* آخوندای عرب !!!
به زحمت خودش رو بهم رسوند:
نفسی چاق کرد و گفت:
ــ جناب! یه سؤال ...
ــ بفرما
ــ شما آخوندا مگه عربین؟!!
ــ من ایرانی ام ، که چه؟!
ــ پس چرا لباس عربها رو پوشیدین؟!
گفتم: اگه این لباس رو نپوشیده بودم ، شما می اومدین همچین سؤالی ازم بپرسین؟!!
گفتم: لباس ما به تابلوی سیّاری میمونه که هرجا بریم معرّف ما و کار ماست! و در عین حال لباسی ست متناسب و وزین!
گفتم : کاش همه ی اونهایی که علمی هنری چیزی دارند ، همیشه وقت و همه جا ، بی مزد و منت ، تو کوچه و بازار ، خودشون رو به مردم که برادر و خواهران خودشونند عرضه می کردند و هنر و علمشون رو در اختیارشون می گذاشتند اما امان و صد امان از کاسبی...!!
و ادامه دادم: : این کارشناسان دینی هستند که با حضور در جامعه با این پوشش خاص - هرچند برای اونها و خانواده هاشون محدودیت آور هم باشه - آمادگی خودشون رو در این راستا اعلام داشته و می دارند.
دیدین یا شنیدین که روحانیی برای پاسخگویی به مسأله شرعی یا اخلاقی رفتاری کسی ، یا حل مشکل خانوادگی یا اجتماعیی که گاه ساعات و بلکه روزهایی از وقت او را هم ممکنه بگیره، پولی دریافت کرده باشه؟!
آری بسیاری از این رفتارهای قشنگ و انسانی از برکت همین پوششی ست که به چشم شما ساده میاد.
انگار از نوع و طرز سؤالش پشیمون شده باشه، التماس دعایی گفت و مسیری رو که به سرعت طی کرده بود تا خودش رو به من برسونه، با آرامی و متفکرانه برگشت!
مؤید باشین.