جوابی که آیت الله بهجت را پسند آمد!!
کد خبر: 12891 | سه شنبه، 29 دی 1394 - 13:01 |
به گزارش روضه نیوز؛ |
ماجرای پاسخ به یک شبهه از زبان آیت الله بهجت: |
به گزارش روضه نیوز ؛مرحوم حضرت آیت الله العظمی بهجت می فرمود: فرماندار کرمان در رژیم پهلوی در شب عید غدیر مجلس جشنی بر پا نمود ؛ در آن مجلس مردوخ (از علمای عامه) نیز شرکت داشت. مداح در ضمن خواندن اشعار و مدیحه سرایی درباره حضرت امیرمؤمنان(ع) به جریان بیرون آوردن تیر از پای مبارک آن حضرت در حال نماز و عدم التفات و توجه آن بزرگوار به آن اشاره کرد. جناب آقای مردوخ که پای منبر نشسته بود رو کرد به آقای شهردار و با صدای بلند فریاد زد: «آقای فرماندار، آیا اینها افسانه نیست؟!» |
فرماندار میگوید: اعتراض او در آن مجلس و در میان آن جمعیت مثل یک کوه بر سر من فرود آمد، با خود گفتم: شب غدیر است خوب است مستبشر و شادمان باشیم، و من پاسخ او را ندهم؛ ولی دیدم اگر جواب ندهم شکست اسلام و مذهب است. از سوی دیگر دیدم او عالم است و من از اهل علم نیستم، تا جواب کافی به او بدهم و یا بحث و مجادله نمایم. در این لحظه گویا به من الهام شد و یک مرتبه به ذهنم خطور کرد که بگویم: آقا شما قرآن خواندهاید؟ گفت: بله، گفتم: درباره این آیه چه میفرمایید که خداوند متعال میفرماید: (چون زنان، یوسف(ع) را دیدند، او را بزرگ انگاشته و دستهای خود را بریدند!!) زنان مصری در مجلس زلیخا جمال مخلوقی را دیدند، اینها کجا و تجلیاتی که برای حضرت امیر(ع) در نماز پیش آمد کجا؟! آنها با دیدن جمال یوسف(ع) محو دیدار جمال او شدند و بیاختیار دستهای خود را بریدند، پس جا داشت حضرت امیرمؤمنان(ع) هم در حال نماز در برابر تجلیات انوار الهی و مشاهده جلال و جمال حضرت حق غرق شده و متوجه بیرون آمدن تیر از پای مبارکشان نگردد. با این سخن گویی سنگ به دهان او انداختند! لذا سرش را به زیر انداخت و دیگر هیچ نگفت. نقل میکنند: بیرون آوردن تیر از پای حضرت با راهنمایی حضرت امام حسن(ع) بوده است. منبع: در محضر حضرت آیت الله العظمی بهجت – ص 24 محمد حسین رخشاد |