ابزار تلگرام

آپلود عکسابزار تلگرام برای وبلاگ

عاقبت اظهار فضل ! :: آ خدا ( وب مهربانی )

آ خدا ( وب مهربانی )

( مطلب نداری بردار ؛ مطلب داری بذار )

آ خدا ( وب مهربانی )

( مطلب نداری بردار ؛ مطلب داری بذار )

آ خدا ( وب مهربانی )

برای اولین بار
- بعد از دیوار مهربانی و طاقچه مهربانی -
اینک :
« وب مهربـــــــــــانی »
مطلـــــب داری بــــــــــذار
مطلــــب نداری بــــــــــــردار
( مطالب دوستان به اسم خودشان منتشر خواهد شد.
ترجیحا مطالبی متناسب با آ خدا )

*******************************
*******************************
تذکر:
لزوما داستان ها و خاطراتی که در این وبلاگ نوشته میشن مربوط به زمان حال نیست بلکه تجربیات تبلیغی سال ها ومحلات مختلف بنده و بعضا همکاران بنده است و حتی در مواردی پیاز داغ قضیه هم زیادتر شده تا جاذبه لازم را پیدا کنه.
بنابراین خواننده محترم حق تطبیق این خاطرات بر محل تبلیغی فعلی حقیر رو ندارد...

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین نظرات
پیوندها
پیوندهای روزانه

عاقبت اظهار فضل !

جمعه, ۹ بهمن ۱۳۹۴، ۰۲:۴۳ ب.ظ

مرحوم حضرت آیت الله العظمی بهجت می فرمود:


مرحوم آقا سید علی یزدی از شاگردان مرحوم آخوند اردکانیکه بعد از میرزای بزرگ (محمد حسن شیرازی ) خود را اعلم می‌دانست، می گوید:

در کربلا به درس آخوند می‌رفتم و کربلا در آن زمان مرکز علم اصول، و نجف اشرف مرکز فقه بود.

ایشان نقل می‌کرد:

هم شهری‌های ما از یزد یا اردکان به کربلا آمدند و گفتند:

آیا می‌شود به خدمت آخوند برسیم؟

به هر حال وقت گرفتیم و قرار شد وقت خاصی به خدمت آخوند برسیم.

همراه با جماعتی از زوار به خدمت ایشان رسیدیم، و در حالی که ما جلو حرکت می کردیم و آن‌ها دنبال سر ما، وارد شدیم.
من که شاگرد آخوند بودم به عنوان سوال از ایشان ولی برای اظهار فضل و علمیت و فقاهت!!! مساله‌ای را که خود را در آن کاملا آماده کرده بودم مطرح نمودم و خوب آن را تقریب و تقریر کردم و به آخر رساندم، البته به صورت سوال ولی با بیان کاملا علمی و استدلالی و منتظر جواب بودم.

 آخوند- رحمه‌الله- به من اشاره کرد که نزدیک بیا، نزد ایشان رفتم، و ایشان آهسته در گوشم گفت: « نمی‌دانم!!! »
این سخن خیلی در من اثر کرد و رنگ و روی من سرخ شد! ساکت محض شدم!

آخوند می‌خواست به من بفهماند که نباید این کار را کرد!!!

فردای آن روز که برای بازدید زوار به مسافرخانه رفتم، از دریچه‌ پنجره‌ کوچه صدای آن‌ها شنیده می‌شد، شنیدم به هم دیگر می‌گفتند:

« دیدید آقا سیدعلی چه قدر صحبت کرد، ولی آخوند همه را با یک کلمه جواب داد!!! »


منبع:

تسنیم از : در محضر حضرت ‌آیت ا... العظمی بهجت - ص 18 ( محمد حسین رخشاد)

  • محمد تدین (شورگشتی)

اظهار فضل

شورگشتی

وب مهربانی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی