ممّدم ممّدم ممّدم ممّدم ممّدم ممّدم ممّدم ممّدم ممّدم ممّدم ممّدم ممّدم ممّدم ممّدم ممّدم ممّدم
ممّدم ممّدم ممّدم ممّدم ممّدم ممّدم ممّدم ممّدم ممّدم ممّدم ممّدم ممّدم ممّدم ممّدم ممّدم ممّدم
ممّدم ممّدم ممّدم ممّدم ممّدم ممّدم ممّدم ممّدم ممّدم ممّدم ممّدم ممّدم ممّدم ممّدم ممّدم ممّدم
ممّدم ممّدم ممّدم ممّدم ممّدم ممّدم ممّدم ممّدم ممّدم ممّدم ممّدم ممّدم ممّدم ممّدم ممّدم ممّدم
ممّدم ممّدم ممّدم ممّدم ممّدم ممّدم ممّدم ممّدم ممّدم ممّدم ممّدم ممّدم ممّدم ممّدم ممّدم ممّدم
ممّدم ممّدم ممّدم ممّدم ممّدم ممّدم ممّدم ممّدم ممّدم ممّدم ممّدم ممّدم ممّدم ممّدم ممّدم ممّدم
...........................
کیستان ؟!
امام صادق (ع) فرمود:
به شفاعت او شیعیان من به تمامه وارد بهشت میشن ! (1)
امام کاظم (ع) فرمود:
جونم فداش (2)
امام رضا (ع) فرمود:
زیارتش همسنگ زیارت منه ! (3)
امام جواد (ع) فرمود:
زیارتش بهشت را بر انسان واجب می کنه ! (4)
.
.
.
28 سالشه ...
ساکن قم است ...
خانم است ...
مجرد است ...
.
.
.
بله خانم فاطمه معصومه سلام الله علیها که حرمشان زیارتگاه دوستداران اهل بیت عصمت و طهارت در شهر مقدس قم است.
یا فاطمة اشفعی لنا فی الجنة ؛ فانّ لک عند الله شأناً من الشأن
____________________________________________________________________________________
(1) الا ان قم کوفتنا الصغیرة، الا ان للجنة ثمانیة ابواب ثلاث منها الی قم تقبض فیها امراة هی من ولدی، اسمها فاطمة بنت موسی، تدخل بشفاعتها شیعتی الجنة باجمعهم - جامع أحادیث الشیعة ج 12 ص 617 -
(2) فی أحد تلک الأیام أتى جمع من الشیعة إلى المدینة لکی یعرضوا بعض أسئلتهم الدینیة على الإمام الکاظم (علیه السلام)ویأخذوا العلم من معدنه، ولکن کان الإمام الکاظم وکذلک الإمام الرضا (علیه السلام)مسافرین، ولم یکونا حاضرین فی المدینة. فاغتم الجمع; لأنّهم لم یجدوا حجّة الله ومن یقدر على جواب مسائلهم، فهمّوا بالرجوع إلى بلدهم. وعندما رأت السیدة المعصومة (علیها السلام) حزن هؤلاء النفر تناولت أسئلتهم الّتی کانت مکتوبة، وأجابت علیها، وعندئذ تبدل حزن الجماعة بفرح شدید ورجعوا ـ مع ظفرهم بجواب مسائلهم ـ إلى دیارهم راجحین مفلحین. ولکنهم فی الطریق وفی خارج المدینة التقوا بالإمام الکاظم (علیه السلام)وحدّثوه بما جرى علیهم. وبعدما رأى الإمام جواب ابنته على تلک المسائل أثنى علیها بعبارة مختصرة قائلاً: (فداها أبوها) - حیاة و کرامات فاطمة المعصومة ، السید محمد علی حسینی -
(3) من زار المعصومة بقم [ کان ] کمن زارنی - ناسخ التواریخ ج 7 ص 337 -
(4) من زار قبر عمتی بقم فله الجنة - بحارالانوار ج 99 ص 265 -
بعضی رفت و آمدها و مهمونی رفتن ها با ملاک های اقتصادی هیچ گونه همخوانی نداره!!
- مثل مهمونی امشب ما -
سی هزار تومان کرایه بدی ، سه چهار ساعت عمرت رو هم تلف کنی، که ده هزار تومان مثلا شام بخوری!!!
یعنی خود این بندگان خدا یه ذره حساب و کتاب نمیکنن که اینقدر برا پذیرش دعوت اصرار می کنن؟!الان حتما میگین اوه اوه شیخ ایقد سفت وسخت؟!
مگه همه چیز پوله؟!!
دقیقا این همون چیزی ست که من می خوام به شما بگم:
اگه همه چیز پول نیست، اگه یه رفاقت یکی دو ماهه اینقدر ارزش پیدا می کنه ، پس چرا پیوندای عمرانه مون، پس چرا پیوندای خویشی مون رو اینقدر دستخوش مسائل مادی قرار داده و میدیم؟!
- از مهر و جهیزیه گرفته، تا کادو و بده بستان های مرسوم -
اگه مطرح کردن این مسائل اینجا بده، چطور اونجا قابل توجیه و دفاع میشه؟!
+ درسته بعضی هزینه ها با ملاک های اقتصادی هرگز نمی خونه اما با ملاک های اخلاقی و دینی ارزشی فوق تصور پیدا می کنه!!
من جمله صله ی ارحام
من جمله زیارت مؤمن و شاد کردن او
عیادت و تشییع جنازه او
تعمیق اخوّت اسلامی
و...
_________________________________________________________________
+ بعداً نوشت:
هرچه منتظر بودم دوستان به پیامی که مد نظر من از ارسال این پست بود، اشاره کنند نکرذند:
گاهی انسان مرتکب امر زشتی میشه در حالی که در زشت و زیبایی اون تردید داره، اینو بهش کاری نداریم.
سخن اونجاست که گاهی اذعان به زشتی کاری داره اما با اندک تغییری که در شکل و مقدار اون میده ، تلاش می کنه خودش رو نسبت به انجامش مجاب بکنه و اینچنین عذاب وجدان رو از گرده ی خودش برداره!
مصادیق زیادی میشه براش برشمرد که اگه دوستان مایل بودند می تونند برای یادآوری به بخشی از اون ها اشاره کنند:
مثلا قبول داره اختلاط و گپ و گفت با دختر نامحرم حرام است اما ژست خواستگار به خودش می گیره تا بتونه ارتباطش رو توجیه بکنه! در حالی که می دانه حالا حالاها هم شرایط ازدواج براش مهیا نخواهد شد!!
غیبت کسی می کنه و بعد زور می زنه فرد غیبت شده رو به جوری بتونه در عنوان متظاهر به فسق وارد کنه و بار گناهشو سبک.
و...
و این خیلی بده !!
رسول الله (صلى الله علیه وآله) - لَمَّا سُئِلَ عَن حَقِّ الوالِدَینِ عَلَى وَلَدِهِمَا -: هُمَا جَنَّتُکَ وَ نارُکَ - میزان الحکمة باب 559 الوالد والولد -
پیامبر (صلى الله علیه وآله) در جواب کسی که از حق والدین بر فرزند سؤال کرده بود ، فرمودند :
پدر و مادرت، بهشت و جهنم تو هستند!!!
( که یعنی بهشتی شدن و جهنمی شدن تو، دائر مدار برخورد درست یا نادرست تو نسبت به آن دو است!!! )
+ از همین دسته روایات است :
عنه (صلى الله علیه وآله): رِضَا اللهِ فِی رِضَا الوالِدِ، وَ سَخَطُ اللهِ فِی سَخَطِ الوالِد - همان -
رسول الله (ص):
خوشنودی خدا در گرو خشنودی پدر ، و خشم خدا نهفته در خشم اوست!!
بعد نماز عشاء:
- « حاج آقا! امشب نماز وحشت داریم ، کسی فوت کرده ...»
من:
« کی؟ »
- منظورم اسم و فامیلش بود برا معرفی به مردم -
- « همونی که چند شب قبل برا شفاشون دعا کردین!!! »
میگه:
اجازه ست از جیبت یه کم پول بردارم؟!!
خودم رو به اون در می زنم:
« کم و کسری بود می گفتی، خودم می گرفتم؟!! »
میگه:
« یعنی نمی دونی واسه چی می خوام؟! »
یه چشمک و یه تبسم
می گه:
« وای از دست تو آقا محمد! چرا همیشه حواست هست؟! »
می گه:
« حالا که می دونی ، خودت بگو امسال چی دوست داری واسه روز مرد بهت بدم؟! »
میگم:
« کادوی هرسال »
می گه:
« تو که هر روز سال، چهار تا بوست رو به زورم که شده ازم می گیری!! »
میگم:
« آخه چیکار کنم ، هیچ چیز عالم رو ایقد دوست ندارم خوب !
حالا مناسبتی امروز یه کم ویژه ترش کن!! »
- دوباره و با حرص بیشتری در حالی که شکل جیغ به خودش گرفته - می گه:
« وای از دست تو آقا محمد! »
+ کادو همیشه مادی نیست
در واقع کادوهای معنوی موندگارترم هستند...
از این روغن حلبیا خیلی بدم میومد
هنوزم بدم میاد
نه به خاطر روغنش ، به خاطر حلبش!
همچین دربش رو پرس کردند که انگار قرار به مصرف کردنش نبوده!!
یادش بخیر
وسط آشپزخونه مینشستم و پاهام رو قفل می کردم دورش و با پیچ گوشتی و انبردست و غیره می افتادم به جونش...
جونم رو بالا می آورد و بدنه حلب قُر می شد اما در همچنان سالم!!
تا وقتی که برا خداقوتی یه سر رفته بودم آشپزخانه مسجد...
دیدم ای بابا! این بندگان خدا هم که از این روغنا دارند با خودم گفتم تا کی بخوان درب اینها رو یکی یکی باز کنن که دیدم با دسته هاون اومد جلو...
یه ضربه محکم درست به وسط درب... لبه های درب بالا اومد... با اشاره یه پیچ گوشتی درب رو انداخت اون طرف! به همین راحتی!!!
ای خدا! چه عمری حروم کرده بودیم پای این حلبا!!
+ پیام های این پست
1 - برا خداقوتی گاهی آشپزخونه مسجدتون هم برین، بد نیست!
الرِّجَالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّسَاءِ بِمَا فَضَّلَ اللَّهُ بَعْضَهُمْ عَلَى بَعْضٍ وَبِمَا أَنْفَقُوا مِنْ أَمْوَالِهِمْ فَالصَّالِحَاتُ قَانِتَاتٌ حَافِظَاتٌ لِلْغَیْبِ بِمَا حَفِظَ اللَّهُ وَاللَّاتِی تَخَافُونَ نُشُوزَهُنَّ فَعِظُوهُنَّ وَاهْجُرُوهُنَّ فِی الْمَضَاجِعِ وَاضْرِبُوهُنَّ فَإِنْ أَطَعْنَکُمْ فَلَا تَبْغُوا عَلَیْهِنَّ سَبِیلًا إِنَّ اللَّهَ کَانَ عَلِیًّا کَبِیرًا (34) نساء -
ترجمه :
مردان داراى ولایت بر زنانند از آن جهت که خدا بعضى از ایشان (مردان ) را بر بعضى (زنان ) برترى داده (قدرت بدنى ، تولیدى واراده بیشترى دارند) و از آن جهت که از اموال خود نفقه مى دهند.
پس زنانِ شایسته : فرمان بردارند، و نگهدار آنچه خدا (براى آنان ) حفظ کرده (حقوق واسرار شوهر) در غیاب اویند.
و (امّا) زنانى که از سرپیچى آنان بیم دارید، پس (نخست ) آنان را موعظه کنید و (اگر مؤثّر نشد) در خوابگاه از آنان دورى کنید و (اگر پند وقهر اثر نکرد) آنان را بزنید (وتنبیه بدنى کنید).
پس اگر اطاعت شما را کردند، بهانه اى بر آنان (براى ستم وآزار) مجویید. همانا خداوند بزرگوار و بزرگ مرتبه است .
نکته ها :
O ((قَوّام )) به کسى گفته مى شود که تدبیر و اصلاح دیگرى را بر عهده دارد.
O ((نشوز)) از ((نشز)) به معناى زمین بلند وبه سرکشى وبلندپروازى نیز گفته مى شود.
O شرط سرپرستى و مدیریّت : لیاقت ، تأمین و اداره زندگى است. و به این جهت ، مردان نه تنها در امور خانواده - بلکه در امور اجتماعى ، قضاوت و جنگ نیز - بر زنان مقدّمند (بما فضّل اللّه ... و بما انفقوا) و به این خاطر نفرمود: ((قوّامون على ازواجهم ))، زیرا که مسئله ى زوجیّت مخصوص زناشویى است و خدا این برترى را مخصوص خانه قرار نداده است .
O گرچه برخى زنان در توان بدنى یا درآمد مالى برترند، ولى در قانون و برنامه باید عموم را مراعات کرد، نه افراد نادر را !
...
O وقتى راههاى مسالمت آمیز سود نبخشید، یا باید دست از انجام وظیفه کشید، یا باید در صورت تأثیر نداشتن موعظه و قهر، خشونت به خرج داد؟!
به گفته ى روانشناسان : بعضى افراد، حالت مازوشیسم (آزار طلبى) پیدا مى کنند که تنبیه مختصر بدنى ، برایشان همچون مرهم است!!
در تنبیهات بدنى هم ، اسلام سفارش کرده که نباید به مرحله ى کبودى جسم یا زخمى شدن بدن برسد!!
به علاوه ، مرد متخلّف هم گاهى توسط قاضى تنبیه بدنى مى شود!! (تنبیه مخصوص به زن نیست)
O رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله فرمود: کتک شما نباید به نحوى باشد که اثر آن در جسم زن نمودى داشته باشد!! یا کتک نشانه خودنمایى و اظهار قدرت مرد باشد! که زهره چشمى بگیرد. ((ضرباً غیر مبرّج ))
O امام صادق علیه السّلام فرمودند: نشوز زن آن است که در فراش (همبستر شدن ) از شوهر تبعیت نکند و مقصود از ((اضربوهنّ)) زدن با چوب مسواک و شبیه آن است!! زدنى که از روى رفق و دوستى باشد!!
پیام ها
1- در یک اجتماع دو نفرى هم ، یکى باید مسئول و سرپرست باشد!! مدیر خانه مرد است . (الرّجال قوّامون على النساء)
2- در اداره امور زندگى باید تعقّل و تدبیر، بر احساسات و عواطف حاکم باشد. (الرّجال قوّامون على النساء)
3- نظام حقوقى اسلام با نظام تکوین و آفرینش هماهنگ است! حقّ مدیریّت مرد، به خاطر ساختار جسمى و روحى اوست . (الرّجال قوّامون على النساء)
4- برترى هاى طبیعى فضل الهى است . (بما فضّل اللّه )
5- هزینه زندگى ، بر عهده مرد است . (بما انفقوا)
6- قانونگذار باید در وضع قانون ، به تفاوت هاى طبیعىِ زن و مرد در آفرینش توجه داشته باشد!! (الرّجال قوّامون ... بما فضّل اللّه )
7- نشانه شایستگى زن اطاعت و تواضع او نسبت به شوهر است . (قانتات )
8- نشانه همسر شایسته ، حفظ خود در غیاب شوهر است . (حافظات للغیب )
9- اطاعت زن از شوهر و حفظ حقوق وى ، مشروط به تأمین زندگى او از سوى مرد است . (بما انفقوا...فالصالحات قانتات حافظات )
10- علاج واقعه را قبل از وقوع باید کرد. پیش از آنکه زن ناشزه شود، چاره اى بیندیشید. (تخافون نشوزهنّ)
11- مرد هیچ حقّى در آزار همسر مطیع خود ندارد. (فان اطعنکم فلاتبغوا علیهنّ سبیلاً)
12- سه مرحله «موعظه» ، «ترک هم خوابى» ، «تنبیه» براى مطیع کردن زن است . پس اگر از راه دیگرى زن مطیع مى شود، مرد حقّ برخورد ندارد!! جمله ى (فان اطعنکم ) نشانه آن است که هدف اطاعت است گرچه از طریق دیگرى باشد.
13- «تواضع زن» ضعف نیست ، ارزش است . (فالصالحات قانتات )
14- نشانه ى همسر شایسته: رازدارى ، حفظ مال و آبرو و ناموس شوهر در غیاب اوست . (فالصالحات ... حافظات للغیب )
15- برخورد با منکرات باید گام به گام و مرحله به مرحله باشد. (موعظه... قهر... تنبیه) (فعظوهنّ واهجروهنّ...)
16- تا موعظه مؤ ثر باشد، قهر و خشونت ممنوع ؛ و تا قهر و جدایى موقت اثر کند، تنبیه بدنى ممنوع است . (فعظوهنّ واهجروهنّ... واضربوهنّ)
17- برخورد خشن و تنبیه ، تنها براى انجام وظیفه است ، نه انتقام و کینه و بهانه . (فان اطعنکم فلاتبغوا علیهن )
18- برترى مردان ، نباید سبب غرور شود، چون خدا از همه برتر است . (ان اللّه کان علیاً کبیراً)
19- توجّه به برترى خداوند، کلید تقوى و پرهیز از ستم بر همسران است . (ان اللّه کان علیاً)
- تفسیر نور -
___________________________________________________________
تکمیل بحث از تفسیر نمونه:
(مردان سرپرست و نگهبان زنان هستند) (الرجال قوامون على النساء).
مقصود از این تعبیر استبداد و اجحاف و تعدى نیست!!
بلکه منظور رهبرى واحد منظم با توجه به مسؤ ولیتها و مشورتهاى لازم است .
