ابزار تلگرام

آپلود عکسابزار تلگرام برای وبلاگ

مناسبتی ها :: آ خدا ( وب مهربانی )

آ خدا ( وب مهربانی )

( مطلب نداری بردار ؛ مطلب داری بذار )

آ خدا ( وب مهربانی )

( مطلب نداری بردار ؛ مطلب داری بذار )

آ خدا ( وب مهربانی )

برای اولین بار
- بعد از دیوار مهربانی و طاقچه مهربانی -
اینک :
« وب مهربـــــــــــانی »
مطلـــــب داری بــــــــــذار
مطلــــب نداری بــــــــــــردار
( مطالب دوستان به اسم خودشان منتشر خواهد شد.
ترجیحا مطالبی متناسب با آ خدا )

*******************************
*******************************
تذکر:
لزوما داستان ها و خاطراتی که در این وبلاگ نوشته میشن مربوط به زمان حال نیست بلکه تجربیات تبلیغی سال ها ومحلات مختلف بنده و بعضا همکاران بنده است و حتی در مواردی پیاز داغ قضیه هم زیادتر شده تا جاذبه لازم را پیدا کنه.
بنابراین خواننده محترم حق تطبیق این خاطرات بر محل تبلیغی فعلی حقیر رو ندارد...

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین نظرات
پیوندها
پیوندهای روزانه

۲۳۴ مطلب با موضوع «مناسبتی ها» ثبت شده است

اعمال شب و روز عید مبعث ( 27 رجب )

جمعه, ۲۵ ارديبهشت ۱۳۹۴، ۰۲:۳۰ ب.ظ

شب مبعث:

از لیالی متبرکه است و در آن چند عمل است

اول شیخ در مصباح فرموده روایت شده از حضرت ابو جعفر امام جواد علیه السلام که فرمود: همانا در رجب شبی است که بهتر است از آنچه که می‌تابد بر آن آفتاب و آن شب بیست و هفتم رجب است که در صبح آن پیغمبر خدا صلی الله علیه و آله به رسالت مبعوث گردید و بدرستی که از برای عامل در آن شب از شیعه ما اجر عمل شصت سال است به خدمت آن حضرت عرض شد که عمل در آن شب چیست فرمود چون بجا آوردی نماز عشا را و به رختخواب رفتی پس بیدار می‌شوی هر ساعتی که خواستی از شب تا پیش از نیمه آن و بجا می‌آوری دوازده رکعت نماز می‌خوانی در هر رکعتی حمد و سوره‌ای از سوره‌های کوچک مفصل و مفصل از سوره محمد است تا آخر قرآن پس چون سلام دادی در هر دو رکعتی و فارغ شدی از نمازها می‌نشینی بعد از سلام و می‌خوانی حمد را هفت مرتبه و معوذتین را هفت مرتبه و قل هو الله أحد و قل یأیها الکافرون هر کدام را هفت مرتبه و إنا أنزلناه و آیة الکرسی هر کدام را هفت مرتبه و بخوان در عقب همه این دعا را الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی لَمْ یَتَّخِذْ وَلَدا وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ شَرِیکٌ فِی الْمُلْکِ وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ وَلِیٌّ مِنَ الذُّلِّ وَ کَبِّرْهُ تَکْبِیرا اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِمَعَاقِدِ عِزِّکَ عَلَی أَرْکَانِ عَرْشِکَ وَ مُنْتَهَی الرَّحْمَةِ مِنْ کِتَابِکَ وَ بِاسْمِکَ الْأَعْظَمِ الْأَعْظَمِ الْأَعْظَمِ وَ ذِکْرِکَ الْأَعْلَی الْأَعْلَی الْأَعْلَی وَ بِکَلِمَاتِکَ التَّامَّاتِ أَنْ تُصَلِّیَ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ أَنْ تَفْعَلَ بِی مَا أَنْتَ أَهْلُهُ پس بخوان هر دعایی که خواستی و مستحب است غسل در این شب و گذشت در شب نیمه نمازی که در این شب نیز خوانده می‌شود

دوم زیارت حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام‌

که افضل اعمال این شب است و از برای آن حضرت در این شب سه زیارت است که در باب زیارات به آن اشاره خواهد شد إن شاء الله و بدانکه ابو عبد الله محمد بن بطوطه که یکی از علمای اهل سنت است و در ششصد سال پیش از این زمان بوده در سفرنامه خود که معروف است برحله ابن بطوطه در بیان ورود خود از مکه معظمه به نجف اشرف ذکر کرده روضه و قبر مبارک مولایمان امیر المؤمنین علیه السلام را و گفته اهل این شهر تمامی رافضی هستند و از برای این روضه مبارکه کراماتی ظاهر شده از جمله آنکه در شب بیست و هفتم ماه رجب که نام آن شب نزد اهل آنجا لیلة المحیا است می‌آورند از عراقین و خراسان و بلاد فارس و روم هر شل و مفلوج و زمین گیری که هست و جمع می‌شود از آنها قریب سی چهل نفر در آنجا پس بعد از عشا می‌آورند این مبتلایان را نزد ضریح مقدس و مردم جمع می‌شوند و منتظرند خوب شدن و برخاستن آنها را و این جماعت مردم بعضی نماز می‌خوانند و بعضی ذکر می‌گویند و بعضی قرآن تلاوت می‌کنند و بعضی تماشای روضه می‌کنند تا آنکه بگذرد نصف یا دو ثلث از شب آن وقت جمیع این مبتلایان و زمین گیران که حرکت نمی‌توانستند بکنند برمی‌خیزند در حالی که صحیح و تندرست می‌باشند و علتی در آنها نیست و می‌گویند لا إله إلا الله محمد رسول الله علی ولی الله و این امری است مشهور و مستفیض و من خودم آن شب را در آنجا درک نکردم لکن از مردمان ثقه که اعتماد بر قول آنها بود شنیدم و هم دیدم در مدرسه‌ای که مهمانخانه آن حضرت است سه نفر زمینگیر که قادر بر حرکت نبودند یکی از اهل روم و دیگری از اهل اصفهان و سومی از اهل خراسان بود از آنها پرسیدم چگونه شما خوب نشده‌اید و اینجا مانده‌اید گفتند ما به شب بیست و هفتم نرسیدیم و همین جا مانده‌ایم تا شب بیست و هفتم آینده که شفا بگیریم و از برای این شب مردم زیاد از شهرها جمع می‌شوند و بازار بزرگی اقامه می‌شود تا مدت ده روز.

فقیر گوید مبادا استبعاد کنی این مطلب را همانا معجزات و کراماتی که از این مشاهد مشرفه بروز کرده و به تواتر رسیده زیاده از آن است که احصا شود و در ماه شوال گذشته سنه هزار و سیصد و چهل و سه در حرم مطهر حضرت ثامن الائمة الهداة و ضامن الامة العصاة مولانا أبو الحسن علی بن موسی الرضا صلوات الله علیهما سه نفر زن که هر کدام به سبب مرض فلج و نحو آن زمینگیر بودند و اطبا و دکترها از معالجه آنها عاجز شده بودند شفا یافتند و این معجزات از آن قبر مطهر بر همه واضح و آشکارا گردید مانند نمودار شدن خورشید در سماء صاحیه مثل باز شدن در دروازه نجف اشرف بر روی عربهای بادیه و به حدی این مطلب واضح بود که نقل شده دکترهایی که مطلع بر مرضهای آن زنها بودند تصدیق نمودند با آنکه در این باب خیلی دقیق بودند بلکه بعضی از آنها تصدیق خود را بر شفای آنها نوشتند و اگر ملاحظه اختصار و عدم مناسبت محل نبود قصه آنها را نقل می‌نمودم و لقد أجاد شیخنا الحر العاملی فی أرجوزته وَ مَا بَدَا مِنْ بَرَکَاتِ مَشْهَدِهِ فِی کُلِّ یَوْمٍ أَمْسُهُ مِثْلُ غَدِهِ وَ کَشِفَا الْعَمَی وَ الْمَرْضَی بِهِ إِجَابَةُ الدُّعَاءِ فِی أَعْتَابِهِ

سوم‌ شیخ کفعمی در بلد الامین فرموده که: در شب مبعث این دعا را بخوانند:

اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِالتَّجَلِّی [بِالنَّجْلِ‌] الْأَعْظَمِ فِی هَذِهِ اللَّیْلَةِ مِنَ الشَّهْرِ الْمُعَظَّمِ وَ الْمُرْسَلِ الْمُکَرَّمِ أَنْ تُصَلِّیَ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ أَنْ تَغْفِرَ لَنَا مَا أَنْتَ بِهِ مِنَّا أَعْلَمُ یَا مَنْ یَعْلَمُ وَ لا نَعْلَمُ اللَّهُمَّ بَارِکْ لَنَا فِی لَیْلَتِنَا هَذِهِ الَّتِی بِشَرَفِ الرِّسَالَةِ فَضَّلْتَهَا وَ بِکَرَامَتِکَ أَجْلَلْتَهَا وَ بِالْمَحَلِّ الشَّرِیفِ أَحْلَلْتَهَا اللَّهُمَّ فَإِنَّا نَسْأَلُکَ بِالْمَبْعَثِ الشَّرِیفِ وَ السَّیِّدِ اللَّطِیفِ وَ الْعُنْصُرِ الْعَفِیفِ أَنْ تُصَلِّیَ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ أَنْ تَجْعَلَ أَعْمَالَنَا فِی هَذِهِ اللَّیْلَةِ وَ فِی سَائِرِ اللَّیَالِی مَقْبُولَةً وَ ذُنُوبَنَا مَغْفُورَةً وَ حَسَنَاتِنَا مَشْکُورَةً وَ سَیِّئَاتِنَا مَسْتُورَةً وَ قُلُوبَنَا بِحُسْنِ الْقَوْلِ مَسْرُورَةً وَ أَرْزَاقَنَا مِنْ لَدُنْکَ بِالْیُسْرِ مَدْرُورَةً اللَّهُمَّ إِنَّکَ تَرَی وَ لا تُرَی وَ أَنْتَ بِالْمَنْظَرِ الْأَعْلَی وَ إِنَّ إِلَیْکَ الرُّجْعَی وَ الْمُنْتَهَی وَ إِنَّ لَکَ الْمَمَاتَ وَ الْمَحْیَا وَ إِنَّ لَکَ الْآخِرَةَ وَ الْأُولَی اللَّهُمَّ إِنَّا نَعُوذُ بِکَ أَنْ نَذِلَّ وَ نَخْزَی وَ أَنْ نَأْتِیَ مَا عَنْهُ تَنْهَی اللَّهُمَّ إِنَّا نَسْأَلُکَ الْجَنَّةَ بِرَحْمَتِکَ وَ نَسْتَعِیذُ بِکَ مِنَ النَّارِ فَأَعِذْنَا مِنْهَا بِقُدْرَتِکَ وَ نَسْأَلُکَ مِنَ الْحُورِ الْعِینِ فَارْزُقْنَا بِعِزَّتِکَ وَ اجْعَلْ أَوْسَعَ أَرْزَاقِنَا عِنْدَ کِبَرِ سِنِّنَا وَ أَحْسَنَ أَعْمَالِنَا عِنْدَ اقْتِرَابِ آجَالِنَا وَ أَطِلْ فِی طَاعَتِکَ وَ مَا یُقَرِّبُ إِلَیْکَ وَ یُحْظِی عِنْدَکَ وَ یُزْلِفُ لَدَیْکَ أَعْمَارَنَا وَ أَحْسِنْ فِی جَمِیعِ أَحْوَالِنَا وَ أُمُورِنَا مَعْرِفَتَنَا وَ لا تَکِلْنَا إِلَی أَحَدٍ مِنْ خَلْقِکَ فَیَمُنَّ عَلَیْنَا وَ تَفَضَّلْ عَلَیْنَا بِجَمِیعِ حَوَائِجِنَا لِلدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ وَ ابْدَأْ بِآبَائِنَا وَ أَبْنَائِنَا وَ جَمِیعِ إِخْوَانِنَا الْمُؤْمِنِینَ فِی جَمِیعِ مَا سَأَلْنَاکَ لِأَنْفُسِنَا یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ اللَّهُمَّ إِنَّا نَسْأَلُکَ بِاسْمِکَ الْعَظِیمِ وَ مُلْکِکَ الْقَدِیمِ أَنْ تُصَلِّیَ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَنْ تَغْفِرَ لَنَا الذَّنْبَ الْعَظِیمَ إِنَّهُ لا یَغْفِرُ الْعَظِیمَ إِلا الْعَظِیمُ اللَّهُمَّ وَ هَذَا رَجَبٌ الْمُکَرَّمُ الَّذِی أَکْرَمْتَنَا بِهِ أَوَّلُ أَشْهُرِ الْحُرُمِ أَکْرَمْتَنَا بِهِ مِنْ بَیْنِ الْأُمَمِ فَلَکَ الْحَمْدُ یَا ذَا الْجُودِ وَ الْکَرَمِ فَأَسْأَلُکَ بِهِ وَ بِاسْمِکَ الْأَعْظَمِ الْأَعْظَمِ الْأَعْظَمِ الْأَجَلِّ الْأَکْرَمِ الَّذِی خَلَقْتَهُ فَاسْتَقَرَّ فِی ظِلِّکَ فَلا یَخْرُجُ مِنْکَ إِلَی غَیْرِکَ أَنْ تُصَلِّیَ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ أَهْلِ بَیْتِهِ الطَّاهِرِینَ وَ أَنْ تَجْعَلَنَا مِنَ الْعَامِلِینَ فِیهِ بِطَاعَتِکَ وَ الْآمِلِینَ فِیهِ لِشَفَاعَتِکَ اللَّهُمَّ اهْدِنَا إِلَی سَوَاءِ السَّبِیلِ وَ اجْعَلْ مَقِیلَنَا عِنْدَکَ خَیْرَ مَقِیلٍ فِی ظِلٍّ ظَلِیلٍ وَ مُلْکٍ جَزِیلٍ فَإِنَّکَ حَسْبُنَا وَ نِعْمَ الْوَکِیلُ اللَّهُمَّ اقْلِبْنَا مُفْلِحِینَ مُنْجِحِینَ غَیْرَ مَغْضُوبٍ عَلَیْنَا وَ لا ضَالِّینَ بِرَحْمَتِکَ یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِعَزَائِمِ مَغْفِرَتِکَ وَ بِوَاجِبِ رَحْمَتِکَ السَّلامَةَ مِنْ کُلِّ إِثْمٍ وَ الْغَنِیمَةَ مِنْ کُلِّ بِرٍّ وَ الْفَوْزَ بِالْجَنَّةِ وَ النَّجَاةَ مِنَ النَّارِ اللَّهُمَّ دَعَاکَ الدَّاعُونَ وَ دَعَوْتُکَ وَ سَأَلَکَ السَّائِلُونَ وَ سَأَلْتُکَ وَ طَلَبَ إِلَیْکَ الطَّالِبُونَ وَ طَلَبْتُ إِلَیْکَ اللَّهُمَّ أَنْتَ الثِّقَةُ وَ الرَّجَاءُ وَ إِلَیْکَ مُنْتَهَی الرَّغْبَةِ فِی الدُّعَاءِ اللَّهُمَّ فَصَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ اجْعَلِ الْیَقِینَ فِی قَلْبِی وَ النُّورَ فِی بَصَرِی وَ النَّصِیحَةَ فِی صَدْرِی وَ ذِکْرَکَ بِاللَّیْلِ وَ النَّهَارِ عَلَی لِسَانِی وَ رِزْقا وَاسِعا غَیْرَ مَمْنُونٍ وَ لا مَحْظُورٍ فَارْزُقْنِی وَ بَارِکْ لِی فِیمَا رَزَقْتَنِی وَ اجْعَلْ غِنَایَ فِی نَفْسِی وَ رَغْبَتِی فِیمَا عِنْدَکَ بِرَحْمَتِکَ یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ پس به سجده برو و بگو الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی هَدَانَا لِمَعْرِفَتِهِ وَ خَصَّنَا بِوِلایَتِهِ وَ وَفَّقَنَا لِطَاعَتِهِ شُکْرا شُکْرا صد مرتبه پس سر از سجده بردار و بگو اللَّهُمَّ إِنِّی قَصَدْتُکَ بِحَاجَتِی وَ اعْتَمَدْتُ عَلَیْکَ بِمَسْأَلَتِی وَ تَوَجَّهْتُ إِلَیْکَ بِأَئِمَّتِی وَ سَادَتِی اللَّهُمَّ انْفَعْنَا بِحُبِّهِمْ وَ أَوْرِدْنَا مَوْرِدَهُمْ وَ ارْزُقْنَا مُرَافَقَتَهُمْ وَ أَدْخِلْنَا الْجَنَّةَ فِی زُمْرَتِهِمْ بِرَحْمَتِکَ یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ و این دعا را سید برای روز مبعث ذکر کرده)


روز مبعث

بیست و هفتم رجب از جمله اعیاد عظیمه است و روزی است که حضرت رسول صلی الله علیه و آله در آن روز به رسالت مبعوث گردید و جبرئیل به پیغمبری بر آن حضرت نازل شد و از برای آن چند عمل است

اول غسل

دوم روزه‌ و آن یکی از چهار روزی است که در تمام سال امتیاز دارد برای روزه گرفتن و برابر است با روزه هفتاد سال

سوم بسیار صلوات فرستادن‌

چهارم زیارت حضرت رسول الله و امیرالمؤمنین علیهما السلام‌

پنجم شیخ در مصباح فرموده از ریان بن الصلت مروی است که: حضرت امام جواد علیه السلام در زمانی که در بغداد بود روز نیمه رجب و روز بیست و هفتم را روزه گرفت و جمیع حشم آن حضرت روزه گرفتند و ما را امر فرمود که بجا آوریم دوازده رکعت نماز که خوانده شود در هر رکعت حمد و سوره و بعد از فراغ از نمازها خوانده شود هر یک از حمد و توحید و معوذتین چهار مرتبه و لا إِلَهَ إِلا اللَّهُ وَ اللَّهُ أَکْبَرُ وَ سُبْحَانَ اللَّهِ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ وَ لا حَوْلَ وَ لا قُوَّةَ إِلا بِاللَّهِ الْعَلِیِّ الْعَظِیمِ چهار مرتبه اللَّهُ اللَّهُ رَبِّی لا أُشْرِکُ بِهِ شَیْئا چهار مرتبه لا أُشْرِکُ بِرَبِّی أَحَدا چهار مرتبه

