ابزار تلگرام

آپلود عکسابزار تلگرام برای وبلاگ

ریا :: آ خدا ( وب مهربانی )

آ خدا ( وب مهربانی )

( مطلب نداری بردار ؛ مطلب داری بذار )

آ خدا ( وب مهربانی )

( مطلب نداری بردار ؛ مطلب داری بذار )

آ خدا ( وب مهربانی )

برای اولین بار
- بعد از دیوار مهربانی و طاقچه مهربانی -
اینک :
« وب مهربـــــــــــانی »
مطلـــــب داری بــــــــــذار
مطلــــب نداری بــــــــــــردار
( مطالب دوستان به اسم خودشان منتشر خواهد شد.
ترجیحا مطالبی متناسب با آ خدا )

*******************************
*******************************
تذکر:
لزوما داستان ها و خاطراتی که در این وبلاگ نوشته میشن مربوط به زمان حال نیست بلکه تجربیات تبلیغی سال ها ومحلات مختلف بنده و بعضا همکاران بنده است و حتی در مواردی پیاز داغ قضیه هم زیادتر شده تا جاذبه لازم را پیدا کنه.
بنابراین خواننده محترم حق تطبیق این خاطرات بر محل تبلیغی فعلی حقیر رو ندارد...

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین نظرات
پیوندها
پیوندهای روزانه

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «ریا» ثبت شده است

ریای طلبگی!

سه شنبه, ۱۹ بهمن ۱۳۹۵، ۰۸:۴۵ ب.ظ

حاجی میری ریاست سازمان تبلیغات نیشابور از قول آیت الله مشکینی:


« شما طلابی که تبلیغ میرین، ریا برای شما اشکال نداره!!

خونه ی خودتون نماز شب نمیخوندین اما الان که مهمون خونه ی مردمین بخونین!! به این نیّت صحیح و الهی که بتونین نگاه مردم به روحانیت رو اصلاح و تقویت بکنین!!! »

با کمال پوزش حرف درستی نمی دونم!!

کسانی که اهل چنین مراعاتهایی هستند معمولا از بینشی صحیح و درست برخوردارند! حال آنکه کسانی که چنین نیستند و چنین وانمود میکنن قطعا گفتار و رفتاری در خور خودشون دارند!

و متعاقب اون با سر زدن کاری سبک، ناشایست و نابجا از این افراد - که کاملا امری مورد انتظار هم هست - بر برداشت های مردم نسبت به قشر متدین به صورت مطلق (چه اون که وانمود کرد و چه اون که حقیقتا چنین بود) تأثیر منفی گذارده و در دراز مدت نتیجه ای کاملا بر عکس عائد ما خواهد نمود!

- اینها نماز شب خونهاشونن و اینجورن!! واویلا به بقیه شون!!!

و هیچ بعید نمیدونم بی اعتمادی به وجود امده در برخی محله ها و شهر و روستاها به روحانیت و نیروهای مذهبی زائیده چنین طرز تفکر و پیاده سازی اون بوده باشه!


+ امان از پیشانی پبنه بسته ی بعضیا!!

دو ریالیـــــــ

سه شنبه, ۲۵ اسفند ۱۳۹۴، ۱۰:۳۵ ب.ظ

صحنه ای دیدم ؛ یادم آمد از جریانی مربوط به سال ها قبل :


اجتماعی دینی قرار بود برگزار  بشه ؛ جمعیت تو حسینیه به انتظار نشسته بودند.

من هم تنها و غریب گوشه ای کز کرده و چهره شرکت کنندگان رو داشتم مرور می کردم!

دیدم بنده خدایی در حالی که مشغول گپ وگفت با بغل دستیش هست، یه سکه دو تومانی - از این دوتومانی های قدیم - به پیشانیش فشار میده و ول کن هم نبود!

ماندم که یعنی چه؟!

تمام حواسم رو به خودش معطوف کرده بود!

وقتی سکه را برداشت و پیشونی قرمز شده ش رو دیدم تازه فهمیدم که ای دل غافل!!! ...



+ یعنی بعضیا دوریال هم نمی ارزند!