ابزار تلگرام

آپلود عکسابزار تلگرام برای وبلاگ

دین و مذهب :: آ خدا ( وب مهربانی )

آ خدا ( وب مهربانی )

( مطلب نداری بردار ؛ مطلب داری بذار )

آ خدا ( وب مهربانی )

( مطلب نداری بردار ؛ مطلب داری بذار )

آ خدا ( وب مهربانی )

برای اولین بار
- بعد از دیوار مهربانی و طاقچه مهربانی -
اینک :
« وب مهربـــــــــــانی »
مطلـــــب داری بــــــــــذار
مطلــــب نداری بــــــــــــردار
( مطالب دوستان به اسم خودشان منتشر خواهد شد.
ترجیحا مطالبی متناسب با آ خدا )

*******************************
*******************************
تذکر:
لزوما داستان ها و خاطراتی که در این وبلاگ نوشته میشن مربوط به زمان حال نیست بلکه تجربیات تبلیغی سال ها ومحلات مختلف بنده و بعضا همکاران بنده است و حتی در مواردی پیاز داغ قضیه هم زیادتر شده تا جاذبه لازم را پیدا کنه.
بنابراین خواننده محترم حق تطبیق این خاطرات بر محل تبلیغی فعلی حقیر رو ندارد...

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین نظرات
پیوندها
پیوندهای روزانه

۱۶۱ مطلب با موضوع «دین و مذهب» ثبت شده است

غرور ؟! در مقابل کی؟!

يكشنبه, ۲۳ خرداد ۱۳۹۵، ۱۲:۰۷ ب.ظ

سلام
من بابت کاری میخواستم مزاحمتون بشم میخواستم بدونم قضیه ای درست یا نه؟ 
در مورد مناظره یک کافر و یک مسلمان شنیدید ؟
مناظره مسلمان و کافر

کافر: بالاخره اسلام واقعی شما را پیدا کردم. اسلام واقعی شما همین داعش است که مو به مو آیات قرآن را اجرا میکنند.
مسلمان: ای کافر بی سواد تو دوباره نظر دادی!! اصن تو قرآن ما رو خوندی؟ نخوندی!!... اگه خونده بودی میفهمیدی اسلام کاملا مخالف این رفتارهای داعش است
کافر: اگر ثابت کردم داعش اسلام واقعی است قول میدی دست از اسلام بکشی؟!!
مسلمان: یعنی تو میخوای بگی، داعش که به این راحتی آدم میکشه، قرآن بهشون دستور داده؟
کافر: آیه 123 سوره توبه دقیقا همین حرف رو زده و گفته: « ای کسانیکه ایمان آورده اید، کافرانی که نزد شمایند را بکشید! تا در شما درشتی و شدت را بیابند. و بدانید که خداوند با پرهیزکاران است »
مسلمان: یعنی میخوای بگی، این حیوانات که خیلی راحت سر میبرند، تو قرآن اومده؟
کافر: بله طبق آیه 4 سوره محمد . « چون با کافران روبرو شدید، گردنشان را بزنید. و چون آنها را سخت فرو فکندید، اسیرشان کنید و سخت ببندید. آنگاه یا به منت آزاد کنید یا به فدیه. تا آنگاه که جنگ به پایان آید. و این است حکم خدا »
مسلمان: ببین این حیوان ها به مسیحیها و یهودی ها هم رحم نمیکنند. یا اونا رو میکشند و یا به زور ازشون پول میگیرند. در صورتی که در قرآن چنین چیزی نیست!!
کافر: پیشنهاد میکنم یه بار آیه 29 سوره توبه رو بخونی که گفته: « با هرکه از اهل کتاب یهودی و نصارا که به خدا و روز قیامت ایمان نیاورده، و آنچه را خدا و رسولش حرام کرده اند حرام نمیدانند و به دین حق آیین اسلام نمیگروند، قتال و کارزار کنید تا آنگاه که با ذلت و تواضع به اسلام جزیه دهند.
مسلمان: این آشغال ها به هر جا حمله میکنند به دختران و حتی زنان شوهردار تجاوز میکنند
کافر: زیاد حرص نخور چون این هم قرآن بهشون اجازه داده . آیه 24 سوره نسا رو ببین: « ازدواج با زن شوهر دار حرام شد، مگر ان زنانی را که در جنگ با کفار متصرف و مالک شده اید »
مسلمان: ولی آخه اینا یک سری قوانین مسخره و رفتارهای خشونت آمیز دیگه هم دارند
کافر: ببین عزیزم، تمام رفتار داعش طبق آیات قرآن و سنت واقعی محمد است. اسلام واقعی همین داعش امروز است.
مسلمان: اگه قرآن واقعا اینا رو گفته باشه من چشم و گوش بسته در برابرش تسلیم میشوم و تو نیز حق توهین به مقدسات ما را نداری!
این درسته شرمنده کسی نمیشناختم که ازش بپرسم.

___________________________________________________

جواب:

سلام.

اگه کسی تو صورتت بزنه ، شما چه می کنین؟!

رفتار خشونت آمیز مشرکین رو با مسلمانان صدر اسلام خوندین؟ شهادت سمیه و یاسر و ...


اسلام در آیات متعدد مردم را به تعقل و تفکر فرا خوانده حتی اهل کتاب رو به مذاکره می خواند.

قُلْ یَاأَهْلَ الْکِتَابِ تَعَالَوْا إِلَى کَلِمَةٍ سَوَاءٍ بَیْنَنَا وَبَیْنَکُمْ (آیه 64 آل عمران) 

و باز می گوید: 

ادْعُ إِلَى سَبِیلِ رَبِّکَ بِالْحِکْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَجَادِلْهُمْ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ (125 نحل)

و باز: 

الَّذِینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُولَئِکَ الَّذِینَ هَدَاهُمُ اللَّهُ وَأُولَئِکَ هُمْ أُولُو الْأَلْبَابِ (18 زمر)


اما اگر طرف مقابل یک حرف بیشتر را نمی فهمد و اون هم حرف زور، باید چه کرد؟!

جنگ های صدر اسلام یک طرفش مسلمین بودند چرا از برخوردهای طرف مقابل از پیمانشکنی از کارهای خشونت آمیز آنان نمی گین؟

اونها که حمزه سید الشهدا رو مثله کردند و از گوش و بینی شهدای اسلام گردنبند ساختن!!

 در مقابل اینها باید چه کرد؟ در مقابل پیمانشکنی ها چه؟


اسلام از خود دفاع کرد که حق طبیعی هر کسی ست.


اما انجا که مسلط بر مکه شد فرمود: 

فإنی أقول کما قال أخی یوسف: لا تثریب علیکم الیوم یغفر الله لکم وهو أرحم الراحمین (بحارالنوار ج 21 ص 135)

اینهمه اذیت کردین وجسارت اما انتقامی نیست ... همه بخشیده شده این ... حتی کسی مثل ابوسفیان دشمن درجه یک پیامبر!!


آیا صلابت واستحکام درمقابل کسانی که جز زور نمی فهمد مورد ایراد می تواند باشد؟ 

در آیاتی می فرماید خودتون رو مجهز کنین تا از شما بترسند و به صلح راضی شوند!!! 

وَأَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ وَمِنْ رِبَاطِ الْخَیْلِ تُرْهِبُونَ بِهِ عَدُوَّ اللَّهِ وَعَدُوَّکُمْ وَآخَرِینَ مِنْ دُونِهِمْ لَا تَعْلَمُونَهُمُ اللَّهُ یَعْلَمُهُمْ وَمَا تُنْفِقُوا مِنْ شَیْءٍ فِی سَبِیلِ اللَّهِ یُوَفَّ إِلَیْکُمْ وَأَنْتُمْ لَا تُظْلَمُونَ (60) وَإِنْ جَنَحُوا لِلسَّلْمِ فَاجْنَحْ لَهَا... (آیات 60 و 61 انفال)

پیامبر توصیه می کرد پا رو محکم بر زمین بکوبند تا دشمن بهراسد و نتیجةً اقدامی برای جنگ نکنند!


نوع جنگهای اون زمان با الان قابل مقایسه نیست...

الان سربریدن حاکی از خشونت فرد است چون مرگهای سریعتر و آسانتری هست.

اما قبلا ضربه شمشیر بود. می خواستند کسی رو زجر کش کنند دست و پایش را قطع می کردند و او ساعتها در خون خود می غلتید که بمیرد!

پیامبر اسلام این قتل ها رو که به قتل صبر معروفند ممنوع کردند.

سربریدن اون زمان به منزله تیر خلاصی بود که طرف رو زودتر راحت کنه!

آیا این رفتار با اون ذره ای همخوانی داره هرچند ظاهرش شبیه هم بوده باشد؟


جزیه رو انوشیروان باب کرد به این استدلال که هرکسی در قبال دفاع از کشورش تکلیف داره پس اگر به کاری جز دفاع و امور نظامی بخواهد مشغول شود در حالی که در سنین مبارزه هست باید مبلغی رو بپردازد تا دیگرانی استخدام شوند و به جای او بجنگند.

جزیه از جزاست . به جای حضور نظامی، پرداخت مال جایگزین میشه. 

در مورد اهل کتابی هم که در کشور اسلامی زندگی می کنن همینه! آنها به لحاظ اسرار نظامی از شرکت در جنگ معافند اما برای این معافیت باید مبلغی بپردازند و درمقابل حکومت اسلامی از حقوق آنان در مقابل دشمنان موظف است ! دفاع کنه. 

لذا این مربوط به فقط جوانان پسر در سن جنگی هست نه زنان و نه کودکان ونه پیران.

آیا این ظلم است؟ یا عین عدل؟!

همین الان خیلی از مردم حاضرند که خدمت سربازیشون رو بخرند!! این از اون قبیله.


ازدواج با زن شوهردار حتی اگر زناشویی انها مطابق دین اسلام نباشه حرام است.

بله زن مشرکه ای که به اسارت لشکر اسلام درمیاد اسارت او به منزله طلاق اوست ( چرا که برگرداندن او در محیط کفر ظلم به اوست و باعث بقای او در کفر، بقای ازدواج سابق هم ظلم به او خواهد بود مخصوصا اگر مدت به درازا کشیده شود) پس بهترین کار همین است که اسارت او به منزله طلاق تلقی گردد و عده هم نگه داشته شود و پس از ان ازدواج او مجاز بوده باشد حکم اسلام این است و کاملا منطبق بر عقل.

و...


+ جواب دوستان رو هم میشنویم...

مطهّرات

پنجشنبه, ۱۳ خرداد ۱۳۹۵، ۰۹:۴۸ ب.ظ

جامه اش را آب پاک می کند

گیوه اش را خاک

خانه اش را خورشید

و آدمی را انقلاب

دو کتاب اول اهل سنت صحیح بخاری و مسلم است و روایات این دو کتاب مورد پذیرش و تصدیق ایشان.

حال تصور بفرمائید روایتی در هر دو کتاب موجود باشد و نشود برای آن تفسیر درست و قابل قبولی داشت جز بر مبنای مذهب شیعه امامیه!!


متن روایت از صحیح بخاری باب الاستخلاف:

6796 - حَدَّثَنِى مُحَمَّدُ بْنُ الْمُثَنَّى حَدَّثَنَا غُنْدَرٌ حَدَّثَنَا شُعْبَةُ عَنْ عَبْدِ الْمَلِکِ سَمِعْتُ جَابِرَ بْنَ سَمُرَةَ قَالَ سَمِعْتُ النَّبِىَّ - صلى الله علیه وسلم - یَقُولُ « یَکُونُ اثْنَا عَشَرَ أَمِیرًا - فَقَالَ کَلِمَةً لَمْ أَسْمَعْهَا فَقَالَ أَبِى إِنَّهُ قَالَ - کُلُّهُمْ مِنْ قُرَیْشٍ ؛ جابر بن سمره : از پیغمبر شنیدم که: دوازده امیر خواهد بود ؛ پس کلمه ای فرمود که من نشنیدم به پدرم گفتم چه فرمود؟ گفت : فرمود: تمامشان از قریش.


گزیده ای از روایات باب ( النَّاسُ تَبَعٌ لِقُرَیْشٍ وَالْخِلاَفَةُ فِى قُرَیْشٍ )  از صحیح مسلم :

4807 - وَحَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ یُونُسَ حَدَّثَنَا عَاصِمُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ زَیْدٍ عَنْ أَبِیهِ قَالَ قَالَ عَبْدُ اللَّهِ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ -صلى الله علیه وسلم- « لاَ یَزَالُ هَذَا الأَمْرُ فِى قُرَیْشٍ مَا بَقِىَ مِنَ النَّاسِ اثْنَانِ ». امر خلافت در قریش پابرجاست تا دو نفر از مردم باقی باشند.

4808 - حَدَّثَنَا قُتَیْبَةُ بْنُ سَعِیدٍ حَدَّثَنَا جَرِیرٌ عَنْ حُصَیْنٍ عَنْ جَابِرِ بْنِ سَمُرَةَ قَالَ سَمِعْتُ النَّبِىَّ -صلى الله علیه وسلم- یَقُولُ ح 4809 - وَحَدَّثَنَا رِفَاعَةُ بْنُ الْهَیْثَمِ الْوَاسِطِىُّ - وَاللَّفْظُ لَهُ - حَدَّثَنَا خَالِدٌ - یَعْنِى ابْنَ عَبْدِ اللَّهِ الطَّحَّانَ - عَنْ حُصَیْنٍ عَنْ جَابِرِ بْنِ سَمُرَةَ قَالَ دَخَلْتُ مَعَ أَبِى عَلَى النَّبِىِّ -صلى الله علیه وسلم- فَسَمِعْتُهُ یَقُولُ « إِنَّ هَذَا الأَمْرَ لاَ یَنْقَضِى حَتَّى یَمْضِىَ فِیهِمُ اثْنَا عَشَرَ خَلِیفَةً ». قَالَ ثُمَّ تَکَلَّمَ بِکَلاَمٍ خَفِىَ عَلَىَّ - قَالَ - فَقُلْتُ لأَبِى مَا قَالَ قَالَ « کُلُّهُمْ مِنْ قُرَیْشٍ ». جابر بن سمره می گوید با پدرم وارد بر رسول شدیم ؛ شنیدم پیغمبر می گفت : این امر ( خلافت ) پایان نخواهد گرفت تا دوازده خلیفه بر مردم بگذرند! بعد کلامی فرمود که من متوجه نشدم به پدرم گفتم چه فرمود؟ گفت: فرمود: تمامشان از قبیله قریشند.

4810 - حَدَّثَنَا ابْنُ أَبِى عُمَرَ حَدَّثَنَا سُفْیَانُ عَنْ عَبْدِ الْمَلِکِ بْنِ عُمَیْرٍ عَنْ جَابِرِ بْنِ سَمُرَةَ قَالَ سَمِعْتُ النَّبِىَّ -صلى الله علیه وسلم- یَقُولُ « لاَ یَزَالُ أَمْرُ النَّاسِ مَاضِیًا مَا وَلِیَهُمُ اثْنَا عَشَرَ رَجُلاً ». ثُمَّ تَکَلَّمَ النَّبِىُّ -صلى الله علیه وسلم- بِکَلِمَةٍ خَفِیَتْ عَلَىَّ فَسَأَلْتُ أَبِى مَاذَا قَالَ رَسُولُ اللَّهِ -صلى الله علیه وسلم- فَقَالَ « کُلُّهُمْ مِنْ قُرَیْشٍ ».

4811 - وَحَدَّثَنَا قُتَیْبَةُ بْنُ سَعِیدٍ حَدَّثَنَا أَبُو عَوَانَةَ عَنْ سِمَاکِ بْنِ جَابِرِ بْنِ سَمُرَةَ عَنِ النَّبِىِّ -صلى الله علیه وسلم- بِهَذَا الْحَدِیثِ وَلَمْ یَذْکُرْ « لاَ یَزَالُ أَمْرُ النَّاسِ مَاضِیًا ».

4812 - حَدَّثَنَا هَدَّابُ بْنُ خَالِدٍ الأَزْدِىُّ حَدَّثَنَا حَمَّادُ بْنُ سَلَمَةَ عَنْ سِمَاکِ بْنِ حَرْبٍ قَالَ سَمِعْتُ جَابِرَ بْنَ سَمُرَةَ یَقُولُ سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ -صلى الله علیه وسلم- یَقُولُ « لاَ یَزَالُ الإِسْلاَمُ عَزِیزًا إِلَى اثْنَىْ عَشَرَ خَلِیفَةً ». ثُمَّ قَالَ کَلِمَةً لَمْ أَفْهَمْهَا فَقُلْتُ لأَبِى مَا قَالَ فَقَالَ « کُلُّهُمْ مِنْ قُرَیْشٍ ».

4813 - حَدَّثَنَا أَبُو بَکْرِ بْنُ أَبِى شَیْبَةَ حَدَّثَنَا أَبُو مُعَاوِیَةَ عَنْ دَاوُدَ عَنِ الشَّعْبِىِّ عَنْ جَابِرِ بْنِ سَمُرَةَ قَالَ قَالَ النَّبِىُّ -صلى الله علیه وسلم- « لاَ یَزَالُ هَذَا الأَمْرُ عَزِیزًا إِلَى اثْنَىْ عَشَرَ خَلِیفَةً ». قَالَ ثُمَّ تَکَلَّمَ بِشَىْءٍ لَمْ أَفْهَمْهُ فَقُلْتُ لأَبِى مَا قَالَ فَقَالَ « کُلُّهُمْ مِنْ قُرَیْشٍ ».

4814 - حَدَّثَنَا نَصْرُ بْنُ عَلِىٍّ الْجَهْضَمِىُّ حَدَّثَنَا یَزِیدُ بْنُ زُرَیْعٍ حَدَّثَنَا ابْنُ عَوْنٍ ح وَحَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ عُثْمَانَ النَّوْفَلِىُّ - وَاللَّفْظُ لَهُ - حَدَّثَنَا أَزْهَرُ حَدَّثَنَا ابْنُ عَوْنٍ عَنِ الشَّعْبِىِّ عَنْ جَابِرِ بْنِ سَمُرَةَ قَالَ انْطَلَقْتُ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ -صلى الله علیه وسلم- وَمَعِى أَبِى فَسَمِعْتُهُ یَقُولُ « لاَ یَزَالُ هَذَا الدِّینُ عَزِیزًا مَنِیعًا إِلَى اثْنَىْ عَشَرَ خَلِیفَةً ». فَقَالَ کَلِمَةً صَمَّنِیهَا النَّاسُ فَقُلْتُ لأَبِى مَا قَالَ قَالَ « کُلُّهُمْ مِنْ قُرَیْشٍ ». این دین عزیز وسربلند خواهد بود با دوازده خلیفه. پس کلمه ای گفت که مردم ( پچ پچ و هیاهوی آنها ) مانع شنیدن من شد از پدرم پرسیدم چه فرمود؟ گفت فرمود: تمامی از قریش.

4815 - حَدَّثَنَا قُتَیْبَةُ بْنُ سَعِیدٍ وَأَبُو بَکْرِ بْنُ أَبِى شَیْبَةَ قَالاَ حَدَّثَنَا حَاتِمٌ - وَهُوَ ابْنُ إِسْمَاعِیلَ - عَنِ الْمُهَاجِرِ بْنِ مِسْمَارٍ عَنْ عَامِرِ بْنِ سَعْدِ بْنِ أَبِى وَقَّاصٍ قَالَ کَتَبْتُ إِلَى جَابِرِ بْنِ سَمُرَةَ مَعَ غُلاَمِى نَافِعٍ أَنْ أَخْبِرْنِى بِشَىْءٍ سَمِعْتَهُ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ -صلى الله علیه وسلم- قَالَ فَکَتَبَ إِلَىَّ سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ -صلى الله علیه وسلم- یَوْمَ جُمُعَةٍ عَشِیَّةَ رُجِمَ الأَسْلَمِىُّ یَقُولُ « لاَ یَزَالُ الدِّینُ قَائِمًا حَتَّى تَقُومَ السَّاعَةُ أَوْ یَکُونَ عَلَیْکُمُ اثْنَا عَشَرَ خَلِیفَةً کُلُّهُمْ مِنْ قُرَیْشٍ ...

4816 - حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ رَافِعٍ حَدَّثَنَا ابْنُ أَبِى فُدَیْکٍ حَدَّثَنَا ابْنُ أَبِى ذِئْبٍ عَنْ مُهَاجِرِ بْنِ مِسْمَارٍ عَنْ عَامِرِ بْنِ سَعْدٍ أَنَّهُ أَرْسَلَ إِلَى ابْنِ سَمُرَةَ الْعَدَوِىِّ حَدِّثْنَا مَا سَمِعْتَ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ -صلى الله علیه وسلم- فَقَالَ سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ -صلى الله علیه وسلم- یَقُولُ. فَذَکَرَ نَحْوَ حَدِیثِ حَاتِمٍ.


و خوب تعداد خلفائی که بعد رسول آمدند خیلی بیشتر از دوازده نفر است:


فهرست خلفاء راشدین و مدت خلافت و زمان وفات

1 - ابوبکر بن ابى قحافه ،2 سال و 4 ماه ، 13 ه‍ ق
2 - عمر بن الخطاب ، 10 سال و 6 ماه ، 23 ه‍ ق
3 - عثمان بن عفان ، 12 سال ، 35 ه‍ ق
4 - على بن ابیطالب ، 4 سال و 8 ماه ، 40 ه‍ ق
5 - حسن بن على ، 6 ماه ، 50 ه‍ ق


فهرست خلفاء اموى و مدت خلافت و زمان وفات
 
1 - معاویة بن ابى سفیان،  20 سال ، 60 ه‍ ق

2 - یزید بن معاویه، 4 سال ، 64 ه‍ ق
3 - معاویة بن یزید ، 2 ماه ، 64 ه‍ ق
4 - مروان بن حکم ، 6 ماه ، 65 ه‍ ق
5 - عبد الملک بن مروان ، 21 سال ، 86 ه‍ ق
6 - ولید بن عبدالملک ، 10 سال ، 96 ه‍ ق
7 - سلیمان بن عبدالملک ، 2سال و8ماه ، 99 ه‍ ق
8 - عمربن عبدالعزیز بن عبدالملک ، 2سال و6ماه ، 101ه‍ ق
9 - یزید ثانى بن عبدالملک ، 4 سال ، 105 ه‍ ق
10 - هشام بن عبدالملک ، 20سال ، 125 ه ق
11 - ولید بن یزید ثانى ، یک سال ، 126 ه ق
12 - یزید ثالث بن ولید اول ، 6 ماه ، 126 ه ق
13 - ابراهیم بن ولید ، 2 ماه ، 127 ه ق
14 - مروان بن محمد ، 5سال وسه ماه ، 132 ه ق


فهرست خلفاء عباسی ، و آغاز و پایان خلافت

1 ابوالعباس سفاح ۱۳۱–۱۳۶ . ه ق
۲ منصور
۱۳۶–۱۵۸ . ه ق
۳ مهدی
۱۵۸–۱۶۹ . ه ق
۵ هارون‌الرشید ۱۷۰–۱۹۳
۶ امین
۱۹۳–۱۹۸
۷ مأمون ۱۹۸–۲۱۸
۸ معتصم ۲۱۸–۲۲۷
۹ واثق ۲۲۷–۲۳۲
۱۰ متوکل ۲۳۲–۲۴۷
۱۱ منتصر ۲۴۷–۲۴۸
۱۲ مستعین ۲۴۸–۲۵۲
۱۳ معتز ۲۵۲–۲۵۵
۱۴ مهتدی ۲۵۵–۲۵۶
۱۵ معتمد
۲۵۷–۲۷۹
۱۶ معتضد ۲۷۹–۲۸۹
17 مکتفی ۲۸۹–۲۹۵
۱۸ مقتدر
۲۹۵–۳۲۰
۱۹ قاهر ۳۲۰–۳۲۲
۲۰ راضی
۳۲۲–۳۲۹
۲۱ متقی ۳۲۹–۳۳۴
22 مستکفی ۳۳۴–۳۳۶
۲۳ مطیع
۳۳۶–۳۶۳
۲۴ طائع ۳۶۳–۳۸۱
۲۵ قادر
۳۸۲–۴۲۲
۲۶ قائم
۴۲۲–۴۶۸
۲۷ مقتدی
۴۶۸–۴۸۷
۲۸ مستظهر ۴۸۷–۵۱۲
۲۹ مسترشد ۵۱۲–۵۳۰
۳۰ راشد ۵۳۰–۵۳۱
۳۱ مقتفی ۵۳۱–۵۵۵
۳۲ مستنجد ۵۵۵–۵۶۶
۳۳ مستضی ۵۶۶–۵۷۶
۳۴ ناصر
۵۷۶–۶۲۲
۳۵ ظاهر
۶۲۲–۶۲۳
۳۶ مستنصر
۶۲۳–۶۴۰
۳۷ مستعصم ۶۴۰–۶۵۶

 

با این حساب دوازده نفری که پیامبر خبر از آمدنشان می دهد کدامند؟!

دوازده نفر اولی منظور است؟! در حالی که در بین آنها از باب نمونه یزیدی هست که عملکردش به هیچ عنوان قابل دفاع نیست؟!  و عمر بن عبد العزیزی که مورد تمجید بسیار است جزء آنها نخواهد بود؟ - چه دلیلی بر این گزینش هست؟!

یا منتخبی از این خلفاء منظور است؟ خوب کدامینشان؟ و به چه حسابی؟ آیا اتفاقی بر آنها حاصل می شود؟!

در حالی که ظاهر کلام پیامبر این است که خلفاء دوازده نفر خواهد بود ، نه کم نه زیاد! و مشخص خواهند بود نه مبهم !

به علاوه هدف از بیان این خبر چیست؟! و قرار است چه آثاری بر آن مترتب شود؟ آیا منظور بشارت به آمدن آنها نیست؟ و اینکه وظیفه شما اطاعت از آنها و تقویت آنهاست؟! آنچنانی که فرمود:

4813 - حَدَّثَنَا أَبُو بَکْرِ بْنُ أَبِى شَیْبَةَ حَدَّثَنَا أَبُو مُعَاوِیَةَ عَنْ دَاوُدَ عَنِ الشَّعْبِىِّ عَنْ جَابِرِ بْنِ سَمُرَةَ قَالَ قَالَ النَّبِىُّ -صلى الله علیه وسلم- « لاَ یَزَالُ هَذَا الأَمْرُ عَزِیزًا إِلَى اثْنَىْ عَشَرَ خَلِیفَةً ». قَالَ ثُمَّ تَکَلَّمَ بِشَىْءٍ لَمْ أَفْهَمْهُ فَقُلْتُ لأَبِى مَا قَالَ فَقَالَ « کُلُّهُمْ مِنْ قُرَیْشٍ ». پیامبر گرامی عزت اسلام را به آن دوازده نفر گره می زند! - صحیح مسلم همان باب -

اگر شما این کلام را از ایشان می شنیدید در پی شناخت بیشتر آنها و خصوصیات آنها بر نمی آمدید؟!

باید اعتراف کرد از قرائن معلوم می شود که همه حقیقت در این زمینه بیان نشده و ملاحظه کار ی صورت گرفته و البته کتب شیعه پر است از روایاتی که خلفاء دوازده گانه را با نام و نشان به مردم معرفی می کنند - به عنوان نمونه می توانید به کتاب کافی باب ما جاء فی الاثنى عشر والنص علیهم مراجعه فرمائید. -

اگر بگوئید:

این نصف اعتقاد شیعه را اثبات می کند اما شیعه علاوه بر قائل شدن به خلفاء دوازده گانه معتقد است که خلیفه دوازدهم همین الان زنده و منتظر فراهم شدن شرایط ظهور است.

می گوئیم دقیقا چنین است چرا که قرار نیست بیش از دوازده خلیفه باشد و قرار هم نیست زمین خالی از خلفاء باشد آنجا که علاوه بر بیان عدد خلفاء فرمود: 4807 - وَحَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ یُونُسَ حَدَّثَنَا عَاصِمُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ زَیْدٍ عَنْ أَبِیهِ قَالَ قَالَ عَبْدُ اللَّهِ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ -صلى الله علیه وسلم- « لاَ یَزَالُ هَذَا الأَمْرُ فِى قُرَیْشٍ مَا بَقِىَ مِنَ النَّاسِ اثْنَانِ » صحیح مسلم همان باب - رسول الله : امر خلافت در قریش پابرجاست تا دو نفر از مردم باقی باشند ( یعنی هیچ زمانی زمین خالی از خلیفه نخواهد بود. و بر فرض دو نفر انسان بیشتر بر روی زمین نباشند ، یکی از آنها خلیفه قرشی است.) -

و از آنجا که یازده تن از ایشان به گواهی تاریخ به شهادت رسیده اند در مورد خلیفه دوازدهم جز این نمی شود قائل بود که ایشان زنده و در میان مردم است تا هنگامی که وعده الهی بر اقامه حکومت جهانی ایشان محقق گردد .

حالا چطور این عمر طولانی ممکن است؟ کجا زندگی می کند؟ امکان ملاقات هست یا خیر ؟ کی ظهور می کند؟ همه در جای خود مورد بحثهای گسترده قرار گرفته است.


+ مطلب مربوط به سال 94 که به مناسبت باز ارسال شد.

اهل یقین باش و عبادت نکن !

سه شنبه, ۲۸ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۰۵:۱۸ ب.ظ

وَاعْبُدْ رَبَّکَ حَتَّى یَأْتِیَکَ الْیَقِینُ (99) حجر -

از بعضى از صوفیه نقل شده که آیه فوق را دستاویزى براى ترک عبادت قرار داده و گفته اند :

« آیه مى گوید: عبادت کن تا زمانى که یقین فرا رسد!! بنابراین بعد از حصول یقین نیازى به عبادت نیست!!! »

جواب:

اولا معروف و مشهور در میان مفسران این است که منظور از یقین در اینجا « مرگ » است.

به دلیل :

- در سوره مدثر آیه 46 و 47 از قول دوزخیان مى خوانیم : و کنا نکذب بیوم الدین حتى اءتانا الیقین (ما همواره روز رستاخیز را تکذیب مى کردیم تا اینکه یقین فرا رسید. ) که یقین به معنی مرگ آمده است.

( به این جهت مرگ ، یقین نامیده شده که: 1 - مرگ امری مسلم است ، و انسان در هر چیز شک کند در مرگ نمى تواند تردید به خود راه دهد. 2 - و یا اینکه به هنگام مرگ پرده ها کنار مى رود و حقایق در برابر چشم انسان آشکار مى شود، و حالت یقین براى او پیدا مى گردد)

پس آیه می گوید: همواره او را بندگى کن تا یقین - لحظه مرگ- فرا رسد (و اعبد ربک حتى یاتیک الیقین ).

2 - مخاطب به این سخن ، پیامبر (صلى الله علیه و آله و سلم ) است ، و مقام یقین پیامبر بر همگان محرز است.

آیا کسى مى تواند ادعا کند که ایشان داراى مقام یقین از نظر ایمان نبوده است؟! پس یقین در آیه به معنای دیگری ست!

- تواریخ متواتر نشان مى دهد که پیامبر (صلى الله علیه و آله و سلم ) تا آخر ساعات عمرش عبادت را ترک نگفت و على (علیه السلام ) در محراب عبادت کشته شد، و همچنین سایر امامان .


ثانیاً : بر فرض که یقین به معنی خودش باشد ، اگر گفتیم : « نردبان بگذار تا دستت به شاخه بالاى درخت برسد » معنایش این نیست که هرگاه دستت به شاخه رسید، نردبان را بردار! چون سقوط مى کنى !!

کسى هم که از عبادت جدا شد، مثل کسى است که از آسمان سقوط کند؛ (فکانّما خرّ من السماء) 

پس نمی شود در هیچ زمانی عبادت را ترک کرد و کسانى که یقینا به یقین رسیده اند مانند: رسول خدا و امامان معصوم ، لحظه اى از عبادت دست برنداشتند.

بنابراین مراد آیه : بیان آثار عبادت است نه تعیین محدوده ى عبادت( یقین نتیجه عبادت است، نه انتهای عبادت)


+ و من اضافه می کنم  ثالثاً : کسی که به یقین رسید اصلا آیا می تواند عبادت را ترک گوید؟!! یعنی یقین او خواهد گذاشت؟! بله ادعا سهل و آسان است .

برگرفته از :
تفسیر نمونه ذیل آخرین آیه حجر
و تفسیر نور ذیل آیه 21 بقره

مؤمن یا مسلمان؟!

پنجشنبه, ۲۳ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۰۵:۰۳ ب.ظ

ادعای ایمان:

قَالَتِ الْأَعْرَابُ آمَنَّا قُلْ لَمْ تُؤْمِنُوا وَلَکِنْ قُولُوا أَسْلَمْنَا وَلَمَّا یَدْخُلِ الْإِیمَانُ فِی قُلُوبِکُمْ وَإِنْ تُطِیعُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ لَا یَلِتْکُمْ مِنْ أَعْمَالِکُمْ شَیْئًا إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ (14) إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِینَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ ثُمَّ لَمْ یَرْتَابُوا وَجَاهَدُوا بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ أُولَئِکَ هُمُ الصَّادِقُونَ (15) حجرات -

عربهاى بادیه نشین گفتند: « ایمان آورده ایم!! » 

بگو شما ایمان نیاورده اید ولى بـگـوئید اسلام آورده ایم ، اما هنوز ایمان وارد قلب شما نشده است !

و اگر از خدا و رسولش اطاعت کنید پـاداش اعمال شما را به طور کامل مى دهد، خداوند غفور و رحیم است .

مؤ منان واقعى تنها کسانى هستند که به خدا و رسولش ایمان آورده اند، سپس هرگز شک و تردیدى به خود راه نداده ، و با اموال و جانهاى خود در راه خدا جهاد کرده اند، آنها راستگویانند.


بیان تفاوت ایمان با اسلام:

سمعت أبا عبد الله علیه السلام یقول: الاسلام یحقن به الدم، وتؤدى به الامانة، ویستحل به الفرج، والثواب على الایمان - بحارالانوار ج 65 ص 243 -

از امام صادق(ع) شنیدم که می فرمود:

به وسیله اسلام خون انسان محفوظ و اداى امانت او لازم و ازدواج با او حلال مى شود ؛ ولى ثواب و پاداش بر اساس ایمان است .


نشانه های مؤمنین در کلام امام سجاد (ع)

عن الطاووس بن الیمان قال: سمعت علی ابن الحسین علیهما السلام یقول: علامات المؤمن خمس، قلت: وما هن یا ابن رسول الله ؟ قال: الورع فی الخلوة، والصدقة فی القلة، والصبر عند المصیبة، والحلم عند الغضب والصدق عند الخوف (بیان: " عند الخوف " کأنه محمول على خوف لم یصل إلى حد وجوب التقیة) - بحارالانوار ج 64 ص 293 -

طاووس یمانی از امام سجاد (ع) شنیدم که :

نشانه های انسان با ایمان پنج است.

گفتم: چه هستند؟ یابن رسول الله!

فرمود: 

1 - دوری از گناه در خلوت 

2 - تصدّق در ناداری 

3 - صبر هنگام مصیبت 

4 - بردباری به وقت خشم 

5 - راستگویی با وجود ترس (شرح مجلسی: اگر به حد تقیه نرسیده باشد.)


+ در جواب یکی از دوستان که نوشته «من که مسلمونم» نیستم:

با جاری کردن شهادتین بر زبان حکم به اسلام شخص می شود ، و آثار خودش را خواهد داشت . بله چیزی که نجات بخش انسان از عذاب الهی ست ایمان است. ایمانی که قاعدتا دایره اش نسبت به اسلام بسیار تنگ تر خواهد بود.

شمـــــــا اهل کدام شهـــــــر هستید؟!

دوشنبه, ۲۰ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۰۴:۵۶ ب.ظ

اسم: احمد          اصالتاً: شیرازی          مقیم: تهران

اسم: علی          اصالتاً: مشهدی          مقیم: مشهد


شمای عزیز مقیم کجایین؟!

خانواده ات مقیم کجا هستند؟!

دوست و رفقایت چه؟!


از جهانگرد که بپرسین ، در جواب سؤال سوم خواهد گفت:

بنده مقیم جای بخصوصی نیستم!


از کسی که نصف سال را در شهری و نیم دیگرش را در شهری دیگر می گذراند اگر پرسش نمائید، نمی گوید: مقیم فلانجا تنها ، بلکه می گوید: مقیم فلانجا و فلانجا هستم.


آری کسی می تواند یک شهر را به عنوان محل اقامت خودش معرفی کند ، که محل زندگی او آنجا باشد، بیشترین اوقاتی را که سپری می کند آنجا باشد ، عشق و علاقه ی او آنجا باشد و...


آیه ذیل را با توجه به این نکته که بخوانی به عظمت درخواست ابراهیم علیه السلام از درگاه الهی پی خواهی برد، آنجا که می فرماید:

رَبِّ اجْعَلْنِی مُقِیمَ الصَّلَاةِ وَمِنْ ذُرِّیَّتِی رَبَّنَا وَتَقَبَّلْ دُعَاءِ (40) سوره ابراهیم -

پروردگارا! مرا و ذریه ی مرا مقیم (شهر) نماز بگردان!! پروردگارا! و دعایم را قبول بفرما.

خوشا آنان که الله یارشان بی

که حمد و قل هو الله کارشان بی

خوشا آنان که دائم در نمازند!!

بهشت جاودان بازارشان بی.


آیا وقتی می گویند: «فلانی اهل نماز است» به همان معنا یی می گویند که در جواب سؤال «فلانی اهل کجاست؟» می گویند؟!!

نه ما اهلش نیستیم!!

ما که از ۲۴ ساعت شبانه روزمان نهایتاً اگر ساعتی را برای نماز اختصاص بدهیم، کجا می توانیم خود را از اهالی نماز به شمار آوریم؟!!


مقیم شهر نماز و از اهالی آن که شمرده نشدی، از خودت بپرس پس اهل کجا و مقیم کدام شهر از کشور پهناور دنیایی؟!!

 شهر مد؟ شهر شهوت؟ شهر بطالت؟ شهر ریا؟ شهر خدمت؟ شهر عبادت؟ شهر...؟

کدام؟!


من که خود جهانگردم!!


+ بعداً نوشت:

متعاقب ایراداتی که برادر بزرگوارمان آقا مسعود به این پست داشتند، متذکر می شود که این مطلب برداشت شخصی حقیر است.

بنده معتقدم مقیم علاوه بر هیأتش ، ماده اش نیز مفید معنی دوام است آنچنانی که از موارد دیگر استعمال این کلمه در قرآن برداشت می شود!

یُرِیدُونَ أَنْ یَخْرُجُوا مِنَ النَّارِ وَمَا هُمْ بِخَارِجِینَ مِنْهَا وَلَهُمْ عَذَابٌ مُقِیمٌ (37) مائده -

وَجَنَّاتٍ لَهُمْ فِیهَا نَعِیمٌ مُقِیمٌ (21) توبه 

و...

این تفسیر قطعاً سؤالی را در ذهن خواننده ایجاد خواهد کرد که: 

مگر می شود دائم در نماز بود؟!

یادمان نرود معنی اصلی صلوة « دعا » است و اینجا هم که از زبان ابراهیم(ع) نقل شده به همان معنای لغوی خودش است نه اصطلاح بعد از اسلام. ( به این اعمال خاص هم صلوة گویند چون متضمن دعاست)

در واقع دعای ابراهیم (ع) درخواست همان چیزی ست که در آیه ذیل بدان توصیه شده:

وَاذْکُرْ رَبَّکَ فِی نَفْسِکَ تَضَرُّعًا وَخِیفَةً وَدُونَ الْجَهْرِ مِنَ الْقَوْلِ بِالْغُدُوِّ وَالْآصَالِ وَلَا تَکُنْ مِنَ الْغَافِلِینَ (205) اعراف -

پروردگارت را در دل خود از روى تضرع و خوف ، و آهسته و آرام - صبحگاهان و شامگاهان ( همه وقت ) - یاد کن ! و از غافلان مباش ! (آنها که خدا را از یادشان می برند)

والله العالم

همردیف سوسمار و موش و پشه ؟! (ویدیو)

يكشنبه, ۱۹ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۰۶:۱۷ ب.ظ


 

به افتخارشون...

پنجشنبه, ۱۶ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۰۶:۴۱ ب.ظ

به افتخار خانم ها که اگه مجالس عروسی رو اونا هستند که رونق میدن، رونق مساجد هم با اونهاست!!!

جمعیت آقایون واقعا افت کرده...

۶ - ۷ نفر بیشتر تو صف نماز ظهر نبودند!!

اذونو که تموم کردم، به شوخی میگن: حاج آقا! به یه راه حلی رسیدیم ...

« از فردا پیش از غروب بیایین که ظهر و عصر و مغرب و عشاء ، همه رو با هم بخونیم که بدجور سر مردم شلوغه!!! »

میگم:

« شکر خدا نماز جمعه نیست که بند شمارش مأمومین باشم!!! »

نظر شما در مورد این عکس چیه؟!

چهارشنبه, ۸ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۱۱:۵۷ ب.ظ

نظرات شما :

مردمی جاهل... 
  • معصومه صادقی
  • دارن پرستش میکنن مقبره کوروش رو؟!!!
  • یا فاطمة الزهراء
  • متاسفم برای آدمایی که جلوی کسی جز خدا سجده میکنن :/ 
    البته اگه در حال سجده به کوروش باشن :/
    سلام مومن. جزاکم الله خیرا

    فکر می کنم و عرض می کنم خدمتتون

    عاقبتتون به خیر به حق حضرت ابوتراب
    یا علی
  • سیّد محمّد جعاوله
  • به نظر حقیر بنده های خدا دارن ورزش می کنن
    البته خارجکی
    این یه نوع ورزشه حاجی سخت نگیر

    یه حدس دوم هم هس
    و اون اینکه
    تلخکیه گم شده دارن پی تو  سنگ ها می گردن
    مردم این روزا عوض شدن

    اصلا بمن چه تو کار جماعت دخالت می کنن

    یه حدس سوم
    هم هس
    و اون شاید داربسته 
    دیگه فضولیم زیاد شد

    به قول شوشولا
    بای
    تحجر و بازگشت به ضدارزش های موجود در عقاید بدوی!
    اینها بچه شیعه بودن،الان رفتن به دورانی که از جاهلیت عرب عقب تره.نظام آموزش و تربیت مدرن ما عجب مسؤولینی داره!یا کافرن-نه از نظر شخصی- یا خیلی نترسن.
    متهم ردیف اول نظام آموزش و تربیت کشوره.خیلی چیزای دیگه م هست و خیلی افراد دیگه.آخوند و کلاهی هم نداره.

  • سرباز جامانده
  • به این شکلک بسنده میکنم.:-/
    جاهلیت مدرن!
    کوروش آدم بسیار بزرگی بوده ...

    اما هیچ کس به جز خدا قابل ستودن و پرستش نیست

    خدا هدایتشون کنه
  • مهدی زراعتی رخشاندل
  • سلام علیکم
    وقت بخیر
    فک کنم جو گرفتتشون
    از روی برنامه فکری مشخصی این کارو انجام ندادن
    شایدم مث بعضیا که میرن امامزاده و رو به ضریح سجده میکنن  اینا هم طبق عادتشون دارن نسبت به این بارگاه ادای احترام میکنن
    ی احتمال دیگه هم هست:
    یکی بهشون گفته برن روبروی آرامگاه کوروش و سجده کنن و بعد عکسشون منتشر بشه و دیگران به این نتیجه برسن که ایرانیها که نمادشون هم کوروش هست کلاً آدمای مشرکی هستن
    موفق باشید
    _______________________________________________________
    با تشکر از مشارکت همه بزرگواران
    سلام و درود خدا بر شما

    _______________________________________________________

    سجده نهایت خضوع است
    پس می زیبد آن را تنها و تنها برای تنها بی نهایت عالم کنار گذاشت.
    آنچنان که فرموده اند: سجده برای غیر خدا حرام است.

    اما چرا انسان های بدبختی باید باشند که حاضر شوند در مقابل دیدگان متعجب دیگران، بر استخوان های پوسیده کسی سجده کنند گو انسان برجسته ای هم بوده باشد؟!

    جهل و امان از جهل
    تعصب و امان از تعصب

    دو چیزی که دوستان به نوعی بدانها اشاره داشتند.

    خوب جهل را می شود با آموزش زدود.
    اینکه به وظیفه خود در این حوزه چقدر توانسته ایم عمل کنیم ، بحث دیگری می طلبد.
    فقط سربسته آنچنان که در فرمایش عزیزان بود، کم کاری فراوان است.

    اما تعصب را چه می شود کرد؟!
    جز اینکه سؤال کنیم اسباب این تعصب چیست؟
    و سؤال کنیم نکند ما هم نقشی در ایجاد آن داشته باشیم، بدون آن که حتی بدانیم؟!

    قاطعانه می گویم: رفتار بعضی از متدینین کم خرد جامعه در شکل گیری چنین رفتارهایی از طرف کم خردان دیگر جامعه قابل کتمان و دفاع نیست!

    غلوّ و زیاده گویی و زیاده روی در مورد ائمه اطهار، با سجده کردن بر حرم آنها و ضریح آنها -  ولو به ادعای شکر - شعر و سرود و نوحه های کذایی، قصه و داستان های شبهه برانگیز، جدای از اینکه ممکن است ایمان خود فرد را آلوده به شرک کند، در کنار آن کمک به شکل گیری دو جبهه مخالف با دو فکر متفاوت خواهد نمود.
    یک گروه به شدت ملی گرا که در قبال بزرگ نمایی شما نسبت به اسطوره های دینی ، به فکر بزرگ نمودن نداشته های خود خواهند افتاد آنچنان که در این تصویر می بینیم واین قسمت کوچکی از واقعیت های جامعه در این زمینه است.
    و گروه دیگر به شدت خشک فکر که از باب وظیفه در صدد ریشه کن سازی این دو فکر و این دوگروه به ظاهر مخالف تعالیم دینی بر می آیند.
    یکی جلو حرم به خاک می افتد، یکی بر قبر کوروش، و یکی دورتر مردم را به بهانه این سجده ها به خاک و خون می کشاند.
    افراطی زائیده افراط.

    بسیار حیاتی است که درک کنیم فقط و فقط این نیت تو نیست که مهم است، برداشت دیگران از رفتار تو گاهی به همان اندازه بلکه شاید بیشتر، مهم باشد.

    اموری که وهن مذهب را به دنبال دارد، اموری که شائبه شرک دارد، اموری که می تواند دستاویز مخالفین قرار گیرد و لزومی به ادای آن نیست، باید کنار گذاشته شوند تا از حضور چنین جبهه های پر آفتی در اطراف خود مصون بمانیم.

    آیت الله میرزا جوادآقا ملکی تبریزی نوشته است:
    مبادا (واعظ) چیزی بگوید که شنونده غلو و زیاده روی کند و یا او را نسبت به ائمه و پیامبران بدعقیده نماید. - مجله مبلغان ش 6  تبلیغ در سیره و گفتار عارفان -

    آیت الله صافی گلپایگانی: باید در مدایح اهل بیت علیهم السلام از بهترین و رساترین مدایح که مشتمل بر مضامین صحیح و اقتباس از آیات و احادیث، و نکات شعری ادیبانه و دور از غلو است، استفاده شود. - مبلغان 6 استفتاءات جشن های میلادو ... -

    رسول الله (صلى الله علیه وآله): لاترفعونی فوق حقی، فإن الله تعالى اتخذنی عبدا قبل أن یتخذنی نبیا - میزان الحکمه حرف الغین باب الغلو -
    حضرت رسول (ص)  فرمودند: مرا از حقم بالاتر نبرید که خدا پیش از آنکه مرا به نبوت بگیرد به بندگی گرفته است.

     الإمام علی (علیه السلام): یهلک فی اثنان ولاذنب لی: محب مفرط، ومبغض مفرط - همان -
    امام علی (ع) می فرمایند : در مورد من دو گروه به هلاکت می افتند - بدون آنکه گناهی بر من باشد - : دوستدار افراطی و کینه ورز افراطی

     الإمام الصادق (علیه السلام): احذروا على شبابکم الغلاة لا یفسدونهم، فإن الغلاة شر خلق الله، یصغرون عظمة الله، ویدعون الربوبیة لعباد الله، والله إن الغلاة شر من الیهود والنصارى والمجوس والذین أشرکوا - همان -
    و امام صادق (ع) : مواظب باشید که غلوکنندگان جوانان شما را فاسد نکنند براستی که آنها بدترین مخلوقات خدایند ، از عظمت الهی می کاهند و برای بندگان او ربوبیت و تدبیر قائل می شوند. به خدا قسم غلوکنندگان از یهودیان و مسیحیان و مجوسیان و مشرکین بدترند!!


    «عادت» و امان از عادت !

    يكشنبه, ۲۲ فروردين ۱۳۹۵، ۱۱:۴۴ ب.ظ

    یه بنده خدایی رو می شناسم ، تنهایی هم که نماز میخونه، بعد سلام نماز با لحن مخصوص مکبّرها میگه:

    « تسبیحات حضرت زهرا سلام الله علیها » و بعد شروع میکنه به تسبیح انداختن!!

    امان از عادت!!

    (بنده خدا پیشترها مکبّری می کرده!)


    و من ترسم از اینه که نکنه یه وقت ما اصل نمازمون رو بر اساس عادت داریم انجام میدیم و خودمون هم نمی فهمیم؟!


    در حدیثی وارد شده:

    لا تنظروا الى طول رکوع الرجل و سجوده فان ذلک شى ء اعتاده و لو ترکه استوحش ، و لکن انظروا الى صدق حدیثه و اداء امانته:

    تنها به رکوع و سجود طولانى افراد ننگرید! زیرا ممکن است این عبادت عادتى باشد که از ترکش ناراحت شود!!! و لکن به راستگوئى و اداء امانت آنها دقت کنید! (زیرا راستى و امانت از ایمان سرچشمه مى گیرد، در حالى که رکوع و سجود عادتى با کفر و نفاق هم سازگار است!)  - تفسیر نمونه ذیل آیه 54 توبه -


    + گاهی سؤال می کنند چرا اینهمه وقت نماز می خونیم و چیزی از اسرار غیب برامون ظاهر نمیشه؟؟؟!

    میگم:

    وقتی از اول تا آخر بر یه پله نردبون قرار بگیری، چیزی به اطلاعاتت اضافه میشه؟! یا باید بالاتر بری و انتظار دیدن مناظر جدید رو داشته باشی؟؟؟!

    ما اول تا آخر عمر بر یه پله ایستاده ایم و نماز می خونیم! گاهی حتی بر پله پایین تر !

    دائم العبادة !

    شنبه, ۱۴ فروردين ۱۳۹۵، ۰۸:۲۹ ق.ظ

    1 - خلقت انسان به فرمایش خالق انسان ، فقط و فقط برای عبادت بوده است و لاغیر :
    وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنْسَ إِلَّا لِیَعْبُدُونِ (56) الذاریات -
    و نیافریدم جن و انس را مگر برای عبادت

    2 - بندگانی هستیم ناچار به کار و خورد و خواب و ارضاء شهوات و ... !!

    3 - جمع بین این دو امر یعنی:
    می شود کار فرد ، خورد و خواب فرد، شهوت و تفریح و سایر امور او ، عین عبادت باشد!!!

    آنچنان که نبی مکرم اسلام (ص) در مورد « روزه داران ماه مبارک رمضان » فرموده است:
    أنفاسکم فیه تسبیح، ونومکم فیه عبادة - وسائل الشیعه ش ح 13494 -
    نفس های شما در این ماه تسبیح خداست! و خوابتان عبادت!!

    و این نیست مگر به آن خاطر که زندگی فرد در این ماه رنگ و بوی الهی به خود گرفته است!

    + از همین آغاز سال ، سالمان را الهی کنیم:
    قُلْ إِنَّ صَلَاتِی وَنُسُکِی وَمَحْیَایَ وَمَمَاتِی لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ (162) انعام -
    بگو: نماز و سایر اعمال عبادی ، بلکه زندگی و مرگ من همه برای پروردگار عالمیان است!

    بگو: نماز و روزه ها ، رفت و آمدها ، نشست و برخاست ها ، گپ و گفت ها ، خورد و خواب ها ، تمام فعالیت های فردی و اجتماعی ، همه چیزم ، حتی اگر مرگم در این سال تقدیر شده است ، همه برای خدا باشد.

    سالتان عبادی

    و خدایی که دراین نزدیکی ست

    سه شنبه, ۲۰ بهمن ۱۳۹۴، ۰۷:۳۸ ب.ظ


    ...

    نمونه‌هایی از جریان‌های انحرافی در زمینه‌ی مهدویت

    وضعیت آشفته امروز خودمان را اگر بخواهیم تحلیل کنیم، نمونه‌های بسیاری از این جریان‌ها وجود دارد.

    شخصی در استان خوزستان بود که ابتدا ادعا کرد یمانی هستم؛ بعد گفت امام زمانم؛ مریدانش که بیش‌تر شدند، ادعای خدایی کرد!!!

    نکته‌ی مهم این است که به جز توسل به این افراد در مقابلشان سجده هم می‌کنند! یعنی افرادی به هر دلیلی حاضر شدند مقابل انسان دیگری سجده کنند  و او را  خدا تلقی کردند.

    فرد دیگری در کرج ادعای مهدویت کرد  که جریان مفصلی دارد. نوع دعاهایی که انجام داد و بحث‌هایی را که مطرح کرد و نمونه‌های فروان دیگر.

    نمونه‌ّهای دیگری هم هست که نشان‌دهنده‌ی وجود جریان‌های ادعایی و کذب در سراسر کشور است.

    مثلاً آقای شیخ علی‌اکبر تهرانی که مریدان فراوانی هم دارد، ادعا می‌کند معصوم پانزدهم است!!!!

     ما با چنین جامعه‌ی مبتلایی مواجه هستیم.

     

    ویژگی‌های مشترک مدعیان

    ادعاهای مهدویت، یا ادعای خاص هست، یا ادعای ارتباط، یا ادعای نیابت و یا نوعی ادعا در قالب زمینه‌سازی (سید خراسانی و یمانی)؛ اما با بررسی همه‌ی افراد و جریان‌های مدعی مهدویت می‌توان پنج دلیل مشترک را در ادعاهایشان برشمرد:

    1. قرآن؛
    2. روایات (در مورد روایات، مدعیان از سه شگرد بهره می‌برند: جعل روایات؛ تقطیع روایات؛ تحریف روایات)؛
    3. خواب (من در کتاب خودم ۲۵ جریان مدعی را آوردم که از ابزار خواب استفاده کرده‌اند. امروزه، خواب، یکی از مهم‌ترین ادله اثبات این آقایان است؛ تا جایی که آقای تهرانی می‌گوید: اگر دین دو پایه داشته باشد، یکی از اصلی‌ترین پایه‌های آن خواب است
    4. استخاره؛
    5. معجزه و کرامت.

     

    مؤسس جریان انحرافی یمانی

    احمد بن اسماعیل بن صالح بن حسین بن سلمان معروف به «احمد حسن» که در بصره متولد شد و مدعیست:

    «سلمان جد من فرزند امام مهدی است».

    این آقا ادعا می‌کند فرزند مهدی و جزو مهدیونی است که بعد از امام زمان(ع) حاکم می‌شود و به‌عنوان فرزند امام زمان(ع) جزو ۳۱۳ نفر است!

    از بین این اعضا یک یمانی زمینه‌ساز ظهور است و آن من هستم.

    البته ادعاهای دیگری را هم مطرح می‌کند.

    اما نکته‌ای که او بر آن تأکید دارد این است که من به‌عنوان یمانی زمینه‌ساز ظهورم.  بعد از این‌که امام زمان(ع) می‌آید، حکومت می‌کند و فوت می‌کند، بنده به‌عنوان امام سیزدهم حاکم خواهم شد.

    بعد از امام زمان(ع) ۱۲ مهدی می‌آیند که جمع ائمه ما می‌شود ۲۴؛ این ۱۲ مهدی همان‌هایی هستند که در روایت آمده است (بعد القائم اثنی عشر مهدی) و به مهدیون معروف شدند.

    یکی دیگر از ادعاهای احمد بن اسماعیل این است که قرآن تحریف شده و قرآن درست همان است که بنده تلاوت می‌کنم و قرآن صحیح نزد بنده است.

     

    ارتباط جریان یمانی با سازمان منافقین

    ورود این‌ها به ایران از منطقه بصره – که نزدیک اهواز است – آغاز شد.

    در این‌جا فردی به نام عیسی مزرعاوی، معروف به مزرعه، جذب این جریان شد.

    بعد وارد شادگان شدند و فردی به نام علی ذوالفقاری را جذب کردند و او هم به تبلیغ این جریان در شادگان پرداخت.

    سپس این جریان در ایران با یک پدیده مواجه شد به نام آقای موسوی که اهل سراب است.

    با ورود وی جریان یمانی در ایران جان دیگری گرفت.

    این فرد چهار سال قبل از انقلاب طلبه مدرسیه حجتیه در قم بود و بعد از انقلاب به سازمان منافقین پیوست. موسوی بیست سال هم در استکهلم بود. در سال ۷۶ طی توبه‌نامه‌ای به او اجازه‌ی ورود به کشور داده شد. د

    ر سال ۲۰۱۱  مسعود رجوی طی حکمی وی را در جریان یمانی فعال می‌کند و در نامه‌ای به او ابلاغ می‌کند که در این جریان ورود پیدا کن.

    پی‌گیری‌های آقای موسوی، یکی از شواهد ماست بر این مدعا که جریان یمانی یک پایش در سازمان منافقین است.

    آقای موسوی به مشهد می‌آید و با آقای راشد تماس می‌گیرد و نامه‌ای به ایشان می‌دهد تا به مقام معظم رهبری برساند.

    رهبری وقتی نامه را می‌خوانند، می‌گویند:

    «آقای راشد؛ این جریان انحرافی است».

    در این نامه نوشته بود:

    «شما سید خراسانی هستید و سید یمانی هم ظهور کرده است؛ بیایید دست در دست هم دنیا را نجات بدهیم».

    آقا به جناب راشد می‌گویند:

    « این آقا احمدحسن نیست؛ بلکه احمق‌حسن است؛ دیگر با ایشان ارتباطی برقرار نکنید».

    این‌ها در قم روبه‌روی دفتر آقای مکارم دفتری می‌زنند و کار را به‌صورت تشکیلاتی بر اساس چارت سازمان منافقین شروع می‌کنند. مسأله‌ای که به‌لحاظ امنیتی وجود دارد این است که این افراد در مناطق مختلف مشغول فعالیت هستند؛ بدون این‌که از حضور هم خبری داشته باشند. از بالا به این‌ها اطلاعات داده می‌شود و تمام ارتباط‌ آن‌ها از طریق فضای مجازی است.

    این فرد سه سال در زندان بود و الان آزاد است و در قم فعالیت خود را ادامه می‌دهد.


    مهم‌ترین کادرسازی او هم بین روحانیون و طلاب است.

    دو سال قبل ده نفر از لیدرهای این‌ها را در مشهد دستگیر کردند که – متأسفانه یا خوشبختانه – هشت نفر آن‌ها روحانی و همه از اساتید حوزه علمیه مشهد و سمنان بودند.

    این جریان سایت‌های مختلفی دارد شبکه ماهواره‌ای «المنقذ العالمی» مربوط به آن‌هاست و پیوسته در حال تبلیغ‌اند.

    این‌ها حتی خدمت آیت‌الله جوادی آملی و حجت‌الاسلام میرباقری هم رفتند تا بلکه آنان را هم جذب کنند!


    نفوذ در میان روحانیون و مذهبیون

    در جامعه‌ی امروز ما نه فقط یک قشر خاص، بلکه اقشار مذهبی و حزب‌اللهی هم در معرض ابتلا به این جریانات انحرافی هستند.

    مثلاً پس از دستگیری آقای ابطحی، حتی بعضی مراجع اعتراض کردند که چرا این سید را گرفتید؟!

    یا فردی مانند علی یعقوبیکه در جریان یمانی هم این فرد از جهتی قابل اهمیت است – که حتی برخی مسئولین دولتی و جمعیت قابل توجهی از سپاه و حتی طلاب مرید وی و در حال ترویج تفکرات او هستند.

    اما مشخصاً درباره‌ی جریان یمانی یک ویژگی خاص این جریان این است که اگرچه به‌لحاظ جامعه‌ی آماری شاید جریان‌های دیگر – مثل علی یعقوبی – به لحاظ جذب افراد نسبت به جریان یمانی خطرناک‌تر باشند؛ اما جریان یمانی تنها جریان منحرف مهدوی است که پایه‌های اصلی آن روحانیون و طلبه‌ها هستند.

    در جریان‌های دیگر سراغ نداریم که این‌همه در میان روحانیون طرفدار داشته باشند.

    الآن در حوزه علمیه قم حدود ۴۰ نفر جذب شدند که یکی از ‌آن‌ها آقای فتحیه است؛ کسی که هسته مریدان احمد حسن را در دانشگاه صنعتی اصفهان تشکیل داد و یکی از حلقه‌های مهم یمانی در قم و شهرک مهدیه است.

    فرد مهم دیگر این جریان در میان روحانیت آقای جوکار در شهرک پردیسان است.


    برخی از بدعت‌های جریان یمانی

    جریان احمد جریانی کاملاً اخباری است؛ اخباری از جنس محمد امین استرآبادی؛ یعنی عیناً همان مباحث را دارند.

    می‌گویند:

    علوم رجال، فقه و اصول بدعت‌اند و  تقلید حرام است.

    آن‌ّ‌ها از کتابی به‌نام شرایع‌الإسلام محمد حلی تقلید می‌کنند.

    احمد می‌گوید:

    «جدم امام زمان گفت این بهترین کتاب است».

    تعلیقه‌‌های احمد بر شرایع الاسلام، مبنای فقهی افراد این جریان شده است.

    مثلاً وضوی پا را حلقوی می‌گیرند؛ در شهادتین شهادت رابعه دارند. در رکعت چهارم باید حتماً حمد خوانده شود و بدعت‌هایی از این دست.

    این جریان معتقد است هرکسی بعد از رجب ۱۴۲۳ به احمد ایمان نیاورد (یعنی بداند و ایمان نیاورد) کافر و از ولایت حضرت علی(ع) خارج است.

    مهم‌ترین ادله‌ای که این‌ها از روایات می‌آورند – هرچند عموماً این روایت‌ها جعلی‌اند – با این مضمون است که ما در فضای ظهوریم.


    کلام آخر

    این جریان فعالیت خودش را با روحانیت آغاز کرده است؛ چون روحانیون مبلغ هستند و مردم حرفشان را می‌پذیرند.

    اما در مورد این جریان و جریان‌های دیگر انحرافی متأسفانه هنوز کار چشمگیر، مدون و روشمندی تا به امروز انجام نگرفته است.

    هیچ نهادی هم متولی این کار به‌صورت جامع نیست؛ مثلاً دادگاه ویژه بخشی دارد به‌عنوان تحلیل و آنالیز که مربوط به خودشان است؛ یا مرکز پژوهش‌های سیما بعضی کار‌ها را انجام می‌دهد؛ برخی طلاب یا غیرطلاب هم جسته و گریخته کارهایی انجام می‌دهند.

    ما نیازمند کار منسجم، متمرکز، جامع و روشمند هستیم. مشکل این است که برخی خواص و حتی مراکز خاص ما هم از این مباحث مطلع نیستند؛ زیرا نسبت به جریان‌های انحرافی مهدویت، هنوز نگاهی آکادمیک، علمی و روشمند شکل نگرفته است.


    منبع:

    سایت مباحثات ( برگرفته از سخنرانی حجة الاسلام شهبازیان )

    غسل تعمید

    يكشنبه, ۴ بهمن ۱۳۹۴، ۰۲:۴۲ ب.ظ

    برداشت آزاد

    بر اساس اعتقاد مسیحیان ارتدکس در این روز حضرت یحیی بن زکریا ( یا یوحنا معمدان )  حضرت عیسی مسیح را در رودخانه اردن غسل تعمید داد به همین خاطر آب از نیمه شب 18 ژانویه برای مدتی از خواص شفا دهنده برخوردار شده!! و در پاکسازی و نوزایی معنوی انسان کمک می کند.

    در روسیه، بلاروس، اوکراین، یونان و برخی از دیگر کشورها سنت مردمی آب تنی در شب عید غسل تعمید حضرت عیسی وجود دارد و طی آن افراد متدین سه بار در هوای سرد در گودال حفر شده در آبگیرهای یخ بسته فرو می روند.

    در روسیه گودال ها آب یخ را به شکل صلیب حفر می کنند!!

    طبق اعتقاد افراد متدین، فرو رفتن در آب یخ انسان را از ناملایمات و امراض خلاص می کند.

    ضمنا به مسحیان ارتدکس توصیه می شود دعا کرده و از خدا سلامتی و سعادت بخواهند. 


    برگرفته از: فرهنگ نیوز

    جوابی که آیت الله بهجت را پسند آمد!!

    سه شنبه, ۲۹ دی ۱۳۹۴، ۰۹:۰۵ ب.ظ
    کد خبر: 12891 سه شنبه، 29 دی 1394 - 13:01
    به گزارش روضه نیوز؛
    ماجرای پاسخ به یک شبهه از زبان آیت الله بهجت:

    ماجرای پاسخ به یک شبهه از زبان آیت الله بهجت به گزارش روضه نیوز ؛مرحوم حضرت آیت الله العظمی بهجت می فرمود:

    فرماندار کرمان در رژیم پهلوی در شب عید غدیر مجلس جشنی بر پا نمود ؛ در آن مجلس مردوخ (از علمای عامه) نیز شرکت داشت.

     مداح در ضمن خواندن اشعار و مدیحه سرایی درباره حضرت امیرمؤمنان(ع) به جریان بیرون آوردن تیر از پای مبارک آن حضرت در حال نماز و عدم التفات و توجه آن بزرگوار به آن اشاره کرد.

    جناب آقای مردوخ که پای منبر نشسته بود رو کرد به آقای شهردار و با صدای بلند فریاد زد: «آقای فرماندار، آیا این‌ها افسانه نیست؟!»

    فرماندار می‌گوید: اعتراض او در آن مجلس و در میان آن جمعیت مثل یک کوه بر سر من فرود آمد، با خود گفتم: شب غدیر است خوب است مستبشر و شادمان باشیم، و من پاسخ او را ندهم؛ ولی دیدم اگر جواب ندهم شکست اسلام و مذهب است. از سوی دیگر دیدم او عالم است و من از اهل علم نیستم، تا جواب کافی به او بدهم و یا بحث و مجادله نمایم.

    در این لحظه گویا به من الهام شد و یک مرتبه به ذهنم خطور کرد که بگویم: آقا شما قرآن خوانده‌اید؟ گفت: بله، گفتم: درباره این آیه چه می‌فرمایید که خداوند متعال می‌فرماید:
    « فَلَمَّا رَأَیْنَهُ أَکْبَرْنَهُ وَقَطَّعْنَ أَیْدِیَهُنَّ »یوسف/31

    (چون زنان، یوسف(ع) را دیدند، او را بزرگ انگاشته و دست‌های خود را بریدند!!)

    زنان مصری در مجلس زلیخا جمال مخلوقی را دیدند، این‌ها کجا و تجلیاتی که برای حضرت امیر(ع) در نماز پیش آمد کجا؟!

    آن‌ها با دیدن جمال یوسف(ع) محو دیدار جمال او شدند و بی‌اختیار دست‌های خود را بریدند، پس جا داشت حضرت امیرمؤمنان(ع) هم در حال نماز در برابر تجلیات انوار الهی و مشاهده جلال و جمال حضرت حق غرق شده و متوجه بیرون آمدن تیر از پای مبارکشان نگردد.

    با این سخن گویی سنگ به دهان او انداختند! لذا سرش را به زیر انداخت و دیگر هیچ نگفت.

    نقل می‌کنند: بیرون آوردن تیر از پای حضرت با راهنمایی حضرت امام حسن(ع) بوده است.

    منبع: در محضر حضرت آیت الله العظمی بهجت – ص 24 محمد حسین رخشاد

    مفاد قطعنامه ضد شیعی در سریلانکا !

    سه شنبه, ۲۲ دی ۱۳۹۴، ۱۱:۰۶ ق.ظ

    مدتی است که فعالان وهابی در سری لانکا به دنبال ایجاد فشار بر شهروندان شیعه این کشور هستند.

    در جدیدترین تحرک، شب گذشته همایش بزرگی در یکی از مساجد این کشور برگزار شد و سخنرانان که وابسته به افراطیون مذهبی و فرقه های وهابی بودند سخنان تحریک آمیزی علیه پیروان مکتب اهل‌بیت علیهم السلام مطرح کردند.

    پس از این سخنرانی های تنش زا، کلیپهای تحریک کننده ای علیه شیعیان پخش گردید.

    در پایان این همایش، قطعنامه ای قرائت شد که اگر هر چه زودتر مفاد آن خنثی نشود، زمینه‌ای برای سالها محنت و بایکوت پیروان اهل‌بیت(ع) در این کشور خواهد شد.


    بندهای این قطعنامه به قرار زیر است:

    1. هرگونه ارتباط اجتماعی، اقتصادی، تجاری و... با شیعیان ممنوع است.

    2. گرفتن هر نوع کمکِ شیعیان و استفاده از خدمات آنها ممنوع است. 

    3. ازدواج بانوان اهل سنت با مردان شیعه ممنوع است.

    4. احکام نکاح برای شیعیان، نباید در مساجد مسلمین اجراء گردد. 

    5. پیکر اموات شیعیان، در قبرستان مسلمانان دفن نمی شود.

    6. از پذیرش دانش آموزان شیعه در مدارس خودداری شود و دانش آموزان موجود نیز اخراج شوند.

    7.آموزگاران و دبیران شیعه باید از مدارس دولتی اخراج شوند. 

    8. مدرسه منبع الهدی باید از دست شیعیان خارج و افکار تشیع از آن پاک گردد.

    9. تا مهلت مقرر، افرادی که به عنوان شیعه شناخته می شوند باید با حضور در مسجد محله توبه کنند.

    10. بندهای این قطعنامه عمومی بوده،  در همه شهرهای مسلمان نشین سریلانکا قابل اجراء است.


    شایان ذکر است که ایجاد فشار بر پیروان اهل‌بیت علیهم السلام در بسیاری از کشورها، از صدور چنین اطلاعیه‌ها و بیانیه‌هایی آغاز شد.

    به عنوان مثال، دستاویز افراطیون "جاوه شرقی" برای قتل، حبس، آواره کردن و سوزاندن منازل شیعیانِ "سامپانگ اندونزی"، بیانیه‌ای است که چند دهه پیش از سوی علمای تندروی این کشور مبنی بر تکفیر شیعیان صادر گردید.


    منبع:

    مؤسسه تحقیقاتی حضرت ولی عصر

    تاریخ انتشار: ٢٢ دی ١٣٩٤ - ٠٩:٤

    دعای نطفــــــــــــه !!!

    جمعه, ۱۸ دی ۱۳۹۴، ۰۷:۲۰ ق.ظ

    به هیأت امناء مسجدی داشتم از لزوم برگزاری جلسات عمومی دعاخوانی می گفتم و مخصوصا اشاره کردم به شب و روز جمعه که ثواب و عذاب های در اون مضاعف است و پس می بایست مردم رو سوق بدیم به کارهای خیر در این شب و روز ، و من جمله ی این کارها پرداختن به ادعیه وارده و اطعام بعد دعا و ...

    که یکی از اون بزرگواران فرمود:

    بله ما هر شب جمعه دعای کمیل می خونیم و صبحای جمعه هم دعای نطفه!!!

    نتونستم جلو خنده م رو بگیرم!

    گفتم: البته دعای نطفه رو هم شب جمعه می خونند ، بعد دعای کمیل!!

    بنده ی خدا همینجور مات و مبهوت تماشام می کرد، نمی دونست چی میگم!

    - ندبه و نطفه بگی نگی خیلی به لحاظ لفظی غریبه با هم نیستند! -

    این را هم بگذارین روی دیگر معضلات جامعه!

    گاهی متصدی امور معنوی مردم، امنای مسجد مردم ، کسانی هستند که یا بی سوادند یا از سطح سواد اندکی بهره مند!

    پس کجایند تحصیل کرده های ما؟

    باور کنید به شدت معتقدم اگر امور دینی هر منطقه ای به افراد کاردان و لایق سپرده و به درستی جهت داده بشه ، بسیاری از مشکلات اعم از مشکلات فرهنگی و اجتماعی اصلا فرصت بروز پیدا نخواهند کرد و بسیاری از مشکلات ایجاد شده هم به روشی آسان تر و سریع تر قابل حل خواهند بود!


    کاش شاهد چنین روز و روزگاری باشیم!

    کوکاکولا علیه شیعه !!

    پنجشنبه, ۲۶ شهریور ۱۳۹۴، ۱۱:۲۷ ب.ظ

    نوشتن اسامی اهل بیت (ع) بر قوطی نوشیدنی های گازدار که نهایت کارشان سطل های زباله است، توهینی شمرده می شود که سکوت بر آن جایز نیست.


    عدل الهی

    إِنَّ اللَّهَ لَا یَظْلِمُ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ وَإِنْ تَکُ حَسَنَةً یُضَاعِفْهَا وَیُؤْتِ مِنْ لَدُنْهُ أَجْرًا عَظِیمًا (40) نساء -

    یقیناً خدا به اندازه ی وزن ذره ای [به أحدی] ستم نمی کند. و اگر [هم وزن آن ذره] کار نیکی داشته باشد، آن را دو چندان می کند، و از نزد خود پاداشی بزرگ می دهد. 


    عدل الهی و بلاها

    الف . حتمی بودن امتحان

    أَحَسِبَ النَّاسُ أَنْ یُتْرَکُوا أَنْ یَقُولُوا آَمَنَّا وَهُمْ لَا یُفْتَنُونَ (2) وَلَقَدْ فَتَنَّا الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ فَلَیَعْلَمَنَّ اللَّهُ الَّذِینَ صَدَقُوا وَلَیَعْلَمَنَّ الْکَاذِبِینَ (3) عنکبوت -

    آیا مردم گمان کرده اند ، همین که بگویند: ایمان آوردیم ، رها می شوند و [به وسیله ی جان، مال، اولاد، و حوادث] مورد آزمایش قرار نمی گیرند؟!

    در حالی که یقیناً کسانی را که پیش از آنان بودند ، آزمایش کرده ایم [پس اینان هم بی تردید آزمایش می شوند] مسلماً خدا کسانی را که [در ادعای ایمان] راست گفته اند، می شناسد. و قطعاً دروغگویان را نیز می شناسد.


    انواع امتحانات

    وَلَنَبْلُوَنَّکُمْ بِشَیْءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَالْجُوعِ وَنَقْصٍ مِنَ الْأَمْوَالِ وَالْأَنْفُسِ وَالثَّمَرَاتِ وَبَشِّرِ الصَّابِرِینَ (155) بقرة -

    و بی تردید شما را به چیزی اندک از ترس و گرسنگی و کاهش بخشی از اموال و محصولات [نباتی، یا ثمرات باغ زندگی از زن و فرزند] آزمایش می کنیم. و صبر کنندگان را بشارت ده.


    ب . فلسفه ی بلاها

    1 - بلا ؛ امتحان بندگان

    وَلَنَبْلُوَنَّکُمْ حَتَّى نَعْلَمَ الْمُجَاهِدِینَ مِنْکُمْ وَالصَّابِرِینَ وَنَبْلُوَ أَخْبَارَکُمْ (31) محمد -

    مسلماً ما شما را امتحان می کنیم تا مجاهدان از شما و صابران را مشخص نمایییم ، و اخبار شما را نیز [که اعمال و اسرار شماست] می آزماییم [تا صدق و کذب شما را در همه ی امور معلوم بداریم.]

    2 - جزای خود عمل

    وَمَا أَصَابَکُمْ مِنْ مُصِیبَةٍ فَبِمَا کَسَبَتْ أَیْدِیکُمْ وَیَعْفُو عَنْ کَثِیرٍ (30) شوری -

    هر آسیبی به شما رسد به سبب اعمالی است که مرتکب شده اید، و از بسیاری [از همان اعمال هم] در می گذرد!

    3 - تضرع و زاری در پیشگاه خداوند

    وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا إِلَى أُمَمٍ مِنْ قَبْلِکَ فَأَخَذْنَاهُمْ بِالْبَأْسَاءِ وَالضَّرَّاءِ لَعَلَّهُمْ یَتَضَرَّعُونَ (42) انعام -

    و بی تردید ما به سوی امّت هایی که پیش از تو بودند [پیامبرانی] فرستادیم ؛ پس آنان را [چون با پیامبران به مخالفت و دشمنی برخاستند] به تهیدستی و سختی و رنج و بیماری دچار کردیم ، تا [در پیشگاه ما] فروتنی و زاری کنند.

    4 - بالا بردن مقام مؤمنان

    وَلَنَبْلُوَنَّکُمْ بِشَیْءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَالْجُوعِ وَنَقْصٍ مِنَ الْأَمْوَالِ وَالْأَنْفُسِ وَالثَّمَرَاتِ وَبَشِّرِ الصَّابِرِینَ (155) الَّذِینَ إِذَا أَصَابَتْهُمْ مُصِیبَةٌ قَالُوا إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعُونَ (156) أُولَئِکَ عَلَیْهِمْ صَلَوَاتٌ مِنْ رَبِّهِمْ وَرَحْمَةٌ وَأُولَئِکَ هُمُ الْمُهْتَدُونَ (157) بقرة -

    و بی تردید شما را به چیزی اندک از ترس و گرسنگی و کاهش بخشی از اموال و محصولات [نباتی، یا ثمرات باغ زندگی از زن و فرزند] آزمایش می کنیم. و صبر کنندگان را بشارت ده.

    همان کسانی که چون مصیبتی سخت به آنان رسد، می گویند: انا لله و انا الیه راجعون « ما مملوک خداییم و یقیناً به سوی او باز می گردیم »

    آنانند که درودها و رحمتی از سوی پروردگارشان بر آنان است و آنانند که هدایت یافته اند.

    5 - جلوگیری از غرور و سرکشی بندگان

    وَلَوْ رَحِمْنَاهُمْ وَکَشَفْنَا مَا بِهِمْ مِنْ ضُرٍّ لَلَجُّوا فِی طُغْیَانِهِمْ یَعْمَهُونَ (75) مؤمنون -

    اگر به آنان رحم کنیم و آسیبی را که دچار آن هستند [از آنان] برطرف سازیم ؛ باز هم سرگردانند و در طغیانشان لجاجت می ورزند.

    حکمت روزی اندک برای مؤمنان

    وَلَوْ بَسَطَ اللَّهُ الرِّزْقَ لِعِبَادِهِ لَبَغَوْا فِی الْأَرْضِ وَلَکِنْ یُنَزِّلُ بِقَدَرٍ مَا یَشَاءُ إِنَّهُ بِعِبَادِهِ خَبِیرٌ بَصِیرٌ (27) شوری -

    اگر خدا رزق را بر بندگانش وسعت دهد ، در زمین سرکشی و ستم کنند. ولی آنچه را بخواهد به اندازه نازل می کند ؛ یقیناً او به بندگانش آگاه و بیناست.

    6 - خیر و مصلحت بندگان

    کُتِبَ عَلَیْکُمُ الْقِتَالُ وَهُوَ کُرْهٌ لَکُمْ وَعَسَى أَنْ تَکْرَهُوا شَیْئًا وَهُوَ خَیْرٌ لَکُمْ وَعَسَى أَنْ تُحِبُّوا شَیْئًا وَهُوَ شَرٌّ لَکُمْ وَاللَّهُ یَعْلَمُ وَأَنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ (216) بقرة -

    جنگ [با دشمن] بر شما مقرّر شده و حال آنکه برایتان ناخوشایند است!

    و بسا چیزی را خوش ندارید و آن برای شما خیر است.

    و بسا چیزی را دوست دارید و آن برای شما زیان دارد ؛ و خدا [مصلحت شما را در همه ی امور] می داند و شما نمی دانید.

    7 - بروز توانایی و استعدادها

    فَإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْرًا (5) إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْرًا (6) انشراح - شرح -

    بی تردید با دشواری ، آسانی است! [آری] بی تردید با دشواری ، آسانی است!


    ج . فلسفه آسایش کفار در دنیا

    1 - بی ارزشی دنیا

    لَا یَغُرَّنَّکَ تَقَلُّبُ الَّذِینَ کَفَرُوا فِی الْبِلَادِ (196) مَتَاعٌ قَلِیلٌ ثُمَّ مَأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ وَبِئْسَ الْمِهَادُ (197) آل عمران -

    رفت و آمد کافران در شهرها [با وسایل و ابزار فراوان و شوکت ظاهری] تو را به طمع نیندازد!

    [این] برخورداری اندک [و ناچیزی از زندگی زودگذر دنیا] است ؛ سپس جایگاهشان دوزخ است و آن بد آرامگاهی ست.

    2 - عذاب استدراجی - پلّه پلّه -

    وَالَّذِینَ کَذَّبُوا بِآَیَاتِنَا سَنَسْتَدْرِجُهُمْ مِنْ حَیْثُ لَا یَعْلَمُونَ (182) وَأُمْلِی لَهُمْ إِنَّ کَیْدِی مَتِینٌ (183) اعراف -

    و کسانی که آیات ما را تکذیب کردند ، به تدریج از جایی که نمی دانند [ به ورطه ی سقوط و هلاکت می کشانیم ، تا عاقبت به عذاب دنیا و آخرت دچار شوند]

    و به آنان مهلت می دهیم [زیرا از سیطره ی قدرت ما بیرون رفتنی نیستند] یقیناً تدبیر و نقشه ی من استوار است.

    3 - مهلت ، برای افزایش گناهان

    وَلَا یَحْسَبَنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا أَنَّمَا نُمْلِی لَهُمْ خَیْرٌ لِأَنْفُسِهِمْ إِنَّمَا نُمْلِی لَهُمْ لِیَزْدَادُوا إِثْمًا وَلَهُمْ عَذَابٌ مُهِینٌ (178) آل عمران -

    و کسانی که کافر شدند ، گمان نکنند مهلتی که به آنان می دهیم ، به سودشان خواهد بود!

    جز این نیست که مهلتشان می دهیم تا بر گناه خود بیفزایند ، و برای آنان عذابی خوار کننده است.

    4 - عدم قابلیّت دنیا برای مجازات کامل

    وَلَوْ یُؤَاخِذُ اللَّهُ النَّاسَ بِظُلْمِهِمْ مَا تَرَکَ عَلَیْهَا مِنْ دَابَّةٍ وَلَکِنْ یُؤَخِّرُهُمْ إِلَى أَجَلٍ مُسَمًّى فَإِذَا جَاءَ أَجَلُهُمْ لَا یَسْتَأْخِرُونَ سَاعَةً وَلَا یَسْتَقْدِمُونَ (61) نحل -

    و اگر خدا مردم را به سبب ستمشان مؤاخذه کند ، هیچ جنبنده ای را بر روی زمین باقی نمی گذاشت!

    ولی آنان را تا مدتی معین مهلت می دهد ، پس هنگامی که اجلشان سر آید ، نه ساعتی پس می مانند و نه ساعتی پیش می افتند.

    عدم غفلت خداوند از اعمال ستمگران

    وَلَا تَحْسَبَنَّ اللَّهَ غَافِلًا عَمَّا یَعْمَلُ الظَّالِمُونَ إِنَّمَا یُؤَخِّرُهُمْ لِیَوْمٍ تَشْخَصُ فِیهِ الْأَبْصَارُ (42)

    و خدا را از آنچه ستمکاران انجام می دهند ، بی خبر مپندار.

    مسلماً [کیفر] آنان را برای روزی که چشم ها در آن خیره می شود به تأخیر می اندازد.

    5 - ثروت برای کفار ، مایه ی عذاب در دنیا

    فَلَا تُعْجِبْکَ أَمْوَالُهُمْ وَلَا أَوْلَادُهُمْ إِنَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیُعَذِّبَهُمْ بِهَا فِی الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَتَزْهَقَ أَنْفُسُهُمْ وَهُمْ کَافِرُونَ (55) توبه -

    اموال و فرزندانشان تو را به شگفت نیاورد ، خدا می خواهد آنان را در این زندگی دنیا به وسیله ی آنها عذاب کند ، و جانشان در حالی که کافرند بیرون رود!

    6 - امتحان و آزمایش

    وَلَا تَمُدَّنَّ عَیْنَیْکَ إِلَى مَا مَتَّعْنَا بِهِ أَزْوَاجًا مِنْهُمْ زَهْرَةَ الْحَیَاةِ الدُّنْیَا لِنَفْتِنَهُمْ فِیهِ وَرِزْقُ رَبِّکَ خَیْرٌ وَأَبْقَى (131) طه -

    دیدگانت را به آنچه برخی از اصناف آنان را بهره مند کردیم ، مدوز.

    [آنچه به آنان داده ایم] شکوفه ی [بی میوه و زیور و زینت] دنیاست تا آنان را در آن بیازماییم ، و رزق پروردگارت بهتر و پایدارتر است.


    منبع:

    حفظ موضوعی قرآن کریم - فصل دوم : عدل الهی -

    از خودشان پسند ؛ از ما ناپسند !!

    جمعه, ۱۳ شهریور ۱۳۹۴، ۰۱:۴۵ ق.ظ

    از جمله خاطرات عمومی ایرانی ها از سفر زیارتی حج و عمره، برخورد خشن و توأم با توهین پلیس عربستان ، به جهت ممانعت از تبرک جستن زائران به کعبه است!

    این عکس از آنجا دیدنی ست که پلیس عربستانی که چنین مأموریتی به او محول شده ، خود دست و صورت به دیوار کعبه گذاشته و به آن تبرک می جوید!!!

    و آیا ایرانی ها غیر این می کنند؟!

    چطور یکی پسند است و یکی ناپسند؟!!

    مگر اینکه آن را نشانه ای بگیریم به بازگشت تعقّل و اعتدال به عربستان و پلیس عربستان.

    ان شاءالله


    نیازی که دیده نمی شود!

    پنجشنبه, ۱۲ شهریور ۱۳۹۴، ۰۳:۰۳ ب.ظ

    نمازخانه واقع در مقر فدراسیون بین‌المللی فوتبال (فیفا) - زوریخ سوئیس -

    - منبع: نجوم مصریة -


    این عکسِ هم در ورودی "نمازخانه" ساختمان مرکزی بی بی سی است که روی آن، وقت برگزاری نمازهای جماعت روزانه و نماز جمعه کارکنان اعلام شده. به گفته یکی از کارکنان بی بی سی پنج تا ده دقیقه بعد از اذان ظهر، این سالن پر از نمازگزارهایی از کشورهای مختلف دنیا می شود.


    حالا باید به شهرک ها و شهر بازیها ، هتلها و رستورانها ، ادارات و مؤسسات ، مدارس و ورزشگاهها ، و کلاً اماکن عمومی که در کشورهای اسلامی و جمهوری اسلامی بنا میشن و به این مسأله توجه ندارند، چی گفت؟!

    فقط به این تیترها توجه کنید:

    بیش از 2 هزار مدرسه در آذربایجان غربی نمازخانه ندارند

    نیاز 1000 مدرسه گیلان به نمازخانه

    نمازخانه‌های بین‌ راهی نیاز به بهسازی و توسعه دارند

    ایجاد نمازخانه در بوستان‌ها نیازمند همراهی خیرین است

    فضاهای معنوی در مکان‌های گردشگری مشگین‌شهر افزایش یابد ...

    نمازخانه اداره کل ثبت احوال آذربایجان شرقی تبدیل به اتاق ...

    نبود نمازخانه در مسیر های ارتباطی استان اردبیل

    تلاش ها برای برپایی تنها یک نمازخانه در شهرک های تازه تأسیس پیشوا ...

    57 هزار مسجد کشور در حد جمهوری اسلامی ایران نیست

    و ...

    امامت ؛ مزد رسالت

    سه شنبه, ۱۰ شهریور ۱۳۹۴، ۰۹:۲۷ ب.ظ

    أُولَئِکَ الَّذِینَ هَدَى اللَّهُ فَبِهُدَاهُمُ اقْتَدِهِ قُلْ لَا أَسْأَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْرًا إِنْ هُوَ إِلَّا ذِکْرَى لِلْعَالَمِینَ (90) انعام -


    در این آیه شریفه خداوند متعال ، پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) را مخاطب قرار داده و دستور می دهد که به مردم چنین بگوید:

    من هیچگونه اجر و پاداشى در برابر رسالت خود از شما تقاضا نمى کنم ، همانطور که پیامبران پیشین چنین درخواستى نکردند، من هم از این سنت همیشگى پیامبران پیروى کرده و به آنها اقتدا میکنم (قل لا اسئلکم علیه اجرا).


    نه تنها اقتداء به پیامبران و سنت جاویدان آنها ایجاب مى کند که پاداشى مطالبه نکنم بلکه از آنجا که این آئین پاک که براى شما آورده ام یک ودیعه الهى است که در اختیار شما قرار میدهم ، در برابر رساندن ودیعه الهى به شما اجر و پاداش ، مفهومى ندارد.


    به علاوه این قرآن و رسالت و هدایت یک بیدار باش و یادآورى به همه جهانیان است (ان هو الا ذکرى للعالمین ).

    و چنین نعمت عمومى و همگانى ، همانند نور آفتاب و امواج هوا و بارش باران است که جنبه عمومى و جهانى دارد، و هیچ گاه خرید و فروش نمى شود و کسى در برابر آن اجر و پاداشى نمى گیرد، این هدایت و رسالت نیز جنبه خصوصى و اختصاصى ندارد که بتوان براى آن پاداش قائل شد!

    - تفسیر نمونه -


    با اینهمه در سوره مبارکه شوری آیه 23 برای خود اجر و مزد قائل است!

    هرچند رنگ و بوی آن با اجر و مزد معمول و مورد طلب دیگر مردم متفاوت است، آنجا که می فرماید:

    قُلْ لَا أَسْأَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبَى

    بگو اى پیغمبر! صلى الله علیه و آله : مزدی از شما (بر تبلیغ رسالت خود و رساندن احکام الهی) نمی خواهم ، مگر دوستی خویشانم!


    و این هم انگیزه کافی برای کار و فعالیت را به انسان می دهد و اجر و مزدی کاملا منطقی و عقلایی ست!


    سؤال این است :

    آیا پیامبر واقعاً از مردم اجر و مزدی طلبیده است؟!

    جواب:

    مزد و اجر نفعی ست متوجه خود شخص و یا منتسبین به او . 

    اما طبق آیه 47 سبأ قُلْ مَا سَأَلْتُکُمْ مِنْ أَجْرٍ فَهُوَ لَکُمْ ... اجر طلب شده از طرف ایشان، متوجه مردم است.


    و آن چیزی نیست جز امر هدایت و ارشادی که اصل بعثت پیامبر اکرم (ص) هم برای تحقق بخشیدن به آن بود.

    قُلْ مَا أَسْأَلُکُمْ عَلَیْهِ مِنْ أَجْرٍ إِلَّا مَنْ شَاءَ أَنْ یَتَّخِذَ إِلَى رَبِّهِ سَبِیلًا (57) فرقان -

    بگو من در برابر ابلاغ این آئین هیچگونه پاداشى از شما مطالبه نمى کنم ، تنها پاداش من این است که: کسانى بخواهند راهى به سوى پروردگارشان برگزینند!


    و این به آن می ماند که معلمی به شاگردانش که درخواست جبران زحمات او را دارند بگوید:

    « من از شما مزدی نمی خواهم جز اینکه درستان را درست بخوانید و آینده روشنی را که در پرتو علم برایتان ترسیم کردم، محقق سازید و از فلان الگو پیروی کنید! و زحمات من و خودتان را بی جهت بر باد ندهید.»

    آیا این واقعا درخواست مزد است برای خود؟

    یا در راستای همان کار معلمی و هدایت گری و ارشاد است ؟!


    نتیجه جمع بین این آیات

    مجموع این آیات - به ظاهر متفاوت - نشان مى دهد که مودت ذى القرباى رسول خدا (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) تداوم برنامه رسالت و رهبرى آن پیامبر است .

    یعنی محبت اهل بیت که اجر رسالت نام برده شده چیزی جز ادامه رسالت نیست و آنچنان که اصل رسالت هم چیزی جز سود رسانی به خود مردم نیست محبت اهل بیت هم چنین است و آن این است که آنها را به سمت حق و حقیقت رهنمون می گردد.

    و این همان است که شیعه در مسئله امامت از آن جانبدارى مى کند، و معتقد است رشته رهبرى بعد از پیامبر ، نه در شکل نبوت که در شکل امامت براى همیشه ادامه خواهد داشت.

    از طرفی محبت عامل مؤثرى است براى پیروى کردن ، همانـگـونه که در سوره آل عمران آیه 31 مى خوانیم :

    قُلْ إِنْ کُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِی : بگو اگر خدا را دوست مى دارید از من پیروى کنید (چرا که من مبلغ فرمان او هستم )

    اصولا پیوند محبت با کسى، انسان را به سوى محبوب و خواسته هاى او مى کشاند و هر چه رشته محبت قویتر باشد این جاذبه قویتر است.

    مخصوصا محبتى که انگیزه آن کمال محبوب است ، احساس این کمال سبب مى شود که انسان سعى کند خود را به آن مبدء کمال و اجراى خواسته هاى او نزدیکتر گرداند.

    و این است معنی  محبت درخواستی نسبت به خویشان پیامبر!

    و اگر جز این باشد یعنی درخواست همان محبت هایی باشد که معمول پدران برای فرزندان و نسل خود می خواهند؛ این چیزی جز طلب اجر و مزد نیست!  امری که در آیات مختلف قرآن از ساحت پیامبران نفی شده است! 

    و با احتساب این جهت ، همه خویشان حضرت هم مد نظر نیستند بلکه آنهایی مورد نظر آیه اند که لیاقت و شایستگی هدایت و رهبری جامعه اسلامی را دارا بوده و بتوانند نقشی سرمشق گونه برای جامعه ایفا نمایند.


    و اینک خون باید گریست!

    کرده غصب فدک و حق علی (ع) را بردند
    پهلوی فاطمه‌ات (س) را ز « لگد » آزردند

    بر لب خلق هنوز از غم تو زمزمه بود
    شعله ها در جگر و اشک به چشم همه بود

    شهر از فتنه ایام پر از واهمه بود
    اولین اجر رسالت ، زدن فاطمه (س) بود

    گشت از حق‌کُشیِ اُمت بیدادگرت
    کُشتن مُحسنِ مظلومِ تو , اجر دگرت

    با سر انگشت خزان ,سخت ورق برگردید
    غنچه و لاله ی خونین تو پرپر گردید

    سومین اجر تو زخم سرحیدر گردید
    به حسن (ع) از همه کس ظلم فزون‌تر گردید

    بعد از آن زهر که بر نور دو عینت دادند
    اجرها بود که اُمت به حسینت دادند . . .

    شعر از:سازگار

    مؤذِّن مصری: ألصَّلوةُ خَیرٌ مِن فیسبوک !!

    دوشنبه, ۹ شهریور ۱۳۹۴، ۰۶:۴۵ ب.ظ

    مؤذن مصری ، در عصر اینترنت:

    به جای « ألصَّلوةُ خَیرٌ مِنَ النَّوم - که در اذان صبحگاهی اهل سنت معمول استألصَّلوةُ خَیرٌ مِن فیسبوک »  سر داد!!

    و

     آغاز تحقیقات اداره اوقاف این کشور از او...


    منبع:

    الهداف الجزائر


    خوب باید گفت کار عُمَری نتایجی جز این هم به بار نخواهد آورد!

    مطلب ذیل برگرفته از « انسان کامل » (شهید مطهری) و دارای نکات ارزشمندی ست:


    روشنفکری " عُمَری "

    بعضی می گویند نماز خواندن یعنی چه ؟ ! عبادت یعنی چه ؟ !

    اینها مال پیرزنها است ، انسان باید اجتماعی باشد .

    این حرفها یک نوع روشنفکری است اما " روشنفکری عمری " .

    شنیده اید که عمر ، " حَیَّ عَلَی خَیرِ العَمَل " را از اذان برداشت ، چرا ؟

    به خاطر یک روشنفکری ئی که پیش خود کرد.

    ولی در واقع یک اشتباه بزرگ [ مرتکب شد ] .


    زمان او [ دوران اوج ] فتوحات اسلامی و مجاهده اسلامی بود و سربازها خیل خیل به جنگ دشمن می رفتند و با عده کم ، دشمن قوی را به زانو درمی آوردند .

    عده همه مسلمانان پنجاه ، شصت هزار بیشتر نیست و با دو امپراطوری بزرگ ایران و روم که هر کدام با سپاههای چند صدهزاری به جنگ اینها آمده اند ، می جنگند و اینها عده ای کمتر از صد هزار هستند و در هر دو جبهه دشمنان را شکست می دهند . 

    جهاد بار دیگر ارزش خود را ثابت می کند و [ مشخص می شود ] که وقتی اسلام ، مجاهد می پرورد یعنی چه؟ .


    عمر گفت :

    وقتی مؤذن در اذان با صدای بلند می گوید : " الله اکبر " و بعد شهادتین و " حی علی الصلوة " و " حی علی الفلاح " ( به نماز روبیاور ، به رستگاری روبیاور ) را می گوید عیبی ندارد .

    اما " حی علی خیرالعمل " ( به بهترین اعمال رو بیاور ) [ که معنای آن این است که ] نماز بهترین اعمال است ، روحیه مجاهدین را خراب می کند!! چون مجاهدین پیش خود می گویند:

    حال که نماز بهترین اعمال است ، ما به جای اینکه برویم در میدان جنگ جهاد کنیم ، در مسجد مدینه می مانیم و در جوار قبر پیغمبر ( ص ) نماز می خوانیم که بهترین عملهاست . آنها بروند بکشند و خود را به کشتن بدهند ، زخم بردارند ، چشمشان کور شود ، دستشان بریده شود ، پایشان قطع شود ، شکمشان سفره شود ولی ما اینجا راحت در خانه و پیش زن و بچه خود می مانیم و چهار رکعت نماز می خوانیم و از آنها افضل هستیم .

    عُمَر گفت :

    نه ، این بد آموزی دارد ، مصلحت این است که این عبارت را از اذان برداریم . به جای این جمله بگوئید : " الصلوة خیر من النوم " نماز ، خوب چیزی است ، از خواب بهتر است - یعنی به جای اینکه بخوابید ، بیائید در مسجد نماز بخوانید -


    این مرد ( عُمَر ) آن قدر فکر نکرد که آخر این چند ده هزار سرباز که قطعا تعدادشان به صد هزار نمی رسیده با چه قدرتی دارد با دو تا چند صدهزار نفر ، در دو جبهه مختلف می جنگد و فاتح می شود ؟!!

    این فتح ، فتح چیست ؟

    فتح اسلحه است ؟

    آیا اسلحه عرب بر اسلحه ایرانی و رومی می چربید ؟

     ابداً.

    ایرانیان و رومیان از دو کشور متمدن بودند و عالیترین سلاحهای زمان خود را در اختیار داشتند ، در حالی که شمشیر عرب ، در مقابل شمشیرهایی که در ایران یا روم وجود داشت ، مثل یک آهن شکسته بود .

    آیا نژاد عرب از نژاد روم یا نژاد ایران قویتر و نیرومندتر و پهلوانتر بود ؟

    ابداً.

    مگر نمی دانید که [ قبل از اسلام ] شاپور ذوالاکتاف چه به سر عربها آورد ؟

    مگر شاپور ذوالاکتاف نبود که هزاران عرب را اسیر کرد ؟

    مگر شانه های آنها را سیاه [ و سوراخ ] نکرد و آنان را به زنجیر نکشید ؟

    زور عرب در آن ایام کجا بود ؟

    مگر صد سال بعد همین ایران ، عرب را شکست نداد ؟

    پس عرب با چه نیروئی با ایران و روم می جنگد و آنها را شکست می دهد ؟

    نیروی او ، نیروی ایمانش است ، همان نیرویی است که از " حی علی خیرالعمل " گرفته ، نیروئی است که از نماز گرفته ، نیروئی است که از راز و نیاز با خدای خودش گرفته است .

    ...

    این روحیه را از الله اکبر گرفته است . وقتی که در نماز چندین بار می گوید : " الله اکبر " جواب همه را می دهد ، همه اینها هیچ است .

    وقتی چند صدهزار سرباز را در مقابل خود می بیند ، می گوید : " لا حول و لا قوة الا بالله العلی العظیم " ،

    ...

    همین نماز است که به او نیرو داده است ، اگر این نماز نبود ، آن سرباز مجاهد ، مجاهد نبود .

    تو او را از اشتباه بیرون بیاور .

    مگر اسلام نمی گوید که این دستورها به یکدیگر وابسته است ؟

    آنکه جهاد بر او واجب است ، باید جهاد کند و ماندنش برای نماز در مسجد مدینه حرام است .

    شرط قبول نماز جهاد است ، و شرط قبول جهاد ، نماز .

    ...

    قرآن به ما گفته است که نماز ، آن وقت نماز است که اثرش هویدا باشد ، اثر خود را نشان دهد . چطور نشان می دهد ؟

    " « ان الصلوة تنهی عن الفحشاء و المنکر »"خصلت نماز درست ، این است که انسان را از کارهای زشت باز می دارد .

    اگر دیدی نماز می خوانی و در عین حال معصیت می کنی ، بدان که نمازت نماز نیست .

    پس نمازت را درست کن . نماز ، تو را به همه ارزشهای دیگر می رساند به شرط اینکه نمازت واقعا نماز باشد .


     همه درسها را باید از علی ( ع ) یاد بگیریم . علی ( ع ) مجمع تمام ارزشهای اسلامی است ...

    یک جا منطقش ، منطق حماسه است ، گوئی پس از دوره کودکی ، وارد نظام شده و دوره سربازی و بعد درجات نظامی را طی کرده و یک فرمانده شده است ، و غیر از مسائل فرماندهی چیز دیگری نمی داند ، روحی است مملو از حماسه نظامی .

    در جای دیگر سراغ همین علی می رویم ، او را عارفی می بینیم که گوئی جز راز و نیاز عاشقانه چیز دیگری را متوجه نیست...

    اینقدری قلمش جاذبه دارد که مخاطبین ، غافل از حق و باطل بودن کلامش ، همراهی اش کنند! و با کامنت هایی که می گذارند ، اظهار رفاقت و بعضاً همفکری!

    فضای مجازی هم عالمی دارد!!

    به راحتی آب خوردن و با فشردن یک کلید ، می شود همه ی ارزش ها و اعتقادات یک ملت را به سخره گرفت و به آن خندید!

    خود را انسان هایی عاقل ، و متدیّنین را موجوداتی خرافی قلمداد کرد!!

    واقعاً عقل با کدام گروه است؟!


    مطلب ذیل ، برگرفته از یکی از سخنرانی های حقیر ، و ظرفیت این را دارد که مسیر انسان را کاملا تغییر داده و انقلابی عظیم در او پدید آورد! به شرطی که توجه لازم را مبذول دارد.


    به عنوان مقدمه می پرسم : 

    آیا در عالم ، خطراتی وجود دارد؟

    و آیا انسان ها در مقابل خطرات از خود واکنش نشان می دهند؟

    فکر نمی کنم احدی باشد که وجود خطرات و وجود چنین واکنشی را در انسان ها بلکه حیوانات و حتی نباتات انکار نماید.

    آنقدر که گاه این واکنش ها شکلی مضحک هم به خود می گیرند:

    صندلی عقب ماشین نشسته اید، شاخه درختی به بدنه گرفته و با حرکت ماشین ، به سمت شما رها می شود، چه می کنید؟!

    سرتان را ناخود آگاه می دزدید در حالی که شیشه ای ضد ضربه، فاصل بین شما و شاخه بود!

    اینجاست که دست را به صورت گرفته و از نوع رفتار خود ، بر خود می خندید!


    سؤال دوم: این واکنش در قبال چه خطراتی ست؟! احتمالی؟ یا یقینی؟

    مطمئناً و به تجربه میدانید چیدن میوه ی آبدار و رسیده شاه توت از درخت ، همراه است با لک شدن لباس و دست و صورت!

    آیا بخاطر متوجه شدن این خطر از خیر شاه توت می گذرید؟!

    یا خود به پای خود مسیر طولانیی را هم طی می کنید که به آن دست پیدا کنید؟!


    در نقطه مقابل:

    فرض کنید در مسیر عبورتان ناگهان زمین دهان باز کرده و شما را می بلعد!

    ترس سراپای شما را فرا گرفته است!

    منتظر می مانید گرد و خاک فرو بنشیند!

    در حالی که چشم ها را می مالید، سر را به اطراف می چرخانید که بناگاه برقش صندوقی پر از طلا و جواهر چشم شما را می گیرد!

    از شادی در پوست خود نمی گنجید!

    با عجله تمام به صندوق نزدیک می شوید!

    ماری بزرگ بر آن چنبره زده!

    بی حرکت است!

    نمی دانید زنده است یا مرده؟ خواب است یا بیدار؟

    نمی دانید اصلاً سمّی ست یا غیر سمّی؟!

    کدام از شما حاضر است دستش را به طرف صندوق دراز کند؟!

    با این که خطر احتمالی ست؟!

    با خود می گوئید:

    اگر زنده باشد چه؟

    اگر بیدار باشد چه؟

    اگر سمی باشد چه؟

    پس تا اینجا مشخص شد ، آنچه ما را به واکنش در مقابل خطرات وا می دارد : یقینی یا احتمالی بودن آن نیست.

     بلکه ملاک: بزرگ و کوچک بودن ، مهم و غیر مهم بودن آن است.

    (از خطر کوچک ولو یقینی پرهیز نمی کنیم اما از خطر احتمالی بزرگ بلی )


    آنچه گفتیم مربوط به ما و فرهنگ ما هم نیست ، رفتاری ست همگانی و فراگیر.

    واکسیناسیون که در سراسر جهان مورد اقبال ملل و دول است ، چیزی جز این نیست که به دست خود، میکروب ضعیف شده ی بیماریی را وارد بدن خود و عزیزانمان کنیم، سوزش ، درد ، تب ، و همه ی عوارض آن را با کمال میل به جان می خریم.

    برای چه؟!

    آیا می دانید شما و فرزندتان قرار است در آینده مبتلا به این مرض بشوید که پیشگیری می کنید؟!

    چنین نیست ؛ بلکه آنچه شما را به این عمل فرا می خواند ، احتمال ابتلاء است.

    و این همان چیزی ست که می گویند : عقل حکم می کند به وجوب دفع ضرر محتمل.

    عقل می گوید خطرات احتمالی و اما بزرگ را باید از خود دور کرد.


    سؤال سوم: خطر های مهم و غیر مهم کدامند؟!

    نبی مکرم اسلام (ص) پس از سه سال فعالیت پنهانی ، وقتی مأمور به تبلیغ علنی اسلام شدند بر بلندای کوه صفا قرار گرفته ، مردم را صدا زدند.

    جمعیت هجوم  آوردند ببینند محمد (ص) چه سخنی با آنها دارد؟!

    فرمود:

    اگر خبر دهم دشمن پشت کوه در کمین شماست ، چه می گوئید؟

    گفتند: تصدیقت می کنیم ( در حالی که جابجایی لشکر در آن زمان و با آن وسایل چیزی نبود که به راحتی و مخفیانه امکان پذیر باشد )

    فرمود:

    آن دشمن که فکر می کنید : نه ، اما دشمنی بزرگتر در کمین شما ست: آتش جهنم!!

    همانها که خود را آماده نبرد با دشمن کرده بودند ، با چهره هایی عصبانی و حق به جانب ، در حالی که به رسول خرده می گرفتند و ناسزا می گفتند از او دور شدند!

    آیا آن انسان صادق و راستگو ناگهان تبدیل به دروغگویی شد که دیگر حرف های او ارزش شنیدن ندارد؟!


    اگر فرزند خردسالی از شما فریاد مار مار برآرد ، با بیل و چوب و سایر ابزار دفاعی به سوی او می شتابید ، در حالی که شاید به جهت عدم شناخت ، کرمی را ، هزارپایی را ، طناب و نخی را ، مار انگاشته باشد ، اما بر فریادهای هشدار آمیز و پرطنین 124 هزار انسان بالغ عاقل درست گفتار و درست رفتار (جدای از جانشینان وعلمایشان) وقعی نمی نهید!!

    آیا جز این است که اینجا هوا و هوس است که خدایی می کند و از عقل و حکم عقل خبری نیست؟!

    بَلْ یُرِیدُ الْإِنْسَانُ لِیَفْجُرَ أَمَامَهُ (5) یَسْأَلُ أَیَّانَ یَوْمُ الْقِیَامَةِ (6) قیامت -


    خطر جهنم می دانی چه خطری ست؟!

    کدام از خطرات دنیوی که نزد همگان به آن ترتیب اثر داده می شود ، قابلیت عرض اندام در مقابل خطر آتش جهنم را دارد؟!

    تصور کن تمام عمر هفتاد هشتاد ساله ی انسان بمثابه ی نشستن در تنور باشد، خوب این فقط هفتاد و هشتاد سال است.

    این کجا و جهنم ابدی؟! 

    میلیون ها و میلیاردها و تریلیون ها سال نیست ، همیشگی ست !!!

    می دانی یعنی چه؟!

    یه جمله معترضه: چطور مجازات چند سال گناه ، عذابی ابدی ست؟! ببینید مشت نمونه خروار اینجا معنا پیدا می کند! به عنوان نمونه چند سال را خداوند متعال زمان امتحان قرار داده است. حالا کسی که چند سال ناقابل اینچنین از انسانیت و عبودیت خارج می شود، اگر عمری ابدی داشت، چه می کرد؟! لذاست که استحقاق چنین عذابی را پیدا می کند!

    از طرفی کیفیت عذابش هم قابل مقایسه با عذاب های دنیایی نیست:

    إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا بِآَیَاتِنَا سَوْفَ نُصْلِیهِمْ نَارًا کُلَّمَا نَضِجَتْ جُلُودُهُمْ بَدَّلْنَاهُمْ جُلُودًا غَیْرَهَا لِیَذُوقُوا الْعَذَابَ إِنَّ اللَّهَ کَانَ عَزِیزًا حَکِیمًا (56) نساء - می فرماید:

    کافرین را به آتشی می افکنیم که هر گاه پوستشان سوخت و نابود شد ( همانند جامه ای ) پوست جدید بر تن آنها می کنیم تا عذاب را به درستی بچشند!

    وَیَأْتِیهِ الْمَوْتُ مِنْ کُلِّ مَکَانٍ وَمَا هُوَ بِمَیِّتٍ ... - 17 ابراهیم - مرگ از در و دیوار جهنم می ریزد اما مرگی در کار نیست ( یعنی هرکدام از این اتفاقات اگر در دنیا رخ می داد مساوی بود با مرگ فرد، اما اینجا مرگ آفرین هست و مرگ نیست!!)

    بی جهت نیست ناله های امیرمؤمنان در دعای کمیل:

    ابکی لالیم العذاب و شدته أم لطول البلاء و مدته؟

    خدایا! بر سختی و شدّت عذاب آخرت گریه کنم یا بر زمان و مدّتش؟!

    لذا می فرماید:

    وَ اِعْلَمُوا أَنَّهُ لَیْسَ لِهَذَا اَلْجِلْدِ اَلرَّقِیقِ صَبْرٌ عَلَى اَلنَّارِ فَارْحَمُوا نُفُوسَکُمْ فَإِنَّکُمْ قَدْ جَرَّبْتُمُوهَا فِی مَصَائِبِ اَلدُّنْیَا أَ فَرَأَیْتُمْ جَزَعَ أَحَدِکُمْ مِنَ اَلشَّوْکَةِ تُصِیبُهُ وَ اَلْعَثْرَةِ تُدْمِیهِ وَ اَلرَّمْضَاءِ تُحْرِقُهُ فَکَیْفَ إِذَا کَانَ بَیْنَ طَابَقَیْنِ مِنْ نَارٍ ضَجِیعَ حَجَرٍ وَ قَرِینَ شَیْطَانٍ - نهج البلاغة خطبه 182 -

    بدانید این پوست نازک ( بدن ) را تاب شکیب بر آتش دوزخ نیست بنابراین بخودتان رحم کنید ، زیرا شما خویش را هنگام سختیهاى جهان آزموده اید ،و بیتابى خود را در برابر دشواریها ثابت نموده اید ) مگر ندیده اید ، یکى از شما از خاریکه بپایش میخلد ،یا از لغزشى که ( بعضى اعضاى ) او را خونین میکند ، یا از ریگ گرمى که او را میسوزاند چسان مینالد ، پس چنین کسى چه حالى دارد ، هنگامیکه زیر پا و بالاى سرش دو آجر بزرگ از آتش هم بستر سنگ و همنشین شیطان باشد!


    تکرار می کنم: بحث یقین به معاد مطرح نیست!

    هر چند در همه دنیا خبری را که حتی یک منبع موثّق گزارش کند، می پذیرند و با آن معامله ی خبری یقینی و قطعی می کنند و در قضیه مورد بحث ما و خبر از معاد خبرگزاریهایی از آن خبر داده اند که در صداقت و اطمینان بالاترین ، و در تعّدد بی شمارترینند! و بنابراین خبری یقینی و مطمئن تلقی خواهد شد اما ...

    یقین به معاد و قیامت نه ؛ بلکه پرسش من نقطه مقابل آن است : 

    کیست در پهنه ی گیتی که صد در صد و به طور قطع و یقین بگوید جهنم نیست؟!

    چنین فردی وجود خارجی نخواهد داشت و اگر کسی چنین ادعایی کند ادعایش مردود است!

    از کجا و به چه مدرکی به این قطعیّت رسید؟!

    بشری را که معلومات همه ی افراد و سراسر تاریخش قابل نسبت سنجی با مجهولاتش نیست، چه به این ادعای بزرگ؟!

    لذا قرآن مجید می فرماید: فقط اینها عجیب می دانند وقوع قیامت را :

    وَیَقُولُونَ مَتَى هَذَا الْوَعْدُ إِنْ کُنْتُمْ صَادِقِینَ (71) قُلْ عَسَى أَنْ یَکُونَ رَدِفَ لَکُمْ بَعْضُ الَّذِی تَسْتَعْجِلُونَ (72) سوره نمل -

    و روی حدس و گمان حرف می زنند ، نه بر پایه ای علمی :

    وَقَالُوا مَا هِیَ إِلَّا حَیَاتُنَا الدُّنْیَا نَمُوتُ وَنَحْیَا وَمَا یُهْلِکُنَا إِلَّا الدَّهْرُ وَمَا لَهُمْ بِذَلِکَ مِنْ عِلْمٍ إِنْ هُمْ إِلَّا یَظُنُّونَ (24)جاثیة -


    و وقتی امر معاد برای کافرین هم امری احتمالی شد

    عقل حکم می کند به واکنش نشان دادن در مقابل خطرات بزرگ ولو احتمالی!


    بپرس : توی منکر معاد! یک درصد هم احتمال معاد نمی دهی؟!

    نیم درصد؟

    یک هزارم درصد؟

    یک ده هزارم درصد؟

    مگر آن وقتی که برای واکسینه کردن خود و فرزندت به مراکز بهداشتی مراجعه کردی، چند درصد احتمال خطر می دادی؟!

    چطور آنجا کاری کردی که خطر احتمالی را از خودت دور کنی ، اینجا به طریق اولی باید چنان عمل کنی چرا که این خطر عظیم و بی سابقه قابل مقایسه با آن دست خطرات نیست!

    خداوند متعال خاشعین را که توصیف می فرماید می گوید:

    وَاسْتَعِینُوا بِالصَّبْرِ وَالصَّلَاةِ وَإِنَّهَا لَکَبِیرَةٌ إِلَّا عَلَى الْخَاشِعِینَ (45) الَّذِینَ یَظُنُّونَ أَنَّهُمْ مُلَاقُو رَبِّهِمْ وَأَنَّهُمْ إِلَیْهِ رَاجِعُونَ (46) بقرة -

    آنها کسانی اند که گمان به ملاقات با خدا و معاد دارند ! یعنی برای اینکه انسان مسیر خودش را اصلاح کند و مراقبت بر اعمال داشته باشد ، گمان به قیامت هم کافی ست. ( هرچند بعضاً مفسرین ظن در اینجا را به یقین معنا فرموده اند)


    کلام پایانی:

    امام صادق (علیه السلام ) با ابن ابى العوجاء - مادى و ملحد عصر خود - سخنان بسیارى داشت ، آخرین مرحله که او را در مراسم حج ملاقات کرد ، بعضى از یاران امام عرض کردند:

    مثل اینکه ابن ابى العوجاء مسلمان شده ؟!

    امام فرمود:

    او از این کوردل تر است ، هرگز مسلمان نخواهد شد!!

    هنگامى که چشمش به امام صادق (علیه السلام ) افتاد گفت:

    اى آقا و بزرگ من !

    امام فرمود:

    ما جاء بک الى هذا الموضع ؟: (تو اینجا براى چه آمده اى )؟!

    عرض کرد:

    عادة الجسد، و سنة البلد، و لننظر ما الناس فیه من الجنون و الحق و رمى الحجارة !:

    (براى اینکه هم جسم ما عادت کرده!! هم سنت محیط اقتضاء مى کند! ضمنا نمونه هائى از کارهاى جنون آمیز مردم ، و سر تراشیدنها، و سنگ انداختنها را تماشا کنم!!!)

    امام فرمود:

    انت بعد على عتوک و ضلالک ، یا عبدالکریم !:

    (تو هنوز بر سرکشى و گمراهى خود باقى هستى ، اى عبد الکریم! )

    او خواست شروع به سخن کند امام فرمود:

    (لا جدال فى الحج :

    (در حج جاى مجادله نیست و عباى خود را از دست او کشید، و این جمله را فرمود:

    ان یکن الامر کما تقول - و لیس کما تقول - نجونا و نجوت ، و ان یکن الامر کما نقول - و هو کما نقول - نجونا و هلکت !:

    (اگر مطلب این باشد که تو مى گوئى (و خدا و قیامتى در کار نباشد) که مسلما چنین نیست ، هم ما اهل نجاتیم و هم تو ( ما هم زندگی کردیم مثل شما ، تازه زندگی بی دردسر و سالم و پر از صفا و صمیمیت مال مؤمنین است و زندگی کافران همگی تیرگی و نکبت است) 

    ولى اگر مطلب این باشد که ما مى گوئیم ، و حق نیز همین است ، تو چه خواهی کرد؟!

    ابن ابى العوجاء رو به همراهانش کرد و گفت :

    وجدت فى قلبى حزازة فردونى ، فروده فمات !: (در درون قلبم دردى احساس کردم!!! مرا بازگردانید)

    او را بازگرداندند و به زودى از دنیا رفت!

    پابرهنگان

    چهارشنبه, ۲۸ مرداد ۱۳۹۴، ۱۰:۱۳ ب.ظ

    آیت الله وحید خراسانی:

    این فقیه متبحر، آیت الله بروجردی که اینجا خوابیده

    این مرد، در اواخر عمرش با آن سن پیری، مطالعه می کرد دقیق ترین خطوط را.

    بعد قصه خودش را نقل کرد، گفت:

    چشم من به یک دردی مبتلا شد، معالجه هر چه کردم اثر نکرد!!

    رفتم برای تشرف به عتبات به بصره که رسیدم، سوار قطار شدم، در آنجایی که من سوار بودم، این زوار پیاده، که عازم زیارت سیدالشهداء بودند، سوار شدند.
    یکی از اینها خوابیده بود، من از آن گـِل بین انگشتهای پای این شخص، یک کمی برداشتم، به هر دو چشم مجروحم مالیدم.

    به مجرد اینکه آن گـِل را مالیدم، درد برطرف شد و تا این سال محتاج به عینک نشدم!!

    این معرفت این فقیه متبحّر است.

    اگر آنها این معرفت را ندارند که بفهمند گـِل پای زوّار قبر این خاندان، گـِل پای زوّار قبرشان : می شود شفای درد بی درمان، آن وقت پای برهنه به بقیع بروی با حفظ الصحة مخالف است؟

    اگر معرفت مثل این فحل علم را هم نداری، جوراب را پا کن، اما کفش ها را دربیار، آنجا می دانی چه خبر است؟

    آنجا جائی است که (ذلک و من یعظم شعائر الله). آن قدرِ متیقن از شعائر الهیّه آن چهار قبر است، تعظیم آن چهار قبر، علامت تقوای دل است.

    آنها که پا برهنه اند در بقیع، تقوای دلشان در عملشان مجسّم است.
    اهل علم، مردم غافل را از خواب غفلت بیدار کنند، حرمت بقیع را نگه دارند.

    به آن قبرهای خراب شده نگاه نکنند.

    باید همه پا برهنه آنجا بروند تا به کوریِ چشم آنها که این قبور را خواستند از میان ببرند، روشن بشود که عظمت در حدّی است که سر از پا در این حرم شناخته نمی شود.


    منبع:

    سایت آیت الله العظمی وحید خراسانی ارشادات، نکته ها وحکایت ها

    ______________________________________________________________________________________________________

    (فَاخْلَعْ نَعْلَیْکَ إِنَّکَ بِالْوَادِ الْمُقَدَّسِ طُوًى (12) طه - خداوند خطاب به موسی: پس کفشهایت را درآر! که تو در سرزمین مقدس طوی هستی)

    مرحوم آیت الله شیخ جواد تبریزی در مراسم عزاداری اهل بیت

    زهی بی سعادتی !

    دوشنبه, ۲۶ مرداد ۱۳۹۴، ۰۷:۲۵ ب.ظ

    دانشجوئى مسلمان و ایرانى در آمریکا تحصیل مى کرد، او مسلمان پاک و متعهدی بود.

    حسن اخلاق و برخورد اسلامى او موجب شد که یکى از دختران مسیحى آمریکائى به او محبت خاصى پیدا کرد، در حدى که پیشنهاد ازدواج با او نمود.

    دانشجو به او گفت :

    اسلام اجازه نمى دهد که من مسلمان با تو مسیحى ازدواج کنم ، مگر اینکه مسلمان شوى ...

    دانشجو به دنبال این سخن ، کتابهاى اسلامى را در اختیار او گذاشت ، او در این باره تحقیقات و مطالعات فراوانى کرد و به حقانیت اسلام پى برد و مسلمان شد، و با آن دانشجو ازدواج کردند.

    سفرى به پیش آمد و این زن و شوهر به ایران آمدند، زمانى بود که سخن از حج در میان بود.

    شوهر به همسرش گفت :

    ما در اسلام کنگره عظیمى بنام (حج ) داریم ، خوب است اسم نویسى کنیم و در حج امسال شرکت نمائیم.

    همسر موافقت کرد، و آن سال به حج رفتند.

    در مراسم حج ، روز شلوغى عید قربان ، زن در سرزمین منى گم شد، هر چه تلاش کرد و گشت ، شوهرش را نجست.

    خسته و کوفته و غمگین همچنان به دنبال شوهر مى گشت ، تا اینکه در مکه کنار کعبه ، بیادش آمد که شوهرش مى گفت :

     (ما امام زمان داریم که زنده و پنهان است)

    توسل به امام زمان جست و عرض کرد:

    اى امام بزرگوار! و پناه بى پناهان! مرا به همسرم برسان.

    هنوز سخنش تمام نشده بود، دید شخصى به شکل و قیافه عربى ، نزد او آمد و به او گفت: چرا غمگین هستى ؟!

    او جریان را عرض کرد، به او گفت:

    ناراحت مباش ؛ با من بیا شوهرت همینجا است ، او را چند قدم با خود برد، ناگهان شوهرش را دید و ...

    اما هر چه نگاه کردند آن عرب را ندیدند.


    توضیح مؤلف:

    این داستان را در سال 1356 شمسى در مشهد پاى منبر استاد معظم آیت الله ناصر مکارم شیرازى شنیدم و ایشان مى فرمود:

    (من با اینکه دیر باور هستم ، کسى یا کسانى که این مطلب را برایم نقل کردند مورد اطمینان هستند و طورى نقل کردند که براى من اطمینان حاصل شد)


    بعد فرمودند:

    آیا براى ما تلخ نیست که یک زن خارجى به حضور امام زمان (ع ) برسد و ما که از آغاز به حب محمد و آلش بزرگ شده ایم ، چشممان به جمال منور آن حضرت روشن نگردد؟!! زهى بى سعادتى !


    منبع:

    داستانها و پندها جلد 3

    مصطفی زمانی وجدانی

    شهادتین پروفسور ، بعد از عمل جراحی آیت الله !

    پنجشنبه, ۱۵ مرداد ۱۳۹۴، ۱۱:۲۵ ب.ظ

    منبع مطلب: خبرگزاری رسمی حوزه. سرویس آیه ها و آینه ها

    شخصى به نام (ابو محمد) از (کنیا) سؤالى درباره ظهور « مهدى منتظَر علیه السلام » از (رابطة العالم الاسلامى - زیر نظر افراطی ترین جناح های اسلامی یعنی وهابیون - ) پرسیده است. 

    دبیر کل « رابطه » یعنى (محمد صالح القزاز) در پاسخى که براى او فرستاده ضمن تصریح به این که (ابن تیمیة ) موسس مذهب وهابیان نیز احادیث مربوط به ظهور مهدى (علیه السلام ) را پذیرفته ، متن رساله اى را که پنج تن از علماى معروف فعلى حجاز در این زمینه تهیه کرده اند براى او ارسال داشته است .

    در این رساله پس از ذکر نام حضرت مهدى (علیه السلام ) و محل ظهور او ( یعنى مکه ) چنین مى خوانیم:


    (... به هنگام ظهور فساد در جهان و انتشار کفر و ستم ، خداوند به وسیله او (مهدى (علیه السلام ) جهان را پر از عدل و داد مى کند همانگونه که از ظلم و ستم پر شده است

    ...

    او آخرین (خلفاى راشدین دوازده گانه ) است که پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) خبر از آنها در کتب (صحاح ) داده است .

    احادیث مربوط به مهدى را بسیارى از صحابه پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) نقل کرده اند از جمله :

    عثمان ابن عفان ،

    على ابن ابى طالب ،

    طلحة ابن عبید اله ،

    عبد الرحمن ابن عوف ،

    قرة ابن اساس مزنى ،

    عبد الله ابن حارث ،

    ابو هریره ،

    حذیفة ابن یمان ،

    جابر ابن عبد الله ،

    ابو امامه ،

    جابر ابن ماجد،

    عبد الله ابن عمر،

    انس ابن مالک ،

    عمران ابن حصین ،

    و ام سلمه .

    اینها بیست نفر از کسانى هستند که روایات مهدى را نقل کرده اند و غیر از آنها افراد زیاد دیگرى نیز وجود دارند.

    سخنان فراوانى نیز از خود صحابه نقل شده که در آن بحث از ظهور مهدى (علیه السلام ) به میان آمده که آنها را نیز مى توان در ردیف روایات پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) قرار داد.

    زیرا این مسئله از مسائلى نیست که با اجتهاد بتوان چیزى پیرامون آن گفت (بنابر این آنها نیز طبعا این مطلب را از پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) شنیده اند).


    سپس اضافه مى کند:

    هم احادیث بالا که از پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) نقل شده و هم شهادت و گواهى صحابه که در اینجا در حکم حدیث است در بسیارى از کتب معروف اسلامى و متون اصلى حدیث اعم از (سنن ) و (معاجم ) و (مسانید) آمده است از جمله:

    سنن ابو داود،

    سنن ترمذى ،

    ابن ماجه ،

    ابن عمرو الدانى ،

    مسند احمد

    مسند ابن یعلى ،

    و بزاز،

    و صحیح حاکم ،

    و معاجم طبرانى (کبیر و متوسط)

    و رویانى ،

    و دارقطنى ،

    و ابو نعیم در (اخبار المهدى )

    و خطیب در تاریخ بغداد،

    و ابن عساکر در تاریخ دمشق ،

    و غیر اینها.


    بعد می گوید:

    بعضى از دانشمندان اسلامى در این زمینه کتابهاى مخصوصى تالیف کرده اند از جمله :

    (ابو نعیم ) در (اخبار المهدى

    (ابن حجر هیثمى ) در (القول المختصر فى علامات المهدى المنتظر

    (شوکانى ) در (التوضیح فى تواتر ما جاء فى المنتظر و الدجال و المسیح

    (ادریس عراقى مغربى ) در کتاب (المهدى

    (ابو العباس ابن عبدالمؤمن المغربى ) در کتاب (الوهم المکنون فى الرد على ابن خلدون ).

    و آخرین کسى که در این زمینه بحث مشروحى نگاشته مدیر دانشگاه اسلامى مدینه است که در چندین شماره در مجله دانشگاه مزبور بحث کرده است .


    در ادامه بحث می نویسد:

    عده اى از بزرگان و دانشمندان اسلام از قدیم و جدید نیز در نوشته هاى خود تصریح کرده اند که احادیث در زمینه مهدى در سر حد تواتر است (و به هیچ وجه قابل انکار نیست ) از جمله :

    (السخاوى ) در کتاب (فتح المغیث )،

    (محمد ابن احمد سفاوینى ) در (شرح العقیدة )،

    (ابوالحسن الابرى ) در (مناقب الشافعى )،

    (ابن تیمیه ) در کتاب فتاوایش ،

    (سیوطى ) در (الحاوى )،

     (ادریس عراقى ) در تاءلیفى که در زمینه مهدى دارد،

    (شوکانى ) در کتاب (التوضیح فى تواتر ما جاء فى المنتظر)...

    (محمد جعفر کنانى ) در (نظم التناثر)،

    (ابو العباس ابن عبد المؤ من ) در (الوهم المکنون ...)

    در پایان بحث مى گوید:

    تنها ( ابن خلدون ) است که خواسته احادیث مربوط به مهدى را با حدیث بى اساس و مجعولى که مى گوید: (لا مهدى الا عیسى ، مهدى جز عیسى نیست )، مورد ایراد قرار دهد، ولى بزرگان پیشوایان و دانشمندان اسلام گفتار او را رد کرده اند، به خصوص (ابن عبدالمؤمن ) که در گفتار او کتاب ویژه اى نوشته است که سى سال قبل در شرق و غرب انتشار یافته .

    حفّاظ احادیث و بزرگان دانشمندان حدیث نیز تصریح کرده اند که احادیث مهدى (علیه السلام ) مشتمل بر احادیث (صحیح ) و (حسن ) است و مجموع آن متواتر مى باشد.

    بنابر این اعتقاد به ظهور مهدى (بر هر مسلمانى ) واجب است ، و این جزء عقاید اهل سنت و جماعت محسوب مى شود و جز افراد نادان و بی خبر یا بدعتگذار آن را انکار نمى کنند!!

    مدیر اداره مجمع فقهى اسلامى

    محمد منتصر کنانى

    منبع: تفسیر نمونه ذیل آیه 33 توبه -

    پیامبر روشنایی

    پنجشنبه, ۸ مرداد ۱۳۹۴، ۱۱:۴۲ ق.ظ

    یکى از همسران رسول خدا به نام « ماریه قبطیه » فرزندى به دنیا آورد که پیامبر نام او را ابراهیم نهاد.

    این پسر مورد علاقه شدید رسول اکرم صلى اللّه علیه و آله قرار گرفت اما هنوز هجده ماه از عمر این کودک نگذشته بود که از دنیا رفت .

    پیغمبر که کانون عاطفه و محبّت بود از این مصیبت به شدت متأثر شد و اشک ریخت و فرمود:

    اى ابراهیم ! دل مى سوزد و اشک مى ریزد و ما محزونیم به خاطر تو، ولى هرگز بر خلاف رضاى خدا چیزى نمى گوییم .

    تمام مسلمین از این مصیبت متأثر بودند زیرا آنها مى دیدند که غبارى از حزن و اندوه بر دل پیغمبر صلى اللّه علیه و آله نشسته است.

    آن روز تصادفا خورشید هم گرفته بود، با مشاهده این وضع مسلمین همگى ابراز داشتند که :

    گرفتن خورشید نشانه هماهنگى عالم بالا با عالم پایین و رسول خدا مى باشد و این اتفاق جز به خاطر فوت فرزند پیغمبر چیز دیگرى نمى تواند باشد.

    البته این مطلب - فى ذاته - مانعى ندارد، بلکه به خاطر رسول اکرم صلى اللّه علیه و آله ممکن است دنیا هم زیر و رو شود اما در آن موقع این اتفاق روى این جهت نبود و در حقیقت یک مساءله طبیعى بود ولى مردم چون این حادثه را در یک روز مشاهده مى کردند با هم مربوط مى دانستند و در نتیجه سبب مى گردید که ایمان و اعتقاد آنها به رسول خدا بیشتر شود.

    این مطلب به گوش پیغمبر اکرم صلى اللّه علیه و آله رسید به جاى اینکه آن حضرت از این تعبیر مردم خوشحال شود و مثل بسیارى از سیاست بازها موقع را براى تبلیغات غنیمت شمرد و از این عواطف و احساسات مردم به نفع اسلام استفاده کند، نه تنها که چنین نکرد، بلکه سکوت را هم جایز ندانسته به مسجد آمد و پس از آن به منبر رفتند و صریحا اعلام داشتند که : 

    اى مرم ! خورشید و ماه دو نشانه از نشانه هاى خداست و به دستور او در سیر و حرکتند و به فرمان خدا مطیع مى باشند! هرگز به خاطر مرگ و زندگى کسى گرفته نمى شوند! هرگاه خورشید و ماه گرفت ، نماز آیات بخوانید!

    سپس از منبر پایین آمدند و نماز آیات را با جماعت خواندند آنگاه به على علیه السلام فرمود:

    پیکر فرزندم ابراهیم را براى دفن آماده کن !

    على علیه السلام جنازه ابراهیم را غسل داد و کفن کرد پس از آن مردم دفنش ‍ کردند.


    برگرفته از :

    حکایتها و هدایتها در آثار استاد شهید آیة الله مرتضى مطهرى

    محمّد جواد صاحبى

    و

    داستانهاى بحارالانوار جلد 1

    محمود ناصرى