ابزار تلگرام

آپلود عکسابزار تلگرام برای وبلاگ

زنگ تفریح :: آ خدا ( وب مهربانی )

آ خدا ( وب مهربانی )

( مطلب نداری بردار ؛ مطلب داری بذار )

آ خدا ( وب مهربانی )

( مطلب نداری بردار ؛ مطلب داری بذار )

آ خدا ( وب مهربانی )

برای اولین بار
- بعد از دیوار مهربانی و طاقچه مهربانی -
اینک :
« وب مهربـــــــــــانی »
مطلـــــب داری بــــــــــذار
مطلــــب نداری بــــــــــــردار
( مطالب دوستان به اسم خودشان منتشر خواهد شد.
ترجیحا مطالبی متناسب با آ خدا )

*******************************
*******************************
تذکر:
لزوما داستان ها و خاطراتی که در این وبلاگ نوشته میشن مربوط به زمان حال نیست بلکه تجربیات تبلیغی سال ها ومحلات مختلف بنده و بعضا همکاران بنده است و حتی در مواردی پیاز داغ قضیه هم زیادتر شده تا جاذبه لازم را پیدا کنه.
بنابراین خواننده محترم حق تطبیق این خاطرات بر محل تبلیغی فعلی حقیر رو ندارد...

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین نظرات
پیوندها
پیوندهای روزانه

۲۰۹ مطلب با موضوع «زنگ تفریح» ثبت شده است

خلاصی از پا درد

شنبه, ۸ فروردين ۱۳۹۴، ۰۹:۰۳ ب.ظ

پیامبر صلی الله علیه و آله در جمع اصحاب و انصار نشسته بودند و پای مبارکشان خسته شده بود؛ ولی با توجه به حیا و ادب بسیار بالایی که داشتند، پای مبارک را دراز نمی کردند. پس از گذشت لحظاتی، یک پایشان را دراز کردند و از حاضران پرسیدند: « این پای من، به چه چیزی شبیه است؟! »

هر یک از حضّار، به مقتضای ذوق و سلیقه خود، تشبیهاتی کردند و پیامبر هیچ یک را نپذیرفت.

گفتند: « یا رسول اللّه! خودتان بفرمایید که پای مبارکتان شبیه به چیست؟ »

حضرت، تبسمی کرده و پای دیگرشان را نیز دراز نموده و فرمودند: « آن پای من، به این پای من شبیه می باشد.» ( و اینچنین رفع خستگی کردند )


پرخور ...

شنبه, ۸ فروردين ۱۳۹۴، ۰۸:۵۲ ب.ظ

حضرت رسول صلی الله علیه و آله و حضرت امیر علیه السلام مشغول خوردن خرما بودند.

پیامبر صلی الله علیه و آله هر خرمائی که می خورد، هسته اش را به طور پنهانی در مقابل حضرت امیر علیه السلام قرار می داد.

وقتی خرما تمام شد ـ و هسته های زیادی جلوی حضرت علی علیه السلام جمع شد و مقابل پیامبر صلی الله علیه و آله هیچ نبود ـ حضرت رسول صلی الله علیه و آله به شوخی فرمودند: « مَن کَثُرَ نَواهُ فَهُوَ أَکُولُ » یعنی: هر کس که هسته بیشتری جلویش جمع شده، پرخور است.

امیرالمؤمنین علیه السلام عرض کرد: « مَن أَکَلَ نَواهُ فَهُوَ أَکُولُ » یعنی: پرخور آن است که خرما را با هسته خورده است!!

لطائف الطوائف، ص90

از کرامات ما

شنبه, ۸ فروردين ۱۳۹۴، ۱۲:۱۷ ب.ظ

از بزرگترین کرامات ما اینست که:


با چندین خروار گناه بر دوش ، هنوز سالم هستیم! و به کار خود مشغول!

شیرینى سلطنت

جمعه, ۷ فروردين ۱۳۹۴، ۰۴:۰۱ ب.ظ

سلطانى با خود مى گفت :

سلطنت چقدر شیرین است ، اگر دائم باشد!

پیـــــــــــرى سخن وى را شنید و گفت :

اگر دائم بود، به تو نمى رسید!!

عاشقانه یک مرد زشت!

