ابزار تلگرام

آپلود عکسابزار تلگرام برای وبلاگ

قرآن :: آ خدا ( وب مهربانی )

آ خدا ( وب مهربانی )

( مطلب نداری بردار ؛ مطلب داری بذار )

آ خدا ( وب مهربانی )

( مطلب نداری بردار ؛ مطلب داری بذار )

آ خدا ( وب مهربانی )

برای اولین بار
- بعد از دیوار مهربانی و طاقچه مهربانی -
اینک :
« وب مهربـــــــــــانی »
مطلـــــب داری بــــــــــذار
مطلــــب نداری بــــــــــــردار
( مطالب دوستان به اسم خودشان منتشر خواهد شد.
ترجیحا مطالبی متناسب با آ خدا )

*******************************
*******************************
تذکر:
لزوما داستان ها و خاطراتی که در این وبلاگ نوشته میشن مربوط به زمان حال نیست بلکه تجربیات تبلیغی سال ها ومحلات مختلف بنده و بعضا همکاران بنده است و حتی در مواردی پیاز داغ قضیه هم زیادتر شده تا جاذبه لازم را پیدا کنه.
بنابراین خواننده محترم حق تطبیق این خاطرات بر محل تبلیغی فعلی حقیر رو ندارد...

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین نظرات
پیوندها
پیوندهای روزانه

۱۰ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «قرآن» ثبت شده است

اولین کادوی ازدواج

دوشنبه, ۲۲ خرداد ۱۳۹۶، ۰۷:۲۲ ب.ظ

میگی: « فلان ظرفو چرا ازش استفاده نمی کنی؟! الان با اینهمه مهمون دیگه وقتشه!! »

میگه: « کادوی اول زندگیمه، از طرف یه کسی که برام خیلی عزیزه! نمی خوام خدای ناکرده، خش بیفته یا زبونم لال بشکنه »

و توجه نداریم اولین کادو رو خود خدا بود که بهمون داد:

و اون نبود جز آسایش و محبت و مودتی که به مجرد اجراء صیغه ی عقد، در تمام وجود زوجین جاری شده و اونها رو به بالاترین نحو به هم پیوند زد.

وَمِنْ آیَاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَکُمْ مِنْ أَنْفُسِکُمْ أَزْوَاجًا لِتَسْکُنُوا إِلَیْهَا وَجَعَلَ بَیْنَکُمْ مَوَدَّةً وَرَحْمَةً إِنَّ فِی ذَلِکَ لَآیَاتٍ لِقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ(21) رومـ


و عجیب اینکه اولین کادوی ازدواج، آن هم از طرف عزیزترین موجود عالم، آن هم کادویی که از هر چیز برای زندگی مهمتر و باارزشتره، کمترین دقت رو برا حفظش به خرج ندادیم و نمیدیم! همین مایی که برای سایر کادوها تا مرز جانمون براشون مایه می ذاریم!!


کمی اندیشه...

خدا در قرآن فرموده : « چخ » ؟!

سه شنبه, ۱۴ دی ۱۳۹۵، ۰۲:۰۵ ب.ظ

قَالُوا رَبَّنَا غَلَبَتْ عَلَیْنَا شِقْوَتُنَا وَکُنَّا قَوْمًا ضَالِّینَ (106) رَبَّنَا أَخْرِجْنَا مِنْهَا فَإِنْ عُدْنَا فَإِنَّا ظَالِمُونَ (107) قَالَ اخْسَئُوا فِیهَا وَلَا تُکَلِّمُونِ (108) إِنَّهُ کَانَ فَرِیقٌ مِنْ عِبَادِی یَقُولُونَ رَبَّنَا آمَنَّا فَاغْفِرْ لَنَا وَارْحَمْنَا وَأَنْتَ خَیْرُ الرَّاحِمِینَ (109) فَاتَّخَذْتُمُوهُمْ سِخْرِیًّا حَتَّى أَنْسَوْکُمْ ذِکْرِی وَکُنْتُمْ مِنْهُمْ تَضْحَکُونَ (110) إِنِّی جَزَیْتُهُمُ الْیَوْمَ بِمَا صَبَرُوا أَنَّهُمْ هُمُ الْفَائِزُونَ (111) سوره مؤمنون

106 - (دوزخیان) مى گویند: پروردگارا! شقاوت ما بر ما چیره شد و ما قوم گمراهى بودیم .

107 - پروردگارا! ما را از آن بیرون بر، اگر بار دیگر تکرار کردیم قطعا ستمگریم (و مستحق عذاب)

108 - خداوند مى گوید: بتمرگید در دوزخ!! (ای سگان! به دوزخ درآئید) و با من سخن مگوئید.

109 - (فراموش کرده اید) گروهى از بندگان من مى گفتند: «پروردگارا! ما ایمان آوردیم ، ما را ببخش و بر ما رحم کن ، و تو بهترین رحم کنندگانى»

110 - اما شما آنها را به باد سخره گـرفتید و آنها شما را از یاد من غافل کردند و شما به آنها مى خندیدید!

111 - ولى من امروز آنان را به خاطر صبر و استقامتشان پاداش دادم آنها پیروز و رستگارند.

خلاصه:
شما دوزخیان به مؤمنینی که دست دعا و تضرع به درگاه ما بلند کرده بودند، خندیدید و تمسخرشان کردید! 
امروز روزی ست که به تلافی آن روز، از طرف خداوند عادل حکیم به سخره گرفته شده و با تعبیری که خاص سگان نجس العین است مورد خطاب قرار خواهید گرفت!!!
« اِخْسَئُوا » کلمه ای است که در زبان عربی برای دور کردن سگ ها بکار گرفته می شود همون « چخ » فارسی!

زیانکارترین

يكشنبه, ۳۱ مرداد ۱۳۹۵، ۱۱:۵۴ ب.ظ

قُلْ هَلْ نُنَبِّئُکُمْ بِالْأَخْسَرِینَ أَعْمَالًا (103) الَّذِینَ ضَلَّ سَعْیُهُمْ فِی الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَهُمْ یَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ یُحْسِنُونَ صُنْعًا (104)کهف-

 بگو آیا به شما خبر دهم زیانکارترین مردم کیست ؟! زیانکارترین مردم کسانى هستند که کوششهایشان در زندگى دنیا گم و نابود شده، با این حال گـمان مى کنند کار نیک انجام مى دهند!!!

در زندگى خود و دیگران بسیار دیده ایم که گاه انسان کار خلافى انجام می دهد، در حالى که فکر مى کند که کار خوب و مهمى انجام داده است!! 

این گـونه جهل مرکب ممکن است یک لحظه و یا یک سال، و یا حتى یک عمر ادامه یابد! 

و راستى بدبختى از این بزرگتر تصور نمى شود!!

و اگر مى بینیم قرآن چنین کسان را زیانکارترین مردم نام نهاده دلیلش روشن است براى اینکه کسانى که مرتکب گناهى مى شوند اما مى دانند خلافکارند غالبا حد و مرزى براى خلافکارى خود قرار مى دهند، و لااقل چهار اسبه نمى تازند، و بسیار مى شود که به خود مى آیند و براى جبران آن به سراغ توبه و اعمال صالح مى روند.

اما آنها که گـنهکارند و در عین حال گناهشان را عبادت ، و اعمال سوءشان را صالحات و کژى ها را درستى ها مى پندارند، نه تنها در صدد جبران نخواهند بود بلکه با شدت هر چه تمامتر به کار خود ادامه مى دهند، حتى تمام سرمایه هاى وجود خود را در این مسیر به کار مى گیرند - تفسیر نمونه ذیل آیه شریفه -


برا این که بحث کاربردی تر بشه نمونه هایی از این رفتارها رو شماره می کنیم که اگه در اطراف خودمون مشاهده کردیم، اقدامات اصلاحی رو انجام بدیم (دوستان هم جهت تکمیل بحث میتونند مواردی که به ذهنشون میرسه رو در قسمت نظرات اعلام بفرمایند)

1- ورود بدعت ها

مثلا:

دعای سلامتی امام زمانو می خونن آخرش اضافه می کنند: برحمتک یا ارحم الراحمین!. میگی این تو منبع نیست ، شروع می کنه به توجیه.


شب قدر مجلس قرآن بسر ، بعد از بک یا الله و بمحمد و بباقی اهل بیت، طرف فکر کرده چه کار خوبی می کنم: حالا همه با هم ده مرتبه بأبی الفضل بأبی الفضل...!


امام صادق(ع) به این اضافه کردنها هشدار میده:

عن عبدالله ابن سنان قال: قال أبو عبد الله علیه السلام: ستصیبکم شبهة فتبقون بلا علم یرى ولا إمام هدى لاینجو منها إلا من دعا بدعاء الغریق قلت: وکیف دعاء الغریق ؟ قال: تقول: یا الله یا رحمان یا رحیم، یا مقلب القلوب ثبت قلبی على دینک، فقلت: یا مقلب القلوب والابصار ثبت قلبی على دینک، فقال: إن الله عزوجل مقلب القلوب والابصار ولکن قل کما أقول: یا مقلب القلوب ثبت قلبی على دینک - بحار ج 52 ص 149


راوی به ذکر امام (ع) کلمه ای افزود و «یا مقلب القلوب» را «یا مقلب القلوب والابصار» خواند، فرمودند:

درسته خدا مقلب القلوب والابصار هر دو هست، ولی اون جور بگو که من گفتم!!


چیزی بالاتر از ولایت هست؟! 

در اذان و اقامه اگر کسی اشهد ان علیا ولی الله رو به نیت جزئیّت بگه، کار حرامی انجام داده! (بلکه به نیت تیمن و تبرک و قربت باید گفت) حتی مثل آیات زنجانی و مکارم فرموده ند: 

جوری بگه که با سایر فقرات متفاوت باشه و معلوم بشه جزء آن نیست.


2 - مستحباتی که لطمه به واجبات می زنن:

عزاداریهایی که توأم است با آزار رسانی به دیگران، عزاداریهای طولانی مدتی که به فرایض عزاداران لطمه می زنه، عزاداریهایی که وهن دین رو در پی داره و...


3 - کارهایی که بر خواب و خیال و اوهام افراد بنا شده:

مدتی بود کتب زیارتی حرم امام رضا (ع) پر بود از نقل خواب و اینکه هر کسی وظیفه داره اینو هفت مرتبه در کتب دیگه منعکس کنه و اگر نکنه فلان میشه و... که منجر شده بود به تصرف ضمانت آور در اموال موقوفه!!

بعضی برا جلب دیگران به دین و دینداری قصه می بافند!! در حالی که در درازمدت ممکنه این حرف و حدیثها با مبانی دینی در تضاد قرار بگیره و مردم رو نسبت به اصل دین دچار بدبینی کنه!


4 - انسان مقدم بر خدا!:

دختره بدبخت ساده دل پیام داده : نمی تونم ارتباطمو با پسره قطع کنم برا خودم نمیگم، تهدید کرده خودمو می کشم و من می ترسم!

بارها و بارها شاهد بودیم برا خوشایند دیگران - حالا می خواد زن و شوهر باشن یا پدرو فرزند یا دوست و آشنا - از وظایف دینیشون کوتاه میان!!

کانه دیواری از دیوار خدا کوتاهتر نیست!

وَإِنْ جَاهَدَاکَ عَلَى أَنْ تُشْرِکَ بِی مَا لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ فَلَا تُطِعْهُمَا وَصَاحِبْهُمَا فِی الدُّنْیَا مَعْرُوفًا... - آیه 15 لقمان -

اگر پدر و مادر ( که خداوند در موردشان امر به احسان کرده است و جایگاه بسیار بالاتری از سایرین دارند)  به تو اصرار ورزند که چیزى را که شریک خدا نمى دانى براى او شریک قرار دهى، هرگز از آنها اطاعت مکن! ولى در زندگى دنیا با آنها به نیکى رفتار کن .


5 - رهبانیت و فرار از مواهب الهی...

زنه جوان، گفتم فلانی نیاز داره گرفتار گناهه ، تو هم که جوانی و دارای غریزه... صیغه ش شو!

نه نمیتونم به خودم اجازه چنین کاری بدم! نمیتونم بعد اون مرحوم...

اسمشو گذاشتم: زجرهای بی اجر!!


6 - بها دادن به رسومات غلط:

بسیاری از عروسی ها به توجیه همراهی با میزبان (یا میهمان) و احترام به رسوم دیرینه و آبا اجدادی، آلوده به انواع گناهانه و بدتر اینکه زشتی وقباحتش رو هم برا ما از دست داده!


7 - بی مبالاتی نسبت به انحرافات و کج روی ها، به توجیه آسان بودن دین و ضرورتهای جامعه امروزی. 

نمونه بارزش: امر حجاب و اختلاط زن و مرد.


