ابزار تلگرام

آپلود عکسابزار تلگرام برای وبلاگ

با تنظیم من :: آ خدا ( وب مهربانی )

آ خدا ( وب مهربانی )

( مطلب نداری بردار ؛ مطلب داری بذار )

آ خدا ( وب مهربانی )

( مطلب نداری بردار ؛ مطلب داری بذار )

آ خدا ( وب مهربانی )

برای اولین بار
- بعد از دیوار مهربانی و طاقچه مهربانی -
اینک :
« وب مهربـــــــــــانی »
مطلـــــب داری بــــــــــذار
مطلــــب نداری بــــــــــــردار
( مطالب دوستان به اسم خودشان منتشر خواهد شد.
ترجیحا مطالبی متناسب با آ خدا )

*******************************
*******************************
تذکر:
لزوما داستان ها و خاطراتی که در این وبلاگ نوشته میشن مربوط به زمان حال نیست بلکه تجربیات تبلیغی سال ها ومحلات مختلف بنده و بعضا همکاران بنده است و حتی در مواردی پیاز داغ قضیه هم زیادتر شده تا جاذبه لازم را پیدا کنه.
بنابراین خواننده محترم حق تطبیق این خاطرات بر محل تبلیغی فعلی حقیر رو ندارد...

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین نظرات
پیوندها
پیوندهای روزانه

۶۴۵ مطلب با موضوع «با تنظیم من» ثبت شده است

حکم آزادی از طرف خود خدا!

چهارشنبه, ۱۹ فروردين ۱۳۹۴، ۱۲:۰۰ ب.ظ

در زمان خلافت مأمون، شخصی مرتکب خلاف شد.

دستور داده شد که او را دستگیر کنند ؛ اما او فرار کرد و به جای او برادرش را گرفتند و نزد مأمون آوردند.

مأمون به او گفت:

برادرت را حاضر ساز و گرنه تو را به جای او به قتل خواهم رساند! 

آن شخص گفت:

ای خلیفه! اگر سرباز تو بخواهد مرا بکشد و تو حکمی بفرستی که مرا رها کند، آیا آن سرباز مرا آزاد می کند یا نه؟!

گفت: آری .

گفت: من نیز حکمی از پادشاهی آورده ام که اطاعت او بر تو لازم است که مرا رها سازی؟

گفت: آن کیست و آن حکم چیست؟

گفت: آن کس ( خدای تعالی) و حکم ( این آیه ) است: "...وَلا تَزِرُ وازِرَةٌ وِزْرَ اُخْری ..."(8)؛ "و هیچ گناهکاری گناه دیگری را متحمل نمی شود!"

مأمون متأثر شد و گفت:

او را رها کنید که حکمی صحیح آورده است!


منبع:

مبلغان ش 82


بزرگ ترین مدرسه دنیا!

چهارشنبه, ۱۹ فروردين ۱۳۹۴، ۱۱:۴۵ ق.ظ

( زن ) در بیان امام ( ره ) :


_ دامن مادر، بزرگ ترین مدرسه ای است که بچه در آن جا تربیت می شود؛ یعنی اول مرتبه ی تربیت، تربیت بچه در دامن مادر است. آن چه بچه از مادر می شنود، غیر از آن چیزی است که از معلم می شنود! انسان درست کردن، یک وظیفه ی انسانی است، یک وظیفه ی الهی است، یک امر شریف است.

_ زن یکتا موجودی است که می تواند از دامن خود، افرادی به جامعه تحویل دهد که از برکات شان جامعه به استقامت و ارزش های والای انسانی کشیده شود و می تواند به عکس آن باشد.

_ وظیفه ی زن ها انسان سازی است. اگر زن های انسان ساز از ملت ها گرفته شوند، ملت ها به شکست و انحطاط کشیده خواهند شد. زن ها هستند که ملت ها را تقویت کرده و شجاع می کنند.

_ در صورتی که از دامن همین مادرها مالک اشترها پیدا می شود، از دامن همین مادرها حسین بن علی پیدا می شود و از دامن همین مادرها اشخاص بزرگ پیدا می شوند که یک ملت را نجات می دهند.

_ وقتی مردها ببینند که خانم ها آمدند در مقابل توپ و تانک، آن ها بیش تر اقدام می کنند!

_ از دامن زن مرد به معراج می رود!

_ قرآن کریم انسان ساز است و زنان نیز انسان سازند!


برگرفته از:

مجله پیام زن ش 267

هفت سؤال >>>>>>>

سه شنبه, ۱۸ فروردين ۱۳۹۴، ۱۰:۱۰ ب.ظ

شخصی به حضور پیامبر صلی الله علیه و آله رسید و از ایشان هفت سؤال پرسید :

1. چه چیزی سنگین تر از آسمان است؟

2. چه چیزی پهناورتر از زمین است؟

3. چه چیزی غنی تر و پرمایه تر از دریا است؟

4. چه چیزی سوزان تر از آتش است؟

5. چه چیزی سردتر از زمهریر (هوای بسیار سرد) است؟

6. چه چیزی سخت تر از سنگ است؟

7. چه چیزی تلخ تر از زهر است؟



پیامبر صلی الله علیه و آله در جواب فرمودند :

1. سنگین تر از آسمان، تهمت زدن به انسان پاک است!

2. وسیع تر از زمین، حق است!

3. غنی تر و بی نیازتر از دریا، دل قانع است!

4. سوزان تر از آتش، شاه ستمگر است!

5. سردتر از زمهریر، محتاج شدن به آدم پست است!

6. سخت تر از سنگ، دل منافق است!

7. تلخ تر از زهر، استقامت در برابر دشواریهای روزگار است!


منبع:

مبلغان ش 66

آسیا به نوبت !

سه شنبه, ۱۸ فروردين ۱۳۹۴، ۰۵:۴۷ ب.ظ

روزى پیامبر صلى الله علیه و آله در حال استراحت بود، فرزندشان امام حسن علیه السلام آب خواست.

حضرت نیز قدرى شیر دوشید و کاسه شیر را به دست وى داد.

در این حال ، حسین علیه السلام از جاى خود بلند شد تا شیر را بگیرد.

اما رسول خدا صلى الله علیه و آله شیر را به حسن علیه السلام داد.

حضرت فاطمه علیهاالسلام که این منظره را تماشا مى کرد عرض کرد:

یا رسول الله ! گویا حسن را بیشتر دوست دارى ؟

پاسخ دادند:

 چنین نیست ، علت دفاع من از حسن علیه السلام حق تقدم اوست ، زیرا زودتر آب خواسته بود، باید نوبت را مراعات نمود.


منبع:

داستانهاى بحارالانوار جلد 1
محمود ناصرى


شرم

سه شنبه, ۱۸ فروردين ۱۳۹۴، ۰۵:۳۷ ب.ظ

مردى از اهل حبشه نزد رسول خدا صلوات الله علیه و آله آمد وگفت:

(( یا رسول الله! گناهان من بسیار است . آیا در توبه به روى من نیز باز است؟ ))

پیامبر (ص) فرمود:

(( آرى، راه توبه بر همگان، هموار است . تو نیز از آن محروم نیستى . ))
مرد حبشى از نزد پیامبر (ص) رفت .

مدتى نگذشت که بازگشت و گفت:
((یا رسول الله! آن هنگام که معصیت مى کردم، خداوند مرا مى دید؟! ))
پیامبر (ص) فرمود:

(( آرى، مى دید ))

مرد حبشى، آهى سرد از سینه بیرون داد و گفت:

(( گیرم توبه ، جرم گناه را بپوشاند ؛ چه کنم با شرم آن؟! ))

در دم نعره اى زد و جان بداد .

- برگرفته از: عزالى، ترجمه احیاء علوم الدین، ربع منجیات، کتاب توبه، ص 43؛

همو، کیمیاى سعادت، به کوشش و تصحیح حسین خدیو جم، ص 654 -


منبع:

حکایت پارسایان
رضا بابایى


غیرت شما کجاست؟!

سه شنبه, ۱۸ فروردين ۱۳۹۴، ۰۲:۳۴ ب.ظ

گزارشى به على علیه السلام رسید که :

( سپاهیان معاویه به شهر الانبار هجوم آوردند، حسان بن حسان بکرى فرماندار شهر را کشتند و پاسداران شهر را پراکنده ساختند. بعضى از سربازان معاویه به منزل زنان مسلمان و غیر مسلمان وارد شدند و خلخال ، دست بند، گردنبند، و گوشواره را از برشان بیرون آوردند و آنان براى دفاع از خود وسیله اى جز زارى و استرحام نداشتند. سپس لشکریان معاویه با غنائم فراوان از شهر خارج شدند و در این جریان ، نه کسى از آنان زخم برداشت و نه خونى از آنها بزمین ریخت )

این گزارش رنج آور و دردناک ، آنحضرت را به سختى ناراحت و متاءلم نمود و ضمن خطابه اى تند و مهیّج شرح جریان را به اطلاع مردم رساند و در خلال سخنان خود فرمود:

فلو ان امرء مسلما مات من بعد هذا اسفا ما کان به ملوما بل کان به عندى جدیرا!
اگر مرد مسلمانى بر اثر این قضیه ، از شدت اندوه و تاءسف بمیرد ، ملامت ندارد بلکه در نظر من چنین مرگى شایسته و سزاوار است!!

وقتى مى نگرم که شما را آماج تاخت و تاز خود قرار مى دهند و از جاى نمى جنبید، بر شما مى تازند و شما براى پیکار دست فرا نمى کنید، مى گویم ، که اى قباحت و ذلت نصیبتان باد! خدا را معصیت مى کنند و شما بدان خشنودید. چون در گرماى تابستان به کارزارتان فراخوانم ، مى گویید که در این گرماى سخت چه جاى نبرد است ، مهلتمان ده تا گرما فروکش کند و، چون در سرماى زمستان به کارزارتان فراخوانم ، مى گویید که در این سوز سرما، چه جاى نبرد است مهلتمان ده تا سوز سرما بشکند. این همه که از سرما و گرما مى گریزید به خدا قسم از شمشیر گریزانترید.
اى به صورت مردان عارى از مردانگى ، با عقل کودکان و خرد زنان به حجله آرمیده ، کاش نه شما را دیده بودم و نه مى شناختمتان . این آشنایى براى من ، به خدا سوگند، جز پشیمانى و اندوه هیچ ثمره اى نداشت . مرگ بر شما باد، که دلم را مالامال خون گردانیدید و سینه ام را از خشم آکنده ساختید و جام زندگیم را از شرنگ غم لبریز کردید و با نافرمانیهاى خود اندیشه ام را تباه ساختید. تا آنجا که قریش گفتند:
پسر ابوطالب مردى دلیر است ولى از آیین لشکرکشى و فنون نبرد آگاه نیست خدا پدرشان را بیامرزد! آیا در میان رزم آوران ، رزمدیده تر از من مى شناسند، یا کسى را که پیش از من قدم به میدان جنگ نهاده باشد؟ وقتى که من به آوردگاه مى رفتم ، هنوز به بیست سالگى نرسیده بودم و حال آنکه ، اکنون از شصت سالگى برگذشته ام .
آرى ، کسى را که از او فرمان نمى برند چه راءى و اندیشه اى تواند بود.
شگفتا، به خدا سوگند، که همدست بودن این قوم با یکدیگر با آنکه بر باطل اند و جدایى شما از یکدیگر با آنکه بر حقید دل را مى میراند و اندوه را بر آدمى چیره مى سازد.



منبع:

خطبه 27 نهج البلاغه

فصل جفتگیری!

سه شنبه, ۱۸ فروردين ۱۳۹۴، ۱۲:۰۱ ب.ظ

همچنانکه فصلی از طبیعت بهار نام گرفته است که در آن سرسبزی و شادابی و نشاط مشاهده می شود، دوران عمر انسان نیز دارای بهاری است که همان دوران جوانی باشد. در این دوران، انسان سرشار از قدرت و نیرو و نشاط و شادابی است.

ازدواج نیز بهاری دارد و آن زمانی است که انسان در اوج بلوغ جسمانی قرار دارد، اگر ازدواج در این دوران انجام گیرد آثار گرانبها و مفیدی را در پی خواهد داشت و محصول چنین ازدواجی فرزندان شاداب و بانشاط خواهد بود.

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود:

« ما مِنْ شابٍّ تَزَوَّجَ فی حِداثَةِ سِنِّهِ اِلاّ عَجَّ شَیْطانُهُ: یا وَیْلَهْ، یا وَیْلهْ! عَصَمَ مِنّی ثُلْثَیْ دینِهِ. فَلْیَتَّقِ اللّه َ الْعَبْدُ فِی الثُّلْثِ الْباقی - بحار الانوار، ج103، ص 221 - هیچ جوانی نیست که در ابتدای جوانی ازدواج کند مگر آنکه ناله شیطان بلند می شود: ای وای، ای وای، دو سوم دین خود را از من حفظ کرد. پس این بنده باید تقوای الهی را در یک سوم باقی مانده پیشه سازد.»

گاه در روایات تعبیرات و تشبیهات معنا داری برای سرعت ورزیدن به ازدواج در دوران جوانی وارد شده است که سخت قابل دقت است، از جمله امام رضا علیه السلام فرمود:

« جبرئیل بر پیامبر صلی الله علیه و آله نازل شد و گفت: ای محمد! پروردگارت سلام می رساند و می فرماید: دوشیزگان همچون میوه درخت اند که هرگاه میوه رسید، چاره ای جز چیدن آن نیست وگرنه خورشید آن را فاسد می کند، و باد رنگ آن را دگرگون می سازد، و به حقیقت دوشیزگان هرگاه دریابند آنچه را زنان دریافته اند، دوایی جز شوهر برای آنان نیست وگرنه ترس فتنه بر آنها می رود. سپس پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله بر منبر رفت و مردم جمع شدند و آنچه را خداوند عزیز و جلیل دستور داده بود اعلام نمود.» - بحارالانوار، ج16، ص223 -


منبع:

واحد احیای سنت های حسنه

بهشت واقعی

دوشنبه, ۱۷ فروردين ۱۳۹۴، ۰۶:۰۵ ب.ظ

موسی بن بکر گوید: 

نزد امام صادق علیه السلام بودیم، مردی در مجلس گفت:

از خدا بهشت می خواهیم.

حضرت فرمود:

شما در بهشتید، از خدا بخواهید که بیرونتان نکند!

عرض کرد:

فدایت شوم، ما در دنیا هستیم.

فرمود:

آیا شما به ولایت ما اقرار ندارید؟

عرض کرد:

چرا!

فرمود:

این است معنای بهشتی که هر کس اقرار کند ،  در آن است!

پس از خدا بخواهید که این نعمت از شما سلب نشود.


ای خداوندا تو از ما لطف و نعمت را مگیر                  آن صفا و مهربانی آن محبت را مگیر
معنویت بستگی دارد به مهر اهل بیت                  هر چه می خواهی بگیر اما ولایت را مگیر 


منبع:

مبلغان ش 65

مهریّه و جهیزیّه بهترین عروس عالم ...

دوشنبه, ۱۷ فروردين ۱۳۹۴، ۰۴:۴۰ ب.ظ

در این که مهریّه حضرت فاطمه سلام اللّه علیها و نیز جهیزیّه اش چه مقدار و چه وسایلى بوده ، بین نویسندگان اختلاف نظر است. 

مهریه حضرت :

مشهور در مورد مهریه ایشان ( دوازده و نیم وَقیه ) مى باشد و هر وَقیه معادل چهل درهم ؛ بنابر این مهریّه آن حضرت پانصد درهم بوده است! ( توضیح : قیمت درهم تابع تغییرات زمان است ، که به قیمت الان - سال 1394 - حدود هشت میلیون تومان!! برآورد می شود. )
...

صورت جهیزیّه :

طبق روایتى چنین آمده است ، که حضرت علىّ علیه السلام شتر خود را به مبلغ چهارصد و هشتاد درهم فروخت و آن را به عنوان مهریّه تحویل رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله داد، و حضرت رسول آن ها را در اختیار عمّار یاسر و بعضى دیگر از اصحاب خود قرار داد! تا براى دخترش بهترین عروس دنیا جهیزیّه خریدارى نمایند! - ( قابل توجه : دریافت مهریه و صرف آن در خرید وسایل زندگی مشترک!! ) -

صورت جهیزیّه به این شرح مى باشد:

1 - پیراهن عروس ، به قیمت هفت درهم .

