ابزار تلگرام

آپلود عکسابزار تلگرام برای وبلاگ

با تنظیم من :: آ خدا ( وب مهربانی )

آ خدا ( وب مهربانی )

( مطلب نداری بردار ؛ مطلب داری بذار )

آ خدا ( وب مهربانی )

( مطلب نداری بردار ؛ مطلب داری بذار )

آ خدا ( وب مهربانی )

برای اولین بار
- بعد از دیوار مهربانی و طاقچه مهربانی -
اینک :
« وب مهربـــــــــــانی »
مطلـــــب داری بــــــــــذار
مطلــــب نداری بــــــــــــردار
( مطالب دوستان به اسم خودشان منتشر خواهد شد.
ترجیحا مطالبی متناسب با آ خدا )

*******************************
*******************************
تذکر:
لزوما داستان ها و خاطراتی که در این وبلاگ نوشته میشن مربوط به زمان حال نیست بلکه تجربیات تبلیغی سال ها ومحلات مختلف بنده و بعضا همکاران بنده است و حتی در مواردی پیاز داغ قضیه هم زیادتر شده تا جاذبه لازم را پیدا کنه.
بنابراین خواننده محترم حق تطبیق این خاطرات بر محل تبلیغی فعلی حقیر رو ندارد...

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین نظرات
پیوندها
پیوندهای روزانه

۶۴۵ مطلب با موضوع «با تنظیم من» ثبت شده است

آن شب که ابو تراب با قلب حزین

بسپرد تن اُمّ ابیها به زمین

دانی که چرا خاک ز دستش بتکاند؟!

یعنی که تمام هستی ام بود همین !!!


فاطمه جان! چطور علی دلش بیاد رو بدنت خاک بریزه ؟!!


ای خاک ! مدارا کن ، با این بدن خسته

اُمّ الحسنین آمد ، با پهلوی بشکسته

ای ماه ! متاب امشب ، بر انجمن خوبان

چون ماه علی امشب ، در خاک شود پنهان


بدن فاطمه ش رو دفن کرد ؛ تموم غم های عالم اومد رو دل علی نشست!

فاطمه جون! کنار قبرت میام دلم آروم نمی گیره! خونه میرم ، بچه ها بهونه ی مادر می گیرند!

بگو علی چه کند؟!!


ای مرهم غمهای من!

ای نوگل رعنای من !

خیز و ببین غوغا شده

دیگر علی تنها شده !

من ماندم و یک کوه غم

زهرای من ! زهرای من !


گلچین احمدی (با تصرف)

از فرزند محدّث قمی رحمه الله پرسیدند:

"چه چیز باعث شد که مردم این همه از کتاب پدرتان « مفاتیحُ الجنان » استقبال کنند و آن را در خانه خود داشته باشند؟"

گفت:

"یکی « اخلاص » پدرم ، و دیگر اینکه ایشان ثواب همه این کتاب را به « حضرت فاطمه زهرا علیها السلام » هدیه کرده بود. "


مجله مبلغان ش 80

با انتخابات ( روایاتی از علی علیه السلام )

پنجشنبه, ۶ اسفند ۱۳۹۴، ۱۰:۳۵ ب.ظ

1 - اِذا مَلِکَ الأراذِل هَلَکَ الأفاضِل

چون ناکسان زمامدار شوند ، بزرگان هلاک گردند!


2 - کُلُّ عِزٍّ لایُؤَیِّدُهُ دینٌ مَذَلَّةٌ

هر عزتی که موافق دین نباشد، خواری ست!


3 - لا نِعمَةَ أهنأُ مِنَ الأمن

هیچ نعمتی گواراتر از امنیت نیست.


4 - آشقَی النّاسِ مَن باعَ دینَهُ بِدُنیا غَیرِه

بدبخت ترین مردم کسی ست که دینش را به دنیای دیگران بفروشد!!


5 - ما أقبَحَ بِالاِنسانِ باطِناً عَلیلاً وَ ظاهِراً جمیلاً

چه زشت است که انسان باطنی بد و ظاهری خوب داشته باشد!


6 - آحمَقُ النّاسِ مَن ظَنَّ أنَّهُ أعقَلُ النّاس

کم خردترین مردم کسی ست که پندارد خردمندترین آنهاست!!


7 - وَقِّرُوا کِبارَکُم یُوَقِّرکُم صِغارُکُم

بزرگ ترانتان را گرامی دارید تا کوچک ترانتان شما را محترم دارند!


8 - لاتُسِی ء الخِطابَ فَیَسُؤَکَ نَکیرُ الجَواب

کسی را به بدی خطاب مکن، زیرا جواب زشت آن تو را ناپسند خواهد آمد!!


9 - أحسَنُ المَقالِ ما صَدَّقَهُ حُسنُ الفِعال

بهترین گفتار آن است که رفتار نیک مؤید آن باشد.


10 - مَن زَرَعَ الاِحَنَ حَصَدَ المِحَنَ

کسی که تخم کینه بکارد، رنج و سختی درو نماید!


11 - أخسَرَ النّاسِ مَن قَدَرَ أن یَقُولَ الحَقَّ فَلَم یَقُل

زیانکارترین مردم کسی ست که بتواند حق را بگوید، ولی نگوید!


12 - مَن قالَ ما لایَنبَغِی سَمِعَ ما لایَشتَهِی

هر کس چیزی را که شایسته نیست بگوید، آنچه را دوست ندارد بشنود!


13 - مَن عَذُبَ لِسانُهُ کَثُرَ إخوانُهُ

هر که شیرین سخن باشد، دوستانش بسیار شوند.


14 - أللِّسانُ مِیزانُ الإنسانِ

زبان ترازوی سنجش شخصیت انسان است.


انتخاب شده از کتاب:

بر کرانه کلام علی(حسین ایمانی)

اولیـــــــــــــــــــــــــاءالله

پنجشنبه, ۲۹ بهمن ۱۳۹۴، ۰۳:۵۵ ب.ظ

أَلَا إِنَّ أَوْلِیَاءَ اللَّهِ لَا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلَا هُمْ یَحْزَنُونَ (62) یونس -

آگاه باشید اولیاء (و دوستان ) خدا نه ترسى دارند و نه غمگین مى شوند.


براى فهم دقیق محتواى این سخن باید معنى (اولیاء) به خوبى شناخته شود.

(اولیاء) جمع (ولى ) در اصل از ماده (ولى یلى ) گرفته شده که به معنى « نبودن واسطه میان دو چیز » و « نزدیکى و پى در پى بودن آنها » است ، به همین دلیل به هر چیزى که نسبت به دیگرى قرابت و نزدیکى داشته باشد، خواه از نظر مکان یا زمان یا نسب و یا مقام ، (ولى ) گفته مى شود.

استعمال این کلمه به معنى (سرپرست ) و (دوست ) و مانند اینها نیز از همین جا است .


بنابراین اولیاء خدا کسانى هستند که میان آنان و خدا حائل و فاصله اى نیست ، حجابها از قلبشان کنار رفته ، و در پرتو نور معرفت و ایمان و عمل پاک ، خدا را با چشم دل چنان مى بینند که هیچگونه شک و تردیدى به دلهایشان راه نمى یابد، و به خاطر همین آشنائى با خدا که وجود بى انتها و قدرت بى پایان و کمال مطلق است ، ماسواى خدا در نظرشان کوچک و کم ارزش و ناپایدار و بى مقدار است .

کسى که با اقیانوس آشنا است ، قطره در نظرش ارزشى ندارد و کسى که خورشید را مى بیند نسبت به یک شمع بى فروغ بى اعتنا است .


و از اینجا روشن مى شود که چرا آنها ترس و اندوهى ندارند:

زیرا خوف و ترس معمولا از احتمال فقدان نعمتهائى که انسان در اختیار دارد و یا خطراتى که ممکن است در آینده او را تهدید کند، ناشى مى شود، همانگونه که غم و اندوه معمولا نسبت به گذشته و فقدان امکاناتى است که در اختیار داشته است.

اولیاء و دوستان راستین خدا از هرگونه وابستگى و اسارت جهان ماده آزادند، و « زهد » به معنى حقیقیش بر وجود آنها حکومت مى کند، نه با از دست دادن امکانات مادى جزع و فزع مى کنند و نه ترس ‍ از آینده در این گونه مسائل افکارشان را به خود مشغول مى دارد.


بنابراین (غمها) و (ترسهائى ) که دیگران را دائما در حال اضطراب و نگرانى نسبت به گذشته و آینده نگه مى دارد در وجود آنها راه ندارد.

...


خلاصه اینکه غم و ترس در انسانها معمولا ناشى از روح دنیاپرستى است ، آنها که از این روح تهى هستند، اگر غم و ترسى نداشته باشند بسیار طبیعى است .


این بیان استدلالى مساله بود و گاهى همین موضوع به بیان دیگرى که شکل عرفانى دارد به این صورت عرضه مى شود.

اولیاى خدا آنچنان غرق صفات جمال و جلال او هستند و آنچنان محو مشاهده ذات پاک او مى باشند که غیر او را به دست فراموشى مى سپردند، روشن است در غم و اندوه و ترس و وحشت حتما نیاز به تصور فقدان و از دست دادن چیزى و یا مواجهه با دشمن و موجود خطرناکى دارد، کسى که غیر خدا در دل او نمى گنجد و به غیر او نمى اندیشد و جز او را در روح خود پذیرا نمى شود، چگونه ممکن است غم و اندوه و ترس و وحشتى داشته باشد.


از آنچه گفتیم این حقیقت نیز آشکار شد که :

منظور: غمهاى مادى و ترسهاى دنیوى است ، و گرنه دوستان خدا وجودشان از خوف او مالامال است ، ترس از عدم انجام وظائف و مسئولیتها، و اندوه بر آنچه از موفقیتها از آنان فوت شده ، که این ترس و اندوه جنبه معنوى دارد و مایه تکامل وجود انسان و ترقى او است ، به عکس ترس و اندوههاى مادى که مایه انحطاط و تنزل است .


...

در ذیل آیات فوق روایات جالبى از ائمه اهلبیت (علیهم السلام ) وارد شده است که به بعضى از آنها اشاره مى کنیم :


1 - امیرمؤمنان على (علیه السلام ) آیه الا ان اولیاء الله... را تلاوت فرمود و سپس از یاران خویش سؤال کرد:

مى دانید (اولیاء الله ) چه اشخاصى هستند؟

عرض کردند: اى امیرمؤمنان! شما خودتان بفرمائید که آنان کیانند:

امام فرمود:

هم نحن و اتباعنا فمن تبعنا من بعدنا طوبى لنا، و طوبى لهم افضل من طوبى لنا، قالوا یا امیر المؤ منین ما شاءن طوبى لهم افضل من طوبى لنا؟ السنا نحن و هم على امر؟ قال لا، انهم حملوا ما لم تحملوا علیه ، و اطاقوا ما لم تطیقوا!:

« دوستان خدا » ما و پیروان ما که بعد از ما مى آیند هستند.

خوشا به حال ما، و بیشتر از آن خوشا به حال آنها !!

بعضى پرسیدند چرا بیشتر از ما؟ مگر ما و آنها هر دو پیرو یک مکتب نیستیم؟! و کارمان یک نواخت نمى باشد؟!

فرمود: نه ، آنها مسئولیتهائى بر دوش دارند که شما ندارید و تن به مشکلاتى مى دهند که شما نمى دهید!!


2 - در کتاب (کمال الدین ) از ابوبصیر از امام صادق (علیه السلام ) نقل شده که فرمود:

طوبى لشیعة قائمنا المنتظرین لظهوره فى غیبته ، و المطیعین له فى ظهوره ، اولئک اولیاء الله الذین لا خوف علیهم و لا هم یحزنون :

خوشا بحال پیروان امام قائم که در غیبتش (با خودسازى ) انتظار ظهورش را مى کشند، و به هنگام ظهورش مطیع فرمان اویند، آنها اولیاى خدا هستند همانها که نه ترسى دارند و نه غمى.


3 - یکى از دوستان امام صادق (علیه السلام ) نقل مى کند که امام (علیه السلام ) فرمود:

پیروان این مکتب در لحظات آخر عمر چیزهائى مى بینند که چشمشان با آن روشن مى شود.

راوى مى گوید من اصرار کردم چه چیز مى بینند؟

و این سخن را بیش از ده بار تکرار کردم ولى در هر بار امام تنها به این جمله قناعت مى کرد که (مى بینند) ...

در آخر مجلس رو به سوى من کرد و مرا صدا زد فرمود:

مثل اینکه اصرار دارى بدانى چه چیز را مى بینند؟ گفتم آرى قطعا!...

سپس ‍ گریستم .

امام به حال من رقت کرد و گفت:

آن دو را مى بینند!

اصرار کردم کدام دو نفر؟!

فرمود: پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) و على (علیه السلام ) را!

هیچ انسان با ایمانى چشم از جهان نمى پوشد مگر اینکه این دو بزرگوار را خواهد دید که به او بشارت مى دهند.

سپس فرمود این را خداوند در قرآن بیان کرده ، سؤ ال کردند در کجا و کدام سوره؟!

فرمود: در سوره یونس آنجا که مى گوید: الذین آمنوا و کانوا یتقون لهم البشرى فى الحیاة الدنیا و فى الاخرة .

به مضمون همین روایت ، روایات دیگرى نیز داریم .

...

برگرفته از: تفسیر نمونه ذیل آیه.


+

4 - على علیه السّلام فرمود: انّ اللّه اخفى ولیّه فى عباده فلاتستصغرنّ عبداً من عبیداللّهِ فربّما یکونُ ولیّه وانتَ لاتعلم :

خداوند ولىّ خود را میان مردم پنهان کرده است، پس هرگز مسلمانى را تحقیر نکنید، شاید او از اولیاى خدا باشد!! - تفسیر نور ذیل آیه -


یک عکس ، یک حرف ...

پنجشنبه, ۲۲ بهمن ۱۳۹۴، ۰۸:۵۹ ب.ظ
یک عکس ، یک حرف 

 

من: نو شدن

شما : ؟ ...

چه افتخارى بالاتر از این که زنان بزرگـوار ما در مقابل رژیم ستمکار سابق و پـس از سرکوبى آن ، در مقابل ابرقدرت ها و وابستگان آنان در صف اول ایستادگى و مقاومتى از خود نشان دادند که در هیـچ عصرى چنین مقاومتى و چنین شجاعتى از مردان ثبت نشده است!!

...

اینجانب در طول این جنگ ، صحنه هائى از مادران و خواهران و همسران عزیز از دست داده دیده ام که گـمان ندارم در غیر این انقلاب نظیرى داشته باشد .


و آنچه براى من یک خاطره فراموش نشدنى است - با اینکه تمام صحنه ها چنین است - :

 ازدواج یک دختر جوان با یک پاسدار عزیز است که در جنگ هر دو دست خود را از دست داده و از هر دو چشم آسیب دیده بود!!


آن دختر شجاع با روحى بزرگ و سرشار از صفا و صمیمیت گـفت :

« حال که نتوانستم به جبهه بروم ، بگذار با این ازدواج دین خود را به انقلاب و به دینم ادا کرده باشم!! »


 عظمت روحانى این صحنه و ارزش انسانى و نغمه هاى الهى آنان را نویسندگـان ، شاعران ، گویندگان ، نقاشان ، هنرپیشگان ، عارفان ، فیلسوفان ، فقیهان و هر کس را که شماها فرض کنید، نمى توانند بیان و یا ترسیم کنند، و فداکارى و خداجوئى و معنویت این دختر بزرگ را هیچ کس نمى تواند با معیارهاى رایج ارزیابى کند.

...

درود و سلام بى پایان بر زن و زن ها ! این عناصر ارزنده و مقاوم !


سخنرانی امام 1361/1/25

نوشته اند:

مرحوم (خواجه نصیرالدین طوسى ) آنچنان به تحصیل علوم عقلى و دینى علاقه داشت که شبها کمتر به خواب میرفت و کتب متنوّع و گوناگون در نزد خود مى گذاشت و اگر از یکى خسته مى شد به دیگرى مى پرداخت!

و براى آنکه کسالت را از خود دور سازد، همیشه شبها نزد خود آب داشت و با آن رفع کسالت و خواب مى کرد!

و در این شبها و در این مواقع بود که به کشف معضلات و مشکلات علمى نائل مى آمد و از شدّت فرح و انبساطى که در آن حالت وى را رخ مى داد فریاد میزد:

( أین ابناء الملوک من هذه اللّذه : کجایند سلطنت زادگان که ببینند چه لذتى ست در این علم !! )

و شاید خواجه در دو بیت شعر مشهور خود اشاره به همین دوران شیرین زندگانى خود نموده که در خصوص اعتزال از لذائذ زندگى ، و تمرکز افکار در یک نقطه و هدف عالى یعنى « مطالعه و درس » مى فرماید:


لذّات دنیوى همه هیچ است نزد من

در خاطر ، از تغیّر آن هیچ ترس نیست!

« روز تنعّم » و « شب عیش و طرب » مرا

غیر از « شب مطالعه » و « روز درس » نیست!


منبع:

داستانهایى از علاقه مندان و شیفتگان علم

على میرخلف زاده

- با اندکی تصرف -

در حدیث معروفى مى خوانیم که پیغمبر اکرم (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) فرمود:

شیبتنى سورة هود: سوره هود مرا پیر کرد!!


راز این سخن چیست؟!

از ابن عباس در تفسیر این حدیث چـنین نقل شده که:

ما نزل على رسول الله (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) آیة کان اشد علیه و لا اشق من آیة « فَاسْتَقِمْ کَمَا أُمِرْتَ وَمَنْ تَابَ مَعَکَ وَلَا تَطْغَوْا إِنَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِیرٌ - آیه 112 این سوره -

هیچ آیه اى بر پیغمبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) شدیدتر و دشوارتر از آیه فَاسْتَقِمْ کَمَا أُمِرْتَ... - آیه 112 هود - نازل نشده است !!


در روایت دیـگـرى مى خوانیم :

هنـگـامى که آیه فوق نازل شد پـیامبر فرمود: ( شمروا، شمروا، فما رُئِى ضاحکادامن به کمر بزنید!! دامن به کمر بزنید!! (که وقت کار و تلاش است ) و از آن پس پیامبر هرگز خندان دیده نشد!! ).


دلیل آن هم روشن است ، زیرا چـهار دستور مهم در این آیه وجود دارد که هر کدام بار سنگینى بر دوش انسان مى گذارد.


از همه مهمتر، فرمان به استقامت است ( استقامت که از ماده قیام گرفته شده از این نظر که انسان در حال قیام بر کار و تلاش خود تسلط بیشترى دارد، استقامت که به معنى طلب قیام است یعنى در خود آنچنان حالتى ایجاد کن که سستى در تو راه نیابد، چه فرمان سخت و سنگینى ( فَاسْتَقِمْ )

استقامت در راه تبلیغ و ارشاد کن ، استقامت در طریق مبارزه و پیکار کن ، استقامت در انجام وظائف الهى و پیاده کردن تعلیمات قرآن کن .

همیشه بدست آوردن پـیروزی ها کار نسبتا آسانى است ، اما نـگه داشتن آن بسیار مشکل آنهم در جامعه اى آنـچـنان عقب افتاده و دور از عقل و دانش در برابر مردمى لجوج و سرسخت ، و در میان دشمنانى انبوه و مصمم ، و در طریق ساختن جامعه اى سالم و سر بلند و با ایمان و پیشتاز، استقامت در این راه کار ساده اى نبوده است .


دستور دیگر اینکه این استقامت باید تنها انگیزه الهى داشته باشد و هر گونه وسوسه شیطانى از آن دور بماند، یعنى بدست آوردن بزرگترین قدرتهاى سیاسى و اجتماعى ، آن هم براى خدا! ( کَمَا أُمِرْتَ )


سوم : مسأله رهبرى کسانى است که به راه حق برگشتند و آنها را هم به استقامت واداشتن ( وَمَنْ تَابَ مَعَکَ )


چـهارم : مبارزه را در مسیر حق و عدالت ، رهبرى نمودن و جلوگیرى از هر گونه تجاوز و طغیان .

زیرا بسیار شده است که افرادى در راه رسیدن به هدف نهایت استقامت را به خرج مى دهند اما رعایت عدالت براى آنها ممکن نیست و غالبا گرفتار طغیان و تجاوز از حد مى شوند ( وَلَا تَطْغَوْا )


آرى مجموع این جهات دست به دست هم داد و پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) را آنـچـنان در زیر بار مسئولیت فرو برد که حتى مجال لبخند زدن را از او گرفت!! و او را پیر کرد!!


و به هر حال این تنها دستورى براى دیروز نبود بلکه براى امروز و فردا فرداهاى دیگر نیز هست .

امروز هم مسئولیت مهم ما مسلمانان و مخصوصا رهبران اسلامى در این چهار جمله خلاصه مى شود: استقامت - اخلاص - رهبرى مؤمنان (ایجادهمبستگی) - و عدم طغیان و تجاوز.

و بدون به کار بستن این اصول ، پـیروزى بر دشمنانى که از هر سو از داخل و خارج ما را احاطه کرده اند و از تمام وسائل فرهنگى و سیاسى و اقتصادى و اجتماعى و نظامى بر ضد ما بهره گیرى مى کنند امکان پذیر نمى باشد.


و از این روست که امام صادق (علیه السلام ) فرمود:

کسى که این سوره را بنویسد و با خود داشته باشد، خداوند نیروى فوق العاده اى به او خواهد داد! و کسى که آن را به همراه داشته باشد و با دشمن بجنگد بر او پیروز و غالب مى شود! تا آنجا که هر کس او را ببیند از او مى ترسد!!!

گـر چـه افراد ظاهر بین و راحت طلب از اینگونه احادیث چنین برداشت مى کنند که فقط بودن خط و نقش قرآن با انسان براى رسیدن به این هدفها کافى است ، ولى روشن است که منظور از داشتن اینها با خود آن است که همـچـون یک دستورالعمل و برنامه زندگى همراه داشته باشد، پیوسته این برنامه را بخواند و مو به مو اجرا کند، و مسلما چنین کار آنهمه آثار را نیز خواهد داشت.


برگرفته از:

تفسیر نمونه (آغاز سوره هود و ذیل آیه)

کد

شعار

تعداد کلمات

1

مرگ بر شاه

3

43

ساواک ‏ترا می‌کشیم.

3

97

پیروزی از ماست.

3

140

نان مسکن آزادی.

3

38

کابینهٔ بختیار توطئه آمریکاست.

4

49

استقلال، آزادی        جمهوری اسلامی.

4

58

‏پیروزی نهائی        اخراج آمریکائی.

4

59

آمریکا توخالیست      ویتنام گواهیست.

4

81

مسلسل مسلسل   جواب آمریکائی.

4

86

تزکیه تشکل جنگ مسلحانه.

4

87

اعتصاب اعتصاب    مدرسهٔ انقلاب.

4

101

برادر مجاهد‏ شهادتت مبارک.

4

116

الـله اکبر خمینی رهبر.

4

149

برابری، برادری    حکومت کارگری.

4

170

جاوید شاه در مستراح.

4

8

به‌همت توده‌ها شاه ترا می‌کشیم.

5

24

رژیم شاهنشاهی سرچشمهٔ فساد است.

5

25

رژیم شاهنشاهی نابود باید گردد.

5

34

خسرو داد  یک عامل استبداد.

5

39

بختیار شیره‌کش  باید بره مراکش.

5

57

‏بعد از شاه نوبت آمریکاست.

5

64

به‌گفتهٔ خمینی ارتش برادر ماست.

5

83

تنها ره رهائی جنگ مسلحانه

5

88

دانشجو - روحانی پیوندتان مبارک.

5

89

تفرقه تفرقه سلاح شاه خائن.

5

102

برادر شهیدم‏ راهت ادامه دارد.

5

104

استقلال آزادی‏ حکومت (جمهوری) اسلامی.

5

105

عاشورا عاشورا قیام ملی ما.

5

123

خلق به‌خون می‌کشد سلطنت پهلوی.

5

128

ایران را سراسر سیاهکل می‌کنیم.

5

130

درود بر برزگر    متحد کارگر.

5

143

جمهوری، آزادی    نه شاه مادر‌زادی.

5

144

زندانی سیاسی آزاد باید گردد.

5

145

کارگر کارگر زنده به‌کار توایم.

5

146

دولت سرمایه‌دار دشمن نوع بشر.

5

147

نان مسکن آزادی   حکومت مردمی.

5

148

به‌همت توده‌ها شاه ترا می‌کشیم.

5

154

فدائی فدائی   تو افتخار مائی.

5

158

حزب همه رنگ حزب توده.

5

161

سگ جدید دربار   شاپور بختیاره.

5

163

بختیار بختیار   منقلت رو نگه‌دار.

5

171

کورش بلندشو که من شاشیدم.

5

11

این شاه آمریکائی اعدام باید گردد.

6

12

شاه جنایت می‌کند  کارتر حمایت می‌کند.

6

13

شاه جنایت می‌کند  ج.. زیارت می‌کند.

6

41

بختیار توله سگ    آقا میاد صددرصد

6

44

شاه دربدر شد    ساواک بی‌پدر شد.

6

53

اسرائیل نابود است   باقطع این نفت

6

55

ما ج.. نمی‌خواهیم   ما شاه نمی‌خواهیم.

6

61

ارتش تو بی‌گناهی    آلت دست شاهی.

6

63

زنده و جاوید باد پرسنل هوائی.

6

68

سرباز برادر ماست   ارتش دشمن ماست.

6

71

ارتش به‌این بی‌غیرتی    هرگز ندیده ملتی.

6

72

اگه ارتش نباشه     شاه به‌خودش می‌شاشه.

6

74

ارتش جنایتکار است    مزدور استعمار است.

6

77

می‌کشم می‌کشم   آن که برادرم کشت.

6

90

مردم چرا نشستین؟   ایران شده فلسطین

6

99

تنها ره سعادت   ‏ ایمان جهاد شهادت.

6

100

خون شهیدان خلق‏   سرخی پرچم ماست.

6

103

سکوت هر مسلمان  خیانت است به‌قرآن.

6

107

اینست شعار ملی‏  خدا ، قرآن ، خمینی.

6

110

خمینی بت شکن     ریشهٔ شاهو بکن.

6

121

مردم چرا نشستین ایران شده فلسطین.

6

125

از انقلاب مردم شاه فراری شده.

6

126

حکومت اسلامی آری   حکومت خود‌کامان هرگز

6

131

کارگر نفت ما    حامی سرسخت ما.

6

138

بختیار محکوم است    پهلوی معدوم است

6

150

تنها راه ‏رهائی  راه مجاهدین است.

6

151

درود بر مجاهد   مرگ بر منافق.

6

153

تن‌ها ره رهائی   پیوند با فدائی.

6

155

درود بر فدائی   سلام بر مجاهد.

6

159

امروز هوا ابریه   مردن شاه حتمیه.

6

160

به‌کوری چشم شاه   زمستون هم بهاره

6

176

فرح دستکشت کو؟    شوهر ...کشت کو؟

6

3

شاه زنا زاده است   خمینی آزاده است

7

10

تا مرگ شاه خائن نهضت ادامه دارد.

7

45

هر کی که شاه‌پرسته   معلومه که دیّوثه.

7

46

اینست شعار دولت   چماق بدست و غارت.

7

47

قانون اسباب بازی  یک نهار ویک صدی.

7

75

ما ارتش ملی می‌خو‌ایم   نه ارتش آمریکائی.

7

78

مشت گره کردهٔ ما روزی مسلسل می‌شود.

7

82

تنها ره رهائی    مسلسل مجاهد و فدائی.

7

119

صل علی محمد    رهبر ما خوش آمد.

7

129

ملت دیگه بیدار شده    آمادهٔ پیکار شده.

7

141

صف نفت   صف نان   حقه شاه بیدین.

7

152

درود خلق و خالق   نثار تو مجاهد.

7

156

تنها ره رهائی   ‏مسلسل مجاهد و فدائی.

7

157

نفرین خلق و خالق   نثار تو منافق.

7



178

کره خر آلاشتی   بختیار رو جا گذاشتی.

7

7

ای بی‌شرف حیا کن    سلطنت را رها کن.

8

14

فرح شورتت چه رنگه    کارتر می‌گه سه رنگه.

8

33

یک مویز و دو قیسی    سقط شده اویسی.

8

36

بختیار بختیار     مأمور بی اختیار      سگ جدید دربار.

8

42

یک مملکت یک دولت   آن هم به‌رأی ملت

8

50

‏نه آمریکا نه شوروی    مرگ بر رژیم پهلوی.

8

52

امریکا اسیر است    چین و روس ذلیل است

8

54

اشک چشم ما شوره    کارتر با فرح جوره

8

67

ارتش تو خون ملتی     تا کی اسیر ذلتی.

8

69

فرمانده ارتشی    توئی که آدم‌کشی    سرباز زحمتکش است.

8

76

ای رهبران ای رهبران    ما را مسلح کنید.

8

85

تشکل کلید پیروزی ماست     اتحاد ضامن پیروزی ماست.

8

120

تا شاه کفن نشود    این وطن وطن نشود.

8

127

به‌سلطه‌جویان شرق و غرب   فروش خاک ایران هرگز.

8

165

ارتش باید مرگ بخوره    نه مال مردم بخوره

8

168

‏رژیم می‌خواد لفتش بده     راه نجات پیدا کنه.

8

174

مملی اگه شاه نمیشد      این همه غوغا نمیشد.

8

177

عجب کره خری بود    عجب سگ پدری بود.

8

15

کارتر فرحو با نازش می‌خواد   شرکت نفتو جهازش می‌خواد.

9

17

ولیعهد سلطنت محال است    ‏سگ زرد برادر شغال است

9

28

نه شریفی نه امامی     بلکه یک خر (کل) تمامی.

9

84

ارتش خلقی به‌پا می‌کنیم     میهن خود را رها کنیم.

9

91

قسم به‌روح مادرم فاطمه     ندارم از کشته شدن واهمه.

9

98

شب تاریک ملت روز می‌گردد‏     خمینی عاقبت پیروز می‌گردد.

9

117

ما همه سرباز توایم خمینی     گوش به‌فرمان توایم خمینی.

9

166

تا شاه کفن نشود     نفت توی گلن (گالن) نشود.

9

167

پدرسگ بیا پائین پدرسگ بیا پائین (روز انداختن مجسمه‌ها).

9

172

ما بچه‌های مولوی     شاه را گرفتیم تو طویله بستیم

9

179

بیل و کلنگ و حلبی     همه‌ش تو ک...ن پهلوی.

9

23

برقرار می‌کنیم حکومت علی را       سرنگون می‌کنیم رژیم پهلوی را.

10

37

نه شاه می‌خو‌ایم نه شاهپور     مرگ بر این دو مزدور.

10

56

فری غصه نخور مملی بمیره     جیمی خودش میاد تورو می‌گیره.

10

60

ویتنام، فلسطین متحد خلق ما     امریکا، اسرائیل دشمنان خلق ما.

10

70

‏ارتش دنیا دشمن کش است       ارتش ایران برادر کش است.

10

96

کاخ ستم را واژگون ‏  ما کرده‌ایم از موج خون

10

108

حکومت توحیدی مظهر عدل و دادست     ‏رژیم شاهنشاهی سرچشمهٔ فسادست.

10

111

رهبر نهضت آزادگانست آیت‌اله خمینی    انقلابی‌ترین مرد جهانست آیت‌الـله خمینی.

10

113

درود بر خمینی بت‌شکن     مرگ بر این یزید قانون شکن.

10

122

قسم به‌مردم    قسم به‌میهن    ننشینم از پا    تا مرگ دشمن.

10

173

از بس که عرعر کرد    بختیار رو هم خر کرد.

10

20

شاه طرفدار ماست  خواهرش همکار ماست. (از زبان ساکنین شهر نو).

11

40

‏وای به‌حالت بختیار    اگر آقا فردا نیاد (اگر خمینی دیر بیاد).

11

51

فرمودهٔ روح خدا چنین است    اجحاف در ارزاق ضد دین است

11

73

گل‌های ایران همه پرپر شده     ارتش ما خر بوده خرتر شده!!

11

142

زیر بار ستم نمی‌کنیم زندگی     جان فدا می‌کنیم در ره آزادگی.

11

169

ما شیر و موز نمی‌خو‌ایم     ما شاه دزد نمی‌خو‌ایم (در مدارس).

11

180

پسر رضاگری گاو می‌چرونه    تا می‌گیم مرگ بر شاه تیر می‌پرونه.

11

9

با پتک کارگر   با داس برزگر     از ریشه برکنیم    این شاه حیله‌گر.

12

175

رضاشاه سرت سلامت    عروست (دخترت) جنده در اومد    پسرت ‏کونده در اومد.

12

18

کودکان از کودکی از کشتن موران خوشند     خاندان پهلوی از کودکی آدم کشند.

13

62

ای سرباز فراری   تو حرّ این زمانی   ز لشکر یزیدی    به‌سوی خلق بازآ.

13

106

‏شاهِ جلاد ما تازه مسلمان شده     آبِ غسل و وضوش خون جوانان شده.

13

136

ای برزگر کشت زمین واجب است     دهقان بدان که این شاه خائن است

13

162

یا ایها‌الناس آن شاه نسناس     هر جا که باشه باز تو نخ ماس.

13

2

ای امام زمان! رحمی به‌ما کن    ما را از دست این جلاد رها کن

14

16

هر کی بر سر قبر رضا کچل نرینه     الهی که خیر از ک...نش نبینه.

14

114

بیا خمینی وطن انقلابست  نقش مخالفین تو بر آبست   جان ما فدایت  همچو مصطفایت

14

133

سرمایه از روز ازل نبوده   سرمایه‌دار حق ترا ربوده   ‏به‌دست آور این حق جاودانت.

14

26

زیر بار ستم نمی‌کنیم زندگی   جان فدا می‌کنیم   در ره آزادگی   سرنگون می‌کنیم   سلطنت پهلوی

15

112

کار شاه تمام است    خمینی امام است    استقلال و آزادی   جمهوری اسلامی   آخرین کلام است.

15

124

‏انحصار قدرت حق ملته    مرگ بر شاه     امتیاز و حرمت حق ملته    مرگ بر شاه.

15

48

نفتو کی برد؟ آمریکا    گازو کی برد؟ شوروی    پولشو کی خورد؟ پهلوی   مرگ بر این سلطنت پهلوی.

17

132

کارگر برزگر قهرمان    کار شما سرمایه را می‌سازد    با تشکیل و تجهیز نیروهایت   با تشکیل حزب کارگرانت

17

139

کشتار دانشجویان به‌دست شاه جلاد    خواستهٔ آنان بوده برچیدن استبداد   ‏بهترین تسلیت بر پدر مادران‏     مرگ بر شاه (۴)

19

65

ارتش تو هم با ما باش    با ملت هم صدا باش    در راه حق به‌پا باش   با دشمن آشنا باش.

20

29

ازهاری بیچاره!    ای سگ چار ستاره!   مردیکهٔ گوساله!    پیرسگ شصت ساله!    باز هم بگو نواره!   نوار که پا نداره!    گفتی که صد هزاره!    چشمای تو خماره

26

94

آثار فساد و خفقان ما نگذاریم ‏   از شاه‌ دنی نام و نشان ‏ما نگذاریم   کاخ نیاوران را به‌خاک و خون می‌کشیم    ‏قسم به‌خون شهدا شاه ترا می‌کشیم.

28


برگرفته از:

پارسینه

بوسه ها

پنجشنبه, ۱۵ بهمن ۱۳۹۴، ۱۰:۰۱ ب.ظ

بوسه بهجتی


بوسه مرید و مرادی

 


بوسه بر دست استاد


بوسه بر دست مادر

 


بوسه بر دست مادر زن


بوسه تیموریان بر قرآن


بوسه بر پرچم


بوسه بر پوتین


بوسه بر جام


بوسه خداحافظی


بوسه بر عکس


بوسه قاتل بر پای اولیاء مقتول

 


بوسه بر خاک


بوسه بر دست فرح


بوسه بر چادر دختر امام


بوسه بر دست همسر

 


بوسه بر دست شوهر


بوسه ی ... ؟!


بوسه های احمدی نژادی

 


بوسه عاشقانه


این خانم آمریکایی را می شناسید؟!

چهارشنبه, ۱۴ بهمن ۱۳۹۴، ۱۰:۱۲ ب.ظ

این خانم آمریکایی:


اسم: ابتهاج محمد


متولد: نیوجرسی آمریکا


رشته ورزشی: شمشیر بازی


مهمترین شاخصه: اولین خانم محجّبه آمریکا ، حاضر در المپیک آینده ( 2016 )


- براش آرزوی موفقیت می کنیم -



از گفته های او:


ایشان در وب‌سایت فدراسیون شمشیربازی آمریکا نوشته است:

« بیشتر مردم وقتی یک بازیکن شمشیربازی را تصور می‌کنند، کسی مثل من را در خیال خود نمی‌بینند!

خوشبختانه من مثل بیشتر مردم نیستم!! » 
 
و اضافه کرده :

« من همیشه باور داشته‌ام که بالاخره یک روز با تلاش، تعهد و پشتکار می‌توانم با هم‌گروهی‌های آمریکایی خود قدم به تاریخ المپیک بگذارم. »


همچنین می گوید:

« من می‌خواهم نماینده آمریکا در المپیک باشم تا ثابت کنم که هیچ چیز از جمله نژاد، دین یا جنسیت نمی‌تواند مانع افراد برای رسیدن به اهدافشان باشد. می‌خواهم نمونه‌ای باشم از این که همه چیز با پشتکار ممکن است. »


برگرفته از : ایکنا

...

نمونه‌هایی از جریان‌های انحرافی در زمینه‌ی مهدویت

وضعیت آشفته امروز خودمان را اگر بخواهیم تحلیل کنیم، نمونه‌های بسیاری از این جریان‌ها وجود دارد.

شخصی در استان خوزستان بود که ابتدا ادعا کرد یمانی هستم؛ بعد گفت امام زمانم؛ مریدانش که بیش‌تر شدند، ادعای خدایی کرد!!!

نکته‌ی مهم این است که به جز توسل به این افراد در مقابلشان سجده هم می‌کنند! یعنی افرادی به هر دلیلی حاضر شدند مقابل انسان دیگری سجده کنند  و او را  خدا تلقی کردند.

فرد دیگری در کرج ادعای مهدویت کرد  که جریان مفصلی دارد. نوع دعاهایی که انجام داد و بحث‌هایی را که مطرح کرد و نمونه‌های فروان دیگر.

نمونه‌ّهای دیگری هم هست که نشان‌دهنده‌ی وجود جریان‌های ادعایی و کذب در سراسر کشور است.

مثلاً آقای شیخ علی‌اکبر تهرانی که مریدان فراوانی هم دارد، ادعا می‌کند معصوم پانزدهم است!!!!

 ما با چنین جامعه‌ی مبتلایی مواجه هستیم.

 

ویژگی‌های مشترک مدعیان

ادعاهای مهدویت، یا ادعای خاص هست، یا ادعای ارتباط، یا ادعای نیابت و یا نوعی ادعا در قالب زمینه‌سازی (سید خراسانی و یمانی)؛ اما با بررسی همه‌ی افراد و جریان‌های مدعی مهدویت می‌توان پنج دلیل مشترک را در ادعاهایشان برشمرد:

  1. قرآن؛
  2. روایات (در مورد روایات، مدعیان از سه شگرد بهره می‌برند: جعل روایات؛ تقطیع روایات؛ تحریف روایات)؛
  3. خواب (من در کتاب خودم ۲۵ جریان مدعی را آوردم که از ابزار خواب استفاده کرده‌اند. امروزه، خواب، یکی از مهم‌ترین ادله اثبات این آقایان است؛ تا جایی که آقای تهرانی می‌گوید: اگر دین دو پایه داشته باشد، یکی از اصلی‌ترین پایه‌های آن خواب است
  4. استخاره؛
  5. معجزه و کرامت.

 

مؤسس جریان انحرافی یمانی

احمد بن اسماعیل بن صالح بن حسین بن سلمان معروف به «احمد حسن» که در بصره متولد شد و مدعیست:

«سلمان جد من فرزند امام مهدی است».

این آقا ادعا می‌کند فرزند مهدی و جزو مهدیونی است که بعد از امام زمان(ع) حاکم می‌شود و به‌عنوان فرزند امام زمان(ع) جزو ۳۱۳ نفر است!

از بین این اعضا یک یمانی زمینه‌ساز ظهور است و آن من هستم.

البته ادعاهای دیگری را هم مطرح می‌کند.

اما نکته‌ای که او بر آن تأکید دارد این است که من به‌عنوان یمانی زمینه‌ساز ظهورم.  بعد از این‌که امام زمان(ع) می‌آید، حکومت می‌کند و فوت می‌کند، بنده به‌عنوان امام سیزدهم حاکم خواهم شد.

بعد از امام زمان(ع) ۱۲ مهدی می‌آیند که جمع ائمه ما می‌شود ۲۴؛ این ۱۲ مهدی همان‌هایی هستند که در روایت آمده است (بعد القائم اثنی عشر مهدی) و به مهدیون معروف شدند.

یکی دیگر از ادعاهای احمد بن اسماعیل این است که قرآن تحریف شده و قرآن درست همان است که بنده تلاوت می‌کنم و قرآن صحیح نزد بنده است.

 

ارتباط جریان یمانی با سازمان منافقین

ورود این‌ها به ایران از منطقه بصره – که نزدیک اهواز است – آغاز شد.

در این‌جا فردی به نام عیسی مزرعاوی، معروف به مزرعه، جذب این جریان شد.

بعد وارد شادگان شدند و فردی به نام علی ذوالفقاری را جذب کردند و او هم به تبلیغ این جریان در شادگان پرداخت.

سپس این جریان در ایران با یک پدیده مواجه شد به نام آقای موسوی که اهل سراب است.

با ورود وی جریان یمانی در ایران جان دیگری گرفت.

این فرد چهار سال قبل از انقلاب طلبه مدرسیه حجتیه در قم بود و بعد از انقلاب به سازمان منافقین پیوست. موسوی بیست سال هم در استکهلم بود. در سال ۷۶ طی توبه‌نامه‌ای به او اجازه‌ی ورود به کشور داده شد. د

ر سال ۲۰۱۱  مسعود رجوی طی حکمی وی را در جریان یمانی فعال می‌کند و در نامه‌ای به او ابلاغ می‌کند که در این جریان ورود پیدا کن.

پی‌گیری‌های آقای موسوی، یکی از شواهد ماست بر این مدعا که جریان یمانی یک پایش در سازمان منافقین است.

آقای موسوی به مشهد می‌آید و با آقای راشد تماس می‌گیرد و نامه‌ای به ایشان می‌دهد تا به مقام معظم رهبری برساند.

رهبری وقتی نامه را می‌خوانند، می‌گویند:

«آقای راشد؛ این جریان انحرافی است».

در این نامه نوشته بود:

«شما سید خراسانی هستید و سید یمانی هم ظهور کرده است؛ بیایید دست در دست هم دنیا را نجات بدهیم».

آقا به جناب راشد می‌گویند:

« این آقا احمدحسن نیست؛ بلکه احمق‌حسن است؛ دیگر با ایشان ارتباطی برقرار نکنید».

این‌ها در قم روبه‌روی دفتر آقای مکارم دفتری می‌زنند و کار را به‌صورت تشکیلاتی بر اساس چارت سازمان منافقین شروع می‌کنند. مسأله‌ای که به‌لحاظ امنیتی وجود دارد این است که این افراد در مناطق مختلف مشغول فعالیت هستند؛ بدون این‌که از حضور هم خبری داشته باشند. از بالا به این‌ها اطلاعات داده می‌شود و تمام ارتباط‌ آن‌ها از طریق فضای مجازی است.

این فرد سه سال در زندان بود و الان آزاد است و در قم فعالیت خود را ادامه می‌دهد.


مهم‌ترین کادرسازی او هم بین روحانیون و طلاب است.

دو سال قبل ده نفر از لیدرهای این‌ها را در مشهد دستگیر کردند که – متأسفانه یا خوشبختانه – هشت نفر آن‌ها روحانی و همه از اساتید حوزه علمیه مشهد و سمنان بودند.

این جریان سایت‌های مختلفی دارد شبکه ماهواره‌ای «المنقذ العالمی» مربوط به آن‌هاست و پیوسته در حال تبلیغ‌اند.

این‌ها حتی خدمت آیت‌الله جوادی آملی و حجت‌الاسلام میرباقری هم رفتند تا بلکه آنان را هم جذب کنند!


نفوذ در میان روحانیون و مذهبیون

در جامعه‌ی امروز ما نه فقط یک قشر خاص، بلکه اقشار مذهبی و حزب‌اللهی هم در معرض ابتلا به این جریانات انحرافی هستند.

مثلاً پس از دستگیری آقای ابطحی، حتی بعضی مراجع اعتراض کردند که چرا این سید را گرفتید؟!

یا فردی مانند علی یعقوبیکه در جریان یمانی هم این فرد از جهتی قابل اهمیت است – که حتی برخی مسئولین دولتی و جمعیت قابل توجهی از سپاه و حتی طلاب مرید وی و در حال ترویج تفکرات او هستند.

اما مشخصاً درباره‌ی جریان یمانی یک ویژگی خاص این جریان این است که اگرچه به‌لحاظ جامعه‌ی آماری شاید جریان‌های دیگر – مثل علی یعقوبی – به لحاظ جذب افراد نسبت به جریان یمانی خطرناک‌تر باشند؛ اما جریان یمانی تنها جریان منحرف مهدوی است که پایه‌های اصلی آن روحانیون و طلبه‌ها هستند.

در جریان‌های دیگر سراغ نداریم که این‌همه در میان روحانیون طرفدار داشته باشند.

الآن در حوزه علمیه قم حدود ۴۰ نفر جذب شدند که یکی از ‌آن‌ها آقای فتحیه است؛ کسی که هسته مریدان احمد حسن را در دانشگاه صنعتی اصفهان تشکیل داد و یکی از حلقه‌های مهم یمانی در قم و شهرک مهدیه است.

فرد مهم دیگر این جریان در میان روحانیت آقای جوکار در شهرک پردیسان است.


برخی از بدعت‌های جریان یمانی

جریان احمد جریانی کاملاً اخباری است؛ اخباری از جنس محمد امین استرآبادی؛ یعنی عیناً همان مباحث را دارند.

می‌گویند:

علوم رجال، فقه و اصول بدعت‌اند و  تقلید حرام است.

آن‌ّ‌ها از کتابی به‌نام شرایع‌الإسلام محمد حلی تقلید می‌کنند.

احمد می‌گوید:

«جدم امام زمان گفت این بهترین کتاب است».

تعلیقه‌‌های احمد بر شرایع الاسلام، مبنای فقهی افراد این جریان شده است.

مثلاً وضوی پا را حلقوی می‌گیرند؛ در شهادتین شهادت رابعه دارند. در رکعت چهارم باید حتماً حمد خوانده شود و بدعت‌هایی از این دست.

این جریان معتقد است هرکسی بعد از رجب ۱۴۲۳ به احمد ایمان نیاورد (یعنی بداند و ایمان نیاورد) کافر و از ولایت حضرت علی(ع) خارج است.

مهم‌ترین ادله‌ای که این‌ها از روایات می‌آورند – هرچند عموماً این روایت‌ها جعلی‌اند – با این مضمون است که ما در فضای ظهوریم.


کلام آخر

این جریان فعالیت خودش را با روحانیت آغاز کرده است؛ چون روحانیون مبلغ هستند و مردم حرفشان را می‌پذیرند.

اما در مورد این جریان و جریان‌های دیگر انحرافی متأسفانه هنوز کار چشمگیر، مدون و روشمندی تا به امروز انجام نگرفته است.

هیچ نهادی هم متولی این کار به‌صورت جامع نیست؛ مثلاً دادگاه ویژه بخشی دارد به‌عنوان تحلیل و آنالیز که مربوط به خودشان است؛ یا مرکز پژوهش‌های سیما بعضی کار‌ها را انجام می‌دهد؛ برخی طلاب یا غیرطلاب هم جسته و گریخته کارهایی انجام می‌دهند.

ما نیازمند کار منسجم، متمرکز، جامع و روشمند هستیم. مشکل این است که برخی خواص و حتی مراکز خاص ما هم از این مباحث مطلع نیستند؛ زیرا نسبت به جریان‌های انحرافی مهدویت، هنوز نگاهی آکادمیک، علمی و روشمند شکل نگرفته است.


منبع:

سایت مباحثات ( برگرفته از سخنرانی حجة الاسلام شهبازیان )

شعری که دکتر شریعتی برای امام خمینی سرود...

شنبه, ۱۰ بهمن ۱۳۹۴، ۱۱:۱۸ ق.ظ

روزنامه اطلاعات در 5 بهمن سال 1357 شعری از دکتر علی شریعتی تقدیم به «زعیم» به عنوان «روح‌الله» منتشر کرده است که در ذیل می خوانیم:


فریاد روزگار ماست

روح‌الله

روزگار قحطی هر جنبش

هر کوشش

فریاد روزگار ماست

آری

در روزگار مرگ اصالت‌ها

بی‌‌تو دگر چه بگویم

چه را بسرایم

ای مطلع تمام سرودها

بی‌تو فرو نشسته دگر

فریاد!

تنها شده است

هر چه که انسانیست

در پایتخت غارت و خون

جز

وحشت و هراس

نمی‌بینم،

این درد را با که بگویم

که هر ورق،

از هر کتاب،

ترس را فریاد می‌کنند

حتی پلاس کهنه خیابان

هم،

تجربه کرده است ترس را،

اینک سیاه‌ ببینش

تا بر تو باز شود

که راست می‌گویم،

در هر کرانه این شهری بی‌تپش

سگهای دست آموز؛

در چشم‌های بیدار

ترس را نشانده‌اند

آنها،

هر روز می‌درند،

هر روز

می‌بویند

و پاداش را

از دست گرگ نواله می‌گیرند

در پایتخت غارت و خون

سگ‌های زنجیری

آن گرگ پیر را به حراست

نشسته‌اند

بی‌تو،

در پایتخت دیو و دماوند

سیاوشها،‌

نه کاووسها

در بندند

ای کاش، رستم

کاووس را نمی‌رهاند

تا این گونه،‌ گشاده است

در بند، بخواهد رستم را

در خون کشد سیاوش را

بی‌تو من از «خمین» گذشتم

افسرده بود و سرد،

نام تو را زمزمه می‌کرد روز و شب

فریاد روزگار ماست «روح خدا»

بانگ تعهد و رسالت

بانگ خدا و قرآن

اینک تو ای سلامت پویا

این کرامت بی‌مرز،

بر این زمین تشنه ببار

آری آری

تا زاید این سترون فرسوده،

گلهای سرخ شهادت را

تا در بغض شهر تپد

«فریاد»

آری

تو ای سخاوت بی‌حصر

ببار بر جنگل

تا باز این درخت خفته

شود بیدار،

تا باز، آن جوانه

کند فریاد


منبع:

خبرگزاری فارس

ش شماره: 13941110000383

بهترین طریقه محاسبه ?

شنبه, ۱۰ بهمن ۱۳۹۴، ۱۰:۵۵ ق.ظ

چهارمین گامى که علماى اخلاق براى رهروان این راه ذکر کرده اند: محاسبه است.

و منظور این است که :

هر کس در پایان هر سال یا ماه و هفته و یا در پایان هر روز به محاسبه کارهاى خویشتن بپردازد، و عملکرد خود را در زمینه خوبیها و بدیها، اطاعت و عصیان، خدا پرستى و هوا پرستى دقیقا مورد محاسبه قرار دهد.

...

قرآن مجید در آیات متعددى از حساب دقیق روز قیامت خبر داده است!

از جمله، از زبان لقمان حکیم خطاب به فرزندش چنین نقل مى کند:

« یَا بُنَیَّ إِنَّهَا إِنْ تَکُ مِثْقَالَ حَبَّةٍ مِنْ خَرْدَلٍ فَتَکُنْ فِی صَخْرَةٍ أَوْ فِی السَّمَاوَاتِ أَوْ فِی الْأَرْضِ یَأْتِ بِهَا اللَّهُ إِنَّ اللَّهَ لَطِیفٌ خَبِیرٌ (16) لقمان -

; پسرم! اگر به اندازه سنگینى دانه خردلى (کار نیک یا بد) باشد و در دل سنگى یا در (گوشه اى) از آسمانها و زمین قرار گیرد، خداوند آن را (در قیامت براى حساب) مى آورد; خداوند دقیق و آگاه است


و نیز مى فرماید: « وَإِنْ تُبْدُوا مَا فِی أَنْفُسِکُمْ أَوْ تُخْفُوهُ یُحَاسِبْکُمْ بِهِ اللَّهُ... 284 بقره -;

اگر آنچه را در دل دارید آشکار کنید یا پنهان نمایید، خداوند شما را بر طبق آن محاسبه مى کند


این مساله بقدرى مهم است که یکى از نامهاى روز قیامت، « یوم الحساب » است

...

رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود:

« لا تزول قدما عبد یوم القیامة حتى یسئل عن اربع: عن عمره فى ما افناه و شبابه فى ما ابلاه، و عن ماله من این کسبه و فى ما انفقه وعن حبنا اهل البیت; - بحارالانوار ج7 ص 258 -

در روز قیامت هیچ انسانى قدم از قدم بر نمى دارد تا از چهار چیز سؤال شود:

از عمرش که در چه راهى آن را سپرى نموده!

و از جوانى اش که در چه راهى آن را کهنه کرده! ( توضیح من: با آنکه جوانی هم بخشی از عمر هر کسی ست اما به جهت اهمیت این دوره به صورت مستقل مورد بازخواست قرار می گیرد) 

و از مالش که از کجا به دست آورده و در چه راهى مصرف نموده!

و از محبت ما اهل بیت: (که آیا حق آن را ادا کرده یا نه.) »

...

مساله حساب در قیامت بقدرى روشن و آشکار است که انسان را در آنجا حسابرس خودش مى سازند، و به او گفته مى شود:

« اقْرَأْ کِتَابَکَ کَفَى بِنَفْسِکَ الْیَوْمَ عَلَیْکَ حَسِیبًا (14) اسراء -

; در آن روز به انسان گفته مى شود: نامه اعمالت را بخوان، کافى است که امروز خود حسابگر خود باشى! »

...

درحدیث معروف رسول خدا صلى الله علیه و آله مى خوانیم:

« حاسبوا انفسکم قبل ان تحاسبوا و زنوها قبل ان توزنوا و تجهزوا للعرض الاکبر - بحارالانوار ج 67 ص 73 -

; خویشتن را محاسبه کنید پیش از آن که به حساب شما برسند!! و خویش را وزن کنید قبل از آن که شما را وزن کنند! (و ارزش خود را تعیین کنید پیش از آن که ارزش شما را تعیین نمایند) و آماده شوید براى عرضه بزرگ (روز قیامت)! »

...

راستى چرا ما با امور مادى و معنوى حداقل یکسان برخورد نکنیم؟!

امور مادى ما حساب و کتاب و دفتر روزانه و دفتر انبار و دفتر کل و دفاتر دیگر دارد، ولى براى امور معنوى حتى حاضر به یک حساب به اصطلاح سرانگشتى نیز نباشیم، در حالى که امور معنوى به درجات بالاتر و والاتر است و اصولا قابل مقایسه با امور مادى نیست!

به همین دلیل، در حدیث پر معنایى از پیغمبراکرم صلى الله علیه و آله مى خوانیم:

« لایکون العبد مؤمنا حتى یحاسب نفسه اشد من محاسبة الشریک شریکه، و السید عبده - بحارالانوار ج 67 ص 72 -

; انسان هرگز اهل ایمان نخواهد شد مگر این که در حسابرسى خویش سختگیر باشد; حتى سختگیرتر از حساب شریک نسبت به شریکش و مولى نسبت به غلامش

...

بهترین طریق محاسبه:

بهترین طریق همان است که در حدیثى از امیرمؤمنان على علیه السلام نقل شده که بعد از نقل حدیث پیغمبراکرم صلى الله علیه و آله که فرمود: « اکیس الکیسین من حاسب نفسه; عاقل ترین مردم کسى است که به محاسبه خویش پردازد» مردى از آن حضرت پرسید:

« یا امیرالمؤمنین و کیف یحاسب الرجل نفسه; اى امیرمؤمنان! انسان چگونه نفس خویش را محاسبه کند؟»

امام ضمن بیان مشروحى چنین فرمود:

« هنگامى که صبح را به شام مى رساند، نفس خویش را مخاطب ساخته چنین گوید:

اى نفس! امروز بر تو گذشت و تا ابد باز نمى گردد،و خداوند از تو درباره آن سؤال مى کند که در چه راه آن را سپرى کردى؟ چه عملى در آن انجام دادى؟

آیا به یاد خدا بودى، و حمد او را به جا آوردى؟

آیا حق برادر مؤمن را ادا کردى؟

 آیا غم و اندوهى از دل او زدودى؟ و در غیاب او زن و فرزندش را حفظ کردى؟

آیا حق بازماندگانش را بعد از مرگ او ادا کردى؟

آیا با استفاده از آبروى خویش، جلو غیبت برادر مؤمن را گرفتى؟ آیا مسلمانى را یارى نمودى؟

راستى چه کار (مثبتى) امروز انجام دادى؟!

سپس آنچه را که انجام داده به یاد مى آورد، اگر به خاطرش آمد که عمل خیرى از او سر زده، حمد خداوند متعال و تکبیر او را به خاطر توفیقى که به او عنایت کرده به جا مى آورد، و اگر معصیت و تقصیرى به خاطرش آمد، از خداوند متعال آمرزش مى طلبد و تصمیم برترک آن در آینده مى گیرد، و آثار آن را از نفس خویش با تجدید صلوات بر محمد و آل پاکش، و عرضه بیعت با امیرمؤمنان علیه السلام برخویشتن و قبول آن و اعاده لعن بر دشمنان و مانعان از حقوقش، محو مى کن!

 هنگامى که این محاسبه (جامع و کامل) را انجام داد، خداوند مى فرماید:

«من به خاطر دوستى تو با دوستانم و دشمنیت با دشمنانم (و محاسبه جامعى که با نفس خویش داشتى) در مورد گناهانت به تو سختگیرى نمى کنم و تو را مشمول عفو خود خواهم ساخت!» - بحارالانوار ج 67 ص 70 -


آرى این است بهترین طرز محاسبه نفس!


برگرفته از:

اخلاق در قرآن

آیت الله مکارم شیرازی

/// آشـــوب خمینـــــــــــی ///

جمعه, ۹ بهمن ۱۳۹۴، ۰۷:۴۲ ب.ظ

پس از قیام پانزده خرداد ، شاه به اسداللَّه عَلَم - وزیر دربار - گفت:

این خمینى کیست که آشوب به راه انداخته است؟!

عَلَم گفت:

یادتان هست وقتى شما به منزل آیت ‌‏اللَّه العظمى بروجردى (ره) در قم وارد شدید همه علما بلند شدند، امّا یک سیدى بلند نشد؟!

شاه گفت:

بله

عَلَم گفت:

این همان است!!


*

زمانى که امام خمینى (ره) در ترکیه تبعید بودند، مأموران اطلاعاتى ترکیه براى این که امام را بترسانند، ایشان را به منطقه ‏اى بردند و گفتند:

چهل نفر از علماى ترکیه علیه حکومت سخنى گفتند و اعدام شدند و اینجا به خاک سپرده شدند!!

حضرت امام (ره) فرمود:

عجب!! اى کاش در ایران هم چهل نفر از علما شهید مى ‏شدند تا ما از علماى ترکیه عقب نمانیم!!!


*

به مرحوم آیت‌‏اللَه بهاء الدینى (ره) گفتم:

ما هر‌چه شنیده‏‌ایم، از میانسالى امام شنیده ‏ایم، شما که در جوانى با امام دوست بوده‌‏اید آیا خاطره‌‏اى از جوانىِ امام به یاد دارید؟!

ایشان گفتند:

خاطرات بسیارى به یاد دارم ؛ از جمله اینکه در زمان رضاشاه در مدرسه فیضیه نشسته بودیم که یکى از مأموران شاه وارد مدرسه شد و شروع به فحاشى و قُلدرى کرد!!

من شاهد بودم حضرت امام که بیست و چند سال بیشتر نداشت، جلو آمد و چنان سیلى بر صورت او نواخت که برق از گوشش پرید!!


راوی : استاد قرائتی

عاقبت اظهار فضل !

جمعه, ۹ بهمن ۱۳۹۴، ۰۲:۴۳ ب.ظ

مرحوم حضرت آیت الله العظمی بهجت می فرمود:


مرحوم آقا سید علی یزدی از شاگردان مرحوم آخوند اردکانیکه بعد از میرزای بزرگ (محمد حسن شیرازی ) خود را اعلم می‌دانست، می گوید:

در کربلا به درس آخوند می‌رفتم و کربلا در آن زمان مرکز علم اصول، و نجف اشرف مرکز فقه بود.

ایشان نقل می‌کرد:

هم شهری‌های ما از یزد یا اردکان به کربلا آمدند و گفتند:

آیا می‌شود به خدمت آخوند برسیم؟

به هر حال وقت گرفتیم و قرار شد وقت خاصی به خدمت آخوند برسیم.

همراه با جماعتی از زوار به خدمت ایشان رسیدیم، و در حالی که ما جلو حرکت می کردیم و آن‌ها دنبال سر ما، وارد شدیم.
من که شاگرد آخوند بودم به عنوان سوال از ایشان ولی برای اظهار فضل و علمیت و فقاهت!!! مساله‌ای را که خود را در آن کاملا آماده کرده بودم مطرح نمودم و خوب آن را تقریب و تقریر کردم و به آخر رساندم، البته به صورت سوال ولی با بیان کاملا علمی و استدلالی و منتظر جواب بودم.

 آخوند- رحمه‌الله- به من اشاره کرد که نزدیک بیا، نزد ایشان رفتم، و ایشان آهسته در گوشم گفت: « نمی‌دانم!!! »
این سخن خیلی در من اثر کرد و رنگ و روی من سرخ شد! ساکت محض شدم!

آخوند می‌خواست به من بفهماند که نباید این کار را کرد!!!

فردای آن روز که برای بازدید زوار به مسافرخانه رفتم، از دریچه‌ پنجره‌ کوچه صدای آن‌ها شنیده می‌شد، شنیدم به هم دیگر می‌گفتند:

« دیدید آقا سیدعلی چه قدر صحبت کرد، ولی آخوند همه را با یک کلمه جواب داد!!! »


منبع:

تسنیم از : در محضر حضرت ‌آیت ا... العظمی بهجت - ص 18 ( محمد حسین رخشاد)

جدول رفتارهای پرخطر نوجوانان پسر و دختر

چهارشنبه, ۷ بهمن ۱۳۹۴، ۰۹:۵۶ ب.ظ

به کجا چنین شتابان؟


توزیع درصد فراوانی رفتارهای پرخطر در میان نوجوانان پسر و دختر (15 تا 18 سال) شهر تهران

نوع رفتار پرخطر

پسر

دختر

کل

داشتن چاقو و... بیرون خانه (جز مدرسه)

۲۱.۹

۹.۴

۱۵.۶

همراه داشتن چاقو و پنجه بوکس در مدرسه

۲.۴

۷.۹

۱۴.۱

کتک‌کاری در بیرون از خانه (جز مدرسه)

۳۶.۹

۱۹.۴

۲۸.۱

کتک‌کاری در مدرسه در ۱۲ ماه گذشته

۳۴.۲

۱۸.۳

۲۶.۲

رابطه جنسی اجباری

۱۷.۱

۱۲.۶

۱۴.۸

اقدام به خودکشی در ۱۲ ماه گذشته

۹.۱

۱۰.۴

۹.۷

تجربه کشیدن سیگار

۳۸.۵

۳۲

۳۵.۲

تجربه قلیان کشیدن

۵۴.۰

۴۹.۱

۵۱.۵

تجربه مصرف الکل

۳۲.۲

۲۲.۶

۲۷.۴

تجربه مصرف حشیش

۷.۴

۳.۳

۵.۳

تجربه مصرف تریاک

۴.۸

۲.۰

۳.۳

تجربه مصرف کوکایین

۳.۲

۱.۰

۲.۰

تجربه مصرف هرویین

۲.۲

۰.۸

۱.۵

تجربه مصرف کراک

۲.۸

۰.۲

۱.۵

تجربه مصرف کریستال

۴.۴

۱.۸

۳۰.

تجربه مصرف متادون

۳.۸

۲.۲

۲.۹

تجربه مصرف اکس

۵.۲

۳.۳

۴.۲

تجربه مصرف سایر مواد

۵.۳

۲.۰

۳.۶

تجربه رابطه جنسی با میل خود

۳۳.۹

۲۷

۳.۴

استفاده از کاندوم در آخرین رابطه جنسی

۴۶.۰

۳۶.۴

۴۳.۷

 منبع:

ساعت 24 ، به نقل از : فصلنامه علمی – پژوهشی رفاه اجتماعی شماره ۵۷

عاشقی تو و عاشقی من ؟!

سه شنبه, ۶ بهمن ۱۳۹۴، ۱۰:۳۱ ق.ظ

در نیمه شبی سرد زمستانی در حالی که برف بشدت می‌بارید و تمام کوچه و خیابان‌ها را سفید پوش کرده بود از ابتدای کوچه دیدم که در انتهای کوچه کسی سر به دیوار گذاشته و روی سرش برف نشسته است!
باخود گفتم شاید معتادی دوره گرد است که سنگ کوب کرده!
جلو رفتم دیدم او یک جوان است!
او را تکانی دادم!
بلافاصله نگاهم کرد و گفت چه می‌کنی؟!
گفتم: جوان! مثل اینکه متوجه نیستی!
برف، برف!
روی سرت برف نشسته!
ظاهراً مدت‌هاست که اینجایی!
مریض می‌شی!
خدای ناکرده می‌میری!
اینجا چه می‌کنی؟!
جوان که گویی سخنان مرا نشنیده بود! با سرش اشاره‌ای به روبرو کرد!
دیدم زل زده به پنجره خانه‌ای!
فهمیدم عاشق شده!
نشستم و با تمام وجود گریستم!
جوان تعجب کرد!
کنارم نشست!
گفت تو را چه شده پیرمرد؟!
نکنه تو هم عاشقی؟!
گفتم قبل از اینکه تو را ببینم فکر می‌کردم عاشقم! ولی اکنون که تو را دیدم ، فهمیدم من عاشق نیستم و ادعایی بیش نبوده!
مگر عاشق می‌تواند لحظه‌ای به یاد معشوقش نباشد!

از : مرحوم عارف « شیخ رجبعلی خیاط »


( منبع: رسا )

جلوه ی تازه اى از اعجاز قرآن

جالب اینکه با گذشت زمان جلوه هاى تازه اى از اعجاز قرآن آشکار مى شود که در گذشته مورد توجه قرار نمى گرفت.

از جمله محاسبات فراوانى است که روى کلمات آیات قرآن با مغزهاى الکترونیکى انجام شده ویژگیهاى تازه اى براى کلمات و جمله بندیهاى قرآن و رابطه آن با زمان نزول هر سوره ثابت کرده است و آنچه ذیلا مى خوانید نمونه اى از آن است :

پژوهشهاى برخى از دانشمندان محقق امروز، به کشف روابط پیچیده و فورمولهاى محاسباتى بسیار دقیق منجر شده است که حیرت انگیز است!!

با یقین به این امر که چنین نظم علمى در ساختمان قرآن است ، از طریق بررسیهاى آمارى و به زبان ریاضى به کشف قواعد دقیق و فورمولهاى ریاضى و منحنیهاى کامل و سالمى توفیق یافته است که از نظر اهمیت و شناخت ، کشف نیوتن را در جاذبه ، تداعى مى کند!!

یک قرآن شناس بزرگ نقطه شروع کارش این مسأله ساده است که آیات نازل شده در مکه کوتاه است و آیات نازل شده در مدینه ، بلند .

این یک مسأله طبیعى است هر نویسنده یا سخنران ورزیده ، طول جملات و آهنگ کلمات سخنش را بر حسب موضوع سخن تغییر مى دهد:

مسائل توصیفى : جملات کوتاه ؛

و مسائل تحلیلى و استدلالى : بلند ؛

آنجا که سخن ، تحریکى و انتقادى و یا بیان اصول کلى اعتقادى است لحن شعارى مى شود و عبارات کوتاه ؛

و آنجا که شروع داستان است و بیان کلام در نتیجه گیریهاى اخلاقى و... لحن ، آرام و عبارات طولانى و آهنگ نرم .


مسائل طرح شده در مکّه از نوع اول است و مسائل طرح شده در مدینه ، از نوع دوم .

چه در مکه آغاز یک نهضت است و بیان اصول کلى اعتقادى و انتقادى ، و در مدینه یک جامعه و مسائل حقوقى و اخلاقى و قصه هاى تاریخى و نتیجه گیریهاى فکرى و علمى .

اما قرآن یک سخن گفتن طبیعى است و ناچار تابع سبک زیبا و بلیغ سخن گفتن بشر، و در نتیجه رعایت کوتاهى و بلندى آیات نیز به تناسب مفاهیم .

اما اگر قبول کنیم که این کلام در عین حال که یک کتاب است یک طبیعت نیز هست ، باید این کوتاهى و بلندى بى حساب نباشد و طبق یک قاعده دقیق علمى از آیات کوتاه آغاز کند و یکنواخت و تصاعدى رو به آیات بلند رود.

بر این اساس باید طول هر آیه اى کوتاهتر از آیه نازل شده سال بعد و بلندتر از آیه نازل شده سال پیش باشد، و اندازه این طولانى شدن اندازه هاى دقیق و حساب شده باشد، بنابراین در طول 23 سال که وحى نازل مى شده است ، باید 23 طول معدل در آیات داشته باشیم!!!

بر این قاعده مى توانیم 23 ستون داشته باشیم که همه آیات بر حسب طول در این ستونها تقسیم بندى شود، حال از کجا مى توانیم بفهمیم که این تقسیم بندیها درست است ؟

 مى دانیم که شأن نزول بعضى از آیات قرآن معلوم است برخى را روایات تاریخى معین کرده و صریحا گفته که در چه سال نازل شده است ، و برخى را از روى مفاهیم آن مى توان تعیین کرد:

مثلا آیاتى که احکامى چون تغییر قبله ، حرمت شراب ، وضع حجاب ، زکوة و خمس را بیان مى کند و آیاتى که از هجرت سخن مى گویند سال تعیین این احکام معلوم است .

با شگفتى فوق العاده مى بینیم که این آیات - که سال نزولشان معلوم است - درست در همان ستونهایى قرار مى گیرند که در این جدول از نظر معدل طول آیات ویژه هر سال فرض شده اند! (دقت کنید).

آنچه جالب تر است پیدا شدن دو سه مورد استثنائى است .

به این معنى که سوره مائده  آخرین سوره بزرگ نازل شده است ، در حالى که چند آیه از آن طبق فرمول ، باید در سالهاى اولیه نازل شده باشد. پس از تحقیق در متون تفاسیر و روایات اسلامى ، اقوال مفسران معتبرى را مى یابیم که گفته اند این چند آیه در اوایل نازل شده ، اما از نظر تدوین به دستور پیامبر در سوره مائده جاى داده شده است!!!!

به این طریق مى توان سال نزول هر آیه را از روى این ملاک ریاضى تعیین کرد و قرآن را بر حسب سال نزول نیز تدوین نمود!!!

چه سخنورى است در عالم که بتوان از روى طول عبارت ، سال اداى هر جمله اش را معین کرد؟!!!

 بخصوص که این متن کتابى نباشد که مثل یک اثر علمى یا ادبى نویسنده اش نشسته باشد و آن را در یک مدت معین ، و پیوسته ، نوشته ، و بر زبانش رفته و بویژه کتابى نباشد که نویسنده اش در یک موضوع - یا حتى زمینه تعیین شده اى - تاءلیف کرده باشد، بلکه مسائل گوناگونى است که به تدریج بر حسب نیاز جامعه و در پاسخ به سؤ الاتى که عنوان مى شود، حوادث یا مسائلى که در مسیر مبارزه طولانى مطرح مى شود، به وسیله رهبر بیان و سپس جمع آورى و تنظیم شده است .


بلکه به گفته بعضى از مفسران ، آهنگ مخصوص لغات و کلمات قرآن نیز در نوع خود معجزآسا است .

شواهد گوناگون جالبى براى این موضوع ذکر کرده اند ، از جمله جریان زیر است که براى سید قطب مفسر معروف واقع شده :

او در ذیل آیه مورد بحث چنین مى گوید:


من از حوادثى که براى دیگران واقع شده سخنى نمى گویم ، تنها حادثه اى را بیان مى کنم که براى خود من واقع شد و شش نفر ناظر آن بودند (خودم و پنج نفر دیگر).

ما شش نفر از مسلمانان بودیم که با یک کشتى مصرى ، اقیانوس اطلس را به سوى نیویورک مى پیمودیم ، مسافران کشتى 120 مرد و زن بود، و کسى در میان مسافران جز ما مسلمان نبود.

 روز جمعه به این فکر افتادیم که نماز جمعه را در قلب اقیانوس و بر روى کشتى انجام دهیم ، و ما علاوه بر اقامه فریضه مذهبى مایل بودیم یک حماسه اسلامى در مقابل یک مبشر مسیحى که در داخل کشتى نیز دست از برنامه تبلیغاتى خود بر نمى داشت ، بیافرینیم ، بخصوص که او حتى مایل بود ما را هم به مسیحیت تبلیغ کند!

ناخداى کشتى که یک نفر انگلیسى بود موافقت کرد که ما نماز جماعت را در صفحه کشتى تشکیل دهیم ، و به کارکنان کشتى نیز که همه از مسلمانان آفریقا بودند نیز اجازه داده شد که با ما نماز بخوانند، و آنها از این جریان بسیار خوشحال شدند زیرا این نخستین بارى بود که نماز جمعه بر روى کشتى انجام مى گرفت !

من (سید قطب ) به خواندن خطبه نماز جمعه و امامت پرداختم و جالب اینکه مسافران غیر مسلمان اطراف ما حلقه زده بودند و با دقت مراقب انجام این فریضه اسلامى بودند.

پس از پایان نماز گروه زیادى از آنها نزد ما آمدند و این موفقیت را به ما تبریک گفتند، ولى در میان این گروه خانمى بود که بعدا فهمیدیم یک زن مسیحى یوگسلاوى است که از جهنم تیتو و کمونیسم او، فرار کرده است !.

او فوق العاده تحت تاثیر نماز ما قرار گرفته بود به حدى که اشک از چشمانش سرازیر بود و قادر به کنترل خویشتن نبود.

او به زبان انگلیسى ساده و آمیخته با تاثر شدید و خضوع و خشوع خاصى سخن مى گفت ، و از جمله سخنانش این بود، بگوئید ببینم کشیش شما با چه لغتى سخن مى گفت (او فکر میکرد که حتما باید کشیش یا یک مرد روحانى اقامه نماز کند آنچنانکه در نزد مسیحیان است ، ولى ما بزودى به او حالى کردیم که این برنامه اسلامى را هر مسلمان با ایمانى مى تواند انجام دهد)

و سرانجام به او گفتیم که ما با لغت عربى صحبت مى کردیم .

ولى او گفت من هر چند یک کلمه از مطالب شما را نفهمیدم اما بوضوح دیدم که این کلمات آهنگ عجیبى داشت اما از این مهمتر مطلبى که نظر مرا فوق العاده بخود جلب کرد این بود که :

در لابلاى خطبه امام شما جمله هائى وجود داشت که از بقیه ممتاز بود، آنها داراى آهنگ فوق العاده مؤ ثر و عمیقى بودند آنچنان که لرزه بر اندام من مى انداخت یقینا این جمله ها مطالب دیگرى بودند، فکر مى کنم امام شما به هنگامى که این جمله ها را ادا مى کرد مملو از روح القدس شده بود!

ما کمى فکر کردیم و متوجه شدیم این جمله ها همان آیاتى از قرآن بود که من در اثناء خطبه و در نماز آنها را مى خواندم ، این موضوع ما را تکان داد و متوجه این نکته ساخت که آهنگ مخصوص قرآن آنچنان مؤ ثر است که حتى بانوئى را که یک کلمه مفهوم آنرا نمى فهمد تحت تاثیر شدید خود قرار مى دهد!!


منبع:

تفسیر نمونه ذیل آیه 38 یونس

گلچین کتاب پرسش های مهم پاسخ های کوتاه از استاد قرائتی

بسم الله الرّحمن الرّحیم


سؤال 1 : آیا خدا به عبادات ما نیاز دارد که فرمان داده نماز بخوانیم و رو به کعبه بایستیم ؟

اگر همه مردم رو به خورشید یا پشت به آن خانه بسازند چیزی به خورشید اضافه نمی شود ، و چیزی از آن کم نمی شود . خورشید نیازی به مردم ندارد که رو به او کنند ، این مردم هستند که برای دریافت نور و گرما باید خانه های خود را رو به خورشید بسازند .


خداوند به عباداتِ مردم نیازی ندارد که فرمان داده نماز بخوانند . این مردم هستند که با رو کردن به او از الطاف خاص الهی برخوردار می شوند و رشد می کنند .

قرآن می فرماید : اگر همه مردم کافر شوند ، ذره ای در خداوند اثر ندارد ، زیرا او از همه انسان ها بی نیاز است . ( اِن تکفروا انتم و مَن فی الارض جمیعاً فان الله لغنیٌ حمید ) سوره ابراهیم ، آیه 8

{گر جمله ی کائنات کافر گردند بر دامن کبریاش ننشیند گرد}


سؤال 2 : چرا صالحان ، گرفتار مشکلات هستند و مجرمان و گنهکاران ، در رفاه به سر می برند ؟

خداوند اولیای خود را دوست دارد ، لذا اگر خلافی کنند ، فوراً آنان را با قهر خود می گیرد تا متذکر شوند { پیامبران با انجام ترک اولی نیز تأدیب می شدند} و همچنین اگر مؤمنین خلافی کنند چند روزی نمی گذرد مگر آنکه گوشمالی می شوند.

امیرالمؤمنین در نهج البلاغه : اگر گناه پشت سر گناه کردید و خدا شما را گوشمالی نکرد ، از استدراج بترسید!

 اما اگر نا اهلان خلاف کنند ، خداوند به آنان مهلت می دهد و هرگاه مهلت سر آمد ، آنان را هلاک می کند : (و جعلنا لمهلکهم مَوعداً ) سوره کهف ، آیه 59 و اگر امیدی به اصلاحشان نباشد ، خداوند حسابشان را تا قیامت به تأخیر می اندازد و به آنان مهلت می دهد تا پیمانه شان پر شود . ( انما نُملی لهم لیزدادوا اثماً ) سوره آل عمران ، آیه 178


اگر قطره ای چای روی شیشه عینک شما بریزد ، فوراً آن را پاک می کنید .

اما اگر قطره ای چای روی لباس سفید شما بچکد ، صبر می کنید تا به منزل بروید و لباس خود را عوض کنید .

و اگر قطره ای چای روی قالی زیر پای شما بچکد ، آن را رها می کنید تا مثلاً شب عید به قالی شویی ببرید .

خداوند نیز با هر کس به گونه ای رفتار می نماید و بر اساس شفافیت یا تیرگی روحش ، کیفر او را به تأخیر می اندازد .


سؤال 3 : چگونه قبولی تمام کارها ، مشروط به قبولی یک عمل همچون نماز می شود ؟

پلیس راهی را در نظر بگیرید که از راننده ای گواهینامه رانندگی مطالبه می کند . اگر راننده ، گواهینامه

پزشکی ، گذرنامه سیاسی ، پروانه ساختمان و اجازه اجتهاد و یا هر مدرک دیگری به او نشان دهد ، پلیس از او نمی پذیرد و تنها اگر گواهینامه رانندگی داشت اجازه عبور می دهد وگرنه مانع او می شود .

در قیامت نیز شرط رسیدن به مقصد ، گواهینامه نماز است که اگر نباشد ، هیچ عملی قبول و نجات بخش نیست


سؤال 4 : چگونه پاداش بعضی اعمال انسان ، از حساب و شماره می گذرد ؟

بر اساس روایات ، تعداد نفرات در نماز جماعت هر چه بیشتر باشد ، ثواب نماز بیشتر می شود ؛ تا آنکه عدد افراد حاضر در نماز جماعت ، به ده نفر برسد که در این صورت پاداش آن بی شمار شده و کسی جز خداوند نمی داند .

چنانکه انسان ، با یک انگشت می تواند شماره تلفن بگیرد ، با دو انگشت می تواند سطل کوچکی را بلند کند ، با سه انگشت کار بیشتری انجام می دهد ، تا اینکه به ده انگشت برسد که در این صورت ، دیگر کار انسان محدودیت ندارد و هر کاری بخواهد می تواند با این ده انگشت انجام دهد و نوع کارهایش قابل حساب و شماره نیست .


سؤال 5 : امر به معروف و نهی از منکر ، وظیفه همه مسلمانان است یا گروهی خاص ؟

برای ماشینی که در مسیر یک طرفه برخلاف همه رانندگی می کند ، دو نوع برخورد لازم است : یکی آنکه

تمام رانندگان با بوق و چراغ مخالفت خود را با کار او اعلام کنند ، دوم آنکه پلیس ، راننده را جریمه کند .


قرآن نیز هم تمام مسلمانان را به امر به معروف و نهی از منکر سفارش می کند : ( کٌنتم خَیرَ اٌمه اٌخرِجَت تَأمرون بِالمَعروف و تَنهَون عن المنکر ) سوره آل عمران ، آیه 110 شما بهترین امتی هستید که جلوه کرده اید به شرط آنکه امر به معروف و نهی از منکر کنید .

و در جای دیگر می فرماید : از میان شما مسلمین گروهی ویژه باید مسئول امر به معروف و نهی از منکر شوند . ( و لتکن منکم اٌمه یَدعون الی الخیر و یأمرون بالمعروف و یَنهون عن المنکر ) سوره آل عمران ، آیه 104


سؤال 6 : بشر چه نیازی به کتاب آسمانی دارد ؟

تمام کارخانجات دنیا برای تولیدات خود دفترچه راهنما تهیه و در کنار محصولات به مشتریان ارائه می دهد .

آیا جز طراح و سازنده ، فرد دیگری صلاحیت نوشتن آن را دارد ؟ هرگز !


ما نیز سازنده و آفریدگار داریم که برای راهنمایی ما ، دفترچه ای به نام قرآن نازل کرده است و دیگری حق قانون گزاری بر خلاف آن را ندارد ، زیرا فقط سازنده می داند که چه ساخته و تنها اوست که به تمام زوایا و ابعاد محصول خود آگاه است و راه بهره گیری صحیح و آفات و موانع رشد آن را می داند : ( ألا یَعلم مَن خَلق و هو اللطیفٌ الخَبیر ) سوره ملک ، آیه 14

کسانی که به جای قانون خداوند به سراغ قوانین بشری می روند مانند کسانی هستند که دفترچه راهنمای سازنده را کنار گذاشته و از دیگران نحوه استفاده از آن را مطالبه می کنند .


سؤال 7 : { زهد یعنی چه ؟ }

قرآن می فرماید : (لِکَیلا تَیأسوا علی ما فاتکم و لا تفرحوا بما آتاکم ) سوره حدید ، آیه 23 . آن گونه باشید که اگر چیزی را از دست دادید ، تأسف نخورید و اگر چیزی به شما دادند ، شاد نشوید . یعنی دادن ها و گرفتن ها در ما اثری نگذارد

کارمند بانک ، یک روز مسئول دریافت پول مردم می شود و روز دیگر مسئول پرداخت پول به مردم می شود . نه آن روزی که پول می گیرد خوشحال است و نه آن روزی که می پردازد ، ناراحت! زیرا او می داند هر دو روز ، امانتداری بیش نبوده است .


سؤال 8 : چرا در اسلام ، ارزش عمل به نیت آن است و قبولی عمل به قصد قربت و اخلاص وابسته است ؟

در کارهای دنیوی نیز ارزش کارها ، به نیت آنها بستگی دارد .

جراح و چاقو کش هر دو شکم پاره می کنند ، اما کار جراح خدمت است و کار چاقو کش جنایت . همین جراح می تواند برای پول کار کند و می تواند برای نجات یک انسان کار کند ، هر کدام از این هدف ها نیز ارزش مخصوص به خود دارد .


یک لیوان آب را به سه نفر عرضه می کنیم ؛ یکی نمی خورد ، چون قهر کرده ، دیگری نمی خورد چون میل ندارد است ، سومی نمی خورد و می گوید : نفر چهارم از من تشنه تر است ، آب را به او بدهید ! این سه نفر ، در نوشیدن آب یکسانند ولی به خاطر آن که هدف های آنها متفاوت است ، ارزش کارشان نیز تفاوت دارد .


در اسکناس ها نخی است که نشانه ی اصالت اسکناس و وسیله جدایی اسکناس اصلی از قلابی است،

در عبادات نیز باید ریسمانی محکم میان بنده و خدا باشد که همان قصد قربت و اخلاص است . اگر آن نخ نباشد یا پاره شود ، رابطه انسان با خدا قطع و عمل مقبول نیست .


سؤال 9 : اگر ( اِن الصلوه تَنهی عن فحشاءِ و المٌنکر ) سوره عنکبوت ، آیه 45 صحیح است ، پس چرا بعضی نمازگزاران مرتکب خلاف می شوند ؟

اولاً : نماز اگر با اصول و شرایطی که دارد اقامه گردد ، مانع فحشا و منکر می شود وگرنه حرکت لب و کمر چنین خاصیتی را ندارد .

این درست نیست که هر کس به مدرسه و دانشگاه رفت به رشد علمی می رسد ، بلکه به این معناست که مدرسه و دانشگاه بستر رشد است به شرط آنکه با جدیت درس بخوانید و آنچه را می خوانید بفهمید.

ثانیاً : نمازگزاری که گاهی خلاف می کند ، اگر اهل نماز نبود خلافش بیشتر بود ، زیرا همین نمازگزار برای صحیح بودن نمازش مجبور است بدن و لباسش پاک باشد ، لباس و مکانش از مال مردم نباشد و همین مقدار مراعات احکام و مسائل ، سبب دور شدن او از برخی گناهان و منکرات می شود ، همان گونه که پوشیدن لباس سفید ، انسان را از نشستن روی زمین آلوده باز می دارد .


سؤال 10 : چگونه با غرائز جنسی برخورد کنیم ؟

غرائز مثل کپسول گاز هستند که اگر از طریق صحیح وارد اجاق گاز شود ، نتیجه اش حرارت و پخت و پز است ، ولی اگر بدون کنترل باشد ، انفجار و خطر را در پی خواهد داشت .{ پس نه سرکوب و نه رها کردن غرائز ، بلکه کنترل و مهار}


خود آرایی برای زن یک غریزه است ، این غریزه اگر در خانه به کار گرفته شود زندگی را شیرین و پر محبت خواهد کرد ، اما اگر این خود آرایی در خیابان انجام گرفت ، سبب متزلزل کردن خانواده های دیگر خواهد شد . مردی که در خیابان صدها زن آرایش کرده می بیند ، وقتی به خانه برمی گردد نسبت به همسر خود علاقه چندانی نشان نمی دهد ، زیرا جلوه های خیابانی علاقه او را نسبت به همسرش متلاشی کرده است .


سؤال 11 : خدا که به همه مَحرم است ، پس چرا در نماز مردان و زنان باید خود را بپوشانند ؟

همیشه پوشیدن لباس به خاطر مَحرم و نامَحرمی نیست ، بلکه گاهی پوشیدن لباس جنبه تکریم و ادب دارد .

معمولاً افراد در خانه خود ، لباس ساده می پوشند ولی وقتی مهمان وارد خانه می شود ، به احترام مهمان ، لباس کامل و مناسب می پوشند و اگر قرار باشد در مجلس عروسی شرکت کنند ، لباس کامل تری بر تن می کنند .

این تغییر لباس ها ، به خاطر ادب و احترام مهمانان مجالس است .


حضور در محضر خداوند در حال نماز نیز مقتضی پوشیدن لباس مناسب و کامل است .

{حضور نظامیان در مراسمات خودشان حتما باید با لباس مخصوص باشد ، وگرنه خلاف محسوب می شود حضور زنان در نماز هم بایستی با پوشش کامل باشد}


سؤال 13 : چه کنیم تا دچار غرور و عجب در عبادت نشویم ؟

الف :{توجه به عبادات بزرگان}

تا وقتی روی زمین هستیم ، یک هکتار زمین برای ما بزرگ است ، اما اگر سوار هواپیما شدیم هر چه هواپیما بالاتر برود ، این قطعه زمین برای ما کوچک تر می شود .

اگر توجهی به پولهای موجود در بانک بکنیم ، سرمایه خود را ناچیز خواهیم دید . اگر به تسبیح گفتن همه موجودات توجه داشته باشیم ، گفتن چند « سبحان الله » را چیزی نمی دانیم . اگر به کتابخانه های بزرگ و مهم دنیا نگاه کنیم ، مطالعه چند کتاب ما را مغرور نخواهد کرد .

وقتی به امام سجاد علیه السلام گفتند : چرا اینقدر عبادت می کنی ؟ فرمود : عبادت من کجا و عبادت علی بن ابیطالب کجا !


ب :{توجه به احتمال عاقبت به شرّ شدنِ ما وجود دارد}

حدیث: هر کس خودش را بهتر از دیگران بداند ، مستکبر است . « مَن ذهب ان له علی الآخر فضلاً فهو من المستکبرین » بحار ، ج 70 ، ص 226.

آری ، چون عاقبت افراد را نمی دانیم ، نباید قضاوت عجولانه کنیم . چه بسا افراد فاسق که مؤمن و افراد مؤمنی که بد عاقبت می شوند .

امام صادق علیه السلام در بیان حدیث فوق فرمود : ساحرانی که در تمام عمر منحرف بودند ، با دیدن معجزه موسی علیه السلام در یک لحظه ایمان آوردند و تمام تهدیدات فرعون را ناچیز و نادیده گرفتند .

شیطان با شش هزار سال عبادت منحرف شد .

بنابراین ، نباید مغرور شویم ، زیرا ممکن است از راه خارج شویم .


سؤال 14 : این همه سفارش برای شروع کار ها با نام خداوند در همه کارها ، برای چیست ؟

حدیث: برای هر کاری « بسم الله » بگویید ، حتی سر سفره اگر نوع غذا را تغییر دادید « بسم الله » را تجدید کنید . بحار ، ج 63 ، ص 421

اگر شما به یک کارخانه توجه کنید ، به تمام کالاها و تولیدات خود ، آرم و نشانه خود را می زند . مثلاً یک کارخانه چینی سازی ، به همه ظرف های کوچک و بزرگ ، حتی کارتون و کامیونی که مربوط به حمل و نقل است ، نام و آرم

خود را می زند .

پرچم هر کشوری ، هم روی میز مدیران آن کشور است ، هم بالای ساختمان ادارات و هم روی کشتی هایی که از آن کشور به اطراف دنیا می روند .

انسان خداپرست نیز تمام کارهایش ، نام و آرم خدایی دارد ؛ چه کوچک و چه بزرگ .


سؤال 15 : {چرا بسیاری از پیامبران نتوانتستند جامعه دینی کامل برپا کنند} ؟

اگر سوزن تیز باشد و نخ هم متصل به آن ، هر پارچه ای دوخته می شود ، اما اگر سوزن کج بود یا نخ جدا شد ، نازک ترین پارچه هم دوخته نمی شود .

اگر مردم اطاعت نکنند ، رهبر کاری از پیش نمی برد همان گونه که نخ بدون ، هر قدر هم کارآمد باشد ، کاری از پیش نمی برد . {در زمان حکومت حضرت مهدی مردم مطیع رهبر می شوند }


سؤال 16 : {معیار ریا چیست؟ آیا درست است برای جلوگیری از ریا در نماز جماعت ومجالس دینی شرکت نکنیم ؟}

اولاً : هر خودنمایی حرام نیست . زن و مرد که خود را برای یکدیگر آرایش می کنند ، برای خود نمایی است و همین تظاهر عبادت است .

سفارش اسلام به حضور در مسجد برای نماز ، نوعی تظاهر است ، اما تظاهر برای تعظیم شعائر دینی .

عزاداری برای امام حسین علیه السلام با حضور در خیابان ها ، تظاهری است که در آن عبادت نهفته است .


ثانیاً : شرکت بعضی افراد در مساجد و محافل ، یک نوع تبلیغ و تشویق عملی برای دیگران است . اگر مسئولین به مسجد محله بروند ، مردم عادی نیز خواهند آمد .


تظاهر و ریا آنجا حرام است که هدف ، مطرح کردن خود باشد ، نه مطرح کردن کار . یعنی اگر در جایی شرکت کنیم که نشان دهیم انسان نیکوکار و خوبی هستیم ، این ریا و حرام است ، اما اگر هدف ما از حضور در مراسم این باشد که به مردم بگوییم : « من آمدم ، شما هم بیایید » ، این تبلیغ عملی است و حتی پاداش و ثواب دارد .


سؤال 17 : {فلسفه حوادث تلخ در زندگی چیست ؟}

در سر یک سفره ممکن است هم ترشی و فلفل قرار دهند و هم شیرینی و مربا ؛ کودکان از شیرینی و حلوای سفره لذت می برند ، و فلفل و ترشی را بی مورد می دانند ، اما بزرگ ترها هر دو را در سفره لازم می دانند .

حوادث تلخ نیز برکاتی دارد ، از جمله :

توجه انسان را به خدا بیشتر می کند .

انسان را سنجیده و استعدادهای او را شکوفا می سازد .

 3ـ کفاره گناهان و لغزش های او می شود .

 4ـ قدر نعمت ها بیشتر شناخته می شود .

 5 ـ وسیله غرور زدایی است .


انسان ها در برابر حوادث سه گروهند : چنانکه کودک همین که لب به فلفل و پیاز و ترشی می گذارد ناراحت می شود ، نوجوان تحمل می کند و والدین او پول می دهند و فلفل و ترشی را می خرند .


قرآن : گروهی همین که دچار سختی می شوند ، جیغ می زنند ، ( اذا مَسه الشَر جَزوعا ) . گروهی صبر می کنند ، ( و بَشِر الصابرین الذین اذا أصابَتهم مٌصیبه قالوا اِنا لله و انا الیه راجِعون ) و گروهی به استقبال سختی ها می روند . ( و منهم مَن یَنتظر ) .

هنگامی که امام کاظم علیه السلام را به زندان انفرادی بردند ، فرمود : چه جای خوبی برای عبادت است ؟ !


شخصی از کنار مغازه بلور فروشی می گذشت چشمش به لیوان هایی افتاد که روی میز به طور وارونه چیده شده بود . همانجا ایستاد ، کمی نگاه کرد و یکی از آنها را به همان حالتی که بود برداشت و شروع به اعتراض به فروشنده کرد که آقا ! چرا دَر این لیوان بسته است و ته آن باز است ؟


 آری ، بسیاری از اشکالات ، بر اساس باورها و تصورات غلط ما می باشد . ما خیال می کنیم که دنیا برای رفاه است ، لذا می گوییم : چرا رفاه نیست ؟. ما باید باور کنیم که دنیا خوابگاه ، عشرتکده و آخور نیست ، دنیا میدان رشد است .همان گونه که لاستیک های ماشین را باید تنظیم باد کرد ، حوادث تلخ نیز انسان را متعادل و تنظیم می کند ، غفلت و غرور و تکبر را از بین می برد .


سؤال 18 : آیا ایمان بدون عمل ارزش دارد ؟

در قرآن همواره ایمان در کنار عمل صالح آمده است : ( آمنوا و عملوا الصالحات ) ایمان و عمل صالح مانند نخ و سوزن هستند و به شرطی کارآیی دارند که به هم متصل باشند .

قرآن می فرماید : اگر خدا را دوست دارید ، از پیامبر اطاعت کنید : ( اِن کنتٌم تٌحبون الله فاتبعونی ) سوره آل عمران ، آیه 31 .

بسیارند کسانی که می گویند : ایمان داریم ولی عمل نمی کنند !

می گویند : خدا را دوست داریم ولی با او حرف نمی زنند و نماز نمی خوانند.

 می گویند : به امام زمان علیه السلام ایمان داریم ، ولی سهم امام را که بر آنان واجب است نمی پردازند .


در روزگار قدیم کسانی را که در جنگ ها اسیر می شدند به نام برده در بازار می فروختند .شخصی به بازار برده فروشان آمد تا برده ای خریداری کند . هر برده که هنری داشت گران تر بود . به سراغ برده ای رفت و دید قیمت آن بسیار گران است . سبب را پرسید ، گفتند : او تشنه شناس است و می فهمد چه کسی تشنه است .خریدار علاقمند شد ، او را خرید و به منزل آورد و دوستانش را دعوت و غذایی تهیه کرد ولی سر سفره آب نگذاشت .مهمانان چند لقمه ای که خوردند ، یکی پس از دیگری تقاضای آب نمودند . برده تشنه شناس نگاهی به او می کرد و می گفت : دروغ می گوید ، او تشنه نیست . کم کم به تعداد تشنه ها اضافه شد و هر کدام فریاد آب سردادند . اما برده می گفت : همه دروغ می گویند . تا اینکه یک نفر از میان آنان برخاست تا آبی تهیه کند . برده گفت : این شخص راست می گوید ، زیرا از جایش بلند شد و فقط داد و فریاد نکرد .

آری ، کسی در ادعای خود صادق است که حرکت و اقدامی کند .


سؤال 19 : چگونه عمر هزار ساله و ظهور حضرت مهدی علیه السلام در قیافه ی چهل ساله را باور کنیم ؟

معمولاً موی ابرو و مژه در صورت ما ده ها سال ثابت است و هیچ رشدی ندارد ، در حالی که موی سر و صورت در کنار آن هر لحظه در حال رشد و تغییر و تحول است . هر دو از یک پوست و گوشت و خون و غذا و اکسیژن تغذیه می کنند ، اما خداوند قادر اراده کرده است که یک مو ثابت و در کنار آن موی دیگر متغیر باشد .


علاوه بر آنکه هیچ دلیل عقلی و نقلی و تجربی بر محدودیت عمر انسان نداریم .


خداوند در قرآن ، عمر هزار ساله را برای حضرت نوح و خواب سیصد ساله را برای اصحاب کهف مطرح کرده است .

و درباره حضرت یونس دارد که فلو لا أنّه کان من المسبحین للبس فی بطنه إلی یوم یبعثون... خدایی که می تواند پیامبری را در شکم ماهی تا روز قیامت حفظ کند می تواند امامی را بیش از هزار سال عمر دهد.


سؤال 20 : با اینکه پیامبران و امامان معصومند ، پس چرا استغفار و گریه می کنند ؟

اگر سالن بزرگی را با نور کمی روشن کردیم جز اجناس و اشیای بزرگ را نخواهیم دید ، ولی اگر همین سالن را با نور زیاد روشن کردیم حتی یک پوست تخمه و ذره کاغذ دیده خواهد شد .

نور افراد عادی کم است ، لذا تنها گناهان {کبیره} خود را می بینند و {برخی گناهان صغیره را هم می بینند } ولی پیامبران و امامان معصوم که از نور ایمان بسیار بالایی برخوردارند حتی اگر یک لحظه از عمرشان را به اعلی درجه ممکن بهره نگیرند ، دست به دعا و گریه برمی دارند .


مثال دیگر : دراز کردن پا برای کسی که درد پا دارد ، نه حرام است نه مکروه ، ولی می بینیم که گرفتاران به درد پا به هنگام دراز کردن پا از اطرافیان خود عذرخواهی می کنند ، زیرا برای آنان احترامی قائلند که حتی از کار مباح خود شرمنده هستند .


مثال دیگر : گاهی افرادی که در تلویزیون مشغول نقل اخبارند سرفه می کنند و فوراً از تمام بینندگان عذرخواهی می کنند ، با اینکه سرفه کردن گناه ندارد ولی چون خودشان را در محضر مردم می بینند ، عذرخواهی می کنند .


اولیای خدا نسبت به ذات مقدس او چنان معرفت و شناختی دارند که اگر عبادات جن و انس را نیز داشته باشند ، خودشان را مقصر می دانند .


سؤال 21 : {حبط و تکفیر اعمال یعنی چه }؟

اگر شخصی 20 سال خدمت مفید داشته باشد ، ولی فرزند کارفرمای خود را بکشد ، این عمل تمام خدمات او را از بین می برد .

یک بمب که منفجر می شود و ساختمانی فرو می ریزد ، تمام زحمات انسان ها را در یک لحظه از بین می برد .

خوردن یک قاشق سم ، تمام مراقبت های بهداشتی چند ساله را نابود می کند .

یک لحظه خواب در هنگام رانندگی ، ماشین را به دره پرتاب می کند .

یک لحظه فرو کردن چاقو در چشم ، سبب نابینایی سالیان دراز می شود .


آری ، برخی گناهان همچون آتش ، جنگل نیکی های انسان را سوزانده و به خاکستر تبدیل می کند .

قرآن می فرماید : ( حَبِطَت اعمالهم ) سوره بقره ، آیه 217


کارگری که سالها بد کار می کرده ولی یک لحظه وقتی وارد منزل کارفرما می شود کودک کارفرما را می بیند که به استخر افتاده و در آستانه غرق شدن است ، او را نجات می دهد . این عمل تمام بدرفتاری ها و کم کاری های او را جبران می کند .


قرآن می فرماید : به خاطر یک کار شایسته ، بدی های انسان محو می شود . ( مَن یؤمن بالله و یَعمل صالحاً یٌکفِر عنه سیئاته ) سوره تغابن ، آیه 9.

نماز به پا دارید که آن حسنه ای است که بدی ها و زشتی ها را از بین می برد . ( و أقمِ الصلوه ... اِن الحَسنات یٌذهِبنَ السَیئات )


سؤال 21 : چرا ، غیبتِ دیگران به خوردن گوشت برادر مرده تشبیه شده است (أیٌحِبٌ أحدکم أن یأکل لحم أخیه مَیتاً )سوره حجرات ، آیه 12 ؟

1- مٌرده ، روح ندارد تا از خود دفاع کند و شخصی هم که مورد غیبت قرار می گیرد ، حضور ندارد تا از خود دفاع کند .

2- گوشت مرده ، اگر کنده شود ، قابل جبران نیست . غیبت ، ریختن آبرو است و آبرو که رفت ، قابل جبران نیست .


سؤال 22 :چرا ارثِ زن ، نصف مرد است ؟

حقوق کارگرِ روز مزد بیشتر از کارمند رسمی است . این به خاطر آن نیست که شخصیت کارگر از کارمند بیشتر است ، بلکه به خاطر آن است که برای کارمند ، بیمه ، بازنشستگی ، مرخصی ، حق مأموریت ، حق مدیریت ، حق عائله ، سختی کار ، بدی آب و هوا و ... در نظر گرفته شده است که اگر همه آنها محاسبه شود ، حقوق کارمند از کارگر بیشتر می شود .


اسلام ، ارث زن را نصف مرد قرار داده ولی در عوض هزینه زندگی را از دوش او برداشته و هزینه هایِ خوراک ، پوشاک ، مسکن و درمان او را توسط مرد تأمین کرده است . زن ، سهم ارث خود را برای خود حفظ می کند و تمام مخارج زندگی خود را از شوهر می گیرد . به علاوه مهریه ای را هم از او دریافت می کند که اگر مهریه و هزینه زندگی را در کنار سهم ارث بگذاریم ، سهم زن بیشتر می شود .


سؤال 23 :مرگ انسان به دست کیست ؟ خدا ، یا عزرائیل ؟

وقتی شما به یک ساختمان نگاه می کنید ، می توانید بگویید :

این ساختمان را مهندس و معمار ساخت ،

بنا و کارگران ساختند ،

صاحبش ساخت ،

نسبت ساختن خانه به همه این ها درست است .


چنانکه می توان گفت : کلید ، در را باز کرد ، دستم در را باز کرد ، خودم در را باز کردم ،

زیرا کلید در اختیار دست و دستم در اختیار من است


در قرآن ، در مورد گرفتنِ جان انسان ، یک جا می فرماید : ( الله یتوفی النفس ) سوره زمر ، آیه 42 .و در جای دیگر می فرماید : ( یتوفاکم ملک الموت ) سوره سجده ، آیه 11 ملک الموت « عزرائیل » ، جان مردم را می گیرد . و جایی دیگر می فرماید : ( تَوفته رٌسٌلنا ) سوره انعام ، آیه 61 فرشتگان ، جان مردم را می گیرند .


در آیات فوق نیز شاید این گونه باشد : فرشتگان جان ها را می گیرند و به عزرائیل تحویل می دهند و عزرائیل جان ها را به خدا تحویل می دهد .

شاید هم این گونه باشد : جان افراد عادی را فرشتگان می گیرند ، جان افراد برجسته را عزرائیل می گیرد و جان اولیای الهی را خداوند می گیرد .


سؤال 24: چگونه به خدای نادیده ایمان بیاوریم ؟

هرچه به زمین نگاه کنیم و خاک ها و سنگ های آن را به آزمایشگاه ببریم ، چیزی به نام جاذبه نمی بینیم ولی از افتادن سیب از درختی پی می بریم که جاذبه وجود دارد .

پس لازم نیست هر چیزی را با چشم ببینیم تا به وجود آن ایمان بیاوریم . جاذبه را با حواس پنجگانه حس نمی کنیم ، اما از آثار آن پی به وجود آن می بریم .


سؤال 25 : چرا گنهکاران ، از قرآن بهره نمی گیرند ؟

اگر در استخر آبی ، لاشه مرداری بیفتد هر چه در آن استخر ، آب وارد شود یا باران ببارد ، بوی بد آن بیشتر می شود .

لجاجت در قلب انسان ، مثل مردار در استخر است .

 

هر آیه ای که نازل می شود با اینکه مایه رحمت است امّا در دلِ ناپاکِ کافران که وارد شود ، مایه خسارت آنان می گردد . ( و لا یزید الظالمین الا خساراً ) سوره اسراء ، آیه 82

{باران که در لطافت طبعش خلاف نیست          در باغ لاله روید و در شوره زار خس}


سؤال 26 : تفاوت خواب و مرگ در چیست ؟

گاهی راننده ، اتومبیل خود را در پارکینگ خاموش می کند و به منزل می رود . اما گاهی در جاده ، ماشین را روشن می گذارد و به رستوران می رود . در این دو صورت راننده در ماشین نیست ، ولی در صورت اول هم راننده نیست و هم ماشین خاموش است و در صورت دوم تنها راننده نیست ولی ماشین روشن است .


( الله یَتوفیَ النفٌس حین موتها والتی لم تَمٌت فی مَنامها ) سوره زمر ، آیه 42 . خداوند هنگام مرگ ، جان های مردم را به طور کامل می گیرد و آن که نمرده است ، در خواب جانش را می گیرد .

انسان به هنگام خواب ، جسمش روشن است ، یعنی اعضا مشغول به کار خود می باشند ولی روح به اطراف می رود ، اما به هنگام مرگ ، جسم خاموش می شود و روح به طور کلی از جسم جدا می گردد .


سؤال 27 : مراد از سنت های الهی چیست ؟

مجلس شورای اسلامی دو رقم قانون وضع می کند :

1 ـ قوانینی که برای مردم و دولت وضع می کند .

2 ـ قانونی برای اداره خود وضع می کند مثل آن که هیئت رئیسه و رئیس مجلس چگونه انتخاب شود ، تعداد کمسیون ها و تعداد نفرات هر کمسیون ، مقدار حقوق ، مقدار تحصیلات ، شرایط مجلس علنی و غیرعلنی ، رأی مخفی و رأی غیر مخفی ، شرایط استیضاح وزیر و ... چگونه باشد.


خداوند ( جل شأنه ) نیز قوانینی را برای مردم تعیین کرده که به آنها احکام وتکالیف می گویند.

و قوانینی که برای خودش تعیین کرده است که به آنها سنت الهی می گویند ( سنة الله ) سوره احزاب ، آیه 138

مثلاً :

قانون هدایت : ( اِن علینا لَلهٌدی سوره لیل ، آیه 12.

قانون حسابرسی : ( ان علینا حسابهم ) سوره غاشیه ، آیه 21.

قانون رزق رسانی : ( علی الله رزقها ) سوره هود،آیه 6

قانون حمایت : ( انا لَنَنصر رٌسلنا ) سوره غافر ، آیه 51

قانون رحمت : ( کَتب ربکم علی نفسه الرحمه ) سوره انعام ، آیه 54


سؤال 28 : مدتی بدون تقلید اعمالم را انجام داده ام تکلیف آن اعمال چه می شود ؟

ساختمانِ بدون پروانه و مجوز قابل تخریب است مگر آنکه صاحب خانه آنگونه طراحی کرده باشد که تصادفاً خانه او طبق مقررات مسئولین شهرسازی واقع شده باشد .

عمل بدون تقلید نیز باطل است ، جز آنکه این عمل مطابق فتوای مرجع تقلیدش باشد .


سؤال 29 : خدایی که { علیم بما فی الصدور } است ، چرا ما را مورد آزمایش قرار می دهد ؟

1 ـ مدعیان راستین از مدعیان دروغین شناخته شوند .

همه ادعا می کنند که آدم خوبی هستند ، اما به هنگام امتحان ، افراد شناخته می شوند و هرکس می فهمد که چه مقدار در ادعایش راستگو بوده است .

2 ـ ما می دانیم که این خیاط یا بنا یا نجار چگونه می دوزد یا می سازد ، ولی بر اساس این دانش ، به آنها مزد نمی دهیم ، بلکه بر اساس مقدار عمل مزد می دهیم .

 پس کیفر و پاداش بر اساس عمل است ، نه علم خداوند


حضرت علی علیه السلام می فرماید : آزمایشات الهی برای علم پیدا کردن خداوند نیست ، بلکه برای آن است که بستری ایجاد شود و از انسان عملی سرزند تا کیفر و پاداش بر مبنای عمل باشد .


سؤال 30 : چرا خداوند چیزهایی آفریده که برای انسان خطرناک است ؟

قرآن: هر چه را که خدا آفریده ، نیکو آفریده است : ( الذی أحسنَ کل شی ء خَلقه ) سوره سجده ، آیه 7

حتی زهرمار در بدن مار نیکوست ، ولی در بدن ما کشنده است .

چنانکه آب دهان در دهان ما نیکوست ، ولی اگر به سوی کسی پرتاب شود ، جسارت بزرگی محسوب می شود .


گزینش :

مرتضی رحیمیان محقق

غسل تعمید

يكشنبه, ۴ بهمن ۱۳۹۴، ۰۲:۴۲ ب.ظ

برداشت آزاد

بر اساس اعتقاد مسیحیان ارتدکس در این روز حضرت یحیی بن زکریا ( یا یوحنا معمدان )  حضرت عیسی مسیح را در رودخانه اردن غسل تعمید داد به همین خاطر آب از نیمه شب 18 ژانویه برای مدتی از خواص شفا دهنده برخوردار شده!! و در پاکسازی و نوزایی معنوی انسان کمک می کند.

در روسیه، بلاروس، اوکراین، یونان و برخی از دیگر کشورها سنت مردمی آب تنی در شب عید غسل تعمید حضرت عیسی وجود دارد و طی آن افراد متدین سه بار در هوای سرد در گودال حفر شده در آبگیرهای یخ بسته فرو می روند.

در روسیه گودال ها آب یخ را به شکل صلیب حفر می کنند!!

طبق اعتقاد افراد متدین، فرو رفتن در آب یخ انسان را از ناملایمات و امراض خلاص می کند.

ضمنا به مسحیان ارتدکس توصیه می شود دعا کرده و از خدا سلامتی و سعادت بخواهند. 


برگرفته از: فرهنگ نیوز

نمایندگی ...

شنبه, ۳ بهمن ۱۳۹۴، ۰۸:۳۹ ب.ظ

مرجع تقلید شیعه حضرت آیت‌اللَّه سید ابوالحسن اصفهانى (ره) نماینده‌‏اى را به یکى از شهرها اعزام کرد.

پس از مدّتى مرتّب شکایاتى از او مى‌‏رسید.

عدّه‌‏اى از مردم خدمت آقا رسیده و از عملکرد بد نماینده سخن گفتند.

آقا فرمود:

مى دانم!!

گفتند:

اگر مى‌دانید پس چرا او را عوض نمى‌کنید؟!!

فرمود:

این آقا قبل از اینکه نماینده من بشود یک کیلو آبرو داشت ، پس از حکم من آبرویش ده کیلو شد!! حالا باید من بگونه‌‏اى او را عوض کنم که آبروى خودش حفظ شود!!!!!


استاد قرائتی

به سلامتــــی ریـــــــــــــــــش !!!

جمعه, ۲ بهمن ۱۳۹۴، ۰۸:۳۷ ب.ظ

به گزارش تابش کوثر  یک تحقیق جدید نشان می دهد ریش ممکن است حاوی باکتری هایی باشد که می تواند به ساخت نوعی آنتی بیوتیک کمک کند.

 
این پژوهش همچنین می‌گوید وجود انواع خاصی از باکتری‌ها در صورت مردانی که ریش ندارند شایع‌تر است.

 
محققان دریافتند مردانی که ریش خود را می‌تراشند، بیشتر احتمال دارد که بر روی صورت خود زمینه تولید باکتری‌های مقاوم به آنتی بیوتیک را فراهم کنند.

 
این پژوهش که در نشریه «عفونت‌های بیمارستانی» به چاپ رسید، بر روی 408 نفر از کارکنان یک بیمارستان انجام شد.

 
بنا بر نتایج این تحقیق، مردانی که ریش خود را می‌تراشند، 3 برابر بیشتر از مردانی که ریش دارند احتمال دارد که بر روی صورت خود باکتری مقاوم به آنتی بیوتیک ام آر اس اِی ( MRSA) را منتقل کنند.

 
مردانی که ریششان را می تراشند همچنین ممکن است ۱۰ درصد بیش تر استافیلوکوک؛ باکتری که عفونت پوستی، تنفسی و مسمویمت غذایی ایجاد میکند،  بر روی صورتشان داشته باشند.

 
پژوهشگران معتقدند شاید خراش های کوچکی که به علت تراشیدن صورت ایجاد می شود، زمینه ساز تجمع باکتری‌ها باشد.

 
دکتر آدام رابرتز، میکروب شناس کالج دانشگاهی لندن در پژوهشی جداگانه، توانست بیش از 100 نوع باکتری مختلف را از ریش مردانی که در این تحقیق شرکت کرده بودند، کشت کند.

 
وی همچنین موفق شد نوع خاصی از میکروب موجود در ریش را کشف کند که موجب نابودی دیگر باکتری ها می‌شود.

 
وی با انجام کشت و آزمایش دریافت که این میکروب می‌تواند باکتری مربوط به بیماری ای کولای (اشریشیا کولای) که باعث عفونت مجاری ادرار می شود را به سرعت از بین ببرد.

 
امروزه آنتی بیوتیک‌های موجود به سرعت تاثیر خود را از دست می‌دهند و سالانه حداقل ۷۰۰ هزار نفر در پی ابتلا به باکتری‌های مقاوم به آنتی بیوتیک می‌میرند.

 
در ۳۰ سال گذشته، آنتی بیوتیک جدیدی تولید نشده است.  

منبع : پرس تی وی

هشت وصیت مهم آیت الله سیستانی به جوانان

جمعه, ۲ بهمن ۱۳۹۴، ۱۲:۱۱ ب.ظ

نامه جمعی از جوانان دانشگاهی و فعال در حوزه های اجتماعی به آیت الله العظمی سیستانی :

بسم الله الرحمن الرحیم

 با عرض سلام و احترام محضر مبارک حضرت آیت الله العظمی سید علی سیستانی (دام ظله الوارف) ما به عنوان جمعی از جوانان دانشگاهی و فعالان حوزه های اجتماعی از شما تقاضا داریم توصیه ها و نصایحی را که در چنین روزهایی برای ما مفید می باشد و نقش جوانان و وظیفه آنها را تشریح می کند و همینطور دیگر نصایحی که از دیدگاه شما برای ایشان مفید است، بیان فرمایید.

جمعی از جوانان دانشگاهی و فعالات اجتماعی


پاسخ این مرجع تقلید بزرگ شیعه :

 بسم الله الرحمن الرحیم الحمد لله رب العالمین والصلاة والسلام على محمدٍ وآله الطاهرین السلام علیکم ورحمة الله وبرکاته

 این جوانان عزیز را که همانند جان و خانواده ام برای من اهمیت دارند، به هشت چیز توصیه می کنم.

توصیه هایی که تمام سعادت دنیا و آخرت در آنها نهفته است و چکیده پیام های خداوند سبحانه تعالی به بندگانش و همینطور پند و موعظه بندگان حکیم و نیکوکارش است و تجارب و علم من به آن منتهی شده است.

۱- اعتقاد حقیقی به خداوند متعال و سرای آخرت :

هیچ یک از شما هرگز در این اعتقاد که دارای دلایل محکم است و منهج قویم به آن حکم کرده، کوتاهی نکند، چرا که هر موجود زنده ای در این دنیا ساخته بدیعی است که بر سازنده توانا و آفریدگار بزرگ دلالت می کند.

خداوند متعال پیام هایش را از طریق پیام آورانش پیاپی و به هدف یادآوری فرستاده است و در آنها روشن کرده است که حقیقت این دنیا - آنگونه که او ترسیم کرده است- میدانی است که بندگانش را در آن می آزماید تا ببیند کدام یک ازآنها نیکوکارترند.

 پس آنکه وجود خداوند و سرای آخرت را انکار کند، معنا، افق ها و غایت زندگی از او پوشیده گردیده و راه را گم کند.


هر کدام از شما حافظ اعتقاد خود باشد و آن را عزیزترین و مهمترین دارایی خود قرار دهد و تلاش کند تا یقین و اطمینانش به آن بیشتر شود و همواره متوجه آن باشد و با بصیرت و نگاهی نافذ به آن بنگرد که با تحمل سختی و دشواری می توان امید رستگاری داشت.


اگر انسان در آغاز جوانی از خود ضعف در دین نشان دهد مثلا نسبت به فریضه ای تنبلی کند و یا سرگرم لذت ها شود، هرگز ارتباطش را با خداوند سبحانه و تعالی قطع نکند و در راه بازگشت، به خود سختی دهد و بداند که اگر انسان در حال قدرت و عافیت مغرور شود و امر خداوند را انکار کند، در حال ضعف و پیری، به ناچار به او باز میگردد پس باید در آغاز جوانی اش- که از مدتی محدود تجاوز نمی کند- در آنچه که در مراحل ناتوانی، سستی، بیماری و پیری به او روی می آورد، بیندیشد.


انسان باید از تردید در اصول ثابت دین پرهیز کند، تحت تأثیر شبهات، افکار ناپخته، لذات دنیوی و تحت تاثیر کسانی که از دین برای منافع شخصی خود بهره می برند، به دنبال شرعیت دادن به اعمال و رفتار خود نباشد که حق با انسان ها قیاس نمی شود بلکه انسان با حق سنجیده می شود!!


۲- آراستگی به اخلاق نیکو و فضایل اخلاقی :

چرا که اخلاق نیکو فضایل بسیاری از قبیل حکمت ، بردباری، مدارا، تواضع، تدبیر و صبر و … را در انسان جمع می کند و از مهمترین دلایل سعادت دنیوی و اخروی است و نزدیک ترین مردم به خداوند متعال و سنگین ترین آنها از نظر عمل در روز قیامت، نیکوترین آنها از نظر اخلاق است.

پس باید هریک از شما با پدر و مادر، خانواده، دوستان و عموم مردم خوش اخلاق باشد.


اگر در این زمینه در خود کوتاهی دید، خود را واننهد بلکه خویش را مجازات کند و اگر مانعی از آن یافت، ناامید نشود بلکه به خلق نیکو خود را مکلف کند چرا که هرکس خود را به قومی شبیه سازد، رفته رفته از آنها می شود.


۳- اتخاذ شغل و کسب تخصص و تلاش و کوشش زیاد در آن :

چرا که در شغل و حرفه برکات زیادی وجود دارد.

هریک از شما بخشی از وقت را در آن صرف می کند، هزینه خود و خانواده اش را تأمین می کند، به جامعه اش سود می رساند، به انجام خیرات و کارهای خیر کمک می کند و با آن تجاربی کسب می کند که عقلش را جلا می دهد و بر مهارتش می افزاید و مالش را پاک می گرداند.


هر چه در کسب مال رنج و مشقت بیشتر باشد، گواراتر است و برکت بیشتری هم دارد همچنانکه خداوند متعال انسان تلاشگری را که برای کسب و کار به خود زحمت می دهد، دوست دارد و از فرد بیکار، تنبل، سربار دیگران و فردی که اوقاتش را به بطالت و لهو لعب بگذراند، بیزار است.


مراقب باشید جوانی هیچ یک از شما بدون شغل یا تخصص سپری نشود.

خداوند متعال در جوانان، نیروهایی روانی و جسمی قرار داده است تا سرمایه زندگی او باشد و آن را به بطالت و لهو لعب سپری نکند. باید هریک از شما به شغل و تخصص خود اهتمام ورزد تا در آن به مهارت کامل دست یابد.


پس کسی از شما بدون آگاهی سخن نگوید! و بدون مهارت کار نکند! و بهانه نیاورد که نمی توانم یا نمی دانم! و به اهل خبره و داناتر از خود رجوع کند که آنها داناتر و باتجربه تر هستند.


هریک از شما باید وظیفه خود را با پشتکار و اهتمام و علاقه انجام دهدو و تمام تلاشش، تنها جمع آوری مال از هر راه ممکن نباشد چرا که در مال حرام برکت وجود ندارد هرکس که مال نابجا و حرامی را جمع کند، چه بسا این احتمال وجود دارد که خداوند بلایی را بر او بگشاید که مجبور باشد آن مال را در بلایی که بر سرش آمده، با رنج و بلای بیشتر هزینه کند!!! و چنین مالی هرگز انسان را در دنیا بی نیاز نخواهد کرد و وبال او در آخرت خواهد بود.


هرکدام از شما باید خود و وجدانش را بین خود و دیگران میزان قرار دهد و عمل و کارش برای دیگران همانند عمل و کاری باشد که دوست دارد دیگران برای او انجام دهند.

همانطوری که دوست دارد به او نیکی کنند، او نیز به دیگران نیکی کند و اخلاق حرفه ای و موازین اخلاقی را رعایت کند و به راههای پستی نرود که از آشکار کردن آن شرم داشته باشد.


و باید بداند که کارگر و متخصص در کارش مورد اعتماد کسانی است که برایشان کار می کنند، پس باید ناصح او باشد!

و در جایی که نمی داند از خیانت بپرهیزد که خداوند متعال ناظر او و کار اوست و دیر یا زود او را مورد مؤاخذه قرار خواهد داد و خیانت و فریبکاری، زشتترین اعمال در نزد خداوند است و خطرناک ترین اعمال از حیث عواقب و پیامدها است.


پزشکان باید بین افراد متخصص، بیشتر از دیگران به این نصیحت ها توجه داشته باشند، زیرا آنها با جان مردم و جسم آنها سرو کار دارند لذا آنها باید بسیار مراقب باشند که اشتباهی مرتکب نشوند که عاقبت ناگواری برای آنها در پی داشته باشد که فردا نزدیک است.

خداوند سبحانه و تعالی فرموده است: «[وَیْلٌ لِلْمُطَفِّفِینَ (۱) الَّذِینَ إِذَا اکْتَالُوا عَلَى النَّاسِ یَسْتَوْفُونَ (۲) وَإِذَا کَالُوهُمْ أَوْ وَزَنُوهُمْ یُخْسِرُونَ (۳) أَلَا یَظُنُّ أُولَئِکَ أَنَّهُمْ مَبْعُوثُونَ».

و از پیامبر اکرم(ص) روایت شده است که فرمودند: خداوند متعال دوست دارد هریک از شما که کاری را انجام می دهید، به بهترین شکل و با مهارت آن را انجام دهید».


باید دانشجویان و اساتید در تخصصی مربوط به خود احاطه کامل داشته باشند بویژه پزشکان هشیار باشند که علم و روش مداوای آنها به روز باشد.

 آنها وظیفه دارند از طریق مقالات علمی سودمند، و اکتشافات جدید به توسعه علوم اهتمام ورزند و در مراکز علمی به رقابت بپردازند و هرگز این اجازه را به خود ندهند که تا ابد شاگرد دیگران و مصرف کننده ابزار و تجهیزات دیگران باقی بمانند بلکه باید خود آنها در تولید علم سهم داشته باشند همانطور که پدران آنها نیز پیشگامان علم در گذشته بوده اند و هیچ امتی از شما به علم و دانش سزاوارتر نیست!

پس استعدادهای نهفته در جوانان و نوجوانان را درک کنید و اگر چنین افرادی از افراد ضعیف جامعه باشند، همانند فرزندان خود به آنها کمک کنید تا اینکه آنها هم به درجه های علمی متعالی و علوم دست یابند و شما نیز از پاداش علم و تخصص های آنها بهرمند شوید.


۴- تعهد به اخلاق پسندیده و دوری از اعمال ناشایست :

 اصل و مبنای سعادت و خیر : « فضیلت » ؛ و اصل و ریشه شقاوت و شر – غیراز آنچه خداوند با آن بندگانش را آزمایش می کند- « رذیلت » است؛ خداوند در این باره فرموده است: « وَمَا أَصَابَکُمْ مِنْ مُصِیبَهٍ فَبِمَا کَسَبَتْ أَیْدِیکُمْ وَیَعْفُو عَنْ کَثِیرٍ»


و از ویژگی ها و اخلاق پسنیده است: محاسبه نفس، پاکدامنی و عفاف در ظاهر و رفتار، راست گویی در گفتار، صله رحم، امانت داری، وفای به عهد و تعهدات، دور اندیشی در حق، دوری از رفتارهای پست و ناشایست.


و از جمله رفتارها و اخلاق ناشایست است: تعصبات کشنده و بیجا، احساسات و هیجانات شتابزده، لهو و لعب، ریاکاری، اسراف در هنگام بی نیازی، از حد گذشتن در هنگام فقر و نداری، نارضایتی در هنگام بلا، اهانت به دیگران بویژه افراد ضعیف، هدر دادن اموال، کفران نعمت، افتخار به گناه، کمک کردن به ظلم و تجاوز ،و اینکه انسان دوست بدارد نسبت به اینکه در کاری که نکرده مورد ستایش قرار گیرد.


به دختران تاکید می کنم که پاکدامن و عفیف باشند؛ چرا که زنان به خاطر ظرافتی که دارند، بیشتر از دیگران نسبت به ناگواری های ناشی از بی احتیاطی در معرض آزار و اذیت و زیان قرار دارند. پس مراقب باشند فریب عواطف و احساسات جعلی را نخورند و در وابستگی های گذرایی که لذت های آن می گذرد و پیامدها و تبعات منفی آن باقی می ماند، گرفتار نشوند.

برای دختران شایسته نیست جز اینکه به یک زندگی پایدار که دارای پایه های صلاح و سعادت است، بیندیشند!

و چه باوقار است که زنان، متانت و سنگینی خود را در ظاهر و رفتار و در امور روزمره و تحصیل خود حفظ کنند .


۵- تشکیل خانواده و ازدواج و بچه دار شدن بدون تاخیر :

 چرا که این موضوع باعث انس و لذت برای انسان است و باعث می شود در کار خود جدیت به خرج دهد و موجب وقار، سنگینی و احساس مسئولیت و استفاده از نیروها برای روز مبادا می شود و انسان را از بسیاری از امور ممنوعه و ناشایست دور می کند.

به طوری که در روایات آمده است هر کس که ازدواج کند، نیمی از دینش را به دست آورده است.

در کنار همه اینها ازدواج و تشکیل خانواده و بچه دار شدن، از سنت های فطری و لازم انسان است و دوری از آن، باعث تنبلی و سستی می شود.

علاوه بر این کسی نباید در ازدواج از فقر بترسد زیرا خداوند متعال ازدواج را یکی از اسباب کسب روزی قرار داده است که انسان در ابتدای کار، آن را حساب نمی کند.


هنگام ازدواج به دین، اخلاق و اصل طرف مقابل، توجه کنید و در زیبایی و ظاهر مبالغه نکنید که به زودی و در جریان زندگی روزمره پوشش از آن برداشته خواهد شد و به آن پی خواهید برد .

در احادیث نسبت به ازدواج با زن فقط به خاطر زیبایی نهی شده است و و مرد باید بداند که اگر با زن دیندار و خوش اخلاق ازدواج کند، آن زن باعث برکت خواهد شد.


دختران و والدین آنها نباید شغل را بر تشکیل خانواده و اهتمام به آن ترجیح دهند!!

چرا که ازدواج یک سنت ثابت در زندگی است و شغل به مستحبات بیشتر شبیه است و ترک آن از حکمت به دور است.

و هرکس از این موضوع در آغاز جوانی اش غفلت کند، به زودی پشیمان خواهد شد! و آن زمان است که دیگر پشیمانی سودی ندارد و تجربه های زندگی گواه بر این است!


برای والدین جایز نیست که مانع ازدواج دخترانشان شوند و یا با آداب و رسومی مانند مهریه های سنگین و انتظار برای خواستگاران سید و یا عمو زاده که خداوند نسبت به آنها ملزم نکرده، مانع ازدواج انها شوند که این موضوع مفاسد بزرگی دارد که از آن اطلاع ندارند!!!

مرد باید بداند که خداوند ولایت دختران رابه پدران آنها سپرده است تا آنها را نصیحت کنند ونسبت به خیر و صلاح آنها اصرار داشته باشند. هرکس زنی را که صلاح آن زن نباشد، حبس کند، مرتکب گناه دائمی شده که از آثار این کار خود ضررخواهد برد و دری از درهای جهنم به روی خود گشوده است.


۶- تلاش در اعمال خیر و سودرسانی به مردم ، به ویژه امور مربوط به ایتام، بیوه ها و محرومین و مراعات منافع عمومی :

چرا که چنین اعمالی باعث تقویت ایمان، تهذیب نفس و زکات نعمتی است که انسان از آن بهره مند شده است.

این کار نوعی قدم برداشتن برای فضائل، همکاری در راه نیکی و تقوا و امر به معرف و و نهی از منکر بی کلام و موجب کمک به مسئولان در راستای حفظ نظام جامعه و مراعات منافع عمومی و همچنین باعث بهتر شدن اوضاع جامعه می شود و موجب برکت در دنیا و امتیاز در آخرت است و خداوند سبحانه و تعالی جامعه همیارو همبسته را که در آن انسان ها به برادران خود اهتمام می ورزند، دوست دارد. خداوند متعال فرموده است: « وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَى آمَنُواْ وَاتَّقَواْ لَفَتَحْنَا عَلَیْهِم بَرَکَاتٍ مِّنَ السَّمَاءِ». و همچنین فرموده است: إِنَّ اللَّهَ لا یُغَیِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى یُغَیِّرُوا مَا بِأَنفُسِهِمْ ].

 و پیامبر اکرم (صلّى الله علیه وآله) نیز فرمودند: (لا یؤمن أحدکم حتّى یحبّ لأخیه ما یحبّ لنفسه ویکره لأخیه ما یکره لنفسه): «ایمان هیچ یک کامل نیست مگر اینکه آنچه برای خودش دوست دارد برای برادرش دوست بدارد و آنچه برای خودش نمی پسندد برای برادرش نیز نپسندد».

و ایشان همچنین فرمودند: (من سنّ سنه حسنه فله أجرها وأجر من عمل بها). هرکس سنت نیکی را بنا نهد، از پاداش کار خود و کسانی که به آن سنت عمل کنند، بهره مند می شود.


۷- مسئولیت پذیر بودن :

هرکس مسئولیتی که عهده دار می شود، به درستی انجام دهد حالا این مسئولیت چه در خانواده و چه در جامعه باشد.

پدران باید به مسئولیت خود در برابر فرزندان و همسر به خوبی اقدام کننند و از خشونت و سنگ دلی دوری کنند. حتی درجایی که باید قاطع باشند، از خشونت پرهیز کند تا منافع خانواده و جامعه حفظ شود.


روش های برخورد قاطع به آزار و اذیت جسمی و یا الفاظ زشت منحصر نمی شود بلکه ابزاری های تربیتی دیگری نیز وجود دارد که می توان با مشاوره با افراد متخصص در این زمینه، بهره برد و روش های نامناسب و خشونت بار معمولا نتیجه عکس می دهد و موجب می شود آن رفتار منفی ریشه ای گردد و شخصیتش شکسته می شود پس قاطعیتی که همراه ظلم باشد خیری در آن وجود ندارد و نمی توان یک خطا را با خطایی دیگری اصلاح کرد.


کسی که یکی از امور جامعه را به دست گرفته است باید نسبت به آن اهتمام ورزد و در آن ناصح و خیرخواه مردم باشد. و در آن امر به مردم خیانت نکند و از موقعیت خود برای تشکیل گروه و حزب در جهت منافع شخصی و جمع اموال مشکوک و مشتبه استفاده نکند و با حزب و گروه خود زمینه محرومیت افراد شایسته از منصب های اجتماعی را فراهم نسازد بلکه باید برای همه مردم به صورت یکسان کار کند و از کار خود به عنوان ابزاری برای دستیابی به منابع یا نزدیک شدن به افراد استفاده نکند؛ چرا که دست یابی به حقوق خاص از طریق کاری که وظیفه انسان است جایز نیست!

و اگر هم انسان مجبور بود میان مراجعان خود یکی را ترجیح دهد باید فرد ضعیفتر را ترجیح دهد!! چون آن فرد چاره و حامی دیگری جز خداوند متعال برای رسیدن به حق خود ندارد.


همچنین سزاوار نیست کسی برای توجیه کار خود از دین و مذهب سوء استفاده کند!! چرا که همین دین و مذهب از ما می خواهند در کارهای خود حق و انصاف و عدالت را رعایت کنیم و خداوند متعال فرموده است: « لقد أرسلنا رسلنا بالبینات وأنزلنا معهم الکتاب والمیزان لیقوم الناس بالقسط».

امام علیه السلام فرمود: « إنّی سمعت رسول الله (صلّى الله علیه وآله) یقول فی غیر موطن : لنْ تُقَدَّسَ أُمَّهٌ لا یُؤْخَذُ لِلضَّعِیفِ فِیهَا حَقَّهُ مِنَ الْقَوِیِّ غَیْرَ مُتَعْتِعٍ »(در جاهای متعدد از رسول خدا(ص) شنیدم که فرمود: امتی پاکیزه نمی شود مگر اینکه حق ضعیف بدون لکنت زبان و ترس از قوی گرفته شود!!).

 و هرکس جز این رفتار کند دچار خیال پردازی شده ؛ و نزدیک ترین مردم به پیشوایان عدالت همچون پیامبر(ص) و امام علی (ع) و امام حسین(ع) کسانی هستند که بیشتر به سخنان این پیشوایان عمل کنند و از سیره آنها پیروی کنند.


مسئول امور مردم باید نامه امام علی(ع) به مالک اشتر را مطالعه کند که آن حضرت چگونه در این نامه مبانی عدالت و امانت داری را برای مالک برمی شمارد و از این رو این نامه برای مسئولان مفید است و هرکس متناسب با مسئولیت خود می تواند از آن بهره ببرد و هرچقدر که دایره مسئولیت کسی بزرگتر باشد، رعایت دستورات این نامه برای او واجب تر است.


۸- متصف شدن به روحیه یادگیری و افزایش معرفت در تمامی مراحل زندگی و حالات مختلف آن :

در اعمال و رفتارها و آثار آنها تأمل کند و در حوادثی که پیرامونش رخ می دهد و نتایج آن درنگ کند. تا هر روز بر معرفت، تجربه و فضلش افزون شود.

چرا که این زندگی مدرسه ای است که دارای ابعاد مختلف است و عمق زیادی نیز دارد و انسان هیچ گاه از یادگیری و معرفت بی نیاز نیست و در هر اتفاقی که رخ می دهد پند و عبرتی نهفته و در هر واقعه و اتفاقی پیامی موجود است که برای کسی که تامل و دقت کند روشن خواهد شد.

پس انسان در زندگی خود هیچ گاه از علم آموزی و تجربه اندوزی بی نیاز نخواهد بود تا اینکه به لقاء الله بپیوندد.

و هرچقدر که انسان بصیرت و دانش و معرفت بیشتری داشته باشد می تواند تجارب و حقایق افزون تری را کشف کند. خداوند متعال در همین زمینه می فرماید: « وَمَن یُؤْتَ الحِکْمَهَ فَقَدْ أُوتِیَ خَیْراً کَثِیراً »: (کسی که به او حکمت داده شود از خیر زیادی بهره مند شود) و به پیامبر خود فرمود: «وقل رب زدنی علما»: (بگو خداوندا! دانش مرا افزون کن).


سه کتابی که انسان باید با انها انس بگیرد :

شایسته است انسان به سه کتاب انس بگیرد و با تامل و اندیشه از آن سه کتاب توشه برگیرد.

اولین و برترین این کتاب ها، قرآن کریم است. قرآن کریم آخرین پیام از سوی خداوند سبحانه و تعالی به سوی بندگانش است.

آن را به سوی بندگانش فرستاد تا گنجینه های عقول را برانگیزاند و چشمه های حکمت را بشکافد و قساوت قلب را با آن تلطیف دهد که رویدادها را در آن با ضرب المثل تبیین کرده است لذا انسان هرگز نباید تلاوت این کتاب را ترک کند و هنگام تلاوت قرآن احساس کند که گویی به سخن خدا گوش می دهد؛ چرا که قرآن کریم پیام خداوند به سوی تمام بندگان است.


دومین کتاب، کتاب نهج البلاغه است؛ این کتاب عموما مضامین قرآن و اشارت های آن را با روشی شیوا و بلیغ تشریح می کند که در انسان روحیه تامل و تفکر و عبرت گرفتن و حکمت را تحریک می کند. پس سزاوار نیست که انسان اگر فرصتی برایش پیش بیاید، مطالعه آن را ترک کند و علاوه بر این در هنگام مطالعه آن احساس کند که در بین کسانی است که امیرالمومنین امام علی(ع) برایشان سخنرانی می کند و در این زمینه خوب است در نامه امام علی به فرزندش امام حسن(ع) بیندیشد.

سومین کتاب نیز صحیفه سجادیه است؛ این کتاب حاوی دعاهای بلیغ و شیوایی است که مضامین آنها از قرآن کریم گرفته شده است و در مورد آنچه برای انسان اهمیت دارد و باید در مورد آن بداند، در آن آموزش داده شده و چگونگی محاسبه و انتقاد از خویشتن و کشف جوانب پنهان و راز و رمز های نفس در آن توضیح داده شده به وِیژه اینکه درهای اخلاق پسندیده نیز در آن شرح داده شده است.


این هشت وصیت در واقع اصول استقامت و پایداری در زندگی و ارکان آن است و وچیزی جز تذکر و یادآوری نیست.

بنابراین انسان ، حق و حقیقت، صفای باطن، شواهد عقل و تجارب زندگی را در آنها می یابد و می بیند که پیام های الهی و موعظه های افراد بصیر نیز ما را نسبت به آن یادآوری کرده است.


پس شایسته است هر انسانی به سوی عمل کردن به آن تلاش کند بویژه جوانانی که در اوایل نیرو ، قدرت جسمی و روانی قرار دارند اینها سرمایه انسان در زندگی است.

و اگر بخشی از این سرمایه را از دست داده اند، باید بدانند که بهره اندک بهتر از ترک تمام این سرمایه است که خداوند متعال نیز فرمودند: «فَمَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّهٍ خَیْراً یَرَهُ * وَمَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّهٍ شَرًّا یَرَهُ).


از خداوند می خواهم که شما را در آنچه موجب سعادت و استقامت در آخرت و دنیا است، توفیق عطا فرماید که او سرپرست توفیق است

۲۸/ ربیع الأول / ۱۴۳۷ هـ


برگرفته از: شفقنا

جوابی که آیت الله بهجت را پسند آمد!!

سه شنبه, ۲۹ دی ۱۳۹۴، ۰۹:۰۵ ب.ظ
کد خبر: 12891 سه شنبه، 29 دی 1394 - 13:01
به گزارش روضه نیوز؛
ماجرای پاسخ به یک شبهه از زبان آیت الله بهجت:

ماجرای پاسخ به یک شبهه از زبان آیت الله بهجت به گزارش روضه نیوز ؛مرحوم حضرت آیت الله العظمی بهجت می فرمود:

فرماندار کرمان در رژیم پهلوی در شب عید غدیر مجلس جشنی بر پا نمود ؛ در آن مجلس مردوخ (از علمای عامه) نیز شرکت داشت.

 مداح در ضمن خواندن اشعار و مدیحه سرایی درباره حضرت امیرمؤمنان(ع) به جریان بیرون آوردن تیر از پای مبارک آن حضرت در حال نماز و عدم التفات و توجه آن بزرگوار به آن اشاره کرد.

جناب آقای مردوخ که پای منبر نشسته بود رو کرد به آقای شهردار و با صدای بلند فریاد زد: «آقای فرماندار، آیا این‌ها افسانه نیست؟!»

فرماندار می‌گوید: اعتراض او در آن مجلس و در میان آن جمعیت مثل یک کوه بر سر من فرود آمد، با خود گفتم: شب غدیر است خوب است مستبشر و شادمان باشیم، و من پاسخ او را ندهم؛ ولی دیدم اگر جواب ندهم شکست اسلام و مذهب است. از سوی دیگر دیدم او عالم است و من از اهل علم نیستم، تا جواب کافی به او بدهم و یا بحث و مجادله نمایم.

در این لحظه گویا به من الهام شد و یک مرتبه به ذهنم خطور کرد که بگویم: آقا شما قرآن خوانده‌اید؟ گفت: بله، گفتم: درباره این آیه چه می‌فرمایید که خداوند متعال می‌فرماید:
« فَلَمَّا رَأَیْنَهُ أَکْبَرْنَهُ وَقَطَّعْنَ أَیْدِیَهُنَّ »یوسف/31

(چون زنان، یوسف(ع) را دیدند، او را بزرگ انگاشته و دست‌های خود را بریدند!!)

زنان مصری در مجلس زلیخا جمال مخلوقی را دیدند، این‌ها کجا و تجلیاتی که برای حضرت امیر(ع) در نماز پیش آمد کجا؟!

آن‌ها با دیدن جمال یوسف(ع) محو دیدار جمال او شدند و بی‌اختیار دست‌های خود را بریدند، پس جا داشت حضرت امیرمؤمنان(ع) هم در حال نماز در برابر تجلیات انوار الهی و مشاهده جلال و جمال حضرت حق غرق شده و متوجه بیرون آمدن تیر از پای مبارکشان نگردد.

با این سخن گویی سنگ به دهان او انداختند! لذا سرش را به زیر انداخت و دیگر هیچ نگفت.

نقل می‌کنند: بیرون آوردن تیر از پای حضرت با راهنمایی حضرت امام حسن(ع) بوده است.

منبع: در محضر حضرت آیت الله العظمی بهجت – ص 24 محمد حسین رخشاد

هشت زایمان در یک سال !!

سه شنبه, ۲۹ دی ۱۳۹۴، ۱۰:۳۵ ق.ظ

مرجع تقلید آیت‌اللَّه سید ابوالحسن اصفهانى، نسبت به خانواده‌هاى بى‌‏بضاعت خیلى حسّاس بود و هر یک از آنان که صاحب فرزند مى‌‏شد یکصد تومان براى خرج زایمان همسرش به او مى‌‏داد.

مردى نزد خود گفت:

آقا سنّش زیاد شده و هوش و حواس درستى ندارد و می‌توانم پول بیشتری از او بگیرم.

اعیاد مذهبى که مى‌‏رسید در شلوغى خدمت آقا مى‌رسید و مى‌گفت:

دیشب خداوند بچه‌‏اى به ما داده است، آقا هم صد تومان به او مى‌داد.

آن مرد به دوستانش گفت: نگفتم آقا توجّه ندارد.

دوستانش گفتند: آقا توجّه دارد، ولى براى حفظ آبروى تو تغافل مى‌کند.

بالاخره وقتى براى گرفتن صد تومان هشتم خدمت آقا رسید، آقا پول را به او داد و آهسته کنار گوشش فرمود:

قدر خانمت را داشته باش که در یک سال هشت بار برایت زایمان کرده است!!


راوی: استاد قرائتی

دست ردّ امام عسکری بر سینه ی ...

دوشنبه, ۲۸ دی ۱۳۹۴، ۰۳:۰۰ ب.ظ

شخصى از اهالى کوفه به نام ابوالفضل محمّد حسینى حکایت کند:

در سال 258، نیمه ماه شعبان به قصد زیارت امام حسین علیه السلام عازم کربلا شدم .

و چون ولادت مسعود حضرت مهدى - موعود - علیه السلام در بین شیعیان منتشر شده بود ؛ هرکس به نوعى علاقه مند دیدار آن مولود عزیز بود.

مادر من که نیز از علاقمندان اهل بیت علیهم السلام بود گفت :

چون به زیارت حضرت اباعبداللّه الحسین علیه السلام رفتى از خداوند طلب کن تا خدمتگذارى امام حسن عسکرى علیه السلام را روزىِ تو گرداند، همان طورى که پدرت مدّتى توفیق خدمتگذارى حضرت را داشت .

پس هنگامى که به کربلا رسیدم و براى زیارت امام حسین علیه السلام وارد حرم مطهّر شدم و زیارت آن حضرت را انجام دادم ، او را در پیشگاه خداوند متعال واسطه قرار دادم تا به آرزویم - یعنى : به خدمت گزارى مولایم امام حسن عسکرى علیه السلام  - برسم و چون نزدیک سحر شد و بسیار خسته بودم در گوشه اى استراحت کردم .

ناگهان متوجّه شدم ، که شخصى بالاى سرم ، مرا صدا زد و اظهار داشت :

اى اباالفضل ! مولایت حضرت ابومحمّد، امام حسن علیه السلام مى فرماید: دعایت مستجاب شد، حرکت کن و به سوى ما بیا تا به آرزو و خواسته خود برسى .

عرضه داشتم :

من الا ن در موقعیّتى نیستم که بتوانم به سامراء بیایم و خدمت مولایم برسم ، باید برگردم کوفه و خودم را جهت خدمت در منزل حضرت ، آماده کنم .

پاسخ داد:

من پیام مولایم را رساندم و تو آنچه مایل بودى انجام بده .

بعد از آن به کوفه بازگشتم و مادرم را در جریان قرار دادم ، مادرم با شنیدن این خبر شادمان شد و پس از حمد و ثناى الهى ، گفت :

اى پسرم ! دعایت مستجاب شد، دیگر جاى ماندن و نشستن نیست ، سریع حرکت کن تا به مقصد برسى .

به همین جهت خود را آماده کردم و به همراه شخصى زرگر معروف به علىّ ذهبى روانه بغداد شدم و چون من جوانى بى تجربه بودم ، مادرم سفارش مرا به آن زرگر کرد.

هنگامى که وارد شهر بغداد شدیم ، من به منزل عمویم که ساکن بغداد بود، رفتم و در آن هنگام مراسم جشن نصارى بود.

عمویم مرا با خود به مجلس جشن نصارى برد.

همین که وارد مراسم و جشن آن ها شدیم ، سفره غذا پهن کردند و ما نیز از غذاى ایشان خوردیم.

سپس شراب آوردند و بین افراد تقسیم کردند و براى من هم آوردند، لیکن من قبول نکردم ولى به زور مرا مجبور کردند تا نوشیدم!

بعد از گذشت لحظاتى تعدادى نوجوان خوش سیما وارد مجلس شدند و مردم با آن ها مشغول عمل زشت شدند و من هم که شراب خورده بودم و مست کرده بودم و ... 

بعد از چند روز عازم سامراء شدم و هنگام ورود به شهر داخل دجله رفتم و بعد از آن که خود را شستشو دادم ، لباس هاى پاکیزه پوشیدم و روانه منزل امام حسن عسکرى علیه السلام شدم .

همین که نزدیک منزل آن حضرت رسیدم ، وارد مسجدى شدم که جلوى منزل حضرت بود و مشغول خواندن نماز گشتم .

پس از مدّتى کوتاه ، همان کسى که در کربلا آمد و پیام حضرت را آورد، دوباره نزد من آمد و من به احترام او ایستادم ، او دست خود را بر سینه من نهاد و مرا به عقب راند و اظهار داشت :

بگیر ؛ و مقدارى دینار به سوى من پرتاب نمود!

و گفت : مولا و سرورم فرمود:

تو دیگر حقّ ورود بر آن حضرت را ندارى، از هر کجا آمده اى برگرد!

و من با حالت گریه و اندوه برگشتم و چون به منزل آمدم ، جریان را براى مادرم تعریف کردم و بسیار از کردار زشت خود در بغداد شرمنده شدم ، لباس خشن موئى پوشیدم و پاهاى خود را با زنجیر بستم و خود را در گوشه اى انداختم ...


منبع:

چهل داستان و چهل حدیث از امام حسن عسکری (ع)

عبدالله صالحی

داستانی شگفت از کودکی امام حسن عسکری (ع)

يكشنبه, ۲۷ دی ۱۳۹۴، ۱۰:۴۲ ب.ظ

بسیارى از تاریخ نویسان آورده اند:

روزى یکى از بزرگان شهر سامراء به نام بهلول از محلّى عبور مى کرد، بچّه هائى را دید که مشغول بازى هستند.

و حضرت ابومحمّد حسن بن علىّ عسکرى علیه السلام را دید - در حالى که کودکى خردسال بود - کنارى ایستاده و گریه مى کند.

بهلول گمان کرد که چون این کودک ، اسباب بازى ندارد، نگاه به بچّه ها مى نماید و با حسرت گریه مى کند؛ به همین جهت جلو آمد و اظهار داشت :

اى فرزندم ! ناراحت مباش و گریه نکن ، من هر نوع اسباب بازى که بخواهى ، برایت تهیّه مى کنم .

حضرت در همان موقعیّت و با همان زبان کودکى لب به سخن گشود و بهلول را مخاطب قرار داد و اظهار نمود:

اى کم عقل ! مگر ما انسان ها براى سرگرمى و بازى آفریده شده ایم ، که با من این چنین سخن مى گوئى؟!

بهلول سؤال کرد:

پس براى چه چیزهائى آفریده شده ایم ؟

حضرت علیه السلام در پاسخ به او فرمود:

ما بندگان خدا، براى فراگیرى دانش و معرفت و سپس عبادت و ستایش پروردگار متعال آفریده شده ایم .

بهلول گفت :

این مطلب را از کجا و چگونه آموخته اى ؟!

و آیا براى اثبات آن دلیلى دارى ؟

حضرت فرمود:

از خداوند سبحان و از گفتار حکیمانه او آموخته ام ، آن جائى که مى فرماید: أفَحَسِبْتُمْ أنَّما خَلَقْناکُمْ عَبَثاً وَ أنَّکُمْ إلَیْنا لا تُرْجَعُونَ - مؤمنون 115 -

یعنى ؛ آیا شما انسان ها گمان کرده اید که شما را بیهوده و بدون هدف آفریده ام ، و نیز گمان مى کنید براى بررسى اعمال و گفتار به سوى ما بازگشت نمى کنید!؟.

سپس بهلول با آن موقعیّت و شخصیّتى که داشت از آن کودک عظیم القدر تقاضاى موعظه و نصیحت نمود.

حضرت در ابتداء چند شعرى حکمت آمیز خوانده و بعد از آن بهلول را مخاطب خود قرار داد و فرمود:

اى بهلول ! عاقل باش ، من در کنار مادرم بودم ، او را دیدم که مى خواست براى پختن غذا چند قطعه هیزم ضخیم را زیر اُجاق روشن کند؛ ولى آن ها روشن نمى شد تا آن که مقدارى هیزم باریک و کوچک را روشن کرد و سپس آن هیزم هاى بزرگ و ضخیم به وسیله آن ها روشن گردید.

و گریه من از این جهت است که مبادا ما جزئى از آن هیزم هاى کوچک و ریز دوزخیان قرار گیریم!!

با بیان چنین مطالبى ، بهلول ساکت ماند و دیگر حرفى نزد.


منبع:

چهل داستان و چهل حدیث از امام حسن عسکری (ع)

عبدالله صالحی

بــــــــــوی کبــــــــــاب

شنبه, ۲۶ دی ۱۳۹۴، ۰۳:۵۱ ب.ظ
بعلت دردپائی که آیة الله بروجردی داشت همراه ایشان سفری به آب گرم محلات داشته و چند روزی در آنجا توقف نمودیم.
مردم فقیر و مستضعف آن ناحیه از تشریف فرمائی آقا که آگاه شدند برای زیارت و استفاده از وجود ایشان به آن محل زیاد آمد و رفت می کردند. 
یک روز آقا دستور داد : چند رأس گوسفند خریداری شده و گوشت آن را بین فقراء تقسیم نمایند.
مقدار کمی نگهداشته کباب کردند و موقع ناهار در میان سفره گذاشتند که آقا میل فرمایند ؛ اما ایشان جز نان و ماست و چند عدد خیاری که در سفره بود ، میل نمی کردند و ابداً توجهی به کبابها نداشتند!
عرض کردند:
آقا! گوشت تمام گوسفندها را بین فقراء قسمت کردیم و اگر سهم سرانه هم حساب کنیم این مقدار سهم شما است!! چرا میل نمی‏ فرمائید؟
فرمود:
غیر ممکن است از کبابی که بوی آن به مشام فقراء رسیده ، من میل نمایم !!

پس ما هم بواسطه احترام ایشان نخوردیم تا آنکه آن کبابها را بردند به فقرای مجاور دادند!!

راوی: استاد فاضل موحدی
- با اندکی تصرف -

ترجیح گوشت قاطر و اسب بر گوسفند

شنبه, ۲۶ دی ۱۳۹۴، ۱۰:۲۴ ق.ظ

سال هفتم هجرى پیامبر صلى الله علیه و آله همراه هزار و ششصد نفر سرباز براى فتح قلعه خیبر که در 32 فرسخى مدینه قرار داشت، روانه شدند.

مسلمانان در بیابانهاى اطراف خیبر مدتى سرگردان ماندند و نتوانستند قلعه هاى خیبر را فتح کنند.

از نظر غذائى در مضیقه سختى قرار گرفتند به طورى که بر اثر شدت گرسنگى ، از گوشت حیوانات مکروه گوشت ، مانند قاطر و اسب استفاده مى کردند.

در این شرایط چوپان سیاه چهره اى که گوسفندان یهودیان را مى چراند، به حضور پیامبر صلى الله علیه و آله آمده اظهار اسلام کرد و سپس گفت :

این گوسفندان مال یهودیان است همه را در اختیار شما مى گذارم .

پیامبر صلى الله علیه و آله با کمال صراحت در پاسخ او فرمودند:

این گوسفندان نزد تو امانتند و در آئین ما خیانت به امانت جایز نیست!! بر تو لازم است که همه گوسفندان را به در قلعه ببرى و به صاحبانشان برسانی .

او فرمان پیامبر صلى الله علیه و آله را اطاعت کرد و به جبهه مسلمین بازگشت .


منبع:

یکصد موضوع 500 داستان

سید على اکبر صداقت

- با اندکی تصرف -