میگه:
اجازه ست از جیبت یه کم پول بردارم؟!!
خودم رو به اون در می زنم:
« کم و کسری بود می گفتی، خودم می گرفتم؟!! »
میگه:
« یعنی نمی دونی واسه چی می خوام؟! »
یه چشمک و یه تبسم
می گه:
« وای از دست تو آقا محمد! چرا همیشه حواست هست؟! »
می گه:
« حالا که می دونی ، خودت بگو امسال چی دوست داری واسه روز مرد بهت بدم؟! »
میگم:
« کادوی هرسال »
می گه:
« تو که هر روز سال، چهار تا بوست رو به زورم که شده ازم می گیری!! »
میگم:
« آخه چیکار کنم ، هیچ چیز عالم رو ایقد دوست ندارم خوب !
حالا مناسبتی امروز یه کم ویژه ترش کن!! »
- دوباره و با حرص بیشتری در حالی که شکل جیغ به خودش گرفته - می گه:
« وای از دست تو آقا محمد! »
+ کادو همیشه مادی نیست
در واقع کادوهای معنوی موندگارترم هستند...
الرِّجَالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّسَاءِ بِمَا فَضَّلَ اللَّهُ بَعْضَهُمْ عَلَى بَعْضٍ وَبِمَا أَنْفَقُوا مِنْ أَمْوَالِهِمْ فَالصَّالِحَاتُ قَانِتَاتٌ حَافِظَاتٌ لِلْغَیْبِ بِمَا حَفِظَ اللَّهُ وَاللَّاتِی تَخَافُونَ نُشُوزَهُنَّ فَعِظُوهُنَّ وَاهْجُرُوهُنَّ فِی الْمَضَاجِعِ وَاضْرِبُوهُنَّ فَإِنْ أَطَعْنَکُمْ فَلَا تَبْغُوا عَلَیْهِنَّ سَبِیلًا إِنَّ اللَّهَ کَانَ عَلِیًّا کَبِیرًا (34) نساء -
ترجمه :
مردان داراى ولایت بر زنانند از آن جهت که خدا بعضى از ایشان (مردان ) را بر بعضى (زنان ) برترى داده (قدرت بدنى ، تولیدى واراده بیشترى دارند) و از آن جهت که از اموال خود نفقه مى دهند.
پس زنانِ شایسته : فرمان بردارند، و نگهدار آنچه خدا (براى آنان ) حفظ کرده (حقوق واسرار شوهر) در غیاب اویند.
و (امّا) زنانى که از سرپیچى آنان بیم دارید، پس (نخست ) آنان را موعظه کنید و (اگر مؤثّر نشد) در خوابگاه از آنان دورى کنید و (اگر پند وقهر اثر نکرد) آنان را بزنید (وتنبیه بدنى کنید).
پس اگر اطاعت شما را کردند، بهانه اى بر آنان (براى ستم وآزار) مجویید. همانا خداوند بزرگوار و بزرگ مرتبه است .
نکته ها :
O ((قَوّام )) به کسى گفته مى شود که تدبیر و اصلاح دیگرى را بر عهده دارد.
O ((نشوز)) از ((نشز)) به معناى زمین بلند وبه سرکشى وبلندپروازى نیز گفته مى شود.
O شرط سرپرستى و مدیریّت : لیاقت ، تأمین و اداره زندگى است. و به این جهت ، مردان نه تنها در امور خانواده - بلکه در امور اجتماعى ، قضاوت و جنگ نیز - بر زنان مقدّمند (بما فضّل اللّه ... و بما انفقوا) و به این خاطر نفرمود: ((قوّامون على ازواجهم ))، زیرا که مسئله ى زوجیّت مخصوص زناشویى است و خدا این برترى را مخصوص خانه قرار نداده است .
O گرچه برخى زنان در توان بدنى یا درآمد مالى برترند، ولى در قانون و برنامه باید عموم را مراعات کرد، نه افراد نادر را !
...
O وقتى راههاى مسالمت آمیز سود نبخشید، یا باید دست از انجام وظیفه کشید، یا باید در صورت تأثیر نداشتن موعظه و قهر، خشونت به خرج داد؟!
به گفته ى روانشناسان : بعضى افراد، حالت مازوشیسم (آزار طلبى) پیدا مى کنند که تنبیه مختصر بدنى ، برایشان همچون مرهم است!!
در تنبیهات بدنى هم ، اسلام سفارش کرده که نباید به مرحله ى کبودى جسم یا زخمى شدن بدن برسد!!
به علاوه ، مرد متخلّف هم گاهى توسط قاضى تنبیه بدنى مى شود!! (تنبیه مخصوص به زن نیست)
O رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله فرمود: کتک شما نباید به نحوى باشد که اثر آن در جسم زن نمودى داشته باشد!! یا کتک نشانه خودنمایى و اظهار قدرت مرد باشد! که زهره چشمى بگیرد. ((ضرباً غیر مبرّج ))
O امام صادق علیه السّلام فرمودند: نشوز زن آن است که در فراش (همبستر شدن ) از شوهر تبعیت نکند و مقصود از ((اضربوهنّ)) زدن با چوب مسواک و شبیه آن است!! زدنى که از روى رفق و دوستى باشد!!
پیام ها
1- در یک اجتماع دو نفرى هم ، یکى باید مسئول و سرپرست باشد!! مدیر خانه مرد است . (الرّجال قوّامون على النساء)
2- در اداره امور زندگى باید تعقّل و تدبیر، بر احساسات و عواطف حاکم باشد. (الرّجال قوّامون على النساء)
3- نظام حقوقى اسلام با نظام تکوین و آفرینش هماهنگ است! حقّ مدیریّت مرد، به خاطر ساختار جسمى و روحى اوست . (الرّجال قوّامون على النساء)
4- برترى هاى طبیعى فضل الهى است . (بما فضّل اللّه )
5- هزینه زندگى ، بر عهده مرد است . (بما انفقوا)
6- قانونگذار باید در وضع قانون ، به تفاوت هاى طبیعىِ زن و مرد در آفرینش توجه داشته باشد!! (الرّجال قوّامون ... بما فضّل اللّه )
7- نشانه شایستگى زن اطاعت و تواضع او نسبت به شوهر است . (قانتات )
8- نشانه همسر شایسته ، حفظ خود در غیاب شوهر است . (حافظات للغیب )
9- اطاعت زن از شوهر و حفظ حقوق وى ، مشروط به تأمین زندگى او از سوى مرد است . (بما انفقوا...فالصالحات قانتات حافظات )
10- علاج واقعه را قبل از وقوع باید کرد. پیش از آنکه زن ناشزه شود، چاره اى بیندیشید. (تخافون نشوزهنّ)
11- مرد هیچ حقّى در آزار همسر مطیع خود ندارد. (فان اطعنکم فلاتبغوا علیهنّ سبیلاً)
12- سه مرحله «موعظه» ، «ترک هم خوابى» ، «تنبیه» براى مطیع کردن زن است . پس اگر از راه دیگرى زن مطیع مى شود، مرد حقّ برخورد ندارد!! جمله ى (فان اطعنکم ) نشانه آن است که هدف اطاعت است گرچه از طریق دیگرى باشد.
13- «تواضع زن» ضعف نیست ، ارزش است . (فالصالحات قانتات )
14- نشانه ى همسر شایسته: رازدارى ، حفظ مال و آبرو و ناموس شوهر در غیاب اوست . (فالصالحات ... حافظات للغیب )
15- برخورد با منکرات باید گام به گام و مرحله به مرحله باشد. (موعظه... قهر... تنبیه) (فعظوهنّ واهجروهنّ...)
16- تا موعظه مؤ ثر باشد، قهر و خشونت ممنوع ؛ و تا قهر و جدایى موقت اثر کند، تنبیه بدنى ممنوع است . (فعظوهنّ واهجروهنّ... واضربوهنّ)
17- برخورد خشن و تنبیه ، تنها براى انجام وظیفه است ، نه انتقام و کینه و بهانه . (فان اطعنکم فلاتبغوا علیهن )
18- برترى مردان ، نباید سبب غرور شود، چون خدا از همه برتر است . (ان اللّه کان علیاً کبیراً)
19- توجّه به برترى خداوند، کلید تقوى و پرهیز از ستم بر همسران است . (ان اللّه کان علیاً)
- تفسیر نور -
___________________________________________________________
تکمیل بحث از تفسیر نمونه:
(مردان سرپرست و نگهبان زنان هستند) (الرجال قوامون على النساء).
مقصود از این تعبیر استبداد و اجحاف و تعدى نیست!!
بلکه منظور رهبرى واحد منظم با توجه به مسؤ ولیتها و مشورتهاى لازم است .
این مسأله در دنیاى امروز بیش از هر زمان روشن است که اگر هیأتى (حتى یک هیئت دو نفرى ) مأمور انجام کارى شود حتما باید یکى از آن دو «رئیس» و دیگرى «معاون یا عضو» باشد وگرنه هرج و مرج در کار آنها پیدا مى شود! - سرپرستى مرد در خانواده نیز از همین قبیل است -
و این موقعیت به خاطر وجود خصوصیاتى در مرد است مانند ترجیح قدرت تفکر او بر نیروى عاطفه و احساسات (به عکس زن که از نیروى سرشار عواطف بیشترى بهره مند است ) و دیگرى داشتن بنیه و نیروى جسمى بیشتر که با اولى بتواند بیندیشد و نقشه طرح کند و با دومى بتواند از حریم خانواده خود دفاع نماید.
به
علاوه تعهد او در برابر زن و فرزندان نسبت به پرداختن هزینه هاى زندگى ، و
پرداخت مهر و تأمین زندگى آبرومندانه همسر و فرزند، این حق را به او مى
دهد که وظیفه سرپرستى به عهده او باشد.
...
ناگفته پیدا است که سپردن این وظیفه به مردان نه دلیل بالاتر بودن شخصیت انسانى آنها است و نه سبب امتیاز آنها در جهان دیگر، زیرا آن، صرفا بستگى به تقوى و پرهیزگارى دارد. همانطور که شخصیت انسانى یک معاون از یک رئیس ممکن است در جنبه هاى مختلفى بیشتر باشد اما رئیس براى سرپرستى کارى که به او محول شده از معاون خود شایسته تر است .چه آدم های کله شقی هستند این دلواپسان!!
القاء این حجم از شک و تردیدها در خصوص نتایج برجام، در حالی که ملت هر روز بعینه شاهد شکستن سدّ تحریم ها هستند، واقعاً نوبر است!!
تردید چرا؟!!!
مگر نبود از محرومیت های چند سال اخیر این مرز و بوم ، کم بارشی و هوای پاک و سالم؟؟؟!
گفتند: هوای ما هم در گرو برجام است و کوته بینان ندانسته خندیدند؟!!!
و امروز که دوران پسابرجام را می گذرانیم، چه بارش ها که بر کشور نبارید!!! و چه ریه ها که صفا نگرفت!!!
آیا برای احدی شک و تردیدی باقی می ماند که این همه از نتایج برجام است؟؟؟!
آیا کسی هست که ذره ای تردید به دلش راه دهد که این قدرت ها بودند که به خدا برای چنین بارش ها و لطافتی ، چراغ سبز نشان دادند؟!!!
پس از عمق وجود و بعد از شعار «روحانی مچکریم» همه با هم فریاد می زنیم: «قدرت ها! مچکریم!!!»
+ دوست ندارم آخدا رو سیاسی کنم ، یهویی شد!!!
مطابق معمول شبهای جمعه دعای کمیل می خواندیم اما ذهنم خواه ناخواه درگیر لیلة الرغائب (اولین شب جمعه ماه رجب) هم بود.
- شب آرزوها -
فکر می کردم به آرزوهایم...
به چیزهایی که ندارم و دوست دارم می داشتم...