2 - عبا چادر قُطوانى کوفه اى .

3 - پوشیه ، براى پوشش صورت از دید نامحرمان .

4 - رو انداز سیاه رنگ .

5 - تخت خواب ، جهت ایمنى از حیوانات گزنده .

6 - دو عدد گلیم کتانى مصرى .

7 - چهار عدد بالش و متکّا، که درون آن ها از گیاهان خشک و خوشبو پر شده بود.

8 - یک عدد پرده نازک از جنس پشم .

9 - یک قطعه حصیر، از اطراف بَحرین قَطَر .

10 - دستاس ، جهت آرد کردن گندم و.... از سنگ ساخته شده بود.

11 - قدح و طشت مِسّى ، براى خمیر کردن آرد و شستن لباس .

12 - ظرف آب مشگ ، که از پوست بزغاله بود.

13 - قدحى چوبى براى شیر و دوغ .

14 - مشگ کهنه ، جهت سرد شدن آب .

15 - آفتابه و لگن .

16 - بستو سبز رنگ ، جهت روغن و ... .

17 - کترى سفالى ، شبیه آفتابه .

18 - فرش از پوست حیوان ، جهت نشستن .

19 - مشگ آب ، براى کارهاى متفرقه .


منبع:

چهل داستان و چهل حدیث از حضرت فاطمه زهرا(س)
عبداللّه صالحى
به نقل از:

اءعیان الشّیعة : ج 1، ص 312 و379 ، فاطمة الزّهراء علیها السلام : ص 106، کشف الغمّة : ج 1، ص 359.

با اضافات

مشتاق دیــــــــدار!

دوشنبه, ۱۷ فروردين ۱۳۹۴، ۱۲:۰۷ ب.ظ

گویند:

اویس شتربانى میکرد و از اجرت آن مخارج مادر خود را میداد.

یک روز از مادر اجازه خواست! که براى زیارت پیغمبر (ص) به مدینه رود.

مادرش گفت:

اجازه مى دهم به شرط ! آنکه بیش از نصف روز در مدینه توقف نکنى.

اویس رنج سفر را به جان خریده ، وقتى به خانه پیغمبر (ص) رسید ، اتفاقا ایشان هم تشریف نداشتند.

ناچار! اویس بعد از یکى دو ساعت توقف ، پیغمبر (ص ) را ندیده به یمن مراجعت کرد!

چون حضرت به خانه برگشت پرسید:

این نور کیست که در این خانه تابیده است!!

گفتند:

شتربانی که اویس نام داشت به اینجا آمده و بازگشت.

فرمود:

آرى اویس در خانه ما این نور را به هدیه گذاشت و رفت!

درباره چنین شخصى پیغمبر (ص) می فرماید:

( یفوح روائح الجنة من قبل القرن وا شوقاه الیک یا اویس القرن ، نسیم بهشت از جانب یمن و قرن می وزد ، چه بسیار مشتاقم به دیدارت اى اویس قرنى! )


منبع:

داستانها و پندها جلد 1
مصطفى زمانى وجدانى


بر شما باد به دین پیرزنان!

دوشنبه, ۱۷ فروردين ۱۳۹۴، ۱۱:۴۳ ق.ظ

امیرالمؤ منین علیه السلام با جمعى از پیروان ، از راهی می گذشتند، پیرزنى را دیدند که با چرخ نخ ریسى خود مشغول رشتن پنبه است پرسید:

پیرزن! ( بماذا عرفت ربک ، خداى را به چه چیز شناختى؟! )

پیرزن بجاى جواب دست از دسته چرخ برداشت!

طولى نکشید پس از چند مرتبه دور زدن ، چرخ از حرکت ایستاد.

عجوزه گفت:

یا على! چرخى بدین کوچکى براى گردش احتیاج به چون منى دارد آیا ممکن است افلاک باین عظمت و کرات باین بزرگى بدون مدیرى دانا و حکیم و صانعى توانا و علیم با نظم معینى بگردش افتند و از گردش خود باز نایستند؟!

على علیه السلام ( لبخند رضایت بر لب ) روى به اصحاب نموده فرمود:

( علیکم بدین العجائز ، مانند پیرزنان خدا را بشناسید! )


منبع:

داستانها و پندها جلد 1
مصطفى زمانى وجدانى

با اندکی تصرف


فرشته ی زیبای من

دوشنبه, ۱۷ فروردين ۱۳۹۴، ۰۶:۱۶ ق.ظ

دختر نوجوان، کلاس هفتمی بود.

شش سال دبستان، توسط والدین و با اصرار بیش تر مادر، در یکی از مدارسی که از لحاظ سطح مذهبی و دینی بالاتر بود ثبت نام شده بود. با هر سختی ای که بود شهریه اش را فراهم می کردند؛ به قول مادرش وقتی که با اعتراض فامیل ها و آشنایان خیلی دل سوز مواجه می شد، می گفت: « مهم نیست طلای آن چنانی ندارم و یا در خانه ای کوچک زندگی می کنیم، تربیت دخترم برایم از هر زینت و زیوری ارزنده تر است. »

تربیت خوب دخترش بیش از آن که به علت محیط سالم مدرسه باشد، نتیجه ی تلاش ها و رفتارهای صحیح خود اوست که البته با همکاری و حمایت های همسر تقویت می شد. مادر و دختر خیلی با هم دوست بودند؛ به طوری که دختر همه ی اتفاق هایی را که در مدرسه بین او و معلم ها، بین او و دوستانش و حتی توی سرویس رفت وآمد برایش رخ می داد، خیلی صادقانه و بدون کم وکاست برای مادر تعریف می کرد و از او راهنمایی می خواست. مادر هم خیلی باحوصله و بادقت، مثل یکی از دوست های هم سن و سالش به حرف های او گوش می داد و گاه برای تأیید آن ها از خاطره های دوران مدرسه ی خودش تعریف می کرد و به این ترتیب، با کم شدن فاصله ها، احساس صمیمیت بیش تری بین شان ایجاد می شد، و دختر هم خیلی راحت و با آغوش باز می پذیرفت.

آن روز مثل همیشه، دختر باشور و اشتیاق داشت از مدرسه و آن چه که بین او و هم کلاسی هایش اتفاق افتاده بود تعریف می کرد، تا رسید به آن جا که گفت:

« مامان امروز خدا می خواست من را امتحان کند... »

مادر که از صحبت او کمی تعجب کرده بود، پرسید: « چه طوری عزیزم؟ »

- زنگ تفریح، شادی آمد به طرف من و شروع کرد به تعریف و تمجید از من و این که چه قدر تو خوشگلی! بعد هم آرام آرام دست زیر مقنعه ی من برد و موهایم را بیرون کشید و گفت:

چه موهای طلایی قشنگی داری! این طوری خیلی بیش تر بهت میاد؛ اگر موهایت را بیرون بگذاری قشنگ تر هم می شی.

من در حالی که دوباره موهایم را زیر مقنعه ام می بردم، پرسیدم:

برای چه باید قشنگ تر باشم؟

شادی هم که احساس پیروزی می کرد گفت:

« خوب، برای این که بیش تر جلب توجه کنی و دیگران بیش تر از تو خوش شان بیاید. »

من هم جواب دادم:

برای من مهم نیست که دیگران چه قدر از من خوش شان بیاید، مهم این است که وقتی به دستور حجاب که در قرآن آمده است عمل می کنم، خدا بیش تر از من خوشش می آید و مرا بیش تر دوست دارد!

آن وقت شادی مثل شکست خورده ها سرش را پایین انداخت و رفت....

مادر که سکوت کرده بود و بادقت به حرف های معصومانه ی دخترش گوش می داد، با خنده های دخترش خندید و فرشته ی زیبایش را در آغوش گرفت؛ با بوسه ای تحسینش کرد و در دل، خدا را شکر کرد که شاهد به ثمر نشستن زحمت هایش بود.


منبع:

مجله:پیام زن-اردیبهشت ماه سال 1393 شماره 266

زن در شعر معاصر

دوشنبه, ۱۷ فروردين ۱۳۹۴، ۰۶:۰۲ ق.ظ


مجله:پیام زن-اردیبهشت ماه سال 1393 شماره 266
سیمای زن در شعر روزگار ما

نویسنده : طاهره افتخاری

در ادبیات گذشته ی ما از توان مندی مادی و معنوی زن سخنی به میان نیامده؛ اما در ادبیات معاصر زنان فعال و مصمم در صحنه های مختلف سیاسی، اجتماعی و فرهنگی حضور می یابند.
تا قبل از مشروطه در ایران، زن وضع نابه سامانی داشت. زن نه تنها در عرصه ی سیاست و اجتماع حق هیچ گونه ابراز عقیده ای نداشت که در ادبیات آن زمان، در پایین ترین جایگاه قرار می گرفت.

در دوره های بعد، یعنی از قرن سیزدهم، شاهد تغییر نگرش شاعران و نویسندگان نسبت به زنان هستیم.

حضور بانو «شمس کسمایی» در برقراری روشی نو در شعر، نشان می دهد که زنان در عصر مشروطه توانستند خود را تا اندازه ای مطرح کنند. برخلاف گذشته که حضور زنان و شاعران بسیار کم رنگ بود؛ از این دوره به بعد زنان بسیاری ظهور کردند که در سرودن و نوشتن مهارت داشتند. شاعرانی چون «پروین اعتصامی»، «فروغ فرخ زاد»، «سیمین بهبهانی»، «طاهره صفارزاده»، «مهوش مساعد» و... از شاعران برجسته هستند.

در شعر شاعران این دوره، دفاع از حقوق زن بسیار مطرح می شود. شاعران سعی دارند که نگاه تازه ای به زن داشته باشند. گاهی زنان در شعر معاصر با آینه، نور، خورشید، سبزی و... برابر می شوند و این نشان دهنده ی تغییر نگرش شاعران نسبت به زن است. نگرش به زن در شعر معاصر بسیار گسترده شده است؛ زنان در قالب مادر، همسر، دختر، فرزند و مبارز حاضر می شوند. در نوشته ی زیر به بیان برخی از جایگاه های حضور زن و سیمای وی در شعر معاصر می پردازیم و نمونه هایی از شعر شاعران معاصر را می آوریم.

زن به عنوان مادر:

در شعر معاصر، زن موجودی است بسیار ارجمند و بسیاری از شاعران معاصر در اشعار خود به ستایش و قدردانی از مادر پرداخته اند. یکی از زیباترین شعرها شعر مشهور «ایرج میرزا» است که از شاهکارهای ادبی او به حساب می آید.

دستم بگرفت و پا به پا برد/ تا شیوه ی راه رفتن آموخت

یک حرف و دو حرف بر زبانم/ الفاظ نهاد و گفتن آموخت

پس هستی من ز هستی اوست/ تا هستم و هست دارمش دوست (ایرج میرزا،147)

«سهراب سپهری»، مجموعه ی «صدای پای آب» را به مادرش هدیه کرده است:

درخت اقاقیا در روشنی فانوس ایستاده/ برگ هایش خوابیده اند/ شبیه لالایی شده اند/ مادرم را می شنوم/ خورشید با پنجره آمیخته/ زمزمه ی مادرم به آهنگ جنبش برگ هاست/ گهواره نوسان می کند (سپهری،142)

لالایی مادر در شعر معاصر فراوان یافت می شود. لالایی مادر آرامشی وصف ناشدنی دارد که هرگاه انسان به یادش می افتد به آسودگی کودکی دست می یابد.

دل آشنای حدیثی،که دایه می داند/ حدیث «غول بیابان» کودک آزار است

ترنم خوش لالای مادران جوان/ سرود «کوه سیاه» است و «گرگ خونخوار» است (آتشی،58)

گاهی شاعر برای فرار از دنیای غم گرفته ی خود، به گذشته برمی گردد و بوی مادر و خاطره های با او بودن را سبب آرامش خود می داند.

خط زعفرانی مادر نقش ساز کاسه ی چینی/ هفت سین هفت سلامش یک سبد ز سوسن و سنبل

عید سیمای سعادت داستان «شرلی کوچک»/ من روانه در پی مادر پیش چشم نازی و لادن (بهبهانی، 1374،82)

زن و شجاعت:

تاریخ همیشه شاهد زنانی بوده که از لحاظ صبر و شجاعت بر مردان پیشی گرفته اند. این زنان همیشه نام ‎ شان در دفتر زندگی محفوظ بوده و با هیچ حادثه ای پاک نخواهد شد. «حضرت زینب(س)» شیرزن دشت کربلا از این زنان است:

ای زن/ قرآن بخوان/ تا مردانگی بماند/ قرآن بخوان/ به نیابت کل آن سی جزء که با سر انگشت نیز/ ورق خورد/ و تجوید تازه را قرآن بخوان/ به تاریخ بیاموز/ و ما را/ به روایت پانزدهم معرفی کن/ تاریخ زن/ آبرو می گیرد/ وقتی پلک صبوری می گشایی/ و نام حماسی ات/ بر پیشانی دو جبهه ی نورانی می درخشد:/ زینب (حسینی،67).

«حمید مصدق» در شعر زیر، تصویری از زنی شیرزن ارائه می دهد:

و بیم/ بیم پذیرفتن و تن دادن/ خلاف خواسته ی گردن/ به هر رسن دادن/ و در مراسم اعدام خویش خندیدن/ و مرگ شیرزنان را و / شیرمردان را / به چشم خود دیدن (مصدق،306)

گاهی از نظر شاعر، زنان شیردل و شجاع غرور خاصی می آفرینند که از مردان بعید به نظر می رسد و باعث غبطه ی مردان می شود.

بیا ای دوست این جا در وطن باش/ شریک رنج و شادی های من باش

زنان، این جا چو شیر شرزه کوشند/ اگر مردی، در این جا باش و زن باش! (شفیعی کدکنی،142)

زن نماد پاکی و صداقت:

واژه های آینه، آسمان، پرنده، سبزی و. .. در شعر معاصر نماد پاکی و صداقت هستند و پیوند زن با این واژه ها بیان کننده ی اهمیت و مقام زن در نزد شاعران است. گاه زن را به اندازه ی آسمان وسعت می دهند.

چیزهایی دیدم در روی زمین/ کودکی دیدم، ماه را بو می کرد/ قفسی بی در دیدم که در آن روشنی پرپر می زد./ نردبانی که از آن، عشق می رفت به بام ملکوت/ من زنی را دیدم/ نور در هاون می کوبید/ ظهر در سفره ی آنان نان بود، سبزی بود./ دوری شبنم بود/ کاسه ی داغ محبت بود (سپهری،277)

کاربرد زن در کنار آینه از جمله تصاویر زیبای شعر معاصر است. در باور ما آینه، بیان کننده ی حقیقت و پاکی است. انسان در آینه به تمام کم و کاستی های خود پی می برد. زن بی تردید در کنار چنین پیوندی همین مسئولیت را به عهده دارد:

به آفتاب سلامی دوباره خواهم داد/ به جویباری که در من جاری بود/ به مادرم که در آینه زندگی می کرد/ و شکل پیری من بود (فرخزاد،410).

شاعر زندگی پاک و بی آلایش مادر را به آینه پیوند می دهد و تداوم چنین پاکی را در خود آرزومند است. در شعر زیر «زن» و «سبزی» زیبایی خاصی به شعر بخشیده است:

خواهرت لباس سبز پوشید/ در لباس سبز دیوانه شد/ در لباس سبز مرد/ از سوگواران می پرسم/ آیا رنگ دریا، سبز بود (احمدی،181)؟

رنگ سبز نشانه ی معنویت و آرامش است. سبز، رنگ خدایی است و فرشتگان در ادبیات کهن ما به رنگ سبز تصور شده اند. در شعر «سرباز» از «سلمان هراتی» مادر را به آسمان پیوند می دهد و به وسعت او می اندیشد:

چرا مادر امروز/ این همه به آسمان شباهت دارد؟/ و شب ها خواب گل سرخ می بیند/ شاید تو آن شقایق باشی/ که در دفتر فردای مادر می درخشی (هراتی،25)؟

زن و باور دینی:

دعا و عبادت جنبه ی ملکوتی هر انسان را در بر می گیرد. گاهی در میان دغدغه های زندگی، دعا و عبادت به انسان آرامشی می بخشد که در قرص های مسکن عصر سیمان و ماشین نمی توان به این آرامش دست یافت. تصویر زنانی که در حال عبادت و دعا هستند یکی از جنبه های زیبا در شعر معاصر است.

