ابزار تلگرام

آپلود عکسابزار تلگرام برای وبلاگ

با تنظیم من :: آ خدا ( وب مهربانی )

آ خدا ( وب مهربانی )

( مطلب نداری بردار ؛ مطلب داری بذار )

آ خدا ( وب مهربانی )

( مطلب نداری بردار ؛ مطلب داری بذار )

آ خدا ( وب مهربانی )

برای اولین بار
- بعد از دیوار مهربانی و طاقچه مهربانی -
اینک :
« وب مهربـــــــــــانی »
مطلـــــب داری بــــــــــذار
مطلــــب نداری بــــــــــــردار
( مطالب دوستان به اسم خودشان منتشر خواهد شد.
ترجیحا مطالبی متناسب با آ خدا )

*******************************
*******************************
تذکر:
لزوما داستان ها و خاطراتی که در این وبلاگ نوشته میشن مربوط به زمان حال نیست بلکه تجربیات تبلیغی سال ها ومحلات مختلف بنده و بعضا همکاران بنده است و حتی در مواردی پیاز داغ قضیه هم زیادتر شده تا جاذبه لازم را پیدا کنه.
بنابراین خواننده محترم حق تطبیق این خاطرات بر محل تبلیغی فعلی حقیر رو ندارد...

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین نظرات
پیوندها
پیوندهای روزانه

۶۴۵ مطلب با موضوع «با تنظیم من» ثبت شده است

فلق و شفق

جمعه, ۲۸ فروردين ۱۳۹۴، ۱۱:۲۵ ق.ظ

فَالِقُ الْإِصْبَاحِ وَجَعَلَ اللَّیْلَ سَکَنًا وَالشَّمْسَ وَالْقَمَرَ حُسْبَانًا ذَلِکَ تَقْدِیرُ الْعَزِیزِ الْعَلِیمِ (96) سوره أنعام -

او شکافنده صبح است و شب را مایه آرامش و خورشید و ماه را وسیله حساب قرار داده است ، این اندازه گیرى خداوند تواناى دانا است!


نعمت فلق و شفق:

(فالق الاصباح ) فلق (بر وزن خلق ) در اصل به معنى شکافتن است ، و اینکه صبح را فلق مى گویند نیز به همین مناسبت مى باشد، اصباح و صبح هر دو به یک معنى است .

تعبیر بالا از تعبیرهاى بسیار زیبائى است که در اینجا به کار رفته است ،

زیرا تاریکى شب به پرده ضخیمى تشبیه شده که روشنائى سپیده دم آن را چاک زده از هم مى شکافد، و این موضوع هم درباره صبح صادق تطبیق مى کند و هم صبح کاذب ، زیرا کاذب به روشنائى کم رنگى گفته مى شود که در آخر شب به صورت عمودى از مشرق در آسمان پاشیده مى شود و همچون شکافى است که از طرف شرق به غرب در خیمه تاریک و سیاه شب پدید مى آید، و صبح صادق که بعد از آن طلوع مى کند به شکل نوار سفید و درخشان و زیبائى است که در آغاز در پهنه افق مشرق آشکار مى شود، گوئى چادر سیاه شب را از طرف پائین در امتداد شمال و جنوب شکافته و پیش مى رود و تدریجا بالا آمده و سراسر آسمان را فرا مى گیرد.

قرآن علاوه بر اینکه کرارا روى نعمت نور و ظلمت و شب و روز تکیه کرده ، در اینجا روى مساله طلوع صبح تکیه مى کند که یکى از نعمتهاى بزرگ پروردگار است زیرا مى دانیم این پدیده آسمانى نتیجه وجود جو زمین (یعنى قشر ضخیم هوا که دور تا دور این کره را پوشانیده ) مى باشد.

اگر اطراف کره زمین همانند کره ماه جوى وجود نداشت نه بین الطلوعین و فلق وجود داشت و نه سپیدى آغاز شب و شفق ، بلکه آفتاب همانند یک میهمان ناخوانده بدون هیچ مقدمه سر از افق مشرق بر مى داشت و نور خیره کننده خود را در چشمهائى که به تاریکى شب عادت کرده بود فورا مى پاشید، و به هنگام غروب مانند یک مجرم فرارى ، یک مرتبه از نظرها پنهان مى شد و در یک لحظه تاریکى و ظلمت وحشتناکى همه جا را فرا مى گرفت!

اما وجود جو زمین و فاصله اى که در میان تاریکى شب ، و روشنائى روز به هنگام طلوع و غروب آفتاب قرار دارد، انسان را تدریجا براى پذیرا شدن هر یک از این دو پدیده متضاد آماده مى سازد، و انتقال از نور به ظلمت ، و از ظلمت به نور، به صورت تدریجى و ملایم و کاملا مطبوع و قابل تحمل انجام میگردد.

بسیار دیده ایم هنگام شب در یک اطاق پر نور که در یک لحظه چراغ خاموش مى شود چه حالت ناراحت کننده اى به همه دست مى دهد و اگر این خاموشى ساعتى طول بکشد، هنگامى که چراغ بدون مقدمه روشن مى شود باز حالت ناراحتى تازه اى به همه دست مى دهد، نور خیره کننده چراغ چشم را مى آزارد و براى دیدن اشیاء اطراف دچار زحمت مى شویم و اگر این موضوع تکرار پیدا کند مسلما براى چشم زیانبخش خواهد بود، شکافنده صبح این شکل را به صورت بسیار عالى براى بشر حل کرده است .

ولى براى اینکه تصور نشود شکافتن صبح دلیل این است که تاریکى و ظلمت شب ، چیز نامطلوب و یا مجازات و سلب نعمت است بلافاصله مى فرماید خداوند شب را مایه آرامش قرار داد ( و جعل اللیل سکنا).


منبع:

تفسیر نمونه

ریشه هاى « عبادت »

جمعه, ۲۸ فروردين ۱۳۹۴، ۰۵:۵۲ ق.ظ

ریشه هاى عبادت:

1. عظمت خدا :

برخورد با یک شخصیت برجسته ، انسان را به تواضع وا مى دارد، دیدار با یک دانشمند بزرگ ، آدمى را به تکریم و احترام وا مى دارد، چون که انسان در برابر عظمت و دانش آن شخصیت و این دانشمند، خود را کوچک و کم سواد مى بیند.

خداوند، مبداء همه عظمت ها و جلال هاست . شناخت خدا به عظمت وبزرگى ، انسان ناتوان وحقیر را به کُرنش وتعظیم در برابر او وا مى دارد.

2. احساس نیاز و وابستگى :

انسان ، عاجز، نیازمند و ناتوان است و خداوند، در اوج بى نیازى و غناى مطلق ، و سر رشته دار امور انسان هاست . این هم عاملى است ، تا انسان در برابر خداوند ((بندگى )) کند.

3. سپاس نعمت :

توجه به نعمت هاى بى حساب و فراوانى که از هر سو و در هر زمینه ما را احاطه کرده ، قوى ترین انگیزه را براى پرستش پروردگار ایجاد مى کند. نعمت هایى که حتّى پیش از تولّد شروع مى شود و در طول زندگى همراه ماست و در آخرت هم (اگر شایستگى داشته باشیم ) از آن بهره مند خواهیم شد.

قرآن به این نکته اشاره کرده و به مردم زمان پیامبر صلى الله علیه و آله مى فرماید:
((فَلْیَعْبُدُواْ رَبَّ هَذَا الْبَیْتِ الَّذِىَّ اءَطْعَمَهُم مِّن جُوعٍ وَءَامَنَهُم مِّنْ خَوْف )) -
قریش ، آیه 3 - 5 - باید خداى کعبه را عبادت کنند، خدایى که آنان را از گرسنگى نجات داد و از ترس ، ایمن ساخت .

4. فطرت :

در سرشت انسان ، پرستش و نیایش وجود دارد. اگر به معبود حقیقى دست یافت ، که کمال مطلوب همین است ، و اگر به انحراف و بیراهه دچار شد، به پرستش ‍ معبودهاى بدلى و باطل مى پردازد.

بت پرستى ، ماه و خورشید پرستى ، گوساله و گاو پرستى ، نمونه هایى انحرافى است که وجود دارد، کسانى هم پول و مقام و همسر و ماشین و مدال و ... را مى پرستند.
انبیا آمده اند تا فطرت را در مسیر حق ، هدایت کنند و انسان را از عبادت هاى عوضى نجات بخشند. حضرت على علیه السلام در مورد بعثت رسول خدا صلى الله علیه و آله مى فرماید:
((فَبَعَثَ اللّهُ مُحَمَّدا بِالْحَقَّ لِیُخرِجَ عِبادَهُ مِنْ عِبادَةِ الاوثانِ اِلى عِبادَتِهِ ...)) -
نهج البلاغه ، خطبه 147 - خداوند حضرت محمّد صلى الله علیه و آله را برانگیخت ، تا بندگانش را از ((بت پرستى )) به ((خدا پرستى )) دعوت کند.

روحِ عبادت در فطرت انسان نهفته است و اگر درست رهبرى نشود به عبادت بت و طاغوت مى گراید. مثل: میل به غذا که در هر کودکى هست ، ولى اگر راهنمایى نشود، کودک خاک مى خورد و لذّت هم مى برد!!

بدون هدایت صحیحِ این گرایش ‍ فطرى نیز، انسان به عشق هاى زودگذر پوچ یا پرستش هاى بى محتواى انحرافى دچار مى شود.


منبع:

راز نماز (براى جوانان )
محسن قرائتى


ای مهربان خدای!

جمعه, ۲۸ فروردين ۱۳۹۴، ۰۵:۳۳ ق.ظ

اى مهربان خداى!


گم گشته ام تو بودى و کردم چو دیده باز
دیدم به آسمان و زمین و به بام و در
تابنده نور توست
هر جا ظهور توست


دیدم به هیچ نقطه تهى نیست جاى تو
خوش مى درخشد از همه سو جلوه هاى تو


اى مبداء وجود!
از کثرت ظهور، نهان شد که کیستى
از هر چه ظاهر است ، تویى آشکارتر ... مستور نیستى
نزدیک تر ز من به منى ، دور نیستى


تو آشکاره اى ... من زین میان گُمم
کور ار نبیند، این گنه آفتاب نیست
نقص از من است ، ورنه رُخت را حجاب نیست .
اى مهربان خداى !


در قلب من تبى است گدازان و دردناک
احساس مى کنم که به کانون جانِ من
سوزنده آتشى است که سر مى کشد به اوج
احساس مى کنم عطشى مست و بى قرار
اندر فضاى هستى من مى دود چو موج
این سوز عشق توست ،
در من ، چو جان نهان


احساس مى کنم ،
درمان نسازد این تبِ من جز دواى تو

زائل نسازد این عطش ، الاّ لقاى تو


اى مهربان خداى !
احساس مى کنم خلائى در وجود خویش
کان را نمى برد ز میان ، جز پرستشت


اى نازنین خداى !
احساس مى کنم که بود در سرشتِ من
سوزنده ، یک نیاز
داغ نیاز را نزداید ز سینه ام
جز لذّت پرستش و جز نشئه وصال
مخمورى مرا به جز این مى ، علاج نیست
مطلب عیان بود، به بیان احتیاج نیست


اى مهربان خداى !
تو، راز جان و مایه سرمستى منى
تو هستى منى
در عمق فکر و پرده جانم تویى ، تویى
آرام دل ، فروغ روانم تویى ، تویى


هر جا نگاه مى دود، آنجا نشان توست
روشنگر وجود، رخِ دلستان توست .


شاعر:

حجت الاسلام بهجتى (شفق)

شبیه رجایی --------

پنجشنبه, ۲۷ فروردين ۱۳۹۴، ۱۱:۰۷ ب.ظ

شهید رجایی که به ریاست جمهوری انتخاب شده بود، هیچگاه از سنت حسنه ساده زیستی دست بر نداشت و مانند مردم عادّی زندگی می کرد. وی در یکی از خاطرات خود می گوید: 

یک بار که اتوبوس دو طبقه سوار شده بودم، راننده اتوبوس با شاگرد خود در مورد افزایش قیمت پیکان که به یکصدهزار تومان رسیده بود صحبت می کرد و می گفت:

شنیده ای که قیمت پیکان صدهزار تومان شده است؟ شاگرد به او گفت: بشود یک میلیون تومان، آن موقع که قیمت سی هزار تومان بود، ما قشر مستضعف نمی توانستیم ماشین بخریم، حالا هم نمی توانیم!

بعد نگاهی به من کرد و به راننده گفت: مثلا این آقا را ببین! چقدر شبیه آقای رجایی است! ولی حالا او کجا زندگی می کند و با چه ماشینهایی رفت و آمد می کند و این بنده خدا هم آمده سوار اتوبوس دو طبقه شده است. راننده هم حرف او را تأیید کرده و کلی هم به من بد و بیراه گفت!!

من به او گفتم:

آقای راننده! حالا شما از کجا می دانید شاید این بنده خدا هم مثل شما زندگی می کند؟!

راننده جواب داد: نه آقا، تو هم دلت خوش است، شما چقدر ساده ای! آنها زندگی ای دارند که به خیال من و تو هم نمی رسد، شاگرد او هم مرتب حرف راننده را تأیید می کرد ، و من نگفتم که خود رجایی هستم !


منبع:

روزنامه جمهوری اسلامی: 1380/6/8


سوگلی حرم ^^

پنجشنبه, ۲۷ فروردين ۱۳۹۴، ۱۰:۵۰ ب.ظ

در پى انتشار حکم تحریم تنباکو ( توسط آیت الله شیرازى ) مردم بی درنگ دست به کار شدند ، قلیانها را شکسته و مواد را در میادین آتش زدند!!

فتوا با سرعت در سراسر ایران انتشار یافت ، تمام توتون فروشها مغازه هاى خود را بستند!! در مدت قلیلى به طور کامل استعمال تنباکو و توتون در تمام کشور متروک گردید!!

در بعضى نقاط تظاهرات مستقیما علیه شاه صورت گرفت .

...

ناصر الدین شاه یک روز به اندرون براى سرکشى سراغ انیس الدوله ( سوگلى حرم ) مى رود ؛ مى بیند غلامان و کلفت ها مشغول پیاده کردن قلیانهاى نقره و مرصّع هستند و خانم ناظر بر اعمال آنها ؛ سؤ ال مى کند: چرا چنین می کنید؟

انیس الدوله می گوید:

( براى اینکه قلیان حرام شده! )

شاه ( به عنوان اعتراض و ) با تغیّر مى گوید: کى حرام کرده ؟

خانم جواب مى دهد:

همان کسى که مرا به تو حلال کرده !!


منبع:

تاریخ سیاسى معاصر ایران

دکتر سید جلال الدین مدنی

با اندکی تصرف

آسیه

پنجشنبه, ۲۷ فروردين ۱۳۹۴، ۱۰:۱۲ ب.ظ

وَضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا لِلَّذِینَ آَمَنُوا اِمْرَأَةَ فِرْعَوْنَ إِذْ قَالَتْ رَبِّ ابْنِ لِی عِنْدَکَ بَیْتًا فِی الْجَنَّةِ وَنَجِّنِی مِنْ فِرْعَوْنَ وَعَمَلِهِ وَنَجِّنِی مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمِینَ (11) سوره تحریم -


و خداوند مثلى براى مؤ منان زده ، به همسر فرعون ؛ در آن هنـگـام که گـفت: پـروردگـارا! خانه اى براى من نزد خودت در بهشت بساز، و مرا از فرعون و عمل او نجات ده ، و مرا از قوم ظالم رهائى بخش .


تفسیر:

معروف این است که نام همسر فرعون ( آسیه ) و نام پدرش (مزاحم ) بوده است ،

گـفته اند هنـگـامى که معجزه موسى (علیه السلام ) را در مقابل ساحران مشاهده کرد اعماق قلبش به نور ایمان روشن شد، و از همان لحظه به موسى ایمان آورد او پیوسته ایمان خود را مکتوم مى داشت ، ولى ایمان و عشق به خدا چیزى نیست که بتوان آنرا همیشه کتمان کرد. 


هنگامى که فرعون از ایمان او باخبر شد بارها او را نهى کرد، و اصرار داشت که دست از دامن آیین موسى (علیه السلام ) بردارد، و خداى او را رها کند، ولى این زن با استقامت هرگز تسلیم خواسته فرعون نشد.


سرانجام فرعون دستور داد دست و پاهایش را با میخها بسته ، در زیر آفتاب سوزان قرار دهند، و سنگ عظیمى بر سینه او بیفکنند! هنگامى که آخرین لحظه هاى عمر خود را مى گـذارند دعایش این بود:

(پروردگارا! براى من خانه اى در بهشت در جوار خودت بنا کن و مرا از فرعون و اعمالش رهائى بخش و مرا از این قوم ظالم نجات ده! )

خداوند نیز دعاى این زن مؤ من پاکباز فداکار را اجابت فرمود و او را در کنار بهترین زنان جهان مانند مریم قرار داد. چنانکه در همین آیات در ردیف او قرار گرفته است .


در روایتى از رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم ) مى خوانیم :

افضل نساء اهل الجنة خدیجة بنت خویلد، و فاطمة بنت محمد (صلى الله علیه و آله و سلم )، و مریم بنت عمران ، و آسیه بنت مزاحم ، امراءة فرعون !: (برترین زنان اهل بهشت چهار نفرند (خدیجه ) دختر خویلد و (فاطمه ) دختر محمد (صلى الله علیه و آله و سلم ) و (مریم ) دختر عمران و (آسیه ) دختر مزاحم همسر فرعون ).


جالب اینکه همسر فرعون با این سخن کاخ عظیم فرعون را تحقیر مى کند و آن را در برابر خانه اى در جوار رحمت خدا به هیچ مى شمرد، و به این وسیله به آنها که او را نصیحت مى کردند که:  اینهمه امکانات چشمگیرى که از طریق (ملکه مصر بودن در اختیار تو است ) با ایمان به مرد شبانى همچون موسى از دست نده ! ، پاسخ مى گوید.


با جمله (نجنى من فرعون و عمله ) بیزارى خود را، هم از خود فرعون و هم از مظالم و جنایاتش ، اعلام مى دارد.
و با جمله (و نجنى من القوم الظالمین ) ناهمرنگى خود را با محیط آلوده و بیـگـانـگـى خویش را از جنایات آنها برملا مى کند.


و چقدر حساب شده است این جمله هاى سه گـانه اى که این زن با معرفت و ایثارگر در واپسین لحظه هاى عمرش بیان کرد، جمله هایى که مى تواند براى همه زنان و مردان مؤ من جهان الهام بخش باشد، جمله هایى که بهانه هاى واهى را از دست تمام کسانى که فشار محیط، یا همسر را، مجوزى براى ترک اطاعت خدا و تقوى مى شمرند، مى گیرد.


مسلما زرق و برق و جلال و جبروتى برتر از دستگاه فرعونى وجود نداشت! همانطور که فشار و شکنجه اى فراتر از شکنجه هاى فرعون جنایتکار نبود! ولى نه آن زرق و برق ، و نه این فشار و شکنجه ، آن زن مؤ من را به زانو در نیاورد و همچنان به راه خود در مسیر رضاى خدا ادامه داد تا جان خویش را در راه معشوق حقیقى فدا کرد.


منبع:

تفسیر نمونه

درس با یک آفتابه آب!!!

پنجشنبه, ۲۷ فروردين ۱۳۹۴، ۰۷:۰۰ ب.ظ
منصور عماد از کوچه ای که سرای قاضی بغداد در آنجا بود، عبور می کرد و در خانه باز بود.
منصور جلوی در ایستاد و به درون منزل نظری افکند و دید سرایی است بسیار وسیع و مجلل.
داخل آنجا شد، دید دارای اطاقهای مفروش، ظروف عالی و غلامان و خدمه متعدد می باشد.
از آن همه تجمّل حیرت زده شد!
از ایشان آب برای وضو طلبید. یکی از غلامان آفتابه بزرگی را پر کرد. منصور مقابل قاضی نشست و مشغول وضو گرفتن شد و دست و پا را به آب بسیار شست!
قاضی گفت: این چه اسرافی بود که مرتکب شدی! چرا این همه آب را هدر دادی؟
منصور گفت: تو که زیاده روی در آب مباح را اسراف می خوانی ، این همه تجملات و اسباب این سرا که خدا می داند پول آن از کجا آمده، اسراف نیست؟! تو که با یک منزل کوچک و دو خدمتگزار می توانی زندگی آسوده ای داشته باشی ، چرا این قدر زیاده روی می کنی و این همه وبال را بر دوش می کشی!
قاضی از سخنان منصور به خود آمد و زندگی کذایی را بر هم زد و از آن پس زندگی معتدلی را در پیش گرفت
.

قفل باز کنی ...

پنجشنبه, ۲۷ فروردين ۱۳۹۴، ۰۶:۲۷ ب.ظ

علامه طباطبایی از مرحوم قاضی نقل می کند که:

وقتی همراه با سید مرتضی کشمیری (از اوتاد و زهّاد معروف وقت که دارای حالات و مقامات و مکاشفات بوده) برای زیارت مرقد حضرت اباعبدالله از نجف به کربلای معلا آمدیم و در یکی از حجرات مدرسه بازار بین الحرمین ساکن شدیم.

روزی سید مرتضی جلو و من از پشت سر ایشان به سمت حجره می رفتیم، دیدیم درِ حجره قفل شده است.

مرحوم کشمیری نظری به من کردند و گفتند:

می گویند: هر کس نام مادر حضرت موسی علیه السلام را بر قفل بسته ببرد، باز می شود؛ مادر من از مادر موسی علیه السلام کمتر نیست! آن گاه دست به قفل زد و گفت: یا فاطمه! و قفل باز شد. آن را زمین گذارده و وارد حجره شدیم.


منبع:

مهر تابان

سید محمد حسین تهرانی


تبلیغ و مبلّغ در روایات:

1 - عن على علیه السلام قال:

« لما بعثنی رسول الله صلى الله علیه وآله وسلم الى الیمن قال: یا على لا تقاتل احدا حتى تدعوه الى الاسلام، وایم الله لئن یهدى الله على یدیک رجلا خیر لک مما طلعت علیه الشمس ولک ولاؤه

حضرت على علیه السلام فرمود:

هنگامى که رسول خدا صلى الله علیه وآله وسلم مرا به سوى یمن فرستاد، فرمود: با هیچ کس پیکار مکن ؛ مگر این که نخست او را به اسلام فراخوانى. به خدا سوگند اگر خداوند به دست تو یک فرد را هدایت کند، براى تو بهتر است از آنچه آفتاب بر آن مى‏ تابد! و ولایت او هم با توست »


2 - عن معاویه بن عمار قال:

« قلت لابى عبدالله علیه السلام: رجل راویة لحدیثکم یبث ذلک فى الناس ویشدده فى قلوبهم وقلوب شیعتکم، ولعل عابدا من شیعتکم لیست له هذه الروایة، ایهما افضل؟ قال علیه السلام: الراویة لحدیثنا یشد به قلوب شیعتنا افضل من الف عابد.

معاویة بن عمار مى‏ گوید:

به امام صادق علیه السلام عرض کردم:

مردى است که راوى حدیث‏ شما است. سخنان شما را در میان مردم منتشر مى ‏کند و آن را در قلوب آن‏ها و قلوب شیعیان شما محکم مى‏ کند. و شاید عابدى از شیعیان شما باشد که این توانایى را ندارد [و در عین حال اهل عبادت است] کدام یک برترند؟

امام علیه السلام فرمود: کسى که حدیث ما را روایت کند و قلوب شیعیان ما را با آن نیرو و توان بخشد. [و با نشر آن‏ها اندیشه‏ هاى شیعیان ما را استوار سازد. ] از هزار عابد برتر است
!! »


3 - قال رسول الله صلی الله علیه و آله:

« الا احدثکم عن اقوام لیسوا بانبیاء و لا شهداء، یغبطهم یوم القیامة الانبیاء و الشهداء بمنازلهم من الله علی منابر من نور قیل من هم یا رسول الله؟ قال صلی الله علیه و آله: هم الذین یحبون عباد الله الی الله و یحبون الله الی عباده. قلنا هذا حببوا الله الی عباده، فکیف یحبون عبادالله الی الله؟ قال صلی الله علیه و آله: یامرون بما یحب الله و ینهونهم عما یکره الله فاذا اطاعوهم احبهم الله.

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله به جمعی از مسلمانان چنین فرمودند:

آیا به شما خبر ندهم از گروهی که نه از انبیا هستند و نه از شهدا ولی انبیا و شهدا در روز قیامت به منازل و مقام های آنان در نزد خداوند که بر منبرهایی از نور است، غبطه می خورند؟» گفته شده: «یا رسول الله این ها چه کسانی هستند؟» حضرت فرمودند. «آنان کسانی هستند که بندگان خدا را به پیشگاه خدا محبوب می کنند و خدا را برای بندگانش محبوب می کنند.» گفتیم: «این ها خدا را برای بندگانش محبوب می کنند ولی چگونه بندگان خدا را به پیشگاه خدا محبوب می کنند؟» حضرت در پاسخ فرمودند: «مردم را امر می کنند به کارهایی که خدا دوست دارد و نهی می کنند از اعمالی که مورد رضایت او نیست. پس وقتی مردم اطاعت امر و نهی آنان کردند خداوند آن ها را دوست دارد »

4 - الامامُ الرِّضا علیه السلام :

« رَحِمَ اللّهُ عَبْدا اَحْیا أمْرَنا،»[قال الرّاوی:] فَقُلْتُ لَهُ: «فَکَیْفَ یُحْیِی أمْرَکُمْ؟» قالَ: «یَتَعَلَّمُ عُلُومَنا و یُعَلِّمُها النّاسَ، فَإِنَّ النّاسَ لَوْ عَلِمُوا مَحاسِنَ کَلامِنا لاَتَّبَعُونا

امام رضا علیه السلام فرمودند:

رحمت خدا بر آن بنده ای که امر ما را زنده کند. [راوی می گوید:] عرض کردم: «چگونه امر شما را زنده کند؟» فرمود: «علوم ما را فرا گیرد و آن ها را به مردم تعلیم دهد؛ زیرا اگر مردم محاسن سخنان ما را بدانند بی گمان از ما پیروی می کنند! »

5 - قالَ رَسُولُ اللّهِ صلى‏ الله‏ علیه‏ و‏آله :

« رَحِمَ اللّهُ خُلَفایى. فَقیلَ یا رَسول اللّه! مَن خُلَفاؤکَ؟، قال صلى ‏الله ‏علیه ‏و‏آله : اَلَّذینَ یُحْیُونَ سُنَّتى وَیُعَلِّمونَها عِبادَاللّهِ

پیامبر اکرم صلى ‏الله ‏علیه ‏و‏آله فرمود:

خداوند جانشینان مرا رحمت کند. گفته شد یا رسول الله! جانشینان شما چه کسانى هستند؟، فرمود: کسانى که سنّت مرا زنده مى‏ کنند و آن را به بندگان خدا مى‏ آموزند »

پیامبر اکرم صلى‏ الله ‏علیه ‏و‏آله در جاى دیگر مى‏ فرماید:

« ... اَلَّذینَ یَأتُونَ مِنْ بَعدی وَ یَرْوُونَ أحادِیْثی وَ سُنَّتی

[جانشینان من] کسانى هستند که پس از من مى ‏آیند و احادیث و سنت مرا روایت مى‏ کنند »


6 - عَنْ أَنَس، قالَ: قالَ رَسُولُ اللّه صلی الله علیه و آله :

« مَرَرْتُ لَیلَة أُسری بِی عَلی أُناسٍ، تُقْرضُ شَفاهُم بِمَقاریضَ مِنْ نار، فَقُلْتُ: مَنْ هؤُلاءِ یا جَبرائیل؟ فَقالَ: هؤُلاءِ خُطَباءٌ مِنْ اَهْلِ الدُّنیا، مِمَّن کانُوا یَأْمُرُونَ النّاسَ بِالبِرِّ وَ یَنْسَونَ اَنْفُسَهُمْ

أَنَس: رسول خدا، صلی الله علیه و آله فرمود: «شبی که به معراج برده شدم، بر مردمی گذشتم که لب های آنان با قیچی های آتشین بریده می شد، گفتم:, ای جبرئیل آن ها چه کسانی هستند (که چنین عذابی شامل حالشان شده است)؟، وی گفت: , آن ها گویندگانی از اهل دنیا هستند که مردم را به «نیکی» امر می کردند ولی خود را [ در عمل به آن[ فراموش می نمودند.
»


7 - قال الله تبارک و تعالی:

« ان اهون ما انا صانع بعالم غیر عامل بعلمه اشد من سبعین عقوبة، ان اخرج من قلبه حلاوة ذکری...


خداوند می فرماید:

کمترین عقوبتی که عالم (و مبلغ) بی عمل را به آن مبتلا می کنم و از هفتاد عقوبت و عذاب سخت تر است این است که شیرینی مناجاتم را از دلش خارج می کنم. (پس از آن از یاد من لذت نمی برد.) »

8 - عن ابی جعفر علیه السلام، قال:

« من علم باب هدی فله مثل اجر من عمل به و لا ینقص اولئک من اجورهم شیئا، و من علم باب ضلال کان علیه مثل اوزار من عمل به و لا ینقص اولئک من اوزارهم شیئا 

امام باقر (ع) :

هر کس باب هدایتی را [به روی دیگران بگشاید و] تعلیم دهد [که موجب هدایت آنان گردد] پاداش کسانی که به آن عمل می کنند به وی داده خواهد شد بدون آنکه از اجر و پاداش آنان چیزی کاسته شود! و کسی که [دریچه ای رو به گمراهی باز کند و] باب ضلالت را تعلیم دهد [که سبب انحراف مردم شود] عقوبتی مانند گناه کسانی که به آن عمل می کنند بر گردن اوست بدون آنکه چیزی از گناه آنان کاسته شود. »

9 - قال ابوعبدالله علیه السلام للاحول:

« اتیت البصرة؟ قال: نعم قال علیه السلام: کیف رایت مسارعة الناس فی هذا الامر و دخولهم فیه؟ فقال: والله انهم لقلیل و لقد فعلوا ذلک و ان ذلک لقلیل فقال علیه السلام: علیک بالاحداث فانهم اسرع الی کل خیر


امام صادق علیه السلام به «احول » فرمودند:

به بصره رفته ای؟ وی گفت: آری . حضرت - که درود بر او باد - فرمود: گرایش و پای بندی مردم به تشیع را چگونه دیدی؟ [احول] پاسخ داد: به خدا سوگند گروندگان اندک اند، در این قلمرو فعالیت شده است ولی مردم کمتر گرایش پیدا کرده اند . امام فرمودند: بر تو باد به نوجوانان، زیرا آنان برای هر چیزی شتابان ترند . . . »


برگرفته از :

مبلغان شماره های: 3 - 4 - 5 - 6 - 7 - 8 - 13 - 17 - 18 -


سرانجام یک نگــــــــــــاه...

پنجشنبه, ۲۷ فروردين ۱۳۹۴، ۰۲:۲۲ ب.ظ

در کرانه رود فرات واقع در کشور عراق ، قلعه عظیمى بود به نام حضر که از نظرى حکم یک شهر داشت .
این دژ نیرومند متعلق به پادشاهى به نام (ساطرون ) بود.
ساطرون جد نعمان بن منذر پادشاه معروف حیره است که از جانب شاهان ساسانى بر آن سرزمین حکومت مى کرد، و از ملوک عرب به شمار مى رفت .
قلعه حضر به طرزى بسیار جالب از سنگ خام و مرمر ساخته شده بود.
این قلعه تا آنجا کسب اهمیت کرده بود که ساکنان آن ، خود را در پناه آن بناى عظیم از هر گونه خطر و سانحه اى در امان مى دانستند. به طورى که تصور نمى کردند روزى دشمن بتواند در آن نفوذ کند، حتى مردم باور نمى کردند شکوه و جلال حضر زمانى دستخوش فنا و نابودى گردد.
یکى از شعراى عرب در شعر خود مى گوید: شکوه و عظمت حضر به جائى رسیده است که اندیشه مرگ هم در آن راه ندارد!
هنگامى که ساطرون در حضر در گذشت ، یکى از شعراى عرب سرود:
مى بینم مرگ سرانجام سایه مخوف خود را بر (ساطرون ) صاحب قلعه حضر هم افکند!

________________________________________


شاهپور ذوالاکتاف پادشاه ساسانى براى جنگ با ساطرون لشکر کشید و قلعه (حضر) را محاصره نمود.

حضر دو سال در محاصره شاهپور بود و راه به جایی نمی بردند!

در اثناى محاصره روزى شیطره دختر ساطرون از بلندى قصر خود نگاهش به شاهپور افتاد که لباس دیبائى پوشیده و تاجى مکلل به زبرجد و یاقوت و لؤ لؤ بر سر نهاده است و اندامى معتدل و رخسارى زیبا و خیره کننده دارد.

دلش رفت ؛ با هر نیرنگى بود به شاهپور پیغام داد که اگر در قلعه حضر را برایش بگشاید و او بتواند قلعه را فتح کند، حاضر است او را به همسرى خود برگزیند؟!

شاهپور نیز به وى پاسخ مثبت داد.

شب هنگام ساطرون طبق معمول چندان شراب نوشید که مست و از خود بى خود شد. او عادت داشت که شبها را با مستى و بى هوشى به صبح آورد.

وقتى ساطرون از هوش رفت ، دخترش کلیدهاى قلعه حضر را از زیر سر پدر برداشت و به وسیله غلام خود به شاهپور رسانید.

در گشوده شد و شاهپور با سپاهیان خود به درون قلعه ریختند و ساطرون را به قتل رساندند. سپس دستور داد قلعه را تاراج کنند و پس ‍ از قتل و اسارت ساکنانش ، آنرا ویران نمایند، تا چنان دژ نیرومندى در آن نواحى نباشد.

آنگاه طبق وعده اى که داده بود دختر ساطرون را به همخوابگى گرفت ، و با خود به پایتخت آورد.

در یکى از شبها که دختر ساطرون خوابیده بود، پهلو به پهلو مى گشت و خوابش نمى برد. وقتى شاهپور ناراحتى او را دید، دستور داد شمعى بیاورند تا ببیند در رختخواب او چیست که آرام نمى گیرد و به خواب نمى رود.
هنگامى که اتاق روشن شد و در بستر وى به جستجو پرداخت ، یک برگ درخت آس را در رختخواب او دید. شاهپور پرسید: این برگ نرم بود که نمى گذاشت آسوده باشى و خواب را از چشمت ربوده بود؟
دختر ساطرون گفت : آرى .

شاهپور پرسید: پدرت تو را چگونه پرورانیده است که یک برگ ریز درخت آس آرامش و خواب و قرار را از تو برده است ؟

دختر ساطرون گفت : پدرم رختخواب دیبائى براى خواب من تهیه کرده بود، و به من لباس ابریشمى و نرم مى پوشانید، و اغلب اوقات مغز سر گوسفند مى خورانید، و از باده ناب سرمست مى کرد!

شاهپور چون این سخنان را شنید گفت : آیا پاداش چنین مهر و محبت پدرى این بود که براى رسیدن به وصال من مقدمات قتل او را به دست خود فراهم کنى ؟!

تو که نسبت به پدرت اینگونه رفتار ناهنجار نمودى اگر دستت برسد، درباره من زودتر انجام خواهى داد!

سپس دستور داد گیسوان دختر ساطرون را به اسبى بستند، و آن را تازاندند! اسب آنقدر دختر را به زمین کشید که بدنش پاره پاره شده ، جان داد!


منبع:

داستان هاى ما جلد اول
على دوانى



دعایی برای جلوگیری از کتک شوهر!!!!

پنجشنبه, ۲۷ فروردين ۱۳۹۴، ۰۵:۴۰ ق.ظ

 زنی مرتب توسط شوهر آزار می دید، و کتک می خورد.

برای جلوگیری از این مسئله به دعانویس مراجعه کرد و از او خواست دعایی برای جلوگیری از کتک شوهر بنویسد.

دعانویس با زبانداری زن متوجه مشکل او شده ، قلوه سنگی به او داد و گفت:

هرگاه دعوا شروع شد این سنگ مخصوص را در دهانت می گذاری و گزندی به تو نخواهد رسید!!

اتفاقا یکی از روزها دعوا از طرف شوهر شروع شد و منتظر جواب زن بود که جوابی نیامد؛ چرا که قلوه سنگ مانع جواب دادن او شده بود!

برای اولین بار دعوا بدون کتک کاری خاتمه یافت!

زن رفت تا از دعانویس تشکر کند، دعانویس گفت:

دعایی در کار نبود! من فقط جلو زبان تو را بستم!


خوش به حال سادات ؛ اما ...

چهارشنبه, ۲۶ فروردين ۱۳۹۴، ۰۹:۴۴ ب.ظ

امام علی بن موسی علیهما السلام در مجلس مأمون با عده ای از حاضرین گفتگو می کرد.

برادرش زید بن موسی نیز در گوشه ای از مجلس عده ای را دور خود جمع کرده بود! و برای آنان در فضیلت سادات و اولاد پیغمبر صلی الله علیه وآله صحبت می کرد! و افتخار می نمود! و مرتب می گفت:

"ما خانواده چنین هستیم! ما خانواده چنان هستیم!"

هنگامی که امام رضا علیه السلام متوجه وی شد و گفته های او را شنید، با صدای بلند او را صدا کرد و همه اهل مجلس را متوجه خود نمود و سپس به زید فرمود:

« أَ غَرَّکَ قَوْلُ نَاقِلِی الْکُوفَةِ إِنَّ فَاطِمَةَعلیها السلام أَحْصَنَتْ فَرْجَهَا فَحَرَّمَ اللَّهُ ذُرِّیَّتَهَا عَلَی النَّارِ

فَوَ اللَّهِ مَا ذَلِکَ إِلَّا لِلْحَسَنِ وَ الْحُسَیْنِ وَ وُلْدِ بَطْنِهَا خَاصَّةً

وَ أَمَّا أَنْ یَکُونَ مُوسَی بْنُ جَعْفَرٍعلیهما السلام یُطِیعُ اللَّهَ وَ یَصُومُ نَهَارَهُ وَ یَقُومُ لَیْلَهُ وَ تَعْصِیهِ أَنْتَ ثُمَّ تَجِیئَانِ یَوْمَ الْقِیَامَةِ سَوَاءً لَأَنْتَ أَعَزُّ عَلَی اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْهُ

إِنَّ عَلِیَّ بْنَ الْحُسَیْنِ علیهما السلام کَانَ یَقُولُ لِمُحْسِنِنَا کِفْلَانِ مِنَ الْأَجْرِ وَ لِمُسِیئِنَا ضِعْفَانِ مِنَ الْعَذَابِ؛(9)

سخن ناقلان کوفه را باور کرده ای که می گویند: فاطمه علیها السلام خود را حفظ کرد، پس خداوند ذریه او را از آتش جهنم مصونیت بخشیده است؟!!

به خدا سوگند! آنچه شنیده ای، مقصود حسن و حسین علیهما السلام و فرزندان بی واسطه فاطمه است.

و امّا اگر گفته تو درست باشد [که همه اولاد فاطمه علیها السلام مصونیت دارند]، آن وقت تو از پدرت موسی بن جعفر علیهما السلام در نزد خداوند عزیزتر و گرامی تر خواهی بود!!

چرا که او خدا را اطاعت می کرد، روزها روزه می گرفت، شبها به عبادت می پرداخت و تو هم از فرمان خدا سر پیچی می کنی؛ با این حال، هر دوی شما اهل سعادت و بهشت خواهید شد! [او با عمل به مقام سعادت رسید و تو بی عمل به آنجا خواهی رسید!]

به راستی علی بن الحسین علیهما السلام فرموده است: نیکوکار ما اهل بیت دو برابر اجر دارد و بدکار ما دو برابر عذاب خواهد داشت!! »


برگرفته از:

مبلغان ش 92


سلطان واقعی!!

چهارشنبه, ۲۶ فروردين ۱۳۹۴، ۰۶:۳۷ ب.ظ

سلطان ملکشاه سلجوقی بر حکیم و عارفی گوشه نشین وارد شد.

حکیم سرگرم مطالعه بود و سر بر نداشت و به سلطان احترام نکرد.

او نیز عصبانی شد و گفت:

تو نمی دانی که من کیستم؟!!

من آنم که فلان گردنکش را به خواری کشتم! و فلان یاغی را به غل و زنجیر کشیدم! و کشوری را به تصرف آوردم!

حکیم خندید و گفت:

من نیرومندتر از تو هستم !!! زیرا من کسی را کشته ام که تو اسیر چنگال بی رحم او هستی!

شاه با حیرت پرسید: او کیست؟!

حکیم به نرمی پاسخ داد:

آن نفس اماره است که من آن را کشته ام ؛ و تو اینچنین اسیرش هستی!!

و اگر اسیر او نبودی، از من نمی خواستی که پیش پای تو به خاک بیفتم و عبادت خدا را بشکنم و ستایش کسی را کنم که چون من انسان است!

ملکشاه از شنیدن سخنان عالم حکیم، شرمنده شد و عذر خطا خواست!


منبع:

مبلغان ش 74

فکــــــــــر هم می کنی؟؟؟!

چهارشنبه, ۲۶ فروردين ۱۳۹۴، ۰۶:۱۳ ب.ظ

چکیده ای از کلمات نورانی رسول خدا صلی الله علیه و آله و امامان معصوم علیهم السلام درباره آثار فکر کردن:

فکر در نعمتها، عامل دوست داشتن است.

فکر در گناهان، عامل توبه است.

فکر در دنیا، عامل زهد است.

فکر در حوادث، عامل تواضع است.

فکر در مرگ، عامل کنترل هوسها و شهوات است.

فکر در عواقب، عامل مصونیت است.

فکر در بزرگان، عامل مقایسه و رشد است.

فکر در گذشت عمر، عامل سعی و تلاش است.

فکر در الطاف الهی، عامل رجاء و امید است.

فکر در قهر الهی، عامل خوف است.

فکر در تاریخ، عامل عبرت است.

فکر در مخلوقات، عامل ایمان است.

فکر در ضعفها عامل توکل است.

فکر در مفاسد اخلاق، عامل خودسازی است.

فکر در سختی های دیگران، عامل استقامت است.

فکر در خدمات والدین، عامل احسان است.

فکر در پدیده های هستی و زیبایی طبیعت، عامل معرفت و خشوع است.


منبع:

همراه با نماز

محسن قرائتی و سید جواد بهشتی

نماز با توجه...

چهارشنبه, ۲۶ فروردين ۱۳۹۴، ۰۵:۵۴ ب.ظ

استاد مطهری با سید هاشم حداد ( عارف بزرگ ، و از مبرزترین شاگردان عرفان مرحوم قاضی طباطبایی ) بارها ملاقات داشته است. خود استاد می‌گوید:

یک بار که به دیدن ایشان رفتم ، از من سؤال کردند:

نماز را چگونه می‌خوانی؟!

گفتم:

با توجه کامل به معانی! و کلمات آن!

ایشان فرمودند:

پس کی نماز می‌خوانی؟!!

( توضیح : یعنی باید در نماز از الفاظ و معانی گذشته و به خدا رسید! )


منبع:

ناگفته‌های عارفان

محمد جواد نورمحمدی


( فدک ) رمزی از ( خلافت )

چهارشنبه, ۲۶ فروردين ۱۳۹۴، ۰۵:۴۰ ب.ظ

روزى هارون الرشید خلیفه عباسى خطاب به امام موسى کاظم علیه السلام گفت:

می دانم در امر فدک به فرزندان فاطمه ستم شده است ، اینک حدودش را مشخص کن تا آن را به شما باز گردانم!.

امام فرمود:

اگر به آن حدودى که هست محدود نمایم نخواهى داد.

هارون سوگند یاد کرد که : خواهم داد.

امام فرمود: حد اول آن عدن است ؛ هارون برآشفت .

امام فرمود: حد دوم سمرقند است ؛ رنگ هارون متغیر شد.

امام فرمود: حد سوم از آفریقا تا جبل الطارق و حد چهارم ارمنستان است!

هارون که سخت ناراحت شده بود به امام گفت :

تو حدود ممالک ما را نام بردى!!! یعنى آنچه در تصرف ماست حق بنى فاطمه است ؟!

امام فرمود:اى هارون ! من از اول نمى خواستم که حدود آن را معین نمایم اما تو اصرار کردى .

هارون دم فرو بست و کینه امام را در دل گرفت.


منبع:

داستانها و پندها جلد 3
مصطفی زمانی وجدانی

با اندکی تصرف

سر فرانسوى و بدن انگلیسى!!

چهارشنبه, ۲۶ فروردين ۱۳۹۴، ۰۵:۲۰ ب.ظ

هانرى هشتم پادشاه انگلیس با فرانسیس اول پادشاه فرانسه هم عصر بودند و هر دو هم مستبد و سریع الغضب.

روزى هانرى تصمیم گرفت یکى از وزراى خود را به نام (سرتومس موز ) براى رساندن پیامى نزد فرانسیس بفرستد.

سفیر چون از تندى مزاج فرانسیس واقف بود به هانرى گفت :

اگر این پیام را به او بگویم دیگر مالک سر خود نخواهم بود!

هانرى گفت :

هیچ وحشت نکن به شرف بریتانیا قسم ، اگر سر تو را برید دستور مى دهم از تمامى فرانسویانى که در بریتانیا هستند سر ببرند!

سفیر با خضوع گفت :

از چاکر نوازى شما ممنونم ولی گمان نکنم که در تمام سرهاى فرانسوى ، سرى که موافق با گردن من باشد یافت شود!!

هانرى از این جواب خنده اش گرفت و او را از سفارت معاف داشت.


منبع:

شگفتنیهاى تاریخ
على سپهرى اردکانى

حجاب یهودی!

چهارشنبه, ۲۶ فروردين ۱۳۹۴، ۰۳:۳۷ ب.ظ

رواج حجاب در بین زنان قوم یهود، مطلبی نیست که کسی بتواند آن را مورد انکار یا تردید خود قرار دهد.

مورخین، نه تنها از مرسوم بودن حجاب در بین زنان یهود سخن گفته اند، بلکه به افراط ها و سخت گیریهای بی شمار آنان نیز در این زمینه تصریح کرده اند.

در کتاب «حجاب در اسلام» آمده است:

« گرچه پوشش در بین عرب مرسوم نبود و اسلام آن را به وجود آورد، ولی در ملل غیر عرب، به شدیدترین شکل، رواج داشت. در ایران و در بین یهود و مللی که از فکر یهود پیروی می کردند، حجاب به مراتب شدیدتر از آنچه اسلام می خواست وجود داشت.

در بین این ملتها وجه و کفین (صورت و کف دستها) هم پوشیده می شد.

حتی در بعضی از ملتها سخن از پوشیدن زن و چهره زن نبود، بلکه سخن از قایم کردن زن بود و این فکر را به صورت یک عادت سفت و سخت درآورده بودند ».

ویل دورانت در کتاب تاریخ تمدن که معمولا سعی می کند موارد برهنگی یا احیانا تزیینات و آرایش های زنان هر قوم را با آب و تاب نقل کند تا آن را طبیعی جلوه دهد، در این مورد می گوید:

« در طول قرون وسطی، یهودیان همچنان زنان خویش را با البسه فاخر می آراستند، لکن به آنها اجازه نمی دادند که با سر عریان به میان مردم روند.

از جمله تعالیم شرعی یکی آن بود که مرد یهودی نباید در حضور زنی که موی سرش هویداست، دست دعا به درگاه خدا بردارد. »

او در توصیف زنان یهودی می گوید:

« زندگی جنسی آنان علی رغم تعدد زوجات، به طرز شایان توجه، منزه از خطایا بود. زنان آنان دوشیزگانی محجوب، همسرانی ساعی، مادرانی پرزا، و امین بودند و از آنجا که زود وصلت می کردند، فحشا به حداقل، تخفیف پیدا می کرد ».

در کتاب مقدس یهودیان، موارد متعددی یافت می شود که به طور صریح و یا ضمنی، حجاب و پوشش زن و مسائل مربوط به آن، مورد تایید قرار گرفته است. در برخی از آنها لفظ «چادر» و «برقع» به کار رفته است که نشانگر کیفیت پوشش زنان آن عصر است.

در مورد پوشش کامل در مقابل نامحرم در «سفر پیدایش» تورات چنین می خوانیم:

و رفقه، چشمان خود را بلند کرد و اسحاق را دید و از شتر خود فرود آمد. زیرا که از خادم پرسید: این مرد کیست که در صحرا به استقبال ما می آید؟ و خادم گفت: آقای من است. پس برقع خود را گرفته، خود را پوشانید، (سفر پیدایش، باب24، فقره 64 و 65).

و در مورد عدم تشبه مرد و زن به یکدیگر در «تورات» آمده است:

« متاع مرد، بر زن روا نباشد و مرد، لباس زن نپوشد، زیرا هرکه این کند، مکروه یهود (خدای تو) است! » (تورات، سفر تثنیه، باب 22، فقره5').

حتی به نزول عذاب در اثر آرایش دختران یهود برای بیگانگان پرداخته است در این زمینه در «تورات» آمده:

« و خداوند می گوید از این جهت که دختران صهیون متکبّرند و با گردن افراشته و غمزات چشم، راه می روند و به ناز می خرامند و به پاهای خویش، خلخال ها را به صدا می آورند. بنابراین، خداوند فَرقِ سر دختران صهیون را کَلْ خواهد ساخت و در آن روز، خداوند زینت خلخال ها و پیشانی بندها و هلال ها را دور خواهد کرد و گوشوارها و دستبندها و روبندها و دستارها و زنجیرها و کمربندها و عطردان ها و تعویذها را و انگشترها و حلقه های بینی را  و رداها و شال ها و کیسه ها را  و آینه ها و کتان های نازک و عمامه ها و بُرقع ها را و واقع می شود که: به عوض عطریات، عفونت خواهد شد و به عوض کمربند، ریسمان و به عوض موهای بافته، کَلی و به عوض سینه بند، زنّار پلاس و به عوض زیبایی، سوختگی خواهد بود  مردانت به شمشیر و شجاعانت در جنگ خواهند افتاد  و دروازه های وی، ناله و ماتم خواهند کرد و او خراب شده، بر زمین خواهد نشست ». (تورات، کتاب اشعیاء نبی، باب سوم، فقره 10-8)

در تورات، از چادر و برقع و روبنده ای که زنان با آن سر و صورت و اندام خویش را می پوشانده اند، صریحا نام برده شده است، که نشانگر کیفیت پوشش زنان است. برای نمونه در کتاب «روت» می خوانیم:

« بوعز گفت: زنهار کسی نفهمد که این زن به خرمن آمده است. و گفت: چادری که بر توست، بیاور و بگیر. پس آن را بگرفت و او شش کیل جو پیموده بر وی گذارد و به شهر رفت. (تورات، سفر پیدایش ، باب 38 ، فقره 14 و 15 ).

در مورد عروس یهودا می خوانیم:

« پس رخت بیوگی را از خویشتن بیرون کرد. برقعی به رو کشید و خود را در چادری پوشید و به دروازه عینایم که در راه تمنه است، بنشست » (تورات، سفر پیدایش، باب 38، فقره 14 و 15 ).

ویل دورانت می نویسد:

اگر زنی به نقض قانون یهود می پرداخت، چنانکه مثلا بی آن که چیزی برسر داشت به میان مردم می رفت، و یا در شارع عام نخ می رشت، یا بر هر سنخی از مردان، درد دل می کرد، یا صدایش آن قدر بلند بود که چون در خانه اش تکلم می نمود، همسایگانش می توانستند سخنان او را بشنوند، در آن صورت، مرد حق داشت بدون پرداخت مهریه ای او را طلاق دهد.

او همچنین می نویسد:

...و به استعمال سرخاب و سرمه، نکوهیده می شمردند.

موافق بودند که مرد، باید برای پوشاک زن خویش سخاوتمندانه خرج کند، لکن غرض آن بود که زن، خود را برای شوهر خویش بیاراید نه برای سایر مردها.

در کتاب «حکمة الحجاب و ادلة وجوب النقاب»، برای تایید این که منشا حجاب زنان یهودی، وجوب حجاب در شریعت موسی علیه السلام بوده، به داستان حضرت موسی و دختران شعیب اشاره شده است که در آن، حضرت موسی به آنان امر کرد تا پشت سر او حرکت کرده و از پشت سر، او را به منزل پدرشان هدایت کنند (حکمه الحجاب واداله وجوب النقاب ، ص 252)


منبع:

سایت ائمه جمعه

بخش مقالات

آیت الله مکارم: داعش و القاعده ، میوه درخت وهابیت

چهارشنبه, ۲۶ فروردين ۱۳۹۴، ۱۲:۲۰ ب.ظ
خبرگزاری تسنیم:

مرجع تقلید شیعیان : داعش و القاعده ، میوه درخت وهابیت است ...

به گزارش خبرگزاری تسنیم از قم، آیت‌الله ناصر مکارم‌شیرازی صبح امروز در مسجد اعظم قم، با بیان اینکه دوست جاهل ( رنج و سختی ) است، اظهار داشت:

هیچ مذهبی به اندازه اسلام بر علم تاکید نکرده و از اول خلقت بشر عظمت انسان را در دانش می‌داند، به‌دلیل همین علم و دانش مسجود فرشتگان واقع شد.

مرجع تقلید شیعیان با اشاره به اینکه آیات ابتدای بعثت درباره علم است، آن هم در شرایطی که جهل و نادانی بود افزود:

جهاد علم از مهم‌ترین جهاد‌ها در اسلام است و با علم و دانش پایه‌های اسلام را باید محکم کرد.

وی با بیان اینکه حوزه‌های علمیه برای ما مراکز بسیار مقدسی است، عنوان کرد:

حوزه‌های علمیه قلب عالم اسلام است؛ اگر حوزه‌ها نباشند چیزی از دین باقی نمی‌ماند.

آیت‌الله مکارم شیرازی با تاکید براینکه هر چه از جهل دور‌تر شویم، از رنج دور‌تر می‌شویم، تصریح کرد:

حوزه‌های علمیه باید روز به روز بالنده‌تر شود و این واجب کفایی در عصر ما واجب عینی شده!! که ما باید از هر فرصتی برای تبلیغ علوم دینی استفاده کنیم.

مرجع تقلید شیعیان با اشاره به اظهارات فردی در مسجدالحرام علیه ایران ( امام جمعه مکه ) اظهارداشت:

این افراد همان کسانی هستند که مدتی پیش کنگره ضدتکفیری‌ها را برگزار کردند و امروز می‌گویند ما نباید به جنگ اسرائیل برویم باید جنگ را به جنگ شیعه و سنی تبدیل کنیم!!

استاد برجسته حوزه علمیه با اشاره به اینکه امثال این افراد دیروز می‌گفتند تکفیری‌ها از ما نیستند امروز در مقدس‌ترین جای عالم یعنی در مسجد الحرام به تکفیر گروه عظیمی از مسلمانان دنیا پرداخته اند، افزود:

...
مکتب تکفیر چیزی است که ‌خلاف عقل و قرآن و نقل است!! و آبرومندانه این است که : بیایید از وهابیت فاصله بگیرید و در عمل بگوئید که میوه این درخت ، داعش والقاعده است.
بنابراین باید به جمع مسلمانان بپیوندید
اما به جای این کار همه مسلمانان شیعه و سنی را تکفیر کردید!
...

گزیده ای از :
سرویس: استانها ، تاریخ: ۲۶/فروردین/۱۳۹۴ - ۱۱:۲۴ ، شناسه خبر: ۷۱۱۳۳۲


تخت جمشید

سه شنبه, ۲۵ فروردين ۱۳۹۴، ۱۰:۲۹ ب.ظ

نگاهى به تخت جمشید:

یکى از بناهاى بسیار عظیم و باشکوه که براى ساختن آن نیروهاى زیادى مصرف شده ، و مصالح ساختمانى بسیار عظیم و فوق العاده در آن بکار رفته و شاید ده ها سال براى ساختن آن ، معماران و کارگران زیادى بطورى پیگیر مشغول بوده اند، بناى ((تخت جمشید)) است .
تخت جمشید همانگونه که از آثار آن (در 57 کیلومترى شیراز) پیدا است ، از لحاظ عظمت بنا و زیبائى آنچنان باشکوه است که هر بیننده را به حیرت مى آورد، و انسان را در این فکر فرو مى برد که معناى آن چیست ؟ و چرا آنهمه گنجها و رنجها نثار آن شده است ؟!
ما وقتى به این واقعیت پى مى بریم ، که سفرى به تخت جمشید کنیم و از نزدیک تالارهاى عظیم و کاخهاى بزرگ و سردرها و پلکانها و دالانهاى آن را ببینیم .
کورش کبیر سر سلسله پادشاهان هخامنشى ، نخستین پایتخت خود را در چمنزارهاى پهناور پاسارگاد(1)بنا نهاد، او در پاسارگاد کاخهاى بزرگ ساخت که اکنون جز ستونهاى آن چیز دیگرى باقى نمانده است .
گسترش سریع امپراطورى هخامنشى باعث شد که پایگاه دیگرى درست شود، وقتى که داریوش کبیر(2) سومین پادشاه هخامنشى روى کار آمد، به بناى شهر دیگرى به عنوان پایتخت دست زد که اکنون آن را ((تخت جمشید)) مى گویند، و یونانیان آنرا ((پرسپولیس )) خوانده اند، داریوش ‍ و سپس پسرش خشایارشا، در این شهر کاخهاى باشکوه ساختند که اینک آثار آنها بخوبى نمایانگر عظمت آن کاخها است .
بناى تخت جمشید بسال 518 قبل از میلاد شروع شده است ، این بناى عظیم باستانى پس از دوره هخامنشى چندان مورد توجه نبود تا آنکه کاوشهاى علمى و گسترده در اواخر قرن 15 میلادى در مورد این ((بنا)) شروع شد، و از این تاریخ به بعد بود، مردم جهان متوجه این آثار عظیم شدند.
اینک براى پى بردن به عظمت این بنا کافى است که به طور فهرست ، به ذکر آثار و مشخصات آن بپردازیم .
قسمتهاى مختلف تخت جمشید از این قرارند:


1 - پلکان ورودى .

2 - دروازه خشایارشا معروف به دروازه همه ملتها.
3 - پلکان شمالى آپادانا(3).
4 - آپادانا.
5 - پلکان شرقى آپادانا.
6 - تالار شورا.
7 - کاخ داریوش (تالار پذیرائى ).
8 - کاخ خشایارشا(تالار پذیرائى ).
9 - تالار صد ستون یا تالار تخت .
10 - دروازه ناتمام .
11 - 12 - 13 - منطقه نظامى .
14 - تالار صد ستون .
15 - تالار 99 ستون .
16 - خزائن شاهى .
17 - جبهه جنوبى صفه مشرف به دشت (4).


صفه (5) تخت جمشید در حدود 450 متر درازا و 300 متر پهنا و تقریبا 18 متر ارتفاع دارد.
صفه را حصارى مستحکم در میان گرفته ، و در گوشه شمال غربى آن ، پلکان تاریخى 106 پله اى به عرض تقریبا 8 متر واقع است که به دروازه خشایارشا منتهى مى شود، این دروازه داراى سه درگاه هر کدام به ارتفاع 11 متر است که به جانب غرب و شرق و جنوب باز مى شوند، درگاه جنوبى رو به تالارى است که از آنجا به کاخ آپادانا مى توان رسید.
آپادانا کاخ بزرگ مربع شکلى است به ضلع 85 متر با 36 ستون ، دو راه پله ، یکى در شمال و دیگرى در مشرق آپادانا قرار دارد، که با نقوش خراج (مالیات ) آوران تزیین شده است . در گوشه جنوب شرقى آپادانا، ((تالار شورا)) واقع است که پلکان ورودى آن با نقوش برجسته ، تزئین شده است .
سه درگاه تزئین شده و تالار مربع شکلى با چهار ستون دیده مى شود، و در مغرب ((تالار شورا)) قسمتى است که به علت خرابى زیاد که به آن راه یافته ، ناشناخته مانده است .
و باز در سوى مغرب کاخ داریوش ، به نام ((کاخ تچر))، تالارى با درگاههاى تزئین شده ، ایوان و تعدادى اطاقهاى کوچک واقع است .

در جنوب این سه بنا، کاخ خشایارشا که ساختمانش از لحاظ نقشه شبیه به کاخ تچر است با بالکونى مشرف به دشت قرار دارد، از آنجا پلکانى به حرم منتهى مى شود که شامل ساختمانهاى هم شکل و درگاههاى تزئین شده و دالانى است ، این بناها با ((خزانه شاهى )) مرکب از چندین تالار هم شکل ، تمام قسمت جنوبى صفه را تشکیل مى دهد.
گوشه شمال شرقى صفه ، بیشتر به تالار تخت خشایارشا و یا کاخ صد ستون ، اختصاص دارد، که داراى سر در بزرگ ، حیاط! دالان و تزئینات بسیار بوده و از آنها فقط پایه هاى ستونها برجاى مانده است .
در مشرق صفه ، تالارى است ، داراى ایوان ، و در جنوب تالار چندین اطاق دیده مى شود، بیرون صفه در ضلع جنوبى ، مقبره ناتمام داریوش سوم (331 - 336 ق .م ) قرار دارد، و در شمال غربى آثار پنجره اى با نقوش ‍ برجسته و نزدیک آن ، پایه و ستونهائى که شاید بقایاى معبدى از عهد سلوکیها باشد دیده مى شود، و در شمال شرقى ، سردرى با تزئینات و در جنوب ، پایه ستونها، استخر و آثار یک کاخ با دالان و کتیبه اى از خشایارشا به سه زبان وجود دارد.
این ترسیم و دورنمائى فشرده و مختصر از تخت جمشید بود، مجسمه ها و عکسهاى مختلف و تزیینها و نقش هاى برجسته و ظریف کاریها، هر یک نیاز به شرحهاى مفصلى دارد(6) با توجه به اینکه آنچه گفته شد، از بقایا و خرابه هاى آنست و به اصطلاح یکى از هزار مى باشد.

آنچه که در اینجا لازم به تذکر است این است که درباره این بناى عظیم هر کسى یکنوع مى اندیشد و قضاوت مى کند، فعلا آنچه ما در اینجا درصدد آن هستیم ، عبرت از نکات تاریخى است ، عبرت از این نظر که آیا ساکنان این تالارهاى سنگى و عظیم و صاحبان این همه تزئینات و نقش ها و آنهمه تجملات چه مقدار از زمان در این تالارها ساکن بودند؟ و با این همه گنجها و وقتها که صرف آن شده آیا براى صاحبانش ، اقامتگاه همیشگى بود؟ یا عاریه اى ؟ آرى آنچه که جاوید و باقى مى ماند، عدالت و معنویت است خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل .


جمشید کو سکندر گیتى ستان کجا است
آن حشمت جلال ملوک کیان کجا است ؟
تاج قباد و تخت فریدون نگین جم
طبل سکندر و علم کاویان کجا است ؟

این بانک از مزار سکندر رسد به گوش
دارا چه شد سکندر گردون مکان کجا است ؟
واکرده است طاق مدائن دهن مدام
فریاد مى کشد که انوشیروان کجا است ؟

گردد زگنبد هرمان این صدا بلند
آنکو بنا نهاده مرا در جهان کجا است ؟
گر بگذرى به خیمه سلجوقیان بگوى
سنجر چگونه گشت و ملک شاهیان کجا است ؟

ای دل! رهت به خاک سپاهان اگر فتد
آنجا سؤ ال کن که الب ارسلان کجا است ؟
فردا است بلبلان همه با صد فغان و شور
خواهند گفت واعظ شیرین زبان کجا است ؟


________________________________________

1- پاسارگاد نخستین پایگاه و پایتخت اولین امپراطورى جهان است که از سیحون تا نیل و از دریاى اژه تا گنگ امتداد داشت ، وقتى که کورش ‍ کبیر در صحراى خاورى دریاى خزر درگذشت جسد او را بپاسارگاد آوردند و در آرامگاهى که قبلا آماده شده بود قرار دادند، اینک قبر کورش در دشت مرغاب پاسارگاد در 134 کیلومترى شیراز، 77 کیلومترى تخت جمشید مشهود و معروف است .
2- داریوش اول (کبیر) با فتوحات بى نظیر خود ایران را به امپراطورى عظیم جهانى مبدل کرد و آن را به 26 ایالت تقسیم نمود، حدود طبیعى ایران در زمان او بسیار زیاد شد بطوریکه از شمال به بحر خزر، قفقاز، دریاى سیاه و از مغرب بدریاى مدیترانه مى رسید وى در سال 486 قبل از میلاد وفات یافت (دائرة المعارف فرهنگ و هنر ص 740).
3- آپادانا یعنى تالارى که پادشاه در آن براى مردم بار عام مى داد.
4- باید توجه داشت که این نامها از زمان آغاز حفاریهاى علمى (قرن پانزدهم میلادى ) بکاخها، دروازه ها، پلکانها و غیره تخت جمشید داده شده است .
5- صفه یعنى ایوان و شاه نشین .
6- در این باره از تواریخ مختلف و از نقشه مخصوص تخت جمشید که توسط اداره سازمان جلب سیاحان (چاپ شرکت ایران چاپ ) منتشر شده و همچنین از کتاب دائرة المعارف فرهنگ و هنر نقل و اقتباس و استفاده شده است .


منبع:

داستان باستان
آیة الله حسین نورى

۶۲۳۶ آیه ، در ۷ آیه!

سه شنبه, ۲۵ فروردين ۱۳۹۴، ۰۹:۵۱ ب.ظ

خلاصه قرآن :

سوره حمد، در اول قرآن قرار گرفته و ممکن است علت آن: فراگیر بودن این سوره باشد ؛زیرا این سوره ، با داشتنِ فقط هفت آیه ، تمام مطالب قرآن را، در برگرفته است .

قرآن شامل:

تحمید، تمجید، تسبیح ، تقدیس ، تهلیل ، شکر، ثناء و تکبیر است ، و همه اینها، در کلمه (( حمد)) مندرج است.
همچنین ، بیان ارزاق ، اِنعام ، احسان ، تربیتِ بندگان و اکرام و امهال ایشان ، در کلمه (( رحمان )) گنجانده شده است.

تمامى آنچه در قرآن ، از وسعت رحمت و عفو گناهان و رحمت بر بندگان ، در (( رحیم )) درج شده است.

تمام مفاهیم ثُباتِ قدرت الهى ، عظمت ، بقاء، و سرمدیّت حق ، تنزیه او از شرکاء، در کلمه (( مالک ))، نهفته است.

تمام مسائل مربوط به قیامت ، مواقف و مقامات و نعمتهاى اخروى ، کرامات و احوال اهل بهشت و درجات آن ، اهوال دوزخ و شدائد و درکات آن ، حساب و میزان و صراط ، در کلمه (( یوم الدین )) جمع شده است .

آنچه در قرآن از عبادات و کیفیت آن : از نماز و روزه و زکوة و حج و غیر آن ، در (( اِیّاکَ نَعْبُدُ )) مندرج است .

همینطور قرآن مشتمل بر توکل ، و طلب نصرت و فتح و استعانت از خدای تعالى و امثال اینها، در (( ایّاکَ نَسْتَعینْ )) نهفته است.

مفاهیم قرآنیی از قبیل هدایت ، توفیق ، تفویض ، ارشاد، اعتماد، دعا، سؤ ال ، التجاء و ابتهال در (( اهدنا )) گرد آمده است.

هر چه در قرآن ، از میان حلال و حرام و شرایع و احکام از امر و نهى مى باشد؛ کلمه (( صِراطَ الْمُسْتَقیم )) متضمن آن است .
و تمامى احوال و آثارِ انسانهاى خوشبخت و کیفیت طریقه و سیره آنان و علتِ نجات و ترفیع درجات آنان ، که در قرآن آمده است ؛ در جمله (( اَلّذینَ اَنْعَمْتَ عَلَیْهِمْ )) مندرج است

و خلاصه ی احوالِ اقوام لجوج و خودپرست و بت پرست ، قصه ها و اخبار ایشان ، از کفران نعمت و تکذیب انبیاء و قتل ایشان و اصرارِ بر مناهى و توجّه به ملاهى و عذاب و غضب حق تعالى بر ایشان ، در آیه (( غَیْرِالْمَغْضُوبِ عَلَیْهِمْ )) بیان شده است.

و بالاخره حالات بقیه جبّاران و فرعون ها و نصارى و سایر مشرکین و گمراهان ، در کلمه (( ضالّین ))، درج مى باشد. 

و این یکى از محسّناتِ قرآن شریف ، مى باشد که گفته اند:

(( ذکر الشّى مجملا ثم مفصلاً اوقع فى النفوس ، ذکر چکیده مطلب و بعد شرح و بسط آن در دلها بهتر می نشیند )). 


منبع:

جلوه هائى از نور قرآن در قصه ها و مناظره ها و نکته ها
عبدالکریم پاک نیا


از جمله نام هایی که برای سوره حمد بیان نموده اند ( امّ الکتاب ) است به معنی ریشه قرآن.

ابن عباس مفسر معروف اسلامى مى گوید:

( ان لکل شى ء اساسا... و اساس ‍ القرآن الفاتحة ، هر چیزى اساس و شالوده اى دارد... و اساس وزیر بناى قرآن ، سوره حمد است! - تفسیر نمونه -



در جریان خواستگاری آقا سید مجتبی خامنه ای؛ و وقتی صحبت مهریه به میان آمد ، حضرت آفا فرمودند:

اولا در مورد مهریه، هر چه مورد نظر دختر شما باشد، همان را مهریه قرار دهید.

ولی من چون برای مردم خطبه عقد می خوانم و این سنت من بوده که دختر خانمی که مهریه اش بیش از 14 سکه باشد صیغه عقدش را نمی خوانم، تا حالا هم این کار را نکرده ام; اگر بخواهید می توانید بیش از 14 سکه هم قرار بدهید، ولی من صیغه عقد را نمی توانم بخوانم; بروید نزد آقای دیگری صیغه عقد را بخواند و از نظر من اشکالی ندارد . 


دکتر غلامعلی حداد عادل (نماینده مجلس شورای اسلامی)

دروغگـــــــــو! ... آره با توام ، بخیــــــــل!

سه شنبه, ۲۵ فروردين ۱۳۹۴، ۰۵:۳۸ ب.ظ

حضرت صادق (ع ) فرمود:

امیرالمؤ منین علیه السلام براى مردى  پنج بار شتر خرما فرستاد و او شخصى آبرومند بود که جز از على علیه السلام از دیگرى درخواست و سؤ الى نمی کرد.

یک نفر خدمت حضرت بود گفت:

یا على! آن مرد از شما تقاضائى نکرد ( پس چرا کمکش می کنید؟ ) و هم از پنج بار شتر یک بار او را کفایت می نمود ( چرا اینقدر؟ )

ایشان فرمودند:

لا کثر الله فى المؤ منین مثلک ، خدا مثل تو را در میان مؤ منین زیاد نکند! من مى بخشم و تو بخل میکنى؟!

اگر به کسى کمک کنم بعد از آنکه سؤال نماید در این صورت آنچه به او داده ام قیمت همان آبرویی ست که ریخته!!! و سبب آبرو ریزى او من شده ام ! در صورتى که رویش را فقط در موقع عبادت و پرستش به پیشگاه خداوند بر زمین میگذارد (و آبرومند است. )

هر کس چنین کارى با برادر مسلمان خود بنماید با توجه به احتیاج طرف و موقعیت داشتن او جهت دستگیرى ؛ به خداى خویش دروغ گفته! زیرا براى همان برادر دینى خود درخواست بهشت میکند ولى از کمک مختصرى به مال بى ارزش ‍ دنیا مضایقه می نماید!!

چنانچه بسیار اتفاق مى افتد بنده مؤ من در دعاى خود میگوید:

الهم اغفر للمؤ منین والمؤ منات ، وقتى طلب مغفرت براى برادر خویش نماید یعنى براى او بهشت را درخواست میکند چنین شخصى دروغ میگوید که در زبان بهشت را میخواهد ولى در عمل از مال بى ارزشى مضایقه دارد! و کردار او مطابقت با گفتارش ندارد!


منبع:

داستانها و پندها جلد 1
مصطفى زمانى وجدانى

مالک اشتر یا مالک نفس!

سه شنبه, ۲۵ فروردين ۱۳۹۴، ۰۵:۰۳ ب.ظ

مالک اشتر که از امراء ارتش اسلام و فرمانده سپاه على (ع ) بود روزى از بازار کوفه عبور می کرد.

پیراهن کرباسى در بر و عمامه اى از کرباس بر سر داشت!

یک فرد عادى و بى ادب که او را نمى شناخت با مشاهده آن لباس کم ارزش ، مالک را حقیر و خوار شمرد و از روى اهانت پاره کلوخى را به وى زد.

مالک اشتر این عمل موهن را نادیده گرفت و بدون خشم و ناراحتى ، راه خود را ادامه داد !

بعضى که ناظر جریان بودند به آن مرد گفتند:

واى بر تو! آیا دانستى چه کسى را مورد اهانت قرار دادى ؟!

جواب داد: نه .

گفتند این مالک اشتر دوست صمیمى على علیه السلام است .

مرد از شنیدن نام مالک به خود لرزید و از کرده خویش سخت پشیمان شد .

نمی دانست چه کند؟! قدرى فکر کرد، سرانجام تصمیم گرفت هر چه زودتر خود را به مالک برساند و از وى عذر بخواهد، شاید بدین وسیله عمل نارواى خویش را جبران کند و از خطر مجازات رهائى یابد!

در مسیرى که مالک رفته بود به راه افتاد تا او را در مسجد به حال نماز یافت .

صبر کرد تا نمازش تمام شد.

خود را روى پاهاى مالک افکند و آنها را مى بوسید!

مالک سؤ ال کرد:

این چه کار است که مى کنى ؟!

جواب داد:

از عمل بدى که کرده ام پوزش مى خواهم .

فقال: لاباءس علیک فوالله مادخلت المسجد الا لاستغفرن لک!

مالک با گشاده روئى و محبت به وى فرمود:

خوف و هراسى نداشته باش! به خدا قسم به مسجد نیامدم مگر آنکه از پیشگاه الهى براى تو طلب آمرزش ‍ نمایم!!


منبع:

داستانها و پندها جلد 1
مصطفى زمانى وجدانى

* تحت الحنک *

سه شنبه, ۲۵ فروردين ۱۳۹۴، ۰۱:۲۰ ق.ظ

استاد جوادی آملی در درس تفسیر فرمود:

به هر حال، انسان نیازمند یک صاحب نفس است تا در کارش به دقت و ظرافت نظر کند و اعمالش را زیر نظر داشته باشد.

ایشان فرمود:

سیدنا الاستاد علامه طباطبایی می‌فرمودند:

« مرحوم آقای قاضی فوت کرده بودند. من روزی مشغول نماز بودم و تحت الحنکم را باز نکرده بودم ؛ ناگاه دیدم آقای قاضی تشریف آوردند و همین طور که من به نماز ایستاده بودم، تحت الحنکم را باز کردند و رفتند!! »

به هر حال، ما نیازمند یک چنین انسان صاحب نفس هستیم که چنین به شاگرد عنایت داشته، از آن عالم بیاید و بر کار شاگردش نظارت کند.


منبع:

مجله مبلغان ش 73

از:

ناگفته‌های عارفان

محمد جواد نورمحمدی


ازدواج با خــــــــود !!!!!

سه شنبه, ۲۵ فروردين ۱۳۹۴، ۱۲:۲۲ ق.ظ

استمناء چیست؟!

همه مراجع : استمناء آن است که انسان با خود یا دیگری کاری کند که از او منی بیرون آید. انجام دادن آن حرام است و در صورت خروج منی ، غسل جنابت واجب می شود.

سؤال : آیا خودارضایی در صورتی که به حد خروج منی نرسد ، باز هم حرام است؟
همه مراجع ( بجز تبریزی و سیستانی و وحید ) : آری ، حرام است . ولی غسل بر او واجب نمی شود. این سه بزرگوار: بنابر احتیاط واجب حرام است ، ولی غسل واجب نمی شود.
تبصره : فرض مسأله جایی ست که با خودارضایی قصد خروج منی دارد!

سؤال : برخی از روانشناسان ، استمناء را در شرایطی که امکان حفظ تعادل روحی سالم  وجود ندارد ، توجیه می کنند ؛ نظر مراجع چیست؟
همه مراجع : استمناء در هر شرایطی حرام است ، مگر جایی که برای معالجه و درمان بوده و درمان آن نیز تنها منحصر به استمناء باشد

سؤال : کسی که شرایط ازدواج برایش فراهم نیست و از نظر غریزه جنسی در سختی به سر می برد ، آیا می تواند استمناء کند؟
همه مراجع : خیر ، استمناء در هیچ شرایطی جایز نیست.

سؤال : برای تشخیص اینکه مرد قادر به بچه دار شدن هست ، آیا می تواند استمناء کند تا آزمایش های پزشکی بر روی منی او انجام شود؟
همه مراجع : خیر ، این کار جایز نیست ، مگر آنکه ضرورتی ایجاب کند.
تبصره : چنانچه در موردی ضرورت ایجاب نماید که شخص استمناء کند ؛ در صورتی که همسر دارد ، واجب است این عمل را به وسیله او انجام دهد ( نه با اعضاء و جوارح خود )

سؤال : آیا استمناء کفاره دارد؟ کفاره آن چیست؟
همه مراجع : خیر ، کفاره ندارد ؛ ولی باید توبه کند و از این کار دست بردارد. ( توضیح : مگر در ماه رمضان که ابطال روزه به استمناء موجب کفاره خواهد شد. البته بین مراجع در اینکه یک کفاره بر او واجب است یا کفاره جمع ، اختلاف است - به مراجعه شود - )

سؤال : شخصی به قصد اینکه از همسرش منی خارج شود ، او را با دست تحریک می کند ، آیا این کار از نظر شرعی جایز است؟
همه مراجع : آری استمناء به وسیله بدن همسر جایز است.

سؤال : آبی که هنگام خواندن مطالب مهیّج و یا دیدن تصاویر محرّک از انسان خارج می شود ، چه حکمی دارد؟!
همه مراجع : اگر یقین کند که منی است یا نشانه های منی ( که در رساله ها نوشته شده ) را دارا باشد ، غسل واجب می شود و در صورت شک ، آن رطوبت پاک است و غسل ندارد.

سؤال : آیا بر کسی که خودارضایی می کند ؛ ولی نمی گذارد منی خارج شود ، غسل واجب است؟
همه مراجع : خیر ، تا از او منی خارج نشود ، غسل واجب نیست.

منبع:
رساله دانشجویی مطابق با نظر ده تن از مراجع
سید مجتبی حسینی
__________________________________________________

سؤال : تخیل به قصد برانگیختن شهوت ( توضیح: بدون بکارگرفتن اعضاء و جوارح ) در دو صورت زیر چه حکمی دارد؟
الف : تخیل همسر ب: تخیل اجنبی
جواب : در فرض اول در صورتی که حرامی مانند انزال ( با جوارح ) بر آن مترتب نشود ، اشکالی ندارد ؛ و در فرض دوم ، احتیاط در ترک است - اجوبة الاستفتائات مقام معظم رهبری سؤال : 791 -
________________________________________________

توجــــــــــــه :
عرق جنب از حرام ( مثل استمناء ) را مراجع ، فتوای به نجاستش نداده اند ؛ اما نماز در اینچنین بدن یا لباسی را خلاف احتیاط ( واجب یا مستحب ) دانسته اند.
جز آیات عظام اراکی و بهجت که فتوای به عدم جواز نماز داده اند ؛ و جز آیت الله سیستانی که فتوا به جواز داده است.
و می شود مقلدین سایر مراجع ( جز اراکی و بهجت ) که در این مسأله احتیاط واجب داده اند ، به ایشان ( سیستانی ) مراجعه کرده و در نتیجه نمازشان صحیح خواهد بود.
- برگرفته از توضیح المسائل 13 مرجع بحث نجاسات. بنی هاشمی خمینی -
________________________________________________

استمناء و تعزیر :
الاءمام السید الخوئی :
« من استمنی بیده أو بغیرها عزّره الحاکم حسبما رآه من المصلحة ؛ آیت الله خویی : کسی که با دست یا غیر آن استمناء کند ، حاکم شرع به مقداری که مصلحت بداند ، تعزیرش نماید »

الاءمام روح الله الخمینی :
« من استمنی بیده أو بغیرها من أعضائه عزّر ؛ آیت الله خمینی : هر که به دست یا دیگر اعضایش استمناء کند ، تعزیر می شود. »

روایات استمناء :

نبی (ص) : ناکح ُ الیدِ ملعون ، ازدواج کننده با دست ! ملعون است.

و عن سعید بن جبیر: عذَّب َ الله أُمّة کانوا یعبثون بمذاکیرهم ؛ عذاب کند خداوند امتی را که عادت به بازی با آلت جنسی شان پیدا کرده اند!

و عن عطاء: سمعت قوماً یُحشرون وأیدیهم حبالی وأظن ُّ أنهم الذین یستمنون بأیدیهم ؛ شنیدم که قومی در قیامت محشور می شوند در حالی که دستانشان حمل برداشته است و به گمانم کسانی بودند که با دستشان استمناء می کردند!

عن أبی عبد الله (ع ) أن ّأمیر المؤمنین علیّاً (ع ) أُتی اءلیه برجل عبث بَذِکَرِه ِ، فضرب یده حتی احمرّت ، ثم زوّجه من بیت المال ؛ امام صادق (ع): مردی را پیش امیرالمؤمنین آوردند که با آلتش بازی کرده بود! حضرت ( تعزیرش کرده: ) بر دستش زد تا قرمز شد! و بعد با پول بیت المال دامادش نمود!! »

عن الامام الصادق (ع) حیث «سُئل عن الخضخضة؟ فقال :
اءثم عظیم ، قد نهی الله عنه فی کتابه ،و فاعله کناکح نفسه ، ولو علمت بمن یفعله ما أکلت معه ، فقال السائل : فبیّن لی یا بن رسول الله من کتاب الله فیه ؟ فقال : قول الله: (فَمَن ِ ابْتَغَی وَرَاءَ ذَلِک َ فَاُولَئِک َ هُم ُ الْعَادُون َ) ؛
از امام صادق (ع) در مورد استمناء پرسیدند ، فرمود :
گناه بزرگی ست که خدا در قرآن از آن نهی فرموده است و چنین کسی انگار با خودش ازدواج کرده است و چنانچه من کسی را که چنین بکند بشناسم با او هم غذا نخواهم شد!
سؤال کننده پرسید: کدام آیه قرآن؟ فرمود:
فَمَن ِ ابْتَغَی وَرَاءَ ذَلِک َ فَاُولَئِک َ هُم ُ الْعَادُون - آیه 7 سوره مؤمنون - و آنها که دامان خود را از آلودگى به بى عفتى حفظ مى کنند 6 - تنها آمیزش جنسى با همسران و کنیزانشان دارند که در بهره گیرى از آنها ملامت نمى شوند 7 - و هر کس غیر این طریق را طلب کند تجاوزگر است -

منبع:
الاستمناء أو العادة السرّیة فی الشرع والطّب
السید محمد علی الحسینی



روایات دانش آموزی

دوشنبه, ۲۴ فروردين ۱۳۹۴، ۰۶:۱۴ ب.ظ

این تعلیم و تعلم است که فرهنگ جامعه را رشد می دهد و انسانها را به سوی کمال رهنمون می سازد .

این تعلیم و تعلم است که آدمیان را از اخلاق ناپسند دور می کند و به سوی اخلاق پسندیده فرا می خواند .

این تعلیم و تعلم است که عمل مردم را پاک و خالص می گرداند و از شرک و ریا دور می سازد .

آنچه در پی می آید چهل حدیث درباره «تعلیم و تعلم » است که امیدوارم با فراگیری و به کارگیری آنها به «علم حقیقی » و «حقیقت علم » نزدیکتر شویم .

_____________________________________

آموزش هدف بعثت
پیامبر عزیز خداصلی الله علیه وآله می فرمایند:

«بالتعلیم ارسلت; (1)

من برای آموزش دادن فرستاده شده ام
_________________________________________

گرامیداشت دانشمند، گرامیداشت خداست!
امام امیرالمؤمنین علی علیه السلام می فرمایند:

«من وقر عالما فقد وقر ربه; (2)

هر کس دانشمندی را گرامی بدارد، بی گمان پروردگارش را گرامی داشته است
__________________________________

ارزشمندترین مردم کیست؟
پیامبر عزیز خداصلی الله علیه وآله می فرماید:

«اکثر الناس قیمة اکثرهم علما; (3)

بیشترین مردم از نظر ارزش، بیشترین آنهاست از نظر دانش
______________________________________

تا جوان هستی دانش بجوی
پیامبر عزیز خداصلی الله علیه وآله می فرمایند:

«من تعلم فی شبابه کان بمنزلة الرسم فی الحجر; (4)

هر کس در جوانی دانش بیاموزد، [از نظر پایداری] چون نقش روی سنگ است
__________________________________

برای دانش اندوزی قدم رنجه فرما!
پیامبر عزیز خداصلی الله علیه وآله می فرمایند:

«اطلبوا العلم ولو بالصین; (5)

دانش بجویید; اگر چه در [راهی دور] چون چین باشد
___________________________________

آداب تعلیم و تعلم این است
پیامبر عزیز خداصلی الله علیه وآله می فرمایند:

«لینوا لمن تعلمون ولمن تتعلمون منه; (6)

با کسی که به او دانش می آموزید (شاگرد) و کسی که از او دانش می آموزید (معلم) نرمخو باشید
___________________________

فروتن باش، فروتن باش!
امام صادق علیه السلام می فرمایند:

«تواضعوا لمن تعلمونه العلم وتواضعوالمن طلبتم منه العلم; (7)

در برابر کسی که به او دانش می آموزید (شاگرد) و کسی که از او دانش می جویید (معلم) فروتن باشید
___________________________

اینها را نگو!
امام امیرالمؤمنین علیه السلام می فرمایند:

«لا تقل ما لا تعلم بل لا تقل کل ما تعلم; (8)

آنچه را نمی دانی نگو، بلکه همه آنچه را هم می دانی نگو
______________________________________

نشانه های دانشمند
امام امیرالمؤمنین علیه السلام می فرمایند:

«یا طالب العلم! ان للعالم ثلاث علامات: العلم والحلم والصمت; (9)

ای جوینده دانش! برای دانشمند سه نشانه است: دانش و بردباری و سکوت
_________________________________

عالم حقیقی
امام صادق علیه السلام می فرمایند:

«من لم یصدق فعله قوله فلیس بعالم; (10)

هر آن کس که رفتارش گفتارش را تصدیق نکند، عالم نیست
____________________________

چشم به اینان بدوز!
پیامبر عزیز خداصلی الله علیه وآله می فرمایند:

«النظر الی وجه العالم عبادة; (11)

نگاه به سیمای دانشمند عبادت است
______________________________

همنشین که باشیم؟
پیامبر عزیز خداصلی الله علیه وآله می فرمایند:

«مجالسة العلمآء عبادة; (12)

همنشینی با دانشوران عبادت است
_________________________________

دانشهای گوناگون
امام امیرالمؤمنین علیه السلام می فرمایند:

«العلوم اربعة: الفقه للادیان والطب للابدان والنحو للسان والنجوم لمعرفة الازمان; (13)

دانشها چهارگونه اند: فقه برای [شناخت] دینها; پزشکی برای [بهبود] بدنها; نحو (دستور زبان) برای سخن گفتن و نجوم برای شناخت زمانها
___________________________________

چاپلوسی برای دانش اندوزی
پیامبر عزیز خداصلی الله علیه وآله می فرمایند:

«لیس من اخلاق المؤمن الملق الا فی طلب العلم; (14)

چاپلوسی جز در جستجوی دانش از خوی مؤمن نیست
____________________________________

کلید دانش این است
امام صادق علیه السلام می فرمایند:

«ان هذا العلم علیه قفل ومفتاحه المسالة; (15)

بر این دانش قفلی است که کلید آن، پرسش است
__________________________________

فیش برداری
پیامبر عزیز خداصلی الله علیه وآله می فرمایند:

«قیدوا العلم بالکتاب; (16)

دانش را با نگارش در بند کشید
__________________________________

کتابخانه داشتن چیز خوبی است
امام صادق علیه السلام می فرمایند:

«احتفظوا بکتبکم فانکم سوف تحتاجون الیها; (17)

کتابهای خود را نگهداری کنید، زیرا شما در آینده به آنها نیازمند می شوید
____________________________

از دانش گلچین کنید!
پیامبر عزیز خداصلی الله علیه وآله می فرمایند:

«العلم اکثر من ان یحصی فخذ من کل شی ء احسنه; (18)

دانش بیشتر از آن است که به شمارش در آید، پس از هر چیزی نیکوترین آن را برگیر
________________________________

اگر توانی زبان عربی فراگیر!
امام صادق علیه السلام می فرمایند:

«تعلموا العربیة فانها کلام الله الذی یکلم به خلقه; (19)

زبان عربی را فراگیرید، زیرا سخن خداست که به آن با آفریدگان خود سخن می گوید
_________________________________

تدریس را طول نده!
پیامبر عزیز خداصلی الله علیه وآله می فرمایند: حضرت خضر علیه السلام به حضرت موسی علیه السلام گفتند:

«یا طالب العلم! ان القآئل اقل ملالة من المستمع فلا تمل جلساءک اذا حدثتهم; (20)

ای جوینده دانش! آزردگی گوینده کمتر از شنونده است . پس آن هنگام که با همنشینان خود سخن می گویی، آنان را آزرده نکن
_______________________________

به کودکان این مطلب را بیاموزید!
امام امیرالمؤمنین علیه السلام می فرمایند:

«علموا صبیانکم ما ینفعهم الله به لا یغلب علیهم المرجئة برایها; (21)

به کودکانتان چیزهایی بیاموزید که خداوند با آن چیزها سودشان می رساند تا مرجئه (منحرفان عقیدتی) با دیدگاهشان بر آنان چیره نشوند
_____________________________________

می دانید دانش خود را از که می گیرید؟
امام صادق علیه السلام می فرمایند:

«فانظروا علمکم هذا عمن تاخذونه; (22)

بنگرید این دانش خود را از که می گیرید
_______________________________________

مقام ایرانیان در دانش اندوزی
پیامبر عزیز خداصلی الله علیه وآله می فرمایند:

«لو کان العلم منوطا بالثریا لتناوله رجال من فارس; (23)

اگر دانش منوط به [رفتن به] ستاره ثریا باشد، مردمانی از ایران به آن دست می یابند
_____________________________

دانش را با اندیشیدن همراه کن
امام امیرالمؤمنین علیه السلام می فرمایند:

«الا لا خیر فی علم لیس فیه تفهم; (24)

آگاه باشید! در دانشی که در آن اندیشیدن نباشد، خوبی نیست
_______________________________

به احترام معلم برپا!
امام امیرالمؤمنین علیه السلام می فرمایند:

«قم عن مجلسک لابیک ومعلمک ولو کنت امیرا; (25)

از جای خود برای پدر و آموزگارت برخیز، اگر چه فرمانروا باشی
_____________________________

دانشمند را خدمتگزار باش!
امام امیرالمؤمنین علیه السلام می فرمایند:

«اذا رایت عالما فکن له خادما; (26)

هرگاه دانشمندی را دیدی، خدمتگزار او باش
________________________________

گفت و گوی علمی بهتر از شب زنده داری
امام باقر علیه السلام می فرمایند:

«تذکر العلم ساعة خیر من قیام لیلة; (27)

یک ساعت گفت و گوی علمی بهتر از یک شب زنده داری است
_____________________________

از شاگردی کردن خجالت نکش!
امام امیرالمؤمنین علیه السلام می فرمایند:

«لا یستحین احد اذا لم یعلم الشی ء ان یتعلمه; (28)

هیچ کس شرم نکند هنگامی که چیزی را نمی داند، آن را بیاموزد
________________________________

قله دانش کجا و تن آسودگی کجا!
امام امیرالمؤمنین علیه السلام می فرمایند:

«لا یدرک العلم براحة الجسم; (29)

دانش با تن آسودگی فراچنگ نمی آید
________________________________

خستگی در راه علم ، هرگز!
امام امیرالمؤمنین علیه السلام می فرمایند:

«العالم الذی لا یمل من تعلم العلم; (30)

دانشمند کسی است که از فراگیری دانش به ستوه نمی آید
_______________________________

زورگویی با دانش؟
امام امیرالمؤمنین علیه السلام می فرمایند:

«ابغض العباد الی الله سبحانه العالم المتجبر; (31)

مبغوض ترین بندگان نزد خداوند پاک، دانشور زورگو است
____________________________

گر نمی دانی ( نمی دانم ) بگو!
امام امیرالمؤمنین علیه السلام می فرمایند:

«قول " لا اعلم " نصف العلم; (32)

" نمی دانم " گفتن ، نیمی از دانش است
___________________________

به دانش خود مناز!
امام امیرالمؤمنین علیه السلام می فرمایند:

«حسبک من الجهل ان تعجب بعلمک; (33)

برای نادانی تو همین بس که به دانش خود بنازی
______________________________

امان از حسادت و تحقیر!
امام باقر علیه السلام می فرمایند:

«لا یکون العبد عالما حتی لا یکون حاسدا لمن فوقه ولا محقرا لمن دونه; (34)

هیچ بنده ای به دانشوری نمی رسد، مگر آنکه به فراتر از خود رشک نورزد و فروتر از خویش را خرد نشمرد
_______________________________

من آنم که . . .
پیامبر عزیز خداصلی الله علیه وآله می فرمایند:

«من قال: انا عالم فهو جاهل; (35)

هر آن کس گفت: من دانایم، همو نادان است
____________________________________

از دیگران نیز تجربه علمی بیاموز!
پیامبر عزیز خداصلی الله علیه وآله می فرمایند:

«اعلم الناس من جمع علم الناس الی علمه; (36)

داناترین مردم کسی است که دانش مردم را به دانش خویش افزون کند
_________________________________

بهترین و بدترین دانش ها
امام امیرالمؤمنین علیه السلام می فرمایند:

«خیر العلم ما اصلحت به رشادک ، و شره ما افسدت به معادک; (37)

بهترین دانش آن است که به وسیله آن، هدایت خویش را سامان بخشی و بدترین دانش آن است که به وسیله آن، معاد خود را نابسامان کنی
________________________________

یاری ستم پیشگان هرگز!
امام صادق علیه السلام می فرمایند:

«ملعون ملعون عالم یؤم سلطانا جآئرا معینا له علی جوره; (38)

نفرین و نفرین باد بر آن دانشمندی که از شاه ستم پیشه ای پیروی می کند و بر ستمکاریش او را یاری می دهد
________________________________

چرا نویسندگی را فراموش کرده ایم؟
پیامبر عزیز خداصلی الله علیه وآله می فرمایند:

«المؤمن اذا مات و ترک ورقة واحدة علیها علم ، تکون تلک الورقة یوم القیامة سترا فیما بینه وبین النار; (39)

مؤمن چون بمیرد و از خود برگه ای به جا بگذارد که روی آن دانشی باشد، این برگه روز رستاخیز میان او و آتش دوزخ پوششی می شود
__________________________________

فرجام نیک تعلیم و تعلم
پیامبر عزیز خداصلی الله علیه وآله می فرمایند:

«اذا جآء الموت طالب العلم وهو علی هذه الحال مات شهیدا; (40)

هنگامی که مرگ جوینده دانش فراز آید و او بر همین حال جویندگی دانش باشد، شهید درگذشته است

  • پاورقــــــــــــــــــــی



1) بحارالانوار، ج 1، ص 206 .

2) معجم الفاظ غررالحکم، ص 1207 .

3) بحار الانوار، ج 1، ص 164 .

4) همان، ج 1، ص 222 .

5) همان، ج 1، ص 180 .

6) همان، ج 2، ص 62 .

7) کافی، ج 1، ص 36 .

8) نهج البلاغه، کلمه قصار 374 .

9) کافی، ج 1، ص 37 .

10) همان، ج 1، ص 36 .

11) بحارالانوار، ج 1، ص 195 .

12) همان، ج 1، ص 204 .

13) همان، ج 1، ص 218 .

14) همان، ج 2، ص 45 .

15) کافی، ج 1، ص 40 .

16) بحارالانوار، ج 77، ص 141 .

17) کافی، ج 1، ص 52 .

18) بحارالانوار، ج 1، ص 219 .

19) همان، ج 1، ص 212 .

20) همان، ج 1، ص 226 .

21) همان، ج 2، ص 17 .

22) کافی، ج 1، ص 32 .

23) بحارالانوار، ج 1، ص 195 .

24) کافی، ج 1، ص 36 .

25) مستدرک الوسائل، ج 15، ص 203 .

26) معجم الفاظ غررالحکم، ص 286 .

27) بحارالانوار، ج 1، ص 204 .

28) نهج البلاغه، کلمه قصار 79 .

29) معجم الفاظ غررالحکم، ص 150 .

30) همان، ص 1063 .

31) همان، ص 141 .

32) همان، ص 1105 .

33) بحارالانوار، ج 2، ص 48 .

34) همان، ج 78، ص 173 .

35) همان، ج 2، ص 110 .

36) همان، ج 1، ص 164 .

37) معجم الفاظ غررالحکم، ص 421 .

38) بحارالانوار، ج 75، ص 381 .

39) همان، ج 1، ص 198 .

40) همان، ج 1، ص 186 .


منبع:

مجله مبلغان ش 41

 

دخترکُش!

دوشنبه, ۲۴ فروردين ۱۳۹۴، ۱۲:۰۰ ب.ظ

قیس بن عاصم ، از اشراف و رؤ ساء قبائل بود که پس از ظهور اسلام ایمان آورد.

روزى در سنین پیرى به منظور جستجوى راه مغفرت الهى و جبران خطاهاى گذشته خود شرفیاب محضر رسول اکرم (ص ) گردید و گفت :

در گذشته ، جهل و نادانى ، بسیارى از پدران را بر آن داشت که با دست خویش دختران بى گناه خود را زنده به گور سازند من نیز دوازده دخترم را در فواصل نزدیک به هم زنده بگور کردم .

سیزدهمین دخترم را زنم پنهانى بزائید و چنین وانمود کرد که نوزاد مرده بدنیا آمده ، اما در خفا او را نزد اقوام خود فرستاد.

سالها گذشت تا روزى هنگامیکه ناگهان از سفرى بازگشتم دخترى خردسال را در سراى خود دیدم و چون شباهتى تام بفرزندانم داشت درباره اش ‍ بتردید افتادم و بالاخره دانستم دختر من است .

بی درنگ دختر را که زار زار میگریست کشان کشان به نقطه دورى برده و بناله ها و تضرعهاى او و اینکه بنزد دائیهاى خود باز میگردم و دیگر بر سر سفره تو نمى نشینم اعتنا نکردم و زنده به گورش نمودم .

قیس پس از نقل ماجراى خود به انتظار جواب ، سکوت کرد در حالیکه از دیده هاى رسول اکرم (ص ) قطرات اشک فرو مى چکید و با خود زمزمه مى فرمود:

( من لایرحم لایرحم ، آنکه رحم نکند بر او رحم نشود! )

سپس به قیس خطاب کرده و فرمود:

روز بدى در پیش دارى .

قیس پرسید:

اینک براى تخفیف بار گناهم چه کنم ؟ !

حضرت پاسخ داد:

به عدد دخترانى که کشته اى کنیز آزاد کن!


منبع:

داستانها و پندها ج 1

مصطفى زمانى وجدانى


علت دخترکشی:

درباره علت دخترکشی در عربستان نوشته اند:

پادشاهى بود که قبیله اى با او از در شورش و مخالفت در آمدند، پادشاه لشگرى را فرستاد تا آنها را سرکوب کند.
لشگر بر آنان تاختند و اموالشان را غارت کردند و زنانشان را به اسیرى گرفتند و مردانشان هم فرار کردند.
وقى زنها را از نزد پادشاه آوردند دستور داد هر کس یکى را بردارد.

بعد از مدتى مردان قبیله که فرار کرده بودند پشیمان شدند و به شعراء خود گفتند: نزد پادشاه بروید و شعرى در عذر خواهى و پشیمانى بگوئید.

آنان نزد پادشاه آمدند و زبان حال مردان را به سمع او رساندند و تقاضا کردند که زنان را به قبیله برگردانند.

پادشاه گفت : زنهاى شما را تقسیم کرده ایم ، اختیار آمدن را به خودشان وا مى گذاریم ، مى خواهند برگردند و مى خواهند بمانند.

قیس بن عاصم خواهرى داشت که نصیب جوان خوشگل و قوى هیکلى شد،ه بود و گفت : من به قبیله خود برنمی گردم و هر چه قیس به خواهرش تکلیف کرد فایده اى نداشت .

قیس که مرد بزرگى در قبیله خود بود گفت :

« دختران وفا ندارند، از این تاریخ به بعد هر کس دختر بزاید، زنده به گورش کنید! »

پس این موضوع سنت شد.


منبع:

یکصد موضوع 500 داستان
مؤ لف : سید على اکبر صداقت

لقمه ی نانی که باشد شبهه ناک ... ( شعری از شیخ بهایی )

دوشنبه, ۲۴ فروردين ۱۳۹۴، ۰۶:۱۶ ق.ظ

لقمه شبهه ناک:

شیخ بهایی، نقش غذا را در ساختار روحی انسان بسیار مهم می داند و از لقمه حرام سخت برحذر می دارد و می گوید: 


...


لقمه ی نانی که باشد شبهه ناک

در حریم کعبه، ابراهیم پاک -


گر، به دست خود فشاندی تخم آن

ور به گاو چرخ کردی شخم آن


ور، مه نو در حصادش داس کرد

ور به سنگ کعبه‌اش، دستاس کرد


ور به آب زمزمش کردی عجین

مریم آیین پیکری از حور عین


ور بخواندی بر خمیرش بی‌عدد

فاتحه، با قل هوالله احد


ور بود از شاخ طوبی آتشش

ور شدی روح‌الامین هیزم کشش


ور تو برخوانی هزاران بسمله

بر سر آن لقمه ی پر ولوله


عاقبت، خاصیتش ظاهر شود

نفس از آن لقمه تو را قاهر شود


در ره طاعت، تو را بی‌جان کند

خانهٔ دین تو را ویران کند


...


منبع:

گزیده ای از:
مثنوی نان وحلوا  بخش ۷ - «فی ذم العلماء المشبهین بالامراء المترفعین عن سیرة الفقرا»

شیخ بهایی

بهلول ایرانی

دوشنبه, ۲۴ فروردين ۱۳۹۴، ۰۵:۴۲ ق.ظ

پاداش ده برابر :
بهلول می گوید: راه بین مکه و مدینه را پیاده می پیمودم. در «رابوق» روستای بین راه که هندوانه خوبی دارد، هندوانه گرفتم و خوردم. پوستش را هم تراشیدم تا سبز شد! و چیزی در آن نماند. پوست را کنار گذاشتم. زن عربی از خیمه درآمد و پوست را برد. گفتم: لابد گوسفندی دارد و برای آن می برد. دیدم پوست را تکه تکه کرد، چند تکه را خورد و ما بقی را بچه هایش خوردند! گفتم: ای وای! فقر تا این درجه! صد و پنجاه ریال سعودی داشتم، همه را به آن زن دادم. با جیب خالی راه افتادم. گفتم: خدا روزیم را می رساند، که اتوبوسی حامل ایرانیان فرا رسید. اصرار کردند که سوار شوم. گفتم: من این راه را پیاده می روم و سوار نشدم.

گفتند: پس به آقای بهلول باید کمک کرد. هزار و پانصد ریال به من دادند! و دیدم « مَنْ جَاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ اَمْثَالِهَا »  - أنعام آیه 160 - مصداق پیدا کرد!

منبع:

اعجوبه عصر، ص 19

______________________________________

محمدتقی بهلول

از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد
محمدتقی بهلول گنابادی
زادروز ۱۲۷۹
روستای بیلند گناباد
درگذشت ۷ مرداد ماه ۱۳۸۴
گناباد
محل زندگی گناباد، مشهد، مصر، نجف
ملیت ایرانی
پیشه فقیه و عارف
نقش‌های برجسته سخنرانی در واقعه مسجد گوهرشاد
مذهب شیعه
وبگاه
علامه بهلول
یکی از جلسات سخنرانی علامه بهلول

شیخ محمدتقی بهلول گنابادی (۱۲۷۹ - ۱۳۸۴) مشهور به شیخ بهلول یا علامه بهلول از عارفان و فقهای به‌نام ایران بود که نامش با واقعهٔ مسجد گوهرشاد پیوند خورده است.وی به آیت‌الله حاج شیخ علی مومنی میامئی رفاقت دیرینه داشته است

محتویات

کودکی و نوجوانی

علامه بهلول گنابادی، در روستای بیلند شهر گناباد به سال ۱۲۷۹ متولد شد.[نیازمند منبع] در کودکی به مکتب پدرش رفت و هشت ساله بود که حافظ کل قرآن شد. سپس به تحصیل علوم قدیمه پرداخت و دوره هایی چون شرح لمعه، مطول تفتازانی و حاشیه را نزد پدر گذراند. در همین دوران در مجالس روضه‌خوانی شرکت می‌کرد و به گفته خودش، در کودکی برای زنان منبر می رفت.

در ۲۷ سالگی برای تکمیل دروس حوزوی به مشهد رفت و از محضر آیت الله حسین قمی درس گرفت.

آغاز مبارزه

نخستین برخورد سیاسی او برهم‌زدن مراسمی بود که در اول محرم به مناسبت حضور همسر رضاشاه و امان الله خان پادشاه افغانستان در باغ ملی سبزوار بر پا بود. به این ترتیب تحت تعقیب عوامل حکومت پهلوی قرار گرفت و پیاده رهسپار قم شد و سپس به کربلا رفت.

پس از بازگشت از کربلا برای ادامه مبارزات، با توافق، همسر خود را طلاق داد.

واقعه ی مسجد گوهرشاد

مهمترین حرکت سیاسی بهلول پس از اقدامات رضاشاه در جهت فرنگی‌مآبی به وقوع پیوست. دستور رضاشاه برای برسرنهادن کلاه پهلوی، با مخالفت روحانیون مواجه گشت. روحانیونِ مشهد نیز با تجمع در منزل آیت الله یونس اردبیلی، تصمیم به فرستادن نمایندگانی برای مذاکره با رضاشاه گرفتند و آیت‌الله حسین قمی به این منظور انتخاب شد. وی که رهسپار قم بود با توقف در باغ مهراج‌الملک شهر ری بازداشت و ممنوع‌الملاقات شد.

به دنبال انتشار این خبر در مشهد، مردم با تجمع در مسجد گوهرشاد، خواستار آزادی آیت‌الله قمی شدند. از سویی بهلول نیز در شهر فردوس علیه حکومت سخنرانی کرد. پس از فرار از دست مامورین شهربانی فردوس با کمک آقا نجفی (از علمای فردوس) به مشهد رفت و پیش از دستگیری توسط مامورین شهربانی، توسط ماموران آستان قدس در یکی از حجره های صحن مطهر زندانی شد.

مردم که از این ماجرا اطلاع یافتند به کمک نواب احتشام رضوی وی را آزاد کردند و او نیز با رفتن به روی منبر، سخنان تندی را علیه حکومت ایراد کرد. بهلول در شب ۲۰ تیر ۱۳۱۴ دوباره برای آگاه سازی مردم به منبر می رود و همراه نواب احتشام و شیخ حسین اردبیلی سخنانی را ضد دستگاه رضاخان بیان می کند.

سرانجام در ساعت ۲۱ استاندار و فرمانده لشکر مشهد به مسجد حمله کرد و با مسلسل و تفنگ به قتل عام مردم اقدام نمود.

پس از واقعه گوهرشاد

وی پس از واقعه مسجد گوهرشاد به علت تحت تعقیب بودن به افغانستان گریخت. در آن جا نیز دست از مبارزه سیاسی برنداشت و به همین علت به زندان افتاد و مدت ۳۰ سال را در اسارت گذراند.

پس از آزادی به دمشق می رود و سپس رهسپار مصر می شود و دانشگاه الازهر را محل دائم حضور خود قرار می دهد که مورد توجه دانشجویان نیز قرار می گیرد؛ از سویی توسط جمال عبدالناصر که مخالف رضاشاه بود، رییس بخش فارسی رادیو و تلویزیون مصر می شود.

بازگشت به ایران

بهلول پس از یک سال و نیم دیگر اقامت در مصر با اجازه دولت این کشور، برای دیدن خواهر و مادرش به نجف رفت و پس از دوسال و نیم اقامت در کنار حرم امام علی، به ایران بازگشت و همان زمان توسط نیروهای حکومت پهلوی دستگیر شد.

پس از انقلاب

وی در سال های بعد از انقلاب اسلامی ایران، در خراسان شهرستان گناباد سکونت داشت و به وعظ، هدایت و راهنمایی مشغول بود.

دیدگاه وی درباره رهبر ایران

شیخ بهلول همیشه حمایت و ارادت خود را به سید علی خامنه ای بیان می کرد. او چه در زمان ریاست جمهوری و چه در زمان رهبری، با ایشان ملاقات می کرد و می فرمود: «وظیفه ماست که به رهبر شیعیان سر بزنیم و اورا حمایت کنیم».[۱]

فعالیت‌ها

وی علاوه بر تسلط بر ادبیات عرب و تاریخ انبیا، اشعار نغز و طنز نیز می سرود و گفته می شود ۲۰۰ هزار بیت سروده و ۵۰ هزار بیت نیز از شاعران دیگر حفظ بوده است. علاوه بر این در زمان حیاتش، شاهدی زنده از تاریخ صدساله ایران بود.

نمونه شعر:

دار دنیا منزلی پست و خس است
نیست منزل در حقیقت محبس است
مردمی که اندر جهانی فانی اند
چون به دقت بنگری زندانی اند
کس در این زندان ز غم آزاد نیست
یک دلی در دار دنیا شاد نیست
روح انسان تا که در بند تن است
هست زندانی و حبسش مسکن است

نمونه شعر طنز:

بشنو از خر چون حکایت می‌کند
و ز گرانباری شکایت می‌کند
که به پشتم تا که پالان کرده‌اند
زیر بارم زار و نالان کرده‌اند


. . .

بهلول با وجود کهولت سن همواره به ورزش‌هایی مانند شنا، کوهنوردی و پیاده‌روی می پرداخت.

او همواره به کمک به مردم می شتافت. در آخرین روزهای عمر خود، برای کمک به زلزله‌زدگان بم به آن‌جا رفت که بر اثر برخود با تیرآهن و آجر به زمین خورد و سرش آسیب دید. پس از این حادثه مدتی در بیمارستان خاتم‌الانبیا تهران بستری بود.

درگذشت

محمدتقی بهلول سرانجام در روز جمعه ۷ مرداد ماه ۱۳۸۴ پس از ۱۰۵ سال زندگی، درگذشت و پیکر او بعد از تشییع در تهران، مشهد و تربت حیدریه در روز ۱۲ مرداد در گناباد دفن شد. اکنون آرامگاه وی که در ورودی شهر گناباد قرار دارد، پذیرای بسیاری از اهالی علم و ادب است.