این مسأله در دنیاى امروز بیش از هر زمان روشن است که اگر هیأتى (حتى یک هیئت دو نفرى ) مأمور انجام کارى شود حتما باید یکى از آن دو «رئیس» و دیگرى «معاون یا عضو» باشد وگرنه هرج و مرج در کار آنها پیدا مى شود! - سرپرستى مرد در خانواده نیز از همین قبیل است -
و این موقعیت به خاطر وجود خصوصیاتى در مرد است مانند ترجیح قدرت تفکر او بر نیروى عاطفه و احساسات (به عکس زن که از نیروى سرشار عواطف بیشترى بهره مند است ) و دیگرى داشتن بنیه و نیروى جسمى بیشتر که با اولى بتواند بیندیشد و نقشه طرح کند و با دومى بتواند از حریم خانواده خود دفاع نماید.
به
علاوه تعهد او در برابر زن و فرزندان نسبت به پرداختن هزینه هاى زندگى ، و
پرداخت مهر و تأمین زندگى آبرومندانه همسر و فرزند، این حق را به او مى
دهد که وظیفه سرپرستى به عهده او باشد.
...
ناگفته پیدا است که سپردن این وظیفه به مردان نه دلیل بالاتر بودن شخصیت انسانى آنها است و نه سبب امتیاز آنها در جهان دیگر، زیرا آن، صرفا بستگى به تقوى و پرهیزگارى دارد. همانطور که شخصیت انسانى یک معاون از یک رئیس ممکن است در جنبه هاى مختلفى بیشتر باشد اما رئیس براى سرپرستى کارى که به او محول شده از معاون خود شایسته تر است .چه آدم های کله شقی هستند این دلواپسان!!
القاء این حجم از شک و تردیدها در خصوص نتایج برجام، در حالی که ملت هر روز بعینه شاهد شکستن سدّ تحریم ها هستند، واقعاً نوبر است!!
تردید چرا؟!!!
مگر نبود از محرومیت های چند سال اخیر این مرز و بوم ، کم بارشی و هوای پاک و سالم؟؟؟!
گفتند: هوای ما هم در گرو برجام است و کوته بینان ندانسته خندیدند؟!!!
و امروز که دوران پسابرجام را می گذرانیم، چه بارش ها که بر کشور نبارید!!! و چه ریه ها که صفا نگرفت!!!
آیا برای احدی شک و تردیدی باقی می ماند که این همه از نتایج برجام است؟؟؟!
آیا کسی هست که ذره ای تردید به دلش راه دهد که این قدرت ها بودند که به خدا برای چنین بارش ها و لطافتی ، چراغ سبز نشان دادند؟!!!
پس از عمق وجود و بعد از شعار «روحانی مچکریم» همه با هم فریاد می زنیم: «قدرت ها! مچکریم!!!»
+ دوست ندارم آخدا رو سیاسی کنم ، یهویی شد!!!
دو سه روزی دست بچه کوچکش رو می گرفت و مسجد می آورد!
روز سوم، اومد و شماره م رو گرفت...
09152014124
شب پیامک کرد:
« س
حاجی! بنده ... هستم
حاجی! شرمنده دست و بالت بازه پنجاه تومان پول لازم دارم!
فردا باید به یکی بدم، ده روزه میدم
ج »
متوجه پیامکش نشده بودم
پیام جدید فرستاده بود:
« س
حاجی! چی شد »
- شما اگه مدت آشنایی تون با کسی مجموعاً به 7، 8 ساعت بیشتر نرسه و بعد بیاد و چنین تقاضایی از شما بکنه، چه میکنین؟! -
جواب دادم:
« ظهر بیاین مسجد، یه قلم کاغذی هم بیارین که طبق توصیه دینی، چیزی بنویسیم و مبلغ رو تقدیم کنم!!! »
بلافاصله جواب اومد:
« انشالا طلب دارم میرسه!!! اگه نرسید چشم !
ممنون »
و ظهر علی رغمی که مبلغ رو تو جیبم و به نیت او کنار گذاشته بودم، نیومد.
+ این پست رو ببینین بد نیست:
شب میلاد امام جواد(ع) ...
- وسط فرمایشات ما!! مبنی بر اهمیت این گونه شب ها -
دعای پیرمرد:
« خدایا! این شب های عزیز را زیاد بفرما... »
« آمین »بلند ملّت !!!
از دیشب دارم فکر می کنم یعنی چی که خدا این شب ها رو زیاد کنه؟!!!
:) خخخخخ
مرگ
مرگ
مرگ چیز غریبی نیست!
مرگ شبیه خواب است!
شبیه همین خواب هایی که هر شب می روم!
و می دانم اولش کلی غلت زدن دارد!!!
در خانواده امام هشتم، و محافل شیعیان، از حضرت جواد علیه السلام به عنوان مولودی با برکت یاد می شد و این شهرت نیز ریشه در کلام خود امام هشتم علیه السلام دارد که بارها این مسئله را یادآوری نموده اند.
به عنوان نمونه:
«ابویحیای صنعانی» می گوید:
روزی در محضر امام رضا علیه السلام بودم، فرزندش
ابوجعفر را که خردسال بود آوردند؛ حضرت فرمود:
«هذَا الْمَوْلُودُ الَّذی لَمْ
یُولَدْ مُوْلُودٌ اَعْظَمُ بَرَکَةً عَلی شیعَتِنا مِنْهُ ؛
این مولودی است که
با برکت تر از او برای شیعیان ما زاده نشده است!!»
- اصول کافی، ج1، ص321؛ الارشاد، شیخ مفید، ص319؛ اعلام الوری، طبرسی، ص347؛ کشف
الغمه، اربلی، ج3، ص143 -
بر اساس آنچه که شواهد و قرائن نشان می
دهد، مقصود از بابرکت بودن حضرت این است که تولد او در شرائط خاصی صورت گرفت که در
آن زمان خیر و برکت خاص و ویژه ای برای شیعیان به ارمغان آورد.
زیرا عصر امام رضا علیه السلام عصر ویژه ای بود و حضرت در تعیین جانشین خود و معرفی امام بعد، با مشکلاتی روبه رو بوده که در دوران امامان قبلی چنین مشکلاتی وجود نداشته است.