ششم و نیز شیخ روایت کرده از جناب ابو القاسم حسین بن روح رحمة الله علیه که فرموده بجا می‌آوری در این روز دوازده رکعت نماز می‌خوانی در هر رکعت حمد و سوره‌ای که آسان باشد و تشهد می‌خوانی و سلام می‌دهی و می‌نشینی و می‌گویی بین هر دو رکعتی الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی لَمْ یَتَّخِذْ وَلَدا وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ شَرِیکٌ فِی الْمُلْکِ وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ وَلِیٌّ مِنَ الذُّلِّ وَ کَبِّرْهُ تَکْبِیرا یَا عُدَّتِی فِی مُدَّتِی یَا صَاحِبِی فِی شِدَّتِی یَا وَلِیِّی فِی نِعْمَتِی یَا غِیَاثِی فِی رَغْبَتِی یَا نَجَاحِی فِی حَاجَتِی یَا حَافِظِی فِی غَیْبَتِی یَا کَافِیَّ فِی وَحْدَتِی یَا أُنْسِی فِی وَحْشَتِی أَنْتَ السَّاتِرُ عَوْرَتِی فَلَکَ الْحَمْدُ وَ أَنْتَ الْمُقِیلُ عَثْرَتِی فَلَکَ الْحَمْدُ وَ أَنْتَ الْمُنْعِشُ صَرْعَتِی فَلَکَ الْحَمْدُ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اسْتُرْ عَوْرَتِی وَ آمِنْ رَوْعَتِی وَ أَقِلْنِی عَثْرَتِی وَ اصْفَحْ عَنْ جُرْمِی وَ تَجَاوَزْ عَنْ سَیِّئَاتِی فِی أَصْحَابِ الْجَنَّةِ وَعْدَ الصِّدْقِ الَّذِی کَانُوا یُوعَدُونَ پس چون فارغ شدی از نماز و دعا، می‌خوانی هر یک از حمد و اخلاص و معوذتین و قل یأیها الکافرون و إنا أنزلناه و آیة الکرسی را هفت مرتبه و بعد می‌گوییلا إِلَهَ إِلا اللَّهُ وَ اللَّهُ أَکْبَرُ وَ سُبْحَانَ اللَّهِ وَ لا حَوْلَ وَ لا قُوَّةَ إِلا بِاللَّهِ هفت مرتبه و بعد می‌گویی هفت مرتبه اللَّهُ اللَّهُ رَبِّی لا أُشْرِکُ بِهِ شَیْئا و می‌خوانی هر دعا که خواهی

هفتم در اقبال و در بعض نسخ مصباح است که مستحب است در این روز این دعا را بخوانند یَا مَنْ أَمَرَ بِالْعَفْوِ وَ التَّجَاوُزِ وَ ضَمَّنَ نَفْسَهُ الْعَفْوَ وَ التَّجَاوُزَ یَا مَنْ عَفَا وَ تَجَاوَزَ اعْفُ عَنِّی وَ تَجَاوَزْ یَا کَرِیمُ اللَّهُمَّ وَ قَدْ أَکْدَی الطَّلَبُ وَ أَعْیَتِ الْحِیلَةُ وَ الْمَذْهَبُ وَ دَرَسَتِ الْآمَالُ وَ انْقَطَعَ الرَّجَاءُ إِلا مِنْکَ وَحْدَکَ لا شَرِیکَ لَکَ اللَّهُمَّ إِنِّی أَجِدُ سُبُلَ الْمَطَالِبِ إِلَیْکَ مُشْرَعَةً وَ مَنَاهِلَ الرَّجَاءِ لَدَیْکَ مُتْرَعَةً وَ أَبْوَابَ الدُّعَاءِ لِمَنْ دَعَاکَ مُفَتَّحَةً وَ الاسْتِعَانَةَ لِمَنِ اسْتَعَانَ بِکَ مُبَاحَةً وَ أَعْلَمُ أَنَّکَ لِدَاعِیکَ بِمَوْضِعِ إِجَابَةٍ وَ لِلصَّارِخِ إِلَیْکَ بِمَرْصَدِ إِغَاثَةٍ وَ أَنَّ فِی اللَّهْفِ إِلَی جُودِکَ وَ الضَّمَانِ بِعِدَتِکَ عِوَضا مِنْ مَنْعِ الْبَاخِلِینَ وَ مَنْدُوحَةً عَمَّا فِی أَیْدِی الْمُسْتَأْثِرِینَ وَ أَنَّکَ لا تَحْتَجِبُ عَنْ خَلْقِکَ إِلا أَنْ تَحْجُبَهُمُ الْأَعْمَالُ دُونَکَ وَ قَدْ عَلِمْتُ أَنَّ أَفْضَلَ زَادِ الرَّاحِلِ إِلَیْکَ عَزْمُ إِرَادَةٍ یَخْتَارُکَ بِهَا وَ قَدْ نَاجَاکَ بِعَزْمِ الْإِرَادَةِ قَلْبِی وَ أَسْأَلُکَ بِکُلِّ دَعْوَةٍ دَعَاکَ بِهَا رَاجٍ بَلَّغْتَهُ أَمَلَهُ أَوْ صَارِخٌ إِلَیْکَ أَغَثْتَ صَرْخَتَهُ أَوْ مَلْهُوفٌ مَکْرُوبٌ فَرَّجْتَ کَرْبَهُ أَوْ مُذْنِبٌ خَاطِئٌ غَفَرْتَ لَهُ أَوْ مُعَافًی أَتْمَمْتَ نِعْمَتَکَ عَلَیْهِ أَوْ فَقِیرٌ أَهْدَیْتَ غِنَاکَ إِلَیْهِ وَ لِتِلْکَ الدَّعْوَةِ عَلَیْکَ حَقٌّ وَ عِنْدَکَ مَنْزِلَةٌ إِلا صَلَّیْتَ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ قَضَیْتَ حَوَائِجِی حَوَائِجَ الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ وَ هَذَا رَجَبٌ الْمُرَجَّبُ الْمُکَرَّمُ الَّذِی أَکْرَمْتَنَا بِهِ أَوَّلُ أَشْهُرِ الْحُرُمِ أَکْرَمْتَنَا بِهِ مِنْ بَیْنِ الْأُمَمِ یَا ذَا الْجُودِ وَ الْکَرَمِ فَنَسْأَلُکَ بِهِ وَ بِاسْمِکَ الْأَعْظَمِ الْأَعْظَمِ الْأَعْظَمِ الْأَجَلِّ الْأَکْرَمِ الَّذِی خَلَقْتَهُ فَاسْتَقَرَّ فِی ظِلِّکَ فَلا یَخْرُجُ مِنْکَ إِلَی غَیْرِکَ أَنْ تُصَلِّیَ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ أَهْلِ بَیْتِهِ الطَّاهِرِینَ وَ تَجْعَلَنَا مِنَ الْعَامِلِینَ فِیهِ بِطَاعَتِکَ وَ الْآمِلِینَ فِیهِ بِشَفَاعَتِکَ اللَّهُمَّ وَ اهْدِنَا إِلَی سَوَاءِ السَّبِیلِ وَ اجْعَلْ مَقِیلَنَا عِنْدَکَ خَیْرَ مَقِیلٍ فِی ظِلٍّ ظَلِیلٍ فَإِنَّکَ حَسْبُنَا وَ نِعْمَ الْوَکِیلُ وَ السَّلامُ عَلَی عِبَادِهِ الْمُصْطَفَیْنَ وَ صَلَوَاتُهُ [صَلاتُهُ‌] عَلَیْهِمْ أَجْمَعِینَ اللَّهُمَّ وَ بَارِکْ لَنَا فِی یَوْمِنَا هَذَا الَّذِی فَضَّلْتَهُ وَ بِکَرَامَتِکَ جَلَّلْتَهُ وَ بِالْمَنْزِلِ [الْعَظِیمِ‌] الْأَعْلَی أَنْزَلْتَهُ صَلِّ عَلَی مَنْ فِیهِ إِلَی عِبَادِکَ أَرْسَلْتَهُ وَ بِالْمَحَلِّ الْکَرِیمِ أَحْلَلْتَهُ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَیْهِ صَلاةً دَائِمَةً تَکُونُ لَکَ شُکْرا وَ لَنَا ذُخْرا وَ اجْعَلْ لَنَا مِنْ أَمْرِنَا یُسْرا وَ اخْتِمْ لَنَا بِالسَّعَادَةِ إِلَی مُنْتَهَی آجَالِنَا وَ قَدْ قَبِلْتَ الْیَسِیرَ مِنْ أَعْمَالِنَا وَ بَلَّغْتَنَا بِرَحْمَتِکَ أَفْضَلَ آمَالِنَا إِنَّکَ عَلَی کُلِّ شَیْ‌ءٍ قَدِیرٌ وَ صَلَّی اللَّهُ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ مؤلف گوید که این دعا را حضرت موسی بن جعفر علیهما السلام خواند در آن روزی که آن جناب را به جانب بغداد حرکت دادند و آن روز بیست و هفتم رجب بود و این دعا از مذخور ادعیه رجب است

هشتم سید در اقبال فرموده بخواند اللهم إنی أسألک بالنجل الاعظم الدعاء و این دعا به روایت کفعمی در اعمال شب این روز گذشت


منبع:

مفاتیح الجنان


سرود بعثت

جمعه, ۲۵ ارديبهشت ۱۳۹۴، ۱۲:۱۴ ب.ظ

شده غار حرا   مهبط جبرئیل         مژده آورده از     سوی رب جلیل


احمد! احمد!        غنچه ی لب گشا      اِقرَء اِقرَء      ایُّها المصطفی!


فیض رحمت رسد   از خدای کریم     تاج عزت به سر   زد گدای کریم


گشته روح الامین   مست و شیدای او    کرده بتها همه    سجده بر پای او


احمد! احمد!        غنچه ی لب گشا      اِقرَء اِقرَء      ایُّها المصطفی!


تشنه ی جام او    خضر پیغمبر است       مصطفی رهبرِ     اول و آخر است


پر ز عطر خدا      گشته غار حرا      آیه نازل شده      بر حبیب خدا


احمد! احمد!        غنچه ی لب گشا      اِقرَء اِقرَء      ایُّها المصطفی!


بت گران را همه     شام ظلمت رسید      چون رسول خدا     به رسالت رسید


دیده ی  دل گشا    روی سرمد بجوی    امشب از جان و دل    یا محمد! بگوی


احمد! احمد!        غنچه ی لب گشا      اِقرَء اِقرَء      ایُّها المصطفی!


شغل « آدم سازی »

جمعه, ۱۸ ارديبهشت ۱۳۹۴، ۰۷:۰۷ ب.ظ

فرهنگیان در اندیشه حضرت امام خمینی (س)

فرهنگیان در اندیشه حضرت امام خمینی (س)

حضرت امام خمینی(س) ، بارها نسبت به مقام والای معلم اشاره و تاکید کرده اند. بر این اساس در پایان هفته معلم، به یکی از سخنرانی های ایشان که در سال 1358 در جمع فرهنگیان اصفهان ایراد فرمودند، می پردازیم.
 به گزارش پایگاه اطلاع رسانی آستان مقدس امام خمینی، حضرت امام (س) در این سخنرانی با تشریح مقام معلم و جایگاه آن در اسلام و قرآن، معلمی را شریف ترین و پرمسئولیت ترین شغل ها دانسته اند.


 حضرت امام خمینی (س) در این سخنرانی عنوان کرده اند:

 آنچه در رژیم سابق شد، که دیدید، گذشت و ننگ براى عمال استعمار باقى ماند، و آنچه که ملت ما در طول این مدت زجر کشید، گذشت و اجر براى ملت ما باقى است، و آنچه که ملت ما به عالم ثابت کرد که مى‏شود با ایمان و با عزم و تصمیم راسخ بر قواى شیطانى غلبه کرد گذشت؛ و آنچه که از حالا به بعد ما مکلف به آن هستیم گذشته‏ها گذشت؛ لکن ما آینده را باید نگاه کنیم. حالا ما چه تکلیف داریم، در آینده چه تکلیف داریم. فرهنگیها که با فرهنگیان علوم قدیمه در صف واحد هستند. یعنى علماى اسلام، معلمین علوم اسلامى با فرهنگیها که شغلشان شغل واحد است. این شغل شریفترین شغلها و پرمسئولیت ترین شغلهاست. شریفترین شغلهاست، براى اینکه شغل انسان سازى است؛ همان شغلى است که تمام انبیا براى همین معنا آمدند. قرآن یک کتاب انسان سازى است؛ و نازل شده است براى اینکه انسان درست کند. و این شغلى که فرهنگیها دارند- چه فرهنگیهاى علوم قدیمه و چه فرهنگیهاى سایر علوم- این شغل هم شغل آدم سازى است. اگر آدم ما بسازیم، مملکت ما نجات پیدا مى‏کند. همیشه آدمها هستند که مقدرات کشورها را در دست مى‏گیرند. منتها بعضیها آدمهاى به صورت آدم و واقع شیطان، و بعضیها آدم. و همیشه از فرهنگ، این اشخاص بزرگ قیام مى‏کنند. اشخاصى که ملتها را مى توانند نجات بدهند و کشور را مى‏توانند آباد کنند و دنیا و آخرت ملت را مى‏توانند تعمیر کنند فرهنگیها هستند. پس فرهنگ یک کارخانه آدم سازى است؛ چنانکه انبیا براى همین معنا آمدند آدم درست کنند .

 
معلمى، شغل پیامبران و شغل آدم سازى است
امام ادامه داده اند:  «تعلیم» سرمشق همه انبیاست که از طرف خداى تبارک و تعالى به آنها مأموریت داده شده؛ مأموریت خدا به انبیا همین است که بیایند و آدم درست کنند. و آنهایى که به انبیا نزدیکترند آنها به مقام آدمیت نزدیکترند. آن وقت که ملائکه اشکال کردند که آدمى که مفسد در ارض هست چرا خلق فرمودى. جواب این بود که من مى‏دانم چیزهایى که شما نمى دانید. دنبالش هم خداوند تعلیم همه «اسماء» را به آدم کرد. و وقتى که عرضه داشت به ملائکه، آنها دیدند که نمى‏توانند اینطورى که آدم مى‏تواند ادراک کند حقایق را، آنها نمى توانند ..
از اول این بود که «آدم» که آمد با تعلیم الهى آمد و معلم بشر بود. انبیا هم معلم بشر بودند. شغل معلمى یک شغل عمومى است براى انبیا گرفته، تا اولیا تا فلاسفه و امام، تا علما و تا فرهنگیها، که ماها ان شاء اللَّه باشیم از آنها. پس شغل، شغل بسیار بزرگى است شغل آدم سازى. دیگر شغلها به این درجه نمى‏رسند؛ براى اینکه آنها مربوط به جهات دیگر است. در عالم هیچ موجودى به پایه انسان نمى‏رسد؛ و هیچ شغلى به پایه انسان سازى نمى‏رسد. پس شغل بسیار بزرگ است، بسیار شریف است.
 
سعادت و شقاوت ملتها از مدرسه‏هاست
ایشان  با بیان اینکه سعادت و شقاوت ملتها از مدرسه‏هاست اظهار کرده اند: لکن براى فرهنگیها مسئولیت بسیار هست. هر چه شغل عظیم باشد، مسئولیت به همان مقدار بزرگ و عظیم است. مسئول تمام مقدراتى که براى یک کشورى پیش مى آید، مسئول تمام انسانهایى که باید انسان بشوند، مسئول تمام جوانهایى که زیردست آنها باید تربیت بشوند. تربیت باید بشود انسان در مکتب فرهنگیان، معلم؛ و مقدرات هر مملکتى به دست همینهاست که از فرهنگ بیرون مى‏آیند؛ و پیشرفت هر کشورى و عقب ماندگى هر کشورى باز به دست معلمین است. معلم است که با ساختن خود، افراد را، کشور را پیش مى‏برد؛ و معلم است که اگر خداى نخواسته در پیش او انحراف حاصل‏ بشود، کشور را خراب مى‏کند. معلم است که انسانها را یا مهذب بار مى‏آورد، متعهد بار مى آورد، و یا انگل بار مى‏آورد و وابسته. همه از مدرسه‏ها بلند مى‏شود. همه سعادتها و همه شقاوتها انگیزه‏اش از مدرسه هاست، و کلیدش دست معلمین است .

فرهنگیها، باید ظل انبیا باشید
حضرت امام خمینی با بیان اینکه معلمین توجه داشته باشند اولًا، به شغل شریف خودشان که شغل انبیاست، و ثانیاً به مسئولیت خودشان که همان مسئولیت انبیاست، گفته اند:  انبیا مسئولند؛ لکن درست آنها عمل مى کنند؛ از مسئولیت درست بیرون مى‏آیند، از امتحان درست بیرون مى‏آیند. آنها مأمور به تربیت هستند، و تربیت مى‏کنند. و آنقدرى که از عهده‏شان برآمد عمل کردند. شما هم همان مسئولیت را دارید، و همان شرافت را .کانَّه فرهنگ سایه‏اى است از نبوت؛ و فرهنگیها سایه‏اى هستند از نبى. این سایه باید عمل کند به آنطورى که ذى ظل عمل کرد. اینکه مى‏گویم «سایه»، براى این است که سایه از خودش هیچ نباید داشته باشد؛ همان طورى که یک سایه‏اى وقتى که مى‏افتد روى زمین از یک شخص، حرکت، حرکت شخص است، و سایه به حرکت شخص حرکت مى‏کند. اینکه سلطان را مى‏گویند «ظل اللَّه» این بزرگترین چیزى است که اگر ما تصور کنیم، تمیز مى‏دهیم مابین حق و باطل. ظل خدا- باید- وقتى «ظل اللَّه» است که حرکتش حرکت خدا باشد؛ از خود هیچ نداشته باشد. پیغمبر اکرم «ظل اللَّه» است؛ براى اینکه ... و مَا رَمَیتَ إذ رَمَیتَ و لَکِنَّ اللَّهَ رَمَى آنهایى که با تو مبایعه کردند یُبَایعُونَ اللَّه؛ بیعت با پیغمبر بیعت خداست. چرا؟ براى اینکه پیغمبر هر چه دارد از خدا، و هر چه مى‏بیند خدا، و فانى است در او. هر حرکتى پیغمبرها مى‏کنند همانى است که مطابق رضاى خداست. به حرکت او، به تحریک او حرکت مى‏کنند. از خودشان حرکت ندارند؛ به تحریک او حرکت مى‏کنند. شما هم، فرهنگیها هم، ظل انبیا باید باشید.

 مسئولیت سنگین فرهنگیان
رهبرکبیر انقلاب عنوان کرده اند:  همه کسانى که شغل انبیا را دارند، که فرهنگیها هم همان شغل را دارند. مسئولیت زیاد است براى فرهنگیها، چنانچه براى علماى دین زیاد است. یعنى یک مسئولیت است براى همه. همه یکجور مسئولیت در مقابل خدا دارند. شما مسئولید که آنهایى که در کلاسهاى شما هستند و تحت تربیت شما هستند، مسئولید که آنها را انسان کنید، و معلمین علوم قدیمه هم مسئولند که آنهایى که پیش آنها هست، آنها را انسان کنند. اگر درست این شغل را انجام دادند، این هم براى آنها شرافت زیاد هست؛ و هم براى مملکت خود و کشور خودشان یک مایه‏هاى شرافتمندى گذاشته‏اند که با تربیت صحیح ممکن نیست که یک مملکتى تحت نظر استعمار برود؛ و لهذا آنهایى که مى‏خواهند این ممالک تحت نفوذ- ممالکى که حالا باید بگوییم ممالک شرق- آنهایى که مى‏خواستند ممالک شرق را بچاپند، اینها به این دو جناح حمله کردند: به جناح علماى قدیم، و به جناح فرهنگ. منتها گاهى حمله ظاهر بود، و گاهى پشت پرده. حمله ظاهر آن بود که در زمان رضاشاه به علماى اسلام شد؛ که شاید اکثر شما یا همه شما یادتان نباشد که چه کردند با علماى اسلام. طورى کردند که این مدرسه‏هاى قم، مدرسه فیضیه، طلبه‏ها نمى‏توانستند توى مدرسه روز باشند. روز مى‏رفتند توى باغات، آخر شب برمى گشتند. نمى‏توانستند یک جلسه درس داشته باشند؛ یک مجلس وعظ داشته باشند؛ و هکذا. و حمله بدتر از آن، حمله پس پرده است که نگذارند یک فرهنگى رشد بکند؛ عقب نگه دارند، نگذارند آنطورى که باید تربیت کند، ... فرهنگ را غیراسلامى بار بیاورند ..

 
تفاوت انسان مادیگرا و انسان متعهد
به گفته ایشان، این مسئله تصادفى نیست: مسئله اینکه در مدارس ما در زمان اینها ضداسلامى نمو مى کرد تصادفى نبود. مسئله، مسئله حساب شده بود؛ حساب کرده بودند که آن چیزى که بتواند یک کشورى را از دست آنها نجات بدهد انسان اسلامى متعهد است. آنهایى که اسلامى بار نمى‏آیند و همه توجهشان به همین عالم ماده است- آنها- دنبال اینند که‏ اتومبیل داشته باشند! این اتومبیل از دست شیطان به آنها برسد یا از دست خدا برسد فرقى ندارد در آن که مى‏دهد؛ او اتومبیل مى‏خواهد، او پارک مى‏خواهد، او زندگى مرفه مى خواهد؛ این زندگى مرفه را یک نفر دزد به او بدهد یا یک نفر نبى به او بدهد، هیچ فرقى پیش او نیست؛ براى اینکه به آن دهنده‏اش کارى ندارد. انسانِ متعهد است که اگر چنانچه پارکها را یک آدم منحرف به او بدهد قبول نمى‏کند؛ و اگر یک چیز مختصر را یک آدم صحیح به او بدهد برایش ارزش قائل است. این انسان است که اینطور است. آنکه مى‏تواند منفعت یک مملکت و یک کشورى را حفظ کند آنى است که فرق مى گذارد مابین زندگى‏اى که از کارتر به او برسد، یا زندگى‏اى که از یک فرد مسْلم به او برسد. بین این دو تا فرق مى‏گذارد. این نمى‏رود دنبال اینکه از شاه باشد، خوبتر باشد، بهتر باشد، ولو از یک آدم جنایتکار باشد! او دنبال این است که از کجا پیدا شد، نه چى هست. آنکه مادى است دنبال این است که اینکه دست من آمد چى هست؛ کار به این ندارد که از کجاست. آن کس که متعهد است دنبال این است که از کجا آمد. آیا از طریق حلال آمد؟ آیا از مال مردم دارند به این مى‏دهند؟ مال دزدى است اینکه دارد به او مى دهد؟ مال حلال است که دارد به او مى‏دهد؟ این دو طایفه با هم فرق مى‏کنند. آنى که مى تواند حفظ منافع یک کشورى را بکند این هست که «از کجا آمد»، نه آنى که «چى هست». آنکه مى‏بیند، خود همین «چى هست» را مى‏خواهد، اتومبیل مى‏خواهد خوب شرکت نفت به او اتومبیل مى‏دهد. شرکت نفتى که آنها مثلًا تأسیس کرده‏اند به او مى دهد، بهتر. خوب، او خوبترش را مى‏دهد، براى او کار مى‏کند؛ سفارتخانه به او مى دهد، براى او کار مى‏کند. براى اینکه منفعتش را اینجا مى‏بیند. کار ندارد که کى مى دهد به او و از کجا آمده. لکن انسان متعهد اگر چنانچه صدها میلیون سفارتخانه به او بدهد قبول نمى‏کند؛ براى اینکه مى‏بیند که از جایى آمده است که مى‏خواهد این را منحرف کند. این مى‏دهد که عوض بگیرد؛ مجان نمى‏دهد. سفارت امریکا اگر به کسى چیز مى‏دهد، یا سفارت انگلستان به کسى، چیزى مى‏دهد، مجان نمى‏دهد؛ او مى‏دهد که از او کار بکشد.

استقلال کشور در گرو انسانهاى متعهد
به گفته ایشان، فرهنگ مى‏تواند حل عقده‏ها را بکند. اگر فرهنگ، یک فرهنگى شد که انسان بارآورد، متعهد بارآورد، معتقد به یک ماورا بارآورد، معتقد به اینکه اگر این از دیگرى باشد این مسئولیت دارد، اگر این دزدى باشد مسئولیت دارد، آنکه اعتقاد به این معنا دارد و ایمان دارد به یک پرده ماوراى این عالم، آن است که مى‏تواند مملکت حفظ بکند؛ آن است که اگر در مقابل اینکه یک خیانت بکند همه چیزها را بهش بدهند زیر بار نمى رود. او مثل حضرت امیر- سلام اللَّه علیه- قسم مى‏خورد- به حسب روایتى که هست توى نهج البلاغه- که اگر چنانچه همه اقالیم دنیا را به من بدهند که بخواهم یک ظلمى بکنم، اینقدر که یک چیزى را از دهن یک مورچه من بگیرم، ظلم است من نمى‏کنم. البته کسى او نمى‏شود؛ لکن مقدرات یک کشورى دست شماست. اینها که به فرهنگ حمله کردند، به مدارس قدیمه حمله کردند، به دانشگاهها حمله کردند- حمله باطنى یا ظاهرى- اینها مى‏خواهند نگذارند از دانشگاه آدم بیرون بیاید، از مدارس قدیمه انسان پیدا بشود. و لهذا جلوى فرهنگ ما را محکم گرفتند که پیش نرویم. براى اینکه اگر چنانچه از فرهنگ کسانى که بعد مقدرات مملکت دست آنهاست، از فرهنگ یک اشخاص متعهد و صحیح، بیرون بیایند، کلاه آنها پس معرکه است. و اگر یک اشخاصى بیرون بیایند که مبالات به هیچى ندارند، جز طعمه چیزى نمى‏فهمند، آنها، آنهایى است که آنها صیدش مى‏کنند. طعمه‏ها را آنها بهتر از کسان دیگر مى‏دهند. منصبها را آنها بهتر مى‏دهند، مالها را آنها بهتر مى‏دهند، و اینها را تحت استعمار و استثمار قرار مى‏دهند ..

کلید سعادت و شقاوت یک ملت به دست فرهنگى است
حضرت امام خمینی ادامه داده اند: پس شغل ماها همه‏مان، شغل من و شغل شما، هر دو شغلى است که از انبیا به ما رسیده است. اگر ما به این شغل که داریم خیانت کنیم به انبیا خیانت کرده ایم، به خداى تبارک و تعالى خیانت کرده ایم؛ و خیانتمان این است که جوانهایى که پیش ما باید تربیت بشوند. یک  تربیت منحرفى بشوند.
جوانها را مستقیم بار بیاورید؛ آدم بار بیاورید. اگر علاقه دارید به اینکه کشور شما، دین شما محفوظ بماند، این محفوظیت کلیدش دست شماست. کلید سعادت و شقاوت یک ملت دست فرهنگى است. فرهنگى اگر خوب باشد، مملکت خوب مى‏شود؛ معلم اگر خوب باشد، مملکت خوب مى‏شود؛ معلم اگر منحرف باشد، مملکت خراب مى‏شود. پس شمایید که مى‏توانید یک مملکتى را به پیش برانید؛ هم معنویاتش را و هم مادیاتش را. و شمایید که مى‏توانید یک مملکتى را خداى نخواسته به عقب برانید؛ هم معنویتش را و هم مادیتش را. پس شغلْ شریف، مسئولیتْ زیاد. این شغل شریفى که الآن به عهده شما آمده است، و ما هم با شما هستیم- تبع شما ان شاء اللَّه- این شغل شریف را، این امانتى است که خدا به شما داده. به این امانت خیانت نکنید، و نکنیم ان شاء اللَّه ..

احساس خطر شیاطین
حضرت امام خمینی(س) در خاتمه عنوان کرده اند: ان شاء اللَّه خداوند شما را حفظ کند؛ و امیدوارم که فرهنگ تغییر کند وقتى که یک قدرى فرصت پیدا بشود. الآن مى‏بینید که فرصتها کم است و الآن باز شیاطین اطراف هستند و مى‏خواهند نگذارند. باز احساس کردند به اینکه اگر یک ملتى بیدار بشود، یک ملتى هوشیار بشود، متحد بشود، الهى بشود، این پیش مى‏برد مقاصد خودش را. احساس کردند، لمس کردند شکست خودشان را. بعد از این لمس، الآن توطئه‏ها زیاد است. بیخود نیست که سناى امریکا اینطور حرفها را مى‏زند؛ آنها مى‏فهمند چه از دستشان رفت. سناى امریکا به انسان، براى انسان [ارزشى‏] قائل نیستند. آنها انسانها را مى‏کشند؛ در هر جا گیر بیاورند انسانها را فوج فوج مى‏کشند. آنها همه فریادشان براى این است که چه از دستشان رفت، یک کشور از دستشان رفت. و ترس این را دارند که کشورهاى اسلامى دیگر هم برود. و ان شاء اللَّه برود. ان شاء اللَّه شرق بیدار بشود ان شاء اللَّه .
- صحیفه امام، جلد ‏7 -


منبع:

پایگاه اطلاع رسانی

آستان مقدس امام خمینی


روز میلاد علی ... روز پدر

جمعه, ۱۱ ارديبهشت ۱۳۹۴، ۱۲:۱۷ ب.ظ

چرا روز تولد علی را به عنوان روز پدر برگزیده ایم؟:


جواب:

چون پدران واقعی جامعه ایشان و همچنین نبی مکرم اسلام هستند!


رسول الله می فرمایند:

... یا علی! أنا وأنت أبوا هذه الامة ... - بحار الانوار ج 23 ص 128 -

یا علی! من و تو پدران این امت هستیم!


چطور این دو بزرگوار پدران ما هستند ؟!

1 - آنچنانی که پدر واسطه در خلقت هست ، امت اسلام و بلکه بشریت و بالاتر کل عالم خلقت طفیلی وجود پیغمبر (ص) و علی (ع) ست.

در شب معراج خداوند متعال خطاب به پیامبرش می فرماید:

یا احمد! لولاک لما خلقت الافلاک ، و لولا علی لما خلقتک و ... - علی المرتضى(علیه السلام) نقطة باء البسملة ،السید عادل العلوی -

ای احمد! اگر تو نبودی افلاک را خلق نمی کردم ، و اگر علی نبود تو را ...

پس همه ما در وجودمان مدیون پیغمبر و علی هستیم! آنچنانی که در مرحله پایین تر مدیون پدر و مادران بلا واسطه خود هستیم !


2 - آنچنانی که پدر و معلم و استاد در تربیت انسان می کوشند حضرت محمد (ص) و علی (ع) با دلسوزی تمام ، نهایت تلاششان را برای تربیت و سعادت بشریت و امت اسلامی و برای رفع موانع سعادت آنها به کار گرفته و دراین راه بیش از هر استاد و پدر دیگری متحمل مصائب روزگار گردیدند!

حتی بعد از ایشان که بشریت از هدایت ائمه اطهار (ع)  و در عصر غیبت از ارشادات علماء بهره گرفته و می برند ، همچنان ریزه خور سفره هدایت آنها به شمار می آیند.

پس این دو بزرگوار از هردو جهت مادی و معنوی سمت پدری بر ما دارند!


سؤال :

چرا روز ولادت پیامبر (ص) روز پدر نامگذاری نشده است؟!

بى شک سخن از امام على علیه السلام سخن از پیامبر گرامى اسلام صلى الله علیه واله وسلم است. زیرا على علیه السلام نفس پیامبر و به شهادت کثیرى از محققان بى طرف، نسخه مطابق اصل است!

بنابراین با این انتخاب به این هر دو الگو اشاره می شود بعلاوه که ایشان پدر ائمه بزرگواری که خود به نوعی پدری بر جامعه انسانی دارند ، نیز می باشند و ذکر علی (ع) ذکر همه آنهاست و بدین ترتیب اثرات تربیتی آن بسیار گسترده و فراگیر خواهد بود !


یک نکته:

 پسر کو ندارد نشان از پدر؟!

وقتی سیره اهل بیت عصمت و طهارت مخصوصا حضرت رسول و امیرالمؤمنین را مطالعه می کنیم می بینیم در قله کمالات و اخلاقیات قرار دارند.

 سؤال این است ما مسلمانان مخصوصا ما شیعیان در علم ، عبادت ، عدالت ، زهد ، دلسوزی و ... نشانی از آن بزرگواران داریم؟! یا نکند آنچنانی که فرزند ناخلف مایه شرمساری پدر را فراهم می آورد ، ما هم چنین باشیم !!

به افتخار * معلــــــم *

يكشنبه, ۶ ارديبهشت ۱۳۹۴، ۱۰:۴۱ ب.ظ

سید رضی رحمه الله ( گرد آورنده نهج البلاغه ) استادی غیر مسلمان داشت . وقتی این استاد از دنیا رفت او را در قبرستان غیرمسلمانها دفن کردند . هر وقت سید رضی رحمه الله از این قبرستان عبور می کرد، از اسب پیاده می شد و تا آخر قبرستان به احترام استاد پیاده می رفت، بعد از آن سوار می شد و به راه خود ادامه می داد. علت این کار را پرسیدند، فرمود: آخر معلم من در این قبرستان خوابیده است!  - همراه با نماز، ص 59 -



شهید مطهری رحمه الله وقتی نام اساتید خود را می برد، آن را با احترام و تعظیم بسیار زیاد همراه می ساخت; مثلا به نام علامه طباطبایی رحمه الله که می رسید، می گفت: «روحی له الفداء ! جانم فدایش باد» و در مورد استاد دیگرش میرزا علی آقا شیرازی رحمه الله می گوید: شب و روزی نیست که خاطره اش در نظرم مجسم نگردد و از وی یاد نکنم ! - جلوه های استاد مطهری -



 شخصی خدمت امام سجاد علیه السلام رسید و گفت: این مرد پدرم را کشته است . حضرت فرمود: می توانی قصاص کنی، اما بگو ببینم، آیا این مرد تا به حال خدمتی به تو نکرده؟ عرض کرد: فقط چند روزی به من درس داده است . حضرت فرمود: حق ارشاد بیش از خون ارزش دارد . آن مرد از قصاص گذشت، نوبت به دیه رسید و قاتل توانایی دادن صد شتر نداشت . امام علیه السلام فرمود: حاضری ثواب هدایت و ارشادت را به من بدهی و من صد شتر به جای تو بدهم؟ او گفت: اگر فردای قیامت مقتول جلوی مرا بگیرد، هیچ توشه ای غیر از این درس دادن ندارم . امام به ولی مقتول فرمود: اگر از او بگذری روایتی از پیامبر صلی الله علیه و آله برایتان می خوانم که از همه دنیا برای هر دو شما با ارزش تر است . او هم از حق خود گذشت و دیه را بخشید . - حضرت آیت الله مشکینی، نماز جمعه قم، 1/8/1366 -



به اسکندر گفتند چرا معلم را بیش از پدرت تعظیم می کنی؟ گفت: چون پدر مرا از عالم ملکوت به زمین آورد و معلم مرا از زمین به آسمان می برد!  - کشکول شیخ بهائی -


منبع:

مبلغان ش 45

شب آرزوها

چهارشنبه, ۲ ارديبهشت ۱۳۹۴، ۰۵:۵۹ ب.ظ

أن النبی ص قال:

لا تغفلوا عن أول جمعة من رجب فإنها لیلة تسمیها الملائکة لیلة الرغائب و ذلک أنه إذا مضى ثلاث اللیل اجتمعت ملائکة السماوات و الأرض فی الکعبة و حولها فیقول الله تعالى یا ملائکتی سلونی ما شئتم فیقولون ربنا حاجتنا أن تغفر لصوام رجب فیقول الله تعالى قد فعلت ذلک

پیامبر اکرم (ص) فرمودند:

از اول جمعه ماه رجب غافل نشوید به راستی که آن شبی ست که فرشتگان شب آرزوها یش نامیده اند!

وقتی یک سوم شب بگذرد فرشتگان زمینی و آسمانی در کعبه و اطراف آن گرد آیند ؛ پس خدای تعالی فرماید :

ای ملائکه من! طلب کنید هرچه می خواهید!

می گویند:

پروردگارا! حاجت ما آمرزش روزه داران ماه رجب است!!

پس خدا می فرماید : چنین کنم.


ثم قال ص:

ما من أحد یصوم أول خمیس من رجب ثم یصلی بین العشاءین لیلة الجمعة اثنتی عشرة رکعة ...

سپس فرمودند:

هر کس روز پنجشنبه اول ماه را روزه بگیرد

سپس شب جمعه بین نماز مغرب و عشاء ، دوازده رکعت نماز بگذارد به این کیفیت:

( هر دو رکعت یک سلام ، و در هر رکعت یک مرتبه ((حمد)) و سه مرتبه ((سوره قدر )) و دوازده مرتبه ((سوره توحید)) )

و بعد از اتمام نمازها هفتاد مرتبه بگوید :

اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّد النَّبِیِّ الاُْمِّیِّ وَعَلى آلِهِ

پس به سجده رفته و هفتاد مرتبه بگوید :

 سُبُّوحٌ قُدُّوسٌ رَبُّ الْمَلائِکَةِ وَالرُّوحِ

و دومرتبه به سجده رفته و هفتاد مرتبه بگوید: 

رَبِّ اغفِر وَارحَم وَ تَجاوَز عَمّا تَعلَم اِنَّکَ اَنتَ العَلىُّ الاَعظَم ،

و برای بار سوم به سجده رفته و مثل سجده اول هفتاد مرتبه بگوید :

سُبُّوحٌ قُدُّوسٌ رَبُّ الْمَلائِکَةِ وَالرُّوحِ ،

سپس حاجت خود را در بطلبد برآورده شود انشاءالله تعالى و خداوند گناهانش ببخشد و...


منبع:

البلد الامین ص 170 

و

اقبال الاعمال ص 632


برسیم به حرف جلال آل احمد ( پیامد حادثه فرودگاه جده )

يكشنبه, ۲۳ فروردين ۱۳۹۴، ۰۶:۳۴ ب.ظ
بعد از اتفاق ناخوشایند فرودگاه جده و جریحه دار شدن احساسات مردم ؛ سیلی از اعتراضات و اظهار نظرها به راه افتاده که اگرچه بیشتر آنها بجاست اما در این وسط بعضی عظمت کعبه و حج و عمره را انگار نشانه رفته اند و گناه را به گردن کعبه میخواهند بیندازند!!!

توجه به این امر ، ما را غافل نکند از روایات فراوانی که در مورد نقش کعبه و حج و عمره در زندگی مسلمین سخن می گوید:
_____________________________________

امیرالمؤمنین (ع) در آخرین لحظات عمر مبارکشان چنین وصیت می فرمایند:
و الله الله فى بیت ربکم لا تخلوه ما بقیتم فانه ان ترک لم تناظروا ، خدا را خدا را! در مورد خانه پروردگارتان تا آن هنگام که هستید آن را خالى نگذارید که اگر خالى گذارده شود مهلت داده نمى شوید (و بلاى الهى شما را فرا خواهد گرفت )

و امام صادق (ع) فرماید:
 لا یزال الدین قائما ما قامت الکعبة ، اسلام بر پا است تا زمانى که کعبه بر پا است!
- تفسیر نمونه ذیل آیه 196 بقره -

و رسول الله (ص) فرماید:
یا على تارک الحج و هو مستطیع کافر یقول الله تبارک و تعالى و لله على الناس حج البیت من استطاع الیه سبیلا و من کفر فان الله غنى عن العالمین ، یا على ! من سوف الحج حتى یموت بعثه الله یوم القیمة یهودیا او نصرانیا
؛
 اى على ! کسى که حج را ترک کند با این که توانایى دارد کافر محسوب مى شود! زیرا خداوند مى فرماید: بر مردمى که استطاعت دارند به سوى خانه خدا بروند لازم است حج به جا بیاورند، و کسى که کفر بورزد (آن را ترک کند) به خود زیان رسانیده است ، و خداوند از آنان بى نیاز است. اى على کسى که حج را به تاءخیر بیندازد تا این که از دنیا برود خداوند او را در قیامت یهودى یا نصرانى محشور مى کند.)

- تفسیر نمونه ذیل آیه 96 آل عمران -
_______________________________________

همچنین در روایات اسلامى مى خوانیم : (کسى که حج را به طور کامل انجام دهد یخرج من ذنوبه کهیئته یوم ولدته امه ! از گناهان خود بیرون مى آید همانند روزى که از مادر متولد شده است! )
...
 امیرمؤمنان على (علیه السلام ) به هنگامى که فلسفه فرائض و عبادات را مى شمرد در باره حج مى گـوید:
الحج تقویة للدین : (خداوند مراسم حج را براى تقویت آئین اسلام تشریع کرد).
بى جهت نیست که یکى از سیاستمداران معروف بیگانه در گفتار پر معنى خود مى گوید: (واى به حال مسلمانان ! اگـر معنى حج را نفهمند، و واى به حال دشمنانشان اگر معنى حج را درک کنند)!.
و حتى در روایات اسلامى ، حج به عنوان جهاد افراد ضعیف شمرده شده ، جهادى که حتى پـیر مردان و پـیر زنان ناتوان با حضور در صحنه آن مى توانند شکوه و عظمت امت اسلامى را منعکس سازند، و با حلقه هاى تو در توى نمازگزاران گرد خانه خدا و سر دادن آواى وحدت و تکبیر، پشت دشمنان اسلام را بلرزانند.
...
 به خاطر اهمیت این موضوع است که فصلى در روایات اسلامى تحت این عنوان گـشوده شده است که اگـر یکسال مسلمانان بخواهند حج را تعطیل کنند بر حکومت اسلامى واجب است که با زور آنها را به مکه بفرستد!!
- تفسیر نمونه ذیل آیه 27 سوره مبارکه حج -
_____________________________________

قال الصادق علیه السلام :
ان استطعت ان تاءکل الخبز و الملح و تحجّ فى کل سنة فافعل - تهذیب / 5 / 442 -
صادق (ع) :
اگر توانسنتی نان و نمک بخوری ( صرفه جویی بکنی ) و هر سال حج انجام بدهی , پس چنین کن!

قال الصادق علیه السلام :
الحج و العمرة سوقان من اسواق الاخرة - کافى / 4 / 255 -
صادق (ع) : حج و عمره دو بازار از بازارهای آخرت است!

 عن عبدالصالح :
من حج اربعین حجة قیل له اشفع فیمن احببت .... - خصال /156 -
از معصوم (ع): هرکس چهل حج بجا آورد به او گفته شود در مورد هر که خواهی شفاعت کن! ...
_________________________________

با این حساب چه باید کرد؟ :
پیشنهاد من همان پیشنهاد جلال آل احمد است که از خسی در میقات او به یاد دارم :
به جای توپیدن به اصل اعمال سراسر درس حج و عمره این تقاضا را بلند کنیم که دو شهر مقدس مکه و مدینه مال همه مسلمین است و باید از سلطه حکومتی خاص درآمده و امورش به نمایندگانی از مسلمانان سراسر عالم واگذار شود! و چه خوب است این درخواست به صورت مطالبه ای عمومی از همینجا و با این حادثه شروع گردد!


به گزارش خبرگزاری تسنیم، فرازهایی از فرمایشات مقام معظم رهبری امام خامنه ای درباره مقام زن و حضرت زهرا(س) به شرح ذیل است:


*   مقامات معنوی فاطمه زهرا (سلام الله علیها):
مقامات معنوی فاطمه زهرا (سلام الله علیها) در شمار برترین مقامات معنوی آحاد معدودی از بشریّت است. ایشان معصومند؛ عصمت، ویژه معدودی از برگزیدگان الهی در میان آحاد بشر است و این بزرگوار از آن جمله است، با توجّه به این واقعیّت که این زن مسلمان و مجاهدِ فی سبیل الله تنها حدود بیست سال - حالا با اختلاف روایات از هجده سال تا بیست و پنج سال - سنّشان بوده؛ زن جوان دارای این مرتبه عالی از معنویّت که در ردیف اولیا و پیامبران و مانند این ها قرار می گیرد و از سوی فرستادگان الهی «سیّدة نساءالعالمین» نام می گیرد.(1)

*   « ما رأیت أشبه برسول الله(ص) من فاطمه(س) »
اگر به کتابهایی که درباره فاطمه زهرا(س) به وسیله محدّثین اهل سنّت نوشته شده است، نگاه کنید، روایات بسیاری را می بینید که از زبان پیغمبر صلّی الله علیه و آله و سلّم در ستایش صدّیقه طاهره علیها سلام صادر شده است و یا رفتار پیغمبر(ص) با آن بزرگوار را نقل می کنند. بسیاری از این روایات، از زبان کسانی است که از آن قبیل بوده اند، مثل بعضی از زوجات پیغمبر و دیگران. این حدیث معروف از عایشه است که گفت: « و الله ما رأیت فی سمته و هدیه اشبه برسول الله صلّی الله علیه و آله و سلّم من فاطمة »؛ هیچ کس را از لحاظ هیئت، چهره، سیما، درخشندگی و حرکات و رفتار، شبیه تر از فاطمه به پیغمبر اکرم(ص) ندیدم. « و کان اذا دخلت الیه، اذا دخلت علی رسول الله قامت قام الیها »؛ وقتی که فاطمه زهرا(س) بر پیغمبر(ص) وارد می شد، آن حضرت برمی خاست و مشتاقانه به سمت او می رفت. این معنای تعبیرِ «قام الیها» است.(2)

*   الگویی برای همه بشریت :
در کنار این مقام معنوی، بُروز خصلتهای برجسته و کارکردهای مهم در زندگی شخصی این بانوی بزرگوار، هر کدام یک درس است؛ تقوای او، عفّت و طهارت او، مجاهدت او، شوهرداری او، فرزندداری او، سیاست فهمی او، حضور او در مهم ترین عرصه های حیات یک انسان در آن دوره - چه در دوران نوجوانی و کودکی، چه در دوران بعد از ازدواج - هرکدام یک درس است؛ نه فقط درس است برای شما بانوان؛ برای همه بشریّت درس است. بنابراین این اقتران برای ما یک فرصت است؛ در زندگی فاطمه زهرا (سلام الله علیها) باید دقیق شد، با نگاهی نو آن زندگی را شناخت، فهمید و به معنای واقعی کلمه آن را الگو قرار داد.(3)

*   روز ولادت حضرت فاطمه(س)؛ روز زن :
امام - رضوان الله علیه - در یک بیانی خطاب به زنها می فرمودند: این که شما قبول کردید روز ولادت فاطمه زهرا(س) روز زن باشد، این برای شما مسؤولیت و تکلیف به وجود می آورد. روز شما، روز زن، روز مادر، روز فاطمه زهرا(س) است؛ معنای این چیست؟ این یک حرکت نمادین است؛ این کار، سمبلیک است. معنایش این است که زن باید در این صراط حرکت کند؛ عظمت و جلالت و علوّ مقام و مقدار برای زنان در این راه است؛ راهی که در آن تقوا هست، عفاف هست، دانش هست، نطق هست، ایستادگی در میدانهای گوناگونِ محتاج ایستادگی هست، تربیت فرزند هست، زندگی خانوادگی هست، همه زینتها و فضیلتهای معنوی در آن هست؛ زنان باید در این جهت حرکت کنند.(4)

*   ولادت حضرت زهرا(س)؛ توجه به هویت زن مسلمان
فرصت یادبود ولادت حضرت فاطمه زهرا(س) فرصت مغتنمی برای زنان مسلمان است تا هویت زن مسلمان و ارزش والای زنان در نظر اسلام و در پرتو نظام اسلامی مورد توجه و مداقه قرار بگیرد. در چنین شرایطی جا دارد زن مسلمان با تأمل در مفاهیم اسلامی و ارزشگذاری های اسلامی و با دقت در خطوطی که در نظام اسلامی برای پیشرفت زنان و مردان پیش بینی شده است، هویت خود را بازیابی کند، قامت رسای استدلال را در مقابل سفسطه ها و وسوسه های عوامل صهیونیسم و سرمایه گذاری و زراندوزی به نمایش دربیاورد.(5)


_________________________________________

*   لزوم توجه به نکاتی در روز زن؛
روز زن و روز مادر که خوشبختانه در نظام جمهوری اسلامی انطباق پیدا کرده است با روز ولادت برگزیده خلقت، حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها)، باید همه را توجه دهد به این نکات. اگر ما توانستیم در زمینه زن و خانواده و مادر و همسر، درست فکر کنیم، درست تصمیم بگیریم و درست عمل کنیم، بدانید که آینده این کشور تضمین شده است.

1. مهم ترین وظائف زن :
الف. شغل بزرگ و آینده ساز خانه داری:
یکی از مهم ترین وظائف زن، خانه داری است. همه می دانند؛ بنده عقیده ندارم به این که زنها نباید در مشاغل اجتماعی و سیاسی کار کنند؛ نه، اشکالی ندارد، اما اگر چنان چه این به معنای این باشد که ما به خانه داری به چشم حقارت نگاه کنیم، این می شود گناه. خانه داری یک شغل است؛ شغل بزرگ، شغل مهم، شغل حساس، شغل آینده ساز. فرزندآوری یک مجاهدت بزرگ است. ما با خطاهائی که داشتیم، با عدم دقتهائی که از ماها سر زده، یک برهه ای در کشور ما متأسفانه این مسأله مورد غفلت قرار گرفت و ما امروز خطراتش را داریم می بینیم که من بارها این را به مردم عرض کرده ام: پیرشدن کشور، کم شدن نسل جوان در چندین سال بعد.

ب. فرزندآوری:
فرزندآوری یکی از مهم ترین مجاهدتهای زنان و وظائف زنان است، چون فرزندآوری در حقیقت هنر زن است، او است که زحماتش را تحمل می کند، او است که رنجهایش را می برد، او است که خدای متعال ابزار پرورش فرزند را به او داده است. خدای متعال ابزار پرورش فرزند را به مردها نداده، در اختیار بانوان قرار داده؛ صبرش را به آن ها داده، عاطفه اش را به آن ها داده، احساساتش را به آن ها داده، اندامهای جسمانی اش را به آن ها داده؛ در واقع این هنر زنها است. اگر چنان چه ما این ها را در جامعه به  دست فراموشی نسپریم، آن وقت پیشرفت خواهیم کرد.

2. لزوم احترام و تکریم زن :
احترام زن و تکریم زن، یک مسأله است که این حتماً باید مورد توجه و عنایت خاص باشد. رفتارهای زنان در محیط خانوادگی، در محیط کسب و کار، در محیط سیاست، در محیط اجتماعی، یک مسأله است، رفتار با زنان هم یک مسأله است. رفتار با زنان، ناظر به مردان است؛ چه مردان خانواده - مثل پدران، برادران و همسران - چه مردانی که در محیطهای کار برخورد می کنند. رفتار با زن باید احترام آمیز، محبت آمیز، همراه با نجابت و همراه با عفت باشد. بنابراین، هم تکریم زن، هم وظیفه زن، هم وظیفه نسبت به زن، جداگانه باید مورد توجه و برنامه ریزی قرار بگیرد.(6)


________________________________________

*   شرط دستیابی به راهبرد درست در مسأله زن

1. اجتناب از نگاه غربی و وجه آن:
اگر می خواهید درباره مسأله زن، راهبرد درست را پیدا کنید و این  راهبرد را با اجرائیّات و الزامات اساسی آن همراه کنید و در بلندمدّت پیش بروید و به نتیجه برسید، باید ذهنتان را از تفکّرات غربی در مورد زن تخلیه کنید. نمی گویم بی اطّلاع بمانیم، نه، امّا مرجعیّت آن افکار را به کلّی رد کنیم.

الف. ابتنای بر معرفت شناسی مادی:
افکار غربی ها، نظرات غربی ها، در زمینه مسأله زن مطلقا نمی تواند مایه سعادت و هدایت جامعه بشری باشد. اولا تفکّرات آن ها، تفکّراتی است مبتنی بر معرفت شناسی مادّی و غیرالهی، که این خودش یک غلطی است.

ب. نگاه ابزاری به زن در رویکرد غربی

ب.1. برای منافع اقتصادی
دوّم این که در رویکرد غربی به مسأله زن، یک نگاه کاسب گرانه و مادّی و اقتصادی دخالت داشته است، یعنی در اروپایی که زن حقّ مالکیّت نداشت، ناگهان مسأله انقلاب صنعتی و کارخانجات و حضور مؤثّر شاغل زن در کارخانجات با خرج کمتر برای سرمایه دارها مطرح شد. آن وقت آمدند برای زن حقّ مالکیّت قائل شدند، برای این که بتوانند او را به کارخانه بکشانند، به او مزد کمتری بدهند و طبعاً آمدن او به میدان اشتغال، الزامات خودش را داشت و دنباله های خودش را تا امروز داشت.

ب.2. برای اطفای شهوات
یک جهت دیگر در این که ما بایستی از نگاه غربی در مسأله زن پرهیز کنیم، این است: در نگاه غربی، زن وسیله ای برای اطفای شهوت است؛ این غیر قابل کتمان است. این را اگر کسی ادّعا بکند، ممکن است کسانی جنجال کنند که نه آقا این جور نیست، لیکن زندگی آن ها را که انسان نگاه می کند، اساساً این نگاه ، حاکم است. در محیط اجتماعی هرچه زن پوشش کمتری داشته باشد، مطلوب تر است. در مورد مرد این حرف را نمی زنند؛ در مهمانی رسمی، مرد بایستی با لباس کامل، پاپیون زده و کت و شلوار پوشیده و احیاناً لباس رسمی وارد بشود، امّا خانمها در این مهمانی های رسمی بایستی به شکل دیگری ظاهر بشوند؛ این جز برای این که چشم هرزه هوس آلود مرد بهره مند بشود، هیچ فلسفه و حکمت دیگری ندارد.

2. مراجعه به متون اسلامی:
الزام دوّم این که به متون اسلامی مراجعه کنید. واقعاً از قرآن و سنّت و حدیث و دعا و متون اسلامی و از کلمات ائمّه و رفتار ائمّه، آن اصول و پایه های اصلی را اتّخاذ کنید. وحی است دیگر، وحی مال خدا است؛ خدا آفریننده من و شما است. من نمی گویم هرچه به نام دین در دهانها می افتد، آدم قبول کند؛ نه، از همان دین صحیح که با شیوه درستِ استنباط و به وسیله اهل و شایستگان این کار انجام می گیرد، استفاده شود؛ واقعاً از کتاب خدا، از سنّت پیغمبر(ص)، از روش ائمّه معصومین(ع) و از کلمات این ها استفاده بشود،که ما در زمینه مسائل زنان باید چه راهبردی را اتّخاذ کنیم و خطوط اساسی را از آنجا باید اتّخاذ کنیم.

3. پرداختن به مسائل اصلی زنان:
یک کار سوّم هم وجود دارد و آن این که در احصای مسائل اصلیِ زنان، حقیقتاً به مسائل اصلی بپردازیم، نه به مسائل درجه دو! پرداختن به مسأله خانواده و به خصوص مسأله سلامت و امنیّت و آرامش و تکریم زن در محیط خانواده، یکی از مسائل اصلی است. ما چند مسأله اصلی داریم، یکی از آن ها این است.

الف. آرامش زن در خانه:
نگاه کنید ببینید عوامل سَلب آرامش و سکینه روحی زن در خانواده چه چیزهایی است؟ دنبال این باشید که با قانون، با روشهای تبلیغی، با روشها و شیوه های گوناگون، این ها را برطرف کنید. این، اساس قضیّه است. زن در خانه، مایه آرامش است؛ مایه آرامش مرد و مایه آرامش فرزندان؛ دختر و پسر. اگر خود زن برخوردار از آرامش روانی و روحی نباشد، نمی تواند این آرامش را به خانواده بدهد. زنی که مورد تحقیر قرار بگیرد، مورد اهانت قرار بگیرد، مورد فشار کار قرار بگیرد، نمی تواند کدبانو باشد، نمی تواند مدیر خانواده باشد؛ در حالی که زن، مدیر خانواده است.

ب. تصوّر از زن و کار او در خانه:
تصوّر از زن در خانه، تصوّر یک موجود درجه دویی (است) که موظّف به خدمتگزاری به دیگران است؛ این تصوّر بین خیلی ها هست - حالا بعضی ها به زبان می آورند، به  رو می آورند، بعضی ها هم به رو نمی آورند، امّا در دلشان این است - این درست نقطه مقابل آن چیزی است که اسلام بیان کرده است. در این حدیث می گوید: خیال نکن زن کارگزار تو داخل خانه است که باید کارهای خانه را انجام دهد، این جوری نیست. خب ببینید، این خودش یک فصلی است که از آن چندین فصل گشوده می شود: مسأله احترام کار زن در خانه و عدم الزام او، مجبور نبودن او، قابل خریداری شدن این کار، یعنی قابل مبادله با پول.

ج. امنیت زن در خانه:
به نظر من، یکی از مسائل اصلی، مسأله خانه و خانواده است: امنیّت زن در محیط خانواده؛ فرصت زن در محیط خانواده و خانه داری برای بُروز استعدادها؛ (چیزی) مانع درس خواندن او، مانع مطالعه کردن او، مانع فهمیدن او، مانع نوشتن او نشود؛ (برای) کسی که اهل این چیزها است، میدان برای این کارها فراهم باشد؛ این اساس قضیّه است.(7)


_________________________________________

*   مسأله اشتغال زنان؛ مسأله درجه دو:
مسأله اشتغال بانوان، جزو مسائل اصلی نیست. البتّه ما با اشتغال بانوان مخالف نیستیم؛ بنده خودم نه با اشتغالشان، نه با مدیریّتهاشان مخالفتی ندارم، مادامی که با آن مسائل اصلی معارضه و تنافی پیدا نکند. اگر معارضه پیدا کرد، آن مقدّم است.(8)

*   عدم تعلل در آرایش تهاجمی به غرب:
در خیلی از زمینه ها، ما واقعاً نظر اسلام را درست نتوانستیم به دنیا منتقل کنیم. حالا این که می گویم «نتوانستیم»، این را نمی شود گناه نظام جمهوری اسلامی دانست، چون همان مقداری هم که کار شده است، به برکت نظام جمهوری اسلامی است، لکن بیش از این باید ما کار کنیم، که نیاز داریم به این.

ما برای این که بتوانیم یک جبهه تهاجمی و مصون از تعرّضِ تهاجم دیگران - یک آرایش تهاجمی - داشته باشیم، نیاز داریم به این که این کارها را، این اندیشه ها را، این افکار را منتشر کنیم، بگوییم؛ به این واقعاً نیازمندیم؛ در واقع این تهاجم ما، جنبه مصونیّت سازی و تدافعی دارد. بنابراین هرچه شماها کار بکنید برای این که این عقب ماندگی را جبران بکنید، به نظر من مفید است و لازم است. در زمینه این نهضت - باید گفت نهضت بیداری در زمینه مسائل مربوط به زنان - واقعاً هیچ نبایستی ما تعلّل کنیم، توقّف کنیم؛ بین راه درنگ نباید کرد. با وجود این که این گفتمانِ کامل و مفید و قانع کننده را از اسلام در اختیار داریم، امّا عملاً خودمان را در موضع انفعال قرار دادیم در مقابل گفتمان غربی در مورد زن. مطلقاً در موضع دفاعی قرار نگیرید. گفتمان اسلامی در مورد زن را بایست با روحیّه تهاجم، طلبکارانه مطرح کرد.(9)


__________________________________________

*   مهم ترین مسائل فعلی زنان کشور:

در مسائل فعلیِ زنان کشور ما، به اعتقاد من، دو مسأله از همه مهم تر یا بگویید فوریتر و لازم الاهتمام تر از بقیّه مسائل است.

