ابزار تلگرام

آپلود عکسابزار تلگرام برای وبلاگ

مناسبتی ها :: آ خدا ( وب مهربانی )

آ خدا ( وب مهربانی )

( مطلب نداری بردار ؛ مطلب داری بذار )

آ خدا ( وب مهربانی )

( مطلب نداری بردار ؛ مطلب داری بذار )

آ خدا ( وب مهربانی )

برای اولین بار
- بعد از دیوار مهربانی و طاقچه مهربانی -
اینک :
« وب مهربـــــــــــانی »
مطلـــــب داری بــــــــــذار
مطلــــب نداری بــــــــــــردار
( مطالب دوستان به اسم خودشان منتشر خواهد شد.
ترجیحا مطالبی متناسب با آ خدا )

*******************************
*******************************
تذکر:
لزوما داستان ها و خاطراتی که در این وبلاگ نوشته میشن مربوط به زمان حال نیست بلکه تجربیات تبلیغی سال ها ومحلات مختلف بنده و بعضا همکاران بنده است و حتی در مواردی پیاز داغ قضیه هم زیادتر شده تا جاذبه لازم را پیدا کنه.
بنابراین خواننده محترم حق تطبیق این خاطرات بر محل تبلیغی فعلی حقیر رو ندارد...

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین نظرات
پیوندها
پیوندهای روزانه

۲۳۴ مطلب با موضوع «مناسبتی ها» ثبت شده است

علت نامگذاری « شب قدر » به قدر

سه شنبه, ۱۶ تیر ۱۳۹۴، ۰۱:۰۷ ق.ظ

چرا شب قدر به این نام نامگذاری شده؟!

1 - شب قدر به این جهت « قدر » نامیده شده که جمیع مُقدَّرات بندگان در تمام سال در آن شب تعیین مى شود.

شاهد این معنى سوره دخان است که مى فرماید: إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ فِی لَیْلَةٍ مُبَارَکَةٍ إِنَّا کُنَّا مُنْذِرِینَ (3) فِیهَا یُفْرَقُ کُلُّ أَمْرٍ حَکِیمٍ (4): ما این کتاب مبین را در شبى پر برکت نازل کردیم ، و ما همواره انذار کننده بوده ایم ، در آن شب که هر امرى بر طبق حکمت خداوند تنظیم و تعیین مى گردد .

این بیان هماهنـگ با روایات متعددى است که مى گـوید: در آن شب ، مقدرات یکسال انسانها تعیین مى گردد، و ارزاق و سرآمد عمرها، و امور دیگر، در آن لیله مبارکه تفریق و تبیین مى شود.

البته این امر هیچگونه تضادى با آزادى اراده انسان و مساءله اختیار ندارد، چرا که تقدیر الهى به وسیله فرشتگان بر طبق شایستگیها و لیاقتهاى افراد، و میزان ایمان و تقوى و پاکى نیت و اعمال آنها است .

یعنى براى هر کس آن مقدر مى کنند که لایق آن است ، یا به تعبیر دیگر زمینه هایش از ناحیه خود او فراهم شده ، و این نه تنها منافاتى با اختیار ندارد و بلکه تأکیدى بر آن است .

2 - بعضى نیز گفته اند آن شب را از این جهت « شب قدر » نامیده اند که داراى قدر و شرافت عظیمى است .

نظیر آنچه در آیه 74 سوره حج آمده است مَا قَدَرُوا اللَّهَ حَقَّ قَدْرِهِ (74) آنها قدر خداوند را چنان که باید نشناختند.

3 - گـاه نیز گـفته اند به خاطر آن است که قرآن با تمام قدر و منزلتش بر رسول والا قدر، و به وسیله فرشته صاحب قدر نازل گردید.

4 - یا اینکه شبى است که مقدَّر شده قرآن در آن نازل گردد.

5 - یا اینکه کسى که آن شب را احیاء بدارد صاحب قدر و مقام و منزلت مى شود.

6 - یا اینکه در آن شب ، آنقدر فرشتگان نازل مى شوند که عرصه ی زمین بر آنها تنگ مى شود، چون تقدیر به معنى - تنگ گرفتن نیز آمده است مانند: وَمَنْ قُدِرَ عَلَیْهِ رِزْقُهُ ... (طلاق - 7) و هرکه روزی بر او تنگ شده ...


جمع میان تمام این تفسیرها در مفهوم گسترده (لیلة القدر) کاملا ممکن است هر چند تفسیر اول از همه مناسب تر و معروف تر است .


منبع:

تفسیر نمونه 

ذیل تفسیر سوره قدر


در واقع « قدر » سه معنا دارد:

1 - تقدیر و تعیین ( که قول 1 و 4 ناظر به آن است )
2 - قدر و منزلت و مقام ( که قول 2 و 3 و 5 بر آن مبناست )
3 - تنگی ( که با قول 6 متناسب است )

سنگین ترین مهریه عالم

دوشنبه, ۱۵ تیر ۱۳۹۴، ۱۰:۵۷ ب.ظ

قاتل على (ع )

ابن ملجم یکى از آن نه نفر زهّاد و خشکه مقدّس هاست که می روند در مکّه و آن پیمان معروف را مى بندند و مى گویند همه فتنه ها در دنیاى اسلام معلول سه نفر است : على ، معاویه ، عمرو عاص .

ابن ملجم نامزد مى شود که بیاید على (ع ) را بکشد.

قرارشان کى است ؟

شب نوزدهم ماه رمضان .

چرا این شب را قرار گذاشته بودند؟

ابن ابى الحدید مى گوید: 

نادانى را ببین ! اینها شب نوزدهم ماه رمضان را قرار گذاشتند، گفتند: چون این عمل ما یک عبادت بزرگ است آن را در شب قدر انجام بدهیم که ثوابش بیشتر باشد.

ابن ملجم آمد به کوفه و مدتها در کوفه منتظر شب موعود بوده در این خلالهاست که با دخترى به نام « قطام » که او هم خارجى و هم مسلک خودش است آشنا مى شود، عاشق و شیفته او مى گردد، شاید تا اندازه اى مى خواهد آن فکرها و قرار مدارها را فراموش کند. وقتى که می رود با او مسأله ازدواج را در میان بگذارد او مى گوید: من حاضرم ولى مهر من خیلى سنگین است . 

این هم از بس که شیفته اوست مى گوید: هر چه بگویى حاضرم .

مى گوید سه هزار درهم ، مى گوید مانعى ندارد. یک برده ، مانعى ندارد. یک کنیز، مانعى ندارد. چهارم : کشتن على بن ابى طالب .

اوّل که خیال مى کرد در مسیر دیگرى غیر از مسیر کشتن على (ع ) قرار گرفته است ، تکان خورد. گفت ما مى خواهیم ازدواج کنیم که خوش زندگى کنیم ، کشتن على که مجالى براى ازدواج و زندگى ما نمى گذارد. گفت : مطلب همین است . اگر مى خواهى به وصال من برسى باید على را بکشى . زنده ماندى که میرسى ، نماندى هم که هیچ .

مدتها در شش و پنج این فکر بود. خودش شعرهایى دارد که دو شعر آن چنین است :

ثَلاثةُ آلافٍ و عبدٌ و قِینَةٌ

و قَتلُ علىٍّ بِالحسامِ المُسَمَّمِ

و لا مَهرَ أعلَى مِن علىٍّ و اِن عَلا

و لا فَتکَ الّا دُونَ فَتکِ ابنِ مُلجَمِ

مى گوید: این چند چیز را به عنوان مهر از من خواستن بعد خودش میگوید: در دنیا مَهرى به این سنگینى پیدا نشده - و راست هم میگوید - مى گوید: هر مهرى در دنیا هر اندازه بالا باشد این قدر نیست که به حد اعلى برسد. مهر زن من خون على است . بعد مى گوید: و هیچ ترورى در عالم نیست و تا دامنه قیامت واقع نخواهد شد مگر اینکه از ترور ابن ملجم کوچکتر خواهد بود!! - و راست هم گفت -

آن وقت ببینید على چه وصیّت مى کند؟ 

على در بستر مرگ که افتاده است دو جریان را در کشورى که پشت سر خود مى گذارد مى بیند یکى جریان معاویه و به اصطلاح قاسطین ، منافقینى که معاویه در رأس آنهاست و یکى هم جریان خشکه مقدسها که خود اینها با یکدیگر تضاد دارند. حالا اصحاب على بعد از او چگونه رفتار بکنند؟ فرمود: بعد از من اینها را نکشید: لا تَقتُلُوا الخَوارِجَ بَعدِى درست است که اینها مرا کشتند، ولى بعد از من دیگر اینها را نکشتید، چون بعد از من شما هر چه که اینها را بکشند به نفع معاویه کار کرده اید، نه به نفع حق و حقیقت و معاویه خطرش خطر دیگرى است فرمود: لا تَقتُلُوا الخَوارِجَ بَعدِى فَلَیسَ مَن طَلَبَ الحَقَّ فَأخطاهُ کَمَن طَلَبَ الباطِلَ فَأدرَکَهُ خوارج را بعد از من نکشید، آن که حق را مى خواهد و اشتباه کرده مانند آن کسى که از ابتدا باطل را مى خواسته و به آن رسیده است نیست . اینها احمق و نادانند ولى او از اوّل دنبال باطل بود و به باطل خودش هم رسید.

على با کسى کینه ندارد، همیشه روى حساب حرف مى زند. همین ابن ملجم را که گرفتند و اسیر کردند آوردند، خدمت مولى على (ع ). حضرت با یک صداى نحیفى (در اثر ضربت خوردن ) چند کلمه با او صحبت کرد فرمود: چرا این کار را کردى ؟ آیا من بد امامى براى تو بودم ؟

یک بار مثل اینکه تحت تأثیر روحانیّت على قرار گرفته باشد، گفت : أَفَأَنْتَ تُنْقِذُ مَنْ فِی النَّارِ (19) زمر - آیا یک آدم شقى و جهنمى را تو مى توانى نجات دهى ؟ من بدبخت بودم که چنین کارى کردم !

و هم نوشته اند که یک بار که على (ع ) با او صحبت کرد با على با خشونت سخن گفت ، گفت : على ! من آن شمشیر را که خریدم با خداى خودم پیمان بستم و دعا کردم که به توسط آن ، بدترین خلق خدا کشته شود و همیشه از خدا چنین خواسته ام و دعا کرده ام.

فرمود: اتفاقا این دعاى تو مستجاب شده است چون خودت را با همین شمشیر خواهند کشت !!


برگرفته از:

حکایتها و هدایتها در آثار استاد شهید آیة الله مرتضى مطهرى

محمّد جواد صاحبى


رابطه قرآن با شب قدر

إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ فِی لَیْلَةِ الْقَدْرِ (1) وَمَا أَدْرَاکَ مَا لَیْلَةُ الْقَدْرِ (2) سوره قدر -

1 - ما آن (قرآن ) را در شب قدر نازل کردیم .

2 - و تو چه مى دانى شب قدر چیست ؟!

حم (1) وَالْکِتَابِ الْمُبِینِ (2) إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ فِی لَیْلَةٍ مُبَارَکَةٍ إِنَّا کُنَّا مُنْذِرِینَ (3) فِیهَا یُفْرَقُ کُلُّ أَمْرٍ حَکِیمٍ (4) سوره دخان -

1 - حم .

2 - سوگند به این کتاب آشکار.

3 - که ما آنرا در شبى پربرکت نازل کردیم ، ما همواره انذار کننده بوده ایم .

4 - در آن شب که هر امرى بر طبق حکمت خداوند تنظیم مى گردد!!


قابل توجه اینکه در سوره دخان به طور اشاره ، و در سوره قدر با صراحت این معنى آمده است که: قرآن در شب قدر نازل شده ، و چه پرمعنى است این سخن ؟!

شبى که مقدرات بندگان و مواهب و روزیهاى آنها تقدیر مى شود در چنین شبى قرآن بر قلب پـاک پـیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) نازل مى گـردد، آیا این سخن بدان معنى نیست که: مقدرات و سرنوشت شما با محتواى این کتاب آسمانى پیوند و رابطه نزدیک دارد؟!

آیا مفهوم این کلام آن نیست که نه تنها حیات معنوى شما که حیات مادى شما نیز با آن رابطه ناگـسستنى دارد؟ پـیروزى شما بر دشمنان ، سربلندى و آزادى و استقلال شما، آبادى و عمران شهرهاى شما همه با آن گره خورده است .

آرى در آن شبى که مقدرات تعیین مى شد قرآن نیز در آن شب نازل گردید! - تفسیر نمونه ذیل آیات دخان -


رابطه علی (ع) با شب قدر

عصر پیامبر(ص ) بود، بسیار می شد عمر و ابوبکر به حضور آن حضرت مى آمدند، مى دیدند او « سوره قدر » را با خشوع و گریه ، قرائت مى کند، و آن را با حالى جانسوز مى خواند.

عمر و ابوبکر: اى پیامبر! چقدر دلت هنگام قرائت این سوره ، مى سوزد؟ چرا؟

پیامبر: براى آنکه در شب قدر، چشمم فرشتگان را دیده ، و دلم (بیان هر امر استوار را در آن شب ) فهمیده است ، و نیز براى آنچه که در دل این شخص ‍- اشاره به على علیه السلام - پس از من ، در شب قدر آن را مى فهمد و در مى یابد.

عمر و ابوبکر: مگر شما در شب قدر، چه دیده اید ؟ و او (على علیه السلام ) در آن شب چه مى بیند؟

پیامبر(ص ) روى خاک ، براى آنها مى نوشت .

تنزل الملائکة و الروح فیها بإذن ربهم من کل امر - سوره قدر 4 - 

فرشتگان و روح در آن شب ، به اذن پروردگارشان براى (تقدیر و اندازه گیرى ) هر کار، نازل مى شوند )

آنگاه فرمود: پس از آنکه خداوند مى فرماید: « براى تقدیر هر کار » آیا دیگر چیزى باقى مى ماند؟

عمر و ابوبکر: نه ، چیزى باقى نمى ماند.

پیامبر: آیا مى دانید، که شخصى که هر امرى بر او نازل مى شود کیست ؟

عمر و ابوبکر: او تو هستى ، اى رسول خدا !

پیامبر: آرى ، ولى آیا بعد از رحلت من نیز شب قدر، وجود دارد؟

عمر و ابوبکر: آرى وجود دارد.

پیامبر: آیا بعد از من ، باز در شبهاى قدر، آن امر ( تقدیر کارها ) نازل مى شود؟

عمر و ابوبکر: آرى .

پیامبر: بنابراین بعد از من ، نزول هر چیزى در شب قدر، بر چه شخصى است ؟

عمر و ابوبکر: نمى دانیم .

آنگاه پیامبر(ص ) دست مبارک خود را بر سر على (ع ) نهاده و مى فرمود:

ان لم تدریا فادریا هو هذا من بعدى

(اگر نمى دانید، اینک بدانید، آن شخص بعد از من ، این (اشاره به على علیه السلام ) است) - بحارالانوار ج 25 ص 71 -

نتیجه اینکه :

شب قدر همچنان تا قیامت ادامه دارد، و فرشتگان ، تقدیر هر کار را بر شخصى نازل مى کنند، آن شخص در عصر رسول خدا(ص ) خود رسول خدا(ص ) بود، و پس از او امیرمؤمنان على (ع ) بود، و سپس امامان معصوم دیگر هستند، و اکنون که عصر غیبت است ، آن شخص ، امام عصر، حضرت حجة بن الحسن (ع ) مى باشد، چنانکه در روایات دیگر نیز، این مطلب استفاده مى شود).


منبع:
داستانهاى اصول کافى جلدهاى 1 و 2
مؤ لف : محمد محمدى اشتهاردى

رابطه قرآن با علی (ع)
علی (ع): هذا کتاب اللَّه الصامت، وأنا المعبّر عنه، فخذوا بکتاب اللَّه الناطق، وذَرُوا الحُکم بکتاب اللَّه الصامت؛ إذ لا معبّر عنه غیری - موسوعة الامام علی بن ابی طالب ش ح 3957 -
این کتاب ساکت خداست و من معبِّر و مفسِّر آنم. پس به کتاب گویای خدا رجوع کنید و حکم کردن به کتاب خاموش خدا را ( از پیش خود ) رها کنید چرا که قرآن غیر از من مفسِری ندارد.

و می بینیم متأسفانه در طول تاریخ با تفسیر به رأی بی خبران چه ظلمی در حق قرآن و دستورات نورانی آن که نشده و نمی شود !!

کمک به روزه داری کودکان

يكشنبه, ۷ تیر ۱۳۹۴، ۰۵:۳۶ ب.ظ

شرکت در یک مراسم افطاری یا جشن‌های مشترک، می‌تواند شبکه حمایتی برای کودکتان ایجاد و او را از کاری که انجام می‌دهد، مطمئن‌تر کند.

پایگاه خبری تحلیلی «پارس»- فاطمه علیزاده-

امروزه کمتر کسی را پیدا می‌کنید که نداند آموزش کودکان در سنین کودکی ستون‌های رفتاری آنان در بزرگسالی را می‌سازد. مهم‌تر از آن، کمتر کسی را می‌بینید که برای این آموزش و تربیت، دغدغه نداشته باشد و برنامه‌ریزی نکند یا زمانی را به خواندن مباحث مختلف در این زمینه اختصاص ندهد. در دنیای امروز و روزگار ما، نیاز به ارتباط معنوی با هستی و بالا بودن سطح هوش هیجانی یکی از مهم‌ترین شاخصه‌های شخصیت آدم‌ها به‌حساب می‌آید. کودکان از همه نظر به ما نیازمندند و داشتن هویت ارزشی نیز یکی از مهم‌ترین نیازهای آنان به‌حساب می‌آید. از طرفی، ایجاد این هویت و پرورش معنویت در کودکان، مهارتی است که والدین باید آن را بیاموزند و کمی بیشتر از دیکته یک رفتار مذهبی و فراتر از شیوه دستوری آن به کودک، روی آن وقت بگذارند. به خرج دادن کمی ذکاوت در آموزش رفتارهای مذهبی، کودکانی سالم و با هویت را خواهد ساخت. اگر تا به حال گمان می‌کردید که کودکان خودشان از سطح جامعه، مفاهیم مذهبی را دریافت می‌کنند و بعدترها آن را اجرا می‌کنند، سخت در اشتباهید؛ از قدیم گفته‌اند «کودک به بزرگ‌ترش نگاه می‌کند». یادتان باشد که شما باید برای ایجاد این هویت، محیطی را فراهم کنید و برای آن برنامه داشته باشید تا این بستر در کودکتان شکل بگیرد. اگر دغدغه داشتن یک کودک سالم و با هویت را در سر دارید، برای آن وقت بگذارید. ما امروز چند راهکار برای آماده‌سازی‌ کودکان و نوجوانان برای روزه گرفتن را بررسی خواهیم کرد؛ با ما همراه شوید.


رمضان را جشن بگیریم
ما هر طور که با مسائل برخورد کنیم، نحوه رفتار کودکانمان و نگرش آنان را شکل می‌دهیم. اگر هر سال برای آمدن عید غوغایی در خانه‌مان برپاست و همه در تکاپوی خانه‌تکانی و خرید لباس عید هستند، به کودکانمان یاد می‌دهیم که این بخش از سال برایمان اهمیت ویژه‌ای دارد و ما خود را برای آمدن آن آماده می‌کنیم. رفتارهای ما در ‌ماه مبارک رمضان نیز می‌تواند به کودکمان بفهماند که در زمان خاصی قرار گرفته‌ایم و باورهای خاصی را در او زنده کند؛ یا اینکه رفتارمان چنان بی‌اهمیت و بی‌شوق باشد و از کنار این‌ماه چنان بگذریم که برای کودکمان فرقی نداشته باشد که در ‌ماه‌رمضان قرار دارد یا‌ ماه دیگری. یادتان باشد برای ساخت فضای ذهنی کودک باید او را در رفتارهایتان شریک کنید؛ برای افطاری و سحری هیجان داشته باشید و این هیجان را به کودکتان منتقل کنید. از آداب این‌ماه برایش بگویید و از او بخواهید بعضی از آنها را رعایت کند و مهم‌تر از همه او را در فعالیت‌هایی که صرفا مخصوص این‌ماه است، از مراسم‌ افطاری گرفته تا دعاها و مجالس مخصوص شب‌های‌ماه رمضان مشارکت دهید. برای اینکه کمی حال و هوای خانه‌تان را هم عوض کنید، می‌توانید چند طرح از فانوس‌های کاغذی را روی کاغذ ترسیم کنید و با کمک طلق‌های رنگی برای آن شیشه بسازید و آن را روی ورودی خانه‌تان نصب کنید. یا اینکه به‌همراه کودکتان با کاغذهای‌های رنگی و یک روبان، ریسه‌هایی درست کنید و آن را روی در اتاقش بچسبانید.


با بهترین لفظ او را صدا کنید
سحری خوردن و بیدار شدن هنگام سحر برای همه کودکان جذاب است. آنها گمان می‌کنند که کار بزرگانه‌ای را انجام می‌دهند و از این حس خشنودند. اگر کودکتان در سنین کم مثلا 5سالگی قرار دارد و درخواست می‌کند او را برای سحر بیدار کنید، امکان این تجربه را برای او فراهم کنید اما یادتان باشد برای بیدارکردن کودکان و نوجوانانی که روزه می‌گیرند، از الفاظ و لحن مناسب هنگام بیدار کردن برای سحر استفاده کنید. برخوردهای مناسب شما هنگام بیدار کردن کودک از خواب، باعث خوشایند‌ترشدن روزه برای آنها می‌شود. تکان دادن‌های شدید یا به کاربردن تحکم و الفاظ نامناسب موجب می‌شود کودک با افکاری منفی از خواب بیدار شود. برای این رفتارتان هم در‌ماه مبارک فکر کنید و چند لفظ دلنشین و خوشایند را برای دلبندتان انتخاب و او را با نوازش از خواب سحر یا عصر بیدار کنید.


دعای فرشته‌ها مستجاب است
اگر کودکتان در سنی قرار دارد که بر او واجب است روزه بگیرد، نخستین تجربه روزه گرفتن از مهم‌ترین تجربه‌های اوست؛ این تجربه را دست‌کم نگیرید. تمام تلاشتان را بکنید تا نخستین تجربه روزه‌داری را برای فرزندانتان جذاب کنید. آنها کار بزرگی انجام می‌دهند و همقدم با بزرگ‌ترها در این ضیافت خدا شرکت می‌کنند. برایشان هدیه بخرید و برای هدیه‌هایشان برنامه‌ریزی کنید و هیچ وقت به آنها پول ندهید! برای تشویق کودکتان هدیه را در زمان افطار و در میان جمع به او بدهید. یادتان باشد که حتما او را در میان جمع تشویق کنید و از او بخواهید تا در میان جمع برای همه دعا کند، زیرا او فرشته‌ای است که دعایش مستجاب می‌شود.


یک دورخیز خوشایند
اگر کودکانتان هنوز به سن تکلیف نرسیده‌اند، فرصت‌ماه مبارک رمضان امسال را از دست ندهید و از همین روزها آنها را برای روزه‌داری در سال‌های بعد آماده کنید. والدین برای مواجهه کودکان با برخی موقعیت‌ها، برنامه‌های تمرینی دارند، مثلا تلاش می‌کنند تا قبل از رفتن به مدرسه، به کودک نوشتن و خواندن یاد بدهند یا حداقل او را با اصول کلی آن آشنا کنند. این موضوع نشان می‌دهد والدین می‌دانند باید کودک را برای رویارویی با موقعیت جدید، آموزش داد اما جالب اینجاست که بسیاری از پدران و مادران گمان می‌کنند که آموزش رفتار عبادی را باید تا آمدن سن تکلیف و حتی بعدتر از آن به تأخیر بیندازند. این در حالی است که در سیره امام معصوم علیه‌السلام به صراحت و یقین آمده است که کودکان‌شان را قبل از سنین تکلیف آماده انجام وظایف دینی می‌کردند. روزه‌های کودکانه و کله گنجشکی، نمونه‌ای از آماده‌سازی‌ است؛ این شیوه را 2تا 3سال قبل از رسیدن به سن تکلیف اجرا کنید.


خلاقیت داشته باشید
در روزه‌های امسال، تا می‌توانید به کودکان کمک کنید که ساعت‌های شب، از افطار تا سحر را بیدار بمانند. در میان هدایایی که برایشان می‌خرید، کتاب‌های مذهبی بخرید و در این فرصت شب بیداری، برایشان کتاب بخوانید یا یک بازی مذهبی ترتیب بدهید. با این شیوه هم از فضیلت شب زنده‌داری در شب‌ها برخوردار می‌شوید، هم کودکتان فرصت مناسبی برای خوردن و آشامیدن پیدا می‌کند و هم بخشی از ساعات طولانی روزه‌داری را در خواب به سر می‌برد. در طول روز هم برنامه‌هایی برای او درنظر بگیرید تا بیشتر سرگرم انجام آنها باشد. حواستان بیشتر از قبل به خورد و خوراک کودکان باشد. آنها خیلی وقت‌ها یادشان می‌رود که تشنه هستند و باید آب بخورند. به‌عنوان یکی از هدیه‌ها، برایشان یک دست ظرف غذاخوری جدید و جذاب هدیه بخرید. غیر از وعده اصلی غذا به‌عنوان تنقلات، به جای چیپس و پفک که عطش را زیاد می‌کنند، از مغز بادام و پسته استفاده کنید. در طول شب یکی‌دو نوشیدنی دلچسب با انواع شیر و بستنی و میوه برایشان تهیه کنید.


او را قانع کنید
مهم است که با کودکانتان حرف بزنید حتی اگر گمان می‌کنید آنها چیزی از دین یا مفاهیم دینی نمی‌فهمند، اما باید با زبان ساده مفاهیم را برایشان توضیح دهید. یادتان باشد که اصل مهم این است که شما برای کودکتان و هویتی که قرار است برای او بسازید، وقت و حوصله بگذارید. فلسفه روزه‌داری را به بیان ساده برای کودک مطرح کنید. تمامی احکام اسلام دارای زیر بنای عقلی و مزایای معنوی و مادی است اما باید آنها را به زبان ساده برای کودک بیان کرد. می‌توانید به او بگویید که خداوند دوست دارد روزه دار باشیم تا به یاد افراد نیازمند بیفتیم. یا ما با روزه تمرین می‌کنیم تا بیشتر مراقب اعمال خود باشیم.


خوش اخلاق باشید
یادتان باشد که خودتان یک الگوی معنوی برای فرزندانتان هستید. یکی از مهم‌ترین اثرات روزه‌داری، تربیت نفس و ایجاد اخلاق خوش و صبورانه در انسان است. گاهی با برخوردهای تند و زننده‌تان می‌توانید احساس منفی را در کودکان شکل بدهید. برای استراحت خود و فرزندانتان زمانی را تعیین کنید و مانع بازی کردن یا تماشای کارتون‌های دلخواه‌شان نشوید. اگر کودکتان را برای روزه‌داری در سال‌های بعد آماده می‌کنید به‌طور افراطی و با برخورد نامناسب او را از خوردن و آشامیدن منع نکنید. حواستان باشد که در طول ساعات روزه‌داری با عبارات نامناسب برای بیان ضعف و گرسنگی، یا ‌مشکل دانستن سحرخیزی و شکایت از انجام امور‌ماه مبارک رمضان به کودکان و نوجوانان پیام‌های منفی ندهید تا احساسات و نگرش‌های نامناسب در آنها شکل نگیرد. ساعت‌های استراحت خودتان و فرزندتان را مشخص کنید. اگر در شب‌های رمضان ساعت‌های خوابی‌تان را تغییر می‌دهید، آن را به اطلاع فرزندتان برسانید تا او بداند دلیل این تغییر چیست.


سارینا رمضان1


مثل کوه محکم
از روزه‌داران کوچک‌تان در برابر امواج منفی دیگران دفاع کنید. شاید در دور و بر شما هم افرادی پیدا شوند که ظاهرا دلسوز‌تر از شما برای فرزندتان هستند؛ افرادی که با لحنی ترحم‌برانگیز به کودک روزه‌دارتان می‌گویند «آخی، روزه گرفتن برای تو خیلی زوده !» در این مواقع در کمال آرامش و البته با قاطعیت از فرزندتان حمایت کنید و با بیانی ساده در باب چند جمله کوتاه از او دفاع کنید. او حتما عاشق پشتیبانی شما خواهد شد و به‌خودش، شما و روزه‌داری‌اش افتخار خواهد کرد. می‌توانید برای یکی از برنامه‌هایی که در راستای حمایت از کودکتان انجام می‌دهید، از دوستانش برای افطار دعوت کنید. خانواده‌هایی که از نظر نگرش به روزه گرفتن فرزندان و احساس مسئولیت تربیتی برای فرزندانشان مشابه و همراه شما هستند و نیز کودکان و نوجوانان همسن فرزند خود را که تجارب روزه‌داری خوشایند دارند را انتخاب کنید. اگر می‌توانید، با آنها در مجالس دعا شرکت کنید. افطاری دادن و دعوت از خانواده ایشان، شرکت در یک مراسم افطاری یا جشن‌های مشترک، می‌تواند شبکه حمایتی برای کودکتان ایجاد و او را از کاری که انجام می‌دهد، مطمئن‌تر کند.


برای کودکتان سفره ویژه‌ای بچینید
بوی دارچین روی هلیم، بوی نان سنگک کنجدی و ریحان تازه و شوق رسیدن به اذان مؤذن‌زاده، همه‌شان خاطرات خوب و خوش این روزهاست که دعا دعا می‌کنیم در لایه‌های عمیق ذهن کودکانمان جا خوش کنند. در دنیای کودکان که پر است از تخیل، شاید بزرگ‌ترین آرزو، رویای بزرگ شدن باشد و روزه‌داری یکی از کارهای دوست داشتنی و جذاب بزرگ‌ترهاست که کودکان عاشق انجام آن هستند. اما روزه‌داری در کودکی شرایط ویژه‌ای دارد که والدین تنها درصورت فراهم کردن آن شرایط، باید از کودکانشان انتظار روزه‌داری داشته باشند. یکی از مهم‌ترین وظایف پدران و مادران در زمان روزه‌داری، توجه به تغذیه کودکان است. کودکان در سن رشد به سر می‌برند و باید برنامه غذایی‌شان به‌نحوی تامین شود که تمام مواد مغذی به بدنشان برسد. برای این کار، سحری را جدی بگیرید و به‌عنوان یک وعده غذای کامل با آن برخورد کنید و هرگز آن را حذف نکنید. برای داشتن یک سحری کامل، تمام گروه‌های غذایی شامل لبنیات، گوشت، نان و غلات، سبزیجات و میوه‌ها را آماده کنید. با توجه به اینکه حجم معده فرزندتان کوچک است، از او بخواهید تا یک ساعت قبل از سحری، وعده میوه را میل کند تا مانع یبوست در او شود. تنقلات و آجیل‌ها را هم در طول ساعت شب به او تعارف کنید تا میل خوردن او به سحری کم نشود. تا جایی که می‌توانید چربی و سرخ‌کردنی‌ها یا غذاهای پرحجم و نفاخ را از وعده سحری حذف کنید. خورش‌های کم‌چرب و غذاهای کبابی یا بخارپز بهترین گزینه‌ برای سحری پرقوت هستند. مصرف قندهای پیچیده، نان‌های سبوس‌دار و حبوبات، در وعده سحر، باعث می‌شوند بچه‌ها در طول روز، کمتر گرسنه شوند و راحت‌تر بتوانند روزه‌داری را تحمل کنند.

حواستان باشد که آب، شیر و سایر مایعات باید در حد اعتدال مصرف شود چون اگر بچه‌ها کمتر از حد معمول، آب یا مایعات بنوشند در طول روز، با مشکل کم آبی مواجه می‌شوند و ممکن است به کلیه‌هایشان فشار وارد شود. بهتر است هر شب علاوه بر آب و چای، یکی‌دو نوشیدنی خوشمزه و مقوی برای کودکانتان درست کنید. از انواع بستنی و میوه یا شیر و عسل نیز در ترکیب نوشیدنی‌ها استفاده کنید. یکی از ساده‌ترین نوشیدنی‌ها شیر موز است که می‌توانید به آن مقداری بستنی وانیلی و یا میوه‌های دیگر مانند انبه اضافه کنید و در نهایت آن را در یک لیوان دوست داشتنی بریزید، یک نی خوش‌رنگ درونش بگذارید و با چند تکه میوه تزئین کنید. بر سر سفره افطار از کودکان بخواهید تا روزه‌شان را با مواد قندی طبیعی مانند خرما یا عسل باز کنند. هرگز نوشیدنی یخی مانند آب یخ، یا نوشابه‌های گاز دار را سر سفره افطار نیاورید. به کودکان یک نوشیدنی گلاب و نبات یا چای ولرم تعارف کنید تا با نوشیدن آن، معده‌شان برای غذاهای سفت‌تر آمادگی پیدا کند. افطاری بچه‌ها باید مانند وعده صبحانه کم‌حجم و پرکالری و زود هضم باشد. حواستان باشد کودکتان پرخوری نکند، اگر کودکتان ولع فراوانی برای خوردن غذاهای سفره دارد، با آرامش به او اطمینان بدهید که تا سحر می‌تواند کم‌کم همه آنها را بخورد و در این حالت معده‌اش آرام‌تر خواهد بود. اگر کودکتان افطاری سبکی میل کرده است، حتما در 2ساعت بعد، یک ساندویچ کوچک و سبک برای او بگیرید یا یک شام پر انرژی و البته سبک برای او فراهم کنید. یک ساندویچ فیله مرغ و کاهو یا یک تکه کوکو یا کتلت و سبزی گزینه‌های مناسبی برای شام هستند. در زمان روزه‌داری کودکتان حتما سری به پزشک او بزنید و اگر لازم است، مولتی‌ویتامین مخصوص کودکان را با نظر پزشک برای او تهیه کنید.


* اینفوگرافی رمضان

يكشنبه, ۷ تیر ۱۳۹۴، ۰۲:۰۲ ق.ظ

روی تصویر کلیک کرده و آن را در اندازه واقعی تماشا فرمائید.


افطار شیر و خون

جمعه, ۵ تیر ۱۳۹۴، ۰۸:۰۳ ب.ظ

افطار جراح عراقی در اطاق عمل

وصیت:


امشب دل تنگ مرا اشکم روایت می کند
امشب خدیجه با تو ای اسما! وصیّت می کند

ای آشنایم!     بشنو نوایم 

    (جان تو و زهرای من


 اسماء ببر از من پیام بر خاتم پیغمبران
 برگو کنار تربتم امشب بیا قرآن بخوان


 جانم فدایت     در بین امت 

   (جان تو و زهرای من)


 اسماء بهار عمر من امشب به پایان می رسد 
زهرا سرش بر سینه ام من بر لبم جان می رسد 


 ترسم که آهش     باشد پناهش 

   (جان تو و زهرای من)

آن شب که پیوند گل یاس و صنوبر می شود
آن شب که زهرا کوثر قرآن حیدر می شود

با مهربانی     تا می توانی 

(جان تو و زهرای من


 آن شب که جسمش را علی شوید به اشک دیدگان 
بر پیکر مجروح او اسما! بریز آب روان


اسما! علی را     بنما تسلّا 

    (جان تو و زهرای من)
 

شعر از : جعفر رسول زاده

وقتشه! نه؟!

جمعه, ۵ تیر ۱۳۹۴، ۱۱:۳۵ ق.ظ


خوبه؟! بده؟! نمیدونم! از نبودش ولی بهتره!

پنجشنبه, ۴ تیر ۱۳۹۴، ۱۲:۵۳ ق.ظ

طرحی از شهرداری انزلی ( محل غذاخوردن مسافران در ماه رمضان )



* این است شرط روزه اگر مرد روزه ای ...

دوشنبه, ۱ تیر ۱۳۹۴، ۱۱:۴۷ ب.ظ
ای در غرور نفس به سر برده روزگار!
برخیز و کار کن که کنون است وقت کار

ای دوست! ماه روزه رسید و تو خفته ای؟
آخر ز خواب غفلت دیرینه سر برآر

سالی دراز بوده ای اندر هوای خویش
ماهی خدای را شو و دست از هوا بدار

پنداشتی که چون نخوری روزه کامل است؟!
بسیار چیز هست جز این شرط روزه دار

هر عضو را بدان که به تحقیق روزه ای است
تا روزه تو روزه بُوَد نزد کردگار

اول نگاه دار نظر تا رخ چو گل
در چشم تو نیفکند از عشق خویش خار

دیگر ببند گوش ز هر ناشنودنی
کز گفت و گوی هرزه شود عقل تار و مار

دیگر زبان خویش که جای ثنای اوست
از غیبت و دروغ فر وبند استوار

دیگر به وقت روزه گشادن مخور حرام
زیرا که خون خوری تو از آن به هزار بار

دیگر بسی مخسب که در تنگنای گور
چندانت خواب هست که آن نیست در شمار

دیگر به فکر آینه ی دل چنان بکن
کز غیر ذکر حق ننشیند برو غبار

این است شرط روزه اگر مرد روزه ای
گرچه ز روی عقل یکی گفتم از هزار

دیگر بسی مخور که هر آن کس که سیر خورد
اعضاش جمله گرسنه گردند و بی قرار

تو خود نشسته تا که کی آید پدید شب
چون شمع جان خویش بسوزی در انتظار

تا خوان و نان بسازی از غایت شره
گویی دو چشم تو شود از هر سویی چهار

چندان خوری که دم نتوانی زد از گلو!
ور دم زنی برآورد آن دم ز تو دمار

صد بار باشدت چو شکم پر شد از طعام
حالی ز پشت تو همه باز اوفتاد بار

این روزه نیست گر شرف روزه بایدت
بیرون شوی ز تویی بر مثال مار

مویت سپید گشت و دل تو سیاه شد!
تا کی کند سپیدگری ای سیاه کار!

یارب به حق طاعت پاکان پاک دل
یارب به حق روزه ی مردان روزه دار

کز هرچه دیده ای تو ز عطار ناپسند
کانرا نبوده ای تو به وجهی پسند کار

چون با در تو گشت و پشیمان شد از گناه
وز فعل خویش خیره فروماند و شرمسار

عفوش کن و ببخش تو دانی که لایق است
تا جرم آفریده کرم ز آفریدگار

 شاعر: عطار


شعر امام ، پیام امام ( مناسبتی ماه مبارک )

شنبه, ۳۰ خرداد ۱۳۹۴، ۱۱:۴۵ ب.ظ

ماه رمضان شد، مى و میخانه بر افتاد             عشق و طرب و باده، به وقت‏سحر افتاد

افطار به مى کرد برم پیر خرابات                    گفتم که تو را، روزه، به برگ و ثمر افتاد

با باده وضو گیر که در مذهب رندان              در حضرت حق این عملت ‏بارور افتاد

امام خمینی (ره )


پیام امام خمینى به مناسبت حلول ماه مبارک رمضان:

بسم الله الرحمن الرحیم

باحلول ماه مبارک رمضان ، ماه عبادت و سازندگى ، ماه تجدید قواى معنوى ، شهرالله الاعظم که در آن عموم مسلمانان در صف واحد متوجه به موضع قدرت لایزال و تجهیز در مقابل قواى طاغوتى هستند، لازم است با توحید قدرت و قدرت واحده در مقابل طاغوت هاى زمان و چپاولگران بین المللى بپا خیزند و از ممالک اسلامى دفاع کنند، دست خائنان را کوتاه و امید آنان را قطع نمایند.

اکنون عموم مسلمانان و مستضعفان و خصوصا ایران عزیز و لبنان و فلسطین مغصوب ، مراحل حساسى را در پـیش دارند. ایران با اخلالگران وابسته به رژیم و منحرفین و صهیونیسم جهانى و لبنان و فلسطین با اسرائیل دشمن اسلام و مسلمین و مفسد آدمخوار روبروست .

اکنون برادران مسلمان ما در فلسطین و لبنان گرفتار تجاوزات غیر انسانى اسرائیل اند و اگر خداى نکرده اسرائیل در آن میدان پیروز شود، دامنه تجاوزاتش را به سایر کشورها نیز خواهد کشید. مقتضى است در اجتماعات ماه مبارک به برادران فلسطینى و لبنانى دستجمعى دعا شود. ( البته الان اسامی جدیدی را هم باید به این لیست اضافه کرد )


لازم است در آستانه فرا رسیدن ماه مبارک رمضان مطالبى را تذکر دهم :


1 - در این موقع حساس که بیش از هر وقت دیگر احتیاج به اجتماعات اسلامى داریم ، لازم است ملت مسلمان ما در تمام بلاد به مساجد روى آورند و نهضت را از راه مساجد که دژهاى محکم اسلامند، زنده نگه دارند و با شعارهاى اسلامى نهضت را پیش ‍ برند.


2 - خطباء محترم و اهل منبر، مردم را به وحدت کلمه و ادامه نهضت و تقوى و صبر انقلابى دعوت کنند و از اختلاف و تفرقه که اساس شکست و عقب ماندگى است بترسانند و با یاد آورى جهاد سید مظلومان و مصیبات وارده بر آن حضرت ، ملت را به مجاهدت تا پیروزى نهائى و رسیدن به حکومت اسلامى در تمامى ابعادش فرا خوانند.

ذکر فداکارى ها و مجاهدات مجاهدین صدر اسلام ، نه تنها در امروز، بلکه تا ابد اسلام را زنده نگه مى دارد.


3 - لازم است علماء جمیع بلاد، از مرکز تا دورترین استان ها و شهرستانها براى رسیدن به هدف اسلامى تشریک مساعى نمایند ...


4 - من با پـشتیبانى ملت عظیم مسلمان ، از موضع قدرت به بدخواهان نهضت اسلامى و به توطئه گران راست و چپ اخطار مى کنم که دست از افساد و توطئه بردارید و براى مصالح کشور به ملت بپیوندید و از نفاق و خدمت به اجانب بپرهیزید و گمان نکنید با این حرکات جاهلانه مى توانید ملت را از مسیر خود باز دارید و نیز به مطبوعات و رسانه هاى جمعى همین اخطار را اکیدا مى کنم!

آزادى غیر از توطئه است .

از توطئه هاى خلاف مصالح عالیه اسلام و کشور و ملت جدا جلوگیرى مى شود و من در صورت احساس خطر جدى ، مسائل را با ملت عزیزم در میان مى گذارم تا ملت دلیر، خود تصمیم لازم را بگیرد، که تا به حال در مسائل مختلف ، تصمیم قاطعانه گرفته است .


5 - اینجانب به برادران اسلامى ، در همه کشورها خصوصا به برادران عرب و ملت عظیم عرب که پیشتازان اسلامند، خطر عظیم اجانب ، خصوصا صهیونیسم را کرارا اعلام کرده ام . لازم است در شهر رمضان که ماه اجتماعات اسلامى است ، مومنین در مجامع عمومى پرده از توطئه هاى این غول جهانخوار برداشته و خطرات دشمن انسانیت را بر ملا کنند.


6 - لازم است از متفکرین بزرگ جهان اسلام دعوتى به عمل آید تا ابعاد مختلف انقلاب کبیر اسلامى ایران تشریح گردد و ضرباتى که این انقلاب بر پـیکر جهانخواران بین المللى زده است ارزیابى گردد تا تبلیغات سوء دشمنان انقلاب اسلامى ما نقش بر آب گـردد.

از خداوند متعال عظمت اسلام و کشورهاى اسلامى را خواستارم .


والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته

روح الله الموسوى الخمینى

تاریخ : 58/5/8


آغاز سال 1436 هجری معنوی مبارک !

جمعه, ۲۹ خرداد ۱۳۹۴، ۰۷:۰۲ ب.ظ

در روایات ماه رمضان به عنوان « اول السنة ( اول سال ) » معرفی شده! - بحار الانوار ج 55 ص 376 -


حال آنکه آغاز سال قمری با ماه محرم است!


شاید معنیی شبیه سال خمسی مدنظر این گونه روایات باشد!


چطور با انتخاب سال خمسی و سر رسید آن و عمل به وظیفه ، مال انسان پاک شده و قابل استفاده می گردد!


رمضان هم اینچنین است در صورتی که به وظایف و تکالیف محوله عمل گردد ، پاک کننده است!

نه مال را ، که روح انسان را!


امام سجاد (ع) در دعای رؤیت هلال ماه مبارک، از این ماه به شهر الطهور و شهر التمحیص ( شهر پاکیزگی و رهایی از گناهان ) تعبیر می کنند  - صحیفه سجادیه -


و رسول الله فرموده اند:

شهر رمضان شهر فرض الله علیکم صیامه، فمن صامه إیمانا واحتسابا خرج من ذنوبه کیوم ولدته امه - بحارالانوار ج 93 ص 375 -


ماه رمضان ماهی ست که خداوند روزه اش را واجب گردانیده پس هر کس از روی ایمان و معرفت به آن روزه بگیرد، از گناهان خارج می شود مانند روزی که از مادر متولد شده است!


آری رمضان آغاز است، تولد است، بهاری جدید است.

چنان که امام باقر هم فرمود: لکل شیء ربیع و ربیع القرآن شهر رمضان، هر چیزی را بهاری ست و بهار قرآن ( = معنویت ) ماه رمضان است - بحارالانوار ج 89 ص 213 -


سال معنوی خوبی داشته باشید.


بهار دل شده خزون،دردام و از چشام بخون
نشسته ام یه بار دیگه،پا سفره ی ماه رمضون


خدا خدا خدا خدا...


تو گیر و دار زندگی،عادی شده برام خطا

با این همه رو سیاهی،بازم به من گفتی بیا


ای خالق بنده نواز،میخوام که از تو دور نشم

 خیلی داره دیر میشه ها،یه کاری کن عوض بشم


ببین دارم داد میزنم،گناه من و بیچاره کرد

 تو صحرای هوای نفس،دل من و آواره کرد


ای که تویی به هر زمان،قرار قلب بی قرار

 گناهای این بنده ات و،رو حساب جهلش بذار


به زیر بار معصیت،قد کمون اومدم خدا

 به محضرت یه بار دیگه،پشیمون اومدم خدا


ببین پاسفره ی دعا،اشکای این سینه زن و

 میگه میون گریه هاش،ببخش من و،ببخش من و


ای خالق آلاله ها،ببر من و یه شب حرم

 از در خونه ی حسین،کجا رو دارم که برم


آی عاشقا مثل شما،این همه ی حرف منه

 فقط امید ما همین،گریه و سینه زدنه


مرثیه خونی کارمه،مثل تموم عالمین

 میون گریه هی میگم،حسین حسین حسین حسین


آقا شنیدم که یه روز،خون به دل شما شده

 میون گودال بلا،سر از تنت جدا شده


آقا شنیدم سرت و،به روی نیزه ها زدن

 با کعب نی حرومی ها،بر تن بچه ها زدن


بین زمین و آسمون،با اشک جاری از دو عین
یه مادری ناله میزد،غریب مادر یا حسین...

 

***


سفره آماده ،سر سفره گدا آماده
کرم آماده من آماده خدا آماده

این کرم خانه دو ماه است تدارک دیده
قبل مهمان همه جا هست غذا آماده

اینکه اینجائیم از لطف خود اوست نه من
او نخواهد ، نشوم بهر دعا آماده

گر خدا رحم نیارد به من آلوده
نفس من هست به انجام خطا آماده

دل بیمار محال است به درمان نرسد
مطب آماده دل آماده دوا آماده

بی پرو بال به پرواز رسیدن شدنی است
بسکه در ماه خدا هست هوا آماده

توبه بی ذکر علی نیست میسر ولله
ذکر حیدر بکند قلب مرا اماده

طلب کعبه در این ماه طواف یار است
پس چه بهتر که بود کرببلا آماده

وقت یاری گل فاطمه فردای فرج
کاش باشیم کنار شهدا اماده

علی اکبر لطیفیان


جمع بشید عاشقای ماه رمضون
مهمونی داره خدای مهربون


غنی و گدا رو دعوت می کنه
همه عاشقا رو دعوت می کنه


این چه سفره ایِ که دل می بره
صاحب سفره بَدارم می خره


چی بگم که سفره خیلی با صفاست
صاحب سفره ما امام رضاست


سفره عطرش ز گلای یاسشه
سقای سفره عمو عباسشه


ای خدا یه قلب با صفا می خوام
من دیگه برات کربلا می خوام


دوست دارم برم تا بین الحرمین
جون بدم برای اربابم حسین


ای حسین جان به فدای سر تو
من به قربون لب اطهر تو


            ***


برق خاشاک گنه ، روزه تابستان است
دود این آتش جانسوز به از ریحان است


می توان یافت ز سی پاره ماه رمضان
آنچه ز اسرار الهی همه در قرآن است


هست در غنچه ی لب بسته ی این ماه نهان
گلستانی که نسیمش نفس رحمان است


مشو از عزت این مهر الهی غافل
که در این مهر بسی گنج و گهر پنهان است


ماهرویی که شب قدر بود یک خالش
در سراپرده ماه رمضان پنهان است


می کند روزه ماه رمضان عمر دراز
مد انعام درین دفتر و این ایوان است


غفلت از تشنگی و گرسنگی کم گردد
که لب خشک بر این بند گران سوهان است


باش با قد دو تا حلقه این در صایب
که مراد دو جهان در خم این چوگان است

صائب تبریزی


علاج « بوی دهان » در « ماه رمضان »

چهارشنبه, ۲۷ خرداد ۱۳۹۴، ۱۱:۳۳ ب.ظ
مریم شیرمستی در گفت‌وگو با ایسنا، بوی بد دهان را یکی از مهمترین مشکلات روزه‌داران دانست که چون دستگاه گوارش چندین ساعت خالی می‌ماند، این بوی بد تا حدی طبیعی است.
 
وی در خصوص مواد غذایی که بوی بد دهان را تشدید می‌کند، گفت: مواد پر پروتئین مانند گوشت و همچنین شیرین مانند زولبیا و بامیه در وعده سحر چون در دستگاه گوارش حالت تخمیری ایجاد می‌کند، باعث متصاعد شدن گازهای بد بو می‌شود.
 
این کارشناس تغذیه مصرف یک عدد سیب در سحر را برای کاهش بوی بد دهان مفید خواند و افزود: خاکشیر و آب خنک نیز می‌تواند بوی بد دهان را کمی بهتر کند.
 
شیرمستی خاطرنشان کرد: مصرف ماست و جعفری نیز برای کاهش بوی بد دهان مفید است و استفاده از دمنوش نعناع و عسل به جای چای نیز می‌تواند موثر باشد.
 
وی به افراد توصیه کرد: برای کاهش بوی بد دهان در وعده سحر مصرف انواع میوه و سبزیجات از جمله کاهو، گوجه فرنگی و سالاد را قرار دهند.
 
به گفته این کارشناس تغذیه: روزه گرفتن بدون سحری هم از عوامل تشدید کننده بوی بد دهان در افراد روزه‌دار است.

منبع:
ایسنا

__________________________________________________________________________________


از بین بردن بوی بد دهان در ماه رمضان با 8 روش زیر


یکی از شایعترین شکایات در ماه رمضان ، بوی بد دهان به علت خشکی دهان است که به هنگام روزه گرفتن حاصل می شود. در اینجا چند مورد راهنمایی را برای از بین بردن بوی بد دهان برایتان قرار داده ایم.

برای جلوگیری از بوی بد دهان در ماه رمضان مسواک و نخ دندان را فراموش نکنید

 در طول روز بهداشت دهان خود را فراموش نکنید. برخی از افراد به هنگام روزه گرفتن از مسواک زدن دندان های خود اجتناب می کنند ، در صورتی که تا زمانی که شما آنرا قورت ندهید ، روزه باطل نخواهد شد.به طور منظم و مانند روزهای دیگر دندان ها را در طول روز مسواک کنید. از دهانشوی کمتر استفاده کنید چرا که باعث خشک شدن دهان می شود و برای از بین بردن ذرات ریز لابه لای دندان ها از نخ دندان استفاده کنید.

 

برای جلوگیری از بوی بد دهان در ماه رمضان مسواک و نخ دندان را فراموش نکنید

 

 

برای جلوگیری از ایجاد بوی بد دهان در ماه رمضان آب زیادی مصرف کنید

 توصیه می شود که نوشیدن حداقل 2 تا 3 لیوان آب را در طول شب فراموش نکنید چرا که نوشیدن آب بیشتر باعث می شود که آب زیادی در بدن ذخیره شده و بدن در طول روز آب کافی داشته باشد در این صورت با مشکل بوی بد دهان مواجه نمی شوید.

 

برای جلوگیری از ایجاد بوی بد دهان در ماه رمضان آب زیادی مصرف کنید

 

 

برای جلوگیری از بوی بد دهان در ماه رمضان بعضی از مواد خوراکی را کنار بگذارید

از خوردن غذاهایی مانند پیاز و سیر که طعم و بوی بدی را به دهن می دهند اجتناب کنید .چرا که بوی بد این نوع مواد غذایی به راحتی از بین نمی رود .

 

برای جلوگیری از بوی بد دهان در ماه رمضان بعضی از مواد خوراکی را کنار بگذارید

 

 

برای از بین بردن بوی بد دهان در ماه رمضان از خشک شدن دهان تان جلوگیری کنید

پنیر حاوی فسفات زیادی می باشد که بهتر است در این روزها به مقدار زیادی مصرف شود و علاوه بر آن پنیر غنی از کلسیم می باشد که برای جلوگیری از خشکی دهان بسیار موثر است. همانطور که می دانید خشکی دهان یکی از علل ایجاد بوی بد دهان است..

 

برای از بین بردن بوی بد دهان در ماه رمضان از خشک شدن دهان تان جلوگیری کنید

 

 

برای از بین بردن بوی بد دهان در ماه رمضان میوه و سبزیجات تازه بخورید

ویتامین C در بدن از طریق خوردن مواد غذایی مانند پرتقال و خربزه باید تامین شود و همچنین برای جلوگیری از رشد باکتری ها باید میوه های طبیعی و تازه بخوریم و از خوردن مکمل ها که باعث تولید بوی بد دهان می شود جلوگیری کرد.

 

برای از بین بردن بوی بد دهان در ماه رمضان میوه و سبزیجات تازه بخورید

 

 

 

برای از بین بردن بوی بد دهان در ماه رمضان از ادویه های معطر استفاده کنید

باید در این روزها ازادویه جات مانند رزماری، نعناع و هل در درست کردن غذاها استفاده کرد چرا که باعث از بین بردن بوی بد دهان خواهد شد.

 

برای از بین بردن بوی بد دهان در ماه رمضان از ادویه های معطر استفاده کنید

 


برای جلوگیری از بوی بد دهان در ماه رمضان سیگار نکشید!

کشیدن سیگار در بد بو شدن دهان تاثیر بسزایی دارد. ماه رمضان بهترین زمان برای ترک سیگار می باشد.

 

برای جلوگیری از بوی بد دهان در ماه رمضان سیگار نکشید!

 


برای از بین بردن بوی بد دهان در ماه رمضان از چوب های مسواک که در واقع مسواک هایی سنتی اسلامی می باشند استفاده کنید

شاخه هایی که مصرف آنها کمک زیادی به کشتن باکتری ها و از بین بردن بیماری های دهان و لثه خواهد کرد که این یکی از توصیه های حضرت محمد (ص) می باشد.

 

برای از بین بردن بوی بد دهان در ماه رمضان از چوب های مسواک که در واقع مسواک هایی سنتی اسلامی می باشند استفاده کنید

 منبع: سیمرغ

 


بازجویی از شهدای غواص !

سه شنبه, ۲۶ خرداد ۱۳۹۴، ۰۷:۴۷ ب.ظ

برگه بازجویی :

شاعر:

محمد باقر مفیدی‌کیا ( کارگردان نماهنگ‌های «بابا خون داد»، «ایستاده‌ایم» و کارگردان فیلم داستانی «لکه» )


سرور ماه ها ( مژده رمضان )

سه شنبه, ۲۶ خرداد ۱۳۹۴، ۰۳:۱۱ ب.ظ

برترى ماه رمضان و ثواب روزه آن:


حدیث : 1

عن جابر عن ابى جعفر علیه السلام قال قال: یا جابر من دخل علیه شهر رمضان فصام نهاره و قام وردا من لیله و حفظ فرجه و لسانه و غض بصره و کف اذاه خرج من الذنهوب کیوم ولدته امه قال قلت له جعلت فداک ما احسن هذا من حدیث قال ما اشد هذا من شرط.

ترجمه :

امام باقر علیه السلام به جابر فرمودند: اى جابر! کسى که به ماه رمضان برسد و روز آن را روزه گرفته ، پاره اى از شبش را عبادت کند، فرج و زبان خود را حفظ کرده ، چشمش را از حرام بپوشاند و از آزار مردم بپرهیزد، همانند روزى که از مادر متولد شده از گناهان بیرون مى رود.

جابر مى گوید گفتم : فدایت گردم ، چه حدیث خوبى ! حضرت فرمودند: و چه شرط سختى !


حدیث : 2

عن ابى جعفر علیه السلام قال کان رسول الله صلى الله علیه و آله اذا نظر الى هلال شهر رمضان استقبل القبله یوجهه ثم قال اللهم اهله علینا بالامن و الایمان و السلامه و الاسلام و العافیه الجملله و الرزق الواسع و دفع الاسقام و تلاوه القرآن و العون على الصلاه و الصیام اللهم سلمنا لشهر رمضان و سلمه لنا و تسلمه منا حتى ینقضى شهر رمضان و قد غفرت لنا قم یقبل بوجهه على الناس فیقول یا معاشر المسلمین اذا طلع هلال شهر رمضان غلت مرده الشیاطین و فتحت ابواب السماء و ابواب الجنان و ابواب الحرمه و غلقت ابواب النار و استجیبت الدعا و کان لله عند کل فطر عتقاء یعتقهم من النار و نادى مناد کل لیلاه هل من سائدل هل من سمتغفر اللهم اعط کل منفق خلفا و کل ممسک تلفا حتى اذا طلع هلال شوال نودى الومنون آن اغدوا الى جوائزکم فهو یوم الجائزه ثم قال ابوجعفر اما و الذى نفسى بیده ما هى بجائز الدنانیر و الدراهم .

ترجمه :

امام باقر علیه السلام فرمودند: رسول خدا صلى الله علیه و آله هنگامى که به هلال ماه رمضان مى نگریستند، رو به قبله نموده و دعا مى کردند: (اللهم اهله علینا بالامن و الایمان و السلامه و الاسلام و العافیه المجلله و الرزق الواسع و دفع الاسقام و تلاوه القرآن و العون على الصلاه و القیام . اللهم سلمنا لشهر رمضان و سلمه لنا و تسلمه منا حتى ینقضى شهر رمضان و قد غفرت لنا.)

آنگاه رو به مردم نموده و مى فرمودند: اى مسلمانان ! هنگامى که هلال ماه رمضان ظاهر شد، شیطانهاى رانده شده زنجیر مى شوند، درهاى آسمان ، درهاى بهشتها و درهاى رحمت گشوده مى شودند، درهاى جهنم بسته شده ، دعا مستجاب شده و به هنگام هر افطار خداوند آزاد شدگانى دارد که آنها را از آتش جهنم آزاد مى کند و هر شب منادى ندا مى دهد: (آیا سائلى هست ؟ آیا استغفار کنندهاى هست ؟ خدایا به هر خرج کننده اى عوض و به هر بخیلى تلف عنایت فرما)

و هنگامى که هلال شوال حلول کند، به مؤ منین ندا مى کنند، بامدادان براى گرفتن جایزه بروید که آن روز، روز جایزه است . آنگاه امام باقر علیه السلام فرمودند: هان سوگند به کسى که جانم به دست اوست ، این جایزه درهم و دینار نیست .


حدیث : 3

 عن زراره عن ابى جعفر علیه السلام لما انصرف من عرفات و سار الى منى دخل المسجد فاجتمع الیه الناس ‍ یسالونه عن لیله القدر فقام خطیبا فقال بعد الثناء على الله اما بعد فایکم سالتمونى عن لیله القدر فلم اطوها عنکم لانى لم اکن بها عالما اعملوا ایها الناس انه من ورد علیه شهر رمضان و هو صحیح سوى فصام نهاره و قام وردا من لیله و واظب على صلاته و هاجر الى جمعته و غدا الى عیده فقد ادرک لیله القدر و فاز بجائزة الرب قال فقال ابو عبدالله علیه السلام فاز و الله بجوائز لیست کجوائز العباد.

ترجمه :

امام باقر علیه السلام آن هنگام که از عرفات بازگشته و رهسپار منى بود، وارد مسجد شد، مردم گرد او جمع شده و درباره لیلة القدر از او سوال کردند. حضرت در آن جا سخنرانى نموده و پس از ثناى الهى فرمودند: هر کدام از شما که درباره شب قدر از من سوال کنید، آن را از شما پنهان نمى کنم . چون همانا من نیز آن را نمى دانم .

اى مردم ! بدانید همانا هر کسى با صحّت و سلامت به ماه رمضان برسد و روزش را روزه گرفته ، مقدارى از شبش را عبادت کند، مراقب نمازش باشد و به نماز جمعه اش ونماز عید فطر برود، قطعا شب قدر را درک کرده و به جایزه پروردگار دست یافته است .

راوى مى گوید: امام صادق علیه السلام فرمودند: بخدا سوگند به جوایزى رسیده است که مانند جوایز بندگان نیست .


حدیث : 4

ابى جعفر علیه السلام قال قال رسول الله صلى الله علیه و آله لما حضر شهر رمضان و ذلک فى ثلاث بقین من شعبان قال لبلال ناد فى الناس فجمع الناس فصعد المنبر فحمد الله و اثنى علیه ثم قال ایها الناس آن هذا الشهر قد حضرکم و هو سید الشهور لیلة فیه خیر من الف شهر تغلق فیه ابواب النار و تفتح فیه ابواب الجنان فمن ادرکه فلم یغفر له فابعده الله و من ادرک و الدیه فل یغفر له فابعده الله و من ذکرت عنده فلم یصل على فلم یغفر له فابعده الله عزوجل .

ترجمه :

امام باقر علیه السلام نقل مى نماید که رسول خدا صلى الله علیه و آله در آستانه ماه مبارک رمضان یعنى سه روز از شعبان باقى مانده ، به بلال فرمودند: در میان مردم جار بزن .

هنگامى که مردم جمع شدند، پیامبر صلى الله علیه و آله بالاى منبر رفته و خدا را حمد و ثنا گفته ، سپس ‍ فرمودند: اى مرم ! همانا این ماه فرا رسیده ، ماهى که سرور ماههاست .

شبى در آن است که از هزار ماه بهتر است . درهاى جهنم در آن بسته شده و درهاى بهشت در آن گشوده مى گردد.

کسى که آن را درک کند و آمرزیده نشود، خداوند آن را از خود دور کند. و کسى که پدر و مادر خود را درک کند و آمرزیده نشود، خداوند او را از خود دور کند. و کسى که من نزد او ذکر شوم و بر من صلوات نفرستد، خداوند عزوجل او را از خود دور کند.


حدیث : 5

عن على علیه السلام قال لما حضر شهر رمضان قال رسول الله صلى الله علیه و آله فحمد الله واثنى علیه ثم قال ایها الناس کفاکم الله عدوکم من الجن و قال (ادعونى استجب لکم ) و وعدکم الاجابه الا و قد و کل الله لکل شیطان مرید سبعه من ملائکته فلیس بمحلول حتى ینقضى شهر کم هذا الا و ابواب السماء مفتحه من اول لیله منه الا و الدعا فیه مقبول .

