ابزار تلگرام

آپلود عکسابزار تلگرام برای وبلاگ

بایگانی تیر ۱۳۹۴ :: آ خدا ( وب مهربانی )

آ خدا ( وب مهربانی )

( مطلب نداری بردار ؛ مطلب داری بذار )

آ خدا ( وب مهربانی )

( مطلب نداری بردار ؛ مطلب داری بذار )

آ خدا ( وب مهربانی )

برای اولین بار
- بعد از دیوار مهربانی و طاقچه مهربانی -
اینک :
« وب مهربـــــــــــانی »
مطلـــــب داری بــــــــــذار
مطلــــب نداری بــــــــــــردار
( مطالب دوستان به اسم خودشان منتشر خواهد شد.
ترجیحا مطالبی متناسب با آ خدا )

*******************************
*******************************
تذکر:
لزوما داستان ها و خاطراتی که در این وبلاگ نوشته میشن مربوط به زمان حال نیست بلکه تجربیات تبلیغی سال ها ومحلات مختلف بنده و بعضا همکاران بنده است و حتی در مواردی پیاز داغ قضیه هم زیادتر شده تا جاذبه لازم را پیدا کنه.
بنابراین خواننده محترم حق تطبیق این خاطرات بر محل تبلیغی فعلی حقیر رو ندارد...

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین نظرات
پیوندها
پیوندهای روزانه

۱۰۵ مطلب در تیر ۱۳۹۴ ثبت شده است

دوزیست های تلویزیونی !!

چهارشنبه, ۳۱ تیر ۱۳۹۴، ۱۱:۲۷ ب.ظ


شیعه غلیظ

چهارشنبه, ۳۱ تیر ۱۳۹۴، ۰۷:۵۶ ب.ظ

در غزنین آبادیی بود در تشیّع غلیظ !

 مردی از آنجا می گذشت، اسمش را جویا شدند؟!

گفت: « عُمَر »

تا می خورد کتکش زدند!

گفت : اشتباه گفتم ، « عمران »

کتک را شدیدتر کردند!

گفت : از چه ؟!

گفتند : نام « عمر » که داری، و دو حرف از « عثمان » هم مازاد !!


برگرفته از:

محاضرات راغب

خرید و فروش « گمراهی »

چهارشنبه, ۳۱ تیر ۱۳۹۴، ۱۱:۲۵ ق.ظ

وَمِنَ النَّاسِ مَنْ یَشْتَرِی لَهْوَ الْحَدِیثِ لِیُضِلَّ عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ بِغَیْرِ عِلْمٍ وَیَتَّخِذَهَا هُزُوًا أُولَئِکَ لَهُمْ عَذَابٌ مُهِینٌ (6) وَإِذَا تُتْلَى عَلَیْهِ آَیَاتُنَا وَلَّى مُسْتَکْبِرًا کَأَنْ لَمْ یَسْمَعْهَا کَأَنَّ فِی أُذُنَیْهِ وَقْرًا فَبَشِّرْهُ بِعَذَابٍ أَلِیمٍ (7) سوره لقمان -

 (6) بعضى از مردم سخنان باطل و بیهوده خریدارى مى کنند تا مردم را از روى جهل و نادانى گمراه سازند، و آیات الهى را به استهزا و سخریه گیرند، براى آنها عذاب خوار کننده است .

(7) هنگامى که آیات ما بر او خوانده مى شود مستکبرانه روى بر مى گرداند، گوئى آن را نشنیده ، گوئى اصلا گوشهایش سنگین است ! او را به عذاب دردناک بشارت ده .


شأن نزول :

الف - بعضى از مفسران گفته اند که این آیات درباره « نضر بن حارث » نازل شده است ؛ او مرد تاجرى بود و به ایران سفر مى کرد، و در ضمن ، داستانهاى ایرانیان را براى قریش بازگو مى نمود، و مى گفت : اگر محمد براى شما سرگذشت عاد و ثمود را نقل مى کند، من داستانهاى رستم و اسفندیار، و اخبار کسرى و سلاطین عجم را باز مى گویم !، آنها دور او را گرفته ، استماع قرآن را ترک مى گفتند.

ب - بعضى دیگر گفته اند که این قسمت از آیات در باره مردى نازل شده که کنیز خواننده اى را خریدارى کرده بود و شب و روز براى او خوانندگى مى کرد و او را از یاد خدا غافل مى ساخت .

مرحوم « طبرسى » مفسر بزرگ ، بعد از ذکر شأن نزول دوم مى گوید:

حدیثى که از پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) در این زمینه نقل شده شأن نزول فوق را تأیید مى کند، چرا که آن حضرت (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) فرمود: لا یحل تعلیم المغنیات و لا بیعهن ، و اثمانهن حرام و قد نزل تصدیق ذلک فى کتاب الله : (و من الناس من یشترى لهو الحدیث...

آموزش دادن کنیزان خواننده ، و خرید و فروش آنها حرام است و درآمدى که از این راه به دست مى آید نیز حرام است ، گواه این مطلب چیزى است که خداوند در کتابش فرموده : و من الناس من یشترى لهو الحدیث


غنا یکى از دامهاى بزرگ شیاطین !

در این آیات ، سخن از گروهى است که درست در مقابل گروه (محسنین ) و (مؤمنین ) قرار دارند که در آیات گذشته مطرح بودند.

در اینجا سخن از جمعیتى است که سرمایه هاى خود را براى بیهودگى و گمراه ساختن مردم به کار مى گیرد، و بدبختى دنیا و آخرت را براى خود مى خرد!


نخست مى فرماید: (بعضى از مردم ، سخنان باطل و بیهوده را خریدارى مى کنند تا خلق خدا را از روى جهل و نادانى ، از راه خدا گمراه سازند) (و من الناس من یشترى لهو الحدیث لیضل عن سبیل الله بغیر علم ).

(و آیات خدا را به استهزاء و سخریه گیرند) (و یتخذها هزوا).

و در پایان آیه اضافه مى کند: (عذاب خوار کننده از آن این گروه است ) (اولئک لهم عذاب مهین ).


خریدارى کردن سخنان باطل و بیهوده :

1 - یا به این گونه است که به راستى افسانه هاى خرافى و باطل را با دادن پول به دست آورند، آنچنان که در داستان (نضر بن حارث ) خواندیم .

2 - و یا از این طریق است که براى ترتیب دادن مجالس لهو و باطل و خوانندگى کنیزان خواننده خریدارى کنند، چنانکه در حدیث پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) ضمن شان نزول بیان شد.

3 - و یا صرف کردن مال به هر صورت و به هر طریقى که به وسیله آن به این هدف نامشروع یعنى سخنان باطل و بیهوده برسند.


عجب اینکه این کوردلان مطالب باطل و بیهوده را به گرانترین قیمت خریدارى مى کردند، اما آیات الهى و حکمت را که پروردگار، رایگان در اختیارشان گذارده نادیده مى گرفتند.


4 - این احتمال نیز وجود دارد که خریدارى (اشتراء) در اینجا معنى کنائى داشته باشد و منظور از آن هر گونه تلاش و کوشش براى رسیدن به این منظور است .


و اما ( لهو الحدیث )، مفهوم وسیع و گسترده اى دارد که هر گونه سخنان یا آهنگهاى سرگرم کننده و غفلت زا را که انسان را به بیهودگى یا گمراهى مى کشاند در بر مى گیرد.

خواه از قبیل (غنا) و الحان و آهنگهاى شهوت انگیز و هوس آلود باشد، و خواه سخنانى که نه از طریق آهنگ ، بلکه از طریق محتوى انسان را به بیهودگى و فساد، سوق مى دهد.

و یا از هر دو طریق ، چنانکه در تصنیفها و اشعار عاشقانه خوانندگان معمولى است که هم محتوایش گمراه کننده است و هم آهنگش !

و یا مانند داستانهاى خرافى و اساطیر که سبب انحراف مردم از (صراط مستقیم ) الهى مى گردد.

و یا سخنان سخریه آمیزى که به منظور محو حق و تضعیف پایه هاى ایمان مطرح مى شود، همانند چیزى که از ابوجهل و یارانش نقل مى کنند که رو به قریش مى کرد و مى گفت : (مى خواهید شما را از (زقّوم ) که (محمد) ما را به آن تهدید مى کند اطعام کنم ؟! سپس مى فرستاد و (کره و خرما) حاضر مى کردند و مى گفت : این همان (زقوم ) است !

و به این ترتیب آیات الهى را بباد استهزاء مى گرفت .

به هر حال ( لهو الحدیث ) معناى گسترده اى دارد که همه اینها و مانند آن را فرا مى گیرد، و اگر در روایات اسلامى و سخنان مفسرین روى یکى از اینها انگشت گذارده شده است هرگز دلیل بر انحصار و محدودیت مفهوم آیه نیست .

در احادیثى که از طرق اهل بیت (علیهم السلام ) به ما رسیده تعبیرهائى دیده مى شود که بیانگر همین وسعت مفهوم این کلمه است :

از جمله در حدیثى از امام صادق (علیه السلام ) مى خوانیم : الغناء مجلس لا ینظر الله الى اهله ، و هو مما قال الله عز و جل (و من الناس ‍ من یشترى لهو الحدیث لیضل عن سبیل الله ): (مجلس غنا و خوانندگى لهو و باطل ، مجلسى است که خدا به اهل آن نمى نگرد، (و آنها را مشمول لطفش قرار نمى دهد) و این مصداق همان چیزى است که خداوند عزوجل فرموده (بعضى از مردم هستند که سخنان بیهوده خریدارى مى کنند تا مردم را از راه خدا گمراه سازند).


تعبیر به ( لهو الحدیث ) بجاى (الحدیث اللهو) گویا اشاره به این است که هدف اصلى آنها همان لهو و بیهودگى است ، و سخن ، وسیله اى براى رسیدن به آن است .


جمله ( لیضل عن سبیل الله ) نیز مفهوم وسیعى دارد که هم گمراه کردن اعتقادى را شامل مى شود آنچنان که در داستان نضر بن حارث و ابو جهل خواندیم و هم منحرف ساختن اخلاقى آنچنان که در احادیث غنا آمده است .


تعبیر ( بغیر علم ) اشاره به این است که این گروه گمراه و منحرف حتى به مذهب باطل خود نیز ایمان ندارند، بلکه صرفا از جهل و تقلیدهاى کورکورانه پیروى مى کنند، آنها جاهلانى هستند که دیگران را نیز به جهل و نادانى خود گرفتار مى سازند.

