ابزار تلگرام

آپلود عکسابزار تلگرام برای وبلاگ

لعنت به صدات :: آ خدا ( وب مهربانی )

آ خدا ( وب مهربانی )

( مطلب نداری بردار ؛ مطلب داری بذار )

آ خدا ( وب مهربانی )

( مطلب نداری بردار ؛ مطلب داری بذار )

آ خدا ( وب مهربانی )

برای اولین بار
- بعد از دیوار مهربانی و طاقچه مهربانی -
اینک :
« وب مهربـــــــــــانی »
مطلـــــب داری بــــــــــذار
مطلــــب نداری بــــــــــــردار
( مطالب دوستان به اسم خودشان منتشر خواهد شد.
ترجیحا مطالبی متناسب با آ خدا )

*******************************
*******************************
تذکر:
لزوما داستان ها و خاطراتی که در این وبلاگ نوشته میشن مربوط به زمان حال نیست بلکه تجربیات تبلیغی سال ها ومحلات مختلف بنده و بعضا همکاران بنده است و حتی در مواردی پیاز داغ قضیه هم زیادتر شده تا جاذبه لازم را پیدا کنه.
بنابراین خواننده محترم حق تطبیق این خاطرات بر محل تبلیغی فعلی حقیر رو ندارد...

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین نظرات
پیوندها
پیوندهای روزانه

لعنت به صدات

جمعه, ۸ مرداد ۱۳۹۵، ۱۲:۲۶ ق.ظ

خیلی با هم خوب بودند!

اونجور که وقتی اومد و گفت :

« الّا و لابدّ می خوام زنمو طلاق بدم! » از تعجب داشتم شاخ در می آوردم!

- خوب چرا؟!

- بماند!


زنش رو خواستم

- چی شده؟!

- والا نمیدونم!

خیلی خوب بودیم، امروز که از سر کار برگشت، اصلا یه آدم دیگه ای شده بود!! نیگام که نمی کنه! به زمین هم که نگاه می کنه با پیشونی درهم کشیده نگاه می کنه! نمیدونم سر کار مشکلی چیزی پیش اومده ؟! ... ، یه جوری هم برخورد می کنه که جرأت نزدیک شدن بهش رو ندارم!

از اینجا چیزی دستگیرم نمی شد، باید سراغ مَرده می رفتم...


گفتم:

فلانی! اینجور نمیشه

تا حرف نزنی نمیتونم کاری واسه ت بکنم!

از نوع رفتارت هم حدس می زنم مشکلت با کار و بارت نیست و با خانواده ت هست !!

...

به حرف اومد!

- بله، نمی خوام ولی کسی بفهمه!

فقط می خوام بی سر و صدا جدا بشیم!


گفتم: 

حالا مشکل چیه؟! به من که میتونی بگی!

شروع کرد:


خیلی دوسش داشتم

اونقدری که هر روز از سر کار بهش زنگ می زدم و حالشو می پرسیدم!

امروز هم به روال هر روزه بهش زنگ زدم ، بعد از خداحافظی ...

- یه دفعه چنان بغضی سراغش اومد که جملاتش بمانه، نفسش هم به شماره افتاد! -

لیوانو براش آب کردم، گذاشتم کمی گریه کنه...


ادامه داد: 

خدا حافظی کردیم، گوشی هنو قطع نبود و اونا فکر کردند قطعه!!

- اونا؟!

- آره، صدای یه مرد غریبه! تو خونه من!

از اون لحظه دارم دیوونه می شم!

فقط میخوام دیگه چشمم بهش نیفته ، وگرنه هر بلایی ممکنه سرش بیارم!!


به نشونه همدردی نزدیکش شدم، دستمو رو شونه ش گذاشتم و رگ و پی شو گرفتم فشار دادم!


خانمشو صدا زدم، ازش توضیح خواستم...

شوکه شده بود!

واقعا هم این کارا به قیافه ش نمی اومد!


در نهایت و بعد از توضیح و تحقیق ، معلوم شد تمام این جریان زیر سر یه فیلم بوده!

خانم مشغول دیدن تلویزیونه که گوشی زنگ می خوره...

با تلفن شوهر صدای فیلم رو قطع می کنه و با خدا حافظی او روشن...

لحظه روشن شدنشم مصادف میشه با لحظه عاشقانه مرد بازیگر با مثلا همسرش!!! ...


