تو برنامه تفسیری شبانه مون رسیدیم به این آیه :
سَیَقُولُونَ ثَلَاثَةٌ رَابِعُهُمْ کَلْبُهُمْ وَیَقُولُونَ خَمْسَةٌ سَادِسُهُمْ کَلْبُهُمْ رَجْمًا بِالْغَیْبِ وَیَقُولُونَ سَبْعَةٌ وَثَامِنُهُمْ کَلْبُهُمْ قُلْ رَبِّی أَعْلَمُ بِعِدَّتِهِمْ مَا یَعْلَمُهُمْ إِلَّا قَلِیلٌ فَلَا تُمَارِ فِیهِمْ إِلَّا مِرَاءً ظَاهِرًا وَلَا تَسْتَفْتِ فِیهِمْ مِنْهُمْ أَحَدًا - 22 کهف -
گروهى خواهند گفت آنها سه نفر بودند که چهارمینشان سگ آنها بود، و گروهى مى گـویند پـنج نفر بودند که ششمین آنها سـگشان بود - همه اینها سخنانى بدون دلیل است - و گـروهى مى گـویند آنها هفت نفر بودند و هشتمینشان سگ آنها بود، بگو پـروردگـار من از تعداد آنها آگـاهتر است جز گـروه کمى تعداد آنها را نمى دانند، بنابراین در باره آنها جز با دلیل سخن مـگـوى و از هیـچـکس پـیرامون آنها سؤ ال منما.
خداوند با این آیه داره بهمون خط میده:
مبادا اونجا که مسأله ای جدی درمیانه، وارد حواشی بشین و از اصل ماجرا باز بمونین !!
داستان اصحاب کهف بسیار جدی ست :
اولا عظمت تصمیم گروهی رو میرسونه که به خاطر دینشون ، صدارت و وزارت رو رها کردند و به ابتدائی ترین شکل زندگی بشریت یعنی غارنشینی برگشتند ( ما دین و دنیامون چقدر به هم گره خورده؟! )
ثانیا بیداری بعد از خواب سیصد و اندی ساله بیانگر قدرتمندی خدا، و گواه و نشانه ای ست عظیم بر معاد...
مبادا اینها رو با وارد شدن به فرعیات و اینکه تعداد اونها مثلا چند نفر بوده ست؟! و شاید حتی از طرف دشمن برای خنثی سازی درس های موجود در آن القا شده باشد، به ورطه ی فراموشی بسپریم...
و چقدر به این توصیه نیاز داریم تو خونه ها مون، تو دانشگاهها مون، تو ادارات و سازمانها مون، تو مجلسمون، تو دولتمون، و هکذا بخش بخش جامعه مون...
بهوش باشیم
ممّدم ممّدم ممّدم ممّدم ممّدم ممّدم ممّدم ممّدم ممّدم ممّدم ممّدم ممّدم ممّدم ممّدم ممّدم ممّدم
ممّدم ممّدم ممّدم ممّدم ممّدم ممّدم ممّدم ممّدم ممّدم ممّدم ممّدم ممّدم ممّدم ممّدم ممّدم ممّدم
ممّدم ممّدم ممّدم ممّدم ممّدم ممّدم ممّدم ممّدم ممّدم ممّدم ممّدم ممّدم ممّدم ممّدم ممّدم ممّدم
ممّدم ممّدم ممّدم ممّدم ممّدم ممّدم ممّدم ممّدم ممّدم ممّدم ممّدم ممّدم ممّدم ممّدم ممّدم ممّدم
ممّدم ممّدم ممّدم ممّدم ممّدم ممّدم ممّدم ممّدم ممّدم ممّدم ممّدم ممّدم ممّدم ممّدم ممّدم ممّدم
ممّدم ممّدم ممّدم ممّدم ممّدم ممّدم ممّدم ممّدم ممّدم ممّدم ممّدم ممّدم ممّدم ممّدم ممّدم ممّدم
...........................
امامزاده ها هم مثل بقیه مردم پولدار دارند و بی پول !!
این عجیب نیست...
عجیب ما مردمانیم که - مثل بقیه مردم - سلاممون به امامزاده پولدارا با سلاممون به امامزاده بی پولا فرق می کنه!!!
درای طلا و نقره ای رو چنان چارچنگولی بعضیا می چسبند که مثل کتلتی که به ته ماهیتابه گرفته اگه بخوای به زور بکنیش، از هم می پاشن!! اما درب و پنجره های چوبی رو مواظبند مبادا یه وقت به پر لباسشون بگیره!!
مواظب باشیم محبت ما به گنبد وبارگاه اهل بیت برا زرق وبرقهاش نباشه!!
متصدیان مراقب باشند با رسیدگی بیش از حدّ به ظواهر، بقاع را از معنویت تهی نسازند و جایگاه آن را در حد یک مکان سیاحتی پائین بیارن!
+ رسیدگی به حرم امامزادگان و اهل بیت پیامبر (ص) نوعی اظهار محبت و مودت به اونها به شمار میاد که مبنایی قرآنی دارد.
+ در مساجد اگرچه امر به اتخاذ زینت شده اما از بکارگیری طلا نهی شده است؛ و در سایر اماکن مذهبی چنین منعی صادر نشده.
در واقع غرض اصلی در مساجد عبادته و عبادت با دوری از مظاهر مادی سازگارتر ؛ ولی مثل حرم اهل بیت (ع) غرض ابتدائی معرفی اونها و نشون دادن عظمت اونهاست و با چنین زینتهایی تضادی نخواهد داشت که گاهی لازم هم هست...
+ منابع مالی بقاع متبرکه معمولا از ناحیه نذورات مردمی ست و وظیفه شرعی متصدی اینه که طبق نذر ناذر عمل نماید لذا بسیاری از ایراداتی که نسبت به هزینه های آن صورت می گیره، بی جا و بی مورد است.
+ برکاتی که از یک حرم امامزاده میتونه به محل برسه، گاه با هیچ حجمی از مال قابل دسترسی نیست:
معرفی مکتب و الگوهای صحیح به جامعه، وحدت بخشی، زنده کردن معنویت، کاهش آسیب های اجتماعی، مکانی مناسب برای تجمعات، و...
پس این هزینه ها رو که بعضا درصددند سوخت سرمایه تلقی کنند، نیست مگر یک سرمایه گذاری چند منظوره پر سود و منفعت.
+ نقش امام رضا (ع) در سرازیر شدن این برکات به مملکت اسلامیمون رو نمیشه نادید گرفت. لذا انتخاب بسیار مناسبی است تجلیل از امامزادگان در دهه کرامت و ایام ولادت آقا علی بن موسی الرضا علیه آلاف التحیة والثناء
شخصی نزد امام صادق (ع) آمد ، اظهار فقر کرد!
حضرت فرمود : از محبین ما هستی؟! عرض کرد: بله
فرمود: اگر ثروت گزافی به تو بدهند ، حاضری با محبت ما عوض کنی؟!
گفت: نه!
فرمود: پس تو فقیر نیستی!!!
*
خداوند چقدر به ما نعمت داده؟!
نعمت هایی که گاه اصلا به ذهنمان خطور هم نمیکنند؟!
وَإِنْ تَعُدُّوا نِعْمَةَ اللَّهِ لَا تُحْصُوهَا إِنَّ الْإِنْسَانَ لَظَلُومٌ کَفَّارٌ - آیه 34 ابراهیم -
از این دست نعمت ها ، نعمت ولایت و محبت اهل بیت پیامبر(ص) است!
در دهه ی کرامت و ایام پاسداشت مقام امامزادگان، یادمان نره از این بقعه های متبرکه سری بزنیم!
بقاعی که وحدت ساز و معنویت افزاست:
فِی بُیُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَیُذْکَرَ فِیهَا اسْمُهُ یُسَبِّحُ لَهُ فِیهَا بِالْغُدُوِّ وَالْآَصَالِ - آیه 36 نور -
بقاعی که احترام به آنها احترام به پیغمبر این امت و ارج نهادن به دین او وزحمات اوست:
قُلْ لَا أَسْأَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبَى - 23 شوری -
*
*
پیشنهاد میدم:
هر کس در هر محله و مکانی که زندگی می کنه ، امامزاده ی آنجا یا نزدیکترین امامزاده ی به محلش رو برای سایر دوستان معرفی بکنه!
*
معرفی من:
گرماب بزرگ شهرستان فیروزه: حرم امامزاده ابوالقاسم از نوادگان امام رضا(ع)
که در زمان فعالیت تبلیغی ما در این محل، به همت خیّرین ولبیکِ اهالی گنبد وگلدسته ای زیبا بر آن نصب گردید.
__________________________________________________________________
معروف ترین امامزاده ی شهرستان تازه تأسیس فیروزه ( از توابع قبلی شهرستان نیشابور) : شازده حسین اصغر، و بقعه ی ایشان از آنجا که بر بلندای کوه قرار گرفته به « سر کوه » هم معروف است!
_______________________________________________________________
و معروفترین امامزاده شهرستان نیشابور:
امامزاده محروق
کیستان ؟!
امام صادق (ع) فرمود:
به شفاعت او شیعیان من به تمامه وارد بهشت میشن ! (1)
امام کاظم (ع) فرمود:
جونم فداش (2)
امام رضا (ع) فرمود:
زیارتش همسنگ زیارت منه ! (3)
امام جواد (ع) فرمود:
زیارتش بهشت را بر انسان واجب می کنه ! (4)
.
.
.
28 سالشه ...
ساکن قم است ...
خانم است ...
مجرد است ...
.
.
.
بله خانم فاطمه معصومه سلام الله علیها که حرمشان زیارتگاه دوستداران اهل بیت عصمت و طهارت در شهر مقدس قم است.
یا فاطمة اشفعی لنا فی الجنة ؛ فانّ لک عند الله شأناً من الشأن
____________________________________________________________________________________
(1) الا ان قم کوفتنا الصغیرة، الا ان للجنة ثمانیة ابواب ثلاث منها الی قم تقبض فیها امراة هی من ولدی، اسمها فاطمة بنت موسی، تدخل بشفاعتها شیعتی الجنة باجمعهم - جامع أحادیث الشیعة ج 12 ص 617 -
(2) فی أحد تلک الأیام أتى جمع من الشیعة إلى المدینة لکی یعرضوا بعض أسئلتهم الدینیة على الإمام الکاظم (علیه السلام)ویأخذوا العلم من معدنه، ولکن کان الإمام الکاظم وکذلک الإمام الرضا (علیه السلام)مسافرین، ولم یکونا حاضرین فی المدینة. فاغتم الجمع; لأنّهم لم یجدوا حجّة الله ومن یقدر على جواب مسائلهم، فهمّوا بالرجوع إلى بلدهم. وعندما رأت السیدة المعصومة (علیها السلام) حزن هؤلاء النفر تناولت أسئلتهم الّتی کانت مکتوبة، وأجابت علیها، وعندئذ تبدل حزن الجماعة بفرح شدید ورجعوا ـ مع ظفرهم بجواب مسائلهم ـ إلى دیارهم راجحین مفلحین. ولکنهم فی الطریق وفی خارج المدینة التقوا بالإمام الکاظم (علیه السلام)وحدّثوه بما جرى علیهم. وبعدما رأى الإمام جواب ابنته على تلک المسائل أثنى علیها بعبارة مختصرة قائلاً: (فداها أبوها) - حیاة و کرامات فاطمة المعصومة ، السید محمد علی حسینی -
(3) من زار المعصومة بقم [ کان ] کمن زارنی - ناسخ التواریخ ج 7 ص 337 -
(4) من زار قبر عمتی بقم فله الجنة - بحارالانوار ج 99 ص 265 -
داشتم غسل چند منظوره می گرفتم!!
زیر دوش یهو به این فکر افتادم که خدا چقدر پاکیزگی رو دوست داره!!
از غسل های واجب و مستحبی که تشریع فرموده، تا توصیه به ازاله مو و ناخن و استعمال عطر و...
تا اونجا که حتی بدن میت رو هم دستور به غسلش داده (سه غسل: آب مخلوط به سدر و آب مخلوط به کافور و آب خالص) و دستور به حنوط (کافور زنی هفت عضو سجده) و دستور به تکفین (در پارچه ای پاک ومناسب) و دستور به تدفین (در عمقی که بویی بیرون درز نکنه و از حمله حیوانات وحشی هم در امان بمانه)
خدایی که اینقدر به پاکیزگی بدن توصیه فرموده، آیا میتونه به پاکیزگی روح که شخصیت اصلی انسان هم به اوست، بی توجه باشه؟!
البته روح رو نمیشه زیر دوش برد و لیف و صابونش زد و سنگ پا کشید و... !!
اما این نیست که قابل تطهیر هم نباشه!
تطهیرش به چیزی ست در خور خودش
چنانکه آلودگیش هم به چیزهایی ست در خور خودش
- دروغ، غیبت، تکبر، حسد، زنا و ... -
گناه و معصیت آلودگی روحی میارن و توبه از گناه و اصلاح اون تطهیر روحی :
عن علی (علیه السلام): التوبة تطهر القلوب وتغسل الذنوب - میزان الحکمة حرف التاء باب التوبه -
خود وضو و غسل و تیمم از اونجا که به نیت قربت آورده می شوند، پاکیزگی روح هم به شمار میان!
درد و مرض و غم و غصه ها هم...
مخصوصا در مورد مرگ - آنچنان که خداوند بدن مؤمن را پاکیزه خواسته و این را به واجب کفایی از دیگران طلبیده است - روحش رو هم پاکیزه می خواد و اون را خود با اعطاء سکرات مرگ و سختی های جان کندن به او ، به انجامش می رساند!
الإمام الکاظم (علیه السلام) - لما دخل على رجل قد غرق فی سکرات الموت:
الموت هو المصفاة یصفی المؤمنین من ذنوبهم فیکون آخر ألم یصیبهم کفارة آخر وزر بقی علیهم... - میزان الحکمة حرف المیم باب الموت -
پاک باشید وپاکیزه...
با تو جز به خوبی تا نکرده بودم
و تو جز به بدی جوابم ندادی
آنها که می شناختند گفتند دشمن ترینی
جدی ات نگرفتم
تا آن گاه که بر سینه ام نشسته ات دیدم
خواهم شکست تو را در میان آینه ها امشب
خواهم شکست تو را امشب...
متعاقب این پست:
به خودم می گویم:
نکند تا امروز که فکر می کردی اطرافت پر است از دوست، چنین نبوده باشد؟!
نکند غریبی بوده ای که دوره ات کرده اند به آسیب؟!
نکند تنها دوست تو همان بود که کلامش به مذاقت تلخ آمد؟!
نکند همه کسانی که به بهترین القاب صدایت می زنند، نیستند جز دشمن یا در حکم آن؟!
در شفیق بودن رفقای وبلاگی ام شکی ندارم...
از اینها که احتمال تخریب و تضعیف، به انگیزه های حسادت و رقابت و غیره منتفی ست
کامنت های شما حاوی این پیام بود:
حاجی! تقلایت برای توجیه ناراحتی ، تقلا برای خروجت از اتهام است!
حاجی! گویی نگویی گرفتار نامی!!
شاید واقع امر چنین باشد بی آنکه خود توجهی بدان داشته باشم...
منی که نسخه برای دیگران می نویسم، برای خودم بایست کاری می کردم ... و کردم
آری دوستان! از امروز آخدا وب مهربانی برای من حکم اطاق ترک را خواهد داشت...
کاری به دنیای بیرون ندارم، اما اینجا از همه دوستانی که لطف می کنند و کامنت میگذارند، عاجزانه استدعا دارم از این به بعد و به صورت مرتب کامکنتهای روزانه شون رو با این عنوان شروع بفرمایند:
« ممّدآقا! سلام »
آنقدر این رو تکرار کنید که تا اسم ممدآقایی رو از گوشه کنار شنیدم، ناخودآگاه صورت بچرخانم که : بله بفرمائید.
آنقدر که هر کسی به بیان وارد شد و از ممدآقای بیان پرسید بگویند: شورگشتی
پس با اجازه دوستان، من بعد اگر خطاب دیگری غیر از این باشد، توسط مدیر سایت حذف خواهد گردید...
ممنون از همراهیتون
امضا: ممّدآقا
+ ان شاءالله که این پست، خود به دستور هوا نبوده نباشد!!!
قصه شیخ جعفر - صاحب کتاب ارزشمند کشف الغطاء - رو شنیده بودم
اما تا به امروز آنچنان که باید عظمت این مرد رو درک نکرده بودم!!
همونی که مرتب به خودش می گفت:
« یادت نره روزی جعفر بودی و قبلش جُعَیفِر (جعفرکوچولو) ، کم کمک شدی شیخ جعفر ، و الان مرجع عالم تشیع! »
آری امروز...
امروز که برخوردی داشتم با یکی از همکلاسیای قدیمی...
زد به شونه م و گفت:
ممّد آقا! چطوری؟!
خوب و خوشی؟!
می خواستم همونجا بچسبم و خرخره ش رو بجوم!!
آخه مرد حسابی! اون وقتی که من ممّد بودم و تو ... به بیش از بیست سال قبل برمی گرده!!
دوروبرم رو با شرمندگی تمام نگاه کردم و دعا می کردم که کسی بی ادبی این مردک رو نشنیده باشه!!
مدتهاست ممّدی که تو می گی به کمتر از حاج آقا خطاب نشده!!!
.
.
.
+ کم روایات تواضع رو بر مردم نخونده ام ، اما نمی دونستم از دانستن تا عمل اینقدر راه باشه!!
+ گرفتین که سخت محتاج دعاتونم، رفقا!