این در صورتى است که تعبیر ( بغیر علم ) را توصیف براى گمراه کنندگان بدانیم ، اما بعضى از مفسران نیز احتمال داده اند که توصیفى براى (گمراه شوندگان ) باشد، یعنى مردم جاهل و بیخبر را ناآگاهانه به وادى انحراف و باطل مى کشانند.


این بیخبران گاه از این هم فراتر مى روند، یعنى تنها به جنبه هاى سرگرمى و غافل کننده این مسائل قانع نمى شوند، بلکه سخنان لهو و بیهوده خود را وسیله اى براى استهزاء و سخریه آیات الهى قرار مى دهند، و این همان است که در آخر آیه فوق به آن اشاره کرده ، مى فرماید: و یتخذها هزوا.


اما توصیف عذاب به ( مهین - خوار کننده و اهانت بار -) به خاطر آن است که جریمه باید همانند جرم باشد، آنها نسبت به آیات الهى توهین کردند، خداوند هم براى آنها مجازاتى تعیین کرده که علاوه بر دردناک بودن توهین آور نیز مى باشد.


آیه بعد به عکس العمل این گروه در برابر آیات الهى اشاره کرده ، و در واقع آن را با عکس العملشان در برابر لهو الحدیث مقایسه مى کند و مى گوید: (هنگامى که آیات ما بر او خوانده مى شود مستکبرانه روى بر مى گرداند، گوئى آیات ما را نشنیده ، گوئى اصلا گوشهایش سنگین است ) و اصلا هیچ سخنى را نمى شنود (و اذا تتلى علیه آیاتنا ولى مستکبرا کان لم یسمعها کان فى اذنیه وقرا).

و در پایان ، کیفر دردناک چنین کسى را اینگونه بازگو مى کند: (او را به عذاب دردناک بشارت ده )! (فبشره بعذاب الیم ).


تعبیر به ( ولى مستکبرا ) اشاره به این است که رویگرداندن او تنها به خاطر مزاحمت با منافع دنیوى و هوسهایش نیست ، بلکه از اینهم فراتر مى رود و انگیزه استکبار و تکبر در برابر خدا و آیات خدا که بزرگترین گناه است در عمل او نیز وجود دارد.

جالب اینکه نخست مى گوید: (آنچنان بى اعتنائى به آیات الهى مى کند که گوئى اصلا آن را نشنیده و کاملا بى اعتنا از کنار آن مى گذرد) سپس اضافه مى کند: (نه تنها این آیات را نمیشنود، گوئى اصلا کر است و هیچ سخنى را نمى شنود)!

جزاى چنین افراد نیز متناسب اعمالشان است همانگونه که عملشان براى اهل حق دردآور بود، خداوند مجازاتشان را نیز دردناک قرار داده ، و به عذاب الیمشان گرفتار مى سازد!

توجه به این نکته نیز لازم است که تعبیر به ( بشّر ) (بشارت ده ) در مورد عذاب دردناک الهى متناسب با کار مستکبرانى است که آیات الهى را به باد سخریه مى گرفتند و بوجهل صفتانى که (زقوم جهنم ) را با کره و خرما تفسیر مى کردند!


نکته ها :

1 - تحریم غنا

بدون شک « غنا » به طور اجمال از نظر مشهور علماى شیعه حرام است و شهرتى در سرحد اجماع و اتفاق دارد.

بسیارى از علماى اهل سنت نیز بر این عقیده تأکید کرده اند، هر چند بعضى از آنها استثناهائى براى آن قائل شده اند، و شاید بعضى از این استثناها در حقیقت استثناء نباشد و خارج از موضوع غنا محسوب شود (و به اصطلاح تخصصا خارج است ).


(قرطبى ) در ذیل آیات مورد بحث در همین زمینه چنین مى گوید:

(غناى معمول در میان گروهى از مردم ، هر گاه مشتمل بر اشعار عاشقانه در باره زنان و توصیف زیبائیهاى آنان ، و ذکر شراب و محرمات دیگر باشد، همه علما در حرمت آن متفقند، چرا که مصداق لهو و غناى مذموم مى باشد، و اما اگر از این امور خالى گردد، مختصرى از آن در اعیاد و جشنهاى زفاف جائز است ، و همچنین براى نشاط بخشیدن به هنگام انجام کارهاى مشکل ، آنگونه که در تاریخ اسلام در مساله حفر خندق آمده ، و یا اشعارى که (انجشه ) به هنگام حرکت قافله به سوى مکه در حجة الوداع براى تحریک شتران مى خوانده است ، اما آنچه امروز در میان (صوفیه ) معمول است که انواع آلات طرب را در این زمینه به کار مى برند حرام است ).

آنچه را که قرطبى به صورت استثناء بیان کرده از قبیل خواندن (حدى ) (آواز مخصوص ) براى شتران یا اشعار مخصوصى که مسلمانان با آهنگ به هنگام حفر خندق مى خواندند به احتمال قوى اصلا جزء غنا نبوده و نیست ، و شبیه اشعارى است که گروهى با آهنگ مخصوص در راهپیمائیها یا مجالس جشن و عزادارى مذهبى مى خوانند.


در منابع اسلامى دلائل زیادى بر تحریم غنا در دست است که از جمله آیه فوق و من الناس من یشترى لهو الحدیث ...

و بعضى دیگر از آیات قرآن مى باشد که حداقل طبق روایاتى که در تفسیر این آیات وارد شده بر غنا تطبیق گردیده ، و یا غنا از مصادیق آن شمرده شده است .

در حدیثى از امام صادق (علیه السلام ) مى خوانیم که در تفسیر آیه و اجتنبوا قول الزور (حج - 30) فرمود: قول الزور الغنا: (سخن باطل همان غنا است ).

و نیز همان امام (علیه السلام ) در تفسیر آیه و الذین لا یشهدون الزور (فرقان - 72) فرمود: (منظور از آن غنا است ).


و در تفسیر همین آیه مورد بحث ، روایات متعددى از امام باقر (علیه السلام ) و امام صادق (علیه السلام ) و امام على بن موسى الرضا (علیهم السلام ) نقل شده است که یکى از مصداقهاى ( لهو الحدیث ) را که موجب (عذاب مهین ) است « غنا » معرفى کرده اند.


علاوه بر این روایات فراوان دیگرى - منهاى تفسیر آیات - در منابع اسلامى دیده مى شود که تحریم غنا را بطور مؤکد بیان مى کند.

در حدیثى که از (جابر بن عبدالله ) از پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) نقل شده مى خوانیم : کان ابلیس اول من تغنى : (شیطان اولین کسى بود که غنا خواند).

و در حدیث دیگرى از امام صادق (علیه السلام ) چنین آمده است : بیت الغناء لا - تؤ من فیه الفجیعة ، و لا تجاب فیه الدعوة ، و لا یدخله الملک : (خانه اى که در آن غنا باشد، ایمن از مرگ و مصیبت دردناک نیست ، و دعا در آن به اجابت نمى رسد، و فرشتگان وارد آن نمى شوند).

و در حدیث دیگرى از همان امام (علیه السلام ) مى خوانیم : الغناء یورث النفاق ، و یعقب الفقر: (غنا، روح نفاق را پرورش مى دهد و فقر و بدبختى مى آفریند).

در حدیث دیگر که از امام صادق (علیه السلام ) نقل شده از جمله کسانى را که ملعون و دور از رحمت خدا شمرده است زن خواننده و کسى است که اجرتى به او مى دهد و کسى که آن پول را مصرف مى نماید! (المغنیة ملعونة ، و من اداها ملعون ، و آکل کسبها ملعون ).


در منابع معروف اهل سنت نیز روایات متعددى در این زمینه نقل شده است .

از جمله روایتى است که در « در المنثور » از جمع کثیرى از محدثین از ابى امامة از پیغمبر گرامى اسلام (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) نقل کرده است که فرمود: لا یحل تعلیم المغنیات و لا بیعهن و اثمانهن حرام : (تعلیم زنان خواننده حلال نیست ، و همچنین خرید و فروش این کنیزان ، و چیزى که در مقابل آن گرفته مى شود نیز حرام است ).

نظیر همین معنى را نویسنده التاج از ترمذى و امام احمد نقل کرده است (التاج جلد 5 صفحه 287).

(ابن مسعود) از پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) نقل مى کند که فرمود: الغناء ینبت النفاق فى القلب کما ینبت الماء البقل : (غنا روح نفاق را در قلب پرورش مى دهد همانگونه که آب گیاهان را)!.


روى هم رفته روایاتى که در این زمینه نقل شده است بقدرى زیاد است که به حد تواتر مى رسد، و به همین دلیل اکثر علماى اسلام فتوى به حرمت داده اند.

علاوه بر علماى شیعه که تقریبا در این سخن اتفاق نظر دارند، تحریم آن از « ابوحنیفه » نیز نقل شده است ، و هنگامى که از « احمد بن حنبل » پیشواى معروف اهل سنت درباره غنا سؤ ال کردند در پاسخ گفت : ینبت النفاق : (روح نفاق را در آدمى مى رویاند)!.

و « مالک » پیشواى دیگر اهل سنت در پاسخ این سؤ ال گفت : یفعله الفساق : (مردم فاسق به دنبال آن مى روند)!

و « شافعى » تصریح کرده است که شهادت اصحاب غنا قبول نیست ، و این خود دلیل بر فسق آنها است .

از اصحاب شافعى نیز نقل شده که فتواى شافعى را تحریم مى دانند، بر خلاف آنچه بعضى پنداشته اند.


2 - غناء چیست ؟

در حرمت غناء چندان مشکلى وجود ندارد، مشکل « تشخیص موضوع غناء » است .

آیا هر صوت خوش و زیبائى غنا است ؟

مسلماً چنین نیست ، زیرا در روایات اسلامى آمده و سیره مسلمین نیز حکایت مى کند که قرآن و اذان و مانند آن را با صداى خوش و زیبا بخوانید.

آیا غنا هر صدائى است که در آن (ترجیع ) (رفت و آمد صدا در حنجره و به اصطلاح غلت دادن ) باشد؟ آن نیز ثابت نیست .


آنچه از مجموع کلمات فقهاء و سخنان اهل سنت در این زمینه مى توان استفاده کرد این است که: « غناء » آهنگهاى طرب انگیز و لهو و باطل است .