غریبان عالم دگر جمله بس ایمن اند/ ز بس کاین زن اینک بی کرانه دعا کند

اگر مرده باشد آن سفر کرده، وای وای/ زنک جامه باید چون تو جامه عزا کند

بگو ای شب، آیا کاینات این دعا شنید/ و مرد کز اشک این زن حیا کند (اخوان ثالث،89)؟

شاعر از دعای بی اندازه ی زن مطمئن شده که خواسته اش اجابت می شود. انگار شاعر به دعای چنین زنی ایمان دارد و آن را پشتوانه ی مردش می داند!

«پروین اعتصامی» در شعر «زاهد خودبین» از زنی می گوید که از عالم شک و تردید رهایی یافته و به عالم یقین رسیده است. چنین عروجی هرچند غیرممکن به نظر می رسد؛ اما دست یافتنی است.

حلقه به در کوفت زنی بی نوا/ گفت که رنجورم و خواهم دوا

از چه شد این نور به ظلمت نهان/ از چه برنجید ز ما ناگهان

از چه بر این جمع در خیر بست/ این همه افتاده ندید و نشست

از چه دلش میل مدارا نداشت/ از چه، سر همسری ما نداشت؟

ای پدر پیر ز چین آمدم/ در بلد شک به یقین آمدم

نور تو رهبر شد و ره یافتم/ نام تو پرسیدم و بشتافتم (اعتصامی،124)

از زمزمه ها و دعای مادر، ترنم خوش بختی شکل می گیرد؛ چون:

آه، چه سبک بود پاییز/ که من با مادرم/ با فراموشی عطر کتاب دعایش/ خوش بختی را باور کردم (احمدی،160).

زن و صبوری:

فداکاری و صبوری زن در شعر امروز جایگاه خاصی دارد. یکی از زنان که در ادبیات، سمبل صبر و استقامت شمرده شده، حضرت زینب(س) است. ایشان در حادثه ی کربلا مافوق بشر به نظر می رسد. زنی که در برابر همه ی بدی ها هم چون کوهی مقاوم و استوار است. «سلمان هراتی» در این شعر، حضرت زینب(س) را مظهر صبر و شکوهمندی می داند.

با زمزمه ی سرود یارب رفتند/ چون تیر شهاب در دل شب رفتند

تا زنده شود رسالت خون حسین(ع)/ با نام شکوهمند زینب رفتند (هراتی،64)

در شعر معاصر گاه با زنانی مواجه می شویم که از لحاظ صبر طولانی شان توصیف شده اند و دل به روزهای خوش آینده سپرده اند: وقتی بلند بانو/ بنشست در برابر من/ بعد از چه سال های صبوری/ بعد از هزار سال/ دوری/ دیدم هنوز هم/ آبش به جوی جوانی است (مصدق،375).

در شعر زیر زن با صبر و تحمل حماسه می آفریند. این زن با وجود داغ عزیزانش لباس سیاه نمی پوشد، و به صبر و شکیبایی پناه می برد. و منتظر روزی است که در محضر خدا از این همه ستم شکایت کند.

نمرد و نمیرد شهید سعیدی/ که نام و دوامش به شعر و سرود است

غرور و شرف بین که بیوه او را/ نه مقنعه نیلی، نه جامه کبود است

حماسه توفان بساز چو دریا/ به مرگ دلیران،گریه چه سود است

خموش و شکیبا، امید نگه دار/ که محضر داور به زودی زود است (بهبهانی،1362،46)

زن و اخلاق نیک:

زنان نیک اندیش جایگاه برجسته ای در شعر معاصر دارند. این زنان به زر و سیم توجه ندارند، استقلال رأی دارند و شجاع و صبورند. مادر زنی تنهاست که سرپرستی بچه هایش را برعهده دارد، برای نگه داری آن ها به تمام خواسته هایش پشت پا زده تا کودکانش در آرامش زندگی کنند. «سلمان هراتی» در یکی از سروده هایش به امانت داری زن توجه دارد این شعر در مورد آسیه(س) چنین سروده است:

اما در تقدیر آمده است/ این بار چون گذشته/ صندوق حادثه/ در اطراف دست های امین آسیه / لنگر می گیرد (هراتی، 48).

پرهیزگاری زن:

یکی از جنبه های مثبت اوست که در شعر معاصر به آن پرداخته شده است:

تراوش امید ما از ناامیدی ها/ خنده ی زن پرهیزگاری بود/ که بر بدن مقوایی عروسکی کاغذی فرو رفت (احمدی،73).

عدم توجه زن به زر و سیم و هوس، یکی دیگر از صفت های برجسته است. و شاعر از این که در تمام زندگی خود از زر و سیم کناره گیری کرده خرسند است.

نه من طالب سیم و زر بوده ام/ نه ام خواهش بوس و هم بستری

نه در قید مردی که نان آورد/ نه در فکر شو دادنم مادری (صفارزاده،79)

از این مطالب می توان نتیجه گرفت که زن در شعر معاصر دارای جایگاه ارزشمندی است و توانسته است از خود سیمای بسیار مطلوب و خوشایندی ارائه کند و خود را هم پای مردان در عرصه های مختلف اثبات کند.

منابع:

- آتشی، منوچهر(1369)، گزینه ی اشعار، چاپ دوم، تهران، انتشارات مروارید.

- احمدی، احمدرضا(1371)، همه ی آن سال ها، تهران، انتشارات مرکز.

- اخوان ثالث، مهدی(1368)، از این اوستا، انتشارات مروارید، تهران، چاپ هفتم.

- اعتصامی، پروین(1373)، دیوان، تهران، انتشارات ترمه.

- ایرج میرزا، دیوان (1353)، چاپ سوم، تهران، نشر اندیشه.

- بهبهانی، سیمین(1362)، خطی ز سرعت و آتش، چاپ دوم، تهران، انتشارات زوار.

- بهبهانی، سیمین(1374)، یک دریچه آزادی، تهران، انتشارات سخن.

- حسینی، حسن(1371)، گنجشک و جبرئیل، تهران، نشر افق.

- سپهری، سهراب(1368)، هشت کتاب، چاپ هفتم، تهران، انتشارات طهوری.

- شفیعی کدکنی، محمدرضا(1376)، هزاره ی دوم آهوی کوهی، تهران، انتشارات سخن.

- صفارزاده، طاهره(1365)، رهگذر مهتاب، چاپ دوم، شیراز، انتشارات نوید.

- فرخ زاد، فروغ(1376)، دیوان، چاپ پنجم، تهران، انتشارات مروارید.

- مصدق، حمید(1371)، تا رهایی، چاپ دوم، تهران، ناشر مؤلف.

- هراتی، سلمان(1362)، دری به خانه ی خورشید، تهران، انتشارات سروش.

آسمان غره!!

يكشنبه, ۱۶ فروردين ۱۳۹۴، ۰۹:۰۲ ب.ظ

هُوَ الَّذِی یُرِیکُمُ الْبَرْقَ خَوْفًا وَطَمَعًا وَیُنْشِئُ السَّحَابَ الثِّقَالَ (12) سوره رعد - « او کسى است که برق را به شما نشان مى دهد که هم مایه ترس است هم امید و ابرهاى سنگین بار ایجاد مى کند! »

تفسیر:
...

مى دانیم از نظر علمى پیدایش برق به خاطر آنست که دو قطعه ابر با الکتریسته هاى مختلف (مثبت و منفى ) به هم نزدیک مى شوند و درست همانند سر دو سیم برق که به هنگام نزدیکى جرقه میزند آنها نیز جرقه عظیمى ایجاد کرده و به اصطلاح تخلیه الکتریکى مى شوند.
اگر جرقه هاى کوچکى که از سر دو سیم در برابر چشم ما آشکار مى شود، صداى خفیفى دارند، در عوض صداى جرقه آسمانى برق به خاطر گسترش ابر و بالا بودن میزان الکتریسته بقدرى شدید است که ( رعد) را به وجود مى آورد.

و هر گاه قطعه ابرى که داراى الکتریسته مثبت است به زمین که همیشه الکتریسته منفى دارد نزدیک شود، جرقه در میان زمین و ابر ایجاد مى شود، که آن را ( صاعقه ) مى گویند، و خطرناک بودنش به همین دلیل است که یک سر آن ، زمین و نقطه هاى مرتفعى است که به اصطلاح نوک این سیم را تشکیل مى دهد

...

به هر حال برق که از نظر بعضى شاید شوخى طبیعت محسوب مى شود، با اکتشافات علمى روز ثابت شده که فوائد و برکات فراوانى دارد که ذیلا به سه قسمت آن اشاره مى شود.

برکات رعد و برق :

1 - آبیارى :

برقها معمولا حرارات فوق العاده زیاد گاه در حدود 15 هزار درجه سانتیگراد! تولید مى کنند، و این حرارت کافى است که مقدار زیادى از هواى اطراف را بسوزاند و در نتیجه فشار هوا فورا کم شود.

و مى دانیم در فشار کم ، ابرها مى بارند و به همین دلیل غالبا متعاقب جهش برق رگبارهائى شروع مى شود و دانه هاى درشت باران فرو مى ریزند، و از اینرو برق در واقع یکى از وظائفش آبیارى است .

2 - سمپاشى :

به هنگامى که برق با آن حرارتش آشکار مى شود قطرات باران با مقدارى اکسیژن اضافى ترکیب مى شوند و آب سنگین یعنى آب اکسیژنه ، ایجاد مى کنند

و مى دانیم آب اکسیژنه یکى از آثارش کشتن میکربها است! و به همین جهت در مصارف طبى براى شستشوى زخمها به کار مى رود، این قطرات آب اکسیژنه هنگامى که بر زمینها مى بارد، تخم آفات و بیماریهاى گیاهى را از میان مى برد، و سمپاشى خوبى از آنها مى کند و به همین جهت گفته اند هر سال که رعد و برق کم باشد آفات گیاهى بیشتر است !.

3 - تغذیه و کود رسانى :

قطرات باران که بر اثر برق و حرارت شدید و ترکیب ، یک حالت اسید کربنى پیدا مى کند که به هنگام پاشیده شدن بر زمینها و ترکیب با آنها یکنوع کود مؤ ثر گیاهى مى سازد و گیاهان از این طریق تغذیه مى شوند.

بعضى از دانشمندان گفته اند مقدار کودى که در طى سال از مجموع برقهاى آسمان در کره زمین به وجود مى آید به دهها ملیون تن می رسد!! ...


خدایـــــــــــــــــــــــــا! شکـــــــــــــــرت


برگرفته از:

تفسیر نمونه

نو پوشی در عزای فرزند!

يكشنبه, ۱۶ فروردين ۱۳۹۴، ۰۶:۰۱ ب.ظ

هنگامی که "عبداللَّه بن مطرف" درگذشت، پدرش با لباسهای نو و در حالی که خود را معطر کرده بود در برابر مردم ظاهر شد!!

در این حال بستگانش بر او خُرده گرفتند که :

عبداللَّه مرده است و تو این گونه درمیان ما آمده ای؟!

مطرف گفت:

آیا باید گریه کنم، در حالی که پروردگارم به سه ویژگی مرا وعده داده؟! و این ویژگیها برای صابران است.

خداوند می فرماید:

"اَلَّذینَ إذا أصابَتْهُمْ مُصیبَةٌ قالُوا إنَّالِلِّهِ وَ اِنَّا إلَیْهِ راجِعُونَ اُولئِکَ عَلَیْهِم صَلَواتٌ مِنْ رَبِّهِمْ و رَحْمَةٌ وَ أُولئِکَ هُمُ الْمُهْتَدُونَ" - بقره/156و157 - " کسانی که هرگاه مصیبتی به ایشان می رسد می گویند: ما از آن خداییم؛ و به سوی او باز می گردیم اینها همانان هستند که الطاف و رحمت خدا شامل حالشان شده و آنها هدایت یافتگان هستند."

آیا باز هم بعد از این باید گریه کنم؟!

سپس این مصیبت بر بستگان وی آسان شد!


احکام نوزاد...

يكشنبه, ۱۶ فروردين ۱۳۹۴، ۰۵:۴۶ ب.ظ

در دین مبین اسلام تولد فرزند دارای احکامی است که بعضی واجب و برخی مستحب می باشد. عمل به این احکام در زمینه سازی برای سلامت و تربیت معنوی فرزند نقش بسزایی دارد.

موارد ذیل، بعضی از این احکام مستحب است: 

1 - مستحب است کودک را پس از تولد در صورتی که ضرری متوجه او نشود، بشویند.

2 - در گوش راست او اذان و در گوش چپش اقامه بگویند.

3 - کام او را با آب فرات و تربت سید الشهداءعلیه السلام بردارند.

4 - برای او نام نیک انتخاب کنند که این از حقوق فرزند بر پدر می باشد.

بهترین اسمها :

اسمی است که متضمّن معنای عبودیّت برای خداوند تعالی باشد، مثل: عبدالله، عبدالرحمن، عبدالرحیم و... و پس از آن اسماء انبیاء و ائمه علیهم السلام و از همه اسمها بهتر "محمد" است.(1)
[و برای دختر نیز مستحب است نامی مناسب و دارای معنای خوب، مثل: فاطمه، زهراء، زینب، خدیجه و... انتخاب کنند.]

5 - از دیگر مستحبّات آن است که پس از ولادت طفل، ولیمه بدهند.(2) 

6 - یکی از مستحبات مؤکّد آن است که برای طفل عقیقه کنند.(3)

کسانی که قدرت مالی ندارند، هر گاه توانستند آن را انجام دهند و اگر هیچ گاه نتوانستند عقیقه کنند، اشکالی ندارد.(4) و در استحباب عقیقه فرقی بین فرزند پسر و دختر و نوزاد اول و دوم و غیره نیست.(5)

در ارزش و اهمیت این عمل مستحب، همین بس که از امام صادق علیه السلام نقل شده است:

"کُلُّ مَوْلُودٍ مُرْتَهَنٌ بِعَقِیقَتِهِ؛(6) هر مولودی در گرو عقیقه خود است." به عبارت دیگر، اگر عقیقه نکند، در معرض انواع بلاهاست.(7) 


اما باید دانست که در عقیقه اموری است که توجه به آنها لازم می باشد؛ یا مراعات آنها اولی و مستحب است و یا اصل عقیقه بدون آنها محقق نمی شود، و آنها عبارت اند از:

1. عقیقه حتماً باید یکی از أنعام ثلاثة باشد؛ یعنی یا از جنس گوسفند باشد که البته بز نیز در این باب با گوسفند یک جنس حساب می شود. و یا از جنس گاو باشد و یا از جنس شتر.(8)

2. مستحب است برای مولود پسر حیوانی نر و برای نوزاد دختر حیوان ماده عقیقه شود.(9)

3. مستحب است عقیقه در هفتمین روز ولادت باشد.

ولی اگر با عذر یا بدون عذر از روز هفتم تأخیر افتاد، استحباب آن ساقط نمی شود، حتی اگر کودک بمیرد! باز هم مستحب است برای او عقیقه کنند.(10) البته اگر قبل از زوال روز هفتم بمیرد، استحباب عقیقه ساقط می شود.(11)

و اگر تا زمان بلوغ عقیقه نشد، مستحب است خودش برای خودش عقیقه کند.(12) یعنی تا وقتی طفل بالغ نشده، استحباب و سنت بودن عقیقه برای پدر طفل است و پس از بلوغ، بر خود فرزند سنت است که برای خودش عقیقه کند.(13) 

بلکه اگر برای خودش در تمام مدت زندگی عقیقه نکرد، مستحب است برای او پس از مُردنش عقیقه کنند.(14) 

شرائط حیوان عقیقه :

4. گفته شده: مستحب است شرائط حیوانی که برای قربانی تهیه می کنند، در حیوانی که برای عقیقه در نظر می گیرند نیز جمع شده باشد؛ یعنی:
الف. حیوان سالم باشد.
ب. اگر شتر است، سنش کمتر از پنج سال نباشد.
ج. اگر گاو است، کمتر از دو سال نباشد.
د. اگر بز است، کمتر از یک سال کامل نباشد.
ه. اگر گوسفند است، کمتر از هفت ماه نباشد.(15)

موارد مصرف عقیقه :

5. مستحب است که پا و ران حیوان عقیقه را به قابله بدهند؛ بلکه در بعضی اخبار وارد شده است که یک چهارم آن را و در بعضی دیگر وارد شده است که یک سوم عقیقه را به قابله بدهند. و اگر یک چهارم آن را که مشتمل بر پا و ران است، به وی بدهند، بعید نیست که به هر دو استحباب عمل کرده باشند.

