ابزار تلگرام

آپلود عکسابزار تلگرام برای وبلاگ

به قلم من :: آ خدا ( وب مهربانی )

آ خدا ( وب مهربانی )

( مطلب نداری بردار ؛ مطلب داری بذار )

آ خدا ( وب مهربانی )

( مطلب نداری بردار ؛ مطلب داری بذار )

آ خدا ( وب مهربانی )

برای اولین بار
- بعد از دیوار مهربانی و طاقچه مهربانی -
اینک :
« وب مهربـــــــــــانی »
مطلـــــب داری بــــــــــذار
مطلــــب نداری بــــــــــــردار
( مطالب دوستان به اسم خودشان منتشر خواهد شد.
ترجیحا مطالبی متناسب با آ خدا )

*******************************
*******************************
تذکر:
لزوما داستان ها و خاطراتی که در این وبلاگ نوشته میشن مربوط به زمان حال نیست بلکه تجربیات تبلیغی سال ها ومحلات مختلف بنده و بعضا همکاران بنده است و حتی در مواردی پیاز داغ قضیه هم زیادتر شده تا جاذبه لازم را پیدا کنه.
بنابراین خواننده محترم حق تطبیق این خاطرات بر محل تبلیغی فعلی حقیر رو ندارد...

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین نظرات
پیوندها
پیوندهای روزانه

۹۲۳ مطلب با موضوع «به قلم من» ثبت شده است

دختر سلام!

چهارشنبه, ۱۲ خرداد ۱۳۹۵، ۰۶:۰۷ ب.ظ

چند وقتیه داره تکرار میشه!!

نزدیکای اذون میاد دم در

از دور زل می زنه به دهانم

سلامش که می کنم، به جای جواب بدو می کنه داخل

صداشو می شنوم که با حرارت تمام میگه : 

مامان! مامان! دوباره سلامم کرد!!

رسول اللّه صلی الله علیه و آلهخَمسٌ لا أدَعُهُنَّ حَتَّى المَماتِ : الأکلُ عَلَى الحَضیضِ مَعَ العَبیدِ ، ورُکوبِیَ الحِمارَ مُؤَکَّفا وحَلبُ العَنزِ بِیَدی، ولُبسُ الصّوفِ، وَالتَّسلیمُ عَلَى الصِّبیانِ ؛ لِتَکونَ سُنَّةً مِن بَعدِی. حدیث

پیامبر خدا صلی الله علیه و آلهپنج چیز است که تا هنگام مرگ ، آنها را ترک نمى کنم : غذا خوردن روى زمین با بردگان ، سوار شدن بر درازگوشِ پالان دار ، دوشیدن شیر با دست خودم ، پوشیدن لباس پشمینه ، و سلام کردن به کودکان ، تا پس از من سنّت شود

- کتابخانه احادیث شیعه ، سلام کردن بر کودکان

عقل هایی که پاره آجر برداشته ند!!

سه شنبه, ۱۱ خرداد ۱۳۹۵، ۱۰:۳۶ ب.ظ

میگم: 

کاش عاقلامونم مثل فلانی بودند

مسجد میاد مرتب و مؤدب

به زبون خاص خودش نماز میخونه و دعا و روضه و نوحه و...

با لبخندی که همیشه رو لبشه !!

مهر جمع می کنه ، قندون میاره ، مصافحه و تقبل الله و ...

بماند بعضی بهش رو ترش می کنن!

میگن: 

از بقیه کاراش که خبر نداری!!

زنای غربتی (کولی) جرأت نمی کنن از تو کوچه اینا رد بشن!!!

میگم:

مسجد که خوب معلومه ، اما بگین کارای کوچه رو کی تعلیمش داده ؟! می زنن زیر خنده!!


کم ندیدم این طفلکیارو به کارای عجیب و غریب و مسخره وادار و یا تشویق می کنن و کناری میشینن به پوزخند!

محله قدیمی مون شاهد بودم به یکی از اینا گفتن برو دست بکن تو اون سوراخه بهت کیک و بیسکویت میدیم این طفلکم رفت و انگشت کرد تو سوراخ و زنبور قرمز بود که رو سرش آوار می شد! سر وصدای مخصوص او یک طرف و قهقهه بچه ها یک طرف!

مرّ رسول الله (صلى الله علیه وآله) بمجنون، فقال: ما له ؟ فقیل: إنه مجنون، فقال: بل هو مصاب، إنما المجنون من آثر الدنیا على الآخرة - میزان الحکمة باب الجنون -

رسول اکرم بر مجنونی گذر کردند فرمودند: او را چه می شود؟ گفتند: دیوانه ای ست. فرمود: نه، او مریضی ست! دیوانه کسی ست که دنیا را بر آخرت ترجیح دهد.

من میگم دیوونه اونایی هستند که یه انسان ولو به لحاظ ذهنی عقب مونده رو به سخره و مزاح می گیرند!!

دیوونه اونایی هستند که عقل و فهم مثلا دارند ولی آکبند و دست نخورده تحویل گور میدن!!!


+ (خاطره ای در خصوص غرایز طبیعی این دست افراد هم دارم که به زودی براتون تعریف خواهم کرد)

خسته

سه شنبه, ۱۱ خرداد ۱۳۹۵، ۰۷:۳۸ ب.ظ

غریبی خسته ام پایی عطا کن/ مرا شوق و تمنّایی عطا کن/ اگر پایان اوجم ، منّتی باز/ خدایا! مرگ زیبایی عطا کن!/

هجوم وحشت

دوشنبه, ۱۰ خرداد ۱۳۹۵، ۰۲:۰۱ ق.ظ

چقدر تاریک و ظلمانی ست دنیا/ چه سرد و بی روح است عالم/ من امشب خواهم مرد از هجوم وحشت/ تو خورشیدی هستی که در نبودت هیچ ستاره ای نمی درخشد!!/


+ روایات حاکی ست: خورشید آن گاه رخ می نماید که بر ستاره ای امید نرود.

اعدامی

يكشنبه, ۹ خرداد ۱۳۹۵، ۱۱:۳۳ ب.ظ

اعلامیه درگذشت جوونی رو تابلو اعلانات مسجد خودنمایی می کرد...

چند نفر مشغول خوندن بودند...

رفتم جلو عکسش آشنا نبود...

ببخشید: 

این بنده خدا کیه؟!

پیرمردی از اون جمع :

بنده خدا؟!

این بنده شیطونه؟!!

یعنی چی؟!

حاج آقا! این نامرد فلانه وقت یه بچه ای رو برده بود و دیشب اعدامش کردن!!

دیدم نگاهها خیلی ناجوره!

شب اول قبر این بنده خدا و به جای استغفار ، پچ پچ و گپ و حرفه!!

وسط دو نماز میکروفونوگرفتم و بی مقدمه گفتم:


مرد و مردونه کیا تو این جمع هستند که گناه نکردند؟!

سر ها پائین افتاد


گفتم:

مگه میشه انسان باشی و بی اشتباه؟!

حالا یکی بیشترک و یکی کمترک

یکی گناهش رو میشه و یکی نمیشه.


گفتم : 

مهم اینه که انسان آخرالامر از گناهش پاک بشه!

زنی تو عصر پیغمبر عذاب وجدان گرفته بود خودش به پای خودش اومد و درخواست کرد:

یا رسول الله! طَهِّرنی ( اومدم منو پاک کنی، اشتباهی کرده ام که مستحق اجرای حدّم ... - بحارالانوار ج 21 ص 366 -)


خود ایشان می فرمایند: : من أذنب ذنبا فاقیم علیه حد ذلک الذنب فهو کفارته - میزان الحکمه حرف الحاء باب الحدود -

هر کس گناهی کند و حدّ بر او جاری گردد پس همان کفاره او خواهد بود.


این بنده خدا کار بدی کرده اما وقتی چوبشو خورد پاک شده دیگه...

خدا بخشیده ، بنده وشما نمیخوایم ببخشیمش؟!


پیغمبر در مقابل کسانی که به زناکاری که دستور رجمش صادر شده بود توهین کرده و خبیث خطابش نمودند فرمود:

نگوئید خبیث ، به خدا قسم او پیش خدا از مشک هم خوشبوتر است!!! - میزان الحکمة همان -


برادر و خواهر عزیز!

خدا عادل تر از اونه که کسی رو برای یه گناه بخواد دوبار عذاب کنه (فرمایش رسول است)

پس بی هیچ شبهه ای فاتحه بخونین، نماز وحشت بخونین، به مجلس ختمش برین...


اما یه سؤال

ما چی؟ از گناهانی که داشتیم، تونستیم گردنمونو بری کنیم؟!

مبادا بار گناه رو دوشمون بمونه که عذاب فردای خدا به راحتی عذاب دنیوی اش نیست!!!

نمیخواد برین اقرار کنین و چوب بخورین اینو ازمون نخواستن

راهش توبه و استغفار است اما حقیقی و نه لقلقه زبان


همه با هم:

استغفر الله الذی لااله الا هو الحی القیوم ، ذوالجلال والاکرام ، و اتوب الیه...


+ خدا رحمتش کنه درگذشتش بهونه استغفاری شد، ان شاءالله که خرابش نکنیم...

کذلک الله ربی

يكشنبه, ۹ خرداد ۱۳۹۵، ۱۱:۳۷ ق.ظ

بعضی فکر می کنند « کَذلِکَ اللهُ رَبِّی » مربوط به قنوته!

مخصوصاً که مکبّرینی هم با این جمله اعلان قنوت می کنن!


میگه:

مسافرت رفته بودم، اذون شد گفتم برم مسجد نمازی که قراره آخرش بخونم همین اولش بخونم که هم خدا خوشش بیاد هم خاطر خودم آسوده بشه.

میگه وارد مسجد شدم دیدم شکر خدا جماعت هم برقراره.

سوره انتخابی پیشنماز برا رکعت دوم سوره کوثر بود.

دیدم ته سوره میگه: کذلک الله ربی!!

گفتم شاید سهو کرده، اما وقتی دیدم نماز دوم رو هم اینجوری خوند بعد نماز سراغش رفتم و گفتم:

خدات چه شکلیه؟ 

مات و مبهوت نیگا می کرد!

گفتم: کذلک الله ربی یعنی خدای من اینجوریه ! سوره کوثر چه ربطی به خدا داره؟!

برا اینکه خودشو راحت کنه گفت: شیخا اینجوری می خونن!!

میگه: گفتم پیرمرد! اونا که اینجور می خونن سوره توحید (قل هوالله احد) رو میخونن نه کوثر رو.

سوره توحید اوصاف خدا رو بیان می کنه و بعد میگه: خدای من همچین خدایی ست!


 (توجه : کذلک و ذلک به ظاهر بی الف نوشته میشه اما هنگام قرائت باید الف خوانده شود: کَذَالِکَ ، و ذَالِکَ )


+ مسائلی از رساله امام :

مسأله 1017 - مستحب است در رکعت اول پیش از خواندن حمد بگوید اعوذ بالله من الشیطان الرجیم ... (من: و بعد از پایان حمد در هر رکعتی الحمدلله رب العالمین، به این صورت که) اگر نماز را به جماعت مى خواند، بعد از تمام شدن حمد امام ، و اگر فرادى مى خواند بعد از آن که حمد خودش تمام شد بگوید الحمد لله رب العالمین. ( من : به جای آمینی که اهل سنت می گویند)

بعد از خواندن سوره قل هو الله احد یک یا دو یا سه مرتبه کذلک الله ربى ، یا سه مرتبه کذلک الله ربنا بگوید.

...

مسأله 1018 - مستحب است در تمام نمازها (من: بعد از حمد) در رکعت اول سوره انا انزلناه ، و در رکعت دوم سوره قل هو الله احد را بخواند.

مسأله 1021 - سوره اى را که در رکعت اول خوانده مکروه است در رکعت دوم بخواند ولى اگر سوره قل هو الله احد را در هر دو رکعت بخواند مکروه نیست. (من: و اگر در رکعت اول سوره توحید بخواند استحباب گفتن کذلک ... به حال خود باقی ست و اگر در هردو رکعت بخواند، کذلک ... را هم در هردو رکعت تکرار کند.)

ررررررررررررر (2)

شنبه, ۸ خرداد ۱۳۹۵، ۰۲:۱۵ ب.ظ

امان از این روح درگیر صحنه ساز!!

خواب می دیدم میدان نبرده

رگبارو گرفته بودم رو دشمن

رررررررررررررر

رررررررررررررر

صدا اونقدر بلند و گوش خراش بود که بالاخره مثل فنری از جا پریدم...

دیدم ای بابا! تلفنه که داره کلّه هم زنگ می زنه!!! 

خخخخخخخ

رررررررررررررر

شنبه, ۸ خرداد ۱۳۹۵، ۰۴:۳۲ ق.ظ

سرِ ساعت کوکش کرد ...

ررررررررررررررر (صدای زنگ)

تو سرِ ساعت کوبید !

ساعتی دیگر ... 

تو سرِ خودش هم !!!

آلبوم عکس

جمعه, ۷ خرداد ۱۳۹۵، ۱۲:۵۸ ب.ظ

چگونگی ارتباط « آقا » و « خانمای اطراف خانم »

پنجشنبه, ۶ خرداد ۱۳۹۵، ۰۶:۵۱ ب.ظ

خانمی که به عقد آقایی در میاد در کنار خودش خانم هایی رو داره

ارتباط شوهر او با اونها چه جوریاست؟!

اگر مادرِ خانم هست (و مادربزرگ و همینجور بالاتر ) به مجرد خواندن عقد بر داماد محرم خواهد شد ( دخولی صورت بگیره یا نه ) ( زندگی اونها برقرار بمونه یا نمونه )

پس اگر همسر طرف فوت کنه باز هم مادرزن محرم باقی می مونه ولو دخولی نشده باشه.

حتی اگه از هم طلاق بگیرند ، باز هم مادرزن محرم باقی می مونه ولو باز هم دخولی نشده باشه.


اگر دخترِ خانم هست ( از شوهر دیگرش ) ( یا نوه او و همینجور پائین تر )  به مجرد عقد محرم نمی شه ، بلکه دخول هم باید صورت بگیره تا دختر این خانم به منزله دختر خود آقا (و نوه خانم به منزله نوه او ) محسوب بشه و محرم بشه.

پس اگر عقد خوانده شد و زن قبل از دخول از دنیا رفت، مرد می تواند با دختر زن ( یا نوه زن ) ازدواج کنه.

اگر عقد خوانده شد و زن و مرد قبل از دخول از هم جدا شدند، مرد می تواند با دختر زن ( یا نوه زن ) ازدواج کنه.

و اما اگه دخول صورت گرفته بود دختر خانم به منزله دختر خود آقا خواهد بود تا همیشه ( ولو مادر دختر فوت کنه یا اون دو از هم طلاق بگیرند.)


اگر خواهرِ خانم هست، به مجرد خواندن عقد ، شوهر خواهر حق ازدواج با او را نخواهد داشت.

بله اگه از هم جدا شدند یا همسر فوت کرد ، مرد می تواند با خواهر زن خود ازدواج کند ( اینجا بحث دخول و غیر دخول مطرح نیست. حتی با دخول)

( توجه: زن مطلقه به طلاق رجعی هنوز همسر فرد محسوب میشه بنابراین اگر زن را به این نحو طلاق داد، اگر قصد ازدواج با خواهر زن را دارد باید صبر کند که مدت عده هم تمام شود. )

یک نکته: علی رغمی که ازدواج با خواهر زن همزمان با زن ، حرامه اما او هرگز محرم فرد نخواهد بود.


اگر دخترِ برادر یا دخترِ خواهر هست. ازدواج با آنها همزمان با خاله و عمه شون باطله مگر با اجازه خود زن که در این صورت اشکال نداره.

اینجا هم علی رغم این حکم ، خواهر زاده و برادر زاده خانم مثل سایر زنان نامحرم با شوهر خواهد بود.


نتیجه:

پس از این 4 مورد، دو مورد منجر به محرمیت میشه، حالا یکیش مطلقاً (مورد اول) یکیش مقید به دخول (مورد دوم).

و دو مورد دیگه ش (3 و 4) فقط ایجاد محدودیت در ازدواج می کنه و معامله محارم را با آنها نباید کرد.


+ در این احکام فرقی بین عقد دائم و موقت نیست...( البته عقد موقت طلاق نداره و انقضاء مدت یا بخشش مدت مطرحه )

+ در تصویر حلقه مردونه ان شاءالله که طلا نیست !! 

میکروفون

پنجشنبه, ۶ خرداد ۱۳۹۵، ۰۱:۵۸ ب.ظ

میگن « همیشه در رو یه پاشنه نمی چرخه » راست میگن!!

اول باید این پست رو بخونین که درک کنین چی میگم:

سربسر مکبر


امروز (1) گیر یه مکبّر شوتی افتاده بودم که نگو!!!
تسبیحات حضرت زهرا (س) تموم شد ، سرمو بالا آوردم نگرفت.
با سر اشاره کردم نگرفت!
لبخند زدم نگرفت!
چشمک زدم نگرفت!
همه ش رو با هم آوردم نگرفت!!!
آخر سر مجبور شدم صداموبلند کنم که :
دِ بخون دیه ما رو کشتی!!!
ولی عجب خنده صلواتی شد!
جالب ترش وقتی بود که خادم می خواست بساط رو جمع کنه ، پسره تحفه میکروفون ندیده چسبیده بود به میکروفون و پس نمی داد!!! خخخخخ

(1) تاریخ اون روز محفوظ !

نقابت کو؟ چقدر زشتی!!!

چهارشنبه, ۵ خرداد ۱۳۹۵، ۱۰:۴۷ ب.ظ

انسان می بایست تا میتونه صادق باشه، یعنی درون و برونش یکی باشه!

این رو هیچ کسی حرفی درش نداره.

حالا اگه اومد و ظاهر و باطن فرد متفاوت بود... 

صداقت میگه باید یکیشون کنی!!

اما مهم اینه : کدام رو باید اصل قرار بدیم؟!


هستن میگن : 

ما که باطنمون خرابه، پس چه دلیلی داره ظاهرمونو مراعات کنیم؟!

و می زنن اصطلاحا به سیم آخر و میگن:

یا زنگی زنگ یا رومی روم!

در حالی که دو مطلوب وجود داره:

 1 - باطن خوب

 2 - ظاهر خوب

اگه یکیش نشد، آیا قید دیگری رو هم باید زد؟!


در مباحث فقهی یه عنوان فاسق داریم و یه عنوان متظاهر به فسق ، اینها با هم فرق دارند و روش برخورد با اونها هم فرق داره!

اونی که از خود فسق بدتره ، تظاهر به فسقه !!


حتی اهل جزیه ( اهل کتاب) که در مملکت اسلامی زندگی می کنند ملزم هستند حلال و حرام اسلامی رو در ظاهر امر مراعات کنند!


پس ظاهر بدون هیچ عذرتراشی باید نیک و زیبا باشد، و متعاقب اون تمام تلاش رو هم باید مبذول داشت که باطن نیز آراسته و نیکو گردد.

و این بالاترین درجه ایمان است که دسترسی بدان به راحتی البته امکان پذیر نخواهد بود.


قال (ص) إن أعلى منازل الإیمان درجة واحدة من بلغ إلیها فقد فاز و ظفر و هو أن ینتهى سریرته فی الصلاح إلى أن لا یبالی بها إذا ظهرت و لا یخاف عقابها إذا سترت - مجموعه ورام ج 2 ص 117 -

نبی مکرم اسلام (ص) فرمودند:

بالاترین درجه ایمان ، درجه ی تکی ست. کسی که بدان رسد براستی به رستگاری و پیروزی دست یافته است و اون اینکه باطنش در درستی به حدی برسد که از ظاهر شدنش ترسی نداشته باشد! و اگر پنهان بماند، از عذاب الهی ترسی نداشته باشد!


+ از تأثیر زشت و زیبایی ظاهر و باطن بر یکدیگر هم که غافل نیستیم!!!

ظاهر خوب به مرور زمان بر باطن فرد تأثیر مثبت خودش رو خواهد گذاشت. و برعکس ظاهر خراب، اثرات نامطلوب خودش رو بر باطن او.

پس مباد که به بهانه خرابی باطن، از زیبایی ظاهر غفلت ورزیم...

موفق باشید.


بعدا نوشت:

یا فاطمة الزهراء در مطلب نقابت کو؟ چقدر زشتی!!! 
یعنی اگه کسی باطنش بده باید خوب نشون بده؟ این دورویی و دو رنگی نیست؟ 

 پاسخ توسط محمد * شـــــــــورگشتی * در ۵ خرداد ۹۵، ۲۳:۲۱
شما سؤال زیر رو که جواب بدین، جواب سؤال خودتونم می گیرین:
اگه کسی باطنش بده، برا اینکه از دورنگی و دورویی فرار کنه باید ظاهرشو هم بد کنه؟!

نفاق اونجاست که چیزی رو قبول نداره ولی تظاهر به قبولی میکنه.
نه چیزی رو قبول داری اما ظاهرت در اون حد نیست و دوست داشتی البته می بودی...
اینجا بذار مردم حسن ظنّ بهت داشته باشند... 
حق تخریب خودت رو به بهونه عدم هماهنگی ظاهر و باطن نداری... هرگز
والبته تلاش کن چنان باشی که دیگران در موردت فکر می کنن...

جالبه حکم به رعایت حلال و حرام اسلامی برا اهل کتابی که حتی اسلام رو هم قبول ندارند!! چرا که در همین تظاهر هم مصلحت نهفته... ( دیگه بالاتر از این ؟!)

بله ظاهرسازی به قصد فریب دیگران و سوء استفاده و  تخریب که کار منافقینه، اون مقوله دیگری ست.

سؤال :مگه ریا مذموم نیست، ظاهرسازی هم ریاکاری ست دیگه؟!
اولا آنچه در ریا مورد توبیخ است اغلب ظاهر فرد نیست : سیماهم من اثر السجود... ظاهر ایمانی مورد تأییداست بلکه توبیخ متوجه باطن اوست که چرا مثل ظاهرت نیست؟!
بعلاوه آنچه ما ازش دفاع می کنیم اینه که ظاهر فرد ظاهر انسان متدین معمولی باشه ولی ریا اونجاست که خودش رو بالاتر از دیگران می خواهد نشون بده که این اگه به قصد نمایش باشه خوب درست نیست ولی اگه واقعا دوست داره به زیّ اونها باشه چه اشکالی داره چرا که فرمودند: کسی خودشو به زیّ گروهی درنمیاره مگه روزی در شمار اون قوم درخواهد آمد.

نقش شما به عنوان یک فرزند ، در میزان موالید؟!

چهارشنبه, ۵ خرداد ۱۳۹۵، ۰۵:۵۵ ب.ظ

امام صادق (ع):

فلان کس (اسمش رو هم آوردند) اینجور تعریف کرد که:

من از بچه آوری طفره می رفتم تا در صحرای عرفات جوانکی را دیدم که با گریه اینجور خدا را می خواند : پروردگارا ! پدرم پدرم ... پس با شنیدن این کلام به داشتن فرزند رغبت نمودم! (که شاید فرزند من هم به جانم دعا کند و برایم از خدا استغفار خواهد) - میزان الحکمة. حرف واو ، باب الوالد و الولد -

حضرت زکریا هم وقتی از درگاه الهی طلب ذریه و نسل پاک کردند که در محراب عبادت، عنایات خداوند متعال به خانم مریم را مشاهده نمودند!

کُلَّمَا دَخَلَ عَلَیْهَا زَکَرِیَّا الْمِحْرَابَ وَجَدَ عِنْدَهَا رِزْقًا قَالَ یَامَرْیَمُ أَنَّى لَکِ هَذَا قَالَتْ هُوَ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یَرْزُقُ مَنْ یَشَاءُ بِغَیْرِ حِسَابٍ (37) هُنَالِکَ دَعَا زَکَرِیَّا رَبَّهُ قَالَ رَبِّ هَبْ لِی مِنْ لَدُنْکَ ذُرِّیَّةً طَیِّبَةً إِنَّکَ سَمِیعُ الدُّعَاءِ (38) أل عمران -


حالا ببینیم وضع امروز ما در زمینه موالید چه گونه ست؟!

و ما از کدام فرزندانیم؟

از اونها که اطرافیان با دیدن ما نسبت به فرزند راغب شوند یا خدای ناکرده پشیمان و دلسرد؟!!


کم نشنیدیم که واضح وبی پرده میگن همین اومده ها چه گلی به سر بابا ماماناشون زدن که بخوان نیومده ها بزنن...

برادر! خواهر! 

از توقعاتت کمی بکاه! 

شرایط والدینت رو هم درک کن!

دوست داری فرزند تو همون جور رفتار کنه که تو با والدینت می کنی؟!

خوب فکر کن!!

بیایین یه کم هوای مامان باباها رو بیشتر داشته باشیم... حتی مرحومینشونو.


+ باباهه میگه: 

هیچی نداشت زنش دادم، اومدیم خونه چای بخوریم قندونو از جلو من برداشته میذاره پیش زن یه روزه ش!

چای تلخ نخورده بودم که با ازدواج پسرم الحمدلله خوردم!!

میگه: 

عین کنه می چسبه پیش ما دست زنشو ماچ ماچ کردن و مثل اشیاء متبرک رو چشمش گذاشتن و ...

 آرزو به دلمون موند تو عمر بیست و چند ساله ش بخواد یه بار دست ما رو ببوسه!!

میگه: 

... ( ولش کن داره دیگه زیادی حرف می زنه!! خخخخخ )

بعضی لایک می زنن، احسنت و آفرین پای پستت میذارن...

میری وبلاگ دیگه ، مطلبی ناهمخوان با پست شما گذاشته شده ، می بینی عجب! اونجا هم لایک و احسنت و آفرین داده ند!

آدم اینقدر منافق؟! خخخخ

شایدم رودربایستی با هردو وبلاگ دارن!! که این هم اگه باشه قابل دفاع و توجیه نیست!

اگه قراره رشدی صورت بگیره ، باید تعارفاتمونو کنار بذاریم و درست و اصولی لایک بزنیم و تأیید و رد کنیم...

بعضی خواننده ها جرأت نقد ندارند شاید از ترس این که مبادا طرف ناراحت بشه!! و در نتیجه تو این وانفسای کم بازدیدی یکی از جمع دنبال کنندگانشو از دست بره!

در حالی که وبلاگ محل بیان دیدگاهها و ساختن اونهاست! 

می بینی مشکل داره بگو !

شاید اصلا درسته و تو داری بد می فهمی؟! تو همین گفت و گوها خیلی از مسائل حل میشه!

گاهی مشکل نداره ولی اضافه کردن یه نکته به کامل شدن بحث کمک می کنه چرا دریغ می کنی؟!

بعضیا میان فقط حاضری بزنن و برن، حتی ممکنه مطلب رو نصفه نیمه هم نخونده باشن!

بعضی بده بستانی لایک می زنن و نظر میدن! جالبه بعضاً این رو هم پیشتر شرط می کنن!!

بعضی از این گذر تنها و تنها هدفشون تبلیغات بازرگانی و ثبت وبلاگشون تو پستای دیگرانه!! عیبی هم نداره ، فقط کاش برا صاحب وبلاگ و مطلب اون هم احترامی قائل می شدن ولو به خوندنش!

بعضی انگار گروه ساخته ند! یکی که موضع می گیره دیگران هم به تبع اون موضع می گیرن! این ظلم نیست ؟! به خود؟ به طرف؟ به علم؟! به تکامل؟ به حق وحقیقت؟!

نکته حائز اهمیت اینه که فکر می کنید این لایک و نظرها در دادگاهی که مثقال ذره رو پای حساب میاره، بی سؤال و جواب خواهد بود؟!

آی عزیزی! که پای تصاویر و پستای جنسی لایک می زنی و تأیید می کنی!

آی عزیزی! که حرف حقی رو که به مذاقت سازگار نیست ، مورد بی مهری قرار میدی!


وقتتونو زیاد نگیرم :

به نظر شما بزرگوار! چند درصد لایک و نظراتمون آلوده هوا و هوسند؟! و اتخاذ این رویه ما رو به کجا خواهد رسوند؟! هدف از وبلاگ نویسی و وبلاگ گردیمون چی بوده؟ چی میخوایم باشه؟!


+ جهت ارتقاء روحیه نظردهی صحیح و اصولی ، با همکاری همه دوستان مسابقه ای برگزار می کنیم که در نوع خودش بی نظیره.

افراد و مؤسسات مختلف مسابقات مختلفی برگزار کردند اما تا آنجا که من اطلاع دارم ، این امر - در عین حالی که بسیار ضروری هم هست - بر آنها مغفول مانده:

مسابقه انتخاب بهترین نظر دهنده وبلاگ ، به عنوان « سلطان نظر » 

دوستان می تونند افرادی رو که شایسته این نام می دانند معرفی فرمایند، اگر بخشهایی از نظرات ایشون رو هم بتونند منتقل کنند که تصمیم گیری برا رأی دهندگان راحت بشه ، چه بهتر!

به برنده مبلغ 200/000 ریال و به سه نفر از معرفی کنندگان هر کدام مبلغ 50000 ریال به قید قرعه - و فقط برای خالی نبودن عریضه - تعلق خواهد گرفت.

فرصت معرفی افراد تا عید فطر و فرصت رأی دهی دوستان پس از آن اعلام خواهد شد.

(هر وبلاگ یک حق رأی خواهد داشت)

+ دوستان با گذاشتن لینک مسابقه تو وبلاگشون، در این فرهنگ سازی مشارکت فرمایند.

اجرکم عندالله

دو کتاب اول اهل سنت صحیح بخاری و مسلم است و روایات این دو کتاب مورد پذیرش و تصدیق ایشان.

حال تصور بفرمائید روایتی در هر دو کتاب موجود باشد و نشود برای آن تفسیر درست و قابل قبولی داشت جز بر مبنای مذهب شیعه امامیه!!


متن روایت از صحیح بخاری باب الاستخلاف:

6796 - حَدَّثَنِى مُحَمَّدُ بْنُ الْمُثَنَّى حَدَّثَنَا غُنْدَرٌ حَدَّثَنَا شُعْبَةُ عَنْ عَبْدِ الْمَلِکِ سَمِعْتُ جَابِرَ بْنَ سَمُرَةَ قَالَ سَمِعْتُ النَّبِىَّ - صلى الله علیه وسلم - یَقُولُ « یَکُونُ اثْنَا عَشَرَ أَمِیرًا - فَقَالَ کَلِمَةً لَمْ أَسْمَعْهَا فَقَالَ أَبِى إِنَّهُ قَالَ - کُلُّهُمْ مِنْ قُرَیْشٍ ؛ جابر بن سمره : از پیغمبر شنیدم که: دوازده امیر خواهد بود ؛ پس کلمه ای فرمود که من نشنیدم به پدرم گفتم چه فرمود؟ گفت : فرمود: تمامشان از قریش.


گزیده ای از روایات باب ( النَّاسُ تَبَعٌ لِقُرَیْشٍ وَالْخِلاَفَةُ فِى قُرَیْشٍ )  از صحیح مسلم :

4807 - وَحَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ یُونُسَ حَدَّثَنَا عَاصِمُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ زَیْدٍ عَنْ أَبِیهِ قَالَ قَالَ عَبْدُ اللَّهِ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ -صلى الله علیه وسلم- « لاَ یَزَالُ هَذَا الأَمْرُ فِى قُرَیْشٍ مَا بَقِىَ مِنَ النَّاسِ اثْنَانِ ». امر خلافت در قریش پابرجاست تا دو نفر از مردم باقی باشند.

4808 - حَدَّثَنَا قُتَیْبَةُ بْنُ سَعِیدٍ حَدَّثَنَا جَرِیرٌ عَنْ حُصَیْنٍ عَنْ جَابِرِ بْنِ سَمُرَةَ قَالَ سَمِعْتُ النَّبِىَّ -صلى الله علیه وسلم- یَقُولُ ح 4809 - وَحَدَّثَنَا رِفَاعَةُ بْنُ الْهَیْثَمِ الْوَاسِطِىُّ - وَاللَّفْظُ لَهُ - حَدَّثَنَا خَالِدٌ - یَعْنِى ابْنَ عَبْدِ اللَّهِ الطَّحَّانَ - عَنْ حُصَیْنٍ عَنْ جَابِرِ بْنِ سَمُرَةَ قَالَ دَخَلْتُ مَعَ أَبِى عَلَى النَّبِىِّ -صلى الله علیه وسلم- فَسَمِعْتُهُ یَقُولُ « إِنَّ هَذَا الأَمْرَ لاَ یَنْقَضِى حَتَّى یَمْضِىَ فِیهِمُ اثْنَا عَشَرَ خَلِیفَةً ». قَالَ ثُمَّ تَکَلَّمَ بِکَلاَمٍ خَفِىَ عَلَىَّ - قَالَ - فَقُلْتُ لأَبِى مَا قَالَ قَالَ « کُلُّهُمْ مِنْ قُرَیْشٍ ». جابر بن سمره می گوید با پدرم وارد بر رسول شدیم ؛ شنیدم پیغمبر می گفت : این امر ( خلافت ) پایان نخواهد گرفت تا دوازده خلیفه بر مردم بگذرند! بعد کلامی فرمود که من متوجه نشدم به پدرم گفتم چه فرمود؟ گفت: فرمود: تمامشان از قبیله قریشند.

4810 - حَدَّثَنَا ابْنُ أَبِى عُمَرَ حَدَّثَنَا سُفْیَانُ عَنْ عَبْدِ الْمَلِکِ بْنِ عُمَیْرٍ عَنْ جَابِرِ بْنِ سَمُرَةَ قَالَ سَمِعْتُ النَّبِىَّ -صلى الله علیه وسلم- یَقُولُ « لاَ یَزَالُ أَمْرُ النَّاسِ مَاضِیًا مَا وَلِیَهُمُ اثْنَا عَشَرَ رَجُلاً ». ثُمَّ تَکَلَّمَ النَّبِىُّ -صلى الله علیه وسلم- بِکَلِمَةٍ خَفِیَتْ عَلَىَّ فَسَأَلْتُ أَبِى مَاذَا قَالَ رَسُولُ اللَّهِ -صلى الله علیه وسلم- فَقَالَ « کُلُّهُمْ مِنْ قُرَیْشٍ ».

4811 - وَحَدَّثَنَا قُتَیْبَةُ بْنُ سَعِیدٍ حَدَّثَنَا أَبُو عَوَانَةَ عَنْ سِمَاکِ بْنِ جَابِرِ بْنِ سَمُرَةَ عَنِ النَّبِىِّ -صلى الله علیه وسلم- بِهَذَا الْحَدِیثِ وَلَمْ یَذْکُرْ « لاَ یَزَالُ أَمْرُ النَّاسِ مَاضِیًا ».

4812 - حَدَّثَنَا هَدَّابُ بْنُ خَالِدٍ الأَزْدِىُّ حَدَّثَنَا حَمَّادُ بْنُ سَلَمَةَ عَنْ سِمَاکِ بْنِ حَرْبٍ قَالَ سَمِعْتُ جَابِرَ بْنَ سَمُرَةَ یَقُولُ سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ -صلى الله علیه وسلم- یَقُولُ « لاَ یَزَالُ الإِسْلاَمُ عَزِیزًا إِلَى اثْنَىْ عَشَرَ خَلِیفَةً ». ثُمَّ قَالَ کَلِمَةً لَمْ أَفْهَمْهَا فَقُلْتُ لأَبِى مَا قَالَ فَقَالَ « کُلُّهُمْ مِنْ قُرَیْشٍ ».

4813 - حَدَّثَنَا أَبُو بَکْرِ بْنُ أَبِى شَیْبَةَ حَدَّثَنَا أَبُو مُعَاوِیَةَ عَنْ دَاوُدَ عَنِ الشَّعْبِىِّ عَنْ جَابِرِ بْنِ سَمُرَةَ قَالَ قَالَ النَّبِىُّ -صلى الله علیه وسلم- « لاَ یَزَالُ هَذَا الأَمْرُ عَزِیزًا إِلَى اثْنَىْ عَشَرَ خَلِیفَةً ». قَالَ ثُمَّ تَکَلَّمَ بِشَىْءٍ لَمْ أَفْهَمْهُ فَقُلْتُ لأَبِى مَا قَالَ فَقَالَ « کُلُّهُمْ مِنْ قُرَیْشٍ ».

4814 - حَدَّثَنَا نَصْرُ بْنُ عَلِىٍّ الْجَهْضَمِىُّ حَدَّثَنَا یَزِیدُ بْنُ زُرَیْعٍ حَدَّثَنَا ابْنُ عَوْنٍ ح وَحَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ عُثْمَانَ النَّوْفَلِىُّ - وَاللَّفْظُ لَهُ - حَدَّثَنَا أَزْهَرُ حَدَّثَنَا ابْنُ عَوْنٍ عَنِ الشَّعْبِىِّ عَنْ جَابِرِ بْنِ سَمُرَةَ قَالَ انْطَلَقْتُ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ -صلى الله علیه وسلم- وَمَعِى أَبِى فَسَمِعْتُهُ یَقُولُ « لاَ یَزَالُ هَذَا الدِّینُ عَزِیزًا مَنِیعًا إِلَى اثْنَىْ عَشَرَ خَلِیفَةً ». فَقَالَ کَلِمَةً صَمَّنِیهَا النَّاسُ فَقُلْتُ لأَبِى مَا قَالَ قَالَ « کُلُّهُمْ مِنْ قُرَیْشٍ ». این دین عزیز وسربلند خواهد بود با دوازده خلیفه. پس کلمه ای گفت که مردم ( پچ پچ و هیاهوی آنها ) مانع شنیدن من شد از پدرم پرسیدم چه فرمود؟ گفت فرمود: تمامی از قریش.

4815 - حَدَّثَنَا قُتَیْبَةُ بْنُ سَعِیدٍ وَأَبُو بَکْرِ بْنُ أَبِى شَیْبَةَ قَالاَ حَدَّثَنَا حَاتِمٌ - وَهُوَ ابْنُ إِسْمَاعِیلَ - عَنِ الْمُهَاجِرِ بْنِ مِسْمَارٍ عَنْ عَامِرِ بْنِ سَعْدِ بْنِ أَبِى وَقَّاصٍ قَالَ کَتَبْتُ إِلَى جَابِرِ بْنِ سَمُرَةَ مَعَ غُلاَمِى نَافِعٍ أَنْ أَخْبِرْنِى بِشَىْءٍ سَمِعْتَهُ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ -صلى الله علیه وسلم- قَالَ فَکَتَبَ إِلَىَّ سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ -صلى الله علیه وسلم- یَوْمَ جُمُعَةٍ عَشِیَّةَ رُجِمَ الأَسْلَمِىُّ یَقُولُ « لاَ یَزَالُ الدِّینُ قَائِمًا حَتَّى تَقُومَ السَّاعَةُ أَوْ یَکُونَ عَلَیْکُمُ اثْنَا عَشَرَ خَلِیفَةً کُلُّهُمْ مِنْ قُرَیْشٍ ...

4816 - حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ رَافِعٍ حَدَّثَنَا ابْنُ أَبِى فُدَیْکٍ حَدَّثَنَا ابْنُ أَبِى ذِئْبٍ عَنْ مُهَاجِرِ بْنِ مِسْمَارٍ عَنْ عَامِرِ بْنِ سَعْدٍ أَنَّهُ أَرْسَلَ إِلَى ابْنِ سَمُرَةَ الْعَدَوِىِّ حَدِّثْنَا مَا سَمِعْتَ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ -صلى الله علیه وسلم- فَقَالَ سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ -صلى الله علیه وسلم- یَقُولُ. فَذَکَرَ نَحْوَ حَدِیثِ حَاتِمٍ.


و خوب تعداد خلفائی که بعد رسول آمدند خیلی بیشتر از دوازده نفر است:


فهرست خلفاء راشدین و مدت خلافت و زمان وفات

1 - ابوبکر بن ابى قحافه ،2 سال و 4 ماه ، 13 ه‍ ق
2 - عمر بن الخطاب ، 10 سال و 6 ماه ، 23 ه‍ ق
3 - عثمان بن عفان ، 12 سال ، 35 ه‍ ق
4 - على بن ابیطالب ، 4 سال و 8 ماه ، 40 ه‍ ق
5 - حسن بن على ، 6 ماه ، 50 ه‍ ق


فهرست خلفاء اموى و مدت خلافت و زمان وفات
 
1 - معاویة بن ابى سفیان،  20 سال ، 60 ه‍ ق

2 - یزید بن معاویه، 4 سال ، 64 ه‍ ق
3 - معاویة بن یزید ، 2 ماه ، 64 ه‍ ق
4 - مروان بن حکم ، 6 ماه ، 65 ه‍ ق
5 - عبد الملک بن مروان ، 21 سال ، 86 ه‍ ق
6 - ولید بن عبدالملک ، 10 سال ، 96 ه‍ ق
7 - سلیمان بن عبدالملک ، 2سال و8ماه ، 99 ه‍ ق
8 - عمربن عبدالعزیز بن عبدالملک ، 2سال و6ماه ، 101ه‍ ق
9 - یزید ثانى بن عبدالملک ، 4 سال ، 105 ه‍ ق
10 - هشام بن عبدالملک ، 20سال ، 125 ه ق
11 - ولید بن یزید ثانى ، یک سال ، 126 ه ق
12 - یزید ثالث بن ولید اول ، 6 ماه ، 126 ه ق
13 - ابراهیم بن ولید ، 2 ماه ، 127 ه ق
14 - مروان بن محمد ، 5سال وسه ماه ، 132 ه ق


فهرست خلفاء عباسی ، و آغاز و پایان خلافت

1 ابوالعباس سفاح ۱۳۱–۱۳۶ . ه ق
۲ منصور
۱۳۶–۱۵۸ . ه ق
۳ مهدی
۱۵۸–۱۶۹ . ه ق
۵ هارون‌الرشید ۱۷۰–۱۹۳
۶ امین
۱۹۳–۱۹۸
۷ مأمون ۱۹۸–۲۱۸
۸ معتصم ۲۱۸–۲۲۷
۹ واثق ۲۲۷–۲۳۲
۱۰ متوکل ۲۳۲–۲۴۷
۱۱ منتصر ۲۴۷–۲۴۸
۱۲ مستعین ۲۴۸–۲۵۲
۱۳ معتز ۲۵۲–۲۵۵
۱۴ مهتدی ۲۵۵–۲۵۶
۱۵ معتمد
۲۵۷–۲۷۹
۱۶ معتضد ۲۷۹–۲۸۹
17 مکتفی ۲۸۹–۲۹۵
۱۸ مقتدر
۲۹۵–۳۲۰
۱۹ قاهر ۳۲۰–۳۲۲
۲۰ راضی
۳۲۲–۳۲۹
۲۱ متقی ۳۲۹–۳۳۴
22 مستکفی ۳۳۴–۳۳۶
۲۳ مطیع
۳۳۶–۳۶۳
۲۴ طائع ۳۶۳–۳۸۱
۲۵ قادر
۳۸۲–۴۲۲
۲۶ قائم
۴۲۲–۴۶۸
۲۷ مقتدی
۴۶۸–۴۸۷
۲۸ مستظهر ۴۸۷–۵۱۲
۲۹ مسترشد ۵۱۲–۵۳۰
۳۰ راشد ۵۳۰–۵۳۱
۳۱ مقتفی ۵۳۱–۵۵۵
۳۲ مستنجد ۵۵۵–۵۶۶
۳۳ مستضی ۵۶۶–۵۷۶
۳۴ ناصر
۵۷۶–۶۲۲
۳۵ ظاهر
۶۲۲–۶۲۳
۳۶ مستنصر
۶۲۳–۶۴۰
۳۷ مستعصم ۶۴۰–۶۵۶

 

با این حساب دوازده نفری که پیامبر خبر از آمدنشان می دهد کدامند؟!

دوازده نفر اولی منظور است؟! در حالی که در بین آنها از باب نمونه یزیدی هست که عملکردش به هیچ عنوان قابل دفاع نیست؟!  و عمر بن عبد العزیزی که مورد تمجید بسیار است جزء آنها نخواهد بود؟ - چه دلیلی بر این گزینش هست؟!

یا منتخبی از این خلفاء منظور است؟ خوب کدامینشان؟ و به چه حسابی؟ آیا اتفاقی بر آنها حاصل می شود؟!

در حالی که ظاهر کلام پیامبر این است که خلفاء دوازده نفر خواهد بود ، نه کم نه زیاد! و مشخص خواهند بود نه مبهم !

به علاوه هدف از بیان این خبر چیست؟! و قرار است چه آثاری بر آن مترتب شود؟ آیا منظور بشارت به آمدن آنها نیست؟ و اینکه وظیفه شما اطاعت از آنها و تقویت آنهاست؟! آنچنانی که فرمود:

4813 - حَدَّثَنَا أَبُو بَکْرِ بْنُ أَبِى شَیْبَةَ حَدَّثَنَا أَبُو مُعَاوِیَةَ عَنْ دَاوُدَ عَنِ الشَّعْبِىِّ عَنْ جَابِرِ بْنِ سَمُرَةَ قَالَ قَالَ النَّبِىُّ -صلى الله علیه وسلم- « لاَ یَزَالُ هَذَا الأَمْرُ عَزِیزًا إِلَى اثْنَىْ عَشَرَ خَلِیفَةً ». قَالَ ثُمَّ تَکَلَّمَ بِشَىْءٍ لَمْ أَفْهَمْهُ فَقُلْتُ لأَبِى مَا قَالَ فَقَالَ « کُلُّهُمْ مِنْ قُرَیْشٍ ». پیامبر گرامی عزت اسلام را به آن دوازده نفر گره می زند! - صحیح مسلم همان باب -

اگر شما این کلام را از ایشان می شنیدید در پی شناخت بیشتر آنها و خصوصیات آنها بر نمی آمدید؟!

باید اعتراف کرد از قرائن معلوم می شود که همه حقیقت در این زمینه بیان نشده و ملاحظه کار ی صورت گرفته و البته کتب شیعه پر است از روایاتی که خلفاء دوازده گانه را با نام و نشان به مردم معرفی می کنند - به عنوان نمونه می توانید به کتاب کافی باب ما جاء فی الاثنى عشر والنص علیهم مراجعه فرمائید. -

اگر بگوئید:

این نصف اعتقاد شیعه را اثبات می کند اما شیعه علاوه بر قائل شدن به خلفاء دوازده گانه معتقد است که خلیفه دوازدهم همین الان زنده و منتظر فراهم شدن شرایط ظهور است.

می گوئیم دقیقا چنین است چرا که قرار نیست بیش از دوازده خلیفه باشد و قرار هم نیست زمین خالی از خلفاء باشد آنجا که علاوه بر بیان عدد خلفاء فرمود: 4807 - وَحَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ یُونُسَ حَدَّثَنَا عَاصِمُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ زَیْدٍ عَنْ أَبِیهِ قَالَ قَالَ عَبْدُ اللَّهِ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ -صلى الله علیه وسلم- « لاَ یَزَالُ هَذَا الأَمْرُ فِى قُرَیْشٍ مَا بَقِىَ مِنَ النَّاسِ اثْنَانِ » صحیح مسلم همان باب - رسول الله : امر خلافت در قریش پابرجاست تا دو نفر از مردم باقی باشند ( یعنی هیچ زمانی زمین خالی از خلیفه نخواهد بود. و بر فرض دو نفر انسان بیشتر بر روی زمین نباشند ، یکی از آنها خلیفه قرشی است.) -

و از آنجا که یازده تن از ایشان به گواهی تاریخ به شهادت رسیده اند در مورد خلیفه دوازدهم جز این نمی شود قائل بود که ایشان زنده و در میان مردم است تا هنگامی که وعده الهی بر اقامه حکومت جهانی ایشان محقق گردد .

حالا چطور این عمر طولانی ممکن است؟ کجا زندگی می کند؟ امکان ملاقات هست یا خیر ؟ کی ظهور می کند؟ همه در جای خود مورد بحثهای گسترده قرار گرفته است.


+ مطلب مربوط به سال 94 که به مناسبت باز ارسال شد.

برپا

يكشنبه, ۲ خرداد ۱۳۹۵، ۱۱:۲۹ ق.ظ

ویستحبّ القیام عند ذکر هذا اللقب، لما روی فی کتاب إلزام الناصب عن تنزیه الخاطر: سئل مولانا الصّادق صلوات الله علیه عن سبب القیام عند ذکر لفظالقائم (علیه السلام) من ألقاب الحجّة. قال: لأنّ له غیبة طولانیّة ومن شدّة الرأفة إلى أحبّته ینظر إلى کلّ من یذکره بهذا اللقب المشعر بدولته، ومن تعظیمه أن یقوم العبد الخاضع عند نظر المولى الجلیل إلیه بعینه الشریفة فلیقم ولیطلب من الله جلّ ذکره تعجیل فرجه.

وروی أیضاً عن مولانا الرّضا (علیه السلام) فی مجلسه بخراسان، قام عند ذکر لفظة القائم ووضع یدیه فی رأسه الشریف وقال: اللّهمّ عجّل فرجه وسهّل مخرجه.
وذکر المحدّث النوری فی کتابه النجم الثاقب ما ترجمته بالعربیّة: هذا القیام والتعظیم سیرة تمام أبناء الشیعة فی کلّ البلاد الخ.
وروى العلاّمة المامقانی فی رجاله فی دعبل، عن محمّد بن عبدالجبار فی مشکاة الأنوار أنه لمّا قرأ دعبل قصیدته المعروفة على الرّضا (علیه السلام) وذکر الحجّة (علیه السلام) إلى قوله:
خروج إمام لا محالة خارج***یقوم على اسم الله والبرکات
وضع الرّضا (علیه السلام) یده على رأسه وتواضع قائماً ودعا له بالفرج.

- مستدرک سفینة البحار ج 8 ص 629 باب ما جری من الفتن ...، آیت الله نمازی -

مستحب است: از جا برخاستن هنگام ذکر این لقب (قائم) - از القاب حضرت حجت (ع) -

به خاطر روایت الزام الناصب از تنزیه الخاطر که نقل کرده:
از امام صادق (ع) علت این رفتار را که جویا شدند (توضیح من: معلوم می کند در بین شیعیان آن دور و زمانه هم معمول بوده است و به علاوه جواب امام هم تأیید مضاعفی ست بر آن) فرمود:
برای حضرت حجت (ع) غیبتی طولانی خواهد بود و از شدت محبت به دوستان ، به هر کسی که از ایشان با این لقب - که یادآور حکومت اوست - یاد نماید نظر محبت بیافکند ؛ و از ادب و احترام است که وقتی مولای جلیل به چشمان مبارک خویش نظر به عبدش کند، وی از جا برخاسته و از خدا تعجیل فرجش را درخواست دارد.

از امام رضا (ع) هم روایت شده در مجلسی در خراسان نام قائم که برده شد بلند شده و دو دستش را بر سر مبارک چسبانده فرمودند: الّلهُمَّ عَجِّل فرَجَهُ وَ سَهِّل مَخرَجَهُ

محدث نوری در کتاب نجم الثاقبش گفته: این قیام و احترام، روش همه شیعیان در همه شهرهاست.

علامه مامقانی هم در کتاب رجالش در مورد دعبل... دارد:
وقتی دعبل قصیده معروفش را بر امام رضا (ع) خواند و اسم حجت (ع) را برد تا آنجا که « خروج امام لامحالة خارج ... یقوم علی اسم الله وبرکات »
 امام رضا (ع) دست بر سر گذاشت و متواضعانه از جا برخاست و برای حضرت دعای فرج نمود.

زندگی در میان لاشه ها

جمعه, ۳۱ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۱۰:۳۸ ب.ظ

عکس از: مشرق نیوز

مثل لاشه افتاده اند

- لاشه زیاد دیده ام -

بی اثر 

کور و کر

پاگیر 

موذی

وهم ناک ...


گو نفس هم بکشند!

گو راه هم بروند!

گو اندازه بشکه ای هم بخورند!

گو لباس شیک هم بپوشند!

گو بهترین آدکلن ها را هم حرام خود کنند!


نمی دانید زندگی میان لاشه ها چه دردناک عذابی ست!!


کسی نیست اینها را جمع کند؟! -

به واجب کفایی.


خدا خیرتان دهد!

آدمها چقدر مزخرفند!!

جمعه, ۳۱ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۱۲:۳۷ ب.ظ

تو که گردن بالا می گیری مثل زرافه ها !!         

تو که با گامهایت می خواهی سوراخ کنی زمین خدا را !!

تو که انگار افتاده ای از دماغ دراز فیل!!

تو که هر روز با ژستی خود را فرو می کنی در چشمان خلایق بدبخت!


فضولی نباشد اما این بار دقیق تر می شوی در آینه؟!!

شاید ببینی آنچه من می بینم از تو !


بیم حال بهم خوردگی می رود!

سطلی کنار دستت بگذار به احتیاط! 

پیشین : آب عورت

پسین : لاشه ی کرمو

کنون : ظرف فضولات

آخرین جــــرعه

جمعه, ۳۱ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۱۲:۵۰ ق.ظ

دل رفت، ولی پا و سر و جان مانده ست!

تا تو چه همه کوه و بیابان مانده ست!


برگرد... که در پای تو گیرد آرام -

این جان که فقط جرعه ای از آن مانده ست!

شعری از: شورگشتی

وب گردی با شلوار خانگی!!!

پنجشنبه, ۳۰ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۱۰:۲۶ ق.ظ

هر وبی به منزله یه خونه ست...

مثل یه خونه تو ایام عید، که درش رو هر کسی بازه!!

بعضی خصوصی یا عمومی آدمو دعوت می کنن ، میری می بینی ای بابا! وارد مجلسی شدی که هیچ سازگاریی باهاشون نداری!!

بعضی میان وب شما ، می بینی با شلوار خونگی اومدن!!

درسته بعضاً برا مطالبشون رمز میذارن، اما هستند وبلاگایی که بر درب ورودی وبلاگ و بر کل هیکل وبلاگشون باید رمز گذاشت!!

اسم نبریم بهتره...

بازی

چهارشنبه, ۲۹ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۱۱:۵۴ ق.ظ

با دخترا داشتیم بازی می کردیم:

سنگ ، کاغذ ، قیچی

خانمی اومد و کاغذی کف دستم گذاشت ...

نوشته بود:

قند ، برنج ، روغن

رسول الله: «الشباب» شعبة من «الجنون» !!

سه شنبه, ۲۸ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۱۱:۴۹ ب.ظ

 روایت:

رسول الله (صلى الله علیه وآله) فرموده اند : 

الشباب شعبة من الجنون

جوانی شعبه ای از جنون است!!

ضرب المثل:

به دیوونه میگن فرار کن ، داره جوون میاد!!


دیوانه کیست؟!

کسی که اعمالش بر مبنای فکر صحیح و سلیم نیست...

کسی که صلاح خود و خانواده اش را به درستی نمی داند...

 تصمیماتش گاهی توأم است با خطراتی برای خود و دیگران.

آیا این نوع روایت، توهین به جوان و جوانی نیست؟!

من می گویم هرگز بلکه:

اولا هشداری ست به جوانان که مواظب تصمیم گیری هایتان باشید که به دلیل خامی و کم دانشی از یک طرف و وجود شهوات قوی از طرف دیگر، نادرست و ناسنجیده عمل نکنید بی آنکه خود متوجه باشید!

تجربیات دیگران را مغتنم شمرده و از راهنمایی بزرگان بهره جسته و بر حجم دانش و آگاهی خود بیفزایید.

به هیجانات و احساسات رنگ و بوی عقلانیت بخشید.

از طرفی دیگر دفاع از جوان وجوانی هست در قبال کسانی که انتظار درک و فهم یک انسان کامل و تجربه دیده را از ایشان دارند!

کسانی که جوانی خودشان را از یاد برده و گویا هیچ گاه در مدت زندگی گرفتار هیجانات و احساسات نشده اند!

کسانی که مدام جوانان را آماج حملات غیر منصفانه و یکطرفه خویش قرار می دهند.

لذاست که امام علی (ع) می فرماید:

جهل الشاب معذور وعلمه محقور 

نادانی جوان عذری پذیرفته شده است و علم او ناچیز

او هنوز فرصت زمانی لازم برای رسیدن به عمق مسائل را پیدا نکرده است.

او هنوز گرم و سرد روزگار را نچشیده است.

 او هنوز در آغاز راه پر تلاطم زندگی ست.

آری از هر کسی به اندازه ظرفیتش باید خواست!

بله از تویی که چندین پیراهن بیش از او پاره کرده ای، نادانی و جهالت زیبنده نخواهد بود!


لذا همین پیغمبری که چنین روایتی از وجود نازنینش صادر شده است ، آنجا که جوان شایسته و بادرایتی را می بیند بدون ملاحظات سنی و در میان سیل اعتراضات معمّرین و سالخوردگان به فرماندهی آنانش می گمارد تا بزرگی را در میزان شایستگی افراد معنا کند نه سن وسال ! چنان که در مورد اسامه 18 ساله معروف است.

دمِ در نشین!!

سه شنبه, ۲۸ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۰۹:۵۰ ق.ظ

تو بده بستان ها، تو رفت و آمدها ، تو بگو مگوها ، تو قرض و طلبها، آدم طلبکار بشه بهتره تا بدهکار!

نظر منه

( ان شاءالله که رفتارم هم تفاوت زیادی با نظرم نداشته باشه)

قدیمترها مخصوصا خونه ی کسی که می رفتی و دم در می نشستی ، می گفتن: 

بفرمائید بالا ، دم ِ در بده ، مگه طلبکارین؟!

دوست دارم دم در نشین باشم و طلبکار!

نه برا اینکه یه روزی یقه ی کسی رو بچسبم نه ، فقط و فقط برا خاطر جمعی خودم.


+ فکر می کنم باید دعام کنین...

می خوام برم خواستگاری...

دوشنبه, ۲۷ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۰۹:۵۷ ب.ظ

همین الان

آواز پسر همسایه

کلاس سوم ابتدائی

ول کن هم نیست!!

:

« می خوام برم خواستگاری... »

(مصراع دومش نامفهومه)

اوناییی که اهل شعر و شاعری اند کاملش کنند:

من اینجوری کاملش می کنم: 

راحت شم از دربدری!!


+ اونایی که نیستند، چه تحلیلی از این جریان دارند؟!

الاغ بـــــــــر الاغ

دوشنبه, ۲۷ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۰۷:۰۲ ب.ظ

در نگاه من « بدن » یک مَرکَب است!!

حال مرکب یکی چاق است و یکی لاغر!

یکی سرحال است و یکی کم حال!

یکی برخوردار از پالان و افسار است و یکی نابرخوردار!

یکی خوشرنگ و روتر است و یکی نیست!

ببین چه کسی سوار بر آن مرکب است؟!!

اگر به مرکب نگاه کردی و به صاحبش نکردی، ظالم هستی... 

به او ، و به خودت!!


گاهی الاغ است که سوار الاغ است!

برهنه نیست و برهنه هست!

دوشنبه, ۲۷ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۰۷:۴۷ ق.ظ

گاهی طرف برهنه نیست، اما پوششش نماد برهنگی ست!!

پاپیون زنانه و کراوات مردانه از دید من چنین چیزی ست!

در همین کوچه بازار خود ما البسه ای دیده می شود که به نقاط خاص جنسی جلوه و نما داده شده است: با گلدوزی، با دکمه ، با چین ، با رنگ بازی ، با حجیم نمایی و...

آری گاهی پوشش نوعی برهنگی مدرن است که در مواردی حتی از خود برهنگی هم تحریک آمیزتز می تواند عمل نماید!

توجه داریم؟!

مردگان می بینند!!!

يكشنبه, ۲۶ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۱۱:۰۴ ق.ظ

فکرشو نمی کردم که همچنین جوابی بده!!

خانمش اومده بود به مشاوره که: یه سال بیشتر میشه دختر کوچلومونو از دست دادیم و علی رغم توصیه روانشناس و ماما (جزئیاتش بمونه) و فک و فامیل، شوهرم راضی به بچه نمیشه!

میگه به دو دختر دیگه مون هم محبت لازمو نمی کنه، نه که نکنه یهو وسط بازی و خنده خودشو کنار می کشه و فکری میشه!

بچه هام دارن اذیت میشن ، من دارم اذیت میشم ، خودش هم داره اذیت میشه!!

به بهونه ای محل کارش رفتم...

یواش یواش بحثو هدایت کردم به این مسائل ، گفت:

میدونم اگه بچه دیگه ای بیاد ، شرایط روحی همه مون بهتر میشه اما نمی خوام!!

آخه نه اینکه مرده ها زنده ها  رو می بینن، به فکر بچه که بیفتیم دخترم می بینه ناراحت میشه میگه اینا تلاش می کنن با این کارشون منو فراموش کنند؟!!!

با دخترام بازی می کنم یهو یادش می افتم اون خودشو بیشتر از اینا شیرین می کرد و همه ش می خواست به اون برسم!! نمی خوام یه وقتی ازم ناراحت بشه، مخصوصا حالا که مرده!!

گفتم: مردگان و زندگان را مبادا با هم قیاس کنیم...

انسان تا زنده ست چون بند ماده است، در خوب و بد چیزی هوا و هوسش رو هم دخیل میده، اما وقتی از این عالم کنده شد، حقایق رو آنچنان که هست می بینه!

گفتم: محبت خوبه یا بد؟! گفت خوب

گفتم: مردگان از دیدن خوبی بازماندگانشون خوشحال میشن!

گفتم: تولد بچه ، خوبه یا بد؟!

گفت: خوب

گفتم : دخترتان از دیدن این خوب ، ناراحت که نه بلکه لذت خواهد برد.

گفتم: اصلا یه کاری :

فرزند بیار ، به فرزندانتم محبت کن ، و ثواب اون رو به دختر مرحومت هدیه کن!

اینجور بهتر نیست؟!


احساس کردم بار سنگینی از دوشش برداشته شده...

سبک خداحافظی با سلامش اینو نشون میداد.


+ موندم اینهمه جلسه روانشناسی که رفتند و وقت و پولشونو هزینه کردند ، پس چی به این بندگان خدا می گفتن؟!! والا

+ دیده و شنیده میشه خانواده هایی با هم کدورت دارند تنها و تنها بخاطر مثلا وفاداری به امواتشون!! چون اونا با هم مشکل داشتند!

از آقایی سؤال کردم چرا حق ارث خواهرتونو نمیدیدن؟! گفت من حرفی ندارم اما بابام اصرار به این داشت!

میگم : جدای از مشکل شرعیش، مطمئن هستی خواسته بعد مرگ باباتون با خواسته قبل مرگیش یکی باشه؟!! برا شادی باباتونم که شده الان باید این کارو بکنین...

جادوی نهـــــــــر

شنبه, ۲۵ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۱۱:۲۷ ب.ظ

طرف طیّ هفته نماز نمی خونه ، میگه:

« کی حوصله داره دم به دقیقه درگیرش باشه؟!! »

می ذاره جمعه، صبح تا ظهر  همه ش رو یه دفعه بجا میاره!!!

بهش گفتم:

إِنَّ الصَّلَاةَ کَانَتْ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ کِتَابًا مَوْقُوتًا (103) نساء -

اتفاقا نکته ش همینه که میخواد درگیر باشی!

از این نماز تا اون نماز یه فاصله ای قرار داده که تا بیاد دلت پَرت دنیا بشه سریع می کشدت بیرون و صیقلت میده!!

رسول الله (صلى الله علیه وآله):

مثل الصلوات الخمس کمثل نهر جار عذب على باب أحدکم یغتسل فیه کل یوم خمس مرات، فما یبقی ذلک من الدنس - میزان الحکمة حرف المیم باب الامثال -

مثَل نمازهای پنجگانه مثَل نهر گوارایی ست که بر درب هر کدام از شما جاری ست و روزی پنج نوبت خود را در آن شستشو می دهد ، پس با این وجود آیا پلیدیی باقی خواهد ماند؟!

حتما تجربه ش رو دارین:

اگه چیزی کثیف شد و سریع شستشوش دادی راحت وآسوده تمیز میشه. اما اگه موندگار شد و مخصوصا به آلودگیش هم اضافه شد، دیگه با آب خالی و به راحتی پاک شدنی نخواهد بود! صابون میخواد و چنگ زدن و زور و...

+ گفتم : شده داروی یه هفته ت رو یه روزه بخوری؟!

درود بر بی حجاب ها !

جمعه, ۲۴ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۱۰:۰۱ ب.ظ

چقدر برای یک مرد سخت است، تیر مسموم نگاهی را بر صورت اهل و عیال دیدن!! 

چقدر تلخ است، لبخند موذیانه اغیار

چه سوزاننده ست، برق چشمک از سر شرّی


این دو روزی که مسافرت خانوادگی رفته بودیم خدمات بی شائبه خانم های بی حجاب را درقبال جامعه خود بعینه شاهد و ناظر بودم.

که چطور با تمام وجود ایثار کرده و نگاه های تشنه هرزگان را از زن و فرزند دیگران گرفته ، به جسم و جان خویش می خریدند!

چونان دریایی سرخ که همه رودهای جاری هوس به آنها ختم می شد!!

دست مریزاد!!


چقدر مسافرت در کنار آنها چسبید!!

آنقدر که بچه ها را گفتم ساک را باز نکنند برای مسافرت بعدی!!

آنقدر که همانجا در دل بازار بهترین خواسته ها را برایشان آرزو کردم! :

کاش بشود که با پوشیدن حجاب، لذت عمیق این آرامش و آسایش را روزی به کام خویش نیز بچشانند!!

و ان شاء الله روزی برسد که غیرت را بتوان لااقل لباس کرد و بر تن مردانشان دوخت...

+ کاری ندارم به پای آرامشی که به خانواده ها دادند، چقدر ناآرامی به بخش دیگر جامعه تزریق کردند!!

اذعان می کنم در این مورد بخصوص خودخواهیم قویتر از دلسوزیمه!!!


+ بعداً نوشت:

در جواب اعتراض یکی از خواننده های آخدا (وب مهربانی):

...

من تنها چیزی رو گفتم که ظاهر خود فرد میگه و نه بیشتر! 
خانم محترمه! لازمه بدونیم دین هم اقتضاءاتی دارد و ادعای خالی کافی نیست! نمیشه فرد هرجور که بخواد بچرخه و خودش رو هم مؤمن قلمداد کنه! نه نمیشه...
مخصوصا وقتی رفتار او تأثیرات خاص خودش رو بر جامعه هم بگذاره و از مسأله شخصی بیرون امده باشه.
اگه جسارت تلقی کردین، پوزش.

گوشواره

پنجشنبه, ۲۳ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۱۱:۵۳ ب.ظ

تو ماشین که جابجا شدیم ، شفیعه رو کرد :

بابایی! نفهمیدی پسره تو بازار که بودیم گوشمو گرفت و کشید!!!

یهو جا خوردم، برگشتم دیدم گوش بچه سالمه و گوشواره هم سر جاش!!

گفتم :

نه نفهمیدم ، خوب چرا همونجا نگفتی؟!

جوابی نداد.

مقداری که گذشت ذهنش مثل اینکه حسابی درگیر موضوع شده باشه، گفت:

بابا جون! یعنی اگه چادر سرم می کردم اینجور نمی شد؟!!

( وسط بازار چادرشو از سرش دراورد که زیر پاش نره!)

گفتم: اگه قایم بود، خوب چطوری میتونست گوشتو ببینه که بکشه؟!!

ساکت شد

آروم برگشتم دیدم داره با خودش فکر می کنه!!