و به عبارت روشنتر: غناء آهنگهائى است که متناسب مجالس فسق و فجور و اهل گناه و فساد مى باشد.

و باز به تعبیر دیگر: غناء به صوتى گفته مى شود که قواى شهوانى را در انسان تحریک مى نماید، و انسان در آن حال احساس مى کند که اگر در کنار آن صدا، شراب و فساد جنسى نیز باشد کاملا مناسب است !.


این نکته نیز قابل توجه است که:

 گاه یک « آهنگ » هم خودش غنا و لهو و باطل است و هم « محتواى آن » به این ترتیب که اشعار عشقى و فسادانگیز را با آهنگهاى مطرب بخوانند، و گاه تنها « آهنگ » غنا است به این ترتیب که اشعار پر محتوى یا آیات قرآن و دعاء و مناجات را به آهنگى بخوانند که مناسب مجالس عیاشان و فاسدان است ، و در هر دو صورت حرام مى باشد.


ذکر این نکته نیز لازم است که گاه براى غنا دو رقم معنى ذکر مى شود (معنى عام ) و (معنى خاص )، معنى خاص همان است که در بالا گفتیم یعنى آهنگهاى تحریک شهوات و متناسب مجالس فسق و فجور.

ولى معنى عام هر گونه صوت زیبا است ، و لذا آنها که غنا را به معنى عام تفسیر کرده اند بر آن دو قسم قائل شده اند (غناى حلال ) و (غناى حرام ).

منظور از غناى حرام همان است که در بالا گفته شد و منظور از غناى حلال صداى زیبا و خوشى است که مفسده انگیز نباشد، و متناسب با مجالس فسق و فجور نگردد.

بنابراین در اصل تحریم غنا تقریبا اختلافى نیست ، اختلاف در نحوه تفسیر آن است .

البته (غنا) مصادیق مشکوکى نیز دارد (مانند همه مفاهیم دیگر) که انسان به راستى نمى داند فلان صوت مناسب مجالس فسق و فجور است یا نه ؟ و در این صورت به حکم اصل برائت محکوم به حلیت است (البته بعد از آگاهى کافى از مفهوم عرفى غنا طبق تعریف فوق ).


و از اینجا روشن مى شود صداها و آهنگهاى حماسى که متناسب میدانهاى نبرد و یا ورزش و یا مانند آن است دلیلى بر تحریم آن نیست .

البته در زمینه غنا بحثهاى دیگرى نیز وجود دارد از قبیل پاره اى از استثناها که بعضى براى آن قائل شده اند، و جمعى آن را انکار کرده اند، و مسائل دیگر که باید در کتب فقهى از آن سخن گفت .


آخرین سخنى که در اینجا ذکر آن را لازم مى دانیم این است که آنچه در بالا گفتیم مربوط به خوانندگى است و اما استفاده از آلات موسیقى و حرمت آن بحث دیگرى دارد که از موضوع این سخن خارج است .


3 - فلسفه تحریم غنا

دقت در مفهوم (غنا) با شرائطى که در شرح موضوع آن گفتیم ، فلسفه تحریم آن را به خوبى روشن مى سازد.

در یک بررسى کوتاه به مفاسد زیر برخورد مى کنیم :


الف : تشویق به فساد اخلاق -

تجربه نشان داده است - و تجربه بهترین شاهد و گواه است - که بسیارى افراد تحت تاثیر آهنگهاى غناء، راه تقوى و پرهیزکارى را رها کرده ، و به شهوات و فساد روى مى آورند.

مجلس غنا معمولا مرکز انواع مفاسد است و آنچه به این مفاسد دامن مى زند همان غناء است .

در بعضى از گزارشهائى که در جرائد خارجى آمده مى خوانیم که در مجلسى که گروهى از دختران و پسران بودند، و آهنگ خاصى از غناء در آنجا اجرا شد آنچنان هیجانى به دختران و پسران دست داد که به یکدیگر حمله ور شدند و فجایع زیادى بار آوردند که قلم از ذکر آن شرم دارد.

در تفسیر (روح المعانى )، سخنى از یکى از سران (بنى امیه ) نقل مى کند که به آنها مى گفت : از غنا بپرهیزید که حیا را کم مى کند، شهوت را مى افزاید شخصیت را در هم مى شکند، جانشین شراب مى شود، و همان کارى را مى کند که مستى انجام مى دهد.

و این نشان مى دهد که حتى آنها نیز به مفاسد آن پى برده بودند.

و اگر مى بینیم در روایات اسلامى کرارا آمده است که غنا روح نفاق را در قلب پرورش مى دهد اشاره به همین حقیقت است ، روح نفاق همان روح آلودگى به فساد و کناره گیرى از تقوا و پرهیزکارى است .

و نیز اگر در روایات آمده است که فرشتگان در خانه اى که غنا در آن است وارد نمى شوند به خاطر همین آلودگى به فساد است ، چرا که فرشتگان پاکند و طالب پاکیند، و از این محیطهاى آلوده بیزارند.


ب - غافل شدن از یاد خدا -

تعبیر به (لهو) که در تفسیر (غنا) در بعضى از روایات اسلامى آمده است ، اشاره به همین حقیقت است که غناء انسان را آنچنان مست شهوات مى کند که از یاد خدا غافل مى سازد.

در آیات فوق خواندیم که (لهو الحدیث )، یکى از عوامل (ضلالت ) از (سبیل الله ) است ، و موجب (عذاب الیم ).

در حدیثى از على (علیه السلام ) مى خوانیم : کل ما الهى عن ذکر الله فهو من المیسر: (هر چیزى که انسان را از یاد خدا غافل کند (و در شهوات فرو ببرد) آن در حکم قمار است .)


ج - آثار زیانبار بر اعصاب -

غنا و موسیقى در حقیقت ، یکى از عوامل مهم تخدیر اعصاب است ، و به تعبیر دیگر مواد مخدر گاهى از طریق دهان و نوشیدن وارد بدن مى شوند، (مانند شراب ).

و گاه از طریق بوئیدن و حس شامه (مانند هروئین ).

و گاه از طریق تزریق (مانند مرفین ).

و گاه از طریق حس سامعه است (مانند غنا).

به همین دلیل گاهى غنا و آهنگهاى مخصوصى ، چنان افراد را در نشئه فرو مى برد، که حالتى شبیه به مستى به آنها دست مى دهد، البته گاه به این مرحله نمى رسد اما در عین حال تخدیر خفیف ایجاد مى کند.

و به همین دلیل بسیارى از مفاسد مواد مخدر در غنا وجود دارد، خواه تخدیر آن خفیف باشد یا شدید.


(توجه دقیق به بیوگرافى مشاهیر موسیقیدانان نشان مى دهد که در دوران عمر به تدریج دچار ناراحتیهاى روحى گردیده اند، تا آنجا که رفته رفته اعصاب خود را از دست داده ، و عده اى مبتلا به بیماریهاى روانى شده ، و گروهى مشاعر خود را از کف داده ، و به دیار جنون رهسپار شده اند، دستهاى فلج و ناتوان گردیده بعضى هنگام نواختن موسیقى درجه فشار خونشان بالا رفته و دچار سکته ناگهانى شده اند).

در بعضى از کتبى که در زمینه آثار زیانبار موسیقى بر اعصاب آدمى نوشته شده است حالات جمعى از موسیقى دانان و خوانندگان معروف آمده است که به هنگام اجراى برنامه گرفتار سکته و مرگ ناگهانى شده ، و در همان مجلس جان خود را از دست داده اند.


کوتاه سخن اینکه آثار زیانبخش غنا و موسیقى بر اعصاب تا سر حد تولید جنون ، و بر قلب و فشار خون ، و تحریکات نامطلوب دیگر به حدى است که نیاز به بحث زیادى ندارد.

از آمارهائى که از مرگ و میرها در عصر ما تهیه شده چنین استفاده مى شود که مرگهاى ناگهانى نسبت به گذشته افزایش زیادى یافته است ، عوامل این افزایش را امور مختلفى ذکر کرده اند از جمله افزایش غنا و موسیقى در سطح جهان .


د - غنا یکى از ابزار کار استعمار -

استعمارگران جهان همیشه از بیدارى مردم ، مخصوصا نسل جوان ، وحشت داشته اند، به همین دلیل بخشى از برنامه هاى گسترده آنها براى ادامه استعمار، فرو بردن جامعه ها در غفلت و بى خبرى و ناآگاهى و گسترش انواع سرگرمیهاى نا سالم است .

امروز مواد مخدر تنها جنبه تجارتى ندارد، بلکه یک ابزار مهم سیاسى ، یعنى سیاستهاى استعمارى است ، ایجاد مراکز فحشاء، کلوپهاى قمار و همچنین سرگرمیهاى ناسالم دیگر، و از جمله توسعه غنا و موسیقى ، یکى از مهمترین ابزارى است که آنها براى تخدیر افکار مردم بر آن اصرار دارند، و به همین دلیل قسمت عمده وقت رادیوهاى جهان را موسیقى تشکیل مى دهد و از برنامه هاى عمده وسائل ارتباط جمعى همین موضوع است .


منبع:

تفسیر نمونه

با اندکی تصرف

پوشش زنان ایرانی ( دوره قاجار )

سه شنبه, ۳۰ تیر ۱۳۹۴، ۱۰:۳۹ ب.ظ


دختر صد هزار تومانی !!

سه شنبه, ۳۰ تیر ۱۳۹۴، ۰۹:۴۶ ب.ظ
فرمانده انتظامی مشهد مقدس گفت: زوج شیشه ای که دختر یک ساله خود را به خاطر خرید مواد مخدر فروخته بودند در جریان تحقیقات پلیسی شناسایی و دستگیر شدند.

سرهنگ حجت نیک مرام ، در گفتگو با خبرنگار مهر درباره جزئیات دستگیری متهمان افزود : زن و شوهر شیشه ای که از سه سال قبل خانه خود را پاتوق معتادان ولگرد کرده بودند هفته گذشته دختر یک سال و یک ماهه خود را به فردی معتاد فروختند و ۱۰۰ هزار تومان از او پول گرفتند تا مواد مخدر صنعتی از نوع شیشه برای خود بخرند که شناسایی و دستگیر شدند .

وی گفت : پدر و مادر مرد جوان متوجه ناپدید شدن نوه شان شدند و گفته های عروس و پسر معتادشان را مبنی بر این که با فردی مشکل داشته اند و آن فرد، کودک شان را ربوده باور نکرد. از این رو پدر بزرگ و مادر بزرگ نگران موضوع فقدانی نوه یک ساله شان را به پلیس اعلام و خواستار پی گیری سریع پرونده شدند.

فرمانده انتظامی مشهد با اعلام اینکه بهای این کودک خرجی سه روز مواد مخدر پدر و مادرش شده بود گفت: در تحقیقات افسران آگاهی کلانتری شهید رجایی مشهد در پیگیری پرونده به سرنخ هایی دست یافتند که نشان می داد فردی معتاد دختریک سال و یک ماهه زوج جوان را با خود برده است.

سرهنگ حجت نیک مرام افزود: با انجام اقدامات گسترده اطلاعاتی و ردزنی های پلیسی، فرد مورد نظر شناسایی و دستگیر شد.

این جوان معتاد ابتدا با تناقض گویی قصد منحرف کردن مسیر تحقیقات پلیس را داشت. اما در برابر شواهد موجود راهی جز بیان حقیقت نداشت و بلافاصله اعتراف کرد دختر را به مبلغ ۱۰۰ هزار تومان از زن و شوهر شیشه ای خریده است.

فرمانده انتظامی مشهد گفت: پلیس در پی گیری های بعدی پرونده پس از گذشت ۲۴ ساعت دختر یک ساله وی را به پدربزرگ و مادربزرگش تحویل داد.

نیک مرام افزود: متهمان این پرونده دستگیر و برای سیر مراحل قانونی به مراجع قضائی معرفی شده اند.

منبع:

آخرین نیوز

حجاب و جابجایی رکورد جهانی؟!

سه شنبه, ۳۰ تیر ۱۳۹۴، ۰۹:۲۰ ب.ظ
دونده دختر بحرینی درمسابقات جهانی کلمبیا رکورد 400 متر جهان را جابه جا کرد.

به گزارش ایسنا، "سلوا عید ناصر" دونده 17 ساله و مسلمان تیم ملی دوومیدانی بحرین با حجاب و پوشش اسلامی موفق به شکستن رکورد جهانی دوی 400 متر شد.

عید ناصر در فینال دوی 400 متر رقابت های قهرمانی نوجوانان جهان در "کالی کلمبیا" با زمان 50 ثانیه و 51 صدم ثانیه از خط پایان گذشت و ضمن کسب مدال طلا، رکورد جهانی این ماده را در بخش دختران در اختیار گرفت.

سایت فدراسیون جهانی دوومیدانی درباره رکورد شکنی او نوشت: "شاید بتوان گفت سلوا با استعداد، مربی و مذهب خودش موفق شد کار غیرممکن را انجام دهد."

سلوا در سال 1998 از پدری بحرینی و مادری نیجریه ای در کشور نیجریه متولد شده و در کودکی به جزیره‌ای در خلیج فارس مهاجرت کرده است.

مادر او هم از دوندگان سرعت تیم ملی کشورش بود اما این خود سلوا بوده که در کودکی متوجه استعداد خودش شده و اعلام کرده که "من سریع هستم."

او ابتدا در دوی سرعت فعالیت می کرد و بعدها به ماده 400 متر آمد.

سلوا بعد از شکستن رکورد جهانی دوی 400 متر دختران گفت: "من دوست داشتم که در دوهای سرعت کار کنم و وقتی به دوی 400 متر آمدم احساس بسیار بدی داشتم چرا که فکر می‌کردم که نمی‌توانم موفق شوم. اما مربی من اصرار داشت که می‌توانم در 400 متر به موفقیت برسم و به همین دلیل تاکید کرد که در این ماده کار کنم."

او ادامه داد: "با کسب این مدال متوجه شدم که با تمرین و با هر شرایط و حتی با حجاب اسلامی هم می‌توان به موفقیت رسید."

ناصر در المپیک نوجوانان نانجینگ چین مدال نقره دوی 400 متر را کسب کرده بود.

پله هایی که گردشگر جذب می کنند!

سه شنبه, ۳۰ تیر ۱۳۹۴، ۰۷:۳۳ ب.ظ

پله وسیله ای برای بالا رفتن از سراشیبی ها یا ارتباط برقرار کردن میان طبقات خانه است و معمولا جذابیت خاصی در پله های نهفته نیست که بتوانیم از آن لذت ببریم اما هنر همیشه ساکت نیست و میتواند پله را نیز متحول کند.

به گزارش پایگاه خبری آبا به نقل از باشگاه خبرنگاران، جنگ ها همیشه تخریب های بسیاری بار می آورند و زندگی را برای انسان ها سخت می کنند اما گاهی برای یک جنگ چیزی ساخته می شود که شاید به نظر هیچ انسانی هم نمی رسد!

یکی از آن ها پله های شگفت انگیز در هاوایی است.

پله های "به سوی بهشت" یا پله های شگفت انگیزی که در جزیره هاوایی قرار دارد برای اولین بار در طول جنگ جهانی دوم ساخته شد و هدف از ساخت آن ایجاد مسیری برای رسیدن آنتن های ارتباطی به بالای کوه ها بود.

این روزها این پله ها به عنوان یکی از زیباترین نقاط دنیا شناخته می شوند و شاید نزدیک به 4000 پله روی آن وجود داشته باشد ولی هیچگاه از دیدن مناظر آن خسته نخواهید شد و بدون توجه به گذر زمان یا خستگی به انتهای مسیر خواهید رسید.

این پله ها ابتدا از دره های "هایکو" آغاز می شود و تا ارتفاعی بیش از 3000 هزار متر بالا می رود.

در بیشتر مناطق این پله ها شیبی 30 درجه ای دارند و تمام آن ها از چوب های استفاده شده در کشتی ساخته شده است.

این روزها این پله ها میزبان گردشگرانی از تمام دنیا هستند.


 بسیاری از مسلمانان و غیر مسلمانان دنیا دوست دارند بدانند در داخل کعبه ای که مسلمانان هرسال برای حج به آنجا مشرف می شوند و روزانه پنج نوبت برای نمازهای واجب و همچنین مستحبات به آن رو می کنند ( و من اضافه می کنم دفن اموات و ذبح حیوانات و ... ) چه چیزهایی وجود دارد ؟!

عکس هایی از « یاسر احمد » که در تاریخ شنبه 30 می 2015  از داخل کعبه مشرفه گرفته و به همراه توضیحات در اینستاگرام خود منتشر کرده است.


1 - عکس اولی : پایه ای از خانه کعبه را نشان می دهد که آیه « “رَبَّنَا تَقَبَّلْ مِنَّا إِنَّکَ أَنتَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ {127} رَبَّنَا وَاجْعَلْنَا مُسْلِمَیْنِ لَکَ وَمِن ذُرِّیَّتِنَا أُمَّةً مُّسْلِمَةً لَّکَ وَأَرِنَا مَنَاسِکَنَا وَتُبْ عَلَیْنَآ إِنَّکَ أَنتَ التَّوَّابُ الرَّحِیمُ - سوره بقره - » در آن کار گذاشته شده است.


2 - لوحی که بر آن نام مبارک محمد صلى الله علیه وسلم نوشته شده و آن مکانی ست که پیامبر وقتی داخل کعبه شد در آنجا نماز گذارد.


3 - نشانه ای بر زمین که محل دقیق نماز پیامبر را نشان می دهد.


4 - چراغ های آویزان بین ستون های خانه خدا .

 5


5 - دربی که به پشت بام کعبه می رود.


6 - دیواری که بر آن حک شده: (بسم الله الرحمن الرحین الحمدلله رب العالمین والصلاة والسلام على أشرف المرسلین سیدنا محمد وعلى آله وصحبه أجمیعن قد جرى تجدید سلم الکعبة المشرفة بأمر من حضرة صاحب الجلالة خادم الحرمین الشریفین الملک خالد بن عبد العزیز آل سعود تقبل الله منه صالح الأعمال آمین وذلک فی شهر ربیع الأول من عام 1397 هجریة - نوسازی نردبان کعبه به دستور ملک خالد در ربیع الاول 1397 قمری - )

7


7 - دستگاه بخور مدرن

 برگرفته از :

نجوم مصریة


ایران و عربستان

سه شنبه, ۳۰ تیر ۱۳۹۴، ۰۲:۲۰ ب.ظ

منبع:

الجوار

به گزارش واحد اطلاع رسانى آستان قدس علوی «  جبار حسین الزبیدى » شهروند عراقى 71 ساله از اهالى شهرستان الخالص در استان دیالى به منظور درمان بینایى خود در ایران به شهر نجف آمد تا از طریق فرودگاه نجف به ایران سفر کند . وى ساعاتى پیش از رفتن به فرودگاه براى زیارت و عرض ارادت به حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام به بارگاه مطهر شرفیاب شد . اما در کمال ناباوری کرامت و عنایت حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام شامل این زائر با ایمان شد و چشمانش به برکت این امام بزرگوار شفا یافت .

این زائر شفا یافته در این رابطه به واحد اطلاع رسانى آستان گفت : امروز براى سفر به ایران و درمان بینایى خود بلیط تهیه کرده بودم و ساعاتى قبل از رفتن به فرودگاه به زیارت حرم مطهر حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام رفتم . وقتى روبه روى ضریح مطهر رسیدم به شدت گریه کردم و از امام شفاى چشمانم را طلب کردم . وقتى از حرم بیرون آمدم به یک مغازه صرافى رفتم تا براى سفر و هزینه درمان پول ایرانى تهیه کنم . وقتى مشغول شمارش اسکناسها بودم متوجه شدم چشمانم شفا پیدا کرده است .  

حاج جبار الزبیدى براى تشکر از  حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام و عنایت ایشان مجددا به حرم مطهر بازگشت و علىرغم شفاى چشمانش تصمیم گرفت براى زیارت حضرت على بن موسى الرضا علیه السلام و حضرت فاطمه معصومه علیها السلام به ایران سفر کند .

منبع:

شبکة الامام علی

چاکر علی

دوشنبه, ۲۹ تیر ۱۳۹۴، ۱۱:۰۲ ب.ظ

عُمَر بن عبدالعزیز هشتمین خلیفه بنى امیه و بهترین فرد آنهاست .

وى که در سال 99 هجرى به خلافت رسید مردى وارسته ، عدالت پیشه و به عکس سایر خلفاى بنى امیه نسبت به خاندان پیامبر رؤوف و مهربان بود.

وى نکوهشى را که خلفاى پیش از وى در منابر و مساجد و مجامع عمومى و خصوصى از امیرمؤمنان و اهل بیت عصمت مى نمودند بکلى قدغن کرد.

ملک « فَدَک » را که تعلق به فاطمه زهراء (ع ) دختر پیغمبر داشت و حق مسلم فرزندان آن حضرت بود، و از زمان ابوبکر خلیفه اول با زور غصب کرده بودند، به اولاد زهراء (ع ) برگردانید.

راه و رسم دیندارى و احترام به مردان شایسته اسلام را دوباره زنده کرد و دستور داد حقوق اهل بیت را چنانکه مى باید بپردازند و در بزرگداشت آنها سعى بلیغ مبذول دارند.

ابراز علاقه عمر بن عبدالعزیز و اعتقاد راسخ او نسبت به شخص امیر مؤ منان مرهون دو کس بود:

نخست پدرش که روزى با زبان گویاى خود در منبر مدینه خطبه مى خواند ولى تا به نام على رسید و خواست طبق معمول بنى امیه از آن حضرت نکوهشى کند، زبانش به لکنت افتاد و رنگش دگرگون شد، و چون بعد از منبر پسر از پدر علت پرسید، پدر سوابق درخشان مولاى متقیان را برشمرد و گفت چگونه زبان من اجازه مى دهد نسبت به چنین بزرگمردى ناسزا بگویم ؟

و دیگر معلم وى عبیدالله بن عبدالله بن عتبة بن مسعود صحابى معروف است که او را از نکوهش امیرمؤمنان بر حذر داشت و عمر نیز نصیحت استاد را پذیرفت و مهر على در لوح دلش نقش بست .


یزید بن مورق گفت :

در زمان خلافت عمر بن عبدالعزیز من در شام بودم . عمر بن عبدالعزیز دستور داده بود به هر غریب نیازمندى دویست درهم عطا کنند.

روزى من رفتم نزد وى دیدم عبائى پشمى پوشیده و تکیه به بالشى داده و با نهایت سادگى که دور از مقام خلافت بود لمیده است .

عمر بن عبدالعزیز از من پرسید:

- تو کیستى ؟

- مردى از اهل حجاز هستم .

- از کدام نقطه حجاز؟

- از اهل مدینه مى باشم .

- از کدام قبیله مدینه ؟

- از قبیله قریش .

- از کدام تیره قریش ؟

- از بنى هاشم .

- چه نسبتى با بنى هاشم دارى ؟

- از چاکران على هستم .

- کدام على ؟

چون مى دانستم بنى امیه میانه اى با على (ع ) ندارند، سکوت کردم .

عمر بن عبدالعزیز پرسید:

- ها؟ کدام على ؟

گفتم : پسر ابوطالب !

با اداى این سخن عمر بن عبدالعزیز تکان خورد و درست نشست و عبا را به دور افکند، سپس دست روى سینه خود گذاشت و گفت :

به خدا من هم چاکر على هستم !

آنگاه گفت : من عده اى از اصحاب رسول خدا را دیدم که گواهى مى دادند پیغمبر (ص ) فرمود: (هر کس مى داند که من مولى و آقاى او هستم بداند که على نیز آقا و مولاى اوست ).

سپس رو کرد به (مزاحم ) غلام مخصوص خود و گفت : به افراد غریب چقدر عطا مى کنى ؟ گفت : دویست درهم . عمر گفت : به این مرد به خاطر دوستى و ارادتى که به على (ع ) دارد پنجاه دینار طلا بده !

بعد از من پرسید: از ما حقوق دارى ؟ گفتم ! نه . گفت : اى (مزاحم ) نامش را در طومار حقوقداران ثبت کن ، آنگاه به من گفت : برگرد به مدینه که مانند دیگران از حقوق مرتب به تو خواهد رسید.


منبع:

داستانهاى ما ج 2

على دوانى

از:

اغانى ابوالفرج اصفهانى ، جلد9 ص 262


دلخسته خدا خدا خدا می کردم

یک ماه  برای تو  دعا  می کردم


هرجمعه ی ماه رمضانی که گذشت

تا وقت اذان   تو را  صدا   می کردم


سی روز به عشق دیدنت  آقا جان!

من روزه ی خود به اشک وا می کردم


در هر شب قدر وقت احیا ارباب!

با یاد شما حال  وصفا می کردم


ای کاش نماز عید فطر خود را امروز

در پشت سر تو اقتدا می کردم


افسوس چنین نشد ومن فهمیدم

یک ماه برای خود  دعا می کردم!!


سیدامیرحسین میرحسینی


گام به گام

جمعه, ۲۶ تیر ۱۳۹۴، ۰۵:۴۴ ب.ظ

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آَمَنُوا لَا تَتَّبِعُوا خُطُوَاتِ الشَّیْطَانِ وَمَنْ یَتَّبِعْ خُطُوَاتِ الشَّیْطَانِ فَإِنَّهُ یَأْمُرُ بِالْفَحْشَاءِ وَالْمُنْکَرِ ... (21) سوره نور -

ای مؤمنین! از گامهای ( تدریجی ) شیطان پیروی نکنید ؛ که اگر کسی پیروی کند او را ( سرانجام ) وادار به فحشاء و بدی خواهد کرد!!

توبه وینا مالک ( مانکن پاکستانی ) + عکس

جمعه, ۲۶ تیر ۱۳۹۴، ۰۳:۵۸ ب.ظ
یک مانکن و بازیگر پاکستانی نقش‎های مبتذل پس از تشرف به مکه مکرمه از دنیای ابتذال کناره گیری و اعلام کرد که از این به بعد در برنامه های اسلامی فعالیت خواهد کرد.

به گزارش خبرگزاری اهل‎بیت(ع) ـ ابنا / سرویس صفحات فرهنگی کد خبر : 502033

«وینا مالک» مانکن و بازیگری که در فیلم ها و تصاویر عریان ظاهر می‎شد با خبر کناره گیری خود از این فضاهای فاسد، همگان را شگفت زده کرد.

وی با دعوت یکی از روحانیون مسلمان٬ برای گذراندن ماه عسل به همراه همسرش عازم مکه مکرمه شد و پس از انجام مناسک حج و تحت تأثیر فضای معنوی مکه و مدینه، از عملکرد گذشته خود توبه کرد.

وینا مالک در این باره اظهار داشت:

در مقابل کعبه توبه کردم و از خداوند خواستم که مرا پاک گرداند. به پروردگارم قول دادم که برای همیشه از این شغل کناره گیری نمایم.

وی همچنین خاطرنشان کرد: از این پس٬ پوشش حجاب را رعایت کرده و به نماز اهتمام ویژه خواهم داشت.

بازیگر سابق نقش‌های مبتذل ادامه داد: از برنامه‌های دینی و اجتماعی حمایت خواهم کرد و در فیلم‌هایی که به هدف مسائل اجتماعی و دینی تولید می شود شرکت خواهم کرد.

مالک در پایان با بیان اینکه "قصد تولید یک برنامه اسلامی را دارم" اظهار داشت: برنامه های دینی برای جوانانی که به راه‌های منحرف می روند تولید خواهم کرد.

تصاویر زیر وینا را پس از با حجاب شدن پس از ادای عمره نشان می دهد:

سایت ائمه جمعه کد خبر : 4215 تاریخ خبر : 25/04/1394



حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در پاسخ به نامه‌ی حجت‌الاسلام‌و‌المسلمین روحانی رئیس جمهوری اسلامی ایران در خصوص مذاکرات هسته‌ای، با تشکر از زحمات فراوان رئیس جمهور و با قدردانی از تلاش پیگیر و پر طاقت هیئت مذاکره‌کننده‌ی هسته‌ای، به سرانجام رسیدن این مذاکرات را گامی مهم خواندند و با اشاره به غیرقابل اعتماد بودن برخی از شش دولت طرف مقابل در مذاکرات، تأکید کردند: لازم است متنی که فراهم آمده با دقت ملاحظه و در مسیر قانونی پیش‌بینی شده قرار گیرد و آنگاه در صورت تصویب، مراقبت از نقض عهدهای محتمل طرف مقابل صورت گرفته و راه آن بسته شود.

 

http://farsi.khamenei.ir/ndata/news/30322/smpf.jpg

 

بسم الله الرحمن الرحیم

جناب آقای رئیس‌جمهور

با سلام و تحیت و تشکر از زحمات فراوان جنابعالی، اولاً لازم میدانم از تلاش پیگیر و پرطاقت هیئت مذاکره‌کننده‌ی هسته‌ئی صمیمانه تشکر و قدردانی کنم و پاداش الهی را برای آنان مسألت نمایم، سپس، به سرانجام رسیدن این مذاکرات، گام مهمی است، با این حال لازم است متنی که فراهم آمده با دقت ملاحظه و در مسیر قانونی پیش‌بینی شده قرار گیرد و آنگاه در صورت تصویب، مراقبت از نقض عهدهای محتمل طرف مقابل صورت گرفته و راه آن بسته شود. به خوبی میدانید که برخی از شش دولت طرف مقابل به هیچ رو قابل اعتماد نیستند.

از ملت عزیز انتظار دارم که همچنان وحدت و متانت خود را حفظ کنند تا بتوان در فضای آرام و خردمندانه به منافع ملی دست یافت.

والسلام علیکم و رحمه‌الله

سید علی خامنه‌ای

1394/4/24

 

 

متن نامه حجت‌الاسلام‌والمسلمین روحانی به رهبر انقلاب اسلامی:

 

بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم

محضر مبارک رهبر معظم انقلاب اسلامی

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای مد‌ظله‌العالی

با سلام و تحیات وافره

خداوند عزیز و عزت‌بخش را شاکرم که توفیق آن را نصیب کرد که پایان موفقیت‌آمیز و عزتمندانه‌ی مذاکرات هسته‌ای را به حضور ملت سربلند ایران و رهبر معظم انقلاب اسلامی اعلام نمایم. این توفیق الهی که حاصل حضور و استقامت تمام‌عیار ملت بزرگ ایران و هدایت رهبر فرزانه‌ی انقلاب بوده است، به برکت حماسه‌ی سیاسی مردم و انتخاب رویکرد تعامل سازنده با جهان، و در پی بیست‌و‌سه ماه تلاش مداوم در عرصه‌های اقتصادی و سیاست خارجی، ایران اسلامی را در تثبیت حقوق هسته‌ای خود به پیروزی رساند و شرایط را برای رفع تحریم ظالمانه و حرکت پرشتاب کشور در مسیر توسعه و پیشرفت و اجرای سیاست‌های اقتصاد مقاومتی فراهم نمود.

این دستاوردها وقتی حاصل شد که قدرت‌های بزرگ متوجه شدند سلاح تحریم نه قادر است سرمایه‌ی اجتماعی را از بین ببرد و نه می‌تواند مانع از پیشرفت‌های ایران در عرصه‌ی هسته‌ای شود. رمز موفقیت ما در این عرصه، اتحاد و اجماع داخلی و تلاش و حرکت تحت ارشادات رهبر معظم انقلاب بود. این تجربه، بار دیگر اهمیت نقش بی‌بدیل رهبری به عنوان محور وحدت جامعه را در هدایت کشور در شرایط طوفانی نشان داد. این پیروزی بیش از همه، مرهون فداکاری‌های مردم شریف ایران، و به‌ویژه شهدای مظلوم صنعت هسته‌ای است که پس از سال‌ها استقامت و شکیبایی، ثمره‌ی شیرین مجاهدت‌های خود را خواهند چشید.

در حالی که دشمنان کشور در پی آن بودند که با پیش بردن پروژه‌ی ایران هراسی، کشور را در عرصه‌ی جهانی منزوی و آسیب‌پذیر کنند، ما نه تنها پروژه‌ی ایران هراسی را با شکست مواجه کردیم بلکه طی این فرایند، موقعیت بین‌المللی کشور چنان ارتقاء پیدا کرد که جامعه‌ی جهانی اکنون مشتاقانه در پی آن است تا در زمینه‌های مختلف وارد گفتگو و همکاری با ایران شود. این توافق به خوبی نشان داد که ما می‌توانیم در عین حفظ عزت کشور و با رعایت خطوط قرمز نظام، با قدرت‌های جهانی وارد گفتگو شویم و با برخورداری از اعتماد به نفس مبتنی بر حقانیت مواضع و توانمندی‌های دیپلماتیک، قدرت‌های جهانی را به پذیرش مواضع منطقی خود ناگزیر سازیم. این دستاورد بی‌نظیر در تاریخ روابط بین‌الملل که همه‌ی قطعنامه‌های تهدیدآمیز شورای امنیت را در نتیجه‌ی مذاکره کنار می‌نهد و زمینه را برای همکاری بین‌المللی -حتی در حوزه‌ی هسته‌ای- می‌گشاید، درس بزرگی برای منطقه‌ی ما نیز به همراه دارد که راه حل مشکلات سیاسی منطقه نیز نه با تجاوز و کشتار و تروریسم، بلکه با مذاکره و مشارکت واقعی مردم به دست خواهد آمد.

لازم می‌دانم با سپاس از هدایت‌های هوشمندانه و حمایت‌های مستمر و صریح جنابعالی، از گروه مذاکره‌کننده که با صلابت و کفایت توانستند همه‌ی سیاست‌های ابلاغی و خط قرمزهای تعیین‌شده نظام را با تلاش خستگی‌ناپذیر خود رعایت کنند و سربلندی مردم صبور و فداکار ایران را در سنگرهای مذاکراتی به نمایش بگذارند تشکر نمایم.

بی‌شک برای دستیابی به مراحل بعدی این حرکت و اجرای مراحل مختلف این توافق تا رسیدن به همه‌ی خواسته‌های ملت و رفع کامل همه‌ی تحریم‌های ظالمانه، همچنان نیازمند وحدت و انسجام داخلی و ایستادگی و مقاومت و اقدام هوشمندانه تحت زعامت حضرتعالی می‌باشیم. تردید ندارم که با هوشیاری ملی و همدلی و همزبانی ملت و دولت، عنایت و نصرت الهی همچون همیشه شامل حال این نظام مقدس خواهد بود و این ملت نجیب و صبور را به اهداف بلند خود خواهد رساند.

من‌الله‌التوفیق و علیه‌التکلان.

و‌السلام‌علیکم و رحمة‌الله و برکاته

حسن روحانی

23/ تیر/1394


دعوا بر سر « طلانوشته های قبر پیغمبر »

جمعه, ۲۶ تیر ۱۳۹۴، ۱۱:۲۸ ق.ظ

خیلی از ماها طلانوشته های قبر رسول را دیده ایم ولی خیلی ها هم آن کلمات را نمی شناسند و گوینده آن را و علت دعوایی که سر آن کلمات در عربستان به راه افتاده است.  

اولا آن کلمات دو بیت شعر است که در دو ستون نوشته شده . در ستون اول می گوید:

 یَا خَیْرَ مَنْ دُفِنَت بِالْقَاعِ أَعْظُمُه = فَطَابَ مِنْ طِیبِهِنَّ القَاعُ وَالْأَکَمُ 

و در ستون دوم می گوید:

نَفْسی الفِدَاءُ لِقَبْرٍ أَنْتَ سَاکِنُه = فِیهِ العَفَافُ، وَفِیهِ الجُودُ وَالکَرَمُ

در وهله اول اینچنین برداشت می شود که شاعر آن عرب مسلمانی ست که برای مناسک حج آمده بوده و مقابل قبر رسول الله ایستاده این شعر را انشاد کرده است و سپس بر قبر رسول الله طلانوشتش کرده اند.

و این شعر دعوای گسترده ای را به را ه انداخته است!

یکی می گوید: این شعر توسل به رسول است و جایز نیست چرا که توسل فقط به خدا صحیح است.

و بعضی می گویند: این فقط مدح و ستایشی ست در مورد رسول الله و بی اشکال.

من می گویم: اتفاقا اولی ها درست می گویند این نوعی توسل به پیامبر محسوب می شود و خود این نشانگر این است که پیش از ظهور امثال محمد بن عبد الوهاب توسل به پیامبر از طرف مسلمین صورت می گرفته و کسی هم به آن اعتراضی نداشته است.

اصل داستان را ببینید:

عن العتبی أنه قال کنت جالسا عند قبر رسول الله صلى الله علیه وسلم وإذا بأعرابی قد أقبل على ناقة له فنزل وعقلها ودنا إلى حجرة النبی صلى الله علیه وسلم وأنشأ یقول من البسیط یا خیر من دفنت بالقاع أعظمه فطاب من طیبهن القاع والأکم نفسی الفداء لقبر أنت ساکنه فیه العفاف وفیه الجود والکرم ثم قال الأعرابی وجدت الله تعالى یقول : ولو أنهم إذ ظلموا أنفسهم جاءوک فاستغفروا الله واستغفر لهم الرسول لوجدوا الله توابا رحیما / وقد جئتک یا رسول الله مستغفرا من ذنبی مستشفعا بک إلى ربی وانصرف قال العتبی فنمت فرأیت النبی صلى الله علیه وسلم فی النوم فقال لی یا عتبی الحق الأعرابی فقل له إن الله عز وجل قد غفر له - معجم ابن عساکر ش ح 738

عتبی گوید:

در جوار قبر رسول الله نشسته بودم که بیابانگردی سوار بر شتر آمد پس از شتر پیاده شد و آن را بست و به حجره نبی نزدیک شده و اینچنین فی البداهة سرود:

 یَا خَیْرَ مَنْ دُفِنَت بِالْقَاعِ أَعْظُمُه = فَطَابَ مِنْ طِیبِهِنَّ القَاعُ وَالْأَکَمُ 

نَفْسی الفِدَاءُ لِقَبْرٍ أَنْتَ سَاکِنُه = فِیهِ العَفَافُ، وَفِیهِ الجُودُ وَالکَرَمُ

بعد گفت: دیدم خدا می گوید:

وَلَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جَاءُوکَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّابًا رَحِیمًا (64) نساء

پس یا رسول الله! نزدت آمدم در حالی که از گناهم استغفار می کنم و شما را شفیع خودم به درگاه خدا گرفته ام!  

و بعد رفت.

عتبی می گوید: مرا خواب گرفت ؛ در خواب پیغمبر را دیدم فرمود: ای عتبی! خودت را به آن بیابانگرد برسان و بگو: خدا تو را بخشید!

محل برپایی نماز عید پیامبر (ص)

جمعه, ۲۶ تیر ۱۳۹۴، ۰۱:۲۱ ق.ظ

پیامبر صلى الله علیه وآله ، نماز عید فطر و قربان را با انبوه مسلمین در بیابان و در فضاى باز اقامه می کردند.

هوا که گرم می شد مسلمین مى دیدند پاره ابری در بالاى سر حضرت آمده و بر رسول خدا صلى الله علیه وآله و نمازگزاران سایه مى افکند.

و اکنون در این محل که در امتداد صحن جدید حرم نبوى صلى الله علیه وآله در مدینه قرار گرفته ، مسجدى وجود دارد که گاهى به آن مسجد مصلى مى گویند، ولى نام معروف آن « مسجد غمامة » است ، واژه غمامة به معنى پاره ابر است.

این نام یادآور خاطره نماز پرشکوه و ملکوتى پیامبر صلى الله علیه وآله با مسلمانان ، و سایه افکندن ابر بر سر پیامبر صلى الله علیه وآله و مسلمین مى باشد.


برگرفته از:

داستانها و حکایتهاى مسجد ش 142 

غلامرضا نیشابورى


تیر برق ( ابتکار)

پنجشنبه, ۲۵ تیر ۱۳۹۴، ۱۱:۵۲ ب.ظ

دختر فیلیپینی با شنیدن این صدا مسلمان شد :

پنجشنبه, ۲۵ تیر ۱۳۹۴، ۱۱:۵۰ ب.ظ

به گزارش شفقنا، آپریل 27 ساله، جوان فیلیپینی و مدیر فروش یک شرکت معتبر در سال 2010 برای کار وارد امارات شد.

او می گوید وقتی صدای اذان را شنیدم احساس کردم خداوند به طور اختصاصی من را صدا می زند.

این بانوی فیلیپینی می گوید:

 آن موقع هنوز مسلمان نبودم، از روی بالکن خانه ام مردمانی را می دیدم که با لباس های تمیز و مرتب و البته با ملیت های و رنگ های مختلف به سوی مسجد محل می رفتند تا نماز صبح را اقامه کنند.

آپریل که در خانواده کاتولیک مسیحی بزرگ شده بود از این پس به دنبال تحقیق در مورد اسلام افتاد تا اینکه در آگوست گذشته در دادگاه شریعت ابوظبی در امارات با ادای شهادتین به اسلام گروید.

آپریل نام عایِشَة ذَهَب را برای خود برگزید، عایشه که نام همسر پیامبر خدا است و ذهب نیز نام عربی طلا است.

خانم مانیپیس می گوید در دنیایی که خشونت علیه زنان و دختران بیداد می کند، این دین اسلام است که احترام زیادی برای زنان قائل است و آنان را مانند طلا عزیز می دارد.

امسال اولین رمضانی است که این دختر فیلیپینی روزه می گیرد. او پس از مسلمان شدن و فهمیدن این نکته که اسلام به ازدواج اهمیت زیادی می دهد، حالا قصد کرده که حتماً متاهل شود.

عایشه اکنون یک مسلمان روزه دار است؛ او می خواهد روی عربی خود بیشتر کار کند تا قرآن را بهتر و زیباتر بخواند.

عایشه اسلام خود را مدیون اذان است؛ او دوباره در روز عید فطر به همان مسجدی خواهد رفت که اولین بار با نوای اذانش، عاشق اسلام شده بود.

* از « هلال » می پرسند ...

پنجشنبه, ۲۵ تیر ۱۳۹۴، ۱۰:۴۶ ب.ظ

یَسْأَلُونَکَ عَنِ الْأَهِلَّةِ قُلْ هِیَ مَوَاقِیتُ لِلنَّاسِ وَالْحَجِّ وَلَیْسَ الْبِرُّ بِأَنْ تَأْتُوا الْبُیُوتَ مِنْ ظُهُورِهَا وَلَکِنَّ الْبِرَّ مَنِ اتَّقَى وَأْتُوا الْبُیُوتَ مِنْ أَبْوَابِهَا وَاتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ (189) بقرة -

درباره هلالهاى ماه از تو سؤ ال مى کنند، بگو: (آنها، بیان اوقات (و تقویم طبیعى ) براى (نظام زندگى ) مردم و (تعیین وقت ) حج است ...

(الْأَهِلَّةِ ) جمع (هلال ) به معنى ماه در شب اول و دوم است. و بعضى گفته اند در سه شب نخستین (هلال ) نام دارد و بعداً به آن (قمر) مى گویند. و بعضى بیش از آن را هلال نامیده اند.

مرحوم (طبرسى ) در (مجمع البیان ) و بعضى دیگر از مفسران بزرگ معتقدند که این واژه در اصل از « اِستِهلالِ صَبِىّ ، یعنى گریه کودک در آغاز تولد » گرفته شده سپس براى آغاز ماه به کار رفته و نیز در آنجا که حاجیان صداى خود را به لبیک بلند مى کنند (أهَلَّ القَومُ بِالحَجِّ ) گفته مى شود.

ولى از کلمات راغب در مفردات عکس این استفاده مى شود که اصل این واژه را همان هلال ماه مى داند که (استهلال صبى ) (گریه کردن کودک ) از آن گرفته شده است .

به هر حال از جمله (یَسْأَلُونَکَ ) که به صورت فعل مضارع به کار رفته معلوم مى شود این سؤ ال کرارا از رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم ) شده است .

سپس مى فرماید: 
(بگو اینها بیان اوقات (طبیعى ) براى مردم و حج است ) (قُلْ هِیَ مَوَاقِیتُ لِلنَّاسِ وَالْحَجِّ ).

هم در زندگى روزانه از آن استفاده مى کنند و هم در عبادتهایى که وقت معینى در سال دارد در حقیقت ماه یک تقویم طبیعى براى افراد بشر محسوب مى شود که مردم اعم از باسواد و بیسواد و در هر نقطه اى از جهان باشند مى توانند از این تقویم طبیعى استفاده کنند نه تنها آغاز و وسط و آخر ماه را مى توان با آن شناخت بلکه با دقت شبهاى ماه را نیز مى توان تشخیص داد و بدیهى است نظام زندگى اجتماعى بشر بدون تقویم یعنى یک وسیله دقیق و عمومى براى تعیین تاریخ امکانپذیر نیست به همین دلیل خداوند بزرگ براى نظام زندگى این تقویم جهانى را در اختیار همگان قرار داده است .

اصولا یکى از امتیازات قوانین اسلام این است که دستورات آن بر طبق مقیاسهاى طبیعى قرار داده شده است زیرا مقیاسهاى طبیعى وسیله اى است که در اختیار همگان قرار دارد و گذشت زمان اثرى بر آن نمى گذارد.
اما به عکس مقیاسهاى غیر طبیعى در اختیار همه نیست حتى در عصر ما هنوز همه مردم نتوانسته اند از مقیاسهاى جهانى استفاده کنند.
لذا مى بینیم اسلام مقیاس را گاهى وجب ، گاهى گام و گاهى بند انگشتان و گاهى طول قامت و در مورد تعیین وقت ، غروب آفتاب و طلوع فجر و گذشتن خورشید از نصف النهار و رؤ یت ماه قرار داده است .
و از این جا امتیاز ماههاى قمرى بر شمسى روشن مى شود گرچه هر دو از حرکات کواکب آسمان گرفته شده ولى ماههاى قمرى براى همه قابل مشاهده است در حالى که ماههاى شمسى را فقط منجّمان با وسایلى که دارند تشخیص مى دهند که مثلا در این ماه خورشید در مقابل کدام یک از صورتهاى فلکى و کدام برج آسمانى است .

منبع:
تفسیر نمونه
___________________________________________________________________________________
___________________________________________________________________________________

تفسیر قمست دوم آیه:
وَلَیْسَ الْبِرُّ بِأَنْ تَأْتُوا الْبُیُوتَ مِنْ ظُهُورِهَا وَلَکِنَّ الْبِرَّ مَنِ اتَّقَى وَأْتُوا الْبُیُوتَ مِنْ أَبْوَابِهَا وَاتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ (189) بقرة -
و (آن چنان که در جاهلیت مرسوم بود که به هنگام حج ، که جامه احرام مى پوشیدند، از در خانه وارد نمى شدند، و از نقب پشت خانه وارد مى شدند، نکنید!) کار نیک ، آن نیست که از پشت خانه ها وارد شوید، بلکه نیکى این است که پرهیزگار باشید! و از در خانه ها وارد شوید و تقوا پیشه کنید، تا رستگار گردید!

هر کارى راهى دارد و باید از مجراى طبیعى و راهش وارد شد. براى انجام هرکار زمان مناسب ، شیوه مناسب و رهبر مناسب لازم است .
همانگونه که زمان از طرف خداوند به وسیله ماه و هلال معیّن مى شود، رهبرى نیز باید از طرف خداوند تعیین شود.
بنابراین معناى آیه چنین است :
از هلال براى وقت شناسى استفاده کنید و در روش انجام امور، به دستورات آسمانى و رهبران مراجعه کنید و بیراهه نروید. سعادت و خوشبختى ، راهى دارد که باید از راهش وارد شد و در انتخاب زمان ، روش و رهبر از خدا بترسید تا شاید رستگار شوید.
امام صادق علیه السّلام فرمود:
مراد از آیه (وَأْتُوا الْبُیُوتَ مِنْ أَبْوَابِهَا) آن است که: 
هر کارى را از راهش وارد شود.
و امامان معصوم علیهم السّلام فرمودند:
ما آل محمّد باب خداوند هستیم . 
و پیامبر صلّى اللّه علیه و آله فرمودند: 
من شهر علمم و على درب آن است .

منبع:
تفسیر نور

سرویس بهداشتی یا سالن اجلاس؟!

پنجشنبه, ۲۵ تیر ۱۳۹۴، ۱۲:۴۱ ق.ظ

کارگر خوش سلیقه

شاید باورتان نشود اما دورافتاده ترین سرویس بهداشتی عمومی در تهران تمام زندگی یک پیرمرد ۶۳ ساله است. آنقدر که بخشی از درآمدش را صرف زیباسازی آن می‌کند.
سراپا سفید پوشیده است با ریش های سفیدی که به لباس هایش هم می آیند و با دستان زخمی پر از بریدگی و خون مردگی که به دردشان پا نمی دهد. چون هنوز برای کار کردن به آنها احتیاج دارد. کار جوهره پیرمرد ۶۳ ساله قوچانی است. چیزی که او را بعد از سه سال بازنشستگی هنوز به این پارک وصل کرده است و نمی تواند از آنچه اینجا بنا کرده دل بکند.

ساده و بی شیله پیله حرف می زند. بین هر دوتا جمله دعایمان می کند و احوالمان را می پرسد و ناراحت است که ماه رمضان به دیدنش آمده ایم و برای پذیرایی دستش بسته است. در یک روز گرم تابستانی برای دیدن «برات طریقتی» یا همان «عمو برات» به بزرگترین پارک تهران در کنج نقشه پایتخت رفتیم تا از او درباره زندگی و کارش در متفاوت ترین سرویس بهداشتی بپرسیم.

 

اوایل همه مخالف بودند

عموبرات متولد ۱۳۳۲ در قوچان است. از بیست سالگی که پایش را به تهران گذاشته در سالن های غذاخوری و تالارهای پذیرایی کار کرده است. حالا هم بیشتر از ۱۰ سال است که در پارک آزادگان واقع در جنوب شرقی پایتخت کار می کند. ۴ فرزند دارد و به ما می گوید یکی از پسرهایش که کارشناسی ارشد خوانده همین روزهاست که بایدسربازی برود. وقتی از این سرویس بهداشتی عجیب و گلکاری شده می پرسیم برمی گردد به ۷ سال پیش، به زمانی که تصمیم گرفت محل کارش که شاید به نظر برخی افتخارآمیز نباشد را زیبا کند: 

« ۷ سال پیش گلکاری و تزئین این دستشویی را آغاز کردم. خیلی با خوشحالی و ذوق این کار را انجام می دادم. اما برخی می گفتند مگر سالن اجلاس است؟ مگر عروسی گرفته ای؟ 

حتی عده ای می گفتند مردم خرابشان می کنند اما من گوش نمی دادم و کار خودم را می کردم. اوایل گل‌های طبیعی می آوردم. یکبار همین نزدیکی یک کامیون گل و گیاه چپ کرد و بارش به زمین ریخت. دیگر گل‌ها به کارش نمی آمدند چندتا برداشتم و اینجا گذاشتم. اما چون درو دیوار را مجبورم با مواد شیمیایی بشورم گل‌های طبیعی نمی مانند و از بین می روند. برای همین با گل‌های مصنوعی تزیین شان کردم.»