امشب و با توجه به این مناسبت، این نکات دعا بیشتر به چشمم آمد:
قبل از اینکه چیزی را از خدا آرزو کنی ، می بایست یادی کرد از نعمت های بیشمار خدا به خودت
لذا با توجهی خواندم:
اللَّهُمَّ مَوْلاَیَ کَمْ مِنْ قَبِیحٍ سَتَرْتَهُ
وَ کَمْ مِنْ فَادِحٍ مِنَ الْبَلاَءِ أَقَلْتَهُ (أَمَلْتَهُ) وَ کَمْ مِنْ عِثَارٍ وَقَیْتَهُ
وَ کَمْ مِنْ مَکْرُوهٍ دَفَعْتَهُ وَ کَمْ مِنْ ثَنَاءٍ جَمِیلٍ لَسْتُ أَهْلاً لَهُ نَشَرْتَهُ
خدایا! اى سرور من! چه بسیار زشتى مرا پوشاندى! و چه بسیار بلاهاى سنگین و بزرگى که از من برگرداندى! و چه بسیار لغزشى که مرا از آن نگهداشتى! و چه بسیار ناپسندی که از من دور کردى! و چه بسیار ستایش نیکویى که شایسته آن نبودم، و تو در میان مردم پخش کردى!
این فرازها که پایان گرفت به نوعی از اینکه چیز دیگری از خدا بخواهم عقب کشیدم!
منی که غرق در نعمت های بیشمار الهی هستم چیز جدیدی بخواهم؟!
شکر نعمت های داده را توانسته ام بجا بیاورم که شکر دیگری به گردن خودم بگذارم؟!
دلم شکست...
از خودم، از خواسته هایی که تمامی ندارد...
و ادامه دادم:
اللَّهُمَّ عَظُمَ بَلاَئِی وَ أَفْرَطَ بِی سُوءُ حَالِی وَ قَصُرَتْ (قَصَّرَتْ) بِی أَعْمَالِی
وَ قَعَدَتْ بِی أَغْلاَلِی وَ حَبَسَنِی عَنْ نَفْعِی بُعْدُ أَمَلِی (آمَالِی)
وَ خَدَعَتْنِی الدُّنْیَا بِغُرُورِهَا وَ نَفْسِی بِجِنَایَتِهَا (بِخِیَانَتِهَا) وَ مِطَالِی
خدایا! بلایم بزرگ شده! و زشتى حالم از حدّ گذشته! و کردارم خوارم ساخته!! و زنجیرهاى گناه مرا زمین گیر نموده!! و دورى آرزوهایم مرا زندانى ساخته!! و دنیا با غرورش، و نفسم با جنایتش و امروز و فردا کردنم در توبه ، مرا فریفته!
دوری آرزو...
آری آن چیزی که اکثر ما را از یاد خدا و آخرت غافل می کند، همین آرزوهایی ست که اکثرشان هم فرصت بروز پیدا نمی کنند!!
در واقع بعضا آرزوهایی در سر می پرورانیم که عمری هزار ساله می طلبد!!
.
.
.
اما چه کنم امشب شب آرزوست و بی مسمّا می شود اگر در آن آرزویی نداشته باشم!!
لذا در فرازهای پایانی دعا به این رسیدم که اجابت آرزویم را از درگاهش مسألت کنم:
فَبِعِزَّتِکَ
اسْتَجِبْ لى دُعاَّئى وَ بَلِّغْنى مُناىَ
پس تو را به عزّتت سوگند میدهم که دعایم را اجابت کنی و مرا به آرزویم برسانى!
اما آرزوهایم را اصلاح کرده بودم آن گاه که این دعا را با سوز از خدای خودم می خواستم...
آرزویم ماشین و خانه و مال و پست و اینها نبود...
آرزوهایم این خواسته های نورانی بود:
اَسْئَلُکَ بِحَقِّکَ وَ قُدْسِکَ وَ اَعْظَمِ صِفاتِکَ
وَ اَسْماَّئِکَ اَنْ تَجْعَلَ اَوْقاتى مِنَ اللَّیْلِ وَالنَّهارِ بِذِکْرِکَ مَعْمُورَةً
وَ بِخِدْمَتِکَ مَوْصُولَةً
از تو درخواست میکنم به حقّت و قدست و بزرگ ترین
صفات و نام هایت که:
همه اوقاتم را از شب و روز به یادت آباد کنى! و به خدمت گزاری ات پیوسته بدارى!
وَ اَعْمالى عِنْدَکَ مَقْبُولَةً حَتّى تَکُونَ اَعْمالى وَ اَوْرادى کُلُّها وِرْداً واحِداً وَ حالى فى خِدْمَتِکَ سَرْمَداً
و اعمالم را در پیشگاهت قبول فرمایى، تا آنکه اعمال و اورادم هماهنگ، همسو و همواره باشد و حالم در خدمت تو پاینده گردد!
قَوِّ عَلى خِدْمَتِکَ جَوارِحى وَاشْدُدْ عَلَى الْعَزیمَةِ جَوانِحى وَ هَبْ لِىَ
الْجِدَّ فى خَشْیَتِکَ وَالدَّوامَ فِى الاِْتِّصالِ بِخِدْمَتِکَ حَتّى اَسْرَحَ اِلَیْکَ
فى مَیادینِ السّابِقینَ
اعضایم را در راه خدمتت نیرو بخش.
و دلم را بر عزم و همّت محکم کن.
و کوشش در راستاى پروایت و دوام در پیوستن به خدمتت را به من ارزانى دار تا به سویت برانم در میدانهای پیشتازان.
وَ أُسْرِعَ اِلَیْکَ فِى الْبارِزینَ وَ أَشْتاقَ اِلى
قُرْبِکَ فِى الْمُشْتاقینَ وَ أَدْنُوَ مِنْکَ دُنُوَّ الْمُخْلِصینَ وَ اَخافَکَ مَخافَةَ
الْمُوقِنینَ وَ اَجْتَمِعَ فى جِوارِکَ مَعَ الْمُؤْمِنینَ اَللّهُمَّ وَ مَنْ اَرادَنى
بِسُوَّءٍ فَاَرِدْهُ وَ مَنْ کادَنى فَکِدْهُ وَاجْعَلْنى مِنْ اَحْسَنِ عَبیدِکَ نَصیباً
عِنْدَکَ وَ اَقْرَبِهِمْ مَنْزِلَةً مِنْکَ وَ اَخَصِّهِمْ زُلْفَةً لَدَیْکَ فَاِنَّهُ لا یُنالُ ذلِکَ
اِلاّ بِفَضْلِکَ وَ جُدْلى بِجُودِکَ وَاعْطِفْ عَلَىَّ بِمَجْدِکَ
و به سویت بشتابم در میان شتابندگان.
و به کوى قربت آیم در میان مشتاقان.
و همانند
مخلصان به تو نزدیک شوم، و چون یقین آوردگان از جاه تو بهراسم، و با اهل ایمان در جوارت گرد آیم.
خدایا!
هرکس مرا به بدى قصد کند تو قصدش کن، و هرکس با من مکر ورزد تو با او مکر کن.
و مرا از بهره مندترین بندگانت نزد خود، و نزدیک ترین شان در منزلت به تو، و مخصوص ترین شان در رتبه به پیشگاهت بگردان! زیرا این همه به دست نیاید جز به فضل تو.
خدایا! با جودت به من جود کن و با بزرگواریت به من نظر کن!
وَاحْفَظْنى
بِرَحْمَتِکَ وَاجْعَلْ لِسانى بِذِکْرِکَ لَهِجاً وَ قَلْبى بِحُبِّکَ مُتَیَّماً وَ مُنَّ
عَلَىَّ بِحُسْنِ اِجابَتِکَ وَ اَقِلْنى عَثْرَتى وَاغْفِرْ زَلَّتى فَاِنَّکَ قَضَیْتَ
عَلى عِبادِکَ بِعِبادَتِکَ وَ اَمَرْتَهُمْ بِدُعاَّئِکَ وَ ضَمِنْتَ لَهُمُ الإِجابَةَ
فَاِلَیْکَ یا رَبِّ نَصَبْتُ وَجْهى وَ اِلَیْکَ یا رَبِّ مَدَدْتُ یَدى فَبِعِزَّتِکَ
اسْتَجِبْ لى دُعاَّئى وَ بَلِّغْنى مُناىَ...
و با رحمتت مرا نگاهدار.
و زبانم را به ذکرت گویا کن.
و دلم را به محبتت شیفته و شیدا فرما.
و بر من منّت گذار با پاسخ نیکویت.
و لغزشم را نادیده انگار.
و گناهم را ببخش.
زیرا تو
بندگانت را به بندگى فرمان دادى، و به دعا و درخواست از خود امر کردى، و اجابت دعا را براى آنان ضامن شدى.
پس ای پروردگار من! تنها روى به سوى تو داشتم و دستم را تنها به جانب تو دراز کردم.
پس تو را به عزّتت سوگند میدهم که دعایم را اجابت کنی و مرا به آرزویم برسانى...
بدین وسیله مراتب قدردانی و تشکر خالصانه و عمیق خود را از ملت فهیم و دین مدار ایران که متعاقب این پست ( من سال هاست «سیزده بدر» را «سیزدهم» نمی روم! ) در خانه نشسته و سیزده بدر را به نحو کامل تحریم نمودند ، اعلام داشته و عزت و سرفرازی همگان را از درگاه خداوند متعال خواستاریم !!!
اجرکم عند الله
با تشکر ویژه از خانم باران بهاری !!! خخخخ
قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِکُمْ سُنَنٌ فَسِیرُوا فِی الْأَرْضِ
فَانْظُرُوا کَیْفَ کَانَ عَاقِبَةُ الْمُکَذِّبِینَ (137) ال عمران -
پیش
از شما، سنتهایى وجود داشت (و هر قوم ، طبق اعمال و صفات خود سرنوشتهایى
داشتند؛ که شما نیز؛ همانند آنرا دارید) پس در روى زمین گردش کنید و
ببینید سرانجام تکذیب کنندگان (آیات خدا) چگونه بود؟!
قُلْ سِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَانْظُرُوا کَیْفَ بَدَأَ الْخَلْقَ ثُمَّ
اللَّهُ یُنْشِئُ النَّشْأَةَ الْآخِرَةَ إِنَّ اللَّهَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ
قَدِیرٌ (20) عنکبوت -
بـگـو: در زمین سیر کنید و بنگرید خداوند چگونه
آفرینش را آغاز کرده ؟! سپس خداوند (به همین گونه ) جهان آخرت را ایجاد مى
کند!! خداوند بر هر چیز قادر است .
قُلْ سِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَانْظُرُوا کَیْفَ کَانَ عَاقِبَةُ
الَّذِینَ مِنْ قَبْلُ کَانَ أَکْثَرُهُمْ مُشْرِکِینَ (42) روم -
بـگـو: در
زمین سیر کنید و بنـگـرید عاقبت کسانى که قبل از شما بودند چگونه بود؟!
بیشتر آنها مشرک بودند.
أَفَلَا یَنْظُرُونَ إِلَى الْإِبِلِ کَیْفَ خُلِقَتْ (17) وَإِلَى
السَّمَاءِ کَیْفَ رُفِعَتْ (18) وَإِلَى الْجِبَالِ کَیْفَ نُصِبَتْ (19)
وَإِلَى الْأَرْضِ کَیْفَ سُطِحَتْ (20) غاشیه -
17 - آیا آنها به شتر نمى نگرند که چگونه آفریده شده ؟!
18 - و به آسمان نگاه نمى کنند که چگونه بر پا شده ؟!
19 - و به کوهها که چگونه در جاى خود نصب گردیده ؟!
20 - و به زمین که چگونه مسطّح گشته است؟!
لا اقلش این است که اگر کلاس درسی نیست محفل گناهی هم نباشد!
اما آنچه ما امروزه از سیزده بدر شاهد هستیم جز این است.