ترجمه :

امیرالمؤمنین علیه السلام فرمودند: هنگامى که ماه رمضان فرا رسید. رسول خدا صلى الله علیه و آله ایستاد و حمد و ثناى الهى را بجا آورد و سپس فرمود: اى مردم ! خداوند شما را از شر دشمنان جنیتان حفظ کرد. و فرمود (ادعونى استجب لکم) و به شما وعده اجابت داد.

آگاه باشید که بر هر شیطان رانده شده هفت فرشته گمارده شده است و تا پایان این ماه آن شیطان رها نشود (و بدین ترتیب آن شیاطین بر شما تسلطى ندارند). آگاه باشید که از اولین شب آن درهاى آسمان گشوده مى شود. آگاه باشید که دعا در آن مقبول است .


حدیث : 6

عن محمد بن مروان قال سمعت ابا عبدالله علیه السلام یقول آن لله عزوجل فى کل لیله من شهر رمضان عتقاء و طلقاء من النار الا من افطر على مسکر فاذا کان آخر لیله منه اعتق فیها مثل ما اعتق فى جمیعه .

ترجمه :

راوى مى گوید: شنیدم که امام صادق علیه السلام فرمودند: همانا خداى عزوجل در هر شب ماه رمضان آزاد شدگان و رهایى یافتگانى از آتش دارد، مگر کسى که با مست کننده اى افطار نماید.

و هنگامى که شب آخر فرار سد در آن شب به تعداد همه کسانى که در این ماه آخر آزاد کرده است ، آزاد مى نماید.


حدیث : 7

عن ابى جعفر علیه السلام قال خطب رسول الله صلى الله علیه و آله النس فى آخر جمعه من شعبان فحمد الله و اثنى علیه ثم قال ایها الناس قد اظلکم شهر فیه لیلة خیر من الف شهر و هو شهر رمضان فرض الله صیامه و جعل قیام لیله فیه بتطوع صلاه کمن تطوع بصلاه سبعین لیله فیما سواه من الشهور و جعل لمن تطوع فیه بخصله من خصال الخیر و البر کاجر من ادى فریضه من فرائض الله عزول و من ادى فریضه من فرائض الله کمن ادى سبعین فریضه فیما سواه من الشهور و هو شهر الصبر و آن الصبر ثوابه الجنه و هو شهر المواساه و هو شهر یزیدالله فیه رزق الومنین و من فطر فیه مومنا صائما کان له عندالله بذلک عتق رقبه و مغفره لذنوبه فیما مضى فقیل له یا رسول الله لیس کلنا نقدر على آن نفطر صائما فقال آن الله حکیم یعطى هذا الثواب من لم یقدر الا على اکثر من ذلک و من خفف فیه على مملوک خفف الله عزوجل و العتق من النار و لا غنى بکم فیه عن اربعه خصال خصلتین ترضون الله بهما و خصلتین لا غنى بکم عنهما اما اللتان ترضون الله بهما فشهاده آن لا اله الا الله و انى رسول الله و اما اللتان لاغنى بکم عنهما فتسالون الله فیه حوائجکم و الجنه و تسالون الله فیه العافیه و تعوذون به من النار.

ترجمه :

امام باقر علیه السلام فرمودند: رسول خدا صلى الله علیه و آله در آخرین جمعه شعبان سخنرانى نموده و پس از حمد و ثناى خداوند فرمودند: اى مردم ! نزدیک است ماهى فرا برسد که در آن شبى است بهتر از هزار ماه و آن ماه ، ماه رمضان است .

خداوند روزه آن را واجب نموده و عبادت یک شب را با نمازى مستحب ،مانند عبادت هفتاد شب با نمازى مستحب در سایر ماهها قرار داده است .

و پاداش کسى را که در این ماه مبادرت به عمل خیر و نیک مستحبى بنماید، مانند پاداش کسى قرار داده است که واجبى از واجبات خداى عزوجل را بجا آورد!

و کسى که یک واجب از واجبات خداوند را بجا آورد ، مثل کسی ست که هفتاد واجب را در غیر این ماه بجا آورده باشد!

 و همانا این ماه ، ماه صبر است! و ثواب صبر بهشت است .

این ماه ، ماه مواسات و برابری است .

و آن ماهى است که خداوند در آن رزق مؤ منین را افزایش ‍ مى دهد.

کسى که به مؤ من روزه دارى در آن افطار بدهد. بخاطر این عمل (پاداش ) آزادى یک بنده و آمرزش گناهان گذشته اش را خواهد داشت .

عرضه داشتند: اى رسول خدا! همه ما توانایى افطارى دادن به روزه دار را نداریم .

آن حضرت صلى الله علیه و آله فرمودند: همانا خداوند کریم است . به کسى هم که جز بر مقدارى شیر یا شربت آب گوارایى یا چند دانه خرماى ریز توانایى ندارد و نمى توانند بیش ‍ از این بدهد، نیز این ثواب را عنایت مى فرمایند.

کسى که در آن بر بنده خود آسان گیرد، خداى عزوجل نیز در حساب بر او آسان گیرد.

و آن ماهى است که اولش رحمت ، وسطش آمرزش ، و آخرش اجابت و آزادى از آتش ‍ است .

و در آن شما از چهار چیز بى نیاز نیستید: دو چیز که خداوند را با آن راضى مى کنید و آن گواهى به این است که هیچ خدایى جز خداى یگانه نیست و همانا من رسول خداوند هستم ؛ و دو چیزى که شما به هیچ وجه از آن بى نیاز نیستید و آن اینکه حاجتهاى خود و ( در رأس آن ) بهشت را از خداوند خواسته ، و از خدا عافیت و ( در رأس آن ) پناهندگی از جهنم را بطلبید.


حدیث : 8

عن ابى عبدالله علیه السلام فى حدیث طویل فى آخره ان ابواب السماء تفتح فى رمضان و تصفد الشیاطین و تقبل اعمال المومنین نعم الشهر شهر رمضان کان یسمى على عهد رسول الله صلى الله علیه و آله المرزوق .

ترجمه :

امام صادق علیه السلام در آخر یک حدیث طولانى فرمودند: درهاى آسمان در رمضان باز مى شود، شیاطین کند و زنجیر مى شوند و اعمال مؤمنین پذیرفته مى شود.

ماه رمضان خوب ماهى است و در زمان رسول خدا صلى الله علیه و آله به این ماه مرزوق (ماهى که روزیش را داده اند) مى گفتند.


حدیث : 9

عن ابى عبدالله علیه السلام قال ان لله فى لیلة من شهر رمضان عتقاء من النار الا من افطر على مسکر او مشاحنا او صاحب الشاهین قال قلت و اى شى صاحب الشاهین قال الشطرنج.

ترجمه :

امام صادق علیه السلام فرمودند: همانا خداوند در شبى از ماه رمضان آزادشدگانى از آتش دارد، مگر کسى که با مست کننده اى افطار کند، کینه توزى کند یا صاحب شطرنج باشد.


حدیث : 10

عن حمران انه سأل ابا جعفر علیه السلام عن قول الله عزوجل (انا انزلناه فى لیله مبارکه ) قال نعم هى لیله القدر و هى من کل سنه فى شهر رمضان فى العشر الاواخر فلم ینزل القران الا فى لیله القدر قال الله عزوجل (فیها یفرق کل امر حکیم ) قال یقدر فى لیله القدر کل شى ء یکون فى تلک السنه الى مثلها من قابل من خیر او شر او طاعه او معصیه او مولود و اجل او رزق فما قدر فى تلک اللیله و قضى فهو من المحتوم و لله فیه المشیئه قال قلت له لیله القدر خیر من الف شهر اى شى عنى بها قال العمل الصالح فیها من الصلاه و الزکاه و انواع الخیر خیر من العمل فى الف شهر لیس فیها لیله القدر و لو لا ما یضاعف الله للمومنین ما بلغوا ولکن الله عزوجل یضاعف لهم الحسنات .

ترجمه :

راوى مى گوید: از امام باقر علیه السلام پرسیدم شب مبارکى که در آیه (انا انزلناه فی لیلة مبارکة) آمده است ، چه شبى است ؟

آن حضرت علیه السلام فرمودند: این شب ، شب قدر است که هر سال در دهه آخر ماه رمضان قرار دارد. و قرآن نازل نشده ، مگر در شب قدر.

خداى عزوجل مى فرمایند (فیها یفرق کل امر حکیم) در این شب هر خیر و شر، طاعت و معصیت ، تولد و مرگ و رزقى از آن شب به مدت یک سال معین و مشخص ‍ مى شود.

و آنچه قرار است در این شب واقع شود، حتما اتفاق خواهد افتاد، البته خداوند مى تواند هر چیزى را تغییر دهد.

عرض کردم : (لیلة القدر خیر من الف شهر) یعنى چه ؟ آن حضرت علیه السلام فرمودند: انواع اعمال نیک و خوبیها در این شب بهتر از همین اعمال در هزار ماه است که در آن شب قدر نباشد. و اگر خداوند ثواب مؤمنین را مضاعف نمى نمودند ، آنان به چنین ثوابى نمى رسیدند و در هر حال خداوند است که حسنات آنان را چند برابر مى نماید.


حدیث : 11

عن سعید بن جبیر قال سالت ابن عباس ما لمن صام رمضان و عرف حقه قا تهیا یا ابن جبیر حتى احدثک بما لمن صام رمضان و عرف حقه قال تهیا یا ابن جبیر حتى احدثک بما لم تسمع اذناک و لم یمر عى قلبک و فرغ نفسک لما سالتنى عنه فما اردته علم الاولین والاخرین قال سعید بن جبیر فخرجت من عنده فتهیات له من الغد فبکرت الیه من طلوع الفجر فصلیت الفجر ثم ذکرت الحدیث فحول و جهه الى فقال اسمع منى ما اقول سمعت رسول الله صلى الله علیه و آله یقول لو علمتم ما لکم فى رمضان لزدتم لله شکرا اذا کان اول لیله منه غفر الله لامتى الذنوب کلها سرها و علانیتها و رفع لکم الفى الف درجه و بنالکم خمسین مدینه و کتب الله لکم یوم الثانى بکل خطوه تخطونها فى ذلک الیوم عباده سنه و ثواب نبى و کتب لکم صوم سنه واعطاکم الله یوم الثالث بکل شعره على ابدانکم قبه فى الفردوس من دره بیضاء فى اعلاها اثنا عشر الف بیت من النور فى اسفلها عشر الف بیت من النور فى کل بیت الف سریر على کل سریر حوراء یدخل علیکم کل یوم الف ملک مع کل ملک هدیه ...

و للجنة بابا یقال لها الریان لا یفتح ذلک الى یوم القیامه ثم یفتح للصائمین و الصائمات من امه محمد صلى الله علیه و آله ثم ینادى رضوآن خازن الجنه یا امه محمد هلموا الى الریان فتدخل امتى فى ذلک الباب الى الجنه یا امه محمد هلموا الى الریان اى شهر یغفر له و لا حول و لا قوه الا بالله العلى العظیم .

سعید بن جبیر مى گوید از ابن عباس پرسیدم کسى رمضان را روزه بگیرد و حق آن را بشناسد، چه پاداشى دارد؟

او در جواب گفت : آماده شو ابن جبیر تا چیزى به تو بگویم که گوشهایت آن را نشنیده و بر دلت نگذشته است! خود را براى آنچه که از من پرسیدى فارغ ساز که آنچه پرسیدى علم اولین و آخرین است .

سعید بن جبیر مى گوید رفتم و فردا به هنگام طلوع فجر به سرعت خود را به او رسانیده ، نماز صبح را خواندم و مطلب را یاد آورى کردم . او به من رو کرده و گفت : آنچه را مى گویم بشنو.

 از رسول خدا صلى الله علیه و آله شنیدم که فرمودند: اگر مى دانستید در رمضان چه پاداشى براى شما نهفته است ، بیش از این شکر مى کردید.

هنگامى که شب اول آن فرا رسید، خداوند حتما گناهان امتم را مى بخشد، همه آنها را آشکار آن و پنهان آن را و دو هزار هزار درجه شما را بالا مى برد و پنجاه شهر براى شما مى سازد.

شب دوم ... شب سوم ... ( روایت طولانی ست و تا شب سی ام پاداشهایی را بیان می دارد تا آنجا که می فرماید: )

بهشت درى بنام ریان (سیراب ) دارد که تا روز قیامت باز نمى شود، آنگاه براى مردان و زنان روزه دار امت محمد صلى الله علیه و آله گشوده مى شود. آنگاه (رضوان ) خزانه دار بهشت ندا مى دهد، اى امت محمد! به در (ریان ) بیایید و بدین ترتیب ، امت من از این در وارد بهشت مى شوند. اکنون اگر کسى در ماه رمضان آمرزیده نشود، در کدام ماه آمرزیده خواهد شد! هیچ نیرو و قدرتى نیست ، مگر از خداى بلند مرتبه و بزرگ .


حدیث : 12

عن ابن عباس قال کان رسول الله صلى الله علیه و آله اذا دخل شهر رمضان اطلق کل اسیر و اعطى کل سائل .

ترجمه :

ابن عباس: روش رسول خدا صلى الله علیه و آله این بود که به هنگام فرا رسیدن ماه رمضان هر اسیرى را آزاد و به هر سائلى مالى عطا مى نمود.


منبع:

ثواب الاعمال و عقاب الاعمال

مرحوم شیخ صدوق (ره )


||| تقویم ماه مبارک رمضان |||

دوشنبه, ۲۵ خرداد ۱۳۹۴، ۰۷:۴۶ ب.ظ

تقویم 1

از:

تقویم شیعه

عبدالحسین نیشابوری


رمضان المبارک

ماه مبارک رمضان ماه پر خاطره اى است . روزهاى 1،3،4،6،10،12،13،14،15،16،17،19،20،21،23،24 یاد آور لحظاتى حساس از تاریخ اسلام است . هم یادمانهاى خوش و هم روزهاى حزن انگیز در این ماه به چشم مى خورد.
ولادت امام حسن مجتبى (علیه السلام ) و معراج پیامبر (صلى الله علیه و آله ) دو خبر سرور آفرین در این ماه است . مرگ ابولهب ، ابن ملجم ، عایشه مروان ، زیاد بن ابیه ، حجاج ثقفى نیز روزهاى نابودى دشمنان اهل بیت (علیهم السلام ) است . از سوى دیگر شهادت حضرت زهرا (علیها السلام ) بنابر قولى ، ضربت خوردن و شهادت امیر المؤ منین (علیه السلام )، وفات حضرت خدیجه (علیها السلام ) و حضرت نفسیه (علیها السلام ) و شهادت مختار روزهاى حزن آل محمد (علیهم السلام ) است .
جنگ بدر، طائف ، تبوک و فتح مکه روزهاى تاریخ ساز اسلام است . عروج حضرت عیسى (علیه السلام ) به آسمان ، نزول قرآن ، مراسم عقد اخوت ، دعاى باران توسط پیامبر (صلى الله علیه و آله ) نیز وقایع مهم تاریخى هستند.
بدعت نماز تراویح توسط عمر، ورود محمد بن ابى بکر به مصر، بیعت با امام مجتبى (علیه السلام )، آمدن نامه هاى اهل کوفه براى امام حسین (علیه السلام )، حرکت حضرت مسلم به سمت کوفه ، ولایتعهدى امام رضا (علیه السلام ) و ضرب سکه به نام آن حضرت ، هر یک یاد آور فرازهایى از برگهاى اسلام اند.


1 ماه رمضان

در شب اول ماه مبارک رمضان غسل و زیارت امام حسین (علیه السلام ) وارد شده است (1).


الف - ولایتعهدى امام رضا (علیه السلام )

در 7 رجب سال 200 ماءمون عباسى نامه اى به امام رضا (علیه السلام ) نوشت ، و آن بزرگوار را براى ولایت عهدى خویش به مرو فراخواند(2) در روز اول ماه رمضان سال 201 ه‍ مردم با حضرت رضا (علیه السلام ) به ولایتعهدى بیعت کردند(3)، و بعضى ششم این ماه نقل کرده اند.


ب - مرگ مروان

در این روز در سال 65 ه‍ مروان بن حکم در سن 81 سالگى در دمشق به درکات جحیم شتافت ، و مدت خلافت او 9 ماه بود(4).
مروان پسر حکم بن ابى العاص بود و به ((وزغ بن وزغ )) ملقب گردیده بود. او و پدرش مورد لعن پیامبر (صلى الله علیه و آله ) واقع شدند، حتى عایشه به مروان گفت : شهادت مى دهم که پیامبر (صلى الله علیه و آله ) پدرت را لعن کرد در حالیک تو در صلب او بودى .
مروان در عداوت با خدا و پیامبر (صلى الله علیه و آله ) و اهل بیت (علیهم السلام ) خصوصا امیر المؤ منین (علیه السلام ) از زمان عثمان تا آخر ایام خود بسیار کوشید. بعد از آنکه عثمان او و پدرش حکم را از طائف بر خلاف امر پیامبر (صلى الله علیه و آله ) به مدینه بازگردانید، خمس افریقیه را به مروان داد و فدک را هم به او واگذار کرد و او را وزیر و کاتب خود قرار داد.
او در ایام خلافت عثمان فتنه ها بپا کرد. در جنگ جمل تیرى زد و طلحه را کشت و بعد از فتح هنگامى که اسیر شد حسنین (علیهم السلام ) را شفیع قرار داد و امیر المؤ منین (علیه السلام ) او را رها کرد. به حضرت عرض ‍ کردند: از او بیعت بگیر. فرمود: همانا دست او دست یهودى است ، چه اینکه یهود به مکر و حیله معروفند.
بعد از آن که مروان به معاویه پیوست هرگاه حکومت شهرى به او داده مى شد، در ترویج سب امیر المؤ منین (علیه السلام ) مجد و مصر بود. او در مدینه هر جمعه بر منبر پیامبر (صلى الله علیه و آله ) بالا مى رفت و در حضور مهاجرین و انصار امیر المؤ منین (علیه السلام ) را سب مى کرد. مروان بعد از هلاک شدن یزید به جاى وى نشست ، و همسر او را به عقد خود در آورد و نه ماه خلافت کرد. همسر یزید زهرى در غذاى او ریخت که لال شد و آخر الآمر متکابر دهان او گذاشت ، و باکنیزان روى او نشستند تا اینکه در اول ماه رمضان به درک واصل شد(5).


ج - جنگ تبوک

در اول ماه رمضان سال 9 ه‍ جنگ تبوک به وقوع پیوست (6) این جنگ را فاضحه نیز مى گویند، زیرا منافقین مدینه و کسانى که قصد کشتن پیامبر (صلى الله علیه و آله ) را در عقبه داشتند رسوا و مفتضح شدند.
به لشکرى که در این جنگ شرکت ((جیش العسره )) مى گویند، زیرا در سختى و زحمت فراوان ، با اینکه ایام جمع آورى محصول بود به جنگ رفتند. حرکت لشکر در ماه رجب بود که 30 هزار نفر حرکت کردند و فقط هزار نفر سواره بودند. پیامبر (صلى الله علیه و آله ) فرمودند: ((کفش فراوان با خود بیاورید))، و در مسیر هر دو نفر به یک خرما سد جوع مى کردند و آب هم کمیاب بود. در این جنگ عده اى از زنها نیز همراه حضرت حرکت کردند.
از سوى دیگر 82 نفر از منافقین مدینه با عذر تراشى به جنگ نرفتند و در مدینه ماندند تا در غیاب آن حضرت خانه آن حضرت را غارت کنند و خانواده ایشان را از مدینه بیرون نمایند. پیامبر (صلى الله علیه و آله ) امیر المؤ منین (علیه السلام ) را به جاى خود در مدینه خلیفه قرار داد و منافقین کلماتى گفتند که خاطر مبارک امیر المؤ منین (علیه السلام ) را آزردند. پیامبر (صلى الله علیه و آله ) به آن حضرت فرمود: اءما ترضى اءن تکون منى بمنزله هارون من موسى الا اءنه لا نبى بعدى ...؟
در بازگشت از تبوک چهل نفر از منافقین که همراه حضرت بودند، تصمیم گرفتند وقتى شتر حضرت بالاى گردنه مى رسد کدوها را پر از ریگ نمایند و به زیر دست و پاى شتر حضرت رها کنند تا شتر رم کند و پیامبر (صلى الله علیه و آله ) از شتر افتاده و به قتل برسد. هنگام اجراى توطئه شتر حضرت قدم از قدم برنداشت و مکر منافقین شکست خورد و خداوند وجود مقدس ‍ پیامبر (صلى الله علیه و آله ) را حفظ کرد(7).
از سوى دیگر منافقینى که در مدینه مانده بودند قصد جان امیر المؤ منین (علیه السلام ) را نمودند و حفره اى طولانى در مسیر راه مدینه حفر کردند و روى آن را با حصیر پوشاندند تا هنگامى که امیر المؤ منین (علیه السلام ) به استقبال پیامبر (صلى الله علیه و آله ) مى آید هنگام مراجعت میان آن حفره بیفتد و آنان بر سرش بریزند و او را به قتل برسانند. ولى هنگام مراجعت اسب آن حضرت از روى حصیر و گودال عبور ننمود و بار دیگر حیله منافقین باطل گردید(8).
در تبوک جنگى صورت نگرفت و آن حضرت بالشکر به مدینه بازگشتند(9). وقوع این جنگ در ماه رجب هم نقل شده است (10).


د - وفات حضرت نفیسه (علیها السلام )

در این روز در سال 208 ه‍ زاهده عابده حضرت نفیسه خاتون (علیها السلام ) دختر حسن بن زید بن حسن بن على بن ابى طالب (علیهم السلام ) در مصر وفات کرد(11).
شوهر آن حضرت اسحاق مؤ تمن پسر حضرت صادق (علیه السلام ) بوده ، و از طرف مادر منتسب به آقا قمر بنى هاشم (علیه السلام ) است (12).
حضرت نفیسه (علیها السلام ) براى خود قبرى کنده بود و پیوسته در آن قبر نماز مى خواند و ختم قرآن مى نمود.
آن حضرت در اول ماه رجب بیمار شد، و نامه اى به شوهرش که در مدینه بود نوشت و او را از احوال خود با خبر کرد. در شب اول ماه رمضان بیمارى شدت پیدا کرد و فرداى آن روز در حالتى که روزه بود طبیب آوردند و او امر به افطار کرد. آن حضرت فرمود: ((واعجبا! سى سال است از خداوند مسئلت دارم با حالت روزه از دنیا بروم ، و اکنون که روزه هستم افطار کنم ))؟ پس خواندن سوره انعام را شروع کرد، و چون به آیه مبارکه لهم دار السلام عند ربهم رسید وفات کرد.
شوهر آن حضرت زمانى رسید که ایشان وفات کرده بود. او مى خواست آن حضرت را به مدینه ببرد و در بقیع نزد اجداد طاهرینش دفن کند، ولى مردم مصر با التماس و در خواست او را نگه داشتند. اسحاق مؤ تمن پیامبر (صلى الله علیه و آله ) را در خواب دید که فرمودند: ((با اهل مصر در این ماجرا مخافت نکنى ، که به خاطر نفسیه خداوند رحمت و برکاتش را نازل مى کند)). جناب اسحاق بدن آن حضرت را در محل فعلى دفن کردند و معروف است که دعا کنار قبر آن حضرت مستجاب است (13).


3 ماه رمضان


شهادت حضرت زهرا (علیها السلام )

به قولى شهادت حضرت صدیقه طاهره زهراى مرضیه (علیها السلام ) در این روز است (14).


4 ماه رمضان


مرگ زیاد بن ابیه

زیاد بن ابیه در سال 53 ه‍ در کوفه به هلاکت رسید(15). او مشهور به زیاد بن ابیه ، زیاد بن امه ، زیاد بن عبید، و زیاد بن سمیه است ؛ و چون پدر زیاد از کثرت معلوم نبود به او زیاد بن ابیه مى گفتند.
هنگامى که به معاویه پیوست به او زیاد بن ابى سفیان و برادر معاویه شد و زناى مادر خود را قبول کرد. سمیه کنیز حارث بن کلده طبیب بود. حارث او را به چراندن گوسفندان وادار کرده بود ولى طبع زشت و شهوانى سمیه آنقدر در صحرا ننگ به بار آورد که حارث او را از خود راند. از آن پس سمیه اسما خود را به عبید چوپان ثقفى چسباند و رسما جزء فواحش طائف در آمد و حیثیت خاندان عبید را هم لکه دار کرد.
برادرى او با معاویه یکى از راههایى بود که معاویه براى جلب زیاد به طرف خود به کار گرفت . او مجلسى ترتیب داد و از عده اى به عنوان شاهد در آنجا استفاده کرد که از جمله ابو مریم مشروب فروش طائف بود. او برخاست و به زیاد گفت : شبى ابوسفیان به طائف آمد و از من فاحشه اى خواست . در آن شب کسى جز سمیه نبود. صبر کردیم تا رفت و آمدها کم شد. سمیه را براى او فرستادم . زیاد زناى مادر خود را قبول کرد و برادر معاویه شد! معاویه هم براى باوراندن این نسبت به و خواهرش را به خانه او فرستاد و دستور داد چادر از سر بر دارد چرا که محرم اوست (16).
زیاد بعد از برادرى با معاویه برائت از حضرت امیر المؤ منین (علیه السلام ) و قتل شیعیان على بن ابى طالب (علیه السلام ) و غارت اموال آنان را شروع کرد. دست بریدن ، شکم پاره کردن ، با دار آویختن ، زنده به گور کردن ، میل سرخ شده به چشمان شیعیان کشیدن ، فرزندان را سر بریدن ، خانه خراب کردن و آتش زدن از جمله کارهاى او بود. عبد الرحمن بن حسان را به جرم محبت على بن ابى طالب (علیه السلام ) زنده در گور کرد(17).
در بصره و کوفه سیزده هزار نفر را به جرم شیعه بودن یا به احتمال شیعه بودن کشت ، و بعد به معاویه نوشت : من تا به این حد خواسته تو را انجام دادم و این کارها با دست چپم بود. اگر حکومت حجاز به من واگذار شود با دست راستم که بیکار است همین عمل را انجم مى دهم ، و تصمیم دارم از مردم عراق در مسجد بخواهم که برائت از على (علیه السلام ) و مدح خاندان امیه را علنى نمایند. هر کس قبول نکند او را بکشم و خانه او را خراب کنم ، چون این خبر منتشر شد، امام حسن (علیه السلام ) و شیعیان نفرین کردند و بعضى امیر المؤ منین (علیه السلام ) را در خواب دیدند که او را نفرین کرد، و آن ملعون قبل از عملى کردن تصمیمش به مرض طاعون مبتلا شد و به درکات جحیم واصل گردید(18).


6 ماه رمضان


ضرب سکه به نام امام رضا (علیه السلام )

در این روز در سال 201 ه‍ سکه طلا به نام مبارک حضرت رضا (علیه السلام ) زدند. بنابر قولى این روز روز ولایت عهدى اجبارى آن حضرت بوده است (19)، و مردم با آن حضرت به ولایت عهدى بیعت نمودند(20).


10 ماه رمضان


الف - آمدن نامه هاى اهل کوفه براى امام حسین (علیه السلام )

در سال 60 ه‍ جمعى از کوفیان نامه هاى مردم کوفه را براى امام حسین (علیه السلام ) آوردند(21). که از جمله نام سلیمان بن صرد و مسیب بن نجبه و رفاعه بن شداد بجلى و حبیب بن مظاهر و جمعى از شیعیان آن حضرت در آنها بود، که توسط عبد الله بن مسمع همدانى و عبد الله بن وال خدمت امام (علیه السلام ) آورده شد.


ب - وفات حضرت خدیجه (علیها السلام )

در این رز حضرت خدیجه کبرى (علیها السلام ) از دنیا رحلت فرمودند(22). این قول بنابر نقل 45 روز بعد از رحلت جناب ابوطالب (علیه السلام ) است (23). اقوال دیگر در رحلت آن حضرت چنین است : 23 رجب ، 27 رجب ، آخر رجب ، اول ماه رمضان ، 12 ماه رمضان . آن حضرت بعد از حضرت ابوطالب (علیه السلام ) به سه روز فاصله و به قولى یک ماه و به قولى 45 روز و به قولى 50 روز وفات کرده است (24).
آن حضرت نخستین همسر پیامبر (صلى الله علیه و آله ) بود، و تا خدیجه (صلى الله علیه و آله ) زنده بود نبى گرامى اسلام (صلى الله علیه و آله ) همسرى اختیار نفرمود. سبقت به اسلام و خدمات او به پیامبر (صلى الله علیه و آله ) زیاده از آن است که ذکر شود. در فضیلت آن حضرت همین بس ‍ که والده مکرمه حضرت صدیقه طاهره (علیها السلام ) است ، و همه ذرارى پیامبر (صلى الله علیه و آله ) به ایشان منتهى مى شوند(25).
آن حضرت هنگام رحلت چند وصیت به پیامبر (صلى الله علیه و آله ) نمودند، و با آن همه فداکارى و انفاق مال ، به پیامبر (صلى الله علیه و آله ) عرض کردند: ((یا رسول الله ، مرا ببخشید که در حق شما کوتاهى کردم )). پیامبر (صلى الله علیه و آله ): ((حاشا و کلا! من از شما تقصیرى ندیدم ، بلکه منتهاى سعى و کوشش خود را در حق من نمودى . شما در خانه من زحمات زیادى را متحمل شدى . اموالت را در راه خدا بذل و بخشش نمودى )).
آنگاه خدیجه (علیها السلام ) عرض کرد: یا رسول الله ، شما را وصیت مى کنم به این دختر و به حضرت فاطمه (علیها السلام ) اشاره نمود این دختر بعد از من یتیم و غریب است . کسى از زنهاى قریش او را اذیت نکند. کسى به صورت او لطمه اى نزند، به روى او داد نزند و مکروهى نبیند(26).
آن حضرت اولین زنى است که پیامبر (صلى الله علیه و آله ) را تصدیق نمود، و اول زنى است که در مکه با رسول خدا (صلى الله علیه و آله ) نماز جماعت خواند، و اول زنى است که ایمان خود را در مکه در میان مشرکین اظهار نمود، و اول زنى است که در مقابل دشمن از رسول خدا (صلى الله علیه و آله ) دفاع نمود و تمام اموال خود را به پیامبر (صلى الله علیه و آله ) بخشید، و اول زنى است که ایمانش با قبول ولایت امیر المؤ منین (علیه السلام ) به درجه کمال رسید.
روزى پیامبر (صلى الله علیه و آله ) خدیجه (علیها السلام ) را خواست و در کنار خود نشانید و فرمود: این جبرئیل است و مى گوید: براى اسلام شروطى است که عبارتند از: اقرار به یگانگى خداوند متعال ، اقرار به رسالت رسولان ، اقرار به معاد و اصول این شریعت و احکام آن ، اطاعت از اولى الامر و ائمه طاهرین از فرزندان او یکى بعد از دیگرى با برائت از دشمنان ایشان .
خدیجه (علیها السلام ) به هه آنها اقرار نمود و ائمه طاهرین به خصوص امیر المؤ منین (علیه السلام ) را تصدیق کرد. پیامبر (صلى الله علیه و آله ) فرمود: هو مولاک و مولى المؤ منین و امامهم بعدى : یعنى ((على مولاى تو و مولاى مؤ منان بعد از من و امام ایشان است )). آنگاه از خدیجه (علیها السلام ) در قبول ولایت امیر المومنین (علیه السلام ) عهد مؤ کد گرفت . سپس رسول خدا (صلى الله علیه و آله ) یک یک از اصول و فروع دین حتى آداب وضو و نماز و روزه و حج و جهاد و صله رحم و واجبات و محرمات را بیان فرمود.
سپس پیامبر (صلى الله علیه و آله ) دست خود را بالاى امیر المؤ منین نهاد و خدیجه (علیها السلام ) دست خود را بالاى دست رسول خدا (صلى الله علیه و آله ) و به این ترتیب با امیر المؤ منین (علیه السلام ) بیعت نمود(27).