و اگر کودک هنکام ولادت قابله نداشته باشد، همان مقدار را به مادر کودک بدهند تا او آن مقدار را به هر کس که خواست، صدقه دهد.(16) و این صدقه اختصاص به فقراء ندارد، بلکه به هر کس دلش خواست، آن مقدار را می بخشد.(17)

و اگر قابله مادر بزرگ پدری نوزاد باشد یا زنی باشد که نان خور پدر کودک است، چیزی از عقیقه اختصاص به او ندارد.(18)

6. مکروه است والدین کودک و نیز کسانی که نان خور آنها حساب می شوند، از عقیقه مصرف کنند و این کراهت در مورد مادر شدیدتر است.(19)

7. گوشت عقیقه را می توان خام بین مؤمنین تقسیم کرد و می توان پخت و تقسیم کرد و همچنین می توان پخت و مؤمنین را دعوت کرد تا مصرف کنند و حداقل دعوت شدگان دَه نفر باشند. [و اگر خواستند گوشت را پخته یا خام تقسیم کنند، باز هم حداقل بین دَه نفر تقسیم کنند.] البته اگر بیش از دَه نفر باشند، افضل است.(20)

8. دعوت شدگان یا کسانی که گوشت عقیقه بین آنها تقسیم می شود، فقط مؤمنین و اهل ولایت باشند.(21) 

9. مستحب است کسانی که گوشت عقیقه را مصرف می کنند، پس از آن برای کودک دعا کنند.(22) 

10. مکروه است که استخوانهای عقیقه شکسته شود، بلکه بهتر است آنها را از یکدیگر از سر مفاصل جدا کنند؛ به گونه ای که استخوانها نشکند.(23)

11. شرط نیست که حتماً پدر کودک برای او عقیقه کند، بلکه اگر دیگران نیز مثل مادر طفل یا پدر بزرگ یا عموی او برای او عقیقه کنند، خوب است.(24) 

دعای عقیقه :

12. مستحب است هنگام کشتن عقیقه دعاهایی را که وارد شده است، بخوانند و از خداوند تعالی بخواهند که عقیقه را فدیه قرار دهد؛ یعنی گوشت آن در مقابل گوشت کسی که عقیقه برای اوست، استخوان در مقابل استخوان، پوست در مقابل پوست و مو در مقابل مو باشد.
برخی از دعاهایی که در این مورد نقل شده، عبارت است از: 

الف. ابراهیم کرخی از امام صادق علیه السلام نقل کرده که آن حضرت فرمود: هنگامی که عقیقه کردی، بر عقیقه بگو: "بِسْمِ اللَّهِ وَ بِاللَّهِ اللَّهُمَّ عَقِیقَةٌ عَنْ فُلَانٍ لَحْمُهَا بِلَحْمِهِ وَ دَمُهَا بِدَمِهِ وَ عَظْمُهَا بِعَظْمِهِ اللَّهُمَّ اجْعَلْهُ وِقَاءً لآِلِ مُحَمَّدٍصلی الله علیه وآله."(25)

ب. همچنین امام صادق علیه السلام فرمود: وقتی که اراده کردی عقیقه را ذبح کنی، می گویی: "یَا قَوْمِ إِنِّی بَرِی ءٌ مِمَّا تُشْرِکُونَ إِنِّی وَجَّهْتُ وَجْهِیَ لِلَّذِی فَطَرَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضَ حَنِیفاً مُسْلِماً وَ مَا أَنَا مِنَ الْمُشْرِکِینَ إِنَّ صَلَاتِی وَ نُسُکِی وَ مَحْیَایَ وَ مَمَاتِی لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ لَا شَرِیکَ لَهُ وَ بِذَلِکَ أُمِرْتُ وَ أَنَا مِنَ الْمُسْلِمِینَ اللَّهُمَّ مِنْکَ وَ لَکَ بِسْمِ اللَّهِ وَ اللَّهُ أَکْبَرُ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ تَقَبَّلْ مِنْ فُلَانِ بْنِ فُلَانٍ." سپس مولود را نام می بری و حیوان را ذبح می کنی.(26)

ج. امام باقرعلیه السلام نیز فرمود: هنگام ذبح عقیقه بگو: "بِسْمِ اللَّهِ وَ بِاللَّهِ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ وَ اللَّهُ أَکْبَرُ إِیمَاناً بِاللَّهِ وَ ثَنَاءً عَلَی رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه وآله وَ الْعِصْمَةُ لِأَمْرِهِ وَ الشُّکْرُ لِرِزْقِهِ وَ الْمَعْرِفَةُ بِفَضْلِهِ عَلَیْنَا أَهْلَ الْبَیْتِ." و اگر کودک پسر است بگو: "اللَّهُمَّ إِنَّکَ وَهَبْتَ لَنَا ذَکَراً وَ أَنْتَ أَعْلَمُ بِمَا وَهَبْتَ وَ مِنْکَ مَا أَعْطَیْتَ وَ کُلَّمَا [کُلَّ ما] صَنَعْنَا فَتَقَبَّلْهُ مِنَّا عَلَی سُنَّتِکَ وَ سُنَّةِ نَبِیِّکَ صلی الله علیه وآله وَ اخْسَأْ عَنَّا الشَّیْطَانَ الرَّجِیمَ لَکَ سُفِکَتِ الدِّمَاءُ لَا شَرِیکَ لَکَ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ."(27)

نکات مهم :

1. عقیقه از قربانیِ مستحب بهتر و لازم تر است.(28) البته بعضی از فقهاء فرموده اند: "اگر کسی در روز عید قربان قربانی کند، به جای عقیقه محسوب می شود و کفایت می کند.(29)

2. صدقه دادن قیمت حیوانی که می خواهند عقیقه کنند، جایگزین عقیقه نمی شود و از آن کفایت نمی کند؛(30) بلکه خوب است صبر کنند تا عقیقه میسّر شود.(31)

ّ

  • پاورقــــــــــــــــــــی


1) تحریر الوسیله، امام خمینی رحمه الله، ج 2، کتاب النکاح، القول فی احکام الولادة و ما یلحق بها، ص 276، مسئله 2.
2) همان، ص 277، مسئله 3.
3) همان؛ وسائل الشیعه، چاپ اسلامیة، ج 15، کتاب النکاح، ابواب احکام الاولاد، ب 38، ص 143.
4) وسائل الشیعه، کتاب النکاح، ابواب احکام الاولاد، ب 43، ص 148.
5) جامع المسائل، آیة الله العظمی فاضل، ج 2، مسئله 1025.
6) وسائل الشیعه، ج 21، کتاب النکاح، ابواب احکام الاولاد، ب 38، ص 414، ح 7.
7) مفاتیح الجنان، باقیات الصالحات، دعاء عقیقه، ص 495.
8) تحریر الوسیله، ج 2، کتاب النکاح، القول فی احکام الولادة و مایلحق بها، ص 277، مسئله 9.
9) همان.
10) همان.
11) شرح لمعه، با حواشی مرحوم کلانتر، ج 5، کتاب النکاح، احکام الاولاد، ص 450.
12) همان؛ تحریر الوسیلة، ج 2، کتاب النکاح، القول فی احکام الولادة و ما یلحق بها، ص 277، مسئله 9.
13) مفاتیح الجنان، باقیات الصالحات، دعاء عقیقه، ص 495.
14) تحریر الوسیله، ج 2، کتاب النکاح، القول فی احکام الولادة و ما یلحق بها، ص 278، مسئله 9.
15) همان.
16) همان.
17) شرح لمعه، ج 5، کتاب النکاح، احکام الاولاد، ص 450 و 451.
18) وسائل الشیعه، ج 15، کتاب النکاح، ابواب احکام الاولاد، ب 47، ص 156، ح 1.
19) همان؛ شرح لمعه، ج 5، کتاب النکاح، احکام الاولاد، ص 450 و 451.
20) تحریر الوسیله، ج 2، کتاب النکاح، القول فی احکام الولادة و ما یلحق بها، ص 278، مسئله 10.
21) وسائل الشیعه، ج 15، کتاب النکاح، ابواب احکام الاولاد، ب 47ص 156، ح 1؛ شرح لمعه، ج 5، کتاب النکاح، احکام الاولاد، ص 451.
22) تحریر الوسیله، ج 2، کتاب النکاح، القول فی احکام الولادة وما یلحق بها، ص 278، مسئله 10.
23) شرح لمعه، ج 5، کتاب النکاح، احکام الاولاد، ص 451.
24) وسائل الشیعه، ج 15، کتاب النکاح، ابواب احکام الاولاد، ب 50، ص 158.
25) همان، ب 46، ص 154، ح 1.
26) همان، ح 2.
27) همان، ح 4.
28) همان، ب 38، ص 143، ح 1.
29) جامع المسائل، آیة الله العظمی فاضل لنکرانی، ج 2، مسئله 1025.
30) تحریر الوسیله، ج 2، کتاب النکاح، القول فی احکام الولادة و ما یلحق بها، ص 278، مسئله 9؛ وسائل الشیعه، ج 15، کتاب النکاح، ابواب احکام الاولاد، ب 40، ص 145.
31) وسائل الشیعه، ج 15، کتاب النکاح، ابواب احکام الاولاد، ب 43، ص 148، ح 1 و 3.

منبع:
مبلغان ش 84
با تصرف

خون مرا نشوئید!

يكشنبه, ۱۶ فروردين ۱۳۹۴، ۰۲:۱۳ ب.ظ

در سال 51 هجرى موقعى که میخواستند در (( مرج عذراء )) به دستور معاویه (( حجر بن عدى )) را به شهادت برسانند، به خویشاوندان خود که در آنجا حاضر بودند رو کرد و فرمود:

زنجیر مرا از من نگشائید، خونهاى بدن و لباسهایم را نشوئید، چون من در جاده آخرت با معاویه ملاقات خواهم کرد!!

  ------------------------------

حجربن عدى کندى معروف به ((حجر الخیر )) از اصحاب رسول خدا و از ابدال روزگار بود، وى از دوستداران با وفاى امیرالمومنین علیه السلام و ساکن کوفه بود، در سال 51 هجرى که زیاد بن ابیه از طرف معاویه والى کوفه شد طبق سنت معاویه از امیرالمومنین علیه السلام بدگوئى و از عثمان مدح نمود.

حجر و یارانش به مقابله و دفاع برخاستند، بالاخره زیاد خبیث ، حجر و  یازده نفر از یارانش گرفته و با غل و زنجیر مقیّد نموده همراه با شهادتنامه جعلى به شام پیش معاویه فرستاد، معاویه دستور داد آنها را در محلى بنام ((مرج عذراء )) مظلومانه کشتند - سلام الله علیهم -


منبع:

قصه هاى اسلامى و تکه هاى تاریخى
عمران علیزاده


مثل دیوانگان!!

يكشنبه, ۱۶ فروردين ۱۳۹۴، ۰۱:۵۱ ب.ظ

الَّذِینَ یَأْکُلُونَ الرِّبَا لَا یَقُومُونَ إِلَّا کَمَا یَقُومُ الَّذِی یَتَخَبَّطُهُ الشَّیْطَانُ مِنَ الْمَسِّ ذَلِکَ بِأَنَّهُمْ قَالُوا إِنَّمَا الْبَیْعُ مِثْلُ الرِّبَا وَأَحَلَّ اللَّهُ الْبَیْعَ وَحَرَّمَ الرِّبَا فَمَنْ جَاءَهُ مَوْعِظَةٌ مِنْ رَبِّهِ فَانْتَهَى فَلَهُ مَا سَلَفَ وَأَمْرُهُ إِلَى اللَّهِ وَمَنْ عَادَ فَأُولَئِکَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ (275) یَمْحَقُ اللَّهُ الرِّبَا وَیُرْبِی الصَّدَقَاتِ وَاللَّهُ لَا یُحِبُّ کُلَّ کَفَّارٍ أَثِیمٍ (276) - سوره بقره -

کسانى که ربا مى خورند، بر نمى خیزند مگر مانند کسى که بر اثر تماس شیطان ، دیوانه شده (و نمى تواند تعادل خود را حفظ کند، گاهى زمین مى خورد، گاهى به پا مى خیزد).این ، به خاطر آن است که گفتند: داد و ستد هم مانند ربا است (و تفاوتى میان آن دو نیست ). در حالى که خدا بیع را حلال کرده ، و ربا را حرام ! (زیرا فرق میان این دو، بسیار است ). و اگر کسى اندرز الهى به او رسد، و (از ربا خوارى ) خوددارى کند، سودهایى که در سابق ( قبل از نزول حکم تحریم ) به دست آورده ، مال اوست ، (و این حکم ، گذشته را شامل نمى گردد،) و کار او به خدا واگذار مى شود، (و گذشته او را خواهد بخشید). اما کسانى که باز گردند (و بار دیگر مرتکب این گناه شوند)، اهل آتش اند؛ و همیشه در آن مى مانند.
خداوند، ربا را نابود مى کند، و صدقات را افزایش مى دهد! و خداوند، هیچ انسان ناسپاس گنهکارى را دوست نمى دارد.

تفسیر:

در این آیه شخص رباخوار، تشبیه به آدم مصروع یا دیوانه بیمار گونه اى شده که به هنگام راه رفتن قادر نیست تعادل خود را حفظ کند و به طور صحیح گام بر دارد.

آیا منظور ترسیم حال آنان در قیامت و به هنگام ورود در صحنه رستاخیز است ؟
اکثر مفسران این احتمال را پذیرفته اند.

ولى بعضى مى گویند منظور: تجسم حال آنها در زندگى این دنیا است ، زیرا عمل آنها همچون دیوانگان است ، آنها فاقد تفکر صحیح اجتماعى هستند و حتى نمى توانند منافع خود را در نظر بگیرند و مسائلى مانند تعاون ، همدردى ، عواطف انسانى ، نوع دوستى براى آنها، مفهومى ندارد و پرستش ثروت آن چنان چشم عقل آنها را کور کرده که نمى فهمند استثمار طبقات زیر دست ، و غارت کردن دسترنج آنان بذر دشمنى را در دلهاى آنها مى پاشد، و به انقلابها و انفجارهاى اجتماعى که اساس مالکیت را به خطر مى افکند منتهى مى شود، و در این صورت امنیت و آرامش در چنین اجتماعى وجود نخواهد داشت ، بنابراین او هم نمى تواند راحت زندگى کند، پس مشى او مشى دیوانگان است .

اما از آنجا که وضع انسان در جهان دیگر تجسمى از اعمال او در این جهان است ممکن است آیه اشاره به هر دو معنى باشد، آرى رباخواران که قیامشان در دنیا بیرویه و غیر عاقلانه و آمیخته با ثروت اندوزى جنون آمیز است ، در جهان دیگر نیز بسان دیوانگان محشور مى شوند.

جالب اینکه در روایات معصومین علیهم السلام  به هر دو قسمت اشاره شده است.

در روایتى در تفسیر آیه مى خوانیم که امام صادق (علیه السلام ) فرمود:

آکل الربا لا یخرج من الدنیا حتى یتخبطه الشیطان یعنى ، رباخوار از دنیا بیرون نمى رود مگر این که به نوعى از جنون مبتلا خواهد شد.


منبع:

تفسیر نمونه

مجلسی با هفتاد دعوتنامه در شبانه روز!!

يكشنبه, ۱۶ فروردين ۱۳۹۴، ۰۷:۰۸ ق.ظ

در هر شبانه روز پنج نماز واجب داریم و در هر نمازى سفارش به اذان و اقامه شده است .

در این دو نداى آسمانى جمعا:
بیست مرتبه ((حىّ على الصلوة ))
بیست مرتبه ((حىّ على الفلاح ))
بیست مرتبه ((حىّ على خیرالعمل ))
و ده مرتبه ((قد قامت الصّلوة )) مى گوئیم .

با توجّه به اینکه مراد از ((فلاح )) و ((خیرالعمل )) در اذان و اقامه همان نماز است ، هر مسلمانى در هر شبانه روز هفتاد مرتبه با کلمه ((حىّ)) به خود و دیگران ، تلقین شتاب به سوى نماز مى کند و براى انجام هیچ عبادتى این همه هیاهو و تشویق وارد نشده است! به خصوص که سفارش ‍ شده اذان را بلند بگوئید و با صداى زیبا بگوئید.


