معترضانه گفت:
قرآن می گوید:
وَنَزَّلْنَا عَلَیْکَ الْکِتَابَ تِبْیَانًا لِکُلِّ شَیْءٍ وَهُدًى وَرَحْمَةً وَبُشْرَى لِلْمُسْلِمِینَ (89) سوره نحل -
و ما این کتاب (آسمانى ) را بر تو نازل کردیم که بیانگر همه چیز است ، و مایه هدایت و رحمت و بشارت براى مسلمانان است .
از من در کجای قرآن سخن گفته؟!
گفتند:
در کنار علماء !!! آنجا که می فرماید:
... قُلْ هَلْ یَسْتَویَ الّذینَ یَعْلَمونَ
وَالّذینَ لا یَعْلْمون إِنَّمَا یَتَذَکَّرُ أُولُو الْأَلْبَابِ (9) سوره
زمر -
بـگـو آیا کسانى که مى دانند با کسانى که نمى دانند! یکسانند؟ تنها صاحبان مغز متذکر مى شوند!!
________________________
وَکَتَبْنَا لَهُ فِی الْأَلْوَاحِ مِنْ کُلِّ شَیْءٍ مَوْعِظَةً وَتَفْصِیلًا لِکُلِّ شَیْءٍ... - سوره اعراف آیه 145 -
نکته:
از
تعبیر من کل شى ء موعظة چنین استفاده مى شود که همه مواعظ و اندرزها و
مسائل لازم در الواح موسى (علیه السلام ) نبود، زیرا می گوید از هر چیزى ،
اندرزى براى او نوشتیم!
و این به خاطر آن است که آئین موسى (علیه السلام )
آخرین آئین و شخص موسى (علیه السلام ) خاتم انبیاء نبود، و مسلما در آن
زمان به مقدار استعداد مردم ، احکام الهى نازل گشت ، ولى هنگامى که مردم
جهان به آخرین مرحله از تعلیمات انبیاء رسیدند، آخرین دستور که شامل همه
نیازمندیهاى مادى و معنوى مردم بود نازل گردید.
و از اینجا روشن میشود
اینکه در بعضى از روایات در زمینه ترجیح مقام على (علیه السلام ) بر مقام
موسى (علیه السلام ) آمده است که على (علیه السلام ) آگاه به همه قرآن بود و
در قرآن بیان همه چیز آمده است ( نزلنا علیک الکتاب تبیانا لکل شى ء ) در
حالى که در تورات بخشى از این مسائل آمده ، طبق همین مطلب است - تفسیر
نمونه ذیل آیه -
___________________________
وَنَزَّلْنَا عَلَیْکَ الْکِتَابَ تِبْیَانًا لِکُلِّ شَیْءٍ وَهُدًى وَرَحْمَةً وَبُشْرَى لِلْمُسْلِمِینَ (89) سوره نحل -
و ما این کتاب (آسمانى ) را بر تو نازل کردیم که بیانگر همه چیز است ، و مایه هدایت و رحمت و بشارت براى مسلمانان است .
توجه:
قرآن بیانگر همه چیز است .
از مهمترین مباحثى که در آیات فوق به میان آمده تبیان کل شى ء بودن قرآن است .
(تبیان
) (به کسر (ت ) یا فتح آن ) معنى مصدرى دارد، یعنى بیان کردن و از این
تعبیر با توجه به وسعت مفهوم ( کل شى ء) به خوبى مى توان استدلال کرد که :
در
قرآن ، بیان همه چیز هست ، ولى با توجه به این نکته که قرآن یک کتاب تربیت و
انسان سازى است که براى تکامل فرد و جامعه در همه جنبه هاى معنوى و مادى
نازل شده است روشن مى شود که منظور از همه چیز : تمام امورى است که براى
پیمودن این راه لازم است ، نه اینکه قرآن یک دائرة المعارف بزرگ است که
تمام جزئیات علوم ریاضى و جغرافیائى و شیمى و فیزیک و گیاه شناسى و مانند
آن در آن آمده است.
هر چند قرآن یک دعوت کلى به کسب همه علوم و دانشها
کرده که تمام دانشهاى یاد شده و غیر آن در این دعوت کلى جمع است.
به علاوه
گاه گاهى به تناسب بحثهاى توحیدى و تربیتى ، پرده از روى قسمتهاى حساسى از
علوم و دانشها برداشته است.
ولى با این حال آنچه قرآن به خاطر آن نازل
شده و هدف اصلى و نهائى قرآن را تشکیل مى دهد، همان مساله انسان سازى است ، و
در این زمینه چیزى را فروگذار نکرده است .
گاهى انگشت روى جزئیات
این مسائل گذارده و تمام ریزه کاریها را بیان مى کند (مانند احکام نوشتن
قراردادهاى تجارتى و اسناد بدهکارى که در طولانى ترین آیه قرآن یعنى آیه
282 سوره بقره طى 18 حکم ! بیان شده است ).
و گاهى مسائل حیاتى انسان را
به صورتهاى کلى و کلى تر مطرح مى کند، مانند همین آیه بعدی: ان الله یامر بالعدل و الاحسان و ایتاء ذى القربى و
ینهى عن الفحشاء و المنکر و البغى (90) سوره نحل - : خداوند فرمان به عدل و احسان و بخشش به
نزدیکان مى دهد و شما را از هر گونه زشتى و منکر و ستم ، نهى مى کند.