جمعه, ۷ فروردين ۱۳۹۴، ۰۳:۵۶ ب.ظ

مردى زشت روى به همسر زیبایش گفت :

من و تو هر دو قطعا به بهشت مى رویم .

زن با تعجب پرسید: چطور؟

شوهر:

چون تو صورت زشت مرا مى بینى و صبر مى کنى!

و من نیز رخسار زیباى ترا مى بینم و شکر مى کنم!

و جایگاه شاکران و صابران بهشت است .

اگر تو پدری...

جمعه, ۷ فروردين ۱۳۹۴، ۱۲:۳۳ ب.ظ

منصور دوانقی به زیاد بن عبداللَّه مبلغی داد تا آن را در میان افراد نابینا و یتیم تقسیم نماید.

ابو زیاد تمیمی که انسان طمعکاری بود، گفت:

نام مرا در میان نابینایان بنویس!

زیاد بن عبدالملک گفت:

باشد می نویسم؛ چرا که خداوند می فرماید: "فَانَّها لاتَعْمیَ الاَبصارُ وَلکِنْ تَعْمی الْقُلوبُ الَّتی فِی الصُّدُورِ" - سوره مبارکه حج آیه 46 - چشمهاى ظاهر نابینا نمى شوند ، بلکه دلهائى که در سینه ها جاى دارد بینائى را از دست مى دهند!.

سپس ابو زیاد درخواست کرد که نام فرزندش نیز در دفتر نام ایتام نوشته شود!

زیاد بن عبداللَّه گفت :

آن را هم می نویسم ؛ هر که را تو پدری ، یتیم است!!

شوخی پیغمبر

جمعه, ۷ فروردين ۱۳۹۴، ۱۲:۱۶ ب.ظ

پیغمبر به پیرزنی فرمود:

فلانی! می دانستی که پیرزنان وارد بهشت نمی شوند!

بلال پیرزن را گریان دید و به عرض پیامبر رساند.

رسول الله فرمود:

سیاهان هم به بهشت نمی روند!!

پیرزن و بلال دونفری به گریه نشستند!

عباس (عموی پیامبر ) آن ها را دید و وضعشان را به پیامبر خبر داد.

فرمود: پیر مردان هم!!

*

سپس هر سه را خواست و دلجویی کرده فرمود:

خداوند بهشتیان را به نیکوترین حالتشان وارد بهشت می سازد ، جوان و نورانی!


بحارالانوار ج 16 ص 295


سهم ایرانیان در بین یاران مهدی علیه السلام :

امیرمؤمنان ضمن ایراد خطبه ای درباره حضرت و یارانش فرمود:

« از اهواز یک نفر، شوشتر یک نفر، شیراز سه نفر، اصفهان چهار نفر، بروجرد یک نفر، نهاوند یک نفر، همدان سه نفر، قم ده نفر، شیروان یک نفر، خراسان شش نفر، آمل یک نفر، دامغان یک نفر، سرخس یک نفر، ساوه یک نفر، طالقان بیست و چهار نفر، قزوین دو نفر، فارس یک نفر، ابهر یک نفر، اردبیل یک نفر، مراغه سه نفر، خوی یک نفر، سلماس یک نفر، آبادان سه نفر و کازرون یک نفر ؛ جزء یاران آن حضرت خواهند بود »

منبع:

مجله مبلغان ش 63 به نقل از

ملاحم، سید بن طاووس، ص146؛ 59 نکته درباره امام زمان، ص190.

موعد وام

سه شنبه, ۴ فروردين ۱۳۹۴، ۰۹:۵۵ ق.ظ

رئیس دادگاه : جلسه رسمى است .
شاکى : جناب قاضى! این آقا مدتها است موعد وامش سر آمده و هنوز بدهى خود را نپرداخته است .
قاضى : آقا، شما چرا دین خود را ادا نمى کنید؟
متهم : جناب قاضى! این آقا خیلى بى انصاف است ؛ چون دوسال است از او تقاضا مى کنم  دو روز به من فرصت بدهد و نمى دهد!!

طولانی ترین جنگ ها

دوشنبه, ۳ فروردين ۱۳۹۴، ۱۰:۳۳ ب.ظ

طولانی ترین جنگ بین انگلیس و فرانسه واقع شد که به مدّت 115 سال طول کشید و از ابتدای سال 1338 شروع و تا 1453 ادامه داشت.

از آن طولانی تر جنگهای صلیبی نه گانه بود که نخستین آن در سال 1096 میلادی آغاز و آخرین و نهمین آن در سال 1291 که در مجموع 195 سال می شود، پایان یافت.

علم زده

دوشنبه, ۳ فروردين ۱۳۹۴، ۱۰:۲۴ ب.ظ

از شخصى که در دانستن علوم ادعای بسیار مى کرد، سؤ ال شد:

سبب طولانى بودن روز در تابستان ، و کوتاهى آن در زمستان از لحاظ علمى چیست ؟

گفت :

یک اصل علمى داریم که گرما موجب انبساط، و سرما موجب انقباض اشیاء مى شود ؛ بنابراین چون تابستان هوا گرم است ، روز طولانى مى شود، ولی در زمستان هوا سرد است و روز کوتاه مى شود!!!


تعداد کتب آسمانی

دوشنبه, ۳ فروردين ۱۳۹۴، ۰۶:۳۸ ق.ظ

 ابوذر غفاری می گوید:

از حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله درباره تعداد انبیا و کتابهایی که به آنها داده شده است سؤال کردم.

حضرت فرمودند:

تعداد پیامبران 124000 است که 313 نفر آنها رسول و بقیه نبی بودند من جمله حضرت آدم.

چهار پیغمبر از اینها عرب بودند: هود و صالح و شعیب و  محمد(ص).

کتابهایی که بر پیامبران نازل شده، یکصد و چهار کتاب است:

ده کتاب بر حضرت آدم علیه السلام، پنجاه کتاب بر حضرت شیث علیه السلام، سی کتاب بر حضرت ادریس علیه السلام و ده کتاب بر حضرت ابراهیم علیه السلام نازل شده است که جمعا صد کتاب می شود . و تورات بر حضرت موسی علیه السلام، انجیل بر حضرت عیسی علیه السلام، زبور بر حضرت داوود علیه السلام و قرآن بر محمد(ص). (با این حساب قرآن یکصد و چهارمین ، و آخرین کتاب آسمانی است)  - تفسیر مجمع البیان ذیل آیه ( ان هذا لفی الصحف الاولی صحف ابراهیم وموسی ) سوره مبارکه اعلی -

مساحت گردو!

دوشنبه, ۳ فروردين ۱۳۹۴، ۰۶:۰۵ ق.ظ

ابن سینا در سن بیست سالگی تمام علوم زمان خود را فرا گرفته بود .

روزی به مجلس درس ابن مسکویه حاضر شده و با کمال غرور گردوئی را جلوی استاد گذاشت و گفت:

مساحت این گردو را حساب کن!

استاد در جواب او جزوه ای در علم اخلاق جلوی رویش گذاشت! و گفت : پیش از آن ، این لازم است!

حساب ابجد کبیر

يكشنبه, ۲ فروردين ۱۳۹۴، ۱۱:۵۳ ق.ظ

علماء علم اعداد حروف 28 گانه الفباء را در هشت کلمه زیر مرتب نموده اند:
اَبجَد هَوَّز حُطىّ کَلَمَن سَعفَص قَرَشَت ثَخِّذ ضَظِغ .
و براى هر حرفى عددى تعیین کرده اند که آن را حساب ابجد گویند. و گفته اند اعداد به منزله ارواح و حروف به منزله قالبهاى آنهایند.


ا    ب   ج     د    ه    و     ز    ح   ط     ى
1    2    3    4    5    6    7    8    9    10
 ک     ل      م      ن    س     ع      ف    ص
20    30    40    50    60    70    80    90
  ق      ر        ش      ت       ث        خ         ذ      ض      ظ         غ
100   200    300    400    500    600    700   800    900    1000 


به عنوان نمونه گفته اند على به حساب ابجد 110 مى شود.
ع: 70 + ل: 30 + ى: 10 = 110
به این ترتیب مى توان هر کلمه اى را به ابجد حساب کرد.
بزرگان علماء از حساب ابجد به اسرار و رموزى هم پى برده اند.


