ابزار تلگرام

آپلود عکسابزار تلگرام برای وبلاگ

با تنظیم من :: آ خدا ( وب مهربانی )

آ خدا ( وب مهربانی )

( مطلب نداری بردار ؛ مطلب داری بذار )

آ خدا ( وب مهربانی )

( مطلب نداری بردار ؛ مطلب داری بذار )

آ خدا ( وب مهربانی )

برای اولین بار
- بعد از دیوار مهربانی و طاقچه مهربانی -
اینک :
« وب مهربـــــــــــانی »
مطلـــــب داری بــــــــــذار
مطلــــب نداری بــــــــــــردار
( مطالب دوستان به اسم خودشان منتشر خواهد شد.
ترجیحا مطالبی متناسب با آ خدا )

*******************************
*******************************
تذکر:
لزوما داستان ها و خاطراتی که در این وبلاگ نوشته میشن مربوط به زمان حال نیست بلکه تجربیات تبلیغی سال ها ومحلات مختلف بنده و بعضا همکاران بنده است و حتی در مواردی پیاز داغ قضیه هم زیادتر شده تا جاذبه لازم را پیدا کنه.
بنابراین خواننده محترم حق تطبیق این خاطرات بر محل تبلیغی فعلی حقیر رو ندارد...

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین نظرات
پیوندها
پیوندهای روزانه

۶۴۵ مطلب با موضوع «با تنظیم من» ثبت شده است

کردن و ناکردن !

سه شنبه, ۱۵ تیر ۱۳۹۵، ۱۱:۵۹ ب.ظ

دوش مى گفت بلبلى با باز

کز چه حال تو خوشتر است از من ؟!


تو که زشتى و بد عبوس و مهیب

تو که لالى و گنگ و بسته دهن !


مست و آزاد روى دست شهان

با دوصد ناز مى کنى مسکن !

من بدین ناطقى و خوشخوانى

با خوش اندامى و ظریفىِ تن


قفسم مسکن است و روزم شب !

بهره ام غصه است و رنج و محن !

باز گفتا که راست مى گوئى

لیک سرّش بود بسى روشن :


دأب تو : گفتن است و ناکردن

خوى من : کردن است و ناگفتن !

فلسفه فطره

 پرسش 238 . فلسفه و فواید پرداخت فطره چیست؟

«زکات فطره» به اتفاق شیعه و سنى، واجب است و در متون دینى براى آن، فلسفه و فواید متعددى برشمرده است که مهمترین آنها عبارت است از:

1. زکات فطره مکمّل و تمام کننده روزه است ؛ همانگونه که درود و صلوات بر پیامبر اسلام صلى الله علیه وآله مکمل و تمام کننده نماز است.[383]

2. باعث قبولى روزه ماه مبارک رمضان مى گردد.[384]

3. موجب حفظ انسان از مرگ ( غیرحتمی ) در آن سال مى شود.[385]

4. باعث سلامتى جسم و پاکسازى روح از رذایل اخلاقى است.[386]

5. مکمل و تمام کننده زکات مال است.[387]


 معناى فطره

 پرسش 239 . واژه «فطره» در زکات فطره به چه مناسبت است؟

«فطره» در لغت چند معنا دارد که مهمترین آنها « خلقت » و « اسلام » است.
در اصطلاح عبارت است از: «زکاتى که هر مسلمان براى خود و هر کس که نان خور او محسوب می شود، به مستحق مى پردازد».
زمان اداى آن: مغرب روز آخر ماه رمضان تا ظهر روز عید فطر است.

با توجه به این که پرداخت این نوع حق مالى، باعث سلامت جسم و روح مى شود، آن را زکات بدن یا فطره مى نامند.
 شاید وجه تناسب آن با معناى اسلام، این باشد که زکات فطره مقتضاى اسلام است ؛ از این رو کسى که پیش از غروب شب عید فطر مسلمان شود، این تکلیف متوجه او هم خواهد شد.

زکات فطره بر تمام کسانى که قبل از غروب شب عید فطر «بالغ»، «عاقل» و «غنى» باشند واجب است؛ یعنى، باید براى خودش و کسانى که نانخور او هستند، براى هر نفر سه کیلو از خوراک مردم (مثل گندم، جو، خرما، کشمش، برنج، ذرت و یا مانند اینها) و یا پول یکى از آنها را به مستحق بدهد.

 

فطره دانشجو

 پرسش 240 . آیا زکات فطره براى دانشجویى که در خوابگاه سکونت دارد، واجب است؟

همه مراجع: اگر مخارج او را پدر و مادر مى دهند و نان خور آنان محسوب مى شود، بر عهده آنها است و اگر دانشجو مستقل است، بر عهده خودش مى باشد.[388]

 پرسش 241 . فطره دانشجویانى که در خوابگاه به سر مىبرند و از غذاى دانشگاه - بدون پرداخت هزینه - استفاده مىکنند، بر عهده چه کسى است؟

همه مراجع (به جز صافى، مکارم و نورى): بر عهده خودش است و چنانچه تمکن مالى نداشته باشد، از او ساقط است.[389]

آیت اللّه صافى: هر کدام تمکن داشته باشند، بنابراحتیاط خودشان بپردازند.[390]

آیت اللّه مکارم: اگر تمکن مالى دارد، بنابر احتیاط واجب خودش بپردازد.[391]

آیت اللّه نورى: در فرض یاد شده، زکات فطره بر کسى واجب نیست.[392]

 تبصره کسانى که گفته اند زکات فطره بر عهده دانشجو نیست، معتقدند: اگر تمکن مالى دارد، احتیاط مستحب آن است که خودشان بپردازند.

 

فطره نامزد شرعى

 پرسش 242 . فطره دخترى که در حال عقد است، بر عهده کیست؟

همه مراجع: اگر نان خور پدرش باشد، بر عهده او است.[393]

 

فطره زن وشوهر

 پرسش 243 . اگر زن به جهت نیاز شوهر، در تأمین مخارج زندگى کمک کند ؛ چه کسى باید زکات فطره آنها را بدهد؟

همه مراجع: اگر زن نانخور شوهر محسوب شود، باید شوهر در صورت توانایى زکات فطره خود و همسرش را بدهد و اگر زن نانخور شوهر و شخص دیگرى نباشد، باید خودش زکات فطره اش را بدهد.[394]

 

فطره ناشزه

 پرسش 244 . زنى که از تمکین شوهر خوددارى مى کند، آیا زکات فطره او از شوهرش برداشته مى شود؟

همه مراجع: خیر، باید شوهرش زکات فطره او را بدهد ؛ مگر آنکه نان خور شخص دیگرى باشد.[395]

 

فطره زن و فرزند

 پرسش 245 . پدرى که زکات فطره نمى دهد، تکلیف زن و فرزند او چه مى شود؟

همه مراجع (به جز سیستانى، صافى و مکارم): بر آنان تکلیفى نیست و لازم نیست فطره بدهند.[396]

آیات عظام سیستانى و مکارم: احتیاط واجب آن است که اگر مى توانند، خودشان فطره بدهند.[397]

آیت اللّه صافى: بر زن و فرزند تکلیفى نیست و لازم نیست فطره بدهند، مگر آن که غنى و متمکن باشند، در این صورت احتیاط لازم آن است که فطره خود را بدهند.[398]


فطره جنین

 پرسش 246 . آیا فرزندى که هنوز متولد نشده، زکات فطره دارد؟

همه مراجع: بچه اى که در شکم مادر است، پرداخت زکات فطره اش واجب نیست ؛ مگر آنکه پیش از غروب شب عید فطر به دنیا آید.[399]

 

فطره میهمان

 پرسش 247 . میهمانى که بعد از اذان مغرب شب عید فطر به خانه انسان بیاید، تکلیف فطره اش چه مى شود؟

همه مراجع (به جز سیستانى): فطره او بر عهده صاحب خانه نیست.[400]

آیت اللّه سیستانى: اگر نان خور او محسوب شود و شب در آنجا بخوابد، بنابر احتیاط واجب، فطره او بر عهده صاحب خانه است.[401]

 

 پرسش 248 . اگر میهمان فطره خودش را بدهد، آیا از عهده صاحبخانه ساقط مى شود؟

همه مراجع (به جز صافى): اگر با اجازه صاحب خانه و به وکالت از او فطره خودش را بدهد، از عهده میزبان ساقط مى شود.[402]

 آیت اللّه صافى: از عهده صاحب خانه ساقط نمى شود.[403]

 پرسش 249 . اگر انسان شب عید فطر میهمان داشته باشد و صبح متوجه شود که عید بوده ؛ آیا فطره آنها بر او واجب است؟

همه مراجع: نا آگاهى از رؤیت هلال، تأثیرى در حکم پرداخت فطره ندارد.[404]

 

 پرسش 250 . آیا خوردن افطارى از سوى میهمان، تأثیرى در وجوب زکات فطره دارد؟

همه مراجع (به جز بهجت و صافى): خیر، ملاک آن است که میهمان نان خور صاحب خانه محسوب شود و خوردن افطارى، هیچ تأثیرى در حکم ندارد.[405]

آیت اللّه بهجت: اگر میهمان نان خور صاحب خانه محسوب شود و به قصد خوردن افطارى آمده باشد - هر چند براى او مانعى پیش آید که نتواند غذا صرف کند - زکات فطره او بر صاحب خانه واجب است.[406]

آیت اللّه صافى: اگر میهمان نان خور صاحب خانه محسوب شود و یا افطارى صرف کند (هر چند نان خور محسوب نشود)، زکات فطره او بر صاحب خانه واجب است.[407]

 

 پرسش 251 . میهمانى که پیش از غروب شب عید فطر به خانه انسان مى آید و شب را تا صبح در آنجا مى ماند، آیا فطره او به عهده صاحب خانه است؟

آیات عظام امام و نورى: اگر نانخور صاحب خانه محسوب شود، زکات فطره میهمان بر عهده او است.[408]

آیت اللّه بهجت: اگر میهمان نان خور صاحب خانه محسوب شود و به قصد خوردن افطارى آمده باشد - هر چند براى او مانعى پیش آید که نتواند غذا صرف کند - زکات فطره او بر صاحب خانه واجب است.[409]

آیات عظام تبریزى، سیستانى و وحید: اگر مهمانى باشد که شب را هم مى ماند، زکات فطره او بر عهده صاحب خانه است.[410]

آیات عظام خامنه اى و فاضل: اگر نانخور صاحب خانه محسوب شود زکات فطره میهمان بر عهده او است؛ مانند خدمتکار و یا برخى از خویشاوندان که هر از چند گاه چند روزى در منزل صاحب خانه به سر مى برند، ولى زکات فطره میهمان یک شبه بر عهده صاحب خانه نیست.[411]

آیت اللّه صافى: اگر میهمان نان خور صاحب خانه محسوب شود و یا افطارى صرف کند (هر چند نان خور محسوب نشود)، زکات فطره او بر صاحب خانه واجب است.[412]

آیت اللّه مکارم: اگر تصمیم دارد مدتى نزد صاحبخانه بماند، زکات فطره میهمان بر عهده او است؛ ولى اگر براى شب عید دعوت شده (و یا تنها شب را در آنجا مى ماند)، فطره او بر صاحبخانه نیست.[413]

 

میهمان چند ساعته

 پرسش 252 . میهمانى که پیش از غروب شب عید فطر به خانه انسان مى آید و یکى، دو ساعت پس از صرف افطارى مى رود، بر عهده کیست؟

همه مراجع (به جز بهجت، صافى و نورى): در فرض یاد شده، فطره میهمان بر عهده صاحب خانه نیست.[414]

آیات عظام بهجت، صافى و نورى: در فرض یاد شده، فطره میهمان بر عهده صاحبخانه است.[415]

 

فطره فقیر

 پرسش 253 . آیا پرداخت زکات فطره بر کسى که توان مالى ندارد، واجب است؟

همه مراجع: اگر فقیر باشد، زکات فطره بر او واجب نیست و اگر سه کیلو گندم و مانند آن و یا قیمت آنها را دارد، مستحب است آن را به عنوان زکات فطره بدهد و چنانچه افرادى تحت تکفل دارد، مى تواند آن را به قصد فطره، بین نفرات خانواده دست گردان کنند و بهتر است نفر آخر، آن را به کسى بدهد که از خودشان نباشد.[416]

 

مستحق فطره

 پرسش 254 . آیا مى توان زکات فطره را به کسى که تأمین مخارجش بر عهده پدر و مادر است، پرداخت کرد؟

همه مراجع (به جز امام): اگر محتاج است و پدر و مادر او مخارجش را نمى پردازند، دیگران مى توانند به او زکات دهند.[417]

امام: اگر محتاج است، دیگران مى توانند به او زکات بدهند.[418]

 

 پرسش 255 . آیا زکات فطره را مى توان به پدر و مادر خود - در صورت مستحق بودن - پرداخت کرد؟

همه مراجع: اگر پدر و مادر فقیر باشند، فرزندان باید مخارج واجب آنان را بپردازند و نمى توان چیزى از زکات فطره به آنان داد.[419]

 

 پرسش 256 . آیا زکات فطره را مى توان به خانواده فقیر غیرمتدین داد؟

همه مراجع (به جز بهجت): در زکات فطره، عدالتِ گیرنده لازم نیست ؛ ولى به کسى که آشکارا گناه کبیره انجام مى دهد، بنا بر احتیاط واجب نباید زکات فطره داد.[420]

آیت اللّه بهجت: در زکات فطره، عدالتِ گیرنده لازم نیست ؛ ولى به کسى که آشکارا گناه کبیره انجام مى دهد، بنا بر احتیاط واجب نباید زکات فطره داد ؛ مگر به قدر ضروریات او و خانواده اش.[421]

 

 پرسش 257 . آیا پدر مى تواند زکات فطره را به فرزند دانشجوى خود که محتاج است، بدهد؟

همه مراجع: اگر فرزندان فقیر باشند، پدر و مادر باید مخارج واجب آنان را بپردازند و نمى توان چیزى از زکات فطره به آنها داد.[422]

 

فطره و خویشاوند

 پرسش 258 . آیا جایز است زکات فطره را به عنوان هدیه، به خویشاوندان آبرومند و مستحق داد؟

همه مراجع: آرى، مى تواند به عنوان هدیه بدهد و لازم نیست به او بگوید زکات فطره است ؛ ولى باید در نیت قصد زکات کند.[423]

 

فطره و بدهکار

 پرسش 259 . آیا زکات فطره را مى توان به فرد بدهکار داد؟

آیات عظام امام، بهجت، تبریزى، فاضل، خامنه اى و نورى: اگر نمى تواند بدهى خود را بپردازد، دادن فطره به او اشکال ندارد.[424]