هجوم مور و ملخانه جمعیت به سمت پارکها و دار و درخت ها ، و پیامد آن : حضور تنگاتنگ خانواده ها در کنار هم ، اختلاط محرم و نامحرم ، ظهور غلیظ تبعیضات طبقاتی در نوع تفریحات و تغذیه و غیره زیر نگاه معصومانه و حساس کودکان و دختران ، موسیقی و رقص و ...
و من سال هاست سیزده بدر را سیزدهم نمی روم!
« زن » اگر یعنی : « مادرم »
« زن » اگر یعنی : « همسرم »
« زن » اگر یعنی : « عمه و خاله و خواهرانم »
« زن » اگر یعنی : « همین نازدانه دخترانم »
« زن » یعنی : « همه کس و همه چیز من »
زنم رو صدا می زنم:
« ذکرالله! »
لب بر می چینه
میگم:
« فرمایش خداست (الا بذکرالله تطمئن القلوب)
آخه آرام قلبم تو هستی ! »
گل از گلش می شکفه
و صدا می زنم:
« نعمت الله! »
میگه:
« واقعاً نعمتم؟! »
میگم:
« اونش بمونه ، منظورم اینه یه اصلاحی بری بد نیست !!! »
نیم نگاهی از سر حیا و می خندد !
+ پیشاپیش روز زن بر همه زنان نجیب سرزمینم مبارک
یا مُقَلِّبَ القُلوبِ وَ الأبصارِ! یا مُدَبِّرَ اللَّیلِ والنَّهارِ! یا مُحَوِّلَ الحَولِ و الأحوالِ! حَوِّل حالَنا إلَی أحسَنِ الحال
در دعای نوروز ، ابتداءً خدا را می خوانیم به « دگرگون کننده » و « تغییر دهنده » و « تدبیر گر »
و پس از آن نیکوترین حالت را از او درخواست می داریم.
از خود پرسیده ای نیکوترین حالتی را که می شود برای اشخاص و جوامع تصور کرد ، کدام است؟!
جز ظهور حضرت صاحب الامر چیزی بهتر می تواند باشد؟!
ظهوری توأم با برچیده شدن ظلم و فساد و اجرای عدالت ، برپایی حکومت واحد جهانی و برقراری صلح و صفا و صمیمیت ، سرازیر شدن برکات زمینی و آسمانی و ...
لذا در روایتی از امام صادق می خوانیم:
... وَ ما مِن یَومِ نِیرُوز إلّا و نَحنُ نَتَوَقَّعُ فِیهِ الفَرَجَ ... نوروزی نیست مگر آنکه ما در آن توقع فرج داریم - بحارالانوار ج 52 ص 308 -
تعجیل در ظهورش صلوات
آن شب که ابو تراب با قلب حزین
بسپرد تن اُمّ ابیها به زمین
دانی که چرا خاک ز دستش بتکاند؟!
یعنی که تمام هستی ام بود همین !!!
فاطمه جان! چطور علی دلش بیاد رو بدنت خاک بریزه ؟!!
ای خاک ! مدارا کن ، با این بدن خسته
اُمّ الحسنین آمد ، با پهلوی بشکسته
ای ماه ! متاب امشب ، بر انجمن خوبان
چون ماه علی امشب ، در خاک شود پنهان
بدن فاطمه ش رو دفن کرد ؛ تموم غم های عالم اومد رو دل علی نشست!
فاطمه جون! کنار قبرت میام دلم آروم نمی گیره! خونه میرم ، بچه ها بهونه ی مادر می گیرند!
بگو علی چه کند؟!!
ای مرهم غمهای من!
ای نوگل رعنای من !
خیز و ببین غوغا شده
دیگر علی تنها شده !
من ماندم و یک کوه غم
زهرای من ! زهرای من !
گلچین احمدی (با تصرف)
میگه :
« تو منطقه ی ما ، داماد یه بسته ی اسکناس تا نخورده از جیب مبارکش در میاره و زیر کف و سوت ممتدّ تماشاگرا ، دونه به دونه میده دست عروسش.
به آخرین قطعه که رسید ، ریز ریز می کنه می پاشه رو سر و کله ی او ! »
میگم :
« خوب بچرخونه دور سرش و بندازه صندوق صدقات بهتر نیست؟! »
میگه :
« خوب رسمه! »
میگم :
« حماقتم مگه رسم میشه ؟!! »کم سن و سال بودم و به قول معروف هنو آدم حسابمون نمی کردن ...
منزل یکی از فامیلا ، توپی انداختیم وسط !
از بدشانسی خورد به لامپ و ... بله دیگه !
سر و صدایی به راه افتاد که نگو و نپرس!
هر کسی سعی می کرد دیگری رو مقصر قلمداد کنه...
پدر خانه که خدا حفظش کنه، با اخم وارد جریان شد و با ژستی خاص بفرمود:
« هیچ وقت یادتون نره، وقتی فاجعه ای رخ داد با عکس العملای بعدی بر عمق اون نیفزایین!! »
خیلی ربط به توپ و لامپ نداشت ، اما کلام عمیق و بزرگی بود!
همینجور که میوه ی طرف رو می کشید سعی داشت به نوعی اونو از رفتن پای صندوق ها مأیوس کنه...
رأیمو که دادم در برگشت دیدم هنوز با وانتش تو کوچه ها می چرخه
جلو رفتم:
- سیبت چند ؟
- 2000
یه نگاهی انداختم و گفتم:
« اووه ماشالا خرابم که داره!!
حاضرم پول بیشتری بدم اما میوه سالم به خونه ببرم! »
سرمو پائین انداختم که یعنی دارم میرم ، پلاستیک رو به سمتم آورد و گفت:
حاجی! خودت سوا کن
من هم که انتظار این حرفو می کشیدم خنده به لب گفتم:
با این حساب دیگه بهانه ای برا نخریدن نمی ماند!!
در حالی که میوه ها رو درهم و برهم!! داخل پلاستیک مینداختم ، انگشت جوهریمو بالا آوردم و گفتم:
تو مدرسه هم برگه میدن و میگن سوا کن ، حیفه آدم از دست بده !!
پلاستیکو دادم برا کشیدن ، گفت:
« حاجی! هدیه از طرف من !
اون مسأله هم به چشم ! »
چشمشو بوسیدم و از هم خداحافظی کردیم.
1 - اِذا مَلِکَ الأراذِل هَلَکَ الأفاضِل
چون ناکسان زمامدار شوند ، بزرگان هلاک گردند!
2 - کُلُّ عِزٍّ لایُؤَیِّدُهُ دینٌ مَذَلَّةٌ
هر عزتی که موافق دین نباشد، خواری ست!
3 - لا نِعمَةَ أهنأُ مِنَ الأمن
هیچ نعمتی گواراتر از امنیت نیست.
4 - آشقَی النّاسِ مَن باعَ دینَهُ بِدُنیا غَیرِه
بدبخت ترین مردم کسی ست که دینش را به دنیای دیگران بفروشد!!
5 - ما أقبَحَ بِالاِنسانِ باطِناً عَلیلاً وَ ظاهِراً جمیلاً
چه زشت است که انسان باطنی بد و ظاهری خوب داشته باشد!
6 - آحمَقُ النّاسِ مَن ظَنَّ أنَّهُ أعقَلُ النّاس
کم خردترین مردم کسی ست که پندارد خردمندترین آنهاست!!
7 - وَقِّرُوا کِبارَکُم یُوَقِّرکُم صِغارُکُم
بزرگ ترانتان را گرامی دارید تا کوچک ترانتان شما را محترم دارند!
8 - لاتُسِی ء الخِطابَ فَیَسُؤَکَ نَکیرُ الجَواب
کسی را به بدی خطاب مکن، زیرا جواب زشت آن تو را ناپسند خواهد آمد!!
9 - أحسَنُ المَقالِ ما صَدَّقَهُ حُسنُ الفِعال
بهترین گفتار آن است که رفتار نیک مؤید آن باشد.
10 - مَن زَرَعَ الاِحَنَ حَصَدَ المِحَنَ
کسی که تخم کینه بکارد، رنج و سختی درو نماید!
11 - أخسَرَ النّاسِ مَن قَدَرَ أن یَقُولَ الحَقَّ فَلَم یَقُل
زیانکارترین مردم کسی ست که بتواند حق را بگوید، ولی نگوید!
12 - مَن قالَ ما لایَنبَغِی سَمِعَ ما لایَشتَهِی
هر کس چیزی را که شایسته نیست بگوید، آنچه را دوست ندارد بشنود!
13 - مَن عَذُبَ لِسانُهُ کَثُرَ إخوانُهُ
هر که شیرین سخن باشد، دوستانش بسیار شوند.
14 - أللِّسانُ مِیزانُ الإنسانِ
زبان ترازوی سنجش شخصیت انسان است.
انتخاب شده از کتاب:
بر کرانه کلام علی(حسین ایمانی)
سکونتش جای دیگه ای ست اما هر از گاهی مسجد ما میاد.
بر خلاف دیگران که بسم الله نگفته دم به دقیقه چشماشونو به ساعت می دوزند ، او آنچنان به تفسیر قرآن و بیان احکام از خودش علاقه نشون میده که آدمو سر ذوق میاره!
دیشب یه حس دیگه داشت!
منو سر راه به منزل رسوند و درو باز کردم که پیاده شم گفت:
حاج آقا! هوای سوریه به سرم زده!
معناش اینه که « کجا میری؟ حرف دارم! »
در و بستم و بر صندلی جامو محکم کردم!
ماشینو خاموش کرد.
اونقدری هنوز با هم آشنا نشدیم که بگم : چیه با زنت به مشکل برخوردی؟!
از کار دنیا خسته شده ای؟!
مامان بابا دعوات کردن؟!
خوب معلومه بهترین جا همون سوریه ست!
طناب که دور گردنت بندازی و خودتو خلاص کنی که پای جنازه تم نمیان!
اینجوری میری و عزیز میری!
اسمتم تو شهر و محل می پیچه و تجلیل و ترحیم و ...
با اندکی مکث گفتم:
پدر و مادرت راضی اند؟!
گفت: نمی دونم فکر نمی کنم پدرم مانع بشه، مادرم شاید!
ولی مهمتر زنمه!
گفتم: چطور؟
گفت: چند بار به شوخی اسم سوریه رو آوردم عکس العملشو ببینم ، دیدم بدجور بی تابی می کنه! آخه همو خیلی دوس داریم! میگه بعد تو نمیتونم که نمیتونم!
به فکر افتادم : خدایا! اینها که عطر تابوتشان در کوچه خیابان های ما می پیچه ، زن داشتند فرزند داشتند، بیشتر از همه ی ما شاید عاشق خانواده شون بودند! چطور دل بریدند و رفتند! بازماندگانشون الان چه حس و حالی دارند؟!
افکار رو مثل اینکه واقعا چیزی بر سرم نشسته با تکانی از خودم دور کرده و گفتم:
فعلا تو این اوضاع که داوطلب به قدر کفایت هست ، میشه دل اهل و عیال رو ترجیح داد!
و اضافه کردم:
ولی حیفم میاد جوونایی که هر کدوم تو محله خودشون در علم و اخلاق و رفتار و تدین و پشتکار نمونه اند بروند و شهید بشند و نخاله هاشون رو دست جامعه بمونند به علافی و هرزگی!!
حرف خودم رو تو تفسیر با یک آرامشی به خودم برگردوند، اونجور که از شرمندگی سر به گریبان بردم و سکوت بود که تا داخل خونه اومد و تمام شب رو موندگار شد!
گفت:
حاج آقا! این جانی رو که دادند یه روزی به زور میگیرند، بذار خودم با دست خودم بدم مگه قدر و ارزشی پیدا کنه!
فقط همین
...
+ برا همه شون آرزوی سلامتی و عاقبت بخیری دارم.
چه افتخارى بالاتر از این که زنان بزرگـوار ما در مقابل رژیم ستمکار سابق و پـس از سرکوبى آن ، در مقابل ابرقدرت ها و وابستگان آنان در صف اول ایستادگى و مقاومتى از خود نشان دادند که در هیـچ عصرى چنین مقاومتى و چنین شجاعتى از مردان ثبت نشده است!!
