ابزار تلگرام

آپلود عکسابزار تلگرام برای وبلاگ

دنیای جوانی :: آ خدا ( وب مهربانی )

آ خدا ( وب مهربانی )

( مطلب نداری بردار ؛ مطلب داری بذار )

آ خدا ( وب مهربانی )

( مطلب نداری بردار ؛ مطلب داری بذار )

آ خدا ( وب مهربانی )

برای اولین بار
- بعد از دیوار مهربانی و طاقچه مهربانی -
اینک :
« وب مهربـــــــــــانی »
مطلـــــب داری بــــــــــذار
مطلــــب نداری بــــــــــــردار
( مطالب دوستان به اسم خودشان منتشر خواهد شد.
ترجیحا مطالبی متناسب با آ خدا )

*******************************
*******************************
تذکر:
لزوما داستان ها و خاطراتی که در این وبلاگ نوشته میشن مربوط به زمان حال نیست بلکه تجربیات تبلیغی سال ها ومحلات مختلف بنده و بعضا همکاران بنده است و حتی در مواردی پیاز داغ قضیه هم زیادتر شده تا جاذبه لازم را پیدا کنه.
بنابراین خواننده محترم حق تطبیق این خاطرات بر محل تبلیغی فعلی حقیر رو ندارد...

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین نظرات
پیوندها
پیوندهای روزانه

۱۶۷ مطلب با موضوع «دنیای جوانی» ثبت شده است

یک خواستگـــــــــــار خوب

يكشنبه, ۲۳ فروردين ۱۳۹۴، ۱۱:۰۰ ق.ظ

خواسته ها و سلیقه های افراد در تمام امور مختلف است، از اینرو تکیه کردن بر خواسته های فردی اشخاص در هر امری از جمله ازدواج کار را دچار مشکل می کند.

برای حل معضل انتخاب در ازدواج، خوب است انسان نگاهی به راهنماییهای معصومین داشته باشد.

ما دراین جا به برخی از ویژگیهای خواستگار خوب از دیدگاه معصومین علیهم السلام اشاره می کنیم:

1. خوش اخلاق باشد.

حسین بشار می گوید: به امام کاظم نامه نوشتم که یکی از بستگان من دخترم را خواستگاری نموده است، ولی خلقش بد است. حضرت فرمود:

اگر بداخلاق است با او وصلت نکن - بحارالانوار، ج103، ص235 -

2. با تقوا باشد.

مردی نزد امام حسن مجتبی علیه السلام آمد تا درباره ازدواج دخترش با او مشورت کند.

حضرت به او فرمود:

« زَوِّجْها مِنْ رَجُلٍ تَقیّ فَاِنَّهُ اِنْ اَحَبَّها اَکْرَمَها واِنْ اَبْغَضَها لَمْ یَظْلِمْها - مکارم الاخلاق، ص204 - دخترت را به مرد با تقوا تزویج کن؛ زیرا اگر دخترت را دوست بدارد او را گرامی می دارد و اگر او را دوست نداشته باشد، به او ستم روا نمی دارد! »

3. اهل شراب نباشد.

امام هشتم علیه السلام فرمود:

« بر تو باد که از تزویج [دختر خویش] با شرابخوار دوری کنی. پس اگر او را به تزویج شرابخوار درآوردی، گویا وی را به کار خلاف عفت سوق داده ای! » - بحارالانوار، ج79، ص142 -

واضح است که شارب الخمر علاوه بر دردسرهایی که دارد و رنجهایی که بر همسرش تحمیل خواهد کرد، نسل او نیز دچار مشکلاتی خواهد شد. در یک گزارش آمده است:

« به طور کلی هشتاد درصد اشخاص ناقص الخلقه و معلول، محصول شب اول ژانویه می باشند؛ زیرا در این شب، مسیحیان عید بزرگی دارند، به عیش و نوش پرداخته و بیش از حد متعارف مشروب خواری و عیاشی می کنند. » - دکتر غیاث الدین جزایری، اعجاز خوراکیها، ص214 -

4. اهل فسق نباشد.

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود:

« کسی که دخترش را به شخص فاسق تزویج نماید، هر روز بر او هزار لعنت نازل می گردد. » - مستدرک الوسایل، ج14، ص192 -

فسق: خروج از بندگی ست ؛ کافر به تمام وجود خارج از بندگی خدا شده و گنهکار به میزان گناهش - قاموس ماده « فسق » -


منبع:

واحد احیای سنت های حسنه

ذَلفاء و جُوَیبِر...

شنبه, ۲۲ فروردين ۱۳۹۴، ۱۱:۳۷ ق.ظ

مردى از اهل یمامه (: نقطه اى در حجاز بوده است) به نام جویبر به منظور جستجوى آئین اسلام به حضور پیغمبر صلى الله علیه و آله وسلم شتافت و با اشتیاق اسلام آورد و دیرى نپائید که از خوبان اصحاب پیغمبر به شمار آمد.
جویبر مردى سیاه پوست و فقیر بود، قامتى کوتاه و چهره اى زشت داشت . پیغمبر به ملاحظه اینکه وى مردى غریب و برهنه بود، او را مورد تفقد قرار داد و فرمود دو پیراهن به طرز پوشش آن روز به وى بپوشانند و روزانه یک من خوراک برایش مقرر دارند؛ و در مسجد سکونت کند، ولى شبها را بیدار بماند.
کم کم افراد غریب و حاجتمند که مانند او به شرف اسلام فائز مى گشتند و از روى ناچارى در مدینه مى ماندند، رو به فزونى گذاشت و مسجد پیغمبر براى سکونت آنها تنگ شد.

در این هنگام خداوند به پیغمبر صلى الله علیه و آله وسلم وحى فرستاد که آنها را از مسجد خارج سازد، و آن مکان مقدس را همچنان براى عبادت پاک و پاکیزه نگاه دارد.
همچنین پیغمبر صلى الله علیه و آله وسلم ماءمور شد تمام درهاى خانه هائى را که به مسجد باز مى شد و ساکنان آن از مسجد آمد و رفت مى کردند، جز در خانه على علیه السلام و دخترش فاطمه زهرا علیها السلام را ببندد و کارى کند که نه شخص جنب از آنجا بگذرد و نه غریبى در آن به سر برد.
پیغمبر هم دستور داد صفه اى (سکوئى ) در جنب مسجد براى اسکان این عده ساختند و آنها را در آن محل جاى دادند. به همین جهت این عده از فقرا و غرباى تهى دست که در صدر اسلام و روزگار تنگدستى مسلمین با این وضع رقت بار و شرائط طاقت فرسا مى سوختند و مى ساختند به اصحاب صفه یعنى (ساکنان سکو) معروف گشتند.
چون پیغمبر صلى الله علیه و آله وسلم از مشاهده آنان متاءثر مى گردید، شخصا از آنها دلجوئى مى نمود و فرد فرد آنها را مورد تفقد قرار مى داد، و هر قدر میسور بود نان و خرما و مویز به آنها مى رسانید.
مسلمانان متمکن هم از آن حضرت پیروى نموده به مقدارى که توانائى داشتند از آنها دستگیرى مى کردند.

روزى پیغمبر در آن جمع با کمال راءفت و حالى رقت بار به جویبر نگریست و فرمود: جویبر! چه خوب بود که همسرى اختیار مى کردى تا شریک زندگیت گردد و در امور دنیا و آخرت با تو همکارى کند!
جویبر عرض کرد: اى پیغمبر خدا پدر و مادرم فدایت شوند، کدام زن حاضر است به همسرى من تن در دهد؟

من که نه حسب و نسب و نه مال و نه جمال دارم چه زنى رغبت مى کند با من ازدواج نماید؟ پیغمبر فرمود: اى جویبر: خداوند جهان به برکت دین حنیف اسلام آنکس را که در جاهلیت شرافت داشت ، پست نمود، و کسانى را که پست بودند، شرافت داد، و آنها را که سابقا ذلیل بودند عزیز گردانید، و آن همه نخوت جاهلیت و تفاخر و بالیدن به قبیله و نسب را که میان آنها مرسوم بود، به کلى برانداخت .
امروز دیگر همه مردم : سفید، سیاه ، قریش ، عرب و عجم برابرند. همه فرزندان آدم هستند و آدم را هم خداوند از خاک آفرید!!
در روز قیامت محبوب ترین مردم در پیشگاه خداوند فقط پارسایان و پرهیزکارانند.
من امروز کسى را نمى بینم که نسبت به تو فضیلتى داشته باشد، مگر این که پرهیزکارى و تقواى او در پیشگاه خداوند از تو بیشتر باشد!
سپس پیغمبر صلى الله علیه و آله وسلم فرمود: اى جویبر! هم اکنون بى درنگ مى روى نزد زیاد بن لبید که شریفترین مردم قبیله بنى بیاضه است ، و مى گوئى رسولخدا مرا فرستاده و دستور داده است که دخترت ذلفا را بعقد همسرى جویبر در آورى !
وقتى جویبر وارد خانه زیاد بن لبید شد زیاد با گروهى از بستگان خود نشسته و سرگرم گفتگو بود، جویبر اجازه ورود خواست و بعد از آنکه به مجلس درآمد سلام کرد، آنگاه زیاد را مخاطب ساخت و گفت : من از جانب رسول خدا آمده ام و براى انجام کارى حامل پیامى مى باشم ، آنرا به طور آشکار بگویم یا خصوصى و پنهانى ؟
زیاد نه ! چرا پنهانى ! آشکار بگو! من پیام رسول خدا را موجب فخر و شرافت خود مى دانم !
جویبر - پیغمبر صلى الله علیه و آله وسلم پیغام داده که دخترت ذلفا را به عقد همسرى من در آورى !!
زیاد - پیغمبر تو را فقط براى ابلاغ این پیام فرستاده ؟
جویبر - آرى ! من سخن دروغ به رسول خدا نسبت نمى دهم .

زیاد - ما مردم مدینه ، دختران خود را به اشخاصى که همشاءن ما نیستند تزویج نمى کنیم ! برگرد و عذر مرا به سمع مبارک پیغمبر صلى الله علیه و آله وسلم برسان .
جویبر ناراحت شد و در حالیکه مى گفت : به خدا قسم این رفتار شما مطابق دستور قرآن مجید و گفته پیغمبر اکرم صلى الله علیه و آله وسلم نیست ، مراجعت کرد.
ذلفا دختر زیاد سخنان جویبر را شنید. کسى فرستاد و پدرش را به اندرون خواست و پرسید: پدر جان ! چه گفتگوئى با جویبر داشتى ؟
زیاد - جویبر مى گفت : پیغمبر مرا فرستاده که دخترت ذلفا را به من تزویج نمایى .
ذلفا - به خدا جویبر دروغ نمى گوید، بفرست تا پیش از آنکه او به نزد پیغمبر صلى الله علیه و آله وسلم مراجعت کند برگردد.
زیاد فرستاد جویبر را از میان راه برگردانیده و مورد تفقد و احترام قرار داد، سپس گفت : اینجا باش تا من برگردم .
آنگاه خود به حضور پیغمبر شرفیاب شد و گفت : پدر و مادرم فدایت گردد، جویبر پیامى از جانب شما آورده ولى من پاسخ او را به نرمى ندادم . اینک شخصا به حضور مبارکت شرفیاب شده و عرض مى کنم که ما طایفه انصار دختران خود را جز به افراد همشاءن خود تزویج نمى کنیم .
پیغمبر صلى الله علیه و آله وسلم فرمود: اى زیاد: جویبر مردى باایمان است . مرد مؤمن همشاءن زن مؤمنه و مرد مسلمان همشاءن زن مسلمان است ، دخترت را به همسرى جویبر در آور و از دامادى او ننگ مدار!
زیاد برگشت به خانه و آنچه پیغمبر فرموده بود به اطلاع دخترش ‍ رسانید.
دختر گفت : پدر جان این را بدان که اگر از فرمان پیغمبر صلى الله علیه و آله وسلم سرپیچى کنى کافر خواهى شد، با صلاحدید پیغمبر خدا جویبر را به دامادى خود بپذیر!!
زیاد هم چون چنین دید بیرون آمد و دست جویبر را گرفت و به میان بزرگان قوم خود آورد و ذلفا دخترش را به وى تزویج نمود، مهریه و جهیزیه عروس را نیز شخصا به عهده گرفت !

از جویبر پرسیدند: خانه اى دارى که عروس را به خانه ات بیاوریم ؟ گفت : نه ! به دستور زیاد خانه اى با وسائل و لوازم زندگى تهیه دیدند، و به وى اختصاص دادند. عروس را نیز آرایش کرده و خوشبو نمودند و به جویبر نیز لباس دامادى پوشانیدند.
بدین گونه ذلفا دختر زیباى یکى از بزرگترین اشراف مدینه و قبیله معروف خزرج به همسرى مرد سیاه پوست از نظر افتاده اى که فقط به زیور ایمان و معرفت آراسته بود، در آمد.
لحظه اى بعد جویبر را به حجله آوردند. وقتى اتاق خلوت شد، و نگاهش به رخسار زیباى عروس افتاد، و خود را در خانه اى دید که همه چیز دارد، و غرق در زینت و عطر است ، برخاست به گوشه اى رفت و تا سپیده دم مشغول قرائت قرآن و نماز و عبادت شد!
وقتى صداى اذان شنید برخاست و براى اداى نماز در پشت سر پیغمبر صلى الله علیه و آله وسلم از خانه بیرون رفت . ذلفا نیز وضو گرفت و نماز گزارد.
روز بعد که ماجراى شب را از ذلفا پرسیدند گفت از سر شب تا بامداد یا قرآن مى خواند، یا در رکوع بود، و یا سجده مى نمود! شب بعد نیز همین طور گذشت ، ولى چون شب سوم بدین گونه سپرى شد و زیاد هم از موضوع اطلاع یافت ، به حضور پیغمبر صلى الله علیه و آله وسلم رسید و عرض کرد: یا رسول الله ! امر فرمودى جویبر را به دامادى انتخاب کنم ، با وجودى که همشاءن ما نبود، به فرمان مبارکت گردن نهادم و دخترم را به همسرى او در آوردم .
پیغمبر صلى الله علیه و آله وسلم فرمود: خوب مگر چه شده ؟ زیاد ماجراى سه شب گذشته را به عرض رسانید و اضافه کرد که جویبر تاکنون با عروس سخن نگفته ، و اصولا شاید میلى به جنس زن نداشته باشد! سپس گفت اکنون هر طور صلاح مى دانید اطاعت مى کنم . این را گفت و از حضور پیغمبر مرخص شد.
بعد از رفتن او پیغمبر صلى الله علیه و آله وسلم جویبر را احضار نمود و فرمود: جویبر! مگر تو میل به زن ندارى ؟

جویبر عرض کرد: یا رسول الله ! براى چه ؟ اتفاقا علاقه من به جنس ‍ زن بیش از دیگران است !
پیغمبر صلى الله علیه و آله وسلم فرمود: من عکس این را شنیده ام . مى گویند: خانه وسیعى با تمام اثاث و لوازم زندگى برایت فراهم نموده و تو را به آنجا برده اند، ولى تو اصلا به عروس زیبا و خوشبوى خود توجه نکرده و تاکنون با او سخن نگفته و به وى نزدیک نشده اى ، علت این بى اعتنائى چیست ؟
جویبر عرض کرد یا رسول الله ! من چون خود را در خانه اى وسیع و فرش ‍ کرده و پر از لوازم زندگى و عطر و زینت دیدم ، به وضعى که سابقا داشتم اندیشیدم ، و بیکسى و نیازمندى و تنگدستى خود را با غریبان و بیچارگان به یاد آوردم !
از اینرو خواستم قبل از هر چیز شکر نعمت را به جاى آورده و بدین گونه به ذات مقدس باریتعالى تقرب جویم ، شبها را تا صبح به عبادت و قرائت قرآن پرداختم و روزها را به همین منظور روزه گرفتم . در عین حال آن را در مقابل آنچه خداوند به من ارزانى داشته ناچیز مى بینم !
ولى قول مى دهم که امشب را با عروس خود به سر برم و رضایت کسان او را جلب کنم !
پیغمبر صلى الله علیه و آله وسلم فرستاد و جریان را به اطلاع زیاد بن لبید پدر عروس رسانید، و آنها هم خشنود شدند. جویبر نیز در شب چهارم همان طور که گفته بود عمل کرد.
چیزى نگذشت که جویبر در رکاب پیغمبر صلى الله علیه و آله وسلم بعزم جنگى از مدینه خارج شد، و در آن جنگ شربت شهادت نوشید. بعد از شهادت او ذلفا خواستگاران زیادى پیدا کرد، به طورى که هیچ زنى در مدینه نبود که مانند او آن همه خواستگار داشته باشد، و در راهش آن اندازه اموال فراوان صرف کنند!!


