گردنم کشید و به قصد بالای تل از من فاصله گرفت.

دستها را بر زمین زد و پیشانی و پشت دستها رو با اون مسح کرد

به طرف قبله ایستاد اذان واقامه ای گفت به گوارایی آبی که لحظاتی قبل به من نوشاند!

شیهه ای کشیدم و مشتاقتر از همیشه به تماشای نماز او ایستادم.


+ مساله ٦٧٤ رساله امام:

هرگاه بترسد که اگر آب را به مصرف وضو یا غسل برساند، خود او یا عیال و اولاد او، یا رفیقش و کسانی که با او مربوطند مانند نوکر و کلفت از تشنگی بمیرند یا مریض شوند یا به قدری تشنه شوند که تحمل آن مشقت دارد، باید به‏ جای وضو و غسل، تیمم نماید. 

و نیز اگر بترسد حیوانی که مانند اسب و قاطر معمولا برای خوردن سرش را نمی‏برند، از تشنگی تلف شود، باید آب را به آن بدهد و تیمم نماید، اگر چه حیوان مال خودش نباشد. 

و همچنین است اگر کسی که حفظ جان او واجب است به طوری تشنه باشد که اگر انسان آب را به او ندهد، تلف شود.


+ با توجه به اوضاعی که مرتب داره بحرانی تر از قبل میشه ترسم از اینه که مراجع به طور مطلق فتوا بدن به کنار گذاشتن وضو وغسل

نسل بعدی چیزی دیگه به نام وضو وغسل نشناسند!!


توریست

سه شنبه, ۱۴ فروردين ۱۳۹۷، ۰۵:۳۰ ق.ظ

(توریست) با (تروریست) چندان تفاوتی ندارند!!

- ظاهرش! و باطنش! -
خواستم رئیس جمهور شوم - بزرگواری کنید - بر علیهم استفاده نکنید!
اما (توریست) با لبخند همان کاری را می کند که (تروریست) با اسلحه!!

مخاطب پیام

پنجشنبه, ۹ فروردين ۱۳۹۷، ۰۹:۱۳ ب.ظ

از موعظه ها چه بر می آید؟!
وقتی هرکسی فکر میکند مخاطب پیام، دیگرانند!!!

همه فامیل های من

شنبه, ۲۶ اسفند ۱۳۹۶، ۰۱:۰۸ ب.ظ

سفید، زرد، سرخ، سیاه، زن، مرد، کوچک، بزرگ، انسان، حیوان

همه محکوم به یک حکمیم :
زادن، زیستن، مردن

ازاین قرابت بالاتر؟!

زد و خوردهای عالم بیشتر به خود درگیری می مانند تادشمنی!!!

ما و یه کم قدیمترها

چهارشنبه, ۲۳ اسفند ۱۳۹۶، ۰۹:۳۱ ب.ظ

میگفت:
چندروزی بود یخچالمون روشن نمیشد
تعمیرکاری رو خبر کردیم بنده خدا هرچه ور رفت سردرنیاورد.
گفت: چطور شد که خراب شد؟!
گفتیم: خودمونم نمیدونیم اما چند وقته دیگه روشن نمیشه!
کارش به درازا که کشید یه علاءالدین - ازاین چراغ نفتی های قدیم - آوردیم که خودشو گرم کنه و چای وبساطی و...
خلاصه کشیده شد به ناهار
دور سفره نشسته بودیم که یهو دیدیم یخچال زد و خودبخود روشن شد!!!

آقای حسینی - تعمیرکاره رو میگم - نتونست مانع قهقه ش بشه!
آروم که گرفت، گفت: هوای اطاق از هوای یخچال سردتر، چطور باید روشن میشده این بدبخت؟!!