...
اینجانب در طول این جنگ ، صحنه هائى از مادران و خواهران و همسران عزیز از دست داده دیده ام که گـمان ندارم در غیر این انقلاب نظیرى داشته باشد .
و آنچه براى من یک خاطره فراموش نشدنى است - با اینکه تمام صحنه ها چنین است - :
ازدواج یک دختر جوان با یک پاسدار عزیز است که در جنگ هر دو دست خود را از دست داده و از هر دو چشم آسیب دیده بود!!
آن دختر شجاع با روحى بزرگ و سرشار از صفا و صمیمیت گـفت :
« حال که نتوانستم به جبهه بروم ، بگذار با این ازدواج دین خود را به انقلاب و به دینم ادا کرده باشم!! »
عظمت روحانى این صحنه و ارزش انسانى و نغمه هاى الهى آنان را نویسندگـان ، شاعران ، گویندگان ، نقاشان ، هنرپیشگان ، عارفان ، فیلسوفان ، فقیهان و هر کس را که شماها فرض کنید، نمى توانند بیان و یا ترسیم کنند، و فداکارى و خداجوئى و معنویت این دختر بزرگ را هیچ کس نمى تواند با معیارهاى رایج ارزیابى کند.
...
درود و سلام بى پایان بر زن و زن ها ! این عناصر ارزنده و مقاوم !
سخنرانی امام 1361/1/25
کد |
شعار |
تعداد کلمات |
1 |
مرگ بر شاه |
3 |
43 |
ساواک ترا میکشیم. |
3 |
97 |
پیروزی از ماست. |
3 |
140 |
نان مسکن آزادی. |
3 |
38 |
کابینهٔ بختیار توطئه آمریکاست. |
4 |
49 |
استقلال، آزادی جمهوری اسلامی. |
4 |
58 |
پیروزی نهائی اخراج آمریکائی. |
4 |
59 |
آمریکا توخالیست ویتنام گواهیست. |
4 |
81 |
مسلسل مسلسل جواب آمریکائی. |
4 |
86 |
تزکیه تشکل جنگ مسلحانه. |
4 |
87 |
اعتصاب اعتصاب مدرسهٔ انقلاب. |
4 |
101 |
برادر مجاهد شهادتت مبارک. |
4 |
116 |
الـله اکبر خمینی رهبر. |
4 |
149 |
برابری، برادری حکومت کارگری. |
4 |
170 |
جاوید شاه در مستراح. |
4 |
8 |
بههمت تودهها شاه ترا میکشیم. |
5 |
24 |
رژیم شاهنشاهی سرچشمهٔ فساد است. |
5 |
25 |
رژیم شاهنشاهی نابود باید گردد. |
5 |
34 |
خسرو داد یک عامل استبداد. |
5 |
39 |
بختیار شیرهکش باید بره مراکش. |
5 |
57 |
بعد از شاه نوبت آمریکاست. |
5 |
64 |
بهگفتهٔ خمینی ارتش برادر ماست. |
5 |
83 |
تنها ره رهائی جنگ مسلحانه |
5 |
88 |
دانشجو - روحانی پیوندتان مبارک. |
5 |
89 |
تفرقه تفرقه سلاح شاه خائن. |
5 |
102 |
برادر شهیدم راهت ادامه دارد. |
5 |
104 |
استقلال آزادی حکومت (جمهوری) اسلامی. |
5 |
105 |
عاشورا عاشورا قیام ملی ما. |
5 |
123 |
خلق بهخون میکشد سلطنت پهلوی. |
5 |
128 |
ایران را سراسر سیاهکل میکنیم. |
5 |
130 |
درود بر برزگر متحد کارگر. |
5 |
143 |
جمهوری، آزادی نه شاه مادرزادی. |
5 |
144 |
زندانی سیاسی آزاد باید گردد. |
5 |
145 |
کارگر کارگر زنده بهکار توایم. |
5 |
146 |
دولت سرمایهدار دشمن نوع بشر. |
5 |
147 |
نان مسکن آزادی حکومت مردمی. |
5 |
148 |
بههمت تودهها شاه ترا میکشیم. |
5 |
154 |
فدائی فدائی تو افتخار مائی. |
5 |
158 |
حزب همه رنگ حزب توده. |
5 |
161 |
سگ جدید دربار شاپور بختیاره. |
5 |
163 |
بختیار بختیار منقلت رو نگهدار. |
5 |
171 |
کورش بلندشو که من شاشیدم. |
5 |
11 |
این شاه آمریکائی اعدام باید گردد. |
6 |
12 |
شاه جنایت میکند کارتر حمایت میکند. |
6 |
13 |
شاه جنایت میکند ج.. زیارت میکند. |
6 |
41 |
بختیار توله سگ آقا میاد صددرصد |
6 |
44 |
شاه دربدر شد ساواک بیپدر شد. |
6 |
53 |
اسرائیل نابود است باقطع این نفت |
6 |
55 |
ما ج.. نمیخواهیم ما شاه نمیخواهیم. |
6 |
61 |
ارتش تو بیگناهی آلت دست شاهی. |
6 |
63 |
زنده و جاوید باد پرسنل هوائی. |
6 |
68 |
سرباز برادر ماست ارتش دشمن ماست. |
6 |
71 |
ارتش بهاین بیغیرتی هرگز ندیده ملتی. |
6 |
72 |
اگه ارتش نباشه شاه بهخودش میشاشه. |
6 |
74 |
ارتش جنایتکار است مزدور استعمار است. |
6 |
77 |
میکشم میکشم آن که برادرم کشت. |
6 |
90 |
مردم چرا نشستین؟ ایران شده فلسطین |
6 |
99 |
تنها ره سعادت ایمان جهاد شهادت. |
6 |
100 |
خون شهیدان خلق سرخی پرچم ماست. |
6 |
103 |
سکوت هر مسلمان خیانت است بهقرآن. |
6 |
107 |
اینست شعار ملی خدا ، قرآن ، خمینی. |
6 |
110 |
خمینی بت شکن ریشهٔ شاهو بکن. |
6 |
121 |
مردم چرا نشستین ایران شده فلسطین. |
6 |
125 |
از انقلاب مردم شاه فراری شده. |
6 |
126 |
حکومت اسلامی آری حکومت خودکامان هرگز |
6 |
131 |
کارگر نفت ما حامی سرسخت ما. |
6 |
138 |
بختیار محکوم است پهلوی معدوم است |
6 |
150 |
تنها راه رهائی راه مجاهدین است. |
6 |
151 |
درود بر مجاهد مرگ بر منافق. |
6 |
153 |
تنها ره رهائی پیوند با فدائی. |
6 |
155 |
درود بر فدائی سلام بر مجاهد. |
6 |
159 |
امروز هوا ابریه مردن شاه حتمیه. |
6 |
160 |
بهکوری چشم شاه زمستون هم بهاره |
6 |
176 |
فرح دستکشت کو؟ شوهر ...کشت کو؟ |
6 |
3 |
شاه زنا زاده است خمینی آزاده است |
7 |
10 |
تا مرگ شاه خائن نهضت ادامه دارد. |
7 |
45 |
هر کی که شاهپرسته معلومه که دیّوثه. |
7 |
46 |
اینست شعار دولت چماق بدست و غارت. |
7 |
47 |
قانون اسباب بازی یک نهار ویک صدی. |
7 |
75 |
ما ارتش ملی میخوایم نه ارتش آمریکائی. |
7 |
78 |
مشت گره کردهٔ ما روزی مسلسل میشود. |
7 |
82 |
تنها ره رهائی مسلسل مجاهد و فدائی. |
7 |
119 |
صل علی محمد رهبر ما خوش آمد. |
7 |
129 |
ملت دیگه بیدار شده آمادهٔ پیکار شده. |
7 |
141 |
صف نفت صف نان حقه شاه بیدین. |
7 |
152 |
درود خلق و خالق نثار تو مجاهد. |
7 |
156 |
تنها ره رهائی مسلسل مجاهد و فدائی. |
7 |
157 |
نفرین خلق و خالق نثار تو منافق. |
7 |
|
|
|
178 |
کره خر آلاشتی بختیار رو جا گذاشتی. |
7 |
7 |
ای بیشرف حیا کن سلطنت را رها کن. |
8 |
14 |
فرح شورتت چه رنگه کارتر میگه سه رنگه. |
8 |
33 |
یک مویز و دو قیسی سقط شده اویسی. |
8 |
36 |
بختیار بختیار مأمور بی اختیار سگ جدید دربار. |
8 |
42 |
یک مملکت یک دولت آن هم بهرأی ملت |
8 |
50 |
نه آمریکا نه شوروی مرگ بر رژیم پهلوی. |
8 |
52 |
امریکا اسیر است چین و روس ذلیل است |
8 |
54 |
اشک چشم ما شوره کارتر با فرح جوره |
8 |
67 |
ارتش تو خون ملتی تا کی اسیر ذلتی. |
8 |
69 |
فرمانده ارتشی توئی که آدمکشی سرباز زحمتکش است. |
8 |
76 |
ای رهبران ای رهبران ما را مسلح کنید. |
8 |
85 |
تشکل کلید پیروزی ماست اتحاد ضامن پیروزی ماست. |
8 |
120 |
تا شاه کفن نشود این وطن وطن نشود. |
8 |
127 |
بهسلطهجویان شرق و غرب فروش خاک ایران هرگز. |
8 |
165 |
ارتش باید مرگ بخوره نه مال مردم بخوره |
8 |
168 |
رژیم میخواد لفتش بده راه نجات پیدا کنه. |
8 |
174 |
مملی اگه شاه نمیشد این همه غوغا نمیشد. |
8 |
177 |
عجب کره خری بود عجب سگ پدری بود. |
8 |
15 |
کارتر فرحو با نازش میخواد شرکت نفتو جهازش میخواد. |
9 |
17 |
ولیعهد سلطنت محال است سگ زرد برادر شغال است |
9 |
28 |
نه شریفی نه امامی بلکه یک خر (کل) تمامی. |
9 |
84 |
ارتش خلقی بهپا میکنیم میهن خود را رها کنیم. |
9 |
91 |
قسم بهروح مادرم فاطمه ندارم از کشته شدن واهمه. |
9 |
98 |
شب تاریک ملت روز میگردد خمینی عاقبت پیروز میگردد. |
9 |
117 |
ما همه سرباز توایم خمینی گوش بهفرمان توایم خمینی. |
9 |
166 |
تا شاه کفن نشود نفت توی گلن (گالن) نشود. |
9 |
167 |
پدرسگ بیا پائین پدرسگ بیا پائین (روز انداختن مجسمهها). |
9 |
172 |
ما بچههای مولوی شاه را گرفتیم تو طویله بستیم |
9 |
179 |
بیل و کلنگ و حلبی همهش تو ک...ن پهلوی. |
9 |
23 |
برقرار میکنیم حکومت علی را سرنگون میکنیم رژیم پهلوی را. |
10 |
37 |
نه شاه میخوایم نه شاهپور مرگ بر این دو مزدور. |
10 |
56 |
فری غصه نخور مملی بمیره جیمی خودش میاد تورو میگیره. |
10 |
60 |
ویتنام، فلسطین متحد خلق ما امریکا، اسرائیل دشمنان خلق ما. |
10 |
70 |
ارتش دنیا دشمن کش است ارتش ایران برادر کش است. |
10 |
96 |
کاخ ستم را واژگون ما کردهایم از موج خون |
10 |
108 |
حکومت توحیدی مظهر عدل و دادست رژیم شاهنشاهی سرچشمهٔ فسادست. |
10 |
111 |
رهبر نهضت آزادگانست آیتاله خمینی انقلابیترین مرد جهانست آیتالـله خمینی. |
10 |
113 |
درود بر خمینی بتشکن مرگ بر این یزید قانون شکن. |
10 |
122 |
قسم بهمردم قسم بهمیهن ننشینم از پا تا مرگ دشمن. |
10 |
173 |
از بس که عرعر کرد بختیار رو هم خر کرد. |
10 |
20 |
شاه طرفدار ماست خواهرش همکار ماست. (از زبان ساکنین شهر نو). |
11 |
40 |
وای بهحالت بختیار اگر آقا فردا نیاد (اگر خمینی دیر بیاد). |
11 |
51 |
فرمودهٔ روح خدا چنین است اجحاف در ارزاق ضد دین است |
11 |
73 |
گلهای ایران همه پرپر شده ارتش ما خر بوده خرتر شده!! |
11 |
142 |
زیر بار ستم نمیکنیم زندگی جان فدا میکنیم در ره آزادگی. |
11 |
169 |
ما شیر و موز نمیخوایم ما شاه دزد نمیخوایم (در مدارس). |
11 |
180 |
پسر رضاگری گاو میچرونه تا میگیم مرگ بر شاه تیر میپرونه. |
11 |
9 |
با پتک کارگر با داس برزگر از ریشه برکنیم این شاه حیلهگر. |
12 |
175 |
رضاشاه سرت سلامت عروست (دخترت) جنده در اومد پسرت کونده در اومد. |
12 |
18 |
کودکان از کودکی از کشتن موران خوشند خاندان پهلوی از کودکی آدم کشند. |
13 |
62 |
ای سرباز فراری تو حرّ این زمانی ز لشکر یزیدی بهسوی خلق بازآ. |
13 |
106 |
شاهِ جلاد ما تازه مسلمان شده آبِ غسل و وضوش خون جوانان شده. |
13 |
136 |
ای برزگر کشت زمین واجب است دهقان بدان که این شاه خائن است |
13 |
162 |
یا ایهاالناس آن شاه نسناس هر جا که باشه باز تو نخ ماس. |
13 |
2 |
ای امام زمان! رحمی بهما کن ما را از دست این جلاد رها کن |
14 |
16 |
هر کی بر سر قبر رضا کچل نرینه الهی که خیر از ک...نش نبینه. |
14 |
114 |
بیا خمینی وطن انقلابست نقش مخالفین تو بر آبست جان ما فدایت همچو مصطفایت |
14 |
133 |
سرمایه از روز ازل نبوده سرمایهدار حق ترا ربوده بهدست آور این حق جاودانت. |
14 |
26 |
زیر بار ستم نمیکنیم زندگی جان فدا میکنیم در ره آزادگی سرنگون میکنیم سلطنت پهلوی |
15 |
112 |
کار شاه تمام است خمینی امام است استقلال و آزادی جمهوری اسلامی آخرین کلام است. |
15 |
124 |
انحصار قدرت حق ملته مرگ بر شاه امتیاز و حرمت حق ملته مرگ بر شاه. |
15 |
48 |
نفتو کی برد؟ آمریکا گازو کی برد؟ شوروی پولشو کی خورد؟ پهلوی مرگ بر این سلطنت پهلوی. |
17 |
132 |
کارگر برزگر قهرمان کار شما سرمایه را میسازد با تشکیل و تجهیز نیروهایت با تشکیل حزب کارگرانت |
17 |
139 |
کشتار دانشجویان بهدست شاه جلاد خواستهٔ آنان بوده برچیدن استبداد بهترین تسلیت بر پدر مادران مرگ بر شاه (۴) |
19 |
65 |
ارتش تو هم با ما باش با ملت هم صدا باش در راه حق بهپا باش با دشمن آشنا باش. |
20 |
29 |
ازهاری بیچاره! ای سگ چار ستاره! مردیکهٔ گوساله! پیرسگ شصت ساله! باز هم بگو نواره! نوار که پا نداره! گفتی که صد هزاره! چشمای تو خماره |
26 |
94 |
آثار فساد و خفقان ما نگذاریم از شاه دنی نام و نشان ما نگذاریم کاخ نیاوران را بهخاک و خون میکشیم قسم بهخون شهدا شاه ترا میکشیم. |
28 |
برگرفته از:
پارسینه
امام و امامزاده:
على بن جعفر (ع ) برادر امام کاظم (ع ) از امامزادگان بزرگ و فقیهان پرهیزکار است.
...
ایشان در زمان امام جواد (ع ) از علماى سالمند و فقهاى با سابقه به شمار مى آمد.
محمدبن حسن بن عمار مى گوید:
در مدینه در محضر على بن جعفر (ع ) نشسته بودنم ، و روایاتى را که از امام کاظم (ع ) نقل مى کرد مى نوشتم ، در این هنگام ناگاه امام جواد (ع ) که آن وقت نوجوان بود، وارد مسجد شد.
دیدم على بن جعفر بدون رداء! و با پاى برهنه! برخاست و به استقبال امام جواد (ع ) رفت و خود را به سوى او افکند! و دست او را بوسید!
امام جواد (ع ) فرمود:
((عمو جان خدا تو را رحمت کند بنشین .))
على بن جعفر گفت :
اى آقاى من! چگونه بنشینم با آنکه تو ایستاده اى؟!!
هنگامى که على بن جعفر(ع ) به جلسه درس خود باز گشت ، شاگردان از روى سرزنش به على بن جعفر گفتند:
تو عموى پدر حضرت جواد (ع ) هستى ، در عین حال دیدیم که دست او را بوسیدى و احترامی کردى به دور از معمول .
على بن جعفر در پاسخ آنها، دست به محاسن سفید خود گرفت و فرمود:
ساکت باشید، هنگامى که خداوند صاحب این محاسن سفید را شایسته امامت ندانست ، و این جوان را شایسته نمود و مقام شامخ امامت را به او تفویض کرد، آیا من فضل او را انکار کنم ؟! پناه مى برم به خدا از این سخن که شما مى گوئید! بلکه من بنده و غلام امام جواد (ع ) هستم!!
از احترامهاى على بن جعفر (ع ) به امام جواد (ع) اینکه :
هر گاه امام جواد (ع ) مى خواست به جائى برود، على بن جعفر بر مى خاست و کفش او را جفت مى کرد.
گویند:
روزى طبیبى براى فَصد (گشودن سر رگ) امام جواد (ع ) آمد، على بن جعفر به امام جواد (ع ) عرض کرد:
اى سرور من! اجازه بده اول رگ مرا قطع کند تا تیزى و سوزش نشتر قبل از تو به من برسد!!
منبع:
داستان دوستان جلد 4
محمد محمدى اشتهاردى
______________________________________________________________
عن أبی الحسن الثالث علیه السلام قال :
إن الله عز وجل جعل من أرضه بقاعاً تسمىّ المرحومات أحبّ أن یدعى فیها فیجیب ... - وسائل الشیعه ش ح 6654 -
امام هادی(ع) :
خداوند عز وجل در زمینش بقاعی قرار داده که اماکن رحمت نامیده می شوند، دوست دارد در آنجاها خدا را بخوانید تا شما را اجابت کند!
پنجم ذی القعدة روز تجلیل از امامزادگان و بقاع متبرکة ، مبارک!
نزدیکترین امامزاده محلتون رو ان شاءالله فردا زیارت کنین و ما رو هم از دعای خیر خودتون فراموش نفرمائید.
اگر در همین وبلاگ و در بخش نظرات به دوستان هم معرفی بفرمائید که چه بهتر!
سهم من:
نزدیک ترین امامزاده معروف و معتبر به محل خدمت فعلی ما : امامزاده محمد محروق (ع) است.
محمد بن حسین مشهور شده به محروق (نزد شیعیان : امامزاده محروق) یکی از نوادگان علی بن حسین بود که در پی قیامی که ضد خلیفه وقت -مأمون-صورت پذیرفت کشته شد.
پیکر او را به آتش کشیدند و خاکستر آن در محله تلاجرد از محلههای قدیم شهرنیشابور به خاک سپرده شد.
از همین رو به محروق یعنی سوخته شده معروف شد.
آرامگاه وی که در کنار آرامگاه عمر خیام است، در شمار آثار تاریخی به ثبت رسیدهاست - ویکی پدیا -
___________________________________________________________________________
آیت الله العظمی سید شهاب الدین مرعشی نجفی :
وقتى در سامراء اقامت داشتم ، شبى براى زیارت حضرت سیّد محمّد علیه السّلام از سامراء بیرون رفته و راه را گم نمودم .
پس از یأس از زندگى خود بخاطر تشنگى فوق العاده و گرسنگى ، و وزیدن باد سموم در قلب الاسد، بیهوش شده روى خاکهاى گرم افتادم ؛ ولى دفعتاً چشم باز کردم و سر خود را بر زانوى شخصى دیدم .
آن شخص کوزه آبى به لب من رسانید که تاکنون نظیر آن آب را در گوارایى و شیرینى نیاشامیده بودم .
پس از خوردن آب ، سفره نان را باز نمودم .
دو - سه قرص نان ارزن در آن بود.
پس از صرف غذا، آن مرد عرب به من فرمود: نهرى جارى در اینجا وجود دارد ، خود را در آن شستشو بده .
من گفتم : در اینجا نهرى نیست وگرنه من این قدر تشنه نمى شدم که مشرف به هلاکت باشم .
آن مرد عرب فرمود:
این آب است که در اینجا جارى است .
من به مجرد صادر شدن این کلمه از آن شخص عرب ، دیدم در آنجا نهر باصفایى است و تعجّب کردم که نهر آب در کنار من بوده و من از تشنگى و عطش بسیار، نزدیک به هلاک شدن بوده ام !
سپس آن مرد عرب از من پرسید:
قصدکجا دارى ؟
گفتم حرم مطهّر سیّد محمّد علیه السّلام
آن شخص عرب فرمود:
این هم حرم سیّد محمّد است .
من مشاهده کردم ، دیدم نزدیک بقعه سیّد محمّد هستم و حال آنکه محلى که در آنجا راه را گم کرده بودم قادسیه بود و مسافت فراوانى از آنجا تا مرقد سیّد محمّد وجود داشت .
در فاصله مصاحبت با آن مرد عرب از وى استفاده فراوان بردم و مطالبى چند را برایم توضیح داد.
از سفارشها و توصیه هاى وى :
تأکید بر تلاوت قرآن مجید،
انکار تحریف قرآن ،
نیکى به والدین ،
رفتن به زیارت بقاع متبرکه و امامزادگان ،
احترام به ذریه علوى ،
خواندن نماز شب ،
ذکر تسبیح حضرت زهراعلیهاالسّلام
و تاءکید در زیارت حضرت سیدالشهداءعلیه السّلام
بود.
در این هنگام به فکرم خطور کرد که نکند این شخص محترم همان امام زمان (عج ) باشد؟!
با بروز این فکر در ذهنم ناگهان آن شخص عرب از نظرم ناپدید گردید!!
و چقدر متأسف شدم که یار در کنارم بود و گمشده ام را یافته بودم اما او را نشناختم!
منبع:
کرامات مرعشیّه
على رستمى چافى
نمیدونم آنقدر فضا متعادل! شده که اگه یه چیزهایی نوشت ، ضد وطن و شکم سیر خطابت نکنند؟!!
دیروز:
پاسخ امام خمینى به پاپ ژان دوم (رهبر کاتولیکهاى جهان )
بسم الله الرحمن الرحیم
عالیجناب پاپ ژان پل دوم!
مکتوب آن عالیجناب بر اساس نگرانى از تیرگى بین « کشور اسلامى ایران » و « ایالات متحده امریکا » واصل گردید.
از حسن نیت آنجناب قدردانى مى کنم و خاطر محترم را متوجه مى کنم که:
ملت شریف مجاهد ما این قطع روابط را به فال نیک گرفته و براى آن جشن عظیم بپا کرده و چراغانى ها و پایکوبى ها نمودند.
از دعاى شما به درگـاه خداوند متعال براى ملت مبارز ما شکرگزارم ، لکن متذکرشود که جناب شما از انگیزه هاى تیرگى هاى دیگر و مشکلات خطرناک بزرگتر که مرقوم داشته اید نـگران نباشید که :
ملت اسلامى ایران از مشکلاتى که در این قطع روابط بوجود آید استقبال مى کند.
و از خطرهاى بزرگتر که مرقوم شده است ، هراس ندارد.
و آن روز براى ملت ما خطرناک است که روابطى نظیر روابط رژیم خائن سابق تجدید شود.
و با امید به خداى متعال تجدید نخواهد شد.
من از جنابعالى با نفوذ معنوى که بین ملت مسیح دارید مى خواهم که دولت امریکا را از عواقب ستمـگرى ها و زورگوئى ها و چپاولگرى ها بترسانید و آقاى کارتر را که با شکست نهائى مواجه است نصیحت کنید که با موازین انسانى با ملت هائى که خواهند استقلال مطلق داشته باشند و وابسته به هیچ قدرتى در جهان نباشند، رفتار کند و از تعلیمات حضرت مسیح سلام الله علیه پیروى نمایند و خود و دولت امریکا را بیش از این در معرض رسوائى قرار ندهد.
از خداوند متعال سعادت مستضعفین جهان را خواستار و قطع ایادى ستمگران را امیدوارم .
روح الله الموسوى الخمینى
تاریخ : 26/1/59
امروز:
در واقع مشکل اینجاست که بعضی ها ( در تمام بدنه کشور ) با ذوق زدگی احساس کردند که توافق هسته ای یعنی برقراری مجدد ارتباط !
در حالی که هنوز اقتضاءات یک ارتباط درست و عادلانه و عزتمند محقق نشده است.
آری همان اموری که ما را به قطع ارتباط مجبور کرد ، کماکان برقرار و پابرجاست! پس جایی برای چنین تصوری وجود نخواهد داشت.
آنها عوض نشده اند ؛ مگر مبانی ما عوض شده باشد؟؟؟!
30 رهنمود رهبر معظم انقلاب در مذاکرات هستهای | ||
بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار جمعی از مداحان در بیستم فرودین ماه سال جاری را میتوان منشوری از رهنمودهای معظمله در برههی کنونی مذاکرات هستهای برشمرد. این رهنمودها پس از محوریابی در چهار دستهی کلی الف- وضعیت بیانیه سوئیس، ب- اصول و مبانی کلی در مذاکرات هستهای، ج- توصیههایی به مذاکرهکنندگان و مردم و د- خطوط قرمز مذاکرات آتی؛ قابلطبقهبندی است. برای مطالعه دقیقتر و مداقه بیشتر بر روی جزئیات این بیانات مهم و راهبردی، محوریابی و طبقهبندی موضوعی این بخش از بیانات معظمله در خصوص مذاکرات هستهای، تقدیم به مخاطبان میگردد:
الف- وضعیت بیانیه سوئیس: 1- بیانیه سوئیس، الزامآور نیست: رهبر معظم انقلاب اسلامی، در این خصوص که چرا پس از انتشار بیانیه سوئیس (لوزان) موضعی اتخاذ نکردهاند، میفرمایند: «جواب این است که جایی برای موضعگیری وجود نداشته است. مسئولین ما، مسئولین هستهای، مباشرین کار به ما دارند میگویند هنوز کاری انجام نگرفته، هیچچیز الزامآوری بین دو طرف نگذشته است؛ چه موضعگیریای؟ اگر از من بپرسند شما موافقید یا مخالف، میگویم نه موافقم، نه مخالف؛ چون هنوز اتّفاقی نیفتاده است؛ هنوز کاری نشده.» از این جمله بهخوبی روشن میگردد که از نظر جمهوری اسلامی ایران، بیانیه مذکور بههیچعنوان الزامآور نیست.»
2- چالش اصلی در مرحله آتی و بر سر جزئیات است: «همهی مشکل بر سر آن جزئیّاتی است که بنا است بنشینند و یکایکِ آنها را بحث کنند؛ این را خود مسئولین هم گفتهاند؛ هم به ما گفتهاند، هم در مصاحبههایشان به مردم این را گفتهاند؛ همهی مشکل بعد از این است. ممکن است طرف مقابل که یکطرف لجوج، بدعهد، بدمعامله، اهل دبّه در آوردن، اهل چکوچانه کردن، اهل از پشت خنجر زدن و اهل اینجور کارها و سیاهکاریها است، سرِ جزئیّات بخواهد کشور ما را، ملّت ما را، مذاکرهکنندگان ما را در یک دایرهای محصور کند؛ ما هنوز هیچچیز در اختیار نداریم، هیچ الزامی بهوجود نیامده است.»
3- بیانیه سوئیس تضمینکننده اصل توافق، محتوا و به نتیجه رسیدن آن نیست: «اینکه حالا تبریک میگویند، به بنده تبریک میگویند، به دیگران تبریک میگویند، بیمعنی است، چه تبریکی؟ آنچه تاکنون انجامگرفته است نه اصل توافق و مذاکرهی منتهی به توافق را تضمین میکند، نه محتوای توافق را تضمین میکند؛ هیچکدام را؛ حتّی تضمین نمیکند که این مذاکرات تا به آخر برسد و به یک توافق منتهی بشود؛ اینکه تا الآن انجامگرفته، اینجوری است؛ همهچیز مربوط به بعدازاین است.»
4- گزارهبرگ (فکتشیت) طرف غربی روایت مخدوش و خلاف واقع است: «بعد از آنکه که مذاکرهکنندگان ما مذاکرهشان تمام شد، بعد از چند ساعت بیانیّهی کاخ سفید منتشر شد در تبیین مذاکرات. این بیانیّهای که آنها منتشر کردند ــ که اسمش را میگذارند «فکتشیت» ــ در اغلب موارد خلاف واقع است؛ یعنی روایتی که اینها دارند از مذاکرات و از تفاهمهایی که انجامگرفته است میکنند، یک روایت مخدوش و غلط و خلاف واقع است. این بیانیّه را آوردند من دیدم؛ چهار پنج صفحه است؛ این چهار پنج صفحه در ظرف این دو سه ساعت که تهیّه نشده؛ در همان حالی که اینها داشتند مذاکره میکردند، این بیانیّه را هم نشستند تأمین کردند. ببینید، طرف اینجوری است؛ دارد با شما حرف میزند، بر سر یک موضوعاتی تفاهم بهوجود میآید، در همان حالی که دارد با شما حرف میزند، دارد یک اعلامیّهای تهیّه میکند که برخلاف آنچیزی است که بین شما و او دارد میگذرد و تا مذاکرهتان تمام شد، آن اعلامیّه را منتشر میکند! طرف اینجوری است؛ طرف طرف بدعهدی است، طرف متقلّبی است. حرف میزنند، بعد هم خصوصی میگویند اینها برای آبروداری است؛ برای اینکه مثلاً در مقابل مخالفانشان در داخل کشورشان کم نیاورند، یکچیزهایی را اینها مینویسند.»
5- روایت آمریکایی ملاک عمل نخواهد بود: «خب، این به ما ربطی ندارد. اگر بنا باشد که اینها ملاک عمل قرار بگیرد، آنچه آنها نوشتند، قطعاً ملاک عمل نخواهد بود.»
ب- اصول و مبانی کلی در مذاکرات هستهای: 6- تأکید مجدد بر عدم خوشبینی به مذاکره با آمریکا: «من البتّه هیچوقت نسبت بهمذاکرهی با آمریکاخوشبین نبودم. نه از باب یک توهّم بلکه از بابتجربه؛ تجربه کردیم. نه از باب یک حالا اگر یک روزی ــ ما که در آن روز قاعدتاً نخواهیم بود ــ شماها انشاءالله در جریان حوادث و جزئیّات و یادداشتها و نوشتههای این روزها قرار بگیرید، خواهید دید که این تجربهی ما از کجا حاصلشده؛ تجربه کردیم.»
7- دغدغه خدعه گری طرف غربی «درعینحال جدّاً دغدغه دارم؛ این دغدغه ناشی از آن است که طرف مقابل به شدّت اهل فریب و دروغ و نقضعهد و حرکت در خلاف جهت صحیح است؛ طرف مقابل اینجوری است.»
8- حمایت از توافق تأمینکننده عزت و منافع ملت ایران: «با وجود اینکه من خوشبین نبودم به مذاکرهی با آمریکا، با این مذاکرات موردی، مخالفت نکردم، موافقت کردم؛ از مذاکرهکنندگان هم با همهی وجود حمایت کردم، الآن هم حمایت میکنم. از رسیدن به یکتوافقیکهمنافع ملّت ایرانرا تأمین کند وعزّت ملّت ایرانرا حفظ کند، صددرصد من حمایت میکنم و استقبال میکنم؛ این را همه بدانند. اگر کسی بگوید که ما مثلاً با توافق یا با رسیدن به یک نقطه مخالفیم، نه، خلاف حق و خلاف واقع گفته است. اگر یک توافقی انجام بگیرد که این توافق توافقی باشد که منافع ملّت را، منافع کشور را تأمین بکند، بنده کاملاً با آن موافقت خواهم کرد. البتّه این را هم ماگفتیمکه توافق نکردن بهتر از توافق بد است ــ که این حرف را آمریکاییها هم میزنند ــ این فرمول، فرمول درستی است؛ توافق نکردن از توافق کردنی که در آن، منافع ملّت پامال بشود، عزّت ملّت از بین برود، ملّت ایران با این عظمت، تحقیر بشود [بهتر است]، توافق نکردن شرف دارد بر یک چنین توافق کردنی.»
9- تعیین مسائل کلان، خطوط اصلی و چهارچوبهای مهم و خط قرمزهای مذاکره از سوی رهبری: «بنده در جزئیّات مذاکره دخالتی نکردم، بازهم نمیکنم؛ من مسائل کلان، خطوط اصلی، چهارچوبهای مهم و خطّ قرمزها را به مسئولین کشور همواره گفتهام؛ عمدتاً به رئیسجمهور محترم که ما با ایشان جلسات مرتّب داریم، و موارد معدودی هم به وزیر محترم خارجه؛ خطوط اصلی و کلّی. جزئیّات کار، خصوصیّات کوچک که تأثیری در تأمین آن خطوط کلان ندارد، مورد توجّه نیست؛ اینها در اختیار آنها است، میتوانند بروند کار کنند.» «این حرفها را ما در جلسات خصوصی هم گفتیم؛ عمدتاً در طول این یک سال و نیم با رئیسجمهور محترم، و بعضاً در موارد نادری هم به مسئول مذاکرات که وزیر محترم خارجهی ما است گفتیم. این حرفهای من است؛ امّا حالا این خواستهها را اینها با کدام شیوهی مذاکراتی میتوانند تأمین کنند، این به عهدهی خودشان است؛ بروند بنشینند شیوههای درست مذاکراتی را پیدا کنند، از آدمهای مطّلع و امین بهرهمند بشوند، از نظرات منتقدین مطّلع بشوند و آنچه را لازم است انجام بدهند. این هم مربوط به مسئلهی هستهای»
10- احساس مسئولیت و بیتفاوت نبودن رهبری و درعینحال عدم ورود به جزئیات: «اینکه حالا گفته بشود که جزئیّات این مذاکرات تحت نظر رهبری است، این حرف دقیقی نیست؛ البتّه بنده احساس مسئولیّت میکنم، نسبت به این مسئله بههیچوجه بیتفاوت نیستم، کلیّاتی وجود دارد که حالا اشاره هم خواهم کرد به بعضی از آنها؛ قبلاً هم در صحبتهای عمومی خطاب به مردم آنها را گفتیم؛ به مسئولین هم مفصّلترش را گفتیم.»