_______________________________________________________________________________
بعداً نوشت:
این البته یه روی داستانه
- مسلّما انسان نباید برای خودش اونقدر شخصیت قائل بشه که از این نوع برخوردها بخواد برنجه، می بایست متواضع بود و فروتن -
روی دیگه ش اما اینه که مواظب باشیم در خطاب قرار دادن دیگران، شؤونات رو زیر پا نگذاریم!!
بخصوص اونجا که طرف دارای جایگاهی اجتماعی هم باشه...
در خفا اشکالی نداره اما گاهی در جمع به دلیل اینکه فامیله یا دوسته یا آشناست ، برخوردی با فرد می کنه که برداشت تحقیری ازش میشه!
این آیات رو ببینین:
لَا تَجْعَلُوا دُعَاءَ الرَّسُولِ بَیْنَکُمْ کَدُعَاءِ بَعْضِکُمْ بَعْضًا ... (63) سوره نور
هنـگامى که پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) را صدا مى زنید با ادب و احترامى که شایسته مقام او است وى را بخوانید، نه همچون صدا زدن یکدیگر...
یَاأَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تَرْفَعُوا أَصْوَاتَکُمْ فَوْقَ صَوْتِ النَّبِیِّ وَلَا تَجْهَرُوا لَهُ بِالْقَوْلِ کَجَهْرِ بَعْضِکُمْ لِبَعْضٍ أَنْ تَحْبَطَ أَعْمَالُکُمْ وَأَنْتُمْ لَا تَشْعُرُونَ (2) إِنَّ الَّذِینَ یَغُضُّونَ أَصْوَاتَهُمْ عِنْدَ رَسُولِ اللَّهِ أُولَئِکَ الَّذِینَ امْتَحَنَ اللَّهُ قُلُوبَهُمْ لِلتَّقْوَى لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَأَجْرٌ عَظِیمٌ (3) إِنَّ الَّذِینَ یُنَادُونَکَ مِنْ وَرَاءِ الْحُجُرَاتِ أَکْثَرُهُمْ لَا یَعْقِلُونَ (4) حجرات -
2 - اى کسانى که ایمان آورده اید صداى خود را فراتر از صداى پیامبر نکنید، و در برابر او بلند سخن مـگـوئید (و داد و فریاد نزنید) آنگونه که بعضى از شما در برابر بعضى مى کنند، مبادا اعمال شما نابود گردد در حالى که نمى دانید!
3 - آنها که صداى خود را نزد رسول خدا کوتاه مى کنند کسانى هستند که خداوند قلوبشان را براى تقوى خالص نموده ، و براى آنها آمرزش و پاداش عظیمى است .
4 - (ولى ) کسانى که تو را از پشت حجره ها بلند صدا مى زنند اکثرشان نمى فهمند!
اسلام به زبانهای مختلف، مسلمین رو در قبال همدیگه و بلکه همه انسانها به رعایت ادب دعوت می کنه اما این آیات هشداری ست که در برخوردها، جایگاه اجتماعی افراد رو هم می بایست لحاظ کرد.
یادم اومد از دیداری که رهبری نظام با دانشجویان داشتند
اون دانشجو ، حضرت آقا رو اینجور مورد خطاب قرار داد :
آقای خامنه ای! .... !!
چاپلوسی قطعا کار نادرست وناپسندی ست، اما من بیننده این تعبیر رو در مواجهه با ایشان نوعی بی ادبی و جسارت تلقی کردم و از رفتار یک دانشجوی تحصیل کرده که انتخاب هم شده پیش رهبری اظهار نظر بکنه، بعید می دانستم!
بنده بشخصه سعیم اینه که حتی با همین بچه هایی که تو مسجد و کوچه و مدرسه برخورد دارم، اسامیشون رو کامل صدا بزنم، و بلکه تا بتونم یه آقا و خانمی هم سرش بذارم...
باید به دیگران شخصیت بدیم نه خدای نکرده شخصیت خرد کنیم.
ممّد و مندلی و فاطی و حدّث و اینا چیه که همو اینجور بخوایم صدا بزنیم؟!
_____________________________________________________
...
سنگ پای ما را ، پدرم دستی داشت : سیه و پر ز تَرَک!
و ز نحیفی حمل می کرد دو درّه بر دوش!
سرش آزیرکشان کمرش تیرکشان!
مادرم ماهی بود، وه به خورشید بیابان که زغالینش کرد!
کیسه کیسه علف صحرا را روی سر می آورد!
خواهرم ذره ای شیر ندوشیده ز بز ، کاسه اش مملو پشکل می شد!
هر زمان دست به جارو می برد، می گرفتیم از او... که مبادا بکَند در سرِ کوچه - چاهی!
کوزه ها دائما از آب سرِ چشمه پُر و فرغون خیس!
و زمستان ، لب استخر پر از یخ می رفت جامه ها را می شست! ها که می کرد به دست، مثل این بود لبوئی دارد!!
چه گناهی کرده دختر قالیباف؟!
دیدگانی کم سو ، قامتی افتاده ، و گلویی پرِ پرز ، انگشتانی دستار به سر !
خانه مان رادیوئی بیش نداشت!
و برادرهایم خرّ و پفّ شبشان هی هی بود!
و چه کم می شد استخوان زَبَک(1) میشی را جای هفت تیر به زیر کش تنبان بینند!!
و به تایربازی گیوه ها را بکَنند!
هیچ صحرا زاده نان بی مزد نخورد!!
...
(1): فکّ پائین
لما مات الصادق علیه السلام رأى أبو حنیفة مؤمن الطاق فقال له: مات امامک، قال: نعم أما امامک فمن المنظرین إلى یوم الوقت المعلوم - بحارالانوار ج 75 ص 286 -
بعد از رحلت آقا امام صادق (ع) ، ابوحنیفه ( امام حنفی ها ) مؤمن طاق ( یکی از شاگردان امام ) را دید و ( به طعنه ) گفت:
امامت مرد !!
گفت: بله (امام من مرد) ؛ ولی امام تو از کسانی ست که تا روز وقت معلوم، به او مهلت داده شده است!!
(اشاره به این آیات سوره مبارکه حجر : قَالَ فَاخْرُجْ مِنْهَا فَإِنَّکَ رَجِیمٌ (34) وَإِنَّ عَلَیْکَ اللَّعْنَةَ إِلَى یَوْمِ الدِّینِ (35) قَالَ رَبِّ فَأَنْظِرْنِی إِلَى یَوْمِ یُبْعَثُونَ (36) قَالَ فَإِنَّکَ مِنَ الْمُنْظَرِینَ (37) إِلَى یَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ (38) )
به عنوان گله اومده میگه:
بابایی! مامان رو هرچی گفتیم پاشو نماز بخونیم پا نشد، من وآبجی خودمون نمازمونو خوندیم!!
ما دیگه مامانو دوست نداریم!!
گفتم: یادته ماه رمضون سؤال کردی بی بی جان چرا روزه نمی گیره، چی گفتم؟!
آره گفتین مریضه!
خوب مامان هم مریضه دیگه!
پس چرا بی بی جان مریض بود نمازشو می خوند؟!!!
تازه مگه خودتون تو مسجد نمی گفتین آدم مریض هم بشه باید نمازشو بخونه؟! اگه ایستاده نمیتونه، نشسته باید بخونه؟! اگه نشسته نمیتونه، خوابیده بخونه؟!
گفتم این مریضی فرق می کنه دیگه!!
رفته گیر داده به مامانش:
مامان! چه مریضیی دارین؟!
می خوای بگم بابا ببردت دکتر؟!
یعنی حالت خوب میشه؟!
تو که راه میری، پس چرا نشسته نمیتونی نماز بخونی؟!
مامانشم طبق معمول وقتایی که حرفی واسه گفتن نداره، سرِ او داد می زنه و روح ما رو به فحش می گیره!! و من تو اطاق جلو دهانمو گرفته م که خنده م رو نشنوند!!
یادم اومد از این حکم نورانی اسلام که مراجع عظام تقلید در رساله هاشون فرموده اند:
« مستحب است زن حائض در وقت نماز : خود را از خون پاک نماید ، و پنبه و دستمال را عوض کند، و وضو بگیرد و اگر نمى تواند وضو بگیرد تیمم نماید و در جاى نماز رو به قبله بنشیند و مشغول ذکر و دعا و صلوات شود! - مسأله 476 توضیح المسائل مراجع - »
که اگر این حکم از طرف خانما رعایت بشه، حساسیت بچه ها اینقدر برانگیخته نخواهد شد، مخصوصا با اضافه کردن سجده های شکر در وسط ذکر و دعا.
خیلی با هم خوب بودند!
اونجور که وقتی اومد و گفت :
« الّا و لابدّ می خوام زنمو طلاق بدم! » از تعجب داشتم شاخ در می آوردم!
- خوب چرا؟!
- بماند!
زنش رو خواستم
- چی شده؟!
- والا نمیدونم!
خیلی خوب بودیم، امروز که از سر کار برگشت، اصلا یه آدم دیگه ای شده بود!! نیگام که نمی کنه! به زمین هم که نگاه می کنه با پیشونی درهم کشیده نگاه می کنه! نمیدونم سر کار مشکلی چیزی پیش اومده ؟! ... ، یه جوری هم برخورد می کنه که جرأت نزدیک شدن بهش رو ندارم!
از اینجا چیزی دستگیرم نمی شد، باید سراغ مَرده می رفتم...
گفتم:
فلانی! اینجور نمیشه
تا حرف نزنی نمیتونم کاری واسه ت بکنم!
از نوع رفتارت هم حدس می زنم مشکلت با کار و بارت نیست و با خانواده ت هست !!
...
به حرف اومد!
- بله، نمی خوام ولی کسی بفهمه!
فقط می خوام بی سر و صدا جدا بشیم!
گفتم:
حالا مشکل چیه؟! به من که میتونی بگی!
شروع کرد:
خیلی دوسش داشتم
اونقدری که هر روز از سر کار بهش زنگ می زدم و حالشو می پرسیدم!
امروز هم به روال هر روزه بهش زنگ زدم ، بعد از خداحافظی ...
- یه دفعه چنان بغضی سراغش اومد که جملاتش بمانه، نفسش هم به شماره افتاد! -
لیوانو براش آب کردم، گذاشتم کمی گریه کنه...
ادامه داد:
خدا حافظی کردیم، گوشی هنو قطع نبود و اونا فکر کردند قطعه!!
- اونا؟!
- آره، صدای یه مرد غریبه! تو خونه من!
از اون لحظه دارم دیوونه می شم!
فقط میخوام دیگه چشمم بهش نیفته ، وگرنه هر بلایی ممکنه سرش بیارم!!
به نشونه همدردی نزدیکش شدم، دستمو رو شونه ش گذاشتم و رگ و پی شو گرفتم فشار دادم!
خانمشو صدا زدم، ازش توضیح خواستم...
شوکه شده بود!
واقعا هم این کارا به قیافه ش نمی اومد!
در نهایت و بعد از توضیح و تحقیق ، معلوم شد تمام این جریان زیر سر یه فیلم بوده!
خانم مشغول دیدن تلویزیونه که گوشی زنگ می خوره...
با تلفن شوهر صدای فیلم رو قطع می کنه و با خدا حافظی او روشن...
لحظه روشن شدنشم مصادف میشه با لحظه عاشقانه مرد بازیگر با مثلا همسرش!!! ...
شکر خدا از اضافه شدن یه مورد دیگه به آمار آشفته طلاقمون جلوگیری شد.
امروز از طرف دفتر آیت الله وحید، پرچمی آوردند و خواستند که در عزای آقا امام صادق(ع) تو کوچه خیابون ها هیأت سینه زنی راه بندازیم...
پرچم مزین است به این قسمت از حدیث اللوح از قول خداوند تبارک وتعالی:
حَقُّ القَولِ مِنِّی لَاُکرِمَنَّ مَثوَی جَعفَرٍ وَ لَاَسُرَّنَّهُ فِی أشیاعِهِ وَ أنصارِهِ وَ أولِیائِه
حق و ثابت است گفتار من که :
همانا به تحقیق مقام جعفر را گرامی می دارم!!
و او را به آنچه به پیروان و یاران و دوستانش عطا می کنم، خشنود می نمایم!!
و این شعر:
ششمین حجت و امام امم
حامل عرش علم در عالم
در زمین هادی بحق ناطق
اسمه عند اهل السماء الصادق
صادق و شمع جمع صدیقین
جعفر و بحر علم و حق و یقین
یکّه تاز مدارج عرفان
ترجمان حقایق قرآن
گر گشاید لب آن علیم حکیم
گوش جان بسپرد مسیح وکلیم
آنچه آورده جبرئیل امین
شده احصا در آن امام مبین
_____________________________________________________________
دوستان جهت مطالعه متن کامل حدیث اللوح میتونند به این آدرس مراجعه فرمایند:
زنگ زدند که شما نبودین، تصویب کردیم دیگه کسی تو شهر حق نداره برا عزا اطعام بده! به جاش پولشو هدایت کنین برا صرف امور خیریه.
و اگه کسی این حکمو رعایت نکرد، منبرش رو نرین!!
گفتم: کاش من هم بودم، چون با نظرتون مخالفم!
- شایدم چون میدونستند مخالفم دعوتم نکردن!!! -
خودم سابقه این کار رو داشتم:
اون وقتی که در محل دیگری این مسأله رو برا مردم می خوندم :
التاسع والعشرون :إرسال الطعام إلى أهل المیت ثلاثة أیام ، ویکره الأکل عندهم ، وفی خبر أنه عمل أهل الجاهیلة.
- العروة الوثقی کتاب الطهارة ، فصل فی المستحبات قبل الدفن وحینه وبعده -
بیست و نهمین مستحب اینه که تا سه روز، دیگران برای بازماندگان میت غذا بفرستند! و غذا خوردن نزد آنها مکروه است و طبق روایتی این عمل از اعمال مردم زمان جاهلیت است!
داد سخن دادم که اینهمه سال از اسلام گذشته ما هنوز مشغول این عمل جاهلی هستیم؟!!
غذا در خونه ش نمی برید، عزاش دیگه بسه، توقع غذاشم دارین؟!!!
من بعدخرج عزا لغو ...
از مردم هم امضا و پیمان گرفتیم و ...
با گذشت چند روز از این ماجرا، پیرمردی فوت کرد...
بستگان مرحوم ندای ما رو اجابت کردند و غذا ندادند
سیل ایرادات و طعنه ها از همه طرف به سمت اینها روانه شد :
یه مرده یعنی ارزش یه حلیمو نداشت؟!!
یه مشت مهمان رو گرسنه تشنه از درِ خونه شون برگردوندند!!
از این به بعد جنازه مرده ها رو زمین موند، بدونین از کجا آب می خوره!!
و ...
اونقدر به طرف فشار آوردند که گفت میخوام چهلم اطعام بدم!!!
گفتم این بیشتر تابلوت میکنه !! ولش کن حالا که گذشت دیگه...
امری که ریشه در فرهنگ مردم داره، بعضیا هم که نمیخوان همراهی کنند نتیجه ش گاهی خدای نکرده آبروریزی برای میت و بازماندگان او خواهد بود!
از اون به بعد توصیه م اینه که خرج رو بدین اما ساده و در خور خودتون.
خرج رو بدین اما یه دست ( همه حلیم )
آخه علاوه بر بحث فرهنگ جامعه، بحثی شرعی هم مطرح میشه
و اون اینکه: شخص حق وصیت نسبت به یک سوم مالش رو داره و دیگران هم موظفند مطابق وصیت عمل نمایند.
اگه اومد و خود میت وصیت به اطعام کرده بود، چه میشه کرد؟! و اتفاقا اکثرا هم همینجوره.
بعلاوه به این بنده خدا گفتم:
شما بخواین یه جمعیتی رو بکشونین به مسجد و یه موعظه ای تبلیغی چیزی داشته باشین، چقدر باید هزینه کنین؟!!
خود مردم بستر تبلیغ رو فراهم اوردند چرا شما زور میزنین بهمش بزنین؟!
که اگر اینجور باشه بعد از مدتی حتی مردمی پیدا خواهند شد که اسم پیامبرشون رو هم ندانند!!
دیروز خبر دادند که بعد حدود دو سه ماه، این طرح با شکست مواجه شد و لغو شد!!
شنیدم مردم تو خونه ها اطعامشونو میدادند. و اطعام منازل اگر چه به لحاظ کمیت افراد در سطح پائین تری قرار داره، ولی بلحاظ کیفیت غذا در سطح بالاتری خواهد بود (منزل چلو گوشت و چلو مرغه ، و نه حلیم) پس نهایتا در هزینه ها تفاوت چندانی حاصل نشده و فقط منبر از مجالس برداشته شده بود!
دوستان اگه پیشنهاد مناسبی در این زمینه دارند که از قابلیت اجرایی هم برخوردار باشه، در خدمتشون هستیم...
+ پیشنهاد خودم اینه:
بزرگواران میتونند در اماکنی که مهمان غریبه و مسافرشون کمتره ، اینو بکار بگیرند و از برکاتش برخوردار بشن:
تمام کسانی که در طیّ سال از دار دنیا رفتند، پذیرایی شون رو از روز سوم موکول کنند به دهه محرم یا دهه صفر یا افطاری ماه مبارک، که به پای اطعامی که داده میشه از ثواب عزاداری اهل بیت و افطاری و منبر هم بهره مند گردند.
