کشتی با حلب روغن!!
سه شنبه, ۳۱ فروردين ۱۳۹۵، ۰۵:۴۷ ب.ظ
از این روغن حلبیا خیلی بدم میومد
هنوزم بدم میاد
نه به خاطر روغنش ، به خاطر حلبش!
همچین دربش رو پرس کردند که انگار قرار به مصرف کردنش نبوده!!
یادش بخیر
وسط آشپزخونه مینشستم و پاهام رو قفل می کردم دورش و با پیچ گوشتی و انبردست و غیره می افتادم به جونش...
جونم رو بالا می آورد و بدنه حلب قُر می شد اما در همچنان سالم!!
تا وقتی که برا خداقوتی یه سر رفته بودم آشپزخانه مسجد...
دیدم ای بابا! این بندگان خدا هم که از این روغنا دارند با خودم گفتم تا کی بخوان درب اینها رو یکی یکی باز کنن که دیدم با دسته هاون اومد جلو...
یه ضربه محکم درست به وسط درب... لبه های درب بالا اومد... با اشاره یه پیچ گوشتی درب رو انداخت اون طرف! به همین راحتی!!!
ای خدا! چه عمری حروم کرده بودیم پای این حلبا!!
+ پیام های این پست
1 - برا خداقوتی گاهی آشپزخونه مسجدتون هم برین، بد نیست!
خداوندا
آموخته ام که وقتی ناامید میشوم
خداوند با تمام عظمتش ناراحت میشود
و عاشقانه انتظار میکشد که به رحمتش امیدوار شوم . . .
برای خواندن مطالب بیشتر کلیک کنید ...
http://rangarang2.blog.ir/