به این دلیل که از یک سو پس از شهادت امام کاظم علیه السلام گروهی که بعدها به «واقفیه» معروف شدند، بر اساس انگیزه های مادی، امامت حضرت رضا علیه السلام را انکار کردند و از سوی دیگر حضرت رضا علیه السلام تا چهل و هفت سالگی دارای فرزند نشده و از سوی سوم در احادیث فراوانی که از طریق اهل سنت و شیعیان از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله نقل شده است که امامان دوازده نفرند و نه نفر آنان از نسل امام حسین علیه السلام خواهند بود - ر.ک: صحیح مسلم، ج6، ص3؛ ینابیع المودة، سلیمان بلخی، ص446 و ر.ک: الملل و النحل، جعفر سبحانی، ج6، ص58 ـ 61 -
فقدان فرزند برای حضرت رضا علیه السلام هم امامت
خود آن حضرت را و هم تداوم امامت را زیر سؤال می برد!!
و واقفیه این موضوع را
دستاویز قرار داده، امامت امام رضا علیه السلام را انکار می کردند.
گواه و
شاهد این تحلیل، اعتراض «حسین بن قیاما واسطی» به امام در این مورد و پاسخ آن حضرت
است.
«ابن قیاما» که از سران واقفیه بوده است، طی نامه ای امام رضا علیه السلام را
متهم به عقیمی کرد و نوشت:
چگونه ممکن است امام باشی، در صورتی که فرزند نداری؟!
حضرت در پاسخ نوشت:
«از کجا می دانی که من دارای فرزندی نخواهم بود؟»
در ادامه
فرمود:
«وَاللّه ِ لا تَمْضی الایّامُ وَاللَّیالی حَتّی یَرْزُقَنِیَ اللّه ُ
وَلَدا ذَکَرا یَفْرُقُ بِهِ بَیْنَ الْحَقِّ وَالْباطِلِ
به خدا سوگند! چندی نمی گذرد که خداوند فرزند پسری روزی من می گرداند که به وسیله او حق از باطل مشخص خواهد شد!!»
- اصول کافی، مکتبة الصدوق، ج1، ص320؛ الارشاد، ج2، ص277؛ کشف الغمه، ص142 -
به این جهت، امام هشتم علیه السلام و شیعیان سخت در فشار دشمنان قرار داشتند تا آن روزی که حضرت جواد علیه السلام پا به دنیا گذاشت و با نور وجودش به تمام سم پاشیها و تبلیغها خاتمه داد...
برگرفته از « مجله مبلغان. ش 57 »
هر روز بهتر از دیروز
اونا :
روحانی اسبقمان فقط نماز مغرب و عشاء می اومد ؛ با بسیج مشکل پیدا کرد و رفت.
بعد از اون روحانیی اومد نماز ظهر و عصر را هم علاوه کرد ؛ اما سر مسأله ای با هیأت امناء حرفش شد و رفت.
حالا هم که شما اومدین و الحمدلله نماز صبح رو هم دارین اقامه می کنین!
من :
مطابق معمول شبهای جمعه دعای کمیل می خواندیم اما ذهنم خواه ناخواه درگیر لیلة الرغائب (اولین شب جمعه ماه رجب) هم بود.
- شب آرزوها -
فکر می کردم به آرزوهایم...
به چیزهایی که ندارم و دوست دارم می داشتم...
امشب و با توجه به این مناسبت، این نکات دعا بیشتر به چشمم آمد:
قبل از اینکه چیزی را از خدا آرزو کنی ، می بایست یادی کرد از نعمت های بیشمار خدا به خودت
لذا با توجهی خواندم:
اللَّهُمَّ مَوْلاَیَ کَمْ مِنْ قَبِیحٍ سَتَرْتَهُ
وَ کَمْ مِنْ فَادِحٍ مِنَ الْبَلاَءِ أَقَلْتَهُ (أَمَلْتَهُ) وَ کَمْ مِنْ عِثَارٍ وَقَیْتَهُ
وَ کَمْ مِنْ مَکْرُوهٍ دَفَعْتَهُ وَ کَمْ مِنْ ثَنَاءٍ جَمِیلٍ لَسْتُ أَهْلاً لَهُ نَشَرْتَهُ
خدایا! اى سرور من! چه بسیار زشتى مرا پوشاندى! و چه بسیار بلاهاى سنگین و بزرگى که از من برگرداندى! و چه بسیار لغزشى که مرا از آن نگهداشتى! و چه بسیار ناپسندی که از من دور کردى! و چه بسیار ستایش نیکویى که شایسته آن نبودم، و تو در میان مردم پخش کردى!
این فرازها که پایان گرفت به نوعی از اینکه چیز دیگری از خدا بخواهم عقب کشیدم!
منی که غرق در نعمت های بیشمار الهی هستم چیز جدیدی بخواهم؟!
شکر نعمت های داده را توانسته ام بجا بیاورم که شکر دیگری به گردن خودم بگذارم؟!
دلم شکست...
از خودم، از خواسته هایی که تمامی ندارد...
و ادامه دادم:
اللَّهُمَّ عَظُمَ بَلاَئِی وَ أَفْرَطَ بِی سُوءُ حَالِی وَ قَصُرَتْ (قَصَّرَتْ) بِی أَعْمَالِی
وَ قَعَدَتْ بِی أَغْلاَلِی وَ حَبَسَنِی عَنْ نَفْعِی بُعْدُ أَمَلِی (آمَالِی)
وَ خَدَعَتْنِی الدُّنْیَا بِغُرُورِهَا وَ نَفْسِی بِجِنَایَتِهَا (بِخِیَانَتِهَا) وَ مِطَالِی
خدایا! بلایم بزرگ شده! و زشتى حالم از حدّ گذشته! و کردارم خوارم ساخته!! و زنجیرهاى گناه مرا زمین گیر نموده!! و دورى آرزوهایم مرا زندانى ساخته!! و دنیا با غرورش، و نفسم با جنایتش و امروز و فردا کردنم در توبه ، مرا فریفته!
دوری آرزو...
آری آن چیزی که اکثر ما را از یاد خدا و آخرت غافل می کند، همین آرزوهایی ست که اکثرشان هم فرصت بروز پیدا نمی کنند!!
در واقع بعضا آرزوهایی در سر می پرورانیم که عمری هزار ساله می طلبد!!