منبع:

یکصد و چهارده نکته در باره نماز
 قرائتى

احکام * شادی و نشاط *

يكشنبه, ۱۶ فروردين ۱۳۹۴، ۰۶:۵۵ ق.ظ

شادی و نشاط همچون سایر نیازها و رفتارهای انسان دارای احکام و آداب خاصی است . برخی از شرائط شادی از این قرار است:

1 . پرهیز از گناه:

در مجالس شادی باید از گناه و معصیت پرهیز کرد .

امیرالمؤمنین(ع) :

... و کل یوم لایعصى الله فیه فهو عید - جامع آیات و احادیث موضوعى نماز ، مؤ لف : عباس عزیزى - و هر روزی که در آن معصیت خدا نشود آن روز روز عید ( و شادمانی ) است!

امام صادق علیه السلام فرمودند:

« لا ینبغی للمؤمن ان یجلس مجلسا یعصی الله فیه ولایقدر علی تغییره; (1) سزاوار نیست مؤمن در مجلسی بنشیند، که در آن معصیت خدا می شود و او نمی تواند آن را تغییر دهد

2 . پرهیز از آزار مؤمنین:

یکی از شرائط شادی و تفریح این است که با اذیت و آزار دیگران همراه نباشد .

متاسفانه امروزه بسیاری از شادیها همراه با اذیت و آزار دیگران است!

مانند: بلند کردن صدای موسیقی، انفجارهای تفریحی در شبهای شادی و ...

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمودند:

« من آذی مؤمنا فقد آذانی; (2) کسی که مؤمنی را آزار دهد، مرا آزار داده است

هشام بن سالم گوید، از امام صادق علیه السلام شنیدم که می فرمود:

خداوند می فرماید: « لیاذن بحرب منی من آذی عبدی المؤمن; (3) آن کس که بنده مؤمن مرا بیازارد، با من اعلان جنگ می دهد

3 . پرهیز از لهویّات :

در آیین اسلام، بازی و سرگرمیهای زیانبار و غفلت زا ممنوع است .

ساعتها نشستن پای برنامه های فاقد پیامی درست! ساعتها اینترنت گردی بدون غرضی صحیح! ساعتها حرفهای یک من یک غاز! و به طور کلی اوقات را به بطالت گذراندن ممنوع است!

بسم الله الرحمن الرحیم
اقْتَرَبَ لِلنَّاسِ حِسَابُهُمْ وَهُمْ فِی غَفْلَةٍ مُعْرِضُونَ (1) مَا یَأْتِیهِمْ مِنْ ذِکْرٍ مِنْ رَبِّهِمْ مُحْدَثٍ إِلَّا اسْتَمَعُوهُ وَهُمْ یَلْعَبُونَ (2) لَاهِیَةً قُلُوبُهُمْ ... - سوره انبیاء - حساب مردم به آنها نزدیک شده اما آنها در غفلتند و رویگردانند! هر یادآورى تازه اى از طرف پروردگارشان براى آنها بیاید با لعب و شوخى به آن گوش فرا میدهند. در حالى که قلوبشان در لهو و بیخبرى فرو رفته است...

( آنها از نظر ظاهر همه مسائل جدى را لعب و بازى و شوخى میپندارند (چنانکه جمله یلعبون به صورت فعل مضارع و مطلق به آن اشاره مى کند) و از نظر باطن گرفتار لهو و اشتغال فکر به مسائل بی ارزش و غافل کننده هستند. و طبیعى است چنین کسانى هرگز راه سعادت را نخواهند یافت - تفسیر نمونه - )


خیر الناس...

يكشنبه, ۱۶ فروردين ۱۳۹۴، ۰۶:۳۰ ق.ظ

قال رسول اللّه صلی الله علیه و آله :

« خَیْرُ النّاسِ مَنْ انْتَفَعَ بِهِ النّاسُ - بحارالانوار، ج72، ص23 - بهترین مردم کسی است که مردم از او سود و بهره برند

در قرآن کریم خداوند در یک مورد به پیامبر می فرماید:

« لَعَلَّکَ باخِعٌ نَفْسَکَ اَلاّ یَکُونُوا مُؤْمِنینَ » - شعراء/ 3 - « مبادا خودت را در اندوه اینکه مردم ایمان نمی آورند هلاک کنی!! ».

این مسئله نشان می دهد که رسول خدا صلی الله علیه و آله همه زندگی اش را برای حل مشکل مردم و تعالی آنها وقف کرده بود و شب و روز به فکر هدایت و ارشاد آنان بود.

خود حضرت فرمودند:

« هر کس حاجت مؤمنی را برآورده کند، خدا حاجتهای او را برآورده می کند، که کمترین آنها بهشت است.» - بحار الانوار، ج71، ص385 -

یکی از طلاب نقل می کند:

به مغازه سبزی فروشی رفته بودم، دیدم مرحوم حاج میرزا علی قاضی (استاد عرفان علامه طباطبایی) خم شده و مشغول جمع کردن کاهوهای پلاسیده و خشن است. بعد از آنکه آنها را خرید به دنبال او رفتم و علت این کار را سؤال کردم. فرمود:

این فروشنده انسان شریف و محتاجی است و من چون نمی خواهم چیزی بلاعوض به او بدهم تا عزت و شرف او پایمال شود و نیز برای اینکه به کمک بلاعوض عادت نکند، از این کاهوهایی که خریداری ندارد و در نهایت برای فروشنده ضرر است برمی دارم، تا هم از ضرر او جلوگیری کنم و هم به این وسیله کمکش کنم. ضمن اینکه برای من هم فرقی نمی کند که کاهوهای لطیف و نازک بخورم یا کاهوهای پلاسیده و کلفت!! - سیمای فرزانگان، ص349 -

ابان بن تغلب می گوید:

همراه امام صادق (ع ) طواف کعبه مى نمودم ، یکى از شیعیان با من ملاقات کرد، و از من در خواست رفع حاجتى نمود، گفت :(با من براى حاجتى بیا).
او به من اشاره مى کرد، ولى من مى خواستم به طواف ادامه دهم ، و خوش نداشتم به او توجه کنم ، و همراهى با امام صادق (ع ) را رها نمایم ، باز دیدم آن شخص به من اشاره کرد.
امام صادق (ع ) او را دید، و به من فرمود: (اى ابان ! آیا تو را مى طلبد؟)
گفتم : آرى .
فرمود: نزد او برو.
گفتم : آیا طوافم را بشکنم ؟
فرمود: آرى .
گفتم : گر جه طواف واجب باشد؟
فرمود: آرى ، (بشکن و برو ببین او چه نیازى دارد؟)
ابان مى گوید:
طواف را رها کردم و همراه آن شیعه نیازمند رفتم ، و سپس باز گشتم و به محضر امام صادق (ع ) رسیدم ، و از آن حضرت پرسیدم :
(به من خبر بده ، حق مؤ من بر مؤ من چه اندازه است ؟)
امام : اى ابان ، از این پاسخ بگذر! (زیرا بسیار مهم است و تو طاقت اداى آن را ندارى ).
ابان : چرا قربانت گردم ؟
سپس ابان همواره سؤ ال فوق را تکرار کرد، سر انجام امام صادق (ع ) فرمود:
(اى ابان ! آیا نصف اموالت را به آن نیازمند مى دهى ؟) وقتى آن حضرت چهره مرا دگرگون دید! فرمود:
اى ابان آیا نمى دانى که خداوند، مؤ منانى را که ایثارگرند و دیگران را بر خودشان ترجیح مى دهند (به بزرگى ) یاد فرموده است (در آنجا که در شاءن مؤ منان انصار مى گوید:
و یوثرون على انفسهم و لو کان بهم خصاصة
(آنان (انصار)، مهاجران را بر خود مقدم مى دارند، هر چند خود شدیدا فقیر باشند.) (حشر - 9)
ابان : آرى ، خداوند چنین فرموده است .
امام :
آگاه باش که اگر نصف اموالت را به او بدهى ، تازه او را بر خودت ترجیح نداده اى ، بلکه به مساوات با او رفتار نموده اى ، وقتى به او ایثار کرده اى (و طبق آیه فوق ، ایثارگر هستى ) که از نصف دیگر اموالت نیز چیزى به او بدهى (تا اموال او بر تو، ترجیح یابد)!!  - داستانهاى اصول کافى ، محمد محمدى اشتهاردى -

سود دنیا و دین اگر خواهی        مایه هر دوشان نکوکاری است
راحت بندگان حق جستن          عین تقوا و زهد و دینداری است

(ابن یمین)

نکته جالب اینکه از نظر روانشناسی هم ثابت شده که :

انسانها تشنه محبت اند و از دشمنی و بدخواهی گریزان اند. در معاشرتها هیچ عاملی به اندازه خدمت و یاری رساندن به دیگران جلب کننده دلها و محبتها نیست، لذا وقتی محبت به میان آمد، کدورتها و دشمنیها از میان انسانها رخت برمی بندد و آنان به سمت صلاح کشیده می شوند.


منبع:

واحد احیای سنت های حسنه

با دخل و تصرف


سلاماً سلاماً

شنبه, ۱۵ فروردين ۱۳۹۴، ۱۰:۲۷ ب.ظ

مهدی عباسی، سومین خلیفه عباسی بود.

او پسر منحرفی به نام ابراهیم داشت که به حضرت علی علیه السلام کینه خاصی داشت.

وی روزی نزد مأمون ( هفتمین خلیفه عباسی ) آمد و به او گفت:

در خواب، علی علیه السلام را دیدم که با هم راه می رفتیم تا به پلی رسیدیم. او مرا در عبور از پل، مقدم داشت!

من به او گفتم:

تو ادعا می کنی که امیر بر مردم هستی؛ ولی ما از تو به مقام امارت و پادشاهی سزاوارتریم!

مأمون گفت: آن حضرت به تو چه پاسخی داد؟

ابراهیم گفت:

چند بار به من سلام کرد و گفت: سلاماً... سلاماً !

مأمون گفت:

او تو را نادانی که قابل پاسخ نیستی ، معرفی کرده است!!! چرا که قرآن در توصیف بندگان خاص خود می فرماید:

"و عِبادُ الرَّحْمنِ الَّذینَ یَمْشونَ عَلَی الأرْضِ هوْناً وإذا خاطَبَهُمُ الجاهلونَ قالُوا سَلاماً"؛(5)

"بندگان [خاص خداوند] رحمان، کسانی هستند که با آرامش و بی تکبر بر زمین راه می روند و هنگامی که جاهلان آنها را مخاطب سازند [و سخنان نابخردانه گویند]، به آنها سلام می گویند [و با بی اعتنایی و بزرگواری می گذرند]."

 

منبع:

مبلغان ش 81

آرزوی حضرت مریم (س)

شنبه, ۱۵ فروردين ۱۳۹۴، ۱۰:۱۵ ب.ظ

بعد از آنکه حضرت مریم علیهاالسلام از دنیا رفت، حضرت مسیح علیه السلام جنازه مادرش را به خاک سپرد.

سپس روح مادر را در خواب دید، از او پرسید:

مادر! آیا هیچ آرزویی داری؟

مریم علیهاالسلام پاسخ داد:

آرزویم این است که :

در دنیا بودم و شبهای سرد زمستانی به مناجات و عبادت در درگاه خدا به بامداد می رساندم! و روزهای گرم تابستانی را روزه می گرفتم!


منبع:

حکایتهای شنیدنی، ج5، ص62

بفرمایید مُهـــــر

شنبه, ۱۵ فروردين ۱۳۹۴، ۱۰:۰۴ ب.ظ

مقدمه :
1. سجده به معنای عام تجلّیگاه تذلّل و فروتنی موجودات در برابر معبود (آفریدگار جهان) است؛ چنان که در فرهنگ قرآنی همه موجودات جهان هستی برای حق تعالی سجده می کنند. قرآن می فرماید: "وَللَّهِ یَسْجُدُ مَنْ فِی السَّمواتِ وَ الْاَرْضِ"(1)؛ "هر که در آسمانهاو زمین است، برای خدا سجده می کند."
در دیدگاه دینی، اظهار فروتنی و سجده "عبد" در برابر معبود، نقطه اوج در مسیر "عبودیت" به شمار می رود.
2. همه مسلمانان بدون هیچ اختلافی تنها به منظور ابراز تذلّل در مقابل پروردگار متعال و انجام فرمان او، و برای خشنودی و رضایت او "سجده" می کنند و پیشانی بر زمین می گذارند.
3. سجده به معنای ویژه آن که در فقه و احکام عملی اسلام وارد شده، مورد اتفاق مسلمانان جهان است و از جمله موارد وجوبی آن در نماز است که در هر رکعت از نمازهای واجب، انجام دو سجده واجب می باشد.
4. آیین مقدس اسلام که کامل ترین شرایع و ادیان پیشین و عصاره آنهاست، با تشریع نماز به حس فطری انسانها، جلوه خاصی بخشیده و چون نماز یک امر عبادی "توقیفی" است، طبعاً تمام خصوصیات آن در اختیار شارع مقدس است و در فقه امامیه ثابت شده است که نمازگزار، تنها بر زمین (سنگ و خاک و یا روییدنی غیر خوردنی و پوشیدنی) باید سجده کند.
و از آنجا که غالباً چنین شرطی (سجده بر سنگ و خاک و...) در خانه ها و مراکز کار و در وسائل نقلیه فراهم نیست، لذا پیروان اهل بیت علیهم السلام، قطعه خاکی را در قالبهای خاصی به همراه خود نگه می دارند تا به هنگام نماز بر خاک سجده کنند و شرط لازم را تحصیل نمایند و این نه تنها بدعت نیست، بلکه انجام یک فریضه است.
5. میان دو جمله "السُّجُودُ عَلَیه؛ سجده بر آن" و "السُّجُودُ لَهُ؛ سجده برای آن" فرق روشنی است؛ اگر سجده بر چیزی می کنیم، معنایش این نیست که آن چیز را می پرستیم.
به عبارت دیگر، بین جمله "السُّجُود للَّهِ" و "السُّجُودُ علی الاَْرض" تفاوت روشنی وجود دارد. برخی میان این دو تعبیر فرقی نمی گذارند و سؤال می کنند که چرا شیعیان بر مهر سجده می کنند؟ آیا این شرک به خدا نیست؟
به طور مسلّم، معنا و مفاد "السُّجودُ لِلّه" این است که "سجده برای خداست" در حالی که معنای "السُّجُود علی الارض" آن است که "سجده بر زمین صورت می گیرد" و سجده بر زمین (خاک و سنگ و گیاهان" معنایش پرستش آنها نیست، بلکه سجود و پرستش برای خدا به وسیله خضوع تا حد خاک است. بنابراین، "سجده بر تربت" غیر از "سجده برای تربت" است.

دلائل سجده بر زمین و گیاه :
گاهی دیده می شود از طرف علماء وهّابی، و حتی بعضی از علماء دیگر اهل سنّت به شیعیان اشکال می گیرند که چرا شیعه فقط به خاک و برخی گیاهان سجده می کند؟ به جهت پاسخ به این شبهه و اثبات حقّانیت عمل شیعه دلائلی را از منابع اهل سنّت می آوریم و ابتدا در پاسخ به این پرسش، یادآور می شویم:
همان گونه که اصل یک عبادت باید از جانب شرع مقدس برسد، کیفیت اجزاء و شرائط آن نیز باید از جانب شارع مقدس اعلام شود و از آنجا که رسول خداصلی الله علیه وآله پیام آور و مخبر صادق از طرف خداوند متعال است، لذا گفتار، رفتار، امضاء و رضایت او برای ما مکلّفین حجت است و ما باید به آنچه که رسول خداصلی الله علیه وآله حکم و عمل کرده است، عمل کنیم و رسول خداصلی الله علیه وآله، به حکم قرآن کریم، بهترین اسوه و الگوی همه انسانهای وارسته است؛ چنان که می فرماید:
"لَقَدْ کانَ لَکُمْ فِی رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَنْ کانَ یَرْجُوا اللَّهَ وَالْیَوْمَ الآْخِرَ وَذَکَرَ اللَّهَ کَثِیراً"(2)؛ "همانا، پیامبر خداصلی الله علیه وآله برای شما اسوه و الگویی نیکو ست، برای کسانی که به خداوند و روز رستاخیز، امیدوارند و خدا را بسیار یاد می کنند."
از این رو، در مسئله سجده نیز پیش از هر چیز باید از سنت و سیره رسول خداصلی الله علیه وآله پیروی کنیم و سیره آن حضرت را سر مشق خود قرار بدهیم.
اکنون در پرتو روایات اسلامی - به ویژه احادیث کتب اهل سنّت - روش قولی و عملی رسول خداصلی الله علیه وآله را مورد بررسی قرار می دهیم که هر دو حاکی از آن است که پیامبرصلی الله علیه وآله بر زمین (خاک) و بر اشیاء ساخته شده از برخی گیاهان، مانند حصیر، سجده می کرده اند. و این درست همان راهی است که شیعه به پیروی از رسول خداصلی الله علیه وآله می پیماید. بنابراین، سزاوار است روایات را در دو بخش ذیل تقسیم کنیم:
1. روایاتی که حاکی از امر پیامبرصلی الله علیه وآله به سجده بر خاک است (سنت قولی).
2. احادیثی که پیرامون سجده کردن خود پیامبرصلی الله علیه وآله بر زمین و اجزاء برخی گیاهان، مانند حصیر است (سیره عملی).

روایات دسته اول :
الف. گروهی از محدثان اسلامی، از رسول خداصلی الله علیه وآله چنین روایت کرده اند که فرمود:
"جُعِلَت لِیَ الْاَرْضُ مَسْجِداً وَ طَهُوراً؛(3) زمین سجده گاه و مایه پاکیزگی برای من قرار داده شده است."
از آنجا که این حدیث به طور متواتر در منابع شیعه و سنی نقل شده(4) و مورد قبول همه علماء مسلمان می باشد، به روشنی معلوم می گردد که سطح زمین، اعم از: خاک، سنگ، ریگ و گیاه آن، اصل در سجود است و بدون عذر موجه نباید از آن، تعدّی کرد. و نیز از واژه "جَعَلَ" که در اینجا به معنای تشریع و قانونگذاری است، به خوبی آشکار می شود که این مسئله، یک حکم الهی برای پیروان آیین مقدس اسلام است و بدین ترتیب، مشروع بودن سجده بر زمین و اجزاء آن، ثابت می شود.
ب. از پیامبرصلی الله علیه وآله چنین نقل شده است که:
[روزی ] حضرت مشاهده کردند که "صُهیب" هنگام سجود، از خاک پرهیز می کند، فرمود:
"تَرِّبْ وَجْهَکَ یا صُهَیْبُ"(5)؛ صُهیب، صورت خود را بر خاک بگذار!"
ج. امّ سلمه (همسر پیامبر) از آن حضرت روایت می کند که فرمود:
"تَرِّبْ وَجْهَکِ للَّهِ ِ؛(6) صورت خود را برای خدا، بر خاک بگذار!"
از واژه "ترّب" در سخن پیامبرصلی الله علیه وآله دو نکته روشن می شود: یکی آنکه باید انسان به هنگام سجده، پیشانی خود را به روی "تراب" یعنی خاک بگذارد و دیگر آنکه کلمه "ترّب" (که از ماده "تراب" به معنای خاک است) صیغه امر است و فعل امر دلالت بر وجوب می کند.
د. پیامبر گرامی صلی الله علیه وآله به "معاذ" فرمود: "عَفِّرْ وَجْهَکَ فِی التُّرابِ؛(7) صورت خود را بر خاک بگذار!"
ه . پیامبر گرامی صلی الله علیه وآله به شخصی به نام رباح فرمود:
"یا رِباحُ تَرِّبْ؛(8) ای رباح! پیشانی خود را بر خاک بگذار!"
و. پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله فرمود: "هر گاه یکی از شما نماز گذارد، باید پیشانی و بینی خود را بر زمین نهد تا خضوع و تذلّل وی آشکار گردد."(9)
از واژه "ترّب" و "عفّر" که صیغه امر است، استفاده می شود که هنگام سجده باید پیشانی را روی خاک گذاشت.

روایات دسته دوم :
بعضی از احادیثی که دلالت بر سیره و عمل پیامبرصلی الله علیه وآله در سجده بر زمین و اجزاء برخی از گیاهان، مانند حصیر دارند، عبارت اند از:
1. وائل بن حجر می گوید:
"رَأَیْتُ النَّبِیَ صلی الله علیه وآله اِذا سَجَدَ وَضَعَ جَبْهَتَهُ وَ أَنْفَهُ عَلَی الأَرْضِ؛(10) پیامبر وحی را دیدم که هنگام سجده، پیشانی و بینی خود را بر زمین می نهاد."
2. ابن عباس می گوید:
"اِنَّ النَّبِیَ صلی الله علیه وآله سَجَدَ عَلَی الْحَجَرِ؛(11) پیامبر گرامی صلی الله علیه وآله بر سنگ سجده کرد."
3. احمد بن شعیب نسائی در سنن خود از ابو سعید خدری که از صحابه پیامبر است، چنین حکایت می کند:
"با دو چشم خویش، اثر آب و گِل را بر پیشانی و بینی رسول خداصلی الله علیه وآله مشاهده کردم."(12)
این روایت، التزام پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله در سجده بر خاک را نشان می دهد که حتی آن حضرت در روزهای بارانی نیز سجده بر خاک را ترک نمی کردند و بدون اینکه چیزی را بین زمین و پیشانی، واسطه قرار بدهند، بر خاک سجده می کردند و این اوج عبودیت و بندگی پیامر عظیم الشأن اسلام صلی الله علیه وآله را نسبت به خداوند عزیز و جلیل، می رساند.
4. انس بن مالک و ابن عباس و برخی از همسران پیامبرصلی الله علیه وآله مانند: عایشه و امّ سلمه و میمونه، چنین روایت کرده اند: "پیامبرصلی الله علیه وآله بر خمره (که نوعی حصیر بود و از لیف درخت خرما ساخته می شد) سجده می کرد."(13)
5. ابو سعید - از صحابه رسول خداصلی الله علیه وآله - می گوید:
"به محضر پیامبرصلی الله علیه وآله وارد شدم، در حالی که بر حصیری نماز می گزارد."(14)
و از طرفی گفتار و رفتار صحابه و تابعان پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله نیز گویای سنت و سیره آن حضرت است.
6. در سنن کبری، بیهقی از امیر مؤمنان علی علیه السلام چنین روایت می کند:
"هر گاه یکی از شما سجده کند باید عمامه خود را از پیشانیش کنار زند."(15)
7. جابر بن عبداللَّه انصاری می گوید:"با پیامبر گرامی نماز ظهر می گزاردم، مشتی سنگریزه برگرفته، در دست خود نگه داشتم تا خنک شود و به هنگام سجده پیشانی بر آنها گذاردم و این به خاطر شدت گرما بود."(16)
8. رزین می گوید: "علی بن عبداللَّه بن عباس به من نوشت: لوحی از سنگهای کوه مروه را برای من بفرست تا بر آن سجده کنم."(17)
9. ابی امیه می گوید:"ابوبکر بر زمین سجده می کرد (یا نماز می خواند)... ."(18)
10. ابو عبیده می گوید: "ابن مسعود، جز بر زمین بر چیز دیگری سجده نمی کرد (یا نماز نمی گزارد.)"(19)

و در پایان به دو نمونه از روایت پیشوایان معصوم علیهم السلام که قرین جدا ناپذیر قرآن می باشند، تبرّک می جوییم:
الف. امام صادق علیه السلام می فرماید: "اَلسُّجُودُ عَلَی الْاَرْضِ فَریضةٌ وَ عَلَی الْخُمْرَةِ سُنّةٌ؛(20) سجده بر زمین، حکم الهی و سجده بر حصیر، سنت [پیامبر] است."
ب. "عَنْ هِشامِ بْنِ الْحَکَمِ قالَ قُلْتُ لِأبی عَبْدِاللَّهِ علیه السلام اَخبِرْنی عَمّا یَجُوزُ السُّجُودُ عَلَیْهَ وَ عَمّا لا یَجُوزُ
قالَ السُّجُودُ لا یَجُوزُ اِلاَّ عَلَی الْأرْضِ أَوْ ما اَنْبَتَتِ الاَْرْضُ اِلاَّ ما أُکِلَ أَوْ لُبِسَ فَقُلْتُ لَهُ جُعِلْتُ فِداکَ مَا الْعِلَّةُ فی ذلِکَ قالَ لِأَنَّ السُّجُودَ هُوَ الْخُضُوعُ للَّهِ ِ عَزَّ وَ جَلَّ فَلا یَنْبَغی أنْ یَکُونَ عَلی ما یُؤْکَلُ وَ یُلْبَسُ لِأَنَّ اَبْناءَ الدّنْیا عَبیدُ ما یَأکُلُونَ وَ یَلْبَسُونَ و السَّاجِدُ فی سُجُودِهِ فی عِبادَةِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَلا یَنْبَغی أَنْ یَضَعَ جَبْهَتَهُ فی سُجُودِهِ عَلی مَعْبُودِ اَبْناءِ الدُّنْیا الَّذینَ اغْتَرَّوا بِغُرُورِها وَ السُّجُودُ عَلیَ الْاَرْضِ اَفْضَلُ لِأَنَّهُ أَبْلَغُ فِی التَّواضُعِ وَ الْخُضُوعِ للَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ؛(21)
"هشام بن حکم می گوید: از امام صادق علیه السلام درباره آنچه سجده بر آنها صحیح است و آنچه صحیح نیست، پرسیدم. حضرت فرمود: سجده تنها باید بر زمین و آنچه می رویاند جز خوردنیها و پوشیدنیها - انجام گیرد. گفتم: فدایت گردم! سبب آن چیست؟ فرمود: سجده، خضوع و اطاعت برای خداوند عزیز و جلیل است و شایسته نیست بر خوردنیها و پوشیدنیها صورت پذیرد؛ زیرا دنیاپرستان، بردگان خوراک و پوشاک خودند، در حالی که سجده کننده به هنگام سجده، در حال پرستش خدای عزیز و جلیل به سر می برد. پس سزاوار نیست پیشانی خود را بر آنچه که معبود دنیاپرستان فریب خورده دنیاست، قرار دهد و سجده کردن برزمین، بالاتر و برتر است؛ زیرا با فروتنی و خضوع در برابر خدای بزرگ، تناسب بیشتری دارد."
این روایت، به روشنی گواه آن است که سجده کردن بر خاک، تنها بدان جهت است که چنین کاری با تواضع و فروتنی در برابر خداوند یگانه، سازگارتر است.

نتیجه :
از مجموع روایات گذشته معلوم می شود که نه تنها روایات اهل بیت علیهم السلام بلکه سنت رسول خداصلی الله علیه وآله و رفتار صحابه و تابعان آن حضرت بر لزوم سجده بر زمین و آنچه از آن می روید، (غیر از خوردنیها و پوشیدنیها) گواهی می دهد. علاوه بر آن، قدر مسلّم آن است که سجده کردن بر خاک و اشیاء یاد شده جایز است، در حالی که جایز بودن سجده بر سایر چیزها، مورد تردید و اختلاف است. بنابراین، به مقتضای احتیاط که راه نجات و رستگاری است، سزاوار است در سجده کردن، بر خاک و چیزهای روییدنی اکتفا شود.

دو مناظره خواندنی :

1. یکی از مراجع تقلید می گوید:
روزی در مسجد النّبی در مدینه، نماز صبح را به جا آورده و در آن روضه مقدّسه در کنار منبر نشسته بودم و آیاتی از قرآن را تلاوت می کردم. در این میان، یک نفر مرد شیعی به آنجا آمد و در طرف چپ من ایستاد و مشغول نماز شد. در جانب راست من، دو نفر که ظاهراً از اهالی مصر بودند، به ستون مسجد تکیه داده و نشسته بودند. آن مرد شیعی، در بین نماز، دست در جیب خود کرد تا مهر تربت یا سنگی را در آورد و در سجود، بر آن سجده کند.
یکی از آن دو نفر که به ستون تکیه کرده بودند، به رفیق خود گفت: "این عجمی را نگاه کن که می خواهد بر سنگ سجده کند!"
مرد شیعی به رکوع رفت و پس از رکوع، بر سجده رفت و پیشانی خود را روی قطعه سنگی نهاد. ناگهان دیدم یکی از آن دو نفر با شتاب برخاست و به سوی آن مرد شیعی رفت تا به او اعتراض کند و سنگ را از زیر پیشانی او بردارد. قبل از آنکه به او برسد، دستش را گرفتم و به او گفتم:
چرا نماز مرد مسلمانی را باطل می کنی که در این مکان شریف در کنار قبر منوّر رسول خداصلی الله علیه وآله نماز می خواند؟
گفت: او می خواهد روی سنگ سجده کند.
گفتم: مگر چه مانعی دارد که او بر سنگ سجده کند؟ من هم بر سنگ سجده می کنم.
گفت: چرا و برای چه؟
گفتم: او شیعه و پیرو مذهب جعفری است. من هم معتقد به مذهب جعفری هستم. آیا جعفر بن محمد، امام صادق علیه السلام را می شناسی؟
گفت: آری.
گفتم: آیا او از اهل بیت رسول اکرم صلی الله علیه وآله است؟
گفت: آری.
گفتم: او رئیس و پیشوای مذهب ماست و می گوید: "سجده بر این فرشها و زیلوها جایز نیست، بلکه باید بر چیزهایی که از اجزاء زمین است، سجده کرد."
مرد سنّی اندکی سکوت کرد و سپس گفت: دین یکی است و نماز یکی است.
گفتم: اگر دین یکی است، نماز یکی است، پس چرا شما اهل تسنّن در نماز هنگام قیام چند گونه نماز می خوانید؛ بعضی از شما (مانند مذهب مالکی) دستهای خود را آزاد می گذارید و بعضی دیگر از شما دستها را به سینه می چسبانید، با اینکه دین یکی است و نمازی که رسول خداصلی الله علیه وآله انجام می داد، به یک شکل بود. شما در پاسخ این سؤال می گویید: ابو حنیفه یا شافعی یا مالک، یا احمد بن حنبل، چنین و چنان گفته اند (با اشاره دست، چگونگی نماز آنها را به او فهماندم).
او گفت: آری، آنها چنین گفته اند.
گفتم: جعفر بن محمد، امام صادق علیه السلام رئیس مذهب ما که اعتراف کردی او از خاندان رسالت است، به ما چنین فرموده است. با توجه به اینکه "اَهْلُ الْبَیْتِ اَدْری بِمافِی الْبَیْتِ؛ اهل خانه به آنچه که در خانه هست، آگاه تر می باشند"، بستگان رسول خداصلی الله علیه وآله به دستورهای آن حضرت، از دیگران، با خبرتر هستند. آگاهی امام صادق علیه السلام به دستورهای پیامبرصلی الله علیه وآله، از ابو حنیفه بیشتر است. او می فرماید: باید در نماز بر اجزاء زمین، سجده کرد، ولی سجده کردن بر پشم و پنبه جایز نیست. اختلاف بین ما و شما همانند اختلاف خود شما در چگونگی دستها هنگام قیام نماز است، که اختلافات در فروع دین است، نه در اصول دین و هیچ گونه ربطی به شرک ندارد.
سخن که به اینجا رسید، همه کسانی که از اهل تسنّن در آنجا بودند و مذاکرات ما را می شنیدند، مرا تصدیق و او را سرزنش کردند و به او گفتند: چرا به این مسلمانی که طبق عقیده و مذهب خود، نماز خوانده، تندی کرده ای؟ و از من عذر خواهی کردند.(22)
به راستی چقدر کار علماء وهّابی شگفت آور است؛ آنها تصور می کنند که شیعیان، تربت را می پرستند. بدین ترتیب، مردم عوام را فریفته، به آنها القاء می کنند که سجده بر تربت حسینی یا سجده بر سنگ و چوب یا سایر اجزاء زمین، شرک است. ما از آنها می پرسیم: سجده بر سنگ یا مهری که از خاک درست شده، با سجده بر فرش و حصیر، چه فرقی دارد که شما سجده بر حصیر و فرش را شرک نمی دانید، ولی سجده بر سنگ و مهر را شرک می دانید؟

2. یکی از علماء اهل تسنّن که از فارغ التحصیلان دانشگاه "اَلاَزهر" مصر است، به نام "شیخ محمد مرعی انطاکی" از اهالی سوریه، بر اثر تحقیقات دامنه دار به مذهب تشیّع گرایید و در کتابی به نام "لماذا اخترت مذهب الشیعة" علل گرایش خود را با ذکر مدارک متقن ذکر کرد. در اینجا به یکی از مناظرات او با دانشمندان اهل تسنّن پیرامون سجده بر مهری که از تربت حسینی است، توجه کنید:
محمد مرعی در خانه اش بود، چند نفر از دانشمندان اهل تسنّن که بعضی از آنها از دوستان سابق او در دانشگاه الازهر بودند، به دیدار او آمدند و در آن دیدار، بحث و گفتگوی زیر رخ داد:
دانشمندان: شیعیان بر تربت حسینی سجده می کنند. آنها به همین علت که بر مهر تربت حسینی سجده می کنند، مشرک هستند.
محمد مرعی: سجده بر تربت، شرک نیست؛ زیرا شیعیان بر تربت سجده می کنند، نه اینکه برای تربت سجده کنند. اگر به پندار شما به فرض محال، در درون آن تربت چیزی وجود دارد و شیعیان به خاطر آن چیز، آن راسجده می کنند، نه اینکه بر آن سجده نمایند، البته چنین فرضی شرک است، ولی شیعیان برای معبود خود که خدا باشد، سجده می کنند. نهایت اینکه هنگام سجده برای خدا، پیشانی را بر تربت می گذارند.
به عبارت روشن تر: حقیقت سجده، نهایت خضوع در برابر خداست، نه در برابرمهر تربت.
یکی از حاضران (به نام حمید): احسن بر تو که تجزیه و تحلیل زیبایی کردی، ولی این سؤال برای ما باقی می ماند که چرا شما شیعیان، اصرار دارید که بر تربت حسینی سجده کنید؟ چرا بر سایر چیزها سجده نمی کنید، همان گونه که بر تربت سجده می کنید؟
محمد مرعی: اینکه ما بر خاک سجده می کنیم، براساس حدیثی است که مورد اتفاق همه فرقه های اسلامی است که پیامبرصلی الله علیه وآله فرمود: "جُعِلَتْ لِیَ الْاَرْضُ مَسْجِداً وَ طَهُوراً؛(23) زمین برای من سجده گاه و پاکیزه قرار داده شده است."
بنابراین، به اتفاق همه مسلمین، سجده بر خاک خالص جایز است. از این رو، ما بر خاک سجده می کنیم.
حمید: چگونه مسلمانان بر این امر اتفاق نظر دارند؟
محمد مرعی: هنگامی که رسول خداصلی الله علیه وآله از مکه به مدینه هجرت کرد، در همان آغاز، به ساختن مسجد دستور داد، آیا این مسجد فرش داشت؟
حمید: نه، فرش نداشت.
محمد مرعی: پس پیامبرصلی الله علیه وآله و مسلمانان بر چه چیزی سجده می کردند؟
حمید: بر زمینی که از خاک، فرش شده بود، سجده می کردند.
محمد مرعی: بعد از رحلت پیامبرصلی الله علیه وآله مسلمانان در عصر خلافت ابو بکر و عمر و عثمان بر چه چیزی سجده می کردند؟ آیا مسجد فرش داشت؟
حمید: نه، فرش نداشت. آنها نیز بر خاک زمین مسجد سجده می کردند.
محمد مرعی: بنابراین، به اعتراف شما، پیامبرصلی الله علیه وآله در همه نمازهای خود بر زمین سجده کرده است. مسلمانان در عصر او و در عصر بعد از او نیز چنین بودند. روی این اساس، قطعاً سجده بر خاک صحیح است.
حمید: اشکال من این است که شیعیان تنها بر خاک، سجده می کنند، آن هم خاکی که از زمینی گرفته و به صورت مهر درآورده اند. آن را در جیب خود می نهند و با خود حمل می کنند و در زمین دیگر می نهند و بر آن سجده می کنند.
محمد مرعی: اولاً به عقیده شیعه، سجده بر هر گونه زمین، خواه سنگ فرش باشد و خواه زمین خاکی باشد، جایز است.
ثانیاً نظر به اینکه شرط است محل سجده پاک باشد، پس سجده بر زمین نجس جایز نیست. از این رو، قطعه ای از گِل خشکیده (به نام مهر) را که از خاک پاک تهیه شده، با خود حمل می کنند تا در نماز بر خاکی که مطمئناً پاک و تمیز است، سجده کنند، با علم به اینکه آنها سجده بر خاک یا زمینی را که نجس بودن آن را نمی دانند، جایز می دانند.
حمید: اگر منظور شیعه، سجده بر خاک پاک خالص است، چرا مقداری از خاک را حمل نمی کنند، بلکه "مُهر" حمل می کنند؟
محمد مرعی: نظر به اینکه حمل خاک موجب آلودگی لباس می شود و خاک را در هر جا بگذارند، طبعاً دست و لباس، خاک آلود می شود، شیعیان همان خاک را با آب می آمیزند و گِل می کنند و سپس همان گل در قالب زیبا، خشک می شود و به صورت مُهر در می آید که دیگر حمل آن، زحمت نیست و موجب خاک آلودگی لباس و دست نخواهد شد.
حمید: چرا شما بر غیر خاک، مانند حصیر و قالی و زیلو و... سجده نمی کنید؟
محمد مرعی: گفتیم غرض از سجده، نهایت خضوع در برابر خداست، اینک می گوییم: سجده بر خاک، خواه خشکیده (مُهر) و خواه نرم، دلالت بیشتری بر خضوع در برابر خدا دارد؛ زیرا خاک، ناچیزترین اشیاء است و ما بالاترین عضو بدن خود (یعنی پیشانی) را بر پایین ترین چیز (خاک) در حال سجده می نهیم تا با خضوع بیشتر، خدا را عبادت کنیم. از این رو، مستحب است که جای سجده پایین تر از جای دستها و پاها باشد تا بیانگر خضوع بیشتر گردد و همچنین مستحب است در سجده، سر بینی بر خاک نهاده شود تا دلالت بیشتر بر خضوع داشته باشد. بنابراین، سجده بر قطعه ای از خاک خشکیده (مُهر)، بهتر از سجده بر سایر اشیائی است که سجده بر آنها رواست؛ چرا که اگر انسان در سجده پیشانی خود را بر روی سجّاده گران قیمت یا بر قطعه طلا و نقره و امثال آنها و یا بر قالی و لباس گران بها بگذارد، از تواضع و خضوعش کاسته می شود و چه بسا هیچ گونه دلالتی برکوچکی بنده در برابر خدا نداشته باشد.
با این توضیح: آیا کسی که سجده بر خاک خشکیده (مُهر) می کند تا تواضع و خضوعش در پیشگاه خدا رساتر باشد، مشرک و کافر خواهد بود، ولی سجده بر چیزی (مانند قالی و ...) که زداینده تواضع است، تقرّب به خدا است؟ هر کس چنین تصور کند، تصور باطل و بی اساسی کرده است.
حمید: پس این کلمات چیست که بر روی مهر هایی که شیعه بر آنها سجده می کند، نوشته شده است؟
محمد مرعی: اولاً همه تربتها دارای نوشته نیست، بلکه بسیاری از آنها بدون نوشته است.
ثانیاً در بعضی از آنها نوشته شده "سُبْحانَ رَبِّی الْاَعْلی وَ بِحَمْدِهِ" که اشاره ای به ذکر سجده است ودر بعضی نوشته شده که این تربت از زمین کربلاگرفته شده. تو را به خدا سوگند! آیا این نوشته ها موجب شرک است؟ و آیا این نوشته ها تربت را از خاکی که سجده بر آن صحیح می باشد، خارج می کند؟
حمید: نه، هرگز موجب شرک و عدم جواز سجده بر آن نیست، ولی یک سؤال دیگر دارم وآن اینکه در تربت زمین کربلا، چه خصوصیتی وجود دارد که بسیاری از شیعیان، مقیّد هستند تا بر تربت حسینی، سجده کنند؟
محمد مرعی: رازش این است که در روایات ما از امامان اهل بیت علیهم السلام نقل شده که ارزش سجده بر تربت امام حسین علیه السلام از سایر تربتهای دیگر بیشتر است.
امام صادق علیه السلام فرمود: "اَلسُّجُودُ عَلی تُرْبَةِ الْحُسَیْنِ علیه السلام یَخْرِقُ الْحُجُبَ السَّبْعَ؛(24) سجده بر تربت حسین علیه السلام حجابهای هفتگانه را می شکافد. یعنی موجب قبولی نماز و صعود آن به سوی آسمان می گردد.
نیز روایت شده که "آن حضرت فقط بر تربت حسین علیه السلام سجده می کرد، به خاطر تذلّل و کوچکی در برابر خدای بزرگ."(25)
بنابراین، تربت حسین علیه السلام دارای یک نوع برتری است که در تربتهای دیگر، آن برتری نیست.
حمید: آیا نماز بر تربت حسین علیه السلام موجب قبول شدن نماز در پیشگاه خدا می شود، هر چند باطل باشد؟
محمد مرعی: مذهب شیعه می گوید: نمازی که فاقد یکی از شرائط صحّت باشد، باطل است و قبول نخواهد شد، ولی نمازی که دارای همه شرائط صحت است، اگر در سجده اش بر تربت امام حسین علیه السلام سجده گردد، موجب ارزش و ثواب بیشتری خواهد شد.
حمید: آیا زمین کربلا از همه زمینها، حتی از زمین مکّه و مدینه برتر است تا گفته شود که نماز بر تربت حسین علیه السلام از نماز بر همه تربتها برتر می باشد؟
محمد مرعی: چه مانعی دارد که چنین خصوصیتی را خداوند در تربت زمین کربلاقرار داده باشد.
حمید: زمین مکه که همواره از زمان آدم علیه السلام تاکنون، جایگاه کعبه است و زمین مدینه که جسد مطهّر پیامبرصلی الله علیه وآله را در بر گرفته است، آیا مقامی کمتر از مقام زمین کربلا دارند؟ این عجیب است! آیا حسین علیه السلام بهتر از جدّش پیامبرصلی الله علیه وآله است؟
محمد مرعی: نه هرگز، بلکه عظمت و شرافت حسین علیه السلام به خاطر عظمت مقام و شرافت رسول خداصلی الله علیه وآله است، ولی راز اینکه خاک کربلا برتری یافته، این است که امام حسین علیه السلام در آن سرزمین در راه دین جدّش به شهادت رسیده است. مقام حسین علیه السلام جزئی از مقام رسالت است، ولی نظر به اینکه آن حضرت و بستگان و یارانش، در راه خدا و برپاداری اسلام و استواری ارکان دین و حفظ آن از بازیچه هوسبازان، جانبازی کرده و به شهادت رسیده اند، خداوند متعال به خاطر آن، سه ویژگی به امام حسین علیه السلام داده است:
1. دعا در زیر قبّه مرقد شریفش به استجابت می رسد؛
2. امامان، از نسل او هستند؛
3. در تربت او، شفا هست.
آیا اعطاء چنین خصوصیتی به تربت حسین علیه السلام اشکالی دارد؟ و آیا معنی اینکه بگوییم: زمین کربلا از زمین مدینه برتری دارد، این است که بگوییم: امام حسین علیه السلام بر پیامبرصلی الله علیه وآله برتری دارد تا شما به ما اشکال کنید؟
احترام به تربت حسین علیه السلام احترام به خدا و جدّ امام حسین علیه السلام، یعنی رسول خداصلی الله علیه وآله است.
محمد مرعی می نویسد: وقتی که سخن به اینجا رسید، یکی از حاضران که قانع شده بود، در حالی که شادمان بود، برخاست و بسیار سخن مرا ستود و از من تمجید کرد و کتابهای شیعه را از من درخواست کرد و به من گفت: "گفتار تو بسیار به جا و شایسته است. من خیال می کردم که شیعیان، حسین علیه السلام را برتر از رسول خداصلی الله علیه وآله می دانند، اکنون حقیقت را دریافتم و از بیانات زیبا و گویای شما سپاسگزارم. از این پس، خودم مهری از تربت کربلا را همراه خود بر می دارم و بر آن نماز می خوانم.(26)



  • پاورقــــــــــــــــــــی


1) رعد/ 15.
2) احزاب / 21
3) صحیح بخاری، با مقدمه شیخ احمد محمد شاکر، انتشارات دار الجیل، بیروت، الجزء الاول، ج 1، باب تیمم، ص 91.
4) جهت اطلاع بیشتر به کتاب "سیرتنا و سنتنا" مرحوم علامه امینی، ص 126 مراجعه شود.
5) المصنف، لابی بکر عبدالرزاق بن همام الصّنعانی، با تعلیق حبیب الرحمن الاعظمی، من منشورات المجلس العلمی، ج 1، ص 391، ح 1528.
6) کنز العمال فی سنن الاقوال و الافعال، علی المتقی الهندی، مؤسسه الرسالة، بیروت، الطبعة الخامسة، 1405 ق، 1985 م، ج 7، ص 465، ح 19809.
7) ارشاد الساری، لشرح صحیح البخاری، شهاب الدین القسطلانی القاهری الشافعی، بهامشة صحیح مسلم بشرح النّووی، داراحیاء التراث العربی، بیروت، ج 1، ص 405؛ صحیح البخاری بشرح الکرمانی، ج 4، کتاب الصلاة، ص 45، ذیل حدیث 375.
8) الاصابه فی تمییز الصحابة، لابن حجر العسقلانی، دارالکتب العربی، بیروت، ج 1، ص 490، شماره 2562.
9) اِذا صَلّی أَحَدُکُمْ فَلْیَلْزَمُ جَبهَتَهَ وَ أَنْفَهَ الْأَرْضَ حَتّی تَخْرُجَ مِنْهُ الْرَّغْمَ." (النهایة فی غریب الحدیث و الاثر، لابن اثیر، مؤسسه اسماعیلیان، قم، چاپ چهارم، 1364، ج 2، ص 238.)
10) احکام القران، لابی بکر احمد بن علی الرازی الجصّاص الحنفی، دار الکتاب العربی، بیروت، ج 3، ص 209.
11) سیرتنا و سنتنا، علامه امینی، الطبعة الثانیة، سنة 1368، طهران، ص 126، به نقل از صحیح البخاری، ج 1، ص 163؛ سنن بیهقی، ج 2، ص 102.
12) بَصَرْتُ عَیْنایَ رَسُولَ اللَّه صلی الله علیه وآله عَلی جَبینهِ وَ أَنْفِهِ أَثَر الْمَاءِ وَ الطّینِ." (سنن النسائی، بشرح جلال الدین سیوطی، و حاشیة الامام السندی، دار احیاء التراث العربی، بیروت، ج 2، ص 208، السجود علی جبین.
13) عَنْ مَیْمُونةَ قَالَتْ کَانَ النَّبِیُ صلی الله علیه وآله یُصلِّی عَلیَ الْخُمْرَةِ." (فتح الباری، للعسقلانی الشافعی، داراحیاء التراث العربی، بیروت، چاپ دوم، 1402 ق، ج 1، ص 390.)
14) قالَ أبوسَعیدٍ: دَخَلْتُ عَلیَ رَسُولِ اللَّه صلی الله علیه وآله وَهُوَ یُصَلّی علی حصیرٍ." (السنن الکبری، للبیهقی، دارالصادر، بیروت، طبع اول، سنة 344 ق، ج 1، ص 212.)
15) اِذا کَانَ أَحَدُکُمْ یُصَلّی فَلْیَحسُرِ الْعِمامَةَ عَنْ جَبْهَتِهِ." (السنن الکبری، للبیهقی، با پاورقی الجوهر النّقی، دارالمعرفة، بیروت، ج 2، ص 105.)
16) کُنْتُ أُصَلّی الظُّهْرَ مَعَ رَسُول اللَّهِ صلی الله علیه وآله فَآخُذُ قَبْضَةً مِن الْحصاءِ لِتَبْرِد فی کَفّی أَضَعَهَا لِجَبْهَتِی أَسْجُدُ عَلیْهَا لِشِدّةِ الْحَرّ." (السنن الکبری، للبیهقی، دار صادر، بیروت، سنة 1344 ق، الطبعة الاولی، ص 439، کتاب الصلوة، باب ما روی فی التعجیل بها فی شدّة الحر.)
17) کَتَبَ اِلَیَّ عَلیُّ بْنُ عَبَّاسٍ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ، أنْ ابْعَثْ اِلیَّ بِلَوحٍ مِنْ اَحْجارِ الْمَروةِ أسْجُد عَلَیْهِ." (اخبار مکة (ازرقی)، ج 3، ص 151، به نقل از "رزین".)
18) اِنَّ أبابَکْرَ کَانَ یَسْجُدُ أوْ یُصَلّی عَلَی الْأرْضِ..." (المصنف، لابی بکر عبدالرزاق بن همام الصّنعانی، با تعلیق حبیب الرحمن الاعظمی، من منشورات العلمی، ج 1، ص 397، ح 1552.)
19) اِنَّ ابْنَ مَسْعُودٍ لایَسْجُدُ - أوْ قالَ: لایُصَلّی - اِلّا عَلَی الْارَضِ." (همان مدرک، ح 1553.)
20) وسائل الشیعه، شیخ حر عاملی، کتاب الصلوة، ابواب ما یسجد علیه، ج 3، ص 593، ح 7.
21) بحارالانوار، محمد باقر مجلسی، مؤسسة الوفاء، بیروت، چاپ دوم، 1403، ه، 1983 م، ج 82، ص 147، به نقل از علل الشرائع، ج 2، ص 30.
22) صد و یک مناظره جالب و خواندنی، محمد محمدی اشتهاردی، دفتر نشر اندیشه اسلامی، چاپ اول، 1372، انتشارات علامه، صص 198 - 201، به نقل از الاحتجاجات العشرة مع العلماء، فی المکة و المدینة، صص 13 - 15.
23) صحیح بخاری، الجزء الاول، ج 1، باب تیمم، ص 91.
24) بحار الانوار، ج 85، ص 153.
25) همان، ص 158؛ ارشاد القلوب، ص 141.
26) لماذا اخترت مذهب الشیعة، الشیخ محمد مرعی الانطاکی، مرکز النشر التابع لمکتب الاعلام الاسلامی، 1417، ق، 1375 ش، صص 464 - 475، اقتباس ترجمه از یکصد مناظره جالب وخواندنی، ص 211.