داره زمستون امسالم با همه افت وخیزش دیگه تموم میشه اما بد نیست بدونیم یه روزی گرما رو حبس میکردن زیر یه متر کرسی و همه اعضای خانواده که خیلی بزرگتر از خانواده های امروزی ما بودند، میومدند دورش جمع میشدن و صرفه جویی انرژی و دورهمی و... نه اینجور که با یکی دو نفر تمام فضای صدمتری خونه رو باید گرم کنیم و بعضا هم برای متعادل کردن هوا مجبور بشیم در و پنجره ها رو چارطاق وا بگذاریم!

خونه تکونی که میکنین به نظرم میشه دیگه بخاری ها رو جمع کرد و خودمونو بسپریم به هوای حیات بخش بهاری.
بعضیا بخاری هاشونو وقتی برمی دارن که پشت بند اون بشه کولرو روشن کرد!! یعنی باید همیشه یه چیزی تو خونه روشن باشه!!!خخخخ


+ البته ... شبا احتیاطا لحاف پتو یادتون نره! خدای ناکرده مریض نشین ما رو بگیرین به فحش وناسزا خخخخ

در خانه...

شنبه, ۱۹ اسفند ۱۳۹۶، ۰۱:۳۶ ب.ظ

چیزی در خانه نداریم
یخچالمان باد میخورد
خودمان غصه !!


+

فساد

سه شنبه, ۱۵ اسفند ۱۳۹۶، ۰۵:۲۸ ق.ظ

پیش از عالم، در من ظهور کن
فساد همه جای مرا فرا گرفته است!
آی منجی!

مای هزارساله

چهارشنبه, ۹ اسفند ۱۳۹۶، ۱۱:۱۶ ق.ظ

میگه...

قدیم خوب بود آدما هزارسال عمر می کردند! ما تا بخواییم به بخشی از برنامه هامون برسیم عمرمون تموم شده!!!

میگم...

ما هم دقیقا به اندازه اونا شایدم بیشتر وقت داریم! مهم اینه که استفاده کنیم که نمی کنیم!!

میگه...

چطور؟!

میگم...

مسیر یک ساله ای رو که اونا باید طی می کردند تا از نقطه ای به نقطه دیگه برن، ما در عرض یک ساعت طی می کنیم!!

ماهها رنج وزحمتی که اونا برای پیداکردن یک مطلب علمی متحمل می شدند، ما با یک کلید بهش دسترسی پیدا می کنیم!

و و و

حالاخودت بگو عمر درازه ماییم یا اونا؟!

غلام یا امیر؟!

دوشنبه, ۲۶ تیر ۱۳۹۶، ۰۷:۰۳ ق.ظ

نظرتون در مورد این تغییر رفتار خاص در حیطه ی انتخاب اسامی فرزندان چیه؟!


قبلا:

عبدالعلی

عبدالحسین

غلامرضا

و...


الان:

امیرعلی

امیرحسین

امیررضا

و...


راز خوشبختی

پنجشنبه, ۲۲ تیر ۱۳۹۶، ۱۱:۲۱ ب.ظ

1

فکر کن همین الان که داری این مطلبو میخونی تو یه باغ زیبا هستی با درختان سرسبز سر به افلاک کشیده و رودی زلال و خنک که پیچان و تابان از پای درختان در حال گذره و آوای پرندگان زیبا و هوایی دلکش و بهاری...

تو ده سالگیت هستی و دست در دست یه همبازی قدیمی دارین از این درخت به اون درخت میدوین و میخندین

صدای خنده تون تمام باغ رو پر کرده!

خودتونو رو سبزه های زمین ولو میکنین و به آسمون آبی بالاسرتون که از لابلای شاخه های سبز درختان دیده میشه، خیره میشین! و برای هم بهترین ها رو آرزو می کنین!


جز اینه که از این تصور حسی قشنگ و دوست داشتنی سراغت میاد؟!

ولی مگه ده سالتونه؟! مگه چنین چیزی اصلا امکان داره؟! همبازی قدیمی کجا بود!؟ 

ولی با اینهمه این احساس به میزان عمق تصوری که کردی، در تو وجود خواهد داشت!