.
.
.
اما چه کنم امشب شب آرزوست و بی مسمّا می شود اگر در آن آرزویی نداشته باشم!!
لذا در فرازهای پایانی دعا به این رسیدم که اجابت آرزویم را از درگاهش مسألت کنم:
فَبِعِزَّتِکَ
اسْتَجِبْ لى دُعاَّئى وَ بَلِّغْنى مُناىَ
پس تو را به عزّتت سوگند میدهم که دعایم را اجابت کنی و مرا به آرزویم برسانى!
اما آرزوهایم را اصلاح کرده بودم آن گاه که این دعا را با سوز از خدای خودم می خواستم...
آرزویم ماشین و خانه و مال و پست و اینها نبود...
آرزوهایم این خواسته های نورانی بود:
اَسْئَلُکَ بِحَقِّکَ وَ قُدْسِکَ وَ اَعْظَمِ صِفاتِکَ
وَ اَسْماَّئِکَ اَنْ تَجْعَلَ اَوْقاتى مِنَ اللَّیْلِ وَالنَّهارِ بِذِکْرِکَ مَعْمُورَةً
وَ بِخِدْمَتِکَ مَوْصُولَةً
از تو درخواست میکنم به حقّت و قدست و بزرگ ترین
صفات و نام هایت که:
همه اوقاتم را از شب و روز به یادت آباد کنى! و به خدمت گزاری ات پیوسته بدارى!
وَ اَعْمالى عِنْدَکَ مَقْبُولَةً حَتّى تَکُونَ اَعْمالى وَ اَوْرادى کُلُّها وِرْداً واحِداً وَ حالى فى خِدْمَتِکَ سَرْمَداً
و اعمالم را در پیشگاهت قبول فرمایى، تا آنکه اعمال و اورادم هماهنگ، همسو و همواره باشد و حالم در خدمت تو پاینده گردد!
قَوِّ عَلى خِدْمَتِکَ جَوارِحى وَاشْدُدْ عَلَى الْعَزیمَةِ جَوانِحى وَ هَبْ لِىَ
الْجِدَّ فى خَشْیَتِکَ وَالدَّوامَ فِى الاِْتِّصالِ بِخِدْمَتِکَ حَتّى اَسْرَحَ اِلَیْکَ
فى مَیادینِ السّابِقینَ
اعضایم را در راه خدمتت نیرو بخش.
و دلم را بر عزم و همّت محکم کن.
و کوشش در راستاى پروایت و دوام در پیوستن به خدمتت را به من ارزانى دار تا به سویت برانم در میدانهای پیشتازان.
وَ أُسْرِعَ اِلَیْکَ فِى الْبارِزینَ وَ أَشْتاقَ اِلى
قُرْبِکَ فِى الْمُشْتاقینَ وَ أَدْنُوَ مِنْکَ دُنُوَّ الْمُخْلِصینَ وَ اَخافَکَ مَخافَةَ
الْمُوقِنینَ وَ اَجْتَمِعَ فى جِوارِکَ مَعَ الْمُؤْمِنینَ اَللّهُمَّ وَ مَنْ اَرادَنى
بِسُوَّءٍ فَاَرِدْهُ وَ مَنْ کادَنى فَکِدْهُ وَاجْعَلْنى مِنْ اَحْسَنِ عَبیدِکَ نَصیباً
عِنْدَکَ وَ اَقْرَبِهِمْ مَنْزِلَةً مِنْکَ وَ اَخَصِّهِمْ زُلْفَةً لَدَیْکَ فَاِنَّهُ لا یُنالُ ذلِکَ
اِلاّ بِفَضْلِکَ وَ جُدْلى بِجُودِکَ وَاعْطِفْ عَلَىَّ بِمَجْدِکَ
و به سویت بشتابم در میان شتابندگان.
و به کوى قربت آیم در میان مشتاقان.
و همانند
مخلصان به تو نزدیک شوم، و چون یقین آوردگان از جاه تو بهراسم، و با اهل ایمان در جوارت گرد آیم.
خدایا!
هرکس مرا به بدى قصد کند تو قصدش کن، و هرکس با من مکر ورزد تو با او مکر کن.
و مرا از بهره مندترین بندگانت نزد خود، و نزدیک ترین شان در منزلت به تو، و مخصوص ترین شان در رتبه به پیشگاهت بگردان! زیرا این همه به دست نیاید جز به فضل تو.
خدایا! با جودت به من جود کن و با بزرگواریت به من نظر کن!
وَاحْفَظْنى
بِرَحْمَتِکَ وَاجْعَلْ لِسانى بِذِکْرِکَ لَهِجاً وَ قَلْبى بِحُبِّکَ مُتَیَّماً وَ مُنَّ
عَلَىَّ بِحُسْنِ اِجابَتِکَ وَ اَقِلْنى عَثْرَتى وَاغْفِرْ زَلَّتى فَاِنَّکَ قَضَیْتَ
عَلى عِبادِکَ بِعِبادَتِکَ وَ اَمَرْتَهُمْ بِدُعاَّئِکَ وَ ضَمِنْتَ لَهُمُ الإِجابَةَ
فَاِلَیْکَ یا رَبِّ نَصَبْتُ وَجْهى وَ اِلَیْکَ یا رَبِّ مَدَدْتُ یَدى فَبِعِزَّتِکَ
اسْتَجِبْ لى دُعاَّئى وَ بَلِّغْنى مُناىَ...
و با رحمتت مرا نگاهدار.
و زبانم را به ذکرت گویا کن.
و دلم را به محبتت شیفته و شیدا فرما.
و بر من منّت گذار با پاسخ نیکویت.
و لغزشم را نادیده انگار.
و گناهم را ببخش.
زیرا تو
بندگانت را به بندگى فرمان دادى، و به دعا و درخواست از خود امر کردى، و اجابت دعا را براى آنان ضامن شدى.
پس ای پروردگار من! تنها روى به سوى تو داشتم و دستم را تنها به جانب تو دراز کردم.
پس تو را به عزّتت سوگند میدهم که دعایم را اجابت کنی و مرا به آرزویم برسانى...