در این حساب که حساب ابجد کبیر می گویند ؛ حرف مشدد فقط یک حرف بشمار مى آید، مگر در لفظ جلاله الله که لام مشدد دو حرف حساب مى گردد و عدد شصت وشش حاصل می گردد.

سگ دو

شنبه, ۱ فروردين ۱۳۹۴، ۱۰:۱۶ ب.ظ

سگى شکاری دنبال آهوئى مى دوید.

آهو به سگ گفت :

عمراً به من برسی!

سگ پرسید: چرا؟

گفت : چون من براى خودم مى دوم ، و تو براى دیگرى!

برادرانه!

پنجشنبه, ۲۸ اسفند ۱۳۹۳، ۰۴:۵۴ ب.ظ

درویشى نزد توانگرى رفت و گفت :

مگر نه این است که پدر من و تو آدم و مادرمان حوا است . پس ما با هم برادریم! از تو مى خواهم ثروت خویش را برادرانه تقسیم کنى .

خواجه یک پول سیاه به وى داد.

درویش : اى خواجه! چرا در تقسیم ، مساوات را رعایت نمى کنى ؟

خواجه سر را جلو آورده آهسته در گوش او گفت: 

خاموش باش ، اگر برادران دیگر خبر شوند، همین اندازه هم به تو نمى رسد!!

خاطره اى شخصى از نماز آیت الله بهجت!

چهارشنبه, ۲۷ اسفند ۱۳۹۳، ۱۲:۵۱ ب.ظ

از فامیلا بود!

اومده بودند قم؛ زیارت و بازدید!

شب چارشنبه گفتم ببرمشون مسجد آیت ا... بهجت(ره) - فاطمیه - و یه نماز با حال درک کنند و خاطره اى بشه براشون!!

برگشتیم... منتظر عکس العملى ازشون بودم که یه پیرمردى ازشون گفت: میگم شیخ محمد! نماز این حاج آقا اشکال نداشت؟؟؟!!! (شاید به جهت گریه ای که در نماز داشتند!)

ما رو میگى!!

هر کى ریاضیش خوبه؛ حساب کنه؟!

سه شنبه, ۲۶ اسفند ۱۳۹۳، ۰۷:۲۶ ب.ظ

آموزگار:

طول اتاقى شش متر و عرض آن پنج متر است؛ حالا حساب کنید من چند سال دارم ؟!

همه دانش آموزان مات و مبهوت ماندند و سکوت کلاس را فرا گرفت .

سر انجام یکى از شاگردان گفت : شما چهل و هشت سال دارید.

آموزگار: آفرین ، پسر باهوش! بگو، بدانم چطور حساب کردى ؟


دانش آموز : من پسر عموى نیمه دیوانه اى دارم که بیست و چهار سال سن دارد، روى این حساب ، شما باید چهل و هشت سال داشته باشید!!

تازه مسلمان

شنبه, ۲۳ اسفند ۱۳۹۳، ۰۴:۱۷ ب.ظ

تازه مسلمانى را به جرم بى نمازى نزد قاضى آوردند.

قاضى : چرا نماز نمى خوانى؟

تازه مسلمان : مگر دو سال پیش که مسلمان شدم خود شما به من نگفتید: تو در واقع الان از مادر متولد شده اى ؟!

قاضى : بله ، من این مطلب را گفتم!

تازه مسلمان : نماز که بر طفل دو ساله واجب نیست!!

رمــــــز عملیات هاى صـــــدر اسلام!

شنبه, ۲۳ اسفند ۱۳۹۳، ۰۴:۰۳ ب.ظ

امام صادق(ع):

شعار ما(اهل بیت): یا محمد! یا محمد!

شعار جنگ بدر: یا نصر الله! اقترب اقترب

شعار جنگ أحد: یا نصر الله! اقترب

جنگ بنی نضیر: یا روح القدس! أرح

جنگ بنی قینقاع: یا ربنا! لایغلبنک

جنگ طائف: یا رضوان!

جنگ حنین: یا بنی عبد الله! یا بنی عبد الله!

جنگ احزاب: حم لا ینصرون

جنگ بنی قریظة: یا سلام! أسلمهم

جنگ بنى مصطلق: ألا إلى الله الامر

جنگ حدیبیة: ألا لعنة الله على الظالمین

جنگ خیبر: _-یوم القموص-: یا علی! ائتهم من عل

جنگ فتح: نحن عباد الله حقا حقا

جنگ تبوک: یا أحد! یا صمد!

جنگ بنی ملوح: أمت أمت!

جنگ صفین: یا نصرالله!

شعار جنگى حسین علیه السلام: یا محمد!

شعار ما (اهل بیت): یا محمد!


منبع:

بحارالانوار ج 19 ص 163

قیمت باد!!

شنبه, ۲۳ اسفند ۱۳۹۳، ۰۱:۱۸ ب.ظ

گویند:

مروان حکم با جمعى در مسجد به نماز جماعت مشغول بود؛ ناگهان صدائى از او شنیده شد!

ابن اشعث که یکى از ماءمومین بود، بیدرنگ نمازش را قطع کرد و از مسجد بیرون رفت و چنان وانمود کرد که این صدا از وى بود نه از مروان!
پس از اتمام نماز و افتراق صفوف ، ابن اشعث نزد مروان آمد و گفت : قیمت باد را بده و گرنه حقیقت را به مردم مى گویم .
مروان هم براى حفظ آبروى نداشته اش مبلغ هنگفتى به او داد.

دو آیه از قرآن دربردارنده تمام حروف الفباء!

جمعه, ۲۲ اسفند ۱۳۹۳، ۰۳:۵۷ ب.ظ

ثُمَّ أَنْزَلَ عَلَیْکُمْ مِنْ بَعْدِ الْغَمِّ أَمَنَةً نُعَاسًا یَغْشَى طَائِفَةً مِنْکُمْ وَطَائِفَةٌ قَدْ أَهَمَّتْهُمْ أَنْفُسُهُمْ یَظُنُّونَ بِاللَّهِ غَیْرَ الْحَقِّ ظَنَّ الْجَاهِلِیَّةِ یَقُولُونَ هَلْ لَنَا مِنَ الْأَمْرِ مِنْ شَیْءٍ قُلْ إِنَّ الْأَمْرَ کُلَّهُ لِلَّهِ یُخْفُونَ فِی أَنْفُسِهِمْ مَا لَا یُبْدُونَ لَکَ یَقُولُونَ لَوْ کَانَ لَنَا مِنَ الْأَمْرِ شَیْءٌ مَا قُتِلْنَا هَاهُنَا قُلْ لَوْ کُنْتُمْ فِی بُیُوتِکُمْ لَبَرَزَ الَّذِینَ کُتِبَ عَلَیْهِمُ الْقَتْلُ إِلَى مَضَاجِعِهِمْ وَلِیَبْتَلِیَ اللَّهُ مَا فِی صُدُورِکُمْ وَلِیُمَحِّصَ مَا فِی قُلُوبِکُمْ وَاللَّهُ عَلِیمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ (154) - سوره مبارکه ال عمران

ترجمه:

154 - سپس به دنبال این غم و اندوه؛ آرامشى بر شما فرستاد، این آرامش به صورت خواب سبکى بود (که در شب بعد از حادثه احد) جمعى از شما را فرو گرفت اما جمع دیگرى در فکر جان خویش بودند (و خواب چشمان آنها را فرا نگرفت ) آنها گمانهاى نادرستى درباره خدا همچون گمانهاى دوران جاهلیت داشتند، و مى گفتند: (آیا چیزى از پیروزى نصیب ما مى شود؟) بگو (همه کارها (و پیروزیها) بدست خدا است ، آنها در دل خود امورى را پنهان مى دارند که براى تو آشکار نمى سازند مى گویند: (اگر سهمى از پیروزى داشتیم در اینجا کشته نمى شدیم !) بگو (اگر هم در خانه هاى خود بودید آنهائى که کشته شدن در سرنوشت آنها بود به بسترشان مى ریختند (و آنها را به قتل مى رساندند) و اینها براى این است که خداوند آنچه در سینه شما پنهان است بیازماید و آنچه در دلهاى شما (از ایمان ) مى باشد خالص گرداند و خداوند از آنچه در درون سینه ها است با خبر است .

مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَالَّذِینَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْکُفَّارِ رُحَمَاءُ بَیْنَهُمْ تَرَاهُمْ رُکَّعًا سُجَّدًا یَبْتَغُونَ فَضْلًا مِنَ اللَّهِ وَرِضْوَانًا سِیمَاهُمْ فِی وُجُوهِهِمْ مِنْ أَثَرِ السُّجُودِ ذَلِکَ مَثَلُهُمْ فِی التَّوْرَاةِ وَمَثَلُهُمْ فِی الْإِنْجِیلِ کَزَرْعٍ أَخْرَجَ شَطْأَهُ فَآَزَرَهُ فَاسْتَغْلَظَ فَاسْتَوَى عَلَى سُوقِهِ یُعْجِبُ الزُّرَّاعَ لِیَغِیظَ بِهِمُ الْکُفَّارَ وَعَدَ اللَّهُ الَّذِینَ آَمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ مِنْهُمْ مَغْفِرَةً وَأَجْرًا عَظِیمًا (29) - سوره مبارکه فتح -

ترجمه:

29 - محمد(ص) فرستاده خدا است و کسانى که با او هستند در برابر کفار سرسخت و شدید، و در میان خود مهربانند، پـیوسته آنها را در حال رکوع و سجود مى بینى ، آنها همواره فضل خدا و رضاى او را مى طلبند، نشانه آنها در صورتشان از اثر سجده نمایان است ، این توصیف آنها در تورات است. و توصیف آنها در انجیل همانند زراعتى است که جوانه هاى خود را خارج ساخته ، سپس به تقویت آن پرداخته ، تا محکم شده ، و بر پاى خود ایستاده است ، و به قدرى نمو و رشد کرده که زارعان را به شـگـفتى وامى دارد! این براى آن است که کافران را به خشم آورد، خداوند کسانى از آنها را که ایمان آورده اند و عمل صالح انجام داده اند وعده آمرزش و اجر عظیمى داده است .

واعظى به سلطانى گفت :

اگر تو در حالى که عطش دارى ، از نوشیدن آب منع شوى ، جرعه اى آب را به چند مى خرى ؟
گفت : به نیمى از سلطنت.

پرسید: اگر نتوانستى بول کنى ، چقدر مى دهى تا بتوانى ؟
پاسخ داد: نیم دیگر سلطنت .

گفت : پس سلطنتى که به یک جرعه آب ، و یک بول کردن مى ارزد، ترا نفریبد!

سه کله پوک!

پنجشنبه, ۲۱ اسفند ۱۳۹۳، ۱۰:۲۶ ب.ظ

دو نفر احمق با یکدیگر همسفر شدند.

اولى : اگر بدانى هر چه از خدا بخواهى بتو مى بخشد، از او چه تقاضا مى کنى ؟
دومى : یک گله گوسفند که از دیدن آنها لذت ببرم .
دومى : اگر تو بدانى خدا خواسته ات را اجابت مى کند، چه چیزى از او مى خواهى ؟
اولى : یک گرگ که گوسفندان ترا پاره پاره کند.
دومى : گرگ تو، گوسفندان مرا !؟
اولى : بله گرگ من ، گوسفندان ترا !!

نزاع و درگیرى آغاز مى شود.

سوارى از راه مى رسد؛ سبب نزاع را مى پرسد؛ فورا یک ظرف بزرگ عسل مى آورد و روى زمین مى ریزد و به آن دو مى گوید:

خون من مثل این عسل بریزد، اگر شما دو نفر احمق نباشید!!!

فضولى موقوف!

پنجشنبه, ۲۱ اسفند ۱۳۹۳، ۰۲:۱۴ ب.ظ

پیرزنى بیمار شد.

پسرش او را نزد پزشک برد.

دکتر مشاهده کرد پیرزن خود را آرایش کرده و لباس نیکو پوشیده است . پس حال او بدانست و گفت : این زن چقدر به شوهر احتیاج دارد!
پسر با تعجب گفت : آقاى دکتر! چه مى گوئید، او خیلى پیر است .

زن نگاه تندى به پسرکرد و گفت : پسره فضول! یعنى تو از دکترى که اینهمه سال درس خونده؛ بهتر میفهمى؟!

نسب پیامبر خاتم تا حضرت آدم

پنجشنبه, ۲۱ اسفند ۱۳۹۳، ۰۱:۱۶ ب.ظ

نسب پیامبر خاتم تا حضرت آدم:


محمد بن عبداللّه بن عبدالمطلب بن هاشم بن عبد مناف بن قصى بن کلاب بن مرة بن کعب بن لوى بن غالب بن فهر بن مالک بن نضر بن کنانه بن خزیمة بن مدرکه بن الیاس بن مضر بن نزار بن معد بن عدنان بن اود بن یسع بن سلامان بن نبت بن حمل بن قیدار بن اسمعیل بن ابراهیم بن تارخ بن تاحور بن شاروح بن اورغو (هود نبى ) بن فالغ بن عامر بن شالح بن ارفحشد بن سام بن نوح بن مالک بن متوشلح بن اخنوخ (ادریس نبى ) بن بارض بن مهلائیل بن قینان بن انوش بن شیث بن آدم صلوات اللّه علیهم اجمعین - بحار الانوار، ج 15/ ص 105 -

ابن عباس روایت مى کند رسول خدا فرمود: هر گاه نسب من به عدنان رسید توقف کنید و بالاتر نروید. (روى عن النبى صلى الله علیه و آله قال: اذا بلغ نسبى الى عدنان فاءمسکوا) - سفینة البحار، ج 1 / ص 8 -

شاید این فرمایش بدان جهت باشد که تا جد بیستم قطعى و مورد اتفاق مورخین است ، ولى از آن به بعد مورد اختلاف مى باشد. 


منبع:

کشکول جبهه

شمام از این جور آدما دیدین؟!

چهارشنبه, ۲۰ اسفند ۱۳۹۳، ۱۱:۱۸ ب.ظ

شخصى پرادعا پرسید:

آن دو دختر که نامشان سکینه و رقیه بود و پشت دروازه کوفه ، شیر آنها را خورد، دختران کدام امام بودند؟!


پاسخ شنید:

اولا یک نفر بود، نه دو نفر!

ثانیا پسر بود، نه دختر!

ثالثا در بیابان کنعان بود، نه پشت دروازه کوفه!

رابعا پسر پیغمبر بود، نه دختر امام!

خامسا نامش یوسف بود، نه سکینه و رقیه!

سادسا گرگ او را خورد، نه شیر!

سابعا آن هم دورغ بود!!

وصیت سگ!!

چهارشنبه, ۲۰ اسفند ۱۳۹۳، ۱۰:۴۳ ب.ظ

گویند:

سگ گله اى بمرد . چون صاحبش خیلى آن را دوست داشت ، او را در یکى از مقابر مسلمین دفن کرد.

خبر به قاضى شهر رسید. دستور داد او را احضار کنند و بسوزانند. زیرا او سگ خود را در قبرستان مسلمانان بخاک سپرده است.

وقتى او را دستگیر کردند، و نزد قاضى آوردند، گفت :

اى قاضى ، این سگ وصیتى کرده که مى خواهم به شما عرض کنم تا بر ذمه من چیزى باقى نماند!
قاضى پرسید: وصیت چیست ؟
آن مرد گفت : هنگامى که سگ در حال موت بود به او اشاره کردم که همه این گوسفندان از آن تو است . پس وصیت کن که آنها را به چه کسى بدهم .
سگ به خانه شما که قاضى شهر هستید اشاره کرد!!

اینک گله گوسفندان حاضر و آماده ، و در اختیار شما است!


قاضى با تاءثر و تاءسف گفت : علت فوت مرحوم سگ چه بود؟ آیا به چیز دیگرى وصیت نکرد؟

خداوند به نعمات اخروى بر او منت نهد و تو نیز به سلامت برو.

چنانچه آن مرحوم وصایاى دیگرى داشت ما را آگاه گردان تابه آن عمل کنیم.
به این ترتیب چوپان از مرگ نجات یافت!


جواب بى ادبى...

چهارشنبه, ۲۰ اسفند ۱۳۹۳، ۱۰:۳۴ ب.ظ

روزى در مجلسى ، حکیم خاقانى را زیردست فرد بى فضل و کمالى نشاندند.

وى ناراحت شد و این رباعى را خطاب به آن شخص ‍ سرود:


گر فروتر نشست خاقانى
              نه او را عیب و نه ترا ادب است
قل هو الله نیز در قرآن
                 زیر تبت یدا ابى لهب است!!