برای اولین بار - بعد از دیوار مهربانی و طاقچه مهربانی - اینک : « وب مهربـــــــــــانی » مطلـــــب داری بــــــــــذار مطلــــب نداری بــــــــــــردار ( مطالب دوستان به اسم خودشان منتشر خواهد شد. ترجیحا مطالبی متناسب با آ خدا )
******************************* ******************************* تذکر: لزوما داستان ها و خاطراتی که در این وبلاگ نوشته میشن مربوط به زمان حال نیست بلکه تجربیات تبلیغی سال ها ومحلات مختلف بنده و بعضا همکاران بنده است و حتی در مواردی پیاز داغ قضیه هم زیادتر شده تا جاذبه لازم را پیدا کنه. بنابراین خواننده محترم حق تطبیق این خاطرات بر محل تبلیغی فعلی حقیر رو ندارد...
تهمینه مادرم،پدرم پور سیستان/من از تبار رستم ایرانی ام عدو
شاه نجف امام من و مقتدای من/اسفندیار یم لن ترانی ام عدو
شیرم نداد مادرم الا برای مرگ/پس از چه چیز بترسانی ام عدو
آخرش وزنشو نتونستم بکوبم.خدابیامرز خانوم بهبهانی هم از این وزن های پیچیده داشت.
متاسفانه یه مقدار در خصوص شهدا،همه چیز داره رمانتیک میشه(مثل همین برنامه ی ملازمان حرم یا اون نیمه ی پنهان ماه)ادبیات امروز انقلاب،باید ادبیات حماسی باشه چون الان انقلاب در حال جنگه.
خدا شما رو شهید بمیراناد!و ایضا ما رو!
پاسخ:
ممنون بزرگوار! این قرابت ذهنی هم در نوع خودش جالبه... ملتمس دعا