تا از اخلاق بد کسی حرفی به میون میاد، میزنه پشت دستش و از ته دل میگه:
خدایا! توبه...
خدا! به سرمون نیاری !!!
برام سؤال شد
پیرزن گفت:
جوون بودم... شوهرم سیگاری بود... ازش خواستم سیگارشو کنار بذاره
اونم هربار می گفت: باشه، اما باز می کشید که می کشید!
می گفت: می خوام اما نمی تونم!
میگه: اعصابم خورد شد و هرچه به دهنم اومد بارش کردم:
آخه این (باعرض پوزش) تاپاله هایی رو که گرفتند لای کاغذ پیچوندند چیه که نتونی ترکش کنی؟!!!
میگه: حامله بودم - متعاقب این رفتار - کششی عجیب به سمت سیگار پیدا کردم، همین که نبود ، خاکسترهاش رو هم کف دست می ریختم و کَپّه می کردم و می خوردم!!!
بعد مدتی یهو به خودم اومدم شروع کردم به گریه کردن والتماس کردن به درگاه الهی
خدایا! غلط کردم ، خودت این ادا رو از سرم بیرون بیار ، قول میدم دیگه احدی رو مسخره نکنم!
میگه دوباره چنان شد که از بوی سیگار هم حالم به هم میخوره، ولی از تمسخر و توهین افراد به شدت هراسناکم!
دیدم این حرف مبنای روایی هم داره:
عن أبی عبدالله علیه السلام أنه قال:
لا تبدی الشماتة لاخیک فیرحمه الله ویصیرها بک
امام صادق(ع) فرمود:
برادر دینی ات را (به خاطر عیبی) به سرزنش مگیر که خدا بر او ترحم کرده و آن عیب را از او به تو برگرداند!
وقال علیه السلام:
من شمت بمصیبة نزلت بأخیه لم یخرج من الدنیا حتى یفتتن به - بحارالانوار ج 72 ص 216 -
و فرمود:
هرکه برادرش را بر مصیبتی که بر او فرود آمده سرزنش نماید، از دنیا خارج نخواهد شد مگر خود بدان گرفتار گردد!!!
+ نهی از منکر هم که می کنید مواظب باشید خدای ناکرده با توهین و از روی غرور نبوده باشه.
گفتم : لطفا پنیر...
گفت: چند بسته ببرین که تو خونه داشته باشین!
میگه: بسته ی پنیر رو بالاپائین می کردم تاریخشو ببینم، فروشنده گفت:
این تاریخش از فردا شروع میشه!!!!!
- آخرین روز انقضاء -
+ اگه همه چیزی که در این زمونه می دونم بگم، می ترسم خون خوانندگانم به گردنم بیفته!! با علت مرگ گرسنگی مفرط !!
پس از بازار بخورید آنقدر که از مردار (به قدر حاجت و از باب سدّ جوع) !!! همین!
میگم:
یادته برات ماشین عروس نگرفتم، تو خیابونا بوق بوق راه بندازیم؟!
حالا تو این بیابون برهوت که مزاحمتی نیست و نفرینی پشت سرمون، اجازه میدی قضاشو بجا بیارم؟!!!
میگه:
دخترا رو چکار کنم؟!!
میگم:
بگو کِل بکشن، غریب نباشیم!!!
بوق بوق، بوق بوق....
در حدیثى که از پیامبر گرامى اسلام (صلى اللّه علیه و آله و سلّم )
نقل شده چنین مى خوانیم :
حقا اقول لم یکن لقمان نبیا، و لکن کان عبدا کثیر
التفکر، حسن الیقین ، احب الله فاحبه و من علیه بالحکمة ...
به حق مى گویم که لقمان پیامبر نبود، ولى بنده اى بود که بسیار فکر میکرد، ایمان و یقینش عالى بود، خدا را دوست مى داشت ، و خدا نیز او را دوست داشت ، و نعمت حکمت بر او ارزانى فرمود... .
در بعضى از روایات آمده است که شخصى به لقمان گفت :
مگر تو با ما شبانى نمى کردى؟!
در پاسخ گفت :
آرى چنین است .
سؤال کننده پرسید:
پس از کجا اینهمه علم و حکمت نصیب تو شد؟!!
در پاسخ
گفت :
1- قدر الله 2 - و اداء الامانة 3 - و صدق الحدیث 4 - و الصمت عما لا یعنینى :
این به خواست خدا بود ، و اداء امانت کردن ، و راستگوئى ، و سکوت در برابر آنچه به من مربوط نبود!
در ذیل روایتى که در بالا از پیامبر گرامى
اسلام (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) نقل کردیم نیز چنین آمده است :
روزى
لقمان در وسط روز براى استراحت خوابیده بود، ناگهان ندائى شنید که:
اى
لقمان ! آیا مى خواهى خداوند تو را خلیفه در زمین قرار دهد که در میان مردم
به حق قضاوت کنى؟!
لقمان در پاسخ آن ندا گفت :
اگر پروردگارم مرا مخیر
کند، راه عافیت را مى پذیرم و تن به این آزمون بزرگ نمى دهم ! ولى اگر
فرمان دهد فرمانش را به جان پذیرا مى شوم ، زیرا مى دانم اگر چنین مسئولیتى
بر دوش من بگذارد حتما مرا کمک مى کند و از لغزشها نگه مى دارد.
فرشتگان - در حالى که آنها را نمى دید - گفتند:
اى لقمان براى چه ؟!
گفت
:
براى اینکه داورى در میان مردم سخت ترین منزلگاه ها و مهمترین مراحل است ،
و امواج ظلم و ستم از هر سو متوجه آن است!! اگر خدا انسان را حفظ کند
شایسته نجات است و اگر راه خطا برود از راه بهشت منحرف شده است! کسى که در
دنیا سر به زیر و در آخرت سربلند باشد بهتر از کسى است که در دنیا سربلند و
در آخرت سر به زیر باشد! و کسى که دنیا را بر آخرت برگزیند به دنیا نخواهد
رسید و آخرت را نیز از دست خواهد داد!
- فرشتگان از منطق جالب لقمان در
شگفتى فرو رفتند -
لقمان این سخن را گفت و به خواب فرو رفت ، و خداوند نور حکمت در دل او افکند، هنگامى که بیدار شد زبان به حکمت گشود!
...
امام صادق (ع) :
به خدا سوگند، حکمتى که به لقمان از سوى پروردگار عنایت شده بود، به خاطر نسبت و مال و جمال و جسم او نبود بلکه او مردى بود که در انجام فرمان خدا قوى و نیرومند بود، از گناه و شبهات اجتناب مى کرد، ساکت و خاموش بود با دقت مى نگریست بسیار فکر مى کرد، تیزبین بود، و هرگز در (آغاز) روز نخوابید و در مجالس (به رسم مستکبران ) تکیه نمى کرد، و رعایت آداب را کاملا مى نمود، آب دهن نمى افکند، با چیزى بازى نمى کرد، و هرگز در حال نامناسبى دیده نشد... هیچگاه دو نفر را در حال نزاع ندید مگر اینکه آنها را با هم صلح داد، و اگر سخن خوبى از کسى مى شنید حتما ماخذ آن سخن و تفسیر آن را سؤ ال مى کرد، با فقیهان و عالمان بسیار نشست و برخاست داشت ... به سراغ علومى مى رفت که بتواند به وسیله آن بر هواى نفس چیره شود، نفس خود را با نیروى فکر و اندیشه و عبرت مداوا مى نمود، و تنها به سراغ کارى مى رفت که به سود (دین یا دنیاى ) او بود، در امورى که به او ارتباط نداشت هرگز دخالت نمى کرد، و از این رو خداوند حکمت را به او ارزانى داشت .
-تفسیر نمونه ذیل أیه 12 سوره لقمان وَلَقَدْ آتَیْنَا لُقْمَانَ الْحِکْمَةَ أَنِ اشْکُرْ لِلَّهِ وَمَنْ یَشْکُرْ فَإِنَّمَا یَشْکُرُ لِنَفْسِهِ وَمَنْ کَفَرَ فَإِنَّ اللَّهَ غَنِیٌّ حَمِیدٌ (12) -
اولین کسی که کامپیوتر را وارد ایران کرد علامه طباطبایی صاحب تفسیر المیزان بود.
سالها قبل انقلاب که برای کنفرانسی به آلمان رفته بودند ، با کامپیوتر آشنا شده و دستور خرید آن را برای حوزه علمیه صادر کردند!
گفته شد:
وسیله ای که کسی کار با آن را یاد ندارد به چه دردی می خورد؟!
فرموده بودند:
وقتی در حوزه چنین وسیله ای وجود داشته باشد ، کسانی را به سمت یادگیری فنّش خواهد کشاند!!
درود خدا بر او
راوی: حجة الاسلام میری (ریاست سازمان تلیغات اسلامی نیشابور)
1395/1/24
محله ای بود و دزدی داشت آخر ناجنسی!
هر کسی مسافرت می رفت خونه ش رو خالی می کرد و بدبخت مالباخته جرأت اعتراض و حتی به رو آوردن هم نداشت!
بنده خدایی مسافرت رفت و آمد و سیخ کبریتی از خونه ش کم نشد!!
همه متعجب مونده بودند، گفت:
خواستم سفر برم ، کلید رو دادم به خود دزده و گفتم کسی باجربزه تر از شما تو این محله نیست، خونه م رو به شما سپردم!
آقا امام هادی(ع) می فرمایند:
مَن هانَت عَلَیهِ نَفسُهُ فَلا تَأمَن شَرَّهُ - بحارالانوار ج 75 ص 365 -
اگر کسی پیش خودش بی شخصیت شد، از شرّ او در امان نباش!
بخوای کسی رو از گناه و اشتباه و تجاوز باز بداری ، یک راهش اینه که بهش شخصیت بدی!
آدم شخصیت دار خودش مانع خودش میشه...!!
+ قابل توجه پدرا، مادرا، مربیا، شعرا و نویسندگان، جامعه معزز روحانیت، دانشگاهیان محترم، مسجدیا، دوست و رفقا، کسبه وتجار، کارگرا، کارمندا، کشاورزا، دامدارا، مسئولین محلی و کشوری ولشکری، پرسنل محترم نیروی انتظامی، و در یک کلمه همه ملت شریف و ولایت مدار ایران!!!
یه بنده خدایی رو می شناسم ، تنهایی هم که نماز میخونه، بعد سلام نماز با لحن مخصوص مکبّرها میگه:
« تسبیحات حضرت زهرا سلام الله علیها » و بعد شروع میکنه به تسبیح انداختن!!
امان از عادت!!
(بنده خدا پیشترها مکبّری می کرده!)
و من ترسم از اینه که نکنه یه وقت ما اصل نمازمون رو بر اساس عادت داریم انجام میدیم و خودمون هم نمی فهمیم؟!
در حدیثی وارد شده:
لا تنظروا الى طول رکوع الرجل و سجوده فان ذلک شى ء اعتاده و لو ترکه استوحش ، و لکن انظروا الى صدق حدیثه و اداء امانته:
تنها به رکوع و سجود طولانى افراد ننگرید! زیرا ممکن است این عبادت عادتى باشد که از ترکش ناراحت شود!!! و لکن به راستگوئى و اداء امانت آنها دقت کنید! (زیرا راستى و امانت از ایمان سرچشمه مى گیرد، در حالى که رکوع و سجود عادتى با کفر و نفاق هم سازگار است!) - تفسیر نمونه ذیل آیه 54 توبه -
+ گاهی سؤال می کنند چرا اینهمه وقت نماز می خونیم و چیزی از اسرار غیب برامون ظاهر نمیشه؟؟؟!
میگم:
وقتی از اول تا آخر بر یه پله نردبون قرار بگیری، چیزی به اطلاعاتت اضافه میشه؟! یا باید بالاتر بری و انتظار دیدن مناظر جدید رو داشته باشی؟؟؟!
ما اول تا آخر عمر بر یه پله ایستاده ایم و نماز می خونیم! گاهی حتی بر پله پایین تر !