1. اهمّیّت و اعتبار خانه و خانواده:
یک مسأله، مسأله اهمّیّت و اعتبار خانه و خانواده است. برای خانه باید شأن قائل شد؛ انسان بدون خانه - که مسکن و مأوایی ندارد - قابل تصوّر نیست. هر انسان احتیاج دارد به خانه و محیط خانه. روح محیط خانه عبارت است از خانواده؛ باید به این اهمّیّت داد، باید در این تأمّل و تدبّر کرد.

2. جلوگیری از ضعف و ستم زدگی زن در سطوح مختلف:
دوّم جلوگیری از ضعف و ستم زدگی زن در سطوح مختلف، ما زنانی داریم که ضعیفند و محرومند، زنانی داریم که ستم زده و مظلومند؛ باید جلوی این مظلومیّتها را گرفت. قوانین مهمّی لازم است که باید وجود داشته باشد، خُلقیّات لازمی وجود دارد که بایستی دنبال کرد که تحقّق پیدا کند، آداب و سننی لازم است وجود داشته باشد که زن در سطوح مختلفِ معاشرتی، جنسی، خانوادگی، فرهنگی و فکری دچار ستم زدگی نباشد، یعنی از مسائل کاملاً شخصی و خصوصی - یعنی مسائل جنسی - احتمال و امکان ستم زدگی زن و مظلومیّت زن وجود دارد، تا مسائل عمومیتر مثل مسائل معاشرتی، مسائل خانوادگی؛ احترام در چشم شوهر، در چشم فرزند، در چشم پدر، در چشم برادر. زن اگر چنان چه در محیط خانواده، محترم و مکرّم شمرده بشود، بخش مهمّی از مشکلات جامعه حل خواهد شد!(10)

-------------
1) 30/1/1393
2) همان
3) همان
4) 23/2/1391
5) 30/6/1379
6) 11/2/1392
7) 30/1/1393
8) همان
9) 21/2/1392
10) همان

امام خامنه‌ای: این حرفی که می‌گویم خواهش می‌کنم مردها نشنوند چون ممکن است بدشان بیاید!

این را شما خانم ها بدانید، وجود شما آن تحولی را در روحیات مرد به وجود می‌آورد که گاه هیچ عاملی نمی‌تواند آن تحول را ایجاد کند. شما می‌توانید دل مرد را گرم کنید و به او امیدواری به زندگی و شوق ادامه کار بدهید.

اصلاً این توان در شما هست که در وجود مرد نیرو بدمید. وجود شما این قدر مهم است. مرد هم نسبت به زن همین است. حالا مرد گاهی ممکن است مثلاً اخم‌آلود وارد خانه شود.

اگر زن قدری عقل و پختگی‌اش بیشتر باشد و از اخم او جا نخورد و لبخند نشان دهد و در مقابل محبت بورزد، یواش یواش با افسون محبت، می‌تواند گره اوقات تلخی و بداخلاقی مرد را باز کند و ببیند که او چه احتیاج داشت.

من این حرفی که می‌گویم خواهش می‌کنم مردها نشنوند؛ چون ممکن است بدشان بیاید! شما خانم‌ها این را بدانید آقایان تا آخر هم مثل یک پسربچه هستند و باید اداره‌شان کنید. البته اگر این حرف از زبان ما به گوش مردها برسد، لابد از ما گله خواهند کرد. واقعاً خانم‌ها باید این بچّه‌پسری را که حالا ریشش هم بعد از پنجاه، شصت سال زندگی سفید شده اداره کنند!!


(بیانات رهبر معظم انقلاب در تاریخ  11/7/ 81 ؛ کتاب خانواده، نشر صهبا، ص70)


* کدبانو * در کلام رهبری

جمعه, ۲۱ فروردين ۱۳۹۴، ۰۳:۳۳ ب.ظ

مسأله‌ی مادری، مسأله‌ی همسری، مسأله‌ی خانه و خانواده، مسائل بسیار اساسی و حیاتی است.... یعنی شما اگر بزرگترین متخصص پزشکی یا هر رشته‌ی دیگری بشوید، چنانچه زن خانه نباشید، این برای شما یک نقص است.

کدبانوی خانه شما باید باشید؛ اصلًا محور این است.

اگر بخواهیم تشبیه ناقصی بکنیم، باید به ملکه‌ی زنبور عسل تشبیه کنیم. کانون خانواده، جایی است که عواطف و احساسات باید در آنجا رشد و بالندگی پیدا کند؛ بچه‌ها محبت و نوازش ببینند.

شوهر که مرد است و طبیعت مرد، طبیعت خام‌تری نسبت به زن است و در میدان خاصی، شکننده‌تر است و مرهم زخم او، فقط و فقط نوازش همسر است حتّی نه نوازش مادر!!

برای یک مرد بزرگ، این همسر کاری را می‌کند که مادر برای یک بچه‌ی کوچک آن کار را می‌کند! و زنان دقیق و ظریف، به این نکته آشنا هستند!

(بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار اعضای شورای فرهنگی، اجتماعی زنان؛
1370/10/04

فرزند: مــــــــــــادر! اگر بهشت مال توست ؛ چرا در دستانت نیست و زیر پاهایت قرار دارد؟!

مادر: آن را زمین گذاشتم ؛ تا تو را در آغوش بکشم!!


عکس روز مادر,کارت تبریک روز مادر ,تبریک روز مادر ,اس ام اس روز مادر

روز مـــــــــــــــــــــادر بر همــــــه مــــــــــــــــــــــــــادران عزیـــــــز مبـــــــــــــــــــــــــارک


 وَبَرًّا بِوَالِدَتِی وَلَمْ یَجْعَلْنِی جَبَّارًا شَقِیًّا (32) سوره مریم - و مرا نسبت به مادرم نیکوکار قرار داده ، و جبار و شقى قرار نداده است!


مقام مادر:

گـر چه حضرت مسیح (علیهالسلام ) به فرمان نافذ پروردگار از مادر بدون پدر تولد یافت ولى همین اندازه که در آیه فوق از زبان او مى خوانیم که در مقام بر شمردن افتخارات خود نیکوکارى نسبت به مادر را ذکر مى کند دلیل روشنى بر اهمیت مقام مادر است. 

به هر حال گرچه در جهان امروز در باره مقام مادر سخن بسیار گفته مى شود و حتى روزى را بنام ( روز مادر) اختصاص ‍ داده اند، اما متاسفانه وضع تمدن ماشینى چنان است که رابطه پـدران و مادران را از فرزندان خیلى زود قطع مى کند آنچنان که کمتر روابط عاطفى بعد از بزرگ شدن در میان آنها دیده مى شود.

در اسلام روایات شـگـفت انـگیزى در این زمینه داریم که اهمیت فوق العاده مقام مادر را به مسلمانان توصیه مى کند، تا در عمل ، نه تنها در سخن ، در این باره بکوشند.

____________________________________________

در حدیثى از امام صادق (علیه السلام ) مى خوانیم :

مردى نزد پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) آمد و عرض کرد: یا رسول الله من ابر؟ قال امک ، قال ثم من ؟ قال امک ! قال ثم من قال امک ! قال ثم من قال اباک !:

( اى پیامبر به چه کسى نیکوئى کنم ؟ فرمود: به مادرت ، عرض کرد بعد از او به چـه کسى ؟ فرمود: به مادرت ، بار سوم عرض کرد بعد از او به چه کسى ؟ فرمود: به مادرت! در چـهارمین بار که این سؤ ال را تکرار کرد، فرمود: به پدرت!

___________________________________

در حدیث دیـگـرى مى خوانیم : 

جوانى نزد پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) براى شرکت در جهاد (آنجا که جهاد واجب عینى نبود) آمد، پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) فرمود: ا لک والدة قال نعم قال فالزمها فان الجنة تحت قدمها:

( آیا مادرى دارى عرض کرد آرى ، فرمود: در خدمت مادر باش! که بهشت زیر پاى مادران است!)

بدون شک اگـر زحمات فراوانى را که مادر از هنـگـام حمل تا وضع حمل و دوران شیرخوارى و تا زمان بزرگ شدن او تحمل مى کند، رنجها و تعبها و بیداریها و بیماریها و پرستاریها را که او با آغوش باز در راه فرزند خود پذیرا مى گردد در نظر بگیریم ، خواهیم دید که هر قدر انسان در این راه بکوشد باز هم در برابر حقوق مادر بدهکار است .

_______________________________________

جالب اینکه در حدیثى مى خوانیم :

ام سلمه خدمت پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) رسید و عرض کرد:

همه افتخارات نصیب مردان شده ، زنان بیچاره چه سهمى از این افتخارات دارند؟!

پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) فرمود:

بلى اذا حملت المرأة کانت بمنزلة الصائم القائم المجاهد بنفسه و ماله فى سبیل الله فاذا وضعت کان لها من الاجر ما لا یدرى احد ما هو لعظمة ، فاذا ارضعت کان لها بکل مصة کعدل عتق محرر من ولد اسماعیل ، فاذا فرغت من رضاعه ضرب ملک کریم على جنبها و قال استانفى العمل فقد غفر لک !

آرى (زنان هم افتخارات فراوانى دارند) هنگامى که زن باردار مى شود در تمام طول مدت حمل به منزله روزه دار و شب زنده دار و مجاهد در راه خدا با جان و مال است!! ، و هنگامى که وضع حمل مى کند آنقدر خدا به او پاداش ‍ مى دهد که هیـچـکس حد آن را از عظمت نمى داند!! و هنگامى که فرزندش را شیر مى دهد در برابر هر مکیدنى از سوى کودک خداوند پـاداش آزاد کردن برده اى از فرزندان اسماعیل را به او مى دهد!! و هنـگـامى که دوران شیرخوارگى کودک تمام شد یکى از فرشتـگـان بزرگـوار خداوند بر پـهلوى او مى زند و مى گـوید: برنامه اعمال خود را از نو آغاز کن چرا که خداوند همه گناهان تو را بخشیده !! (گوئى نامه عملت از نو آغاز مى شود).


منبع:

تفسیر نمونه

به ساقى اى صبا! بگو، حاجت ما برآورد

ساغرى از براى ما، ز آب کوثر آورد


به ساغر لطیفه گو، بگو لطیفه اى بگو

که مطرب از ره وفا، چنگ به مضمر آورد


بگو به ماه آسمان ، به خود نبالد این قَدَر

که ماه بى قرین من ، سر از افق در آورد


ماه جمادى آمده ، موقع شادى آمده

باز منادى آمده ، به نخل دل بر آورد


دوباره گشته این جهان به رتبه ، برتَر از جنان

که حقّ به خیل بانوان، هادى و رهبر آورد

دوش شنیدم این ندا که امشب از ره وفا

براى ختم الانبیاء ، خدیجه دختر آورد


چه دخترى که مظهر شرم و حیا و عفّت است

چه عفّتى که عصمتش صفاى دیگر آورد


نیافریده ذات حقّ به جز خدیجه مادرى

که دخترى چو فاطمه پاک و مطهّر آورد


به بحر رحمتش، خدا بیافرید یک صدف

که یازده گهر از او و صُلب حیدر آورد

خدا براى عقل کلّ، دخترى همچو برگ گل

به کورى دو دیده ی مرده ی أبتر آورد


بهر نثار مقدمش ز فرّ و شادى و شعف

لعل گهر ، طبق طبق ، مریم و هاجر آورد


به شأن دخت مصطفى، جبریل امشب از سَما

چو برگ گل ورق ورق آیه ز داور آورد


ندیده مهر مادرى چو خاتم پیمبران

فاطمه را خداى او به جاى مادر آورد!


شعر از:

ژولیده نیشابوری

به یاد مادران از دست رفته ( ای وای مادرم! )

چهارشنبه, ۱۹ فروردين ۱۳۹۴، ۰۵:۲۲ ب.ظ

ای وای مادرم:


 آهسته باز از بغل پلّه ها گذشت

در فکر آش و سبزی بیمار خویش بود

امّا گرفته دور و برش هاله ای سیاه

او مرده است و باز پرستار حال ماست

در زندگی ما همه جا وول می خورد

هر کنج خانه صحنه ای از داستان اوست

در ختم خویش هم به سر کار خویش بود

بیچاره مادرم


هر روز می گذشت از این زیر پلّه ها

آهسته ، تا به هم نزند خواب ناز من

امروز هم گذشت

در باز و بسته شد

با پشت خم از این بغل کوچه می رود

چادر نماز فلفلی انداخته به سر

کفش چروک خورده و جوراب وصله دار

او فکر بچّه هاست

هرجا شده هویج هم امروز می خرد

بیچاره پیرزن ، همه برف است کوچه ها


او از میان کلفت و نوکر ز شهر خویش

آمد به جستجوی من و سرنوشت من

آمد چهار طفل دگر هم بزرگ کرد

آمد که پیت نفت گرفته به زیر بال

هر شب در آید از در یک خانه ی فقیر

روشن کند چراغ یکی عشق نیمه جان

او را گذشته ایست ، سزاوار احترام


تبریز ما ! به دور نمای قدیم شهر

در ( باغ بیشه ) خانه ی مردی است باخدا

هر صحن و هر سراچه یکی دادگستری است

اینجا به داد ناله مظلوم میرسند

اینجا کفیل خرج موکّل بود وکیل

مزد و درآمدش همه صرف رفاه خلق

در ، باز و سفره ، پهن

بر سفره اش چه گرسنه ها سیر می شوند

یک زن مدیر گردش این چرخ و دستگاه

او مادر من است!


انصاف می دهم که پدر رادمرد بود

با آن همه درآمد سرشارش از حلال

روزی که مرد ، روزی یکسال خود نداشت

اما قطارهای پُر از زاد آخرت

وز پی هنوز قافله های دعای خیر

این مادر از چنان پدری یادگار بود

تنها نه مادر من و درماندگان خیل

او یک چراغ روشن ایل و قبیله بود

خاموش شد دریغ!


نه ، او نمرده ، می شنوم من صدای او

با بچه ها هنوز سر و کلّه می زند

ناهید ، لال شو

بیژن ، برو کنار

کفگیر بی صدا

دارد برای ناخوش خود آش می پزد!


او مرد و در کنار پدر زیر خاک رفت

اقوامش آمدند پی سر سلامتی

یک ختم هم گرفته شد و پُر بدک نبود

بسیار تسلیت که به ما عرضه داشتند

لطف شما زیاد

امّا ندای قلب بگوشم همیشه گفت:

این حرف ها برای تو مادر نمیشود.


پس این که بود ؟

دیشب لحاف رد شده بر روی من کشید

لیوان آب از بغل من کنار زد ،

در نصفه های شب

یک خواب سهمناک و پریدم به حال تب

نزدیک های صبح

او زیر پای من اینجا نشسته بود

آهسته با خدا ،‌

راز و نیاز داشت

نه ، او نمرده است.


نه او نمرده است که من زنده ام هنوز

او زنده است در غم و شعر و خیال من

میراث شاعرانه ی من هرچه هست از اوست

کانون مهر و ماه مگر می شود خموش

آن شیرزن بمیرد ؟ او شهریار زاد

هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق


او با ترانه های محلّی که می سرود

با قصه های دلکش و زیبا که یاد داشت

از عهد گاهواره که بندش کشید و بست

اعصاب من بساز و نَوا کوک کرده بود

او شعر و نغمه در دل و جانم به خنده کاشت

وانگه به اشک های خود آن کشته آب داد

لرزید و برق زد به من آن اهتزاز روح

وز اهتزاز روح گرفتم هوای ناز

تا ساختم برای خود از عشق عالمی


او پنج سال کرد پرستاری مریض

در اشک و خون نشست و پسر را نجات داد

امّا پسر چه کرد برای تو ؟ هیچ ، هیچ

تنها مریضخانه ، به امید دیگران

یکروز هم خبر : که بیا او تمام کرد.


در راه قم به هرچه گذشتم عبوس بود

پیچید کوه و فحش به من داد و دور شد

صحرا همه خطوط کج و کوله و سیاه

طومار سرنوشت و خبرهای سهمگین

دریاچه هم به حال من از دور میگریست

تنها طواف دور ضریح و یکی نماز

یک اشک هم به سوره ی یاسین من چکید

مادر بخاک رفت.


آن شب پدر به خواب من آمد ، صداش کرد

او هم جواب داد

یک دود هم گرفت به دور چراغ ماه

معلوم شد که مادره از دست رفتنی است

اما پدر به غرفه ی باغی نشسته بود

شاید که جان او به جهان بلند برد

آنجا که زندگی ،‌ستم و درد و رنج نیست

این هم پسر ، که بدرقه اش میکند به گور

یک قطره اشک ، مُزد همه زجرهای او

اما خلاص می شود از سرنوشت من

مادر! بخواب ، خوش

منزل مبارکت.


آینده بود و قصه بی مادری من

ناگاه ضجه ای که به هم زد سکوت مرگ

من می دویدم از وسط قبرها برون

او بود و سر به ناله برآورده از مغاک

خود را به ضعف از پی من باز می کشید

دیوانه و رمیده ، دویدم به ایستگاه

خود را به هم فشرده خزیدم میان جمع

ترسان ز پشت شیشه ی در آخرین نگاه

باز آن سفیدپوش و همان کوشش و تلاش

چشمان نیمه باز:

از من جدا مشو!


می آمدیم و کله من گیج و مَنگ بود

انگار جیوه در دل من آب می کنند

پیچیده صحنه های زمین و زمان به هم

خاموش و خوفناک همه می گریختند

می گشت آسمان که بکوبد به مغز من

دنیا به پیش چشم گنهکار من سیاه

وز هر شکاف و رخنه ی ماشین غریو باد

یک ناله ی ضعیف هم از پی دوان دوان

می آمد و به مغز من آهسته می خلید:

تنها شدی پسر!


باز آمدم بخانه چه حالی ؟ نگفتنی

دیدم نشسته مثل همیشه کنار حوض

پیراهن پلید مرا باز شسته بود

انگار خنده کرد ولی دلشکسته بود:

بردی مرا بخاک سپردی و آمدی ؟

تنها نمی گذارمت ای بینوا پسر!

می خواستم بخنده درآیم ز اشتباه

امّا خیال بود

ای وای مادرم

 

شاعر: محمدحسن شهریار

بزرگ ترین مدرسه دنیا!

چهارشنبه, ۱۹ فروردين ۱۳۹۴، ۱۱:۴۵ ق.ظ

( زن ) در بیان امام ( ره ) :


_ دامن مادر، بزرگ ترین مدرسه ای است که بچه در آن جا تربیت می شود؛ یعنی اول مرتبه ی تربیت، تربیت بچه در دامن مادر است. آن چه بچه از مادر می شنود، غیر از آن چیزی است که از معلم می شنود! انسان درست کردن، یک وظیفه ی انسانی است، یک وظیفه ی الهی است، یک امر شریف است.

_ زن یکتا موجودی است که می تواند از دامن خود، افرادی به جامعه تحویل دهد که از برکات شان جامعه به استقامت و ارزش های والای انسانی کشیده شود و می تواند به عکس آن باشد.