 آیات عظام سیستانى، صافى، مکارم و وحید: بنابر احتیاط واجب، باید فطره را به فقیر داد. پس اگر فرد بدهکار فقیر است، دادن فطره به او جایز است.[425]

 

فطره و امور فرهنگى

 پرسش 260 . آیا جایز است زکات فطره را در امور فرهنگى و مذهبى - که باعث نشر معارف دین مى شود - صرف کرد؟

آیات عظام امام، بهجت، تبریزى، خامنه اى، فاضل و نورى: صرف زکات فطره در راه نشر معارف دین اشکال ندارد ؛ ولى بهتر است آن را به فقیر بدهند.[426]

آیات عظام سیستانى، مکارم و وحید: بنابر احتیاط واجب، باید فطره را به فقیر داد.[427]

 

فطره و سادات

 پرسش 261 . کسى که سید نیست، مى تواند فطره را به سید بدهد؟

همه مراجع: خیر، جایز نیست.[428]

 

پرداخت فطره

 پرسش 262 . چند فطره را مى توان به یک فقیر داد؟

آیات عظام امام، فاضل، خامنه اى، مکارم و نورى: بنابر احتیاط واجب، نباید به یک فقیر بیشتر از مخارج سالش فطره بدهند.[429]

 آیهاللّه بهجت: نباید به یک فقیر، بیشتر از مخارج سالش فطره بدهند.[430]

آیات عظام تبریزى، سیستانى، صافى و وحید: آرى، اشکال ندارد.[431]

 

کنار گذاشتن فطره

 پرسش 263 . اگر شخص فطره را کنار بگذارد، مى تواند از آن استفاده کند و بعد به جاى آن مال دیگرى بگذارد؟

همه مراجع: خیر، باید همان را که کنار گذاشته، براى فطره بدهد.[432]

 پرسش 264 . اگر کسى فطره ندهد و کنار هم نگذاشته باشد، تکلیفش چیست؟

همه مراجع (به جز بهجت، تبریزى و خامنه اى): گناه کرده است و احتیاط واجب آن است که در آینده - بدون این که نیت ادا و قضا کند - فطره را بدهد.[433]

آیهت اللّه بهجت: گناه کرده است و احتیاط مستحب آن است که در آینده آن را قضا کند.[434]

آیات عظام تبریزى و خامنه اى: گناه کرده است و باید در آینده - بدون این که نیت ادا و قضا کند - فطره را بدهد.[435]

 

گم شدن فطره

 پرسش 265 . اگر فرد در شب عید فطر زکات فطره را جدا کند اما سهواً گم شود یا خرج گردد وظیفه چیست؟

همه مراجع: باید دوباره آن را بدهند و بنابر احتیاط واجب به نیت قربت مطلقه باشد.[436]

 

زمان پرداخت فطره

 پرسش 266 . زمان کنار گذاشتن فطره و پرداخت آن چه موقع است؟

همه مراجع: اگر نماز عید فطر مى خواند، بنابر احتیاط واجب باید پیش از نماز بدهد یا [کنار بگذارد] و اگر نماز عید نمى خواند، تا ظهر روز عید فطر مهلت دارد.[437]

 

دستگردان فطره

 پرسش 267 . آیا جایز است پیش از ماه رمضان، فطره را به فقیر داد؟

همه مراجع: خیر، کفایت نمى کند ؛ ولى مى تواند آن را به عنوان قرض به او بدهد و در روز عید فطر، طلب خود را بابت فطره حساب کند.[438]

 

جنس فطره

 پرسش 268 . زکات فطره را باید از قوت متعارف داد، یا قوت شرعى؟

 همه مراجع: اگر از گندم، جو، خرما، برنج و مانند اینها داده شود، کفایت مى کند و قُوت غالب لازم نیست.[439]

 

مقدار فطره

 پرسش 269 . مقدار فطره چقدر است؟

همه مراجع: شخص باید براى خودش و کسانى که نان خور او محسوب مى شوند، براى هر نفر سه کیلو از خوراک مردم (مثل گندم، جو، خرما، کشمش، برنج، ذرت و یا مانند اینها) و یا پول یکى از آنها را به مستحق بدهد.[440]


انتقال فطره

 پرسش 270 . جایز است فطره را در شهر دیگرى بدهیم؟

همه مراجع (به جز بهجت): اگر در محل و شهر خودش مستحق پیدا نشود، مى تواند آن را به شهر دیگرى ببرد.[441]

آیت اللّه بهجت: مى تواند فطره را به شهر دیگرى ببرد ؛ هر چند در شهر خودش مستحق پیدا شود.[442]

_______________________________________________________

 پاورقی:


[383]. من لایحضره الفقیه، ج2، باب الفطرة، ص 183.

 

[384]. من لایحضره الفقیه، ج2، باب الفطرة، ص 183.

 

[385]. کافى، ج 4، باب الفطره، ص 174.

 

[386]. در روایتى در تفسیر آیه شریفه «قد افلح من زکیها» آمده است : منظور از تزکیه زکات فطره است. مستدرک وسائلالشیعه، ج 7، ابواب زکاة الفطره، ص 137.

 

[387]. وسائل الشیعه، ج 9، ابواب زکاة الفطره، ص 318.

 

[388]. العروة الوثقى، ج 2، زکات الفطره، فصل 2، م 2.

 

[389]. امام، استفتاآت، ج 1، زکات، س 17 ؛ خامنهاى، استفتاء، س 859 و 860 و 863 فاضل، جامع المسائل، ج 1، س 876 ؛ تبریزى، استفتاآت، س 780 و 781 و 792 ؛ دفتر: وحید، بهجت و سیستانى.

 

[390]. جامعالاحکام، ج 1، س 563.

 

[391]. مکارم، استفتاآت، ج 1، س 369.

 

[392]. نورى، استفتاآت، ج 2، س 302.

 

[393]. توضیحالمسائل مراجع، م 2008.

 

[394]. العروة الوثقى، ج 2، زکاة الفطره، الفصل الثانى، م 3.

 

[395]. العروة الوثقى، ج 2، زکاه الفطره، الفصل الثانى، م 3.

 

[396]. توضیحالمسائل مراجع، م 2006 ؛ وحید، توضیحالمسائل، م 2023.

 

[397]. توضیحالمسائل مراجع، م 2006.

 

[398]. دفتر.

 

[399]. العروة الوثقى، ج 2، زکاهالفطره، الفصل الثانى، م 12.

 

[400]. توضیحالمسائل مراجع، م 1997 ؛ وحید، توضیحالمسائل، م 2014 ؛ دفتر: خامنهاى.

 

[401]. سیستانى، توضیحالمسائل مراجع، م 1997.

 

[402]. تبریزى، استفتاآت، س 782 ؛ فاضل، جامع المسائل، ج 1، س 637 ؛ مکارم و بهجت، توضیحالمسائل مراجع،م 2006 ؛ دفتر: همه مراجع.

 

[403]. توضیح المسائل مراجع، م 2015.

 

[404]. ر.ک : منابع پرسش 245 با عنوان فطره زن و فرزند.

 

[405]. نورى، تعلیقات على العروة، زکاه الفطره، الفصل الثانى ؛ تبریزى، استفتاآت، س 783 ؛ خامنهاى، استفتاء، س 888 ؛ سیستانى، وحید، منهاج الصالحین، زکاه الفطره، م 1172 ؛ بهجت، توضیحالمسائل، م 1997 و وسیلهالنجاه، ج 1، م 1348 ؛ فاضل، جامع المسائل، ج 2، س 472.

 

[406]. بهجت، وسیلهالنجاه، ج 1، م 1348.

 

[407]. صافى، هدایة العباد، ج 1، م، 1580.

 

[408]. امام، توضیحالمسائل مراجع، م 1995.

 

[409]. بهجت، وسیلهالنجاه، ج 1، م 1348.

 

[410]. تبریزى، استفتاء، س 783 ؛ سیستانى و وحید، منهاجالصالحین، زکاة الفطره، م 1172.

 

[411]. خامنهاى، استفتاء، س 888 و فاضل، جامعالمسائل، ج 2، س 472.

 

[412]. صافى، هدایة العباد، ج 1، م، 1580.

 

[413]. مکارم، توضیحالمسائل مراجع، م 1995 و تعلیقات على العروة، زکاة الفطره، الفصل الثانى.

 

[414]. دفتر: همه مراجع ؛ تبریزى، استفتاآت، س 783؛ خامنهاى، استفتاء، س 888 ؛ سیستانى، وحید، منهاجالصالحین، زکاهالفطره، م1172 ؛ بهجت، وسیلهالنجاه، ج1، م1348 ؛ فاضل، جامعالمسائل، ج2، س472.

 

[415]. صافى، هدایة العباد، ج 1، م، 1580 ؛ نورى، تعلیقات على العروة، زکاه الفطره، الفصل الثانى.

 

[416]. توضیحالمسائل مراجع، م 2002 ؛ العروة الوثقى، ج 2، زکاه الفطره، الفصل الاول.

 

[417]. توضیحالمسائل مراجع، م 1948 و وحید، توضیحالمسائل، م 1965.

 

[418]. توضیحالمسائل مراجع، م 1948 و تعلیقات على العروه، ج 3 ؛ اوصاف المستحقین الزکاة، م 11.

[419]. توضیحالمسائل مراجع، م 1948 ؛ نورى، توضیحالمسائل، م 944.

 

[420]. توضیحالمسائل مراجع، م 2016، 1946 ؛ وحید، توضیحالمسائل، م 2033.

 

[421]. بهجت، توضیحالمسائل مراجع، م 1946، 2014،2016.

 

[422]. توضیحالمسائل مراجع، م 1948 و خامنهاى، استفتاء، س 880.

 

[423]. توضیحالمسائل مراجع، م 1935 ؛ وحید، توضیحالمسائل، م 1952 و دفتر: خامنهاى.

 

[424]. توضیحالمسائل مراجع، م 1925، 2014 ؛ خامنهاى، استفتاء، س 893.

 

[425]. توضیحالمسائل مراجع، م 1925، 2014 ؛ وحید، توضیحالمسائل، م 2031، 1942.

 

[426]. خامنهاى، استفتاء، س 893 ؛ توضیحالمسائل مراجع، م 1925، 2014.

 

[427]. توضیحالمسائل مراجع، م 1925، 2014 ؛وحید، توضیحالمسائل، م 2031، 1942.

 

[428]. توضیحالمسائل مراجع، م 2009 ؛ وحید، توضیحالمسائل، م 2026.

 

[429]. توضیحالمسائل مراجع، م 2018.

 

[430]. توضیحالمسائل مراجع، م 2018.

 

[431]. توضیحالمسائل مراجع، م 2018 ؛ وحید، توضیحالمسائل، م 2035.

 

[432]. توضیحالمسائل مراجع، م 2032 ؛ وحید، توضیحالمسائل، م 2049 ؛ خامنهاى، استفتاء، س 885.

 

[433]. توضیحالمسائل مراجع، م 2031 ؛ وحید، توضیحالمسائل، م 2048.

 

[434]. بهجت، توضیحالمسائل مراجع، 2031.

 

[435]. تبریزى، توضیحالمسائل مراجع، م 2031 ؛ خامنهاى، استفتاء، س 143.

 

[436]. سیستانى استفتاآت بخش فطریه، س 5 و دفتر مراجع.

 

[437]. توضیحالمسائلمراجع، م 2029 ؛ وحید، توضیحالمسائل، م 2046 ؛ دفتر: خامنهاى.

 

[438]. توضیحالمسائل مراجع، م 2025 ؛ وحید، توضیحالمسائل، م 2042 ؛ دفتر: خامنهاى.

 

[439]. خامنهاى، استفتاء، س 885 ؛ العروة الوثقى، ج 2، زکاة الفطره، الفصل السادس.

 

[440]. توضیحالمسائل مراجع، م 1991 ؛ وحید، توضیحالمسائل، م 2008.

 

[441]. توضیحالمسائل مراجع، م 2035 ؛ خامنهاى، استفتاء، س 857 ؛ وحید، توضیحالمسائل، م 2052.

 

[442]. بهجت، توضیحالمسائل مراجع، م 2035.


 

منبع:

پرسش وپاسخ دانشجویی  دفتر 17 احکام روزه

سید مجتبی حسینی

نگهبان

سه شنبه, ۱۵ تیر ۱۳۹۵، ۰۱:۰۶ ق.ظ

گامهاى شیطان

شنبه, ۱۲ تیر ۱۳۹۵، ۰۶:۳۶ ب.ظ

... وَلَا تَتَّبِعُوا خُطُوَاتِ الشَّیْطَانِ إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُبِینٌ (168) - سوره مبارکه بقره -

... و از گامهاى شیطان پیروى نکنید، چه اینکه او دشمن آشکار شما است.

(خطوات الشیطان ) (گامهاى شیطان ) گویا اشاره به یک مساءله دقیق تربیتى دارد و آن اینکه انحرافها و تبهکاریها غالبا بطور تدریج در انسان نفوذ مى کند، نه به صورت دفعى و فورى.

مثلا براى آلوده شدن یک جوان به مواد مخدر و قمار و شراب معمولا مراحلى وجود دارد: 

نخست به صورت تماشاچى در یکى از این جلسات شرکت مى کند و انجام اینکار را ساده مى شمرد.
گام دوم شرکت تفریحى در قمار (بدون برد و یا باخت ) و یا استفاده از مواد مخدر به عنوان رفع خستگى و یا درمان بیمارى و مانند آن است .
گام سوم استفاده از این مواد به صورت کم و به قصد اینکه در مدت کوتاهى از آن صرفنظر کند.
سرانجام گامها یکى پس از دیگرى برداشته مى شود و شخص به صورت یک قمار باز حرفه اى خطرناک و یا یک معتاد سخت و بینوا در مى آید!!
وسوسه هاى شیطان معمولا به همین صورت است ، انسان را قدم به قدم و تدریجا در پشت سر خود به سوى پرتگاه مى کشاند.

این موضوع منحصر به شیطان اصلى نیست ، تمام دستگاه هاى شیطانى و آلوده براى پیاده کردن نقشه هاى شوم خود از همین روش (خطوات ) (گام به گام ) استفاده مى کنند.

لذا قرآن مى گوید

از همان گام اول باید به هوش بود و با شیطان همراه نشد.


منبع:

تفسیر نمونه

روز بیستم :

اللَّهُمَّ افْتَحْ لِی فِیهِ أَبْوَابَ الْجِنَانِ وَ أَغْلِقْ عَنِّی فِیهِ أَبْوَابَ النِّیرَانِ وَ وَفِّقْنِی فِیهِ لِتِلاوَةِ الْقُرْآنِ یَا مُنْزِلَ السَّکِینَةِ فِی قُلُوبِ الْمُؤْمِنِینَ

خدایا! در این ماه درهاى بهشتت را به رویم باز کن، و درهاى آتش دوزخ را به روزیم بربند، و به تلاوت قرآن موفقم بدار، اى فرو فرستنده آرامش در دل مؤمنان.