مزایای این طرح:
1- فرار از کراهت اطعام عزا
2 - رونق دادن به مجالس عزاداری اهل بیت و برنامه های ماه مبارک
3 - فرصت لازم برای برنامه ریزی و تدارک پذیرایی
4 - عائد شدن ثواب مضاعف به اموات
5 - باز شدن راه برای فرار از اطعام های ناخواسته
6 - امکان برگزاری مجالس مشترک، برا اونهایی که از بودجه کمتری برخوردارند (یک شب به یادبود دو مرحوم)
7 - ترغیب نسبت به برگزاری مجالس یادبود اموات که علاوه بر بهره مندی مردگان، زندگان هم بی بهره از مواعظ موجود در این مجالس نخواهند بود.
عمرتان بابرکت
دو حیوون تو این منطقه - نسبت به دیگر مناطق تبلیغی که رفتیم - خیلی کمیابه : گربه و یاکریم.
اینکه چرا گربه کمه؟! راست یا دروغ ، ربطش میدن به کارخانه چینی ها!!! خخخخخ
- کارخانه کارتون سازی بغل گوش ما که از آلودگی و بوی تعفّنش بی بهره نیستیم! -
اینکه چرا یاکریم کمه؟!
حاج خانمی از اهالی وقتی فهمیده بود یه یاکریم تو خونه ما لونه ساخته، سفارش کرده بود بزنین لونه ش رو خراب کنین ... شومه و بلا سرتون میاره!!
نمیدونم با این حساب یاکریم برا ما شومه؟! یا ما برا یاکریم؟!!!
قال رسول الله (ص):
لا عدوى ولا طیرة ولا هامة ولا شوم ولا صفر - الفصول المهمة فی أصول الأئمة، الحر العاملی ج 3 ص 283 باب 16 - انه لا عدوى ولا طیرة ونحوهما -
سرایت مرض (خارج از خواست خدا) نیست، و فال بد زدن صحیح نیست، و جغد شوم پایه و اساسی ندارد، و (به طور کلی) شومی نیست، و نحسی ماه صفر هم صحت ندارد .
(ناگفته نماند این از جمله روایاتی ست که بحث گسترده ای پیرامون مفردات آن در جریان است. کسانی که مایلند میتونند به بحارالانوار ج 55 ص 318 تا 321 مراجعه فرمایند.)
میگه : دست خودم نیست ، چه کنم با دیدن این حیوون به دلم بد میاد؟!
قال رسول الله (ص):
کفارة الطیرة، التوکل على الله - الفصول المهمة فی اصول الائمة، همان -
علاج بد دلی، توکل بر خداست.
قال أبو عبد الله (ع):
الطیرة على ما تجعلها، ان هونتها تهونت وان شددتها تشددت وان لم تجعلها شیئا، لم تکن شیئا - همان -
امام صادق(ع) فرموده اند:
فال بد اثرش به همان اندازه است که آنرا مى پذیرى!! اگر آن را سبک بگیرى کم اثر خواهد بود! و اگر آنرا محکم بگیرى پر اثر!! و اگر به آن اعتنا نکنى، هیچ اثرى نخواهد داشت!!
+ قال النبی (ص) :
ان کان فی شئ شوم ففى اللسان - بحارالانوار ج 68 ص 305 -
اگر در چیزی شومی باشد، همانا در زبان خواهد بود!!!
سخته اما تا حدودی شدنی ...
هر چه تصویر از خودتون تو ذهن دارین ، دور بریزین...
بلکه تمام تصاویری که از سایر افراد بشر رو هم دارین ، کامل از ذهنتون پاک کنین.
زور بزنین...
تمرکز کنین...
ذهنتون خالیِ خالی که شد ، یه آینه بردارین و خودتون رو به عنوان اولین انسانی که دارین میبینین ، ورانداز کنین!!
چه حسی دارین؟!
حستونو بنویسین ...
هر چه هست امیدوارم این نباشه :
حالا تصاویر دیگران رو هم یکی یکی به ذهن برگردونین...
اگه شما به این صورت کنونی نبودین، دوست داشتین شکل کدوم یکی از آدمایی که میشناسین بودین؟!
به احتمال زیاد بسیاری از مردم آرزو می کردند که کاش شکل فلان هنر پیشه جذاب سینما و فلان مانکن مثلا باشن!!
قرآن می فرماید:
یَاأَیُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاکُمْ مِنْ ذَکَرٍ وَأُنْثَى وَجَعَلْنَاکُمْ شُعُوبًا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاکُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِیمٌ خَبِیرٌ (13) حجرات -
اگه وارد یه مدرسه ای میشدین مدیر و معلم و ناظم وبابای مدرسه و بچه ها رو همگی یه شکل و یه صدا و یه هیکل میدین ، اصلا شاید از ترس پا به فرار میذاشتین!
می اومدین بیرون میدیدن بقیه آدما هم اونجورند!!
چه اتفاقی می افتاد؟!
چه بی نظمی و هرج و مرجی رخ می داد؟!
زشتی و زیبایی امور نسبی هستند نه به کسی میشه گفت زیبای مطلق و نه به کسی میشه گفت زشت مطلق.
زیبایی اون نیست که فلانی داره و خیلیامونم بخوایم اونجوری باشیم، زیبایی واقعی تو این تنوعه ست ، حکمت تو این تنوعه ست ...
بعلاوه آنچنانی که از آیه فوق برمیاد زیبایی اصلا به ظاهر نیست و به رفتار و اخلاقه و اون هم دست فرد فرد خود ماست...
+ من بشخصه از صورت های عمل کرده لذتی نمی برم ...
زندگی
زندگی
زندگی
زندگی در گذر است
مثل رعدی برقی
مثل اشکی آهی
و به یک چشم زدن باد در حنجره ات می بندد !
آن زمان ، ساده ترین سخت ترین خواهد بود !!
چند ساعت مانده است ؟!
مرگ ، امروز چه کس را خوانده ست ؟!
ختم یک عمر دویدن، قبله ست !
روح چون پوست به تو می چسبد
- اولینی که چنین خواهانت !! -
روح را از تو جدا می خواهند !!
چند ساعت مانده است ؟!
مرگ ، امروز چه کس را خوانده ست ؟!
خاطرات تو قطاری شده ، از خاطر تو می گذرند
یا نه ، چون بهمن اندوهی بر درّه ی دل می ریزند !
و تو سنگین خواهی شد !
از خدا خواهی خواست که تو را زودتر از وقت ، سبک گردانند !
تن تو چون طفلی که به زور از او چیزی گیرند، جفت پا را به زمین می کوبد !!
آرزو می کردی در عدم می ماندی !
چند ساعت مانده است ؟!
مرگ ، امروز چه کس را خوانده ست ؟!
اشک ها اجرت یک عمر تلاش
اشک ها سوز تو را ننشانند !
اشک ها نیز برای خودشان می ریزند !!
آبرو داری باید کرد !!
چند ساعت مانده است ؟!
مرگ ، امروز چه کس را خوانده ست ؟!
پلک تو می گیرد
فکّ تو می افتد
معده با حرکتی ناچیز سرازیر شود !!
بر تو از گربه ی تو می ترسند !!
بر تو از باز شدن می ترسند !!
تو از امروز نجس خواهی بود
و از امروز هیولا خواهی بود
و از امروز تکان های تو با موران است !
چند ساعت مانده است ؟!
مرگ ، امروز چه کس را خوانده ست ؟!
غسل ها شستن خوراکی قبل از خوردن
و کفن ، سفره ی رنگین سفید
سفره ، تزئین شده ی سدر
سفره ، تزئین شده ی کافور است !
چند ساعت مانده است ؟!
مرگ ، امروز چه کس را خوانده ست ؟!
تکه ای گوشت میات تابوت
تکه ی گوشتی و دست به دست
دسته ی مردم و پس دسته ی مور
دوست داری که زجا برخیزی و خلایق را از منبر تابوت نصیحت بکنی
چند ساعت مانده است ؟!
مرگ ، امروز چه کس را خوانده ست ؟!
و زمانی که نمازت خوانند، یاد اعمال خودت می افتی
- روزه و حجّ و نماز -
وای از کوتاهی ، وای از ناداری !
و زمانی که تو را خاک کنند ، یاد آنی که تو خاکش کردی
آبروها حق ها خواهش ها
چند ساعت مانده است ؟!
مرگ ، امروز چه کس را خوانده ست ؟!
آخرین پرتو نور
آخرین عطر هوا
آخرین روزنه ی رو به حیات
آخر هر چیزی با حسرت مخصوص خودش همراه است !!
از خدا خواهی خواست به عقب برگردی !
چند ساعت مانده است ؟!
مرگ ، امروز چه کس را خوانده ست ؟!!
و تو چون شربت سینه که به خورد گل و خاک
و به زور اسم تو را نیز به خورد مرمر
کام مردم شیرین !!
چند ساعت مانده است ؟!
مرگ ، امروز چه کس را خوانده ست ؟!
قبر ها را بشکاف
این همه در گذر عمر تماشا کردی ، خویش را در گذر گور ببین ...
این تن توست که چون میوه ی رنگین پلاسیده ز هم می پاشد !
این تن تو که چه لذت ها برد !
این تن تو که صفا می دادی !
این تن تو که چقدر آدکلن جذب زمینش می شد !
- استخوان ها عریان ، مار ها می رقصند !! -
چند ساعت مانده است ؟!
مرگ ، امروز چه کس را خوانده ست ؟!
این لبانی که چها داد و گرفت
این زبانی که چها گفت و نگفت
این نگاهی که چها دید و ندید
چند ساعت مانده است ؟!
مرگ ، امروز چه کس را خوانده ست ؟!
رژه ی مورچه بر گردن تو
تا که از مانده ی مرداب رگت آب خورند !
مار هایی که به دور کمرت تاب خورند !
فکر هایی که ز چشمان سرت خواب خورند !
چند ساعت مانده است ؟!
مرگ ، امروز چه کس را خوانده ست ؟!
و تو یک روز خدا می میری
باد می آید و خاک ، سنگ را می شویند !
و تو یک روز برای گذر از خویش به بادی بندی !
و در آن روز ، تو آن جوی حقیری هستی که بناگاه و در خویش شبی دفن شده ست !
و تو گمنام ترین حادثه ای !
چند ساعت مانده است ؟!
مرگ ، امروز چه کس را خوانده ست ؟!
روح تو در قفسی بود که خاک
روح تو در قفسی هست که زاغان سیاه
و مگر خیر دعایی
و مگر دست کسی
چند ساعت مانده است ؟!
مرگ ، امروز چه کس را خوانده ست ؟!
مرگ
مرگ
مرگ
مرگ ها در راهند ...
شورگشتی
+ البته همه ی نگاه من به مقوله مرگ ، این نیست!
در کنار این روی زشت مرگ ، مرگ ملاقات است با جانان !
مرگ پلی ست از غم های دنیا به نعمت های خالص بی زوال !
و توجه به هر دو روی مرگ آثار خاص خودش را به همراه خواهد داشت و من در این شعر به دنبال آن آثار بوده ام.
آنچنان که رسول (ص) فرموده اند:
أکثروا من ذکر هادم اللذات، فقیل: یا رسول الله فما هادم اللذات ؟ قال: الموت، فان أکیس المؤمنین أکثرهم ذکرا للموت أشدهم له استعدادا - بحارالانوار ج 79 ص 167 -
زیاد یاد کنید از درهم شکننده ی لذت ها ! گفتند: آن چیست؟ فرمود: مرگ! و براستی که زیرکترین مؤمنان کسانی اند که بیشترین یاد را از مرگ می کنند و از بیشترین امادگی برای روبرو شدن با آن برخوردارند.
امام باقر(ع) رو بقر صدا کرد امام خیلی راحت گفت من باقرم، بقر نیستم... اونوقت منو که اسممون رو بدون آقا میگن ناراحت میشم...
شما که از یاد ما نمیرید!! دائماً به یادتون دعا می کنیم... ولی خب مارو هم دعا کنین