چشمه ای از علم امام 8 ساله !!
روزى مأمون عبّاسى عدّه اى از علماء و حکما و قضات را جهت بحث با امام محمّد جواد علیه السلام - که در سنین 9 سالگى بود - به دربار خود دعوت کرد، که از جمله دعوت شدگان یحیى بن اکثم بود، که با توطئه اى از قبل تعیین شده خطاب به مأمون کرد و گفت :
یا امیرالمؤمنین ! آیا اجازه مى فرمائى از « ابوجعفر، محمّد جواد » سؤالى را جویا شوم ؟
مأمون گفت : از خود حضرت اجازه بگیر.
یحیى بن اکثم ، امام جواد علیه السلام را مخاطب قرار داد و عرضه داشت :
اى سرورم ! آیا اجازه مى فرمائى که سؤال کنم ؟
حضرت جواد علیه السلام فرمود: آنچه مى خواهى سؤال کن .
یحیى پرسید:
نظر شما درباره شخصى که احرام حجّ بسته است و در حین احرام حیوانى را شکار کند، چیست ؟
حضرت فرمود:
منظورت چیست ؟
آیا حیوان را در داخل حرم و یا بیرون از آن شکار کرده است ؟
آیا عالِم به مسئله بوده ، یا جاهل ؟
آیا از روى عمد و توجّه آن را شکار کرده ؟
آیا به تکلیف رسیده بوده یا نابالغ بوده است ؟
آیا دفعه اوّل شکار او بوده و یا آن که به طور مکرّر در حرم شکار انجام داده است ؟
و آیا شکار پرنده بوده ، یا غیر پرنده ؟
آیا شکار از حیوانات کوچک بوده ، یا از حیوانات بزرگ ؟
آیا در شب شکار کرده است ، یا در روز؟
آیا در احرام عمره شکار کرده ، یا در احرام حَجّة الا سلام ؟
و آیا آن شخص از گناه خود پشیمان شده بود، یا خیر؟
با طرح چنین فرع هائى از مسائل ، یحیى بن اکثم متحیّر و سرافکنده شد و عاجز و درمانده گشت ؛ و در میان تمام حضّار خجالت زده و شرمسار گردید.
و چون جمعیّت مجلس را ترک کردند و خلوت شد، امام علیه السلام به تقاضاى مأمون ، جواب تمام فروع آن مسائل را به طور کامل بیان نمود.
سپس مأمون خطاب به حضرت جواد الائمّه علیه السلام کرد و گفت : یاابن رسول اللّه ! اکنون شما سؤالى را براى یحیى بن اکثم مطرح نما، تا جواب آن را بگوید.
حضرت پس از اجازه از یحیى ، فرمود:
بگو، جواب این مسئله چگونه است :
شخصى در اوّل روز به زنى نگاه کرد؛ ولى نگاهش حرام بود.
و چون مقدارى از روز گذشت ، آن زن بر این شخص حلال گشت .
وقتى ظهر شد زن حرام گردید؛ و نزدیک عصر نیز حلال شد.
هنگامى که خورشید غروب کرد، زن دو مرتبه بر او حرام گشت .
همین که مقدارى از شب گذشت حلال گردید.
و همچنین در نیمه شب آن زن بر او حرام گردید.
و در هنگام طلوع سپیده صبح نیز بر آن شخص حلال گشت ؟!
یحیى گفت :
سوگند به خداى یکتا، جواب و علّت آن را نمى دانم ، و چنانچه صلاح مى دانى ، خودتان بیان فرما؟
امام جواد علیه السلام فرمود:
آن زن کنیز مردى بود، که نگاه کردن دیگران به او حرام بود، چون مقدارى از روز سپرى شد، شخصى آن کنیز را خریدارى نمود و بر او حلال شد، هنگام ظهر کنیز را آزاد کرد و بر او حرام گردید.
پس چون عصر فرا رسید آن کنیز را به ازدواج خود درآورد؛ و نیز بر او حلال شد، هنگام غروب خورشید زن را « ظهار » کرد و از جهت زناشوئى بر او حرام گشت .
پس از گذشت پاسى از شب با پرداخت کفّاره ظهار آن کنیز را مَحرم خود ساخت ؛ و در نیمه شب او را طلاق رجعى داد و باز بر او حرام گردید؛ و هنگام طلوع سپیده صبح نیز بدون جارى کردن صیغه عقد به او رجوع کرد و حلال گردید!
منبع:
چهل داستان و چهل حدیث از امام جواد (ع )
عبداللّه صالحى
صفوان بن یحیى روایت مى کند به امام رضا علیه السلام عرض کردم :
پیش از آنکه خداوند ابوجعفر - جواد - علیه السلام را به شما عطا فرماید در جواب ما مى فرمودید:
خدا به من پسرى عطا خواهد فرمود.
اینک که عطا فرموده و چشم ما را - به نور جمال او - روشن کرده است خداوند مرگ شما را براى ما پیش نیاورد، ولى اگر مسئله اى پیش آید، امام بعدی که خواهد بود؟!
امام به ابى جعفر علیه السلام که در مقابلش ایستاده بود اشاره کرد!!
گفتم :
فدایت شوم ؛ این سه ساله است!!!
فرمود:
سه ساله بودن چه ضررى دارد؟!! عیسى بن مریم در کمتر از سه سالگى حجت خدا بود!!
( من : و خوب 5 سال بعد، یعنی در سن 8 سالگی با شهادت پدر بزرگوارشان امام رضا (ع) به مقام امامت نائل آمدند! )
منبع:
زندگانى امام جواد علیه السلام
حسین ایمانى یامچى