ابزار تلگرام

آپلود عکسابزار تلگرام برای وبلاگ

اهل بیت :: آ خدا ( وب مهربانی )

آ خدا ( وب مهربانی )

( مطلب نداری بردار ؛ مطلب داری بذار )

آ خدا ( وب مهربانی )

( مطلب نداری بردار ؛ مطلب داری بذار )

آ خدا ( وب مهربانی )

برای اولین بار
- بعد از دیوار مهربانی و طاقچه مهربانی -
اینک :
« وب مهربـــــــــــانی »
مطلـــــب داری بــــــــــذار
مطلــــب نداری بــــــــــــردار
( مطالب دوستان به اسم خودشان منتشر خواهد شد.
ترجیحا مطالبی متناسب با آ خدا )

*******************************
*******************************
تذکر:
لزوما داستان ها و خاطراتی که در این وبلاگ نوشته میشن مربوط به زمان حال نیست بلکه تجربیات تبلیغی سال ها ومحلات مختلف بنده و بعضا همکاران بنده است و حتی در مواردی پیاز داغ قضیه هم زیادتر شده تا جاذبه لازم را پیدا کنه.
بنابراین خواننده محترم حق تطبیق این خاطرات بر محل تبلیغی فعلی حقیر رو ندارد...

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین نظرات
پیوندها
پیوندهای روزانه

۹۵ مطلب با موضوع «اهل بیت» ثبت شده است

کراماتی از حضرت معصومه ، به روایت مراجع تقلید

چهارشنبه, ۱۳ مرداد ۱۳۹۵، ۱۱:۵۰ ب.ظ

آیة اللَّه العظمی مکارم شیرازی می گویند:

بعد از فروپاشی شوروی سابق و آزاد شدن جمهوریهای مسلمان نشین [و از آن جمله جمهوری نخجوان ] مردم شیعه نخجوان تقاضا کردند که عده ای از جوانان خود را به حوزه علمیه قم بفرستند تا برای تبلیغ در آن منطقه تربیت شوند.
مقدمات کار فراهم شد و استقبال عجیبی از این امر به عمل آمد.

از بین [سیصد نفر داوطلب،] پنجاه نفری که معدل بالایی داشتند و جامع ترین آنها بودند، برای اعزام به حوزه علمیه قم انتخاب شدند. در این میان جوانی [بود] که با داشتن معدل بالا، به سبب اشکالی که در یکی از چشمانش وجود داشت انتخاب نشده بود.

با اصرار فراوان پدر ایشان، او را می پذیرند.

هنگام فیلمبرداری از مراسم بدرقه از این کاروان علمی، مسئول فیلمبرداری دوربین را روی چشم معیوب این جوان متمرکز کرده و تصویر برجسته ای از آن را به نمایش می گذارد.

جوان با دیدن این منظره بسیار ناراحت و دل شکسته می شود.

وقتی کاروان به قم می رسد و در مدرسه مربوطه ساکن می شوند، این جوان به حرم مشرف شده و با اخلاص تمام متوسل به حضرت [معصومه علیها السلام ] می شود و در همان حال خوابش می برد.

در خواب عوالمی را مشاهده کرده و بعد از بیداری می بیند چشمش سالم و بی عیب است.

او بعد از شفا یافتن به مدرسه بر می گردد، دوستان او با مشاهده این کرامت و امر معجزه آسا دسته جمعی به حرم حضرت معصومه علیها السلام مشرف شده و ساعتها مشغول دعا و توسل می شوند.
وقتی این خبر به نخجوان می رسد، آنها مصرّانه خواهان این می شوند که این جوان بعد از شفا یافتن و سلامتی چشمش، به آنجا بر گردد که باعث بیداری و هدایت دیگران گردد.

- سی دی تصویری این کرامت به نقل از آیة اللَّه مکارم در واحد فرهنگی آستانه موجود است -



آیة اللَّه حسین مظاهری می گوید:

یکی از خانمهای آقایان طلبه سرطان داشت؛ او خیلی در رنج و عذاب بود، شبی شوهرش در منزل نبوده، درد شدید او شروع می شود، از طرفی بنا بوده عملش کنند و از عمل هم می ترسیده است.

اتفاقاً به پشت بام منزل خویش می رود و چشمش به گنبد حضرت معصومه علیها السلام می افتد. رو به قبر حضرت نموده می گوید:

من زن طلبه ای هستم که زیر پرچم شماست، تقاضا دارم یک لطفی به من بکنید.

او می گوید: ناگهان دیدم دردم ساکت شد.

فردا صبح وقتی از خواب بیدار شدم اصلاً اثری از سرطان و آن غده هایی که در پستان بود ندیدم و بدون عمل از بین رفت.

استاد مظاهری اضافه می کند:

اگر من بخواهم نظیر این قضایا را بگویم: بیش از 50 قضیه می شود.



حضرت آیة اللَّه شیخ مرتضی حائری رحمه الله نقل نموده است که:

شخصی به نام آقا جمال دچار پادرد سختی شده بود؛ به طوری که برای شرکت در مجالس بایستی کسی او را به دوش می گرفت و کمک می کرد.

عصر تاسوعا، آقا جمال به مجلس روضه ای که در مدرسه فیضیّه از طرف آیة اللَّه حائری تشکیل شده بود آمد.

آقا سیدعلی سیف (خدمتگزار مرحوم آیة اللَّه حائری) که نگاهش به او افتاد، به او پرخاش کرد که سیّد این چه بساطی است که در آورده ای؟ مزاحم مردم می شوی؟

اگر واقعاً سیّدی، برو از بی بی شفا بگیر!

 آقا جمال تحت تأثیر این سخن قرار می گیرد و بعد از مجلس روضه خوانی با همراه خود به حرم حضرت معصومه علیها السلام مشرّف می شود. پس از زیارت و عرض ادب با دل شکسته حال توجّه و توسّلی پیدا می کند و آنگاه به خواب می رود.

در عالم خواب شخصی به او می گوید: بلند شو.

می گوید: نمی توانم.

باز می گوید: می توانی، بلند شو.

و عمارتی را به او نشان داده و می گوید: این بنا از حاج سیدحسین آقاست که برای ما روضه خوانی می کند، این نامه را هم به او بده.

آقا جمال ناگهان [از خواب بیدار شده ] و خود را ایستاده می بیند که نامه ای در دست دارد.

نامه را به سرعت به صاحبش می رساند... .

از آن به بعد سید جمال عوض شد؛ به گونه ای که انگار از جهان دیگری است و غالباً با ذکر خدا و در حال سکوت بود.



شعری در وصف بی بی فاطمه معصومه سلام الله علیها 

از: آیت الله العظمی وحید خراسانی


ای دختـر عقـل و خـواهـر دیـن!       وی گوهـر دُرج عزّ و تمکیـن!
عصـمت شده پـای بنـد مـویـت        ای علم و عمـل مقیـم کویـت!
ای میـــوه شـاخسـار تــوحیــد!         همشیره مـاه و دخت خورشیـد!


شیطان به خطاب "قم" براندند (1)           پس تخت ترا به "قم" نشاندند
کاین خانه بهشت و جای حواست          ناموس خدای جایش اینجاست
انـدر حـرم تـو عـقــل مـاتـست               ایـن خاک که چشمه حیاتست
جسمی که در این زمین نهانست            جانی است که در تن جهـانست


ایــن مــاه منیـر و مهـر تـابـان                   عکسی بـود از قـم و خـراسـان
ایــران شده نــور بـخش ارواح                     مشکوة صفت به این دو مصبـاح
از ایــن دو حـرم دلا چه پرسی؟!                حق داند و وصف عرش و کرسی
هر کس به درت به یک امیدی است             محتاج تر از همه "وحیدی" است


 (1) اشاره به حدیث معروفی است که پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله فرمود:

"در شب معراج چون مرا به آسمان بردند، جبرئیل علیه السلام مرا به شانه راست خود گرفت و در زمین به نقطه سرخ رنگی نظر کردم که از زعفران خوش رنگ تر و از مشک خوشبوتر بود. پیرمردی را دیدم که کلاهی بر سر داشت.

از جبرئیل پرسیدم: این نقطه از زمین که در سرخی بهتر از زعفران است کجاست؟ گفت: اینجا محل شیعیان تو و شیعیان وصیّ تو علی علیه السلام است. گفتم: آن پیرمرد کیست؟ گفت: شیطان است. گفتم از مردم چه می خواهد؟ گفت: می خواهد آنان را از ولایت امیرالمؤمنین علیه السلام باز دارد و به فسق و فجور دعوتشان کند.

گفتم: ای جبرئیل مرا پایین ببر. پس با سرعتی بالاتر از برق جهان و سریع تر از روی هم قرار گرفتن پلک چشم فرود آمدیم.

پس حضرت فرمود: ای ملعون "قُمْ؛ برخیز" و در مال و اولاد و زنان دشمنان آنها (شیعیان) شریک باش. به راستی تو را بر شیعیان من و شیعیان علی علیه السلام هیچ گونه سلطنتی نیست. پس آن مکان قم نامیده شد. (شیخ عباس قمی، سفینة البحار، ج 2، ص 445.)


برگرفته از:

مبلغان ش 78

فاطمه معصومه ؛ فاطمه زهراء

چهارشنبه, ۱۳ مرداد ۱۳۹۵، ۰۷:۱۲ ب.ظ

فاطمه ی دوم
با این که حضرت موسی بن جعفر علیهماالسلام غیر از « فاطمه ی معصومه علیهاالسلام » دختران دیگری نیز داشت(1) امّا در میان همه ی آنان، تنها اوست که دارای امتیازات والایی است.

او همچون جدّه اش حضرت زهرا علیهاالسلام در علم و عمل و قداست و کمالات، گوی سبقت از دیگران ربود و به راستی حضرت معصومه، فاطمه ی دوم و جلوه ی دوباره ی حضرت زهرا علیهاالسلام است.

شباهت ها
الف ـ پـــــــــدرش بــــــــــه قربانـــــــــــــش
پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله برای تجلیل و قدردانی از دخترش زهرا علیهاالسلام و مقامات او، بارها درباره اش این جمله را بیان فرموده بود که: «فَداها اَبُوها»(2) پدرش قربانش گردد.

پدر بزرگوار حضرت معصومه علیهاالسلام ، امام کاظم علیه السلام ، نیز درباره ی وی چنین جمله ای فرمود.

در آن جا که جمعی از شیعیان برای دریافت پاسخ به سؤال های خود، وارد مدینه شدند تا به محضر امام کاظم علیه السلام برسند، آن حضرت در مسافرت بود. آن ها ناگزیر بودند، از آن سفر مراجعت کنند. پرسش های خود را نوشتند و به افراد خانواده ی امام کاظم علیه السلام تحویل دادند تا در سفر بعد به جواب آن نائل شوند.
هنگام خداحافظی، دیدند حضرت معصومه علیهاالسلام (که حدود شش سال داشت) پاسخ سؤالات آن ها را نوشته و آماده نموده است.
بسیار شادمان شدند و آن نامه را گرفتند. هنگام مراجعت، در راه با امام کاظم علیه السلام که از سفر باز می گشت، ملاقات کردند و ماجرا را به عرض امام رساندند، امام علیه السلام آن نوشته را از آن ها طلبید و مطالعه کرد و پاسخ های حضرت معصومه علیهاالسلام را درست یافت، آن گاه به نشان تمجید از حضرت معصومه علیهاالسلام و تصدیق او سه بار فرمود: «فَداها اَبُوها: پدرش فدایش باد
».(
3)

این حادثه ی جالب بیانگر آن است که حضرت معصومه علیهاالسلام چون زهرا مرضیه، عالمه غیرمعلّمه است و در خردسالی از رشد، شناخت، علم و کمال بالایی برخوردار است.

ب ـ بارگــــــــــاه حضرت معصومه علیهاالسلام تجلّیـــــــــــــــگاه مرقد حضرت زهرا علیهاالسلام


مرحوم آیت الله سیّد شهاب الدین نجفی مرعشی رحمه الله می فرمود:

«پدرم ـ مرحوم آیة الله علاّمه سیّد محمود مرعشی رحمه الله که در نجف اشرف می زیست ـ بسیار علاقمند بود، محلّ قبر شریف جدّه اش حضرت زهرا علیهاالسلام را بیابد، برای این مقصود، ختم مجرّبی انتخاب نمود، چهل شب به آن مداومت کرد تا شاید از محلّ مرقد شریف حضرت زهرا علیهاالسلام آگاه گردد.

شب چهلم بعد از انجام ختم و توسّل فراوان، به بستر خواب رفت در عالم خواب به محضر امام باقر علیه السلام (یا امام صادق) رسید.

امام علیه السلام به او فرمود: «عَلَیْکَ بِکَرِیمَةِ اَهْلِ الْبَیْتِ» به دامن کریمه اهل بیت چنگ بزن.

ایشان تصوّر کرد، منظور امام علیه السلام از این جمله، حضرت زهرا علیهاالسلام است.

عرض کرد: «آری قربانت گردم، من نیز ختم را برای همین گرفتم که محل قبر شریف آن حضرت را دقیق تر بدانم، و زیارتش کنم» امام علیه السلام فرمود: «منظور قبر شریف حضرت معصومه علیهاالسلام در قم است». سپس افزود: به خاطر مصالحی، خداوند اراده فرموده است که قبر حضرت زهرا برای همیشه برای همگان مخفی باشد، از این رو قبر حضرت معصومه علیهاالسلام را تجلّیگاه قبر شریف حضرت زهرا علیهاالسلام قرار داده است.


مرحوم آیة الله سید محمود مرعشی، وقتی از خواب برخاست، تصمیم گرفت به قصد زیارت حضرت معصومه علیهاالسلام به قم مهاجرت کند.

او بی درنگ با همه ی اعضای خانواده اش از نجف اشرف، عازم قم شد و به زیارت مرقد مطهّر حضرت معصومه علیهاالسلام مشرّف گردید
.(4)

امام خمینی رحمه الله در کنار مرقد حضرت معصومه:
بنیان گذار جمهوری اسلامی آیة الله العظمی امام خمینی قدس سره آن گاه که در قم ساکن بود و هرگاه که به قم می آمد، با نهایت خضوع نسبت به مقام بلند حضرت معصومه علیهاالسلام در کنار مرقدش حاضر می شد و متواضعانه به او متوسّل می گشت و با اشتیاقی ویژه، ضریح مطهّر حضرت معصومه علیهاالسلام را می بوسید.

امام خمینی رحمه الله مقام آن حضرت را آن قدر ارجمند می دانست که در یک قصیده ای شامل 44 بیت حضرت معصومه علیهاالسلام را با حضرت زهرا علیهاالسلام مقایسه کرده و هر دو را یک نواخت ستوده است که بیانگر شباهت این دو بانوی برگزیده الهی است.

او در بخشی از این اشعار چنین سروده است:

« نور خدا در رسول اکرم پیدا         کرد تجلّی ز وی به حیدر صفدر
وز وی تابان شده به حضرت زهرا          اینک ظاهر زدختِ موسیِ جعفر


آبروی ممکنات جمله از این نور        گر نَبُدی، باطل آمدند سراسر
دختر چون این دو از مشیمه ی قدرت          نامد و ناید دگر هماره مقدّر


آن یک امواج علم را شده مبدأ             وین یک افواج حلم را شده مصدر
آن یک بر فرق انبیا شده تارَک              وین یک اندر سر، اولیا را مِغْفَر


آن یک در عالم جلالت «کعبه»           وین یک در مُلک کبریایی «مَشعر»
«لم یلد» م بسته لب، وگرنه بگفتم           دختِ خُدایند، این دو نور مطهّر


آن یک بر مُلک لایزالی تارک                 وین یک بر عرش کبریایی، افسر
آن یک، خاکِ مدینه کرده مزّین              صفحه ی قم را نموده این یک انور


خاک قم این کرده، از شرافت: جنّت             آب مدینه نموده آن یک: کوثر
زیبد اگر خاک قم ز «عرش» کند فخر              شاید که «لوح» را بیاید همسر


خاکی عجب خاک! آبروی خلایق               ملجأ بر مُسلم و پناه به کافر
» (5)



1ـ ارشاد شیخ مفید با ترجمه، ج 2، ص 236.

2ـ بحارالانوار، علاّمه مجلسی، ج 43، ص 86.

3ـ حضرت معصومه فاطمه دوم، محمد محمدی اشتهاردی، ص 133؛ کریمه اهل بیت، علی اکبر مهدی پور، ص 63 ـ 64.

4ـ کریمه اهل بیت، مهدی پور، ص 43 ـ 45؛ حضرت معصومه فاطمه دوم محمد محمدی اشتهاردی، ص 140 ـ 141.

5ـ دیوان امام خمینی رحمه الله ، ص 257 ـ 253.


برگرفته از:

مبلغان ش 6

استغفار معصومین

جمعه, ۱۱ تیر ۱۳۹۵، ۰۶:۴۵ ب.ظ
________________________________________________________________

پیامبر و ائمه علیهم السلام که گناه نمی کنند، پس چرا دعاهای وارده از این بزرگواران پر است از استغفار؟!
معمولا و خیلی سریع استغفار ائمه را به استغفار تعلیمی معنا می کنند و به خیال خودشان، خوشان را راحت می کنند غافل از اینکه این گونه جواب دادن، خود ایجاد اشکالات جدید می کند...
بله مسلّما از آنجا که الگو هستند رفتار و گفتار ایشان تعلیم دیگران هم به حساب خواهد آمد...

اما اگر دقیق به رفتار ائمه نگاه بیندازیم می بینیم این دعاها و مناجاتها و استغفارها کاملا شکل واقعی دارند...
اشکهایی که بر صورت مبارکشان جاری می شد، ضجه هایی که می زدند جز این را می گوید؟!

نکند اشکها و رنگ پریدن ها و بدن لرزه های این بزرگواران را هم جهت تعلیمی می خواهید بدهید؟!
آیا چنین است؟! آیا متوجه عوارض و نتایج این برداشت خود هستید؟!
( توجیه به اینکه لرزش و رنگ پریدگی و گریه و اشک آنها تماماً به خاطر گناه دیگران هم بوده باشد ادعایی بی دلیل است)

آری گناه به آن معنایی که در ذهن بنده و شماست به حکم عصمتشان مرتکب نخواهند شد، اما ترک اولی...
آنچنان که در مورد حضرت آدم و یونس در خود قران بدان اشاره شده است...

بلکه از جهتی روح مثل آب گوارا و خالصی ست که در این دنیا ناچاراً با تن خاکی محشور است
امور مباح از جمله خورد و خواب و جماع و ... که پیغمبر و ائمه هدی هم به حکم انسانیتشان محکوم بدان بودند بر صفای روح تأثیر گذاشته و استغفار به منزله صافیی ست که آن کدورت ها را از فرد گرفته و جلایش می دهد.
(لذاست که برای حفظ نورانیت روح توصیه به کم خوری و کم صحبتی و پرهیز از مادیات می کنند)
(و لذاست که می گوئیم استغفار لازم نیست حتما به معنی گناهکار بودن فرد بوده باشد)

الإمام الصادق (علیه السلام): 
کان رسول الله (صلى الله علیه وآله) یتوب إلى الله فی کل یوم سبعین مرة من غیر ذنب - میزان الحکمة حرف الغین باب الاستغفار
پیامبر (ص) در هر روز 70 بار استغفار خدا می کرد، بی آنکه گناهی مرتکب شده باشد!!

علـــــــــی...

دوشنبه, ۷ تیر ۱۳۹۵، ۱۰:۲۹ ق.ظ

هرشب به سر شانه ی خود نان می برد.../بر شانه علی نان یتیمان می برد.../

امشب چه غریبانه ، شب سرد و سیاه... /بر شانه ی خود، اسوه ی ایمان می برد!!/

کشتی

سه شنبه, ۱۸ خرداد ۱۳۹۵، ۰۵:۲۱ ب.ظ

برپا

يكشنبه, ۲ خرداد ۱۳۹۵، ۱۱:۲۹ ق.ظ

ویستحبّ القیام عند ذکر هذا اللقب، لما روی فی کتاب إلزام الناصب عن تنزیه الخاطر: سئل مولانا الصّادق صلوات الله علیه عن سبب القیام عند ذکر لفظالقائم (علیه السلام) من ألقاب الحجّة. قال: لأنّ له غیبة طولانیّة ومن شدّة الرأفة إلى أحبّته ینظر إلى کلّ من یذکره بهذا اللقب المشعر بدولته، ومن تعظیمه أن یقوم العبد الخاضع عند نظر المولى الجلیل إلیه بعینه الشریفة فلیقم ولیطلب من الله جلّ ذکره تعجیل فرجه.

وروی أیضاً عن مولانا الرّضا (علیه السلام) فی مجلسه بخراسان، قام عند ذکر لفظة القائم ووضع یدیه فی رأسه الشریف وقال: اللّهمّ عجّل فرجه وسهّل مخرجه.
وذکر المحدّث النوری فی کتابه النجم الثاقب ما ترجمته بالعربیّة: هذا القیام والتعظیم سیرة تمام أبناء الشیعة فی کلّ البلاد الخ.
وروى العلاّمة المامقانی فی رجاله فی دعبل، عن محمّد بن عبدالجبار فی مشکاة الأنوار أنه لمّا قرأ دعبل قصیدته المعروفة على الرّضا (علیه السلام) وذکر الحجّة (علیه السلام) إلى قوله:
خروج إمام لا محالة خارج***یقوم على اسم الله والبرکات
وضع الرّضا (علیه السلام) یده على رأسه وتواضع قائماً ودعا له بالفرج.

- مستدرک سفینة البحار ج 8 ص 629 باب ما جری من الفتن ...، آیت الله نمازی -

مستحب است: از جا برخاستن هنگام ذکر این لقب (قائم) - از القاب حضرت حجت (ع) -

به خاطر روایت الزام الناصب از تنزیه الخاطر که نقل کرده:
از امام صادق (ع) علت این رفتار را که جویا شدند (توضیح من: معلوم می کند در بین شیعیان آن دور و زمانه هم معمول بوده است و به علاوه جواب امام هم تأیید مضاعفی ست بر آن) فرمود:
برای حضرت حجت (ع) غیبتی طولانی خواهد بود و از شدت محبت به دوستان ، به هر کسی که از ایشان با این لقب - که یادآور حکومت اوست - یاد نماید نظر محبت بیافکند ؛ و از ادب و احترام است که وقتی مولای جلیل به چشمان مبارک خویش نظر به عبدش کند، وی از جا برخاسته و از خدا تعجیل فرجش را درخواست دارد.

از امام رضا (ع) هم روایت شده در مجلسی در خراسان نام قائم که برده شد بلند شده و دو دستش را بر سر مبارک چسبانده فرمودند: الّلهُمَّ عَجِّل فرَجَهُ وَ سَهِّل مَخرَجَهُ

محدث نوری در کتاب نجم الثاقبش گفته: این قیام و احترام، روش همه شیعیان در همه شهرهاست.

علامه مامقانی هم در کتاب رجالش در مورد دعبل... دارد:
وقتی دعبل قصیده معروفش را بر امام رضا (ع) خواند و اسم حجت (ع) را برد تا آنجا که « خروج امام لامحالة خارج ... یقوم علی اسم الله وبرکات »
 امام رضا (ع) دست بر سر گذاشت و متواضعانه از جا برخاست و برای حضرت دعای فرج نمود.

در خانواده امام هشتم، و محافل شیعیان، از حضرت جواد علیه السلام به عنوان مولودی با برکت یاد می شد و این شهرت نیز ریشه در کلام خود امام هشتم علیه السلام دارد که بارها این مسئله را یادآوری نموده اند.

به عنوان نمونه:
 «ابویحیای صنعانی» می گوید:

روزی در محضر امام رضا علیه السلام بودم، فرزندش ابوجعفر را که خردسال بود آوردند؛ حضرت فرمود:

«هذَا الْمَوْلُودُ الَّذی لَمْ یُولَدْ مُوْلُودٌ اَعْظَمُ بَرَکَةً عَلی شیعَتِنا مِنْهُ ؛

این مولودی است که با برکت تر از او برای شیعیان ما زاده نشده است!!»

- اصول کافی، ج1، ص321؛ الارشاد، شیخ مفید، ص319؛ اعلام الوری، طبرسی، ص347؛ کشف الغمه، اربلی، ج3، ص143 -

بر اساس آنچه که شواهد و قرائن نشان می دهد، مقصود از بابرکت بودن حضرت این است که تولد او در شرائط خاصی صورت گرفت که در آن زمان خیر و برکت خاص و ویژه ای برای شیعیان به ارمغان آورد.

زیرا عصر امام رضا علیه السلام عصر ویژه ای بود و حضرت در تعیین جانشین خود و معرفی امام بعد، با مشکلاتی روبه رو بوده که در دوران امامان قبلی چنین مشکلاتی وجود نداشته است.

به این دلیل که از یک سو پس از شهادت امام کاظم علیه السلام گروهی که بعدها به «واقفیه» معروف شدند، بر اساس انگیزه های مادی، امامت حضرت رضا علیه السلام را انکار کردند و از سوی دیگر حضرت رضا علیه السلام تا چهل و هفت سالگی دارای فرزند نشده و از سوی سوم در احادیث فراوانی که از طریق اهل سنت و شیعیان از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله نقل شده است که امامان دوازده نفرند و نه نفر آنان از نسل امام حسین علیه السلام خواهند بود - ر.ک: صحیح مسلم، ج6، ص3؛ ینابیع المودة، سلیمان بلخی، ص446 و ر.ک: الملل و النحل، جعفر سبحانی، ج6، ص58 ـ 61 -


فقدان فرزند برای حضرت رضا علیه السلام هم امامت خود آن حضرت را و هم تداوم امامت را زیر سؤال می برد!!

و واقفیه این موضوع را دستاویز قرار داده، امامت امام رضا علیه السلام را انکار می کردند.

گواه و شاهد این تحلیل، اعتراض «حسین بن قیاما واسطی» به امام در این مورد و پاسخ آن حضرت است.


«ابن قیاما» که از سران واقفیه بوده است، طی نامه ای امام رضا علیه السلام را متهم به عقیمی کرد و نوشت:

چگونه ممکن است امام باشی، در صورتی که فرزند نداری؟!

حضرت در پاسخ نوشت:

«از کجا می دانی که من دارای فرزندی نخواهم بود؟»

در ادامه فرمود:

«وَاللّه ِ لا تَمْضی الایّامُ وَاللَّیالی حَتّی یَرْزُقَنِیَ اللّه ُ وَلَدا ذَکَرا یَفْرُقُ بِهِ بَیْنَ الْحَقِّ وَالْباطِلِ

به خدا سوگند! چندی نمی گذرد که خداوند فرزند پسری روزی من می گرداند که به وسیله او حق از باطل مشخص خواهد شد!!»

- اصول کافی، مکتبة الصدوق، ج1، ص320؛ الارشاد، ج2، ص277؛ کشف الغمه، ص142 -

به این جهت، امام هشتم علیه السلام و شیعیان سخت در فشار دشمنان قرار داشتند تا آن روزی که حضرت جواد علیه السلام پا به دنیا گذاشت و با نور وجودش به تمام سم پاشیها و تبلیغها خاتمه داد...


برگرفته از « مجله مبلغان. ش 57 »

داستانی شگفت از کودکی امام حسن عسکری (ع)

يكشنبه, ۲۷ دی ۱۳۹۴، ۱۰:۴۲ ب.ظ

بسیارى از تاریخ نویسان آورده اند:

روزى یکى از بزرگان شهر سامراء به نام بهلول از محلّى عبور مى کرد، بچّه هائى را دید که مشغول بازى هستند.

و حضرت ابومحمّد حسن بن علىّ عسکرى علیه السلام را دید - در حالى که کودکى خردسال بود - کنارى ایستاده و گریه مى کند.

بهلول گمان کرد که چون این کودک ، اسباب بازى ندارد، نگاه به بچّه ها مى نماید و با حسرت گریه مى کند؛ به همین جهت جلو آمد و اظهار داشت :

اى فرزندم ! ناراحت مباش و گریه نکن ، من هر نوع اسباب بازى که بخواهى ، برایت تهیّه مى کنم .

حضرت در همان موقعیّت و با همان زبان کودکى لب به سخن گشود و بهلول را مخاطب قرار داد و اظهار نمود:

اى کم عقل ! مگر ما انسان ها براى سرگرمى و بازى آفریده شده ایم ، که با من این چنین سخن مى گوئى؟!

بهلول سؤال کرد:

پس براى چه چیزهائى آفریده شده ایم ؟

حضرت علیه السلام در پاسخ به او فرمود:

ما بندگان خدا، براى فراگیرى دانش و معرفت و سپس عبادت و ستایش پروردگار متعال آفریده شده ایم .

بهلول گفت :

این مطلب را از کجا و چگونه آموخته اى ؟!

و آیا براى اثبات آن دلیلى دارى ؟

حضرت فرمود:

از خداوند سبحان و از گفتار حکیمانه او آموخته ام ، آن جائى که مى فرماید: أفَحَسِبْتُمْ أنَّما خَلَقْناکُمْ عَبَثاً وَ أنَّکُمْ إلَیْنا لا تُرْجَعُونَ - مؤمنون 115 -

یعنى ؛ آیا شما انسان ها گمان کرده اید که شما را بیهوده و بدون هدف آفریده ام ، و نیز گمان مى کنید براى بررسى اعمال و گفتار به سوى ما بازگشت نمى کنید!؟.

سپس بهلول با آن موقعیّت و شخصیّتى که داشت از آن کودک عظیم القدر تقاضاى موعظه و نصیحت نمود.

حضرت در ابتداء چند شعرى حکمت آمیز خوانده و بعد از آن بهلول را مخاطب خود قرار داد و فرمود:

اى بهلول ! عاقل باش ، من در کنار مادرم بودم ، او را دیدم که مى خواست براى پختن غذا چند قطعه هیزم ضخیم را زیر اُجاق روشن کند؛ ولى آن ها روشن نمى شد تا آن که مقدارى هیزم باریک و کوچک را روشن کرد و سپس آن هیزم هاى بزرگ و ضخیم به وسیله آن ها روشن گردید.

و گریه من از این جهت است که مبادا ما جزئى از آن هیزم هاى کوچک و ریز دوزخیان قرار گیریم!!

با بیان چنین مطالبى ، بهلول ساکت ماند و دیگر حرفى نزد.


منبع:

چهل داستان و چهل حدیث از امام حسن عسکری (ع)

عبدالله صالحی

چشمه ای از علم امام 8 ساله !!

دوشنبه, ۲۳ شهریور ۱۳۹۴، ۰۶:۱۶ ب.ظ

روزى مأمون عبّاسى عدّه اى از علماء و حکما و قضات را جهت بحث با امام محمّد جواد علیه السلام - که در سنین 9 سالگى بود - به دربار خود دعوت کرد، که از جمله دعوت شدگان یحیى بن اکثم بود، که با توطئه اى از قبل تعیین شده خطاب به مأمون کرد و گفت :

یا امیرالمؤمنین ! آیا اجازه مى فرمائى از « ابوجعفر، محمّد جواد » سؤالى را جویا شوم ؟

مأمون گفت : از خود حضرت اجازه بگیر.

یحیى بن اکثم ، امام جواد علیه السلام را مخاطب قرار داد و عرضه داشت :

اى سرورم ! آیا اجازه مى فرمائى که سؤال کنم ؟

حضرت جواد علیه السلام فرمود: آنچه مى خواهى سؤال کن .

یحیى پرسید:

نظر شما درباره شخصى که احرام حجّ بسته است و در حین احرام حیوانى را شکار کند، چیست ؟

حضرت فرمود:

منظورت چیست ؟

آیا حیوان را در داخل حرم و یا بیرون از آن شکار کرده است ؟

آیا عالِم به مسئله بوده ، یا جاهل ؟

آیا از روى عمد و توجّه آن را شکار کرده ؟

آیا به تکلیف رسیده بوده یا نابالغ بوده است ؟

آیا دفعه اوّل شکار او بوده و یا آن که به طور مکرّر در حرم شکار انجام داده است ؟

و آیا شکار پرنده بوده ، یا غیر پرنده ؟

آیا شکار از حیوانات کوچک بوده ، یا از حیوانات بزرگ ؟

آیا در شب شکار کرده است ، یا در روز؟

آیا در احرام عمره شکار کرده ، یا در احرام حَجّة الا سلام ؟

و آیا آن شخص از گناه خود پشیمان شده بود، یا خیر؟

با طرح چنین فرع هائى از مسائل ، یحیى بن اکثم متحیّر و سرافکنده شد و عاجز و درمانده گشت ؛ و در میان تمام حضّار خجالت زده و شرمسار گردید.

و چون جمعیّت مجلس را ترک کردند و خلوت شد، امام علیه السلام به تقاضاى مأمون ، جواب تمام فروع آن مسائل را به طور کامل بیان نمود.

سپس مأمون خطاب به حضرت جواد الائمّه علیه السلام کرد و گفت : یاابن رسول اللّه ! اکنون شما سؤالى را براى یحیى بن اکثم مطرح نما، تا جواب آن را بگوید.

حضرت پس از اجازه از یحیى ، فرمود:

بگو، جواب این مسئله چگونه است :

شخصى در اوّل روز به زنى نگاه کرد؛ ولى نگاهش حرام بود.

و چون مقدارى از روز گذشت ، آن زن بر این شخص حلال گشت .

وقتى ظهر شد زن حرام گردید؛ و نزدیک عصر نیز حلال شد.

هنگامى که خورشید غروب کرد، زن دو مرتبه بر او حرام گشت .

همین که مقدارى از شب گذشت حلال گردید.

و همچنین در نیمه شب آن زن بر او حرام گردید.

و در هنگام طلوع سپیده صبح نیز بر آن شخص حلال گشت ؟!

یحیى گفت :

سوگند به خداى یکتا، جواب و علّت آن را نمى دانم ، و چنانچه صلاح مى دانى ، خودتان بیان فرما؟

امام جواد علیه السلام فرمود:

آن زن کنیز مردى بود، که نگاه کردن دیگران به او حرام بود، چون مقدارى از روز سپرى شد، شخصى آن کنیز را خریدارى نمود و بر او حلال شد، هنگام ظهر کنیز را آزاد کرد و بر او حرام گردید.

پس چون عصر فرا رسید آن کنیز را به ازدواج خود درآورد؛ و نیز بر او حلال شد، هنگام غروب خورشید زن را « ظهار » کرد و از جهت زناشوئى بر او حرام گشت .

پس از گذشت پاسى از شب با پرداخت کفّاره ظهار آن کنیز را مَحرم خود ساخت ؛ و در نیمه شب او را طلاق رجعى داد و باز بر او حرام گردید؛ و هنگام طلوع سپیده صبح نیز بدون جارى کردن صیغه عقد به او رجوع کرد و حلال گردید!


منبع:

چهل داستان و چهل حدیث از امام جواد (ع )

عبداللّه صالحى


صفوان بن یحیى روایت مى کند به امام رضا علیه السلام عرض کردم :

پیش ‍ از آنکه خداوند ابوجعفر - جواد - علیه السلام را به شما عطا فرماید در جواب ما مى فرمودید:

خدا به من پسرى عطا خواهد فرمود.

اینک که عطا فرموده و چشم ما را - به نور جمال او - روشن کرده است خداوند مرگ شما را براى ما پیش نیاورد، ولى اگر مسئله اى پیش آید، امام بعدی که خواهد بود؟!

امام به ابى جعفر علیه السلام که در مقابلش ایستاده بود اشاره کرد!!

گفتم : 

فدایت شوم ؛ این سه ساله است!!!

فرمود:

سه ساله بودن چه ضررى دارد؟!! عیسى بن مریم در کمتر از سه سالگى حجت خدا بود!!

( من : و خوب 5 سال بعد، یعنی در سن 8 سالگی با شهادت پدر بزرگوارشان امام رضا (ع) به مقام امامت نائل آمدند! )


منبع:

زندگانى امام جواد علیه السلام

حسین ایمانى یامچى

زیارتت مبارک (ثواب زیارت هر یک از معصومین)

شنبه, ۱۴ شهریور ۱۳۹۴، ۰۳:۲۰ ب.ظ

یکی از برنامه های بسیار سازنده و فضیلت ساز، زیارت معصومان علیهم السلام در دوران حیات آنها، و زیارت قبورشان بعد از رحلت و شهادت آنان است.


زیارت معصومان علیهم السلام خصوصاً اگر از سَر عشق و محبّت باشد، آثار گراسنگ و عظیمی دارد؛ از جمله:

1 - باعث شناخت بیشتر مقام پیشوایان بزرگ اسلامی می شود و افزایش عشق و محبّت بیشتر آنها را که پاداش رسالت پیامبر است، در پی خواهد داشت.
2 - زیارت معصومان علیهم السلام زمینه کمال خواهی و فضیلت طلبی بیشتر را در انسان فراهم می سازد و عامل رشد فضائل و کرامتهای انسانی می شود.

3 - زیارت باعث زنده نگه داشتن نام امامان معصوم علیهم السلام و در نتیجه، زنده نگه داشتن اسلام و قرآن می گردد؛ چرا که گفتار و رفتار و سیره معصومان علیهم السلام برگرفته از قرآن و اسلام است و در واقع، آنها مفسّران قرآن و اسلام به شمار می روند.

4 - افزون بر آن، آثار گران بها و ثوابهای فراوان اخروی و ریزش گناهان، بر زیارت ایشان مترتب می باشد.


از حسن بن علی وشا نقل شده که می گوید:

به امام رضا علیه السلام عرض کردم:

کسی که یکی از امامان را زیارت کند، چه [پاداشی ] دارد؟

فرمود:

"لَهُ مِثْلُ مَنْ اَتی قَبْرَ اَبی عَبْدِاللَّهِ علیه السلام ،مثل کسی که قبر امام حسین علیه السلام را زیارت کند.

قالَ: قُلْتُ وَ ما لِمَنْ زارَ قَبْرَ اَبی عَبْدِاللَّهِ 

عرض کردم: پاداش زیارت قبر امام حسین علیه السلام چیست؟

قالَ الْجَنَّهُ وَاللَّهِ؛(1)

فرمود: بهشت است به خدا قسم!"


جالب این است که در این حدیث، پاداش زیارت هر یک از امامان علیهم السلام پاداش زیارت امام حسین علیه السلام دانسته شده است. در خود این جمله، عنایتی به عظمت زیارت امام حسین علیه السلام شده است که گویا زیارت او محور قرار دارد.


در روایات مربوط به زیارت پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله نیز همان پاداشی که برای زیارت امام حسین علیه السلام در نظر گرفته شده، وعده داده شده است.

...

امام هشتم علیه السلام فرمود:

"هر امامی عهدی بر گردن شیعیان و دوستان خود دارد که زیارت قبور آنان به وجه احسن ، وفای به این عهد را کامل می کند.

و هر کس از روی میل و رغبت به زیارتشان رود، روز قیامت مورد شفاعت آنها قرار می گیرد."(2)


1. زیارت پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله
زیارت پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله در حیات و بعد از رحلت آن حضرت، مورد سفارش قرار گرفته است؛ چنان که رسول خدا صلی الله علیه وآله خود می فرماید:

"مَنْ زَارَ قَبْرِی بَعْدَ مَمَاتِی فَکَاَنَّمَا زَارَنِی فِی حَیَاتِی وَ مَنْ لَمْ یَزُرْ قَبْرِی فَقَدْ جَفَانی ؛(3)

کسی که قبر مرا بعد از رحلتم زیارت کند، مثل این است که مرا در زمان حیاتم زیارت کرده است!

و کسی که قبر مرا زیارت نکند ، به حقیقت بر من جفا کرده است."


2. زیارت فاطمه زهرا علیها السلام
رسول خدا صلی الله علیه وآله فرمود:

"مَنْ زَارَ فَاطِمَةَ فَکَاَنَّمَا زَارَنِی؛(4)

کسی که فاطمه را زیارت کند، گویا من را زیارت کرده است."


امیرالمؤمنین علیه السلام از فاطمه علیها السلام نقل کرده است که رسول خدا صلی الله علیه وآله به من فرمود:

"یَا فَاطِمَةُ مَنْ صَلَّی عَلَیْکَ غَفَرَ اللَّهُ لَهُ وَ اَلْحَقَهُ بِی حَیْثُ کُنْتُ مِنَ الْجَنَّةِ؛(5)

ای فاطمه! کسی که بر تو درود بفرستد، خداوند او را می بخشد و به من در هر جای بهشت باشم، ملحق می کند!!"


3. امیرالمؤمنین علی علیه السلام
از امامانی که به زیارت او سفارش زیاد شده و پاداش فراوانی بر زیارت او مترتب شده است، امیرمؤمنان علی علیه السلام است.


پیامبر خدا صلی الله علیه وآله به امام حسین علیه السلام فرمود:

".. وَ مَنْ اَتَی اَبَاکَ بَعْدَ وَفَاتِهِ زَائِراً لَا یُرِیدُ اِلَّا زِیارَتَهُ فَلَهُ الْجَنَّةُ؛(6)...

و کسی که بعد از وفات پدرت به زیارت [قبر] او بیاید و جز زیارت [قبر ] او قصدی نداشته باشد، بهشت برای او [واجب ] خواهد بود."


و امام صادق علیه السلام فرمود:

"مَنْ زَارَ اَمِیْرَ الْمُؤْمِنِینَ عَارِفاً حَقَّهُ غَیْرَ مُتَجَبِّرٍ وَلَا مُتَکَبِّرٍ کَتَبَ اللَّهُ لَهُ اَجْرَ مِأَةَ اَلْفِ شَهِیدٍ وَ غَفَرَ اللَّهُ لَهُ مَا تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِهِ وَ مَا تَأَخَّرَ وَ بُعِثَ مِنَ الْآمِنِینَ وَ هُوِّنَ عَلَیْهِ الْحِسَابُ وَ اسْتَقْبَلَتْهُ الْمَلَائِکَةُ فَاِذَا انْصَرَفَ شِیعَتُهُ اِلَی مَنْزِلِهِ فَاِنْ مَرِضَ عَادُوهُ وَ اِنْ مَاتَ شَیَّعُوا بِالْاِسْتِغْفَارِ اِلَی قَبْرِه؛(7)

کسی که امیرمؤمنان علیه السلام را در حالی که به حقش آگاهی دارد و غرور و تکبر ندارد، زیارت کند، خداوند پاداش صد هزار شهید! را به او می دهد ، و گناه گذشته و آینده او را می بخشد! و [در روز قیامت] از جمله امان یافتگان برانگیخته می شود! و حساب [قبر و قیامت نیز] بر او آسان می گردد و ملائکه از او استقبال می کنند.

وقتی شیعه او به خانه خویش بر می گردد، اگر بیمار شود، ملائکه عیادتش می کنند و اگر از دنیا رفت، با استغفار [او را] به سوی قبرش تشییع می کنند."


و پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله فرمود:

"مَنْ زَارَ عَلِیّاً فَقَدْ زَارَنِی؛(8) کسی که علی علیه السلام را زیارت کند، من را زیارت کرده است."


4. زیارت امام حسن علیه السلام
رسول خدا صلی الله علیه وآله به امام حسین علیه السلام فرمود:

"... وَ مَنْ اَتی اَخَاکَ بَعْدَ وَفَاتِهِ زَائِراً لَا یُرِیْدُ اِلَّا زِیَارَتَهُ فَلَهُ الْجَنَّةُ؛(9)...

و کسی که [قبر] برادرت را بعد از وفاتش زیارت کند و جز زیارت او قصدی نداشته باشد، پس بهشت برای او [واجب ]است."


پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله در حدیث دیگری فرمود:

"وَ اَمَّا الْحَسَنُ... مَنْ زَارَهُ فِی بَقِیعِهِ ثَبَتَتْ قَدَمُهُ عَلَی الصِّرَاطِ یَوْمَ تَزِلُّ فِیهِ الْاَقْدَامُ؛(10)

امّا حسن علیه السلام... کسی که او را در [قبرستان ] بقیعش زیارت کند، خداوند در روزی که قدمها در آن روز [از صراط] می لغزد، قدم او را بر صراط ثابت نگه می دارد."


و امام صادق علیه السلام فرمود:

"اِنَّ الْحُسَیْنَ بْنَ عَلِیٍّ کَانَ یَزُورُ قَبْرَ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ کُلَّ عَشِیَّةِ جُمُعَةٍ؛(11)

به راستی حسین بن علی علیهما السلام همیشه قبر امام حسن علیه السلام را در هر شب جمعه زیارت می کرد."


و پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله به امام حسین فرمود:

"وَ مَنْ زَارَ اَخَاکَ حَیّاً وَ مَیِّتاً کَانَ حَقِیقاً عَلَیَّ اَنْ اَزُورَهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ وَ اُخَلِّصَهُ مِنْ ذُنُوبِهِ وَ اُدْخِلَهُ الْجَنَّةَ؛(12)

و کسی که برادرت را در حال حیات و بعد از مرگ زیارت کند، سزاوار بر من است که او را در روز قیامت زیارت کنم!! و از گناهان پاکش سازم و او را داخل بهشت گردانم!"


5. زیارت امام حسین علیه السلام
از امامانی که فراوان بر زیارتش سفارش شده و آثار گرانسنگی برای زیارت وی بیان شده است، امام حسین علیه السلام است.


پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله فرمود:

"یَا ابْنَ عَبَّاسٍ مَنْ زَارَهُ عَارِفاً بِحَقِّهِ کَتَبَ اللَّهُ لَهُ ثَوَابَ اَلْفِ حَجَّةٍ وَ اَلْفِ عُمْرَةٍ اَلَا وَ مَنْ زَارَهُ فَقَدْ زَارَنِی وَ مَنْ زَارَنِی فَکَاَنَّمَا قَدْ زَارَ اللَّهَ وَ حَقُّ الزَّائِرِ عَلَی اللَّهِ اَنْ لَا یُعَذِّبَهُ بِالنَّارِ؛(13)

ای ابن عباس! کسی که حسین علیه السلام را با آگاهی به حقش زیارت کند، خداوند ثواب هزار حج و هزار عمره برای او می نویسد!

آگاه باش! کسی که او (حسین علیه السلام) را زیارت کند، مرا زیارت کرده! و کسی که من را زیارت کند، گویا خدا را زیارت کرده است!!! و حق زائر بر خداوند این است که او را به آتش عذاب نکند!"


امام صادق علیه السلام فرمود:

"اِنَّ لِزُوَّارِ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ یَوْمَ الْقِیَامَةِ فَضْلاً عَلَی النَّاسِ قُلْتُ وَ مَا فَضْلُهُمْ قَالَ یَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ قَبْلَ النَّاسِ بِاَرْبَعِینَ عَاماً وَ سَائِرُ النَّاسِ فِی الْحِسَابِ وَ الْمَوْقِفِ؛(14)

به راستی برای زائران حسین بن علی علیهما السلام در روز قیامت برتری بر مردم است.

عرض کردم: برتری آنها چیست؟

فرمود: چهل سال قبل از مردم وارد بهشت می شوند، در حالی که دیگران هنوز در [حال ] حساب و [در ]موقف به سر می برند!!"
...


6. زیارت امام سجاد علیه السلام
از زراره نقل شده که گفت: به امام باقر علیه السلام گفتم:

چه می گویی درباره کسی که پدرت (علی بن الحسین علیهما السلام) را با حال ترس زیارت کند؟

فرمود:

 "یُؤْمِنُهُ اللَّهُ یَوْمَ الْفَزَعِ الْأَکْبَرِ وَ تَلَقَّاهُ الْمَلَائِکَةُ بِالْبِشَارَةِ وَ یُقَالُ لَهُ لَا تَخَفْ وَ لَا تَحْزَنْ هَذَا یَوْمُکَ الَّذِی فِیهِ فَوْزُکَ؛(15)

در روز قیامت خداوند به او امان دهد و ملائکه او را با مژده و بشارت استقبال کنند و به او گفته می شود:

به خود ترس و اندوه راه مده! این روز رستگاری [و سعادت ]توست."


7. زیارت امام باقر علیه السلام
شخصی به نزد امام صادق علیه السلام آمد و گفت:

"هَلْ یُزَارُ وَالِدُکَ فَقَالَ نَعَمْ قَالَ فَمَا لِمَنْ زَارَهُ قَالَ علیه السلام الْجَنَّةُ إِنْ کَانَ یَأْتَمُّ بِهِ قَالَ فَمَا لِمَنْ تَرَکَهُ رَغْبَةً عَنْهُ قَالَ الْحَسْرَةُ یَوْمَ الْحَسْرَةِ؛(16)

آیا می شود پدرتان را زیارت کرد؟

امام فرمود: بله.

عرض کرد: کسی که او را زیارت کند، چه پاداشی دارد؟

فرمود: پاداش او بهشت است، به شرطی که امامتش را پذیرفته باشد [و از پیروان او باشد].

عرض کرد: کسی که زیارتش را از روی بی اعتنایی ترک کند، چه عاقبتی دارد؟

فرمود: در روز حسرت (قیامت) اندوه و حسرت خواهد داشت."


8. زیارت امام صادق علیه السلام
امام حسن عسکری علیه السلام فرمود:

"مَنْ زَارَ جَعْفَراً أَوْ أَبَاهُ لَمْ یَشْتَکِ عَیْنُهُ وَ لَمْ یُصِبْهُ سُقْمٌ وَ لَمْ یَمُتْ مُبْتَلًی؛(17)

هر کس جعفر [بن محمد الصادق ] یا پدر [بزرگوارش ] امام باقر علیهما السلام را زیارت کند، چشمانش به درد نیاید و درد و مریضی به او نرسد و به حالت ابتلاء [به حوادث سخت و ناگوار] از دنیا نرود."


و از خود امام صادق علیه السلام نقل شده است که فرمود:

"مَنْ زَارَنِی غُفِرَتْ لَهُ ذُنُوبُهُ وَ لَمْ یَمُتْ فَقِیراً؛(18)

کسی که مرا زیارت کند، گناهانش بخشیده می شود و فقیر نمی میرد."


9. زیارت ائمه کاظمین علیهما السلام
ابن سنان می گوید: به امام رضا علیه السلام عرض کردم:

پاداش زیارت پدرت چیست؟

فرمود: "الْجَنَّةُ فَزُرْهُ؛(19)

بهش ؛ پس او را زیارت کن!"


ابراهیم بن عقبة گوید:

به امام هادی علیه السلام نامه ای نوشتم

أَسْأَلُهُ عَنْ زِیَارَةِ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ الْحُسَیْنِ وَ عَنْ زِیَارَةِ أَبِی الْحَسَنِ وَ أَبِی جَعْفَرٍعلیهم السلام أَجْمَعِینَ فَکَتَبَ إِلَیَّ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام الْمُقَدَّمُ وَ هَذَا أَجْمَعُ وَ أَعْظَمُ أَجْراً؛(20)

از زیارت امام حسین و زیارت ابی الحسن (امام کاظم) و ابی جعفر (امام جواد) علیهم السلام سؤال کردم.

پس حضرت در جوابم نوشت:

 زیارت امام حسین علیه السلام مقدم است، ولی زیارت این [دو امام ] جامع تر و پاداشش بزرگ تر است."


- برای حدیث فوق، توضیحاتی وارد شده است؛ از جمله اینکه مراد آن است که زیارت امام حسین علیه السلام به تنهایی مقدّم و بهتر است، ولی مجموع زیارت کاظمین جامع تر و افضل است.
یا آنکه زیارت امام حسین علیه السلام مقدم است و اگر زیارت دو امام اضافه گردد، جامع تر و موجب اجر بیشتر می باشد (21) -


10. زیارت امام رضا علیه السلام
رسول اکرم صلی الله علیه وآله فرمود:

"سَتُدْفَنُ بَضْعَةٌ مِنِّی بِأَرْضِ خُرَاسَانَ لَا یَزُورُهَا مُؤْمِنٌ إِلَّا أَوْجَبَ اللَّهُ لَهُ الْجَنَّةَ وَ حَرَّمَ جَسَدَهُ عَلَی النَّارِ؛(22)

به زودی پاره تن من! در زمین خراسان دفن می شود. مؤمنی او را زیارت نمی کند، مگر آنکه خداوند بهشت را برای او واجب می کند و جسدش را بر آتش حرام می کند."


امام جواد علیه السلام نیز فرمود:

"ضَمِنْتُ لِمَنْ زَارَ قَبْرَ أَبِی بِطُوسَ عَارِفاً بِحَقِّهِ الْجَنَّةَ عَلَی اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ؛(23)

من بهشت را برای کسی که از روی آگاهی به حق پدرم ، او را در طوس (مشهد) زیارت کند، بر خداوند عزیز و جلیل ضمانت می کنم!"


همچنین فرمود:

"مَنْ زَارَ قَبْرَ أَبِی بِطُوسَ غَفَرَ اللَّهُ لَهُ مَا تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِهِ وَ مَا تَأَخَّرَ فَإِذَا کَانَ یَوْمُ الْقِیَامَةِ نُصِبَ لَهُ مِنْبَرٌ بِحِذَاءِ مِنْبَرِ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه وآله حَتَّی یَفْرُغَ اللَّهُ مِنْ حِسَابِ عِبَادِهِ؛(24)

کسی که قبر پدرم را در طوس زیارت کند، خداوند گناهان گذشته و آینده او را می بخشد، پس در روز قیامت، منبری برای او در مقابل منبر رسول خدا صلی الله علیه وآله نصب می شود تا خداوند از حساب رسی بندگانش فارغ شود."


و امام رضا علیه السلام خود فرمود:

"مَنْ زَارَنِی عَلَی بُعْدِ دَارِی أَتَیْتُهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ فِی ثَلَاثَ مَوَاطِنَ حَتَّی أُخَلِّصَهُ مِنْ أَهْوَالِهَا إِذَا تَطَایَرَتِ الْکُتُبُ یَمِیناً وَ شِمَالاً وَ عِنْدَ الصِّرَاطِ وَ عِنْدَ الْمِیزَانِ؛(25)

هر کس مرا در غربت زیارت کند، روز قیامت در سه جا به نزد او خواهم آمد تا او را از ترسهایش نجات بخشم:

 1. هنگام تحویل گرفتن نامه اعمال از سمت راست و یا چپ؛ 2. در نزد [پل ] صراط؛ 3. در نزد ترازو [ی اعمال] ."


11. زیارت عسکریین علیهما السلام در سامراء
شخصی به نام منصور از عموی پدرش نقل می کند که به امام هادی علیه السلام عرض کرد:

"عَلِّمْنِی یَا سَیِّدِی دُعَاءً أَتَقَرَّبُ إِلَی اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ بِهِ فَقَالَ لِی هَذَا دُعَاءٌ کَثِیراً مَا أَدْعُو بِهِ وَ قَدْ سَأَلْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَنْ لَا یُخَیِّبَ مَنْ دَعَا بِهِ فِی مَشْهَدِی وَ هُوَ یَا عُدَّتِی عِنْدَ الْعُدَدِ وَ یَا رَجَائِی...؛(26)

مولای من! دعایی به من بیاموز که با آن به خدای عزیز و جلیل تقرّب جویم!
حضرت فرمود: این دعایی است که زیاد آن را می خوانم و از خداوند عزوجل خواسته ام که هر کس با این الفاظ، در کنار بارگاه من دعا کند، ناامید بر نگردد و دعا این است: "یَا عُدَّتی عِنْدَ العُدَدِ و یَا رَجَائِی...
."


امام حسن عسکری علیه السلام فرمود:

"قَبْرِی بِسُرَّ مَنْ رَأَی أَمَانٌ لِأَهْلِ الْجَانِبَیْنِ؛(27)

مزار من در سامِرّا موجب امنیّت دو گروه (سنّی و شیعه) است!!"


12. زیارت امام زمان علیه السلام
برای امام زمان علیه السلام زیارتهای مختلفی نقل شده است.


امام صادق علیه السلام فرمود:

"مَنْ دَعَا إِلَی اللَّهِ تَعَالَی أَرْبَعِینَ صَبَاحاً بِهَذَا الْعَهْدِ کَانَ مِنْ أَنْصَارِ قَائِمِنَا فَإِنْ مَاتَ قَبْلَهُ أَخْرَجَهُ اللَّهُ تَعَالَی مِنْ قَبْرِهِ وَ أَعْطَاهُ بِکُلِّ کَلِمَةٍ أَلْفَ حَسَنَةٍ وَ مَحَا عَنْهُ أَلْفَ سَیِّئَةٍ وَ هُوَ هَذَا اللَّهُمَّ رَبَّ النُّورِ الْعَظِیمِ...؛(28)

کسی که به سوی خدای بلند مرتبه، چهل صبح با [خواندن دعای] عهد دعا کند، از یاران قائم [مهدی علیه السلام ]خواهد بود.

پس اگر قبل از [ظهور] او از دنیا رفت، خداوند او را از قبرش خارج می کند و در مقابل هر کلمه [دعا] هزار حسنه می دهد و هزار گناه از او محو می کند و آن دعا این است: اللهم رب النور العظیم... ."


حسن ختام را حدیثی در باره استقبال از زائران ائمه اطهار علیهم السلام قرار می دهیم:
امام صادق علیه السلام فرمود:

"إِذَا انْصَرَفَ الرَّجُلُ مِنْ إِخْوَانِکُمْ مِنْ زِیَارَتِنَا أَوْ زِیَارَةِ قُبُورِنَا فَاسْتَقْبِلُوهُ وَ سَلِّمُوا عَلَیْهِ وَ هَنِّئُوهُ بِمَا وَهَبَ اللَّهُ لَهُ فَإِنَّ لَکُمْ مِثْلَ ثَوَابِهِ؛(29)

وقتی یکی از شما (شیعیان) از زیارت ما یا زیارت قبور ما برگشت، به استقبال او بروید و به او سلام کنید و او را به این نعمت زیارت تبریک بگویید تا پاداشی مثل پاداش او ببرید... ."



  • پاورقــــــــــــــــــــی



1) مستدرک الوسائل، میرزا حسین نوری، مؤسسة آل البیت، ج 10، ص 183، ح 11800.
2) بحارالانوار، محمد باقر مجلسی، وفا، بیروت، ج 100، ص 116.
3) الغدیر، علامه امینی، تهران، دارالکتب الاسلامیة، ج 5، ص 104.
4) ثواب الاعمال، شیخ صدوق، ص 217.
5) بحارالانوار، ج 97، ص 194، ح 10.
6) تهذیب الاحکام، شیخ طوسی، ج 6، ص 21؛ بحارالانوار، ج 97، ص 140 و 142.
7) الامالی، شیخ طوسی، ج 1، ص 218.
8) بحارالانوار، ج 97، ص 263، ذیل روایت 17.
9) ]. تهذیب الاحکام، ج 6، ص 21؛ بحارالانوار، ج 97، ص 142، ح 16.
10) الامالی، شیخ صدوق، ص 115؛ بحارالانوار، ج 97، ص 141، ح 14.
11) قرب الاسناد، حمیری، ص 65.
12) بحارالانوار، ج 97، ص 142، ذیل روایت 15.
13) مستدرک الوسائل، ج 10، ص 276، ح 12009.
14) کامل الزیارات، ابن قولویه، ص 137. 20) وسائل الشیعة، ج 14، ص 456، ح 19591.
15) وسائل الشیعة، ج 14، ص 456، ح
16) بحارالانوار، ج 100، ص 145، ح 39.
17) وسائل الشیعة، شیخ حر عاملی، دار احیاء التراث، ج 10، ص 426؛ بحار الانوار، ج 97، ص 145، ح 35.
18) تهذیب الاحکام، ج 6، ص 78، ح 1؛ بحارالانوار، ح 97، ص 145، ح 34.
19) بحارالانوار، ج 102، ص 2، ح 5.
20) الکافی، شیخ کلینی، ج 4، ص 583، ح 3. 
21) زیارت در آیینه روایات، عبد الرحمن باقرزاده، قم، سازمان تبلیغات اسلامی، 1375، ص 71.
22) من لا یحضره الفقیه، شیخ صدوق، ج 2، ص 351، ح 3194.
23) همان، ج 2، ص 349، ح 3186.
24) بحارالانوار، ج 102، ص 34، ح 13؛ الامالی، شیخ صدوق، ص 120، ح 7.
25) الخصال، شیخ صدوق، چاپ اسلامیة، ص 168.
26) بحارالانوار، ج 102، ص 59، ح 2.
27) تهذیب الاحکام، ج 6، ص 93، ح 3.
28) بحارالانوار، ج 102، ص 111.

29) همان، ج 102، ص 302، ح 1.


برگرفته از:

مجله مبلغان ش 76

با اندکی تصرف

عطر

چهارشنبه, ۱۱ شهریور ۱۳۹۴، ۱۱:۲۵ ب.ظ

میگه:

حاج آقا! عجب بوی خوشی میدین!!

میگم:

روایته هزینه ی عطر پیامبر (ص) بیش از خوراکش بود!

- نمی دونم فهمید چی گفت یا نفهمید؟ -

گفت:

بیکاریه دیگه !!!

به ذهنم خطور کرد ، بی جهت نیست که میگن:

ده مرو ؛ ده مرد را احمق کند ...


البته این دوره زمونه اکثر روستاهای ما به لحاظ فرهنگی و میزان سواد و تحصیلات، چیزی کم از شهرهامون ندارن ولی خوب همچین موردی هم به ما برخورد!

تبلیغات علیه روحانیون رو ایشون به نظر می رسه تا خود پیغمبر هم رسانده ست!!

بله دیگه مفت خوری و سرخوشی و بیکاری و ...

با این متلکهایی که اساس درستی هم ندارن و از روی عدم شناخت حوزه و دروس حوزه زده میشه، متأسفانه خواسته یا ناخواسته بالاترین ظلم را در حق رسول و آلش داریم مرتکب می شویم !

پیامبری که در مدت عمر نه چندان بلند خود قیامتی برپا کرد که دیگران حتی دولت ها با همه ی توان و کبکبه و دبدبه شون در طیّ قرنها از پس گوشه ای از آن برنمی آیند!

و علمایی هم چون امام راحل و دیگران...


نمی دانم شاید هم من که میگم هزینه ی عطر پیغمبر بیش از هزینه ی غذاشون بوده ، بنده ی خدا فکر کرده هزینه خوراک ایشون هم به اندازه ی هزینه های شکمی ما بوده و پس هزینه عطرشون باید چقدر باشه؟؟؟!!

در حالی که این نوع روایات بیانگر کم خوری و ساده خوری پیغمبر است آنچنان که سیره ی رسول (ص) حاکی از آن است.

به تعبیری دیگر بین رفاه خود و دیگران ، نبیّ مکرّم اسلام با ترجیح عطر بر غذا ، دیگران را هست که ترجیح می دهند!

آیا جا جای تحسین است یا خدای ناکرده اعتراض و متلک ؟!


کاش بیشتر و بهتر می اندیشیدیم!

امامت ؛ مزد رسالت

سه شنبه, ۱۰ شهریور ۱۳۹۴، ۰۹:۲۷ ب.ظ

أُولَئِکَ الَّذِینَ هَدَى اللَّهُ فَبِهُدَاهُمُ اقْتَدِهِ قُلْ لَا أَسْأَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْرًا إِنْ هُوَ إِلَّا ذِکْرَى لِلْعَالَمِینَ (90) انعام -


در این آیه شریفه خداوند متعال ، پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) را مخاطب قرار داده و دستور می دهد که به مردم چنین بگوید:

من هیچگونه اجر و پاداشى در برابر رسالت خود از شما تقاضا نمى کنم ، همانطور که پیامبران پیشین چنین درخواستى نکردند، من هم از این سنت همیشگى پیامبران پیروى کرده و به آنها اقتدا میکنم (قل لا اسئلکم علیه اجرا).


نه تنها اقتداء به پیامبران و سنت جاویدان آنها ایجاب مى کند که پاداشى مطالبه نکنم بلکه از آنجا که این آئین پاک که براى شما آورده ام یک ودیعه الهى است که در اختیار شما قرار میدهم ، در برابر رساندن ودیعه الهى به شما اجر و پاداش ، مفهومى ندارد.


به علاوه این قرآن و رسالت و هدایت یک بیدار باش و یادآورى به همه جهانیان است (ان هو الا ذکرى للعالمین ).

و چنین نعمت عمومى و همگانى ، همانند نور آفتاب و امواج هوا و بارش باران است که جنبه عمومى و جهانى دارد، و هیچ گاه خرید و فروش نمى شود و کسى در برابر آن اجر و پاداشى نمى گیرد، این هدایت و رسالت نیز جنبه خصوصى و اختصاصى ندارد که بتوان براى آن پاداش قائل شد!

- تفسیر نمونه -


با اینهمه در سوره مبارکه شوری آیه 23 برای خود اجر و مزد قائل است!

هرچند رنگ و بوی آن با اجر و مزد معمول و مورد طلب دیگر مردم متفاوت است، آنجا که می فرماید:

قُلْ لَا أَسْأَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبَى

بگو اى پیغمبر! صلى الله علیه و آله : مزدی از شما (بر تبلیغ رسالت خود و رساندن احکام الهی) نمی خواهم ، مگر دوستی خویشانم!


و این هم انگیزه کافی برای کار و فعالیت را به انسان می دهد و اجر و مزدی کاملا منطقی و عقلایی ست!


سؤال این است :

آیا پیامبر واقعاً از مردم اجر و مزدی طلبیده است؟!

جواب:

مزد و اجر نفعی ست متوجه خود شخص و یا منتسبین به او . 

اما طبق آیه 47 سبأ قُلْ مَا سَأَلْتُکُمْ مِنْ أَجْرٍ فَهُوَ لَکُمْ ... اجر طلب شده از طرف ایشان، متوجه مردم است.


و آن چیزی نیست جز امر هدایت و ارشادی که اصل بعثت پیامبر اکرم (ص) هم برای تحقق بخشیدن به آن بود.

قُلْ مَا أَسْأَلُکُمْ عَلَیْهِ مِنْ أَجْرٍ إِلَّا مَنْ شَاءَ أَنْ یَتَّخِذَ إِلَى رَبِّهِ سَبِیلًا (57) فرقان -

بگو من در برابر ابلاغ این آئین هیچگونه پاداشى از شما مطالبه نمى کنم ، تنها پاداش من این است که: کسانى بخواهند راهى به سوى پروردگارشان برگزینند!


و این به آن می ماند که معلمی به شاگردانش که درخواست جبران زحمات او را دارند بگوید:

« من از شما مزدی نمی خواهم جز اینکه درستان را درست بخوانید و آینده روشنی را که در پرتو علم برایتان ترسیم کردم، محقق سازید و از فلان الگو پیروی کنید! و زحمات من و خودتان را بی جهت بر باد ندهید.»

آیا این واقعا درخواست مزد است برای خود؟

یا در راستای همان کار معلمی و هدایت گری و ارشاد است ؟!


نتیجه جمع بین این آیات

مجموع این آیات - به ظاهر متفاوت - نشان مى دهد که مودت ذى القرباى رسول خدا (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) تداوم برنامه رسالت و رهبرى آن پیامبر است .

یعنی محبت اهل بیت که اجر رسالت نام برده شده چیزی جز ادامه رسالت نیست و آنچنان که اصل رسالت هم چیزی جز سود رسانی به خود مردم نیست محبت اهل بیت هم چنین است و آن این است که آنها را به سمت حق و حقیقت رهنمون می گردد.

و این همان است که شیعه در مسئله امامت از آن جانبدارى مى کند، و معتقد است رشته رهبرى بعد از پیامبر ، نه در شکل نبوت که در شکل امامت براى همیشه ادامه خواهد داشت.

از طرفی محبت عامل مؤثرى است براى پیروى کردن ، همانـگـونه که در سوره آل عمران آیه 31 مى خوانیم :

قُلْ إِنْ کُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِی : بگو اگر خدا را دوست مى دارید از من پیروى کنید (چرا که من مبلغ فرمان او هستم )

اصولا پیوند محبت با کسى، انسان را به سوى محبوب و خواسته هاى او مى کشاند و هر چه رشته محبت قویتر باشد این جاذبه قویتر است.

مخصوصا محبتى که انگیزه آن کمال محبوب است ، احساس این کمال سبب مى شود که انسان سعى کند خود را به آن مبدء کمال و اجراى خواسته هاى او نزدیکتر گرداند.

و این است معنی  محبت درخواستی نسبت به خویشان پیامبر!

و اگر جز این باشد یعنی درخواست همان محبت هایی باشد که معمول پدران برای فرزندان و نسل خود می خواهند؛ این چیزی جز طلب اجر و مزد نیست!  امری که در آیات مختلف قرآن از ساحت پیامبران نفی شده است! 

و با احتساب این جهت ، همه خویشان حضرت هم مد نظر نیستند بلکه آنهایی مورد نظر آیه اند که لیاقت و شایستگی هدایت و رهبری جامعه اسلامی را دارا بوده و بتوانند نقشی سرمشق گونه برای جامعه ایفا نمایند.


و اینک خون باید گریست!

کرده غصب فدک و حق علی (ع) را بردند
پهلوی فاطمه‌ات (س) را ز « لگد » آزردند

بر لب خلق هنوز از غم تو زمزمه بود
شعله ها در جگر و اشک به چشم همه بود

شهر از فتنه ایام پر از واهمه بود
اولین اجر رسالت ، زدن فاطمه (س) بود

گشت از حق‌کُشیِ اُمت بیدادگرت
کُشتن مُحسنِ مظلومِ تو , اجر دگرت

با سر انگشت خزان ,سخت ورق برگردید
غنچه و لاله ی خونین تو پرپر گردید

سومین اجر تو زخم سرحیدر گردید
به حسن (ع) از همه کس ظلم فزون‌تر گردید

بعد از آن زهر که بر نور دو عینت دادند
اجرها بود که اُمت به حسینت دادند . . .

شعر از:سازگار

حرم امامزاده و آغل گوسفند !!

شنبه, ۳۱ مرداد ۱۳۹۴، ۰۳:۰۷ ب.ظ

مجله مبلغان شماره 42 مقاله: یادداشتهای طلبگی بر بیست و یکمین جشنواره فیلم فجر:
در فیلم «اینجا چراغی روشن است » شبهه ای ضمنی وارد می شود به این مضمون که:

آیا بهتر نیست به جای تزیین امامزاده ها و سقف و در و پیکر آنها، پولهای متعلق به آنها را بین مستحقین تقسیم کنیم تا امامزاده و خدا و مردم همگی راضی تر باشند؟!! (کاری که در فیلم انجام می شود و می بینیم خیلی هم بهتر شد)

البته فیلمساز این شبهه را با ظرافت مطرح کرده و شاید هم برای فرار از موضع اتهام و حساسیتهایی که مردم در مورد حرم امامان و امامزادگان دارند امامزاده فیلم را امامزاده ای گرفته که چندان معتبر نیست و معجزه ندارد ، تا طبق نظریه فیلم به راحتی بتواند سقف و در و پنجره آن را به واسطه جوان نیمه خلی که نگهبانی امامزاده را به عهده دارد به خانواده بی سرپرستی که خانه شان سقف ندارد اهداء کرده، پولها را به دزدی که از شدت فقر مجبور به دزدی شده بدهد و نهایتا حتی از دیواره های بدون سقف و در و پنجره امامزاده هم به عنوان آغل گوسفندان!!! در شبی بارانی بهره برداری بهینه کند!


اخیرا در مورد حرم امام راحل هم حرف و گپ های زیادی مطرح شد که هرچند بعضی از اعتراضات بیراه نبود، اما از بعضی چنین برداشت می شود که انها با اصل چنین هزینه هایی مخالف هستند!

اگر به دیدی عمیق تر نگاه بکنیم ، بعضی اموری که به مذاق ما سازگار نیست و آن را اسراف یا بدهزینگی به شمار می آوریم در واقع نوعی سرمایه گذاری ست که عائدی های بسیاری به دنبال خود دارد!

وجود این اماکن تقویت دین و تعظیم شعائر محسوب می شود!

تجلیل از بزرگان و صالحین الگوسازی برای نسل های بعدی ست!

زنده کننده روحیه تشکر و قدر شناسی ست و ...

اگر حرف اسراف است آنجا جلوش گرفته شود که دور ریختن منابع صدق می کند نه جایی که تبدیل و تغییر منافع است.

نظر عزیزان را به آیات روشنگر قرآن مجید و روایات عقل کلّ پیغمبر ختمی مرتبت (ص ) در زمینه مودت و احترام به سادات - از کتاب: چهره درخشان قمر بنى هاشم ابوالفضل العباس علیه السلام (جلد دوم ) علی ربانی خلخالی - جلب می کنم!

نتیجه گیری و برداشت به خود شما واگذار می گردد.


قل لا اسئلکم علیه اجرا الا الموده فى القربى - سوره شورى ، آیه 23 -

بگو اى پیغمبر! صلى الله علیه و آله : مزدی از شما (بر تبلیغ رسالت خود و رساندن احکام الهی ) نمی خواهم ، مگر دوستی خویشانم.


قال رسول الله صلى الله علیه و آله : من اکرم اولادى فقد اکرمنى ، و من اهانهم فقد اهاننىینابیع الحکمه ، ج 3، ص 220 -

رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمودند:

کسى که اولاد مرا اکرام و احترام کند، به من احترام کرده! و کسى که به آنها اهانت کند به من اهانت کرده است!!


قال رسول الله صلى الله علیه و آله : حقت شفاعتى لمن اعان ذریتى بیده و لسانه و ماله - مستدرک ، ج 12، ص 376، ب 17 -

رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمودند:

حق کسى که ذریه مرا به دست و زبان و مالش یارى نمود، آن است که من او را شفاعت کنم .


قال رسول الله صلى الله علیه و آله : احفظوا فى عترتى ، فانهم و دیعتى - تاریخچه خواجو -

رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمودند:

حق مرا درباره عترت من نگهدارى کنید، چه آنان امانت من در نزد شمایند.


قال رسول الله صلى الله علیه و آله : اکرموا اولادى و حسنوا آدابى - ینابیع الحکمه ، ج 3، ص 218 -

رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمودند:

اولاد مرا اکرام کنید، و آداب مرا نیکو انجام دهید.


قال رسول الله صلى الله علیه و آله : من احتقر اولادى اذهب الله عنه السمع و البصر - میزان الانساب  -

رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمودند:

کسى که ذریه مرا کوچک شمارد، خدا گوش و چشم (بصیرت ) را از او سلب مى کند! و توفیق هدایت به او عنایت نمى فرماید!!


قال رسول الله صلى الله علیه و آله : اکرموا اولادى الصالحون لله تعالى و الطالحون لى - ینابیع الحکمه ، ج 3، ص 218 به نقل از مستدرک -

رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمودند:

گرامى بدارید اولاد مرا ؛ خوبانشان را براى خشنودى خدا! و بدان ایشان را براى خشنودى من!


قال رسول الله صلى الله علیه و آله : انى شافع یوم القیامه لاربعه اصناف و لو جاووا بذنوب اهل الدنیا: رجل نصر ذریتى ، و رجل بذل ماله لذریتى عند المضیق ، و رجل احب ذریتى باللسان و القلب ، و رجل سعى فى حوائج ذریتى اذا طردوا و شردوا - من لا یحضره الفقیه ، ج 2، ص 65، غوالى اللئالى ، ج 4 الاخبار، ج 2، ص 318 -

رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمودند:

من شفیع چهار دسته از مردم در روز قیامت مى باشم اگر چه باگناهان اهل دنیا به عرصه محشر در آیند.

اول : کسى که یارى نماید ذریه مرا.

دوم : کسى که از مالش به ذریه من - هنگامى که آنان دست تنگند - بذل نماید.

سوم : کسى که ذریه مرا با زبان و قلب دوست بدارد.

چهارم : کسى که در قضا حوائج ذریه من سعى و کوشش کند، هنگامى که آنها مطرود واقع شده و یا آواره گردیده اند.

...


قال رسول الله صلى الله علیه و آله : من راى اولادى و لم یقم بین یدیه فقد جفانى ، و من جفانى فهو منافق

رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمودند:

هر کس یکى از اولاد مرا ببیند و از جاى خود برنخیزد، هر آینه به من جفا کرده است ، و هر کس به من جفا کند او منافق است .

...


در کتاب (فضائل السادات ) روایت شده است که :

عابد و زاهد روزگار آخوند ملا احمد مقدس اردبیلى در حال اشتغال به مباحثه و تدریس بى اختیار بر مى خاست و مى نشست!!

از سبب این کار پرسیدند.

فرمود:

طفلى علوى در برابر من با اطفال دیگر به بازى مشغول است ، هر وقت با من مقابل مى شود شرم دارم که او ایستاده و من نشسته باشم ، از این جهت به پا مى خیزم !! - اختران تابناک ، ج 2، ص137 -

آیت الله شیخ محمد ناصری دولت آبادی، یکی از علمای دولت آباد اصفهان، از پدرش چنین نقل کرده است:

در سال 1295 هجری قمری، در اطراف قم چنان خشک سالی شد که مردم به ستوه آمدند.

چهل تن از متدینان محل انتخاب شده، به قم آمدند و در حرم حضرت معصومه علیها السلام بست نشستند تا شاید خداوند با عنایت و دعای آن بزرگوار باران فرستد.

در شب سوم، یکی از اینان مرحوم آیت الله العظمی میرزای قمی را در خواب دید. میرزا پرسید:

چرا بست نشسته اید؟

او دلیل را عرض کرد.

میرزا گفت: این که چیزی نیست این مقدار از دست ما هم ساخته است!!

ولی اگر شفاعت همه ی جهان را خواستید، دست توسل به سوی این شفیعه ی روز جزا دراز کنید!!! (1)

مقام شفاعت از مقام های مسلّم حضرت فاطمه معصومه علیها السلام است.

سخنی که امام صادق علیه السلام پیش از تولد حضرت فاطمه بر زبان رانده بر درستی این گفتار گواهی می دهد.

حضرت فرمود:
تدخل بشفاعتها شیعتی الجنة باجمعهم(2)
که این روایت، افزون بر اصل مقام شفاعت، بر فراگیر بودن آن نیز اشاره دارد...

فرمود: با شفاعت او همه ی شیعیان ما وارد بهشت خواهند شد.


در متن زیارتنامه ی حضرت - که از امام رضا (ع) روایت شده است - نیز به مقام شفاعت وی تصریح شده است:
یا فاطمة اشفعی لی فی الجنة فان لک عندالله شانا من الشان(3)
یا فاطمه! مرا در دخول به بهشت شفاعت کن; زیرا نزد خداوند جایگاهی داری. 

_____________________________________________________________________


1) کریمه اهل بیت، ص 58 .

2) سفینة البحار، ج 2، ص 376; مجالس المؤمنین، ج 1، ص 83 .

3) بحار الانوار، ج 102، ص 266 . 


برگرفته از:

مبلغان ش 2

با کمی تصرف

راز شیعه شدن ابن اشعث و فرزندش

چهارشنبه, ۲۱ مرداد ۱۳۹۴، ۰۲:۲۱ ب.ظ

راز شیعه شدن ابن اشعث و فرزندش

(جعفر بن محمد بن اشعث از اهل تسنن بود، و از خاندانى بود که دشمنى و خصومت آنها با خاندان نبوت ، معروف بود، و مردم آنها را به این عنوان مى شناختند، ولى جعفر به خاطر یک حادثه اى به حقانیت تشیع پى برد و شیعه شد، در اینجا راز آن را از زبان خودش بشنویم :)

جعفر با صفوان بن یحیى گفتگو مى کرد و به صفوان گفت :

با اینکه در میان خاندان ما هیچ نام و اثرى از نفوذ شیعه نبود، و آن را نمى شناختیم آیا مى دانى که چرا من شیعه شدم ؟!

صفوان :

داستان و راز تشیع تو چیست؟


ابن اشعث :

منصور دوانیقى (دومین خلیفه عباسى ) روزى به پدرم محمد بن اشعث گفت :

اى محمد! یک نفر اندیشمند و با هوش براى من پیدا کن تا مأموریت خطیرى را به او واگذار کنم .

پدرم گفت :

چنین شخصى را یافته ام ، و او فلان شخص : (ابن مهاجر)است که دائى من مى باشد.

منصور :

او را نزد من بیاور.

پدرم ، دائیم (ابن مهاجر) را نزد منصور برد.


منصور به ابن مهاجر گفت :

این پول را بگیر و به مدینه نزد عبدالله بن حسن بن حسن (معروف به عبدالله محض ) و جماعتى از خاندان او، از جمله جعفر بن محمد (امام صادق علیه السلام ) ببر، پول را به هر یک از آنها بده و بگو:

من مردى غریب از اهل خراسان هستم که گروهى از شیعیان شما در خراسان هستند، و این پول را براى شما فرستاده اند مشروط بر اینکه چنین و چنان کنید (یعنى قیام بر ضد طاغوت کنید و ما از شما پشتیبانى خواهیم کرد)

وقتى که پول را گرفتند، بگو من واسطه رساندن پول هستم ، دوست دارم با دستخط شریف خود، قبض وصول آن را به من بدهید.

ابن مهاجر، پولها را گرفت و به سوى مدینه رهسپار شد...

و سپس بعد چندی نزد منصور بازگشت ، پدرم محمد بن اشعث نزد منصور بود.


منصور به ابن مهاجر گفت :

تعریف کن ، چه خبر؟

ابن مهاجر :

من پولها را به مدینه بردم و به هریک از خاندان اهلبیت (ع ) مبلغى دادم ، و قبض رسید از دستخط خود آنها گرفتم و آورده ام ، غیر از جعفر بن محمد (امام صادق ).

سراغش را گرفتم ، او در مسجد بود، به مسجد رفتم دیدم مشغول نماز است ، پشت سرش نشستم و با خود گفتم : اینجا مى مانم تا او نمازش را تمام کند.

دیدم آن حضرت با شتاب نمازش را تمام کرد، بى آنکه سخنى به او گفته باشم به من رو کرد و فرمود:

اى مرد! از خدا بترس! و خاندان رسالت را فریب نده!! که آنها سابقه نزدیکى با دولت بنى مروان دارند، (و بر اثر ظلم و ستم آنها) همه آنها نیازمندند (از این رو پول تو را مى پذیرند و به دنبال آن گرفتار مى گردند).

ابن مهاجر افزود:

به امام صادق (ع ) گفتم :

خدا کارت را سامان بخشد، موضوع چیست ؟

آن حضرت سرش را نزدیک گوشم آورد، و آنچه را بین من و تو (اى منصور دوانیقى!) وجود داشت و جزء اسرار و راز نهانى بود،بیان کرد! مثل اینکه او سومین نفر ما باشد و همه حرفها و عهدهاى ما را از نزدیک شنیده باشد!!


منصور داوانیقى ( لب به اعتراف گشوده ) گفت :

یابن مهاجر! اعلم انه لیس من اهل بیت نبوة الا وفیه محدث ، و ان جعفر بن محمد محدثنا : اى پسر مهاجر! بدان که هیچ خاندان نبوتى نیست مگر اینکه در میان آنها مُحَدَّثى ( کسی که فرشته با او صحبت می کند ) خواهد بود، مُحدَّث خاندان ما در این زمان ، جعفر بن محمد (امام صادق علیه السلام ) است!!


جعفر بن محمد بن اشعث ، پس از ذکر داستان فوق ، به نقل از پدرش محمد بن اشعث ، گفت :

همین (اقرار دشمن به محدث بودن امام صادق ) باعث شد که ما به تشیع گرویدیم ، و شیعه شدیم .


منبع:

داستانهاى اصول کافى جلدهاى 1 و 2

آیت الله اشتهاردى

آشنایی مختصر با امام جعفر (ع)

سه شنبه, ۲۰ مرداد ۱۳۹۴، ۱۱:۳۲ ق.ظ

خلاصه ای از خصوصیات امام جعفر صادق (ع)


تولد : آن حضرت هنگام طلوع سپیده صبح ، روز جمعه یا دوشنبه ، هفدهم ربیع الاوّل یا اوّل رجب ، سال 80 یا 83 هجرى قمرى در مدینه منوّره دیده به جهان گشود.


نام : جعفر صلوات اللّه و سلامه علیه .


کنیه : ابو عبداللّه ، ابو اسماعیل ، ابو موسى ، ابو اسحاق .


لقب : صادق ، صابر، فاضل ، طاهر، شیخ ، صادق آل محمّد، باقى ، منجى ، کامل ، کافل ، عالم و ... .

لقبهاى یاد شده هر کدام ، نمایشگر ظهور و تجلى بیشتر این صفات و کمالات در وجود مبارک این پـیشواى عظیم الشأن در زندگى فردى و برخوردهاى اجتماعى آن حضرت است وگرنه امام صادق (ع ) و دیگر امامان معصوم مظهر همه ارزشها و متصف و ملقب به همه لقبهاى نیک هستند.

از بعضى روایات استفاده مى شود که لقب (صادق ) رارسول خدا(ص )به پـیشواى ششم داده است .

ابوحمزه ثمالى از امام سجاد،از پدرانش از رسول خدا(ص ) نقل مى کند که فرمود:

زمانى که پسرم جعفربن محمّدبن على بن حسین بن على بن ابى طالب متولد شد، او را (صادق ) بنامید؛ زیرا در میان فرزندانش همنامى براى او خواهد بود که بدون شایستگى ادعاى امامت خواهد کرد - برادر امام عسکری (ع) - و کذّاب نامیده مى شود.


پدر : امام محمّد باقر علیه السلام .


مادر : فاطمه ، معروف به امّ فروه - دختر قاسم بن محمّد بن ابى بکر - مى باشد.

وى ، زنى عالم ، فاضل و باکمال بود. مسعودى در باره او مى نویسد:

او از پـرهیزکارترین بانوان زمان خود بود و احادیث فراوانى از على بن حسین روایت کرده است.

امام صادق (ع ) در باره او فرموده است :

(کانَتْ اُمّى مِمَّنْ آمَنَتْ وَاتَّقَتْ وَ اَحْسَنَتْ وَ اللّهُ یُحِبُّ الْمُحسِنینَ.)(6)

مادرم از زنان مؤ من ، باتقوا و نیکوکار بود و خدا نیکوکاران را دوست مى دارد.


سیماى امام (ع ) :

پـیشواى ششم ، سیمایى ملکوتى ، نورانى وجذّاب داشت و نگاه به چهره اش بیننده را به یاد چهره ملکوتى پیامبران مى انداخت.

عمرو بن ابى مقدام مى گوید:

هر زمان به چهره جعفربن محمّد مى نگریستم ، یقین پیدا مى کردم که او از دودمان پیامبران است.

حضرتش از نظر شمایل جسمانى مردى معتدل و متوسط القامه ، زیبا روى و خوش سیما و داراى موى مشکى و مجعّد بود و میان استخوان بینى اش کمى برجستگى داشت . در قسمت بالاى پیشانى اش خالى از مو و برگـونه اش خالى مشکین و در بدنش چـند خال سرخ وجود داشت و نازک پوست بود.


نقش انگشتر : حضرت داراى چهار انگشتر بود، که نقش هر کدام به ترتیب عبارتند از: (اللّهُ وَلیّی وَ عِصْمَتى مِنْ خَلْقِهِ) ، (اللّهُ خالِقُ کُلِّ شَیْىءٍ) ، (أنْتَ ثِقَتى فَاعْصِمْنى مِنْ خَلْقِکَ) ، (ما شاءَاللّهُ لا قُوَّةَ إ لاّ باللّهِ).


دربان : مفضّل بن عمر است ، و نیز بعضى محمّد بن سنان را گفته اند.


مدّت امامت : حضرت در سنین 34 سالگى ، روز دوشنبه ، هفتم ذى الحجّه یا ربیع الا وّل ، در سال 114 هجرى ، پس از شهادت پدر بزرگوارش به منصب امامت و خلافت رسید و حدود 34 سال امامت و هدایت جامعه اسلامى را بر عهده داشت .


برجسته ترین فعالیت : هنگامى که امام جعفر صادق علیه السلام به منصب امامت نایل آمد، در موقعیّت حسّاسى قرار گرفته بود، چون دولت بنى العبّاس تازه روى کار آمده بود و تنها تلاش آن ها استحکام و ثبات پایه هاى حکومت خود بود؛ و ناچار بودند که افکار عموم ، مخصوصا سادات بنى الزّهراء را به خود جلب و جذب نمایند.

بر همین اساس امام علیه السلام از موقعیّت موجود زمان ، به نحو أحسن استفاده نموده و با تشکیل جلسات مختلف در رشته هاى گوناگون علوم و فنون ، ابعاد مختلف اسلام و معارف الهى را تبیین و تشریح نمود.

طبق گفته مورّخین و محدّثین : بیش از دوازده هزار شاگرد از اقشار مختلف در جلسات درس و محاضرات آن حضرت شرکت نموده و در علوم و فنون مختلف از دریاى بى کران علوم حضرتش بهره مى گرفتند.

و چهارصد جلد کتاب از جواب ها و مطالب آن حضرت نوشته شده است ، که به عنوان اصول (أربعمائة ) معروف مى باشد.

و بر همین اساس ، تشیّع به عنوان مذهب جعفرى معروف گردید.

رهبران و پیشوایان مذاهب چهارگانه اهل سنّت - مستقیم یا غیر مستقیم - از شاگردان امام جعفر صادق علیه السلام بوده اند.


مدت عمر : آن حضرت مدّت 15 سال و اندى ، هم زمان با جدّ بزرگوارش ، امام زین العابدین علیه السلام ؛ و مدّت 19 سال پس از آن ، با پدر گرامیشان ‍ حضرت باقرالعلوم علیه السلام ؛ و سپس مدّت 34 سال امامت و زعامت جامعه اسلامى را بر عهده داشت ، که روى هم عمر پربرکت آن حضرت را 68 سال گفته اند.


شهادت : بنابر مشهور، آن حضرت ، روز دوشنبه 25 شوّال ، سال 148 هجرى قمرى ، در شهر مدینه منوّره دیده از جهان فرو بست ؛ و به لقاء اللّه ملحق گردید.


محلّ دفن : پیکر مقدّس آن حضرت ، در مدینه منوّره ، در قبرستان بقیع ، در جوار مرقد شریف و مطهّر عمو و جدّ و پدر بزرگوارش به خاک سپرده شد.


تعداد فرزندان : تعداد شش فرزند پسر و چهار دختر براى آن حضرت گفته اند.


خلفاء هم عصر امامت آن حضرت : پنج نفر از طایفه بنى امیّه به نام هاى : هشام بن عبدالملک ، ولید بن یزید بن عبدالملک ، یزید بن ولید بن عبدالملک ، ابراهیم بن ولید، مروان حمار مى باشند؛ و هچنین دو نفر از بنى العبّاس به نام : سفّاح و منصور دوانیقى عبّاسى بوده اند.


نماز آن حضرت : چهار رکعت است ، که در هر رکعت پس از قرائت سوره حمد ، صد مرتبه (سبحان اللّه و الحمد للّه و لا إله الّا اللّه و اللّه أکبر) خوانده مى شود.

و بعد از آن که سلام نماز پایان یافت ، تسبیحات حضرت فاطمه زهراء علیها السلام گفته مى شود؛ و سپس حوایج مشروعه خویش را از خداوند متعال درخواست مى نمائیم ، که ان شاءاللّه برآورده خواهد شد.


برگرفته از:

چهل داستان و چهل حدیث از امام جعفر صادق (ع )

مؤ لف : عبداللّه صالحى

و

تاریخ اسلام در عصر امامت امام صادق و امام کاظم (ع)

علی رفیعی

با اندکی تصرف

حرکات نماز  - که بالاترین عبادت بندگان در مقابل خداوند عالمیان است - آن گاه که به ترتیب لحاظ شود نام پیغمبر اسلام از آن استخراج می گردد.

بندگی = احمد 

اشهد انّ محمدا عبده و رسوله


سؤال:

مگر نام پیامبر اسلام ( احمد) است ؟!

جواب: 

در قرآن خود خداوند از پیامبر تعبیر به احمد فرموده است:

وَإِذْ قَالَ عِیسَى ابْنُ مَرْیَمَ یَا بَنِی إِسْرَائِیلَ إِنِّی رَسُولُ اللَّهِ إِلَیْکُمْ مُصَدِّقًا لِمَا بَیْنَ یَدَیَّ مِنَ التَّوْرَاةِ وَمُبَشِّرًا بِرَسُولٍ یَأْتِی مِنْ بَعْدِی اسْمُهُ أَحْمَدُ فَلَمَّا جَاءَهُمْ بِالْبَیِّنَاتِ قَالُوا هَذَا سِحْرٌ مُبِینٌ (6) سوره صف -

و به یاد آورید هنـگـامى را که عیسى پـسر مریم گـفت : اى بنى اسرائیل ! من فرستاده خدا به سوى شما هستم در حالى که تصدیق کننده کتابى که قبل از من فرستاده شده یعنى تورات مى باشم ، و بشارت دهنده به رسولى هستم که بعد از من مى آید، و نام او احمد است . هنـگـامى که او (احمد) با معجزات و دلائل روشن به سراغ آنها آمد گفتند این سحرى است آشکار!


همچنین در پاسخ این سؤ ال لازم است به نکات زیر توجه شود:

الف - در تواریخ آمده است که پیامبر اسلام (صلى الله علیه و آله و سلم ) از کودکى دو نام داشت ، و حتى مردم او را با هر دو نام خطاب مى کردند، یکى (محمد) و دیگرى (احمد) اولى را جدش عبدالمطلب براى او برگزیده بود و دومى را مادرش ‍ آمنه .

این مطلب در سیره حلبى مشروحا ذکر شده است .

ب - از کسانى که مکرر پیامبر اسلام (صلى الله علیه و آله و سلم ) را با این نام یاد کردند عمویش ابوطالب بود، هم امروز در کتابى که به نام (دیوان ابوطالب ) در دست ما است اشعار زیادى دیده مى شود که در آن از پـیغمبر گرامى اسلام به عنوان (احمد) یاد شده مانند:

ارادوا قتل احمد ظالموهم

و لیس بقتلهم فیهم زعیم

(ستمگران آنها تصمیم قتل او را داشتندولى براى این کار رهبرى نیافتند).

و ان کان احمد قد جائهم

بحق و لم یاتهم بالکذب

(قطعا احمد آئین حقى براى آنها آوردو هرگز آئین دروغ نیاورد).

در غیر دیوان ابوطالب نیز اشعارى از اءبوطالب در این زمینه نقل شده مانند:

لقد اکرم الله النبى محمدا

فاکرم خلق الله فى الناس احمد

خداوند پـیامبر خود محمد را گرامى داشتو لذا گرامى ترین خلق خدا در میان مردم احمد است .

ج - در اشعار (حسان بن ثابت ) شاعر معروف عصر پیامبر نیز این تعبیر دیده مى شود:

مفجعة قد شفها فقد احمد

فظلت لالاء الرسول تعدد

(مصیبت زده اى که فقدان احمد او را لاغر کرده بودو پیوسته عطایا و مواهب رسولخدا را برمى شمرد).
اشعارى که از ابوطالب یا غیر او نام احمد (به جاى محمد) در آن آمده آن قدر فراوان است که مجال نقل همه آنها در اینجا نیست ، این بحث را با شعر جالب دیگرى از فرزند ابوطالب یعنى على (علیه السلام ) پایان مى دهیم :
اتاءمرنى بالصبر فى نصر (احمد)
و والله ما قلت الذى قلت جازعا
ساسعى لوجه الله فى نصر (احمد)
نبى الهدى المحمود طفلا و یافعا
(آیا به من مى گوئى در یارى احمد شکیبائى کنم ؟به خدا سوگند من آنچه را گفتم از روى جزع و بى صبرى نگفتم ).
(من براى خاطر خدا در یارى (احمد) مى کوشمهمان پیامبر هدایت که در طفولیت و جوانى پیوسته محمود و ستوده بود).

د - در روایاتى که در مساءله معراج وارد شده بسیار مى خوانیم که خداوند پیامبر اسلام (صلى الله علیه و آله و سلم ) را در شب معراج بارها به عنوان (احمد) خطاب کرد، و شاید از اینجا است که مشهور شده نام آن حضرت در آسمانها (احمد) و در زمین (محمد) (صلى الله علیه و آله و سلم ) است .

در حدیثى از امام (باقر) (علیه السلام ) نیز آمده است که پیامبر اسلام (صلى الله علیه و آله و سلم ) ده نام داشت که پـنج نام آن در قرآن آمده (محمد) و (احمد) و (عبدالله ) و (یس ) و (ن ).

ه - هنـگـامى که پـیامبر آیات فوق (آیات سوره صف را) براى مردم مدینه و مکه خواند و قطعا به گـوش اهل کتاب نیز رسید هیـچـکس از مشرکان و اهل کتاب ایراد نکردند که انجیل بشارت از آمدن (احمد) داده نام تو (محمد) است ، این سکوت خود دلیل بر شهرت این اسم در آن محیط است ، زیرا اگر اعتراضى شده بود براى ما نقل مى شد، چه اینکه اعتراضهاى دشمنان ، حتى در مواردى که بسیار زننده بوده ، نیز در تاریخ ثبت است .

از مجموع این بحث نتیجه مى گیریم که نام احمد از نامهاى معروف پیامبر اسلام (صلى الله علیه و آله و سلم ) بوده است .

منبع
تفسیر نمونه
با اندکی تصرف

و من اضافه می کنم:
آنچه در مورد رسول هست معنیی دربردارنده حمد و ستایش شده است حالا به لفظ احمد باشد یا محمد یا محمود حتی حمید هم اگرچه در قرآن بر خداوند اطلاق شده اما بعید نیست بشود برای رسول هم بکار برد.

در روایتی اسم احمد و محمد و محمود هر سه از خود نبی (ص) نقل شده است:
فقال الیهودی: لِأیِّ شَئٍ سُمِّیتَ مُحَمَّداً و أحمَدَ و أبا القاسِمِ و بَشِیراً و نَذِیراً و داعِیاً ؟ فقال النبیُ صلى الله علیه وآله: أما محمد فإنّی محمودٌ فی الارضِ، و أما أحمد فإنی محمودٌ فی السماءِ - بحارالانوار ج 9 ص 295 -
یهودی پرسید: وجه تسمیه شما به محمد و احمد و ابوالقاسم و بشیر و نذیر و داعی چیست؟
فرمود: اما محمد چون محمود (ستایش شده) در زمینم. و اما احمد چون محمود (ستایش شده) در آسمانم ؛ این همان است که در وصف ایشان می گویند: ألّذی سُمِّیَ فِی السَّمَاءِ بِأحمَدَ و فِی الأرَضِینَ بِأبِی القاسِمِ مُصطَفَی مُحَمَّد.

تپه توبره ها!

يكشنبه, ۷ تیر ۱۳۹۴، ۱۱:۵۳ ب.ظ

متوکل عباسى مى کوشید با اتکاء بر نیروى نظامى خویش مخالفانش را بترساند.

به همین جهت ، یک بار لشگر خود را - که به نود هزار تن مى رسید - دستور داد که توبره اسب خویش را از خاک سرخ پر کنند و در صحراى وسیعى ، آنها را روى هم بریزند.

سربازان به فرمان متوکل عمل کردند و از خاک هاى ریخته شده ، تپه بزرگی به وجود آمد، که آنرا تپه توبره ها نامیدند.

متوکل بر بالاى تپه رفت و امام هادى علیه السلام را به نزد خود فراخواند و گفت :

« شما را خواستم تا لشگر مرا تماشا کنید ! »

- به علاوه ، او دستور داده بود همه ، لباس هاى جنگ بپوشند و سلاح بر گیرند و با بهترین آرایش و کاملترین سپاه از کنار تپه عبور کنند -

منظورش ترسانیدن کسانى بود که احتمال مى داد بر او بشورند و در این میان بیشتر از امام هادى علیه السلام نگران بود که مبادا به پیروانش ‍ فرمان نهضت علیه متوکل را بدهد.

حضرت هادى علیه السلام به متوکل فرمود:

« آیا مى خواهى من هم سپاه خود را به تو نشان دهم؟! »

متوکل پاسخ داد:

- آرى !

امام دعایى کرد! ناگهان میان زمین و آسمان از مشرق تا مغرب از فرشتگان مسلح پر شد!!

خلیفه از مشاهده این منظره غش کرد!

وقتى که بهوش آمد، امام هادى علیه السلام به او فرمود:

« ما در کارهاى دنیا با شما مسابقه نداریم ما به کارهاى آخرت ( امور معنوى ) مشغولیم ، آنچه درباره ما فکر مى کنى درست نیست. »


منبع:

داستانهاى بحارالانوار جلد 1

محمود ناصرى


سرقت از بیت المال ...

يكشنبه, ۱۰ خرداد ۱۳۹۴، ۰۹:۵۵ ب.ظ

روزى عقیل برادر امیرالمؤمنین على علیه السلام از ایشان درخواست کمک مالى کرد و گفت:

من تنگدستم مرا چیزى بده .

حضرت فرمود:

صبر داشته باش تا میان مسلمین تقسیم کنم ، سهمیه ترا خواهم داد.

عقیل اصرار ورزید.

على علیه السلام به مردى گفت دست عقیل را بگیر و ببر در میان بازار، بگو قفل دکانى را بشکند و آنچه در میان دکان است بردارد!!!

عقیل در جواب گفت:

می خواهى مرا به عنوان دزدى بگیرن؟!

على علیه السلام فرمود:

پس تو می خواهى مرا سارق قرار دهى که از بیت المال مسلمین بردارم و به تو بدهم؟؟!!

عقیل گفت:

پیش معاویه می روم!!

فرمود:

تو دانى و معاویه!

پیش ‍ معاویه رفت و از او تقاضاى کمک کرد.

معاویه او را صد هزار درهم داد و گفت:

بالاى منبر برو و بگو على با تو چگونه رفتار کرد و من چه کردم!!!

عقیل بر منبر رفت ، پس از سپاس و حمد خدا گفت:

مردم! من از على دینش را طلب کردم ؛ على مرا که برادرش بودم رها کرد و دینش را گرفت!!!

ولى از معاویه درخواست نمودم ، مرا در دینش مقدم داشت !!

صاحب روضات الجنات میگوید:

 در روایت دیگرى است که معاویه گفت بر منبر رو و على را لعن کن! عقیل بالا رفت و گفت مردم معاویه مرا گفته که على را لعنت کنم پس شما معاویه را لعنت کنید!!


داستانها و پندها جلد 1

مصطفى زمانى وجدانى


رجز علی اکبر

شنبه, ۹ خرداد ۱۳۹۴، ۰۲:۴۱ ق.ظ

رجز خوانی حضرت علی اکبر در روز عاشورا:

منبع: مقاتل الطالبیین


أنا علیُّ بنُ الحُسَینِ بنِ علیّ       نَحنُ وَ بَیتِ اللهِ أولَى بِالنَّبی

من علی پسر حسین بن علی هستم!         قسم به خانه خدا : ما سزاوارتریم به پیغمبر -


مِن شَبَثٍ ذاکَ وَ مِن شِمرِ الدَّنىّ     أضرِبُکُم بِالسَّیفِ حتَّى یَلتَوِی

از این « شبث » و « شمر » پست و فرومایه.     با شمشیر چنان به شما ضربه بزنم که خم گردد!!


ضَربُ غلامٍ هاشمیٍ علویّ           وَ لا أزالُ الیَومَ أحمِی عَن أبِی

 ضربتی از جوانی هاشمی و علوی.      و امروز مرتب از پدرم دفاع خواهم کرد.

    وَ اللهِ لا یَحکُمُ فِینا ابنُ الدَّعِی

            و به خدا قسم زنازاده در مورد ما حکم نخواهد کرد.



الگوی جوان در گفتار:

کاروان حماسه و ایثار پس از پشت سر نهادن منازل ذو حُسم، بیضه و عُذیب الهجانات به موقفی به نام بنی مقاتل رسید. عقبة بن سمعان ـ که از یاران و همراهان امام بود و بسیاری از روایات واقعه عاشورا از وی نقل شده ـ می گوید:

شب هنگام در رکاب امام حرکت کردیم و چون ساعتی را پیمودیم، امام حسین علیه السلام را خواب سبکی فرا گرفت ، در حالی که سر مبارکشان روی قربوس زین اسب بود و به زودی دیدگان آن سرور آزادگان گشوده شد و فرمود:

« انّا لله و انّا الیه راجعون الحمد الله ربّ العالمین » و دو یا سه بار آیه استرجاع را تکرار فرمود!

حضرت علی اکبر علیه السلام با درایت و فراستی که داشت، متوجّه حال پدر گردید مشاهده کرد آن ستاره پرفروغ اهل بیت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم مدام آیه مذکور را بر زبان جاری می نماید ؛ مرکب خویش را به سوی اسب پدر هدایت کرد و خطاب به ایشان گفت:

پدر جان! از چه جهت آیه استرجاع را تلاوت می کنید؟!

امام فرمود:

فرزند عزیزم اندکی که خواب رفتم، سواری عنان اسب را کشید و گفت:

« القوم یسیرون و المنایا تسری الیهم» این قوم در حال حرکتند در حالی که مرگ به سوی آنان می آید.

علی اکبر علیه السلام پس از لحظه ای مکث، با قوّت قلب وشهامتی شگفت روی به پدر بزرگوار خویش کرد و گفت:

«یا ابة لا اراک الله السوء و أ لسنا علی الحقّ؟پدر جان! خداوند حادثه ای ناگوار پدید نیاورد. آیا ما بر حق نیستیم؟

امام در جوابش فرمود:

«بلی والّذی الیه مرجع العبادآری، به خداوندی که بازگشت بندگان به سوی اوست، ما بر حقّیم

علی اکبر با شنیدن این پاسخ چون گُل شکفت و با آرامشی خاصّ امام علیه السلام را مورد خطاب قرار داد و گفت:

«یا ابة اذا لانبالی نموت محقّین» ای پدر! [وقتی بر حق بودن ما مسلّم است] در این صورت باکی نیست که بر حق جان دهیم!!

امام علیه السلام وقتی مشاهده فرمود فرزند در این مصاحبه معرفتی سربلند و پیروز بیرون آمد، شاد شد.

او را مخاطب قرار داد و فرمود:

«جزاک الله من ولد خیر ما جزی ولدا عن والده» خدایت پاداشی نیکو عطا کند؛ نیکوترین پاداش که باید فرزندی از پدر خویش دریافت کند - بحار الانوار ج 44 ص 379 -


الگوی جوان در عمل:

در روز عاشورا جوانان هاشمی بی صبرانه در انتظار لحظات جانبازی بودند و پیش دستی آنان در رسیدن به افتخار شهادت در قلوب پراشتیاق آنان هیجان ایجاد می کرد. از میان خاندان هاشمی، نخستین شخصی که در طی ستیز با ستمگران شهید شد ، حضرت علی اکبر علیه السلام است.

چنانچه در زیارت ناحیه مقدسه این جوان را به عنوان اوّلین کشته از هاشمیان معرفی می کند.

اراده زیارت شهداء کربلا را که کردی پس پیش پاهای حسین (ع) بایست که قبر علی بن الحسین است و رو به قبله کن که حومه شهداست و با اشاره به علی بن الحسین بگو:

السلام علیک یا اوّل قتیل من نسل خیر سلیل ... - اقبال الاعمال ، فصل فیما نذکره من زیارة الشهداء فی یوم عاشوراء -

(جوان شیعی هم اگر حقانیت مسیرش را نمی داند بر او وظیفه است تحقیق و کنکاش کند و وقتی به حقانیت دینش واقف شد ، چونان علی اکبر از هیچ مشکلی در این راه - هرچند مرگ - باکی نورزد.)


برگرفته از:

مبلغان ش 15


یکى از ادیانى که نامشان در قرآن آمده ، (( صابئین )) هستند که به حضرت یحیى گرایش دارند وبراى ستارگان تأثیرى قائلند. نماز و مراسم ویژه اى دارند و هنوز در خوزستان گروهى از آنان هستند.

این فرقه ، رهبرى دانشمند ولى مغرور داشتند که بارها با امام رضا علیه السّلام گفتگو کرد، ولى زیر بار نمى رفت .

در یکى از جلسات ، امام رضا علیه السّلام استدلالى کرد که او تسلیم شد و گفت :

اکنون روح من نرم شده حاضرم مکتب تو را بپذیرم !

ناگهان صداى اذان بلند شد، امام رضا علیه السّلام جلسه را ترک کرد!!!

مردم گفتند:

فرصت حساسى است!! چنین فرصتى پیش نمى آید!!

امام فرمود:

اوّل نماز!!

او که این تعهّد را از امام دید ، اتفاقا علاقه اش بیشتر هم شد!

بعد از نماز گفتگویش را تکمیل کرد و ایمان آورد!


منبع:

یکصد و چهارده نکته در باره نماز

استاد قرائتى


امام سجاد و دامادهایشان

يكشنبه, ۳ خرداد ۱۳۹۴، ۰۱:۰۸ ق.ظ

مرحوم کلینى ، به نقل از حضرت صادق آل محمّد علیهم السّلام حکایت فرماید:


هرگاه یکى از دامادهاى امام سجّاد علیه السّلام داخل منزل وى مى گردید و بر حضرتش وارد مى شد، امام سجّاد علیه السّلام عباى خود را از دوش بر مى گرفت و براى او پهن مى نمود تا روى آن بنشیند!!

و سپس خوش آمد گفته و ( در علت آن احترام ویژه ) به داماد خود مى فرمودند: شمائید تأمین کننده هزینه هاى ناموس ما! و همچنین نگه دارنده آنها از شرّ هواهاى نفسانى و اجانب!


برگرفته از:

چهل داستان و چهل حدیث از إمام زین العابدین (ع)

عبداللّه صالحى


هنگامى که لشکر اسلام بر شهرهاى فارس هجوم آورد و پیروز شد غنیمت هاى بسیارى از آن جمله ، دختر یزدگرد را به دست آورد و آن ها را به شهر مدینه طیبّه آوردند.

غنائم جنگى را که داخل مسجد بردند، جمعیّت انبوهى گرد آمده بودند.

در این میان زیبائى دختر یزدگرد توجّه همگان را به خود جلب کرده بود.

پس چون چشم این دختر به عمر بن خطّاب افتاد صورت خود را از او پوشاند و گفت :

اى کاش چنین روزى براى هرمز نمى بود، که دخترش این چنین در نوجوانى اسیر شود.

سپس از طرف امام علىّ علیه السّلام به او پیشنهاد داده شد که هر یک از مردان و جوانان حاضر را که مایل است براى ازدواج انتخاب کند، و مهریه و صداق او از بیت المال تاءمین و پرداخت گردد.

دختر که خود را جهانشاه معرّفى کرده بود و امام علىّ امیرالمؤمنین علیه السّلام او را شهربانو نامید، نگاهى به اطراف خود کرد و پس از آن که افراد حاضر را مورد نظر قرار داد؛ از بین تمامى آنان ، حضرت ابا عبداللّه الحسین علیه السّلام را برگزید؛ و سپس جلو آمد و دست خود را بر شانه آن حضرت نهاد.

در همین حال مولاى متّقیان علىّ علیه السّلام جلو آمد و حسین علیه السّلام را مورد خطاب قرار داد و فرمود:

از او محافظت کن و به او نیکى نما، که به همین زودى بهترین خلق خدا بعد از تو، از این دختر به دنیا مى آید!

_______________________________________________________________


و چون از وى سؤ ال کردند که به چه علّت ، امام حسین علیه السّلام را به عنوان همسر خویش انتخاب نمود؟

در پاسخ گفت :

پیش از آن که لشکر اسلام بر ما هجوم آورد، من حضرت محمّد، رسول اللّه صلّى اللّه علیه و آله را در خواب دیدم که به همراه فرزندش حسین علیه السّلام وارد منزل ما شد و مرا به ازدواج حسین علیه السّلام درآورد.

وقتى از خواب بیدار شدم ، عشق و علاقه به او تمام وجودم را فرا گرفته بود و به غیر از او به چیز دیگرى نمى اندیشیدم!!

و چون شب دوّم فرا رسید، در خواب دیدم که حضرت فاطمه زهراء علیهاالسّلام ، به منزل ما آمد و دین اسلام را بر من عرضه نمود و من نیز اسلام را پذیرفتم و در عالم خواب توسّط حضرت زهراء مسلمان شدم .

سپس حضرت زهراء علیهاالسّلام به من فرمود:

به همین زودى لشکر اسلام بر فارس غالب و پیروز خواهد شد و تو را به عنوان اسیر مى برند؛ و پس از آن به وصال فرزندم حسین خواهى رسید و کسى نمى تواند نسبت به تو تجاوز و قصد سوئى کند.

مادر امام سجّاد زین العابدین علیه السّلام افزود: سخن و پیش گوئى حضرت فاطمه زهراء علیهاالسّلام به واقعیّت پیوست و من صحیح و سالم به وصال خود رسیدم و به همسرى و ازدواج امام حسین علیه السّلام درآمدم .

________________________________________________________________


پس از گذشت مدّتى سیّد السّاجدین ، امام زین العابدین سلام اللّه علیه در شهر مدینه منوّره دیده به جهان گشود و جهانى را به نور وجود مقدّس خود روشنائى بخشید.

و آن حضرت همانند دیگر ائمّه اطهار صلوات اللّه علیهم اجمعین در حالتى به دنیا قدم نهاد که پاک و پاکیزه و ختنه شده بود؛ و پس از تولّد، شهادت بر یگانگى خداوند و رسالت جدّش رسول خدا و امامت و خلافت امیرالمؤ منین علىّ و دیگر اوصیاء صلوات اللّه علیهم اجمعین داد.

حضرت رسول صلّى اللّه علیه و آله در مورد علی بن الحسین فرموده است: ( ابن الخِیرتَین ) یعنى او زاده « برگزیده عرب » و « برگزیده عجم » است!


منبع:

چهل داستان و چهل حدیث از إ مام زین العابدین (ع) (عبداللّه صالحى)

تلخیص از اصول کافى : ج 1، ص 466، عیون اءخبار الرّضا علیه السّلام : ج 2، ص 128، ارشاد مفید: ص 160، بحارالا نوار: ج 46، ص 8 وص 13.




امام گمنام

شنبه, ۲ خرداد ۱۳۹۴، ۰۵:۳۱ ب.ظ

 امام صادق علیه السلام می فرمایند:


امام سجاد علیه السلام هنگامی که مسافرت می نمود با قافله ای حرکت می کرد که او را نمی شناختند! و با اهل کاروان شرط می کرد که در طول سفر خدمت گذار آنان باشد!!!

روزی بر همین منوال مسافرت نمود، از قضا مردی که امام را از قبل می شناخت، آن حضرت را مشاهده کرد، نزد کاروانیان رفت و به آنان گفت: آیا می دانید او کیست؟ گفتند: خیر، گفت: او علی بن الحسین علیهما السلام است!

آن ها با شنیدن این سخن باسرعت به طرف امام علیه السلام رفتند و دست و پای او را بوسیدند و عرض کردند: ای پسر رسول خدا! آیا می خواهی که آتش جهنم ما را فرا بگیرد؟! اگر از جانب ما به شما بی احترامی صورت می گرفت، آیا تا ابد هلاک نمی شدیم؟ !

امام علیه السلام فرمود: روزی با گروهی مسافرت نمودم که آنان مرا می شناختند و به خاطر قرابتی که با رسول خدا صلی الله علیه و آله داشتم مرا بیش از حد مورد احترام قرار دادند!! و چون ترسیدم شما نیز چنین کنید، خود را معرفی نکردم!!


منبع: مبلغان ش 34 

چرا با ما نمی جوشی؟؟؟!

شنبه, ۲ خرداد ۱۳۹۴، ۰۲:۱۶ ق.ظ

منصور دوانقی ( خلیفه عباسی ) تلاش می کرد که امام صادق«ع» را به سوی خود جذب کند، تا مردم بپندارند که زمامداری اش بر حق و کارهایش صحیح است!!


پیک و پیامی بسوی امام فرستاد که:

 « لم لا تغشانا کما یغشانا سائر الناس؟! ، چرا چون دیگران با ما نمی جوشی و گرم نیستی؟! »

امام در پاسخ نوشت:

« ما عندنا من الدنیا ما نخافک علیه ولا عندک من الآخرة مانرجوک له، ولا انت فی نعمة فنهنّیک علیها ولا تعدّها نقمةً فنعزّیک علیها، فلم نغشاک؟ نه ما دنیائی داریم که از تو بر از دست رفتنش بترسیم! و نه تو آخرتی داری که به امید آن پیش تو آییم!! و نه تو در نعمتی هستی که تبریکت گوئیم! و نه خود را درعذاب میدانی که بر آن تسلیتت گوئیم! پس به چه دلیل پیش تو رفت و آمد کنیم؟! »


منصور که خود را بی دلیل یافت، از در زهد و ریا بر آمد و دست برنداشت و در ادامه تلاش هایش برای او نوشت:

« انّک تصحبنا لتنصحنا ، با ما مصاحبت کن تا مارا نصیحت و ارشاد کنی!! »

امام صادق «ع» پاسخ داد:

« من اراد الدنیا فلا ینصحک و من اراد الآخرة فلا یصحبک ، آن که دنیا بخواهد تو را نصیحت نمی کند!! و آن که آخرت بخواهد، با تو مصاحبت نمی کند!! »


منبع:

مجله حوزه ش 21

در ایّام بیماری مرحوم علّامه امینی، روزی فردی برای عیادت به منزل موقت ایشان - در تهران پیچ شمیران - رفته بود و علّامه سخت بیمار و به پشت خوابیده بود.

آن فرد ضمن سخنانی گفته بود که:

" آقا! مثلاً اگر انسان به حضرت عبّاس علیه السلام علاقه نداشته باشد، به کجای ایمان او صدمه می خورد؟! "

علّامه امینی متغیّر شد و با آن حالت نقاهت نشست و گفت:

" به حضرت ابوالفضل علیه السلام که سهل است، اگر به بند کفش من!! که نوکری از نوکران ابوالفضل علیه السلام هستم، علاقه نداشته باشد - از این جهت که نوکرم - و اللّه! به رو در آتش خواهد افتاد!! "


منبع:

فصلنامه مکاتبه و اندیشه ش 26



نام ، کنیه ها ، و القاب « ابو الفضل العباس »

جمعه, ۱ خرداد ۱۳۹۴، ۱۱:۴۸ ق.ظ

نام :

امیرالمؤ منین ( علیه السّلام ) از پس پرده هاى غیب ، جنگاورى و دلیرى فرزند را در عرصه هاى پیکار دریافته بود و مى دانست که او یکى از قهرمانان اسلام خواهد بود، لذا او را عباس (دُژم : شیر بیشه ) نامید؛ زیرا در برابر کژیها و باطل ، ترشرو و پرآژنگ بود و در مقابل نیکى ، خندان و چهره گشوده .

همان گونه که پدر دریافته بود، فرزندش در میادین رزم و جنگهایى که به وسیله دشمنان اهل بیت ( علیهم السّلام ) به وجود مى آمد، چون شیرى خشمگین مى غرّید، گردان و دلیران سپاه کفر را درهم مى کوفت و در میدان کربلا تمامى سپاه دشمن را دچار هراس مرگ آورى کرد.

شاعر عرب درباره حضرتش مى گوید:

عَبَسَت وُجُوهُ القَومِ خَوفَ المَوتِ     وَالعَبّاسُ فِیهِم ضاحِکٌ مُتَبَسِّمٌ

((هراس از مرگ ، چهره دشمن را درهم کشیده بود، لیکن عباس در این میان خندان و متبسم بود))


کنیه ها :

به حضرت عباس ، این کنیه ها را داده بودند:

1 ابوالفضل :

از آنجا که حضرت را فرزندى به نام ((فضل )) بود، او را به ((ابوالفضل )) کنیه داده بودند.

شاعرى در سوگ ایشان مى گوید:

أباالفَضلِ یا مَن أسَّسَ الفَضلَ و الاِباء   أبَى الفَضلُ اِلاّ أن تَکونَ لَهُ أبا

((اى ابوالفضل ! اى بنیانگذار فضیلت و خویشتندارى ! « فضیلت » جز تو را به پدرى نپذیرفت!! ))

این کنیه با حقیقت وجودى حضرت هماهنگ است و او اگر به فرض ‍ فرزندى به نام فضل نداشت ، باز به راستى ابوالفضل (منبع فضیلت ) بود و سرچشمه جوشان هر فضیلتى به شمار مى رفت.

زیرا در زندگى خود با تمام هستى به دفاع از فضایل و ارزشها پرداخت و خون پاکش را در راه خدا بخشید.

حضرت پس از شهادت ، پناهگاه دردمندان شد و هرکس با ضمیرى صاف او را نزد خداوند شفیع قرار داد، پروردگار رنج و اندوهش را برطرف ساخت .

2 ابوالقاسم :

حضرت را فرزند دیگرى بود به نام ((قاسم ))، لذا ایشان را ((ابوالقاسم )) کنیه داده بودند. برخى از مورخان معتقدند قاسم همراه پدر و در راه دفاع از ریحانه رسول اکرم در سرزمین کربلا به شهادت رسید و پدر، او را در راه خدا فدا کرد.


القاب :

معمولاً القاب ، ویژگیهاى نیک و بد آدمى را مشخص مى سازد و هر کس ‍ را بر اساس خصوصیتى که دارد لقبى مى دهند.

ابوالفضل را نیز به سبب داشتن صفات والا و گرایشهاى عمیق اسلامى ، لقبهایى داده اند، از آن جمله :

1 قمر بنى هاشم :

حضرت عباس با رخسار نیکو و تلألؤ چهره ، یکى از آیات کمال و جمال به شمار مى رفت ، لذا او را قمر بنى هاشم لقب داده بودند. در حقیقت نه تنها قمر خاندان گرامى علوى بود، بلکه قمرى درخشان در جهان اسلام به شمار مى رفت که بر راه شهادت پرتو افشانى مى کرد و مقاصد آن را براى همه مسلمانان آشکار مى نمود.

2 سقّا:

از بزرگترین و بهترین القاب حضرت که بیش از دیگر القاب مورد علاقه اش بود، ((سقّا)) مى باشد.

پس از بستن راه آب رسانى به تشنگان اهل بیت ( علیهم السّلام ) به وسیله نیروهاى فرزند مرجانه ، جنایتکار و تروریست ، جهت از پا درآوردن فرزندان رسول خدا( صلّى اللّه علیه و آله ) قهرمان اسلام ، بارها صفوف دشمن را شکافت و خود را به فرات رساند و تشنگان اهل بیت و اصحاب امام را سیراب ساخت که تفصیل آن را هنگام گزارش شهادت حضرت بیان خواهیم کرد.

3 قهرمان علقمى :

((علقمى )) نام رودى بود که حضرت بر کناره آن به شهات رسید و به وسیله صفوف به هم فشرده سپاه فرزند مرجانه ، محافظت مى شد تا کسى از یاران حضرت اباعبداللّه را یاراى دستیابى به آب نباشد و همراهان امام و اهل بیت ایشان تشنه بمانند.

حضرت عباس با عزمى نیرومند و قهرمانى بى نظیر خود توانست بارها به نگهبانان پلید علقمى حمله کند، آنان را درهم شکند و متوارى سازد و پس از برداشتن آب ، سربلند بازگردد. در آخرین بار، حضرت در کنار همین رود، به شهادت رسید، لذا او را ((قهرمان علقمى )) لقب دادند.

4 پرچمدار:

از القاب مشهور حضرت ، پرچمدار (حامِلُ اللِواء) است ؛ زیرا ایشان ارزنده ترین پرچمها؛ پرچم پدر آزادگان ؛ امام حسین ( علیه السّلام ) را در دست داشتند.

حضرت به دلیل مشاهده تواناییهاى نظامى فوق العاده در برادر خود، پرچم را تنها به ایشان سپردند و از میان اهل بیت و اصحاب ، او را نامزد این مقام کردند؛ زیرا در آن هنگام سپردن پرچم سپاه از بزرگترین مقامهاى حساس در سپاه به شمار مى رفت و تنها دلاوران و کارآمدان ، بدین امتیاز مفتخر مى گشتند.

حضرت عباس نیز پرچم را با دستانى پولادین برفراز سر برادر بزرگوارش به اهتزاز درآورد و از هنگام خروج از مدینه تا کربلا، همچنان در دست داشت . پرچم از دست حضرت به زمین نیفتاد مگر پس از آنکه دو دست خود را فدا کرد و در کنار رود علقمى به خاک افتاد.

5 کَبشُ الکَتِیبة :

لقبى است که به بالاترین رده فرماندهى سپاه به سبب حسن تدبیر و دلاورى که از خود نشان مى دهد و نیروهاى تحت امر خود را حفظ مى کند، داده مى شود. این نشان دلیرى ، به دلیل رشادت بى مانند حضرت عباس در روز عاشورا و حمایت بى دریغ از لشکر امام حسین ( علیه السّلام ) بدو داده شده است . ابوالفضل در این روز، نیرویى کوبنده در سپاه برادر و صاعقه اى هولناک بر دشمنان اسلام و پیروان باطل بود.

6 سپهسالار:

لقبى است که به بزرگترین شخصیت فرماندهى و ستاد نظامى داده مى شود. و حضرت را به سبب آنکه فرمانده نیروهاى مسلح برادر در روز عاشورا بود و رهبرى نظامى لشکر امام را بر عهده داشت ، این گونه لقب داده اند.

7 حامى بانوان :

از القاب مشهور حضرت ابوالفضل ، ((حامى بانوان ، حامِى الظَّعِینة )) است .

سید جعفر حلى در قصیده استوار و زیباى خود در سوگ حضرت به این نکته چنین اشاره مى کند:

حامى الظعینة این منه ربیعة      ام این من علّیا ابیه مُکرم

به دلیل نقش حساس حضرت در حمایت از بانوان حرم و اهل بیت نبوت ، چنین لقبى به حضرت داده شده است . ایشان تمام تلاش خود را مصروف بانوان رسالت و مخدرات اهل بیت نمود و فرود آوردن از هودجها یا سوار کردن به آنهارا به عهده داشت و در طى سفربه کربلا این وظیفه دشوار را به خوبى انجام داد.

لازم به ذکر است که این لقب را به یکى از جنگاوران و دلاوران عرب به نام ((ربیعة بن مُکَدَّم )) که در راه دفاع از همسرش ، شجاعت بى نظیرى از خود نشان داد، داده بودند.

8 بابُ الحَوائِج :

لقب مشهور ایشان در میان مردم ((باب الحوائج )) است .

آنان به این مطلب یقین دارند که دردمند و نیازمندى قصد حضرت را نمى کند، مگر آنکه خداوند حاجت او را برآورده و درد و اندوهش را برطرف مى سازد و گره مشکلات او را مى گشاید.

ابوالفضل نسیمى از رحمتهاى الهى ، درِ رحمتى از درهایش ، و وسیله اى از وسایل اوست و او را نزد خداوند منزلتى والاست .

این موقعیت ، نتیجه جهاد خالصانه در راه خدا و دفاع از آرمانها و اعتقادات اسلامى و پشتیبانى از سالار شهیدان در سخت ترین شرایط است ؛ دفاع از ریحانه رسول خدا تا آخرین مرحله و جانبازى در راه اهداف مقدسش .


منبع:

زندگانى حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام

شیخ باقر شریف قرشى



گهواره جنبان ابی عبدالله

پنجشنبه, ۳۱ ارديبهشت ۱۳۹۴، ۱۱:۲۶ ق.ظ

علامه مجلسى رحمه الله مى گوید:

در احادیث معتبر از طرق شیعه و سنى روایت کرده اند که:


بسیار مى شد فاطمه علیها السلام در خواب بود و امام حسین علیه السلام در گهواره مى گریست ، پس کسی گهواره آن حضرت را مى جنباند و با او سخن مى گفت و او را ساکت مى کرد!

چون فاطمه علیهاالسلام از خواب بیدار مى شد - مى دید که گهواره آن حضرت مى جنبد، وکسى با آن حضرت سخن مى گوید، ولى کسى را نمى دید!!

جریان امر را به محضر رسول خدا صلى الله علیه و آله عرضه داشت، حضرت رسول فرموند: او جبرئیل است!!


برگرفته از:

چهره درخشان حسین بن على علیه السلام

على ربانى خلخالى


پاره ای از گوشت پیغمبر ، در دامن امّ ایمن !

پنجشنبه, ۳۱ ارديبهشت ۱۳۹۴، ۰۲:۱۴ ق.ظ

به پیامبر صلی الله علیه و آله خبر دادند که امّ ایمن شب و روز گریه می کند!! وی را به حضور آوردند.


_ چرا گریه می کنی؟

_ خوابی دیدم که بسی دردناک است!

_ خوابت را بگو...

_ بر من سخت و ناگوار است که خواب را بر زبان آورم!

_ خوابت آن جور نیست که تو می پنداری!

_ خواب دیدم که پاره ای از پیکرت جدا شد و در خانه ی من افتاد!!

_ آسوده باش، فاطمه پسری به نام حسین به دنیا می آورد که تو او را پرورش می دهی و نگهداری اش می نمایی و او پاره ی تن من است که در خانه ی تو خواهد بود.

روز هفتمِ ولادت، أمّ ایمن حسین علیه السلام را به بغل گرفت و نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله آمد.

پیامبر با خوشحالی زیاد فرمود:

_ مَرْحَبا بِالْحامِلٍ وَالْمَحْمُولِ، هذا تَأْویلُ رُؤیاکِ ، آفرین بر تو و کودکی که در بغل داری! این است تعبیر خوابی که دیده بودی!


برگرفته از:

مبلغان ش 10