_ وظیفه ی زن ها انسان سازی است. اگر زن های انسان ساز از ملت ها گرفته شوند، ملت ها به شکست و انحطاط کشیده خواهند شد. زن ها هستند که ملت ها را تقویت کرده و شجاع می کنند.

_ در صورتی که از دامن همین مادرها مالک اشترها پیدا می شود، از دامن همین مادرها حسین بن علی پیدا می شود و از دامن همین مادرها اشخاص بزرگ پیدا می شوند که یک ملت را نجات می دهند.

_ وقتی مردها ببینند که خانم ها آمدند در مقابل توپ و تانک، آن ها بیش تر اقدام می کنند!

_ از دامن زن مرد به معراج می رود!

_ قرآن کریم انسان ساز است و زنان نیز انسان سازند!


برگرفته از:

مجله پیام زن ش 267

زن در شعر معاصر

دوشنبه, ۱۷ فروردين ۱۳۹۴، ۰۶:۰۲ ق.ظ


مجله:پیام زن-اردیبهشت ماه سال 1393 شماره 266
سیمای زن در شعر روزگار ما

نویسنده : طاهره افتخاری

در ادبیات گذشته ی ما از توان مندی مادی و معنوی زن سخنی به میان نیامده؛ اما در ادبیات معاصر زنان فعال و مصمم در صحنه های مختلف سیاسی، اجتماعی و فرهنگی حضور می یابند.
تا قبل از مشروطه در ایران، زن وضع نابه سامانی داشت. زن نه تنها در عرصه ی سیاست و اجتماع حق هیچ گونه ابراز عقیده ای نداشت که در ادبیات آن زمان، در پایین ترین جایگاه قرار می گرفت.

در دوره های بعد، یعنی از قرن سیزدهم، شاهد تغییر نگرش شاعران و نویسندگان نسبت به زنان هستیم.

حضور بانو «شمس کسمایی» در برقراری روشی نو در شعر، نشان می دهد که زنان در عصر مشروطه توانستند خود را تا اندازه ای مطرح کنند. برخلاف گذشته که حضور زنان و شاعران بسیار کم رنگ بود؛ از این دوره به بعد زنان بسیاری ظهور کردند که در سرودن و نوشتن مهارت داشتند. شاعرانی چون «پروین اعتصامی»، «فروغ فرخ زاد»، «سیمین بهبهانی»، «طاهره صفارزاده»، «مهوش مساعد» و... از شاعران برجسته هستند.

در شعر شاعران این دوره، دفاع از حقوق زن بسیار مطرح می شود. شاعران سعی دارند که نگاه تازه ای به زن داشته باشند. گاهی زنان در شعر معاصر با آینه، نور، خورشید، سبزی و... برابر می شوند و این نشان دهنده ی تغییر نگرش شاعران نسبت به زن است. نگرش به زن در شعر معاصر بسیار گسترده شده است؛ زنان در قالب مادر، همسر، دختر، فرزند و مبارز حاضر می شوند. در نوشته ی زیر به بیان برخی از جایگاه های حضور زن و سیمای وی در شعر معاصر می پردازیم و نمونه هایی از شعر شاعران معاصر را می آوریم.

زن به عنوان مادر:

در شعر معاصر، زن موجودی است بسیار ارجمند و بسیاری از شاعران معاصر در اشعار خود به ستایش و قدردانی از مادر پرداخته اند. یکی از زیباترین شعرها شعر مشهور «ایرج میرزا» است که از شاهکارهای ادبی او به حساب می آید.

دستم بگرفت و پا به پا برد/ تا شیوه ی راه رفتن آموخت

یک حرف و دو حرف بر زبانم/ الفاظ نهاد و گفتن آموخت

پس هستی من ز هستی اوست/ تا هستم و هست دارمش دوست (ایرج میرزا،147)

«سهراب سپهری»، مجموعه ی «صدای پای آب» را به مادرش هدیه کرده است:

درخت اقاقیا در روشنی فانوس ایستاده/ برگ هایش خوابیده اند/ شبیه لالایی شده اند/ مادرم را می شنوم/ خورشید با پنجره آمیخته/ زمزمه ی مادرم به آهنگ جنبش برگ هاست/ گهواره نوسان می کند (سپهری،142)

لالایی مادر در شعر معاصر فراوان یافت می شود. لالایی مادر آرامشی وصف ناشدنی دارد که هرگاه انسان به یادش می افتد به آسودگی کودکی دست می یابد.

دل آشنای حدیثی،که دایه می داند/ حدیث «غول بیابان» کودک آزار است

ترنم خوش لالای مادران جوان/ سرود «کوه سیاه» است و «گرگ خونخوار» است (آتشی،58)

گاهی شاعر برای فرار از دنیای غم گرفته ی خود، به گذشته برمی گردد و بوی مادر و خاطره های با او بودن را سبب آرامش خود می داند.

خط زعفرانی مادر نقش ساز کاسه ی چینی/ هفت سین هفت سلامش یک سبد ز سوسن و سنبل

عید سیمای سعادت داستان «شرلی کوچک»/ من روانه در پی مادر پیش چشم نازی و لادن (بهبهانی، 1374،82)

زن و شجاعت:

تاریخ همیشه شاهد زنانی بوده که از لحاظ صبر و شجاعت بر مردان پیشی گرفته اند. این زنان همیشه نام ‎ شان در دفتر زندگی محفوظ بوده و با هیچ حادثه ای پاک نخواهد شد. «حضرت زینب(س)» شیرزن دشت کربلا از این زنان است:

ای زن/ قرآن بخوان/ تا مردانگی بماند/ قرآن بخوان/ به نیابت کل آن سی جزء که با سر انگشت نیز/ ورق خورد/ و تجوید تازه را قرآن بخوان/ به تاریخ بیاموز/ و ما را/ به روایت پانزدهم معرفی کن/ تاریخ زن/ آبرو می گیرد/ وقتی پلک صبوری می گشایی/ و نام حماسی ات/ بر پیشانی دو جبهه ی نورانی می درخشد:/ زینب (حسینی،67).

«حمید مصدق» در شعر زیر، تصویری از زنی شیرزن ارائه می دهد:

و بیم/ بیم پذیرفتن و تن دادن/ خلاف خواسته ی گردن/ به هر رسن دادن/ و در مراسم اعدام خویش خندیدن/ و مرگ شیرزنان را و / شیرمردان را / به چشم خود دیدن (مصدق،306)

گاهی از نظر شاعر، زنان شیردل و شجاع غرور خاصی می آفرینند که از مردان بعید به نظر می رسد و باعث غبطه ی مردان می شود.

بیا ای دوست این جا در وطن باش/ شریک رنج و شادی های من باش

زنان، این جا چو شیر شرزه کوشند/ اگر مردی، در این جا باش و زن باش! (شفیعی کدکنی،142)

زن نماد پاکی و صداقت:

واژه های آینه، آسمان، پرنده، سبزی و. .. در شعر معاصر نماد پاکی و صداقت هستند و پیوند زن با این واژه ها بیان کننده ی اهمیت و مقام زن در نزد شاعران است. گاه زن را به اندازه ی آسمان وسعت می دهند.

چیزهایی دیدم در روی زمین/ کودکی دیدم، ماه را بو می کرد/ قفسی بی در دیدم که در آن روشنی پرپر می زد./ نردبانی که از آن، عشق می رفت به بام ملکوت/ من زنی را دیدم/ نور در هاون می کوبید/ ظهر در سفره ی آنان نان بود، سبزی بود./ دوری شبنم بود/ کاسه ی داغ محبت بود (سپهری،277)

کاربرد زن در کنار آینه از جمله تصاویر زیبای شعر معاصر است. در باور ما آینه، بیان کننده ی حقیقت و پاکی است. انسان در آینه به تمام کم و کاستی های خود پی می برد. زن بی تردید در کنار چنین پیوندی همین مسئولیت را به عهده دارد:

به آفتاب سلامی دوباره خواهم داد/ به جویباری که در من جاری بود/ به مادرم که در آینه زندگی می کرد/ و شکل پیری من بود (فرخزاد،410).

شاعر زندگی پاک و بی آلایش مادر را به آینه پیوند می دهد و تداوم چنین پاکی را در خود آرزومند است. در شعر زیر «زن» و «سبزی» زیبایی خاصی به شعر بخشیده است:

خواهرت لباس سبز پوشید/ در لباس سبز دیوانه شد/ در لباس سبز مرد/ از سوگواران می پرسم/ آیا رنگ دریا، سبز بود (احمدی،181)؟

رنگ سبز نشانه ی معنویت و آرامش است. سبز، رنگ خدایی است و فرشتگان در ادبیات کهن ما به رنگ سبز تصور شده اند. در شعر «سرباز» از «سلمان هراتی» مادر را به آسمان پیوند می دهد و به وسعت او می اندیشد:

چرا مادر امروز/ این همه به آسمان شباهت دارد؟/ و شب ها خواب گل سرخ می بیند/ شاید تو آن شقایق باشی/ که در دفتر فردای مادر می درخشی (هراتی،25)؟

زن و باور دینی:

دعا و عبادت جنبه ی ملکوتی هر انسان را در بر می گیرد. گاهی در میان دغدغه های زندگی، دعا و عبادت به انسان آرامشی می بخشد که در قرص های مسکن عصر سیمان و ماشین نمی توان به این آرامش دست یافت. تصویر زنانی که در حال عبادت و دعا هستند یکی از جنبه های زیبا در شعر معاصر است.

غریبان عالم دگر جمله بس ایمن اند/ ز بس کاین زن اینک بی کرانه دعا کند

اگر مرده باشد آن سفر کرده، وای وای/ زنک جامه باید چون تو جامه عزا کند

بگو ای شب، آیا کاینات این دعا شنید/ و مرد کز اشک این زن حیا کند (اخوان ثالث،89)؟

شاعر از دعای بی اندازه ی زن مطمئن شده که خواسته اش اجابت می شود. انگار شاعر به دعای چنین زنی ایمان دارد و آن را پشتوانه ی مردش می داند!

«پروین اعتصامی» در شعر «زاهد خودبین» از زنی می گوید که از عالم شک و تردید رهایی یافته و به عالم یقین رسیده است. چنین عروجی هرچند غیرممکن به نظر می رسد؛ اما دست یافتنی است.

حلقه به در کوفت زنی بی نوا/ گفت که رنجورم و خواهم دوا

از چه شد این نور به ظلمت نهان/ از چه برنجید ز ما ناگهان

از چه بر این جمع در خیر بست/ این همه افتاده ندید و نشست

از چه دلش میل مدارا نداشت/ از چه، سر همسری ما نداشت؟

ای پدر پیر ز چین آمدم/ در بلد شک به یقین آمدم

نور تو رهبر شد و ره یافتم/ نام تو پرسیدم و بشتافتم (اعتصامی،124)

از زمزمه ها و دعای مادر، ترنم خوش بختی شکل می گیرد؛ چون:

آه، چه سبک بود پاییز/ که من با مادرم/ با فراموشی عطر کتاب دعایش/ خوش بختی را باور کردم (احمدی،160).

زن و صبوری:

فداکاری و صبوری زن در شعر امروز جایگاه خاصی دارد. یکی از زنان که در ادبیات، سمبل صبر و استقامت شمرده شده، حضرت زینب(س) است. ایشان در حادثه ی کربلا مافوق بشر به نظر می رسد. زنی که در برابر همه ی بدی ها هم چون کوهی مقاوم و استوار است. «سلمان هراتی» در این شعر، حضرت زینب(س) را مظهر صبر و شکوهمندی می داند.

با زمزمه ی سرود یارب رفتند/ چون تیر شهاب در دل شب رفتند

تا زنده شود رسالت خون حسین(ع)/ با نام شکوهمند زینب رفتند (هراتی،64)

در شعر معاصر گاه با زنانی مواجه می شویم که از لحاظ صبر طولانی شان توصیف شده اند و دل به روزهای خوش آینده سپرده اند: وقتی بلند بانو/ بنشست در برابر من/ بعد از چه سال های صبوری/ بعد از هزار سال/ دوری/ دیدم هنوز هم/ آبش به جوی جوانی است (مصدق،375).

در شعر زیر زن با صبر و تحمل حماسه می آفریند. این زن با وجود داغ عزیزانش لباس سیاه نمی پوشد، و به صبر و شکیبایی پناه می برد. و منتظر روزی است که در محضر خدا از این همه ستم شکایت کند.

نمرد و نمیرد شهید سعیدی/ که نام و دوامش به شعر و سرود است

غرور و شرف بین که بیوه او را/ نه مقنعه نیلی، نه جامه کبود است

حماسه توفان بساز چو دریا/ به مرگ دلیران،گریه چه سود است

خموش و شکیبا، امید نگه دار/ که محضر داور به زودی زود است (بهبهانی،1362،46)

زن و اخلاق نیک:

زنان نیک اندیش جایگاه برجسته ای در شعر معاصر دارند. این زنان به زر و سیم توجه ندارند، استقلال رأی دارند و شجاع و صبورند. مادر زنی تنهاست که سرپرستی بچه هایش را برعهده دارد، برای نگه داری آن ها به تمام خواسته هایش پشت پا زده تا کودکانش در آرامش زندگی کنند. «سلمان هراتی» در یکی از سروده هایش به امانت داری زن توجه دارد این شعر در مورد آسیه(س) چنین سروده است:

اما در تقدیر آمده است/ این بار چون گذشته/ صندوق حادثه/ در اطراف دست های امین آسیه / لنگر می گیرد (هراتی، 48).

پرهیزگاری زن:

یکی از جنبه های مثبت اوست که در شعر معاصر به آن پرداخته شده است:

تراوش امید ما از ناامیدی ها/ خنده ی زن پرهیزگاری بود/ که بر بدن مقوایی عروسکی کاغذی فرو رفت (احمدی،73).

عدم توجه زن به زر و سیم و هوس، یکی دیگر از صفت های برجسته است. و شاعر از این که در تمام زندگی خود از زر و سیم کناره گیری کرده خرسند است.

نه من طالب سیم و زر بوده ام/ نه ام خواهش بوس و هم بستری

نه در قید مردی که نان آورد/ نه در فکر شو دادنم مادری (صفارزاده،79)

از این مطالب می توان نتیجه گرفت که زن در شعر معاصر دارای جایگاه ارزشمندی است و توانسته است از خود سیمای بسیار مطلوب و خوشایندی ارائه کند و خود را هم پای مردان در عرصه های مختلف اثبات کند.

منابع:

- آتشی، منوچهر(1369)، گزینه ی اشعار، چاپ دوم، تهران، انتشارات مروارید.

- احمدی، احمدرضا(1371)، همه ی آن سال ها، تهران، انتشارات مرکز.

- اخوان ثالث، مهدی(1368)، از این اوستا، انتشارات مروارید، تهران، چاپ هفتم.

- اعتصامی، پروین(1373)، دیوان، تهران، انتشارات ترمه.

- ایرج میرزا، دیوان (1353)، چاپ سوم، تهران، نشر اندیشه.

- بهبهانی، سیمین(1362)، خطی ز سرعت و آتش، چاپ دوم، تهران، انتشارات زوار.

- بهبهانی، سیمین(1374)، یک دریچه آزادی، تهران، انتشارات سخن.

- حسینی، حسن(1371)، گنجشک و جبرئیل، تهران، نشر افق.

- سپهری، سهراب(1368)، هشت کتاب، چاپ هفتم، تهران، انتشارات طهوری.

- شفیعی کدکنی، محمدرضا(1376)، هزاره ی دوم آهوی کوهی، تهران، انتشارات سخن.

- صفارزاده، طاهره(1365)، رهگذر مهتاب، چاپ دوم، شیراز، انتشارات نوید.

- فرخ زاد، فروغ(1376)، دیوان، چاپ پنجم، تهران، انتشارات مروارید.

- مصدق، حمید(1371)، تا رهایی، چاپ دوم، تهران، ناشر مؤلف.

- هراتی، سلمان(1362)، دری به خانه ی خورشید، تهران، انتشارات سروش.

اعمال عیـــــد نوروز

جمعه, ۲۹ اسفند ۱۳۹۳، ۰۳:۳۱ ب.ظ
اعمال عید نوروز:
پس چنان است که حضرت امام صادق(ع) به معلى بن خنیس تعلیم فرموده که:

 چون نوروز شود 1 - غسل کن 2 - پاکیزه ترین جامه هاى خود را بپوش 3 - به بهترین بوهاى خوش خود را خوشبو گردان 4 - در آن روز روزه بدار 5 - بعد از نمازهاى ظهر و عصر و نافله هاى آن دو ؛ چهار رکعت نماز بگذار ( دو نماز دورکعتى) به این کیفیت:
رکعت اول بعد از حمد ده مرتبه سوره قدر ؛ رکعت دوم بعد از حمد ده مرتبه سوره کافرون ؛ رکعت سوم بعد از حمد ده مرتبه توحید ؛ رکعت چهارم بعد از حمد ده مرتبه سوره ناس و فلق ؛ و بعد از نماز سجده شکر کرده و این دعا را بخوان:

اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد الاَْوْصِیآءِ الْمَرْضِیِّینَ وَعَلى جَمِیعِ اَنْبِیآئِکَ وَرُسُلِکَ بِاَفْضَلِ صَلَواتِکَ وَبارِکَ عَلَیْهِمْ بِاَفْضَلِ بَرَکاتِکَ وَصَلِّ عَلى اَرْواحِهِمْ وَاَجْسادِهِمْ اَللّهُمَّ بارِکْ عَلى مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَبارِکْ لَنا فى یَوْمِنا هذَا الَّذى فَضَّلْتَهُ وَکَرَّمْتَهُ وَشَرَّفْتَهُ وَعَظَّمْتَ خَطَرَهُ اَللّهُمَّ بارِکْ لى فیما اَنْعَمْتَ بِهِ عَلَىَّ حَتّى لا اَشْکُرَ اَحَداً غَیْرَکَ وَوَسِّعْ عَلَىَّ فى رِزْقِى یا ذَا الْجَلالِ وَالاِْکْرامِ اَللّهُمَّ ما غابَ عَنّى فَلا یَغیبَنَّ عَنّى عَوْنُکَ وَحِفْظُکَ وَما فَقَدْتُ مِنْ شَىْء فَلا تُفْقِدْنِى عَوْنَکَ عَلَیْهِ حَتّى لا اَتَکَلَّفَ ما لا اَحْتاجُ اِلَیْهِ یا ذَا الْجَلالِ وَالاِْکْرامِ .

چون چنین کنى گناهان پنجاه ساله تو آمرزیده شود!
و بسیار بگو: یا ذاالجلال والاکرام

منبع:
مفاتیح الجنان

پست * موقتى * ... شیخ محمد

جمعه, ۲۹ اسفند ۱۳۹۳، ۱۲:۵۱ ب.ظ

اى شیطون! ذهنت سراغ صیغه رفت؟! نه بابا از این خبرا نیست!!


موقت هست! اما نه ازدواج موقت! پست موقته ؛ خواستم بگم:

بجز پنج روز بقیه روزهاتون مبارک


دو سه سالى هست از طرف سازمان تبلیغات اسلامى وساماندهى شؤون مذهبى تأکید میشه که دیگه به ایام فاطمیه دهه فاطمیه نگید!

در تاریخ شهادت بى بى فاطمه(س) اختلاف است:

یه دسته روایات ناظر به 13 جمادی الاولی ست و دسته اى به 3 جمادی الاخرة (همون جمادی الثانى) و چون روایات دسته دوم از اعتبار بیشترى برخوردار است فرموده اند:

فاطمیه اول را سه روز حرمت نگه داریم( روز شهادت و یک روز قبل و یک روز بعد) و فاطمیه دوم را پنج روز ( روز شهادت و دو روز قبل و دو روز بعد ) - که امسال میشه: 2 و 3 و 4 و 5 و 6 فروردین -


عیدتون پیشاپیش مبارک؛ بهارتان فاطمى.

سال عـــــــــــــــــروس!

جمعه, ۲۹ اسفند ۱۳۹۳، ۱۱:۱۵ ق.ظ

امام صادق(ع):

... و ما من یوم نیروز إلا ونحن نتوقع فیه الفرج لانه من أیامنا حفظته الفرس وضیعتموه.

... و نوروزى نیست جز اینکه ما در آن انتظار فرج مى کشیم! چرا که نوروز از روزهاى ما (اهل بیت) است! ایرانیان آن را حفظ کرده و شما (اعراب) آن را ضایع نمودید!

بحارالانوار ج 52 ص 308

علـــى(ع): هر روزتان نــــــوروز!

جمعه, ۲۹ اسفند ۱۳۹۳، ۱۰:۲۴ ق.ظ

الإمام علی (علیه السلام) - لما اتی بهدیة النیروز -:

ما هذا ؟ قالوا: یا أمیر المؤمنین ! الیوم النیروز، فقال (علیه السلام): اصنعوا لنا کل یوم نیروزا (4) - عنه (علیه السلام): نیروزنا کل یوم

ترجمه:

براى امیرالمؤمنین(ع) هدیه اى آوردند؛ فرمود: این چیست؟

گفتند: هدیه نوروز

پس فرمود: هر روز را براى ما نوروز بسازین!!!

- از اوست: ( هر روز ما نوروز است) (یعنى اگر نوروز به معنى اظهار محبت و دید و بازدید و نشاط و ... است هر روز ما باید اینچنین باشد)


میزان الحکمة؛ موضوع شماره: 3006

فروردین 42
بسم الله الرحمن الرحیم
خدمت ذیشرافت حضرات علماى اعلام و حجج اسلام دامت برکاتهم
(اعظم الله تعالى اجورکم ) چنانچه اطلاع دارید دستگاه حاکمه مى خواهد با تمام کوشش به هدم احکام ضروریه اسلام قیام و به دنبال آن مطالبى است که اسلام رابه خطر مى اندازد، لذا این جانب عید نوروز را به عنوان عزا و تسلیت به امام عصر عجل الله تعالى فرجه جلوس مى کنم و به مردم اعلام خطر مى نمایم . مقتضى است حضرات آقایان نیز همین رویه را اتخاذ فرمایند تا ملت مسلمان از مصیبت هاى وارده بر اسلام و مسلمین اطلاع حاصل نمایند.
والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته
روح الله الموسوى الخمینى


25 اسفند سال 60

... برادرها! خواهرها! عرض کردم که ما باید خودمان ، خودمان را نگه داریم . باید طمع را از همه جا برید، به خدا متوجه شد. تاکنون هم هر چه شما پیروزى داشتید براى این است که اتکال به قدرت الهى و قدرت خودتان که از قدرت الهى است این اتکال را دارید و یکى از نصیحت هایى که چـون نزدیک سال نو است مى خواهم به همه ملت این نصیحت را بکنم این است که ما در حالى که جنگزده هستیم ، در حالى که اینهمه آواره داریم ، اینهمه بیمار داریم ، اینهمه معلول در بیمارستان ها داریم و شما هر یکى تان بعض همسایه هاتان شهید دادند، شما باید یک قدرى راجع به مراسم عید کوتاه بیائید.

شما همه این قشرهائى که براى اسلام الان دارند زحمت مى کشند و شهید دادند و بازماندگان شهید هستند یا در بیمارستان هستند، اینها را عائله خودتان حساب کنید، مقدارى که مى خواهید تشریفات زاید را عمل بکنید، نکنید و بروید از اینها دلجوئى کنید. ایام نوروز، ایام عید نوروز بروید در این مریضخانه ها، بروید احوال اینها را، اینهایى که آواره شدند، اینهایى که در جنگ آواره شدند، اینهایى که از خارج بیرونشان کردند و گرفتار هستند، به اینها سرکشى کنید و آن تشریفات زمان سابق را تخفیف بدهید. اگر بخواهید یک ملت قوى آزاد باشید، از تشریفات یک قدرى بکاهید، عید را در بین دوستان خودتان ، ملت خودتان ، مجروحان خودتان ، معلولان خودتان و جنگزدگان خودتان و آوارگان خودتان ، از هر جا هست ، اینها همه از شما هست ، این عید را در بین آنها با هم عید کنید. یک قدرى از خودتان بکاهید و بیفزائید براینکه به آنها سرکشى کنید و آنها را احترام کنید. اینها بزرگند، اینها عالیرتبه اند، اینها شهید داده اند، اینها معلول داده اند، معلول هستند و اینها امتحان داده اند و مادرهاى اینها امتحان داده است که شهید مى دهد و افتخار مى کند و مى گـوید باز هم دارم ، بیائید ببرید. ما در مقابل اینها سرافکنده هستیم ،ما در مقابل اینها شرمسار هستیم و ما باید با اینها یک جورى رفتار کنیم که عید براى آنها هم باشد. و شما وقتى عید دارید که اخلاق عیدى داشته باشید، اخلاق تازه . و من امیدوارم که به این امر ملت ما سرتاسر همه جا عمل کنند و رضاى خداى تبارک و تعالى را در این امر به دست بیاورند.
از خداى تبارک و تعالى سلامت و سعادت و پـیروزى این ملت را مستدعى هستم و همه سعادتمند و پیروز باشید.
والسلام علیکم و رحمه الله

4 فروردین 65

بسم الله الرحمن الرحیم

یا مقلب القلوب والابصار یا مدبر اللیل والنهار یا محول الحول والاحوال حول حالنا الى احسن الحال .
خدایا! ما را در این سال نو از این حالى که داریم عوض کن ، ما گرفتار هواهاى نفسانى هستیم و تو دانى ، و تو مى توانى ما را نجات بدهى .

خداوند این پـیروزى چـشمـگـیرى که براى ما و ملت ما و براى اسلام حاصل شده است ، طورى کن که در قلوب ما تاءثیر سوء نگذارد و ما را مغرور نکند، ما را از آن راهى که انبیا علیهم السلام داشتند، منحرف نکند، من امیدوارم که این سال نو، به همه ملت هاى اسلامى و خصوصا ملت تحت ستم ایران که سال طولانى در گـرفتارى بودند، مبارک کند و همان طورى که این رزمندگان عزیز ما، اینها در جبهه ها حاضر هستند و انشاءالله بیشتر هم حاضر خواهند شد و آن طور آن روح آنها را تبدیل کردى ، روح ما را هم متحول کن به یک روحى که مورد رضایت تو باشد.

... ما اگـر چـنانـچـه در این پـیروزى ها که بحمدالله به طور چـشمـگـیر حاصل شده است ، ما از آن راهى که انبیا دارند منحرف نشدیم ، این سال نو بر ما مبارک است و ما پیروز هستیم . و اگر خداى نخواسته اینها اسباب یک غرورى شد، اسباب یک دلبستـگـى به دنیا شد، ما هم بخواهیم یک توسعه اى در کشورمان حاصل بشود، حکومتى بکنیم بر مردم ، ما هم با سایر ابرقدرت ها فرقى نداریم ، بلکه ما عقب تر از آنها هستیم ، آنها به صراحت حرف هاى خودشان را مى زنند (که ما مى خواهیم دنیا را بگیریم . این را مى گویند که ما همه باید چیزهایى که منافع ماست محفوظ باشد ولو به لگـدمال شدن همه کشورها. ما که این طور نمى گوییم ، ما که خودمان را تابع اسلام مى دانیم ، اگر خداى نخواسته در قلب ما این معنا باشد که ما هم یک قدرت زیادترى پیدا بکنیم ، ما هم براى خودمان یک شخصیت بیشترى پیدا بکنیم ، یک حکومتى بکنیم ، توسعه اى در ملک خودمان حاصل کنیم ، ما از آنها حالمان بدتر است ، براى این که مساءله ریا هم در کار مى آید.

من باید تشکر کنم از این جوان هایى که ، طبقات مختلفى که الان از همه جاى ایران مدت هاست به طرف جبهه ها مى روند. اینها متحول شدند اینها این دعایى که در روز عید مى کنیم ، در حق آنها به یک مقدار زیادى مستجاب شده است . اینها وضع روحى شان یک وضع روحى دیـگرى است ، غیر از آنى است که ما داریم . اینها به میدان جنگ مى روند، به میدان قتال مى روند، به آغوش مرگ مى روند با آن روى گشاده ، با آن قلب قوى . انسان وقتى هر یک از اینها را مى بیند، مى بیند که با ما فرق دارند، ما از خدا مى خواهیم که ما را هم نظیر آنها متحول کند، ما از آنها باید تشکر کنیم ، ما باید دعا کنیم به آنها، و من دعا مى کنم به آنها

... من از همه خانواده هاى شهدا، خانواده هاى معلولین ، مفقودین ، اسرا، آنهایى که رنج دیدند در این کشور، و در این جنگ رنج دیدند و بحمدالله براى خدا دیدند و خدا اجر مى دهد، لکن ما هم وظیفه داریم که براى آنها دعا کنیم و به آنها هم تبریک بگوییم که یک همچو جوان هایى دارند، یک همـچـو دامن هاى پاکى دارند که این جوان ها را تربیت کردند، یک همچو قلوب قوى اى دارند که جوان هایشان را مى فرستند به جنـگ و به جایى که احتمال این معنا هست که خداى نخواسته یک وقتى شهید بشوند، ما از آنها تشکر مى کنیم . به آنها دعا مى کنیم و از خدا مى خواهیم که اینها را صبر عنایت کند و اجر عنایت کند و این سال را، نوروز را بر آنها مبارک کند!

... خداوندا! اینها را پیروز کن ! ما را در جهاد نفس پیروز کن ! همه را در جهاد نفس ‍ پیروز کن ! ما را به تکالیف خودمان آشنا کن ! ما را به وظایفى که با این ملت داریم آشنا کن ! خدمت ما را پیش خودت که خدمت به اینها خدمت به تواست ، این را بـپـذیر! دین و دنیاى ما را حفظ کن ! این سال را مبارک کن بر همه قشرهاى ملت ما. خدایا! دل هاى اینهایى که مخالف با این جمهورى هستند، این دل هاى اینها را برگردان . تو مقلب القلوب هستى ، اینها را برگردان که آدم بشوند، توجه داشته باشند اینهایى که کنار نشستند و جوان ها این طور پرپر مى شوند و آنها یا شادى مى کنند یا بى تفاوت هستند، دل هاى اینها را برگـردان به یک دل هاى سالمى و این حجاب ها را از پیش چشم همه ما بردار و ما را موفق کن که در تعقیب مسائل الهى کندى نکنیم ! قلب ما به نور معرفت تو روشن بشود، قلب همه ملت ما به نور معرفت تو روشن بشود. خدایا! (این الاشیاء کماهى ).
والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته


8 فروردین 66

بسم الله الرحمن الرحیم
یا مقلب القلوب والابصار یا مدبراللیل و النهار یا محول الحول والاحوال حول حالنا الى احسن الحال .
نوروز امسال یک خصوصیاتى دارد که براى آن خصوصیات مبارک است و من به ملاحظه آن خصوصیات به تمام مسلمین جهان و مظلومین جهان و ملت مجاهد و عزیز خودمان تبریک عرض مى کنم . بعض از آن خصوصیات این است که بحمدالله ما سالى را تجدید مى کنیم که قبلش پـیروزى هاى چـشمـگـیرى بود که همه مى دانند و امیدوارم که خداوند در این سال نو هم آن پـیروزى هایى که باید عنایت بفرماید، به ما عنایت بفرماید. و از خصوصیاتى که کمتر اتفاق مى افتد، این است که امسال ، این سال نو بین دو عید بزرگ واقع شده است بین سیزدهم(رجب) و مبعث ...

ما واقع شدیم در بین این دو عید که یکى عید ولادت حضرت امیر و یکى عید بعثت که بزرگترین اعیاد اسلامى است . و این دو بزرگوار همان طورى که در عالم غیب و غیب غیب با هم بودند و متحد بودند، در عالم هم که آمدند، در این دنیا هم که آمدند اینها اخوت داشتند، برادرى داشتند و یک بودند و این براى ما باید عبرت باشد که مایى که الان در این عید، در این روز نوروز واقع شدیم ، بین دو عیدى واقع شدیم که صاحبان آن دو عید در همه نشئات با هم بودند و در این نشئه هم برادر بودند. ما باید از این عبرت بگیریم که ما هم برادرى خودمان را حفظ کنیم . تمام کسانى که در این کشور متصدى امور هستند، باید برادرى خودشان را حفظ کنند و اخوتى که بین آن دو بزرگوار بوده است ما تبعیت کنیم از آنها و اخوت داشته باشیم ، همان طورى که آنها در تمام ایام عمرشان در این عالم در تمام اوقات با هم بودند و پـشتیبان هم بودند و یکى به تبعیت آن دیـگـرى همه امور را محول به او کرد و همه امور را به تبعیت او بجا آورد و با
او بود و برادر او بود در همه امور، کسانى هم که در این کشور هستند، از هر قشر و از هر طایفه خصوصا متصدیان امور، اینها تبعیت کنند از این بزرگوار در این که اخوت خودشان را حفظ کنند، برادر باشند خصوصا در این مقطع از زمانى که اگر چنانچه یک خللى واقع بشود در برادرى این آقایان ، خلل به اسلام واقع مى شود و لهذا مساءله ، مساءله مهمى است و ما در یک مقطع بزرگ و عظیمى واقع شدیم و اگر چنانچه اخوت خودمان را حفظ کنیم و همین طور ارتش و سپاه و بسیج و سایر قواى مسلحه از عشایرى و غیره ، اینها هم اخوت خودشان را حفظ کنند، تبعیت کردیم از مولاهاى خودمان و به سعادت انشاءالله مى رسیم و اگر چنانچه یک وقت خداى نخواسته هواهاى نفسانى در کار بیاید و انسان تبعیت از هواى خودش بکند و بخواهد در مقابل هم جبهه گیرى بکند، خداى نخواسته اگر یک همچو امرى واقع بشود، بدانید که ما مخذول دنیا و آخرت خواهیم بود...

 و من امیدوارم این روز نو به همه مبارک باشد، به همه قشرهاى ملت ، به هر طایفه اى از طوایف ملت و امیدوارم که کسانى که تاکنون با این جمهورى اسلامى ، از کسانى که مال خود ایران بودند و با جمهورى اسلامى به توهماتى مخالفت مى کردند، از این به بعد از مخالفتشان دست بردارند و آن طورى که رضاى خداست بجا بیاورند. رضاى خدا امروز این است که اسلام پرتوش در همه جا باشد و این تابع این است که شما در داخل ، همه ، همه قشرها، کسانى که به خیالاتى مخالفت مى کنند یا مخالفت کردند و کسانى که در خارج هستند و به خیالاتى مخالفت مى کنند، اینها بیدار بشوند، هشیار بشوند و هواهاى نفسانى را از دست بدهند، دست بردارند از هواهاى نفسانى . و خداوند انشاءالله همه قشرها را سعید کند و موفق کند به این خدمت به اسلام و به خدمت به ملت و مسلمین .
والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته


11 فروردین 67

... الان عید نوروز ما در آستانه ولادت حضرت سیدالشهداست و دنبال او و ولادت حضرت مهدى علیه السلام که آن هم در 15 شعبان واقع شده است . بنابراین تقریبا باید ما بگوییم که یک حجتى است بر ما این دو ولادت و /این / واقع شدن این روز شریف و این روز نوروز در یک همچو آستانه اى که این دو بزرگـوار که هر دو /اقامه عدل / براى اقامه عدل هستند. سیدالشهدا سلام الله علیه که همه عمرش را و همه زندگیش را براى رفع منکر و جلوگیرى از حکومت ظلم و جلوگیرى از مفاسدى که حکومت ها در دنیا ایجاد کردند، تمام عمرش را صرف این کرد و تمام زندگیش را صرف این کرد که این حکومت ، حکومت جور بسته بشود و از بین برود. معروف در کار باشد، منکرات از بین بروند. حضرت صاحب سلام الله علیه و ارواحنا فداه هم که تشریف مى آورند براى همین معناست . تمام انبیا که قیام کرده اند در عالم طبیعت !!! حالا معانى شان که ، معارف غیبیه شان را خدا مى داند ما نمى دانیم ، اما در عالم طبیعت !!! وقتى زندگى اینها را مى بینیم از اول مقابله ى با طاغوت بوده است . بنابراین معنا بوده و این باید سرمشق بشود از براى مسلمان ها، کسانى که واقعا مسلمان هستند و واقعا علاقه مند به اهل بیت عصمت هستند و به پیغمبر اسلام هستند و از هر مذهبى که هستند، علاقه مند به آن مذهبشان هستند، باید ببینند که صاحب مذهب چه کرده است ؟ موسى بن عمران چه کرد، در زندگـیش چـه کرد، حضرت ابراهیم در زندگـیش ‍ چه کرد، تمام اینها قیام کردند در مقابل جور، در مقابل ظلم ، همه قیامشان این معنا بود. ما سرمشق باید بگیریم از اینها و ما باید قیام کنیم در مقابل ظلم . مسلمان باید در مقابل جورها، در مقابل ظلم ها، در مقابل منکرات قیام کنند، همان طورى که ملت شریف ایران بحمدالله قیام کرد و مى شود گفت که این انقلاب که /در این آیه / در این دعاى شریف واقع شده است (یا مقلب القلوب )، در جوان هاى ما واقع شده است . اینها الان برگشتند از یک حالى به حال دیـگـرى و حال نویى پیدا کرده اند. و در این ماه که ماه شعبان است باید ما توجه به این معنا بکنیم که ما باید چه بکنیم ، با این طاغوت ها باید چه بکنیم ؟...

و ما امروز مبتلاى به این معنا هستیم ، مسلمان ها مبتلاى به این معنا هستند، مسلمان ها مى بینند که این دولت هاى بزرگ ، این قدرت هاى بزرگ و این کسانى که اذناب آنها هستند، کسانى که فرمانبر آنها هستند الان با مسلمین ، با مردم ، با مستضعفین ، حتى با آن کسانى که مال خودشان است چه مى کنند.

تمام اینها ظاهر مى گـویند که ما اقامه عدل مى خواهیم بکنیم ، اما چه عدلى ؟ عدل امریکایى ، عدل امریکایى یعنى چه ؟ یعنى هر کس ‍ خاضع به من شد، آن یک چیزى است که ما /باید/ او را قبولش داریم ، هر کس منافع مملکتش را به ما داد ما او را قبول داریم ! از آن ور شوروى هم همین است ، همه این قدرت هاى بزرگ این طورى هستند و ما باید در مقابل تمام اینها بایستیم ، همان طورى که جوان هاى ما بحمدالله الان در جبهه ها این پیروزى ها را، این پیروزى هاى بزرگ را به دست آوردند، باید تا آخر این مطلب باشد، باید هیـچ درش سستى نشود تا وقتى که انشاءالله علم را به دست صاحب علم بدهند.

