ابزار تلگرام

آپلود عکسابزار تلگرام برای وبلاگ

به قلم من :: آ خدا ( وب مهربانی )

آ خدا ( وب مهربانی )

( مطلب نداری بردار ؛ مطلب داری بذار )

آ خدا ( وب مهربانی )

( مطلب نداری بردار ؛ مطلب داری بذار )

آ خدا ( وب مهربانی )

برای اولین بار
- بعد از دیوار مهربانی و طاقچه مهربانی -
اینک :
« وب مهربـــــــــــانی »
مطلـــــب داری بــــــــــذار
مطلــــب نداری بــــــــــــردار
( مطالب دوستان به اسم خودشان منتشر خواهد شد.
ترجیحا مطالبی متناسب با آ خدا )

*******************************
*******************************
تذکر:
لزوما داستان ها و خاطراتی که در این وبلاگ نوشته میشن مربوط به زمان حال نیست بلکه تجربیات تبلیغی سال ها ومحلات مختلف بنده و بعضا همکاران بنده است و حتی در مواردی پیاز داغ قضیه هم زیادتر شده تا جاذبه لازم را پیدا کنه.
بنابراین خواننده محترم حق تطبیق این خاطرات بر محل تبلیغی فعلی حقیر رو ندارد...

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین نظرات
پیوندها
پیوندهای روزانه

۹۲۳ مطلب با موضوع «به قلم من» ثبت شده است

سایـــــــــــــــه زشت

پنجشنبه, ۲۴ دی ۱۳۹۴، ۱۱:۰۸ ق.ظ

شده در حالی که زیر آفتاب راه میری ، چشمت به سایه ت بیفته و ازش خوشت نیاد!!

هی سرتو بچرخونی تا سایه قشنگتری از خودت بسازی؟!!!

گاهی کسی هم باهات نیست که این سایه اجق وجقتو ببینه ، باز هم این کارو می کنی!!

وجود این امر در انسان چیز بدی نیست!

این نشانگر اینه که فرد میخواد از خودش جز زیبایی چیزی به جا نگذاره!

ولو سایه ی زودگذر!!!

ولو چیزی باشه که چندان در اختیار او نیست!!!

پس چنین فردی می طلبه که نسبت به رفتار و گفتار خودش بیش از دیگران توجه داشته باشه تا در اذهان دیگران و برای همیشه بهترین یادها را به یادگار بگذاره!!


مؤید باشید.

دعــــــــوا دعـــــــــوا بر سر عکس شهدا !!

چهارشنبه, ۲۳ دی ۱۳۹۴، ۰۹:۳۱ ق.ظ

کار به جای باریکش کشیده شده بود:

ـــــــ شما قدردان خون شهدا نیستین!! این آرامش، این مسجد، این نمازهای جماعتتون رو مدیون همین شهدا هستین، حالا از عکسشون هم پرهیز می کنین؟!!!

ـــــــ شهدا رفتند برا احیاء برنامه های دینی ، برا اسلام ، یکی از احکام اسلامی هم اینه که نصب عکس در مسجد مکروهه! روح شهدا هم از این کار شما ناراضی ست!!!


چقدر از این نوع دعواها و برخوردها بین افراد مذهبی و انقلابی پیش میاد؟!

گاهی بر اثر ندانم کاری امری به ظاهر ساده به معضلی جدی در محل تبدیل میشه!

آمده بودند برای اجتناب از مکروه، عکس شهدا را در کفشکن مسجد زده بودند که خوب خود این هم با توجه به وهنی که به دنبال داره خالی از اشکال نیست.

بر اثر این قضیه کدورت و دشمنی و عزل و نصب هایی هم صورت گرفت!


بهشون گفتم:

چرا کاری نکردین که نظر هردو گروه تأمین بشه؟!!

گفتند: مگه میشه؟؟؟!!

فتوا را براشون خواندم:

مسأله 898 - نماز خواندن در چند جا مکروه است و از آن جمله است: حمام، زمین نمکزار، مقابل انسان، مقابل درى که باز است، در جاده و خیابان و کوچه اگر براى کسانى که عبور مى کنند زحمت نباشد (وچنانچه زحمت باشد حرام ولى نماز باطل نیست) مقابل آتش و چراغ، در آشپزخانه و هر جا که کوره آتش باشد، مقابل چاه و چاله اى که محل بول باشد، روبروى عکس و مجسمه چیزی که روح دارد، مگر آن که روى آن پرده بکشند، در اطاقى که جنب در آن باشد، در جائى که عکس باشد اگر چه روبروى نمازگزار نباشد، مقابل قبر، روى قبر، بین دو قبر، در قبرستان. - رساله امام خمینی -


گفتم:

خیلی شیک و زیبا و هنری، پرده و چوب پرده ای بر عکس شهدا نصب می کردین، هنگام نماز پرده رو می کشیدیدن و بعد نماز جمع می کردین!

به همین راحتی!

بالا بردن صدا و داد و فریاد جز اینکه جلو فکر کردن درست را می گیره ، کار دیگری ازش برنمیاد!


چقدر از این نوع مشکلات را در اطراف خودمون میتونیم برشمریم که با اندکی فکر و خلاقیت، به راحتی از جامعه و خانه و خانواده مون برچیده می شد؟!


پایدار باشید.

ممیز

يكشنبه, ۲۰ دی ۱۳۹۴، ۱۰:۴۶ ب.ظ

بسیار دیده می شوند زنان و مردانی که با افراد غیر بالغ ، همه به یک نحو برخورد داشته و در واقع برای خود در مقابل آنها تکلیفی احساس نمی کنند!

در حالی که در فقه اسلامی امری به نام مراهق داریم یعنی: کسی که نزدیک به بلوغ است. و احکام خاص حود را دارد.

بالاتر موضوعی به نام اطفال ممیز داریم یعنی کودکانی که دارای قدرت تمییز و تشخیصند و خوب و بد را می فهمند! ( اگرچه تا بلوغ فاصله زیادی هم دارند! )


به عنوان نمونه به مسائل زیر که برگرفته از رساله مرحوم امام خمینی (ره ) در این زمینه است توجه بفرمائید:


مسأله 57 - واجب است انسان وقت تخلى و مواقع دیگر عورت خود را از کسانى که مکلفند، اگر چه مثل خواهر و مادر با او محرم باشند، و همچنین از دیوانه ممیز و بچه هاى ممیز که خوب و بد را مى فهمند، بپوشاند ولى زن و شوهر لازم نیست عورت خود را از یکدیگر بپوشانند.


مسأله 1141 - اگر زن یا مرد نامحرم یا بچه ممیز یعنى بچه اى که خوب و بد را مى فهمد به نمازگزار سلام کند، نمازگزار باید جواب او را بدهد!


مسأله 1389 - مستحب است بچه ممیز را یعنى بچه اى که خوب و بد را مى فهمد به نماز خواندن و عبادتهاى دیگر عادت دهند، بلکه مستحب است او را بقضاى نمازها هم وادار نمایند!!


مسأله 1417 - اگر بین کسانى که ( در نماز جماعت ) در یک صف ایستاده اند بچه ممیز یعنى بچه اى که خوب و بد را مى فهمد فاصله شود، چنانچه ندانند نماز او باطل است مى توانند اقتدا کنند.


مسأله 1453 - امام جماعت باید بالغ و عاقل و شیعه دوازده امامى و عادل و حلال زاده باشد و نماز را بطور صحیح بخواند و نیز امام جماعت بنابر احتیاط واجب باید مرد باشد و اقتداء کردن به بچه ممیز حتى اگر اقتداء کننده نیز بچه ممیز باشد اشکال دارد!


مسأله 2082 - معامله با بچه نابالغ باطل است، اگر چه پدر یا جد آن بچه به او اجازه داده باشند که معامله کند، ولى اگر بچه ممیز باشد و چیز کم قیمتى را که معامله آن براى بچه ها متعارف است معامله کند اشکال ندارد، ونیز اگر طفل، وکیل در اجراى صیغه معامله یا وسیله باشد که پول را به فروشنده بدهد و جنس را به خریدار برساند، یا جنس را به خریدار بدهد و پول را بفروشنده برساند، - چون واقعا دو نفر بالغ با یکدیگر معامله کرده اند - معامله صحیح است، ولى باید فروشنده و خریدار یقین داشته باشند که طفل جنس و پول را به صاحب آن مى رساند.


مسأله 2259 - موکل یعنى کسى که دیگرى را وکیل مى کند و نیز کسى که وکیل مى شود، باید بالغ و عاقل باشند و از روى قصد و اختیار اقدام کنند، وبچه ممیز هم اگر فقط در خواندن صیغه وکیل شده باشد و صیغه را با شرائطش بخواند صیغه اى که خوانده صحیح است.


مسأله 2436 - نگاه کردن به عورت دیگرى حرام است، اگر چه از پشت شیشه یا در آئینه یا آب صاف و مانند اینها باشد. واحتیاط واجب آن است که به عورت بچه ممیز هم نگاه نکنند. ولى زن و شوهر مى توانند به تمام بدن یکدیگر نگاه کنند.


مسأله 2594 - سر بریدن حیوان پنج شرط دارد: اول - کسى که سر حیوان را مى برد چه مرد باشد، چه زن، باید مسلمان باشد و اظهار دشمنى با اهل بیت پیغمبر صلى الله علیه وآله وسلم نکند. و بچه مسلمان هم اگر ممیز باشد یعنى خوب و بد را بفهمد مى تواند سر آن را ببرد...


مسأله 147 - بچه ممیزى که خوب و بد را مى فهمد، اگر تکلیفش هم نزدیک است (یعنی مراهق است ) اگربگوید چیزى را آب کشیدم، دوباره باید آن را آب کشید. ولى اگر بگوید چیزى که در دست اوست نجس است، احتیاط آن است که از آن اجتناب کنند. اگر چه بعید نیست اعتبار قول صبى مراهق (درست مثل بالغین )


خروس

يكشنبه, ۲۰ دی ۱۳۹۴، ۰۹:۴۴ ق.ظ

عن النبی صلى الله علیه وآله وسلم:

تعلموا من الدیک خمس خصال:

محافظته على أوقات الصلاة والغیرة والسخاء والشجاعة وکثرة الطروقة!

- بحارالانوار ج 62 ص 3 -

پیامبر (ص) فرمودند:

از خروس پنج خصلت بیاموزید:

1- رعایت اوقات نماز!

2- غیرت!

3- سخاوتمندی!

4- شجاعت!

5- جماع زیاد با همسر!


دعای نطفــــــــــــه !!!

جمعه, ۱۸ دی ۱۳۹۴، ۰۷:۲۰ ق.ظ

به هیأت امناء مسجدی داشتم از لزوم برگزاری جلسات عمومی دعاخوانی می گفتم و مخصوصا اشاره کردم به شب و روز جمعه که ثواب و عذاب های در اون مضاعف است و پس می بایست مردم رو سوق بدیم به کارهای خیر در این شب و روز ، و من جمله ی این کارها پرداختن به ادعیه وارده و اطعام بعد دعا و ...

که یکی از اون بزرگواران فرمود:

بله ما هر شب جمعه دعای کمیل می خونیم و صبحای جمعه هم دعای نطفه!!!

نتونستم جلو خنده م رو بگیرم!

گفتم: البته دعای نطفه رو هم شب جمعه می خونند ، بعد دعای کمیل!!

بنده ی خدا همینجور مات و مبهوت تماشام می کرد، نمی دونست چی میگم!

- ندبه و نطفه بگی نگی خیلی به لحاظ لفظی غریبه با هم نیستند! -

این را هم بگذارین روی دیگر معضلات جامعه!

گاهی متصدی امور معنوی مردم، امنای مسجد مردم ، کسانی هستند که یا بی سوادند یا از سطح سواد اندکی بهره مند!

پس کجایند تحصیل کرده های ما؟

باور کنید به شدت معتقدم اگر امور دینی هر منطقه ای به افراد کاردان و لایق سپرده و به درستی جهت داده بشه ، بسیاری از مشکلات اعم از مشکلات فرهنگی و اجتماعی اصلا فرصت بروز پیدا نخواهند کرد و بسیاری از مشکلات ایجاد شده هم به روشی آسان تر و سریع تر قابل حل خواهند بود!


کاش شاهد چنین روز و روزگاری باشیم!

پزشکان و دعای رزق !!

چهارشنبه, ۱۶ دی ۱۳۹۴، ۰۸:۰۶ ب.ظ

به گمانم امسال جامعه پزشکی هرچه دعای رزق تو «مفاتیح الجنان» و «داروخانه معنوی» و سایر کتب ادعیه وارد شده را یکجا خوندند!! و لهذا به هیچ جمعی بر نمی خوری مگر اینکه صدای آشنای سرفه و عطسه را می شنوی!

ان شاء الله که شما دستمال به دست نیستین؟!!

شفای همه مریضای اسلام صلوات


ببخشید...

سلام و عرض ادب بسیار خدمت دوست و رفقا مخصوصا اونا که این سه ماه مرتب شب نشینی و روزنشینی ما اومدند و رفتند و ما خونه نبودیم!!!

دوران غیبته دیگه!! خخخخ


ما غیبت کردیم و شما...

ما از وبلاگ غیبت کردیم و شما از ما!!!

البته بخشش ما که زیاده ، وبلاگ و وبلاگی ها هم ان شاء الله ما رو می بخشند!!


تشکر و سپاس از همه

اثاث کشی

جمعه, ۲۷ شهریور ۱۳۹۴، ۰۳:۴۱ ب.ظ

مشغول اثاث کشی هستیم!

یه جای جدید!

شفیعه میگه:

بابایی! اذیتم می کنه! شهیدا رو همینجا بموندونینیم!!! خخخخ

به خانومم میگم:

زبون مادریه دیگه !!! خخخخخ


اولین دستپخت خانم

پنجشنبه, ۲۶ شهریور ۱۳۹۴، ۱۲:۰۶ ب.ظ

اولین دستپخت خانم بود!

داماد با کلی ذوق و شوق در قابلمه رو باز کرد که غذا رو سرو کنه

کفگیر در دست - مثل کسی که برق سه فاز بهش وصل کرده باشند - خشکش زد!

خانوووم! اینهمه غذا؟!

مگه میخوای چیکار؟

جواب عروس فقط یه چیز بود:

مامانم اینجوری درست می کرد!!

یعنی خودش نمی دونست مامانش اینا شش نفر بودند و ما فقط دو نفر ؟!!

تازه اونام هر غذایی رو دو وعده می خوردند و تموم هم نمی شد!!

خلاصه با هر زور و ضربی که بود بعد یه هفته اولین دستپخت خانمی به سلامتی و میمنت به ته دیگ رسید!

قرار به این شد که من بعد مواد لازم رو آقا پیمانه کنه و خانم بپزه!

دومین غذای رسمی بانو بود و دلشوره غیر قابل وصف آقا!!

در زودپز رو که باز کرد!

واااای! 

این بار ملاقه به دستش چسبید!

زودپز تا کله پرِ آب بود!

خیلی رسمی رو کرد به همسر:

پاشو برو یه طنابی بیار!

زن ترسی عجیب تو دلش افتاده بود!

طنابو که دست شوهر می داد با صدای لرزان گفت: میخوای چیکار کنی؟!

مرد:

می خوام به کمرم ببندم برم ته زودپز ببینم اون ته مها نخودی لوبیایی چیزی یافت میشه بیارم بالا از گرسنگی نمیریم!!

...

- از خاطرات دور و بری ها !! -


ولی واقعاً یکی از جدی ترین مشکلات اولیه زندگی همین امر پخت و پزه.

متأسفانه دختر خانوم ها به هر بهونه ای در منزل پدری دست به سیاه و سفید نمیزنن و نتیجه ش جز این نمی تونه باشه!

در حالی که یکی از امتیازات برشمرده در روایات ، مهارت آشپزی برای بانوان است:

قال رسول الله صلى الله علیه وآله: خیر نسائکم الطیبة الطعام ... - کافی ش ح 9461 -


و صد البته مسئله خوراک آنقدر هم نباید برجسته نشان داده شود که خدای ناکرده به سببی برای بهانه جویی پی در پی مردان تبدیل گردد.

همسر آزاری

چهارشنبه, ۲۵ شهریور ۱۳۹۴، ۱۲:۰۳ ب.ظ

 رسول الله صلی الله علیه و آله :

ومن کانت له امرأة تؤذیه لم یقبل الله صلاتها ولا حسنة من عملها حتى تعینه وترضیه.

- وإن صامت الدهر، وقامت وأعتقت الرقاب، وأنفقت الاموال فی سبیل الله -

وکانت أول من یرد النار!

ثم قال رسول الله صلى الله علیه وآله:

وعلى الرجل مثل ذلک الوزر العذاب إذا کان لها مؤذیا ظالما

- بحارالانوار ج 73 ص 363 -


هر مردی که زنی آزار رسان داشته باشد خداوند نماز و دیگر اعمال حسنه ی او را قبول نفرماید! تا آنکه شوهر را از خود راضی نماید!

- هرچند تمام عمر روزه دار باشد و شب زنده دار ، و برده آزاد کند و اموالش را در راه خدا ببخشد -

و اول کسی خواهد بود که وارد جهنم گردد!!

سپس فرمود:

برای شوهر هم همین عذاب است اگر زن اذیت کن و ظالم باشد!


یه لقمه عسل

چهارشنبه, ۲۵ شهریور ۱۳۹۴، ۱۰:۵۱ ق.ظ

پیرمردی از اهالی شورگشت - زادگاه مرحوم آیت الله موسوی (مؤسس حوزه علمیه فضل بن شاذان نیشابور) - مهمون منزل حاج آقا شده بود!

ایشون جهت صبحونه هوای هم محلی خودشونو گرفته و پیاله ای عسل هم بر سفره گذاشته بودن!

پیر مرد لقمه ای بزرگ گرفته و نصف پیاله عسل را بلند کرده، بر لقمه گذاشت!!

تا خواست به دهان فرو ببره ، حاج آقا از دست او می چسبن و میگن:

رفیق! لقمه رو میخوای یا پیاله رو ؟!!!


شیرینی این مزاح بیش از شیرینی عسل سالهای سال در کام پیرمرد باقی ماند! خدایشان بیامرزد.

همسری و بی همسری

سه شنبه, ۲۴ شهریور ۱۳۹۴، ۰۶:۲۳ ب.ظ

یک شب بی همسری

امام صادق علیه السلام می فرماید:

مردى نزد پدرم (امام محمد باقر علیه السلام) آمده بودند، پدرم به او فرمود:

آیا همسر دارى ؟

عرض کرد: خیر

فرمودند: من دوست ندارم دنیا و آنچه را در آن است داشته باشم ولى یک شب بدون همسر بسر ببرم!! 

و اضافه کردند: دو رکعت نماز انسانى که همسر دارد بهتر است از عبادت شب و روز مردى که همسر ندارد!

سپس به او هفت دینار داده و فرمود:

با این پول ازدواج کن ... 

و از قول پیامبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله نقل نمودند که :

اتخذوا الاهل فانّه ارزق لکم ؛ تشکیل خانواده دهید که (بر خلاف تصور اکثر مردم ، ازدواج نه باعث فقر که ) سبب رزق و روزی بیشتر است - بحارالانوار ج 100 ص 217 -


بهترین بناء

وقال علیه السلام:

ما بنی فی الاسلام بناء أحب إلى الله عزوجل وأعز من التزویج - بحارالانوار ج 100 ص 222 -

هیچ ساختمانی در اسلام بنا نشده است که نزد خداوند محبوب تر و عزیزتر از امر ازدواج باشد!


نیت در ازدواج

عن النبی (صلى الله علیه وآله): من نکح لله وأنکح لله استحق ولایة الله - میزان الحکمة باب الزواج ش 1631 -

هر که به نیتی الهی ازدواج کند و به این نیت دیگران را ازدواج دهد ، لیاقت دوستی خداوند را پیدا کرده است.


ثمرات ازدواج

قال رسول الله صلى الله علیه وآله: زوجوا أیاماکم فان الله یحسن لهم فی أخلاقهم ویوسع لهم فی أرازقهم ویزیدهم فی مرواتهم - بحارالانوار ج 100 ص 222 -

افراد مجردتان را همسر بدهید که خداوند اخلاقشان را نیکو سازد ، و در رزق و روزی شان توسعه بخشد ، و به مردانگی و مروتشان بیفزاید.


سنت پیامبر

قال رسول الله صلّى اللّه علیه و آله : النکاح سنتى فمن رغب عن سنّتى فلیس ‍ منّى - بحارالانوار ج 100 ص 220 -

ازدواج از سنت من است و کسی که رویگردان از سنت من باشد ، از من نیست!!!


باز شدن درب رحمت

و قال صلى الله علیه وآله: یفتح أبواب السماء بالرحمة فی أربع مواضع: عند نزول المطر، وعند نظر الولد فی وجه الوالدین، وعند فتح باب الکعبة، وعند النکاح - بحارالانوار ج 100 ص 221 -

در چهار موضع درهای آسمان به رحمت گشوده می گردد (که دعای در آن را نباید از دست داد) :

 1 - هنگام بارش باران 2 - هنگام نگاه (محبت آمیز ) فرزند به صورت والدین!! 3 - هنگام گشودن درب خانه کعبه 4 - هنگام ازدواج!!


حفظ دین

قال رسول الله صلى الله علیه وآله: من تزوج فقد أحرز نصف دینه، فلیتق الله فی النصف الباقی - بحارالانوار ج 100 ص 219 -

هر کس ازدواج نماید بطور مسلّم نصف دینش را حفظ نموده است، پس در نصف باقی خدا ترسی پیشه کند!


ازدواج در آغاز جوانی

عن النبی صلى الله علیه وآله قال: ما من شاب تزوج فی حداثة سنه إلا عج شیطانه یا ویله یا ویله عصم منی ثلثی دینه، فلیتق الله العبد فی الثلث الباقی - بحارالانوار ج 100 ص 221 -

هیچ جوانی در آغاز جوانی ازدواج نمی کند مگر اینکه شیطانش ناله ای سر دهد که : ای وای! دو سوم دینش را از دستبرد من محفوظ داشت.

پس این جوان باید در یک سوم باقیمانده تقوای الهی به خرج دهد.


خوابی برتر از عبادت

وقال صلى الله علیه وآله: المتزوج النایم أفضل عند الله من الصائم القائم العزب - بحارالانوار ج 100 ص 221 -

متأهل خوابیده نزد خداوند برتر است از مجردی که شب را زنده داری می کند و روز را روزه داری!


عبادت متأهل و مجرد

عن أبی عبد الله (الصادق) علیه السلام قال: رکعتان یصلیهما متزوج أفضل من سبعین رکعة یصلیها غیر متزوج - بحارالانوار ج 100 ص 219 -

دو رکعت نماز متأهل برتر است از هفتاد رکعت نماز مجرد!


دختران و درختان

الإمام الرضا (علیه السلام): نزل جبرئیل على النبی صلى الله علیه وآله فقال: یا محمد إن ربک یقرؤک السلام، ویقول: إن الأبکار من النساء بمنزلة الثمر على الشجر فإذا أینع الثمر فلا دواء له إلا اجتناؤه وإلا أفسدته الشمس، وغیرته الریح، وإن الأبکار إذا أدرکن ما تدرک النساء فلا دواء لهن إلا البعول، وإلا لم یؤمن علیهن الفتنة، فصعد رسول الله صلى الله علیه وآله المنبر فجمع الناس ثم أعلمهم ما أمر الله عزوجل به - میزان الحکمة باب الزواج ش 1640 -

جبرئیل بر پیامبر نازل شده گفت:

 ای محمد! پروردگارت به تو سلام می رساند و می فرماید:

زنان باکره همانند میوه درختند، وقتی میوه رسید چاره ای جز چیدنش نیست وگرنه خورشید آن را فاسد نماید و باد آن را تغییر دهد!

و دختران هم هر وقت به حد زنانگی رسیدند دوایی جز شوهر برایشان نیست و الّا از فتنه در امان نخواهند بود!

پس پیامبر (ص) منبر رفته و در جمع مردم پیام الهی را ابلاغ فرمود.


از جمله گنهکاران

وقال علیه السلام لرجل (اسمه) عکاف: ألک زوجة ؟ قال: لا یا رسول الله قال: ألک جاریة ؟ قال: لا یا رسول الله قال: أفأنت موسر ؟ قال: نعم قال: تزوج وإلا فأنت من المذنبین - بحارالانوار ج100 ص 221 -

حضرت مردی را عکاف نام مخاطب قرار داده فرمود:

آیا همسر داری؟ گفت: نه یا رسول الله!

فرمود: کنیز داری؟ گفت: نه یا رسول الله!

فرمود: آیا توانایی مالی داری؟! گفت: بله.

فرمود: ازدواج کن وگرنه از جمله گنهکارانی!


بدترین های امت

قال رسول الله صلّى اللّه علیه و آله : شرار موتاکم العزّاب - بحارالانوار ج 100 ص 220 -

بدترین مردگان شما عزب های شما هستند!


ترک ازدواج بخاطر فقر

عن ابى عبدالله (الصادق)علیه السلام : من ترک التزویج مخافة العیلة فقد اساء الظن بالله - کافى ش ح 8492 -

هرکه ازدواج را از ترس فقر ترک گوید، به خداوند گمان بد برده است (من: خداوند در قرآن مجید آیه 32 نور فرموده است:

وَأَنْکِحُوا الْأَیَامَى مِنْکُمْ وَالصَّالِحِینَ مِنْ عِبَادِکُمْ وَإِمَائِکُمْ إِنْ یَکُونُوا فُقَرَاءَ یُغْنِهِمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِیمٌ )


ازدواج کن

رسول الله (صلى الله علیه وآله) - سأل رجلا من أصحابه فقال -: یا فلان هل تزوجت ؟ قال: لا ولیس عندی ما أتزوج به، قال: ألیس معک " قل هو الله أحد " ؟ قال: بلى، قال: ربع القرآن، قال: ألیس معک: " قل یا ایها الکافرون " ؟ قال: بلى، قال: ربع القرآن، قال: ألیس معک " إذا زلزلت " ؟ قال: بلى، قال: ربع القرآن. ثم قال: تزوج، تزوج، تزوج ! ! !میزان الحکمة باب الزواج ش 1636 -

حضرت رسول (ص) مردی از اصحابش را پرسید:

فلانی! آیا ازدواج کرده ای؟

گفت: نه ، و چیزی هم برای ازدواج ندارم.

فرمود: آیا قل هو الله احد همراهت نیست؟ گفت : بله. فرمود: یک چهارم قرآن!

فرمود: آیا قل یا ایها الکافرون همراهت نیست؟ گفت: چرا فرمود: یک چهارم (دیگر) قرآن

فرمود: آیا اذا زلزلت همراهت نیست؟ گفت: هست. فرمود: ربع دیگر قرآن!

بعد فرمود:

ازدواج کن! ازدواج کن! ازدواج کن!


اگر نمیتوانی ازدواج کنی

وقال رسول الله صلى الله علیه وآله: یا معشر الشباب من استطاع منکم الباه فلیتزوج، و من لم یستطعها فلیدمن الصوم فانه له وجاء - بحارالانوار ج 100 ص 220 -

ای گروه جوانان! هرکس توانایی بر ازدواج دارد پس ازدواج کند، و اگر ندارد پس مرتب روزه بگیرد که مانع شهوت است!


برترین واسطه گری

قال علی علیه السلام: ... وأفضل الشفاعات أن یشفع بین اثنین فی نکاح حتى یجمع شملهما - بحارالانوار ج 100 ص 222 -

و بهترین واسطه گری: وساطت در امر ازدواج است که دو نفر را به هم برساند.


ثمرات وساطت در ازدواج

قال رسول الله صلى الله علیه وآله: من عمل فی تزویج حلال حتى یجمع الله بینهما زوجه الله من الحور العین، وکان له بکل خطوة خطاها وکلمة تکلم بها عبادة سنة - بحارالانوار ج 100 ص 221 -

هر کس در ازدواجی حلال پادرمیانی و تلاش کند و به خواست الهی آن دو را به هم برساند ، خداوند حورالعینی به تزویج وی درآورد و برای او در هر گامی که برداشته و  هر کلمه ای که صادر شده است، عبادت یک سال منظور خواهد گردید!!!


زن دادن مجردان

قال الصادق علیه السلام : من زوّج اعزبا کان ممن ینظر الله عزّ و جلّ الیه یوم القیامة - میزان الحکمة باب الزواج ش 1639 -

کسی که مجردی را همسر بدهد، از کسانی خواهد بود که خداوند متعال فردای قیامت بر ایشان نظر رحمت خواهد داشت!


سخنرانی ...

دوشنبه, ۲۳ شهریور ۱۳۹۴، ۰۵:۰۷ ب.ظ
امام جواد (ع) :

مَنْ أصْغَى إلَى ناطِقٍ فَقَدْ عَبَدَهُ، فَإنْ کانَ النّاطِقُ عَنِ اللّهِ فَقَدْ عَبَدَ اللّهَ، وَ إنْ کانَ النّاطِقُ یَنْطِقُ عَنْ لِسانِ إبلِیسَ فَقَدْ عَبَدَ إبلِیسَ - بحار الانوار ج 2 ص 94 -


ترجمه:

هر کس به سخن وری گوش فرا دهد، براستی که بندگی او را پذیرفته است!

پس چنانچه سخنران از خدا بگوید، بنده ی خدا خواهد بود!

و اگر از زبان شیطان بگوید ، بنده ی شیطان خواهد بود!


اِقشَعَرَّ حاج آقا

سه شنبه, ۱۷ شهریور ۱۳۹۴، ۰۲:۳۱ ب.ظ

از برنامه های مرحوم آیت الله سید محمد موسوی (مؤسس حوزه علمیه فضل بن شاذان نیشابور) رصد اوضاع درسی طلّاب توسط شخص ایشان بود.

به این منظور و بدون اطلاع قبلی طلبه ای را دعوت می کردند و از درسهاشون می پرسیدند چنانچه ضعف طلبه بر ایشان محرز می شد - آنچنانی که یکی از طلاب این مدرسه می گفت: - بدون رودربایستی و ملاحظات فامیلی و خویشی عذر ایشون رو می خواستند.

در موردی از طلبه ای سال اولی صرف فعل « اِقشَعَرَّ » رو طلبیده بودند و این طفلک هم که دستپاچه شده بود ، اینجوری شروع کرد به صرف کردن:

اِقشَعَرَّ حاج آقا! اِقشَعَرَّا حاج آقا! اِقشَعَرُّوا حاج آقا!

حاج آقا لبخندی زده فرمودند:

حضرت آقا اِقشَعَرَّ را صرف می کنن؟ یا حاج آقا را؟!

أنا ( شیطنت طلبگی )

سه شنبه, ۱۷ شهریور ۱۳۹۴، ۱۲:۰۴ ب.ظ

جوجه طلبه ها که خادم مدرسه رو به خوبی می شناختند!

هر از گاهی برای رفع خستگی و تنوع ، به عمد سر به سر او میگذاشتند و خرابکاری پشت خرابکاری!

خادم هم با عصبانیت ویژه خود صداشو بلند می کرد:

باز کی این کار رو کرده؟

و هر دفعه یکی از بچه ها می گفت:

« أنا »

و اون بنده خدا هم با همان صدای نخراشیده در حالی که با دسته جارو اونها رو دنبال می کرد ، می گفت:

أنا غلط کرده!!!

أنا ...ه خورده!!!

و بله دیگه، اینجور جواب دادن معناش این بود که بساط خرابکاری حالا حالا ها به راه خواهد بود!

رقص مقابل نمازگزاران !

جمعه, ۱۳ شهریور ۱۳۹۴، ۱۱:۰۱ ب.ظ

حقوق بشر؟؟؟؟!

احترام به عقاید دیگران؟؟؟!

اینجا آمریکاست!


- تصویر گرفته شده از ویدئو -

منبع:

نجوم مصریة

از خودشان پسند ؛ از ما ناپسند !!

جمعه, ۱۳ شهریور ۱۳۹۴، ۰۱:۴۵ ق.ظ

از جمله خاطرات عمومی ایرانی ها از سفر زیارتی حج و عمره، برخورد خشن و توأم با توهین پلیس عربستان ، به جهت ممانعت از تبرک جستن زائران به کعبه است!

این عکس از آنجا دیدنی ست که پلیس عربستانی که چنین مأموریتی به او محول شده ، خود دست و صورت به دیوار کعبه گذاشته و به آن تبرک می جوید!!!

و آیا ایرانی ها غیر این می کنند؟!

چطور یکی پسند است و یکی ناپسند؟!!

مگر اینکه آن را نشانه ای بگیریم به بازگشت تعقّل و اعتدال به عربستان و پلیس عربستان.

ان شاءالله


أقلّیّت > أکثریّت !!!

پنجشنبه, ۱۲ شهریور ۱۳۹۴، ۰۹:۱۲ ب.ظ

اگر کارت با کسی به جدل کشید و گفت:

اکثر مردم اینجورند!

اکثر مردم اینجور میگن!

اکثر مردم اینجور میخوان

اکثر مردم ...

بگو:

اگر کلمه « أکثرالنّاس » را در قرآن ملاحظه کنی، می بینی خداوند در حق آنان چنین می فرماید:

وَلَکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لَا یَعْلَمُونَ - اعراف آیه 187 . یوسف آیات 21 و 40 و 68  و 40 . نحل آیه 38 . روم آیات 6 و 30 . سبأ آیات 28 و 36 . غافر آیه 57 . جاثیة آیه 26 -

وَلَکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لَا یَشْکُرُونَ - 243 بقرة . 38 یوسف . 61 غافر -

وَلَکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لَا یُؤْمِنُونَ - 17 هود . 1 رعد . 59 غافر -

وَمَا أَکْثَرُ النَّاسِ وَلَوْ حَرَصْتَ بِمُؤْمِنِینَ - یوسف 103 -

فَأَبَى أَکْثَرُ النَّاسِ إِلَّا کُفُورًا - 89 اسراء . 50 فرقان -


و اگر کلمه « أکثرهم » را جستجو کنی این آیات خودنمایی خواهند کرد:

أَکْثَرُهُمْ لَا یُؤْمِنُونَ - بقرة 100 -

لَقَدْ حَقَّ الْقَوْلُ عَلَى أَکْثَرِهِمْ فَهُمْ لَا یُؤْمِنُونَ - یس 7 -

وَلَکِنَّ أَکْثَرَهُمْ لَا یَعْلَمُونَ - انعام 37 . اعراف 131 . انفال 34 . یونس 55 . قصص آیات 13 و 57 . زمر 49 . دخان 39 . طور 47 -

بَلْ أَکْثَرُهُمْ لَا یَعْلَمُونَ - نحل آیات 75 و 101 . نمل 61 . لقمان 25 . زمر 29 -

بَلْ أَکْثَرُهُمْ لَا یَعْلَمُونَ الْحَقَّ فَهُمْ مُعْرِضُونَ - انبیاء 24 -

وَأَکْثَرُهُمْ لِلْحَقِّ کَارِهُونَ - مؤمنون 70 -

فَأَعْرَضَ أَکْثَرُهُمْ فَهُمْ لَا یَسْمَعُونَ - فصلت 4 -

بَلْ أَکْثَرُهُمْ لَا یَعْقِلُونَ - عنکبوت 63 -

أَکْثَرُهُمْ لَا یَعْقِلُونَ - حجرات 4 -

وَأَکْثَرُهُمْ لَا یَعْقِلُونَ - مائده 103 -

وَلَکِنَّ أَکْثَرَهُمْ یَجْهَلُونَ - انعام 111 -

وَلَا تَجِدُ أَکْثَرَهُمْ شَاکِرِینَ - اعراف 17 -

وَلَکِنَّ أَکْثَرَهُمْ لَا یَشْکُرُونَ - یونس 60 . نمل 73 -

وَمَا وَجَدْنَا لِأَکْثَرِهِمْ مِنْ عَهْدٍ وَإِنْ وَجَدْنَا أَکْثَرَهُمْ لَفَاسِقِینَ - اعراف 102 -

وَأَکْثَرُهُمُ الْفَاسِقُونَ - آل عمران 110 -

وَأَکْثَرُهُمْ فَاسِقُونَ - توبه 8 -

وَمَا یَتَّبِعُ أَکْثَرُهُمْ إِلَّا ظَنًّا - یونس 36 -

وَأَکْثَرُهُمْ کَاذِبُونَ - شعراء 223 -

وَمَا کَانَ أَکْثَرُهُمْ مُؤْمِنِینَ - شعراء آیات 8 و 67 و 103 و 121 و 139 و 158 و 174 و 190 -

وَمَا یُؤْمِنُ أَکْثَرُهُمْ بِاللَّهِ إِلَّا وَهُمْ مُشْرِکُونَ - یوسف 106 -

کَانَ أَکْثَرُهُمْ مُشْرِکِینَ - روم 42 -

أَمْ تَحْسَبُ أَنَّ أَکْثَرَهُمْ یَسْمَعُونَ أَوْ یَعْقِلُونَ إِنْ هُمْ إِلَّا کَالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ سَبِیلًا - فرقان 44 -

وَأَکْثَرُهُمُ الْکَافِرُونَ - نحل 83 -


پس تو از گروه اندکی باش که می فرماید:

مَا فَعَلُوهُ إِلَّا قَلِیلٌ مِنْهُمْ وَلَوْ أَنَّهُمْ فَعَلُوا مَا یُوعَظُونَ بِهِ لَکَانَ خَیْرًا لَهُمْ وَأَشَدَّ تَثْبِیتًا - نساء 66 -

وَمَا آَمَنَ مَعَهُ إِلَّا قَلِیلٌ - هود 40 -

وَقَلِیلٌ مِنْ عِبَادِیَ الشَّکُورُ - سبأ 13 -

إِلَّا الَّذِینَ آَمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَقَلِیلٌ مَا هُمْ - ص 24 -

ثُلَّةٌ مِنَ الْأَوَّلِینَ، وَقَلِیلٌ مِنَ الْآَخِرِینَ - واقعه 13و14 -


بنابراین اکثریت هیچگاه معیار حق نمی تواند باشد.!

صدق الله العلی العظیم


نیازی که دیده نمی شود!

پنجشنبه, ۱۲ شهریور ۱۳۹۴، ۰۳:۰۳ ب.ظ

نمازخانه واقع در مقر فدراسیون بین‌المللی فوتبال (فیفا) - زوریخ سوئیس -

- منبع: نجوم مصریة -


این عکسِ هم در ورودی "نمازخانه" ساختمان مرکزی بی بی سی است که روی آن، وقت برگزاری نمازهای جماعت روزانه و نماز جمعه کارکنان اعلام شده. به گفته یکی از کارکنان بی بی سی پنج تا ده دقیقه بعد از اذان ظهر، این سالن پر از نمازگزارهایی از کشورهای مختلف دنیا می شود.


حالا باید به شهرک ها و شهر بازیها ، هتلها و رستورانها ، ادارات و مؤسسات ، مدارس و ورزشگاهها ، و کلاً اماکن عمومی که در کشورهای اسلامی و جمهوری اسلامی بنا میشن و به این مسأله توجه ندارند، چی گفت؟!

فقط به این تیترها توجه کنید:

بیش از 2 هزار مدرسه در آذربایجان غربی نمازخانه ندارند

نیاز 1000 مدرسه گیلان به نمازخانه

نمازخانه‌های بین‌ راهی نیاز به بهسازی و توسعه دارند

ایجاد نمازخانه در بوستان‌ها نیازمند همراهی خیرین است

فضاهای معنوی در مکان‌های گردشگری مشگین‌شهر افزایش یابد ...

نمازخانه اداره کل ثبت احوال آذربایجان شرقی تبدیل به اتاق ...

نبود نمازخانه در مسیر های ارتباطی استان اردبیل

تلاش ها برای برپایی تنها یک نمازخانه در شهرک های تازه تأسیس پیشوا ...

57 هزار مسجد کشور در حد جمهوری اسلامی ایران نیست

و ...

مثل دوا

پنجشنبه, ۱۲ شهریور ۱۳۹۴، ۱۲:۲۵ ق.ظ

قابل توجه همه مخصوصاً مربیان و والدین در مقام نصیحت

علی (ع) :

ألکَلامُ کَالدَّواءِ قَلِیلُهُ یَنفَعُ وَ کَثِیرُهُ قاتِل

- غررالحکم و دررالکلم ش 4081 -

سخن همچون دواست! کم آن سودمند و زیادش مرگبار است!!

عطر

چهارشنبه, ۱۱ شهریور ۱۳۹۴، ۱۱:۲۵ ب.ظ

میگه:

حاج آقا! عجب بوی خوشی میدین!!

میگم:

روایته هزینه ی عطر پیامبر (ص) بیش از خوراکش بود!

- نمی دونم فهمید چی گفت یا نفهمید؟ -

گفت:

بیکاریه دیگه !!!

به ذهنم خطور کرد ، بی جهت نیست که میگن:

ده مرو ؛ ده مرد را احمق کند ...


البته این دوره زمونه اکثر روستاهای ما به لحاظ فرهنگی و میزان سواد و تحصیلات، چیزی کم از شهرهامون ندارن ولی خوب همچین موردی هم به ما برخورد!

تبلیغات علیه روحانیون رو ایشون به نظر می رسه تا خود پیغمبر هم رسانده ست!!

بله دیگه مفت خوری و سرخوشی و بیکاری و ...

با این متلکهایی که اساس درستی هم ندارن و از روی عدم شناخت حوزه و دروس حوزه زده میشه، متأسفانه خواسته یا ناخواسته بالاترین ظلم را در حق رسول و آلش داریم مرتکب می شویم !

پیامبری که در مدت عمر نه چندان بلند خود قیامتی برپا کرد که دیگران حتی دولت ها با همه ی توان و کبکبه و دبدبه شون در طیّ قرنها از پس گوشه ای از آن برنمی آیند!

و علمایی هم چون امام راحل و دیگران...


نمی دانم شاید هم من که میگم هزینه ی عطر پیغمبر بیش از هزینه ی غذاشون بوده ، بنده ی خدا فکر کرده هزینه خوراک ایشون هم به اندازه ی هزینه های شکمی ما بوده و پس هزینه عطرشون باید چقدر باشه؟؟؟!!

در حالی که این نوع روایات بیانگر کم خوری و ساده خوری پیغمبر است آنچنان که سیره ی رسول (ص) حاکی از آن است.

به تعبیری دیگر بین رفاه خود و دیگران ، نبیّ مکرّم اسلام با ترجیح عطر بر غذا ، دیگران را هست که ترجیح می دهند!

آیا جا جای تحسین است یا خدای ناکرده اعتراض و متلک ؟!


کاش بیشتر و بهتر می اندیشیدیم!

خرجی

چهارشنبه, ۱۱ شهریور ۱۳۹۴، ۱۰:۲۳ ب.ظ

« تو رو چه به این حرفا ؟؟!

فعلاً که بابات تو خرج من و تو مونده !!

هر وقت پولاش از سر جیبش ریخت ، اون وقت !! »

زن در حالی که باقیمانده ی غذا را روانه ی سطل زباله می کرد!!! ، پسر را زیر رگبار کلمات سنگین خودش گرفته بود! ...

پســــــــرک ، تنهـــــا یــــــک آبجــــــــــی مـــــی خواســــــــت !!

__________________________________________________


ولی واقعاً چند درصد از ما اگه یه نفر بخواد به سفره مون اضافه بشه ، یا یه رختخواب اضافه گوشه ی خونه مون پهن کنه ، تفاوتی تو زندگیمون ایجاد میشه ؟؟!

نمی گم لزوماً هم فرزند باشه !!

شما رو نمی دونم اما من به شدت معتقدم مشکل اصلی ما بی مدیریتی ست تا بی بضاعتی !!

امامت ؛ مزد رسالت

سه شنبه, ۱۰ شهریور ۱۳۹۴، ۰۹:۲۷ ب.ظ

أُولَئِکَ الَّذِینَ هَدَى اللَّهُ فَبِهُدَاهُمُ اقْتَدِهِ قُلْ لَا أَسْأَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْرًا إِنْ هُوَ إِلَّا ذِکْرَى لِلْعَالَمِینَ (90) انعام -


در این آیه شریفه خداوند متعال ، پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) را مخاطب قرار داده و دستور می دهد که به مردم چنین بگوید:

من هیچگونه اجر و پاداشى در برابر رسالت خود از شما تقاضا نمى کنم ، همانطور که پیامبران پیشین چنین درخواستى نکردند، من هم از این سنت همیشگى پیامبران پیروى کرده و به آنها اقتدا میکنم (قل لا اسئلکم علیه اجرا).


نه تنها اقتداء به پیامبران و سنت جاویدان آنها ایجاب مى کند که پاداشى مطالبه نکنم بلکه از آنجا که این آئین پاک که براى شما آورده ام یک ودیعه الهى است که در اختیار شما قرار میدهم ، در برابر رساندن ودیعه الهى به شما اجر و پاداش ، مفهومى ندارد.


به علاوه این قرآن و رسالت و هدایت یک بیدار باش و یادآورى به همه جهانیان است (ان هو الا ذکرى للعالمین ).

و چنین نعمت عمومى و همگانى ، همانند نور آفتاب و امواج هوا و بارش باران است که جنبه عمومى و جهانى دارد، و هیچ گاه خرید و فروش نمى شود و کسى در برابر آن اجر و پاداشى نمى گیرد، این هدایت و رسالت نیز جنبه خصوصى و اختصاصى ندارد که بتوان براى آن پاداش قائل شد!

- تفسیر نمونه -


با اینهمه در سوره مبارکه شوری آیه 23 برای خود اجر و مزد قائل است!

هرچند رنگ و بوی آن با اجر و مزد معمول و مورد طلب دیگر مردم متفاوت است، آنجا که می فرماید:

قُلْ لَا أَسْأَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبَى

بگو اى پیغمبر! صلى الله علیه و آله : مزدی از شما (بر تبلیغ رسالت خود و رساندن احکام الهی) نمی خواهم ، مگر دوستی خویشانم!


و این هم انگیزه کافی برای کار و فعالیت را به انسان می دهد و اجر و مزدی کاملا منطقی و عقلایی ست!


سؤال این است :

آیا پیامبر واقعاً از مردم اجر و مزدی طلبیده است؟!

جواب:

مزد و اجر نفعی ست متوجه خود شخص و یا منتسبین به او . 

اما طبق آیه 47 سبأ قُلْ مَا سَأَلْتُکُمْ مِنْ أَجْرٍ فَهُوَ لَکُمْ ... اجر طلب شده از طرف ایشان، متوجه مردم است.


و آن چیزی نیست جز امر هدایت و ارشادی که اصل بعثت پیامبر اکرم (ص) هم برای تحقق بخشیدن به آن بود.

قُلْ مَا أَسْأَلُکُمْ عَلَیْهِ مِنْ أَجْرٍ إِلَّا مَنْ شَاءَ أَنْ یَتَّخِذَ إِلَى رَبِّهِ سَبِیلًا (57) فرقان -

بگو من در برابر ابلاغ این آئین هیچگونه پاداشى از شما مطالبه نمى کنم ، تنها پاداش من این است که: کسانى بخواهند راهى به سوى پروردگارشان برگزینند!


و این به آن می ماند که معلمی به شاگردانش که درخواست جبران زحمات او را دارند بگوید:

« من از شما مزدی نمی خواهم جز اینکه درستان را درست بخوانید و آینده روشنی را که در پرتو علم برایتان ترسیم کردم، محقق سازید و از فلان الگو پیروی کنید! و زحمات من و خودتان را بی جهت بر باد ندهید.»

آیا این واقعا درخواست مزد است برای خود؟

یا در راستای همان کار معلمی و هدایت گری و ارشاد است ؟!


نتیجه جمع بین این آیات

مجموع این آیات - به ظاهر متفاوت - نشان مى دهد که مودت ذى القرباى رسول خدا (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) تداوم برنامه رسالت و رهبرى آن پیامبر است .

یعنی محبت اهل بیت که اجر رسالت نام برده شده چیزی جز ادامه رسالت نیست و آنچنان که اصل رسالت هم چیزی جز سود رسانی به خود مردم نیست محبت اهل بیت هم چنین است و آن این است که آنها را به سمت حق و حقیقت رهنمون می گردد.

و این همان است که شیعه در مسئله امامت از آن جانبدارى مى کند، و معتقد است رشته رهبرى بعد از پیامبر ، نه در شکل نبوت که در شکل امامت براى همیشه ادامه خواهد داشت.

از طرفی محبت عامل مؤثرى است براى پیروى کردن ، همانـگـونه که در سوره آل عمران آیه 31 مى خوانیم :

قُلْ إِنْ کُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِی : بگو اگر خدا را دوست مى دارید از من پیروى کنید (چرا که من مبلغ فرمان او هستم )

اصولا پیوند محبت با کسى، انسان را به سوى محبوب و خواسته هاى او مى کشاند و هر چه رشته محبت قویتر باشد این جاذبه قویتر است.

مخصوصا محبتى که انگیزه آن کمال محبوب است ، احساس این کمال سبب مى شود که انسان سعى کند خود را به آن مبدء کمال و اجراى خواسته هاى او نزدیکتر گرداند.

و این است معنی  محبت درخواستی نسبت به خویشان پیامبر!

و اگر جز این باشد یعنی درخواست همان محبت هایی باشد که معمول پدران برای فرزندان و نسل خود می خواهند؛ این چیزی جز طلب اجر و مزد نیست!  امری که در آیات مختلف قرآن از ساحت پیامبران نفی شده است! 

و با احتساب این جهت ، همه خویشان حضرت هم مد نظر نیستند بلکه آنهایی مورد نظر آیه اند که لیاقت و شایستگی هدایت و رهبری جامعه اسلامی را دارا بوده و بتوانند نقشی سرمشق گونه برای جامعه ایفا نمایند.


و اینک خون باید گریست!

کرده غصب فدک و حق علی (ع) را بردند
پهلوی فاطمه‌ات (س) را ز « لگد » آزردند

بر لب خلق هنوز از غم تو زمزمه بود
شعله ها در جگر و اشک به چشم همه بود

شهر از فتنه ایام پر از واهمه بود
اولین اجر رسالت ، زدن فاطمه (س) بود

گشت از حق‌کُشیِ اُمت بیدادگرت
کُشتن مُحسنِ مظلومِ تو , اجر دگرت

با سر انگشت خزان ,سخت ورق برگردید
غنچه و لاله ی خونین تو پرپر گردید

سومین اجر تو زخم سرحیدر گردید
به حسن (ع) از همه کس ظلم فزون‌تر گردید

بعد از آن زهر که بر نور دو عینت دادند
اجرها بود که اُمت به حسینت دادند . . .

شعر از:سازگار

پرده

يكشنبه, ۸ شهریور ۱۳۹۴، ۱۱:۵۴ ق.ظ

به باد داد پرده را

با دردی شیرین!

شیرینی: تمام

درد: مدام

سفری در پیش است ...

شنبه, ۳۱ مرداد ۱۳۹۴، ۰۵:۰۸ ب.ظ

سفری در پیش است!

بی گمان باید رفت!

باز از دور مرا می خوانند!

لیک ای همنفسان!

درِ این باغ کماکان باز است!

کوچه باغش بسیار

سنگ فرشش چشمم

خوش در آن سیر کنید

و برای همگان

و برای دل بیچاره ی من هم طلب خیر کنید.


                                                  فعلاً ...

اینقدری قلمش جاذبه دارد که مخاطبین ، غافل از حق و باطل بودن کلامش ، همراهی اش کنند! و با کامنت هایی که می گذارند ، اظهار رفاقت و بعضاً همفکری!

فضای مجازی هم عالمی دارد!!

به راحتی آب خوردن و با فشردن یک کلید ، می شود همه ی ارزش ها و اعتقادات یک ملت را به سخره گرفت و به آن خندید!

خود را انسان هایی عاقل ، و متدیّنین را موجوداتی خرافی قلمداد کرد!!

واقعاً عقل با کدام گروه است؟!


مطلب ذیل ، برگرفته از یکی از سخنرانی های حقیر ، و ظرفیت این را دارد که مسیر انسان را کاملا تغییر داده و انقلابی عظیم در او پدید آورد! به شرطی که توجه لازم را مبذول دارد.


به عنوان مقدمه می پرسم : 

آیا در عالم ، خطراتی وجود دارد؟

و آیا انسان ها در مقابل خطرات از خود واکنش نشان می دهند؟

فکر نمی کنم احدی باشد که وجود خطرات و وجود چنین واکنشی را در انسان ها بلکه حیوانات و حتی نباتات انکار نماید.

آنقدر که گاه این واکنش ها شکلی مضحک هم به خود می گیرند:

صندلی عقب ماشین نشسته اید، شاخه درختی به بدنه گرفته و با حرکت ماشین ، به سمت شما رها می شود، چه می کنید؟!

سرتان را ناخود آگاه می دزدید در حالی که شیشه ای ضد ضربه، فاصل بین شما و شاخه بود!

اینجاست که دست را به صورت گرفته و از نوع رفتار خود ، بر خود می خندید!


سؤال دوم: این واکنش در قبال چه خطراتی ست؟! احتمالی؟ یا یقینی؟

مطمئناً و به تجربه میدانید چیدن میوه ی آبدار و رسیده شاه توت از درخت ، همراه است با لک شدن لباس و دست و صورت!

آیا بخاطر متوجه شدن این خطر از خیر شاه توت می گذرید؟!

یا خود به پای خود مسیر طولانیی را هم طی می کنید که به آن دست پیدا کنید؟!


در نقطه مقابل:

فرض کنید در مسیر عبورتان ناگهان زمین دهان باز کرده و شما را می بلعد!

ترس سراپای شما را فرا گرفته است!

منتظر می مانید گرد و خاک فرو بنشیند!

در حالی که چشم ها را می مالید، سر را به اطراف می چرخانید که بناگاه برقش صندوقی پر از طلا و جواهر چشم شما را می گیرد!

از شادی در پوست خود نمی گنجید!

با عجله تمام به صندوق نزدیک می شوید!

ماری بزرگ بر آن چنبره زده!

بی حرکت است!

نمی دانید زنده است یا مرده؟ خواب است یا بیدار؟

نمی دانید اصلاً سمّی ست یا غیر سمّی؟!

کدام از شما حاضر است دستش را به طرف صندوق دراز کند؟!

با این که خطر احتمالی ست؟!

با خود می گوئید:

اگر زنده باشد چه؟

اگر بیدار باشد چه؟

اگر سمی باشد چه؟

پس تا اینجا مشخص شد ، آنچه ما را به واکنش در مقابل خطرات وا می دارد : یقینی یا احتمالی بودن آن نیست.

 بلکه ملاک: بزرگ و کوچک بودن ، مهم و غیر مهم بودن آن است.

(از خطر کوچک ولو یقینی پرهیز نمی کنیم اما از خطر احتمالی بزرگ بلی )


آنچه گفتیم مربوط به ما و فرهنگ ما هم نیست ، رفتاری ست همگانی و فراگیر.

واکسیناسیون که در سراسر جهان مورد اقبال ملل و دول است ، چیزی جز این نیست که به دست خود، میکروب ضعیف شده ی بیماریی را وارد بدن خود و عزیزانمان کنیم، سوزش ، درد ، تب ، و همه ی عوارض آن را با کمال میل به جان می خریم.

برای چه؟!

آیا می دانید شما و فرزندتان قرار است در آینده مبتلا به این مرض بشوید که پیشگیری می کنید؟!

چنین نیست ؛ بلکه آنچه شما را به این عمل فرا می خواند ، احتمال ابتلاء است.

و این همان چیزی ست که می گویند : عقل حکم می کند به وجوب دفع ضرر محتمل.

عقل می گوید خطرات احتمالی و اما بزرگ را باید از خود دور کرد.


سؤال سوم: خطر های مهم و غیر مهم کدامند؟!

نبی مکرم اسلام (ص) پس از سه سال فعالیت پنهانی ، وقتی مأمور به تبلیغ علنی اسلام شدند بر بلندای کوه صفا قرار گرفته ، مردم را صدا زدند.

جمعیت هجوم  آوردند ببینند محمد (ص) چه سخنی با آنها دارد؟!

فرمود:

اگر خبر دهم دشمن پشت کوه در کمین شماست ، چه می گوئید؟

گفتند: تصدیقت می کنیم ( در حالی که جابجایی لشکر در آن زمان و با آن وسایل چیزی نبود که به راحتی و مخفیانه امکان پذیر باشد )

فرمود:

آن دشمن که فکر می کنید : نه ، اما دشمنی بزرگتر در کمین شما ست: آتش جهنم!!

همانها که خود را آماده نبرد با دشمن کرده بودند ، با چهره هایی عصبانی و حق به جانب ، در حالی که به رسول خرده می گرفتند و ناسزا می گفتند از او دور شدند!

آیا آن انسان صادق و راستگو ناگهان تبدیل به دروغگویی شد که دیگر حرف های او ارزش شنیدن ندارد؟!


اگر فرزند خردسالی از شما فریاد مار مار برآرد ، با بیل و چوب و سایر ابزار دفاعی به سوی او می شتابید ، در حالی که شاید به جهت عدم شناخت ، کرمی را ، هزارپایی را ، طناب و نخی را ، مار انگاشته باشد ، اما بر فریادهای هشدار آمیز و پرطنین 124 هزار انسان بالغ عاقل درست گفتار و درست رفتار (جدای از جانشینان وعلمایشان) وقعی نمی نهید!!

آیا جز این است که اینجا هوا و هوس است که خدایی می کند و از عقل و حکم عقل خبری نیست؟!

بَلْ یُرِیدُ الْإِنْسَانُ لِیَفْجُرَ أَمَامَهُ (5) یَسْأَلُ أَیَّانَ یَوْمُ الْقِیَامَةِ (6) قیامت -


خطر جهنم می دانی چه خطری ست؟!

کدام از خطرات دنیوی که نزد همگان به آن ترتیب اثر داده می شود ، قابلیت عرض اندام در مقابل خطر آتش جهنم را دارد؟!

تصور کن تمام عمر هفتاد هشتاد ساله ی انسان بمثابه ی نشستن در تنور باشد، خوب این فقط هفتاد و هشتاد سال است.

این کجا و جهنم ابدی؟! 

میلیون ها و میلیاردها و تریلیون ها سال نیست ، همیشگی ست !!!

می دانی یعنی چه؟!

یه جمله معترضه: چطور مجازات چند سال گناه ، عذابی ابدی ست؟! ببینید مشت نمونه خروار اینجا معنا پیدا می کند! به عنوان نمونه چند سال را خداوند متعال زمان امتحان قرار داده است. حالا کسی که چند سال ناقابل اینچنین از انسانیت و عبودیت خارج می شود، اگر عمری ابدی داشت، چه می کرد؟! لذاست که استحقاق چنین عذابی را پیدا می کند!

از طرفی کیفیت عذابش هم قابل مقایسه با عذاب های دنیایی نیست:

إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا بِآَیَاتِنَا سَوْفَ نُصْلِیهِمْ نَارًا کُلَّمَا نَضِجَتْ جُلُودُهُمْ بَدَّلْنَاهُمْ جُلُودًا غَیْرَهَا لِیَذُوقُوا الْعَذَابَ إِنَّ اللَّهَ کَانَ عَزِیزًا حَکِیمًا (56) نساء - می فرماید:

کافرین را به آتشی می افکنیم که هر گاه پوستشان سوخت و نابود شد ( همانند جامه ای ) پوست جدید بر تن آنها می کنیم تا عذاب را به درستی بچشند!

وَیَأْتِیهِ الْمَوْتُ مِنْ کُلِّ مَکَانٍ وَمَا هُوَ بِمَیِّتٍ ... - 17 ابراهیم - مرگ از در و دیوار جهنم می ریزد اما مرگی در کار نیست ( یعنی هرکدام از این اتفاقات اگر در دنیا رخ می داد مساوی بود با مرگ فرد، اما اینجا مرگ آفرین هست و مرگ نیست!!)

بی جهت نیست ناله های امیرمؤمنان در دعای کمیل:

ابکی لالیم العذاب و شدته أم لطول البلاء و مدته؟

خدایا! بر سختی و شدّت عذاب آخرت گریه کنم یا بر زمان و مدّتش؟!

لذا می فرماید:

وَ اِعْلَمُوا أَنَّهُ لَیْسَ لِهَذَا اَلْجِلْدِ اَلرَّقِیقِ صَبْرٌ عَلَى اَلنَّارِ فَارْحَمُوا نُفُوسَکُمْ فَإِنَّکُمْ قَدْ جَرَّبْتُمُوهَا فِی مَصَائِبِ اَلدُّنْیَا أَ فَرَأَیْتُمْ جَزَعَ أَحَدِکُمْ مِنَ اَلشَّوْکَةِ تُصِیبُهُ وَ اَلْعَثْرَةِ تُدْمِیهِ وَ اَلرَّمْضَاءِ تُحْرِقُهُ فَکَیْفَ إِذَا کَانَ بَیْنَ طَابَقَیْنِ مِنْ نَارٍ ضَجِیعَ حَجَرٍ وَ قَرِینَ شَیْطَانٍ - نهج البلاغة خطبه 182 -

بدانید این پوست نازک ( بدن ) را تاب شکیب بر آتش دوزخ نیست بنابراین بخودتان رحم کنید ، زیرا شما خویش را هنگام سختیهاى جهان آزموده اید ،و بیتابى خود را در برابر دشواریها ثابت نموده اید ) مگر ندیده اید ، یکى از شما از خاریکه بپایش میخلد ،یا از لغزشى که ( بعضى اعضاى ) او را خونین میکند ، یا از ریگ گرمى که او را میسوزاند چسان مینالد ، پس چنین کسى چه حالى دارد ، هنگامیکه زیر پا و بالاى سرش دو آجر بزرگ از آتش هم بستر سنگ و همنشین شیطان باشد!


تکرار می کنم: بحث یقین به معاد مطرح نیست!

هر چند در همه دنیا خبری را که حتی یک منبع موثّق گزارش کند، می پذیرند و با آن معامله ی خبری یقینی و قطعی می کنند و در قضیه مورد بحث ما و خبر از معاد خبرگزاریهایی از آن خبر داده اند که در صداقت و اطمینان بالاترین ، و در تعّدد بی شمارترینند! و بنابراین خبری یقینی و مطمئن تلقی خواهد شد اما ...

یقین به معاد و قیامت نه ؛ بلکه پرسش من نقطه مقابل آن است : 

کیست در پهنه ی گیتی که صد در صد و به طور قطع و یقین بگوید جهنم نیست؟!

چنین فردی وجود خارجی نخواهد داشت و اگر کسی چنین ادعایی کند ادعایش مردود است!

از کجا و به چه مدرکی به این قطعیّت رسید؟!

بشری را که معلومات همه ی افراد و سراسر تاریخش قابل نسبت سنجی با مجهولاتش نیست، چه به این ادعای بزرگ؟!

لذا قرآن مجید می فرماید: فقط اینها عجیب می دانند وقوع قیامت را :

وَیَقُولُونَ مَتَى هَذَا الْوَعْدُ إِنْ کُنْتُمْ صَادِقِینَ (71) قُلْ عَسَى أَنْ یَکُونَ رَدِفَ لَکُمْ بَعْضُ الَّذِی تَسْتَعْجِلُونَ (72) سوره نمل -

و روی حدس و گمان حرف می زنند ، نه بر پایه ای علمی :

وَقَالُوا مَا هِیَ إِلَّا حَیَاتُنَا الدُّنْیَا نَمُوتُ وَنَحْیَا وَمَا یُهْلِکُنَا إِلَّا الدَّهْرُ وَمَا لَهُمْ بِذَلِکَ مِنْ عِلْمٍ إِنْ هُمْ إِلَّا یَظُنُّونَ (24)جاثیة -


و وقتی امر معاد برای کافرین هم امری احتمالی شد

عقل حکم می کند به واکنش نشان دادن در مقابل خطرات بزرگ ولو احتمالی!


بپرس : توی منکر معاد! یک درصد هم احتمال معاد نمی دهی؟!

نیم درصد؟

یک هزارم درصد؟

یک ده هزارم درصد؟

مگر آن وقتی که برای واکسینه کردن خود و فرزندت به مراکز بهداشتی مراجعه کردی، چند درصد احتمال خطر می دادی؟!

چطور آنجا کاری کردی که خطر احتمالی را از خودت دور کنی ، اینجا به طریق اولی باید چنان عمل کنی چرا که این خطر عظیم و بی سابقه قابل مقایسه با آن دست خطرات نیست!

خداوند متعال خاشعین را که توصیف می فرماید می گوید:

وَاسْتَعِینُوا بِالصَّبْرِ وَالصَّلَاةِ وَإِنَّهَا لَکَبِیرَةٌ إِلَّا عَلَى الْخَاشِعِینَ (45) الَّذِینَ یَظُنُّونَ أَنَّهُمْ مُلَاقُو رَبِّهِمْ وَأَنَّهُمْ إِلَیْهِ رَاجِعُونَ (46) بقرة -

آنها کسانی اند که گمان به ملاقات با خدا و معاد دارند ! یعنی برای اینکه انسان مسیر خودش را اصلاح کند و مراقبت بر اعمال داشته باشد ، گمان به قیامت هم کافی ست. ( هرچند بعضاً مفسرین ظن در اینجا را به یقین معنا فرموده اند)


کلام پایانی:

امام صادق (علیه السلام ) با ابن ابى العوجاء - مادى و ملحد عصر خود - سخنان بسیارى داشت ، آخرین مرحله که او را در مراسم حج ملاقات کرد ، بعضى از یاران امام عرض کردند:

مثل اینکه ابن ابى العوجاء مسلمان شده ؟!

امام فرمود:

او از این کوردل تر است ، هرگز مسلمان نخواهد شد!!

هنگامى که چشمش به امام صادق (علیه السلام ) افتاد گفت:

اى آقا و بزرگ من !

امام فرمود:

ما جاء بک الى هذا الموضع ؟: (تو اینجا براى چه آمده اى )؟!

عرض کرد:

عادة الجسد، و سنة البلد، و لننظر ما الناس فیه من الجنون و الحق و رمى الحجارة !:

(براى اینکه هم جسم ما عادت کرده!! هم سنت محیط اقتضاء مى کند! ضمنا نمونه هائى از کارهاى جنون آمیز مردم ، و سر تراشیدنها، و سنگ انداختنها را تماشا کنم!!!)

امام فرمود:

انت بعد على عتوک و ضلالک ، یا عبدالکریم !:

(تو هنوز بر سرکشى و گمراهى خود باقى هستى ، اى عبد الکریم! )

او خواست شروع به سخن کند امام فرمود:

(لا جدال فى الحج :

(در حج جاى مجادله نیست و عباى خود را از دست او کشید، و این جمله را فرمود:

ان یکن الامر کما تقول - و لیس کما تقول - نجونا و نجوت ، و ان یکن الامر کما نقول - و هو کما نقول - نجونا و هلکت !:

(اگر مطلب این باشد که تو مى گوئى (و خدا و قیامتى در کار نباشد) که مسلما چنین نیست ، هم ما اهل نجاتیم و هم تو ( ما هم زندگی کردیم مثل شما ، تازه زندگی بی دردسر و سالم و پر از صفا و صمیمیت مال مؤمنین است و زندگی کافران همگی تیرگی و نکبت است) 

ولى اگر مطلب این باشد که ما مى گوئیم ، و حق نیز همین است ، تو چه خواهی کرد؟!

ابن ابى العوجاء رو به همراهانش کرد و گفت :

وجدت فى قلبى حزازة فردونى ، فروده فمات !: (در درون قلبم دردى احساس کردم!!! مرا بازگردانید)

او را بازگرداندند و به زودى از دنیا رفت!

دلتنگی ( درد دلی خودمونی با امام رضا )

جمعه, ۳۰ مرداد ۱۳۹۴، ۰۱:۴۸ ب.ظ

آقا جون! امام رضا!        دلم تنگه به خدا

کی میشه باز منو دعوت بکنین؟

کی میشه غرق خجالت بکنین؟!


آفا جون! امام رضا!       دل من تنگه آقا!

کی میشه بیام بشینم حرمت؟

کی میشه بازم ببینم کرمت؟!


آقا جون! امام رضا!        دل من، تنگ شما

آقا جون! بسه دیگه دربدری

منو انتخاب بکن به نوکری


آقا جون! امام رضا!         دل تنگ و اشک و آه

همه ی دار وندار نوکرت

نکنی ردم به جون مادرت


آقا جون! امام رضا!       میون دلتنگیـــــــــیا

گم و گور میشم اگه ولم کنی

چی میشه یه نیگا بر دلم کنی؟!


آقا جون! امام رضا!        دل تنگمو نیگا

ای امام مهربون! نذار برم

دست خالی از تصوّر حرم


از:

محمد شورگشتی


دیشبم به احیا گذشت!

چهارشنبه, ۲۸ مرداد ۱۳۹۴، ۰۵:۱۷ ق.ظ

داشتم به خودم و وضعیت خودم فکر می کردم:

آیا اونجایی که باید باشم قرار گرفته م؟!

رفقا کجا مشغول شدند و من کجام؟!

فردا قراره چه اتفاقی بیفته؟!

روستا هم شد جای کار؟!

فرزندان من و آینده آنها؟!

نمی دونم از گرمی افکارم بود یا هوا واقعا گرم بود؟

هرچه تو رختخواب غلت زدم ، خوابم نبرد که نبرد!

بالشمو برداشتم و رفتم بیرون.

پتویی رو که عصر برا نشستن تو ایوون پهن کرده بودم ، نشون کردم

تا دراز کشیدم نگاهم به سوسوی ستاره ها افتاد

چشمک های ممتد دل بر

تو خونه گرما نذاشت بخوابم، اینجا هم ستاره ها همین قصدو کرده بودند.

خودم رو سپردم به آسمون

enhanced-buzz-wide-7022-1420717644-7

خدایا! چه عظمتی!

الها! چه شکوهی!

هر چه خیره تر نگاه می کردم ستاره های بیشتری رو می تونستم رصد کنم سوار بر هم

یعنی این ریگ های کوچک نورانی خودشون کره ای هستن قدر زمین و بزرگتر حتی؟!

یعنی زمین ما با همه بزرگیش ، ریگیه در کف آسمون؟!

یواش یواش داشت ترس برم میداشت!

از اینجا تا هر ستاره ، از اون ستاره تا ستاره بعدی چقدر مسیره؟!

تازه میگن این دروازه آسمانه و عظمت بعد از اینه!

خدایا! من نسبتم به این کره خاکی پهناور چیه؟

نقطه ای؟! ذره ای؟

نسبت زمینت به کهکشان شیری چه؟

نقطه ای؟! ذره ای؟!

نسبت کهکشانت به همه عالم؟!

نقطه ای؟! ذره ای؟!

نسبت من به کل عالم چیست؟!

احساس خردی و کوچکی عجیبی بهم دست داد!

شروع کردم به خودم و افکار دقایق قبلم خندیدن!

شروع کردم به همه آنها که در کوچه بازار رگهای گردن رو کلفت می کنند و هوار میکشن ، خندیدن

و به جنگ و دعواها

و به نقشه ها و خیانت ها و دوز و کلک ها

و به تب ها و اشک و ناله ها

به همه چیز

فَالِقُ الْإِصْبَاحِ وَجَعَلَ اللَّیْلَ سَکَنًا

شب نه فقط خواب و استراحتش که نگاه به آسمانش مایه آرامش است!

« شب » دیشب احیایم کرد!

قصه ی غم دختر بچه ی سوری

دوشنبه, ۲۶ مرداد ۱۳۹۴، ۱۲:۳۳ ق.ظ

قصه ی غم:

قصه ی این دختر بچه ی حدوداً 5 ساله ی سوریه ای ست که وقتی دوربین خبرنگار برای گرفتن عکس به طرف او  می چرخد ، به خیال اینکه اسلحه ای جنگی به طرف او نشانه رفته ، دست ها را بالا می برد به علامت تسلیم .

از لب های ساکت اما آماده ی گریه او چقدر حرف می شود خواند!

از چشمان دریده ی او اضطراب است که می ریزد!

و دستانی که در نبود پناه ، به هوا چنگ می اندازند!

لعنت به دیو جنگ!

لعنت به تیر و تفنگ!

لعنت حتی به این دوربین ، که برای دقیقه ای دل کودکی را لرزاند!

لعنت به دل های سنگ!


*** چِرت چت

يكشنبه, ۲۵ مرداد ۱۳۹۴، ۱۱:۰۱ ب.ظ

چِرت چت

امان از تنهایی!

امان از بیکاری!

امان از وقتی این دو با هم جمع بشن!

راستش برا من هم کم و بیش پیش میاد

اما این سری یه جور دیگه بود!

حوصله چیزی رو نداشتم ؛ گفتم برم چت روم یه جوری وقت گذرونی!

مطالب که شرم آور

بدتر از اون ، بعضی اسمای انتخابی بود!

حس ارشادم گل کرد!

یه دو نفری رو که تیزتر بودند ، نشون کردم و رفتم خصوصیشون!

تا می فهمیدن حرفام رنگ و بوی نصیحت و موعظه داره ، کار و خواب رو بهونه می کردن و : بای!

ولی می دیدم که همچنان هستن!

بعدی ها رو یه کم خودمونی تر گرفتم!

اذان صبح که بلند شد ، یهو به خودم اومدم که عجب! شش هفت ساعت پای چت بوده م و نفهمیده م چطوری گذشت؟!

چت رو نبسته ، غم سراغم اومد!

حرف و گپ هایی که بین من و طرفهام ردّ و بدل شده بودند ، چیزی از بقیه کمتر نداشت!!

از دل و قلوه دادن ها! تا گل و بوس و جوک و طنز!

اشکم رو که از گوشه چشمم پاک می کردم ، قسم خوردم که دیگه پامو تو این باتلاق! نگذارم!

آفتابگردون

يكشنبه, ۲۵ مرداد ۱۳۹۴، ۰۷:۰۲ ب.ظ

دور باغچه حیاطمون رو آفتابگردون کاشته بودم!

هم گله و قشنگی داره ، هم میشه دورش چرید !!!

زیر نگاه ما بزرگ و بزرگ تر شدن ، تا وقتی که گل در اوردند و زنبور عسل بود که میومد ومیرفت!

تو این بین یه چندتایی جدا از سر شون ، از بغل ها هم شاخه زدند و یه گل شد چند گل!

با خودم گفتم آدم خوبه اینجور باشه : سنگین و پر طمطراق !

تا همین چند دقیقه پیش که رفتم حیاط هوایی بخورم ، دیدم ای داد بیداد!

یکی شون بس که سنگین شده ، از کمر شکسته و زمین افتاده!

سرشو از زمین گرفتم و تخمش رو امتحان کردم ، هنوز خوب نبسته بود!

به این نتیجه رسیدم: سنگینی هم ظرفیت میخواد! که این نداشت!

هم آب و کود ما رو حروم کرد هم خودش به سرانجامی نرسید!

الان نگران بقیه شونم! ...