وسعت
این مفاهیم مانند وسعت مفهوم وفاى به عهد در آیه (ان العهد کان مسئولا -
اسراء آیه 34) و (وفاى به عقد) در آیه اوفوا بالعقود (مائده آیه 1) و (لزوم
اداء حق جهاد) در آیه (و جاهدوا فى الله حق جهاده ) (حج آیه 78) و (اقامه
قسط و عدل ) در آیه (لیقوم الناس بالقسط) (حدید آیه 45) و (توجه به نظم در
تمام زمینه ها) در آیه و السماء رفعها و وضع المیزان الا تطغوا فى المیزان و
اقیموا الوزن بالقسط و لا تخسروا المیزان (سوره الرحمن 7 - 8 - 9) و
(خوددارى از هر گونه فساد در روى زمین ) در آیه (و لا تفسدوا فى الارض بعد
اصلاحها) (اعراف آیه 85) و (دعوت به تدبر و تفکر و تعقل ) که در بسیارى
از آیات قرآن وارد شده است ، و امثال این برنامه هاى انسان شمول که مى
تواند راهگشا در همه زمینه ها باشد، دلیل روشنى است بر اینکه در قرآن بیان
همه چیز هست .
حتى فروع این دستورهاى کلى را نیز بلاتکلیف نگذارده ، و
مجرائى که باید از آن مجرا این برنامه ها تبیین شود بیان کرده و مى گوید: و
ما آتاکم الرسول فخذوه و ما نهاکم عنه فانتهوا: (آنچه پیامبر به شما دستور
مى دهد اجرا کنید و آنچه شما را از آن نهى مى کند باز ایستید) (حشر آیه
7).
هر قدر انسان در اقیانوس بیکرانه قرآن ، بیشتر شناور شود و به
اعماق آن براى استخراج گوهرهاى برنامه هاى سعادت بخش ، فروتر رود، عظمت این
کتاب آسمانى و شمول و جامعیت آن آشکارتر مى شود.
و درست به همین دلیل
آنها که در زمینه این برنامه ها دست نیاز به این سو و آن سو، دراز مى کنند،
مسلما قرآن را نشناخته اند، و آنچه خود دارند، از بیگانه تمنا مى کنند.
این
آیه علاوه بر اینکه اصالت و استقلال تعلیمات اسلام را در همه زمینه ها
مشخص مى کند بار مسئولیت مسلمانان را سنگین تر مى گرداند، و به آنها مى
گوید:
با بحث مستمر و پیگیر در قرآن ، هر چه را لازم دارید از آن استخراج
کنید.
در روایات اسلامى مخصوصا روى جامعیت قرآن به مناسبت همین آیه و
مانند آن بسیار تاکید شده است .
از جمله در حدیثى از امام صادق (علیهالسلام
) مى خوانیم :
ان الله تبارک و تعالى انزل فى القرآن تبیان کل شى ء حتى و
الله ما ترک شیئا تحتاج الیه العباد، حتى لا یستطیع عبد یقول لو کان هذا،
انزل فى القرآن ، الا و قد انزله الله فیه :
(خداوند در قرآن هر چیزى را
بیان کرده است ، به خدا سوگند چیزى که مورد نیاز مردم بوده است کم
نگذارده ، تا کسى نگوید اگر فلان مطلب درست بود در قرآن نازل مى شد، آگاه
باشید همه نیازمندیهاى بشر را خدا در آن نازل کرده است! ).
در حدیث دیگرى
از امام باقر (علیهالسلام ) مى خوانیم :
ان الله تبارک و تعالى لم یدع
شیئا تحتاج الیه الامة الا انزله فى کتابه و بینه لرسوله (صلى الله علیه و
آله و سلم ) و جعل لکل شى ء حدا، و جعل علیه دلیلا یدل علیه ، و جعل على من
تعدى ذلک الحد حدا:
(خداوند متعال چیزى را که مورد نیاز این امت است در
کتابش فرو گذار نکرده ، و براى رسولش تبیین نموده است ، و براى هر چیزى حدى
قرار داده ، و دلیل روشنى براى آن نهاده ، و براى هر کسى که از این حد
تجاوز کند، حد و مجازاتى قائل شده است ).
حتى در روایات اسلامى اشاره
روشنى به این مساله شده که علاوه بر ظاهر قرآن و آنچه توده مردم و
دانشمندان از آن مى فهمند، باطن قرآن نیز اقیانوسى است که بسیارى از مسائلى
که فکر ما به آن نمى رسد در آن نهفته است ، این بخش از قرآن ، علم خاص و
پیچیده اى دارد که در اختیار پیامبر و اوصیاى راستین او است ، چنانکه در
حدیثى از امام صادق (علیهالسلام ) مى خوانیم:
ما من امر یختلف فیه اثنان الا
و له اصل فى کتاب الله عز و جل و لکن لا تبلغه عقول الرجال :
(تمام امورى
که حتى دو نفر در آن اختلاف دارند، اصل و ضابطه اى در قرآن دارد ولى عقل و
دانش مردم به آن نمى رسد).
عدم دسترسى عموم به این بخش که آنرا مى توان
تشبیه به وجدان ناخود آگاه آدمى کرد، هرگز مانع از آن نخواهد بود که بخش
خود آگاه و ظاهرش مورد استفاده همگان قرار گیرد - تفسیر نمونه ذیل آیه -