12 ماه رمضان


مراسم عقد اخوت

در این روز در سال اول هجرت رسول گرامى اسلام (صلى الله علیه و آله ) بین اصحاب خود عقد اخوت بست و امیر المؤ منین (علیه السلام ) را برادر خود گردانید(28).


13 ماه رمضان


مرگ حجاج ثقفى

در سال 95 ه‍ در چنین روزى ظالم سفاک پلید حجاج بن یوسف ثقفى به هلاکت رسید. او در زمان ولید بن عبد الملک در شهر واسط که خودش بنا کرده بود با مرض آکله در شکمش به درک واصل شد(29). اقوال دیگر در روز مرگ او 21، 23، 25، 27 ماه رمضان است .
مادر او قارحه نامى بود که قبل از همسرى با یوسف بن عقیل پدر ظاهرى حجاج ، در منزل حارث بن کلده طبیب بود. هنگامى که حجاج به دنیا آمد سوراخ مقصد نداشت ، طبیب براى او سوراخ قرار داد. همچنین او شیر نمى خورد تا اینکه بز سیاهى کشتند و از خونش بر پستان مادر و به صورت حجاج مالیدند و او از روز چهارم پستان قبول کرد. به این سبب حجاج خونخوار شد و مى گفت : بیشترین لذت من در ریختن خون است . این صفت از کسى که مدت حمل او دو سال و نیم بوده و بیش از دو سال و نیم پس از مرگ پدرش به دنیا آمده ، بعید نیست (30)!!
تعداد کشته شدگان به دست او را بجز جنگها، یکصد و بیست هزار نفر نوشته اند. هنگامى که هلاک شد، در زندان او پنجاه هزار مرد و سى هزار زن بود که 16 هزار از آنها برهنه و عریان بودند، و قاعده آن ملعون این بود که زن و مرد و اطفال را با هم زندانى مى کرد، زنان او سقف نداشت .
عده زیادى از دوستان و شیعیان امیر المؤ منین (علیه السلام ) را شهید کرد، از جمله کمیل بن زیاد نخعى (31)، قنبر غلام امیر المؤ منن (علیه السلام )(32)، عبد الحرمن بن ابى لیلى انصارى ، که آن قدر او را تازیانه زد که امیر المؤ منین (علیه السلام ) را سب کند و او مناقب آن حضرت را مى گفت ، تا حجاج دستور داد او را شهید کردند. دست و پاى یکى از حواریین امام زنى العابدین (علیه السلام ) به نام یحیى بن ام طویل را برید تا شهید شد. همچنین سعید بن جبیر را به شهادت رسانید که 15 روز بعد از قتل او حجاج به درک واصل شد.
حجاج به مرض آکله مبتلا شد، و طبیب تکه گوشتى را به نخى بست تا آن ملعون بلعید. طبیب آخر نخ را نگه داشت ، و بعد از لحظه اى نخ را کشید و دید چیزى نمانده است ، و معلوم شد که به زودى جا با مالک جهنم خواهد سپرد(33). قبر او را در شهر واسط مخفى کردند و آب روى آن رها کردن ولى در زمان سفاح قبر او را پیدا کردند، آنچه مانده بود سوزانده و بر باد دادند(34). او بیست سال در عراق حکومت کرد، و عمر نحسش 53 سال بود(35).


14 ماه رمضان


شهادت مختار

در سال 67 هه در چنین روزى مختار بن ابى عبیده ثقفى به شهادت رسید، و مزار او کنار مرقد حضرت مسلم (علیه السلام ) در انتها مسجد کوفه است (36).
مصعب بعد از به شهادت رساندن مختار، دستور داد همسر او را دستگیر کنند. او زنى مؤ منه به نام عمره دختر نعمان بن بشیر انصارى بود. مصعب گفت : برائت بجوى از شوهرت . او گفت : چگونه برائت بجویم از کسى که روزهاى روزه و شبها به نماز مشغول بود، و خون خود را براى خدا و پیامبر (صلى الله علیه و آله ) نثار کرد و خونخواهى فرزند پیامبر (صلى الله علیه و آله ) نمود؟ مصعب در حالتى که شمشیرش را از غلاف بیرون کشیده بود، گفت : پس تو را به شوهرت ملحق مى کنم . همسر مختار جواب داد: پس از این مرگ بهشت است و به خدا قسم هیچ چیزى را بر محبتم به على بن ابى طالب (علیه السلام ) ترجیح نمى دهم .
در گرماى هوا در صحرایى بین حیره و کوفه دست و پاى او را بستند و بعد گردن او را زدند و سر از بدنش جدا کردند. این زن مؤ منه اولین زن شهیدى است که در محبت امیر المؤ منین (علیه السلام ) با شکنجه کشته شد(37).


15 ماه رمضان


الف - ولادت امام حسن مجتبى (علیه السلام )

شب نیمه ماه رمضان سال سوم ه‍ دومنین امام شیعیان حضرت ابو محمد حسن بن على بن ابى طالب (علیه السلام ) در شهر مدینه به دنیا آمد(38).
القاب آن حضرت : سید، سبط، امنى ، حجت ، بر، نقى ، زکى ، مجتبى ، زاهد.
رنگ مبارکش سرخ و سفید، دیدگان مبارکش گشاده و چشمانش مشکى بود. گونه مبارکش هموار و محاسنش انبوه و موى سرش مجعد بود. گردن مبارک در نور و سفا ماننده نقره صیقل زده ، میانه بالا و شانه هایى گشاده داشت و از همه مردم خوشروتر بود. خضاب بسیار مى کرد و بدن شریفش ‍ در نهایت لطافت بود(39).
در روز هفتم ولادت آن حضرت ، مادرش فاطمه زهرا (علیها السلام ) آن مولود مبارک را در پارچه حریرى که جبرئیل (علیه السلام ) آن را براى پیامبر (صلى الله علیه و آله ) از بهشت آورده بود، پیچید و خدمت رسول گرامى اسلام (صلى الله علیه و آله ) آورد، و آن حضرت نام مبارکش را حسن نهاد و گوسفندى براى حضرتش عقیقه نمود(40).


ب - حرکت حضرت مسلم (علیه السلام ) به سمت کوفه

در این روز در سال 60 ه‍ حضرت ابا عبد الله (علیه السلام ) جناب مسلم بن عقیل (علیه السلام ) را به کوفه روانه کرد. همراه او پاسخ نامه هاى کوفیان را داده بود که مضمون آن چنین بود: ((به سوى شما برادر و پسر عمویم ، موثق اهل بیت خویش ، مسلم بن عقیل را فرستادم . اگر او بنویسد براى من که راءى دانایان و بزرگان شما متفق شده بر آنچه در نامه ها درج کرده اید، به زودى به سوى شما خواهم آمد، انشاء الله (41))).


16 ماه رمضان


ورود محمد بن ابى بکر به مصر

در این روز در سال 37 38 ه‍ جناب محمد بن ابى بکر به عنوان استاندار از طرف امیر المؤ منین (علیه السلام ) وارد مصر شد(42).


17 ماه رمضان


الف - معراج پیامبر

معرج پیامبر (صلى الله وعلیه و آله ) پنج سال بعد از بعثت در چنین روزى واقع شده (43)، و آیه سبحان الذى اسرى بعبده لیلا من المسجد الحرام الى المسجد القصى ...(44)، در این باره نازل شده است . معراج پیامبر (صلى الله علیه و آله ) در 21 ماه رمضان نیز نقل شده است (45).
معراج از جمله ضروریات اسلام است (46)، و از آیات کریمه و احادیث متواتره ثابت شده است که خداوند متعال حضرت رسول (صلى الله علیه و آله ) را در یک شب از مکه معظمه تا مسجد الاقصى و از آنجا به آسمانها تا سدره المنتهى و عرض اعلى برد، و عجایب آفرینش آسمانها را به آن حضرت نمایاند و رازهاى نهانى و معارف نامتناهى را به آن حضرت القا فرمود و آن حضرت در بیت المعمور تحت عرش به عبادت حق تعالى قیام فرمود و با انبیاء (علیهم السلام ) ملاقات نمود و داخل بهشت شد و منازل اهل بهشت و احوال کسانى که در عذاب بودند را مشاهده فرمود.
احادیث متواتر دلالت دارد که عروج آن حضرت به بدن بوده نه به روح ، و در بیدارى بوده نه در خواب (47).
اقوال دیگر در تعیین روز معراج چنین است : 17 ماه رمضان سال 12 قبل از هجرت ، 17 ربیع الاول قبل از هجرت ، 17 رجب قبل از هجرت 17 ماه رمضان 5 سال قبل از بعثت ، 27 ماه رمضان ، 21 ماه رمضان
درباره مکانى که آغاز حرکت پیامبر (صلى الله علیه و آله ) به سوى معراج بوده نیز چند قول است : از منزل خدیجه (علیها السلام )، از منزل ام هانى خواهر امیر المؤ منین (علیه السلام )، از شعب ابى طالب (علیه السلام )(48).
امام صادق (علیه السلام ) فرمودند: حقتعالى حضرت رسول (صلى الله علیه و آله ) را صد و بیست و چهار مرتبه به آسمان برد، و در هر مرتبه به آن حضرت درباره ولایت و امامت امیر المؤ منین (علیه السلام ) و دیگر ائمه طاهرین (علیهم السلام ) زیاده از سایر فرایض تاءکید و توصیه نمود(49).


ب - جنگ بدر

در روز جمعه در سال دوم هجرت جنگ بدر کبرى به وقوع پیوست (50) 18 یا 19 این ماه هم ذکر شده است .
تعداد مسلمانان 313 نفر و تعداد شهداى آنان 9 تا 14 نفر، و تعداد کفار 950 نفر بود. مقتولین کفار 70 نفر بودند و 70 نفر را هم مسلمانان اسیر گرفتند. 35 نفر از 70 نفر کشته هاى کفار به دست امیر المؤ منین (علیه السلام ) به قتل رسیدند(51).
در این جنگ ابوجهل نیز کشته شد(52). ابوجهل هشام بن مغیره مخزومى از دشمنان سر سخت پیامبر (صلى الله علیه و آله ) بود. او با اینکه نامش ‍ هشام بود ولى از فرط بدجنسى و زشت سیرتى به اءبى جهل مکنى شد. ابوجهل کسى بود که در مکه آزار و اذیت بسیار به رسول اکرم (صلى الله علیه و آله ) نمود. بچه دان شتر بر سر مبارک حضرت ریخت . خاکستر و خاک بر سر مبارک حضرت ریخت . سنگ به دندان مبارکش زد، نسبت کذب و جنون به آنان حضرت داد. مادر عمار یاسر جناب سمیه را بعد از شکنجه بسیار با نیزه اى که به ران او زد شهید کرد.
در جنگ بدر دو برادر انصارى (معاذ و معوذ) به خاطر سابقه اى که از او در اذیت پیامبر (صلى الله علیه و آله ) شنیده بودند تصمیم به کشتن او گرفتند. به هر صورت او را ضربه هایى زدند و یکى از دو برادر دستش قطع شد و به پوست آویزان گردید، ولى چون دید دستش مزاحم جنگ با ابوجهل و هواداران اوست ، زیر پایش گذاشت و دفعتا آن را از بدنش جداکرد، و سپس ‍ ابوجهل را نقش زمین کردند.
بعد از جنگ ، پیامبر (صلى الله علیه و آله ) فرمود: کسى خبر از ابوجهل بیاورد. عبد الله بن مسعود رفت و پا روى سینه او گذاشت . ابوجهل به هوش آمد و گفت : بر جاى بلندى پاى گذاشته اى ، کاش قاتل من دهقان نبود (که کنایه اى به انصار بود). عبد الله بن مسعود سر او را از بدن جداکرد و نزد پیامبر (صلى الله علیه و آله ) آورد و جلوى پاى آن حضرت انداخت . پیامبر (صلى الله علیه و آله ) شکر الهى بجا آورد(53)، و خداوند نصرت خود را بر پیامبر (صلى الله علیه و آله ) نازل نمود، و آن حضرت فرمود: امروز روز عید است و باید شکر خدا را بر نعمتى که به اهل ایمان عطا فرموده به جاى آورد(54).


ج - قتل عایشه

در شب 17 ماه رمضان در سال 58 ه‍ در مدینه ، عایشه دختر ابوبکر به دست معاویه کشته شد، و به سزاى اعمالش رسید(55). دو قول دیگر در این باره 29 رجب و آخر ذى الحجه است .
پیامبر (صلى الله علیه و آله ) دوست داشت تا زنده است مرگ و دفن عایشه را ببیند(56). ابن ابى الحدید مى گوید: اگر خلیفه دوم به جاى على (علیه السلام ) بود هر آینه عایشه را قطعه قطعه مى کرد(57).
معاویه چون خواست براى پسرش یزید از مردم بیعت بگیرد، عایشه انکار آن کرد و معاویه را تهدید کرد و گفت : برادرم محمد را کشتى ، و براى یزید بیعت مى گیرى ؟ معاویه ترسید که مبادا او ایجاد فتنه کند. لذا در خانه خود چاهى کند و آن را پر از آهک کرد و فرش قیمتى بر روى آن پهن نمود و عایشه را وقت نماز عشا به خانه خود خواندم وقتى عایشه وارد شد، معاویه او را به نشستن بر آن تخت تعارف کرد. همین که روى آنشست ، فرو رفت و به چاه افتاد و هلاک شد. معاویه در چاه چندین نیزه مسموم تعبیه کرده بود و هنگامى که عایشه در چاه افتاد فورا کار او ساخته شد.
عایشه در زمان حیات پیامبر (صلى الله علیه و آله ) با آن حضرت رفتار نامناسبى داشت ؟ با امیر المؤ منین (علیه السلام ) و حضرت صدیقه (علیها السلام ) و همسران پیامبر (صلى الله علیه و آله ) رفتارهاى زشت و کینه توزانه اى روا داشت ؟ واقعه جمل و کشته شدن حدود بیست هزار نفر از مسلمین به خاطر فتنه او از کارهاى معروف اوست (58).
وقتى حضرت زهرا (علیها السلام ) به شهادت رسید، همسران رسول خدا (صلى الله علیه و آله ) براى سر سلامتى امیر المؤ منین آمدند جز عایشه که اظهار مریضى کرد و سخنى گفت که دلالت بر خوشحالى او داشت (59).
از مشخص ترین نشانه هاى بغض و کینه او نسبت به امیر المؤ منین (علیه السلام ) این بود که غلامش را ((عبد الرحمن )) نام نهاد و گفت : این نام گذارى را به خاطر محبتم به قاتل على بن ابى طالب یعنى عبد الرحمن بن ملجم انجامد دادم (60).


19 ماه رمضان


ضرب خوردن امیر المؤ منین (علیه السلام )

در 19 ماه رمضان سال 40 ه‍ در نماز صبح در مسجد کوفه با شمشیرى مسموم به دست ناپاک ابن ملجم منافق بر فرق مبارک امیر المؤ منین (علیه السلام ) ضربت وارد شد.
در 13 ماه رمضان سال 40 ه‍ حضرت مولى الموحدین على بن ابى طالب امیر المؤ منین (علیه السلام ) بعد از فارق شدن از جنگ نهروان از شهادت خود خبر دادند(61). در آن روز حضرت بر فراز منبر بعد از بیان کلماتى درربار در حقایق اسلام ، در آخر بیانات شریف خود، به فرزندشان امام حسن مجتبى (علیه السلام ) فرمودند: تا امروز چند روز از ماه مبارک رمضان مى گذرد؟ امام مجتبى (علیه السلام ) فرمود: 13 روز گذشته است . از امام حسین (علیه السلام ) پرسیدند: چند روز باقى مانده است ؟ امام حسین (علیه السلام ) فرمود: 17 روز باقى مانده است . در این هنگام امیر المؤ منین (علیه السلام ) دست به محاسن مبارک گرفتند و فرمودند: نزدیک است این موى من به خون سرم خضاب شود.
در شب 16 ماه رمضان سال 40 ه‍ امیر المؤ منین (علیه السلام ) در خواب پیامبر (صلى الله علیه و آله ) را دیدند، و آن حضرت به نزدیک شدن ملاقاتشان در بهشت به امیر المؤ منین (علیه السلام ) بشارت دادند، امیر المؤ منین (علیه السلام ) به دخترشان ام کلثوم (علیها السلام ) خبر دادند(62). در شب نوزدهم در شب نوزدهم امیر المؤ منین (علیه السلام ) روزه را در منزل ام کلثوم (علیها السلام ) افطار نمودند(63).
در شب 19 ماه رمضان سال 40 ه‍ وردان و شبیب که با ابن ملجم در شهادت امیر المؤ منین (علیه السلام ) همراه بودند، در حین درگیرى کشته شدند(64).
در سال چهلم گروهى از خوارج در مکه جمع شدند و بر کشتگان نهروان گریستند. سه نفر از آنان با هم پیمان بستند که در یک شب امیر المؤ منین (علیه السلام ) و عمرو عاص و معاویه را بکشند.
ابن ملجم کشتن امیر المؤ منین (علیه السلام ) را بر عهده گرفت و وارد کوفه شد و با کمک قطام بنت اخضر که ابن ملجم قصد ازدواج با او را داشت ، و با همدستى شبیب بن بجره و وردان بن مجاله تصمیم خود را عملى کرد.
در صبح روز نوزدهم بعد از اذان صبح ، امیر المؤ منین (علیه السلام ) وارد مسجد شد و صداى نازنین ایشان به یا ایها الناس ، الصلاة بلند شد.
سپس آن حضرت مشغول نماز شد. هنگامى که در رکعت اول سر از سجده برداشت شبیب بر آن حضرت حمله ور شد، ولى شمشیرش خطا کرد. بلافاصله ابن ملجم لعنه الله حمله کرد و شمشیر او فرق مبارک آن حضرت را شکافت و محاسن شریفش له خون فرق مبارکش خضاب شد، و صداى مبارکش بلند شد: بسم الله و بالله و على مله رسول الله ، فزت و رب الکعبه .
صداى جبرئیل بلند شد: تهدمت والله ارکان الهدى و انطمست اعلام التقى و انفصمت العروه الوثقى ، قتل ابن عم المصطفى ، قتل الوصى المجتبى ، قتل على المرتضى ، قتل اشقى الاشقیاء.


20 ماه رمضان


فتح مکه

در سال 8 ه‍ فتح مکه واقع شد. در این فتح بزرگ تعداد مسلمانان 12 هزار نفر، و شهدا 2 نفر بودند. علت شهادت آن دو این بود که همراه لشکر نبودند و از آخر مکه وارد شده بودند، و لذا مورد هجوم قرار گرفته شهید شدند(65).
در این روز امیر المؤ منین (علیه السلام ) به امر مبارک خاتم الانبیاء (صلى الله علیه و آله )، براى شکستن بتهایى که در کعبه بود، پاى مبارک خود را بر کتف شریفش اشرف مخلوقات نهاد(66).
مجلسى (رحمه الله ) از تاریخ طبرى نقل مى فرماید: هنگامى که پیامبر (صلى الله علیه و آله ) نظر مبارکش بر این قرار گرفت که به طرف مکه حرکت کندت عمر را طلبید و به او فرمود: به مکه برو و اشراف قریش را از حال ما با خبر کن . عمر گفت : من بر جانم از اشراف قیش مى ترسم (67)!
هنگامى که مسلمانان وارد مکه شدند شعار مى دادند: الیوم یوم الملحمه : ((امروز روز در هم کوبیدن است )). پیامبر (صلى الله علیه و آله ) فرمودند: شعار را عوض کنید و بگویید: الیوم یوم المرحمه : ((امروز روز رحمت است )).
بعد فرمود: ابوسفیان و خانه اش در امانند، و هر کس داخل خانه او رفت در امان است . همچنین فرمودند: همه در امانند جز یک نفر به نام ((هبار بن اسود)) و بعضى معاویه را هم ذکر کرده اند(68). حضرت فرمود: ((اگر هبار چسبیده به پرده کعبه هم بود او را بکشید))؟!
علت این بر خورد شدید با هبار آن بود که در یکى از جنگهاى مسلمین با کفار قریش عده اى اسیر از کفار گرفتند و داخل اسرا داماد بزرگ پیامبر (صلى الله علیه و آله ) شوهر زینب دخترشان بود. حضرت فرمودند: هر کس ‍ فدیه بفرستد اسیر او را آزاد مى کنیم . بین آنچه از مکه به عنوان فدیه فرستاده بودند گردنبند حضرت خدیجه (علیها السلام ) به چشم مى خورد که به دخترش زینب داده بود. هنگامى که پیامبر (صلى الله علیه و آله ) آن گردنبند را دیدند به یاد جناب خدیجه (علیها السلام ) افتادند و گریستند. آنگاه از مسلمین خواستند آن فدیه را که یادگار خدیجه (علیها السلام )است ، به آن حضرت ببخشند، و آنان قبول کردند. سپس قرار شد اسرا را آزاد کنند، در مقابل این که هر یک از زنان مسلمان که در مکه اسلام را پذیرفته ، اگر خواست بیاید آزاد باشد.
قرار بر این شد که امیر المؤ منین (علیه السلام ) بروند و هودج فواطم را بیاورند. آن حضرت به تنهایى رفتند و زینب دختر پیامبر (صلى الله علیه و آله ) و دیگر هاشمیات را آوردند، همینکه مقدارى از مکه بیرون آمدند ابوسفیان لعنت الله علیه گفت : پسر عمویش محمد (صلى الله علیه و آله ) جوانهاى شما را گمراه کرد و مسلمان شدند. حال این جوان یعنى على (علیه السلام ) در روز روشن آمده و بستگانش را مى برد. جلو او را بگیرید.
آنها آمدند تا مانع آن حضرت شوند. امیر المؤ منین (علیه السلام ) دفاع فرمودند. بعضى زخمى و بعضى به درک واصل شدند، در این اثنا هبار بن اسود به هودج هاشمیات حمله کرد و نیزه اى حواله هودج زینب دختر پیامبر (صلى الله علیه و آله ) نمود.
امیر المؤ منین (علیه السلام ) حمله به هبار کردند و او را فرارى دادند. زینب در این حمله ترسید و چون ششماهه حامله بود، هنگامى که وارد مدینه شدند بعد از زمانى بچه سقط شده و از دنیا رحلت کرد.
پیامبر (صلى الله علیه و آله ) فرمود: ((خون هبار بن اسود مهدور است ))، و هر کس هر جا او را دید بکشد.
ابن ابى الحدید به استادش مى گوید: پیامبر (صلى الله علیه و آله ) به خاطر ترساندن زینب و سقط جنین او، ریختن خون هبار را جایز دانست . اگر پیامبر (صلى الله علیه و آله ) زنده بود، آیا ریختن خون آن کس را که فاطمه (علیها السلام ) را ترسانید، جایز نمى دانست (69)؟


21 ماه رمضان


الف - شهادت امیر المؤ منین (علیه السلام )

امام المتقین امیر المؤ منین (علیه السلام ) در شب بیست و یکم ماه رمضان مقارن طلوع فجر به شهادت رسید، در حالى که از سن مبارک حضرتش 63 سال گذشته بود(70). در بیستم ماه رمضان اثرات سم در پاهاى مبارک امیر المؤ منین (علیه السلام ) ظاهر شد و پاهاى مبارک ورم کرد(71). در شب بیست و یکم اثر زهر بر بدن مبارک امیر المؤ منین (علیه السلام ) بسیار شد. حضرت فرزندان و اهل بیت خود را جمع کرد و با آنها وداع نمود و وصیت هاى خود را فرمود. در آن شب هر چه خوردنى و آشامیدنى آوردند تناول نفرمود، ولبهاى مبارکش به ذکر خدا حرکت مى کرد، و مانند مروارید عرق از پیشانى نازنینش مى ریخت و با دست مبارک خود آن را بر طرف مى کرد.
به امام مجتبى (علیه السلام ) فرمود: تو را به برادرت حسین (علیه السلام ) وصیت مى کنم . به فرزندان دیگر که از فاطمه زهرا (علیها السلام ) نبودند، فرمود: شما را وصیت مى کنم به اطاعت از حسن و حسین . سپس فرمودند: ((خداوند شما را صبر نیکو کرامت فرماید. امشب از میان شما مى روم و به حبیب خود محمد مصطفى (صلى الله علیه و آله ) ملحق مى شوم چنانچه مرا وعده داده است )). صداى گریه از اهل بیت بلند شد. آنگاه دستوراتى در مورد غسل ، کفن ، نماز و محل دفن به امام مجتبى (علیه السلام ) فرمودند و با امام حسین (علیه السلام ) و حضرت زینب (علیها السلام ) کلماتى از کربلاء فرمودند.
بعد از وداع با همگان دست و پاى مبارک را به طرف قبله کشیدند و فرمودند: اشهد ان لا اله الا الله وحده لا شریک له و اشهد ان محمدا عبده و رسوله ، و چشمان مبارک را بستند و بهشت را به قدوم خویش مبارک فرمودند.
صداى شیون و گریه از خانه آن حضرت بلند شد. اهل کوفه که باخبر شدند، صداى شیون و ناله از تمامى شهر برخواست ، مانند روزى که پیامبر (صلى الله علیه و آله ) از دنیا رفتند. در آن شب آفاق آسمان متغیر گشت و زمین لرزید و صداى تسبیح و تقدیس فرشتگان از هوا شنیده شد.
سپس مشغول غسل آن حضرت شدند. بعد از غسل و کفن ، امام حسن و امام حسین (علیه السلام ) پشت سر تابوت را همانطور که حضرت فرموده بودند برداشته ، جلو تابوت خودش حرکت مى کرد، تا در مکانى فرود آمد.
بعد از نماز بر آن حضرت توسط امام مجتبى (علیه السلام )، مقدارى از زیر تابوت را کندند و قبرى آماده یافتند که داخل آن لوحى مسى یا سفالى بود و بر آن نوشته شده بود: ((بسم الله الرحمن الرحیم ، این قبرى است که نوح پیامبر براى بنده صالح خدا على بن ابى طالب حفر نمود است )). بدن مطهر آن حضرت را دفن نمودند و حسب وصیت آن حضرت ، قبر مطهرش ‍ را مخفى نمودند تا در زمان هارون بر همگان معلوم شد.
فرزندان آن حضرت از همسران مختلف 28 دختر و پسرند(72) 5 نفر آنها اولاد حضرت صدیقه طاهره فاطمه زهرا (علیها السلام ) هستند که عبارتند از امام حسن و امام حسین و زینب کبرى وام کلثوم و حضرت محسن (علیهم السلام ) که در دوران حمل در شش ماهگى توسط منافقین در ماجراى هجوم به خانه امیر المؤ منین (علیه السلام ) به شهادت رسید. حضرت عباس (علیه السلام ) و جعفر و عثمان و عبد الله در کربلا به شهادت رسیدند، که مادرشان ام البنین است . بقیه اولاد حضرت از همسران دیگر هستند.
وقتى خبر شهادت امیر المؤ منى (علیه السلام ) به عایشه رسید چنان خوشحال شد که بى اختیار شعرى خواند و سپس گفت : چه کسى على را کشت ؟ جواب دادند: ابن ملجم . گفت : خاک بر دهانش مباد (کنایه از اینکه خوب کارى کرد)(73).
در شب 21 ماه رمضان حضرت عیسى بن مریم (علیه السلام ) به آسمان برده شد(74)؛ و در همین شب حضرت موسى بن عمران و یوشع بن نون (علیهم السلام ) رحلت نمودند(75).


ب - بیعت با امام مجتبى (علیه السلام )

در این روز مردم پس از شهادت امیر المؤ منى (علیه السلام ) با امام حسن (علیه السلام ) بیعت کردند(76).


ج - قتل ابن ملجم

در این روز ابن ملجم با یک ضربت شمشیر به جهنم فرستاده شد. بعد از کشته شدن ابن ملجم مردم به سوى قطام ملعونه فاسقه هجوم آوردند و او را با شمشیر به درک فرستادند و جثه اش را بیرون کوفه سوزانیدند(77).
ابن بطوطه متوفى سال 779 ه‍ گفته است : هنگامى که به کوفه مسافرت کردم ، در غربى جبانه کوفه در زمینى سفید، زمینى بسیار سیاه دیدم و علت را پرسیدم . گفتند: اینجا قبر ابن ملجم است . عادت اهل کوفه این است که هر سال هیزم زیادى مى آوردند و 7 روز در این مکان مى سوزانند(78).


23 ماه رمضان


نزول قرآن

شب نزول قرآن است (79) و به قولى در شب 24 ماه رمضان بوده است (80).


24 ماه رمضان


مرگ ابولهب

در این روز و به قولى در 25 ماه رمضان ابولهب به درک واصل شد(81).


تتمه ماه رمضان


الف - بدعت نماز تراویح توسط عمر

در این ماه در سال 14 ه‍ نماز نافله به جماعت خواندن را بدعت گذارد سپس مردى را براى مردها و مردى را براى زنها به عنوان امام جماعت قرار داد(82).


ب - دعاى باران توسط پیامبر (صلى الله علیه و آله )

در ماه رمضان سال ششم هجرى قحطى شدیدى در مدینه رخ داد، که پیامبر (صلى الله علیه و آله ) طلب باران کردند و باران آمد(83).


پاورقی:

1- مسار الشیعه : ص 4 5.
 2- قلائد النحور: ج رجب ، 63.
 3- فیض العلام : ص 24. بحار الانوار: ج 49 ص 11،321،303.
 4- تتمه المنتهى : ص 83. بحار الانوار: ج 45 ص 385.
 5- شفاء الصدور: ج 1 ص 323. تتمه المنتهى : ص 78 84.
 6- وقایع الشهور: ص 158.
 7- منتخب التواریخ : ص 61. منتهى الآمال : ج 1 ص 91 93.
 8- منتخب التواریخ : ص 60.
 9- منتهى الآمال : ج 1 ص 91.
 10- بحار الانوار: ج 21، ص 245. الموسوعه الکبرى فى غزوات النبى الاعظم (صلى الله علیه و آله ): ج 5 ص 334 335.
 11- زندگى سیده نفیسه (علیها السلام ): ص 43 45.
 12- وقایع الشهور: ص 187.
 13- تتمه المنتهى : ص 289. منتخب التواریخ : ص 195 196.
 14- بحار الانوار: ج 22 ص 167، ج 43 ص 189 214.
 15- نفائح العلام : ص 114 . الوقایع و الحوادث : ج 1 ص 74. فیض العلام : ص 23. شفاء الصدور: ج 1 ص 310.
 16- شرح ابن ابى الحدید: ج 16 ص 187. الوقایع و الحوادث : ج رمضان ص 75. شفاء الصدور: ج 1 ص 312. تتمه المنتهى : ص 87.
 17- شفاء الصدور: ج 1 ص 315، به نقل از ابن خلکان و ابن اثیر.
 18- شفاء الصدور: ج 1 ص 316، شرح ابن ابى الحدید: ج 16 ص 187. الوقایع و الحوادث : ج ماه رمضان ص 79.
 19- تتمه المتهى : ص 278. مستدرک سفینه البحار: ج 4 ص 195.
 20- مسار الشیعه : ص 6 نفائح العلام : ص 115.
 21- الوقایع و الحوادث : ج 1 ص 112. بحار الانوار: ج 44 ص 333.
 22- الوقایع و الحوادث : ج 1 ص 127، فیض العلام : ص 27. مسار الشیعه : ص 6 7. نفائح العلام : ص ‍ 19115.
 23- نفائح العلام : ص 158. تقویم المحسنین : ص 11.
 24- نفائح العلام : ص 191. منتخب التواریخ : ص 43. بحار الانوار: ج 19 ص 25. توضیح المقاصد: ص . 22
 25- فیض العلام : ص 27.
 26- شجره طوبى : ج 2 ص 234 235.
 27- بحار الانوار: ج 18 ص 232، ج 65 ص 392.
 28- الوقایع و الحوادث : ج 1 ص 112. فیض العلام : ص 31. مسار الشیعه : ص 7. تقویم المحسنین : ص ‍ 14. منتخب التواریخ : ص 46.
 29- نفائح العلام : ص 471.
 30- روضات الجنات : ج 7 ص 259.
 31- مراقد المعارف : ج 2 ص 219.
 32- مراقد المعارف : ج 2 ص 202.
 33- تتمه المنتهى : ص 96 108.
 34- الوقایع و الحوادث : ج ماه رمضان ، ص 156.
 35- توضیح المقاصد: ص 22. الوقایع و الحوادث : ج 1 ص 139. فیض العلام : ص 32.
 36- تتمه المنتهى : ص 91 92. الوقایع و الحوادث : ج 1 ص 157. فیض العلام : ص 33. بحار الانوار: ج 45 ص 386. مستدرک سفینه البحار: ج 5 ص 215.
 37- المختار الثقفى : ص 40.
 38- ارشاد: ج 2 ص 5. فیض العلام : ص 34. بحار الانوار: ج 43 ص 250، ج 95 ص 192. اعلام الورى : ج 1 ص 402. کشف الغمه : ج 1 ص 514. مسار الشیعه : ص 7. کافى : ج 2 ص 480. مصباح کفعمى : ج 2 ص 599. العدد القویه : ص 28. تقویم : ص 28. تقویم المحسنین : ص 11. تاریخ الخلفاء: ص 188.
 39- منتهى الآمال : ج 1 ص 219 220.
 40- ارشاد: ج 2 ص 5. فیض العلام : ص 34. بحار الانوار: ج 43 ص 250، ج 95 ص 192. اعلام الورى : ج 1 ص 402. کشف الغمه : ج 1 ص 514. مسار الشیعه : ص 7. کافى : ج 2 ص 480. مصباح کفعمى : ج 2 ص 599. العدد القویه : ص 28. تقویم المحسنین : ص 11. تاریخ الخلفاء: ص 188

41- فیض العلام : ص 35.
 42- الوقایع و الحوادث : ج 1 ص 190. مستدرک سفینه البحار: ج 5 ص 213.
 43- منتخب التواریخ : ص 52. الوقایع و الحوادث : ج 1 ص 194. توضیح المقاصد: ص 24. العدد القویه : ص 234. مصباح کفهمى : ج 2 ص 599. بحار الانوار: ج 97 ص 168، ج 95 ص 196.
 44- صوره اسراء: آیه 1.
 45- توضیح المقاصد: ص 24. العدد القویه : ص 234. مصباح کفعمى : ج 2 ص 599. بحار الانوار: ج 97 ص 168، ج 95 ص 196.
 46- حق الیقین : ص 30. منتهى الآمال : ج 1 ص 51.
 47- بحار الانوار: ج 18 ص 289. حق الیقین : ص 30.
 48- بحار الانوار: ج 18 ص 302 319.
 49- بحار الانوار: ج 18 ص 302 319. حق الیقین : ص 30.
 50- بحار الانوار: ج 19 ص 325، ج 97 ص 168، ج 18 ص 380. الموسوعه الکبرى فى غزوات النبى الاعظم (صلى الله علیه و آله ): ج 1 ص 138. الوقایع و الحوادث : ج 1 ص 215 216. 
51- منتخب التواریخ : ص 48 49. الوقائع و الحوادث : ج 1 ص 215 216.
 52- نافئح العلام : ص 288. فیض العلام : ص 37 38.
 53- منتخب التواریخ : ص 47 49. الوقایع و الحوادث : ج 1 ص 215 216.
 54- مصباح کفعمى : ج 2 ص 599. بحار الانوار: ج 97 ص 383.
 55- فیض العلام : ص 36. نفائح العلام : ص 275. مستدرک سفینه البحار: ج 5 ص 214 215 (سال 58 و 68 ه‍).
 56- سبعه من السلف : ص 267.
 57- شرح ابن ابى الحدید: ج 17 ص 254.
 58- مسند احمد، صحیح بخارى ، صحیح نسائى ، السیره الحلبیه ، صحیح مسلم باب الغیره من کتاب العشره .
 59- شرح ابن ابى الحدید: ج 9 ص 198. ریاحین الشریعه : ج 2 ص 357.
 60- ریاحین الشریعه : ج 2 ص 357. سفینه البحار: ج 3 ص 741. بحار الانوار: ج 28 ص 194، ج 32 ص 341.
 61- الوقایع و الحوادث : ج 1 ص 139. مستدرک سفینه البحار: ج 5 ص 213.
 62- ارشاد: ج 2 ص 15. الوقایع و الحوادث : ج 1 ص 190.
 63- الوقایع و الحوادث : ج 1 ص 242.
 64- نفائح العلام : ص 41.
 65- مسار الشیعه : ص 9. العدد القویه : ص 218. مصباح کفعمى : ج 2 ص 599. بحار الانوار: ج 20 ص ‍ 111 - 143، ج 21 ص 143، ج 97 ص 168. سیره ابن هشام : ج 4 ص 80، تقویم المحسنین : ص 12.
 66- توضیح المقاصد: ص 23. مصباح کفعمى : ج 2 ص 599. بحار الانوار: ج 97 ص 384. فیض العلام : ص 42.
 67- بحار الانوار: ج 35 ص 287.
 68- احقاق الحق : ص 265. التعجب : ص 106. نهج الحق و کشف الصدق : ص 310.
 69- بیت الاحزان : ص 153. شرح ابن ابى الحدید: ج 14 ص 193.
 70- کافى : ج 2 ص 465. منتهى الآمال : ج 1 ص 183. ارشاد: ج 1 ص 19. اعلام الورى : ج 1 ص 309. کشف الغمه : ج 1 ص 436. مناقب خوارزمى ن ص 284. العدد القویه : ص 235. ذخائر العقبى : ص ‍ 115. مسار الشیعه : ص 10. توضیح المقاصد: ص 24. مصباح کفعمى : ج 2 ص 599. تاریخ الخلفاء: ص ‍ 166 175.
 71- الوقایع و الحوادث : ج 1 ص 265، 271 294.
 72- ارشاد مفید: ج 1 ص 354 355. اعلام الورى : ج 1 ص 395.
 73- تذکره الخواص ابن جوزى : ص 165.
 74- بحار الانوار: ج 13 ص 376. مصباح کفعمى : ج 2 ص 599.
 75- بحار الانوار: ج 13 ص 376. مصباح کفعمى : ج 2 ص 599.
 76- کشف الغمه : ج 1 ص 538.
 77- نفائح العلام : ص 410.
 78- نفائح العلام : ص 409.
 79- مسار الشیعه : ص 10. بحار الانوار: ج 88 ص 7.
 80- بحار الانوار: ج 95 ص 196.
 81- نفائح العلام : ص 463.
 82- بحار الانوار: ج 31 ص 12 پاورقى .
 83- بحار الانوار: ج 20 ص 376.

منبع:

تقویم شیعه ( عبدالحسین نیشابوری)

______________________________________________________________________________________


تقویم 2

از:

مبلغان ش 47

تقویم قدس رضوی


1 رمضان:

الف - درگذشت سیده نفیسه خاتون - دختر حسن بن زید بن حسن بن علی بن ابی طالب(ع) و همسر جناب اسحاق فرزند امام صادق(ع) ) -  مدفون در مصر (سال 208 هجری قمری)

ب - درگذشت شیخ الرئیس ابن سینا (سال 428 ه.ق)


3 رمضان:
الف - رحلت فقیه متکلم شیخ مفید رحمه الله (413 ه.ق)

ب - غزوه تبوک (9 ه . ق) 


4 رمضان:
الف - درگذشت عالم زاهد باکرامت آیت الله شیخ حسن علی تهرانی، مقبره مطهر ایشان در جوار حرم حضرت امام رضا علیه السلام می باشد (1325 ه . ق)

ب - درگذشت آیت الله میرزا هاشم آملی (1413 ه . ق)


6 رمضان:
الف - تفویض و اعلام ولایتعهدی امام رضا (ع) از سوی مأمون (201 ه . ق)

ب - درگذشت فقیه توانا حمزة بن عبد الله سلّار دیلمی (463 ه . ق)


7 رمضان:
امضای عهدنامه ولایتعهدی امام رضا (ع) از سوی مأمون ، و بیعت عموم مردم با ایشان (201 ه.ق)

9 رمضان:
الف - درگذشت آیت الله شیخ محمد بهاری . ایشان از مریدان ملا حسینقلی همدانی می باشند و تدریس ایشان عمدتا شفاهی بوده است . مجموعه ای بنام تذکرة المتقین از آثار وی گردآوری شده است (1325 ه . ق)

ب - درگذشت آیت الله شیخ علی خوئی (1350 ه . ق)

ج - دعوت مردم کوفه از امام حسین علیه السلام (60 ه . ق)


10 رمضان:
وفات حضرت خدیجه علیها السلام (3 سال قبل از هجرت)


11 رمضان:
شهادت عالم جلیل سید مهدی موسوی اصفهانی معروف به « شهید رابع » به دست نادر میرزا پسر شاهرخ ، در مشهد مقدس (1218 ه.ق)

12 رمضان:
الف - رحلت آیت الله شیخ مهدی خالصی; از جمله اقدامات ایشان بنای مدرسه و کتابخانه الزهرا در کرخ کاظمین (محل تولد ایشان) و تالیف کتبی چند می توان نام برد (1343 ه . ق)

ب - درگذشت عالم و شاعر شیعی میرزا محمد تقی حجة الاسلام (1312 ه . ق)


13 رمضان:
الف - درگذشت آیت الله سید علی سیستانی (1340 ه . ق)

ب - هلاکت حجاج بن یوسف ثقفی کشنده هزاران تن از پیروان اهل بیت علیهم السلام

ج - درگذشت فقیه عارف جهانگیر قشقایی; ایشان دارای شرح مبسوطی بر نهج البلاغه می باشند و در سرودن شعر نیز استاد بوده اند . (1328 ه . ق)


14 رمضان:
الف - درگذشت عالم برجسته شیعی هند سید محمدتقی ممتاز العلماء; از جمله آثار ایشان می توان به کتابهای: ارشاد المبتدئین، ارشاد المؤمنین، حدیقة الواعظین، الدعوات الفاخرة، ظهیر الشیعه فی احکام الشریعه اشاره کرد . (1289 ه . ق)

ب - درگذشت مختار ثقفی (67 ه . ق)

15 رمضان:
الف - ولادت با سعادت حضرت امام حسن مجتبی علیه السلام (3 ه . ق) آغاز هفته اطعام نیازمندان و اکرام ایتام - روز اکرام -

ب - اعزام حضرت مسلم بن عقیل به عنوان نماینده امام حسین علیه السلام به کوفه (60 ه . ق)

ج - درگذشت ادیب و شاعر اسلام محمد بن عباس خوارزمی (383 ه . ق)

ولادت عالم بزرگ محقق بحرانی صاحب کتابهای شریفه: الاربعون حدیثا فی الامامة من طرق العامة و بیان دلالتها، الاستقلالیه، الاشارات فی الکلام، البلغة، تاریخ علماء البحرین، السر المکتوم فی حکمة تعلم علم النجوم، الشفاء فی الحکمة النظریة، الشمسیة فی ردالشمس لامیرالمؤمنین علیه السلام، المعراج، هدایة القاصدین الی عقائد الدین و تعدادی حواشی دیگر . (1070 ه . ق)

د - شهادت فقیه بزرگوار زین الدین (شهید ثانی) شارح لمعه (965 ه . ق)


16 رمضان:
الف - درگذشت علامه فرزانه آیت الله شیخ محمدرضا مظفر در 62 سالگی (1382 ه.ق)

ب - درگذشت آیت الله سیدجلال الدین روضاتی (1360 ه . ق)

ج - درگذشت محمد بن حسن شریف جعفری (ابویعلی) خلیفه و جانشین شیخ مفید (433 ه . ق)


17 رمضان:
الف - بنای مسجد مقدس جمکران (393 ه . ق)

ب - درگذشت آیت الله ملا محمد شرابیانی; او در شرابیان آذربایجان دیده به جهان گشود و از محضر درس اساتیدی همچون میرزای بزرگ و سید محمد حسین کوه کمری مستفیض گشت (1322 ه . ق)

ج - معراج حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله (6 ماه قبل از هجرت)

د - جنگ بدر و اولین پیروزی اسلام (2 ه . ق)

ه - درگذشت محمد بن مسلم زهری (125 ه . ق)


18 رمضان:
الف - آغاز برنامه های شبهای قدر

ب - درگذشت آیت الله سید مصطفی کاشانی از علمای قرن 14 هجری که از ایشان آثار زیر به جای مانده است: تفسیر مختصر قرآن، حاشیه ارشاد علامه، حاشیه شرایع، قاعده لاضرر، منجزات مریض (1337 ه . ق)

ج - شهادت سید علی اندرزگو به دست ماموران ستم شاهی پهلوی (1398 ه . ق ؛ برابر با 2 شهریور 1357)

19 رمضان:
ضربت خوردن حضرت علی علیه السلام به هنگام نماز صبح در مسجد کوفه (40 ه . ق)


20 رمضان:
الف - دومین شب قدر

ب - فتح مکه (8 ه . ق)


21 رمضان:
الف - شهادت مولود کعبه و جانشین به حق پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام (40 ه . ق)

ب - درگذشت محدث بزرگ شیخ حرعاملی صاحب وسائل الشیعة (1104 ه . ق)

ج - درگذشت سید ماجد حسینی صاحب سلاسل الحدید (1028 ه . ق)


22 رمضان:
الف - سومین شب قدر

ب - درگذشت آیت الله شیخ عبدالحسین طهرانی شیخ العراقین (1286 ه . ق)

ج - نزول کتاب مقدس «انجیل » بر حضرت عیسی علیه السلام


24 رمضان:

آغاز دعوت ابومسلم خراسانی علیه حکومت بنی امیه (129 ه . ق)


25 رمضان:
الف - وقوع جنگ نهروان (38 ه . ق)
ب - درگذشت فقیه بزرگوار بهاءالدین محمد بن تاج الدین حسین اصفهانی معروف به فاضل هندی مؤلف کشف اللثام (1137 ه . ق)

26 رمضان:
درگذشت علامه محقق آقا جمال الدین بن آقا حسین خوانساری (1125 ه . ق)

27 رمضان:
الف - رحلت محدث بزرگ علامه محمدباقر مجلسی صاحب بحارالانوار (1110 ه . ق)

ب - لغو امتیاز تنباکو و قیام ملت به فتوای میرزای شیرازی (1370 ه . ق)

ج - قیام زنگیان علیه عباسیان به رهبری صاحب الزنج (255 ه . ق)

29 رمضان:
الف - غزوه حنین (8 ه . ق)

ب - ولادت آیت الله حسن بن یوسف بن مطهّر معروف به علامه حِلّی (648 ه . ق)

ج - درگذشت محمد بن حسن شیروانی (ملامیرزا) (1098 ه . ق)


ا شوال:

عید سعید فطر


توجه : نظر به اینکه آخرین جمعه ماه مبارک از طرف امام خمینی(ره) به عنوان روز جهانی قدس معرفی شده ؛ امسال (سال 1394 شمسی) این روز مردد است بین 30 رمضان و یا 23 رمضان هرچند تقاویم 30 رمضان ( 26 تیر) را به عنوان روز قدس معرفی نموده اند)


التماس دعا

شفقنا:

حضرت آیت الله العظمی سبحانی با انتقاد از عدم ملاحظه شأن قرآن کریم در مجالس ترحیم به ویژه مسجد اعظم از تولیت حرم مطهر حضرت معصومه(س) و مسجد اعظم خواست در خصوص این مجالس تجدیدنظر کنند.

به گزارش خبرنگار شفقنا در قم، این مرجع تقلید در انتهای درس خارج اصول خود در مسجد اعظم با بیان اینکه مجالس ترحیم بالاخص در مسجد اعظم در شان قرآن نیست؛ اظهار داشت: همه ما در این مجالس شرکت می کنیم اما آنچنان که باید شأن قرآن ملاحظه نمی شود.

او با نقل خاطره ای از آیت الله العظمی بروجردی اهمیت مقام قرآن را یادآور شد و افزود:

مرحوم آیت الله بروجردی هرگز در خانه ای که قرآن بود، نمی خوابید!! چون معتقد بود احترام قرآن کریم باید محفوظ باشد، چگونه درحالیکه قرآن پیش روی ماست پاهای خود را دراز کنم!

آیت الله سبحانی برپایی این مجالس را به نمایشگاهی جهت نشان دادن افراد تشبیه کرد و گفت:

در این مجالس تریبونی تشکیل داده و قاری قرآن هم می خواهد خود را نشان دهد با قدرت فریاد می زند و لذا توجهی به قرآن و مجلس و آخرت نمی شود.

او تصریح کرد:

قاری قرآن را از تهران و غیر آن می آورند و زیاد داد می زنند اما در این مجالس نه به میّت توجه دارند و نه به قرآن و نه تحوّلی در افراد ایجاد می کند در حالیکه این مجالس باید انسان را متحوّل کرده و به یاد مرگ بیندازد؛ بدتر اینکه در برخی مجالس دیده می شود چای و میوه هم می دهند.

این مرجع تقلید ادامه داد: در مجالس ترحیم باید آرام قرآن بخوانند و دیگران هم آرام گوش کنند. متاسفانه رسوم بر قواعد قرآنی و حدیثی ما مقدم شده است.

او ابراز داشت: ما در داخل عیب خود را نمی بینیم از بس که غرق در خود هستیم، اما در خارج که وضع ما را ببینند جای اشکال است!!

آیت الله سبحانی از تولیت آستان مقدس حضرت معصومه(س) و مسجد اعظم خواست این وضعیت را برچینند و در آن تجدیدنظر کنند.



یک مرتبه دیگر در خاتمه این وصیّتنامه به ملت شریف ایران وصیّت مى کنم که:

در جهان حجم تحمّل زحمت ها و رنج ها و فداکاریها و جان نثاریها و محرومیتها مناسب حجم بزرگى مقصود و ارزشمندى و علوّ رتبه آن است .

آنچه که شما ملت شریف و مجاهد براى آن بپا خاستید و دنبال مى کنید و براى آن جان و مال نثار کرده و مى کنید والاترین و بالاترین و ارزشمندترین مقصدى است و مقصودى است که از صدر عالم در ازل و از پس این جهان تا ابد عرضه شده است و خواهد شد و آن مکتب الوهیت به معنى وسیع آن و ایده توحید با ابعاد رفیع آن است که اساس خلقت و غایت آن در پهناور وجود و در درجات و مراتب غیب و شهود است ؛ و آن در مکتب محمّدى صلّى اللّه علیه و آله به تمام معنى و درجات و ابعاد متجلى شده و کوشش تمام انبیاء عظام علیهم سلام اللّه و اولیاء معظم سلام اللّه علیهم براى تحقّق آن بوده و راه یابى به کمال مطلق و جلال و جمال بى نهایت جز با آن میسّر نگردد.

آن است که خاکیان را بر ملکوتیان و برتر از آنان شرافت داده و آنچه براى خاکیان از سیر در آن حاصل مى شود براى هیچ موجودى در سراسر خلقت در سرّ و علن حاصل نشود.

شما اى ملت مجاهد! در زیر پرچمى مى روید که در سراسر جهان مادى و معنوى در اهتزاز است . بیابید آن را یا نیابید شما راهى را مى روید که تنها راه تمام انبیاء علیهم سلام اللّه و یکتا راه سعادت مطلق است .

در این انگیزه است که همه اولیاء شهادت را در راه آن به آغوش ‍ مى کشند و مرگ سرخ را أحلى من العسل مى دانند و جوانان شما در جبهه ها جرعه اى از آن را نوشیده و به وجد آمده اند و در مادران و خواهران و پدران و برادران آنان جلوه نموده و ما باید به حق بگوییم ((یا لیتنا کنّا معکم فنفوز فوزا عظیما)). گوارا باد بر آنان آن نسیم دل آرا و آن جلوه شورانگیز!

و باید بدانیم که طرفى از این جلوه در کشتزارهاى سوزان و در کارخانه هاى توان فرسا و در کارگاهها و در مراکز صنعت و اختراع و ابداع و در ملت به طور اکثریت در بازارها و خیابانها و روستاها و همه کسانى که متصدى این امور براى اسلام و جمهورى اسلامى و پیشرفت و خودکفایى کشور به خدمتى اشتغال دارند جلوه گر است .

و تا این روح تعاون و تعهد در جامعه برقرار است کشور عزیز از آسیب دهر انشاءاللّه تعالى مصون است .

و بحمداللّه تعالى حوزه هاى علمیه و دانشگاهها و جوانان عزیز مراکز علم و تربیت از این نفخه الهى غیبى برخوردارند و این مراکز دربست در اختیار آنان است و به امید خدا دست تبهکاران و منحرفان از آنها کوتاه .

و وصیّت من به همه آن است که با یاد خداى متعال به سوى خودشناسى و خودکفایى و استقلال - با همه ابعادش - به پیش.

و بى تردید دست خدا با شما است اگر شما در خدمت او باشید.

و براى ترقى و تعالى کشور اسلامى به روح تعاون ادامه دهید و اینجانب با آنچه در ملت عزیز از بیدارى و هشیارى و تعهد و فداکارى و روح مقاومت و صلابت در راه حق مى بینم.

و امید آن دارم که به فضل خداوند متعال این معانى انسانى به اعقاب ملت منتقل شود و نسلاً بعد نسل بر آن افزوده گردد.


منبع:

وصیتنامه امام


دکتر حسن عارفی:

از نیمه شب 13 / 3 / 68 فشار خون حضرت امام خمینی شروع به سقوط کرد و خواب آلودگی شدت گرفت. در ساعت 5 صبح با وجود آنکه درجه حرارت 36 درجه سانتی گراد بود ولی امام عزیز احساس سرما می کردند.


در ساعت 9:14 دقیقه صبح روز 13 / 3 / 68 امام عزیزمان مبتلا به تپش قلب،  بی حالی، ضعف، پایین افتادن تدریجی فشار خون شریانی شدند. در ساعت 10 صبح اقدامات لازم توسط دکتر سیم فروش انجام شد و به علت مشکل ترشحی کلیه از آقایان دکتر قدس و دکتر رهبر خواسته شد تشریف بیاورند. فشار خون با وجود تجویز سرم و آلبومین و عدم دفع و ترشح ادرار به تدریج پائینتر می آمد. حضرت امام کمی خواب آلوده ولی کاملاً  هوشیار بودند.


وخامت حال حضرت امام عزیز با خانواده و اطرافیان و مسئولان مملکتی در میان گذاشته شد. کلیه افراد تیم پزشکی احضار شدند. حضرت امام عزیز کاملاً به ملاقاتها و آمد و شدها و وخامت حال خویش آگاه بودند و متصل و بلا انقطاع ذکر می گفتند. دائماً حمد و سوره می خواندند،  می دانستند لحظات آخر عمر پربرکت خویش را طی می کنند.


حضرت امام خمینی نماز ظهر را رأس ساعت شرعی خواندند و ناهار فقط مایعات میل کردند. در ساعت 2:30 برای اولین بار استفراغ کردند و بلافاصله دستور دادند کلیه لباسهایشان عوض شود و ملافه ها نیز عوض شد.


ضربان قلب در ساعت 3 بعدازظهر کندتر شد. در حالی که آخرین دقایق حیات پربرکت خود را سپری می کردند، هوشیارانه و مصرانه به نظافت و تمیزی ظاهر خود مقید بودند. دائماً بدون انقطاع حمد و سوره می خواندند و می دانستند آخرین لحظات است.


در حدود ساعت 3 بعدازظهر در حال ضعف و سستی و ناتوانی که ناشی از بیماری وسقوط فشار خون شریانی بود با صدای بلند اینجانب را صدا زدند. سر و گوشهایم را نزدیک  لبهای لرزان و ناتوان ایشان بردم و عرض کردم آقاجان بفرمایید در خدمتتان هستم. فرمودند: اگر وضو قبل از وارد شدن در وقت باشد، باید نیت چنین باشد. من هم فوری برادران؛ حاج احمد آقای خمینی و حجت الاسلام و المسلمین جناب آقای آشتیانی را که در نزدیک بودند به حضور ایشان خواندم. در حقیقت آخرین تقاضای ایشان صدا کردن حقیر و آخرین مطلب ایشان راجع به یک موضوع شرعی و فقهی بود.


در ساعت دو و پنجاه و نه دقیقه بعدازظهر قلب مطابق نوار مقابل می تپید و فشار خون در حال سقوط بود –ولی امام عزیز دائماً  حمد و سوره را تلاوت می کردند. با وجود آنکه فشار خون پایین بود ولی هوشیاری حضرت امام خوب بود. و اینک افراد خانواده یک یک چون پروانه نزدیک شمع وجود ایشان می آمدند ولی این چراغ فروزان و عالمتاب رو به خاموش شدن بود و هر لحظه نور جهان افروزش کمتر و کمتر می شد و اندوه قلب ما را افزونتر می کرد.


 مراحل بحرانی حال حضرت امام عزیز

 در این زمان که تنگی نفس و تپش قلب مفرط، امام عزیز را رنج می داد، در این لحظه که فشار خون پایین افتاده و خون رسانی به کلیه اعضا و اندامها را مختل کرده بود. در این حال که سلولهای سرطانی جابه جا در تمام بدن پراکنده شده بود. ملاحظه می کردیم که این عزیز بی همتا، خواهان رعایت نظافت، تمیزی و ظاهر آراسته خویش بودند.


با وجود آنکه در چند روز اخیر حالت خواب آلودگی امام عزیز را مبتلا کرده بود، ولی ایشان دقیقاً مترصد اوقات ادای نمازها در سر وقت بودند. در این روز حال امام عزیز از حدود ساعت 9 صبح رو به وخامت گذاشت و فشار خون شروع به سقوط نمود، حالت خواب آلودگی شدیدتر بود ولی گاه گاه چشمان مبارک را باز و به اطراف توجه می کردند. قبل از ساعت 12 ظهر چند بار تذکر دادند که موقع نماز ظهر را به ایشان اعلام کنیم.


به دنبال مخلوطی از وضو و تیمم در حالی که فشار خون پایین و تپش قلب شدید مطابق نوار فوق و تنگی نفس بسیار ناراحت کننده بود به کمک برادر عزیز و ارجمند جناب آقای حجت الاسلام و المسلمین حاج محمد علی انصاری آخرین نماز ظهر و عصر را ادا کردند. و در این لحظه های بحرانی که وجود شریف امام هدف مرگ تاراجگر و حمله بیماریهای وحشتناک بود همچون پیشوای آزادگان امام سوم شیعیان که در ظهر عاشورا اقامه نماز فرمود با این نماز پیام رسالت خود را عملاً به میلیونها دوستدار مشتاق اعلام داشتند.


لحظات بسیار ناگوار و بدی را سپری می کردیم. امام عزیز در حالی که کاهش تدریجی فشار خون سبب ضعف وسستی شدید ایشان شده بود ولی گاه گاه چشمان خود را باز و به اطراف نگاه می کردند.


برای آنکه حضرت امام حس کند حتی در لحظات آخر ما تیم پزشکی بخصوص حقیر از نظر خدمات پزشکی در خدمت ایشان بوده و هستیم، دست راست مبارک ایشان را در بین دستهایم گرفتم. حضرت امام درک کردند که در لحظات آخر عاطفه ها، محبتها و احساسات پاک پدر و فرزندی و مقلِد و مقلَد و مرید و مرادی مبادله شده است. از این لحظه به بعد دستهای مرا به هیچ وجه رها نکردند و من هم که می دانستم در لحظات آخر عمر بیمار را به هر نحوی که شده نباید تنها گذاشت، چشمانم به صفحه تلویزیونی بود که ضربان قلب امام عزیز را نشان می داد و دست هایم دست مبارک امام عزیز را به آرامی می فشرد.


ضربان قلب در ساعت 46 / 3 بعدازظهر به قرار زیر سریع و نامنظم بود. و این فروغ دلها در افق آمال به خاموشی می گرایید.


سقوط تدریجی فشار خون شریانی و نامنظم و سریع شدن ضربان و عدم جواب مناسب به درمان دقیق وخامت حال حضرت امام را نشان می داد و هر لحظه انتظار حادث شدن فاجعه ای دردناک می رفت. به همین دلیل افراد تیم پزشکی ثابت و برادران جراح و پرستاران عزیز با مجهزترین و مدرن ترین امکانات پزشکی در کنار تخت امام عزیز حاضر برای انجام اقدامات پزشکی لازم ایستاده بودند، که ناگهان در ساعت 3:58 دقیقه انتقال الکتریسیته از دهلیز به طرف بطن متوقف شد و به دنبال آن به فیبریلاسیون بطنی منجر و فشار خون به صفر رسید.


در ساعت  58 :3 بعدازظهر مطابق نوار قلبی ، قلب از حرکت باز ایستاد ولی با آمادگی کامل تیم پزشکی با الکتروشوک های مکرر و با قرار دادن پیس میکر خارجی روی قفسه صدری (باطری) و گذاشتن لوله داخل مجرای تنفس و متصل کردن به دستگاه تنفس مصنوعی موقتاً  ضربان قلب و تنفس ولو مصنوعی شروع به کار کرد. ولی امام عزیز ما بیهوش بود.


لحظات آخر عمر با برکت عزیز ملتمان

 در ساعت 22 / 10 پیس میکر کار می کند، ولی عضله قلب در مقابل تحریکات آن منقبض نمی شود.


 آخرین ضربه قلب

 در ساعت 23 / 10 دقیقه قلب امام عزیزمان بعد از آنکه در هر دقیقه حدود 70  - 60 بار و در هر ساعت حدود 3600 بار و هر روز 86400 دفعه و هر سال سی میلیون و نهصد و سی و شش هزار 30936000 بار و در 90 سال عمر با برکت خود جمعاً  دو میلیارد و هفتصد و هشتاد و چهار میلیون و دویست و چهل هزار 2784240000 بار به خاطر خدا و اسلام و اعتلای کلمه لااله الاالله و رهایی مستضعفان از زیر یوغ مستکبران و سربلندی ایرانیان و مسلمانان جهان تپیده بود با زدن آخرین ضربه برای همیشه باز ایستاد و عاشقان و شیفتگان خود را در غم سوگ خود فرو برد.


                            بگذار تا بگریم چون ابر در بهاران                  کز سنگ ناله خیزد وقت وداع یاران


و با این آخرین ضربان، بشریت امروز کاری ترین ضربه را بر کالبد دانش و تقوا وایمان و بر پیکره استقامت و تسلیم ناپذیری و ایثار احساس کرد. او چشمان خود را از این جهان فرو بست لکن با نشر اسلام و این مکتب رهایی بخش چشم میلیونها خفته را بگشاد:


                 ای خوش این رهبر که بعد از مرگ زاد                چشم خود بر بست و چشم ما گشاد


آری این چراغ پرفروغ تابناک وجودش به ظاهر خاموش شده بود ولی این چراغ کاروانسالاری است که هر لحظه در تاروپود وجود حسینیان روشن است و نورافشانی می کند. فروغی جانبخش بود که 90 سال جهان تاریک ما را روشن و گلشن کرده بود. و براستی که برای ما عاشقان و فرزندان او،  او رحلت نکرده است. او زنده و جاوید است. به خدا او چراغ راه من و ماهاست. به خدا او در تک تک سلولهای من و ماها، درون سلولها، در نوترونها و پروتونها جای دارد و تا زنده ایم به یاد او و مطیع دستورات روح پرور و تعالی بخش انسان ساز اسلامی او خواهیم بود:


                 هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق                  ثبت است بر جریده ی عالم دوام ما !


منبع:

پرتال امام خمینی



آیا نیمه شعبان، روز ولادت امام زمان(عج) است؟    

فرهنگ > دین و اندیشه - روایتی درباره امام زمان(عج) به شرح مرحوم آیت الله آقا مجتبی تهرانی

حدیث: رُوِیَ عَنِ الصَّادق علیه السلام قال: الْحُجَّةُ قَبْلَ الْخَلْقِ وَ مَعَ الْخَلْقِ وَ بَعْدَ الْخَلْقِ؛ ابان بن تغلب از امام صادق صلوات الله علیه نقل می کند که حضرت فرمودند: حجت قبل از خلق و با خلق و بعد از خلق است.

شرح حدیث: "حجت" در این روایت کنایه از وجود مقدس امام و اشاره به این جهت است که خداوند متعال قبل از ایجاد ممکنات، اول نور مقدس امام را خلق کرده است و این نور همینطور همراه این موجودات هست و بعد از آنکه این نشئه به پایان می رسد باز هم این نور هست و پایان پذیر نیست و این نور مقدس حجت و امام است.

اینکه گفته می شود نیمه شعبان وجود مقدس امام زمان متولد شده است، بروز و ظهورش در این عالم نیمه شعبان است و الا دست قدرتِ حق تعالی قبل از خلقت موجودات، این انوار مقدسه را که نور واحدند خلق کرده بود.

این تعبیراتی که نقل می کنند: «لَوْلا الْحُجَّةُ لَسَاخَتِ الارْضُ بِاَهْلِهَا وَ بِیُمْنِهِ رُزِقَ الْوَری وَ بِوُجوُدِهِ ثَبَتَتِ الْأَرْضُ وَ السَّمَاء»، یعنی اصلاً روح عالم امکان همین ها هستند. اگر روح نباشد، جسم از هم می پاشد.

روح که برود، بدن متلاشی می شود. آنگاه سرپا هستم که این روحِ سراسری باشد؛ اینکه من به این جسم غذا می رسانم برای خاطر روح است. "بِیُمْنِهِ رُزِقَ الْوَری". به یُمن روح است که بقیه سلول های بدن تغذیه می شوند.

سلول ها هر کدام برای خودشان جان دارند. اما تحت سلطه آن روح سراسری هستند. آنها هم که تغذیه می شوند برای خاطر روح سراسری است. تمام این عالم که از ناحیه خداوند مرزوق اند برای وجود مقدس اوست که روح سراسری عالم امکان است. که اگر نباشد مثل بدن از هم می پاشد.

لذا نیمه شعبان روز ظهور و بُروز آن حجت است، نه اینکه نعوذ بالله روز خلقت و تولد آن حجت باشد. و الا وجود مقدس امام قبل از خلقت بقیه ممکنات است.


سرود نیمه شعبان ( میلاد امام زمان )

سه شنبه, ۱۲ خرداد ۱۳۹۴، ۱۲:۰۷ ق.ظ

بیا یابن الحسن! دورت بگردم              بیا تا دست خالی برنگردم

ماه منیرم!       برات بمیرم                  قلبم و دادم به تو و پس نمی گیرم


گل نرگس!  گل نرگس!   گل نرگس! بیا ای گل نرگس!


بیا یابن الحسن! دردم دوا کن              من و با دیدنت حاجت روا کن

عبد تو هستم         مست الستم         دل به هوای دیدنت رفته ز دستم  


گل نرگس!  گل نرگس!   گل نرگس! بیا ای گل نرگس!


از آن فیضی که در وقت سحر شد        دلم دیوانه بود دیوانه تر شد

گل به جمالت      خونم حلالت             مرکز پرگار فلک ، نقطه ی خالت


گل نرگس!  گل نرگس!   گل نرگس! بیا ای گل نرگس!


ابا صالح! گدای دوره گردم                    تو گل سرخی و من برگ زردم

گرفتارم من      خطاکارم من                  از همه بهتر می دونی دوستت دارم من


گل نرگس!  گل نرگس!   گل نرگس! بیا ای گل نرگس!


منبع: اصول مداحی


امام خمینی:

اگر نبود در ادعیه الا دعاى مناجات شعبانیه ، کافى بود! - صحیفه نور -


متن و ترجمه مناجات شعبانیه:

هشتم: ( از اعمال مشترکه ماه شعبان ) این مناجات را که از ابن خالویه روایت شده بخواند به گفته او این مناجات حضرت امیر المؤمنین علیه السّلام و امامان پس از اوست،که در ماه شعبان مى‏خواندند:
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اسْمَعْ دُعَائِی إِذَا دَعَوْتُکَ وَ اسْمَعْ نِدَائِی إِذَا نَادَیْتُکَ وَ أَقْبِلْ عَلَیَّ إِذَا نَاجَیْتُکَ فَقَدْ هَرَبْتُ إِلَیْکَ وَ وَقَفْتُ بَیْنَ یَدَیْکَ مُسْتَکِینا لَکَ مُتَضَرِّعا إِلَیْکَ رَاجِیا لِمَا لَدَیْکَ ثَوَابِی وَ تَعْلَمُ مَا فِی نَفْسِی وَ تَخْبُرُ حَاجَتِی وَ تَعْرِفُ ضَمِیرِی وَ لا یَخْفَى عَلَیْکَ أَمْرُ مُنْقَلَبِی وَ مَثْوَایَ وَ مَا أُرِیدُ أَنْ أُبْدِئَ بِهِ مِنْ مَنْطِقِی وَ أَتَفَوَّهَ بِهِ مِنْ طَلِبَتِی وَ أَرْجُوهُ لِعَاقِبَتِی وَ قَدْ جَرَتْ مَقَادِیرُکَ عَلَیَّ یَا سَیِّدِی فِیمَا یَکُونُ مِنِّی إِلَى آخِرِ عُمْرِی مِنْ سَرِیرَتِی وَ عَلانِیَتِی وَ بِیَدِکَ لا بِیَدِ غَیْرِکَ زِیَادَتِی وَ نَقْصِی وَ نَفْعِی وَ ضَرِّی إِلَهِی إِنْ حَرَمْتَنِی فَمَنْ ذَا الَّذِی یَرْزُقُنِی وَ إِنْ خَذَلْتَنِی فَمَنْ ذَا الَّذِی یَنْصُرُنِی.
خدایا!بر محمّد و خاندان محمّد درود فرست،و شنواى دعایم باش آنگاه که مى‏خوانمت،و صدایم را بشنو گاهى که صدایت میکنم، و به من توجّه کن هنگامى‏که با تو مناجات مى‏نمایم،همانا به سوى تو گریختم،و در حال درماندگى و زارى در برابرت ایستادم، پاداشى را که نزد توست امیدوارم،آنچه را که در درون دارم مى‏دانى،بر حاجتم خبر دارى،نهانم را مى‏شناسى،کار بازگشت به آخرت و خانه ابدى‏ام بر تو پوشیده نیست،و آنچه که مى‏خواهم به زبان‏ آرم،و خواهش خویش را بازگو کنم و هم آنچه را که براى عاقبتم امید دارم،بر تو پنهان نیست،همانا آنچه تقدیر نموده‏اى بر من‏ اى آقاى من در آنچه که تا پایان عمر بر من فرود مى‏آید از نهان و آشکارم جارى شده است،و تنها به دست توست نه به دست‏ غیر تو فزونى و کاستى‏ام و سود و زیانم،خدایا!اگر محرومم کنى پس کیست آن‏که به من روزى دهد؟و اگر خوارم‏سازى پس‏ کیست آن‏که به من یارى رساند،
إِلَهِی أَعُوذُ بِکَ مِنْ غَضَبِکَ وَ حُلُولِ سَخَطِکَ إِلَهِی إِنْ کُنْتُ غَیْرَ مُسْتَأْهِلٍ لِرَحْمَتِکَ فَأَنْتَ أَهْلٌ أَنْ تَجُودَ عَلَیَّ بِفَضْلِ سَعَتِکَ إِلَهِی کَأَنِّی بِنَفْسِی وَاقِفَةٌ بَیْنَ یَدَیْکَ وَ قَدْ أَظَلَّهَا حُسْنُ تَوَکُّلِی عَلَیْکَ فَقُلْتَ [فَفَعَلْتَ‏] مَا أَنْتَ أَهْلُهُ وَ تَغَمَّدْتَنِی بِعَفْوِکَ إِلَهِی إِنْ عَفَوْتَ فَمَنْ أَوْلَى مِنْکَ بِذَلِکَ وَ إِنْ کَانَ قَدْ دَنَا أَجَلِی وَ لَمْ یُدْنِنِی [یَدْنُ‏] مِنْکَ عَمَلِی فَقَدْ جَعَلْتُ الْإِقْرَارَ بِالذَّنْبِ إِلَیْکَ وَسِیلَتِی إِلَهِی قَدْ جُرْتُ عَلَى نَفْسِی فِی النَّظَرِ لَهَا فَلَهَا الْوَیْلُ إِنْ لَمْ تَغْفِرْ لَهَا إِلَهِی لَمْ یَزَلْ بِرُّکَ عَلَیَّ أَیَّامَ حَیَاتِی فَلا تَقْطَعْ بِرَّکَ عَنِّی فِی مَمَاتِی إِلَهِی کَیْفَ آیَسُ مِنْ حُسْنِ نَظَرِکَ لِی بَعْدَ مَمَاتِی وَ أَنْتَ لَمْ تُوَلِّنِی [تُولِنِی‏] إِلا الْجَمِیلَ فِی حَیَاتِی.
خدایا!به تو پناه مى‏آورم از خشمت و از فرود آمدن غضبت.خدایا!اگر شایسته‏ رحمت نیستم،تو سزاوارى که بر من با فراوانى فضلت بخشش نمایى،خدایا!گویى من با همه هستى‏ام در برابرت ایستاده‏ام،درحالى‏که حسن اعتمادم بر تو،بر وجودم سایه افکنده است،و آنچه را تو شایسته آنى بر من جارى کرده‏اى‏ و مرا با عفوت پوشانده‏اى،خدایا!اگر گذشت کنى،چه کسى از تو سزاوارتر به آن است؟و اگر مرگم نزدیک شده‏ باشد و عملم مرا به تو نزدیک نکرده،اعترافم را به گناه وسیله خویش به بارگاهت قرار دادم. خدایا بر نفسم در فرمانبرى از آن گناه بار کردم،پس واى بر او اگر او را نیامرزى،خدایا نیکى‏ات بر من در روزهاى زندگى‏ام پیوسته بود،پس نیکى خویش را در هنگام مرگم از من قطع مکن.خدایا چگونه از حسن توجهت پس از مرگم‏ ناامید شوم؟،درحالى‏که در طول زندگى‏ام مرا جز به نیکى سرپرستى نکردى.
إِلَهِی تَوَلَّ مِنْ أَمْرِی مَا أَنْتَ أَهْلُهُ وَ عُدْ عَلَیَّ بِفَضْلِکَ عَلَى مُذْنِبٍ قَدْ غَمَرَهُ جَهْلُهُ إِلَهِی قَدْ سَتَرْتَ عَلَیَّ ذُنُوبا فِی الدُّنْیَا وَ أَنَا أَحْوَجُ إِلَى سَتْرِهَا عَلَیَّ مِنْکَ فِی الْأُخْرَى [إِلَهِی قَدْ أَحْسَنْتَ إِلَیَ‏] إِذْ لَمْ تُظْهِرْهَا لِأَحَدٍ مِنْ عِبَادِکَ الصَّالِحِینَ فَلا تَفْضَحْنِی یَوْمَ الْقِیَامَةِ عَلَى رُءُوسِ الْأَشْهَادِ إِلَهِی جُودُکَ بَسَطَ أَمَلِی وَ عَفْوُکَ أَفْضَلُ مِنْ عَمَلِی إِلَهِی فَسُرَّنِی بِلِقَائِکَ یَوْمَ تَقْضِی فِیهِ بَیْنَ عِبَادِکَ إِلَهِی اعْتِذَارِی إِلَیْکَ اعْتِذَارُ مَنْ لَمْ یَسْتَغْنِ عَنْ قَبُولِ عُذْرِهِ فَاقْبَلْ عُذْرِی یَا أَکْرَمَ مَنِ اعْتَذَرَ إِلَیْهِ الْمُسِیئُونَ .
خدایا! کارم را چنان‏که سزاوار آنى بر عهده‏گیر،خدایا به سوى من با فضلت بازگرد،به سوى گناهکارى که جهلش سراپایش را پوشانده،خدایا گناهانى را در دنیا بر من پوشاندى،که بر پوشاندن آن در آخرت محتاج‏ترم،گناهم را در دنیا براى هیچیک از بندگان شایسته‏ات آشکار نکردى،پس مرا در قیامت در برابر دیدگان مردم رسوا مکن،خدایا جود تو آرزویم را گسترده ساخت،و عفو تو از عمل من برترى گرفت.بار خدایا،روزى که در آن میان بندگانت حکم مى‏کنى، مرا به دیدارت خوشحال کن.خدایا عذرخواهى من از پیشگاهت عذرخواهى کسى است که از پذیرفتن عذرش بى‏نیاز نگشته،پس عذرم‏ را بپذیر اى کریم‏ترین کسى‏که بدکاران از او پوزش خواستند.
إِلَهِی لا تَرُدَّ حَاجَتِی وَ لا تُخَیِّبْ طَمَعِی وَ لا تَقْطَعْ مِنْکَ رَجَائِی وَ أَمَلِی إِلَهِی لَوْ أَرَدْتَ هَوَانِی لَمْ تَهْدِنِی وَ لَوْ أَرَدْتَ فَضِیحَتِی لَمْ تُعَافِنِی إِلَهِی مَا أَظُنُّکَ تَرُدُّنِی فِی حَاجَةٍ قَدْ أَفْنَیْتُ عُمُرِی فِی طَلَبِهَا مِنْکَ إِلَهِی فَلَکَ الْحَمْدُ أَبَدا أَبَدا دَائِما سَرْمَدا یَزِیدُ وَ لا یَبِیدُ کَمَا تُحِبُّ وَ تَرْضَى إِلَهِی إِنْ أَخَذْتَنِی بِجُرْمِی أَخَذْتُکَ بِعَفْوِکَ وَ إِنْ أَخَذْتَنِی بِذُنُوبِی أَخَذْتُکَ بِمَغْفِرَتِکَ وَ إِنْ أَدْخَلْتَنِی النَّارَ أَعْلَمْتُ أَهْلَهَا أَنِّی أُحِبُّکَ إِلَهِی إِنْ کَانَ صَغُرَ فِی جَنْبِ طَاعَتِکَ عَمَلِی فَقَدْ کَبُرَ فِی جَنْبِ رَجَائِکَ أَمَلِی إِلَهِی کَیْفَ أَنْقَلِبُ مِنْ عِنْدِکَ بِالْخَیْبَةِ مَحْرُوما وَ قَدْ کَانَ حُسْنُ ظَنِّی بِجُودِکَ أَنْ تَقْلِبَنِی بِالنَّجَاةِ مَرْحُوما إِلَهِی وَ قَدْ أَفْنَیْتُ عُمُرِی فِی شِرَّةِ السَّهْوِ عَنْکَ وَ أَبْلَیْتُ شَبَابِی فِی سَکْرَةِ التَّبَاعُدِ مِنْکَ إِلَهِی فَلَمْ أَسْتَیْقِظْ أَیَّامَ اغْتِرَارِی بِکَ وَ رُکُونِی إِلَى سَبِیلِ سَخَطِکَ.
خدایا،حاجتم را برمگردان،و طمعم را قرین نومیدى مساز، و امید و آرزویم را از خود مبر.خدایا،اگر خوارى‏ام را مى‏خواستى،هدایتم نمى‏نمودى،و اگر رسوایى‏ام را خواسته‏ بودى عافیتم نمى‏بخشیدى،خدایا،این گمان را به تو ندارم که مرا در حاجتى که عمرم را در طلبش سپرى کرده‏ام،از درگاهت بازگردانى.خدایا تو را سپاس،سپاسى ابدى و جاودانه،همیشگى و بى‏پایان،سپاسى که افزون شود و نابود نگردد،آنگونه که پسندى و خشنود گردى،خدایا اگر مرا بر جرمم‏ بگیرى،من نیز تو را به عفوت بگیرم،و اگر به گناهانم بنگرى،جز به آمرزشت ننگرم،و اگر مرا وارد دوزخ کنى، به اهل آن آگاهى دهم که تو را دوست دارم.خدایا اگر عملم در برابر طاعتت کوچک بوده،همانا از سر امید به تو آرزویم بزرگ است.خدایا چگونه از بارگاهت با نومیدى و محرومیت بازگردم،درحالى‏که خوش‏گمانى‏ام‏ به بخشش وجودت این بوده که مرا نجات‏یافته و بخشیده باز مى‏گردانى،خدایا عمرم را در آزمندى غفلت از تو نابود ساختم، و جوانى‏ام را در مستى دورى از تو پیر نمودم.خدایا در روزگار غرور نسبت به تو،بیدار نشدم و گاه تمایلم‏ به سوى خشم تو آگاه نگشتم.
إِلَهِی وَ أَنَا عَبْدُکَ وَ ابْنُ عَبْدِکَ قَائِمٌ بَیْنَ یَدَیْکَ مُتَوَسِّلٌ بِکَرَمِکَ إِلَیْکَ إِلَهِی أَنَا عَبْدٌ أَتَنَصَّلُ إِلَیْکَ مِمَّا کُنْتُ أُوَاجِهُکَ بِهِ مِنْ قِلَّةِ اسْتِحْیَائِی مِنْ نَظَرِکَ وَ أَطْلُبُ الْعَفْوَ مِنْکَ إِذِ الْعَفْوُ نَعْتٌ لِکَرَمِکَ إِلَهِی لَمْ یَکُنْ لِی حَوْلٌ فَأَنْتَقِلَ بِهِ عَنْ مَعْصِیَتِکَ إِلا فِی وَقْتٍ أَیْقَظْتَنِی لِمَحَبَّتِکَ وَ کَمَا أَرَدْتَ أَنْ أَکُونَ کُنْتُ فَشَکَرْتُکَ بِإِدْخَالِی فِی کَرَمِکَ وَ لِتَطْهِیرِ قَلْبِی مِنْ أَوْسَاخِ الْغَفْلَةِ عَنْکَ إِلَهِی انْظُرْ إِلَیَّ نَظَرَ مَنْ نَادَیْتَهُ فَأَجَابَکَ وَ اسْتَعْمَلْتَهُ بِمَعُونَتِکَ فَأَطَاعَکَ یَا قَرِیبا لا یَبْعُدُ عَنِ الْمُغْتَرِّ بِهِ وَ یَا جَوَادا لا یَبْخَلُ عَمَّنْ رَجَا ثَوَابَهُ إِلَهِی هَبْ لِی قَلْبا یُدْنِیهِ مِنْکَ شَوْقُهُ وَ لِسَانا یُرْفَعُ إِلَیْکَ صِدْقُهُ وَ نَظَرا یُقَرِّبُهُ مِنْکَ حَقُّهُ إِلَهِی إِنَّ مَنْ تَعَرَّفَ بِکَ غَیْرُ مَجْهُولٍ وَ مَنْ لاذَ بِکَ غَیْرُ مَخْذُولٍ وَ مَنْ أَقْبَلْتَ عَلَیْهِ غَیْرُ مَمْلُوکٍ [مَمْلُولٍ‏]،
خدایا و من بنده تو و فرزند بنده توام،در برابرت ایستاده‏ام،به کرمت به حضرت تو متوسّلم.خدایا،بنده‏اى هستم،که به درگاهت از آنچه که با آن با تو روبرو بوده‏ام از کمى حیایم - از مراقبتت نسبت به من ، بیزارى مى‏جویم‏ و از تو درخواست گذشت مى‏کنم،زیرا گذشت صفتى درخور کرم توست.خدایا برایم نیرویى نیست که خود را بوسیله آن از عرصه نافرمانى‏ات‏ بیرون برم،مگر آنگاه که به محبّتت بیدارم سازى،و آنچنان‏که خواستى باشم،پس تو را شکر گذارم، براى اینکه در آستان کرمت واردم کردى،و هم اینکه دلم را از آلایه‏هاى غفلت از حضرتت پاک نمودى.خدایا بر من نظر کن،نظر به کسى‏که صدایش‏ کردى و تو را اجابت کرد،و به یارى‏ات به کارش گماشتى و او از تو اطاعت کرد،اى نزدیکى که از فریفتگان دور نمى‏شود،و اى سخاوتمندى‏ که از امید بستگان به پاداشش دریغ نمى‏ورزد.خدایا،قلبى به من عنایت کن،که اشتیاقش او را به تو نزدیک کند،و زبانى که صدقش به جانب تو بالا برده شود. و نگاهى که حق بودن او را به تو نزدیک نماید،خدایا،کسى‏که به تو شناخته شد،ناشناخته نیست،و آن‏که به تو پناهنده شد خوار نیسد، و هرکه را تو به او روى آورى برده نیست،
إِلَهِی إِنَّ مَنِ انْتَهَجَ بِکَ لَمُسْتَنِیرٌ وَ إِنَّ مَنِ اعْتَصَمَ بِکَ لَمُسْتَجِیرٌ وَ قَدْ لُذْتُ بِکَ یَا إِلَهِی فَلا تُخَیِّبْ ظَنِّی مِنْ رَحْمَتِکَ وَ لا تَحْجُبْنِی عَنْ رَأْفَتِکَ إِلَهِی أَقِمْنِی فِی أَهْلِ وَلایَتِکَ مُقَامَ مَنْ رَجَا الزِّیَادَةَ مِنْ مَحَبَّتِکَ إِلَهِی وَ أَلْهِمْنِی وَلَها بِذِکْرِکَ إِلَى ذِکْرِکَ وَ هِمَّتِی فِی رَوْحِ نَجَاحِ أَسْمَائِکَ وَ مَحَلِّ قُدْسِکَ إِلَهِی بِکَ عَلَیْکَ إِلا أَلْحَقْتَنِی بِمَحَلِّ أَهْلِ طَاعَتِکَ وَ الْمَثْوَى الصَّالِحِ مِنْ مَرْضَاتِکَ فَإِنِّی لا أَقْدِرُ لِنَفْسِی دَفْعا وَ لا أَمْلِکُ لَهَا نَفْعا إِلَهِی أَنَا عَبْدُکَ الضَّعِیفُ الْمُذْنِبُ وَ مَمْلُوکُکَ الْمُنِیبُ [الْمَعِیبُ‏] فَلا تَجْعَلْنِی مِمَّنْ صَرَفْتَ عَنْهُ وَجْهَکَ وَ حَجَبَهُ سَهْوُهُ عَنْ عَفْوِکَ إِلَهِی هَبْ لِی کَمَالَ الانْقِطَاعِ إِلَیْکَ وَ أَنِرْ أَبْصَارَ قُلُوبِنَا بِضِیَاءِ نَظَرِهَا إِلَیْکَ حَتَّى تَخْرِقَ أَبْصَارُ الْقُلُوبِ حُجُبَ النُّورِ فَتَصِلَ إِلَى مَعْدِنِ الْعَظَمَةِ وَ تَصِیرَ أَرْوَاحُنَا مُعَلَّقَةً بِعِزِّ قُدْسِکَ إِلَهِی وَ اجْعَلْنِی مِمَّنْ نَادَیْتَهُ فَأَجَابَکَ وَ لاحَظْتَهُ فَصَعِقَ لِجَلالِکَ فَنَاجَیْتَهُ سِرّا وَ عَمِلَ لَکَ جَهْرا.
خدایا،آن‏که به تو راه جوید راهش روشن است،و آن‏که به تو پناه جوید در پناه توست،و من به تو پناه آوردم اى خداى من،پس گمانم را از رحمتت ناامید مساز،و از مهربانى‏ات محرومم مکن، خدایا،در میان اهل ولایتت برنشانم،نشاندن آن‏که به افزون شدن محبّتت امید بسته،خدایا،شیفتگى به ذکرت‏ را پیوسته به من الهام فرما،و همّتم را در نسیم کامیابى نامهایت و جایگاه قدرست قرار ده.خدایا به حق خودت‏ بر خودت،مرا به جایگاه اهل طاعتت،و جایگاه شایسته بر ساخته از خشنودى‏ات برسان،زیراکه من نه بر دفعى از خود قدرت دارم،و نه بر نفع خویش مالک هستم.خدایا،من بنده ناتوان گنهکار توام،و مملوک توبه‏کننده به پیشگاهت، مرا از کسانى‏که رویت را از آنان برگرداندى قرار مده،و نه از کسانى که غفلتشان از بخششت محرومشان نموده.خداى کمال جدایى از مخلوقات را،براى رسین کامل به خودت به من ارزانى کن،و دیدگان دلهایمان را به پرتو نگاه به سوى خویش روشن کن،تا دیدگان دل پرده‏هاى‏ نور را دریده و به سرچشمه عظمت دست یابد،و جانهایمان آویخته به شکوه قدست‏ گردد،خدایا مرا از کسانى قرار ده که آوازشان دادى،پس پاسخت دادند،به آنها توجه فرمودى،پس در برابر بزرگى‏ات مدهوش شدند،و با آنان راز پنهان گفتى و آنان آشکارا براى تو کار کردند،
إِلَهِی لَمْ أُسَلِّطْ عَلَى حُسْنِ ظَنِّی قُنُوطَ الْإِیَاسِ وَ لا انْقَطَعَ رَجَائِی مِنْ جَمِیلِ کَرَمِکَ إِلَهِی إِنْ کَانَتِ الْخَطَایَا قَدْ أَسْقَطَتْنِی لَدَیْکَ فَاصْفَحْ عَنِّی بِحُسْنِ تَوَکُّلِی عَلَیْکَ إِلَهِی إِنْ حَطَّتْنِی الذُّنُوبُ مِنْ مَکَارِمِ لُطْفِکَ فَقَدْ نَبَّهَنِی الْیَقِینُ إِلَى کَرَمِ عَطْفِکَ إِلَهِی إِنْ أَنَامَتْنِی الْغَفْلَةُ عَنِ الاسْتِعْدَادِ لِلِقَائِکَ فَقَدْ نَبَّهَتْنِی الْمَعْرِفَةُ بِکَرَمِ آلائِکَ إِلَهِی إِنْ دَعَانِی إِلَى النَّارِ عَظِیمُ عِقَابِکَ فَقَدْ دَعَانِی إِلَى الْجَنَّةِ جَزِیلُ ثَوَابِکَ إِلَهِی فَلَکَ أَسْأَلُ وَ إِلَیْکَ أَبْتَهِلُ وَ أَرْغَبُ وَ أَسْأَلُکَ أَنْ تُصَلِّیَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَنْ تَجْعَلَنِی مِمَّنْ یُدِیمُ ذِکْرَکَ وَ لا یَنْقُضُ عَهْدَکَ وَ لا یَغْفُلُ عَنْ شُکْرِکَ وَ لا یَسْتَخِفُّ بِأَمْرِکَ إِلَهِی وَ أَلْحِقْنِی بِنُورِ عِزِّکَ الْأَبْهَجِ فَأَکُونَ لَکَ عَارِفا وَ عَنْ سِوَاکَ مُنْحَرِفا وَ مِنْکَ خَائِفا مُرَاقِبا یَا ذَا الْجَلالِ وَ الْإِکْرَامِ وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى مُحَمَّدٍ رَسُولِهِ وَ آلِهِ الطَّاهِرِینَ وَ سَلَّمَ تَسْلِیما کَثِیرا.
خدایا (کمک کن) بر خوش‏بینى‏ام ناامیدى و یأس را چیره نسازم،و امیدم از زیبایى کرمت نبُرد.خدایا گر خطاهایم مرا از نظرت انداخته،به خاطر حسن اعتمادم بر تو از من چشم‏پوشى کن.خدایا،اگر گناهان از جایگاه مکارم لطفت مرا پائین آورده،اما یقین به کرم عنایتت هشیارم‏ نموده.خدایا اگر غفلت از آماده شدن براى دیدارت به خوابم فرو برده،ولى معرفت به نعمتهاى کریمانه‏ات مرا بیدار ساخته است.خدایا اگر بزرگى مجازاتت مرا به سوى آتش فرا خوانده،هرآینه ثواب برجسته‏ات مرا به سوى بهشت خوانده است، خدایا از تو درخواست مى‏کنم،و به پیشگاهت زارى نموده،و رغبت مى‏ورزم،و از تو مى‏خواهم که بر محمّد و خاندان محمّد درود فرستى، و مرا از کسانى قرار دهى که ذکرت را همواره بر زبان دارند،و پیمانت را نمى‏شکنند،و از سپاست غافل نمى‏شوند،و فرمانت را سبک‏ نمى‏شمارند،خدایا مرا به نور عزّت بسیار زیبایت برسان تا عارف به وجودت گردم،و از غیر تو روى‏گردان شود،و از تو هراسان‏ و برحذر باشم،اى داراى بزرگى و بزرگوارى،و درود خدا و سلام بسیار او بر محمّد فرستاده‏اش، و برخاندان پاکش باد.
این رازونیاز از مناجاتهاى جلیل القدر ائمه(ع)بوده،و مشتمل بر مضامین بسیار بلندى است،و هرگاه که‏ حضور قلبى باشد خواندن آن مناسب است.

______________________________________________________________________


فضیلت ماه شعبان:

 شعبان ماه بسیار شریفی است، و به حضرت سید انبیا(ص) منتسب می‌باشد، و آن حضرت همه این ماه را روزه می‌گرفت، و روزه آن را به ماه رمضان متّصل می‌نمود،‌ و می‌فرمودند شعبان ماه من است، هر که یک روز از این ماه را روزه بدارد، بهشت بر او واجب می‌شود.

از امام صادق(ع) روایت شده است:

چون ماه شعبان می‌رسید حضرت زین‌العابدین(ع) اصحاب خود را جمع می‌کرد و می‌فرمود: ای اصحاب من، می‌دانید این چه ماهی است؟ این ماه شعبان است، و حضرت رسول(ص) می‌فرماید شعبان ماه من است، پس در این ماه برای جلب محبّت پیغمبر خود، و برای تقرّب به سوی پروردگار خویش،‌ روزه بدارید،‌ به خدایی که جان علی‌بن الحسین(ع) به دست قدرت اوست، سوگند یاد می‌کنم از پدرم حسین‌بن علی(ع) شنیدم که فرمود: از امیرالمومنین(ع) شنیدم: هر که شعبان را برای جلب محبّت پیامبر، و تقرّب جستن به سوی خداوند روزه بدارد خداوند او را دوست بدارد، و در روز قیامت به کرامتش نزدیک نماید، و بهشت را بر او واجب گرداند.

شیخ از صفوان جمّال روایت کرده است که امام صادق(ع) به من فرمود:

کسانی را که پیرامون و اطراف تو هستند به روزه شعبان وادار کن. گفتم: فدایت شوم، مگر در فضیلت آن چیزی می‌بینی؟ فرمود: آری رسول خدا(ص) هرگاه هلال شعبان را می‌دید، به منادی دستور می‌داد تا در مدینه ندا کنند: ای اهل مدینه، من از جانب رسول خدا(ص)‌ به سوی شما ارسال شده‌ام، آن حضرت می‌فرماید: آگاه باشید، به درستی که شعبان ماه من است، خدا رحمت کند کسی را، که مرا در ماه من یاری کند،‌ یعنی روزه بدارد آن را.

سپس امام صادق(ع) چنین گفت: امیرالمومنین(ع) می‌فرمود: از هنگامی که شنیدم منادی رسول خدا(ص) در شعبان ندا داد، روزه شعبان از من فوت نشد، و تا زمانی که زنده هستم به خواست خداوند از من فوت نخواهد شد. پس می‌فرمود: روزه دو ماه شعبان و رمضان مایه توبه و آمرزش خداست.

اسماعیل‌بن عبدالخالق روایت کرده است: نزد امام صادق(ع) بودم، ذکر روزه شعبان به میان آمد، حضرت فرمود: در فضیلت روزه شعبان چنین و چنان است، تا جایی که انسان مرتکب قتل حرام می‌شود، پس چنانچه شعبان را روزه بدارد، این روزه به او سود می‌رساند،‌ و به خواست خداوند آمرزیده می‌شود!


بعضی از اعمال مشترک این ماه:

 اوّل: هر روز هفتاد مرتبه بگوید: «اًستَغفِرُاللهَ وَ اَساَلُهُ التَّوبَهَ»

دوم: هر روز هفتاد مرتبه بخواند: «اَستَغفِرُاللهَ الَّذی لا اِلهَ اِلاّ هُوَ الرَّحمنُ‌ الرَّحیمُ الحَیُّ القَیُّومُ وَ اَتُوبُ اِلَیهِ».  در بعضی روایات «الحیُّ القَیُّومُ» پیش از «الرَّحمنُ الرَّحیمُ» است، و عمل به هر دو خوب است. و از روایات استفاده می‌شود، که بهترین دعاها و ذکرها در این ماه استغفار است، و هر که در هر روز این ماه هفتاد مرتبه استغفار کند، مانند این است که در ماه‌های دیگر هفتاد هزار مرتبه استغفار نماید.

سوّم: در این ماه صدقه بدهد،‌ گرچه نصف دانه خرمایی باشد، تا حق‌تعالی بدن او را بر آتش دوزخ حرام کند.

از امام صادق(ع) نقل شده است که از وجود مبارک ایشان درباره فضیلت روزه رجب سوال کردند؟ فرمود: چرا از روزه شعبان غافل هستید؟ راوی عرض کرد: یَابنَ رسول‌الله کسی که یک روز از شعبان را روزه بدارد، چه ثوابی دارد؟ فرمود: به خدا سوگند بهشت پاداش آن است، عرض کرد یَابنَ رسول‌الله بهترین اعمال در این ماه چیست؟ فرمود: صدقه و استغفار، هر که در ماه شعبان صدقه دهد حق‌تعالی آن را رشد و نموّ دهد همان‌گونه که یکی از شما بچّه شترش را رشد می‌دهد، تا آن که در قیامت، در حالی که به اندازه کوه احد شده باشد به صاحبش باز گردد.

 چهارم: در تمام این ماه هزار مرتبه بگوید: «لا اِلهَ اِلَّا اللهُ، وَ لا نَعْبُدُ اِلّا ایّاهٌ مٌخْلِصینَ لَهُ الدّینَ وَ لَوْ کَرِهَ الْمُشْرِکُونَ؛ معبودی جز خدا نیست، و نپرستیم جز او را، در حالی که دین را برای او خالص کردیم، گرچه مشرکان را خوش نیاید».

این ذکر پاداش بسیاری دارد، از جمله اینکه در نامه عملش عبادت هزار ساله بنویسند.

پنجم: در هر پنجشنبه این ماه دو رکعت نماز بجا آورد، در هر رکعت پس از سوره «حَمْد» صد مرتبه «قُلْ هُوَ اللهُ اَحَدٌ» خوانده و بعد از سلام نماز صد مرتبه صلوات بفرستد، تا حق‌تعالی هر حاجتی که در امر دین و دنیا دارد روا کند، و نیز روزه هر پنجشنبه این ماه فضیلت بسیار دارد. روایت شده است که در هر پنجشنبه ماه شعبان آسمانها را زینت می‌کنند، پس ملائکه عرض می‌کنند، خداوندا! روزه‌داران این روز را بیامرز، و دعای آنان را اجابت فرما. در خبر نبوی است: هر که روز دوشنبه و پنجشنبه شعبان را روزه بدارد، حق‌تعالی بیست حاجت از حوایج دنیا، و بیست حاجت از حوایج آخرت او را برآورد.

ششم: در این ماه بسیار صلوات فرستد.

هفتم: در هر روز از شعبان در وقت زوال ، و در شب نیمه آن بخواند این صلوات مرویه از حضرت امام زین العابدین (ع) را:

اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ شَجَرَةِ النُّبُوَّةِ وَ مَوْضِعِ الرِّسَالَةِ وَ مُخْتَلَفِ الْمَلائِکَةِ وَ مَعْدِنِ الْعِلْمِ وَ أَهْلِ بَیْتِ الْوَحْیِ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ الْفُلْکِ الْجَارِیَةِ فِی اللُّجَجِ الْغَامِرَةِ یَأْمَنُ مَنْ رَکِبَهَا وَ یَغْرَقُ مَنْ تَرَکَهَا الْمُتَقَدِّمُ لَهُمْ مَارِقٌ وَ الْمُتَأَخِّرُ عَنْهُمْ زَاهِقٌ وَ اللازِمُ لَهُمْ لاحِقٌ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ الْکَهْفِ الْحَصِینِ وَ غِیَاثِ الْمُضْطَرِّ الْمُسْتَکِینِ وَ مَلْجَإِ الْهَارِبِینَ وَ عِصْمَةِ الْمُعْتَصِمِینَ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ صَلاةً کَثِیرَةً تَکُونُ لَهُمْ رِضًى وَ لِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ أَدَاءً وَ قَضَاءً بِحَوْلٍ مِنْکَ وَ قُوَّةٍ یَا رَبَّ الْعَالَمِینَ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ الطَّیِّبِینَ الْأَبْرَارِ الْأَخْیَارِ الَّذِینَ أَوْجَبْتَ حُقُوقَهُمْ وَ فَرَضْتَ طَاعَتَهُمْ وَ وِلایَتَهُمْ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اعْمُرْ قَلْبِی بِطَاعَتِکَ وَ لا تُخْزِنِی بِمَعْصِیَتِکَ وَ ارْزُقْنِی مُوَاسَاةَ مَنْ قَتَّرْتَ عَلَیْهِ مِنْ رِزْقِکَ،
خدایا!بر محمّد و مخاندان محمد درود فرست،درخت نبوت،و جایگاه رسالت،و محل آمد و شد فرشتگان، و معدن دانش،و خانواده وحى،خدایا!بر محمّد و خاندان محمّد درود فرست،کشتى روان‏ در اقیانوسهاى عمیق،هرکه به آن توسّل جوید ایمنى یابد،و هرکه آن را رها کند غرق شود،پیش افتاده از آنها از دین خارج است و عقب مانده‏ از آنان نابود اس،و همراه آنان ملحق به حق است.خدایا!بر محمّد و خاندان محمّد درود فرست،پناهگاه‏ محکم،و فریادرس بیچارگان درمانده،و پناه گریختگان،و دستاویز استوار براى چنگ‏اندازان،خدایا! بر محمّد و خاندان محمّد درود فرست،درودى که براى آنان موجب خشنودى،و براى ما مایه اداکردن و بجا آوردن حق‏ محمّد و خاندان محمّد باشد،به حول و نیرویت اى پروردگار جهانیان.خدایا!بر محمّد و خاندان محمّد درود فرست آن پاکان‏ و نیکان و خوبان،که حقوقشان را بر همه واجب کردى،و پیروى و و لایتشان را بر همگان فرض نمودى.خدایا! بر محمّد و خاندان محمّد درود فرست،و دلم را با طاعتت آباد کن،و به نافرمانى از خود رسوایم مساز،و همیارى با آن‏که رزقت را بر او تنگ گرفتى،
بِمَا وَسَّعْتَ عَلَیَّ مِنْ فَضْلِکَ وَ نَشَرْتَ عَلَیَّ مِنْ عَدْلِکَ وَ أَحْیَیْتَنِی تَحْتَ ظِلِّکَ وَ هَذَا شَهْرُ نَبِیِّکَ سَیِّدِ رُسُلِکَ شَعْبَانُ الَّذِی حَفَفْتَهُ مِنْکَ بِالرَّحْمَةِ وَ الرِّضْوَانِ الَّذِی کَانَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ [سَلَّمَ‏] یَدْأَبُ فِی صِیَامِهِ وَ قِیَامِهِ فِی لَیَالِیهِ وَ أَیَّامِهِ بُخُوعا لَکَ فِی إِکْرَامِهِ وَ إِعْظَامِهِ إِلَى مَحَلِّ حِمَامِهِ اللَّهُمَّ فَأَعِنَّا عَلَى الاسْتِنَانِ بِسُنَّتِهِ فِیهِ وَ نَیْلِ الشَّفَاعَةِ لَدَیْهِ اللَّهُمَّ وَ اجْعَلْهُ لِی شَفِیعا مُشَفَّعا وَ طَرِیقا إِلَیْکَ مَهْیَعا وَ اجْعَلْنِی لَهُ مُتَّبِعا حَتَّى أَلْقَاکَ یَوْمَ الْقِیَامَةِ عَنِّی رَاضِیا وَ عَنْ ذُنُوبِی غَاضِیا قَدْ أَوْجَبْتَ لِی مِنْکَ الرَّحْمَةَ وَ الرِّضْوَانَ وَ أَنْزَلْتَنِی دَارَ الْقَرَارِ وَ مَحَلَّ الْأَخْیَارِ
به مده آنچه از فضلت بر من وسعت دادى،و از عدلت‏ بر من گستردى،و مرا در سایه رحمتت زنده داشتى روزى من فرما،این است ماه پیامبرت،آن سرور فرستادگان، شعبانى که آن را به رحمت و رضوانت پوشاندى،ماهى که رسول خدا(درود خدا بر او و خاندانش باد)در روزه‏دارى و بپادارى عبادت در شبها و روزهایش،تا هنگام مرگ،با تمام توان کوشش‏ مى‏کرد،تنها براى فروتنى د ربرابرت و گرامى داشت ماه شعبان،خدایا!ما را در این ماه به پیروى از روشش،و رسیدن‏ به شفاعتش یارى فرما،خدایا!او را برا من شیعى با شفاعت پذیرفته،و راهى روشن به سویت قرار ده،و ما را پیرو او گردان،تا آنگاه که تو را در قیامت دیدار کنم،درحالى‏که از من خشنو باشى،و از گناهانم چشم‏پوشى،و رحمت و رضوانت‏ را بر من واجب نموده و مرا در بهشت و جایگاه خوبان درآورده باشى.


منبع: مفاتیح الجنان

برگرفته از: پایگاه اطلاع رسانی استاد حسین انصاریان

دعا براى نیک بختى کودک

افزون بر رعایت حقوق مادى و معنوى فرزندان ، یکى دیگر از مهم ترین وظایف والدین : دعا براى نیک بختى و سعادت فرزندان است .

از آن جایى که دعاى پدر و مادر درباره فرزند طبق فرمایش رسول گرامى اسلام از جمله دعاهایى است که حتما به اجابت مى رسد - بحارالانوار ج71 ص 84 - شایسته است والدین گرامى بر این مهم توجه خاصى مبذول دارند، و در شرائط مساعد روحى بویژه به فرزندان خود دعا نمایند.

پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله ، در ضمن حدیثى فرزندان را سفارش نمود که دعاى خیر پدر و مادر خود را جلب نمایند و فرمود:

بر شما باد جلب دعاى پدر، زیرا آن از ابرهاى آسمان بالاتر مى رود و خداوند بر آن نظر افکنده و به ملائکه مى فرماید:

اى فرشتگان ! مانع بالا آمدن آن نباشید، که مى خواهیم آن را بر آورده سازم - بحارالانوار، ج 71، ص 83 -

__________________________________________________________________________


دعاى امام سجاد علیه السلام براى فرزندان

(1) پروردگارا! با نگهدارى فرزندانم و اصلاح (اخلاق و رفتار آنان ) در جهت خواست من ، و بهره مندیم از وجود آنان بر من منت بگذار.

(2) خدایا! با بخشیدن طول عمر به آنان مرا یارى فرما، و مدت زندگانى آنان را بر من بیفزاى! اطفال کوچکم را پرورش داده و ضعیفانشان را برایم نیرومند گردان.

دین و اخلاق و بدن آنان را برایم صحیح و سلامت بدار و در نفس و جسمشان و در تمام آن چه که از امور آنان براى من مهم است عافیت و تندرستى ببخش و روزى هایشان را به دست من برایم افزون ساز.

(3) آنان را از نیکو کاران ، پارسایان ، تیزبینان ، شنواى سخن حق و اطاعت کنندگان از خودت قرار ده و براى اولیاى خودت عاشقان خیر خواه و از براى تمام دشمنانت آنان را ستیزه جو و کینه ورز گردان ، ( آمین ) خدایا دعایم را بپذیر.

(4) الهى ! به وسیله ى آنان بازوانم را تقویت کرده و کارهاى نابسامان مرا سامان ده ، نسل مرا به آنان افزون ساز، و مجالس مرا به وجود آنان بیاراى ، و یاد و نام مرا به آنان زنده نگه دار، و در نبودن من امورات مرا به وسیله ى ایشان کفایت کن ، در رفع نیازهایم به آنان مرا یارى ده ، آنان را برایم علاقه مند، مهربان متمایل به من و فرمانبر قرار ده و از گناه و بدى و مخالفت با من ، آنان را دور ساز.

(5) مرا در تربیت و پرورش و نیکى کردن به آنان یارى ام کن و در کنار آنان فرزندان ذکورى نیز به من عطا فرما، و این عمل را براى من نیک گردان و آنان را در رسیدن به خواسته هایى که از درگاه تو مسئلت کرده ام مددکارم قرار ده .

(6) مرا به همراه فرزندانم از (مکر و حیله ) شیطان رانده شده از درگاهت پناه ده.

همانا که تو ما را آفریده اى و امر و نهى کرده و به سوى (به دست آوردن ) ثواب در اطاعت از اوامرت تشویق ، و از عقوبت نافرمانى تهدیدمان نموده اى ، براى ما دشمنى قرار داده اى که پیوسته در (اندیشه ى ) مکر با ماست ، او را به وجود ما مسلط کرده اى ، اگر ما فراموشش کنیم او ما را از یاد نمى برد، ما را از عذاب تو ایمن ساخته و از غیر تو مى ترساند.

اگر ما عمل زشتى را اراده کنیم در انجام آن به ما جرأت مى دهد و اگر عمل نیکى را قصد کنیم ، ما را از انجام آن باز مى دارد، ما را در معرض شهوات قرار داده و در دلهایمان شبهه ایجاد مى کند.

اگر به ما وعده دهد دروغ مى گوید، و اگر ما را به انجام خواسته مان خوش حال سازد خلاف آن مى کند و هرگاه مکر و حیله ى او را از ما بر نگردانى گمراهمان مى کند و اگر از شر او ما را مصون ندارى ما را به لغزش کشاند.

بار الها! سلطه ى او را با قدرت (لایزال ) خود از ما برگردان ، تا او را به وسیله ى دعاهاى بسیارمان به درگاهت از ما دور نمایى ، تا این که از گزند طرح هاى شیطانى او در زمره حفظ شدگانت در آییم .

(7) پروردگارا! همه ى خواسته هایم را برآور، و حاجت هایم را مرحمت نما، و از پذیرش دعاهایم خوددارى نکن ، در حالى که قبولى آن ها را ضمانت کرده اى ، دعایم را در پشت حجاب مگذار که تو خود به آن امر کرده اى.

و با عطاى آن چه که در اصلاح امور دنیا و آخرت به آن نیازمندم بر من منت بگذار، آن چه را که بر زبان آورده و یا فراموش کرده ام ، و آن چه را که اظهار نموده و یا مخفى داشته ام ، علنى خواسته باشم یا پنهانى همه را برآور.

(8) در تمام این خواسته ها تقاضا دارم که مرا از مصلحان قرار دهى ، در ردیف کسانى که با نیایش به پیشگاهت رستگار شده اند، و با توکل به درگاهت از لطف تو محروم نشده اند.

همان انسان هاى وارسته اى که به پناهندگى ات عادت کرده اند، در معامله با تو بهره ها برده اند در سایه ى عزتت مأوا گرفته اند، در پرتو جود و کرمت به روزى حلال و گسترده دست یافته اند، با توسل به تو از پستى ذلت به اوج عزت رسیده اند، از ظلم و ستم به عدل تو پناه آورده اند، به وسیله ى رحمتت از بلا آسوده گشته اند، با غناى تو، از چنگال فقر و محرومیت رهیده اند، با نگهدارى ات از گناهان و لغزش ها و خطاها مصونیت یافته اند، به خاطر اطاعت از فرامین تو، در پیمودن راه هاى نیک و خوب و درست موفق گشته اند، در سایه ى قدرت تو در بین آنان و گناهان آن چنان فاصله افتاده است که تمام معصیت ها را فراموش کرده و در جوار خودت منزل گزیده اند.

(9) معبودا! با توفیق و مهربانى خودت همه ى این صفات زیبا را به ما عنایت فرما، و ما را از عذاب دردناک جهنم پناه بده.

و به مردان و زنان مسلمان و تمام اهل ایمان هر آن چه را که براى خودم و فرزندانم از تو مسئلت کردم در دنیا و آخرت به آنان نیز عطا فرما، همانا که تو نزدیک ، پذیرا، شنوا، دانا، بخشنده ، آمرزنده ، دلسوز و مهربان هستى .

(10) و به ما در این دنیا نیکى و در جهان آخرت هم نیکى مرحمت کرده و ما را از عذاب آتش جهنم نگه دار - صحیفه سجادیه ، دعاى 25 -

_________________________________________________________________________


از مطالعه شرح حال برخى بزرگان چنین بدست مى آید که رمز موفقیت آنان مرهون دعاى پدر و مادرشان بوده است .


علامه مجلسى و دعاى پدر

عالم بزرگوار مرحوم ملا محمد تقى مجلسى ( پدر بزرگوار علامه محمد باقر مجلسى ) در خاطرات خود مى گوید:

در یکى از شب ها پس از این که از نماز شب و تهجد سحرى فارغ شدم ، حال خوشى برایم ایجاد شد؛ از آن حالت فهمیدم که در این هنگام هر حاجت و در خواستى از خداوند نمایم ، اجابت خواهد شد، فکر کردم چه در خواستى از امور دنیا و آخرت از درگاه خداوند متعال نمایم ؛ که ناگاه صداى گریه فرزندم محمدباقر در گهواره اش بلند شد، و من بى درنگ به خداوند متعال عرضه داشتم : پروردگارا! به حق محمد و آل محمد علیهم السلام این کودک را مروج دینت و ناشر احکام پیامبر بزرگت قرار ده و او را به توفیقاتى بى پایان موفق گردان - الفیض القدسى ، ص 11 -

و این چنین بود که دعاى این پدر عارف در سحرگاه آن شب مبارک به اجابت رسید و فرزندش در عرصه علم و دانش و تقوى آن چنان توفیقاتى یافت که امروزه بعد از چهار قرن ، او را به عنوان طلایه دار ترویج دین و سرآمد علماى شیعه مى شناسیم . علامه مجلسى بر اثر همین دعاى پدر موفق به پدید آوردن آثارى شد که مخالف و موافق را به تحیر وا داشته است و در مدت این چهار قرن هیچ پژوهشگرى در حوزه دین و علوم اسلامى از تاءلیفات این عالم وارسته و سخت کوش بى نیاز نیست .

__________________________________________________________________________


برکت دعاى پدر

آیت الله العظمى مرعشى نجفى (قدس سره )، بزرگ فرهنگ بان میراث اهل بیت علیهم السلام ، در بیشتر علوم اسلامى صاحب نظر بود و تاءلیفات ارزشمند ایشان که نزدیک به صد و پنجاه اثر در موضوعات مختلف است گواه روشنى بر این حقیقت است . کرامات معنوى ، در یافت بیش از چهار صد اجازه اجتهادى و روایتى از علماى بزرگ اسلامى ، تدریس متجاوز از شصت و هفت سال در حوزه علمیه قم و نجف ، تربیت هزاران شاگرد و تاءسیس صدها مدرسه علمى ، مسجد، حسینیه ، مراکز فرهنگى ، رفاهى و درمانى و ایجاد بزرگترین و مشهورترین کتابخانه در جهان اسلام و از جمله توفیقات این فقیه فرزانه مى باشد.

او این همه توفیقات را از برکت محبت به پدر و دعاى والدین مى داند.

او در خاطرات خود چنین مى گوید:

زمانى که در نجف بودیم ، یکى روز مادرم فرمودند: پدرت را صدا بزن ، تا براى صرف نهار تشریف بیاورد. حقیر به طبقه بالا رفتم و دیدم پدرم در حال مطالعه ، خوابش برده است . مانده بودم چه کنم : از طرفى مى خواستم امر مادرم را اطاعت کنم و از طرفى دیگر مى ترسیدم با بیدار کردن پدر باعث رنجش خاطر او گردم . خم شدم و لبهایم را کف پاى پدر گذاشتم و چندین بوسه برداشتم!! تا این که در اثر قلقلک پا، پدرم از خواب بیدار شد و دید من هستم! وقتى این علاقه و ادب و کمال و احترام را از من دید، فرمود: شهاب الدین تو هستى ؟

عرض کردم : بلى آقا. دو دستش را به سوى آسمان بلند کرد و فرمود: پسرم! خداوند عزتت را بالا ببرد، و تو را از خادمین اهل بیت علیهم السلام قرار دهد.

حضرت آیت الله العظمى مرعشى نجفى مى فرمود: من هر چه دارم ، از برکت آن دعاى پدرم است - حقوق والدین ، سید جعفر میر عظیمى ، ص 12 -

____________________________________________________________________


نفرین والدین

لازم به ذکر است هم چنان که دعاى خیر والدین در سرنوشت انسان مؤثر است ، نفرین آنان تأثیر دارد.

چنان که ، پیامبر صلى الله علیه و آله از مردى که از فرزندان ناخلف خود شکایت مى کرد، پرسید:

آیا بر آنان نفرین کرده اى گفت : بلى . پیامبر صلى الله علیه و آله فرمود: خودت موجبات بدبختى آنان را فراهم کرده اى - محجة البیضا، ج 3، ص 436 -

و در روایت دیگرى حضرت فرمود:

ایاکم و دعوة الوالد فانها اءحد من السیف - وسائل الشیعة ، ج 7، ص 128از نفرین پدر بپرهیزید که آن از شمشیر تیزتر و برنده تر است .

______________________________________________________________________


حق فرزند بر پدر

امام سجاد علیه السلام در رساله حقوق خویش وظیفه والدین را چنین مشخص مى کند:

و اما حق ولدک فاءن تعلم اءنه منک و مضاف الیک فى عاجل الدنیا بخیره و شره و اءنک مسئول عما و لیته من حسن الادب و الدلالة على ربه عزوجل و المعونة على طاعته فاعمل فى اءمره عمل من یعلم اءنه مثاب على الاحسان الیه معاقب على الاساءة الیه - من لا یحضره الفقیه ، ج 2، ص 621. امالى صدوق ، ص 371

حق فرزندت به تو آن است که بدانى وجود او بخشى از وجود تو است ، و نیک و بدى هاى او در این دنیا وابسته به تو است ، باید بدانى که تو در مقام سرپرستى او مسئول هستى که وى را با ادب و تربیت صحیح پرورش دهى و او را به پروردگارش راهنمائى کنى و در اطاعت فرمانبردارى حضرت حق ، یارى اش دهى . پدرى باشى که به وظیفه خود آشنا و به مسئولیت خود آگاه است ؛ پدرى که مى داند اگر نسبت به فرزندش نیکى کند اجر و پاداش خواهد داشت ، و اگر درباره او بدى کند مستحق مجازات و کیفر خواهد بود.


منبع:

حقوق متقابل والدین و فرزندان

عبدالکریم پاک نیا




استمداد افسر بعثی از حضرت اباعبدلله(ع) هنگام فرار از خرمشهر!


 او می گوید: «بسیاری از رفتارها و کردارهای من در صحنه های مختلف جنگ، نه بر اساس ضابطه و قانون، بلکه به طور دلخواه و برخاسته از هواهای نفسانی و شیطانی ام بود، که از جمله آن ها می توان به اعدام تعدادی از اسرای ایرانی و تیرباران گروهی از غیر نظامیان در آغاز تجاوزمان به ایران اشاره کرد که به دستور من انجام شد


از خاطرات سرهنگ عراقی « صبار فلاح اللامی » :

وقتی به سرتیپ ستاد حمد الحمود تلفنی اطلاع دادم که ایرانی ها به مواضع ما نزدیک شده و با تصرف جبهه راست خرمشهر، بندر را تحت کنترل خود درآوردند، تلفن را بر زمین کوبید و با غیرت هر چه تمام تر شروع به گریستن کرد! نیروهای ایرانی داشتند به سمت ما پیشروی می کردند. وضعیت در حال تغییر و تحول بود. از دور، ندای «یا قائم آل محمد» را می شنیدم. در آن لحظه مایوسانه می کوشیدم نیروها را در مواضع خود تثیبت کنم؛ نیروهایی که کاملا خود را باخته بودند. یکی از نیروهای جیش الشعبی در نزدیکی سنگر من بود.

- سلام علیکم قربان!

- علیک السلام

- قربان می خواهم خود کشی کنم، می خواهم امشب بمیرم!

- چرا؟

- مگر این صداها را نمی شنوید قربان؟! آن ها دارند می آیند! آن ها مرگ را به بازی گرفته اند.

- بله، صداهایشان را شنیده ام.

در آن شب زمین از شدت خروش نیروهای ایرانی به خود می لرزید. هر کس که تسلیم می شد، شانس بزرگی داشت. آن شب، شب بسیار سختی بود. کشته شدن نیروها یکی پس از دیگری؛ انفجار سنگرها و انبار مهمات؛ پراکنده شدن ترکش های مواد منفجره، صحنه هایی بود که هر لحظه در برابر چشمان ما اتفاق می افتاد. در چنین شرایط و لحظات دشواری، فرمانده لشکر از ما می خواست که مقاومت کنیم و می گفت: ببین عزیزم صبار، گردان تو باید در موضع خود بماند و تو از تمام امکانات خود برای بازداشتن فراریان استفاده کنی!

- فراریان، منظورتان چیست قربان؟

- منظورم کسانی هستند که سنگرهای خود را رها می کنند. من به تو اختیار کامل می دهم هر کس را قصد فرار از مواضع خود دارد، اعدام کنی.

من به چشم خود می دیدم که سربازان خود را آماده فرار از سنگرهایشان می کنند. با خود می گفتم: «بی خیال صبار، فکرش را هم نکن، امشب تمام اوضاع به هم خواهد ریخت، آنها (ایرانی ها) می آیند تا ما را از شهر بیرون برانند.» در کنار من، سروان مفتاح معاون گردان، ایستاده بود. خسته و هراسان به نظر می رسید. رو به او کردم و گفتم: «چطوری ابوفلاح؟!»

- والله امشب اوضاع خیلی نگران کننده به نظر می رسد قربان!

- از کجا فهمیدی؟

- حمله این بار آنان با حملات گذشته فرق می کند.

آن شب، خرمشهر از همه سو در محاصره قرار گرفته بود و از هر طرف، صفیر گلوله و توپ به گوش می رسید. شهر به خاطر حجم بسیار زیاد گلوله باران، یک پارچه غرق در نور و روشنایی شده بود و کار می رفت که یک سره شود و این شهر آغوش خود را به روی نیروهای ایرانی بگشاید. سروان مفتاح در دل خود بر این وضعیت ناسزا می گفت. خواست چیزی بگوید؛ اما سخنش را بلعید. عضلات چهره اش تکان می خورد. از چشمانش فریاد التماس بر می خواست؛ گویی می خواست به من بگوید: زمینه را برای برگشتنم به پشت جبهه فراهم کن. سرانجام نتوانست خواسته اش را پنهان کند و خطاب به من گفت: «می خواهم با حیله ای قانونی فرار کنم.»

استمداد افسر بعثی از حضرت اباعبدلله(ع) هنگام فرار از خرمشهر!

از علائم چهره اش متوجه منظورش شدم؛ اما با گرفتن ژستی آمرانه به عنوان فرمانده گفتم: «من هر افسری را که بخواهد فرار کند، اعدام می کنم. کاری خواهم کرد که افسران و سربازان، بر چنین روزی افسوس بخورند.» و بدین ترتیب، با هشدار دادن عواقب وخیم فرار از جبهه، منظور خود را به او فهماندم. او وقتی دید با خواسته اش موافقت نشد، دست از پا درازتر به سنگر گردان بازگشت و شروع به داد و فریاد کرد. فهمیدم که سروان مفتاح می خواهد خود را با حقه و کلک از این مهلکه نجات دهد. او با به راه انداختن داد و فریاد، تظاهر به دیوانگی می کرد. در این حال سربازان فریاد کشیدند: «سروان مفتاح دیوانه شده است...»

نزد او رفتم. از حرکاتش فهمیدم که این کار او نیرنگی بیش نیست تا ما را بفریبد. دستور دادم تمام افسران و سربازان از مقر خارج شوند؛ من ماندم و او. به او گفتم: «ببین سروان، اگر به وضعیت طبیعی و عادی خودت برنگردی، با فرمانده تیپ و فرمانده لشکر تماس می گیرم.» او در حالی که سعی می کرد اشک هایش را پنهان کند، به گوشه ای از اتاق رفت و با صدای بلند شروع به گریستن کرد:

- آخر قربان، می خواهم از این شهر فرار کنم!

- به کجا؟

- به جهنم!

پوزخندی زدم و گفتم: «فکرش را نکن. به زودی اولین نفری خواهی بود که به آنجا می روی!»

لحظات به سختی سپری می شد؛ لحظات تسلیم شدن در برابر مرگ. سرهای جدا از بدن، خبر از امر مهمی می دادند. جسد سرهنگ ستاد قیس عبدالواحد العبیدی، معاون فرمانده تیپ 601، متلاشی شده بود. منظره وحشتناکی بود و حکایت از مرگی زبونانه داشت. زمین خرمشهر، در آن شب دوشنبه، در زیر قدم های ما آرامش نداشت. دوستم سرهنگ عبدالحسین ثامر در گوشم گفت: «خوش به حال فراریان و نجات یافتگان!» با خنده گفتم: «فکر نمی کنم بتوانیم نجات پیدا کنیم.»

هر چند در ابتدای عملیات، نیروهای ما مقاومت شدیدی نشان دادند، اما حملات وارد شده از جانب غربی، نیروهای مقاومت کننده را از بقیه نیروها جدا ساخت و عده ای نیز تسلیم شدند. سرهنگ احمد زیدان التکریتی، فرمانده عملیات، از صحنه نبرد گریخت و وارد یکی از میادین مین شد. سرتیپ ستاد ضیاء توفیق مخفیانه از صحنه عملیات گریخت؛ اما در یکی از قایق ها، او را مجروح یافتند. هواپیماهای عراقی به بمباران نقاط تجمع ایرانی ها در عمق مواضعشان و در منطقه بندر پرداختند؛ اما در همین حال، توپخانه های ما، گلوله باران مواضع خودی را از سر گرفتند که در نتیجه آن، سرگرد عبدالعزیز شکاره، یکی از نزدیکان سرلشکر عبدالزهره شکاره، کشته شد.

در این وانفسا کوشیدم با لطایف الحیل و نیرنگ و فریب و ظاهر سازی، از این مهلکه بگریزم؛ اما در عین حال بهانه به دست اطرافیانم ندهم؛ چون من در سخنرانی ها و صحبت ها، خودم را یکی از مدعیان پر و پا قرص دفاع و فداکاری در راه میهن وانمود کرده بودم. در حالی که به سمت شط العرب ( اروندرود ) می دویدم، چیزی را به یاد آوردم و آن «خدا» بود! آری، من در حالی که در یک قدمی مرگ قرار گرفته و در وضعیت دشوار و خطرناکی بودم، به یاد خدا افتادم. در حالی که به طرف رودخانه می دویدم، بی سیم چی همراهم گفت: «قربان، فکر نمی کنم بتوانید به رودخانه برسید.» با قاطعیت و اطمینان خاطر گفتم: «تو کارت نباشد؛ من از اباعبدالله استمداد کرده ام.»