11- اعتماد به هیئت مذاکرهکننده ایرانی: «همانطور که عرض کردم بنده به مجریان امر اعتماد دارم؛ این را شما بدانید؛ این آقایانی که مشغول کار هستند، اینها افرادی هستند مورد اعتماد ما، من در مورد آنها هیچ تردیدی [ندارم]؛ در آنچه تا حالا بودند، انشاءالله بعد از این هم تردیدی بهوجود نخواهد آمد؛ هیچ تردیدی نسبت به آنها ندارم.»
12- اعتماد متقابل میان امام و امت: «آنها البتّه دربارهی ما هم این حرف را میزنند. آنها گفتند که ممکن است بعد از آنکه این مذاکرات انجام گرفت، رهبری برای آبروداری یک اظهار مخالفتی بکند؛ کافر همه را به کیش خود پندارد. ما حرفمان با مردم بر مبنای اعتماد متقابل است؛ مردم به این حقیر ضعیف اعتماد کردند، بنده هم به تکتک این ملّت اعتماد دارم؛ به این حرکت عمومی اعتماد دارم؛ معتقدم «یَدُ اللهِ مَعَ الجَماعَة»؛ اعتقاد دارم دست خدا است که دارد کار میکند. بیستودوّم بهمن را نگاه کنید، در آن سرما، در آن مشکلات؛ روز قدس را نگاه کنید، در آن گرما با آن دهان روزه؛ چه کسی مردم را میآورد در این خیابانها؟ چه گیرشان میآید از آمدن در این خیابانها؟ این دست خدا است؛ خدا را میبینیم، اعتماد میکنیم به این حرکت مردمی، به این احساس مردمی، به این صدق وبصیرتمردمی اعتماد میکنیم؛ حرف میزنیم باهم؛ آنها [=طرف مقابل] جور دیگری عمل میکنند، ما را هم با خودشان مقایسه میکنند. بنابراین دغدغهی این حقیر وجود دارد؛ الآن هم من دغدغه دارم که اینها چه خواهند کرد و چگونه عمل خواهد شد.»
13- طرف غربی خود سلاح، انفجار و آزمایش مخرب اتمی دارد و از ایران طلبکار است: «غنیسازی و آنچه در زمینهی هستهای تا امروز پیشآمده است، یک دستاورد بسیار مهم است؛ این چیز کمی نیست. و این گامهای ابتدائی ما در این صنعت است. باید در این صنعت کار بشود، حرکت بشود، پیشرفت بشود. حالا چند کشور جنایتکاری که خودهاشان یا بمب هستهای را علیه ملّتها به کار بردند مثل آمریکا، یا آزمایش کردند مثل فرانسه ــ فرانسه همین ده دوازده سال قبل از این سه آزمایش هستهای پشت سر هم در اقیانوس کرد که اینها مخرّب است و محیط دریایی را نابود میکند؛ سه آزمایش هستهای بسیار خطرناک؛ [در] دنیا هم یک جنجال مختصری کردند، بعد هم دهنها را بستند، تمام شد ــ اینها دارند به ما میگویند!»
14- مبنای شرعی و عقلی منع سلاح هستهای: «ما دنبال انفجار هستهای نیستیم، دنبال آزمایش هستهای نیستیم، دنبال سلاح هستهای نیستیم؛ نه بهخاطر اینکه آنها میگویند، [بلکه] بهخاطر خودمان، بهخاطر دینمان و بهخاطر عقلمان. هم فتوای شرعی ما این است، هم فتوای عقلی ما این است. فتوای عقلی ما هم این است که ما امروز و فردا و هیچوقت به سلاح هستهای احتیاج نداریم؛ سلاح هستهای برای یک کشوری مثل کشور ما مایهی دردسر است که حالا تفصیل این بماند. بنابراین دستاورد هستهای، بسیار مهم است و دنبال کردن این صنعت و صنعتی کردن کشور، بسیار چیز لازمی است؛ بایستی این مورد توجّه باشد.»
15- تصمیم به مذاکره و یا عدم مذاکره موضوعات دیگر، بر مبنای تجربه مذاکرات هستهای خواهد بود: «حالا، این تجربهای خواهد شد؛ اگر طرف مقابل از کجتابیهای معمولی خودش دست برداشت، این یک تجربهای برای ما میشود که خیلی خب، پس میشود در یک موضوع دیگر هم با اینها مذاکره کرد؛ امّا اگر دیدیم نه، این کجتابیهایی که همیشه از اینها دیدهایم باز هم وجود دارد و کجراهه دارند میروند، خب طبعاً تجربهی گذشتهی ما تقویت خواهد شد.»
16- طرف مقابل ما نه جامعهی بینالمللی، بلکه آمریکا و سه کشور اروپایی هستند: «طرف مقابل ما همهی دنیا هم نیستند، به این هم توجّه بشود. گاهی در تعبیرات آدم میشنود ــ من گله هم کردم ــ از بعضی از دوستان که میگویند جامعهی بینالمللی! جامعهی بینالمللی را آنها میگویند، جامعهی بینالمللیای در مقابل ما نیست؛ یک آمریکا و سه کشور اروپایی؛ همین. آنهایی که در این مسئله دارند با ملّت ایران لجبازی و کجتابی و بدعهدی و خباثت میکنند، یکی آمریکا است، یکی [هم] سه کشور اروپایی؛ کس دیگری در مقابل ما نیست. همین دو سال، دو سال و نیم قبل از این در همین شهر تهران، نمایندگان ارشد بیشتر از 150 کشور آمدند، حدود پنجاه رئیس کشور در تهران در جریان جنبش غیرمتعهّدها که در تهران بود جمع شدند؛ مال دو سه سال پیش [است]، مال صدسال پیش که نیست؛ مال همین تازه است؛ جامعهی بینالمللی اینها هستند. اینکه ما مدام بگوییم «جامعهی بینالمللی باید اعتماد کند»، جامعهی بینالمللی کجا بود؟ جامعهی بینالمللی به ما کاملاً هم اعتماد دارد؛ در همین کشورها هم خیلی از ملّتهایشان، دولتهایشان را قبول ندارند.»
ج- توصیه به مذاکرهکنندگان و مردم: 17- توصیه به صبر و پرهیز از عجله و مبالغه: «بعضیها موافقت کردند، بعضی مخالفت کردند؛ در این مطبوعات ما، در این نوشتههای [کشور] ما، در سایتهای فضای مجازی و غیره، بعضی ستایش میکنند، بعضی هم مخالفت میکنند؛ به اعتقاد بنده مبالغه نباید کرد، عجله هم نباید کرد، باید ببینیم چه اتّفاقی خواهد افتاد.»
18- لزوم اطلاع مردم از جزئیات و واقعیات و محرمانه نبودن مسائل «البتّه من به خود مسئولین هم این را گفتهام همین چند روز؛ مسئولین باید بیایند مردم را و بخصوص نخبگان را از جزئیّات و واقعیّات مطّلع کنند؛ ما چیز محرمانه نداریم، چیز مخفی نداریم. این مصداق همدلی با مردم است.»
19- شنیده انتقادات مخالفان شاخص مذاکرات، از مصادیق همدلی: «همدلی و همزبانی که ما گفتهایم، همدلی یکچیز زورکی نیست، یکچیز دستوری نیست که کسی دستور بدهد که مردم همدلی کنید، مردم هم بگویند چشم، این همدلی نمیشود؛ همدلی مثل یک گل است، مثل یک نهال و بوتهی گل است، باید نهال را نشاند در زمین، بعد از آن مراقبت کرد، آن را آبیاری کرد، از لطمه زدن به آن باید جلوگیری کردتا این همدلی رشد کند؛ بدون این، همدلی نخواهد شد. همدلی از همزبانی هم بهتر است، همزبانی هم خوب است. همدلی لازم است؛ همدلی را باید بهوجود آورد؛ همدلی را باید رشد داد. این توصیهی من به همه است. الآن فرصت خوبی است برای همدلی؛ یک عدّهای مخالفاند، یک عدّهای اعتراض دارند؛ خیلی خب، مسئولین ما که مردمان صادقی هستند، مردمان علاقهمند به منافع ملّیاند، بسیار خب، یک جمعی از مخالفین را ــ از آن افرادی را که شاخصاند ــ دعوت کنند، حرفهای آنها را بشنوند؛ ایبسا در حرفهای آنها یک نکتهای باشد که این نکته را اگر رعایت کنند، کارشان بهتر پیش برود؛ اگر چنانچه نکتهای هم نبود، آنها را قانع کنند؛ این میشود همدلی؛ این میشود یکسانسازی دلها و احساسها، و بهتبع آن عملها. بهنظر من بنشینند، بشنوند، بحث کنند.»
20- به تعویق افتادن نتیجه برای ایجاد همدلی داخلی و تبادلنظر بلااشکال است: «حالا ممکن است بگویند آقا ما سه ماه بیشتر زمان نداریم؛ خب، حالا سه ماه بشود چهار ماه، آسمان که به زمین نمیآید؛ چه اشکالی دارد؟ کما اینکه آنها در یک برههی دیگری هفت ماه زمان را عقب انداختند. خیلی خب، دوستان ما هم اگر چنانچه در این همدلیها و همزبانیها و تبادلنظرها یکوقتی گرفته شد، چه اشکال دارد، وقتی گرفته بشود، یکخرده زمان آن تصمیمات نهایی عقب بیفتد؛ طوری نخواهد شد.»
21- دستاوردهای صنعت هستهای کشورمان باارزش است و نبایدان را کمارزش تلقی کرد: «یکی این مسئله است که بدانند دستاورد کنونی هستهای ما چیز باارزشی است؛ این را بدانند؛ به چشم کمارزش و چیز سبک به آن نگاه نکنند؛ چیز باارزشی است. صنعت هستهای برای یک کشور، یک ضرورت است. اینکه بعضی از روشنفکرنماها قلم بردارند و قلم بزنند که «آقا ما صنعت هستهای را میخواهیم چهکار کنیم» این فریب است؛ این شبیه همان حرفی است که زمان قاجارها وقتی نفت کشفشده بود و انگلیسها آمده بودند میخواستند نفت را ببرند، اینجا دولتمرد قاجاری میگفت ما این مادّهی بدبوی عَفِن را میخواهیم چهکار کنیم، بگذارید بردارند ببرند! این شبیه آن است. صنعت هستهای برای یک کشور یک ضرورت است؛ هم برای انرژی، هم برای داروهای هستهای که بسیار مهم است، هم برای تبدیل آب دریا به آب شیرین، و هم برای بسیاری از نیازهای دیگر در زمینهی کشاورزی و غیر کشاورزی. صنعت هستهای در دنیا، یک صنعت پیشرفته است، یک صنعت مهم است.»
22- صنعت هستهای کشورمان ناشی از استعدادهای درونی خودمان است: «این را هم بچّههای ما خودشان به دست آوردند؛ این انفجار ظرفیتهای درونی و استعدادهای درونی بچّههای ما بود.»
23- بیاهمیتی بهانهگیریهای برخی کشورهای منطقه «حالا فلان کشور عقبافتاده، میگوید اگر ایران غنیسازی داشته باشد من هم میخواهم غنیسازی داشته باشم؛ خیلی خب برو تو هم غنیسازی کن؛ بلدی برو بکن. ما که غنیسازی را از کسی نگرفتیم، استعداد درونی ما است؛ [اگر] شما هم استعداد درونی در ملّتت داری، برو غنیسازی کن؛ [این] بهانهگیریهای بچّهگانه که بعضی از کشورها میکنند.»
24- مسئولان ما نباید بهطرف مقابل اعتماد کنند: «مطالبهی بعدی ما از مسئولین این بوده است که گفتیم بهطرف مقابل اعتماد نکنید. خوشبختانه اخیراً یکی از مسئولین محترم صریحاً گفت که ما بهطرف مقابل هیچ اعتمادی نداریم و این خیلی چیز خوبی است. گفتیم بهطرف مقابل اعتماد نکنید، به لبخند او فریب نخورید، به وعدهی نقد که میدهد ــ وعدهی نقد، نه عمل نقد ــ اعتماد نکنید، [چون] وقتی خرش از پل گذشت، برمیگردد و به ریش شما میخندد! اینقدر اینها وقیحاند. امروز که یک تفاهم اوّلیّه بهصورت یک یادداشت و یک اعلامیّه منتشرشده است و هنوز هیچ کار نشده است و خود طرفین میگویند که الزامی وجود ندارد، همین حالا که توانستهاند این مقدار حرکت را بکنند، شما دیدید رئیسجمهور آمریکا در تلویزیون ظاهر شد با چه ژستی، با چه ریختی!»