منبع:

داستان هاى ما جلد اول
على دوانى

از:

کافى ، طبع جدید جلد پنجم باب ان المؤمن کفو المؤمنه



ازدواج به راحتی آب خوردن!

شنبه, ۲۲ فروردين ۱۳۹۴، ۱۱:۰۹ ق.ظ

از مسائل مهمی که امروزه به صورت یک معضل جدی درآمده است، تجملات و رسم و رسومات سنگینی است که دُور امر مقدس ازدواج را احاطه نموده است مانند: مهریه سنگین، جهیزیه کمرشکن، جشن عروسی مفصل همراه با رقابتهای ناروا و اسراف فراوان، توقعات بیش از حد مانند داشتن کار با درآمد زیاد، خانه آنچنانی، ماشین و... .

اسلام در این بخش سفارشاتی دارد که می تواند گره گشا باشد.

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله درباره مهریه می فرماید:

« اَفْضَلُ نِساءِ اُمَّتی اَقَلُّهُنَّ مَهْرا وَاَحْسَنُهُنَّ وَجْها - میرزا حسین نوری، مستدرک الوسائل، ج14، ص161 - بهترین زنان امت من، زنانی هستند که مهریه کمتر و سیمای نیکوتری داشته باشند. »

و درباره شرائط خواستگار و اینکه حتما لازم نیست داماد و یا پدر او از ثروتمندان باشند، فرمود:

« اِذا خَطَبَ اِلَیْکُمْ رَجُلٌ فَرَضیتُمْ دینَهُ وَاَمانَتَهُ فَزَوِّجُوهُ وَاِلاّ تَفْعَلُوهُ تَکُنْ فِتْنَةً فِی الاَْرْضِ - میرزا حسین نوری، مستدرک الوسائل، ج14، ص 189 - هرگاه خواستگاری [برای دختر شما] نزد شما آمد که دین و امانتداری وی رضایت بخش بود، پس [دختر خود را] به او تزویج نمایید. در غیر این صورت، فتنه و فساد در زمین پیدا می شود »

خاطره ای از مرحوم کاشف الغطاء:

مرحوم آیت الله شیخ جعفر کاشف الغطاء ملجأ و پناه مستمندان بود و تا می توانست در رفع نیازهای مردم می کوشید.

در حالات او نوشته اند:

روزی بعد از تمام شدن کلاس درس شیخ، طلبه ای نزد او آمد، ولی از اظهار حاجت خویش خجالت می کشید.

شیخ جعفر آنقدر با او گرم گرفت و با او با مهربانی صحبت کرد که او جرأت یافت و عرض کرد:

« دختر خود را همسر من گردان! »

شیخ بلافاصله! دست او را گرفته، به اندرون خانه اش برد و بدون هیچ تشریفاتی! بعد از رضایت دختر، عقد آنها را خواند، و در همان شب! مراسم عروسی صورت گرفت! - حکایتهای شنیدنی، محمدی اشتهاردی، ص207 -

آری آنچه مورد نظر اسلام است، ازدواجهای ساده و بی آلایش است که باعث راحتی دنیا و برکات معنوی می شود.


منبع:

واحد احیای سنت های حسنه


گنجشک و دعوای خانوادگی!

جمعه, ۲۱ فروردين ۱۳۹۴، ۱۱:۵۸ ق.ظ

حضرت سلیمان پیغمبر(ع ) گنجشکى را دید که به ماده خود میگفت :

براى چه از من دورى جسته و در مقابل خواسته هاى من تسلیم و منقاد نمى شوى؟! در حالی که من چنانم که اگر بخواهم : سراپا بارگاه و قبه سلیمان را با منقار گرفته و به دریا مى اندازم !

حضرت سلیمان از سخن گنجشک به تبسم آمده ، و آن ها را به پیشگاه خود خوانده و گفت :

چگونه میتوانى چنین کارى را به جا آورى؟!

گنجشک پاسخ داد:

نمى توانم یا رسول الله! ، ولى مرد گاهى خود را در مقابل زوجه اش بزرگ و توانا نشان داده ، و بخاطر تعظیم و تزیین خود اظهاراتى میکند!!

و گذشته از اینها شخص محبّ در گفتار و رفتار و حرکاتش مورد ملامت واقع نمی شود!

حضرت سلیمان به گنجشک ماده فرمود:

براى چه از اطاعت زوج خود سرپیچى کرده ، و خود را تسلیم او نمیکنى ؟ در صورتیکه او تو را دوست میدارد؟!

گنجشک ماده گفت :

یا رسول الله ! او در محبت من صادق نیست!! زیرا که به جز من به دیگرى هم علاقه و محبت پیدا میکند!


***

این سخن در قلب حضرت سلیمان (ص ) اثر شدیدى بخشیده و گریه و زارى نمود! و سپس مدت چهل روز از میان مردم کناره گیرى کرده و پیوسته از پروردگار جهان مسئلت می نمود:

که محبت و علاقه او را خالص کرده و علاقه هاى دیگر را از قلب او خارج کند!


منبع:

مجموعه قصه هاى شیرین
آیت الله حاج شیخ حسن مصطفوى

حجــــــــــــاب بعد از مــــــــــــرگ!!

پنجشنبه, ۲۰ فروردين ۱۳۹۴، ۱۰:۴۶ ب.ظ

عبداللّه بن عباس و دیگران روایت کنند:

هنگامى که زمان رحلت یگانه دخت نبوّت ، همسر ولایت ، حضرت فاطمه زهراء علیها السلام نزدیک شد، أسماء بنت عمیس را طلب کرد.
و چون اسماء نزد ایشان حضور یافت ، به او فرمود:

اى اسماء! وقت جدائى و فراق من فرا رسیده است ، مى خواهم بعد از آن که فوت نمودم ، جسد مرا به وسیله اى بپوشانى ، تا آن که هنگام تشییع ، جنازه ام و حجم بدنم مورد دید افراد نامحرم قرار نگیرد!! ( جالب اینکه تشییع هم قرار است شبانه برگزار بشود!! )
اسماء با شنیدن این کلمات بسیار اندوهگین و محزون گردید.

و چون حضرت زهراء مرضیّه علیها السلام ، بر خواسته و پیشنهاد خود اصرار ورزید، اسماء اظهار داشت :

اى حبیبه خدا! من در حبشه ، تخت هائى را دیده ام که مخصوص حمل و تشییع جنازه زن درست مى کنند.

حضرت زهراء علیها السلام با شنیدن آن خوشحال شد و تقاضا نمود که تابوتى همانند آن را برایش تهیّه نمایند.

وقتى اسماء آن تابوت را تهیّه کرد و نزد ایشان آورد، حضرت آن را مشاهده نمود و فرمود:

شما با این تابوت ، جسد مرا از دید افراد و نامحرمان مستور و پنهان داشتید ، خداوند متعال بدن شما را از آتش دوزخ مستور گرداند.


منبع:

چهل داستان و چهل حدیث از حضرت فاطمه زهرا علیها السلام
عبداللّه صالحى

از:

إ حقاق الحقّ: ج 25، ص 549، اءعیان الشّیعة : ج 1، ص 320.
و همین داستان را نیز امام جعفر صادق علیه السلام با اندک تفاوتى بیان فرموده است و در پایان به نقل از قول پدرش حضرت باقر العلوم علیه السلام مى افزاید: اوّلین تابوتى که در اسلام براى حمل جنازه ساخته شد، تابوت مادرم ، زهراء علیها السلام بود.
دعائم الاسلام : ج 1، ص 232 و مستدرک الوسائل : ج 2، ص 316، ح 5

- چون دیده بودم این داستان را انکار میکنند مستندات مؤلف را هم آوردم -

حساس بشیم یا نشیم؟؟؟!

چهارشنبه, ۱۹ فروردين ۱۳۹۴، ۰۲:۳۰ ب.ظ

تصویری مربوط به سال 1906 میلادی به دستم رسید؛ تصویری از مهاجرین به آمریکا. باور نمی کردم! بله، باور نمی کردم اینها همان کسانی باشند که امروزه، به آنها می گوییم: آمریکایی فاسد و... .

دهها تن از زن و مرد و پیر و جوان روی عرشه کشتی جمع شده بودند. در بین این جمعیت، زنان بسیاری دیده می شدند که با حجاب (روسری و غیره) هستند. این عکس را در کتابی دیدم که در مورد آمریکا نوشته شده بود.

در توضیح این عکس مطالبی آمده بود که خواب را از چشمان من ربود؛ مطلبی که شاید در نگاه اول در نظر برخی ساده باشد؛ اما کمی دقت و کمی انصاف سبب می شود که خواننده تکان بخورد؛ تکانی بس محکم با عرقی سرد روی پیشانی و تعجبی ناتمام!

بله، نویسنده که خودش حدود 21 سال در آمریکا زندگی می کرده، چنین می نویسد:

"زمانی که صهیونیستهای هالیود شروع به تولید فیلم نمودند - هر چند که هدف آنان اشاعه فساد و نابودی فرهنگ و اعتقادات دینی مردم و ایجاد یک جامعه فاسد و تبهکار بود - ولی در اوایل، صحنه های مبتذل را در آن ایجاد نمی کردند و زنها با پوششی مناسب در فیلمها ظاهر می شدند ؛ اما روز به روز پوششها کنار رفت و صحنه های مبتذل و... به فیلمها افزوده شد و تولید کنندگان نیز دلایلی [... ]برای توجیه تهیه این گونه فیلمها ارائه دادند؛ توجیه هایی نظیر: اینها فقط سرگرمی است. ما فقط حقیقت را منعکس می کنیم. ما را سرزنش نکنید ؛ جامعه را سرزنش کنید. هر کس دوست ندارد، نبیند و... ."
او در ادامه می نویسد: "متأسفانه تهیه و پخش این گونه فیلمها، جامعه آمریکا را به صورتی در آورده است که مهاجرینی که معتقد به مسائل اخلاقی و حفظ ارزشها می باشند نیز از خطر مصون نبوده و غالباً نسلهای بعدی آنان هویت خود را از دست داده، روز به روز در منجلاب فرو می روند
."

بله، این عوامل سبب شد که جامعه آمریکا به جایی برسد که الآن شاهد آن هستیم.

من می گویم: آنها مسلمان نبودند؛ دین تحریف شده داشتند. آنها فرهنگ امر به معروف و نهی از منکر نداشتند و لذا در مقابل این ضربه های کوچک ساکت ماندند تا کم کم قطرات آبگونه بی حیایی تپه عفت و پاکدامنی نسبی آنها را سوراخ کرد و به اینجا رسیدند و چنین شد که سیاست حساسیت زدایی که یهود صهیونیستی در پیش گرفت، کاملاً دقیق و حساب شده هدایت شد و به هدف رسید.

اما ما چطور؟ آیا ما هم مثل آنها هستیم؟ آیا آن قدر ساده و بی فکریم که گامهای شیطان را احساس نکنیم و ساکت بمانیم تا هر چه می خواهند بکنند؟ هیهات! هیهات!

چرا ابتدا سینما و اکنون صدا و سیما به سمت هالیوودی شدن پیش رفته و می رود؟ این سؤالی است که نه من، بلکه در ذهن بسیاری از مردم به وجود آمده است. برای روشن تر شدن سؤال خویش از شما می خواهم کمی به عقب برگردیم.

حدود سالهای 76 و 77 سینمای ایران دچار رکود شده بود. یادم می آید کوچک تر که بودم، دائماً در تلویزیون فیلمهای سینمایی تبلیغ می شد؛ اما در این سالها تبلیغات خیلی خیلی کم شده بود.

ناگهان رنگهای سرخ تبلیغات فیلم قرمز روی صحنه تلویزیون نقش بست. هدیه تهرانی با پای برهنه و پیراهن و شلوار در خیابان می دود! کاری که نه عرف قبول دارد و نه شرع. اسلام اجازه نمی دهد که زن با پای برهنه هر چند از مچ به پایین باشد، جلوی نامحرم ظاهر شود؛ اما او آمد... با همان پیراهن و شلوار از روی نرده های وسط خیابان پرید و ما نگاه کردیم و ساکت ماندیم ؛ چرا که گفتیم: "احتمالاً همین یک بار است و بس." اما چه اشتباه بزرگی کردیم...

دیری نپایید که "شوکران" و "دختری با کفشهای کتانی"، "زندان زنان" و "شام آخر"، "قارچ سمی" و "این زن حرف نمی زند"، "کلاه قرمزی و سرو ناز" و دهها و بلکه صدها فیلم دیگر به دنبال یکدیگر آمدند؛ به طوری که یکی از دیگری بدتر بود!

خاطرم هست که فیلم زندان زنان به حدی شرم آور بود که زنانی که این فیلم را دیده بودند، می گفتند:

"ما با خود می گفتیم که حتماً مردها این فیلم را ندیده اند والا خیلی شرم آور است." اما چه فکر ساده ای. صحنه های زایمان یک زن در زندان، همراه با جیغ و داد و حضور زنهای کچل همراه با گردن باز و گوشهای پیدا، صحنه هایی بود که در سراسر ایران پخش شد و همه دیدند. چه جوانهایی که از این صحنه ها ضربه خوردند و دیگر برنگشتند!

بله، پای عریان هدیه تهرانی تبدیل شد به گردن عریان و سر کچل زندان زنان، و زندان زنان تبدیل شد به تن عریان قارچ سمی که زیر حوله ای تمام پوش، تمام حجم بدن آن زن، بدون هیچ کم و کاستی پیدا بود. این عوامل باعث گردید که کم کم پای قشر مذهبی به سینما بسته شد و یا اگر به سینما رفتند، پای مذهب از خانه هایشان قطع شد؛ یا نرفتند یا اگر رفتند، دیگر برنگشتند.

گفتیم: "عطایش را به لقایش بخشیدیم؛ سینما نمی رویم. ما به جای سینما در خانه فیلم تماشا می کنیم؛ تلویزیون مسلمان تر است."