هم از آیات قرآن و هم از روایات به خوبى استفاده مى شود که بهشت درهائى دارد...

 ولى این تعدد درها نه به خاطر آن است که عده وارد شوندگان به بهشت آن گونه اند که اگر بخواهند از یک در وارد شوند تولید زحمت مى کند، و نه از جهت آن است که یکنوع تفاوت گروهى و طبقاتى وجود دارد، که هر گروهى موظفند از یک در وارد شوند، و نه براى نزدیکى و دورى راه است ، و نه به خاطر زیبائى و تنوع به خاطر کثرت درها! اصولا درهاى بهشت همانند درهاى دنیا که در مدخل باغها و قصرها و خانه ها میگذارند نیست .

بلکه این درها اشاره به اعمال و کارهائى است که سبب ورود به بهشت مى شوند. 

و لذا در پاره اى از اخبار مى خوانیم که :

بهشت درهائى به نامهاى مختلف دارد...

از جمله : درى دارد که به عنوان باب المجاهدین ! (در مجاهدان ) نامیده مى شود، و مجاهدان مسلح به همان سلاحى که با آن جهاد کردند از آن در وارد بهشت مى شوند و فرشتگان به آنها خوش آمد مى گویند!.


از امام باقر (علیه السلام ) در حدیثى مى خوانیم : 

و اعلموا ان للجنة ثمانیة ابواب عرض کل باب منها مسیرة اربعین سنة : 

بدانید که بهشت هشت در دارد که عرض هر درى از آنها به اندازه چهل سال راه است!.

این خود نشان مى دهد که (در) در این گونه موارد، مفهومى وسیعتر از آنچه در تعبیرات روزانه گفته مى شود دارد.


و جالب اینکه در قرآن مى خوانیم که جهنم « هفت » در دارد : لها سبعة ابواب - حجر 44) و طبق روایات بهشت داراى « هشت » در است ، اشاره به اینکه طرق وصول به سعادت و بهشت جاویدان از طرق وصول به جهنم بیشتر است ، و رحمت خدا بر غضب او پیشى مى گیردیا من سبقت رحمته غضبه - جوشن کبیر -


و جالبتر اینکه در مورد برنامه هاى «اولوا الالباب»در آیات فوق نیز اشاره به هشت برنامه شده بود که هر کدام از آنها در واقع درى از درهاى بهشت و طریقى براى وصول به سعادت جاودان است .

این آیات:

... إِنَّمَا یَتَذَکَّرُ أُولُو الْأَلْبَابِ (19) الَّذِینَ یُوفُونَ بِعَهْدِ اللَّهِ وَلَا یَنْقُضُونَ الْمِیثَاقَ (20) وَالَّذِینَ یَصِلُونَ مَا أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ یُوصَلَ وَیَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ وَیَخَافُونَ سُوءَ الْحِسَابِ (21) وَالَّذِینَ صَبَرُوا ابْتِغَاءَ وَجْهِ رَبِّهِمْ وَأَقَامُوا الصَّلَاةَ وَأَنْفَقُوا مِمَّا رَزَقْنَاهُمْ سِرًّا وَعَلَانِیَةً وَیَدْرَءُونَ بِالْحَسَنَةِ السَّیِّئَةَ أُولَئِکَ لَهُمْ عُقْبَى الدَّارِ (22) جَنَّاتُ عَدْنٍ یَدْخُلُونَهَا  - سوره رعد -

در حدیثى از پیامبر (صلى الله علیه و آله و سلم ) آمده است : 
من قرء سورة الملائکه دعته یوم القیامة ثلاثه ابواب من الجنة ان ادخل من اى الابواب شئت !: 
هر کس سوره فاطر را بخواند در روز قیامت سه در از درهاى بهشت او را به سوى خود دعوت مى کند که از هر کدام مى خواهى وارد شو!.
با توجه به اینکه مى دانیم درهاى بهشت همان عقائد و اعمال صالحى است که سبب وصول به بهشت مى شود، ممکن است این روایت اشاره به ابواب سه گانه اعتقاد به توحید، معاد و رسالت پیامبر (صلى الله علیه و آله و سلم ) باشد.
- تفسیر نمونه مقدمه سوره فاطر

در حدیثی از پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) مى خوانیم : 
الحوامیم سبع و ابواب جهنم سبع ، تجى ء کل حامیم منها فتقف على باب من هذه الابواب تقول اللهم لا تدخل من هذا الباب من کان یومن بى و یقرءنى 
سوره هاى حامیم هفت سوره اند و درهاى جهنم نیز هفت در است ، هر یک از حامیمها مى آید و در مقابل یکى از این درها مى ایستد و مى گوید خداوندا کسى را که به من ایمان آورده و مرا خوانده از این در وارد مکن ! 
- تفسیر نمونه در مقدمه سوره مؤمن (غافر)

در این آیه (76 غافر) باز به « ابواب جهنم ، درهاى دوزخ » برخورد مى کنیم .
آیا داخل شدن از درهاى دوزخ به این معنى است که هر گروهى از درى وارد مى شوند؟ یا یک گروه از درهاى متعدد مى گذرند؟ به این معنى که دوزخ همانند بعضى از زندانهاى وحشتناک و تو بر تو از بندها یا طبقات گوناگون تشکیل شده ، گروهى از گمراهان سرسخت باید از همه این طبقات بگذرند، و در « درک اسفل ، قعر جهنم » جاى گیرند!
شاهد این سخن حدیثى است که از امیر مؤمنان على (علیه السلام ) در تفسیر آیه لها سعة ابواب لکل باب منهم جزء مقسوم - حجر 34 - نقل شده که فرمود: 
ان جهنم لها سبعة ابواب ، اطباق بعضها فوق بعض ، و وضع احدى یدیه على الاخرى ، فقال هکذا!: 
جهنم هفت در دارد، هفت طبقه بعضى بالاى بعضى قرار گرفته ، سپس یکى از دستهاى خود را روى دیگرى قرار داد و فرمود اینچنین!.

در اینجا تفسیر دیگرى نیز وجود دارد که خلاصه اش این است (همان که در بالا بهش اشاره شد) :
درهاى جهنم - همانند درهاى بهشت - اشاره به عوامل گوناگونى است که انسان را به جهنم یا بهشت مى کشاند، هر نوع از گناهان ، و هر نوع از اعمال خیر، درى محسوب مى شود، در روایات اسلامى نیز به آن اشاره شده است ، مطابق این تفسیر عدد 7 براى (تکثیر) است نه (تعداد) و اینکه گفته مى شود بهشت داراى هشت در است اشاره به افزون بودن عوامل رحمت از عوامل عذاب و غضب است (دقت کنید). 
- تفسیر نمونه ذیل آیه 76 غافر -

+ جمع بندی من:
« 8 درب بهشت ، و 7 درب جهنم »
الف: به معنی درب های تو در تو باشد که برای بهشت حکم زینت دارد و برای جهنم حکم حصار به دلیل روایت امیرالمؤمنین (هرچند ایشان فقط از جهنم گفته بودند)
ب: به معنی تعدد ورودی ها باشد.
طبق این معنا ظاهر امر - به دلیل موارد مشابه - این است که عدد حقیقی نیست (واقعا 8 و 7 درب) بلکه فقط به تعدّد عوامل بهشت و جهنم اشاره دارد و اینکه اسباب بهشتی شدن بیش از اسباب جهنمی شدن است.

شرح شما ، پای این عکس...

دوشنبه, ۲۴ خرداد ۱۳۹۵، ۰۵:۱۲ ب.ظ

...

غرور ؟! در مقابل کی؟!

يكشنبه, ۲۳ خرداد ۱۳۹۵، ۱۲:۰۷ ب.ظ

||| لبخند بزن روزه دار !! |||

شنبه, ۲۲ خرداد ۱۳۹۵، ۰۴:۳۴ ب.ظ


_____________________________________________________________________________________________



______________________________________________________________________________________________




___________________________________________________________________________________________________



_________________________________________________________________________________________



_______________________________________________________________________________________________



__________________________________________________________________________________________




_______________________________________________________________________________________



____________________________________________________________________________________________




_______________________________________________________________________________________________




_____________________________________________________________________________________________




___________________________________________________________________________________________


_______________________________________________________________________________________________



____________________________________________________________________________________________



_____________________________________________________________________________________________



کشتی

سه شنبه, ۱۸ خرداد ۱۳۹۵، ۰۵:۲۱ ب.ظ

رمضان = سوزاندن ( ماه سوزاندن بر شما مبارک )

يكشنبه, ۱۶ خرداد ۱۳۹۵، ۰۷:۰۵ ب.ظ


 یَاءَیُّهَا الَّذِینَ ءَامَنُواْ کُتِبَ عَلَیْکُمْ الْصِّیَامُ کَمَا کُتِبَ عَلَى الَّذِینَ مِنْ قَبْلِکُمْ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ (183) سوره بقره -


ترجمه :

اى کسانى که ایمان آورده اید! روزه بر شما مقرّر گردید، همانگونه که بر کسانى که پیش از شما بودند مقرّر شده بود، باشد که پرهیزگار شوید.


نکته ها:

O تقوى ، به معناى خویشتن دارى از گناه است . 

بیشتر گناهان ، از دو ریشه غضب و شهوت سرچشمه مى گیرند. و روزه ، جلوى تندى هاى این دو غریزه را مى گیرد و لذا سبب کاهش فساد و افزایش تقواست.

O به نظر مفسّران و دانشمندان علوم قرآنى ، آیاتى که با خطاب (یا ایّها الّذین آمنوا) شروع شده اند، در مدینه نازل شده و جزء آیات مدنى مى باشند. فرمان روزه نیز همچون دستور جهاد و پرداخت زکات در سال دوّم هجرى صادر گردیده است .



آثار و برکات روزه:

O تقوى و خداترسى ، در ظاهر و باطن ، مهم ترین اثر روزه است .

 روزه ، یگانه عبادت مخفى است . نماز، حج ، جهاد، زکات و خمس را مردم مى بینند، امّا روزه دیدنى نیست .

روزه ، اراده انسان را تقویت مى کند. کسى که یک ماه نان وآب وهمسر خود را کنار گذاشت ، مى تواند نسبت به مال وناموس دیگران خود را کنترل کند.

روزه ، باعث تقویت عاطفه است . کسى که یک ماه مزه ى گرسنگى را چشید، درد آشنا مى شود ورنج گرسنگان را احساس ودرک مى کند.

رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله فرمودند: روزه ، نصف صبر است.

روزه ى مردمان عادّى ، همان خوددارى از نان و آب و همسر است ، امّا در روزه خواص علاوه بر اجتناب از مفطرات ، اجتناب از گناهان نیز لازم است ، و روزه ى خاصّ الخاص علاوه بر اجتناب از مفطرات و پرهیز از گناهان ، خالى بودن دل از غیر خداست.

روزه ، انسان را شبیه فرشتگان مى کند، فرشتگانى که از خوردن و آشامیدن و شهوت دورند.

O رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله فرمودند: 

هرکس ماه رمضان را براى خدا روزه بدارد، تمام گناهانش بخشیده مى شود!

چنانکه در حدیث قدسى نیز آمده است که خداوند مى فرماید: 

(( الصوم لى و اَنَا اَجزى به )) روزه براى من است و من آن را پاداش مى دهم .

اهمیّت روزه به قدرى است که در روایات پاداش بسیارى از عبادات را همچون پاداش روزه دانسته اند.

هرچند که روزه بر امّت هاى پیشین نیز واجب بوده ، ولى روزه ى ماه رمضان ، مخصوص انبیاء بوده است و در امّت اسلامى ، روزه رمضان بر همه واجب شده است.

از رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله نقل شده است که فرمود: 

براى هر چیز زکاتى است و زکات بدنها، روزه است.


پیام ها:

1خطابِ زیبا، گامى براى تاءثیر گذارى پیام است . (یا ایّها الّذین آمنوا)

در حدیثى از تفسیر مجمع البیان مى خوانیم : لذّت خطاب (یا ایّها الّذین آمنوا) سختى روزه را آسان مى کند. اگر والدین بخواهند که فرزندشان به سخنانشان گوش دهند، باید آنان را زیبا صدا زنند.


2 - از شیوه هاى تبلیغ آن است که دستورات مشکل ، آسان جلوه داده شود. این آیه مى فرماید: فرمان روزه مختص شما مسلمانان نیست ، در امّت هاى پیشین نیز این قانون بوده است . و عمل به دستورى که براى همه امّت ها بوده ، آسان تر از دستورى است که تنها براى یک گروه باشد. (کما کُتب على الّذین من قبلکم )


3 - قرآن ، فلسفه بعضى احکام همچون روزه را بیان داشته است . زیرا اگر مردم نتیجه ى کارى را بدانند، در انجام آن نشاط بیشترى از خود نشان مى دهند. (لعلّکم تتّقون )


 اءَیَّاماً مَعْدُودَاتٍ فَمَنْ کَانَ مِنْکُمْ مَّرِیْضاً اءَوْ عَلَى سَفَرٍ فَعِدَّةٌ مِنْ اءَیَّامٍ اءُخَرَ وَ عَلَى الَّذِینَ یُطِیقُونَهُ فِدْیَةٌ طَعَامُ مِسْکِینٍ فَمَنْ تَطَوَّعَ خَیْراً فَهُوَ خَیْرٌ لَهُ وَاءَنْ تَصُومُواْ خَیْرٌ لَّکُمْ إِنْکُنْتُمْ تَعْلَمُونَ (184) بقرة -


ترجمه :

چند روزى معدود (روزه بر شما مقرّر شده است )، ولى هر کس از شما بیمار یا در سفر باشد، پس (به همان ) تعداد از روزهاى دیگر (را روزه بگیرد) و بر کسانى که طاقت روزه ندارند (همچون بیماران مزمن و پیرمردان و پیرزنان )، لازم است کفّاره اى بدهند، مسکینى را اطعام کنند. و هر کس ‍ به میل خود بیشتر نیکى کند (وبیش از مقدار واجب ، طعام بدهد)، براى او بهتر است ، ولى اگر (آثار روزه را) بدانید، (مى فهمید که ) روزه گرفتن ، برایتان بهتر است . (و هرگز به روزه خوارى معذوران ، غبطه نمى خوردید.)


نکته ها:

O یکى از معانى باب اِفعال در زبان عربى ، سلب است . مثلا کلمه ((عُجْمه )) به معناى گنگى است ، وقتى به باب افعال مى رود و ((اِعجام )) مى شود، به معناى از بین بردن گنگى است . در این آیه نیز کلمه (یُطیقونه ) به معناى سلب طاقت و توان است .

 O تسلیم فرمان خدا بودن ، ارزش است . اگر دستور روزه گرفتن داد، باید روزه گرفت و اگر حکم به افطار کرد، باید روزه را شکست .

در مجمع البیان آمده است : 

گروهى از اصحاب پیامبر حتّى در حال سفر روزه گرفته و مایل نبودند که روزه خود را بشکنند!!!

 رسول اکرم صلّى اللّه علیه و آله آنان را گناهکار خواندند.

امام صادق علیه السّلام فرمود: 

اگر کسى در سفر روزه بگیرد، من بر جنازه ى او نماز نمى گزارم !!

در تفسیر قرطبى نیز آمده است که رسول اکرم صلّى اللّه علیه و آله در سفر از مدینه به مکّه در ماه رمضان ، آب خواستند، آنگاه ظرف آب را بر سر دست گرفتند تا مردم ببینند و سپس از آب میل فرمودند.

به هر حال اگر مسافر یا مریضى روزه گرفت ، روزه اش باطل و باید قضاى آنرا به جا آورد.

امام صادق علیه السّلام فرمودند: 

حتّى اگر مادرى نسبت به شیر کودک یا جنین نگرانى داشت ، باید روزه خود را افطار نماید و این نشانه ى رأفت خداوند است.


پیام ها:

1 - اسلام براى هر فرد در هر شرایطى ، قانون مناسب دارد. در این آیه ، حکم مسافران ، بیماران و سالمندان بیان شده است . (فمن کان منکم مریضا او على سفر)

2 - شرایط نباید فلسفه کلّى حکم و آثار و منافع آنرا تماماً از بین ببرد. اگر انسان مریض یا مسافر در شرایطى نمى تواند روزه بگیرد، باید در ایام دیگرى قضا کند تا از منافع روزه برخوردار شود. (فعدة من ایّام اُخر)

3 - قصد سفر، به تنهایى مانع روزه نیست ، در سفر بودن لازم است . (على سفر)

4 - قضاى روزه ، زمان خاصّى ندارد. (فعدة من ایام اُخر)

5 - توانایى ، شرط تکلیف است . (على الّذین یطیقونه )

6 - تغذیه ى فقرا، در متن احکام جاسازى شده است . (طعام مسکین )

7 - عباداتى سبب رشد و قرب است که با علاقه و رغبت باشد. (فمن تطوّع )

8 - دستورات الهى بگونه اى است که حداقل را بر همه واجب کرده است و بیش از آن را به اختیار انسان مى گذارد. در این آیه سیر کردن یک گرسنه واجب ، ولى بیش از آن به عنوان عمل مستحبّى در اختیار خود انسان است . (فمن تطوع خیرا فهو خیر له )

9 - انجام دستورات خداوند، آثار خوبى دارد که به خود انسان باز مى گردد نه خدا. (ان تصوموا خیر لکم )


 شَهْرُ رَمَضَانَ اَلَّذِى اءُنْزِلَ فِیهِ الْقُرْءَانُ هُدىً لِّلنَّاسِ وَبَیِّنَتٍ مِنَ الْهُدَى وَالْفُرْقَانِ فَمَنْ شَهِدَ مِنْکُمْ الْشَّهْرَ فَلْیَصُمْهُ وَمَنْ کَانَ مَرِیْضاً اءَوْ عَلَى سَفَرٍ فَعِدَّةٌ مِنْ اءَیَّامٍ اءُخَرَ یُرِیدُ اللّهُ بِکُمُ الْیُسْرَ وَلاَ یُرِیدُ بِکُمُ الْعُسْرَ وَلِتُکْمِلُواْ الْعِدَّةَ وَلِتُکَبِّرُواْ اللّهَ عَلَى مَا هَدَیکُم وَ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ (185) بقرة -


ترجمه :

(روزه در) ماه رمضان ؛ ماهى است که قرآن در آن نازل شده است . (و قرآن کتابى است که ) هدایتگر مردم همراه با دلائل روشنِ هدایت و وسیله تشخیص حقّ از باطل است ، پس هر کس از شما که این ماه را دریابد، باید روزه بگیرد.

و آنکس که بیمار یا در سفر باشد، روزهاى دیگرى را به همان تعداد روزه بگیرد.

خداوند براى شما آسانى مى خواهد و براى شما دشوارى نمى خواهد (این قضاى روزه ) براى آن است که شماره مقرّر روزها را تکمیل کنید وخدا را بر اینکه شما را هدایت کرده ، به بزرگى یاد کنید، باشد که شکرگزار گردید.


نکته ها:

O ((رمضان )) از ماده ((رَمض )) به معناى سوزاندن است . البتّه سوزاندنى که دود و خاکستر به همراه نداشته باشد. وجه تسمیه این ماه از آن روست که در ماه رمضان ، گناهان انسان سوزانده مى شود.

O ماه رمضان ، ماه نزول قرآن مى باشد و تنها ماهى است که نامش در قرآن آمده و شب قدر نیز در این ماه است .

در تفسیر برهان از پیامبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله نقل شده است که فرمودند: 

تمام کتاب هاى آسمانى ، در ماه رمضان نازل شده اند.

ماه رمضان ، بهترین ماه خدا است .

 آن حضرت در جمعه آخر ماه شعبان ، خطبه مفصلى در عظمت ماه رمضان ایراد کرده اند که در بعضى از تفاسیر وکتب روایى آمده است. 

همچنین در صحیفه سجادیه ، امام سجاد علیه السّلام در وداع ماه رمضان مناجات جان سوزى دارند.

O اسلام دین آسان و بناى آن بر سهولت و عدم سخت گیرى است . هر کس مریض یا مسافر بود روزه نگیرد و قضاى آن را انجام دهد. اگر وضو گرفتن مشکل است ، تیمّم را جایگزین مى کند. اگر ایستادن در نماز مشکل است ، اجازه ى نشسته نماز خواندن را مى دهد. که این قانون به نام ((قاعده لاحرج )) در فقه مشهور است .



رمضان ماه مهمانى خدا

O در رمضان ، مؤمنان با کارت (یا ایّها الّذین آمنوا کُتب علیکم الصّیام ) به میهمانى خداوند دعوت شده اند، و این میهمانى ویژگى هایى دارد:

1 میزبان ، خداوند است و میهمانان را شخصاً دعوت کرده است .


2 وسیله پذیرایى ، شب قدر، نزول قرآن ، فرود آمدن فرشتگان ، استجابت دعا، لطافت روح ، و دورى از دوزخ است .


3 زمان پذیرایى ، ماه رمضان است که به گفته ى روایات ، اوّل آن رحمت ، وسط آن مغفرت و آخر آن پاداش است .


4 چگونگى پذیرایى ، شب قدر به گونه اى است که در آن نیاز یک سال میهمانان تأمین مى شود و زمین با نزول فرشتگان در شب قدر مزیّن مى گردد.


5 غذاى این ماه ، غذاى روح است که براى رشد معنوى لازم است ، نه غذاى جسم . لطف غذاى این مهمانى ، آیات قرآن است که تلاوت یک آیه آن در ماه رمضان همچون تلاوت تمام قرآن در ماه هاى دیگر است .


این میهمانى هیچ سنخیّتى با میهمانى هاى دنیوى ندارد.

+ خداوندِ عالِم و غنى و خالق و باقى و عزیز و جلیل ، میزبان انسان هاى جاهل و فقیر و فانى و مخلوق و ذلیل مى شود و مى گوید: من دعایتان را مستجاب مى کنم و براى هر نفسى که در ماه رمضان مى کشید، پاداش تسبیحى عطا مى کنم.


آداب مهمانى

O در وسائل الشیعه براى اخلاق روزه دار در ضمن روایت مفصلى مى خوانیم : 

روزه دار از دروغ ، گناه ، مجادله ، حسادت ، غیبت ، مخالفت با حقّ، فحش و سرزنش و خشم ، طعنه و ظلم و مردم آزارى ، غفلت ، معاشرت با فاسدان ، سخن چینى و حرام خوارى ، دورى کند و نسبت به نماز، صبر، و صداقت، و یاد قیامت، توجّه خاصّ داشته باشد.

شرط حضور در این مهمانى ، فقط تحمّل گرسنگى نیست . در حدیث آمده است : 

آن کس که از اطاعت رهبران آسمانى ، سرباز زند ویا در مسائل خانوادگى و شخصى با همسر خود بدرفتار و نامهربان باشد ویا از تأمین خواسته هاى مشروع او خوددارى کند و یا والدین از او ناراضى باشند، روزه او قبول نیست وشرایط این ضیافت را به جاى نیاورده است .

O روزه گرچه فوائد ومنافع طبّى از قبیل دفع وبرطرف شدن مواد زاید بدن در اثر گرسنگى را دارد، امّا سحرخیزى ولطافت روح واستجابت دعا در ماه رمضان چیز دیگرى است ومحروم واقعى کسى است که از این همه خیر وبرکت محروم باشد.


پیام ها:

1 -  ارزش رمضان ، به نزول قرآن است . ارزش انسان ها نیز مى تواند به مقدارى باشد که قرآن در آنها نفوذ کرده باشد. (الّذى اُنزل فیه القرآن )

2 - هدایت ، داراى مراحلى است : یک مرحله ى عمومى است ؛ (هدى للناس ) و یک مرحله ى خاصّ است . (وبیّنات من الهدى )

3 - وجوب روزه ، بعد از یقین به حلول ماه رمضان است . (فمن شهد منکم فلیصمه )

4 - قضاى روزه بر مریض و مسافر واجب است . (فعدة من ایام اُخر)

5 - روزه ى قضا، مشروط به زمان خاصّى نیست . (ایّام اُخر)

6 - احکام خداوند بر اساس آسانى و مطابق طاقت انسان است . (یرید بکم الیسر)

7 - عسر وحرج ، واجبات را از دوش انسان برمى دارد. (لایرید بکم العسر)

8 - روزه ى قضا باید به تعداد روزهایى باشد که عذر داشته است . (لتکملوا العدة )

9 - هدایت و توفیق انجام عبادات ، از طرف خداست . تکبیر، نشان بزرگداشت خدا و عدم توجّه به خود و دیگران است . (لتکبّروا اللّه على ما هداکم )

10 - روزه ، زمینه ساز هدایت انسان و سپاسگزارى اوست . (لتکبّروا اللّه على ما هداکم و لعلّکم تشکرون )


منبع:

تفسیر نور

اگه شما جای اینا بودین، چه حسی داشتین؟!

شنبه, ۱۵ خرداد ۱۳۹۵، ۰۸:۲۸ ق.ظ

رَبُّکُمُ الَّذِی یُزْجِی لَکُمُ الْفُلْکَ فِی الْبَحْرِ لِتَبْتَغُوا مِنْ فَضْلِهِ إِنَّهُ کَانَ بِکُمْ رَحِیمًا (66) وَإِذَا مَسَّکُمُ الضُّرُّ فِی الْبَحْرِ ضَلَّ مَنْ تَدْعُونَ إِلَّا إِیَّاهُ فَلَمَّا نَجَّاکُمْ إِلَى الْبَرِّ أَعْرَضْتُمْ وَکَانَ الْإِنْسَانُ کَفُورًا (67) أَفَأَمِنْتُمْ أَنْ یَخْسِفَ بِکُمْ جَانِبَ الْبَرِّ أَوْ یُرْسِلَ عَلَیْکُمْ حَاصِبًا ثُمَّ لَا تَجِدُوا لَکُمْ وَکِیلًا (68) أَمْ أَمِنْتُمْ أَنْ یُعِیدَکُمْ فِیهِ تَارَةً أُخْرَى فَیُرْسِلَ عَلَیْکُمْ قَاصِفًا مِنَ الرِّیحِ فَیُغْرِقَکُمْ بِمَا کَفَرْتُمْ ثُمَّ لَا تَجِدُوا لَکُمْ عَلَیْنَا بِهِ تَبِیعًا (69) سوره مبارکه اسراء -

66 - پـروردگارتان کسى است که کشتى را در دریا براى شما به حرکت در مى آورد تا از نعمت او بهره مند شوید، او نسبت به شما مهربان است .

67 - و هنگامى که در دریا ناراحتى به شما برسد همه کس را جز او فراموش خواهید کرد، اما هنگامى که شما را به خشکى نجات دهد روى مى گردانید، و انسان کفران کننده است !.

68 - آیا از این ایمن هستید که در خشکى (با یک زلزله شدید) شما را در زمین فرو ببرد یا طوفانى از سنگریزه بر شما بفرستد (و در آن مدفونتان کند) سپس حافظ (و یاورى ) براى خود نیابید؟!

69 - یا اینکه ایمن هستید که بار دیگر شما را به دریا بازگرداند و تندباد کوبنده اى بر شما بفرستد و شما را بخاطر کفرتان غرق کند، حتى کسى که خونتان را مطالبه نماید پیدا نکنید.


+ شخصى منکر خدا، از امام صادق علیه السلام دلیلى بر اثبات خدا مى خواست ، حضرت پرسید: 

آیا تاکنون سوار کشتى شده اى که دچار حادثه شود؟ 

گفت : آرى ، یک بار در سفرى دریایى کشتى ما متلاشى شد و من بر تخته پاره اى سوار شدم . 

امام پرسید: آیا در آن هنگام ، دل تو متوجّه قدرتى بود که تو را نجات دهد؟ !

گفت : آرى 

فرمود: همان قدرت غیبى « خدا » ست .

- تفسیر نور ذیل آیه -

_________________________________________________

بعدا نوشت:

یا فاطمة الزهراء در مطلب اگه شما جای اینا بودین، چه حسی داشتین؟! 
من چند وقتیه سعی کردم خودمو عادت بدم هر جا ترسیدم اسم خدا رو بگم 
احتمالا اینجام اسم خدا رو میگفتم البته بعد یه جیغ بنفش شاید -_- 
 پاسخ توسط محمد * شـــــــــورگشتی * در ۱۵ خرداد ۹۵، ۱۰:۰۵
نمیشه دقیقا ترسیمش کرد اما میشه کمک به ایجاد این حس بکنیم!!
حسی که به روح خفته انسانی میتونه شلاق بزنه و اونو به خودش بیاره.

اقیانوسی متلاطم که کرانه های اون معلوم نیست!
هر چه چشم کار می کنه آب است و آب
کشتی غرق میشه...
صدای ضجه و ناله بلنده...
انسان به هرچه دم دستش میاد چنگ میندازه ...
اما یواش یواش از این نیروهای مادی قطع امید می کنه...
در میان آب مثل پر کاهی بالا و پائین میره و آب شور دریا خودش رو به سر و صورت اون می کوبه که مگه راهی به حلقوم او پیدا کنه...
انسان ناامید نیست...
که اگر بود دست و پا نمی زد!!!!
همین دست و پا زدن او یعنی به یک نیرویی که میتونه در بحرانی ترین شرایط به دادش برسه، ایمان داره ( اسمش رو میذارن توحید فطری...)
دست به دامن او میشه ...
و خدای سراسر مهر هم دست رد به سینه ش نمی زنه...
اما این انسان کفور که در دل اقیانوس چشمم بیدار شده بود به مجرد رسیدن به خشکی شروع می کنه به فراموشی آنچه بین او و خداش گذشت...
و این حکایت من وشماست در سختی های زندگیمون...

+ الهی لاتکلنی الی نفسی طرفة عین ابدا

تلافى!

جمعه, ۱۴ خرداد ۱۳۹۵، ۱۲:۱۰ ق.ظ

عارفى را گفتند:

فلانى غیبت تو را نموده است!
وى طبقى رطب برایش فرستاد و گفت :

شنیدم حسناتت را به من هدیه کرده اى! خواستم تلافى کرده باشم!!

***

عنه (صلى الله علیه وآله): یؤتى بأحد یوم القیامة یوقف بین یدی الله ویدفع إلیه کتابه فلا یرى حسناته، فیقول: إلهی لیس هذا کتابى ! فإنی لا أرى فیها طاعتی ؟ ! فیقال له: إن ربک لایضل ولاینسى، ذهب عملک باغتیاب الناس، ثم یؤتى بآخر ویدفع إلیه کتابه فیرى فیه طاعات کثیرة، فیقول: إلهی ما هذا کتابی ! فإنی ما عملت هذه الطاعات ! فیقال: لأن فلانا اغتابک فدفعت حسناته إلیک - بحارالانوار ج 72 ص 259

از حضرت رسول (ص) روایت است:

فردای قیامت کسی را نزد خدای تعالی آورند و نامه عملش را تحویلش دهند ، می بیند از کارهای نیکش خبری نیست می گوید:

این نامه عمل من نیست! چرا که عبادات خود را در آن نمی بینم!

به او گفته می شود:

خدای تو گم نمی کند و فراموش نمی کند! عمل تو بخاطر غیبت مردم از میان رفته است!

دیگری را آورند و نامه عملش را به دستش دهند، پس در آن طاعات زیادی می بیند می گوید:

خدایا! این پرونده من نیست من چنین اعمالی انجام نداده ام!! 

می گویند: فلانی غیبت تو کرد و حسنات او منتقل به تو شد!

17717000=1 ؛ شدنى ست؟!!

سه شنبه, ۱۱ خرداد ۱۳۹۵، ۰۲:۳۵ ق.ظ

مدت زمان روز و شب ، و ماه و سال به شرائط اقلیمى و اوضاع کرات بستگى دارد.

به همین لحاظ ممکن است یک روز در کره اى معادل چندین روز کره دیگر باشد.


چنانکه یک سال در نپتون معادل 164 سال زمین، یک سال پلوتون معادل 249 سال کره زمین است (یعنى نپتون در هر 164 سال و پلوتون در هر 249 سال یکبار به دور خورشید مى چرخد. به عبارت دیگر طول یک روز در نپتون معادل 164 روز زمین ، و طول یک روز پلوتون 249 برابر روز زمین است.)

 

همچنین یک سال عطارد معادل 88 شبانه روز، و یک سال زهره معادل 125 شبانه روز زمین مى باشد (یعنى عطارد در مدت 88 روز، و زهره در مدت 125 روز به دور خورشید مى گردد. در حالى که زمین در هر 365 روز یک بار گرد خورشید مى چرخد.)


حتى در همین کره زمین ، مدت زمان شب و روز در نقاط مختلف ، اختلاف فاحشى دارد. چنانکه در قطب شمال و جنوب ، مدت زمان شب و روز تقریباً 6 ماه است (یعنى یک روز در قطب به اندازه 180 روز در منطقه استوائى مى باشد.)


شایان ذکر است که روز کره ماه ، معادل 15 روز کره زمین است .


بنابر این هیچ استبعادى ندارد در قیامت با تغییر نظام جهان و پیدایش اوضاع وشرائط جدید، طول یک روز به اندازه پنجاه هزار سال دنیا باشد.

تَعرُجُ المَلئِکَةُ وَالرُّوحُ اِلَیهِ فى یَومٍ کانَ مِقدارُهُ خَمسینَ اَلفَ سَنَةٍ - سوره معارج / آیه 4 -
فرشتگان و روح به سوى خدا بالا مى روند در روزى که مقدار آن 50 هزار سال است.

(1 روز= 50000 سال، هر سال قمری هم 354 و خورده ای روز که بگیریم میشه: هفده میلیون و هفتصدو هفده هزار روز !!! )


و این امر با تغییر نظام آفرینش کاملا امکان عقلى دارد، و قابل انکار و مورد شبهه و تردید نیست .

قرآن کریم بر این مطلب تصریح دارد که این زمین و آسمان در روز قیامت به زمین و آسمان دیگرى مبدل مى گردد. یَومَ تُبَدَّلُ الاَْرْضُ غَیْرَ الاَْرْضِ وَ السَّمواتُ - سوره ابراهیم / آیه 48 -


منبع:

کشکول جبهه - با اندکی تصرف -

از همه چیــــــــــــــز ...

پنجشنبه, ۶ خرداد ۱۳۹۵، ۰۹:۵۵ ق.ظ

معترضانه گفت:

قرآن می گوید:

وَنَزَّلْنَا عَلَیْکَ الْکِتَابَ تِبْیَانًا لِکُلِّ شَیْءٍ وَهُدًى وَرَحْمَةً وَبُشْرَى لِلْمُسْلِمِینَ (89) سوره نحل -

و ما این کتاب (آسمانى ) را بر تو نازل کردیم که بیانگر همه چیز است ، و مایه هدایت و رحمت و بشارت براى مسلمانان است .

از من در کجای قرآن سخن گفته؟!

گفتند:

در کنار علماء !!! آنجا که می فرماید:

... قُلْ هَلْ یَسْتَویَ الّذینَ یَعْلَمونَ وَالّذینَ لا یَعْلْمون إِنَّمَا یَتَذَکَّرُ أُولُو الْأَلْبَابِ (9) سوره زمر -

بـگـو آیا کسانى که مى دانند با کسانى که نمى دانند! یکسانند؟ تنها صاحبان مغز متذکر مى شوند!!

________________________


وَکَتَبْنَا لَهُ فِی الْأَلْوَاحِ مِنْ کُلِّ شَیْءٍ مَوْعِظَةً وَتَفْصِیلًا لِکُلِّ شَیْءٍ... - سوره اعراف آیه 145 -


نکته:

از تعبیر من کل شى ء موعظة چنین استفاده مى شود که همه مواعظ و اندرزها و مسائل لازم در الواح موسى (علیه السلام ) نبود، زیرا می گوید از هر چیزى ، اندرزى براى او نوشتیم!

و این به خاطر آن است که آئین موسى (علیه السلام ) آخرین آئین و شخص ‍ موسى (علیه السلام ) خاتم انبیاء نبود، و مسلما در آن زمان به مقدار استعداد مردم ، احکام الهى نازل گشت ، ولى هنگامى که مردم جهان به آخرین مرحله از تعلیمات انبیاء رسیدند، آخرین دستور که شامل همه نیازمندیهاى مادى و معنوى مردم بود نازل گردید.


و از اینجا روشن میشود اینکه در بعضى از روایات در زمینه ترجیح مقام على (علیه السلام ) بر مقام موسى (علیه السلام ) آمده است که على (علیه السلام ) آگاه به همه قرآن بود و در قرآن بیان همه چیز آمده است ( نزلنا علیک الکتاب تبیانا لکل شى ء ) در حالى که در تورات بخشى از این مسائل آمده ، طبق همین مطلب است - تفسیر نمونه ذیل آیه -

___________________________


وَنَزَّلْنَا عَلَیْکَ الْکِتَابَ تِبْیَانًا لِکُلِّ شَیْءٍ وَهُدًى وَرَحْمَةً وَبُشْرَى لِلْمُسْلِمِینَ (89) سوره نحل -

و ما این کتاب (آسمانى ) را بر تو نازل کردیم که بیانگر همه چیز است ، و مایه هدایت و رحمت و بشارت براى مسلمانان است .


توجه:

 قرآن بیانگر همه چیز است .
از مهمترین مباحثى که در آیات فوق به میان آمده تبیان کل شى ء بودن قرآن است .

(تبیان ) (به کسر (ت ) یا فتح آن ) معنى مصدرى دارد، یعنى بیان کردن و از این تعبیر با توجه به وسعت مفهوم ( کل شى ء) به خوبى مى توان استدلال کرد که :


در قرآن ، بیان همه چیز هست ، ولى با توجه به این نکته که قرآن یک کتاب تربیت و انسان سازى است که براى تکامل فرد و جامعه در همه جنبه هاى معنوى و مادى نازل شده است روشن مى شود که منظور از همه چیز : تمام امورى است که براى پیمودن این راه لازم است ، نه اینکه قرآن یک دائرة المعارف بزرگ است که تمام جزئیات علوم ریاضى و جغرافیائى و شیمى و فیزیک و گیاه شناسى و مانند آن در آن آمده است.


هر چند قرآن یک دعوت کلى به کسب همه علوم و دانشها کرده که تمام دانشهاى یاد شده و غیر آن در این دعوت کلى جمع است.

به علاوه گاه گاهى به تناسب بحثهاى توحیدى و تربیتى ، پرده از روى قسمتهاى حساسى از علوم و دانشها برداشته است.

ولى با این حال آنچه قرآن به خاطر آن نازل شده و هدف اصلى و نهائى قرآن را تشکیل مى دهد، همان مساله انسان سازى است ، و در این زمینه چیزى را فروگذار نکرده است .


گاهى انگشت روى جزئیات این مسائل گذارده و تمام ریزه کاریها را بیان مى کند (مانند احکام نوشتن قراردادهاى تجارتى و اسناد بدهکارى که در طولانى ترین آیه قرآن یعنى آیه 282 سوره بقره طى 18 حکم ! بیان شده است ).


و گاهى مسائل حیاتى انسان را به صورتهاى کلى و کلى تر مطرح مى کند، مانند همین آیه بعدی: ان الله یامر بالعدل و الاحسان و ایتاء ذى القربى و ینهى عن الفحشاء و المنکر و البغى (90) سوره نحل - : خداوند فرمان به عدل و احسان و بخشش به نزدیکان مى دهد و شما را از هر گونه زشتى و منکر و ستم ، نهى مى کند.


وسعت این مفاهیم مانند وسعت مفهوم وفاى به عهد در آیه (ان العهد کان مسئولا - اسراء آیه 34) و (وفاى به عقد) در آیه اوفوا بالعقود (مائده آیه 1) و (لزوم اداء حق جهاد) در آیه (و جاهدوا فى الله حق جهاده ) (حج آیه 78) و (اقامه قسط و عدل ) در آیه (لیقوم الناس بالقسط) (حدید آیه 45) و (توجه به نظم در تمام زمینه ها) در آیه و السماء رفعها و وضع المیزان الا تطغوا فى المیزان و اقیموا الوزن بالقسط و لا تخسروا المیزان (سوره الرحمن 7 - 8 - 9) و (خوددارى از هر گونه فساد در روى زمین ) در آیه (و لا تفسدوا فى الارض بعد اصلاحها) (اعراف آیه 85) و (دعوت به تدبر و تفکر و تعقل ) که در بسیارى از آیات قرآن وارد شده است ، و امثال این برنامه هاى انسان شمول که مى تواند راهگشا در همه زمینه ها باشد، دلیل روشنى است بر اینکه در قرآن بیان همه چیز هست .


حتى فروع این دستورهاى کلى را نیز بلاتکلیف نگذارده ، و مجرائى که باید از آن مجرا این برنامه ها تبیین شود بیان کرده و مى گوید: و ما آتاکم الرسول فخذوه و ما نهاکم عنه فانتهوا: (آنچه پیامبر به شما دستور مى دهد اجرا کنید و آنچه شما را از آن نهى مى کند باز ایستید) (حشر آیه 7).


هر قدر انسان در اقیانوس بیکرانه قرآن ، بیشتر شناور شود و به اعماق آن براى استخراج گوهرهاى برنامه هاى سعادت بخش ، فروتر رود، عظمت این کتاب آسمانى و شمول و جامعیت آن آشکارتر مى شود.

و درست به همین دلیل آنها که در زمینه این برنامه ها دست نیاز به این سو و آن سو، دراز مى کنند، مسلما قرآن را نشناخته اند، و آنچه خود دارند، از بیگانه تمنا مى کنند.

این آیه علاوه بر اینکه اصالت و استقلال تعلیمات اسلام را در همه زمینه ها مشخص مى کند بار مسئولیت مسلمانان را سنگین تر مى گرداند، و به آنها مى گوید:

با بحث مستمر و پیگیر در قرآن ، هر چه را لازم دارید از آن استخراج کنید.


در روایات اسلامى مخصوصا روى جامعیت قرآن به مناسبت همین آیه و مانند آن بسیار تاکید شده است .

از جمله در حدیثى از امام صادق (علیهالسلام ) مى خوانیم :

ان الله تبارک و تعالى انزل فى القرآن تبیان کل شى ء حتى و الله ما ترک شیئا تحتاج الیه العباد، حتى لا یستطیع عبد یقول لو کان هذا، انزل فى القرآن ، الا و قد انزله الله فیه :

(خداوند در قرآن هر چیزى را بیان کرده است ، به خدا سوگند چیزى که مورد نیاز مردم بوده است کم نگذارده ، تا کسى نگوید اگر فلان مطلب درست بود در قرآن نازل مى شد، آگاه باشید همه نیازمندیهاى بشر را خدا در آن نازل کرده است! ).


در حدیث دیگرى از امام باقر (علیهالسلام ) مى خوانیم :

ان الله تبارک و تعالى لم یدع شیئا تحتاج الیه الامة الا انزله فى کتابه و بینه لرسوله (صلى الله علیه و آله و سلم ) و جعل لکل شى ء حدا، و جعل علیه دلیلا یدل علیه ، و جعل على من تعدى ذلک الحد حدا:

(خداوند متعال چیزى را که مورد نیاز این امت است در کتابش فرو گذار نکرده ، و براى رسولش تبیین نموده است ، و براى هر چیزى حدى قرار داده ، و دلیل روشنى براى آن نهاده ، و براى هر کسى که از این حد تجاوز کند، حد و مجازاتى قائل شده است ).


حتى در روایات اسلامى اشاره روشنى به این مساله شده که علاوه بر ظاهر قرآن و آنچه توده مردم و دانشمندان از آن مى فهمند، باطن قرآن نیز اقیانوسى است که بسیارى از مسائلى که فکر ما به آن نمى رسد در آن نهفته است ، این بخش از قرآن ، علم خاص و پیچیده اى دارد که در اختیار پیامبر و اوصیاى راستین او است ، چنانکه در حدیثى از امام صادق (علیهالسلام ) مى خوانیم:

ما من امر یختلف فیه اثنان الا و له اصل فى کتاب الله عز و جل و لکن لا تبلغه عقول الرجال :

(تمام امورى که حتى دو نفر در آن اختلاف دارند، اصل و ضابطه اى در قرآن دارد ولى عقل و دانش مردم به آن نمى رسد).

عدم دسترسى عموم به این بخش که آنرا مى توان تشبیه به وجدان ناخود آگاه آدمى کرد، هرگز مانع از آن نخواهد بود که بخش ‍ خود آگاه و ظاهرش مورد استفاده همگان قرار گیرد - تفسیر نمونه ذیل آیه -

تمام هستی زهرا

يكشنبه, ۲ خرداد ۱۳۹۵، ۰۶:۴۹ ب.ظ

یکی ازمداحان اهل بیت ( آقای سازگار) برای شب شعر ، دعوت شده بودند بیت رهبری❗️

این خاطره رو تعریف می کردند:


همه ی شاعران ، شعرهای عریض و طویلشون رو خوندند ومورد تشویق جمع قرار گرفتند 

و هر کی بهتر بود به به و چه چه بیشتری می کردند❗️


تا نوبت به یکی از شعرا رسید ایشون رو کرد به حضار و گفت من برای امشب ، یک بیت آوردم.


حضار زدند زیر خنده 😄😄


جمعیت که ساکت شد ، گفت: 


تازه یک مصرعش هم از حافظ عاریه گرفتم 😊

این بار علاوه بر مردم ، خود حضرت آقا هم زد زیر خنده ... 


اما وقتی آروم شدند خواند:


👈🏼ستاره ای بدرخشید و ماه مجلس شد


همه منتظر مصرع بعدی بودند که خواند:

.

.

.

.

.

.

.

.

👈🏼تمام هستی زهرا نصیب نرجس شد !!


(تا چندین دقیقه صدای تکبیر و صلوات از همه جا به گوش می رسید ...)


 @Baztab_News

فیلم ترسنـــــــــــــاک

شنبه, ۱ خرداد ۱۳۹۵، ۰۵:۲۲ ب.ظ

کمربند ایمنی جدید که تا فلان % حوادث را کاهش می دهد؟!

پنجشنبه, ۳۰ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۰۵:۵۸ ب.ظ

اهل یقین باش و عبادت نکن !

سه شنبه, ۲۸ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۰۵:۱۸ ب.ظ

وَاعْبُدْ رَبَّکَ حَتَّى یَأْتِیَکَ الْیَقِینُ (99) حجر -

از بعضى از صوفیه نقل شده که آیه فوق را دستاویزى براى ترک عبادت قرار داده و گفته اند :

« آیه مى گوید: عبادت کن تا زمانى که یقین فرا رسد!! بنابراین بعد از حصول یقین نیازى به عبادت نیست!!! »

جواب:

اولا معروف و مشهور در میان مفسران این است که منظور از یقین در اینجا « مرگ » است.

به دلیل :

- در سوره مدثر آیه 46 و 47 از قول دوزخیان مى خوانیم : و کنا نکذب بیوم الدین حتى اءتانا الیقین (ما همواره روز رستاخیز را تکذیب مى کردیم تا اینکه یقین فرا رسید. ) که یقین به معنی مرگ آمده است.

( به این جهت مرگ ، یقین نامیده شده که: 1 - مرگ امری مسلم است ، و انسان در هر چیز شک کند در مرگ نمى تواند تردید به خود راه دهد. 2 - و یا اینکه به هنگام مرگ پرده ها کنار مى رود و حقایق در برابر چشم انسان آشکار مى شود، و حالت یقین براى او پیدا مى گردد)

پس آیه می گوید: همواره او را بندگى کن تا یقین - لحظه مرگ- فرا رسد (و اعبد ربک حتى یاتیک الیقین ).

2 - مخاطب به این سخن ، پیامبر (صلى الله علیه و آله و سلم ) است ، و مقام یقین پیامبر بر همگان محرز است.

آیا کسى مى تواند ادعا کند که ایشان داراى مقام یقین از نظر ایمان نبوده است؟! پس یقین در آیه به معنای دیگری ست!

- تواریخ متواتر نشان مى دهد که پیامبر (صلى الله علیه و آله و سلم ) تا آخر ساعات عمرش عبادت را ترک نگفت و على (علیه السلام ) در محراب عبادت کشته شد، و همچنین سایر امامان .


ثانیاً : بر فرض که یقین به معنی خودش باشد ، اگر گفتیم : « نردبان بگذار تا دستت به شاخه بالاى درخت برسد » معنایش این نیست که هرگاه دستت به شاخه رسید، نردبان را بردار! چون سقوط مى کنى !!

کسى هم که از عبادت جدا شد، مثل کسى است که از آسمان سقوط کند؛ (فکانّما خرّ من السماء) 

پس نمی شود در هیچ زمانی عبادت را ترک کرد و کسانى که یقینا به یقین رسیده اند مانند: رسول خدا و امامان معصوم ، لحظه اى از عبادت دست برنداشتند.

بنابراین مراد آیه : بیان آثار عبادت است نه تعیین محدوده ى عبادت( یقین نتیجه عبادت است، نه انتهای عبادت)


+ و من اضافه می کنم  ثالثاً : کسی که به یقین رسید اصلا آیا می تواند عبادت را ترک گوید؟!! یعنی یقین او خواهد گذاشت؟! بله ادعا سهل و آسان است .

برگرفته از :
تفسیر نمونه ذیل آخرین آیه حجر
و تفسیر نور ذیل آیه 21 بقره

بهترین و بدترین ها در بین اعضاء

شنبه, ۴ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۰۵:۰۶ ب.ظ

یک روز اربابِ لقمان گوسفندی به او داد و گفت:
این گوسفند را بکش و بهترین اعضایش را برای من بیاور.
لقمان گوسفند را کشت و دل و زبان ش را برای اربابش برد و گفت:
این دو عضو، بهترین اعضاست.

چند روز بعد ارباب لقمان باز هم گوسفندی به او داد و گفت:
این گوسفند را هم بکش و این بار بدترین عضوهایش را برایم بیاور!
لقمان گوسفند را کشت و باز هم دل و زبان ش را برای اربابش برد و گفت:
این دو بدترین عضوهاست!!

ارباب لقمان حیران شد و از او پرسید:
مگر تو دیوانه ای؟!!
آخر چگونه می شود که دل و زبان هم بهترین عضوها باشند و هم بدترین عضوها ؟!!
لقمان پاسخ داد:
من اشتباه نکرده ام:
هیچ چیز بهتر از دل و زبان نیست اگر پاک باشد ؛ و هیچ چیز بدتر از آن نیست اگر ناپاک باشد!!

منبع: سایت تدبر (بااندکی تصرف)
+ همین داستان در تفسیر نمونه ذیل آیه 12 لقمان
+ هدف از این دستور: بیان حکمت ، و معرفی اعضاء برتر و بدتر انسانی در قالب گوسفند بوده است!

ترک سیگار

جمعه, ۳ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۰۱:۴۸ ق.ظ


_________________________________________________________________

+ بعداً نوشت:

هرچه منتظر بودم دوستان به پیامی که مد نظر من از ارسال این پست بود، اشاره کنند نکرذند:


گاهی انسان مرتکب امر زشتی میشه در حالی که در زشت و زیبایی اون تردید داره، اینو بهش کاری نداریم.

سخن اونجاست که  گاهی اذعان به زشتی کاری داره اما با اندک تغییری که در شکل و مقدار اون میده ، تلاش می کنه خودش رو نسبت به انجامش مجاب بکنه و اینچنین عذاب وجدان رو از گرده ی خودش برداره!

مصادیق زیادی میشه براش برشمرد که اگه دوستان مایل بودند می تونند برای یادآوری به بخشی از اون ها اشاره کنند:

مثلا قبول داره اختلاط و گپ و گفت با دختر نامحرم حرام است اما ژست خواستگار به خودش می گیره تا بتونه ارتباطش رو توجیه بکنه! در حالی که می دانه حالا حالاها هم شرایط ازدواج براش مهیا نخواهد شد!!

غیبت کسی می کنه و بعد زور می زنه فرد غیبت شده رو به جوری بتونه در عنوان متظاهر به فسق وارد کنه و بار گناهشو سبک.

و...


و این خیلی بده !!

روز «زن» ؛ روز «مرد»

چهارشنبه, ۱ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۱۰:۵۸ ق.ظ

روز زن؛ روز مرد


نظر شما چیه؟!

من نظرم اینه که این تصویر «زیر خاکی» ست!!!!
امروز مطمئنا مَرد ، سمت چپ تصویر نیست!!!
او یا به تنهایی این ور میز نشسته و زن در طرف دیگر!
یا او به همراه زن در طرف راست تصویر نشسته اند و فرزند است که قدرتمندانه بر سمت دیگر تکیه زده ست!!
سال 92 مسئول امور فرهنگی بسیج بودم

یکبار به ما در بسیج گفتند فلان شهر مراسم داره تا میتونید نیرو ببرید.
دقیقا ما نیروهامون (اونا که فعال و پای کار بودند) همه محصل بودن و من مسئولیت زنگ زدن را بر عهده گرفتم.
مراسم ساعت سه بود.
به هر کسی زنگ میزدم گوشی اش یا خانه بود یا وقتی بر نمیداشت با خانه اش تماس می گرفتم و مادر و یا پدر یا بزرگترش علاوه بر آنکه می گفت او درس و تکلیف دارد و بعد از غروب مدرسه یا تکلیف ندارد، تازه از من گله می کرد که چرا بچه های ما هر شب اونجا هستند؟!

من در عین حال که آن همه بچه محصل را آن یکی دو هفته هر شب ندیده بودم به آن پدر و مادر ها حق داده و معذرت خواهی می کردم.

وقتی فرمانده کنونی پایگاه رفیق گلم مهدی که تعریفش رو کردم قبلا اومد نزدیک ساعت سه بود و از اون همه آدمی که زنگ زدم فقط یکی از دانشجو ها وقتش آزاد بود و همزمان با مهدی وارد شد و نشستند.

مهدی گفت به فرم گروه های صالحین زنگ زدی علی؟
- مهدی مسئول طرح صالحین بود اون زمون -
و من با حرص آهی کشیدم و گفتم به درک اصلا به جهنم که نمیاد کسی.
اصلا مگه مجبورند ساعت مرده روز غیر تعطیل مراسم برگزار کنند؛
اصلا مگه خودشون نیروی بسیجی ندارند، ما نیرو براشون ببریم؟
اصلا من زنگ نمیزنم مهدی!

و مهدی گفت:چرا علی آخه مینیبوس دم در منتظره رفتم مینیبوس رو گفتم اومده. پس من میرم

گفتم کجا میری مهدی؟ گفت میرم زنگ بزنم بچه ها بیان دیگه!
و اونی که اومده بود گفت آقا مهدی! بنده خدا زنگ زده به منم زنگ زد بود... .
مهدی گفت پس چرا نیومدن علی خب چرا نمیگی از چی ناراحتی ها؟
گفتم مهدی اولا الان وقت خوبی نبود برای مراسم اگر نیروی خودشون امروز نیومده خب نیروی ما هم مثل نیروی اوناست نمیتونه این مراسم بد موقع رو شرکت کنه تازه با وجودی که محصل اند وسط روز و هفته!!

گفت من نمیدونم تو از کجا ناراحتی ولی به من گفتن باید نیرو برده شه تو اگر نمیتونستی جوری بگی توی تلفن که همه بیان خب میزاشتی من زنگ میزدم.
من که عصبانی تر شده بودم گفتم گور بابای اونی که گفته باید نیرو بره ،مگه نیرو تو جیب من و توست که ببریم یا مگه میشه نیرو رو زور کرد؟؟؟!
نیرو هات هر شب میرن خوش گذرونی جای دیگه ، تو خونه هاشون هم میگن داریم میریم بسیج، میفهمی مهدی؟!
الان نه تنها هیچ کدوم نمیتونن بیان چون درس و مدرسه دارند و محصل هستن بلکه مادر پدرا اعتمادی به ما و اونا ندارن. بازم بگو فلانی گفته ما حتما باید نیرو ببریم فلان شهر

با شنیدن داد و بیدادم کوتاه اومد ولی زیاد نفهمید چی میگم و برگشت گفتم باز داری میری زنگ بزنی گفت نه میرم مینیبوس رو بگم بره.
دیگه داشت حرصم میگرفت از این همه سادگی و بی توجهی به خودم و خودش. گفتم مهدی خیلی ساده ای(رفتم جلوی راه) من نمیزارم بری گفت علی به اعصابت مسلط باش گفتم دیگه برام اعصاب نذاشتید... !

اون از فرمانده های بالا دستی که کادری اند و چقدر حقوق می گیرند، میشینند به ساده هایی مثل ما دستور میدن و ما بدون حقوق و چون و چرا مثل نظامی ها اطاعت می کنیم(داد زدم) مگه ما نظامی هستیم؟!

اونم از پدر و مادر هایی که بچشون رو نمیتونن درست تربیت کنند میگن تقصیر شماست که میره ولگردی و دروغ میگه و درساش ضعیف شده!

اصلا باید هم بگن ما درساشونو ضعیف کردیم هه اسم خودمم مسئول فرهنگی گذاشتم. ما حتی به فکر خودمون نیستیم مهدی چه برسه به فکر نیرو هامون باشیم.

(نطق ام تمام شد آرام گفتم) برو(مکث هر سه نفر من-مهدی-1 نیرو)
گفتم برو دیگه مهدی! مگه نمیخواستی بری به مینیبوس بگی بره، تا کم برای بالا سری ها پول هدر بره!!
مهدی داشت میرفت بگه بره که... داد زدم پس مهدی ما با کدوم وسیله بریم؟!
موبایلو پرت کردم ...
تیکه تیکه های موبایل رو زمین افتاد...
 مهدی برگشت نگاه کرد!!

گفت علی چرا اینجوری میکنی؟
گفتم مهدی هر چی من گفتم تو نفهمیدی تو چرا اینجوری میکنی؟
چرا شدی غلام اونا ها؟!

گفت: من یه لحظه ترسیدم گفتم چی شکست بعد دانشجویی هم که نشسته بود گفت منم ترسیدم.
گفتم فقط ترسیدید؟!!!
نفهمیدید این دو ساعت من چی میگفتم منظورم چی بود ؟؟؟
مهدی گفت علی من قول دادم باید به قولم عمل کنم ما فقط سه نفریم میتونیم با ماشین بریم نه با مینیبوس بزار برم بگیم
مینیبوس بره.
گفتم مینیبوس بگیم بره ولی اولا با آژانس میریم بجاش دوما اون کادری های از همه جا بی خبر زنگ زدن گفتند چی شد؟
نگو ببخشید تو حق نداری معذرت بخوای ازشون.
باید بهشون بفهمونی که مراسم شما به زمان هیچکدوم نیرو ها نمی خورد.
گفت باشه بعد خرده های موبایل من رو با هم جمع کردیم و در اومدیم مینیبوس رو حواله کردیم و با پولش رفتیم در بست گرفتیم و مستقیم رفتیم اون شهر.
دیدم یه عده پیر مرد دارند به حرفای فلان سرهنگ در مسجد گوش میدهند نشستم بگو مراسم چی بود آخه آقا محمد!؟
مراسم افتتاح فروشگاه بازنشستگان سپاه در شهر دیگر بود!

حالا ما که همه نیرو هامون محصل بودند و زمان مراسم هیچ، اما آخه فروشگاه شهر اونها چه به درد من و مهدی میخورد؟!

این وسط یه گوشی سی هزار تومان خرج برداشت.
بگذریم... .

تنها راه خلاصی از پیامک های تبلیغاتی اپراتورها

سه شنبه, ۳۱ فروردين ۱۳۹۵، ۰۶:۰۹ ب.ظ
فرض کنید که قرار است امروز یک نفر برایتان مبلغ صدهزار تومان واریز کند.
توجه بفرمایید که فرض محال محال نیست.
طبیعتا شما در تمام ۳۶۰۰ ثانیه در هر ساعت شش دانگ حواستان به تلفن همراهتان است تا پیامک واریز را دریافت کنید.
درست در همین شرایط است که اپراتور همراه شما با فرکانس دو پیامک در دقیقه پیاده‌روی روی اعصاب شما را شروع می‌کند و آن قدر پیام تبلیغاتی و غیر تبلیغاتی به دلتان می‌بندد که به قول عزیزی، پیام دانتان پاره شود. به طور مثال:

ساعت ۱۱:۴۷

مشترک گرامی در صورتی که قبض خود را پرداخت نکرده‌اید ننگ بر شما. اما با این حال می‌توانید با پرداخت از طریق نرم افزار فلان‌پرداخت بهمان‌گستر ایرانیان از نیم درصد تخفیف ویژه در مکالمات درون‌شبکه بهره‌مند شوید.

ساعت ۱۱:۴۸

مشترک گرامی برای دریافت آواهای انتظار با صدای چنگیز صدادار کافیست عدد ۷۵۷۶۳ را به همین شماره ارسال نمایید.

ساعت ۱۱:۴۹

مشترک گرامی اگر قبض خود را پرداخت نموده‌اید که از شما متشکریم در غیر صورت و در صورت تمایل به تاخیر بیشتر در پرداخت، برای ارسال شرخر مربوطه به درب منزل شما گزینه ۱ را ارسال فرمائید.

ساعت ۱۱:۵۰

مشترک گرامی، آیا در بزرگترین نظرسنجی دربی شرکت می‌کنید؟ اگر خواهش کنیم چطور؟

خب در همین مواقع است که خون انسان به جوش آمده و حواله کردن ناسزاهایی از قبیل «پدر ژپتو» و «مادرتخصصی» هم تاثیری در کنترل خشم نخواهد داشت.

اپراتورهای همراه اخیرا مدعی شده‌اند که با ارسال پیامک به سامانه *۸۰۰# پیامک‌های تبلیغاتی شما غیرفعال خواهد شد اما بدانید و آگاه باشید که پیامک‌های روان‌فرسای خود اپراتورها به هیچ عنوان شامل این گزینه نمی‌شود و برای غیرفعال کردن آن‌ها تنها روش پیشنهادی مهرآباد پاسخگوست:

مواد لازم جهت روش پیشنهادی:

دیوار، یک عدد

قدرت تکلم، به میزان لازم

گوشی تلفن همراه، یک عدد

قندشکن، یک فروند

دست، دست کم دو دانه

مراحل انجام روش پیشنهادی:

ابتدا برای فوران خشم درونی سر خود را چهار مرتبه با زاویه مناسب به دیوار کوبیده و ناسزا بپراکنید.

سپس گوشی همراه خود را به پشت روی میز قرار دهید تا شاهد این منظره نباشد.

با استفاده از قندشکن گوشی خود را به ۲۴ قسمت مساوی تقسیم کنید. (برای این کار می‌توانید طول گوشی را به ۶ قسمت و عرض آن را به ۴ قسمت تقسیم نمایید.)

در حالی که زیر لب به ناسزا گفتن ادامه می‌دهید هر قسمت را توسط یکی از دستانتان به گوشه ای پرتاب نمایید.

تبریک می‌گوییم.

شما از این به بعد هیچگونه پیام تبلیغاتی از اپراتور خود دریافت نخواهید نمود و می توانید با طیب خاطر و روان آسوده به زندگی بپردازید!

نوشته: سعید طلایی (منبع: تابناک)

در خانواده امام هشتم، و محافل شیعیان، از حضرت جواد علیه السلام به عنوان مولودی با برکت یاد می شد و این شهرت نیز ریشه در کلام خود امام هشتم علیه السلام دارد که بارها این مسئله را یادآوری نموده اند.

به عنوان نمونه:
 «ابویحیای صنعانی» می گوید:

روزی در محضر امام رضا علیه السلام بودم، فرزندش ابوجعفر را که خردسال بود آوردند؛ حضرت فرمود:

«هذَا الْمَوْلُودُ الَّذی لَمْ یُولَدْ مُوْلُودٌ اَعْظَمُ بَرَکَةً عَلی شیعَتِنا مِنْهُ ؛

این مولودی است که با برکت تر از او برای شیعیان ما زاده نشده است!!»

- اصول کافی، ج1، ص321؛ الارشاد، شیخ مفید، ص319؛ اعلام الوری، طبرسی، ص347؛ کشف الغمه، اربلی، ج3، ص143 -

بر اساس آنچه که شواهد و قرائن نشان می دهد، مقصود از بابرکت بودن حضرت این است که تولد او در شرائط خاصی صورت گرفت که در آن زمان خیر و برکت خاص و ویژه ای برای شیعیان به ارمغان آورد.

زیرا عصر امام رضا علیه السلام عصر ویژه ای بود و حضرت در تعیین جانشین خود و معرفی امام بعد، با مشکلاتی روبه رو بوده که در دوران امامان قبلی چنین مشکلاتی وجود نداشته است.

به این دلیل که از یک سو پس از شهادت امام کاظم علیه السلام گروهی که بعدها به «واقفیه» معروف شدند، بر اساس انگیزه های مادی، امامت حضرت رضا علیه السلام را انکار کردند و از سوی دیگر حضرت رضا علیه السلام تا چهل و هفت سالگی دارای فرزند نشده و از سوی سوم در احادیث فراوانی که از طریق اهل سنت و شیعیان از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله نقل شده است که امامان دوازده نفرند و نه نفر آنان از نسل امام حسین علیه السلام خواهند بود - ر.ک: صحیح مسلم، ج6، ص3؛ ینابیع المودة، سلیمان بلخی، ص446 و ر.ک: الملل و النحل، جعفر سبحانی، ج6، ص58 ـ 61 -


فقدان فرزند برای حضرت رضا علیه السلام هم امامت خود آن حضرت را و هم تداوم امامت را زیر سؤال می برد!!

و واقفیه این موضوع را دستاویز قرار داده، امامت امام رضا علیه السلام را انکار می کردند.

گواه و شاهد این تحلیل، اعتراض «حسین بن قیاما واسطی» به امام در این مورد و پاسخ آن حضرت است.


«ابن قیاما» که از سران واقفیه بوده است، طی نامه ای امام رضا علیه السلام را متهم به عقیمی کرد و نوشت:

چگونه ممکن است امام باشی، در صورتی که فرزند نداری؟!

حضرت در پاسخ نوشت:

«از کجا می دانی که من دارای فرزندی نخواهم بود؟»

در ادامه فرمود:

«وَاللّه ِ لا تَمْضی الایّامُ وَاللَّیالی حَتّی یَرْزُقَنِیَ اللّه ُ وَلَدا ذَکَرا یَفْرُقُ بِهِ بَیْنَ الْحَقِّ وَالْباطِلِ

به خدا سوگند! چندی نمی گذرد که خداوند فرزند پسری روزی من می گرداند که به وسیله او حق از باطل مشخص خواهد شد!!»

- اصول کافی، مکتبة الصدوق، ج1، ص320؛ الارشاد، ج2، ص277؛ کشف الغمه، ص142 -

به این جهت، امام هشتم علیه السلام و شیعیان سخت در فشار دشمنان قرار داشتند تا آن روزی که حضرت جواد علیه السلام پا به دنیا گذاشت و با نور وجودش به تمام سم پاشیها و تبلیغها خاتمه داد...


برگرفته از « مجله مبلغان. ش 57 »

«لقمان» چگونه «حکیم» شد؟!

سه شنبه, ۲۴ فروردين ۱۳۹۵، ۰۶:۰۸ ب.ظ

در حدیثى که از پیامبر گرامى اسلام (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) نقل شده چنین مى خوانیم :

حقا اقول لم یکن لقمان نبیا، و لکن کان عبدا کثیر التفکر، حسن الیقین ، احب الله فاحبه و من علیه بالحکمة ...

به حق مى گویم که لقمان پیامبر نبود، ولى بنده اى بود که بسیار فکر میکرد، ایمان و یقینش عالى بود، خدا را دوست مى داشت ، و خدا نیز او را دوست داشت ، و نعمت حکمت بر او ارزانى فرمود... .


در بعضى از روایات آمده است که شخصى به لقمان گفت :

مگر تو با ما شبانى نمى کردى؟!

در پاسخ گفت :

آرى چنین است .

سؤال کننده پرسید:

پس از کجا اینهمه علم و حکمت نصیب تو شد؟!!

در پاسخ گفت :

1- قدر الله  2 - و اداء الامانة  3 - و صدق الحدیث  4 - و الصمت عما لا یعنینى :

این به خواست خدا بود ، و اداء امانت کردن ، و راستگوئى ، و سکوت در برابر آنچه به من مربوط نبود!


در ذیل روایتى که در بالا از پیامبر گرامى اسلام (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) نقل کردیم نیز چنین آمده است :

روزى لقمان در وسط روز براى استراحت خوابیده بود، ناگهان ندائى شنید که:

اى لقمان ! آیا مى خواهى خداوند تو را خلیفه در زمین قرار دهد که در میان مردم به حق قضاوت کنى؟!
لقمان در پاسخ آن ندا گفت :

اگر پروردگارم مرا مخیر کند، راه عافیت را مى پذیرم و تن به این آزمون بزرگ نمى دهم ! ولى اگر فرمان دهد فرمانش را به جان پذیرا مى شوم ، زیرا مى دانم اگر چنین مسئولیتى بر دوش من بگذارد حتما مرا کمک مى کند و از لغزشها نگه مى دارد.
فرشتگان - در حالى که آنها را نمى دید - گفتند:

اى لقمان براى چه ؟!
گفت :

براى اینکه داورى در میان مردم سخت ترین منزلگاه ها و مهمترین مراحل است ، و امواج ظلم و ستم از هر سو متوجه آن است!! اگر خدا انسان را حفظ کند شایسته نجات است و اگر راه خطا برود از راه بهشت منحرف شده است! کسى که در دنیا سر به زیر و در آخرت سربلند باشد بهتر از کسى است که در دنیا سربلند و در آخرت سر به زیر باشد! و کسى که دنیا را بر آخرت برگزیند به دنیا نخواهد رسید و آخرت را نیز از دست خواهد داد!
- فرشتگان از منطق جالب لقمان در شگفتى فرو رفتند -

لقمان این سخن را گفت و به خواب فرو رفت ، و خداوند نور حکمت در دل او افکند، هنگامى که بیدار شد زبان به حکمت گشود!

...

امام صادق (ع) :

به خدا سوگند، حکمتى که به لقمان از سوى پروردگار عنایت شده بود، به خاطر نسبت و مال و جمال و جسم او نبود بلکه او مردى بود که در انجام فرمان خدا قوى و نیرومند بود، از گناه و شبهات اجتناب مى کرد، ساکت و خاموش بود با دقت مى نگریست بسیار فکر مى کرد، تیزبین بود، و هرگز در (آغاز) روز نخوابید و در مجالس (به رسم مستکبران ) تکیه نمى کرد، و رعایت آداب را کاملا مى نمود، آب دهن نمى افکند، با چیزى بازى نمى کرد، و هرگز در حال نامناسبى دیده نشد... هیچگاه دو نفر را در حال نزاع ندید مگر اینکه آنها را با هم صلح داد، و اگر سخن خوبى از کسى مى شنید حتما ماخذ آن سخن و تفسیر آن را سؤ ال مى کرد، با فقیهان و عالمان بسیار نشست و برخاست داشت ... به سراغ علومى مى رفت که بتواند به وسیله آن بر هواى نفس چیره شود، نفس ‍ خود را با نیروى فکر و اندیشه و عبرت مداوا مى نمود، و تنها به سراغ کارى مى رفت که به سود (دین یا دنیاى ) او بود، در امورى که به او ارتباط نداشت هرگز دخالت نمى کرد، و از این رو خداوند حکمت را به او ارزانى داشت .


-تفسیر نمونه ذیل أیه 12 سوره لقمان وَلَقَدْ آتَیْنَا لُقْمَانَ الْحِکْمَةَ أَنِ اشْکُرْ لِلَّهِ وَمَنْ یَشْکُرْ فَإِنَّمَا یَشْکُرُ لِنَفْسِهِ وَمَنْ کَفَرَ فَإِنَّ اللَّهَ غَنِیٌّ حَمِیدٌ (12) -

زنگ تفریح: « اوت » « تله »

دوشنبه, ۲۳ فروردين ۱۳۹۵، ۰۵:۰۱ ب.ظ

اوت

_____________________________________________

تله


خاطره ای نوروزی از استاد شفیعی کدکنی :

ﻧﺰﺩﯾﮑﯽ‌ﻫﺎﯼ ﻋﯿﺪ ﺑﻮﺩ، ﻣﻦ ﺗﺎﺯﻩ ﻣﻌﻠﻢ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩﻡ ﻭ ﺍﻭﻟﯿﻦ ﺣﻘﻮﻗﻢ ﺭﺍ ﻫﻢ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺑﻮﺩﻡ، ﺻﺒﺢ ﺑﻮﺩ، ﺭﻓﺘﻢ ﺁﺏ ﺍﻧﺒﺎﺭ ﺗﺎ ﺑﺮﺍﯼ ﺷﺴﺘﻦ ﻇﺮﻭﻑ ﺻﺒﺤﺎﻧﻪ ﺁﺏ ﺑﯿﺎﻭﺭﻡ.