د- خطوط قرمز مذاکرات آتی: 25 - مذاکره فقط در موضوع هستهای است: «این مذاکراتی که دارد انجام میگیرد ــ که بخشی از آنهم مذاکرهی با طرفهای آمریکایی است ــ فقط در موضوع هستهای است؛ فقط. ما در هیچ موضوع دیگری فعلاً با آمریکا مذاکره نداریم؛ هیچ؛ این را همه بدانند؛ نه در مسائل منطقه، نه در مسائل گوناگون داخلی، نه در مسائل بینالمللی؛ امروز فقط موضوع موردبحث و مورد مذاکره، مسائل هستهای است.»
26- تحریمها یکجا و در همان روز توافق باید لغو شود: «به مسئولین گفتیم و به مردم هم عرض میکنیم، این است که در این جزئیّات مذاکرات ــ که خیلی هم این چند ماه آینده مهم است ــ اتّفاقی که باید بیفتد این است کهتحریمهابهطور کامل و یکجا بایستی لغو بشود. اینکه یکی از آنها میگوید تحریمها شش ماه دیگر لغو میشود، یکی میگوید نه ممکن است یک سال هم طول بکشد، یکی دیگر میگوید ممکن است از یک سال هم بیشتر بشود، اینها بازیهای متعارف معمول اینها است؛ اینها هیچ قابل اعتناء و قابلقبول نیست؛ تحریمها بایستی ــ اگر چنانچه حالا خدای متعال مقدّر فرموده بود و توانستند به یک توافقی برسند ــ در همان روز توافق بهطور کامل لغو بشود؛ این باید اتّفاق بیفتد. اگر قرار باشد که لغو تحریمها باز متوقّف بشود بر یک فرایند دیگری، پس چرا ما اصلاً مذاکره کردیم؟ اصلاً مذاکره و نشستن پشت میز مذاکره و بحث کردن و بگومگو کردن برای چه بود؟ برای همین بود که تحریمها برداشته بشود؛ این را باز بخواهند متوقّف کنند به یکچیز دیگری، اصلاً قابلقبول نیست.»
27- حراست از حریم و توسعه امنیتی-دفاعی کشور و مجاز نبودن بازرسی از مراکز دفاعی-امنیتی: «نکتهی بعدی که به مسئولین محترم تذکّر دادیم و به شما هم عرض میکنیم، این است که بههیچوجه اجازه داده نشود که به بهانهی نظارت، اینها به حریم امنیّتی و دفاعی کشور نفوذ کنند؛ مطلقاً. مسئولین نظامی کشور بههیچوجه مأذون نیستند که به بهانهی نظارت و به بهانهی بازرسی و مانند این حرفها، بیگانگان را به حریم و حصار امنیّتی و دفاعی کشور راه بدهند، یا توسعهی دفاعی کشور را متوقّف کنند؛ توسعهی دفاعی کشور، توانایی دفاعی کشور، مشت محکم ملّت درعرصهی نظامی، این بایستی همچنان محکم بماند و محکمتر بشود.»
28- اقتدار منطقهای جمهوری اسلامی ایران و حمایت از محور مقاومت نباید در مذاکرات مورد خدشه واقع شود: «حمایت ما از برادرانمقاومماندر نقاط مختلف؛ اینها مطلقاً نبایستی در مذاکرات مورد خدشه قرار بگیرد.» 29- شیوه نظارتی غیرمتعارف و اختصاصی را نمیپذیریم: «تذکّر بعدی این است که هیچ شیوهی نظارتی غیرمتعارف که جمهوری اسلامی را به یک کشور اختصاصی از لحاظ نظارت تبدیل میکند، بههیچوجه موردقبول نیست. همین نظارتهای متعارفی که در همهی دنیا معمول است، اینجا هم همان نظارتها [باشد]، و نه بیشتر.»
30- لزوم تداوم توسعه فنی: «توسعهی علمی و فنّی هستهای در ابعاد گوناگون، بههیچوجه نبایستی متوقّف بشود. توسعه باید ادامه پیدا کند، توسعهی فنّی. حالا محدودیتهایی را ممکن است لازم بدانند قبول بکنند، ما حرفی نداریم. برخی از محدودیتها را قبول کنند، امّا توسعهی فنّی حتماً بایستی ادامه پیدا بکند و با شدّت و قدرت پیش برود. این عرایض ما است، حرفهای ما به برادرانمان اینها است.» |
منبع:
سایت ائمه جمعه
دلخسته خدا خدا خدا می کردم
یک ماه برای تو دعا می کردم
هرجمعه ی ماه رمضانی که گذشت
تا وقت اذان تو را صدا می کردم
سی روز به عشق دیدنت آقا جان!
من روزه ی خود به اشک وا می کردم
در هر شب قدر وقت احیا ارباب!
با یاد شما حال وصفا می کردم
ای کاش نماز عید فطر خود را امروز
در پشت سر تو اقتدا می کردم
افسوس چنین نشد ومن فهمیدم
یک ماه برای خود دعا می کردم!!
سیدامیرحسین میرحسینی
پیامبر صلى الله علیه وآله ، نماز عید فطر و قربان را با انبوه مسلمین در بیابان و در فضاى باز اقامه می کردند.
هوا که گرم می شد مسلمین مى دیدند پاره ابری در بالاى سر حضرت آمده و بر رسول خدا صلى الله علیه وآله و نمازگزاران سایه مى افکند.
و اکنون در این محل که در امتداد صحن جدید حرم نبوى صلى الله علیه وآله در مدینه قرار گرفته ، مسجدى وجود دارد که گاهى به آن مسجد مصلى مى گویند، ولى نام معروف آن « مسجد غمامة » است ، واژه غمامة به معنى پاره ابر است.
این نام یادآور خاطره نماز پرشکوه و ملکوتى پیامبر صلى الله علیه وآله با مسلمانان ، و سایه افکندن ابر بر سر پیامبر صلى الله علیه وآله و مسلمین مى باشد.
برگرفته از:
داستانها و حکایتهاى مسجد ش 142
غلامرضا نیشابورى
قرآن به سری دیگر
اگر خواهی که قرآن سر بگیری برو در زیر تابوت امیری
بود تشییع جسم باب زینب بگیر قرآن خود را برسر امشب
به قرآنت نما امشب نظاره چرا قرآن ما شد پاره پاره ؟
چرا قرآن ما فرقش شکسته ؟ مگر شمشیر بر فرقش نشسته ؟
چرا قرآن ما گردیده خاموش ؟ چرا بیت علی گشته سیه پوش ؟
یتیمان سینه را صد چاک کردند که قرآن را به زیر خاک کردند
آری « شب نوزدهم » علی شمشیر به سر داشت ! و « شب بیست و یکم » فرزندانش علی به سر دارند !!
امشب تو قرآنت را به این دو یاد به سر بگیر !!!
شب قدر کدامین شب است ؟
در اینکه لیلة القدر در ماه رمضان است تردیدى نیست ، چرا که جمع میان آیات قرآن همین معنى را اقتضاء مى کند.
از یکسو مى گـوید: قرآن در ماه رمضان نازل شده شَهْرُ رَمَضَانَ الَّذِی أُنْزِلَ فِیهِ الْقُرْآَنُ بقره - 185) و از سوى دیـگـر مى فرماید: در شب قدر نازل گردیده إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ فِی لَیْلَةِ الْقَدْرِ قدر -1 )
ولى در اینکه کدام شب از شبهاى ماه رمضان است ؟ گفتگو بسیار است.
در این زمینه تفسیرهاى زیادى شده ، از جمله شب اول ، شب هفدهم ، شب نوزدهم ، شب بیست و یکم ، شب بیست و سوم ، شب بیست و هفتم ، و شب بیست و نهم .
ولى مشهور و معروف در روایات این است که در دهه آخر ماه رمضان و شب بیست و یکم یا بیست و سوم است ، لذا در روایتى مى خوانیم که در دهه آخر ماه مبارک پـیغمبر اکرم (صلى الله علیه و آله و سلم ) تمام شبها را احیا مى داشت و مشغول عبادت بود.
و در روایتى از امام صادق (علیه السلام ) آمده است که شب قدر: شب بیست و یکم یا بیست و سوم است ، حتى هنگامى که راوى اصرار کرد کدام یک از این دو شب است و گفت : اگر من نتوانم هر دو شب را عبادت کنم کدام یک را انتخاب نمایم ؟! امام (علیه السلام ) تعیین نفرمود، و افزود، مَا أیسَرَ لَیلَتَینِ فِیما تَطلُبُ : چه آسان است دو شب براى آنچه مى خواهى !
ولى در روایات متعددى که از طرق اهل بیت (علیهمالسلام ) رسیده است بیشتر روى شب بیست و سوم تکیه شده ، در حالى که روایات اهل سنت بیشتر روى شب بیست و هفتم دور مى زند.
در روایتى از امام صادق (علیه السلام ) نیز نقل شده که فرمود:
التَّقدِیرُ فِى لَیلَةِ القَدرِ تِسعَةَ عَشَرَ، وَ الاِبرامُ فِى لَیلَةِ اِحدَى وَ عِشرِینِ وَ الاِمضاءُ فِى لَیلَةِ ثَلاثَ وَ عِشرِین
تقدیر مقدرات در شب نوزدهم ، و تحکیم آن در شب بیست و یکم ، و امضاء در شب بیست و سوم است.
و به این ترتیب بین روایات جمع مى شود.
ولى به هر حال هاله اى از ابهام شب قدر را به خاطر جهتى که در ذیل به آن اشاره مى شود، فرا گرفته است .
چرا شب قدر مخفى است ؟
بسیارى معتقدند مخفى بودن شب قدر در میان شبهاى سال ، یا در میان شبهاى ماه مبارک رمضان براى این است که مردم به همه این شبها اهمیت دهند، همانگونه که خداوند رضاى خود را در میان انواع طاعات پـنهان کرده تا مردم به همه طاعات روى آورند، و غضبش را در میان معاصى پنهان کرده تا از همه بپرهیزند، دوستانش را در میان مردم مخفى کرده تا همه را احترام کنند، اجابت را در میان دعاها پنهان کرده تا به همه دعاها رو آورند، اسم اعظم را در میان اسمائش مخفى ساخته تا همه را بزرگ دارند، و وقت مرگ را مخفى ساخته تا در همه حال آماده باشند.
منبع:
تفسیر نمونه
در بعضى از تفاسیر آمده است که پیغمبر اکرم (صلى الله علیه و آله و سلم ) فرمود:
یکى از بنى اسرائیل لباس جنـگ در تن کرده بود و هزار ماه از تن بیرون نیاورد و پـیوسته مشغول (یا آماده ) جهاد فى سبیل الله بود!
اصحاب و یاران تعجب کردند و آرزو داشتند چـنان فضیلت و افتخارى براى آنها نیز میسّر مى شد، آیه نازل گشت و بیان کرد که : لَیْلَةُ الْقَدْرِ خَیْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ (3) سوره قدر - شب قدر از هزار ماه برتر است!
موهبتی مخصوص
در حدیثى از پـیغمبر اکرم (صلى الله علیه و آله و سلم ) آمده است که فرمود:
اِنَّ اللهَ وَهَبَ لِاُمَّتِى لَیلَةَ القَدرِ لَم یُعطِها مَن کانَ قَبلَهُم : خداوند به امت من شب قدر را بخشیده ، و أحَدى از امتهاى پیشین از این موهبت برخوردار نبودند!!