برای اینکه ندانسته ما هم یکی از این اخسرین اعمالا نباشیم: لازمه رفتارهای خودمون رو به نحو کامل بر مبانی دینی عرضه کنیم و از درست بودن اونها اطمینان حاصل نمائیم.

مخصوصا اونها که به دنبال نوآوری در برنامه های دینی و اجتماعی هستند، می طلبه دقت بیشتری نسبت به این امر مبذول دارند!


مؤید باشید.

از همه چیــــــــــــــز ...

پنجشنبه, ۶ خرداد ۱۳۹۵، ۰۹:۵۵ ق.ظ

معترضانه گفت:

قرآن می گوید:

وَنَزَّلْنَا عَلَیْکَ الْکِتَابَ تِبْیَانًا لِکُلِّ شَیْءٍ وَهُدًى وَرَحْمَةً وَبُشْرَى لِلْمُسْلِمِینَ (89) سوره نحل -

و ما این کتاب (آسمانى ) را بر تو نازل کردیم که بیانگر همه چیز است ، و مایه هدایت و رحمت و بشارت براى مسلمانان است .

از من در کجای قرآن سخن گفته؟!

گفتند:

در کنار علماء !!! آنجا که می فرماید:

... قُلْ هَلْ یَسْتَویَ الّذینَ یَعْلَمونَ وَالّذینَ لا یَعْلْمون إِنَّمَا یَتَذَکَّرُ أُولُو الْأَلْبَابِ (9) سوره زمر -

بـگـو آیا کسانى که مى دانند با کسانى که نمى دانند! یکسانند؟ تنها صاحبان مغز متذکر مى شوند!!

________________________


وَکَتَبْنَا لَهُ فِی الْأَلْوَاحِ مِنْ کُلِّ شَیْءٍ مَوْعِظَةً وَتَفْصِیلًا لِکُلِّ شَیْءٍ... - سوره اعراف آیه 145 -


نکته:

از تعبیر من کل شى ء موعظة چنین استفاده مى شود که همه مواعظ و اندرزها و مسائل لازم در الواح موسى (علیه السلام ) نبود، زیرا می گوید از هر چیزى ، اندرزى براى او نوشتیم!

و این به خاطر آن است که آئین موسى (علیه السلام ) آخرین آئین و شخص ‍ موسى (علیه السلام ) خاتم انبیاء نبود، و مسلما در آن زمان به مقدار استعداد مردم ، احکام الهى نازل گشت ، ولى هنگامى که مردم جهان به آخرین مرحله از تعلیمات انبیاء رسیدند، آخرین دستور که شامل همه نیازمندیهاى مادى و معنوى مردم بود نازل گردید.


و از اینجا روشن میشود اینکه در بعضى از روایات در زمینه ترجیح مقام على (علیه السلام ) بر مقام موسى (علیه السلام ) آمده است که على (علیه السلام ) آگاه به همه قرآن بود و در قرآن بیان همه چیز آمده است ( نزلنا علیک الکتاب تبیانا لکل شى ء ) در حالى که در تورات بخشى از این مسائل آمده ، طبق همین مطلب است - تفسیر نمونه ذیل آیه -

___________________________


وَنَزَّلْنَا عَلَیْکَ الْکِتَابَ تِبْیَانًا لِکُلِّ شَیْءٍ وَهُدًى وَرَحْمَةً وَبُشْرَى لِلْمُسْلِمِینَ (89) سوره نحل -

و ما این کتاب (آسمانى ) را بر تو نازل کردیم که بیانگر همه چیز است ، و مایه هدایت و رحمت و بشارت براى مسلمانان است .


توجه:

 قرآن بیانگر همه چیز است .
از مهمترین مباحثى که در آیات فوق به میان آمده تبیان کل شى ء بودن قرآن است .

(تبیان ) (به کسر (ت ) یا فتح آن ) معنى مصدرى دارد، یعنى بیان کردن و از این تعبیر با توجه به وسعت مفهوم ( کل شى ء) به خوبى مى توان استدلال کرد که :


در قرآن ، بیان همه چیز هست ، ولى با توجه به این نکته که قرآن یک کتاب تربیت و انسان سازى است که براى تکامل فرد و جامعه در همه جنبه هاى معنوى و مادى نازل شده است روشن مى شود که منظور از همه چیز : تمام امورى است که براى پیمودن این راه لازم است ، نه اینکه قرآن یک دائرة المعارف بزرگ است که تمام جزئیات علوم ریاضى و جغرافیائى و شیمى و فیزیک و گیاه شناسى و مانند آن در آن آمده است.


هر چند قرآن یک دعوت کلى به کسب همه علوم و دانشها کرده که تمام دانشهاى یاد شده و غیر آن در این دعوت کلى جمع است.

به علاوه گاه گاهى به تناسب بحثهاى توحیدى و تربیتى ، پرده از روى قسمتهاى حساسى از علوم و دانشها برداشته است.

ولى با این حال آنچه قرآن به خاطر آن نازل شده و هدف اصلى و نهائى قرآن را تشکیل مى دهد، همان مساله انسان سازى است ، و در این زمینه چیزى را فروگذار نکرده است .


گاهى انگشت روى جزئیات این مسائل گذارده و تمام ریزه کاریها را بیان مى کند (مانند احکام نوشتن قراردادهاى تجارتى و اسناد بدهکارى که در طولانى ترین آیه قرآن یعنى آیه 282 سوره بقره طى 18 حکم ! بیان شده است ).


و گاهى مسائل حیاتى انسان را به صورتهاى کلى و کلى تر مطرح مى کند، مانند همین آیه بعدی: ان الله یامر بالعدل و الاحسان و ایتاء ذى القربى و ینهى عن الفحشاء و المنکر و البغى (90) سوره نحل - : خداوند فرمان به عدل و احسان و بخشش به نزدیکان مى دهد و شما را از هر گونه زشتى و منکر و ستم ، نهى مى کند.