ﺍﺯ ﭘﻠﻪﻫﺎ ﺑﺎﻻ ﻣﯽﺁﻣﺪﻡ ﮐﻪ ﺻﺪﺍﯼ ﺧﻔﯿﻒ ﻫﻖ ﻫﻖ ﮔﺮﯾﻪ ﻣﺮﺩﺍﻧﻪﺍﯼ ﺭﺍ ﺷﻨﯿﺪﻡ، ﺍﺯ ﻫﺮ ﭘﻠﻪﺍﯼ ﮐﻪ ﺑﺎﻻ ﻣﯽﺁﻣﺪﻡ، ﺻﺪﺍ ﺭﺍ ﺑﻠﻨﺪﺗﺮ ﻣﯽﺷﻨﯿﺪﻡ... (ﺍﺳﺘﺎﺩ ﮐﺪﮐﻨﯽ ﺣﺎﻻ ﺧﻮﺩﺵ ﻫﻢ ﮔﺮﯾﻪ ﻣﯽﮐﻨﺪ ...)
ﭘﺪﺭﻡ ﺑﻮﺩ، ﻣﺎﺩﺭ ﻫﻢ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺁﺭﺍﻡ ﻣﯽﮐﺮﺩ. ﻣﯽﮔﻔﺖ: ﺁﻗﺎ! ﺧﺪﺍ ﺑﺰﺭﮒ ﺍﺳﺖ، ﺧﺪﺍ ﻧﻤﯿﮕﺬﺍﺭﺩ ﻣﺎ ﭘﯿﺶ ﺑﭽﻪﻫﺎ ﮐﻮﭼﮏ ﺷﻮﯾﻢ! ﻓﻮﻗﺶ ﺑﻪ ﺑﭽﻪﻫﺎ ﻋﯿﺪﯼ ﻧﻤﯽﺩﻫﯿﻢ...

ﺍﻣﺎ ﭘﺪﺭ ﮔﻔﺖ: ﺧﺎﻧﻢ! ﻧﻮﻩﻫﺎﯼ ﻣﺎ، ﺩﺭ ﺗﻬﺮﺍﻥ ﺑﺰﺭﮒ ﺷﺪﻩﺍﻧﺪ ﻭ ﺍﺯ ﻣﺎ ﺍﻧﺘﻈﺎﺭ ﺩﺍﺭﻧﺪ، ﻧﺒﺎﯾﺪ ﻓﮑﺮ ﮐﻨﻨﺪ ﮐﻪ ﻣﺎ...
ﺣﺎﻻ ﺩﯾﮕﺮ ﻣﺎﺟﺮﺍ ﺭﻭﺷﻦﺗﺮ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺑﺨﻮﺍﻫﻢ ﺩﻟﯿﻞ ﮔﺮﯾﻪﻫﺎﯼ ﭘﺪﺭ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻣﺎﺩﺭﻡ ﺑﭙﺮﺳﻢ.

ﺩﺳﺖ ﮐﺮﺩﻡ ﺗﻮﯼ ﺟﯿﺒﻢ، ۱۰۰ ﺗﻮﻣﺎﻥ ﺑﻮﺩ، ﮐﻞ ﭘﻮﻟﯽ ﮐﻪ ﺍﺯ ﻣﺪﺭﺳﻪ (ﺑﻪ ﻋﻨﻮﺍﻥ ﺣﻘﻮﻕ ﻣﻌﻠﻤﯽ) ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺑﻮﺩﻡ. ﺭﻭﯼ ﮔﯿﻮﻩﻫﺎﯼ ﭘﺪﺭﻡ ﮔﺬﺍﺷﺘﻢ ﻭ ﺧﻢ ﺷﺪﻡ ﻭ ﮔﯿﻮﻩﻫﺎﯼ ﭘﺮ ﺍﺯ ﺧﺎﮐﯽ ﺭﺍ ﮐﻪ ﻫﺮ ﺭﻭﺯ ﺩﺭ ﺯﻣﯿﻦ ﺯﺭﺍﻋﯽ ﻫﻤﺮﺍﻩ ﺑﺎﺑﺎ ﺑﻮﺩ، ﺑﻮﺳﯿﺪﻡ.

ﺁﻥ ﺳﺎﻝ، ﻫﻤﻪ ﺧﻮﺍﻫﺮ ﻭ ﺑﺮﺍﺩﺭﺍﻡ ﺍﺯ ﺗﻬﺮﺍﻥ ﺁﻣﺪﻧﺪ ﻣﺸﻬﺪ، ﺑﺎ ﺑﭽﻪﻫﺎﯼ ﻗﺪ ﻭ ﻧﯿﻢ ﻗﺪﺷﺎﻥ، ﭘﺪﺭ ﺑﻪ ﻫﺮﮐﺪﺍﻡ ﺍﺯ ﺑﭽﻪﻫﺎ ﻭ ﻧﻮﻩﻫﺎ ۱۰ ﺗﻮﻣﺎﻥ ﻋﯿﺪﯼ ﺩﺍﺩ، ۱۰ ﺗﻮﻣﺎﻥ ﻣﺎﻧﺪ ﮐﻪ ﺁﻥ ﺭﺍ ﻫﻢ ﺑﻪ ﻋﻨﻮﺍﻥ ﻋﯿﺪﯼ ﺑﻪ ﻣﺎﺩﺭ ﺩﺍﺩ.
ﺍﻭﻟﯿﻦ ﺭﻭﺯ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺗﻌﻄﯿﻼﺕ ﺑﻮﺩ، ﭼﻬﺎﺭﺩﻫﻢ ﻓﺮﻭﺭﺩﯾﻦ، ﮐﻪ ﺭﻓﺘﻢ ﺳﺮ ﮐﻼﺱ.

ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﮐﻼﺱ، ﺁﻗﺎﯼ ﻣﺪﯾﺮ ﺑﺎ ﮐﺮﻭﺍﺕ ﻧﻮﯾﯽ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺧﻮﺩﺵ ﺁﻭﯾﺰﺍﻥ ﮐﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩ ﮔﻔﺖ ﮐﻪ ﮐﺎﺭﻡ ﺩﺍﺭﺩ ﻭ ﺑﺎﯾﺪ ﺑﺮﻭﻡ ﺑﻪ ﺍﺗﺎﻗﺶ؛ ﺭﻓﺘﻢ، ﺑﺴﺘﻪﺍﯼ ﺍﺯ ﮐﺸﻮﯼ ﻣﯿﺰ ﺧﺎﮐﺴﺘﺮﯼ ﺭﻧﮓ ﮐﻬﻨﻪ ﮔﻮﺷﻪ ﺍﺗﺎﻗﺶ ﺩﺭﺁﻭﺭﺩ ﻭ ﺑﻪ ﻣﻦ ﺩﺍﺩ.
ﮔﻔﺘﻢ: ﺍﯾﻦ ﭼﯿﺴﺖ؟ ﮔﻔﺖ: «ﺑﺎﺯ ﮐﻨﯿﺪ؛ ﻣﯽﻓﻬﻤﯿﺪ». ﺑﺎﺯ ﮐﺮﺩﻡ، ۹۰۰ ﺗﻮﻣﺎﻥ ﭘﻮﻝ ﻧﻘﺪ ﺑﻮﺩ!

ﮔﻔﺘﻢ: ﺍﯾﻦ ﺑﺮﺍﯼ ﭼﯿﺴﺖ؟ ﮔﻔﺖ: «ﺍﺯ ﻣﺮﮐﺰ ﺁﻣﺪﻩ ﺍﺳﺖ؛ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﭼﻨﺪ ﻣﺎﻩ ﮐﻪ ﺷﻤﺎ ﺍﯾﻨﺠﺎ ﺑﻮﺩﯼ ﺑﭽﻪﻫﺎ ﺭﺷﺪ ﺧﻮﺑﯽ ﺩﺍﺷﺘﻨﺪ؛ ﺑﺮﺍﯼ ﻫﻤﯿﻦ ﻣﻦ ﺍﺯ ﻣﺮﮐﺰ ﺧﻮﺍﺳﺘﻢ ﺗﺸﻮﯾﻘﺖ ﮐﻨﻨﺪ.» 

ﺭﺍﺳﺘﺶ ﻧﻤﯽﺩﺍﻧﺴﺘﻢ ﮐﻪ ﺍﯾﻦ ﭼﻪ ﻣﻌﻨﯽ ﻣﯽﺗﻮﺍﻧﺪ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ؟! ﻓﻘﻂ ﺩﺭ ﺁﻥ ﻣﻮﻗﻊ ﻧﺎﺧﻮﺩﺁﮔﺎﻩ ﺑﻪ ﺁﻗﺎﯼ ﻣﺪﯾﺮ ﮔﻔﺘﻢ: ﺍﯾﻦ ﺑﺎﯾﺪ ۱۰۰۰ ﺗﻮﻣﺎﻥ ﺑﺎﺷﺪ، ﻧﻪ ۹۰۰ ﺗﻮﻣﺎﻥ! ﻣﺪﯾﺮ ﮔﻔﺖ: ﺍﺯ ﮐﺠﺎ ﻣﯽﺩﺍﻧﯽ؟ ﮐﺴﯽ ﺑﻪ ﺷﻤﺎ ﭼﯿﺰﯼ ﮔﻔﺘﻪ؟ ﮔﻔﺘﻢ: ﻧﻪ، ﻓﻘﻂ ﺣﺪﺱ ﻣﯽﺯﻧﻢ، ﻫﻤﯿﻦ.

ﺩﺭ ﻫﺮ ﺻﻮﺭﺕ، ﻣﺪﯾﺮ ﮔﻔﺖ ﮐﻪ ﺍﺯ ﻣﺮﮐﺰ ﺍﺳﺘﻌﻼﻡ ﻣﯽﮔﯿﺮﺩ ﻭ ﺧﺒﺮﺵ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻣﻦ ﻣﯽﺩﻫﺪ.

ﺭﻭﺯ ﺑﻌﺪ، ﻫﻤﯿﻦ ﮐﻪ ﺭﻓﺘﻢ ﺍﺗﺎﻕ ﻣﻌﻠﻤﺎﻥ ﺗﺎ ﺁﻣﺎﺩﻩ ﺑﺸﻮﻡ ﺑﺮﺍﯼﺭﻓﺘﻦ ﺑﻪ ﮐﻼﺱ، ﺁﻗﺎﯼ ﻣﺪﯾﺮ ﺧﻮﺩﺵ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻣﻦ ﺭﺳﺎﻧﺪ ﻭ ﮔﻔﺖ: ﻣﻦ ﺩﯾﺮﻭﺯ ﺑﻪ ﻣﺤﺾ ﺭﻓﺘﻦ ﺷﻤﺎ ﺍﺳﺘﻌﻼﻡ ﮐﺮﺩﻡ، ﺩﺭﺳﺖ ﮔﻔﺘﯽ! ﻫﺰﺍﺭ ﺗﻮﻣﺎﻥ ﺑﻮﺩﻩ ﻧﻪ ﻧﻬﺼﺪ ﺗﻮﻣﺎﻥ! ﺁﻥ ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﺑﺴﺘﻪ ﺭﺍ ﺁﻭﺭﺩﻩ ۱۰۰ ﺗﻮﻣﺎﻥ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺑﺮﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺧﻮﺩﻡ ﺭﻓﺘﻢ ﺍﺯ ﺍﻭ ﮔﺮﻓﺘﻢ، ﺍﻣﺎ ﺑﺮﺍﯼ ﺩﺍﺩﻧﺶ ﯾﮏ ﺷﺮﻁ ﺩﺍﺭﻡ...

ﮔﻔﺘﻢ: «ﭼﻪ ﺷﺮﻃﯽ؟» ﮔﻔﺖ: ﺑﮕﻮ ﺑﺒﯿﻨﻢ، ﺍﺯ ﮐﺠﺎ ﺍﯾﻦ ﺭﺍ ﻣﯽﺩﺍﻧﺴﺘﯽ؟!

ﮔﻔﺘﻢ: ﻫﯿﭻ، ﻓﻘﻂ ﺷﻨﯿﺪﻩ ﺑﻮﺩﻡ ﮐﻪ ﺧﺪﺍ ﺩﻩ ﺑﺮﺍﺑﺮ ﮐﺎﺭ ﺧﯿﺮﺕ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺗﻮ ﺑﺮ ﻣﯽﮔﺮﺩﺍﻧﺪ، ﮔﻤﺎﻥ ﮐﺮﺩﻡ ﺷﺎﯾﺪ ﺩﺭﺳﺖ ﺑﺎﺷﺪ...


منبع: پارسینه ، کد خبر: ۲۷۹۲۰۲

دست نبوسی !

چهارشنبه, ۴ فروردين ۱۳۹۵، ۰۴:۴۸ ب.ظ


اگر « چهارشنبه سوری » آئینی « مذهبی » بود ؟!

جمعه, ۲۸ اسفند ۱۳۹۴، ۱۱:۱۸ ق.ظ


فقط یک لحظه تصوُر کنید که چهارشنبه سوری آئینی مذهبی بود که ... هر سال به طور میانگین 9 نفر کشته 413 نفر مجروح، صدهامیلیون تومان خسارات و این‌مقدار رُعب و وحشت ایجاد می‌کرد !!
حتم بدانید تا حالا شاهد انواع و اقسام تحلیل‌های مذهب‌ستیز به دلیل این مراسم بودیم !
شاید آقای دبیرکلِ سازمان ملل هم میانه‌ی چُرت‌زدن‌هایش از این وضعیت ابراز نگرانی کرده بود !!

*
اما واکنش‌ها نسبت به این مراسمِ سنتی چیست؟
معتقدند سنتی صحیح است که باید به روش صحیح اجرا شود! و اجرای آن به روش کنونی هیج ربطی به بنیان‌گذاران آن ندارد!
این نوع تحلیل، حتماً روش صحیحی است اما چرا پای باقی انحرافات و اشتباهات که می‌رسد، شمشیر را از رو بسته و بابت یک مساله‌ی جزئی تمام یک کلّیّت زیر سوال می‌رود؟!!
(نگاهی بیندازید به اشکالات بر ازدواج مجدد و موقت ، بحث امر به معروف و نهی از منکر ، حدود ، خمس وزکات و ...)

 پاسخ ساده است.
ناز و اداهای روشنفکری کاملاً متاثر از جَوّ است و علی‌رغم تمام ادعاها، روشنفکران فقط در چهارچوب جَوّ روشنفکری حرکت می‌کنند نه این‌که بر آن تاثیر بگذارند!

 امیرعلی صفا /مکتوبات

برگرفته از: تسنیم و پارسینه