این اولین باری نبود که دچار چنین دوگانگی و تناقض رفتاری می شدم!! بلکه در طول عمرم بارها چنین اتفاقی افتاده بود. من که فردی آلوده، شراب خوار، فاسد و گمراه بودم هر وقت دچار مشکلی می شدم، دست به دامن مطهر آن برگزیدگان الهی می شدم و اینک که آخرین لحظات عمرم را در برابر چشمانم می دیدم، از آن بزرگواران یاری خواستم و ظاهرا آن ها نیز مرا نومید برنگرداندند.

در همان حالی که می کوشیدم خود را از مهلکه نجات دهم و فرار کنم، خاطره ای دردناک از ذهنم گذشت؛ خاطره ای از یک پیرزن اهوازی که به هنگام ورودمان به خرمشهر، در برابر تانکم ایستاد و با خواهش و التماس از من خواست که خانه اش را بر سرش ویران نکنم و ادامه داد: «اگر نجابت و مردانگی داشته باشی، این کار را نمی کنی.» من ایستادم و پشت سر من، ستون نظامی متوقف شد؛ اما فورا صدای فرمانده تیپ بلند شد:

- سرهنگ صبار چرا ستون ایستاد؟

زبانم بند آمد. نمی دانستم چه بگویم. ناچار به دروغ گفتم: «قربان، منتظر رسیدن بقیه تانک ها هستم!»

تانک ها که رسیدند، به طرف خانه آن زن حرکت کردم. در سر راه، هر چه درخت و گیاه و موانع دیگر بود، زیر شنی های تانک ها نابود و تخریب شد. پس از مدت کوتاهی، خانه ها و از جمله خانه آن پیرزن ویران و با خاک یکسان شد. در آن روز، نفیر انفجار گلوله ها با گریه پیرزن در هم آمیخته بود. ما از هیچ گونه جنایتی در خرمشهر فروگذار نکردیم؛ حتی مسجد جامع این شهر نیز از فسادکاری های ما در امان نماند. در واقع برای هیچ انسان با وجدان پاک طینتی تحمل چنین اعمال زشت ممکن نبود. در آن هنگام، من در درونم حس می کردم که وضع به این منوال باقی نخواهد ماند.

استمداد افسر بعثی از حضرت اباعبدلله(ع) هنگام فرار از خرمشهر!

وقتی سرلشکر ستاد اسماعیل النعیمی مطمئن شد که حتی در آخرین سنگرهای باقی مانده نیز مقاومت بی فایده است، دستور عقب نشینی لشکر ما را صادر کرد؛ آن هم عقب نشینی نامنظم و بدون تجهیزات ومهمات و صرفا برای نجات خودمان؛ به طوری که در تلگرام دستور نیز چنین آمده بود: عقب نشینی کنید... قهرمان، کسی است که خود را نجات دهد!

در آن لحظات آتش و خون که همه فرماندهان و هم قطارانم کشته شده بودند، خود را تنها احساس کردم. در این حال برای نجات خود از آتش بی امان ایرانی ها، دستگاه های بی سیم و با سیم را از کار انداختم، درجه و لباس هایم را کندم و تنها با یک شورت خود را به اروندرود انداختم. یکی از سربازان در کنار من، به گمان اینکه من یک سربازم و نه یک افسر، با خود می گفت: خدا صدام را لعنت کند، خدا افسرانش را لعنت کند که ما را فریب دادند و پایمان را به جنگ کشاندند.


منبع:

تابناک



سرود میلاد ( امام سجاد )

شنبه, ۲ خرداد ۱۳۹۴، ۰۶:۳۶ ب.ظ

شده ارض و سماء   غرق شور و شعف         بوی عطر خدا   آید از هر طرف

عالم عالم شده خُلد بَرین

آمد آمد سیّد السّاجدین


ذات حق بر حسین   داده قرص قمر           بوسه گیرد پدر   از جمال پسر

عالم عالم شده خلد برین

آمد آمد سید الساجدین


شور محشر به پا    شده در عالمین         آمده مولدِ   علی بن الحسین 

عالم عالم شده خلد برین

آمد آمد سید الساجدین


این پسر لاله ی   باغ پیغمبر است        این ز سر تا به پا   احمدی دیگر است

عالم عالم شده خلد برین

آمد آمد سید الساجدین


شده محراب جان   طاق ابروی او            مرغ دل پر زند   بر سر کوی او   

عالم عالم شده خلد برین

آمد آمد سید الساجدین


منبع:

اصول مداحی( ناصری)


به گزارش خبرگزاری تسنیم، 
موالید غره ماه شعبان سه ضلع صیانت از اسلام و انقلاب اسلامی بوده و هستند.

امام حسین(ع) بزرگ پاسدار اسلام

مفهوم پاسداری:
نکته مهمی که به عنوان پاسداری، مفهوم و مصادیقی عام ارائه می کند و از چرایی ضرورت پرداختن همه ساله به مناسبت روز پاسدار پرده برمی دارد، توجه به این مطلب است که:

پاسداری معنای گسترده ای دارد؛ پاسداری از مرزها، پاسداری از ارزش ها، پاسداری از جامعه اسلامی، پاسداری از نفس و....


پاسداری گاه با نیروی بازو و گاه با سخن گفتن و بیان حقایق صورت می گیرد.

پاسدار انقلاب اسلامی، تنها یک لفظ نیست. یک واقعیت است. بدین معنا که اگر کسی بخواهد برخلاف مسیر اسلام عملی انجام دهد، وظیفه هر مسلمانی  است که از اسلام و ارزش های اسلام پاسداری کند.

به تعبیر امام خمینی رحمه الله:

«پاسداری از اسلام و قرآن کریم، همان صراط مستقیمی است که در نماز از خدا طلب می کنیم».


بنابراین، اگرچه سپاه نماد پر صلابت و تمام نمای پاسداری است اما پاسدار بودن فقط به داشتن لباس و نشان نظامی  نیست. مرزبانان کشور، نیروهای انتظامی، دانشمندان عرصه علم و پژوهشگران، هر یک از کیان و استقلال و شرف کشور دفاع می کنند و پاسدار به شمار می آیند.


پاسداری از مرزها، رمز رستگاری:
پاسداری و حفظ مرزهای کشور اسلامی از هجوم و تجاوز دشمن، یکی از مهم ترین و اصلی ترین وظیفه های سپاه و تک تک پاسداران انقلاب اسلامی به شمار می آید.

 خداوند در آیه دویست سوره آل عمران می فرماید:

ای اهل ایمان! در کار دین صبور باشید و یکدیگر را به صبر و مقاومت سفارش کنید و آماده و مراقب کار دشمن ، و خدا ترس باشید، امید است که پیروز و رستگار شوید.


این آیه که آشکارا بر پاسداری از میهن اسلامی و مقابله با تجاوز دشمن ستمکار دلالت دارد، رمز رستگاری را در مقابله با دشمن و پاسداری و حفظ سرزمین اسلامی از هجوم حملات دشمنان می داند.


ماهیت و فلسفه وجودی پاسدار و پاسداری:
امام خمینی رحمه الله، پاسدار و پاسداری را ادامه زنجیره نبوت و امامت از حضرت آدم(ع) تا حضرت محمد(ص) و از حضرت محمد(ص) تا امام حسین(ع) و از امام حسین(ع) تا انقلاب مهدی(عج) و برپایی کامل حکومت عدل الهی می داند و پاسدار را پاسدار حق و قرآن و اسلام برمی شمارد. ایشان، پاسداران را سربازان خدا و سربازان امام زمان معرفی می کند.

امام خمینی رحمه الله، پاسداری  از اسلام را بالاترین پاسداری می داند و آشکارا به پاسداران دستور می دهد که اسلام را حفظ کنند و به نسل آینده انتقال دهند.
بر این اساس، فلسفه وجودی سپاه پاسداران، حفظ دست آوردها و اهداف موردنظر انقلاب اسلامی است. انقلابی که ریشه های فساد و وابستگی را قطع و نهال پاک ایمان و استقلال را در کشور و در دل امت ایران، بارور و با رحمت ولایت، آن را آبیاری کرد. سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در دوره های گوناگون زمانی، درگیر مبارزه با انواع توطئه ها و تهدیدهای دشمنان بر ضد انقلاب اسلامی بوده و برای خنثی سازی آن ها تلاش کرده است.


ارزش و مقام پاسدار و پاسداری:
پیامبر اسلام(ص) می فرماید:

دو چشمند که آتش به آن ها نمی رسد: چشمی که از ترس خدا بگرید و چشمی که شب ها در راه خدا نگهبانی دهد!
امام خمینی رحمه الله، معمار بزرگ انقلاب، ارزش پاسدارانی را که برای خدا خدمت می کنند، چنین بیان می کند:

پاسداران، از ارکان کشور هستند؛ مجاهدانی که هم در پشت جبهه ها و هم در جبهه های نبرد علیه کفار مجاهدت می کنند. پاسداران، همان مجاهدان فی سبیل الله هستند که مقامشان بزرگ تر از آن است که گوهر زیبای عمل خود را به عیار پست دنیا محک بزنند. آنان، فرزندان دفاع مقدس و پرچم داران عزت مسلمین و سپر حوادث کشورند.


مردمی بودن پاسدار:
آنچه هویت اصلی پاسداران را تشکیل می دهد، مردمی بودن آنان است. یعنی هیچ گونه فاصله ای میان پاسداران و مردم وجود ندارد و آنان از بطن توده ها جوشیده اند. پاسداران، همراهان راستین مردم هستند و برای اسلامی می کوشند که محبوب دل مردم است. بنابراین آنان را می توان خدمت گزاران مردم و اسلام دانست.

حضرت عباس، زینت عنوان جانبازی

جانباز همان دلداده و آسیب دیده ای است که پرمایه ترین سرمایه خود را به مسلخ عشق برده است تا مُهر محبت و بندگی را بر پیشانی خود زند، همان کسی که با دریافت حقیقت وجود خویش به اوج انسانی خود رسیده و به دنبال رضایت خدا و بهشت ابدی است. او همان انسان خودباوری است که کرامت و شجاعت را در جان خود جا داده و جهاد را بهترین میدان عرضه اخلاص خویش به پروردگار محبوب خود می داند.


شهیدان زنده:
جانبازان، شهیدان زنده ای هستند که خداوند این فرصت را به آن ها داده است سال هایی از عمر خودشان را همراه با مجاهدت و آزمایش دشوار بگذرانند.

تنها تفاوت جانباز با شهید این است که آخرین رشته ارتباط او با عالم خاک قطع نشده است، برای آن که جانباز باید بماند و پیام شهیدان را فریاد کند، باید بماند تا کارهای ناتمامی را به پایان رساند.


جانباز می ماند تا آیندگان به ویژه آنان که میدان کارزار را ندیده اند و حقایق دوران مبارزه را درک نکرده اند، به نشانه ها و حجت های وی بنگرند و پیام شهیدان را دریابند.


غبطه شهید بر جانباز شهید:
گاه پاداش و منزلت جانباز شهید از شهید غیرجانباز هم بالاتر است؛ یعنی نه تنها جانباز از پاداش شهید بهره می برد، بلکه گاه رتبه او از شهید هم فراتر است. این از آن روست که جانباز خالص و مخلص دو کار را فرجام می بخشد؛ یکی آن که همچون شهید از هستی خویش دست می شوید و آن را تقدیم محضر دوست می کند و دیگر این که در فاصله ای خواه کم و خواه طولانی میان زخم برداشتن تا پرواز از این خاکدان، اثری می آفریند، پیامی می رساند، گامی  برمی دارد و شوری می آفریند. او در کنج آسایشگاه یا خانه شور و حرارت سال های جنگ را در دل زنده نگه می دارد و قدر و منزلت شهادت را حفظ می کند.


استقامت، شرط پاداش:
در آموزه های دین، پاداش های اخروی فراوانی به جانبازان وعده داده شده است.

هر کدام از رنج های دوران جانبازی  مانند یک حسنه ای بزرگ است و پاداشی عظیم به آن تعلق خواهد گرفت البته مشروط بر آن که به تعبیر آیه ۱۷۲ سوره آل عمران «للذین احسنوا منه و اتقوا اجر عظیم» و به بیان دیگر: جانباز در دوران زندگی پرفراز و نشیب جانبازی، خویشتنداری را از یاد نبرد و پس از جانبازی نیز بر همان آرمان و اخلاص باقی بماند.

از این که قدر و منزلت حقیقی اش به دست فراموشی سپرده شده است، از بی پناهی ها و تنهایی ها و کم توجهی های برخی انسان ها دل سرد نشود و خدا را از یاد نبرد.

هم چنین شکوه بی نظیر جانبازی را در تنگنای  محاسبه های مادی تصویر نکند.


پیامبر اکرم(ص) درباره دو جانباز صدر اسلام، زبیر و سماک فرمود:

رشته نخی از دستمال این دو در بهشت برتر و گرانبهاتر است از مقدار طلایی که تمام فاصله زمین تا آسمان را از آن پر کنند، به شرط آن که بر عهدی که با من و در راه من بسته اند، استوار بمانند.

رسالت جانبازان:
جانبازی، مقام والایی است که خداوند این افتخار بزرگ را نصیب بعضی از افراد برگزیده خود کرده است. بر این اساس، مسؤولیت و وظایف آنان نیز بزرگ و سنگین است. اگر آنان دیروز در جبهه های نبرد استوار مانده و از امتحان الهی سربلند بیرون آمده اند، امروز نیز در صحنه های فرهنگی جامعه حضور دارند و مشعل ارزش های الهی را فروزان نگه داشته اند.
جانبازان با ایستادگی خود، فرهنگ شهیدان را زنده نگه می دارند و درس امید و ایمان و اراده به جامعه می دهند. آنان با ارج نهادن به ارزش های دینی و اسلامی و با ترویج فرمان های اصیل اسلامی و عمل به آن ها، افراد جامعه را به حفظ ارزش های اسلام تشویق می کنند. آنان الگوی ارزش های اسلامی و مروّجان معنویت در جامعه به شمار می آیند.


نقش همسران جانباز:
امروزه، اهمیت نقش همسران جانباز بر کسی پوشیده نیست؛ زیرا آنان به صورت داوطلبانه در رنج های زندگی یک جانباز شریک شده اند. آنان از جاذبه های زندگی دنیوی گذشتند تا به درخواست یک جانباز لبیک گویند؛ جانبازی که شاید نتواند کوچک ترین فعالیتی انجام دهد.
اکنون همسران جانباز با حفظ روحیه بسیجی و دشمن ستیزی و با تربیت صحیح فرزندان و حفظ مقام و منزلت جانبازان می توانند به جایگاه و مقام خود افتخار کنند. البته این نام نیک با زحمت و رنج به دست می آید و تحمل این همه سختی از سوی خداوند پاداش اخروی بسیاری دارد.


سفارش رهبر به فرزندان جانباز:
« فرزندان جانباز باید به خود افتخار کنند به خاطر این که فرزند کسانی هستند که در جوانی سلامت خودشان را برای  آرمان های بلند الهی و اسلامی فدا کردند. پدران شما در روزگار سخت و تلخ تهاجم، سینه های خود را در برابر دشمن سپر کرده و با ایستادگی و از خودگذشتگی، از شرف و ناموس این ملت دفاع کردند. اکنون شما نیز باید در حفظ این شرف و افتخار بزرگ کوشا باشید و به دشمنان اسلام اجازه ندهید که با وسوسه های شیطانی خود شما را تحت تأثیرات سوء قرار دهند. شما باید طوری عمل کنید که به فرزند جانباز بودن خود افتخار کنید. »


بزرگْ جانباز انقلاب:
در روز ۶ تیرماه ۱۳۶۰، نماز ظهر در مسجد ابوذر تهران برپا شد. مردم آماده شنیدن سخنان نزدیک ترین یار امام شدند. آقا (آیت الله خامنه ای) پشت تریبون قرار می گیرد و دو ضبط صوت روی میز، جلوی ایشان قرار می دهند که بعدها مشخص شد گروه فرقان، بمب را در یکی از ضبط صوت ها جاسازی کرده اند. پس از حادثه انفجار، آقا از نواحی  ریه، نای و کتف، مصدوم شدند.
حضرت امام یک روز پس از حادثه، ایشان را سرباز فداکار و از سلاله رسول اکرم(ص) و خاندان حسین بن علی(ع) نامید.

حراست از دین در سیره امام سجاد(ع)

شیوه های تبلیغی امام سجاد(ع)
اوضاع و شرایط اجتماعی و سیاسی جامعه اسلامی در دوران امام سجاد(ع) و اعمال جنایت کارانه امویان در حق امام حسین(ع) و خاندانش، موجی از ترس و وحشت بر جامعه اسلامی به ویژه شیعیان حاکم کرد.

امام سجاد(ع) در چنین شرایطی، نخستین وظیفه خود را تبیین فرهنگ و اندیشه اصیل اسلامی و زدودن غبار جهل و تحریف و خرافه از چهره تابناک اسلام قرار داد، ولی شرایط و اوضاع و احوال سیاسی به گونه ای بود که امام نمی توانست مفاهیم مورد نظر خود را آشکارا بیان کند. بنابراین، حضرت دو روش را پیش گرفت:


۱) بیان حقایق در قالب پند و ارشاد:
امام سجاد(ع) در ضمن این پندها و اندرزها، به بهترین شکل، اندیشه اصیل اسلامی را در ذهن مردم نهادینه می کرد، بدون آن که حساسیت دستگاه بنی امیه را برانگیزد.


۲) تبیین معارف الهی به صورت دعا:
با توجه به شرایط اجتماعی و سیاسی دوران امام سجاد(ع)، حاکمان اموی، امام را خانه نشین کرده بودند ولی امام زین العابدین(ع) همچون دیگر امامان معصوم دست از رسالت خویش برنداشت و به حکم آگاهی به تمام روش های بیانی و کلامی، قالب «دعا و مناجات» را بهترین وسیله برای رسیدن به اهداف عالی خود قرار داد. «صحیفه سجادیه»، مجموعه ای از دعاهای گران بهای آن حضرت است که پس از قرآن کریم و نهج البلاغه، بزرگ ترین و غنی ترین گنجینه گران سنگ حقایق و معارف الهی به شمار می رود و اُخت القرآن ، انجیل اهل بیت(ع) و زبور آل محمد(ص) نام گرفته است.


امام سجاد(ع) در آیینه کلام امام خمینی(ره):
« جناب علی بن الحسین(ع) از بزرگ ترین نعمت هایی است که ذات مقدس حق بر بندگان خود به  وجودش منّت  گذارده و آن سرور را از عالم قرب و قدس نازل فرموده برای فهماندن طرق عبودیّت به بندگان خود.
ادعیه و مناجات های سید الساجدین و زین العابدین(ع) را ملاحظه کن و دقت نما ببین در مقام عبودیت چه معامله می کند و چه طور به وظیفه بندگی قیام می کند. با این وصف، وقتی صحیفه اعمال حضرت مولای متقیان، امیرمؤمنان(ع) را می بیند، تأسف می خورد و اظهار عجز می کند!
شما خیال می کنید گریه های ائمه طاهرین و ناله های حضرت سجاد(ع) برای تعلیم بوده و می خواسته اند به دیگران بیاموزند؟ آنان با تمام آن معنویات و مقام شامخی که داشتند از خوف خدا می گریستند و می دانستند راهی که در پیش دارند، پیمودنش چه قدر مشکل و خطرناک است. از مشکلات، سختی ها، ناهمواری های عبور از صراط که یک طرف آن دنیا و طرف دیگرش آخرت می باشد و از میان جهنم می گذرد، خبر داشتند. از عوالم قبر، برزخ، قیامت و عقبات هولناک آن آگاه بودند. از این روی هیچ گاه آرام نداشته، همواره از عقوبات شدید آخرت به خدا پناه می بردند
. »


تسنیم. سرویس: فرهنگی ، تاریخ: ۰۱/خرداد/۱۳۹۴ - ۱۳:۴۶ ، شناسه خبر: ۷۴۷۲۶۷

سرود میلاد ( ابو الفضل العباس )

جمعه, ۱ خرداد ۱۳۹۴، ۱۲:۱۰ ب.ظ

سرمستان کجایید ؟ یار از ره بیاید      میخانه ی بهشت است ، ساقی در گشاید

جلوه عشق سرمدی      یا ابا الفضل

مطیع امر ایزدی             یا ابا الفضل

دسته گل محمدی       یا ابا الفضل

« خوش آمدی خوش آمدی   یا ابا الفضل » (2)


شوق نام عباس ، در دل ها نشسته      گل های محبت ، ریزد دسته دسته

راز و نیاز ما تویی         یا ابا الفضل

سوز و گداز ما تویی     یا ابا الفضل

محرم راز ما تویی       یا ابا الفضل

« خوش آمدی خوش آمدی   یا ابا الفضل » (2)


از اُمّ البنین است ، این ماه یگانه       دارد در ولایت ، از مولا نشانه

معنی غیرت و وفا       یا ابا الفضل

گل بهار مرتضی       یا ابا الفضل

حماسه ساز کربلا     یا ابا الفضل

« خوش آمدی خوش آمدی   یا ابا الفضل » (2)


بوسه ی بازویش را ، لب های خدایی      گوید بهر مادر ، سرّ کربلایی

عشق حسین فاطمه    یا ابا الفضل

پناه آل دین همه      یا ابا الفضل

بگو به شور و زمزمه    یا ابا الفضل

« خوش آمدی خوش آمدی   یا ابا الفضل » (2)


سرمستان کجایید ؟ یار از ره بیاید      میخانه ی بهشت است ، ساقی در گشاید

امید ما عطای تو      یا ابا الفضل

سرود ما ثنای تو      یا ابا الفضل

به عشق کربلای تو    یا ابا الفضل

« خوش آمدی خوش آمدی   یا ابا الفضل » (2)


منبع:

اصول مداحی

ناصری نژاد

سرود میلاد ( امام حسین ع )

پنجشنبه, ۳۱ ارديبهشت ۱۳۹۴، ۰۶:۲۵ ب.ظ

بی تابم به نوا امشب  دارم شوق تو را برلب        با یادت همه جا امشب حسین

امّید دل ها   عزیز زهرا    حسین


ای نامت گل محفل ها    عشقت آئینه دل ها     شد در کوی تو منزل ها حسین

امّید دل ها   عزیز زهرا    حسین


خدای عالم، عالم و آدم، کرده غلامت      خدای رحمت، تمام جنّت، کرده به نامت حسین

امّید دل ها   عزیز زهرا   حسین


احمد زیر گلو بوسد   حیدر روی نکو بوسد        زهرا بوسد و او بوسد حسین

امّید دل ها   عزیز زهرا   حسین


جبریلش به شعف خواند   گهواره که جنباند      گل ریزد ، گهر افشاند حسین

امّید دل ها   عزیز زهرا   حسین


برگرفته از:

گلچین احمدی ج 2


مساءله مبعث و ماهیت آن و برکات آن چیزى نیست که بتوان با زبان هاى الکن ما از آن ذکرى کرد و به قدرى ابعاد آن زیاد است و جهات معنوى و مادى او زیاد است که گـمان ندارم بتوان حول و بر او هم صحبت کرد. مساءله بعثت یک تحول علمى! عرفانى! در عالم ایجاد کرد که آن فلسفه هاى خشک یونانى را که به دست یونانى ها تحقق پـیدا کرده بود و ارزش هم داشت و دارد، لکن مبدل کرد به یک عرفان عینى و یک شهود واقعى براى ارباب شهود.

قرآن در این بعدش براى کسى تاکنون منکشف نشده است مگر (مَن خُوطِب به - یعنی رسول -) و در بعضى ابعادش حتى براى (من خوطب به ) منکشف نشده است فقط براى ذات ذوالجلال - جلّت عظمته - معلوم است .

اگـر کسى سیر کند در فلسفه هاى قبل از اسلام و فلسفه هاى بعد از اسلام و خصوصا قرن هاى آخر و عرفاى قبل از اسلام و آن کسانى که در هندوستان و امثال آن یک همچو مسائلى داشتند، با عرفاى بعد از اسلام که به تعلیم اسلام در این امر وارد شده اند، مى فهمد که چه تحولى در این بعد حاصل شده است . در صورتى که عرفاى بزرگ اسلام هم راجل ( پیاده ) هستند در کشف حقایق قرآن!

لسان قرآن که از برکات بعثت است ، از برکات بزرگ بعثت رسول خداست ، لسانى است که سهل و ممتنع است . بسیارى شاید گمان کنند که قرآن را مى توانند بفهمند، از باب اینکه به نظرشان سهل است . بسیارى از ارباب معرفت و ارباب فلسفه گمان مى کنند که قرآن را مى توانند بفهمند، براى اینکه آن بعدى که براى آنها جلوه کرده است و آن بعدى که در پس این ابعاد است براى آنها معلوم نشده است .

قرآن داراى ابعادى است که تا رسول اکرم صلى الله علیه و آله و سلم مبعوث نشده بودند و قرآن متنزل نشده بود از آن مقام غیب ، نازل نشده بود از آنجا، و با آن جلوه نزولى اش در قلب رسول خدا جلوه نکرده بود، براى احدى از موجودات ملک و ملکوت ظاهر نبود.

بعد از آنکه اتصال پـیدا کرد مقام مقدس نبوى ولىّ اعظم با مبداء فیض به آن اندازه اى که قابل اتصال بود، قرآن را نازلتا و منزلتا کسب کرد، در قلب مبارکش جلوه کرد و با نزول به مراتب هفتگانه به زبان مبارکش جارى شد.

 قرآنى که الان در دست ماست نازله ی هفتم قرآن است و این از برکات بعثت است و همین نازله ی هفتم آنچنان تحول در عرفان اسلامى ، در عرفان جهانى بوجود آورد که اهل معرفت شمه اى از آن را مى دانند و بشر از همه ابعاد او، یعنى جمیع ابعاد او براى بشر باز معلوم نشده است و معلوم نیست معلوم شود.

آیاتى در قرآن کریم که باز از برکات بعثت است مشاهده شود که این آیات را در عین حالى که انسان گمان مى کند که خوب ، ظاهر است ، لکن تاکنون کشف نشده است (هوالاول و الاخر و الظاهروالباطن و هو معکم الله نور السموات و الارض ) اینها آیاتى است که نه مفسرتواند بفهمد، نه فیلسوف و نه عارف . هرکس ادعا کند که معنى او را فهمیده است ، در جهل فرو رفته است .

قرآن را (انما یعرف القرآن من خوطب به ) به وسیله من (خوطب به ) به یک عده معدودى از اولیاء خدا و ائمه ء معصومین علیهم السلام تحویل داده شده است و به وسیله ء آنها یک حدودى که قابل فهم است براى بشر تفسیر شده است

...

کیفیت وحى از امورى است که غیر از خود رسول خدا و کسانى که در خلوت با رسول خدا بودند با اینکه از او الهام گـرفته اند کیفیت نزول وحى را کسى نمى تواند بفهمد و لهذا هروقت خواستند معرفى هم بکنند با زبان ما عامى ها معرفى کردند، چنانچه خداى تبارک و تعالى با زبان آن بشر عامى خودش را با شتر معرفى مى کند، با آسمان معرفى مى کند، با زمین معرفى مى کند، با خلق و امثال اینها. و این براى این است که بیان قاصر است از اینکه آن مطلبى که هست ادا بشود و تا آن حدى که بیان مى توانسته ادا کند قرآن ادا کرده است و هیچ کتاب معرفتى ادا نکرده است ، آنهائى که ادا کردند به تبع قرآن ادا کردند.

اگر قرآن نبود باب معرفت الله بسته بود الى الابد! و آن فلسفه یونانى یک باب دیـگـرى است که در محل خودش ‍ بسیار ارجمند است براى اینکه با استدلال ثابت مى کند، نه معرفت حاصل مى شود، باب دلیل اثبات مى شود وجود خداى تبارک و تعالى .

معرفت غیر اثبات وجود است و قرآن آمده است که هم اثبات بکند به همان طریقه هاى متعارف و طریقه هاى بلکه گاهى نازل تر از او و هم پرده ء دیگرش عرفان قرآن است که او را همین مقدارش هم که در قرآن هست در هیچ کتابى نمى یابید حتى در کتب عرفانى اسلامى که متحول شده است و با عرفان قبل از اسلام بسیار فرق دارد، باز تعبیرات قرآن غیرآنى است که آنها دارند.

یک نحوه دیگرى هست ، یک لطایف دیگرى در قرآن هست و اینها همه از برکات بعثت است و برکات بعثت آن مقدارى که در معنویات هست آنقدر در مادیات ظاهر نشده است ، لکن آن مقدارى هم که در مادیات ظاهر شده است باز قبل از اسلام نبوده است . اتصال معنا به معنویت به مادیات و انعکاس معنویت در همه جهات مادیات از خصوصیات قرآن است که افاضه فرموده است .

قرآن در عین حالى که یک کتاب معنوى ، عرفانى و آنطورى است که به دست ماها، به خیال ماها، به خیال جبرئیل امین هم نمى رسد، در عین حال یک کتابى است که تهذیب اخلاق را مى کند، استدلال هم مى کند، حکومت هم مى کند و وحدت را هم سفارش مى کند و قتال را هم سفارش مى کند و این از خصوصیات کتاب آسمانى ماست که هم باب معرفت را باز کرده است تا حدودى که در حد انسان است و هم باب مادیات را و اتصال مادیات به معنویات را و هم باب حکومت را و هم باب خلافت را و همه چیز را و ما که امید است از پیروان اسلام باشیم و از پیروان قرآن باشیم باید همه ابعاد این را در نظر داشته باشیم . نه در نظر داشته باشیم ، بلکه دنبالش ‍ باشیم تا حاصل بشود براى ما، مجاهده کنیم تا حاصل بشود براى ما. و اگر چنانچه ما با همان بعد ظاهرى قرآن ، به همان بعدى که قرآن براى اداره امور بشر آمده است ، براى رفع ظلم از بین بشر آمده است یعنى یک بعدش این است که ظلم را از بین بشر بردارد و عدالت اجتماعى را در بشر ایجاد کند،

اما اگر کوشش کنیم و آنهایى که تابع قرآن خودشان را مى دانند، مسلمین جهان اگر کوشش کنند تا اینکه این بُعد از قرآن را که بعد اجراى عدالت اسلامى است ، در جهان پخش کنند، آنوقت یک دنیایى مى شود که صورت ظاهر قرآن مى شود...

و آن چیزى که ما در روز مبعث باید توجه به آن بکنیم این است که با بعثت رسول خدا، بعثت رسول خدا براى این است که راه رفع ظلم را به مردم بفهماند، راه اینکه مردم بتوانند با قدرت هاى بزرگ مقابله کنند به مردم بفهماند. بعثت براى این است که اخلاق مردم را، نفوس مردم را، ارواح مردم را و اجسام مردم را، تمام اینها را از ظلمت ها نجات بدهد، ظلمات را بکلى کنار بزند و به جاى او نور بنشاند، ظلمت جهل را کنار بزند و به جاى او نور عمل بیاورد، ظلمت ظلم را به کنار بزند و به جاى او عدالت بگذارد، نور عدالت را به جاى او بگذارد و راه او را به ما فهمانده است ، فهمانده است که تمام مردم ، تمام مسلمین برادر هستند و باید با هم وحدت داشته باشند، تفرق نداشته باشند.


بیانات امام خمینی درتاریخ 62/2/26 - صحیفه نور -