... مع الاسف به قدرى به گوش ما خواندند، به قدرى به گوش ملت ما خواندند، به گوش ملت هاى ضعیف خواندند که حکومت به شما چکار دارد، شما برو نمازت را بخوان ، شما مسجدت را برو، همین ! البته ، ما اگـر فقط مسجد برویم و دعا بکنیم و بعد هم دعا به عرض بکنم که آن بزرگان چه بکنیم ، همه با ما خوب مى شوند! اما وظیفه این است که ما برویم مسجد بنشینیم دعا بخوانیم یا وظیفه این است که ما باید قیام بکنیم ؟ وظیفه این است که ما همه باید همه چیز خودمان را در راه اسلام فدا بکنیم ، چنانچه اولیاى ما این کار را کردند. و امروز شما مى بینید که این صدام را که !!! بحمدالله !!! سیلى خورده است و الان محو این سیلى است ، الان نمى فهمد دارد چه مى کند. شما ببینید که این همه پیروزى اى که واقع شده ، اصلا این انکار مى کند که این جا چیزى واقع شده ، این نمى فهمد که فردا این خبرنگارها، این خارجى ها مى آیند مى روند آن جا مى بینند چه خبر است . این یک همچو حیوانى است که مملکت خودش را، افراد خودش را، اشخاصى که مربوط به خودش هستند آنها را بمباران مى کند، بمباران شیمیایى مى کند که باید پاسدارهاى ما به داد آنها برسند.
من باید تشکر کنم از این ملت ، این ملت شریف خودمان و خصوصا از این کسانى که در جبهه ها مشغول هستند یا پشت جبهه ها مشغول به این هستند که آنها را کمک کنند، ما باید تشکر کنیم از اینها و خصوصا از این جوان هایى که همه چیزشان را در راه اسلام دادند. شما ملاحظه مى کنید که اشخاصى مى آیند این جا، همه چیزشان را کانه دادند، معذلک مى گـویند کاش که ما یک بچه کوچکى که داریم بزرگ بشود، برود جنگ بکند، اینها حجت بر ما هست ، اینها حجت بر آن اشخاصى هست که تو خانه نشستند و نق مى زنند، تو خانه نشستند و به مردم تزریق مى کنند که نه ، نروید جایى ، خدا انشاءالله بیدار کند اینها را، خداوند انشاءالله اشخاصى را که مخالفت مى کنند یا از روى عمد یا از روى !!! عرض مى کنم !!! نفهمى مخالفت مى کنند، اینها را بیدار کند و اینها را در این سال نو تجدید کند. و خداوند انشاءالله این اسراى ما را، این کسانى که محبوب ما هستند، محبوب ملت ما هستند، این معلولین را، این اسرا را و این تمام کسانى که در آن جا در بند هستند، همه اینها را خداوند انشاءالله آزاد کند و ما را هم به وظیفه خودمان آشنا کند...


2 فروردین 68

بسم الله الرحمن الرحیم
یا مقلب القلوب و الابصار یا مدبر اللیل والنهار یا محول الحول والاحوال حول حالنا الى احسن الحال .
تحویل حال الى الحسن الحال این است که انشاء الله در این سال نو ما تغییرات روحى بدهیم ، یعنى واقعا تحول برایمان حاصل بشود و او به این است که همان طورى که سیره انبیا از اول تا آخر بوده است که جنگ و صلحشان براى خدا بوده است ، هیچ پیغمبرى جنگ نکرد الا براى خدا و صلح نکرد الا براى خدا.

و امسال نوروز ما بین دو عید واقع شده است یکى عید سعید ولادت حضرت امام حسین سلام الله علیه که احیا کننده دین اسلام بود از صدر اسلام تا آخرالزمان و یکى هم عید 15 شعبان ولى عصر ارواحنا له الفدا که او تا ازل احیا مى کند دین خداى تبارک و تعالى را. و ما امیدواریم که ملت ما در این سال نو به طورى عمل بکند که سیره انبیا بوده است ، به طورى عمل بکند که سیره اولیا بوده است و عمده این است که هواهاى نفس از بین برود، انسان در طول عمر مبتلاى به این هواى نفس است که محتاج به ریاضت است و من که گوینده ام موفق نشدم به این عمل! و من امیدوارم که ملت ایران و همه مسلمانان دنیا یک تحولى پیدا کنند در این سال نو که براى خدا کار کنند، براى سلطه خودشان نباشد، براى پیروزى خودشان نباشد، براى هواهاى نفسانى نباشد. و خداوند انشاء الله همه را توفیق بدهد که در راه خداى تبارک و تعالى مجاهدت کنند و انشاء الله این روز بر همه مبارک باشد و خداوند همه مسلمین را با هم متفق کند در مقابل کفر جهانى.


والسلام علیکم و رحمه الله
روح الله الموسوى الخمینى


پرستار در کلام رهبر...

چهارشنبه, ۶ اسفند ۱۳۹۳، ۱۰:۵۰ ق.ظ

گزیده‌ای از بیانات مقام معظم رهبری به مناسبت فرارسیدن سالروز ولادت حضرت زینب کبری سلام‌الله‌علیها و روز «پرستار» :

 

* پرستاری جزو ارزشمندترین حرفه‌ها است

اگر بخواهیم ارزش خدمات مختلفی را که قشرهای مردم به یکدیگر تقدیم میکنند، این‌گونه محاسبه کنیم که هر خدمتی که مستقیماً به انسان ارتباط پیدا میکند، هر خدمتی که نوعی غمگساری نسبت به انسانهای دیگر است، هر خدمتی که تقدیم‌کننده آن خدمتْ رنج بیشتری می‌برد و هر خدمتی که از روی علم و معرفت و آگاهی و تحصیلات است، ارزشش بیشتر است، در این صورت گمان میکنم که خدمت پرستاری، جزو ارزشمندترین حرفه‌ها و خدمتگزاریها خواهد بود. چون پرستار، هم مستقیماً با انسان سر و کار دارد، هم غمگسارِ انسانی است که به غمگساری و همدردی و کمک او نیاز دارد و هم این‌که، بحمداللَّه، کاری از روىِ دانش و تحصیلات و علم است.

پرستار چون با بیمار سر و کار دارد، با بیداری و دردکِشی سر و کار دارد و رنجش بیشتر از دیگران است؛ بنابراین حرفه‌اش حرفه عزیز و باارزشی است. اینها حقایق است؛ نه این‌که مردم بخواهند با پرستاران - چه مرد و چه زن - تعارف کنند. واقع مطلب چنین است. وقتی کاری خیلی بزرگ و خیلی عزیز باشد، دو طرف در مقابل آن مسؤولند: یکی مردمند؛ که باید آن کار را عزیز به حساب بیاورند و صاحب آن را معزّز بشمارند؛ دیگری خودِ آن شخص است که این شیء عزیز و این کار بزرگ در اختیار اوست. خود او هم باید آن را گرامی بدارد.

بیانات در دیدار جمعی از پرستاران

* نقش پرستار نقش احیاگر و زنده‌کننده است

نقش پرستار و همچنین قابله در نظام سلامت کشور یک نقش بسیار مهمی است؛ نقش بسیار عظیمی است. اگر پرستار دلسوز و مهربانی در کنار بیمار نباشد، گمان اینکه معالجه‌ی پزشک در آن بیمار تأثیری نبخشد، بسیار زیاد است. آن عنصر و آن موجود فرشته‌گونی که بیمار را در واقع از مسیر طولانی و دشوارِ مرض و شدت آن عبور میدهد، عبارت است از پرستار. این را هر کدام از ما که دچار بیماری شده باشیم و در جریان بیماریهای سخت و عملهای جراحی دشوار قرار گرفته باشیم - از جمله خود من - بالعیان احساس کردیم و احساس میکنیم. نقش پرستار، نقش احیاگر است؛ زنده کننده است. این هم اهمیت این. قابله‌ها هم همین‌جور؛ نقششان در سلامت نوزاد، در سلامت مادر، نقش حیاتی و تعیین کننده است. اینجا هم من عرض میکنم به پرستاران - چه برادران، چه خواهران پرستار - و همچنین به قابله‌های محترم که قدر این خدمت، این نعمت بزرگ را بشناسند؛ همچنانی که مردم به چشم تکریم به آنها باید نگاه کنند، خودشان هم به این شغل خود به چشم تکریم نگاه کنند، که خودِ این کرامت دادن به خود، قدر خود را دانستن، نقش عظیمی دارد در همه‌ی قشرهای گوناگون در کیفیت انجام کار.

بیانات در دیدار جمعی از معلمان و پرستاران و کارگران

 

* نقش پرستار مانند نقش یک پزشک ماهر است

برای حفظ سلامتی در جامعه، اهمیت پرستاری در طراز اول قرار دارد؛ یعنی اگر بهترین پزشکان و جراحان کار خودشان را با بیمار به بهترین وجه انجام دهند، اما از آن بیمار پرستاری نشود، به طور غالب، کار آن پزشک یا جراحِ عالیقدر بی فایده خواهد بود. نقش پرستاری و بیمارداری در حفظ سلامت و بازگشت سلامت بیمار، نقش درجه ی اول است؛ معادل است با نقش یک پزشک ماهر. بسیاری از این نکته غفلت دارند؛ لذا آن وزن و ارزشی که باید برای پرستار در نظر گرفته شود، از ذهن آنها مغفول می ماند و به آن توجه نمی کنند.

بیانات در دیدار جمعی از پرستاران‌

 

* پرستاری از سخت‌ترین کارها از لحاظ فشار روحی و جسمی است

پرستاری یکی از سخت ترین کارها از لحاظ فشار روحی و جسمی برای پرستار است. نشستن پهلوی بیمار، معاشر بودن دائمی با بیمار، شکوه ی بیمار را شنیدن، با او به مهربانی رفتار کردن، به او لبخند زدن، او را با عمل، رفتار و پذیرایی خود از رنجهای فراوان دوران بیماری رهاندن، تحملِ پولادین لازم دارد؛ پرستار با چنین وضعیتی روبه روست. بیماری که درد می کشد، بیماری که امید زندگی در او ضعیف می شود، بیماری که دسترسی به هیچ کس و هیچ جا ندارد؛ بخصوص بیمارانی که کودک اند، یا دچار بیماریهای بسیار سخت اند، یا در دوران مراقبتهای ویژه هستند، ببینید که پرستاری و بیمارداری از چنین کسانی چقدر فشار بر روی روح، جسم و اعصاب وارد می کند. چه سرمایه ی عظیمی از حلم و تحمل و گذشت و مدارا و اخلاق خوش لازم است تا پرستار بتواند با این بیمار سر کند. اما منش بیمار با پرستار، برعکس منش پرستاری، مهربانی نیست؛ گاهی تندی است. علاوه بر بیمار، کسان بیمار هم که دور و بر او هستند، اگر خدمتی اندکی دیر شود، توقعاتشان نسبت به پرستار حالت اعتراض می گیرد؛ گاهی تندی می کنند و گاهی پرخاش؛ تحمل اینها خیلی سخت است. سختی کار پرستار سختی جسمی نیست؛ کلنگ زدن و در فضای سختِ فرض بفرمایید معدن یا امثال آن رفتن نیست؛ اما از لحاظ فشار روحی و عصبی از آن سخت تر است.

بیانات در دیدار جمعی از پرستاران‌

 

* پاداش الهی پرستاری توسط ملائکه کرام الکاتبین ثبت می‌شود

پرستار فرشته ی رحمت برای بیمار است. آن وقت که بیمار از همه جا دستش کوتاه است، در آن ساعاتی که حتی همسر، فرزندان و پدر و مادر بیمار هم بالای سرش نیستند، چشم امیدش بعد از خدا به پرستار است و این پرستار است که مثل ملائکه ی آسمانی، مثل فرشتگان رحمت، به دردها، مشکلات و نیازهای جسمی و عاطفی او پاسخ می دهد؛ اینها خیلی مهم است؛ اینها پیش خدای متعال فراموش نمی شود. البته ممکن است هیچ چشمی هم این زحمت شما را نبیند. خیلی از زحماتی که شما می کشید و رنجهایی که می برید، کسی آنها را نمی بیند. گاهی یک لبخند شما به بیمار دل افسرده، به او جانِ دوباره می دهد. چه کسی این لبخند را می بیند؟ چه کسی آن را به حساب می آورد؟ چه کسی یک معادل و پاداش مالی و پولی در مقابل این لبخند می گذارد؟ هیچکس؛ اما کرام الکاتبین می بینند؛ محاسبه گرانِ میزان الهی همین لبخند شما را می بینند. اگر در عوضِ لبخند، اخم هم بکنید، اخم شما را هم می بینند. هیچ حسنه و هیچ سیّئه یی از دید تیزبین حسابگران دیوان الهی و میزان الهی غائب نیست. قدر این کار و این خدمت باارزش را بدانید. اگر یک وقت دیگران قدرناشناسی کردند، خود شما قدر این کار را بدانید؛ این کار بسیار کار مهمی است. در روایت هست که کسی که بر سر بیمار می رود، مثل کسی است که در رحمت الهی غوطه ور می شود. ممکن است بعضی تعجب کنند که مگر بر سر بیمار رفتن چه خصوصیتی دارد. خود شما که نیاز بیمار و تأثیر کار خودتان را می دانید، می فهمید که چرا چنین پاداش بزرگی برای بیماردار و پرستار گذاشته شده است؛ چون تأثیر آن تأثیر غیرقابل محاسبه و برتر از محاسبات معمولی است. روحیه دادن به مریض گاهی از دادن داروی او بسیار حیات بخش تر و مؤثرتر است؛ این روحیه را شما می دهید. در دعاها می خوانیم: «اللّهم انّی اسألک موجبات رحمتک»؛ رحمت الهی را که بی محاسبه و بی جهت به کسی نمی دهند؛ باید التماس کرد پیش خدا تا موجبات رحمت را به ما بدهد؛ یعنی آن کاری را انجام بدهیم که موجب رحمت می شود، تا بعد خدا رحمت خودش را بفرستد. این کار، برترین موجبات رحمت است، که خیلی مغتنم و خیلی باارزش است. این، آن نکته یی بود که مایل بودم شما توجه کنید و بدانید مشغول چه کار باارزشی هستید.

بیانات در دیدار جمعی از پرستاران‌

 

* احترام و تکریم پرستاران برای مردم و مسئولان لازم است

پرستار، انسان مهربانی است که با رفتار و اخلاق و خدمات خود، سلامت بیمار را به او هدیه میکند. اگر طبیب، درمان خود را به انجام رساند، اما خدمات پرستاری نباشد، تأمین سلامت بیمار دشوار است. هر کس که از خدمات پرستارانِ مهربان برخوردار شده باشد، میفهمد و میداند که نقش پرستاران در هدیه کردن سلامت به بیماران، چقدر مؤثّر است. این موجود بشری - که کار فرشته‌گون انجام میدهد - با سختیهای زیادی روبه‌روست. بیمارهای گوناگون، اخلاق تند و به ستوه‌آمده بیمار در بستر و روی تخت بیماری، مشکلات ناشی از وضع بیمار، بیماریهای سخت و احیاناً واگیر، فضای گرفته بیمارستان؛ همه اینها چیزهایی است که این حرفه را با همه شرافت و قداستش، در شمار یکی از سخت‌ترین مشاغل قرار میدهد. فرق است بین کسی که فقط با جسم خود خدمت میکند، و آن کسی که علاوه بر این‌که جسم و بازوان و نیروی بدنی خود را در خدمت کار قرار میدهد، ناگزیر است با روح و اخلاق و عواطف خود هم کار کند؛ به روی بیمار لبخند بزند، او را دلگرم کند، تندی و تلخی را از او تحمّل کند و فضای دشوار بیماری را برای او آسان نماید. این حقیقتاً یکی از سخت‌ترین کارهاست.

کسانی که در زمینه‌های مختلف، برنامه‌ریز و تصمیم‌گیرند، باید به این شغل با این چشم نگاه کنند و برطبق این خصوصیت، درباره آن تصمیم بگیرند. مردم هم که به خدمتگزاران جامعه در همه رده‌ها، به چشم احترام نگاه میکنند، باید با این چشم به این شغل و شاغلان زحمتکش آن نگاه کنند. احترام پرستار لازم است. پرستار باید این را احساس کند که برای شغل و مسؤولیت و تلاش او، مردم و جامعه و مسؤولان اهمیت قائلند. این، سختیها را برای او آسان میکند.

 بیانات در دیدار جمعی از پرستاران

* باید منشور اخلاقی پرستارها فراهم شود

 پرستار کار سختی را بر عهده دارد، اجر بزرگی را هم دارد؛ اما وظیفه‌ی سنگینی هم دارد. این تعادل میان وظیفه و پاداش، میان حق و تکلیف، یکی از ارکان بزرگ مفاهیم اسلامی و مبانی اسلامی است. این بازآموزی‌ای که وزیر محترم بیان کردند - که بسیار باارزش است - جا دارد که در زمینه‌ی نه فقط مسائل علمی، بلکه در زمینه‌ی اخلاق پرستاری هم وجود داشته باشد. حقیقتاً باید منشور اخلاقی پرستارها فراهم شود، میثاق پرستاری و معاهده‌ی پرستاری باید تعلیم داده شود و تدریس شود؛ پرستار عظمت کار خود را - که طبعاً این عظمت کار، ملازم با اهمیت شخصیت خود اوست - بداند؛ کار را آنچنان که شایسته است، انجام دهد.

بیانات در دیدار جمعی از پرستاران نمونه کشور

 

* کار پرستاری  اگر برای رضای خدا انجام شود نورانیت پیدا می‌کند

بدانید خدای متعال پاداش زحمات سخت را چنان که حق و شایسته آن است، ادا میکند. کار را برای خدا و به حساب او بگذارید. بله، مردم و مسؤولان باید به وظیفه خودشان عمل کنند؛ اما پرستار، طرف خود را خدا بداند. اگر این احساس در پرستار بیدار شود که کار او برای خداست، به بنده خدا و به انسانِ نیازمند کمک میکند تا رضای الهی را جلب کند. بنابراین کار او نورانیّت پیدا میکند و از سطح یک کار بشری فراتر میرود؛ آن‌گاه اجر کار او «لاتعدّ و لاتحصی» است. هر لحظه دشوار شما در کنار تخت بیمار و در مواجهه با سختیهای این کار دشوار - که این لحظه‌ها را هیچ کس نمیتواند درک کند؛ فقط خود شما درک میکنید و کسی که کار شما را انجام میدهد - از چشم تیزبین مأموران الهی بیرون نیست. آن دقیقه بیشتری که کار میکنید، آن چهره مهربان و پُرعطوفت و لبخندی که نشان میدهید و به حسب ظاهر هیچ کس از آن قدرشناسی نمیکند - نه مسؤولِ شما آن را میبیند، نه مأموران عالیرتبه دولتی از آن حرکت کوچک مهربانانه شما مطلع میشوند، و نه خود آن مریض مجال تشکّر پیدا میکند - در دفتر انصاف و عدل الهی ثبت میشود.

بیانات در دیدار جمعی از پرستاران

                                     
 منبع:
سایت ائمه جمعه

پرستار در کلام پیامبر...

دوشنبه, ۴ اسفند ۱۳۹۳، ۰۷:۲۰ ب.ظ

عن النبی صلى الله علیه وآله قال:

من قام على مریض یوما ولیلة بعثه الله مع إبراهیم خلیل الرحمان، فجاز على الصراط کالبرق اللامع. -بحارالنوار ج 78 ص 225 


ترجمه:

کسى که یک شبانه روز پرستارى مریضی بکند؛ خداوند او را با ابراهیم خلیل الرحمن محشور ساخته پس همانند برقى بر پل صراط بگذرد.


میلــــــــــــــــــاد بی بی زینــــــــــــــــــــب کبـــــــــــــرى و روز پرستــــــــــــــــــــــــار مبــــــــــــــــــــارک