2

و باز خیلی جدی مجسّم کن تو یه دخمه ای تاریک و نمور حبست کردند نمیدونی کی هستند و چی ازت می خوان!!

لباسات بخاطر درگیری شدیدی که باهاشون داشتی پاره پوره شده!

قطرات خون از کنج لبانت آهسته آهسته بر زمین میریزه!

صدای حرکت موشها و سوسکها رو کنار خودت احساس می کنی!! اما نای بلند شدن و فریاد کشیدن نداری!

فقط خداخدا میکنی که از روی سر و صورت تو نگذرند!

صدای باز شدن در رو میشنوی و سایه ای بزرگ که تمام فضا رو پر می کنه با صدایی نخراشیده و سایه یه چاقو بر دیوار

از گریبانت گرفته تو رو بلند میکنه

اصرار داره چشمانتو باز کنی تا چهره کریه و سراسر غضبشو رو ببینی...

بوی دهنش بدجور داره آزارت میده...


آیا از همچین تصوری وجودت آکنده از وحشت و غم نمیشه؟! 

در حالی که واقعی نیست و امکان تحققش هم در آینده میشه گفت بسیار اندک...

این است رمز شادابی و بی نشاطی اغلب مردمی که در اطراف ما زندگی میکنن

اونها که از تصورات زیبایی برخوردارند بالتبع از زندگی زیباتری هم برخوردارند و اونها که تصوراتشون منفی ست زندگیشون هم به همان میزان منفی خواهد بود!

خوشبختی و بدبختی در درون جان ما آدمهاست و ما نا آگاهانه اونو بیرون جستجو می کنیم!!


زندگیتون رؤیایی

پاره های عمر من

سه شنبه, ۲۰ تیر ۱۳۹۶، ۰۹:۱۷ ب.ظ

نیاز به عالم دیگر نیست!

اعتقاداتم قرص قرص است!!

در همین چهل ساله، دنیا را دیدم که به چشم برهم زدنی گذشت!!

و برزخ را که سال هاست در آن گرفتارم!!

بهشت را نمی دانم، جهنم که صدای نفسش دارد می آید!!

توجیه

شنبه, ۱۷ تیر ۱۳۹۶، ۱۰:۵۵ ق.ظ

درهای توجیه اگر گشوده نمی شدند..

درهای بسیاری از مشکلات برای همیشه بسته می ماندند!!

حس خفگی

چهارشنبه, ۱۴ تیر ۱۳۹۶، ۰۹:۳۷ ب.ظ

میگه: این وضعیت داره خفه م می کنه!!

میگم: تو استخر تفریحی هم بخوای خودتو خفه کنی می تونی!!

مورچه ی قهرمان

سه شنبه, ۱۳ تیر ۱۳۹۶، ۰۹:۲۹ ب.ظ

« دیده و شنیده ام مورچه ای بارها از دیواری که بالا می رفته فرو افتاده ولی تسلیم نشده تا آن که بالاخره تونسته بارشو که گاهی چندین برابر خودش هم بوده بالا بکشه و به سر منزل مقصود برسونه!

و خیلی هم جدی تصمیم گرفته ام تو زندگی پا جای پای اون بذارم!

اما یکی دوبار که زمین خورده م دیگه نتونستم بلند شم!! »

این شخص نمیدونه مورچه هم اگه مثل اون سنگین بود با یه زمین خوردن زمین گیر می شد! و دیگه نمیتونست از جاش بلند بشه!!

میخوای از شکستها نشکنی بایستی عین مورچه باشی: سبک و کم وزن!

فرق ما و مورچه در همین یه نکته نهفته و بس!


+ انسانی که هوای پرواز داره باید پیش از هرکاری بندها رو از پای خودش باز کنه! وگرنه هرچه تلاش بیشتری به خرج بده به خودش آسیب بیشتری وارد کرده است!!

از لابلای توصیه به یه دوست

پنجشنبه, ۸ تیر ۱۳۹۶، ۰۶:۱۴ ب.ظ

محمد شورگشتی, [۲۲.۰۶.۱۷ ۲۲:۳۲]

وقتی خودتو میبازی میشه گفت راه رو برا باخت کل زندگیت باز کردی!! پس محکم باش!

خیلی مهمه خودتو به شرایط خودت قانع بدونی وگرنه دیگران مرتب زندگیتو تو سرت خواهند زد!!!!

...


محمد شورگشتی, [۲۳.۰۶.۱۷ ۲۲:۳۴]

تویی که نوع رفتار دیگران رو با خودت تعریف میکنی!!

... 


محمد شورگشتی, [۲۴.۰۶.۱۷ ۲۲:۳۶]

چرا فکر میکنی خودت نمیتونی زندگیتو تغییر بدی؟!

بجای گله کردن از دیگران به خودت یه کم نهیب بزن!

مردمو اونقدر بزرگ نکن که خودتو دیگه نبینی!!!

...


محمد شورگشتی, [۲۳.۰۶.۱۷ ۲۲:۴۳]

بعضی افکار ابتداءً مثل طنابی میمونن که دور دست و پات پیچیدن و حرکتت رو کند میکنن! اما اگه از خودت جداشون نکنی یه روزی و به مرور دور گردنت خواهند افتاد و راه نفسو دیگه بطور کامل برت خواهند بست!

...


محمد شورگشتی, [۲۸.۰۶.۱۷ ۲۳:۰۹]

وقتی کاری ازت ساخته نیست دست به دامن اشک بشی کسی توبیخت نمی کنه!

موفقیت در گرو این دو چیز...

سه شنبه, ۶ تیر ۱۳۹۶، ۱۲:۲۷ ب.ظ

موفقیت در گرو این دو چیز است: هیچ چیزی را حتمی ندان! و هیچ چیزی را غیر ممکن!

وصل و فصل

پنجشنبه, ۱ تیر ۱۳۹۶، ۱۱:۳۵ ب.ظ
دنیایی که هر وصلش با فصلی از آن امکان تحقق دارد...
جز اینکه انسان را میانه ی شادی و غم بکارد، هنر دیگری ندارد!!

م ر گ و ز ن د گ ی

پنجشنبه, ۲۵ خرداد ۱۳۹۶، ۰۳:۰۲ ب.ظ

از زندگی چیزی نمی خواهم...

جز به مقدرای که لحظه ی مرگم را زهر مارم نسازد!!

اولین کادوی ازدواج

دوشنبه, ۲۲ خرداد ۱۳۹۶، ۰۷:۲۲ ب.ظ

میگی: « فلان ظرفو چرا ازش استفاده نمی کنی؟! الان با اینهمه مهمون دیگه وقتشه!! »

میگه: « کادوی اول زندگیمه، از طرف یه کسی که برام خیلی عزیزه! نمی خوام خدای ناکرده، خش بیفته یا زبونم لال بشکنه »

و توجه نداریم اولین کادو رو خود خدا بود که بهمون داد:

و اون نبود جز آسایش و محبت و مودتی که به مجرد اجراء صیغه ی عقد، در تمام وجود زوجین جاری شده و اونها رو به بالاترین نحو به هم پیوند زد.

وَمِنْ آیَاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَکُمْ مِنْ أَنْفُسِکُمْ أَزْوَاجًا لِتَسْکُنُوا إِلَیْهَا وَجَعَلَ بَیْنَکُمْ مَوَدَّةً وَرَحْمَةً إِنَّ فِی ذَلِکَ لَآیَاتٍ لِقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ(21) رومـ


و عجیب اینکه اولین کادوی ازدواج، آن هم از طرف عزیزترین موجود عالم، آن هم کادویی که از هر چیز برای زندگی مهمتر و باارزشتره، کمترین دقت رو برا حفظش به خرج ندادیم و نمیدیم! همین مایی که برای سایر کادوها تا مرز جانمون براشون مایه می ذاریم!!