وسعت این مفاهیم مانند وسعت مفهوم وفاى به عهد در آیه (ان العهد کان مسئولا - اسراء آیه 34) و (وفاى به عقد) در آیه اوفوا بالعقود (مائده آیه 1) و (لزوم اداء حق جهاد) در آیه (و جاهدوا فى الله حق جهاده ) (حج آیه 78) و (اقامه قسط و عدل ) در آیه (لیقوم الناس بالقسط) (حدید آیه 45) و (توجه به نظم در تمام زمینه ها) در آیه و السماء رفعها و وضع المیزان الا تطغوا فى المیزان و اقیموا الوزن بالقسط و لا تخسروا المیزان (سوره الرحمن 7 - 8 - 9) و (خوددارى از هر گونه فساد در روى زمین ) در آیه (و لا تفسدوا فى الارض بعد اصلاحها) (اعراف آیه 85) و (دعوت به تدبر و تفکر و تعقل ) که در بسیارى از آیات قرآن وارد شده است ، و امثال این برنامه هاى انسان شمول که مى تواند راهگشا در همه زمینه ها باشد، دلیل روشنى است بر اینکه در قرآن بیان همه چیز هست .


حتى فروع این دستورهاى کلى را نیز بلاتکلیف نگذارده ، و مجرائى که باید از آن مجرا این برنامه ها تبیین شود بیان کرده و مى گوید: و ما آتاکم الرسول فخذوه و ما نهاکم عنه فانتهوا: (آنچه پیامبر به شما دستور مى دهد اجرا کنید و آنچه شما را از آن نهى مى کند باز ایستید) (حشر آیه 7).


هر قدر انسان در اقیانوس بیکرانه قرآن ، بیشتر شناور شود و به اعماق آن براى استخراج گوهرهاى برنامه هاى سعادت بخش ، فروتر رود، عظمت این کتاب آسمانى و شمول و جامعیت آن آشکارتر مى شود.

و درست به همین دلیل آنها که در زمینه این برنامه ها دست نیاز به این سو و آن سو، دراز مى کنند، مسلما قرآن را نشناخته اند، و آنچه خود دارند، از بیگانه تمنا مى کنند.

این آیه علاوه بر اینکه اصالت و استقلال تعلیمات اسلام را در همه زمینه ها مشخص مى کند بار مسئولیت مسلمانان را سنگین تر مى گرداند، و به آنها مى گوید:

با بحث مستمر و پیگیر در قرآن ، هر چه را لازم دارید از آن استخراج کنید.


در روایات اسلامى مخصوصا روى جامعیت قرآن به مناسبت همین آیه و مانند آن بسیار تاکید شده است .

از جمله در حدیثى از امام صادق (علیهالسلام ) مى خوانیم :

ان الله تبارک و تعالى انزل فى القرآن تبیان کل شى ء حتى و الله ما ترک شیئا تحتاج الیه العباد، حتى لا یستطیع عبد یقول لو کان هذا، انزل فى القرآن ، الا و قد انزله الله فیه :

(خداوند در قرآن هر چیزى را بیان کرده است ، به خدا سوگند چیزى که مورد نیاز مردم بوده است کم نگذارده ، تا کسى نگوید اگر فلان مطلب درست بود در قرآن نازل مى شد، آگاه باشید همه نیازمندیهاى بشر را خدا در آن نازل کرده است! ).


در حدیث دیگرى از امام باقر (علیهالسلام ) مى خوانیم :

ان الله تبارک و تعالى لم یدع شیئا تحتاج الیه الامة الا انزله فى کتابه و بینه لرسوله (صلى الله علیه و آله و سلم ) و جعل لکل شى ء حدا، و جعل علیه دلیلا یدل علیه ، و جعل على من تعدى ذلک الحد حدا:

(خداوند متعال چیزى را که مورد نیاز این امت است در کتابش فرو گذار نکرده ، و براى رسولش تبیین نموده است ، و براى هر چیزى حدى قرار داده ، و دلیل روشنى براى آن نهاده ، و براى هر کسى که از این حد تجاوز کند، حد و مجازاتى قائل شده است ).


حتى در روایات اسلامى اشاره روشنى به این مساله شده که علاوه بر ظاهر قرآن و آنچه توده مردم و دانشمندان از آن مى فهمند، باطن قرآن نیز اقیانوسى است که بسیارى از مسائلى که فکر ما به آن نمى رسد در آن نهفته است ، این بخش از قرآن ، علم خاص و پیچیده اى دارد که در اختیار پیامبر و اوصیاى راستین او است ، چنانکه در حدیثى از امام صادق (علیهالسلام ) مى خوانیم:

ما من امر یختلف فیه اثنان الا و له اصل فى کتاب الله عز و جل و لکن لا تبلغه عقول الرجال :

(تمام امورى که حتى دو نفر در آن اختلاف دارند، اصل و ضابطه اى در قرآن دارد ولى عقل و دانش مردم به آن نمى رسد).

عدم دسترسى عموم به این بخش که آنرا مى توان تشبیه به وجدان ناخود آگاه آدمى کرد، هرگز مانع از آن نخواهد بود که بخش ‍ خود آگاه و ظاهرش مورد استفاده همگان قرار گیرد - تفسیر نمونه ذیل آیه -

اهل یقین باش و عبادت نکن !

سه شنبه, ۲۸ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۰۵:۱۸ ب.ظ

وَاعْبُدْ رَبَّکَ حَتَّى یَأْتِیَکَ الْیَقِینُ (99) حجر -

از بعضى از صوفیه نقل شده که آیه فوق را دستاویزى براى ترک عبادت قرار داده و گفته اند :

« آیه مى گوید: عبادت کن تا زمانى که یقین فرا رسد!! بنابراین بعد از حصول یقین نیازى به عبادت نیست!!! »

جواب:

اولا معروف و مشهور در میان مفسران این است که منظور از یقین در اینجا « مرگ » است.

به دلیل :

- در سوره مدثر آیه 46 و 47 از قول دوزخیان مى خوانیم : و کنا نکذب بیوم الدین حتى اءتانا الیقین (ما همواره روز رستاخیز را تکذیب مى کردیم تا اینکه یقین فرا رسید. ) که یقین به معنی مرگ آمده است.

( به این جهت مرگ ، یقین نامیده شده که: 1 - مرگ امری مسلم است ، و انسان در هر چیز شک کند در مرگ نمى تواند تردید به خود راه دهد. 2 - و یا اینکه به هنگام مرگ پرده ها کنار مى رود و حقایق در برابر چشم انسان آشکار مى شود، و حالت یقین براى او پیدا مى گردد)

پس آیه می گوید: همواره او را بندگى کن تا یقین - لحظه مرگ- فرا رسد (و اعبد ربک حتى یاتیک الیقین ).

2 - مخاطب به این سخن ، پیامبر (صلى الله علیه و آله و سلم ) است ، و مقام یقین پیامبر بر همگان محرز است.

آیا کسى مى تواند ادعا کند که ایشان داراى مقام یقین از نظر ایمان نبوده است؟! پس یقین در آیه به معنای دیگری ست!

- تواریخ متواتر نشان مى دهد که پیامبر (صلى الله علیه و آله و سلم ) تا آخر ساعات عمرش عبادت را ترک نگفت و على (علیه السلام ) در محراب عبادت کشته شد، و همچنین سایر امامان .


ثانیاً : بر فرض که یقین به معنی خودش باشد ، اگر گفتیم : « نردبان بگذار تا دستت به شاخه بالاى درخت برسد » معنایش این نیست که هرگاه دستت به شاخه رسید، نردبان را بردار! چون سقوط مى کنى !!

کسى هم که از عبادت جدا شد، مثل کسى است که از آسمان سقوط کند؛ (فکانّما خرّ من السماء) 

پس نمی شود در هیچ زمانی عبادت را ترک کرد و کسانى که یقینا به یقین رسیده اند مانند: رسول خدا و امامان معصوم ، لحظه اى از عبادت دست برنداشتند.

بنابراین مراد آیه : بیان آثار عبادت است نه تعیین محدوده ى عبادت( یقین نتیجه عبادت است، نه انتهای عبادت)


+ و من اضافه می کنم  ثالثاً : کسی که به یقین رسید اصلا آیا می تواند عبادت را ترک گوید؟!! یعنی یقین او خواهد گذاشت؟! بله ادعا سهل و آسان است .

برگرفته از :
تفسیر نمونه ذیل آخرین آیه حجر
و تفسیر نور ذیل آیه 21 بقره

وقتی برا خودت حریم می سازی!!

يكشنبه, ۵ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۰۲:۳۹ ب.ظ

جلسه قرآن خانگی...


پیرمرد همینجور بلغور می کنه ومیره!!

صحیحشو میگم ... توجه نمی کنه

مجدد اشتباه دیگه ... تذکر دیگه ... بی توجهی دیگه ...

و باز اشتباه دیگه ... تذکر دیگه ... بی توجهی دیگه ...


صدق الله که داد ، عذر آورد :

حاج آقا! عینکم نبود ، درست نمی دیدم!!!

گفتم:

آهان! پس عینک نداشتین که نمی شنیدین!!!


+ به این نتایج رسیدم:

1 - بعضی واقعا آموزش بردار نیستند!!!

2 - خدا نکنه آدم برا خودش حریم بسازه و جایگاهی قائل باشه وگرنه به جای اصلاح و پذیرش ، تمام همّش رو مصروف توجیه کردن اشتباهات خودش خواهد کرد!! تا آنجا که حس انزجار برای مخاطبین خودش فراهم بیاره!! ( اینو میشناسم که میگم، مردم هم برا همین رفتارش ازش خوششون نمیاد.)

3 - این سر رشته رو بگیرین و بکشونین به سایر مقولات و افراد...

پست مناسب این موضوع:  نقد و نقّادی


یک دعا:

یکی از ناشایست هایی که در جامعه ما زیاد مشاهده می شود، فحش و ناسزا و بد زبانی هایی ست که بر زبان خرد و کلان و زن و مرد ما جا خوش کرده و انگار قصد رفتن هم ندارد.

امری که در مثل ورزشگاهها تشدید می شود و درمثل فضاهای مجازی به اوج خود می رسد!

در حالی که در متون دینی ما حتی در مقابل بیگانه و مخالفان دین هم چنین اجازه ای صادر نشده است تا برسد به خویش و همکیش!

در آیه قرآن می فرماید:


وَلَا تَسُبُّوا الَّذِینَ یَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ فَیَسُبُّوا اللَّهَ عَدْوًا بِغَیْرِ عِلْمٍ کَذَلِکَ زَیَّنَّا لِکُلِّ أُمَّةٍ عَمَلَهُمْ ثُمَّ إِلَى رَبِّهِمْ مَرْجِعُهُمْ فَیُنَبِّئُهُمْ بِمَا کَانُوا یَعْمَلُونَ (108) انعام -

(معبود) کسانى را که غیر خدا را مى خوانند دشنام ندهید مبادا آنها (نیز) از روى ظلم و جهل خدا را دشنام دهند، این چنین براى هر امتى عملشان را زینت دادیم سپس بازگشت آنها به سوى پروردگارشان است و آنها را از آنچه عمل مى کردند آگاه مى سازد (و پاداش و کیفر مى دهد).


به طورى که از بعضى روایات استفاده مى شود جمعى از مؤمنان بر اثر ناراحتى شدید که از مسأله بت پرستى داشتند، گاهى بتهاى مشرکان را به باد ناسزا گرفته و به آنها دشنام مى دادند، قرآن صریحا از این موضوع ، نهى کرد و رعایت اصول ادب و عفت و نزاکت در بیان را، حتى در برابر خرافى ترین و بدترین ادیان ، لازم مى شمارد.

دلیل این موضوع ، روشن است ، زیرا با دشنام و ناسزا نمى توان کسى را از مسیر غلط باز داشت ، بلکه به عکس ، تعصب شدید آمیخته با جهالت که در اینگونه افراد است ، سبب مى شود که به اصطلاح روى دنده لجاجت افتاده ، در آئین باطل خود راسختر شوند، سهل است زبان به بدگوئى و توهین نسبت به ساحت قدس پروردگار بگشایند، زیرا هر گروه و ملتى نسبت به عقائد و اعمال خود، تعصب دارد همانطور که قرآن در جمله بعد میگوید ما این چنین براى هر جمعیتى عملشان را زینت دادیم (کذلک زینا لکل امة عملهم ).

و در پایان آیه بازگشت همه آنها به سوى خدا است ، و به آنها خبر مى دهد که چه اعمالى انجام داده اند (ثم الى ربهم مرجعهم فینبئهم بما کانوا یعملون).

...

و در روایات اسلامى نیز منطق قرآن در باره ترک دشنام به گمراهان و منحرفان ، تعقیب شده و پیشوایان بزرگ اسلام به مسلمانان دستور داده اند همیشه روى منطق و استدلال تکیه کنند و به حربه بى حاصل دشنام نسبت به معتقدات مخالفان ، متوسل نشوند.

در نهج البلاغه مى خوانیم که على (علیه السلام ) به جمعى از یارانش که پیروان معاویه را در ایام جنگ صفین دشنام مى دادند مى فرماید: انى اکره لکم ان تکونوا سبّابین و لکنکم لو وصفتم اعمالهم و ذکرتم حالهم کان اصوب فى القول و ابلغ فى العذر.

من خوش ندارم که شما فحّاش باشید، اگر شما به جاى دشنام ، اعمال آنها را برشمرید و حالات آنها را متذکر شوید (و روى اعمالشان تجزیه و تحلیل نمائید) به حق و راستى نزدیکتر است و براى اتمام حجت بهتر.

(در حالی که آنها دشنام و ناسزای به حضرت را جزء برنامه های همیشگی خودشان قرار داده بودند)

- تفسیر نمونه -

در مقدمه حدیث معروف توحید مفضل بن عمر چنین میخوانیم :

مفضل: من در کنار قبر پیغمبر (صلى الله علیه و آله و سلم ) بودم و در عظمت مقام پیامبر (صلى الله علیه و آله و سلم ) اندیشه میکردم ، ناگهان دیدم ابن ابى العوجاء (مرد مادى معروف ) وارد شد و در گوشه اى نشست به طورى که سخنش را مى شنیدم ، هنگامى که دوستانش اطراف او جمع شدند شروع به سخنان کفر آمیزى کرد که نتیجه آن انکار نبوت محمد (صلى الله علیه و آله و سلم ) و از آن بالاتر انکار خداوند تبارک و تعالى بود، بسیار شیطنت آمیز و حساب شده بیان کرد.

من از شنیدن سخنان او سخت خشمگین و ناراحت شدم ، برخاستم و فریاد زدم اى دشمن خدا! راه الحاد پیش گرفتى ؟ و خداوندى که تو را در بهترین صورت آفرید انکار کردى ؟

(ابن ابى العوجاء) رو به من کرد و گفت : تو کیستى? اگر از دانشمندان علم کلامى دلیل بیاور تا از تو پیروى کنیم ، و اگر نیستى سخن مگو! و اگر از پیروان جعفر بن محمد صادق هستى او این چنین با ما سخن نمیگوید، و مانند برخورد تو برخورد نمیکند.

او از این بالاتر از ما شنیده است هرگز به ما فحش و ناسزا نگفته ، و در پاسخ ما راه خشونت و تعدى نپیموده ، او مرد برد بار عاقل هوشیار و متینى است ، که هرگز سبکسرى دامن گیرش نمیشود، او به خوبى به سخنان ما گوش فرا میدهد، حرفهاى ما را میشنود، و از دلائل ما آگاه میشود، هنگامى که تمام حرف خود را زدیم و گمان کردیم که ما بر او پیروز شدیم با متانت شروع به سخن میکند، با جمله هاى کوتاه و سخنانى فشرده تمام دلائل ما را پاسخ مى گوید، و بهانه هاى ما را قطع میکند، آنچنانکه قدرت بر پاسخ گفتن نداریم ، تو اگر از یاران او هستى اینچنین با ما سخن بگو - تفسیر نمونه ذیل آیه 27 سبأ -


صورت برزخی فحش

 عصر پیامبر(ص ) بود، عایشه در محضر آن حضرت بود، سه نفر یهودى پشت سر هم ، به پیش آمدند و به پیامبر(ص ) گفتند السام علیکم (سام به معنى مرگ است ، و معلوم شد که هر سه نفر یهودى ، توطئه کرده اند که با همین تعبیر سلام کنند، تا هم تحیت اسلامى را به مسخره گرفته باشند، و هم به جاى سلام ، مرگ را بر آن حضرت بفرستند).

پیامبر(ص ) در هر بار، در جواب آنها فرمود: علیکم : (بر شما باد).

عایشه نسبت به آن سه یهودى توطئه گر، خشمگین شد و در جواب آنها گفت :

علیکم السام و الغضب و اللعنة یا معشر الیهود، یا اخوة القردة و الخنازیر (مرگ و لعنت بر شما باد اى گروه یهود! و اى برادران میمونها و خوکها!).

رسول اکرم (ص ) به عایشه رو کرد و فرمود:

(اى عایشه ! اگر ناسزاگوئى ، به صورتى مجسم مى گردید، صورت زشتى داشت!

نرمش و مدارا بر هیچ چیز نهاده نشد، مگر اینکه آن چیز را زینت داد، و از هیچ چیز برداشته نشد، مگر اینکه آن چیز را زشت و نازیبا کرد).

عایشه : اى رسول خدا! آیا ندیدى که این یهودیان گفتند: السام علیکم : (مرگ و خشم بر شما)

پیامبر: مگر نشنیدى ، من هم در پاسخ آنها گفتم : علیکم : (بر خود شما)، بنابراین هرگاه مسلمانى به شما سلام کرد، بگوئید: سلام علیکم ، و اگر کافرى به شما سلام کرد، بگوئید: علیکم (بر تو باد).

- داستانهاى اصول کافى جلدهاى 1 و 2 . محمد محمدى اشتهاردى -


یکی از مصادیق بارز بدزبانی ها القاب زشتی ست که متأسفانه از سوی افراد به همدیگر حواله داده می شود. قرآن مجید در این خصوص می فرماید:

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آَمَنُوا لَا یَسْخَرْ قَوْمٌ مِنْ قَوْمٍ عَسَى أَنْ یَکُونُوا خَیْرًا مِنْهُمْ وَلَا نِسَاءٌ مِنْ نِسَاءٍ عَسَى أَنْ یَکُنَّ خَیْرًا مِنْهُنَّ وَلَا تَلْمِزُوا أَنْفُسَکُمْ وَلَا تَنَابَزُوا بِالْأَلْقَابِ بِئْسَ الِاسْمُ الْفُسُوقُ بَعْدَ الْإِیمَانِ وَمَنْ لَمْ یَتُبْ فَأُولَئِکَ هُمُ الظَّالِمُونَ (11) حجرات -

اى کسانى که ایمان آورده اید! نباید گروهى از مردان شما گروه دیگر را استهزا کنند، شاید آنها از اینها بهتر باشند، و نه زنانى از زنان دیگر شاید آنان بهتر از اینان باشند، و یکدیگر را مورد طعن و عیبجوئى قرار ندهید، و با القاب زشت و ناپسند یاد نکنید، بسیار بد است که بر کسى بعد از ایمان نام کفر بگذارید، و آنها که توبه نکنند ظالم و ستمگرند.

بسیارى از افراد بى بند و بار در گـذشته و حال اصرار داشته و دارند که بر دیگران القاب زشتى بگذارند، و از این طریق آنها را تحقیر کنند، شخصیتشان را بکوبند، و یا احیانا از آنان انتقام گیرند، و یا اگر کسى در سابق کار بدى داشته سپس توبه کرده و کاملا پاک شده باز هم لقبى که بازگو کننده وضع سابق باشد بر او بگذارند.

اسلام صریحا از این عمل زشت نهى مى کند، و هر اسم و لقبى را که کوچکترین مفهوم نامطلوبى دارد و مایه تحقیر مسلمانى است ممنوع شمرده .

در حدیثى آمده است که روزى (صفیه ) دختر (حیى ابن اخطب ) (همان زن یهودى که بعد از ماجراى فتح خیبر مسلمان شد، و به همسرى پیغمبر اسلام (صلى الله علیه و آله ) در آمد) روزى خدمت پیامبر (صلى الله علیه و آله ) آمد در حالى که اشک مى ریخت ، پیامبر (صلى الله علیه و آله ) از ماجرا پرسید، گفت : عایشه مرا سرزنش مى کند و مى گوید: (اى یهودى زاده!) پیامبر (صلى الله علیه و آله ) فرمود: چرا نگفتى پدرم هارون است ، و عمویم موسى ، و همسرم محمد (صلى الله علیه و آله )؟

و در اینجا بود که این آیه نازل شد.

به همین جهت در پایان آیه مى افزاید: (بسیار بد است که بر کسى بعد از ایمان آوردن نام کفر بگذارند) (بئس الاسم الفسوق بعد الایمان ).

- تفسیر نمونه -

* مَثَل قرآنی « الاغ » !

يكشنبه, ۴ مرداد ۱۳۹۴، ۱۱:۳۳ ب.ظ

مَثَلُ الَّذِینَ حُمِّلُوا التَّوْرَاةَ ثُمَّ لَمْ یَحْمِلُوهَا کَمَثَلِ الْحِمَارِ یَحْمِلُ أَسْفَارًا بِئْسَ مَثَلُ الْقَوْمِ الَّذِینَ کَذَّبُوا بِآَیَاتِ اللَّهِ وَاللَّهُ لَا یَهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمِینَ (5)

سوره جمعه -

کسانى که مکلف به تورات شدند ولى حق آن را ادا ننمودند مانند درازگوشى هستند که کتابهائى را حمل مى کند، قومى که آیات الهى را تکذیب کردند مثال بدى دارند، و خداوند جمعیت ظالمان را هدایت نمى کند.


علم چندانکه بیشتر خوانى

چون عمل در تو نیست نادانى


نه محقّق بود نه دانشمند

چارپایى بر او کتابى چند


آن تهى مغز را چه علم و خبر

که بر او هیزم است یا دفتر

- سعدی -


بدون شک تحصیل علم ، مشکلات فراوانى دارد، ولى این مشکلات هر قدر باشد در برابر برکات حاصل از علم ناچـیز است ، بیـچـارگـى انسان روزى خواهد بود که زحمت تحصیل علم را بر خود هموار کند، اما چـیزى از برکاتش عائد او نشود، درست بسان چـهارپـائى است که سنگینى یک بار کتاب را به پشت خود احساس مى کند. بى آنکه از محتواى آن بهره گیرد.

- تفسیر نمونه -


امام خمینى قدّس سرّه در این باره مى فرماید:

((علمى که تربیت در او نباشد، تزکیه در او نباشد، این علم فایده ندارد، همانطورى که اگر الاغ و حمار، اگر چنانچه الاغ به بار او کتاب باشد، هر کتابى باشد، کتاب توحید باشد، کتاب فقه باشد، کتاب انسان شناسى باشد، هر چه باشد، در بار او باشد و به دوش او باشد چطور فایده ندارد و آن حمار از او استفاده نمى کند، آنهایى هم که انبار علم در باطنشان هست و باطنشان تمام علوم را فرض کنید، تمام صناعات را، تمام تخصصات را داشته باشند، لکن تربیت و تزکیه نشده باشند، آنها هم آن علومشان براى آنها فایده ندارد بلکه بسیارى از اوقات مضر است...

چه بسا عالمانى که براى بشر تباهى هدیه مى آورند، آنها از جهّال بدتر هستند و چه بسا متخصصانى که براى بشر هلاکت ایجاد مى کنند، تباهى ایجاد مى کنند، آنها از مردم عامى بدتر هستند ضررشان بیشتر است ، همان است که قرآن فرمود که ((کمثل الحمار)) و از آن هم بالاتر اینکه موجب صدمه به دیگران مى شود...

میزان علم را خداى تبارک و تعالى به وسیله انبیا ذکر فرموده است و واقع مطلب همین است که ((العلم نورٌ)) علم نورى است که خدا در قلوب مردم او را وارد مى کند، اگر نورانیت آورد، براى انسان این علم است و اگر چنانچه حجاب شد براى انسان ، آن علم نیست ، آن حجاب است ((العلم هو الحجاب الاکبر))


صاحب کتاب ((تفسیر امثال القرآن )) در ذیل تمثیل آیه مورد بحث مى نویسد:

(( امروزه که اغلب مردم از معنویّات رو بر تافته و بیشتر به مادّیات و عوامل ظاهرى روى آورده اند، مرسوم چنین است : که در منازل یکى از وسائل مبلمان و زینت سالنها ، ویترین هائى است زیبا که در آن دوره هایى از کتابهاى نفیس از قبیل تفاسیر قرآن مجید، دائرة المعارف ، کتابهاى لغت به زبانهاى مختلف با قطعهاى برابر و جلدهاى رنگارنگ چیده شده ، بدون آنکه صاحبان خانه ها و ساکنان منازل توانایى علمىِ استفاده از آن را داشته باشند و یا آن که مختصر اشتیاقى براى مطالعه آنها نشان دهند. این کتابهاى مفید که در حقیقت محبوس  شده و دیگران هم که سواد کافى و علاقه براى خواندن آنها را دارند از توفیق مطالعه آنها محرومند و فقط براى خود نمایى و تظاهر تهیه شده است ))


نکته:

همان گونه که علم بى عمل بى فائده ، بلکه مضرّ است ، عمل بدون علم نیز بى ثمر است .

چنانکه پیامبر گرامى اسلام در این باره مى فرمایند:

((مَن عَملَ على غیرِ عِلمٍ کان ما یفسده أکثر مّما یصلح ؛هر کس بدون علم عمل نماید، فسادش بیشتر از اصلاح است )).


برگرفته از:

چهل مثل از قرآن

حسین حقیقت جو

« جهاد » در قرآن و تورات و انجیل

پنجشنبه, ۱ مرداد ۱۳۹۴، ۱۲:۱۴ ب.ظ

کُتِبَ عَلَیْکُمُ الْقِتَالُ وَهُوَ کُرْهٌ لَکُمْ وَعَسَى أَنْ تَکْرَهُوا شَیْئًا وَهُوَ خَیْرٌ لَکُمْ وَعَسَى أَنْ تُحِبُّوا شَیْئًا وَهُوَ شَرٌّ لَکُمْ وَاللَّهُ یَعْلَمُ وَأَنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ (216) بقره -


ترجمه :

جهاد بر شما مقرّر شد، در حالى که براى شما ناخوشایند است! و چه بسا چیزى را ناخوش دارید، در حالى که خیر شما در آن است! و چه بسا چیزى را دوست دارید، در حالى که ضرر و شرّ شما در آن است! و خداوند (صلاح شمارا) مى داند و شما نمى دانید!


نکته ها:

O کلمه ((کُره )) به مشقّتى گفته مى شود که انسان از درون خود احساس کند، مانند ترس از جنگ . و ((کَره )) به مشقتى گویند که از خارج به انسان تحمیل شود، مانند حکم اجبارى در آیه ى (اتینا طَوعا او کَرها قالَتا اَتینا طائعین )(612) به آسمان ها و زمین گفتیم : یا با رغبت بیایید یا با اکراه ، گفتند: ما با رغبت مى آییم .


O آیه قبل مربوط به مال دادن بود واین آیه مربوط به جان دادن است .


O اکراه از جنگ : یا به خاطر روحیّه ى رفاه طلبى است ، و یا به جهت انسان دوستى و رحم به دیگران ، و یا بخاطر عدم توازن قوا و برترى دشمن است .

قرآن مى فرماید: شما آثار و نتایج جهاد را نمى دانید و فقط به زیان هاى مادّى و ظاهرى آن توجّه مى کنید، در حالى که خداوند از اسرار و آثار امروز وفرداى کارها در ابعاد مختلفش آگاه است .


O جنگ با همه ى سختى هایى که دارد، آثار مثبت و فوایدى نیز دارد. از جمله :


الف : توان رزمى بالا مى رود.


ب : دشمن جسور نمى شود.


ج : روح تعهّد و ایثار در افراد جامعه بوجود مى آید.


د : قدرت و عزت اسلام و مسلمین در دنیا مطرح مى شود.


ه‍ : امدادهاى غیبى سرازیر مى گردد.


و : روحیّه ى استمداد از خدا پیدا مى شود.


ز : اجر و پاداش الهى بدست مى آید.


ح : روحیّه ى ابداع و اختراع و ابتکار بوجود مى آید.


جهاد در ادیان دیگر

O برخلاف تبلیغاتى که دنیا براى صلح و علیه خشونت دارد، مسئله جهاد در راه دین ، در تمام ادیان آسمانى بوده و یک ضرورت حتمى است .


O در تورات مى خوانیم :


# ساکنان شهر را بدم شمشیر بکش و اموالشان را جمع نماى .(613)


# همگى ایشان را هلاک ساز و ترحّم منما.(614)


# چون براى مقاتله بیرون روى و دشمن را زیاد بینى ، نترس .(615)


# برادر و دوست و همسایه خود را بکشد تا کفّاره گوساله پرستى باشد.(616)


# موسى جمعیّتى را به سوى جنگ حرکت داد و مقاتله مهمّى صورت گرفت .(617)


O در انجیل متى آمده است :


# گمان مبرید که آمده ام تا سلامتى بر زمین بگذارم ، نیامده ام تا سلامتى بگذارم ، بلکه شمشیر را.(618)


# هرکه جان خود را دریابد (و به جنگ نیاید) آنرا هلاک سازد و هرکه جان خود را به خاطر من هلاک کرد آنرا خواهد یافت .(619)


O در انجیل لوقا مى خوانیم :


# دشمنان را که نخواستند من بر ایشان حکمرانى کنم ، در اینجا حاضر ساخته ، پیش من به قتل رسانید.(620)


# هرکس شمشیر ندارد، جامه خود را فروخته آنرا بخرد.(621)


O در قرآن نیز در سوره هاى آل عمران ،(622) مائده (623) و بقره (624) از وجود جنگ و جهاد در ادیان گذشته ، سخن به میان آمده است .


پیام ها:

1 ملاک خیر وشر، آسانى و سختى و یا تمایلات شخصى نیست ، بلکه مصالح واقعى ملاک است ونباید به پیشداورى خود تکیه کنیم . (عسى ان تکرهوا شیئا وهو خیر لکم )


2 کراهت و محبّت نفسانى ، نشانه ى خیر و شرّ واقعى نیست . (تکرهوا... و هو خیر لکم ... تحبوا... و هو شرّ لکم )


3 جنگ و جهاد در راه دین ، مایه ى خیر است . (کُتب علیکم القتال ... و هو خیر لکم )

4 تسلیم فرمان خدایى باشیم که بر اساس علم بى نهایت به ما دستور مى دهد، گرچه ما دلیل آنرا ندانیم . (واللّه یعلم و انتم لا تعلمون )

-------------------------------------------------------------------------------------------

پاورقی :

612-فصّلت ، 11.


613-تورات ، سِفر تثنیه ، باب 13، جمله 15.


614-تورات ، سفر تثنیه ، باب 7، جمله 3.


615-تورات ، سِفر تثنیه ، باب 20، جمله 1.


616-تورات ، سِفر خروج ، جمله 26.


617-تورات ، سِفر اعداد، باب 31، جمله 34.


618-انجیل متى ، باب 10، جمله 7.


619-انجیل متى ، باب 10، جمله 39.


620-انجیل لوقا، باب 19، جمله 28.


621-انجیل لوقا، باب 22، جمله 36.


622-آل عمران ، 147.


623-مائده ، 24.


624-بقره ، 246.


منبع:

تفسیر نور

دنیا و آخرت

يكشنبه, ۹ فروردين ۱۳۹۴، ۰۶:۰۰ ق.ظ

شخصی نزد ابن سیرین آمد و گفت:

« خواب دیدم دنیا و آخرت را از دست داده ام »

گفت: قدری بنشین .

بعد از دقایقی شخصی دیگر آمد و گفت:

« خواب دیدم دنیا و آخرت نصیبم شده است »

ابن سیرین به آن مرد اول گفت:

تو قرآن گم کرده ای و این دومی یافته است!!!

پس رفت و قرآن خود را گرفت .»