منبع:
مبلغان ش 78

بخندیم یا بگرییم؟؟؟!

شنبه, ۱۵ فروردين ۱۳۹۴، ۰۶:۱۱ ب.ظ
کد خبر: ۴۶۱۰۶   /   تاریخ مخابره: ۱۳۹۴/۱/۱۵ -  ۱۶:۰۱  |   نسخه چاپی  |   ارسال به دوستان موافقم ۰ - ۰ مخالفم

موافقت شورای امنیت با حضور بانوان در سالن‌های ورزشی

این طرح مجموعه‌ای از ملاحظات فرهنگی، اجتماعی و شرعی است.

بانک ورزش - معاون فرهنگی، آموزشی و پژوهش وزیر ورزش و جوانان از تایید طرح پیشنهادی این وزاتخانه برای حضور خانم ها و خانواده ها در سالن های ورزشی از سوی شورای امنیت کشور خبر داد و گفت: این طرح امسال اجرایی می شود.

به گزارش بانک ورزش، عبدالحمید احمدی در گفت و گو با ایرنا افزود: سال گذشته وزارت ورزش و جوانان آیین نامه جامع خود را برای حضور خانواده ها و زنان در سالن های ورزشی به شورای امنیت کشور ارایه کرد که خوشبختانه اواخر سال 93 مورد تایید این شورا قرار گرفت.

او یادآور شد که این طرح با در نظر گرفتن تمامی جوانب و با رویکردی ایجابی تنظیم شده است.

او با بیان اینکه سالن های ورزشی را باید به سمت حضور خانواده ها برد تا با خروج از حالت تک بعدی فضای سالن های ورزشی تلطیف شود، افزود: این طرح مجموعه ای از ملاحظات فرهنگی، اجتماعی و شرعی است، البته در برخی رشته های ورزشی نه خانواده ها طالب حضور هستند و نه امکان حضور وجود دارد، زیرا تعدادی از این ورزش ها مردانه است.

معاون وزیر ورزش و جوانان درباره اینکه آیا این طرح در سراسر کشور اجرایی می شود یا خیر؟ گفت: پیش بینی هایی در این زمینه صورت گرفته است و حضور خانم ها و خانواده ها در سالن های ورزشی به تناسب رشته ها بستگی دارد که ما نیز تصمیم داریم این طرح را در سال جاری اجرا کنیم.

سال گذشته اعلام شد که برخی مجامع بین المللی ورزشی از جمله فدراسیون بین المللی والیبال از ایران خواسته اند تا زمینه حضور بیشتر زنان را در سالن های ورزشی با توجه به آیین نامه ها و مقررات بین المللی ورزشی مهیا کند.

معاون فرهنگی، آموزشی و پژوهش وزیر ورزش وجوانان بهمن ماه سال گذشته با یادآوری اینکه این وزرات خانه آیین نامه جامع خود را برای حضور خانواده ها و زنان درسالن های ورزشی به شورای امنیت کشور ارایه کرده است، گفته بود که منتظر اعلام نظر مراکز ذیصلاح در این باره هستیم.

احمدی درباره مهمترین برنامه های این وزاتخانه در سال جاری خاطرنشان کرد: برنامه های متعددی در دستور کار این وزارت خانه قرار دارد که به ترتیب اولویت در شورای معاونین مطرح و دنبال می شود.

او به برگزاری نخستین نشست شورای معاونین در سال جاری که امروز برگزار می شود اشاره کرد و گفت: یکی از مهمترین موضوعات این نشست بررسی اصلاح اساسنامه فدراسیون ها است که جزو اولویت اصلی این وزارتخانه خواهد بود.

معاون وزیر ورزش از دیگر برنامه های این وزراتخانه را پیگیری و حمایت های لازم درباره کسب سهمیه المپیک ریو برشمرد و گفت: ساماندهی باشگاه های خصوصی که خدمات عمومی ورزشی ارایه می کنند از دیگر برنامه هاست.

به گفته معاون وزیر ورزش و جوانان دنبال کردن موضوعات آمورزشی برای مدیران و مربیان به طور تخصصی تر نیزازدیگر مواردی است که در دستور کار این وزاتخانه قرار می گیرد.

________________________________________


بسم الله الرحمن الرحیم

اگر چه اینجانب مکرّر خطر اختلاط زن و مرد بیگانه و برنامه‌های مضرّه‌ای را که مخالف عفاف و حجاب بانوان و موجب تغییر شخصیت اسلامی جامعه است تذکر داده‌ و به همگان در مورد آثار و عواقب سوء گرایش به آداب غیر اسلامی غربی هشدار داده‌ام اکنون که مؤمنین در مورد حضور بانوان در ورزشگاه‌های کشور، سؤال و ابراز نگرانی می‌نمایند حسب الوظیفه حرمت نظر زن و مرد اجنبی را به بدن یکدیگر از نظر جمیع فقهای عظام اعلام می‌نمایم؛ علی هذا حضور بانوان در این گونه برنامه‌ها خلاف شرع و تنازل ظاهر از مواضع اسلامی است.

انتظار از مسئولین محترم جمهوری اسلامی این است که با اعلام لغو این عنوان، نگرانی‌ها را رفع و موجبات خشنودی قلب مقدس حضرت بقیة الله الاعظم ارواحنا فداه را فراهم نمایند.

26 ربیع الاول 1427

5/2/85

لطف الله صافی- دفتر معظم له -

________________________________

حضرت آیت الله مکارم شیرازی:

جو
حاکم در ورزش گاه ها برای حضور زنان مناسب نیست و شکی نیست که اختلاط جوانان وآزاد بودن آنها سرچشمه مشکلات زیادی از نظر اخلاقی و اجتماعی می شود؛ اضافه بر این در بعضی انواع ورزش، مردان پوشش مناسبی در برابر زنان ندارند؛ بنابراین لازم است از حضور در این برنامه ها خودداری کنند بخصوص اینکه این برنامه ها را از رسانه ها می توانند ببیند و حضور آنها ضرروتی ندارد
.
- دفتر معظم له -


بالاتر از کعبه!!

شنبه, ۱۵ فروردين ۱۳۹۴، ۰۷:۳۸ ق.ظ

قال الصادق علیه السلام :

« اَلْمُؤْمِنُ اَعْظَمُ حُرْمَةً مِنَ الْکَعْبَةِ - بحارالانوار، ج68، ص16 - احترام مؤمن از احترام کعبه هم بالاتر است!! »

انسان اشرف مخلوقات خداست و این ویژگی او موجب می شود که شخصیت هر انسانی را محترم بشماریم. یکی از ابعاد حقوق مؤمنین بر همدیگر همین مسأله مهم و دقیق است.

حضرت آیة اللّه العظمی بروجردی رحمه الله گاهی هنگام تدریس و بحث با شاگردان، عصبانی می شدند (البته نه آن عصبانیتی که او را در خلاف رضای خدا وارد کند) ولی پس از درس سخت از آن عصبانیت پشیمان می شدند و به دنبال طرف می فرستادند و از او عذرخواهی می کردند، و گاهی برای جلب محبت او، کمکهای مالی نیز می نمودند، از اینرو در میان دوستان، این مزاح معروف شده بود که « عصبانیت آیة اللّه بروجردی مایه برکت است »
گاهی به این هم قناعت نمی کردند، روز بعد هنگامی که بر منبر تدریس می نشستند، در حضور جمع شاگردان، از آن فرد عذرخواهی می کردند.

آیة اللّه سید مصطفی خوانساری از نزدیکان آیة اللّه بروجردی بود. او می گوید:

روزی آقا در کلاس درس نسبت به یکی از شاگردان به نام شیخ علی چاپلقی عصبانی شد تا حدی که آن شاگرد می خواست گریه کند، آن درس تمام شد، همان روز، بعد از نماز مغرب آقا مرا طلبید، با عجله به حضورشان رسیدم، تا مرا دید فرمود: «این چه حالتی بود که از من صادر شد؟ یک نفر عالم ربانی را رنجاندم، الان باید بروم و دست ایشان را ببوسم و حلالیت بطلبم و بعد بیایم نماز بخوانم. عرض کردم ایشان در مسجد «شاه زید» امام جماعت است و تا دو سه ساعت از شب گذشته به منزل خود نمی آید. من به ایشان اطلاع می دهم که آقا فردا صبح به منزل شما می آیند. صبح شد، من حرم رفتم و برگشتم، دیدم آقا سوار بر درشکه در کنار منزل ما منتظر من هستند، همراه ایشان به منزل شیخ علی رفتیم. آقا به ایشان فرمود: «از من بگذرید، از حالت طبیعی خارج شدم و به شما پرخاش کردم و...». شیخ علی عرض کرد: «شما سرور مسلمین هستید و برخورد شما باعث افتخار من است...». باز آقا تکرار کردند «از من بگذرید، مرا عفو کنید.» - محمدی اشتهاردی، داستان دوستان، ج5، ص80 -

آن بزرگمرد تا این اندازه به حقوق دیگران احترام می گذاشت و به حفظ آبروی آنها توجه عمیق داشت و این مسئله را عملاً به دیگران هم یاد می داد.

با توجه به حرمت مؤمن نزد خداوند، انسان تا حد امکان باید از عصبانی شدن و پرخاش کردن دوری کند و اگر هم اتفاق افتاد و عصبانی شد، در اسرع وقت جبران کند و عذرخواهی نماید و نگذارد عصبانیتش ادامه یابد.


برگرفته از:

مبلغان ش 59

سؤال:

گفتن لطیفه های رایج در کشور که حالت تمسخر قشر، قوم یا مناطقی از مردم کشور را در بر می گیرد، چه حکمی دارد و شنیدن آن چه صورت دارد؟

آیة الله خامنه ای: اگر استهزاء آنان محسوب شود جایز نیست . - مسائل جدید، ج 2، ص 59 -

آیة الله مکارم: اگر واقعا تمسخر قومی به طور عام بوده باشد، اشکال دارد . - مسائل جدید، ج 2، ص 59 -

آیة الله فاضل: بهتر آن است که از این نوع مزاحها اجتناب شود . - جامع المسائل، ج 1، ص 639 -

آیة الله سیستانی: اگر مستلزم هتک و توهین مؤمنین باشد، جایز نیست . - مسائل جدید، ج 2، ص 60 -

آیة الله صافی: اگر قصد لطیفه گویی باشد وتوهین صدق نکند،اشکال ندارد . - مسائل جدید، ج 2، ص 60 -

آیة الله تبریزی: مسخره کردن مؤمن جایز نیست واگر این طور نباشد ومتضمن کذب هم نباشد،مانعی ندارد . - مسائل جدید، ج 2، ص 60 -


دین چیست؟! ... پیامبر جواب می دهد!

شنبه, ۱۵ فروردين ۱۳۹۴، ۰۶:۱۸ ق.ظ

روزی مردی از پیش رو نزد پیامبر (ص) آمد و پرسید؟!

ای پیامبر خدا! دین چیست؟!

فرمود: خوش اخلاقی

آن مرد دیگر بار از سمت راست آمد و از پیامبر پرسید:

ای پیامبر خدا! دین چیست؟!

فرمود: خوش اخلاقی

آن مرد سومین بار از سمت چپ آمد و پرسید:

ای پیامبر خدا! دین چیست؟!

فرمود: خوش اخلاقی

مرد برای بار چهارم از پشت سر پیامبر پرسید:

ای پیامبر خدا! دین چیست؟!

آن حضرت روی به ایشان کرده فرمود:

آیا در نمی یابی؟ دین آن است که ( بر دیگران ) خشم نگیری!


منبع:

اخلاق شبّر

با این صوت زیبا ، قرآن بخوان!

شنبه, ۱۵ فروردين ۱۳۹۴، ۰۶:۰۶ ق.ظ

یکى از نکات مهمّى که در زندگى ائمه اطهار علیهم السّلام قابل دقت مى باشد، توجّه آن بزرگان ، به استعدادِ ذاتى افراد بود و آنان سعى مى کردند، نیروها و قواى انسانها را در راه صحیح تربیت کرده و در راستاى اهداف الهى ، شکوفا سازند!

به عنوان نمونه به داستانى که سعد خفاف (یکى از اصحاب راستگوى امام سجاد(ع) علیه السّلام نقل مى کند، اشاره مى کنیم :

روزى به یکى از اصحاب خاصِّ على علیه السّلام ( ابو عمر ذازان فارسى ) برخورد کردم و دیدم که با صوتى زیبا و لحنى دلربا، قرآن مى خواند. گفتم :

ابو عمر! عجب قرائت نیکوئى دارى ! اینگونه قرائت را از که آموخته اى ؟

وى در حالى که تبسمى بر لب داشت گفت :

من در ایّام جوانى با صدائى شیوا شعر مى خواندم ؛ آقا امیرالمؤ منین علیه السّلام مرا دید و از حُسن صوت من ، تعجب کرد، و فرمود: اى ذازان ! چرا با این صداى زیبا قرآن نمى خوانى ؟!
عرضه داشتم :

یا امیرالمؤمنین ! من از قرآن به قدر آنچه که در نماز خوانده مى شود، بیشتر بلد نیستم .

فرمود: نزدیک من بیا، چون بحضورش شتافتم ، چیزهائى در گوشم خواند که نفهمیدم ، بعد فرمود: دهانت را بگشا و در آنحال با آب دهان مبارکش دهانم را، متبرک گردانید!

به خداوند سوگند اى سعد! بعد از آن لحظه ، احساس کردم ، تمام قرآن را با اعراب و همزه و شرائط دیگر، حفظ کرده و مى دانم و بعد از آن ، در مورد قرآن ، به هیچ کس ‍ محتاج نشده و نیازى به سؤ ال پیدا نکردم .

سعد خفاف مى گوید: من این قصه را بر حضرت ابى جعفر امام باقر علیه السّلام عرضه داشتم ، آن بزرگوار فرمود: ذازان راست گفته است ؛ همانا امیرالمؤ منین علیه السّلام از خداوند تبارک و تعالى ، براى ذازان ، به اسم اعظم درخواستِ عنایت کرده است ، و هر کس با اسم اعظم ، خداوند را بخواند ردّ نمى شود.


منبع:

جلوه هائى از نور قرآن در قصه ها و مناظره ها و نکته ها
اثر: عبدالکریم پاک نیا

گردن شکسته!

جمعه, ۱۴ فروردين ۱۳۹۴، ۱۱:۲۹ ب.ظ

گویند:

کسى از بام افتاد و برگردن رهگذرى فرود آمد، و مهره گردنش شکست.

جمعى از دوستان به عیادتش آمدند و از حال وى پرسیدند؟!

گفت : بدتر از این چه باشد ، که دیگرى از بام افتد و گردن من بشکند!