آمدیم خانه... برنامه ها خوب بود. "قصه های مجید"، "سر نخ" و "در پناه تو" و دهها فیلم دیگر که همه می دیدیم و لذت می بردیم. هم آموزنده بود و هم مفرح ؛ اما همین ناچیز هم تمام شد. گویا کفگیر صدا و سیما به ته دیگ خورد.

فیلمهای سینمایی یکی پس از دیگری برای پخش در سیما آماده شدند؛ "دختری با کفشهای کتانی"، "کلاه قرمزی و سروناز"، "شیدا"، "مرد عوضی"، "مهمان مامان" و... همین طور الی آخر.

این روند به جایی رسید که کم کم خود سریالهای تلویزیونی هم به این ویروس مبتلا شدند.

یادم هست که در سریال "مزرعه آفتابگردان" دختری به دوست مدرسه ای برادرش گفت: "حسین آقا! دیگر به ما سر نمی زنید؟" حسین آقا در جواب گفت: "امروز همدیگر را در پارک ببینیم." و به همین راحتی، رابطه نامشروع دو جوان به تصویر کشیده شد و همه دیدند، و چه چیزی یاد گرفتند؟ خدا می داند.

بعد نوبت به فیلم "خاک سرخ" رسید؛ فیلمی از دفاع مقدس! صحنه های مقاومت و بردباری مردم خرمشهر! نه، عروس بزک کرده این فیلم در کوچه ها می دود.... او به حدی آرایش کرده بود که پسر پنج ساله یکی از اقوام ما به پدرش گفت: "بابا! این زن آرایش کرده!"

وقتی علت این امر از حاتمی کیا سؤال شد، او با جسارت پاسخ داد: "ما واقعیت را منعکس کردیم." و وقتی از او سؤال شد که چرا در این فیلم از مقاومت 45 روزه مردم خرمشهر چیزی نگفتید؟ با خستگی و بی حالی - طوری که دل هر شنونده ای کباب شود - جواب داد: "ما که نمی توانیم همه چیز را در فیلم بیاوریم. بالاخره باید از جایی کم کنیم تا فیلم آماده شود."

آری، خاک سرخ هم تمام شد و نوبت به فیلم "مهر و ماه" رسید؛ فیلمی که آرایش زنانش زبانزد همه شده بود. فیلمی که من نمی دانم می خواست زحمات کمیته امداد را نشان دهد یا زحمات آرایش گران را، مهر و ماه هم تمام شد.

نوبت به "آهوی ماه نهم" رسید. آهو دختر مرد ثروتمند فیلم با پیراهن یقه اسکی و شلوار تنگ در خانه قدم می زند. با پسر نامحرمی که زن دارد، مثل دو رفیق چندین ساله صحبت می کند و کسی دم بر نمی آورد.

...
ساعت "15:13" اخبار ورزشی شبکه سوم شروع شد. نوبت به خبرهایی از ورزش بانوان رسید. خانمی محجبه آمد و صحبت کرد: "امروز تیمهای فوتبال دختران تهران با دختران کیش رقابت کردند." همزمان با کلام او متنی روی صحنه تلویزیون ظاهر شد.
دختران تهران 2 دختران کیش 2
فوتبال قهرمانی دختران کشور
کار به همین ترتیب می گذشت. یک روز دیدم که در همین اخبار به جای متن مذکور، عکس این ورزشها پخش شد. روز دیگر دیدم عکسها بیشتر و بیشتر شد و به صورت متعدد پخش شد؛ مثلاً 10 تصویر از یک خبر. این تصاویر کم کم به صورت فیلمی کوچک در گوشه صحنه تلویزیون نمایش داده شد. بعد از مدتی همین فیلم کوچک به صورت تمام صفحه در آمد و کاملاً بزرگ پخش شد؛ فیلمهایی از فوتبال، تنیس، گلبال، بسکتبال، بدمینتون و شنای زنان ؛ البته شنا، نه ؛ اما بعداً شنا هم می آید! دختران نابینا در گلبال با آستین کوتاه روی زمین پهن می شوند و دوربین فیلم آنها را بر می دارد و به تمام ایران نشان می دهد.

نمی دانم باز هم بگویم یا بس است؟ آیا بگویم که در برنامه های سیما روز ولادت مهدی فاطمه - عجل الله تعالی فرجه الشریف - زنی کاملاً آرایش کرده آمده و از مهدی علیه السلام می گوید. با همان آرایش غلیظ رو در روی مردان نامحرم می نشیند و از انتظار دم می زند.

آه! مهدی جان! بیا و شب هجران سحر کن! واقعاً آه! مجریهای زن و مهمانان مرد؛ مجریهای مرد و مهمانان زن و همین طور زن و مرد مختلط با هم گپ می زنند و کسی جلودارشان نیست.
بیایید با هم فکر کنیم!
درست است که ما امام زمان علیه السلام داریم و هوای ما را دارد؛ اما با توجه به آیه شریفه "إِنَّ اللَّهَ لا یُغَیِّرُ ما بِقَوْمٍ حَتَّی یُغَیِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِمْ" -
رعد / 11 - و اصل اختیار آدمی در تعیین سرنوشت خویش، آیا چیزی جز هالیوود در انتظار جامعه ماست؟!

...


منبع:

مجله مبلغان ش

فصل جفتگیری!

سه شنبه, ۱۸ فروردين ۱۳۹۴، ۱۲:۰۱ ب.ظ

همچنانکه فصلی از طبیعت بهار نام گرفته است که در آن سرسبزی و شادابی و نشاط مشاهده می شود، دوران عمر انسان نیز دارای بهاری است که همان دوران جوانی باشد. در این دوران، انسان سرشار از قدرت و نیرو و نشاط و شادابی است.

ازدواج نیز بهاری دارد و آن زمانی است که انسان در اوج بلوغ جسمانی قرار دارد، اگر ازدواج در این دوران انجام گیرد آثار گرانبها و مفیدی را در پی خواهد داشت و محصول چنین ازدواجی فرزندان شاداب و بانشاط خواهد بود.

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود:

« ما مِنْ شابٍّ تَزَوَّجَ فی حِداثَةِ سِنِّهِ اِلاّ عَجَّ شَیْطانُهُ: یا وَیْلَهْ، یا وَیْلهْ! عَصَمَ مِنّی ثُلْثَیْ دینِهِ. فَلْیَتَّقِ اللّه َ الْعَبْدُ فِی الثُّلْثِ الْباقی - بحار الانوار، ج103، ص 221 - هیچ جوانی نیست که در ابتدای جوانی ازدواج کند مگر آنکه ناله شیطان بلند می شود: ای وای، ای وای، دو سوم دین خود را از من حفظ کرد. پس این بنده باید تقوای الهی را در یک سوم باقی مانده پیشه سازد.»

گاه در روایات تعبیرات و تشبیهات معنا داری برای سرعت ورزیدن به ازدواج در دوران جوانی وارد شده است که سخت قابل دقت است، از جمله امام رضا علیه السلام فرمود:

« جبرئیل بر پیامبر صلی الله علیه و آله نازل شد و گفت: ای محمد! پروردگارت سلام می رساند و می فرماید: دوشیزگان همچون میوه درخت اند که هرگاه میوه رسید، چاره ای جز چیدن آن نیست وگرنه خورشید آن را فاسد می کند، و باد رنگ آن را دگرگون می سازد، و به حقیقت دوشیزگان هرگاه دریابند آنچه را زنان دریافته اند، دوایی جز شوهر برای آنان نیست وگرنه ترس فتنه بر آنها می رود. سپس پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله بر منبر رفت و مردم جمع شدند و آنچه را خداوند عزیز و جلیل دستور داده بود اعلام نمود.» - بحارالانوار، ج16، ص223 -


منبع:

واحد احیای سنت های حسنه

مهریّه و جهیزیّه بهترین عروس عالم ...

دوشنبه, ۱۷ فروردين ۱۳۹۴، ۰۴:۴۰ ب.ظ

در این که مهریّه حضرت فاطمه سلام اللّه علیها و نیز جهیزیّه اش چه مقدار و چه وسایلى بوده ، بین نویسندگان اختلاف نظر است. 

مهریه حضرت :

مشهور در مورد مهریه ایشان ( دوازده و نیم وَقیه ) مى باشد و هر وَقیه معادل چهل درهم ؛ بنابر این مهریّه آن حضرت پانصد درهم بوده است! ( توضیح : قیمت درهم تابع تغییرات زمان است ، که به قیمت الان - سال 1394 - حدود هشت میلیون تومان!! برآورد می شود. )
...

صورت جهیزیّه :

طبق روایتى چنین آمده است ، که حضرت علىّ علیه السلام شتر خود را به مبلغ چهارصد و هشتاد درهم فروخت و آن را به عنوان مهریّه تحویل رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله داد، و حضرت رسول آن ها را در اختیار عمّار یاسر و بعضى دیگر از اصحاب خود قرار داد! تا براى دخترش بهترین عروس دنیا جهیزیّه خریدارى نمایند! - ( قابل توجه : دریافت مهریه و صرف آن در خرید وسایل زندگی مشترک!! ) -

صورت جهیزیّه به این شرح مى باشد:

1 - پیراهن عروس ، به قیمت هفت درهم .

2 - عبا چادر قُطوانى کوفه اى .

3 - پوشیه ، براى پوشش صورت از دید نامحرمان .

4 - رو انداز سیاه رنگ .

5 - تخت خواب ، جهت ایمنى از حیوانات گزنده .

6 - دو عدد گلیم کتانى مصرى .

7 - چهار عدد بالش و متکّا، که درون آن ها از گیاهان خشک و خوشبو پر شده بود.

8 - یک عدد پرده نازک از جنس پشم .

9 - یک قطعه حصیر، از اطراف بَحرین قَطَر .

10 - دستاس ، جهت آرد کردن گندم و.... از سنگ ساخته شده بود.

11 - قدح و طشت مِسّى ، براى خمیر کردن آرد و شستن لباس .

12 - ظرف آب مشگ ، که از پوست بزغاله بود.

13 - قدحى چوبى براى شیر و دوغ .

14 - مشگ کهنه ، جهت سرد شدن آب .

15 - آفتابه و لگن .

16 - بستو سبز رنگ ، جهت روغن و ... .

17 - کترى سفالى ، شبیه آفتابه .

18 - فرش از پوست حیوان ، جهت نشستن .

19 - مشگ آب ، براى کارهاى متفرقه .


منبع:

چهل داستان و چهل حدیث از حضرت فاطمه زهرا(س)
عبداللّه صالحى
به نقل از:

اءعیان الشّیعة : ج 1، ص 312 و379 ، فاطمة الزّهراء علیها السلام : ص 106، کشف الغمّة : ج 1، ص 359.

با اضافات

فرشته ی زیبای من

دوشنبه, ۱۷ فروردين ۱۳۹۴، ۰۶:۱۶ ق.ظ

دختر نوجوان، کلاس هفتمی بود.

شش سال دبستان، توسط والدین و با اصرار بیش تر مادر، در یکی از مدارسی که از لحاظ سطح مذهبی و دینی بالاتر بود ثبت نام شده بود. با هر سختی ای که بود شهریه اش را فراهم می کردند؛ به قول مادرش وقتی که با اعتراض فامیل ها و آشنایان خیلی دل سوز مواجه می شد، می گفت: « مهم نیست طلای آن چنانی ندارم و یا در خانه ای کوچک زندگی می کنیم، تربیت دخترم برایم از هر زینت و زیوری ارزنده تر است. »

تربیت خوب دخترش بیش از آن که به علت محیط سالم مدرسه باشد، نتیجه ی تلاش ها و رفتارهای صحیح خود اوست که البته با همکاری و حمایت های همسر تقویت می شد. مادر و دختر خیلی با هم دوست بودند؛ به طوری که دختر همه ی اتفاق هایی را که در مدرسه بین او و معلم ها، بین او و دوستانش و حتی توی سرویس رفت وآمد برایش رخ می داد، خیلی صادقانه و بدون کم وکاست برای مادر تعریف می کرد و از او راهنمایی می خواست. مادر هم خیلی باحوصله و بادقت، مثل یکی از دوست های هم سن و سالش به حرف های او گوش می داد و گاه برای تأیید آن ها از خاطره های دوران مدرسه ی خودش تعریف می کرد و به این ترتیب، با کم شدن فاصله ها، احساس صمیمیت بیش تری بین شان ایجاد می شد، و دختر هم خیلی راحت و با آغوش باز می پذیرفت.

آن روز مثل همیشه، دختر باشور و اشتیاق داشت از مدرسه و آن چه که بین او و هم کلاسی هایش اتفاق افتاده بود تعریف می کرد، تا رسید به آن جا که گفت:

« مامان امروز خدا می خواست من را امتحان کند... »

مادر که از صحبت او کمی تعجب کرده بود، پرسید: « چه طوری عزیزم؟ »

- زنگ تفریح، شادی آمد به طرف من و شروع کرد به تعریف و تمجید از من و این که چه قدر تو خوشگلی! بعد هم آرام آرام دست زیر مقنعه ی من برد و موهایم را بیرون کشید و گفت:

چه موهای طلایی قشنگی داری! این طوری خیلی بیش تر بهت میاد؛ اگر موهایت را بیرون بگذاری قشنگ تر هم می شی.

من در حالی که دوباره موهایم را زیر مقنعه ام می بردم، پرسیدم:

برای چه باید قشنگ تر باشم؟

شادی هم که احساس پیروزی می کرد گفت:

« خوب، برای این که بیش تر جلب توجه کنی و دیگران بیش تر از تو خوش شان بیاید. »

من هم جواب دادم:

برای من مهم نیست که دیگران چه قدر از من خوش شان بیاید، مهم این است که وقتی به دستور حجاب که در قرآن آمده است عمل می کنم، خدا بیش تر از من خوشش می آید و مرا بیش تر دوست دارد!

آن وقت شادی مثل شکست خورده ها سرش را پایین انداخت و رفت....

مادر که سکوت کرده بود و بادقت به حرف های معصومانه ی دخترش گوش می داد، با خنده های دخترش خندید و فرشته ی زیبایش را در آغوش گرفت؛ با بوسه ای تحسینش کرد و در دل، خدا را شکر کرد که شاهد به ثمر نشستن زحمت هایش بود.


منبع:

مجله:پیام زن-اردیبهشت ماه سال 1393 شماره 266

لخت که بشی...

چهارشنبه, ۱۲ فروردين ۱۳۹۴، ۰۶:۱۰ ب.ظ

همانطور که دو سیم جریان مثبت و منفى برق ، اگر لخت باشند و با یکدیگر اتصال پیدا کنند، موجب آتش سوزى و انفجار، و ضرر و زیان بسیار مى شوند، لذا براى پیشگیرى ، سیمها را با عایق مى پوشانند.
مردان و زنان نیز اگر بدون حجاب و پوشش لازم باشند، موجب فساد اجتماعى و انحراف اخلاقى مى گردند و آحاد جامعه در آتش ‍ این فتنه خواهند سوخت .


منبع:

کشکول جبهه

سخنرانی حجة الاسلام والمسلمین محمدحسن نبوی

اهمیت ازدواج :

در اهمیت ازدواج همین بس که پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله فرمودند: "مَنْ تَزَوَّجَ أَحْرَزَ نِصْفَ دِینِهِ؛(1) هر کس ازدواج کند، نیمی از دین خود را حفاظت کرده [و نگهداشته است ]."
این روایت زیاد شنیده شده، اما لوازم این روایت دیده نشده و به آن کم توجهی شده است.

اگر نگران مشکلات دینی جامعه هستیم، باید به ازدواج بیندیشیم. که نیمی از مشکلات جامعه و همینطور مشکلات و نگرانیهای فرهنگی و دینی با آن حل می شود. هم مسئولین و هم والدین باید به این مهم توجه کنند.


در قرآن مجید می خوانیم: "وَ أَنْکِحُوا الْأَیامی مِنْکُمْ وَ الصَّالِحینَ مِنْ عِبادِکُمْ وَ إِمائِکُمْ إِنْ یَکُونُوا فُقَراءَ یُغْنِهِمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ"؛(2) "مردان و زنان بی همسر خود را همسر دهید، همچنین غلامان و کنیزان صالح و درستکارتان را؛ اگر فقیر و تنگدست باشند، خداوند از فضل خود آنان را بی نیاز می سازد."

خیلی از مواقع ما فقر را مانع ازدواج می دانیم اما در فرهنگ و جهان بینی دینی ازدواج عامل فقر زدایی است نه تشدید فقر

فرهنگ ما به گونه ای شده که اگر به جوانی گفته شود ازدواج کن، من تو را تأمین اقتصادی می کنم، به حرف ما بیشتر اعتماد می کند تا به فرموده خداوند. آیا این شخص می تواند ادعای ایمان داشته باشد؟!
در روایت داریم: "مَنْ تَرَکَ التَّزْوِیجَ مَخَافَةَ الْعَیْلَةِ فَقَدْ أَسَاءَ بِاللَّهِ الظَّنَّ؛(3) کسی که از ترس مخارج زندگی ازدواج نکند، به خداوند سوء ظن برده است."
نظام جمهوری اسلامی برای اینکه بخواهد نیمی از دین مردم را حفظ کند، باید به ازدواج جداً بپردازد.
جمهوریت و تکیه بر آراء مردم با بار فرهنگی اسلام است و نیمی از فرهنگ دینی نظام ؛ در گرو ازدواج است. 

متأسفانه امروزه در بسیاری از موارد به جای پرداختن به خود مسئله، صورت مسئله را پاک می کنیم و فکر می کنیم مسئله حل شده است. یکی از این موارد، مسئله ازدواج است. در قرآن می خوانیم: "زُیِّنَ لِلنَّاسِ حُبُّ الشَّهَواتِ مِنَ النِّساءِ وَ الْبَنینَ وَ الْقَناطیرِ الْمُقَنْطَرَةِ مِنَ الذَّهَبِ وَ الْفِضَّةِ و...(4)"؛ "محبت امور مادی، از زنان و فرزندان و اموال هنگفت از طلا و نقره و... در نظر مردم جلوه داده شده است."

در بین تمام جاذبه هایی که برای انسان ایجاد شده جاذبه زن اولین است. و همینطور جاذبه مرد برای زنان اولین جاذبه است.
در روایات بر برآورده کردن نیازهای مردم بسیار سفارش شده است. آیا نیاز به همسر از مهم ترین نیازها نیست؟!

در روایتی داریم که اگر کسی موجبات ازدواج فردی را با در گرو گذاشتن آبرویش فراهم کند در قیامت خداوند به او نظر رحمت می افکند.
همچنین در روایتی آمده است که همانطور که از مال و عمر و... سؤال می شود، از آبرو هم سؤال می شود که آیا از این آبرو در جهت حل مشکل دیگران استفاده کردی؟! چون آبرو یک نعمت است؛ اما

در فرهنگ امروز به جهت ترس از ناموفق شدن ازدواج، افراد حاضر نیستند پا پیش بگذارند و دو جوان را به ازدواج هم در آورند. آبرو برای چنین افرادی به مانند بت است.
...

زمانی آیة الله هاشمی رفسنجانی مطلبی را در مورد ازدواج مجدد و موقت مطرح کردند و عده ای مخالفت کردند و در مقابل ایشان موضع گیری نمودند. هر کسی باید خودش را بنگرد، اگر کسی نمی تواند یا نمی خواهد ازدواج مجدد یا موقت داشته باشد، اشکالی ندارد؛ اما چرا با حکم خدا مخالفت می کند؟ اگر کسی حکم خدا را قبول نکند و بر اساس دستور خدا حکم نکند خداوند در مورد او سه تعبیر دارد: کافر، ظالم و فاسق.

"وَ مَنْ لَمْ یَحْکُمْ بِما أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولئِکَ هُمُ الْکافِرُونَ"؛(5) "و آنهایی که به احکامی که خدا نازل کرده حکم نمی کنند، کافرند."
"وَ مَنْ لَمْ یَحْکُمْ بِما أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولئِکَ هُمُ الظَّالِمُونَ"؛(6) "و هر کس به احکامی که خدا نازل کرده حکم نکند، ستمگر است."
"وَ مَنْ لَمْ یَحْکُمْ بِما أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولئِکَ هُمُ الْفاسِقُونَ"؛(7) "و کسانی که بر طبق آنچه خدا نازل کرده حکم نمی کنند، فاسقند."

در مقابل حکم خدا نباید کج دهنی کرد، اگر نمی خواهیم احکام الهی را انجام دهیم حداقل کج دهنی نکنیم.

امروزه در کشورهای عربی که متعه را به تبعیت از خلیفه دوم حرام می دانستند بسیاری از دانشمندان اهل سنت ازدواج موقت را با عنوان نکاح میسار مطرح می کنند. دلیل این امر آن است که برای حل بعضی از معضلات اجتماعی گریزی جز گردن نهادن به این حکم الهی نیست.

امام باقر علیه السلام از امیر المؤمنین علیه السلام نقل می کند که می فرمود: "لَوْ لَا مَا سَبَقَنِی بِهِ بَنِی الْخَطَّابِ مَا زَنَی إِلَّا شَقِیٌّ؛(8) اگر خلیفه دوم ازدواج موقت را حرام نمی کرد، زنا نمی کرد مگر آدم شقی [و بسیار رذل و پست ]."

کسی نمی گوید ازدواج موقت در بین پسران و دختران رواج یابد؛ اما اگر این هجمه ارتباط نامشروع بین پسران و دختران تنها با خواندن صیغه عقد موقت سامان پذیرد، جامعه به سوی سلامتی پیش می رود و به گناه مبتلا نمی شود.

یکی از برادرانی که در اینترنت کار می کند، گفت: جوانی با من ارتباط داشت، انواع ازدواج را برایش توضیح دادم. یکبار به من گفت: من تا دیروز نماز نمی خواندم اما از امروز نماز خوان شده ام. گفتم چطور شده؟ گفت: من تا حالا فکر می کردم دین برای ما محدودیت آور و مشکل ساز است؛ اما فهمیدم که این مائیم که دین را محدود می کنیم، ما مشکل داریم نه دین!

نظر مقام معظم رهبری این است که جوانان امروز با ایمان تر از جوانان اول انقلابند و این حرف در حد یک ادعا نیست؛ بلکه یک واقعیت است؛ اما ما چقدر توانسته ایم زمینه ای فراهم کنیم تا نیازهای جوانان به صورت مشروع حل شود. و این گرایش افزایش یابد.


پیامدهای سختگیری مفرط:

1. پذیرش فساد:
اگر باب ازدواج به تمام انواع آن را بستیم، باید فساد را بپذیریم. اگر می خواهیم زنا نباشد، باید ازدواج به تمام معنا و با همه گستردگی که در دین بیان شده است، پذیرفته شود. متأسفانه امروز در بسیاری از رسانه ها موضع گیری شدیدی نسبت به مردان چند همسر می شود؛ اما با کسانی که از طریق نامشروع ارتباط دارند برخورد تبلیغی جدّی صورت نمی گیرد!
بیشترین آمار وبلاگ نویسی و استفاده از چت در تهران است؛ اما آیا برای مبادله اطلاعات درست و در راه صحیح به کار گرفته می شود؟! اکثر آنها در راههای نادرست و منفی است.

2. پذیرش تبعات سیاسی:
جوانی که می بیند در خارج از کشور هر نوع ارتباطی می تواند داشته باشد؛ اما در داخل کشور امکانی برای ارضاء غریزه خود از راه صحیح و معقول و مشروع ندارد، نسبت به نظام و کشور بدبین می شود و دائم حرف از دمکراسی می زند؛ در حالی که بسیاری از کسانی که امروزه در میادین سیاسی با شعار دمکراسی خواهی به جنگ نظام آمده اند، معنای دمکراسی را نمی فهمند! وقتی حرف از آزادی می زنند دنبال این جور مسائل است نه آزادی سیاسی.

3. پر جاذبه کردن احزاب دگراندیش:
احزاب دگراندیش در فکر و ذهن جوانها راه ندارند؛ اما وقتی جوان می بیند امکان ارضای غریزه جنسی، آن هم به صورت مشروع را ندارد، هنگامی که صدای یک معاند بر ضد نظام بلند می شود، با او هم سو می گردد و زمینه جذب این گونه افراد به چنین حزبهایی که معاندند فراهم می شود.
برای چاره اندیشی و تشخیص معضلات باید راحت فکر کنیم و در فکر کردن خودمان را فریب ندهیم تا بتوانیم درست تصمیم بگیریم.

4. ایجاد جاذبه برای خروج از کشور:
جاذبه خروج از کشور را خواسته یا ناخواسته خودمان ایجاد کرده ایم ، بسیاری از مسافرانی که به خارج از کشور می روند، اهداف پاک و مقدسی ندارند. گرچه ظاهر مسافرت، تجارت و امثال آن است؛ اما واقعیت آن است که اهداف دیگری را تعقیب می کنند.
در بعضی کشورهای همسایه، برخی از بازرگانان ایرانی چندان موفق نیستند، اما تجار دیگر کشورها موفقند؛ به خاطر اینکه بازرگانان ایران اشباع شده نیستند و وقتی به این کشورها می آیند بازرگانی و تجارت در حاشیه قرار می گیرد و جای خود را به کارهای دیگر می دهد و بعد این سؤال مطرح می شود که چرا این همه ارز از کشور خارج می شود.

اسلام مشکل ندارد و می تواند به بهترین و متین ترین شکل ممکن، نیاز جامعه را برآورده کند؛ اما رفتارها، خرافات، سنتهای غلط اجتماعی و فرهنگ آسیب دیده اجتماعی ما باعث شده که این همه به دین انگ بزنند.

مردم برای دین هر کاری می کنند؛ اما با کسانی که سمبل محدودیت دین هستند، رابطه خوبی ندارند و بخشی از فرار مغزها و سرمایه ها، مربوط به این معضل است.

بخشی از خروج ارز و مشکلات سیاسی کشور در بیرون از مرزها، به واسطه جاذبه های جنسی است.
نظام جمهوری اسلامی کمکهای زیادی در زمینه ازدواج کرده است؛ مثل خدمات کمیته امداد امام خمینی رحمه الله در زمینه ازدواج، وامهایی که دولت می دهد، و...؛ اما همه این اقدامات کم است و مقررات آن زیاد. دولت اسلامی باید زمینه شغل و کار و کسب در آمد، ازدواج آسان و تأمین حداقلها برای ازدواج را فراهم کند و البته نظام در صدد است که این مهم انجام شود.
...

  • پاورقــــــــــــــــــــی


1) الکافی، ج 5، ص 328، ح 2.
2) نور / 32.
3) الکافی، ج 5، ص 330، ح 1.
4) آل عمران / 14.
5) مائده / 44.
6) مائده / 45.
7) مائده / 47.
8) الکافی، ج 5، ص 448، ح 2.

ماجراى ازدواج مقام معطم رهبرى

شنبه, ۸ فروردين ۱۳۹۴، ۰۶:۳۴ ق.ظ

درکتاب شرح اسم خاطره جالبی از ازدواج رهبری نقل شده است .  شرح اسم" عنوان همان کتابی است از زندگینامه رهبر معظم انقلاب از سال ۱۳۱۸ تا ۱۳۵۷ که توسط هدایت الله بهبودی به رشته تحریر در آمده و توسط موسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی به چاپ رسید. در باره این خاطره نوشته شده است:

مدتی از بازگشت به مشهد نمی گذشت. بانو خدیجه که در اندیشه ازدواج پسر دومش بود، دست به کار شد و دختری را که در خانواد ه ای سنتی و با علائق مذهبی پرورش یافته بود، به او پیشنهاد کرد. همو پا پیش گذاشت و مقدمات خواستگاری را فراهم نمود. همان راهی را که چهار پنج سال پیش برای سیدمحمد رفته بود، این بار برای سیدعلی پیمود.

حاج محمداسماعیل خجسته باقرزاده، پدر عروس، از کاسبان دیندار و باسواد مشهد بود. او پذیرفت که دخترش به عقد طلبة تازه از قم برگشته ای درآید که تصمیم دارد در مشهد ساکن شود، آیت الله میلانی و دیگر بزرگان اهل علم مشهد او را می شناسند و تأیید می کنند و به او علاقه دارند. هزینه ازدواج، آن بخشی که طبق توافق به عهده داماد بود، توسط آیت الله حاج سیدجواد خامنه ای تأمین شد که مبلغ قابل توجهی نبود. مخارج عقد را گذاشتند به عهده خانواده عروس که حتماً قابل توجه بود. " آنها مرفه بودند، می توانستند و کردند."

اوایل پاییز 1343 سیدعلی خامنه ای و خانم خجسته پیوند زناشویی بستند. خطبه عقد توسط آیت الله میلانی خوانده شد. از این زمان، همدم، همسر و همراهی تازه، که هفده بهار بیش نداشت، پا به دنیای آقای خامنه ای گذاشت که در همه فرودهای سرد و سخت زندگی سیاسی و شاید تک فرازهای آن در آن روزگار، یاری غم خوار و دوستی مهربان بود. کارت دعوت را سفارش دادند و روز جشن را که در خانه پدر عروس در پایین خیابان برگزار می شد، تعیین کردند. آن شب آقای خامنه ای در آستانه ورودی خانه ایستاده بود و از میهمانان استقبال می کرد. مراسم، آن طور که مرسوم خانواده های مذهبی و مقید آن زمان بود، برگزار شد.

پس از عقد و پیش از هم خانه شدن، نوعروس خانواده خامنه ای باخبر شد که شوی 25 ساله اش پا در میدان مبارزه دارد. " شاید اولین روزها و ... یا هفته های پیوند [مان ] ...بود، مسائل سیاسی من به وسیله خودم برای ایشان مطرح شد ... شاید قبلاً هم می دانستند که من توی این مسائل سیاسی هستم، لکن مرا به [چشم] طلبه ای ... که مورد توجه و علاقه... بزرگان و اساتید... هستم... نگاه می کردند."
زندگی مشترک آقای خامنه ای و خانم خجسته شروع شده بود. نخستین خانه این زوج، منزل شوهرخواهر سیدعلی خامنه ای بود : دو اتاق از شیخ علی تهرانی اجاره کردند. "چند ماهی منزل خواهرم بودیم ...آقاشیخ علی آقا ماهی 50-60 تومان از ما اجاره می گرفت. البته دغدغه ای نداشتم، چون او فشاری نمی آورد."

فردای روز تبعید امام برای شرکت کنندگان در جلسه خانه آقای قمی اتفاقی نیفتاد. به همسرش گفته بود که شاید از این نشست برنگردد، اما زندان رفتن ها، دربه دری ها و تعقیب و گریز ها، انزوا، سکوت، تبعید و دیگر رخدادهای بعدی نشان داد که سنگینی سقف این زندگی مشترک روی ستون های صبر و پایداری این زن قرار دارد؛ زنی که از خانواده ای دارا به همسری طلبه ای ندار درآمده، و با حوادث زندگی با گشاده رویی برخورد می کند، مرد خانواده را در ادامه راهی که بدان ایمان داشت و پای می فشرد استوارتر کرد.

"همسرم هیچ وقت اظهار نگرانی و گله مندی از دست من نکرده، حتی مشوق من در قضایای عدیده ای هم بوده [است.] مواقعی ... بود که بعضی از افراد و گروه های مخفی از اشخاص مهم و سطح بالای شان منزل ما رفت و آمد می کردند. من البته به همسرم نمی گفتم که اینها کی هستند، اما او از نحوه رفت و آمد ... می فهمید که اینها اشخاصی مهم و حساس هستند . از من سئوال نمی کرد، مرا نمی خواست سئوال پیچ کند ... هیچ گونه مخالفتی نداشت، بلکه کمک هم می کرد."

خانم خجسته می گوید: "دوران مشقت بار و امتحان الهی بود و من خودم را برای تمام مشکلات ممکن آماده کرده بودم و هرگز درباره هیچ چیز لب به شکوه نگشودم ... فکر می کنم بزرگترین نقش من حفظ جو آرامش درخانه بود؛ طوری که ایشان بتوانند با خیال راحت به کارشان ادامه دهند. من سعی داشتم تا ایشان را از نگرانی در مورد خود و فرزندانم دور نگه دارم."

امیر شهوت

جمعه, ۷ فروردين ۱۳۹۴، ۱۰:۴۴ ب.ظ

امیر شهوت ( نه اسیر شهوت ) :

مرحوم شیخ جعفر کاشف الغطاء مدّتی دور از اهل و عیال در زنجان به سر می برد.

از یکی از بزرگان شهر خواست زمینه ازدواج موقّتی را برای او فراهم کند. او نیز دختر زیبای خود را به منزل شیخ فرستاد. هنگامی که شیخ داخل منزل شد و دختری زیبا و با جمال را دید، تعجب کرد.

پرسید: دختر کیستی؟

گفت: دختر فلان شخص.

شیخ گفت: آیا قلبا راضی هستی که به عقد شیخ درآیی؟

گفت: بله.

شیخ فرمود: تو با این حُسن و جمال چرا تا به حال ازدواج نکرده ای؟

گفت: من فردی را دوست می داشتم، ولی پدرم رضایت نداد و افرادی را که پدرم می پسندید، من راضی نشدم با آنها ازدواج کنم.

شیخ فرمود: آن فردی را که دوست می داشتی، حاضری با او ازدواج کنی؟

گفت: اکنون به همسری شما درآمده ام و این امر باعث افتخار من است.

شیخ احساس کرد که دختر به فرد مورد نظرش عشق و محبّت دارد ؛ بلافاصله پدر دختر و جوان مورد نظر را احضار نمود، و همان شب دختر را به عقد او درآورده، به خانه شوهر فرستاد.


منبع:

قصص العلماء

فریده جعفری دختر علامه جعفری(ره):

یادم می‌آید مسافرتی با ایشان ( علامه جعفری) بودیم یک جا پیاده شدیم، چیزی بخوریم، خانم‌هایی که حجاب رعایت نکرده بودند، پدر می‌گفت:

دخترم! می‌بینی چه وضعیتی شده از اینها دیگر ابن سینا، فارابی و ... دنیا نمی‌آید!! زندگی عوض شده است دیگر ما عالمی و دانشمندی در این دوره نمی‌بینیم، چون خانم‌ها بسترشان و مسیرشان عوض شده!! و آن حیاء و عفت از بین رفته است.

همیشه هم خیلی تأکید می‌کردند که من دو چیز را به خانوم‌ها سفارش می‌کنم، اگر اینها را رعایت کنند من بهشت را به آن‌ها تضمین می‌کنم :

یکی غیبت نکنند و دیگری عفت و پاکدامنی‌شان را حفظ کنند، من قول صد در صد بهشت را به آن‌ها می‌دهم.


منبع:

خبرگزاری فارس
شماره: 13931226000276

عشق های قبل از ازدواج

يكشنبه, ۲ فروردين ۱۳۹۴، ۰۵:۴۲ ب.ظ

عشق قبل از ازدواج

عموم مردم از "عشق" به عنوان یکی از گرانبهاترین تحفه های هستی یاد می کنند و عاشق بودن را سعادت خود می دانند. کم تر کسی یافت می شود که از آن گریزان باشد و در ژرفای دل خویش آن را آرزو نکند. قبل از هر چیز باید دانست که عشق عبارت است از: دوستی و محبت در حد زیاد.

و آن بر دو نوع است:
عشق الهی، که مراد از آن محبت و دوستی وافر نسبت به خداوند متعال و هر کسی که در جهت و طریق اوست، می باشد مانند: عشق و دوستی نسبت به پیامبر خداصلی الله علیه وآله، ائمه اطهارعلیهم السلام و اولیاء اللَّه. چنین عشق و محبتی، ممدوح، و دارنده آن قابل ستایش است.
نوع دیگری از عشق، عشق مجازی است که منشأ آن، خواسته های غریزی و امیال نفسانی می باشد و بحث ما در این مقاله، بر محور این عشق متمرکز است؛ عشقی که برخی از جوانان در دوران جوانی به آن دچار شده و خواسته یا ناخواسته سرنوشت خود را دست خوش ناملایمات آن می سازند(1) و در بیشتر مواقع باناکامی و شکست مواجه می شوند. چنین عشقی، ارمغانی جز پشیمانی و از بین رفتن نقد جوانی برای آنها به همراه نخواهد داشت.

به قول مولوی:
عشقهایی کز پی رنگی بُوَد
عشق نَبوَد عاقبت ننگی بُوَد

گروهی بر این باورند که شروع زندگی بدون عشق، ورود به کارزار نامشخصی است که هیچ تجربه ای در آن نیست.
این گروه، از عشق به عنوان ضامن زندگی مشترک یاد می کنند و هر پیوندی را که عاری از عشق پیشین باشد، نفی می نمایند. ایشان بر این عقیده اند که آشنایی دو جوان و رفتارهای محبّت آمیزشان، پایداری زندگی آینده آنان را تضمین می کند و آن گاه با شناختی دقیق از یکدیگر پا به عرصه زندگی می گذارند و... .
همه این حرفها یک روی سکّه است و خوب است در اینجا روی دیگر سکّه را هم بنگریم و از حقایق آن با خبر شویم. متأسفانه افرادی که دم از عشق پیش از ازدواج - که معمولاً به صورت خیابانی یا اینترنتی و یا... پدید می آید - می زنند، خود و دیگران را فریب می دهند و یا از حقیقت همیشه تلخی که در ادامه این داستانها به وجود می آید، خبر ندارند؛ حقیقتی که آمار و ارقام از آن خبر می دهد و دفاتر طلاق از چهره آن پرده بر می دارد.
تحقیقات نشان می دهد 95 درصد از ازدواجهای اینترنتی و خیابانی ناموّفق هستند.(2)
به راستی اگر عشقی که ادعا می کنند، ضامن پیوند آنها می باشد، پس چرا بعد از گذشت مدت زمان کوتاهی از زندگی، سر از دادگاه ها و دفترهای طلاق در می آورند؟ چرا آن دو دلداده عاشق این چنین به خون هم تشنه اند؟ مگر آنها یکدیگر را از صمیم قلب دوست نداشتند و تمام وجود یکدیگر را با عشق در نیامیخته بودند؟
بعد از تحقیق و تأمل به این نتیجه می رسیم که شکست در زندگی مشترک، دارای علل فراوانی است که یکی از مهم ترین آنها عشقهای غلط قبل از ازدواج است. ما در این رهگذر به برخی از آثار عشق مجازی قبل از ازدواج اشاره می کنیم:

1. شناخت سطحی :
به طور کلی، عشق یا همان علاقه شدید قلبی، راه تعقل و تفکر را بسته و عیوب معشوق را بر عاشق می پوشاند. عاشق چیزی جز زیباییهای معشوق را نمی بیند؛ حتّی کاستیها و نقایص او را کمال می انگارد. به عبارت دیگر، محبّتی که پشتوانه معرفتی نداشته باشد، باعث می شود انسان کورکورانه در مقابل فرد مورد نظر، تسلیم شود و با تفکر و تعقل در مورد آن تصمیم گیری نکند. از همین رو، وقتی دو جوان از دو جنس مخالف با هم آشنایی پیدا می کنند، به علت شور و هیجان زیادی که دارند، فقط در فکر برقراری ارتباط صمیمی با هم هستند. دختر به این می اندیشد که چگونه محبوبیت خویش را نزد پسر افزایش دهد و پسر در این اندیشه است که چگونه می تواند اوقات بیشتری را با او بگذراند و از همراهی او لذت ببرد.

و به قول حافظ:
فکر بلبل همه آن است که گل شد یارش
گل در اندیشه که چون عشوه کند در کارش

بنابراین، هیچ یک در فکر بررسی دقیق طرف مقابل نیست و سعی می کند او را همان طور که می خواهد، ببیند؛ نه آن طور که هست. در نتیجه، شناخت آن دو، یک شناخت سطحی است که محدوده آن در چشم و ابرو و صورت و قیافه خلاصه می شود و حتی هنگام گفتگو در مورد روحیات هم، به بحث در مورد خصوصیاتی می پردازند که آتش عشق را در میان آنها شعله ور می کند؛ به طوری که هرگز از نقاط تاریک روحیات خویش سخنی به میان نمی آورند تا نکند این محفل عاشقانه بر هم ریزد و اینجاست که آغازی برای یک سرانجام و پایان تلخ شکل می گیرد. عدم شناخت واقعی دو طرف از یکدیگر موجب تشدید روابط عاشقانه می شود و شعله های این عشق، ریشه های عقل و خرد را می سوزاند.(3)
سرانجام با اصرار فراوان و کشمکشهای خانوادگی موفق به ازدواج می شوند؛ ازدواجی که با گذشت هر روز، حرارت عشق آنها را نیز کاهش می دهد و نقطه های مبهم وجودشان که قبلاً در صدد مخفی کردن آنها بودند، برای هم آشکار می شود. از این رو، روند نزولی عشقشان آن قدر ادامه می یابد که آنها را به دشمنانی سرسخت تبدیل می کند و بدین ترتیب، پس از گذشت مدت کمی از زندگی، دعواها، تنشها، پرخاشها و خرده گیریها شروع می شود و دنیای رمانتیک تصوراتشان به معرکه جنگ و جدال تبدیل می گردد و آن گاه چاره ای جز متارکه نمی بینند.

2. وعده های دروغین :
دختر و پسری که قبل از ازدواج رابطه غیر مجاز دارند و به معاشقه می پردازند، معمولاً از جاده اعتدال خارج می شوند و شخصیت خویش را برای هم آن چنان معرفی می کنند که هر یک از دیگری فرشته ای بی نقص در ذهن می پروراند.
همچنین در این دوران هر کدام وعده های دست نیافتنی بسیاری را به دیگری می دهد. به عنوان مثال، پسرها می گویند: "برای لحظه ای نیز تو را تنها نخواهم گذاشت." "تمام زندگی من تو هستی." "لحظه به لحظه به تو عشق خواهم ورزید." و وعده های اقتصادی خود را این گونه بیان می کند: "بهترین منزل را در بهترین نقطه شهر برایت مهیا می کنم." "زیباترین لباسها را برایت فراهم می کنم." و...

این وعده های خیالی افزون بر آنکه اکثراً دروغ است، نشانگر شخصیت نامتعادل می باشد و به قول امیر المؤمنین علیه السلام: "خصلتی زشت تر از دروغ گویی نیست."(4) از این رو، باعثِ به وجود آمدن یک تصور غلط برای طرفین، قبل از ورود به زندگی می گردد و آنها با همین تصورات و توقعات، وارد زندگی مشترک می شوند و هنگامی که در متن زندگی قرار گرفتند، حقایق تلخ و بعضاً غیر قابل تحملّی را می بینند که موجب یکّه خوردنشان می گردد و همین غافل گیری سبب می شود تا اولین برخورد آنها با اتهام به یکدیگر و آگاهی به عدم صداقت طرف مقابل آغاز شود. و این نتیجه همان وعده های پوچ و تهی است که بی حساب به یکدیگر می دادند؛ غافل از آنکه "اَلْکِذْبُ فَسَادُ کُلِّ شَی ءٍ؛ دروغ تباه کننده همه چیز است."(5)

3. عدم اعتماد
یکی از بارزترین آثار عشق مجازی قبل از ازدواج، عدم اعتماد به یکدیگر است. در این پیوندها هیچ یک از دختر و پسر به گذشته یکدیگر اعتماد ندارند و به دیده شک به هم می نگرند. این حالت بیشتر در پسرها دیده می شود. پسران به طور طبیعی به این فکر می افتند که از کجا معلوم، همسرم قبل از من با کس دیگری نیز آشنا نبوده باشد و پس از این نیز طرح دوستی با کسی دیگر نریزد و دامانش به خیانت آلوده نشود. شاید دست دیگران نیز به حریم او راه پیدا کرده است! آیا من اولین و تنها کسی هستم که به محدوده شخصی او قدم می گذارد یا غیر از من پای کس دیگری هم در میان بوده است؟
البته این تصورات خیلی هم بی ربط نیست؛ چرا که اساساً دختری که بتواند با پسری این چنین ارتباط برقرار کند، معنایش این است که جرأت برقراری این گونه ارتباطها را با پسرهای دیگری هم داشته و گرنه هرگز پاسخ مثبت به هیچ جنس مخالفی برای برقراری ارتباط خارج از محدوده دینی نمی داد؛ حتی به همین شخصی که الآن شوهر اوست.
از این رو، کارشناسان به تمام دختران توصیه می کنند از دادن پاسخ مثبت به خواستگاران خیابانی خودداری کنند؛ چرا که در اکثر موارد زندگیهای این افراد با بی اعتمادی مرد به آنها همراه می گردد و عاقبت از هم می پاشد.

باید دختران در انتظار خواستگار مطلوب خویش بمانند؛ زیرا اولاً این انتظار با فطرت دختران که بر پایه حیا استوار است، بیشتر سنخیت دارد و باعث می شود این گوهر با ارزش که برای دختران از بایسته ترین ویژگیها محسوب می شود، محفوظ بماند و ثانیاً انتظار کشیدن و عمری آسوده زیستن بهتر از ارتباط غیر مشروع و شکست غیر قابل جبران در زندگی است. شاید در ابتدا فکر کنید این خواستگار، مرد رویاهای شما نیست؛ ولی مطمئن باشید حتی اگر خودتان نیز اقدام می کردید، نمی توانستید به مرد مورد نظر خویش دست پیدا کنید؛ چون هرگز انسان نمی تواند کسی را پیدا کند که به طور کامل و از همه لحاظ مطابق میل و خواسته اش باشد.
پس بهتر است در این ماجرا طبق سنت دیرینه و مرسوم خویش که ریشه در آیین مذهبی و ملّی مان دارد، عمل کنیم و پس از انجام تحقیقات لازم در خصوص شخصیت خواستگار مورد نظر، به خداوند متعال توکل کنیم.

و اما عشق چه می شود؟
شاید خواننده گرامی بگوید: شما بدون در نظر گرفتن نیازِ انسان به عشق ورزی و محبت، هر چه خواستید گفتید. مگر می شود به جوان بگوییم که عاشق نباش! مگر می شود این موهبت خدادادی را از او سلب کرد! اصلاً یکی از مهم ترین و به یاد ماندنی ترین خاطرات زندگی، مربوط به معاشقه های دوران جوانی است. چگونه از جوانها بخواهیم در صدد ساختن خاطره های شیرین برای آینده شان نباشند!
پاسخ این است که ما هرگز با عشق مخالف نیستیم و هرگز در صدد رد کردن آن نخواهیم بود. چگونه آن را رد کنیم! در حالی که ادبیات و فرهنگ دینی ما پر است از مفاهیم عاشقانه؛ به طوری که از مجموع آنها اهمیّت عشق در زندگی انسان دانسته می شود؛

چنان که حافظ می گوید:
بحریست بحر عشق که هیچش کناره نیست
آنجا جز آنکه سر بسپارند چاره نیست

و نیز می گوید:
در ازل پرتو حسنت زتجلی دم زد
عشق پیدا شد و آتش به همه عالم زد

پس نه ما، بلکه هیچ کس نمی تواند لزوم عشق را در زندگی بشر رد کند. حتی باید گفت: یکی از مهم ترین تفاوتهای آدمی با موجودات دیگر، عاشق شدنِ اوست؛ اما همان طور که گفتیم، عشق واقعی و اصیل، عشقی است که در راه خداوند متعال و برای او تحقق پذیرد؛ حتّی اگر این عشق در مورد خانواده، همسر و فرزندان باشد.

چاره کار:
چرا عده ای خود را محتاج عشق قبل از ازدواج می بینند؟ آیا نیاز به عشق در این مرحله یک نیاز طبیعی است؟
حقیقت آن است که عشقهای آتشین امروزی، محصول دوری از سیستم پیشنهادی اسلام در مورد ازدواج است. اصولاً عمل به پیشنهادات اسلام در زمینه ازدواج، از به وجود آمدن زمینه عشقهایی که دارای آثار سوء است، جلوگیری می کند و دیگر، اشخاص نیازی به عشقهای این چنینی در خود احساس نمی کنند؛ زیرا عشق نتیجه نیاز است و بنابراین، دو نفر به دلیل احتیاج و دوری از یکدیگر، در آتش محبت می سوزند و گرنه وقتی که وصال مهیا می شود، عشق نیز از بین می رود؛ چرا که نیاز بر طرف می شود. به قول افلاطون: "وصال مدفن عشق است."

امروزه دخترها و پسرها تا سالها بعد از بلوغ جنسی، موفق به ازدواج نمی شوند و باید در آتش هجران جنس مخالف بسوزند و فشار وارده از قوای جنسی را تحمل کنند. همین عدم دسترسی و عدم ارضای جنسی در وقت مناسب، به اضافه دیدن جنس مخالف، سبب کشش و جذبه ای می شود که منجر به عشق مجازی می گردد. آنها به خاطر شعله کشیدن نیازهایی که همه وجودشان را فرا گرفته، بدون در نظر گرفتن معیارهای انتخاب، با یک نگاه دل می بازند و آن را پنجره ای به سمت آزادی خود می پندارند.

بنابراین، ازدواج نکردن در زمان نیاز و در نتیجه، دور ماندن دو جنس مخالف برای مدتهای طولانی از یکدیگر، مهم ترین علت ایجاد عشق غلط می باشد و حال آنکه در اسلام برای جلوگیری از ایجاد چنین عشقهای مجازی و در امان ماندن از آسیبهای ناشی از آن، ازدواجِ به هنگام مورد سفارش است.

امام صادق علیه السلام می فرماید: "مِنْ سَعَادَةِ الْمَرْءِ اَنْ لَا تَطْمَثَ اِبْنَتُهُ فِی بَیْتِهِ؛(6) از سعادت مرد آن است که دخترش در خانه او عادت ماهانه نبیند." این بدان معناست که هر چه سریع تر باید در جهت ازدواج فرزند خود اقدام کرد. بنابراین، دختر و پسر قبل از آنکه آینده شان از جانب آثار مخرّب عشقهای زود گذر و خیابانی تهدید شود، در کنار هم قرار می گیرند و از همان ابتدا به آرامش می رسند و این نکته از اهمیت بسزایی برخوردار است؛ چون با وجود ازدواجهای اسلامی، زوج جوان بدون داشتن گذشته ای پر از التهاب و اضطراب، عاری از هر گناه و انحراف، زندگی مشترک خویش را شروع می کنند و جامعه ای که چنین زوجهایی در آن باشد، جامعه ای کم طلاق، پر نشاط و سالم خواهد بود.
با توجه به اینکه هنوز فرهنگ ازدواجهای اسلامی در جامعه ما پیدا نشده است، باید جوانان تمام سعی خود را در جهت کنترل غرایز و مهار کردن علایق خویش بگمارند و بدانند که با این کار علاوه بر تضمین آینده اخلاقی و روانی خویش، از اجر اخروی نیز برخوردار خواهند شد که پاداشی معادل پاداش شهید دارد؛ چه آنکه امام صادق علیه السلام فرمودند: "مَنْ عَشِقَ شَیْئاً وَ کَتَمَ وَ عَفَّ وَ مَاتَ ماتَ شَهِیداً؛(7) هر کس به چیزی عاشق شود و آن را ابراز نکند و عفت به خرج دهد و در همین حال بمیرد، شهید از دنیا رفته است."

به هر حال، کنترل غرایز در چنین شرایطی تنها راه ممکن برای جوانان است؛ خصوصاً دختران که خلقتشان بر اساس محبت شکل گرفته و در صورت ایجاد علاقه، به سختی می توانند از کسی دل بکنند. آنها باید از محیطهایی که امکان ورودشان به عرصه های پر خطر را تقویت می کند، خودداری کنند. به عنوان مثال، یکی از این محیطهای پر خطر، چت در اینترنت است که متأسفانه بعضی از خانواده ها از خود درایتی بروز نمی دهند و دختران جوان خود را در این محیط، آزاد می گذارند که نتیجه آن در برخی مواقع، دوستیهای نافرجام، از بین رفتن آبروی اجتماعی، تهدید آینده و دهها ضایعه دیگر است.

محبت بعد از ازدواج :
نیاز انسان به محبّت ورزی نسبت به جنس مخالف غیر قابل انکار است و هیچ زمانی برای انتظار این محبّت بهتر از زمان بعد از ازدواج نیست؛ آن زمان که دو جوان به عقد هم در می آیند و قرار است عمری با هم زندگی کنند.
ازدواج میعادگاهی است که دو انسان را با دو سلیقه و دیدگاه مختلف در کنار یکدیگر جمع می کند و قرار بر این است که این پیمان تا پایان عمر باقی بماند؛ اما مگر می توان بدون هیچ گونه جنجال و برخوردی در عین صلح و صفا با هم زندگی کرد! حتی اگر آن دو خیلی به هم شبیه باشند، باز هم در صحنه هایی از زندگی با تناقص و اختلاف رأی مواجه می شوند.
تنها عاملی که باعث می شود آن دو بتوانند به زندگی خویش ادامه دهند، وجود محبّت و علاقه وافر است. به راستی آیا شما اکسیری کارسازتر از محبّت می شناسید که بتواند دو نفر را با سلایق متفاوت در کنار هم جمع کند؟ آیا چیزی جز صمیمیت می تواند آنها را بر نادیده گرفتن عیوب و نقایص یکدیگر موفق کند؟

علاوه بر این، محبّتی که در آن زمان ایجاد می شود، صادقانه و از صمیم قلب خواهد بود؛ به خلاف دوستیهای کاذب که پر از اضطراب و تقبیحات اجتماعی است. زوجین در سایه محبّتهای بعد از ازدواج می توانید کمبودهای عاطفی و نیازهای احساسی خویش را به طور کامل جبران کنند.

بنابراین، جوانان می توانند با کمی صبر و تحمل و اندکی سعی و تلاش به همراه اهتمام والدین برای ازدواج به موقع آنان، خود را از گرداب دوستیهای قبل از ازدواج برهانند و محبّت سرشار خویش را برای بعد از آن ذخیره کنند تا با این کار برای همیشه طعم شیرین محبّت ورزی را در زندگی بچشند.



  • پاورقــــــــــــــــــــی


1) امام رضاعلیه السلام فرمود: "اَلْحُبُّ دَاعِی الْمَکَارِهِ؛ عشق و محبت مایه گرفتاری است." (میزان الحکمة، محمدی ری شهری، انتشارات دارالحدیث، اول، 1375 ش، ج 1، ص 498.
2) افق حوزه، ش 27، 9/4/82، ص 6؛ به نقل از کتاب آمارها پرده بر می دارند، اصغر جدایی، ص 112.
3) این برداشتی است از کلام امیر عارفان حضرت علی علیه السلام که می فرماید: "مَنْ عَشِقَ شَیْئاً اَعْشَی بَصَرَهُ وَ اَمْرَضَ قَلْبَهُ؛ هر کس به چیزی عشق بورزد، دیده بصیرتش را کور می کند و قلبش را مریض می گرداند." (نهج البلاغه، محمد دشتی، انتشارات مشرقین، ششم، خطبه 109).
4) لَا شِیمَةَ اَقْبَحَ مِنَ الْکِذْبِ." (میزان الحکمة، ج 3، ص 2677، ح 17398.)
5) عیون الحکم و المواعظ، ص 43.
6) حدائق الناضرة، محقق بحرانی، مؤسسه نشر اسلامی، جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، 1377 ش، ج 23، ص 154.
7) مغنی المحتاج، محمد بن الشربینی الخطیب، بیروت، انتشارات مصطفی البابی الحلبی، 1376 ق، ج 1، ص 350.


منبع:

مجله مبلغان ش 97

بهترین چیــــــــــــــز براى زنها...!

چهارشنبه, ۱۳ اسفند ۱۳۹۳، ۰۷:۴۷ ب.ظ
حضرت على علیه السلام مى فرماید:
در محضر رسول خدا صلى الله علیه و آله بودیم ، فرمود:
به من بگویید بهترین چیز براى یک زن چیست؟!
ما همگى از پاسخ عاجز ماندیم.
سپس از خدمت حضرت بیرون آمدیم و من به خانه برگشتم ، قضیه را به فاطمه(س) اطلاع دادم .
زهراى مرضیه اظهار داشت :
بهترین چیز براى یک زن آن است که: (نه او مردهاى نامحرم را ببیند و نه مردهاى نامحرم او را!)
آنگاه خدمت پیامبر اسلام برگشتم و پاسخ فاطمه را به حضرت رساندم.
پیغمبر صلى الله علیه و آله از شنیدن جواب به قدرى خوشحال شد که فرمود: ان فاطمه بضعه منى (حقا فاطمه پاره تن من و جزء وجود من است.)

منبع:
داستانهاى بحارالانوار
 محمود ناصرى
(با تصرف)

زن نمیخواى؟!!

دوشنبه, ۴ اسفند ۱۳۹۳، ۰۸:۲۷ ب.ظ

مقدمه

در این مقاله مباحثی چون: تشویق به ازدواج، آثار آن، تسهیل در ازدواج و ویژگیهای زوجین را به صورت مختصر و با عنایت به برخی از آیات و روایات مورد بررسی قرار می‌دهیم. امید است با مطالعه این نوشته، انگیزه ما برای احیاء و ترویج ازدواجهای آسان، پربار، سالم و سازنده تقویت گردد.


تشویق خدا و رسول

قرآن کریم می‌فرماید: «وَأنْکِحُوا الاَْیامی مِنْکُم وَالصّالِحینَ مِنْ عِبادِکُم وَاِمائِکُم اِنْ یکُونُوا فُقراءَ یغْنِهِمُ اللّه ُ مِنْ فِضْلِهِ وَاللّه ُ واسِعٌ عَلیمٌ» (14) - سوره مبارکه نور -

«جوانان عزب خود و غلامان و کنیزان شایسته تان را همسر دهید. اگر تنگدست باشند، خداوند از فضل خود توانگرشان کند که او وسعت بخش و داناست

مرد و زن با توجه به نیازهای روحی، عاطفی، جسمی و جنسی‌ای که دارند، مکمل یکدیگرند و برای داشتن زندگی گوارا و سعادتمند، جفت شدن و در کنار یکدیگر قرار گرفتنِ این دو، اجتناب ناپذیر است.

تنها شیوه‌ای که هر یک از زن و مرد می‌توانند با آن دیگری را به بهترین وجه، تکمیل کنند و به خواسته‌های روحی و روانی همدیگر پاسخ مناسب بدهند، ازدواج است. از اینرو، در نزد خداوند بهترین و محبوب‌ترین بنیان و سازه که دربردارنده شرط اساسی سعادت بشر است، همین ازدواج می‌باشد.

رسول اکرم صلی الله علیه و آله در این باره می‌فرماید: «ما بُنِی فِی الاِْسْلامِ بِناءٌ اَحَبَّ اِلَی اللّه ِ عَزَّوَجَلَّ، وَاَعَزَّ مِنَ التَّزْویجِ؛ (2) در اسلام هیچ بنایی ساخته نشده که نزد خدای عزوجل محبوب‌تر و ارجمندتر از ازدواج باشد

ازدواج در جوانی

پیامبر مکرم اسلام صلی الله علیه و آله در مورد ازدواج در ایام جوانی چنین فرموده است: «اَیمَا شابٌ تَزَوَّجَ فِی حِداثَةِ سِنِّهِ عَجَّ شَیطانُهُ: یا وَیلَه! عَصِمَ مِنّی دِینَهُ؛ (3) هرگاه شخصی در سنین جوانی ازدواج کند، شیطانِ او فریاد می‌زند: وای بر من! دینش را از گزند من حفظ کرد

دستورات دین اسلام متناسب با خواسته‌های فطری انسان می‌باشد و از طرفی ازدواج همان طور که گفته شد، بسیاری از نیازهای درونی انسان را جوابگوست. بنابراین، کسی که همسر اختیار می‌کند، در واقع زمینه مساعدی برای پذیرش دستورات مناسب با فطرت را فراهم کرده است و به مراتب راحت‌تر می‌تواند طبق اوامر دینی عمل کرده و با فرامین الهی خود را وفق دهد. این مطلب در مورد کسانی که تازه به سنّ جوانی وارد شده اند، بیشتر صدق می‌کند؛ زیرا یک جوان در اوج هیجانات و احساسات قرار دارد و همین مسئله به شدت او را به خود مشغول می‌کند و تا این حالت تعدیل نشود و تسکین نیابد، کمتر به امور دینی توجه نشان می‌دهد. ازدواج در این سن برای او بسیار مهم و کارگشا خواهد بود؛ چرا که سبب می‌شود احساسات و عواطف او متعادل شده و ندای فطری‌اش را که هماهنگ با فرامین الهی است، به راحتی بشنود و با آسایش خاطر به او پاسخ مناسب بدهد و بدین ترتیب، دین و ایمان خود را از گزند شیطان حفظ کند.

خوش‌بینی در امر ازدواج

امام صادق علیه السلام در خصوص داشتن امید به فضل الهی در امر ازدواج می‌فرماید: «مَنْ تَرَکَ التَّزْویجَ مَخافَةَ الْفَقْرِ فَقَدْ اَساءَ الظَّنَّ بِاللّه ِ عَزَّوَجَلَّ. اِنِّ اللّه َ عَزَّوَجَلَّ (4) یقُولُ: «اِنْ یکُونُوا فُقَراءَ یغْنِهُمُ اللّه ُ مِنْ فَضْلِهِ»؛

هر که از ترس تهیدستی ازدواج نکند، به خدای متعال گمان بد برده است. خداوند عزوجل می‌فرماید: «اگر تهیدست باشند خداوند از فضل خود توانگرشان می‌سازد.»

خداوند تبارک و تعالی وعده داده است که اگر کسی ازدواج کرد و فقیر بود، او را بی نیاز می‌کند. از آنجایی که وعده خداوند حق است، تنها، کسی از ترس فقر و نادار شدن ازدواج نمی‌کند که به وعده‌های پروردگار بدبین و بدگمان است. البته وعده خداوند وقتی محقق می‌شود که انسان برای کسب و کار و به دست آوردن روزی تلاش کند و معمولاً به طور طبیعی یک جوان پس از ازدواج، مسئولیت بیشتری در قبال خود و همسرش احساس می‌کند و همین سبب می‌شود تا بر کار و تلاش خود بیفزاید.

رسول اکرم صلی الله علیه و آله فرمود: «مَنْ تَرَکَ التَّزْویجَ مَخافَةَ الْعَیلَة فَلَیسَ مِنّا؛ (5) هر که از ترس تنگدستی ازدواج نکند، از ما نیست.»

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و ائمه اطهار علیهم السلام، نهایت خوش بینی و حُسن ظنّ را به وعده‌های الهی داشته اند. بنابراین، کسانی که خود را مسلمان و پیرو آن بزرگواران می‌دانند، لازم است حسّ خوش بینی به آیات و کلمات باری تعالی و امید به فضل و عنایت حق را در خود تقویت نمایند و اگر کسی با وجود وعده خداوند متعال، باز از ترس تنگدستی، ازدواج را ترک کند، طبق فرمایش رسول مکرم اسلام صلی الله علیه و آله بر صراط مستقیم ایشان گام ننهاده است و در شمار پیروان آن بزرگواران نیست.

آثار ازدواج

1. حفظ دین

پیامبر ختمی مرتبت صلی الله علیه و آله یکی از آثار ازدواج را چنین برمی شمارد: «مَنْ تَزَوَّجَ فَقَدْ اَحْرَزَ شَطْرَ دینِهِ فَلْیتَّقِ اللّه َ فی شَطْرِ الثّانی؛ (6) کسی که ازدواج می‌کند، نیمی از دینش را حفظ کرده است. پس برای احراز نیم دیگر باید تقوای الهی را پیشه کند.»

کسی که ازدواج می‌کند، راحت‌تر می‌تواند غرایز جنسی خود را کنترل کند و این عاملی را که قادر است مانع انجام فرایض و موجب اشتغال فکری و روانی او گردد، از سر راه بردارد. در عین حال، باید به این نکته توجه داشت که ازدواج یک علت تامّه برای دینداری نیست؛ بلکه زمینه مناسبی برای حفظ و استمرار دینداری است و یک جوان می‌تواند با استفاده از شرایط مساعدی که در اثر ازدواج برایش فراهم آمده، تلاش کند تا دین خود را حفظ و کامل کند.

2. یاری خداوند

رسول خدا صلی الله علیه و آله می‌فرماید: «حَقٌّ عَلَی اللّه ِ عَوْنُ مَنْ نَکَحَ اِلْتِماسَ الْعِفافِ عَمّا حَرَّمَ اللّه ُ؛ (7) هر که به منظور پاک نگه داشتن خود از آنچه خداوند حرام کرده است ازدواج کند، بر خداست که او را کمک کند.»

کسی که نیازهای جنسی خود را از طریق حلال که همانا ازدواج است برآورده کند و این سبب شود تا در این خصوص، مرتکب حرام نشود، خدای تعالی بر خود لازم دانسته که او را یاری کند؛ ولی این تضمین الهی شامل کسی که پس از ازدواج هم درصدد انجام اعمال نامشروع است و یا به انگیزه‌های غیرالهی مانند: رسیدن به مال و منالِ طرف مقابل و یا فخرفروشی و مباهات ازدواج می‌کند، نمی‌شود.

3. ایجاد مودّت و محبّت

خداوند متعال در بیان آثار سازنده پیوند زناشویی می‌فرماید: «وَمِنْ آیاتِهِ اَنْ خَلَقَ لَکُمْ مِنْ اَنْفُسِکُمْ اَزْواجا لِتَسْکُنُوا اِلَیها وَجَعَلَ بَینَکُمْ مَوَدَّةً وَرَحْمَةً اِنَّ فی ذلِکَ لاَآیاتٍ لِقَوْمٍ یتَفَکَّروُنَ»؛ (8)

«از نشانه‌های او این است که برای شما از خودتان جفتهایی آفریده، تا به سوی آنها آرام گیرید و میانتان دوستی و مهربانی نهاد. همانا در اینها نشانه‌هایی است برای مردمی که می‌اندیشند

پس از گذشت مدت کوتاهی از ازدواج، چنان علقه و وابستگی بین زن و شوهر به وجود می‌آید که در بیشتر موارد، هر یک از آنان، همسرش را بر خود مقدم می‌دارد و حاضر است خود متحمل رنج و آسیب شود؛ ولی همسرش از رنج و زحمت در امان باشد. از اینرو، استعدادهای درونی زوجین در خصوص دوستی و محبت نمودن به یکدیگر کاملاً شکوفا شده و روز به روز رشد می‌کند؛ مرد با بیان مطالبی که در طول روزمایه نگرانی او شده و یا درد دل با همسرش، آرامش پیدا می‌کند و با شنیدن درد دلهای طرف مقابل، سعه صدر می‌یابد و این چنین، اگر هر دو سعی در حذف امور اختلاف انگیز و جزئی نمایند و گذشت را پیشه کنند، به مرور بر این حس دوستی و محبّت افزوده می‌شود و اساس و پایه بنای خانواده محکم می‌گردد.

4. فزونی روزی و نیکویی اخلاق

رسول اکرم صلی الله علیه و آله در بیان یکی دیگر از فواید ازدواج می‌فرماید: «زَوِّجُوا اَیاماکُم، فاِنَّ اللّه َ یحْسِنُ لَهُمْ فی اَخْلاقِهِم وَیوَسِّعُ لَهُمْ فِی اَرْزاقِهِم وَیزیدُهُم فِی مُرُوّاتِهم؛ (9)

جوانهایتان را زن دهید؛ زیرا با این کار خداوند اخلاق آنها را نیکو می‌گرداند و روزیهایشان را زیاد می‌کند و بر جوانمردیهای آنان می‌افزاید.»

شخص متأهل احساس مسئولیت بیشتری کرده و بر فعالیتش می‌افزاید. به همین جهت، رزق و روزی بیشتری عایدش می‌شود. همچنین با ارضای مشروع غرایز جنسی به نوعی خود را تخلیه می‌کند و در اثر آن، آرامش و خلق و خوی نیک می‌یابد. همه این مواهب و آثار را خداوند متعال در امر ازدواج قرار داده است و خودداری از ازدواج و یا غفلت از آن به دلایل واهی، انسان را از دست یابی به این نعمات و برکات محروم می‌کند. بسیاری از جوانان، به بهانه اینکه شرایط ازدواج بسیار سخت شده است، در سنین جوانی مبادرت به این کار نمی‌کنند. به همین دلیل، سنّ ازدواج بالا رفته و اگر این روند پیش برود، به جایی می‌رسد که عده‌ای، به طور کلی از ازدواج صرف نظر می‌کنند و سیر تخلفات و ارتکاب محرمات روز به روز فزونی می‌یابد.

تسهیل در ازدواج

1. پاداش مساعدت در امر ازدواج

رسول اکرم صلی الله علیه و آله فرمود: «مَنْ زَوَّجَ اَخاهُ الْمُؤْمِنَ اِمْرَأَةً یأْنَسُ بِها وَتَشُدُّ عَضُدَهُ وَیسْتَریحُ اِلَیها، زَوَّجَهُ اللّه ُ مِنَ الْحُورِ الْعِین وَآنَسَهُ بِمَنْ اَحَبَّهُ مِنَ الصِّدّیقینَ مِنْ اَهْلِ بَیتِهِ وَاِخوانِهِ وَآنَسَهُمْ بِه؛ (10) هر که برادر مؤمن خود را زن دهد تا با او انس گیرد و به وسیله او بازویش محکم شود و به سوی او آسایش یابد، خداوند او را از حورالعین بهشت زن دهد و با هر یک از صدیقان خانواده و برادرانش که دوست داشته باشد، همدمش کند و آنان را با وی انس و الفت دهد

حضرت صادق علیه السلام نیز در این باره می‌فرماید: «مَنْ زَوَّجَ اَعْزَبا کانَ مِمَّنْ ینْظُرُ اللّه ُ عَزَّوَجَلَّ اِلَیه یومَ الْقِیامَةِ؛ (11) هر که عَزَبی را زن دهد، از جمله کسانی است که خداوند عزّوجل در روز قیامت به او نظر می‌افکند.»

هر کس تسهیلاتی را برای ازدواج برادر مؤمنش فراهم آورد؛ مثلاً دختر خود را به آسانی و بدون سختگیری به ازدواج جوانی در بیاورد و یا اگر وسعش می‌رسد، در جهت فراهم شدن مقدمات ازدواج پسر و دختری از بذل مال دریغ نکند و بالاخره هر کاری که از دستش برمی آید، انجام دهد تا یک ازدواج سالم صورت گیرد، چنین کسی اجر و پاداش این احادیث شریفه شامل حالش می‌شود و از رحمت الهی برخوردار خواهد بود.

2. گناه سخت گیری

رسول اکرم صلی الله علیه و آله می‌فرماید: «مَنْ بَلَغَ وَلَدُهُ النِّکاحَ وَعِنْدَهُ ماینْکَحُهُ، فَلَمْ ینْکَحْهُ ثُمَّ اَحْدَثَ حَدَثا فَالاِثْمُ عَلَیه؛ (12) هر کس فرزندش به حدّ ازدواج برسد و او هم بتواند زمینه ازدواجش را فراهم کند؛ ولی او را زن ندهد و فرزندش گرفتار گناه گردد، گناه فرزند بر عهده اوست

گاهی پدر با آنکه می‌تواند برای پسرش همسر اختیار کند، بهانه می‌آورد که او هنوز خیلی جوان است و یا باید ادامه تحصیلات بدهد و یا تا وقتی که از نظر مالی به جایی نرسیده و نتوانسته روی پای خود بایستد، خبری از ازدواج نیست. و یا پدر دختر می‌گوید که دخترم کم سنّ و سال و کم تجربه است یا فعلاً باید در خانه بماند و کمک مادرش باشد یا باید تحصیلاتش را ادامه دهد و یا تا وقتی شوهرِ متمکن و متمول برایش نیامده و خواستگارش دارای شغل و تحصیلات عالی نباشد، نباید شوهر کند. چنین والدینی که با بهانه‌هایی از این قبیل، در تزویج پسر یا دخترشان کاهلی و تعلّل می‌نمایند، مشمول این حدیث می‌شوند و هر گناهی که این پسر یا دختر به دلیل ازدواج نکردن مرتکب شوند، در آن شرکت دارند.

3. وساطت در ازدواج

امام علی علیه السلام در فضیلت وساطت برای شکل گیری ازدواج می‌فرماید: «اَفْضَلُ الشَّفاعَةِ اَنْ یشْفَعَ بَینَ اثْنَینِ فِی نِکاحٍ حَتّی تَجْمَعَ شَمْلَهُما؛ (13) بهترین وساطت این است که [انسان] میان دو نفر در امر ازدواج وساطت کند تا سر و سامان بگیرند

اگر شخصی متمول است به وسیله مالش، و اگر کسی زبانش نرم است، به کمک گفتار شیرین و بیانش، و اگر کسی صاحب نفوذ و وجهه در بین مردم است، با اعتبار و نفوذش لازم است که در این امر خیر وساطت کند که بهترین شفاعت و واسطه گری است؛ چون نتیجه آن حفظ دین جوانان و صیانت یافتن آنها از گناه می‌باشد.

4. خواستگاری آسان

رسول خدا صلی الله علیه و آله در این باره می‌فرماید: «اِنَّ مِنْ یمْنِ الْمَرْأَةِ تَیسِیرَ خِطْبَتِها وَتَیسِیرَ صِداقِها و...؛ (14) از میمنت [و خجستگی] زن این است که راحت خواستگاری شود و کابینش (مهریه اش) سبک باشد....»

خواستگاری آسان و راحت یعنی اینکه مسائلی مانند: پرداخت شیربها، مهریه‌های سنگین، خرید سنگین، هزینه‌های چشم و هم چشمی، برگزاری مراسم پرخرج، قرار دادن شرایط دشوار و اموری از این دست مطرح نشود تا یک زن با میمنت و مبارکی وارد منزل همسرش شود و زندگی توأم با محبت و آسایش فکری و روحی را آغاز نمایند.

مهریه

1. بهترین مهریه

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله بهترین مهریه‌ها را چنین معرفی می‌کند: «خَیرُ الصِّداقِ اَیسَرُهُ؛ (15) بهترین مهریه، سبک‌ترین آن است

2. مهریه زیاد

امام صادق علیه السلام در این مورد می‌فرماید: «اَمّا شُؤْمُ الْمَرْأَةِ فَکَثْرَةُ مَهْرِها وَعُقُوقُ زَوْجِها؛ (16) شومی [و ناخجستگی [زن، زیاد بودن مهریه او و نافرمانی از شوهرش می‌باشد.»

رسول خدا صلی الله علیه و آله نیز در خصوص آثار سوء مهریه زیاد می‌فرماید: «تَیاسَرُوا فِی الصِّداقِ، فاِنَّ الرَّجُلَ لَیعْطِی الْمَرأَةَ حَتّی یبْقی ذلِکَ فِی نَفْسِهِ عَلَیها حَسیکَةً؛ (17)

در مورد مهریه آسان بگیرید؛ زیرا مرد مهریه [سنگین] زن را می‌دهد؛ امّا در دلش نسبت به او کینه و دشمنی به وجود می‌آید

بعضی از خانواده‌ها به خیال خودشان برای اینکه پایه‌های زندگی را برای دخترشان محکم کنند و داماد، هوس نکند دختر را طلاق دهد، سعی می‌کنند تا می‌توانند مهریه را دست بالا بگیرند. در حالی که ناخواسته با همین عملِ خود به نحوی بنیان زندگی فرزندشان را متزلزل می‌کنند؛ زیرا آن امری که سبب استحکام و استقرار کانون خانواده می‌شود، مهریه سنگین نیست؛ بلکه وجود صفا و محبت و دوستی بین زوجین است. همان طور که در این حدیث شریف خواندیم که مهریه زیاد در دل مرد ایجاد کینه و دشمنی می‌کند و همین امر، سبب از بین رفتن محبت و تزلزل زندگی آنان می‌گردد.

از کج فهمیهای دیگری که برخی در حق این سنّت اسلامی روا می‌دارند آن است که گاهی مهریه زیاد را برای چشم و هم چشمی و یا اینکه در بین خانواده ما چنین مرسوم است، مطرح می‌کنند. بدیهی است که این گونه آداب و رسوم نیز برخلاف فلسفه ازدواج است.

از اثرات سوء دیگر مهریه سنگین این است که مجلس خواستگاری به مجلس چانه زدن برای بالا یا پایین آوردن مهریه، مبدل می‌شود که این عمل در شأن یک دختر نیست و ارج و ارزشش ضایع می‌شود؛ زیرا در این حالت، با زن به صورت یک کالا برخورد می‌شود و این درست برخلاف تصور آن خانواده‌ای است که می‌پندارد با سنگین گرفتن مهریه، ارزش و اعتبار دخترش را بالا برده و او را در بین دیگران سربلند کرده است.

باید توجه داشت که وقتی در مورد مهریه که سنتی الهی می‌باشد، این قدر سفارش به سبکی و آسانی شده است، به طریق اولی باید در سنّتهای عرفی و اجتماعی خود مانند: برگزاری مجالس یا خرید طلا و البسه سبک گرفته و این امور را دشوار نگیریم تا بتوانیم در رسیدن به هدف ازدواجِ آسان و گرایش جوان به ازدواج، موفق باشیم.

ویژگیهای داماد

1. تدین و امانتداری

رسول اکرم صلی الله علیه و آله فرمود: «اِذا جاءَکُم مَنْ تَرْضَوْنَ دینَهُ وَامانَتَهُ یخْطُبُ (اِلَیکُم) فَزَوِّجُوهُ، اِنْ لاتَفْعَلُوهُ تَکُنْ فِتْنَةٌ فِی الاَْرْضِ وفسادٌ کبیرٌ؛ (18)

هرگاه کسی [به خواستگاری] نزد شما آمد و دینداری و امانتداری او را پسندیدید، به او زن دهید. اگر چنین نکنید، در روی زمین تبهکاری و فساد بسیار پدید خواهد آمد

2. اخلاق نیک

امام رضا علیه السلام در خصوص ویژگی داماد خوب می‌فرماید: «اِنْ خَطَبَ اِلَیکَ رَجُلٌ رَضیتَ دینَهُ وخُلُقَهُ فَزَوِّجْهُ وَلایمْنَعْکَ فَقْرُهُ وفاقَتُهُ، قالَ اللّه َ تَعالی: «اِنْ یکُونُوا فُقَراءَ یغْنِهِمُ اللّه ُ مِنْ فَضْلِهِ...» ؛ (19)

اگر مردی نزد تو به خواستگاری آمد و دین و اخلاق او را پسندیدی، به وی زن بده و فقر و ناداریش مانع تو [از این کار] نشود. خدای متعال فرموده است: «اگر تهیدست باشند، خداوند از فضل [و کرم] خود آنان را توانگر کند.»

داشتن ثروت و دارایی شرط اساسی و لازم برای خواستگاری نیست. مرد هر چند فقیر باشد، تدینش به او اجازه نمی‌دهد که تنبل و غیرفعّال باشد. از اینرو، برای کسب روزی فعالیت و تلاش می‌کند و از طرف دیگر، خداوند تبارک و تعالی هم وعده داده است که آنها را با فضل خودش غنی و بی نیاز کند.

آنچه که برای یک زندگی سالم و باصفا، لازم و حتمی می‌باشد، تدین و اخلاق نیکوست. دیانت و اخلاق پسندیده است که سبب پایداری کانون گرم خانواده می‌شود و همین دینداری و تخلّق به اخلاق نیک است که موجب می‌گردد مرد نسبت به همسرش با گذشت، انصاف، عدالت و مروّت رفتار کند. و همین تعهد دینی و تقید اخلاقی است که وجودش در خانواده منشاء پرورش فرزندانی متدین، با اخلاق، پاک و مفید برای خود و جامعه و همچنین مایه عزّت و سربلندی برای خانواده می‌شود.

3. تقوای الهی

امام حسن علیه السلام به مردی که با ایشان درباره ازدواج دختر خود مشورت کرد، فرمود: «زَوِّجْها مِنْ رَجُلٍ تَقِّی، فاِنَّهُ اِنْ اَحَبَّها اَکْرَمها واِنْ اَبْغَضَها لَمْ یظْلِمْها؛ (20) او را به مردی باتقوا شوهر ده؛ زیرا اگر دختر تو را دوست داشته باشد، گرامی‌اش می‌دارد و اگر دوستش نداشته باشد، به وی ستم نمی‌کند

مرد باتقوا براساس صفای درونی خویش، دوست داشتنش از صمیم قلب است و همسرش را صرفا به خاطر جمالش یا مالش و یا انگیزه‌های ظاهری و مادی دوست نمی‌دارد. از اینرو، او را به واقع گرامی می‌دارد و احیانا اگر همسرش، فاقد کمالات انسانی و یا اخلاق الهی باشد و گاهی بنای اذیت و آزار را بگذارد و کاری کند که خود را از چشم شوهر بیندازد، مردِ باتقوا که به نور ایمان آراسته است، درصدد تلافی، آزار و ستم به وی برنمی آید. پس در هر حال، بهترین مردی که می‌توان با آسودگی خاطر، به او زن داد، مرد باتقواست.

ویژگیهای عروس

1. تدین

رسول اکرم صلی الله علیه و آله در بیان ویژگیهای زن و برترین معیار در انتخاب همسر می‌فرماید: «تُنْکَحُ الْمَرْأَةُ عَلی اَرْبَعِ خِلالٍ: عَلی مالِها، وَعَلَی دینِها، وَعَلی جَمالِها، وَعَلی حَسَبِها وَنَسَبِها، فَعَلَیکَ بِذاتِ الدّینِ؛ (21)

با زن به خاطر چهار چیز ازدواج می‌شود: مال و ثروتش، دینداریش، زیبایی‌اش و اصل و نسب و خانواده اش. پس بر توست که با زن متدین ازدواج کنی

داماد برای برگزیدن همسر مناسب باید ملاک تدین را در زن لحاظ کند؛ زیرا آن چیزی که مایه گرمی و نشاط زندگی و الفت میان زوجین است، دوست داشتن از صمیم قلب، بدون در نظر گرفتن انگیزه‌های مادی و ظاهری است.

بر این اساس، اگر زن را به خاطر مال و ثروتش برگزیند، به محض اینکه زن متوجه شود مَرد با این انگیزه با او ازدواج کرده است، صفا و گرمی و الفتی که بین این دو باید باشد دچار مشکل شده، گاهی قلبِ زن مملو از کینه و کدورت نسبت به همسرش می‌شود و بدین سان، هر طور شده به او اجازه رسیدن به اهداف مالی‌اش را نمی‌دهد و زندگی مشترکشان یا قطع می‌شود و یا در صورت تداوم، بسیار بی روح، سرد و نفرت آمیز خواهد بود.

اگر زن را فقط به لحاظ زیبایی‌اش برگزیند، پس از مدتی دیدار یک چهره زیبا برایش عادی و کم جاذبه می‌شود و چنانچه این زنِ زیبا فاقد تدین و اخلاق نیکو و یا احیانا دارای رذایل اخلاقی باشد، همین چهره زیبا برای مرد مایه دردسر می‌شود؛ زیرا پیوسته نظر مردان نامحرم را به خود جلب می‌کند و غیر از رنج و آزار برای شوهرش چیزی به ارمغان نمی‌آورد و به تدریج به جایی می‌رسد که نه تنها زیبایی او برایش لذت بخش نیست؛ بلکه ملالت آور است و این جاست که دیگر انگیزه‌ای برای ادامه زندگی، در خود نمی‌بیند.

و اگر زن را تنها برای اصل و نسبش انتخاب کند، چنانچه منظور از اصل و نسب و خانواده، اصالت و بزرگواری و تشخص آنها باشد، در صورتی مطلوب است که این اصالت و سلسله نیکو ادامه یابد و این دختر هم بهره‌ای از آن برده و توأم با آن، دیندار باشد. و گرنه اگر نصیبی از آن تشخّص و بزرگ منشی نبرده باشد، هیچ ارزشی ندارد.

بنابراین، اگر منظور از اصل و نسب، صرفا برخورداری از سلسله خانوادگی معروف و سرشناس از حیث امور دنیوی و ظاهری باشد، در این صورت از آنجایی که زن متدین نیست، کمترین مفسده و مشکلی که برای مرد به وجود می‌آورد این است که گاه و بی گاه، اجداد و سلسله خود را به رُخ مرد کشیده و او را در مواقع و مواضع مختلف تحقیر می‌کند و به خاطر نداشتن روحیه تواضع و فروتنی نمی‌تواند کانون خانواده را گرم نگه دارد و به هر حال، معروفیت و مشهوریت خانواده زن به رونق زندگی مشترک، کمکی نخواهد کرد؛ بلکه در بسیاری از اوقات مانع بزرگی برای ایجاد دوستی و الفت بین زوجین خواهد شد.

و امّا اگر جوان، همسرش را براساس تدین و اخلاقش برگزیند، از آنجایی که این زن، زیبایی باطنی و درونی دارد، هر روز که از زندگی مشترک آنها سپری می‌شود، نه تنها این جاذبه و زیبایی برای مرد عادی و خسته کننده نمی‌شود؛ بلکه روز به روز بیشتر شیفته اخلاق او شده و به تدریج علاقه و وابستگی‌اش به او افزون می‌گردد؛ چرا که این جذّابیت باطنی، ویژگی و خاصیتی است که خداوند متعال در انسان دیندار و صاحب اخلاق نیکو قرار داده است. در بسیاری از موارد، یک زنِ دیندار و متخلق به اخلاق شایسته، چنان مرد را به خود علاقه مند می‌کند که حتی اگر بهره‌ای از زیبایی ظاهری و یا اصل و نسب و یا مال و منال هم نداشته باشد، مرد همچنان او را از صمیم قلب دوست می‌دارد و از هر نوع فداکاری و از خودگذشتگی نسبت به او دریغ نمی‌ورزد. بدیهی است که این نوع زندگی مشترک، چقدر برای زوجین، مستحکم و شیرین است و در این محیط سرشار از صمیمیت و معنویت فرزندان صالح و مفیدی پرورش خواهند یافت.

2. شایستگی

پیامبر ختمی مرتبت صلی الله علیه و آله می‌فرماید: «خَیرُ مَتاعِ الدُّنْیا اَلْمَرْأَةُ الصّالِحَةُ؛ (22) بهترین متاع [و بهره] دنیا، زن صالح است.»

همچنین آن حضرت صلی الله علیه و آله فرمود: «مِنْ سَعادَةِ الْمَرْءِ اَلزَّوْجَةُ الصّالِحَةُ؛ (23) از خوشبختی مرد، داشتن همسر شایسته است

امام صادق علیه السلام می‌فرماید: «... خِصالٌ مَنْ فَقَدَ واحِدَةً مِنْهُنَّ لَمْ یزَلْ ناقِصُ الْعَیشِ، زایلُ الْقَلْبِ، مَشْغُولُ الْقَلْبِ. فَاَوَّلُها صِحَّةُ الْبَدَنِ وَالثّانِیةُ اَلاَْمْنُ وَالثّالِثَةُ اَلسِّعَةُ فِی الرِّزْقِ وَالرّابِعَةُ اَلاَْنیسُ الْمُوافِقُ. قُلْتُ: ومَا الاَْنیسُ الْمُوافِقُ؟ قالَ: اَلزَّوْجَةُ الصّالِحَةُ وَالْوَلَدُ الصّالِحُ والْجَلیسُ الصّالِحُ؛ (24)

چند چیز است که هر کس یکی از آنها را نداشته باشد، زندگی‌اش ناقص و دلش نابود و قلبش مشغول است: سلامتی، امنیت، گشایش در روزی و انیس موافق.

[راوی می‌گوید:] عرض کردم: منظور از انیس موافق چیست؟ فرمود: همسر صالح، فرزند صالح و همنشین صالح.»

همسر صالح، خود را با شرایط مختلفِ زندگی مشترک وفق می‌دهد؛ زمانی که وضعیت مرد از نظر مالی مساعد است، با اسراف و ریخت و پاش، آتش به مال او نمی‌زند و هنگامی که مرد در کمبود مالی قرار دارد، او را جهت تأمین خواسته هایش تحت فشار قرار نمی‌دهد و هرگز زبان به گله، شکایت، طعنه و تحقیر مرد نمی‌گشاید؛ بلکه با قناعت و صبوری در تمامی فراز و نشیبهای زندگی همراه او و مایه دلگرمی‌اش خواهد بود؛ هنگامی که مرد خوشحال و مسرور است، او را همراهی و هم نوایی کرده و عیش و خوشی مشروع او را به هم نمی‌زند و هرگاه مرد عصبانی و ناراحت است، در مدارا با او و تسکین آلام و فرو نشاندن خشمش سعی بلیغ می‌نماید؛ درد دلهای مرد را گوش می‌کند و رازها و اسرار او و خانواده‌اش را حفظ می‌نماید؛ در قبال پیمان زناشویی، تعهد بسیار محکم و قوی دارد و در پرورش فرزندانِ صالح و مفید کوشاست و احترام مرد را در خانواده و نزد دیگران کاملاً نگه می‌دارد.

بدیهی است که چنین زنی بهترین متاع و بهره دنیاست و مردی که چنین زنی دارد، سعادتمند و خوشبخت است و طعم واقعی زندگی را می‌چشد.

3. پاک بودن خانواده

روایت است که رسول اکرم صلی الله علیه و آله در حالی که مردم را مورد خطاب قرار داده بود، فرمود: «اِیاکُم وَخَضْراءَ الدَّمَنِ، قِیلَ یا رَسُولَ اللّه ِ، وَما خَضْراءُ الدَّمَنِ؟ قالَ: اَلْمَرْأَةُ الْحَسناءُ فِی مَنْبَتِ السُّوءِ؛ (25)

از خضراء الدمن (گیاه روئیده در خرابه) بپرهیزید. گفته شد:‌ای رسول خدا! خضراء الدّمن چیست؟ فرمود: زن زیبارویی که در خانواده‌ای فاسد رشد کرده است

خانواده محیطی است که اثرات تربیتی منفی و مثبت آن بر اعضایش در بسیاری از موارد، اجتناب ناپذیر است. از اینرو، دختری که در خانواده‌ای فاسد پرورش یافته، در موارد زیادی تابع آن شرایط بوده و شخصیت او مطابق آن فضا شکل می‌گیرد، مگر در موارد استثنایی که این موارد هم باید با تحقیق کامل و دقیق، احراز و روشن شود. در صورتی که جوانی به صرف اینکه فلان دختر زیباست، فریفته شود و شرایط دیگر از جمله تدین و شایستگی زن را نادیده بگیرد، چنانچه این دختر در خانواده‌ای بد رشد کرده باشد، همان ظاهر فریبنده و زیبا، مایه جلوه گری زن برای دیگران و موجب دردسر و سرافکندگی مرد خواهد شد و چنان زندگی را بر او سخت و تلخ می‌کند که آرزو می‌نماید‌ای کاش هیچ گاه ازدواج نکرده بود. ولی مشکلات این زندگی به همین جا ختم نمی‌شود؛ زیرا چنین زنی قرار است که فرزندان خود را سرپرستی و تربیت کند. معلوم است که کودکانِ معصوم این خانواده تحت چنین شرایطی چگونه پرورش می‌یابند...

منبع:
سایت ائمه جمعه