شکر خدا از اضافه شدن یه مورد دیگه به آمار آشفته طلاقمون جلوگیری شد.

  • محمد تدین (شورگشتی)

جدایی

فیلم

ناموسی

نظرات  (۴)

هر چی می کشیم از قضاوت بی جاست.
خدا همه رو هدایت کنه.
پاسخ:
بله قضاوت بی جا ! در حالی که انسان از زوایای کار به درستی آگاه نیست!

و توجه هم باید داشته باشیم: 
قضاوتهای زودهنگام در یک مقولاتی مثل مسائل ناموسی خیلی سریع خودش رو نشون میده! پس این دست امور از حساسیت خاصی برخوردارند و باید ملاحظه بیشتری نسبت به قضاوت در آنها صورت بگیره...

ممنون از حضورتون
یا حسین نزدیک بود از ناراحتی اونا منم گریه کنم که آخرش ختم بخیر شد.

آخه منم یه خاک بر سری بود که زمانی که سرکار می رفتم با هاش قرار مدار ازدواج بستم بدون اینکه به کسی بگم و هر روز باهاش با چه سختی و مشقتی از زیر کارم در میرفتم برم چهار کلوم حرف بزنم و بپرسم چه خبر و از این حرفا تا اینکه یه روز واقعا فرصت شد حرفای عاشقانه بزنیم که فهمیدم بابا طرف قصدش که فقط دوستیه هیچی اصلا تو فاز دیگه است و حرفای نامربوط میزنه اول کاری...!
بعدش هم که دیگه روش باز شده بود (اونی که مثلا قرار بود باهاش ازدواج کنم) وقتی زنگ میزدم که مطمئن بشم تموم این مدت سرکار بودم و بهش بفهمونم از این رفتاراش خوشم نیومد و دیگه ادامه بده به این رفتارا بدون در نظر گرفتن دلم و عذاب وجدان از شکستن دلش و از این حرفا دیگه همه چی تموم میشه و اینا...
برگشته به من میگه پشت خطی دارم بعدا زنگ بزن مگم کیه؟ میگه اون یکی دوست پسرم به از شما نباشه واقعا داشتم دیوانه می شدم که ند روز منو اسقل کرده بود.
من با چه مشقتی کار میکردم و لا به لای کار زنگ میزدم حالش رو بپرسم اما...!
خلاصه که درک کردم حس اون آقا رو ولی برای من از نوع واقعیش بود هر چند هنوز ازدواج نکرده بودم ولی شرایط مالی فراهم بود ازدواج کنم.
به هر حال اینم نقطه مشترکی هست که همه مرد ها در این مواقع سریع از کسی که دوست داشتن دل میکنند با همه علاقه ای که داشتند.
پاسخ:
میگم خدا دوستت داره میگی نه!!
خوب اگه کارت روبه راه بود و با همچین موجودی ازدواج می کردی که کلا نابود می شدی!!
بله یه مقدار متأسفانه این مسائل تو جامعه زیاد شده، لذا سوء ظن ها هم به همون میزان زیاد میشه خوب!

اون کامنتی که دلش رنجید از قضاوت بی جای این مرد، درست رنجید! اما جا داره سؤال کنیم چه چیزی موجب چنین سوء ظنی شد؟!
همین بی بند و باری دیگران! وجود همین رفتارها در بین افراد زیادی از جامعه! اونا فقط گناه خودشون رو نیست که بر دوش می کشند، گناه بسیاری از تنشها وطلاقها و انحرافات جنسی و... به گردن اونها هم هست!

اما یه نکته: 
اگه انسان با کسی قصد ازدواج داشته باشه واقعا، بعلاوه شرایط ازدواجش هم فراهم بوده باشه، به لحاظ شرعی گپ و حرف زدن و قرار ملاقات گذاشتن ایرادی نداره اما بدون قصد لذت و خوف گناه... بنابراین گفتن کلمات عاشقانه تو این مدت مجاز نیست... و بهترین کار اینه که با هماهنگی خانواده ها و نظارت اونها صورت بگیره.

موفق باشین
  • خادم الحسین
  • هه
    عجبا!!
    پاسخ:
    هرچه می کشیم از این فیلماست!!!!
    سلام :
    احسنت ...
    خیلی چیزها با حرف زدن درست میشه ، شاید بد برداشت شده باشه ...
    ممنون از شما
    پاسخ:
    سلام
    الحمدلله

    ممنون از حضورتون

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی