ابزار تلگرام

آپلود عکسابزار تلگرام برای وبلاگ

شورگشتی :: آ خدا ( وب مهربانی )

آ خدا ( وب مهربانی )

( مطلب نداری بردار ؛ مطلب داری بذار )

آ خدا ( وب مهربانی )

( مطلب نداری بردار ؛ مطلب داری بذار )

آ خدا ( وب مهربانی )

برای اولین بار
- بعد از دیوار مهربانی و طاقچه مهربانی -
اینک :
« وب مهربـــــــــــانی »
مطلـــــب داری بــــــــــذار
مطلــــب نداری بــــــــــــردار
( مطالب دوستان به اسم خودشان منتشر خواهد شد.
ترجیحا مطالبی متناسب با آ خدا )

*******************************
*******************************
تذکر:
لزوما داستان ها و خاطراتی که در این وبلاگ نوشته میشن مربوط به زمان حال نیست بلکه تجربیات تبلیغی سال ها ومحلات مختلف بنده و بعضا همکاران بنده است و حتی در مواردی پیاز داغ قضیه هم زیادتر شده تا جاذبه لازم را پیدا کنه.
بنابراین خواننده محترم حق تطبیق این خاطرات بر محل تبلیغی فعلی حقیر رو ندارد...

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین نظرات
پیوندها
پیوندهای روزانه

۱۹۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «شورگشتی» ثبت شده است

شعری که دکتر شریعتی برای امام خمینی سرود...

شنبه, ۱۰ بهمن ۱۳۹۴، ۱۱:۱۸ ق.ظ

روزنامه اطلاعات در 5 بهمن سال 1357 شعری از دکتر علی شریعتی تقدیم به «زعیم» به عنوان «روح‌الله» منتشر کرده است که در ذیل می خوانیم:


فریاد روزگار ماست

روح‌الله

روزگار قحطی هر جنبش

هر کوشش

فریاد روزگار ماست

آری

در روزگار مرگ اصالت‌ها

بی‌‌تو دگر چه بگویم

چه را بسرایم

ای مطلع تمام سرودها

بی‌تو فرو نشسته دگر

فریاد!

تنها شده است

هر چه که انسانیست

در پایتخت غارت و خون

جز

وحشت و هراس

نمی‌بینم،

این درد را با که بگویم

که هر ورق،

از هر کتاب،

ترس را فریاد می‌کنند

حتی پلاس کهنه خیابان

هم،

تجربه کرده است ترس را،

اینک سیاه‌ ببینش

تا بر تو باز شود

که راست می‌گویم،

در هر کرانه این شهری بی‌تپش

سگهای دست آموز؛

در چشم‌های بیدار

ترس را نشانده‌اند

آنها،

هر روز می‌درند،

هر روز

می‌بویند

و پاداش را

از دست گرگ نواله می‌گیرند

در پایتخت غارت و خون

سگ‌های زنجیری

آن گرگ پیر را به حراست

نشسته‌اند

بی‌تو،

در پایتخت دیو و دماوند

سیاوشها،‌

نه کاووسها

در بندند

ای کاش، رستم

کاووس را نمی‌رهاند

تا این گونه،‌ گشاده است

در بند، بخواهد رستم را

در خون کشد سیاوش را

بی‌تو من از «خمین» گذشتم

افسرده بود و سرد،

نام تو را زمزمه می‌کرد روز و شب

فریاد روزگار ماست «روح خدا»

بانگ تعهد و رسالت

بانگ خدا و قرآن

اینک تو ای سلامت پویا

این کرامت بی‌مرز،

بر این زمین تشنه ببار

آری آری

تا زاید این سترون فرسوده،

گلهای سرخ شهادت را

تا در بغض شهر تپد

«فریاد»

آری

تو ای سخاوت بی‌حصر

ببار بر جنگل

تا باز این درخت خفته

شود بیدار،

تا باز، آن جوانه

کند فریاد


منبع:

خبرگزاری فارس

ش شماره: 13941110000383

بهترین طریقه محاسبه ?

شنبه, ۱۰ بهمن ۱۳۹۴، ۱۰:۵۵ ق.ظ

چهارمین گامى که علماى اخلاق براى رهروان این راه ذکر کرده اند: محاسبه است.

و منظور این است که :

هر کس در پایان هر سال یا ماه و هفته و یا در پایان هر روز به محاسبه کارهاى خویشتن بپردازد، و عملکرد خود را در زمینه خوبیها و بدیها، اطاعت و عصیان، خدا پرستى و هوا پرستى دقیقا مورد محاسبه قرار دهد.

...

قرآن مجید در آیات متعددى از حساب دقیق روز قیامت خبر داده است!

از جمله، از زبان لقمان حکیم خطاب به فرزندش چنین نقل مى کند:

« یَا بُنَیَّ إِنَّهَا إِنْ تَکُ مِثْقَالَ حَبَّةٍ مِنْ خَرْدَلٍ فَتَکُنْ فِی صَخْرَةٍ أَوْ فِی السَّمَاوَاتِ أَوْ فِی الْأَرْضِ یَأْتِ بِهَا اللَّهُ إِنَّ اللَّهَ لَطِیفٌ خَبِیرٌ (16) لقمان -

; پسرم! اگر به اندازه سنگینى دانه خردلى (کار نیک یا بد) باشد و در دل سنگى یا در (گوشه اى) از آسمانها و زمین قرار گیرد، خداوند آن را (در قیامت براى حساب) مى آورد; خداوند دقیق و آگاه است


و نیز مى فرماید: « وَإِنْ تُبْدُوا مَا فِی أَنْفُسِکُمْ أَوْ تُخْفُوهُ یُحَاسِبْکُمْ بِهِ اللَّهُ... 284 بقره -;

اگر آنچه را در دل دارید آشکار کنید یا پنهان نمایید، خداوند شما را بر طبق آن محاسبه مى کند


این مساله بقدرى مهم است که یکى از نامهاى روز قیامت، « یوم الحساب » است

...

رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود:

« لا تزول قدما عبد یوم القیامة حتى یسئل عن اربع: عن عمره فى ما افناه و شبابه فى ما ابلاه، و عن ماله من این کسبه و فى ما انفقه وعن حبنا اهل البیت; - بحارالانوار ج7 ص 258 -

در روز قیامت هیچ انسانى قدم از قدم بر نمى دارد تا از چهار چیز سؤال شود:

از عمرش که در چه راهى آن را سپرى نموده!

و از جوانى اش که در چه راهى آن را کهنه کرده! ( توضیح من: با آنکه جوانی هم بخشی از عمر هر کسی ست اما به جهت اهمیت این دوره به صورت مستقل مورد بازخواست قرار می گیرد) 

و از مالش که از کجا به دست آورده و در چه راهى مصرف نموده!

و از محبت ما اهل بیت: (که آیا حق آن را ادا کرده یا نه.) »

...

مساله حساب در قیامت بقدرى روشن و آشکار است که انسان را در آنجا حسابرس خودش مى سازند، و به او گفته مى شود:

« اقْرَأْ کِتَابَکَ کَفَى بِنَفْسِکَ الْیَوْمَ عَلَیْکَ حَسِیبًا (14) اسراء -

; در آن روز به انسان گفته مى شود: نامه اعمالت را بخوان، کافى است که امروز خود حسابگر خود باشى! »

...

درحدیث معروف رسول خدا صلى الله علیه و آله مى خوانیم:

« حاسبوا انفسکم قبل ان تحاسبوا و زنوها قبل ان توزنوا و تجهزوا للعرض الاکبر - بحارالانوار ج 67 ص 73 -

; خویشتن را محاسبه کنید پیش از آن که به حساب شما برسند!! و خویش را وزن کنید قبل از آن که شما را وزن کنند! (و ارزش خود را تعیین کنید پیش از آن که ارزش شما را تعیین نمایند) و آماده شوید براى عرضه بزرگ (روز قیامت)! »

...

راستى چرا ما با امور مادى و معنوى حداقل یکسان برخورد نکنیم؟!

امور مادى ما حساب و کتاب و دفتر روزانه و دفتر انبار و دفتر کل و دفاتر دیگر دارد، ولى براى امور معنوى حتى حاضر به یک حساب به اصطلاح سرانگشتى نیز نباشیم، در حالى که امور معنوى به درجات بالاتر و والاتر است و اصولا قابل مقایسه با امور مادى نیست!

به همین دلیل، در حدیث پر معنایى از پیغمبراکرم صلى الله علیه و آله مى خوانیم:

« لایکون العبد مؤمنا حتى یحاسب نفسه اشد من محاسبة الشریک شریکه، و السید عبده - بحارالانوار ج 67 ص 72 -

; انسان هرگز اهل ایمان نخواهد شد مگر این که در حسابرسى خویش سختگیر باشد; حتى سختگیرتر از حساب شریک نسبت به شریکش و مولى نسبت به غلامش

...

بهترین طریق محاسبه:

بهترین طریق همان است که در حدیثى از امیرمؤمنان على علیه السلام نقل شده که بعد از نقل حدیث پیغمبراکرم صلى الله علیه و آله که فرمود: « اکیس الکیسین من حاسب نفسه; عاقل ترین مردم کسى است که به محاسبه خویش پردازد» مردى از آن حضرت پرسید:

« یا امیرالمؤمنین و کیف یحاسب الرجل نفسه; اى امیرمؤمنان! انسان چگونه نفس خویش را محاسبه کند؟»

امام ضمن بیان مشروحى چنین فرمود:

« هنگامى که صبح را به شام مى رساند، نفس خویش را مخاطب ساخته چنین گوید:

اى نفس! امروز بر تو گذشت و تا ابد باز نمى گردد،و خداوند از تو درباره آن سؤال مى کند که در چه راه آن را سپرى کردى؟ چه عملى در آن انجام دادى؟

آیا به یاد خدا بودى، و حمد او را به جا آوردى؟

آیا حق برادر مؤمن را ادا کردى؟

 آیا غم و اندوهى از دل او زدودى؟ و در غیاب او زن و فرزندش را حفظ کردى؟

آیا حق بازماندگانش را بعد از مرگ او ادا کردى؟

آیا با استفاده از آبروى خویش، جلو غیبت برادر مؤمن را گرفتى؟ آیا مسلمانى را یارى نمودى؟

راستى چه کار (مثبتى) امروز انجام دادى؟!

سپس آنچه را که انجام داده به یاد مى آورد، اگر به خاطرش آمد که عمل خیرى از او سر زده، حمد خداوند متعال و تکبیر او را به خاطر توفیقى که به او عنایت کرده به جا مى آورد، و اگر معصیت و تقصیرى به خاطرش آمد، از خداوند متعال آمرزش مى طلبد و تصمیم برترک آن در آینده مى گیرد، و آثار آن را از نفس خویش با تجدید صلوات بر محمد و آل پاکش، و عرضه بیعت با امیرمؤمنان علیه السلام برخویشتن و قبول آن و اعاده لعن بر دشمنان و مانعان از حقوقش، محو مى کن!

 هنگامى که این محاسبه (جامع و کامل) را انجام داد، خداوند مى فرماید:

«من به خاطر دوستى تو با دوستانم و دشمنیت با دشمنانم (و محاسبه جامعى که با نفس خویش داشتى) در مورد گناهانت به تو سختگیرى نمى کنم و تو را مشمول عفو خود خواهم ساخت!» - بحارالانوار ج 67 ص 70 -


آرى این است بهترین طرز محاسبه نفس!


برگرفته از:

اخلاق در قرآن

آیت الله مکارم شیرازی

/// آشـــوب خمینـــــــــــی ///

جمعه, ۹ بهمن ۱۳۹۴، ۰۷:۴۲ ب.ظ

پس از قیام پانزده خرداد ، شاه به اسداللَّه عَلَم - وزیر دربار - گفت:

این خمینى کیست که آشوب به راه انداخته است؟!

عَلَم گفت:

یادتان هست وقتى شما به منزل آیت ‌‏اللَّه العظمى بروجردى (ره) در قم وارد شدید همه علما بلند شدند، امّا یک سیدى بلند نشد؟!

شاه گفت:

بله

عَلَم گفت:

این همان است!!


*

زمانى که امام خمینى (ره) در ترکیه تبعید بودند، مأموران اطلاعاتى ترکیه براى این که امام را بترسانند، ایشان را به منطقه ‏اى بردند و گفتند:

چهل نفر از علماى ترکیه علیه حکومت سخنى گفتند و اعدام شدند و اینجا به خاک سپرده شدند!!

حضرت امام (ره) فرمود:

عجب!! اى کاش در ایران هم چهل نفر از علما شهید مى ‏شدند تا ما از علماى ترکیه عقب نمانیم!!!


*

به مرحوم آیت‌‏اللَه بهاء الدینى (ره) گفتم:

ما هر‌چه شنیده‏‌ایم، از میانسالى امام شنیده ‏ایم، شما که در جوانى با امام دوست بوده‌‏اید آیا خاطره‌‏اى از جوانىِ امام به یاد دارید؟!

ایشان گفتند:

خاطرات بسیارى به یاد دارم ؛ از جمله اینکه در زمان رضاشاه در مدرسه فیضیه نشسته بودیم که یکى از مأموران شاه وارد مدرسه شد و شروع به فحاشى و قُلدرى کرد!!

من شاهد بودم حضرت امام که بیست و چند سال بیشتر نداشت، جلو آمد و چنان سیلى بر صورت او نواخت که برق از گوشش پرید!!


راوی : استاد قرائتی

عاقبت اظهار فضل !

جمعه, ۹ بهمن ۱۳۹۴، ۰۲:۴۳ ب.ظ

مرحوم حضرت آیت الله العظمی بهجت می فرمود:


مرحوم آقا سید علی یزدی از شاگردان مرحوم آخوند اردکانیکه بعد از میرزای بزرگ (محمد حسن شیرازی ) خود را اعلم می‌دانست، می گوید:

در کربلا به درس آخوند می‌رفتم و کربلا در آن زمان مرکز علم اصول، و نجف اشرف مرکز فقه بود.

ایشان نقل می‌کرد:

هم شهری‌های ما از یزد یا اردکان به کربلا آمدند و گفتند:

آیا می‌شود به خدمت آخوند برسیم؟

به هر حال وقت گرفتیم و قرار شد وقت خاصی به خدمت آخوند برسیم.

همراه با جماعتی از زوار به خدمت ایشان رسیدیم، و در حالی که ما جلو حرکت می کردیم و آن‌ها دنبال سر ما، وارد شدیم.
من که شاگرد آخوند بودم به عنوان سوال از ایشان ولی برای اظهار فضل و علمیت و فقاهت!!! مساله‌ای را که خود را در آن کاملا آماده کرده بودم مطرح نمودم و خوب آن را تقریب و تقریر کردم و به آخر رساندم، البته به صورت سوال ولی با بیان کاملا علمی و استدلالی و منتظر جواب بودم.

 آخوند- رحمه‌الله- به من اشاره کرد که نزدیک بیا، نزد ایشان رفتم، و ایشان آهسته در گوشم گفت: « نمی‌دانم!!! »
این سخن خیلی در من اثر کرد و رنگ و روی من سرخ شد! ساکت محض شدم!

آخوند می‌خواست به من بفهماند که نباید این کار را کرد!!!

فردای آن روز که برای بازدید زوار به مسافرخانه رفتم، از دریچه‌ پنجره‌ کوچه صدای آن‌ها شنیده می‌شد، شنیدم به هم دیگر می‌گفتند:

« دیدید آقا سیدعلی چه قدر صحبت کرد، ولی آخوند همه را با یک کلمه جواب داد!!! »


منبع:

تسنیم از : در محضر حضرت ‌آیت ا... العظمی بهجت - ص 18 ( محمد حسین رخشاد)

>>> دعوای امام جمعه و خانم بازیگر !!!

جمعه, ۹ بهمن ۱۳۹۴، ۰۸:۵۲ ق.ظ

امام جمعه کاشان: شهر ما تحمل مجالس لهو و لعب را ندارد؛ عزای عمومی ...

اعتراض دلواپسان به حضور فاطمه معتمدآریا در کاشان

موج دفاع سینمایی‌ها از معتمدآریا در پی حمله امام جمعه کاشان

نامه میرکریمی به امام جمعه کاشان درباره حواشی اخیر

پرویز پرستویی جواب امام جمعه کاشان را داد!

ادامه واکنش‌ها به بی‌احترامی به معتمدآریا در کاشان

_____________________________________________________________________________


او را نمی شناسم.

اما هجمه های گسترده ی بر علیه او را هم منصفانه نمی دانم.

یک روحانی در حد امام جمعگی شهری بزرگ چون کاشان؛ اجلّ از آن است که نظرش را معطوف شخصی خاص کند.

در واقع جایگاه نماز جمعه چنین جایگاهی نیست!

او درست است به بازیگری می توپد، اما نه به خاطر شخص او !

بلکه او را نماینده جمعیتی می بیند که احساس می کند بیشترین لطمات و صدمات را در طول سالیان اخیر به اعتقادات و اخلاقیات مردم وارد کرده اند!!

حتی شاید این شخص بخصوصه مستحق چنین تندیی نباشد، اما حضور او فرصت و بهانه ای ست برای اعتراض به قشر او !!

کیست که نقش بازیگران غربزده و خودفروخته را در وضعیت بی حجابی و بی عفتی امروز کشور انکار کند؟!

همانها که فضای مجازی و روزنامه و مجلات این مرز و بوم را پر کرده اند از تصویرهای زشت و زننده ی  خود ، در مسابقه ای که تمامی ندارد!

و کیست انکار کند نقش و تأثیر رفتارهای این قشر را بر بی بند و باری عمومی جامعه ، بر طلاق ها ، بر کشمکش ها ، و حتی بر خودکشی ها و... ؟!

ان شاء الله معترضین مغرض نیستند و جاهلند!

وضعیتی که خود بازیگران و کارگردانان و هنرمندان متعهد را هم به واکنش واداشته است!!

سخن از معتمدآریا نیست!

سخن از یک جریان است!

جریانی که حتی خود معتمدآریا را هم از قربانیان آن می شود به شمار آورد!!

جریانی به شدت مخرب که روح و روان جامعه را به بازی گرفته است و هر روز بر ابعاد آن افزوده می گردد!

پدر کاشان جریان را در شخص می بیند!

او بر علیه جریان فریاد می زند!

او بر علیه جریان ، عزای عمومی هم که اعلام می کرد ، جا داشت!

او فریاد در گلو مانده ی متدینینی شد که وضعیت فرهنگی جامعه ، پنجه بر گلوی آنها انداخته و آن را به شدت می فشرد!

او زنگ خطری شد که خیلی پیشترها باید به صدا درمی آمد!

در واقع سخن از امام جمعه هم نیست!

بنده دوست ندارم به حادثه کاشان به دید دعوایی شخصی بنگرم!

سخن از مسأله ای کلی تر است!

غیرت و تدین ؛ و درود بر آن

بی عفتی و بی بند و باری ؛ و مرگ بر آن.


+ مثلا تصاویر خارج از عرف خانم معتمدآریا رو در اینترنت ندیده ایم!!!

هفتمی ها

پنجشنبه, ۸ بهمن ۱۳۹۴، ۰۳:۵۳ ب.ظ

کلاس هفتمی بودند.

بعد از جلسه ، عمده سؤالاتی که به صورت خصوصی مطرح می کردند:

« توبه » و « چگونگی توبه » و « توبه بعد توبه » بود!!!


یعنی اینقدر بچه های جامعه ما گرفتار شده اند و ما توجه نداریم؟!

یا گناه و ثواب و خوب و بد رو به درستی نمی شناسند؟!

یا با طرح این سؤالا میخوان بگن بزرگ شدن؟!


نمیدونم!


هر کدومش که باشه ، چیز خوبی نیست!

و به نظر من می رسه ، همه ش بوده باشه !

ســــــــلام ناتمـــــــــــام !

پنجشنبه, ۸ بهمن ۱۳۹۴، ۰۲:۳۵ ب.ظ

کنار هم قرار گرفتن بعضی حروف تلفظ آنها رو دشوار می کنه!

از آن حروف است : شین و سین.

خدا رحمت کنه پدربزرگ ما رو شب نشینی های زمستانه سربسرمون میذاشت و می گفت:

هرکه می تونه سه بار پشت سر هم بگه:

« شب ، شب سختی ست امشب »

و من اونقدر می گفتم که می گفت: بسه دیگه سرمون رفت!


اما اوایل کار تبلیغی که به یکی از روستاهای مرودشت رفته بودم ، از منبر که پائین آمدم شروع کردم به سلام دادن :

السلام علیک یا مولای یا رسول الله!

السلام علیک یا مولای یا امیرَالمؤمنین!

السلام علیکِ یا فاطمةَ الزهراء سیدةَ نساءِ العالمین!

السلام علیک یا مولای یا حسن بن علی

السلام علیک یا مولای یا اباعبدالله و علی الارواح التی حَلَّت بِفِنائک

 السلام علیکم یا أهلَ بَیتِ النُّبُوَّة و رحمةُ الله و برکاتُه


برگشتم به سمت مشهد و آنچنانی که معمول است و میگن:

السلام علیک یا شَمسَ الشُّمُوسِ و یا ...


زبون نچرخید و گفتم :

السلام علیک یا سمس السموس !!!


خواستم اصلاح کنم دوباره همان شد که بود!

- خوبه آدم گاهی ساده از کنار تپقش بگذره و به خودش نیاره وگرنه تابلو بازی میشه! -

ما هم ناپخته اصرار به اصلاح داریم و از طرفی هولم کردیم ، بار سوم هم که سمس السموس گفتم ، خودم خنده م گرفت!

جمعیت با خنده من به خنده افتادند!

خلاصه سلام ناتمام موند!!!!


السلام علیک یا شمس الشموس!

و یا انیسَ النُّفُوس!

أیُّهَا المدفونُ بأرضِ الطوس! 

ألسُّلطانُ یا علیُّ بنُ موسی الرضا!

ورحمةُ الله و برکاتُه


و بعد به سمت قبله رو می کنند و به امام عصر (ع) چنین سلام میدن:

السلام علیک یا مولای یا صاحبَ الأمرِ والزمان!

 السلام علیک یا خلیفةَ الرحمان!

السلام علیک یا شریک القرآن!

السلام علیک یا قاطع البرهان!

السلام علیک یا امام الاِنس و الجانّ

عَجَّل الله تعالی فرَجَک و سهّل الله لنا مَخرَجَک

و رحمة الله و برکاته.


+ خدا حفظ کنه یکی از دوستان رو داشت تعریف می کرد که فلان بنده خدا چنان تپقی زد که ...!

- خدا همانجا گوش خودش رو گرفت - گفت: چنان پتقی زد که ... !

ما رو میگی!!

گفتم: از تو که دیگه بدتر نکرد ، تپق را تپق بزنی کم چیزی نیست ها!!!


راست ترین و دروغ ترین

پنجشنبه, ۸ بهمن ۱۳۹۴، ۱۰:۰۴ ق.ظ

عنه (علیه السلام): أصدَقُ شَیءٍ الأجَلُ ؛ أکذَبُ شَیءٍ الأمَلُ

علی (ع) :

راست ترین چیز أجَل ( مرگ ) است ؛ و دروغ ترین چیز أمَل ( آرزو ).


- میزان الحکمة باب الامل -

جدول رفتارهای پرخطر نوجوانان پسر و دختر

چهارشنبه, ۷ بهمن ۱۳۹۴، ۰۹:۵۶ ب.ظ

به کجا چنین شتابان؟


توزیع درصد فراوانی رفتارهای پرخطر در میان نوجوانان پسر و دختر (15 تا 18 سال) شهر تهران

نوع رفتار پرخطر

پسر

دختر

کل

داشتن چاقو و... بیرون خانه (جز مدرسه)

۲۱.۹

۹.۴

۱۵.۶

همراه داشتن چاقو و پنجه بوکس در مدرسه

۲.۴

۷.۹

۱۴.۱

کتک‌کاری در بیرون از خانه (جز مدرسه)

۳۶.۹

۱۹.۴

۲۸.۱

کتک‌کاری در مدرسه در ۱۲ ماه گذشته

۳۴.۲

۱۸.۳

۲۶.۲

رابطه جنسی اجباری

۱۷.۱

۱۲.۶

۱۴.۸

اقدام به خودکشی در ۱۲ ماه گذشته

۹.۱

۱۰.۴

۹.۷

تجربه کشیدن سیگار

۳۸.۵

۳۲

۳۵.۲

تجربه قلیان کشیدن

۵۴.۰

۴۹.۱

۵۱.۵

تجربه مصرف الکل

۳۲.۲

۲۲.۶

۲۷.۴

تجربه مصرف حشیش

۷.۴

۳.۳

۵.۳

تجربه مصرف تریاک

۴.۸

۲.۰

۳.۳

تجربه مصرف کوکایین

۳.۲

۱.۰

۲.۰

تجربه مصرف هرویین

۲.۲

۰.۸

۱.۵

تجربه مصرف کراک

۲.۸

۰.۲

۱.۵

تجربه مصرف کریستال

۴.۴

۱.۸

۳۰.

تجربه مصرف متادون

۳.۸

۲.۲

۲.۹

تجربه مصرف اکس

۵.۲

۳.۳

۴.۲

تجربه مصرف سایر مواد

۵.۳

۲.۰

۳.۶

تجربه رابطه جنسی با میل خود

۳۳.۹

۲۷

۳.۴

استفاده از کاندوم در آخرین رابطه جنسی

۴۶.۰

۳۶.۴

۴۳.۷

 منبع:

ساعت 24 ، به نقل از : فصلنامه علمی – پژوهشی رفاه اجتماعی شماره ۵۷

« متابعت » در « جماعت »

چهارشنبه, ۷ بهمن ۱۳۹۴، ۰۸:۲۲ ب.ظ

خدا نصیب نکنه نمازگزار عجول یا مکبّر عجول را !!!

مسأله ای هست در باب نماز جماعت به نام « متابعت مأمومین از امام » ولی شخص حقیر بارها و بارها متوجه پیش افتادن مأمومین شده و برای حفظ جماعت مجبور به سرعت دادن به نماز شده ام!

مأمومین به کنار ، دنبال مکبّر بدوی خیلی بده! و ما دویده ایم !!!


از آنجا که در تشریع هر حکمی فلسفه ای نهفته شده ، در « متابعت از امام جماعت » هم مصالح زیادی را می شود برشمرد که توجه بدانها عنایت بیش از پیش دوستان مسجدی به این امر شرعی را ان شاء الله به دنبال خواهد داشت.


از مهمترین آنها می شود به موارد ذیل اشاره کرد:

1- دیکته کردن نظم و انضباط به مردم

 2- آموزش مدیریت و برنامه ریزی ( باید اذکار و افعال را چنان مدیریت کنی که خود را به جمع برسانی )

 3- اهمیت قائل شدن به همراهی با جماعت مسلمین ولو مجبور بشوی که از بعضی واجبات ( مثل سوره ) هم برای این منظور بزنی!

 4- ارتقاء روحیه ولایت پذیری: از امام کوچک جماعت در نمازها پیروی کن که در همه شؤون زندگی ات بتوانی از امام المسلمین به خوبی تمکین داشته باشی!


و بی جهت نیست ثواب های عظیمی که در باب نماز جماعت از حضرات معصومین (ع) وارد شده، و آن نیست مگر به خاطر آثار عظیمی که اینچنین اجتماعاتی با خودشان به همراه دارند.

در روایتى وارد شده است که اگر یک نفر به امام جماعت اقتدا کند هر رکعت از نماز آنان ثواب صد و پنجاه نماز دارد و اگر دو نفر اقتدا کنند هر رکعتى ثواب ششصد نماز دارد و هر چه بیشتر شوند ثواب نمازشان بیشتر مى شود تا به ده نفر برسند و عده آنان که از ده گذشت اگر تمام آسمانها کاغذ و دریاها مرکب و درختها قلم و جن و انس و ملائکه نویسنده شوند، نمى توانند ثواب یک رکعت آن را بنویسند - رساله توضیح المسائل امام ، مسأله 1400 -


و اینک به فتاوای امام خمینی (ره) که به نوعی متناسب با بحث « متابعت مأموم از امام » است ، توجه فرمائید:


 1432 ماموم نباید جلوتر از امام بایستد، و اگر مساوى او هم بایستد، اشکال دارد و به احتیاط واجب باید کمى عقب تر از امام بایستد، اگر چه قد او بلندتر از امام باشد، که در رکوع و سجود سرش جلوتر از امام باشد.


1439 اگر در رکعت دوم اقتدا کند قنوت و تشهد را با امام مى خواند و احتیاط آن است که موقع خواندن تشهد انگشتان دست و سینه پا را به زمین بگذارد و زانوها را بلند کند و باید بعد از تشهد با امام برخیزد و حمد و سوره را بخواند و اگربراى سوره وقت ندارد، حمد را تمام کند و در رکوع یا سجده خود را به امام برساند، یا نیت فرادى کند و نمازش صحیح است، ولى اگر در سجده به امام برسد، بهتر است که احتیاطا نماز را دوباره بخواند.


1440 اگر موقعى که امام در رکعت دوم نماز چهار رکعتى است اقتدا کند، بایددر رکعت دوم نمازش که رکعت سوم امام است، بعد از دو سجده بنشیند و تشهد را به مقدار واجب بخواند و برخیزد، و چنانچه براى گفتن سه مرتبه تسبیحات وقت ندارد،یک مرتبه بگوید و در رکوع یا سجده خود را به امام برساند.


1441 اگر امام در رکعت سوم یا چهارم باشد و ماموم بداند که اگر اقتدا کند و حمد را بخواند به رکوع امام نمى رسد، بنابر احتیاط واجب باید صبر کند تا امام به رکوع رود، بعد اقتدا نماید.


1442 اگر در رکعت سوم یا چهارم امام اقتدا کند، باید حمد و سوره را بخواند و اگر براى سوره وقت ندارد باید حمد را تمام کند و در رکوع یا سجده خود را به امام برساند، ولى اگر در سجده به امام برسد بهتر است که احتیاطا نماز را دوباره بخواند.


1443 کسى که مى داند اگر سوره را بخواند در رکوع به امام نمى رسد، باید سوره را نخواند، ولى اگر خواند نمازش صحیح است.


1444 کسى که اطمینان دارد که اگر سوره را شروع کند یا تمام نماید به رکوع امام مى رسد، احتیاط واجب آن است که سوره را شروع کند یا اگر شروع کرده تمام نماید.


1445 کسى که یقین دارد، اگر سوره را بخواند به رکوع امام مى رسد، چنانچه سوره را بخواند و به رکوع نرسد نمازش صحیح است.


1447 اگر به خیال این که امام در رکعت اول یا دوم است حمد و سوره نخواند و بعد از رکوع بفهمد که در رکعت سوم یا چهارم بوده نمازش صحیح است. ولى اگر پیش از رکوع بفهمد باید حمد و سوره را بخواند و اگر وقت ندارد فقط حمد را بخواند و در رکوع یا سجده خود را به امام برساند.


1451 اگر نماز امام تمام شود و ماموم مشغول تشهد یا سلام اول باشد لازم نیست نیت فرادى کند.


1452 کسى که یک رکعت از امام عقب مانده وقتى امام تشهد رکعت آخر را مى خواند مى تواند برخیزد و نماز را تمام کند و یا انگشتان دست، و سینه پا را به زمین بگذارد و زانوها را بلند نگه دارد و صبر کند تا امام سلام نماز را بگوید و بعد برخیزد.


1467 ماموم نباید تکبیرة الاحرام را پیش از امام بگوید بلکه احتیاط واجب آن است که تا تکبیر امام تمام نشده، تکبیر نگوید.


1468 اگر ماموم پیش از امام عمدا هم سلام دهد نمازش صحیح است.


1469 *** اگر ماموم غیر از تکبیرة الاحرام و سلام چیزهاى دیگر نماز را ( یعنی ذکرهای دیگر نماز را ) پیش از امام بگوید اشکال ندارد ولى اگر آنها را بشنود یا بداند امام چه وقت مى گوید، احتیاط مستحب آن است که پیش از امام نگوید.


1470 *** ماموم باید غیر از آنچه در نماز خوانده مى شود ( یعنی غیر اذکار نماز ) کارهاى دیگر آن ( یعنی افعال نماز ) مانند ( خود ) رکوع و سجود را با امام یا کمى بعد از امام به جا آورد و اگر عمدا پیش از امام یا مدتى بعد از امام انجام دهد، معصیت کرده و لى نمازش صحیح است، اما اگر در دو رکن پشت سر هم از امام جلو یا عقب بیفتد بنابر احتیاط واجب باید نماز را تمام کند و دوباره بخواند، اگر چه بعید نیست نمازش صحیح باشد و فرادى شود.


1471 *** اگر سهوا پیش از امام سر از رکوع بردارد، چنانچه امام در رکوع باشد باید به رکوع برگردد و با امام سر بردارد و در این صورت زیاد شدن رکوع که رکن است نماز را باطل نمى کند!! ولى اگر به رکوع برگردد و پیش از آن که به رکوع برسد،امام سر بردارد نمازش باطل است.


1472 *** اگر اشتباها سر بردارد و ببیند امام در سجده است باید به سجده برگردد و چنانچه در هر دو سجده این اتفاق بیفتد براى زیاد شدن دو سجده که رکن است نماز باطل نمى شود.


1473 کسى که اشتباها پیش از امام سر از سجده برداشته هرگاه به سجده برگردد،و هنوز به سجده نرسیده امام سر بردارد، نمازش صحیح است ولى اگر در هر دو سجده این اتفاق بیفتد، نماز باطل است.


1474 اگر اشتباها سر از رکوع یا سجده بردارد و سهوا یا به خیال اینکه به امام نمى رسد به رکوع یا سجده نرود نمازش صحیح است.


1475 اگر سر از سجده بردارد و ببیند امام در سجده است چنانچه به خیال این که سجده اول امام است، به قصد این که با امام سجده کند به سجده رود و بفهمد سجده دوم امام بوده باید بنابر احتیاط نماز را تمام کند و از سر بخواند و اگر به خیال اینکه سجده دوم است به سجده رود و بفهمد سجده اول امام بوده احتیاط آن است که نماز را فرادى تمام نماید اگر چه مى تواند متابعت امام را بکند و به سجده رود و نماز را تمام کند.


1476 اگر سهوا پیش از امام به رکوع رود و طورى باشد که اگر سر بردارد به مقدارى از قرائت امام مى رسد، چنانچه سر بردارد و با امام به رکوع رود نمازش صحیح است.


1477 اگر سهوا پیش از امام به رکوع رود و طورى باشد که اگر برگردد به چیزى از قرائت امام نمى رسد، واجب است سر بردارد و با امام نماز را تمام کند و نمازش صحیح است اگر چه احوط استحبابى در این صورت اعاده نماز است، و اگر سر برندارد تا امام برسد نمازش صحیح است.


1478 اگر سهوا پیش از امام به سجده رود، واجب است که سر بردارد و با امام به سجده رود و نمازش صحیح است اگر چه احتیاط استحبابى در این صورت اعاده نماز است و اگر برنداشت نمازش صحیح است.


1479 *** اگر امام در رکعتى که قنوت ندارد اشتباها قنوت بخواند یا در رکعتى که تشهد ندارد اشتباها مشغول خواندن تشهد شود ماموم نباید قنوت و تشهد را بخواند ولى نمى تواند پیش از امام به رکوع رود، یا پیش از ایستادن امام بایستد بلکه باید صبر کند تا قنوت و تشهد امام تمام شود و بقیه نماز را با او بخواند.


تقبل الله اعمالکم

« درک » کجاست که میگیم: « برو به درک »

چهارشنبه, ۷ بهمن ۱۳۹۴، ۱۰:۲۳ ق.ظ

مثلی ست برای خودش:

« برو به درک ! »


 این درک کجاست؟

به نظر می رسه این مثل از آیه زیر گرفته شده باشه ( هرچند راء در ایه ساکن است و در مثل متحرک اما هردو به یک معناست! )

إِنَّ الْمُنَافِقِینَ فِی الدَّرْکِ الْأَسْفَلِ مِنَ النَّارِ وَلَنْ تَجِدَ لَهُمْ نَصِیرًا (145) نساء -

ترجمه :

قطعاً منافقان ، در پائین ترین جای دوزخ هستند! و هرگز براى آنان هیچ یاورى نمى یابى!


نکته ها :

O ((دَرک )) عمیق ترین نقطه ى دریاست ؛ به مطلبى هم که عمق آن فهمیده شود، مى گویند: درک شد.

به پله هایى که رو به پایین مى رود ((درَک )) و به پله هایى که رو به بالا مى رود ((درجه )) مى گویند ؛ همان گونه که بهشت ، درجات دارد، دوزخ هم درکات دارد.


پیام ها

1- جایگاه منافقان در دوزخ از کفّار بدتر است . (فى الدرک الاسفل )

2- دوزخ ، مراتب و درجاتى دارد. (فى الدرک الاسفل )

3- در قیامت ، راهى براى نجات منافقان نیست . (لن تجدلهم نصیراً)

4- شفاعت ، شامل حال منافقان نمى شود. (لن تجدلهم نصیراً)

- تفسیر نور -


از این آیه به خوبى استفاده مى شود که از نظر اسلام « نفاق » بدترین انواع کفر، و منافقان دورترین مردم از خدا هستند و به همین دلیل جایگاه آنها بدترین و پست ترین نقطه دوزخ است ، و باید هم چنین باشد، زیرا خطراتى که از ناحیه منافقان به جوامع انسانى مى رسد با هیچ خطرى قابل مقایسه نیست!

آنها با استفاده از مصونیتى که در پناه اظهار ایمان پیدا مى کنند، ناجوانمردانه ، و آزادانه به افراد بى دفاع حمله ور شده ، از پشت به آنها خنجر مى زنند، مسلما حال چنین دشمنان ناجوانمرد و خطرناک که در قیافه دوست آشکار مى شوند از حال دشمنانى که با صراحت اعلان عداوت کرده و وضع خود را مشخص ساخته اند بمراتب بدتر است ، در حقیقت نفاق راه و رسم افراد بى شخصیت و پست ، و مرموز و ترسو، و به تمام معنى آلوده است .


توجه :

براى اینکه روشن شود حتى این افراد فوق العاده آلوده راه بازگشت به سوى خدا و اصلاح موقعیت خویشتن دارند، اضافه مى کند:

 إِلَّا الَّذِینَ تَابُوا وَأَصْلَحُوا وَاعْتَصَمُوا بِاللَّهِ وَأَخْلَصُوا دِینَهُمْ لِلَّهِ فَأُولَئِکَ مَعَ الْمُؤْمِنِینَ وَسَوْفَ یُؤْتِ اللَّهُ الْمُؤْمِنِینَ أَجْرًا عَظِیمًا (146) نساء -

مگر آنها که توبه کرده و اعمال خود را اصلاح نمایند (و گذشته را جبران کنند) و به دامن لطف پروردگار چنگ بزنند و دین و ایمان خود را براى خدا خالص گردانند. چنین کسانى سرانجام اهل نجات خواهند شد و با مؤمنان قرین مى گردند و خداوند پاداش عظیمى به همه افراد با ایمان خواهد داد.


نکته:

( اینها همراه مؤمنان خواهند بود، اشاره به اینکه مقام مؤمنان ثابت قدم از آنها برتر و بالاتر است ، آنها اصلند و اینها فرع ، و از پرتو وجود مؤمنان راستین نور و صفائى مى یابند )

- تفسیر نمونه -


بنابرین آنهایی هم که ما از رفتار و کردارشان رنجیده خاطر شدیم و مثل خدا از خود رانده و گفتیم : « برو به درک » مثل خدا هم راه برگشت را برایشان باز نگه داریم و بگوئیم: الا ...


دلتان بی کینه

اگه آخوند باشی و آخوند روستا ...

سه شنبه, ۶ بهمن ۱۳۹۴، ۱۱:۱۶ ب.ظ

قُلْ أَرَأَیْتُمْ إِنْ أَصْبَحَ مَاؤُکُمْ غَوْرًا فَمَنْ یَأْتِیکُمْ بِمَاءٍ مَعِینٍ (30) ملک -

بـگـو: به من خبر دهید اگـر آبهاى (سرزمین ) شما در زمین فرو رود چه کسى مى تواند آب جارى در دسترس شما قرار دهد؟


اگه آخوند باشی و آخوند روستا ...

ملت برف و بارونشون رو هم از تو می خوان!

بارون نیاد چپ چپ بهت نیگا میکنن!!

برف و بارون که میاد تو مسجد جا نیست!!!

ما هم که صد البته کم نمیاریم و توپ رو میندازیم تو میدون خودشون که امان از گناه و معصیت و بی دینی!

حالا هی خمس و زکات ندین!!!!


ولی جدای از شوخی ، در منابع دینی برای کم بارشی هم اسباب و عللی رو معرفی کرده ند:


الإمام الباقر (علیه السلام):

إنه ما من سنة أقل مطرا من سنة، ولکن الله یضعه حیث یشاء، إن الله عزوجل إذا عمل قوم بالمعاصی صرف عنهم ما کان قدر لهم من المطر - میزان الحکمة باب الذنب -

هیچ سالی کم بارش تر از سال قبل نیست! ( نسبت به همه زمین ) ، ولی خدا آن را هر جا خود بخواهد قرار می دهد! براستی که خداوند سهم باران قومی را که معصیت می کنند از آنها برمی گرداند.


وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَى آَمَنُوا وَاتَّقَوْا لَفَتَحْنَا عَلَیْهِمْ بَرَکَاتٍ مِنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ وَلَکِنْ کَذَّبُوا فَأَخَذْنَاهُمْ بِمَا کَانُوا یَکْسِبُونَ (96) اعراف -

و اگر اهالی شهرها و آبادیها ایمان می آوردند و تقوى پیشه می کردند ، از زمین و آسمان درهای برکت را بر آنها مى گشودیم! ولى آنها اهل تکذیبند ،ما هم بخاطر اعمالشان آنها را به مجازات گرفتیم!


وَأَنْ لَوِ اسْتَقَامُوا عَلَى الطَّرِیقَةِ لَأَسْقَیْنَاهُمْ مَاءً غَدَقًا (16) جن - 

 اگـر ایشان بر طریقه (ایمان ) استقامت ورزند،  ما آنها را با آب فراوان سیراب مى کنیم!


حبس المطر عن قوم إدریس بذنب سلطانهم، فدعا علیهم إدریس بحبس المطر عنهم ،حبس المطر عن قوم هود بتکذیبهم هوداً ، فی أ نّه حبس المطر عن قوم إلیا، لأنّ ملک زمانه کان له امرأة تعبد الصنم فی داره - مستدرک سفینة البحار باب السحاب والمطر-

باران بر قوم ادریس نبارید بخاطر گناه حاکم آنها و نفرین ادریس ، و از قوم هود بازداشته شد بخاطر تکذیب هود توسط آنها ، و قوم الیا بخاطر پرستش خانگی بت توسط همسر پادشاه.


عن النبی صلى الله علیه وآله قال:

 إن الله تبارک وتعالى حبس قطر المطر عن بنی إسرائیل بسوء رأیهم فی أنبیائهم، وإنه حابس قطر المطر عن هذه الامة ببغضهم علی بن أبی طالب (1) علیه السلام - بحار الانوار ج 27 ص 227 -

همانا خداوند بارش باران را بر بنی اسرائیل حرام کرد بخاطر دیدگاه بد آنها نسبت به پیامبرانشان،  و بر این امت حرام کرد بخاطر بغض آنها نسبت به علی بن ابی طالب (ع)


عن الرضا علیه السلام قال:

إذا کذب الولاة حبس المطر، وإذا جار السلطان هانت الدولة، وإذا حبست الزکاة ماتت المواشی - بحار الانوار ج 70 ص 373 -

هرگاه والیان و مسئولان حکومت دروغ گویند باران نبارد ، و اگر فرمانروا  ظلم و ستم نماید حکومت به ضعف گراید ، و چنانچه مردم زکات نپردازند چهارپایان بمیرند.


عن زین العابدین (علیه السلام):

الذنوب التی تحبس غیث السماء: جور الحکام فی القضاء، وشهادة الزور، وکتمان الشهادة - میزان الحکمة باب الذنب -

گناهانی که باران آسمان را بند آورد : ظلم قاضیان در صدور حکم ، و شهادت دروغ دادن ، و پنهان کردن شهادت ( خلاصه یعنی: فساد در امور قضائی )


بعد از بازیگرا حالا نوبت پرستارا ست!!!

سه شنبه, ۶ بهمن ۱۳۹۴، ۰۲:۴۱ ب.ظ
همیشه افرادی هستند که قصد دارند با هنجارشکنی خود به مرور زمان رفتارهای غیرمعمول را در اجتماع عادی‌سازی کنند؛ با رونق گرفتن استفاده از شبکه‌های اجتماعی در بین عموم مردم پای این سودجویان نیز به دنیای مجازی باز شده است.


بتازگی چالشی با عنوان «چالش روپوش» به پرستاران ایرانی پیشنهاد می‌کند که عکس‌های بدون پوشش و فرم پرستاری خود را به همراه نام و شهر محل خدمت منتشر کنند که در این میان تعداد بسیاری از بانوان مخاطبان این صفحه با درج عکس بی حجاب خود اقدام به همراهی با این صفحه اینستاگرامی می‌کنند.


در ادامه برخی از تصاویر افراد دعوت شده به این چالش را مشاهده می‌کنید:

منبع: پارسینه

_______________________________________________________________________________________

با این حساب و ازین پس روز تولد خانم زینب کبری (س) و روز پرستار آیا تناسبی با هم می توانند داشته باشند؟؟؟!

حیف از این روز بزرگ و نام برجسته!


اینجوری به ذهن میرسه که پرستارا از اونجا که با انواع بیمار و بیماری ها و حتی مرگ و میرها برخورد دارند، از آمادگی روحی بیشتری هم جهت پذیرش امور دینی و معنوی می بایست برخوردار باشند و این حرکت نقطه مقابل این انتظار است!


اگر بحث اینه که فشار از ناحیه کار را به نوعی کاهش بدن و از افسردگی و ناراحتی فرار کنند ، به نظر نمی رسه این نسخه ، نسخه مناسب و مؤثری باشه.


و در نهایت فکر می کنید این چالش بعد از پرستارا ، سراغ کدوم قشر و تا کجا پیش خواهد رفت؟!


عاشقی تو و عاشقی من ؟!

سه شنبه, ۶ بهمن ۱۳۹۴، ۱۰:۳۱ ق.ظ

در نیمه شبی سرد زمستانی در حالی که برف بشدت می‌بارید و تمام کوچه و خیابان‌ها را سفید پوش کرده بود از ابتدای کوچه دیدم که در انتهای کوچه کسی سر به دیوار گذاشته و روی سرش برف نشسته است!
باخود گفتم شاید معتادی دوره گرد است که سنگ کوب کرده!
جلو رفتم دیدم او یک جوان است!
او را تکانی دادم!
بلافاصله نگاهم کرد و گفت چه می‌کنی؟!
گفتم: جوان! مثل اینکه متوجه نیستی!
برف، برف!
روی سرت برف نشسته!
ظاهراً مدت‌هاست که اینجایی!
مریض می‌شی!
خدای ناکرده می‌میری!
اینجا چه می‌کنی؟!
جوان که گویی سخنان مرا نشنیده بود! با سرش اشاره‌ای به روبرو کرد!
دیدم زل زده به پنجره خانه‌ای!
فهمیدم عاشق شده!
نشستم و با تمام وجود گریستم!
جوان تعجب کرد!
کنارم نشست!
گفت تو را چه شده پیرمرد؟!
نکنه تو هم عاشقی؟!
گفتم قبل از اینکه تو را ببینم فکر می‌کردم عاشقم! ولی اکنون که تو را دیدم ، فهمیدم من عاشق نیستم و ادعایی بیش نبوده!
مگر عاشق می‌تواند لحظه‌ای به یاد معشوقش نباشد!

از : مرحوم عارف « شیخ رجبعلی خیاط »


( منبع: رسا )

جلوه ی تازه اى از اعجاز قرآن

جالب اینکه با گذشت زمان جلوه هاى تازه اى از اعجاز قرآن آشکار مى شود که در گذشته مورد توجه قرار نمى گرفت.

از جمله محاسبات فراوانى است که روى کلمات آیات قرآن با مغزهاى الکترونیکى انجام شده ویژگیهاى تازه اى براى کلمات و جمله بندیهاى قرآن و رابطه آن با زمان نزول هر سوره ثابت کرده است و آنچه ذیلا مى خوانید نمونه اى از آن است :

پژوهشهاى برخى از دانشمندان محقق امروز، به کشف روابط پیچیده و فورمولهاى محاسباتى بسیار دقیق منجر شده است که حیرت انگیز است!!

با یقین به این امر که چنین نظم علمى در ساختمان قرآن است ، از طریق بررسیهاى آمارى و به زبان ریاضى به کشف قواعد دقیق و فورمولهاى ریاضى و منحنیهاى کامل و سالمى توفیق یافته است که از نظر اهمیت و شناخت ، کشف نیوتن را در جاذبه ، تداعى مى کند!!

یک قرآن شناس بزرگ نقطه شروع کارش این مسأله ساده است که آیات نازل شده در مکه کوتاه است و آیات نازل شده در مدینه ، بلند .

این یک مسأله طبیعى است هر نویسنده یا سخنران ورزیده ، طول جملات و آهنگ کلمات سخنش را بر حسب موضوع سخن تغییر مى دهد:

مسائل توصیفى : جملات کوتاه ؛

و مسائل تحلیلى و استدلالى : بلند ؛

آنجا که سخن ، تحریکى و انتقادى و یا بیان اصول کلى اعتقادى است لحن شعارى مى شود و عبارات کوتاه ؛

و آنجا که شروع داستان است و بیان کلام در نتیجه گیریهاى اخلاقى و... لحن ، آرام و عبارات طولانى و آهنگ نرم .


مسائل طرح شده در مکّه از نوع اول است و مسائل طرح شده در مدینه ، از نوع دوم .

چه در مکه آغاز یک نهضت است و بیان اصول کلى اعتقادى و انتقادى ، و در مدینه یک جامعه و مسائل حقوقى و اخلاقى و قصه هاى تاریخى و نتیجه گیریهاى فکرى و علمى .

اما قرآن یک سخن گفتن طبیعى است و ناچار تابع سبک زیبا و بلیغ سخن گفتن بشر، و در نتیجه رعایت کوتاهى و بلندى آیات نیز به تناسب مفاهیم .

اما اگر قبول کنیم که این کلام در عین حال که یک کتاب است یک طبیعت نیز هست ، باید این کوتاهى و بلندى بى حساب نباشد و طبق یک قاعده دقیق علمى از آیات کوتاه آغاز کند و یکنواخت و تصاعدى رو به آیات بلند رود.

بر این اساس باید طول هر آیه اى کوتاهتر از آیه نازل شده سال بعد و بلندتر از آیه نازل شده سال پیش باشد، و اندازه این طولانى شدن اندازه هاى دقیق و حساب شده باشد، بنابراین در طول 23 سال که وحى نازل مى شده است ، باید 23 طول معدل در آیات داشته باشیم!!!

بر این قاعده مى توانیم 23 ستون داشته باشیم که همه آیات بر حسب طول در این ستونها تقسیم بندى شود، حال از کجا مى توانیم بفهمیم که این تقسیم بندیها درست است ؟

 مى دانیم که شأن نزول بعضى از آیات قرآن معلوم است برخى را روایات تاریخى معین کرده و صریحا گفته که در چه سال نازل شده است ، و برخى را از روى مفاهیم آن مى توان تعیین کرد:

مثلا آیاتى که احکامى چون تغییر قبله ، حرمت شراب ، وضع حجاب ، زکوة و خمس را بیان مى کند و آیاتى که از هجرت سخن مى گویند سال تعیین این احکام معلوم است .

با شگفتى فوق العاده مى بینیم که این آیات - که سال نزولشان معلوم است - درست در همان ستونهایى قرار مى گیرند که در این جدول از نظر معدل طول آیات ویژه هر سال فرض شده اند! (دقت کنید).

آنچه جالب تر است پیدا شدن دو سه مورد استثنائى است .

به این معنى که سوره مائده  آخرین سوره بزرگ نازل شده است ، در حالى که چند آیه از آن طبق فرمول ، باید در سالهاى اولیه نازل شده باشد. پس از تحقیق در متون تفاسیر و روایات اسلامى ، اقوال مفسران معتبرى را مى یابیم که گفته اند این چند آیه در اوایل نازل شده ، اما از نظر تدوین به دستور پیامبر در سوره مائده جاى داده شده است!!!!

به این طریق مى توان سال نزول هر آیه را از روى این ملاک ریاضى تعیین کرد و قرآن را بر حسب سال نزول نیز تدوین نمود!!!

چه سخنورى است در عالم که بتوان از روى طول عبارت ، سال اداى هر جمله اش را معین کرد؟!!!

 بخصوص که این متن کتابى نباشد که مثل یک اثر علمى یا ادبى نویسنده اش نشسته باشد و آن را در یک مدت معین ، و پیوسته ، نوشته ، و بر زبانش رفته و بویژه کتابى نباشد که نویسنده اش در یک موضوع - یا حتى زمینه تعیین شده اى - تاءلیف کرده باشد، بلکه مسائل گوناگونى است که به تدریج بر حسب نیاز جامعه و در پاسخ به سؤ الاتى که عنوان مى شود، حوادث یا مسائلى که در مسیر مبارزه طولانى مطرح مى شود، به وسیله رهبر بیان و سپس جمع آورى و تنظیم شده است .


بلکه به گفته بعضى از مفسران ، آهنگ مخصوص لغات و کلمات قرآن نیز در نوع خود معجزآسا است .

شواهد گوناگون جالبى براى این موضوع ذکر کرده اند ، از جمله جریان زیر است که براى سید قطب مفسر معروف واقع شده :

او در ذیل آیه مورد بحث چنین مى گوید:


من از حوادثى که براى دیگران واقع شده سخنى نمى گویم ، تنها حادثه اى را بیان مى کنم که براى خود من واقع شد و شش نفر ناظر آن بودند (خودم و پنج نفر دیگر).

ما شش نفر از مسلمانان بودیم که با یک کشتى مصرى ، اقیانوس اطلس را به سوى نیویورک مى پیمودیم ، مسافران کشتى 120 مرد و زن بود، و کسى در میان مسافران جز ما مسلمان نبود.

 روز جمعه به این فکر افتادیم که نماز جمعه را در قلب اقیانوس و بر روى کشتى انجام دهیم ، و ما علاوه بر اقامه فریضه مذهبى مایل بودیم یک حماسه اسلامى در مقابل یک مبشر مسیحى که در داخل کشتى نیز دست از برنامه تبلیغاتى خود بر نمى داشت ، بیافرینیم ، بخصوص که او حتى مایل بود ما را هم به مسیحیت تبلیغ کند!

ناخداى کشتى که یک نفر انگلیسى بود موافقت کرد که ما نماز جماعت را در صفحه کشتى تشکیل دهیم ، و به کارکنان کشتى نیز که همه از مسلمانان آفریقا بودند نیز اجازه داده شد که با ما نماز بخوانند، و آنها از این جریان بسیار خوشحال شدند زیرا این نخستین بارى بود که نماز جمعه بر روى کشتى انجام مى گرفت !

من (سید قطب ) به خواندن خطبه نماز جمعه و امامت پرداختم و جالب اینکه مسافران غیر مسلمان اطراف ما حلقه زده بودند و با دقت مراقب انجام این فریضه اسلامى بودند.

پس از پایان نماز گروه زیادى از آنها نزد ما آمدند و این موفقیت را به ما تبریک گفتند، ولى در میان این گروه خانمى بود که بعدا فهمیدیم یک زن مسیحى یوگسلاوى است که از جهنم تیتو و کمونیسم او، فرار کرده است !.

او فوق العاده تحت تاثیر نماز ما قرار گرفته بود به حدى که اشک از چشمانش سرازیر بود و قادر به کنترل خویشتن نبود.

او به زبان انگلیسى ساده و آمیخته با تاثر شدید و خضوع و خشوع خاصى سخن مى گفت ، و از جمله سخنانش این بود، بگوئید ببینم کشیش شما با چه لغتى سخن مى گفت (او فکر میکرد که حتما باید کشیش یا یک مرد روحانى اقامه نماز کند آنچنانکه در نزد مسیحیان است ، ولى ما بزودى به او حالى کردیم که این برنامه اسلامى را هر مسلمان با ایمانى مى تواند انجام دهد)

و سرانجام به او گفتیم که ما با لغت عربى صحبت مى کردیم .

ولى او گفت من هر چند یک کلمه از مطالب شما را نفهمیدم اما بوضوح دیدم که این کلمات آهنگ عجیبى داشت اما از این مهمتر مطلبى که نظر مرا فوق العاده بخود جلب کرد این بود که :

در لابلاى خطبه امام شما جمله هائى وجود داشت که از بقیه ممتاز بود، آنها داراى آهنگ فوق العاده مؤ ثر و عمیقى بودند آنچنان که لرزه بر اندام من مى انداخت یقینا این جمله ها مطالب دیگرى بودند، فکر مى کنم امام شما به هنگامى که این جمله ها را ادا مى کرد مملو از روح القدس شده بود!

ما کمى فکر کردیم و متوجه شدیم این جمله ها همان آیاتى از قرآن بود که من در اثناء خطبه و در نماز آنها را مى خواندم ، این موضوع ما را تکان داد و متوجه این نکته ساخت که آهنگ مخصوص قرآن آنچنان مؤ ثر است که حتى بانوئى را که یک کلمه مفهوم آنرا نمى فهمد تحت تاثیر شدید خود قرار مى دهد!!


منبع:

تفسیر نمونه ذیل آیه 38 یونس

گلچین کتاب پرسش های مهم پاسخ های کوتاه از استاد قرائتی

بسم الله الرّحمن الرّحیم


سؤال 1 : آیا خدا به عبادات ما نیاز دارد که فرمان داده نماز بخوانیم و رو به کعبه بایستیم ؟

اگر همه مردم رو به خورشید یا پشت به آن خانه بسازند چیزی به خورشید اضافه نمی شود ، و چیزی از آن کم نمی شود . خورشید نیازی به مردم ندارد که رو به او کنند ، این مردم هستند که برای دریافت نور و گرما باید خانه های خود را رو به خورشید بسازند .


خداوند به عباداتِ مردم نیازی ندارد که فرمان داده نماز بخوانند . این مردم هستند که با رو کردن به او از الطاف خاص الهی برخوردار می شوند و رشد می کنند .

قرآن می فرماید : اگر همه مردم کافر شوند ، ذره ای در خداوند اثر ندارد ، زیرا او از همه انسان ها بی نیاز است . ( اِن تکفروا انتم و مَن فی الارض جمیعاً فان الله لغنیٌ حمید ) سوره ابراهیم ، آیه 8

{گر جمله ی کائنات کافر گردند بر دامن کبریاش ننشیند گرد}


سؤال 2 : چرا صالحان ، گرفتار مشکلات هستند و مجرمان و گنهکاران ، در رفاه به سر می برند ؟

خداوند اولیای خود را دوست دارد ، لذا اگر خلافی کنند ، فوراً آنان را با قهر خود می گیرد تا متذکر شوند { پیامبران با انجام ترک اولی نیز تأدیب می شدند} و همچنین اگر مؤمنین خلافی کنند چند روزی نمی گذرد مگر آنکه گوشمالی می شوند.

امیرالمؤمنین در نهج البلاغه : اگر گناه پشت سر گناه کردید و خدا شما را گوشمالی نکرد ، از استدراج بترسید!

 اما اگر نا اهلان خلاف کنند ، خداوند به آنان مهلت می دهد و هرگاه مهلت سر آمد ، آنان را هلاک می کند : (و جعلنا لمهلکهم مَوعداً ) سوره کهف ، آیه 59 و اگر امیدی به اصلاحشان نباشد ، خداوند حسابشان را تا قیامت به تأخیر می اندازد و به آنان مهلت می دهد تا پیمانه شان پر شود . ( انما نُملی لهم لیزدادوا اثماً ) سوره آل عمران ، آیه 178


اگر قطره ای چای روی شیشه عینک شما بریزد ، فوراً آن را پاک می کنید .

اما اگر قطره ای چای روی لباس سفید شما بچکد ، صبر می کنید تا به منزل بروید و لباس خود را عوض کنید .

و اگر قطره ای چای روی قالی زیر پای شما بچکد ، آن را رها می کنید تا مثلاً شب عید به قالی شویی ببرید .

خداوند نیز با هر کس به گونه ای رفتار می نماید و بر اساس شفافیت یا تیرگی روحش ، کیفر او را به تأخیر می اندازد .


سؤال 3 : چگونه قبولی تمام کارها ، مشروط به قبولی یک عمل همچون نماز می شود ؟

پلیس راهی را در نظر بگیرید که از راننده ای گواهینامه رانندگی مطالبه می کند . اگر راننده ، گواهینامه

پزشکی ، گذرنامه سیاسی ، پروانه ساختمان و اجازه اجتهاد و یا هر مدرک دیگری به او نشان دهد ، پلیس از او نمی پذیرد و تنها اگر گواهینامه رانندگی داشت اجازه عبور می دهد وگرنه مانع او می شود .

در قیامت نیز شرط رسیدن به مقصد ، گواهینامه نماز است که اگر نباشد ، هیچ عملی قبول و نجات بخش نیست


سؤال 4 : چگونه پاداش بعضی اعمال انسان ، از حساب و شماره می گذرد ؟

بر اساس روایات ، تعداد نفرات در نماز جماعت هر چه بیشتر باشد ، ثواب نماز بیشتر می شود ؛ تا آنکه عدد افراد حاضر در نماز جماعت ، به ده نفر برسد که در این صورت پاداش آن بی شمار شده و کسی جز خداوند نمی داند .

چنانکه انسان ، با یک انگشت می تواند شماره تلفن بگیرد ، با دو انگشت می تواند سطل کوچکی را بلند کند ، با سه انگشت کار بیشتری انجام می دهد ، تا اینکه به ده انگشت برسد که در این صورت ، دیگر کار انسان محدودیت ندارد و هر کاری بخواهد می تواند با این ده انگشت انجام دهد و نوع کارهایش قابل حساب و شماره نیست .


سؤال 5 : امر به معروف و نهی از منکر ، وظیفه همه مسلمانان است یا گروهی خاص ؟

برای ماشینی که در مسیر یک طرفه برخلاف همه رانندگی می کند ، دو نوع برخورد لازم است : یکی آنکه

تمام رانندگان با بوق و چراغ مخالفت خود را با کار او اعلام کنند ، دوم آنکه پلیس ، راننده را جریمه کند .


قرآن نیز هم تمام مسلمانان را به امر به معروف و نهی از منکر سفارش می کند : ( کٌنتم خَیرَ اٌمه اٌخرِجَت تَأمرون بِالمَعروف و تَنهَون عن المنکر ) سوره آل عمران ، آیه 110 شما بهترین امتی هستید که جلوه کرده اید به شرط آنکه امر به معروف و نهی از منکر کنید .

و در جای دیگر می فرماید : از میان شما مسلمین گروهی ویژه باید مسئول امر به معروف و نهی از منکر شوند . ( و لتکن منکم اٌمه یَدعون الی الخیر و یأمرون بالمعروف و یَنهون عن المنکر ) سوره آل عمران ، آیه 104


سؤال 6 : بشر چه نیازی به کتاب آسمانی دارد ؟

تمام کارخانجات دنیا برای تولیدات خود دفترچه راهنما تهیه و در کنار محصولات به مشتریان ارائه می دهد .

آیا جز طراح و سازنده ، فرد دیگری صلاحیت نوشتن آن را دارد ؟ هرگز !


ما نیز سازنده و آفریدگار داریم که برای راهنمایی ما ، دفترچه ای به نام قرآن نازل کرده است و دیگری حق قانون گزاری بر خلاف آن را ندارد ، زیرا فقط سازنده می داند که چه ساخته و تنها اوست که به تمام زوایا و ابعاد محصول خود آگاه است و راه بهره گیری صحیح و آفات و موانع رشد آن را می داند : ( ألا یَعلم مَن خَلق و هو اللطیفٌ الخَبیر ) سوره ملک ، آیه 14

کسانی که به جای قانون خداوند به سراغ قوانین بشری می روند مانند کسانی هستند که دفترچه راهنمای سازنده را کنار گذاشته و از دیگران نحوه استفاده از آن را مطالبه می کنند .


سؤال 7 : { زهد یعنی چه ؟ }

قرآن می فرماید : (لِکَیلا تَیأسوا علی ما فاتکم و لا تفرحوا بما آتاکم ) سوره حدید ، آیه 23 . آن گونه باشید که اگر چیزی را از دست دادید ، تأسف نخورید و اگر چیزی به شما دادند ، شاد نشوید . یعنی دادن ها و گرفتن ها در ما اثری نگذارد

کارمند بانک ، یک روز مسئول دریافت پول مردم می شود و روز دیگر مسئول پرداخت پول به مردم می شود . نه آن روزی که پول می گیرد خوشحال است و نه آن روزی که می پردازد ، ناراحت! زیرا او می داند هر دو روز ، امانتداری بیش نبوده است .


سؤال 8 : چرا در اسلام ، ارزش عمل به نیت آن است و قبولی عمل به قصد قربت و اخلاص وابسته است ؟

در کارهای دنیوی نیز ارزش کارها ، به نیت آنها بستگی دارد .

جراح و چاقو کش هر دو شکم پاره می کنند ، اما کار جراح خدمت است و کار چاقو کش جنایت . همین جراح می تواند برای پول کار کند و می تواند برای نجات یک انسان کار کند ، هر کدام از این هدف ها نیز ارزش مخصوص به خود دارد .


یک لیوان آب را به سه نفر عرضه می کنیم ؛ یکی نمی خورد ، چون قهر کرده ، دیگری نمی خورد چون میل ندارد است ، سومی نمی خورد و می گوید : نفر چهارم از من تشنه تر است ، آب را به او بدهید ! این سه نفر ، در نوشیدن آب یکسانند ولی به خاطر آن که هدف های آنها متفاوت است ، ارزش کارشان نیز تفاوت دارد .


در اسکناس ها نخی است که نشانه ی اصالت اسکناس و وسیله جدایی اسکناس اصلی از قلابی است،

در عبادات نیز باید ریسمانی محکم میان بنده و خدا باشد که همان قصد قربت و اخلاص است . اگر آن نخ نباشد یا پاره شود ، رابطه انسان با خدا قطع و عمل مقبول نیست .


سؤال 9 : اگر ( اِن الصلوه تَنهی عن فحشاءِ و المٌنکر ) سوره عنکبوت ، آیه 45 صحیح است ، پس چرا بعضی نمازگزاران مرتکب خلاف می شوند ؟

اولاً : نماز اگر با اصول و شرایطی که دارد اقامه گردد ، مانع فحشا و منکر می شود وگرنه حرکت لب و کمر چنین خاصیتی را ندارد .

این درست نیست که هر کس به مدرسه و دانشگاه رفت به رشد علمی می رسد ، بلکه به این معناست که مدرسه و دانشگاه بستر رشد است به شرط آنکه با جدیت درس بخوانید و آنچه را می خوانید بفهمید.

ثانیاً : نمازگزاری که گاهی خلاف می کند ، اگر اهل نماز نبود خلافش بیشتر بود ، زیرا همین نمازگزار برای صحیح بودن نمازش مجبور است بدن و لباسش پاک باشد ، لباس و مکانش از مال مردم نباشد و همین مقدار مراعات احکام و مسائل ، سبب دور شدن او از برخی گناهان و منکرات می شود ، همان گونه که پوشیدن لباس سفید ، انسان را از نشستن روی زمین آلوده باز می دارد .


سؤال 10 : چگونه با غرائز جنسی برخورد کنیم ؟

غرائز مثل کپسول گاز هستند که اگر از طریق صحیح وارد اجاق گاز شود ، نتیجه اش حرارت و پخت و پز است ، ولی اگر بدون کنترل باشد ، انفجار و خطر را در پی خواهد داشت .{ پس نه سرکوب و نه رها کردن غرائز ، بلکه کنترل و مهار}


خود آرایی برای زن یک غریزه است ، این غریزه اگر در خانه به کار گرفته شود زندگی را شیرین و پر محبت خواهد کرد ، اما اگر این خود آرایی در خیابان انجام گرفت ، سبب متزلزل کردن خانواده های دیگر خواهد شد . مردی که در خیابان صدها زن آرایش کرده می بیند ، وقتی به خانه برمی گردد نسبت به همسر خود علاقه چندانی نشان نمی دهد ، زیرا جلوه های خیابانی علاقه او را نسبت به همسرش متلاشی کرده است .


سؤال 11 : خدا که به همه مَحرم است ، پس چرا در نماز مردان و زنان باید خود را بپوشانند ؟

همیشه پوشیدن لباس به خاطر مَحرم و نامَحرمی نیست ، بلکه گاهی پوشیدن لباس جنبه تکریم و ادب دارد .

معمولاً افراد در خانه خود ، لباس ساده می پوشند ولی وقتی مهمان وارد خانه می شود ، به احترام مهمان ، لباس کامل و مناسب می پوشند و اگر قرار باشد در مجلس عروسی شرکت کنند ، لباس کامل تری بر تن می کنند .

این تغییر لباس ها ، به خاطر ادب و احترام مهمانان مجالس است .


حضور در محضر خداوند در حال نماز نیز مقتضی پوشیدن لباس مناسب و کامل است .

{حضور نظامیان در مراسمات خودشان حتما باید با لباس مخصوص باشد ، وگرنه خلاف محسوب می شود حضور زنان در نماز هم بایستی با پوشش کامل باشد}


سؤال 13 : چه کنیم تا دچار غرور و عجب در عبادت نشویم ؟

الف :{توجه به عبادات بزرگان}

تا وقتی روی زمین هستیم ، یک هکتار زمین برای ما بزرگ است ، اما اگر سوار هواپیما شدیم هر چه هواپیما بالاتر برود ، این قطعه زمین برای ما کوچک تر می شود .

اگر توجهی به پولهای موجود در بانک بکنیم ، سرمایه خود را ناچیز خواهیم دید . اگر به تسبیح گفتن همه موجودات توجه داشته باشیم ، گفتن چند « سبحان الله » را چیزی نمی دانیم . اگر به کتابخانه های بزرگ و مهم دنیا نگاه کنیم ، مطالعه چند کتاب ما را مغرور نخواهد کرد .

وقتی به امام سجاد علیه السلام گفتند : چرا اینقدر عبادت می کنی ؟ فرمود : عبادت من کجا و عبادت علی بن ابیطالب کجا !


ب :{توجه به احتمال عاقبت به شرّ شدنِ ما وجود دارد}

حدیث: هر کس خودش را بهتر از دیگران بداند ، مستکبر است . « مَن ذهب ان له علی الآخر فضلاً فهو من المستکبرین » بحار ، ج 70 ، ص 226.

آری ، چون عاقبت افراد را نمی دانیم ، نباید قضاوت عجولانه کنیم . چه بسا افراد فاسق که مؤمن و افراد مؤمنی که بد عاقبت می شوند .

امام صادق علیه السلام در بیان حدیث فوق فرمود : ساحرانی که در تمام عمر منحرف بودند ، با دیدن معجزه موسی علیه السلام در یک لحظه ایمان آوردند و تمام تهدیدات فرعون را ناچیز و نادیده گرفتند .

شیطان با شش هزار سال عبادت منحرف شد .

بنابراین ، نباید مغرور شویم ، زیرا ممکن است از راه خارج شویم .


سؤال 14 : این همه سفارش برای شروع کار ها با نام خداوند در همه کارها ، برای چیست ؟

حدیث: برای هر کاری « بسم الله » بگویید ، حتی سر سفره اگر نوع غذا را تغییر دادید « بسم الله » را تجدید کنید . بحار ، ج 63 ، ص 421

اگر شما به یک کارخانه توجه کنید ، به تمام کالاها و تولیدات خود ، آرم و نشانه خود را می زند . مثلاً یک کارخانه چینی سازی ، به همه ظرف های کوچک و بزرگ ، حتی کارتون و کامیونی که مربوط به حمل و نقل است ، نام و آرم

خود را می زند .

پرچم هر کشوری ، هم روی میز مدیران آن کشور است ، هم بالای ساختمان ادارات و هم روی کشتی هایی که از آن کشور به اطراف دنیا می روند .

انسان خداپرست نیز تمام کارهایش ، نام و آرم خدایی دارد ؛ چه کوچک و چه بزرگ .


سؤال 15 : {چرا بسیاری از پیامبران نتوانتستند جامعه دینی کامل برپا کنند} ؟

اگر سوزن تیز باشد و نخ هم متصل به آن ، هر پارچه ای دوخته می شود ، اما اگر سوزن کج بود یا نخ جدا شد ، نازک ترین پارچه هم دوخته نمی شود .

اگر مردم اطاعت نکنند ، رهبر کاری از پیش نمی برد همان گونه که نخ بدون ، هر قدر هم کارآمد باشد ، کاری از پیش نمی برد . {در زمان حکومت حضرت مهدی مردم مطیع رهبر می شوند }


سؤال 16 : {معیار ریا چیست؟ آیا درست است برای جلوگیری از ریا در نماز جماعت ومجالس دینی شرکت نکنیم ؟}

اولاً : هر خودنمایی حرام نیست . زن و مرد که خود را برای یکدیگر آرایش می کنند ، برای خود نمایی است و همین تظاهر عبادت است .

سفارش اسلام به حضور در مسجد برای نماز ، نوعی تظاهر است ، اما تظاهر برای تعظیم شعائر دینی .

عزاداری برای امام حسین علیه السلام با حضور در خیابان ها ، تظاهری است که در آن عبادت نهفته است .


ثانیاً : شرکت بعضی افراد در مساجد و محافل ، یک نوع تبلیغ و تشویق عملی برای دیگران است . اگر مسئولین به مسجد محله بروند ، مردم عادی نیز خواهند آمد .


تظاهر و ریا آنجا حرام است که هدف ، مطرح کردن خود باشد ، نه مطرح کردن کار . یعنی اگر در جایی شرکت کنیم که نشان دهیم انسان نیکوکار و خوبی هستیم ، این ریا و حرام است ، اما اگر هدف ما از حضور در مراسم این باشد که به مردم بگوییم : « من آمدم ، شما هم بیایید » ، این تبلیغ عملی است و حتی پاداش و ثواب دارد .


سؤال 17 : {فلسفه حوادث تلخ در زندگی چیست ؟}

در سر یک سفره ممکن است هم ترشی و فلفل قرار دهند و هم شیرینی و مربا ؛ کودکان از شیرینی و حلوای سفره لذت می برند ، و فلفل و ترشی را بی مورد می دانند ، اما بزرگ ترها هر دو را در سفره لازم می دانند .

حوادث تلخ نیز برکاتی دارد ، از جمله :

توجه انسان را به خدا بیشتر می کند .

انسان را سنجیده و استعدادهای او را شکوفا می سازد .

 3ـ کفاره گناهان و لغزش های او می شود .

 4ـ قدر نعمت ها بیشتر شناخته می شود .

 5 ـ وسیله غرور زدایی است .


انسان ها در برابر حوادث سه گروهند : چنانکه کودک همین که لب به فلفل و پیاز و ترشی می گذارد ناراحت می شود ، نوجوان تحمل می کند و والدین او پول می دهند و فلفل و ترشی را می خرند .


قرآن : گروهی همین که دچار سختی می شوند ، جیغ می زنند ، ( اذا مَسه الشَر جَزوعا ) . گروهی صبر می کنند ، ( و بَشِر الصابرین الذین اذا أصابَتهم مٌصیبه قالوا اِنا لله و انا الیه راجِعون ) و گروهی به استقبال سختی ها می روند . ( و منهم مَن یَنتظر ) .

هنگامی که امام کاظم علیه السلام را به زندان انفرادی بردند ، فرمود : چه جای خوبی برای عبادت است ؟ !


شخصی از کنار مغازه بلور فروشی می گذشت چشمش به لیوان هایی افتاد که روی میز به طور وارونه چیده شده بود . همانجا ایستاد ، کمی نگاه کرد و یکی از آنها را به همان حالتی که بود برداشت و شروع به اعتراض به فروشنده کرد که آقا ! چرا دَر این لیوان بسته است و ته آن باز است ؟


 آری ، بسیاری از اشکالات ، بر اساس باورها و تصورات غلط ما می باشد . ما خیال می کنیم که دنیا برای رفاه است ، لذا می گوییم : چرا رفاه نیست ؟. ما باید باور کنیم که دنیا خوابگاه ، عشرتکده و آخور نیست ، دنیا میدان رشد است .همان گونه که لاستیک های ماشین را باید تنظیم باد کرد ، حوادث تلخ نیز انسان را متعادل و تنظیم می کند ، غفلت و غرور و تکبر را از بین می برد .


سؤال 18 : آیا ایمان بدون عمل ارزش دارد ؟

در قرآن همواره ایمان در کنار عمل صالح آمده است : ( آمنوا و عملوا الصالحات ) ایمان و عمل صالح مانند نخ و سوزن هستند و به شرطی کارآیی دارند که به هم متصل باشند .

قرآن می فرماید : اگر خدا را دوست دارید ، از پیامبر اطاعت کنید : ( اِن کنتٌم تٌحبون الله فاتبعونی ) سوره آل عمران ، آیه 31 .

بسیارند کسانی که می گویند : ایمان داریم ولی عمل نمی کنند !

می گویند : خدا را دوست داریم ولی با او حرف نمی زنند و نماز نمی خوانند.

 می گویند : به امام زمان علیه السلام ایمان داریم ، ولی سهم امام را که بر آنان واجب است نمی پردازند .


در روزگار قدیم کسانی را که در جنگ ها اسیر می شدند به نام برده در بازار می فروختند .شخصی به بازار برده فروشان آمد تا برده ای خریداری کند . هر برده که هنری داشت گران تر بود . به سراغ برده ای رفت و دید قیمت آن بسیار گران است . سبب را پرسید ، گفتند : او تشنه شناس است و می فهمد چه کسی تشنه است .خریدار علاقمند شد ، او را خرید و به منزل آورد و دوستانش را دعوت و غذایی تهیه کرد ولی سر سفره آب نگذاشت .مهمانان چند لقمه ای که خوردند ، یکی پس از دیگری تقاضای آب نمودند . برده تشنه شناس نگاهی به او می کرد و می گفت : دروغ می گوید ، او تشنه نیست . کم کم به تعداد تشنه ها اضافه شد و هر کدام فریاد آب سردادند . اما برده می گفت : همه دروغ می گویند . تا اینکه یک نفر از میان آنان برخاست تا آبی تهیه کند . برده گفت : این شخص راست می گوید ، زیرا از جایش بلند شد و فقط داد و فریاد نکرد .

آری ، کسی در ادعای خود صادق است که حرکت و اقدامی کند .


سؤال 19 : چگونه عمر هزار ساله و ظهور حضرت مهدی علیه السلام در قیافه ی چهل ساله را باور کنیم ؟

معمولاً موی ابرو و مژه در صورت ما ده ها سال ثابت است و هیچ رشدی ندارد ، در حالی که موی سر و صورت در کنار آن هر لحظه در حال رشد و تغییر و تحول است . هر دو از یک پوست و گوشت و خون و غذا و اکسیژن تغذیه می کنند ، اما خداوند قادر اراده کرده است که یک مو ثابت و در کنار آن موی دیگر متغیر باشد .


علاوه بر آنکه هیچ دلیل عقلی و نقلی و تجربی بر محدودیت عمر انسان نداریم .


خداوند در قرآن ، عمر هزار ساله را برای حضرت نوح و خواب سیصد ساله را برای اصحاب کهف مطرح کرده است .

و درباره حضرت یونس دارد که فلو لا أنّه کان من المسبحین للبس فی بطنه إلی یوم یبعثون... خدایی که می تواند پیامبری را در شکم ماهی تا روز قیامت حفظ کند می تواند امامی را بیش از هزار سال عمر دهد.


سؤال 20 : با اینکه پیامبران و امامان معصومند ، پس چرا استغفار و گریه می کنند ؟

اگر سالن بزرگی را با نور کمی روشن کردیم جز اجناس و اشیای بزرگ را نخواهیم دید ، ولی اگر همین سالن را با نور زیاد روشن کردیم حتی یک پوست تخمه و ذره کاغذ دیده خواهد شد .

نور افراد عادی کم است ، لذا تنها گناهان {کبیره} خود را می بینند و {برخی گناهان صغیره را هم می بینند } ولی پیامبران و امامان معصوم که از نور ایمان بسیار بالایی برخوردارند حتی اگر یک لحظه از عمرشان را به اعلی درجه ممکن بهره نگیرند ، دست به دعا و گریه برمی دارند .


مثال دیگر : دراز کردن پا برای کسی که درد پا دارد ، نه حرام است نه مکروه ، ولی می بینیم که گرفتاران به درد پا به هنگام دراز کردن پا از اطرافیان خود عذرخواهی می کنند ، زیرا برای آنان احترامی قائلند که حتی از کار مباح خود شرمنده هستند .


مثال دیگر : گاهی افرادی که در تلویزیون مشغول نقل اخبارند سرفه می کنند و فوراً از تمام بینندگان عذرخواهی می کنند ، با اینکه سرفه کردن گناه ندارد ولی چون خودشان را در محضر مردم می بینند ، عذرخواهی می کنند .


اولیای خدا نسبت به ذات مقدس او چنان معرفت و شناختی دارند که اگر عبادات جن و انس را نیز داشته باشند ، خودشان را مقصر می دانند .


سؤال 21 : {حبط و تکفیر اعمال یعنی چه }؟

اگر شخصی 20 سال خدمت مفید داشته باشد ، ولی فرزند کارفرمای خود را بکشد ، این عمل تمام خدمات او را از بین می برد .

یک بمب که منفجر می شود و ساختمانی فرو می ریزد ، تمام زحمات انسان ها را در یک لحظه از بین می برد .

خوردن یک قاشق سم ، تمام مراقبت های بهداشتی چند ساله را نابود می کند .

یک لحظه خواب در هنگام رانندگی ، ماشین را به دره پرتاب می کند .

یک لحظه فرو کردن چاقو در چشم ، سبب نابینایی سالیان دراز می شود .


آری ، برخی گناهان همچون آتش ، جنگل نیکی های انسان را سوزانده و به خاکستر تبدیل می کند .

قرآن می فرماید : ( حَبِطَت اعمالهم ) سوره بقره ، آیه 217


کارگری که سالها بد کار می کرده ولی یک لحظه وقتی وارد منزل کارفرما می شود کودک کارفرما را می بیند که به استخر افتاده و در آستانه غرق شدن است ، او را نجات می دهد . این عمل تمام بدرفتاری ها و کم کاری های او را جبران می کند .


قرآن می فرماید : به خاطر یک کار شایسته ، بدی های انسان محو می شود . ( مَن یؤمن بالله و یَعمل صالحاً یٌکفِر عنه سیئاته ) سوره تغابن ، آیه 9.

نماز به پا دارید که آن حسنه ای است که بدی ها و زشتی ها را از بین می برد . ( و أقمِ الصلوه ... اِن الحَسنات یٌذهِبنَ السَیئات )


سؤال 21 : چرا ، غیبتِ دیگران به خوردن گوشت برادر مرده تشبیه شده است (أیٌحِبٌ أحدکم أن یأکل لحم أخیه مَیتاً )سوره حجرات ، آیه 12 ؟

1- مٌرده ، روح ندارد تا از خود دفاع کند و شخصی هم که مورد غیبت قرار می گیرد ، حضور ندارد تا از خود دفاع کند .

2- گوشت مرده ، اگر کنده شود ، قابل جبران نیست . غیبت ، ریختن آبرو است و آبرو که رفت ، قابل جبران نیست .


سؤال 22 :چرا ارثِ زن ، نصف مرد است ؟

حقوق کارگرِ روز مزد بیشتر از کارمند رسمی است . این به خاطر آن نیست که شخصیت کارگر از کارمند بیشتر است ، بلکه به خاطر آن است که برای کارمند ، بیمه ، بازنشستگی ، مرخصی ، حق مأموریت ، حق مدیریت ، حق عائله ، سختی کار ، بدی آب و هوا و ... در نظر گرفته شده است که اگر همه آنها محاسبه شود ، حقوق کارمند از کارگر بیشتر می شود .


اسلام ، ارث زن را نصف مرد قرار داده ولی در عوض هزینه زندگی را از دوش او برداشته و هزینه هایِ خوراک ، پوشاک ، مسکن و درمان او را توسط مرد تأمین کرده است . زن ، سهم ارث خود را برای خود حفظ می کند و تمام مخارج زندگی خود را از شوهر می گیرد . به علاوه مهریه ای را هم از او دریافت می کند که اگر مهریه و هزینه زندگی را در کنار سهم ارث بگذاریم ، سهم زن بیشتر می شود .


سؤال 23 :مرگ انسان به دست کیست ؟ خدا ، یا عزرائیل ؟

وقتی شما به یک ساختمان نگاه می کنید ، می توانید بگویید :

این ساختمان را مهندس و معمار ساخت ،

بنا و کارگران ساختند ،

صاحبش ساخت ،

نسبت ساختن خانه به همه این ها درست است .


چنانکه می توان گفت : کلید ، در را باز کرد ، دستم در را باز کرد ، خودم در را باز کردم ،

زیرا کلید در اختیار دست و دستم در اختیار من است


در قرآن ، در مورد گرفتنِ جان انسان ، یک جا می فرماید : ( الله یتوفی النفس ) سوره زمر ، آیه 42 .و در جای دیگر می فرماید : ( یتوفاکم ملک الموت ) سوره سجده ، آیه 11 ملک الموت « عزرائیل » ، جان مردم را می گیرد . و جایی دیگر می فرماید : ( تَوفته رٌسٌلنا ) سوره انعام ، آیه 61 فرشتگان ، جان مردم را می گیرند .


در آیات فوق نیز شاید این گونه باشد : فرشتگان جان ها را می گیرند و به عزرائیل تحویل می دهند و عزرائیل جان ها را به خدا تحویل می دهد .

شاید هم این گونه باشد : جان افراد عادی را فرشتگان می گیرند ، جان افراد برجسته را عزرائیل می گیرد و جان اولیای الهی را خداوند می گیرد .


سؤال 24: چگونه به خدای نادیده ایمان بیاوریم ؟

هرچه به زمین نگاه کنیم و خاک ها و سنگ های آن را به آزمایشگاه ببریم ، چیزی به نام جاذبه نمی بینیم ولی از افتادن سیب از درختی پی می بریم که جاذبه وجود دارد .

پس لازم نیست هر چیزی را با چشم ببینیم تا به وجود آن ایمان بیاوریم . جاذبه را با حواس پنجگانه حس نمی کنیم ، اما از آثار آن پی به وجود آن می بریم .


سؤال 25 : چرا گنهکاران ، از قرآن بهره نمی گیرند ؟

اگر در استخر آبی ، لاشه مرداری بیفتد هر چه در آن استخر ، آب وارد شود یا باران ببارد ، بوی بد آن بیشتر می شود .

لجاجت در قلب انسان ، مثل مردار در استخر است .

 

هر آیه ای که نازل می شود با اینکه مایه رحمت است امّا در دلِ ناپاکِ کافران که وارد شود ، مایه خسارت آنان می گردد . ( و لا یزید الظالمین الا خساراً ) سوره اسراء ، آیه 82

{باران که در لطافت طبعش خلاف نیست          در باغ لاله روید و در شوره زار خس}


سؤال 26 : تفاوت خواب و مرگ در چیست ؟

گاهی راننده ، اتومبیل خود را در پارکینگ خاموش می کند و به منزل می رود . اما گاهی در جاده ، ماشین را روشن می گذارد و به رستوران می رود . در این دو صورت راننده در ماشین نیست ، ولی در صورت اول هم راننده نیست و هم ماشین خاموش است و در صورت دوم تنها راننده نیست ولی ماشین روشن است .


( الله یَتوفیَ النفٌس حین موتها والتی لم تَمٌت فی مَنامها ) سوره زمر ، آیه 42 . خداوند هنگام مرگ ، جان های مردم را به طور کامل می گیرد و آن که نمرده است ، در خواب جانش را می گیرد .

انسان به هنگام خواب ، جسمش روشن است ، یعنی اعضا مشغول به کار خود می باشند ولی روح به اطراف می رود ، اما به هنگام مرگ ، جسم خاموش می شود و روح به طور کلی از جسم جدا می گردد .


سؤال 27 : مراد از سنت های الهی چیست ؟

مجلس شورای اسلامی دو رقم قانون وضع می کند :

1 ـ قوانینی که برای مردم و دولت وضع می کند .

2 ـ قانونی برای اداره خود وضع می کند مثل آن که هیئت رئیسه و رئیس مجلس چگونه انتخاب شود ، تعداد کمسیون ها و تعداد نفرات هر کمسیون ، مقدار حقوق ، مقدار تحصیلات ، شرایط مجلس علنی و غیرعلنی ، رأی مخفی و رأی غیر مخفی ، شرایط استیضاح وزیر و ... چگونه باشد.


خداوند ( جل شأنه ) نیز قوانینی را برای مردم تعیین کرده که به آنها احکام وتکالیف می گویند.

و قوانینی که برای خودش تعیین کرده است که به آنها سنت الهی می گویند ( سنة الله ) سوره احزاب ، آیه 138

مثلاً :

قانون هدایت : ( اِن علینا لَلهٌدی سوره لیل ، آیه 12.

قانون حسابرسی : ( ان علینا حسابهم ) سوره غاشیه ، آیه 21.

قانون رزق رسانی : ( علی الله رزقها ) سوره هود،آیه 6

قانون حمایت : ( انا لَنَنصر رٌسلنا ) سوره غافر ، آیه 51

قانون رحمت : ( کَتب ربکم علی نفسه الرحمه ) سوره انعام ، آیه 54


سؤال 28 : مدتی بدون تقلید اعمالم را انجام داده ام تکلیف آن اعمال چه می شود ؟

ساختمانِ بدون پروانه و مجوز قابل تخریب است مگر آنکه صاحب خانه آنگونه طراحی کرده باشد که تصادفاً خانه او طبق مقررات مسئولین شهرسازی واقع شده باشد .

عمل بدون تقلید نیز باطل است ، جز آنکه این عمل مطابق فتوای مرجع تقلیدش باشد .


سؤال 29 : خدایی که { علیم بما فی الصدور } است ، چرا ما را مورد آزمایش قرار می دهد ؟

1 ـ مدعیان راستین از مدعیان دروغین شناخته شوند .

همه ادعا می کنند که آدم خوبی هستند ، اما به هنگام امتحان ، افراد شناخته می شوند و هرکس می فهمد که چه مقدار در ادعایش راستگو بوده است .

2 ـ ما می دانیم که این خیاط یا بنا یا نجار چگونه می دوزد یا می سازد ، ولی بر اساس این دانش ، به آنها مزد نمی دهیم ، بلکه بر اساس مقدار عمل مزد می دهیم .

 پس کیفر و پاداش بر اساس عمل است ، نه علم خداوند


حضرت علی علیه السلام می فرماید : آزمایشات الهی برای علم پیدا کردن خداوند نیست ، بلکه برای آن است که بستری ایجاد شود و از انسان عملی سرزند تا کیفر و پاداش بر مبنای عمل باشد .


سؤال 30 : چرا خداوند چیزهایی آفریده که برای انسان خطرناک است ؟

قرآن: هر چه را که خدا آفریده ، نیکو آفریده است : ( الذی أحسنَ کل شی ء خَلقه ) سوره سجده ، آیه 7

حتی زهرمار در بدن مار نیکوست ، ولی در بدن ما کشنده است .

چنانکه آب دهان در دهان ما نیکوست ، ولی اگر به سوی کسی پرتاب شود ، جسارت بزرگی محسوب می شود .


گزینش :

مرتضی رحیمیان محقق

غسل تعمید

يكشنبه, ۴ بهمن ۱۳۹۴، ۰۲:۴۲ ب.ظ

برداشت آزاد

بر اساس اعتقاد مسیحیان ارتدکس در این روز حضرت یحیی بن زکریا ( یا یوحنا معمدان )  حضرت عیسی مسیح را در رودخانه اردن غسل تعمید داد به همین خاطر آب از نیمه شب 18 ژانویه برای مدتی از خواص شفا دهنده برخوردار شده!! و در پاکسازی و نوزایی معنوی انسان کمک می کند.

در روسیه، بلاروس، اوکراین، یونان و برخی از دیگر کشورها سنت مردمی آب تنی در شب عید غسل تعمید حضرت عیسی وجود دارد و طی آن افراد متدین سه بار در هوای سرد در گودال حفر شده در آبگیرهای یخ بسته فرو می روند.

در روسیه گودال ها آب یخ را به شکل صلیب حفر می کنند!!

طبق اعتقاد افراد متدین، فرو رفتن در آب یخ انسان را از ناملایمات و امراض خلاص می کند.

ضمنا به مسحیان ارتدکس توصیه می شود دعا کرده و از خدا سلامتی و سعادت بخواهند. 


برگرفته از: فرهنگ نیوز

دنیا از دید خالق دنیا

يكشنبه, ۴ بهمن ۱۳۹۴، ۱۰:۴۲ ق.ظ

زمین خشک و خالی ست.

باران می بارد

زمین جان می گیرد!

گیاهان یکی پس از دیگری سر از دل خاک بیرون می آورند!

درختان بر لباس سبز پولک های شکوفه زده و در نسیم دل ربای بهاری می رقصند!

پرندگان از سر مستی آواز می خوانند!

زمین یکدست طراوت و شادابی ست!

منظره های دلچسب یک طرف و انواع روئیدنی های مورد نیاز انسان و چهارپایانش از طرفی دیگر، او را به سالی خوش و خرم بشارت می دهند!

ناگهان صاعقه ای ، زلزله ای ، سیلی ...

و آنچه بجا می ماند ویرانی ست و اندوه و اشک.

این تمثیلی ست که خداوند متعال از زندگی دنیا ارائه می دهد:

إِنَّمَا مَثَلُ الْحَیَاةِ الدُّنْیَا کَمَاءٍ أَنْزَلْنَاهُ مِنَ السَّمَاءِ فَاخْتَلَطَ بِهِ نَبَاتُ الْأَرْضِ مِمَّا یَأْکُلُ النَّاسُ وَالْأَنْعَامُ حَتَّى إِذَا أَخَذَتِ الْأَرْضُ زُخْرُفَهَا وَازَّیَّنَتْ وَظَنَّ أَهْلُهَا أَنَّهُمْ قَادِرُونَ عَلَیْهَا أَتَاهَا أَمْرُنَا لَیْلًا أَوْ نَهَارًا فَجَعَلْنَاهَا حَصِیدًا کَأَنْ لَمْ تَغْنَ بِالْأَمْسِ کَذَلِکَ نُفَصِّلُ الْآَیَاتِ لِقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ (24) یونس -


کودکی ست دستش تهی از علم و تجربه و مال و منال و پست و مقام

با تلاش و زحمت شروع می کند به کسب مهارتهای مختلف و به دنبال آن ، بدن حالا نیرومند شده اش را می دهد به زیر کسب وکار.

پله های ترقی را یک به یک طی می کند!

تشکیل خانواده می دهد!

خانه و ماشین و زن و فرزند و جایگاه اجتماعی

همه چیز در حال کامل شدن هست که ناگهان بانگ برآید خواجه مرد!

و از او تنها خانواده ای داغدار و سیاه پوش بجا می ماند.


خوب اگر دنیا آنچنان که خالق و تدبیر کننده آن می فرماید، چنین چیزی ست ، حق اعتراض و گله و شکایت برای مخلوقینی که آمد و رفتشان به اختیار آنها نبوده و نیست ، وجود خواهد داشت یا خیر؟ 

نه مگر این بنده ضعیفت تازه پا گرفته بود مشکلات را پشت سر گذاشته بود تازه می خواست روی آرامش ببیند و از زندگی اش بهره مند گردد که اسباب لذتش را از او گرفتی و بعد اصل وجودش را !

آیا این انصاف است؟


لذا بلافاصله می فرماید:

وَاللَّهُ یَدْعُو إِلَى دَارِ السَّلَامِ وَیَهْدِی مَنْ یَشَاءُ إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِیمٍ (25) یونس -

خدا شما را برای این دو روزه دنیا خلق نکرده است !! که اگر کرده بود جای اعتراض وجود داشت!!

بلکه او شما را می خواند به سرای صلح و صفا و آرامش ! به سرای زیبای آخرت! به جایی که نگرانی در آن بی معناست! به جایی که گرفتن و محروم کردن در آن نیست!

ونشانی آن را هم برای جویندگانش بیان می فرماید:

راه مستقیم دین داری و بندگی را که بروی بدان خواهی رسید.


التماس دعا

حقیقت های دنیای مجازی ...

شنبه, ۳ بهمن ۱۳۹۴، ۱۰:۰۰ ب.ظ


نمایندگی ...

شنبه, ۳ بهمن ۱۳۹۴، ۰۸:۳۹ ب.ظ

مرجع تقلید شیعه حضرت آیت‌اللَّه سید ابوالحسن اصفهانى (ره) نماینده‌‏اى را به یکى از شهرها اعزام کرد.

پس از مدّتى مرتّب شکایاتى از او مى‌‏رسید.

عدّه‌‏اى از مردم خدمت آقا رسیده و از عملکرد بد نماینده سخن گفتند.

آقا فرمود:

مى دانم!!

گفتند:

اگر مى‌دانید پس چرا او را عوض نمى‌کنید؟!!

فرمود:

این آقا قبل از اینکه نماینده من بشود یک کیلو آبرو داشت ، پس از حکم من آبرویش ده کیلو شد!! حالا باید من بگونه‌‏اى او را عوض کنم که آبروى خودش حفظ شود!!!!!


استاد قرائتی

خــــــــــــــــــر

شنبه, ۳ بهمن ۱۳۹۴، ۰۲:۴۴ ب.ظ

کش دار و نخراشیده:

« ضایعات

آهن

چدن

پلاستیک

نون خشکی

خـــــریـــد !!! »


تعجب کردین از این نحوه صدا زدن؟!

منم ...


شاید دوره گرد بدبخت کوچه ما می ترسه بگه « می خــــرم!! » و « می خــــریم!! » و ملت بیکار هم دستش بندازن !!

خوب کسی نیست بگه عزیز! لااقل بگو: « خریدارم!! » که نه فحش به خودت بشه و نه به دیگران !!!

هرچند شاید زن و بچه طرف معترض دربیاند که یعنی چی میگی : « خـــــری دارم!! »

حالا واقعا! چه جوری صدا بزنه که رضایت همه جلب بشه؟!!!


یادش بخیر...

بچه ای رو که تازه سواد یاد گرفته بود می خواستند اذیت کنن ، می گفتن:

اگه راست میگی سواد داری همین رو بلند بلند بخون:

مردی خرمنش آتش گرفت ، فریاد زد : آی خـــرمنــم !!!


سرفه

شنبه, ۳ بهمن ۱۳۹۴، ۰۶:۳۰ ق.ظ

سرفه معمولا نشانه بیماری تلقی میشه اما گاهی کاربردی جز اعلان موجودیت نداره!

اتفاقا خوبم هست بر کسی که میخوای وارد بشی با سرفه ای تصنعی وارد بشی که طرف اگه تو شرایط مناسبی نیست خودشو جمع و جور کنه!

تا اینجا هیچ حرفی درش نیست! 

اما گاهی این اعلان موجودیته روی اعصاب دیگران میره!

برنامه داریم که شنبه آغاز هفته ها رو با قرائت یه سوره قرآن شروع کنیم.

نماز صبحو که خوندم و اعلام کردم « الرحمن »

یه بنده خدایی که انصافا قشنگم نمیخونه ، مسجد رو بست به رگبار سرفه که یعنی بله مام هستیم!!!

و وقتی کسی خیلی اصرار داره که بگه من هستم ؛ برا من انگار نیست که نیست!!

خلاصه مجبور شدم بلندتر از معمول بخونم که صداش کمتر به دیگران برسه!

به سلامتــــی ریـــــــــــــــــش !!!

جمعه, ۲ بهمن ۱۳۹۴، ۰۸:۳۷ ب.ظ

به گزارش تابش کوثر  یک تحقیق جدید نشان می دهد ریش ممکن است حاوی باکتری هایی باشد که می تواند به ساخت نوعی آنتی بیوتیک کمک کند.

 
این پژوهش همچنین می‌گوید وجود انواع خاصی از باکتری‌ها در صورت مردانی که ریش ندارند شایع‌تر است.

 
محققان دریافتند مردانی که ریش خود را می‌تراشند، بیشتر احتمال دارد که بر روی صورت خود زمینه تولید باکتری‌های مقاوم به آنتی بیوتیک را فراهم کنند.

 
این پژوهش که در نشریه «عفونت‌های بیمارستانی» به چاپ رسید، بر روی 408 نفر از کارکنان یک بیمارستان انجام شد.

 
بنا بر نتایج این تحقیق، مردانی که ریش خود را می‌تراشند، 3 برابر بیشتر از مردانی که ریش دارند احتمال دارد که بر روی صورت خود باکتری مقاوم به آنتی بیوتیک ام آر اس اِی ( MRSA) را منتقل کنند.

 
مردانی که ریششان را می تراشند همچنین ممکن است ۱۰ درصد بیش تر استافیلوکوک؛ باکتری که عفونت پوستی، تنفسی و مسمویمت غذایی ایجاد میکند،  بر روی صورتشان داشته باشند.

 
پژوهشگران معتقدند شاید خراش های کوچکی که به علت تراشیدن صورت ایجاد می شود، زمینه ساز تجمع باکتری‌ها باشد.

 
دکتر آدام رابرتز، میکروب شناس کالج دانشگاهی لندن در پژوهشی جداگانه، توانست بیش از 100 نوع باکتری مختلف را از ریش مردانی که در این تحقیق شرکت کرده بودند، کشت کند.

 
وی همچنین موفق شد نوع خاصی از میکروب موجود در ریش را کشف کند که موجب نابودی دیگر باکتری ها می‌شود.

 
وی با انجام کشت و آزمایش دریافت که این میکروب می‌تواند باکتری مربوط به بیماری ای کولای (اشریشیا کولای) که باعث عفونت مجاری ادرار می شود را به سرعت از بین ببرد.

 
امروزه آنتی بیوتیک‌های موجود به سرعت تاثیر خود را از دست می‌دهند و سالانه حداقل ۷۰۰ هزار نفر در پی ابتلا به باکتری‌های مقاوم به آنتی بیوتیک می‌میرند.

 
در ۳۰ سال گذشته، آنتی بیوتیک جدیدی تولید نشده است.  

منبع : پرس تی وی

هشت وصیت مهم آیت الله سیستانی به جوانان

جمعه, ۲ بهمن ۱۳۹۴، ۱۲:۱۱ ب.ظ

نامه جمعی از جوانان دانشگاهی و فعال در حوزه های اجتماعی به آیت الله العظمی سیستانی :

بسم الله الرحمن الرحیم

 با عرض سلام و احترام محضر مبارک حضرت آیت الله العظمی سید علی سیستانی (دام ظله الوارف) ما به عنوان جمعی از جوانان دانشگاهی و فعالان حوزه های اجتماعی از شما تقاضا داریم توصیه ها و نصایحی را که در چنین روزهایی برای ما مفید می باشد و نقش جوانان و وظیفه آنها را تشریح می کند و همینطور دیگر نصایحی که از دیدگاه شما برای ایشان مفید است، بیان فرمایید.

جمعی از جوانان دانشگاهی و فعالات اجتماعی


پاسخ این مرجع تقلید بزرگ شیعه :

 بسم الله الرحمن الرحیم الحمد لله رب العالمین والصلاة والسلام على محمدٍ وآله الطاهرین السلام علیکم ورحمة الله وبرکاته

 این جوانان عزیز را که همانند جان و خانواده ام برای من اهمیت دارند، به هشت چیز توصیه می کنم.

توصیه هایی که تمام سعادت دنیا و آخرت در آنها نهفته است و چکیده پیام های خداوند سبحانه تعالی به بندگانش و همینطور پند و موعظه بندگان حکیم و نیکوکارش است و تجارب و علم من به آن منتهی شده است.

۱- اعتقاد حقیقی به خداوند متعال و سرای آخرت :

هیچ یک از شما هرگز در این اعتقاد که دارای دلایل محکم است و منهج قویم به آن حکم کرده، کوتاهی نکند، چرا که هر موجود زنده ای در این دنیا ساخته بدیعی است که بر سازنده توانا و آفریدگار بزرگ دلالت می کند.

خداوند متعال پیام هایش را از طریق پیام آورانش پیاپی و به هدف یادآوری فرستاده است و در آنها روشن کرده است که حقیقت این دنیا - آنگونه که او ترسیم کرده است- میدانی است که بندگانش را در آن می آزماید تا ببیند کدام یک ازآنها نیکوکارترند.

 پس آنکه وجود خداوند و سرای آخرت را انکار کند، معنا، افق ها و غایت زندگی از او پوشیده گردیده و راه را گم کند.


هر کدام از شما حافظ اعتقاد خود باشد و آن را عزیزترین و مهمترین دارایی خود قرار دهد و تلاش کند تا یقین و اطمینانش به آن بیشتر شود و همواره متوجه آن باشد و با بصیرت و نگاهی نافذ به آن بنگرد که با تحمل سختی و دشواری می توان امید رستگاری داشت.


اگر انسان در آغاز جوانی از خود ضعف در دین نشان دهد مثلا نسبت به فریضه ای تنبلی کند و یا سرگرم لذت ها شود، هرگز ارتباطش را با خداوند سبحانه و تعالی قطع نکند و در راه بازگشت، به خود سختی دهد و بداند که اگر انسان در حال قدرت و عافیت مغرور شود و امر خداوند را انکار کند، در حال ضعف و پیری، به ناچار به او باز میگردد پس باید در آغاز جوانی اش- که از مدتی محدود تجاوز نمی کند- در آنچه که در مراحل ناتوانی، سستی، بیماری و پیری به او روی می آورد، بیندیشد.


انسان باید از تردید در اصول ثابت دین پرهیز کند، تحت تأثیر شبهات، افکار ناپخته، لذات دنیوی و تحت تاثیر کسانی که از دین برای منافع شخصی خود بهره می برند، به دنبال شرعیت دادن به اعمال و رفتار خود نباشد که حق با انسان ها قیاس نمی شود بلکه انسان با حق سنجیده می شود!!


۲- آراستگی به اخلاق نیکو و فضایل اخلاقی :

چرا که اخلاق نیکو فضایل بسیاری از قبیل حکمت ، بردباری، مدارا، تواضع، تدبیر و صبر و … را در انسان جمع می کند و از مهمترین دلایل سعادت دنیوی و اخروی است و نزدیک ترین مردم به خداوند متعال و سنگین ترین آنها از نظر عمل در روز قیامت، نیکوترین آنها از نظر اخلاق است.

پس باید هریک از شما با پدر و مادر، خانواده، دوستان و عموم مردم خوش اخلاق باشد.


اگر در این زمینه در خود کوتاهی دید، خود را واننهد بلکه خویش را مجازات کند و اگر مانعی از آن یافت، ناامید نشود بلکه به خلق نیکو خود را مکلف کند چرا که هرکس خود را به قومی شبیه سازد، رفته رفته از آنها می شود.


۳- اتخاذ شغل و کسب تخصص و تلاش و کوشش زیاد در آن :

چرا که در شغل و حرفه برکات زیادی وجود دارد.

هریک از شما بخشی از وقت را در آن صرف می کند، هزینه خود و خانواده اش را تأمین می کند، به جامعه اش سود می رساند، به انجام خیرات و کارهای خیر کمک می کند و با آن تجاربی کسب می کند که عقلش را جلا می دهد و بر مهارتش می افزاید و مالش را پاک می گرداند.


هر چه در کسب مال رنج و مشقت بیشتر باشد، گواراتر است و برکت بیشتری هم دارد همچنانکه خداوند متعال انسان تلاشگری را که برای کسب و کار به خود زحمت می دهد، دوست دارد و از فرد بیکار، تنبل، سربار دیگران و فردی که اوقاتش را به بطالت و لهو لعب بگذراند، بیزار است.


مراقب باشید جوانی هیچ یک از شما بدون شغل یا تخصص سپری نشود.

خداوند متعال در جوانان، نیروهایی روانی و جسمی قرار داده است تا سرمایه زندگی او باشد و آن را به بطالت و لهو لعب سپری نکند. باید هریک از شما به شغل و تخصص خود اهتمام ورزد تا در آن به مهارت کامل دست یابد.


پس کسی از شما بدون آگاهی سخن نگوید! و بدون مهارت کار نکند! و بهانه نیاورد که نمی توانم یا نمی دانم! و به اهل خبره و داناتر از خود رجوع کند که آنها داناتر و باتجربه تر هستند.


هریک از شما باید وظیفه خود را با پشتکار و اهتمام و علاقه انجام دهدو و تمام تلاشش، تنها جمع آوری مال از هر راه ممکن نباشد چرا که در مال حرام برکت وجود ندارد هرکس که مال نابجا و حرامی را جمع کند، چه بسا این احتمال وجود دارد که خداوند بلایی را بر او بگشاید که مجبور باشد آن مال را در بلایی که بر سرش آمده، با رنج و بلای بیشتر هزینه کند!!! و چنین مالی هرگز انسان را در دنیا بی نیاز نخواهد کرد و وبال او در آخرت خواهد بود.


هرکدام از شما باید خود و وجدانش را بین خود و دیگران میزان قرار دهد و عمل و کارش برای دیگران همانند عمل و کاری باشد که دوست دارد دیگران برای او انجام دهند.

همانطوری که دوست دارد به او نیکی کنند، او نیز به دیگران نیکی کند و اخلاق حرفه ای و موازین اخلاقی را رعایت کند و به راههای پستی نرود که از آشکار کردن آن شرم داشته باشد.


و باید بداند که کارگر و متخصص در کارش مورد اعتماد کسانی است که برایشان کار می کنند، پس باید ناصح او باشد!

و در جایی که نمی داند از خیانت بپرهیزد که خداوند متعال ناظر او و کار اوست و دیر یا زود او را مورد مؤاخذه قرار خواهد داد و خیانت و فریبکاری، زشتترین اعمال در نزد خداوند است و خطرناک ترین اعمال از حیث عواقب و پیامدها است.


پزشکان باید بین افراد متخصص، بیشتر از دیگران به این نصیحت ها توجه داشته باشند، زیرا آنها با جان مردم و جسم آنها سرو کار دارند لذا آنها باید بسیار مراقب باشند که اشتباهی مرتکب نشوند که عاقبت ناگواری برای آنها در پی داشته باشد که فردا نزدیک است.

خداوند سبحانه و تعالی فرموده است: «[وَیْلٌ لِلْمُطَفِّفِینَ (۱) الَّذِینَ إِذَا اکْتَالُوا عَلَى النَّاسِ یَسْتَوْفُونَ (۲) وَإِذَا کَالُوهُمْ أَوْ وَزَنُوهُمْ یُخْسِرُونَ (۳) أَلَا یَظُنُّ أُولَئِکَ أَنَّهُمْ مَبْعُوثُونَ».

و از پیامبر اکرم(ص) روایت شده است که فرمودند: خداوند متعال دوست دارد هریک از شما که کاری را انجام می دهید، به بهترین شکل و با مهارت آن را انجام دهید».


باید دانشجویان و اساتید در تخصصی مربوط به خود احاطه کامل داشته باشند بویژه پزشکان هشیار باشند که علم و روش مداوای آنها به روز باشد.

 آنها وظیفه دارند از طریق مقالات علمی سودمند، و اکتشافات جدید به توسعه علوم اهتمام ورزند و در مراکز علمی به رقابت بپردازند و هرگز این اجازه را به خود ندهند که تا ابد شاگرد دیگران و مصرف کننده ابزار و تجهیزات دیگران باقی بمانند بلکه باید خود آنها در تولید علم سهم داشته باشند همانطور که پدران آنها نیز پیشگامان علم در گذشته بوده اند و هیچ امتی از شما به علم و دانش سزاوارتر نیست!

پس استعدادهای نهفته در جوانان و نوجوانان را درک کنید و اگر چنین افرادی از افراد ضعیف جامعه باشند، همانند فرزندان خود به آنها کمک کنید تا اینکه آنها هم به درجه های علمی متعالی و علوم دست یابند و شما نیز از پاداش علم و تخصص های آنها بهرمند شوید.


۴- تعهد به اخلاق پسندیده و دوری از اعمال ناشایست :

 اصل و مبنای سعادت و خیر : « فضیلت » ؛ و اصل و ریشه شقاوت و شر – غیراز آنچه خداوند با آن بندگانش را آزمایش می کند- « رذیلت » است؛ خداوند در این باره فرموده است: « وَمَا أَصَابَکُمْ مِنْ مُصِیبَهٍ فَبِمَا کَسَبَتْ أَیْدِیکُمْ وَیَعْفُو عَنْ کَثِیرٍ»


و از ویژگی ها و اخلاق پسنیده است: محاسبه نفس، پاکدامنی و عفاف در ظاهر و رفتار، راست گویی در گفتار، صله رحم، امانت داری، وفای به عهد و تعهدات، دور اندیشی در حق، دوری از رفتارهای پست و ناشایست.


و از جمله رفتارها و اخلاق ناشایست است: تعصبات کشنده و بیجا، احساسات و هیجانات شتابزده، لهو و لعب، ریاکاری، اسراف در هنگام بی نیازی، از حد گذشتن در هنگام فقر و نداری، نارضایتی در هنگام بلا، اهانت به دیگران بویژه افراد ضعیف، هدر دادن اموال، کفران نعمت، افتخار به گناه، کمک کردن به ظلم و تجاوز ،و اینکه انسان دوست بدارد نسبت به اینکه در کاری که نکرده مورد ستایش قرار گیرد.


به دختران تاکید می کنم که پاکدامن و عفیف باشند؛ چرا که زنان به خاطر ظرافتی که دارند، بیشتر از دیگران نسبت به ناگواری های ناشی از بی احتیاطی در معرض آزار و اذیت و زیان قرار دارند. پس مراقب باشند فریب عواطف و احساسات جعلی را نخورند و در وابستگی های گذرایی که لذت های آن می گذرد و پیامدها و تبعات منفی آن باقی می ماند، گرفتار نشوند.

برای دختران شایسته نیست جز اینکه به یک زندگی پایدار که دارای پایه های صلاح و سعادت است، بیندیشند!

و چه باوقار است که زنان، متانت و سنگینی خود را در ظاهر و رفتار و در امور روزمره و تحصیل خود حفظ کنند .


۵- تشکیل خانواده و ازدواج و بچه دار شدن بدون تاخیر :

 چرا که این موضوع باعث انس و لذت برای انسان است و باعث می شود در کار خود جدیت به خرج دهد و موجب وقار، سنگینی و احساس مسئولیت و استفاده از نیروها برای روز مبادا می شود و انسان را از بسیاری از امور ممنوعه و ناشایست دور می کند.

به طوری که در روایات آمده است هر کس که ازدواج کند، نیمی از دینش را به دست آورده است.

در کنار همه اینها ازدواج و تشکیل خانواده و بچه دار شدن، از سنت های فطری و لازم انسان است و دوری از آن، باعث تنبلی و سستی می شود.

علاوه بر این کسی نباید در ازدواج از فقر بترسد زیرا خداوند متعال ازدواج را یکی از اسباب کسب روزی قرار داده است که انسان در ابتدای کار، آن را حساب نمی کند.


هنگام ازدواج به دین، اخلاق و اصل طرف مقابل، توجه کنید و در زیبایی و ظاهر مبالغه نکنید که به زودی و در جریان زندگی روزمره پوشش از آن برداشته خواهد شد و به آن پی خواهید برد .

در احادیث نسبت به ازدواج با زن فقط به خاطر زیبایی نهی شده است و و مرد باید بداند که اگر با زن دیندار و خوش اخلاق ازدواج کند، آن زن باعث برکت خواهد شد.


دختران و والدین آنها نباید شغل را بر تشکیل خانواده و اهتمام به آن ترجیح دهند!!

چرا که ازدواج یک سنت ثابت در زندگی است و شغل به مستحبات بیشتر شبیه است و ترک آن از حکمت به دور است.

و هرکس از این موضوع در آغاز جوانی اش غفلت کند، به زودی پشیمان خواهد شد! و آن زمان است که دیگر پشیمانی سودی ندارد و تجربه های زندگی گواه بر این است!


برای والدین جایز نیست که مانع ازدواج دخترانشان شوند و یا با آداب و رسومی مانند مهریه های سنگین و انتظار برای خواستگاران سید و یا عمو زاده که خداوند نسبت به آنها ملزم نکرده، مانع ازدواج انها شوند که این موضوع مفاسد بزرگی دارد که از آن اطلاع ندارند!!!

مرد باید بداند که خداوند ولایت دختران رابه پدران آنها سپرده است تا آنها را نصیحت کنند ونسبت به خیر و صلاح آنها اصرار داشته باشند. هرکس زنی را که صلاح آن زن نباشد، حبس کند، مرتکب گناه دائمی شده که از آثار این کار خود ضررخواهد برد و دری از درهای جهنم به روی خود گشوده است.


۶- تلاش در اعمال خیر و سودرسانی به مردم ، به ویژه امور مربوط به ایتام، بیوه ها و محرومین و مراعات منافع عمومی :

چرا که چنین اعمالی باعث تقویت ایمان، تهذیب نفس و زکات نعمتی است که انسان از آن بهره مند شده است.

این کار نوعی قدم برداشتن برای فضائل، همکاری در راه نیکی و تقوا و امر به معرف و و نهی از منکر بی کلام و موجب کمک به مسئولان در راستای حفظ نظام جامعه و مراعات منافع عمومی و همچنین باعث بهتر شدن اوضاع جامعه می شود و موجب برکت در دنیا و امتیاز در آخرت است و خداوند سبحانه و تعالی جامعه همیارو همبسته را که در آن انسان ها به برادران خود اهتمام می ورزند، دوست دارد. خداوند متعال فرموده است: « وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَى آمَنُواْ وَاتَّقَواْ لَفَتَحْنَا عَلَیْهِم بَرَکَاتٍ مِّنَ السَّمَاءِ». و همچنین فرموده است: إِنَّ اللَّهَ لا یُغَیِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى یُغَیِّرُوا مَا بِأَنفُسِهِمْ ].

 و پیامبر اکرم (صلّى الله علیه وآله) نیز فرمودند: (لا یؤمن أحدکم حتّى یحبّ لأخیه ما یحبّ لنفسه ویکره لأخیه ما یکره لنفسه): «ایمان هیچ یک کامل نیست مگر اینکه آنچه برای خودش دوست دارد برای برادرش دوست بدارد و آنچه برای خودش نمی پسندد برای برادرش نیز نپسندد».

و ایشان همچنین فرمودند: (من سنّ سنه حسنه فله أجرها وأجر من عمل بها). هرکس سنت نیکی را بنا نهد، از پاداش کار خود و کسانی که به آن سنت عمل کنند، بهره مند می شود.


۷- مسئولیت پذیر بودن :

هرکس مسئولیتی که عهده دار می شود، به درستی انجام دهد حالا این مسئولیت چه در خانواده و چه در جامعه باشد.

پدران باید به مسئولیت خود در برابر فرزندان و همسر به خوبی اقدام کننند و از خشونت و سنگ دلی دوری کنند. حتی درجایی که باید قاطع باشند، از خشونت پرهیز کند تا منافع خانواده و جامعه حفظ شود.


روش های برخورد قاطع به آزار و اذیت جسمی و یا الفاظ زشت منحصر نمی شود بلکه ابزاری های تربیتی دیگری نیز وجود دارد که می توان با مشاوره با افراد متخصص در این زمینه، بهره برد و روش های نامناسب و خشونت بار معمولا نتیجه عکس می دهد و موجب می شود آن رفتار منفی ریشه ای گردد و شخصیتش شکسته می شود پس قاطعیتی که همراه ظلم باشد خیری در آن وجود ندارد و نمی توان یک خطا را با خطایی دیگری اصلاح کرد.


کسی که یکی از امور جامعه را به دست گرفته است باید نسبت به آن اهتمام ورزد و در آن ناصح و خیرخواه مردم باشد. و در آن امر به مردم خیانت نکند و از موقعیت خود برای تشکیل گروه و حزب در جهت منافع شخصی و جمع اموال مشکوک و مشتبه استفاده نکند و با حزب و گروه خود زمینه محرومیت افراد شایسته از منصب های اجتماعی را فراهم نسازد بلکه باید برای همه مردم به صورت یکسان کار کند و از کار خود به عنوان ابزاری برای دستیابی به منابع یا نزدیک شدن به افراد استفاده نکند؛ چرا که دست یابی به حقوق خاص از طریق کاری که وظیفه انسان است جایز نیست!

و اگر هم انسان مجبور بود میان مراجعان خود یکی را ترجیح دهد باید فرد ضعیفتر را ترجیح دهد!! چون آن فرد چاره و حامی دیگری جز خداوند متعال برای رسیدن به حق خود ندارد.


همچنین سزاوار نیست کسی برای توجیه کار خود از دین و مذهب سوء استفاده کند!! چرا که همین دین و مذهب از ما می خواهند در کارهای خود حق و انصاف و عدالت را رعایت کنیم و خداوند متعال فرموده است: « لقد أرسلنا رسلنا بالبینات وأنزلنا معهم الکتاب والمیزان لیقوم الناس بالقسط».

امام علیه السلام فرمود: « إنّی سمعت رسول الله (صلّى الله علیه وآله) یقول فی غیر موطن : لنْ تُقَدَّسَ أُمَّهٌ لا یُؤْخَذُ لِلضَّعِیفِ فِیهَا حَقَّهُ مِنَ الْقَوِیِّ غَیْرَ مُتَعْتِعٍ »(در جاهای متعدد از رسول خدا(ص) شنیدم که فرمود: امتی پاکیزه نمی شود مگر اینکه حق ضعیف بدون لکنت زبان و ترس از قوی گرفته شود!!).

 و هرکس جز این رفتار کند دچار خیال پردازی شده ؛ و نزدیک ترین مردم به پیشوایان عدالت همچون پیامبر(ص) و امام علی (ع) و امام حسین(ع) کسانی هستند که بیشتر به سخنان این پیشوایان عمل کنند و از سیره آنها پیروی کنند.


مسئول امور مردم باید نامه امام علی(ع) به مالک اشتر را مطالعه کند که آن حضرت چگونه در این نامه مبانی عدالت و امانت داری را برای مالک برمی شمارد و از این رو این نامه برای مسئولان مفید است و هرکس متناسب با مسئولیت خود می تواند از آن بهره ببرد و هرچقدر که دایره مسئولیت کسی بزرگتر باشد، رعایت دستورات این نامه برای او واجب تر است.


۸- متصف شدن به روحیه یادگیری و افزایش معرفت در تمامی مراحل زندگی و حالات مختلف آن :

در اعمال و رفتارها و آثار آنها تأمل کند و در حوادثی که پیرامونش رخ می دهد و نتایج آن درنگ کند. تا هر روز بر معرفت، تجربه و فضلش افزون شود.

چرا که این زندگی مدرسه ای است که دارای ابعاد مختلف است و عمق زیادی نیز دارد و انسان هیچ گاه از یادگیری و معرفت بی نیاز نیست و در هر اتفاقی که رخ می دهد پند و عبرتی نهفته و در هر واقعه و اتفاقی پیامی موجود است که برای کسی که تامل و دقت کند روشن خواهد شد.

پس انسان در زندگی خود هیچ گاه از علم آموزی و تجربه اندوزی بی نیاز نخواهد بود تا اینکه به لقاء الله بپیوندد.

و هرچقدر که انسان بصیرت و دانش و معرفت بیشتری داشته باشد می تواند تجارب و حقایق افزون تری را کشف کند. خداوند متعال در همین زمینه می فرماید: « وَمَن یُؤْتَ الحِکْمَهَ فَقَدْ أُوتِیَ خَیْراً کَثِیراً »: (کسی که به او حکمت داده شود از خیر زیادی بهره مند شود) و به پیامبر خود فرمود: «وقل رب زدنی علما»: (بگو خداوندا! دانش مرا افزون کن).


سه کتابی که انسان باید با انها انس بگیرد :

شایسته است انسان به سه کتاب انس بگیرد و با تامل و اندیشه از آن سه کتاب توشه برگیرد.

اولین و برترین این کتاب ها، قرآن کریم است. قرآن کریم آخرین پیام از سوی خداوند سبحانه و تعالی به سوی بندگانش است.

آن را به سوی بندگانش فرستاد تا گنجینه های عقول را برانگیزاند و چشمه های حکمت را بشکافد و قساوت قلب را با آن تلطیف دهد که رویدادها را در آن با ضرب المثل تبیین کرده است لذا انسان هرگز نباید تلاوت این کتاب را ترک کند و هنگام تلاوت قرآن احساس کند که گویی به سخن خدا گوش می دهد؛ چرا که قرآن کریم پیام خداوند به سوی تمام بندگان است.


دومین کتاب، کتاب نهج البلاغه است؛ این کتاب عموما مضامین قرآن و اشارت های آن را با روشی شیوا و بلیغ تشریح می کند که در انسان روحیه تامل و تفکر و عبرت گرفتن و حکمت را تحریک می کند. پس سزاوار نیست که انسان اگر فرصتی برایش پیش بیاید، مطالعه آن را ترک کند و علاوه بر این در هنگام مطالعه آن احساس کند که در بین کسانی است که امیرالمومنین امام علی(ع) برایشان سخنرانی می کند و در این زمینه خوب است در نامه امام علی به فرزندش امام حسن(ع) بیندیشد.

سومین کتاب نیز صحیفه سجادیه است؛ این کتاب حاوی دعاهای بلیغ و شیوایی است که مضامین آنها از قرآن کریم گرفته شده است و در مورد آنچه برای انسان اهمیت دارد و باید در مورد آن بداند، در آن آموزش داده شده و چگونگی محاسبه و انتقاد از خویشتن و کشف جوانب پنهان و راز و رمز های نفس در آن توضیح داده شده به وِیژه اینکه درهای اخلاق پسندیده نیز در آن شرح داده شده است.


این هشت وصیت در واقع اصول استقامت و پایداری در زندگی و ارکان آن است و وچیزی جز تذکر و یادآوری نیست.

بنابراین انسان ، حق و حقیقت، صفای باطن، شواهد عقل و تجارب زندگی را در آنها می یابد و می بیند که پیام های الهی و موعظه های افراد بصیر نیز ما را نسبت به آن یادآوری کرده است.


پس شایسته است هر انسانی به سوی عمل کردن به آن تلاش کند بویژه جوانانی که در اوایل نیرو ، قدرت جسمی و روانی قرار دارند اینها سرمایه انسان در زندگی است.

و اگر بخشی از این سرمایه را از دست داده اند، باید بدانند که بهره اندک بهتر از ترک تمام این سرمایه است که خداوند متعال نیز فرمودند: «فَمَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّهٍ خَیْراً یَرَهُ * وَمَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّهٍ شَرًّا یَرَهُ).


از خداوند می خواهم که شما را در آنچه موجب سعادت و استقامت در آخرت و دنیا است، توفیق عطا فرماید که او سرپرست توفیق است

۲۸/ ربیع الأول / ۱۴۳۷ هـ


برگرفته از: شفقنا

شده نتونین ؟!

پنجشنبه, ۱ بهمن ۱۳۹۴، ۱۰:۵۸ ب.ظ

شده یه مطلبی رو نتونین هضم کنین؟ پاشین و بدوین؟!

من ... شده !

« ابدیّت !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! »

چه کنم تو خوابم بیاد ؟!!!

پنجشنبه, ۱ بهمن ۱۳۹۴، ۰۹:۴۵ ب.ظ

خیلی دلم سوخت!

سی و چند ساله دیده می شد!

کنارم نشست!

با حزنی عمیق، سر به گوشم برد و گفت:

حاج آقا! به خدا دلم براش یه ذره شده!

چه کنم ، تو خوابمم نمیاد!

فکر کردم باز قصه ، قصه پرتکرار عشق یه طرفه ست!

سرمو پایین انداختم!

گفت: سه سال بیشتر نداشت!

خیلی ناز بود!

چند ماهه فوت کرده!

داغونم داغون!

سرمو بالا آوردم:

کی رو میگین:

- دخترم رو !! ساجده م رو !!

دلم ریخت! نشستم پا صحبتش از اول تولد تا لحظه مرگشو برام تعریف کرد!

عکسشو نشونم داد که کاش نداده بود!

حالا منم عقده کرده بودم!

وقتی اشکش جاری شد که گفتم:

یه قولی بهم میدی؟!

گفت: چه قولی؟

گفتم: از این به بعد فقط و فقط بهش بگو: رقیه !!!

از ته دل صدا زد: یا حسین!!


و بعد آدرس مفاتیحو بهش دادم:

هرکس خواسته باشد در خواب ببیند یکی از پیغمبران و امامان (ع) را یا یکی از مردمان یا والدین خود را :

بخواند ... سوره شمس و لیل و قدر و کافرون و توحید و ناس و فلق ؛

و بعد صد مرتبه سوره توحید و صد مرتبه صلوات بر محمد و آل محمد ؛

و با وضو بخوابد بر شانه راست ؛

ان شاء الله خواهد دید آن را که اراده کرده است.


در نسخه دیگری ست که اعمال فوق را هفت شب بجا آورد بعد از قرائت این دعا:

اللهم أنت الحی الذی لا یوصف و الإیمان یعرف منه ، منک بدت الأشیاء و إلیک تعود ما أقبل منها کنت ملجأه و منجاه و ما أدبر منها لم یکن له ملجأ و لا منجى منک إلا إلیک فأسألک بلا إله إلا أنت و أسألک ببسم الله الرحمن الرحیم و بحق حبیبک محمد صلى الله علیه و آله سید النبیین و بحق علی خیر الوصیین و بحق فاطمة سیدة نساء العالمین و بحق الحسن و الحسین اللذین جعلتهما سیدی شباب أهل الجنة علیهم أجمعین السلام أن تصلی على محمد و آل محمد و أن ترینی میتی فی الحال التی هو فیها


و باز وارد شده :

هرکه بخواهد خواسته خود را در خواب ببیند در وقت خواب هرکدام از سوره های زیر را هفت مرتبه بخواند:

شمس ، لیل ، تین ، توحید ، فلق ، ناس

و وضو گرفته با لباس پاک و در مکان پاک ، مانند مردگان بر شانه راست بخوابد و خواست خودش را مد نظر داشته باشد اگر در شب اول ندید در شبهای بعد خواهد دید و از هفت شب تجاوز نمی کند - گفته شده مجرب است -

- برگرفته از مفاتیح الجنان شیخ عباس قمی -


+ دلم هوای بابامو کرده !

شما دوس دارین کدوم از امواتتونو میشد ببینین؟!

فقط یه چیز ...

چهارشنبه, ۳۰ دی ۱۳۹۴، ۰۳:۱۱ ب.ظ

دم به ساعت زنگ و پیامک و ...

حرفشم فقط یه چیز بود:

خسته شدم حاج آقا!

دیگه طاقتم طاق شده!

هیچ انگیزه ای برا زندگی ندارم!

خدا میدونه اگه بختم وابشه دیگه هیچی نمی خوام!!!

برام دعا کنین!

دیشب قصد خودکشی و ...


ما هم که دل رحم !!

هی نصیحت و سفارش و امیدواری دادن و آه کشیدن و گریه و دعا و ...


زد و اتفاقا! براش خواستگار اومد!

این بنده خدام گرفت به دعای ما !!!

و تشکر پشت تشکر !


چند وقتی خبری ازش نبود!

یه وقت دوباره زنگ زد و آه و ناله ش بلند

حاج آقا! خسته شدم از این زندگی !!

دیگه به اینجام رسیده!!

نمیدونی چی دارم می کشم!

فقط یه خواسته از خدای بالاسر دارم:

طلاق !!!

برام دعا کنین!


منم که اهل دل شکستن نبوده و نیستم! از ته دل دعا کردم:

گفتم: اللهم اشف المرضی : خدایا! مریضا رو شفا بده!


گفت چرا بد و بیراه میگین؟!

گفتم: آدم درست و حسابی! یه کم حرفای قبل و بعد خودتو کنار هم بذار ببین خودت به دعای من آمین نمیگی ؟!!!


هرکسی تو هر موقعیتی که هست می بایست خودشو و خواسته هاشو با شرایطش تطبیق بده!

تا وقتی موقعیت ازدواج فراهم نیس، سعی کنه با پرداختن به امور معنوی ، با قبولی مسئولیت های اجتماعی فرهنگی ،با کلاس های متعدد هنری و مهارتی ، با تفریحات سالم ، هم از فرصت خودش بهره ببره! و هم از فشارهای روحی جسمی بکاهه!

و وقتی ازدواج کرد و به زندگی افتاد با چنگ و دندون از کیان خانواده ش محافظت کنه ، و کمر موانع رو یکی بعد از یکی بشکنه!

وگرنه دنیا هر روشو که نیگا کنی بی مشکل نیست! و فقط و فقط نوع مشکل هاست که عوض میشه!!

پس تنها چیزی که تو نیاز داری اینه که هنر کنار آمدن با مشکلات رو کسب کنی و بکار گیری! همین و بس!

و گوشی رو قطع کردم!


+ من که حسّم نمیاد اما شما دعاش کنین!!

جوابی که آیت الله بهجت را پسند آمد!!

سه شنبه, ۲۹ دی ۱۳۹۴، ۰۹:۰۵ ب.ظ
کد خبر: 12891 سه شنبه، 29 دی 1394 - 13:01
به گزارش روضه نیوز؛
ماجرای پاسخ به یک شبهه از زبان آیت الله بهجت:

ماجرای پاسخ به یک شبهه از زبان آیت الله بهجت به گزارش روضه نیوز ؛مرحوم حضرت آیت الله العظمی بهجت می فرمود:

فرماندار کرمان در رژیم پهلوی در شب عید غدیر مجلس جشنی بر پا نمود ؛ در آن مجلس مردوخ (از علمای عامه) نیز شرکت داشت.

 مداح در ضمن خواندن اشعار و مدیحه سرایی درباره حضرت امیرمؤمنان(ع) به جریان بیرون آوردن تیر از پای مبارک آن حضرت در حال نماز و عدم التفات و توجه آن بزرگوار به آن اشاره کرد.

جناب آقای مردوخ که پای منبر نشسته بود رو کرد به آقای شهردار و با صدای بلند فریاد زد: «آقای فرماندار، آیا این‌ها افسانه نیست؟!»

فرماندار می‌گوید: اعتراض او در آن مجلس و در میان آن جمعیت مثل یک کوه بر سر من فرود آمد، با خود گفتم: شب غدیر است خوب است مستبشر و شادمان باشیم، و من پاسخ او را ندهم؛ ولی دیدم اگر جواب ندهم شکست اسلام و مذهب است. از سوی دیگر دیدم او عالم است و من از اهل علم نیستم، تا جواب کافی به او بدهم و یا بحث و مجادله نمایم.

در این لحظه گویا به من الهام شد و یک مرتبه به ذهنم خطور کرد که بگویم: آقا شما قرآن خوانده‌اید؟ گفت: بله، گفتم: درباره این آیه چه می‌فرمایید که خداوند متعال می‌فرماید:
« فَلَمَّا رَأَیْنَهُ أَکْبَرْنَهُ وَقَطَّعْنَ أَیْدِیَهُنَّ »یوسف/31

(چون زنان، یوسف(ع) را دیدند، او را بزرگ انگاشته و دست‌های خود را بریدند!!)

زنان مصری در مجلس زلیخا جمال مخلوقی را دیدند، این‌ها کجا و تجلیاتی که برای حضرت امیر(ع) در نماز پیش آمد کجا؟!

آن‌ها با دیدن جمال یوسف(ع) محو دیدار جمال او شدند و بی‌اختیار دست‌های خود را بریدند، پس جا داشت حضرت امیرمؤمنان(ع) هم در حال نماز در برابر تجلیات انوار الهی و مشاهده جلال و جمال حضرت حق غرق شده و متوجه بیرون آمدن تیر از پای مبارکشان نگردد.

با این سخن گویی سنگ به دهان او انداختند! لذا سرش را به زیر انداخت و دیگر هیچ نگفت.

نقل می‌کنند: بیرون آوردن تیر از پای حضرت با راهنمایی حضرت امام حسن(ع) بوده است.

منبع: در محضر حضرت آیت الله العظمی بهجت – ص 24 محمد حسین رخشاد

هشت زایمان در یک سال !!

سه شنبه, ۲۹ دی ۱۳۹۴، ۱۰:۳۵ ق.ظ

مرجع تقلید آیت‌اللَّه سید ابوالحسن اصفهانى، نسبت به خانواده‌هاى بى‌‏بضاعت خیلى حسّاس بود و هر یک از آنان که صاحب فرزند مى‌‏شد یکصد تومان براى خرج زایمان همسرش به او مى‌‏داد.

مردى نزد خود گفت:

آقا سنّش زیاد شده و هوش و حواس درستى ندارد و می‌توانم پول بیشتری از او بگیرم.

اعیاد مذهبى که مى‌‏رسید در شلوغى خدمت آقا مى‌رسید و مى‌گفت:

دیشب خداوند بچه‌‏اى به ما داده است، آقا هم صد تومان به او مى‌داد.

آن مرد به دوستانش گفت: نگفتم آقا توجّه ندارد.

دوستانش گفتند: آقا توجّه دارد، ولى براى حفظ آبروى تو تغافل مى‌کند.

بالاخره وقتى براى گرفتن صد تومان هشتم خدمت آقا رسید، آقا پول را به او داد و آهسته کنار گوشش فرمود:

قدر خانمت را داشته باش که در یک سال هشت بار برایت زایمان کرده است!!


راوی: استاد قرائتی

دست ردّ امام عسکری بر سینه ی ...

دوشنبه, ۲۸ دی ۱۳۹۴، ۰۳:۰۰ ب.ظ

شخصى از اهالى کوفه به نام ابوالفضل محمّد حسینى حکایت کند:

در سال 258، نیمه ماه شعبان به قصد زیارت امام حسین علیه السلام عازم کربلا شدم .

و چون ولادت مسعود حضرت مهدى - موعود - علیه السلام در بین شیعیان منتشر شده بود ؛ هرکس به نوعى علاقه مند دیدار آن مولود عزیز بود.

مادر من که نیز از علاقمندان اهل بیت علیهم السلام بود گفت :

چون به زیارت حضرت اباعبداللّه الحسین علیه السلام رفتى از خداوند طلب کن تا خدمتگذارى امام حسن عسکرى علیه السلام را روزىِ تو گرداند، همان طورى که پدرت مدّتى توفیق خدمتگذارى حضرت را داشت .

پس هنگامى که به کربلا رسیدم و براى زیارت امام حسین علیه السلام وارد حرم مطهّر شدم و زیارت آن حضرت را انجام دادم ، او را در پیشگاه خداوند متعال واسطه قرار دادم تا به آرزویم - یعنى : به خدمت گزارى مولایم امام حسن عسکرى علیه السلام  - برسم و چون نزدیک سحر شد و بسیار خسته بودم در گوشه اى استراحت کردم .

ناگهان متوجّه شدم ، که شخصى بالاى سرم ، مرا صدا زد و اظهار داشت :

اى اباالفضل ! مولایت حضرت ابومحمّد، امام حسن علیه السلام مى فرماید: دعایت مستجاب شد، حرکت کن و به سوى ما بیا تا به آرزو و خواسته خود برسى .

عرضه داشتم :

من الا ن در موقعیّتى نیستم که بتوانم به سامراء بیایم و خدمت مولایم برسم ، باید برگردم کوفه و خودم را جهت خدمت در منزل حضرت ، آماده کنم .

پاسخ داد:

من پیام مولایم را رساندم و تو آنچه مایل بودى انجام بده .

بعد از آن به کوفه بازگشتم و مادرم را در جریان قرار دادم ، مادرم با شنیدن این خبر شادمان شد و پس از حمد و ثناى الهى ، گفت :

اى پسرم ! دعایت مستجاب شد، دیگر جاى ماندن و نشستن نیست ، سریع حرکت کن تا به مقصد برسى .

به همین جهت خود را آماده کردم و به همراه شخصى زرگر معروف به علىّ ذهبى روانه بغداد شدم و چون من جوانى بى تجربه بودم ، مادرم سفارش مرا به آن زرگر کرد.

هنگامى که وارد شهر بغداد شدیم ، من به منزل عمویم که ساکن بغداد بود، رفتم و در آن هنگام مراسم جشن نصارى بود.

عمویم مرا با خود به مجلس جشن نصارى برد.

همین که وارد مراسم و جشن آن ها شدیم ، سفره غذا پهن کردند و ما نیز از غذاى ایشان خوردیم.

سپس شراب آوردند و بین افراد تقسیم کردند و براى من هم آوردند، لیکن من قبول نکردم ولى به زور مرا مجبور کردند تا نوشیدم!

بعد از گذشت لحظاتى تعدادى نوجوان خوش سیما وارد مجلس شدند و مردم با آن ها مشغول عمل زشت شدند و من هم که شراب خورده بودم و مست کرده بودم و ... 

بعد از چند روز عازم سامراء شدم و هنگام ورود به شهر داخل دجله رفتم و بعد از آن که خود را شستشو دادم ، لباس هاى پاکیزه پوشیدم و روانه منزل امام حسن عسکرى علیه السلام شدم .

همین که نزدیک منزل آن حضرت رسیدم ، وارد مسجدى شدم که جلوى منزل حضرت بود و مشغول خواندن نماز گشتم .

پس از مدّتى کوتاه ، همان کسى که در کربلا آمد و پیام حضرت را آورد، دوباره نزد من آمد و من به احترام او ایستادم ، او دست خود را بر سینه من نهاد و مرا به عقب راند و اظهار داشت :

بگیر ؛ و مقدارى دینار به سوى من پرتاب نمود!

و گفت : مولا و سرورم فرمود:

تو دیگر حقّ ورود بر آن حضرت را ندارى، از هر کجا آمده اى برگرد!

و من با حالت گریه و اندوه برگشتم و چون به منزل آمدم ، جریان را براى مادرم تعریف کردم و بسیار از کردار زشت خود در بغداد شرمنده شدم ، لباس خشن موئى پوشیدم و پاهاى خود را با زنجیر بستم و خود را در گوشه اى انداختم ...


منبع:

چهل داستان و چهل حدیث از امام حسن عسکری (ع)

عبدالله صالحی