کمی اندیشه...

توان

شنبه, ۲۰ خرداد ۱۳۹۶، ۱۰:۴۴ ب.ظ

از هر کس بیش از توانش که بخواهی، خود را از توانش هم محروم ساخته ای!


غربت

سه شنبه, ۱۶ خرداد ۱۳۹۶، ۰۶:۳۱ ب.ظ

تو غریبی...

من غریبم...

روزگار غریبی ست!!

بازگشت به عصر بت پرستی

سه شنبه, ۱۶ خرداد ۱۳۹۶، ۰۱:۴۳ ق.ظ

...

57 - و به خداوند سوگند که در غیاب شما، نقشه اى براى (نابودى) بت هایتان خواهم کشید.

58 - پس (سرانجام، ابراهیم در یک فرصت مناسب) همه بتها - جز بزرگشان را - کاملاً خرد کرد تا شاید آنها به سراغ آن بیایند (و وجدان هاى خفته ى آنها بیدار شود).

59 - گفتند: هر کس با خدایان ما چنین کرده قطعا از ستمگران است (و باید کیفر ببیند)!

60 - (گـروهى) گفتند: شنیدیم جوانى از (مخالفت با) بتها سخن میگفت که او را ابراهیم میگفتند.

61 - (بزرگان قوم) گفتند: پس او را در پیش چشم مردم بیاورید تا آنها (بر مجرم بودن او) گواهى دهند.

62 - (هنگامى که ابراهیم را حاضر کردند) گفتند تو این کار را با خدایان ما کرده اى، اى ابراهیم ؟!

63 - گـفت : بلکه بزرگـشان کرده باشد! از آنها سؤ ال کنید اگر سخن مى گویند!!

64 - آنها به وجدان خود بازگشتند و (به خود) گفتند: حقا که ستمگرید!!!

65 - سپس سرهایشان را به زیر انداختند (و باشرمندگى گفتند: اى ابراهیم !) براستى تو خود مى دانى که اینها (حرف نمى زنند و) اهل سخن گفتن نیستند.

66 - (ابراهیم) گفت : آیا جز خدا چیزى را میپرستید که نه کمترین سودى براى شما دارد، و نه زیانى مى رساند (که به سودشان چشم دوخته باشید یا از زیانشان بترسید).

67 - اف بر شما و بر آنـچـه غیر از خدا پـرستش میکنید، آیا اندیشه نمى کنید (و عقل ندارید)؟!

68 - گفتند: او را بسوزانید و خدایان خود را یارى کنید!! اگر کارى از شما ساخته است.

...

- داستان در سوره انبیاء، آیات 51 تا 70 -



اگه یه روزی ابراهیم در مقابل بت پرستان با استدلال فوق تونست خلع سلاحشون کنه و اونا هیچ جوابی برا گفتن نداشتند!

اما امروز در عصر علم و تکنولوژی دقیقاً بسیاری از مردم یه همچین خدایی رو میخوان و بهش قائلند و تبلیغشو می کنن!!!!!


خدایی که نه درک و زبانی داشته باشه که به بندگانش دستور و فرمان بده! و امر و نهی کنه!

و نه چشم و گوشی که اشتباهات اونها رو ببینه و بشنوه!

و نه دست قدرتی که به مجازات و عذابشون بگیره!


و اگه جز اینه پس این حجم اعتراض و مخالفت با احکام دینی چیه؟!

پس اینهمه گناه و فساد گسترده چیه؟!

پس اینهمه احساس امنیت از عذاب های آسمانی چیه؟!


ابراهیمی دیگر لازم است!

آرزوی مرگ

دوشنبه, ۱۵ خرداد ۱۳۹۶، ۰۷:۱۳ ب.ظ

میگه: 

تنها آرزوم مرگه!!!

میگم: 

آرزو اونه که بشه برا رسیدن بهش تلاش کرد و زحمت کشید! 

اینی که تو میگی دست رو دست هم بذاری خودش میاد!!!