 

ورود با کفش‌ ممنوع!

هزینه تمام گل‌ها و تزیینات دستشویی را خود عموبرات از جیب خودش داده است. از این بابت هم هیچ نگران نیست چون خودش دوست دارد این کارها را انجام بدهد. روزهای اول خانواده هم خیلی باکارش موافق نبودند اما بعد از آنکه مسئولان و پیمانکاران پارک تحویلش گرفتند و با انعام و کمی اضافه حقوق قدردانی کردند نظرشان عوض شد. واکنش های مردم به این دستشویی زیبا هم بی نظیر بوده آنقدر که خودش می گوید هر روز کلی از مردم انعام می گیرد.

خیلی ها از جاهای دور برای دیدن این دستشویی به این پارک می آیند.

راست هم می گوید همینطور که داریم با عموبرات حرف می زنیم پسربچه ای کنار دستشویی دوربین موبایلش را روشن کرده تا از این مکان شگفت انگیز عکس و فیلم بگیرد.

عموبرات هر لحظه دور این دستشویی می گردد و به قول خودش همیشه دستمال به دست ایستاده تا مبادا لک و کثیفی از چشمش جا بیفتد.

تا حرف‌هایش را از زبان خودش نشنوید باور نمی کنید که شاید همین سرویس بهداشتی تمام دنیای این مرد باشد.

با ذوق عجیبی می گوید:« خیلی از پارک های بالای شهر من را می خواهند که بروم متصدی سرویس بهداشتی های آنجا باشم. اما هم مسئولان این پارک اجازه ندادند هم اینکه مسیرش هم برایم خیلی دور بود. خب من خانه ام نزدیک همین جاست آنجا رفتن برایم سخت است ضمنا من ۷ سال برای این دستشویی زحمت کشیدم. دیگر از سن من گذشته که بروم جای دیگری همه چیز را از صفر شروع کنم. مردم اینجا همه مرا می شناسند کلی دعایم می کنند. هربار می آیند با من سلام و علیک می کنند و با من عکس می اندازند.»

البته این دستشویی زیبا قوانینی هم دارد. شما باید به محض ورود کفش‌هایتان را در آورید و با دمپایی های تمیزی که عمو برات برایتان گذاشته به داخل دستشویی بروید و روی فرش هایش راه بروید. او هم قول می دهد در زمان استفاده شما از سرویس بهداشتی از کفش هایتان مراقبت کند. اگر هم برگشتید و با یک لیوان آب خنک مواجه شدید تعجب نکنید چون عموبرات هوای مهمان هایش را دارد.

 

این دستشویی رقص نور دارد!

تمام فکر و ذکر عمو برات این دستشویی است. آنقدر که شب ها خوابش را می بیند:

«این دستشویی همه زندگی من است. من شب‌ها خواب اینجا را می بینم. مثلا خواب می بینم کثیف شده یا اینکه خدای نکرده آتش گرفته و با استرس از خواب بیدار می شوم.»

تزئین این دستشویی تنها ایده اش نیست. او به تازگی قفسه هایی خریده که می خواهد برای راحتی مردم داخل دستشویی ها نصب کند تا با خیال راحت وسایل و تلفن همراهشان را آنجا بگذارند. برای دستشویی رقص نور و ریسه های رنگی هم گذاشته که اگر شب‌ها به این پارک بروید با این نورهای رنگی راحت آنجا را پیدا می کنید. اما آخرین ایده اش برای اینجا خرید بلندگو و باند است. عموبرات می خواهد برای کسانی که از این سرویس بهداشتی استفاده می کنند موسیقی پخش کند. وقتی می گویم اصلا این فکرها چطوری به ذهنش می رسد فقط یک جواب ساده می دهد: «من اینجا را خیلی دوست دارم. برایش همه کار می کنم» با اینکه این پارک دستشویی های زیادی دارد هیچ کدام شبیه دستشویی عموبرات نیست. به خاطر همین می گوید بعضی ها برای دستشویی رفتن حاضرند مسیر زیادی را بیایند تا از این دستشویی استفاده کنند. اما کارهای عموبرات فقط به این دستشویی ختم نمی شود. او هرازچندگاهی به خارج از شهر می رود و از کارخانه های سیمان و بیابان ها برای کارگران پارک کیسه جمع می کند تا آنها نخاله و چمن ها را داخلش بریزند. تا حالا هم کلی پول و کیف پیدا کرده که تا پیدا شدن صاحبشان در اتاقش از آنها نگهداری می کند. برای همین شاید گفتنش اغراق نباشد که برکت این پارک به عمو برات بسته است.

 

مردم برای تشکر من هدیه می دهند

متصدی زیبا ترین سرویس بهداشتی دنیا برای خودش خیلی معروف است. همان اول هم که سراغش می رویم با لحن مهربانی ما را پذیرا می شود و می گوید: « من مخلص همه خبرنگارها هستم.» تا الان هم با کلی رسانه های ایرانی و خارجی حرف زده و از همین طریق یک کربلا و مکه رفته است.

با شرم و خجالتی می گوید:

«یکی از دفعاتی که به برنامه ای دعوت شدم. خانمم گفت که بگو باغبان هستی و حالا همچین کاری هم کرده ای. من را به همین اسم معرفی کردند اما وقتی برنامه شروع شد گفتم که من مسئول این دستشویی هستم. من به کارم افتخار می کنم. افتخار دارد که پیرمرد بی سوادی مثل من در این سن و سال اینطوری کار می کند. خیلی هم کارم را دوست دارم

بسیاری از رسانه های خارجی نیز سراغ عمو برات رفته اند: «یکبار یک نفر از خارج آمده بود تا با من مصاحبه کند. بعد از مصاحبه به من خرده گرفتند که می دانی با رسانه بیگانه حرف زدی؟ من هم گفتم من که این چیزها را نمی دانم. من گفتم من خاک پای مردم ایران هستم.»

عموبرات شب‌های تعطیلی که پارک شلوغ می شود دلش نمی آید ۹ شب در ها را ببندد و برود. برای همین اگه ایام تعطیل به چند روز هم بکشد عموبرات شب ها پارک می خوابد تا مهمانان پارک معذب نباشند.

مردمی هم که او را می شناسند برایش هدیه می آورند از چیزهای کوچک بگیرید تا کت و شلوار و پارچه. همین محبت هاست که عموبرات را بعد از سه سال بازنشستگی اینجا نگه داشته است و با افتخار می گوید:

«در خیلی از سخنرانی ها و همایش ها از من حرف می زنند و به کارمندانشان می گویند من را الگو قرار دهند


دلم می خواهد بروم مسجد کوفه خدمت کنم

عمو برات از خارج از کشورهم مشتری دارد. خودش می گوید تنها آرزویش این است که یکبار دیگر کربلا برود. 

با خوشحالی می گوید که مسجد کوفه از او خواسته اند که برود مسئولیت سرویس بهداشتی آنجا را به عهده بگیرد.

این جمله را با خوشحالی می گوید انگار که توی دلش قند آب می شود بعد هم ادامه می دهد که اگر بتواند می خواهد با خانمش برود آنجا و باقی عمرش را آنجا خدمت کند و چه چیزی بهتر؟ مصاحبه که تمام می شود باهمان ژست ساده کارگری اش می ایستد و چندتایی عکس می گیرد. پشت سرمان دعا می کند و آخر سر با صدای بلند می گوید اگر مشهد بروم زیر ایوان طلا برایتان مخصوص صلوات می فرستم.

برگرفته از مهر و تیتر20


نقل است که :

میر ابوالقاسم فِندِرِسکى در ایام سیاحت به یکى از ولایات کفّار (نصاری) رسید و با اهل آنجا از هر نوع گفتگو و اختلاط نمود.

روزى جمعى از اهل آن ولایت گفتند:

از جمله امورى که دلالت بر حقیّت مذهب ما و بطلان مذهب شما مى کند آن است که : معابد و کلیساى ما که حال قریب به دوهزار سال یا سه هزار سال است که بنا شده و مطلقاً اثر خرابى و سستى در آن راه نیافته و اکثر مساجد شما به صدسال باقى نمى ماند و خراب مى شود! و نظر بر اینکه حقیقت هر چیزى حافظ آن است پس مذهب ما برحقّ است!!

سید در جواب گفته که :

بقاى معابد شما و خراب شدن معابد ما نه باین سبب است ؛ بلکه به جهت آن است که در مسجد ما عبادات صحیحه بجا آورده مى شود و طاعت پروردگار در آنجا مى شود، و نام آفریدگار عظیم در آنجا مذکور مى شود « بناء » طاقت تحمل آن را ندارد و خراب مى شود!!

و امّا معابد شما نظر بر اینکه از اینها خالیست و بعضى از اعمال فاسده و باطله در آن بعمل مى آید باین جهت فتور و سستى در آن بهم نمى رسد و اگر نه بجهت این عبادات مى بود مساجد ما بیش از معابد شما و کنایس شما باقى مى ماند!

و اگر عبادات ما و نام پروردگار ما در معابد شما برده شود ، لحظه اى طاقت تحمل آن را ندارد و خراب مى شود!

گفتند: 

امتحان این امریست سهل! تو بیا و داخل در معابد ما شو، و در آنجا بطریق خود عبادتى کن تا صدق و کذب قول تو معلوم گردد!!

سیّد قبول نمود، توکّل بر پروردگار نموده استمداد از ارواح طیّبه اجداد طاهرین خود جسته وضو ساخته و رفت در کنیسه اعظم ایشان که در نهایت استحکام و متانت ساخته بودند و قریب به دو سه هزار سال بود که مطلقاً اثر فتور و سستى در آن بهم نرسیده بود، و جمعى کثیر از اهل آن ولایت به نظاره حاضر شدند!

سیّد بعد از داخل شدن ، اذان و اقامه نماز گفته و پس از نیّت یکمرتبه دست را به جهت تکبیرة الاحرام بلند کرد و به آواز بلند گفت اللّه اکبر و از کنیسه بیرون دوید! فى الفور سقف کنیسه فرود آمده دیوارهاى آن برهم ریختند!!


منبع:

خزائن

ملا احمد نراقی

- با اندکی تصرف -

گویند: بنا به وصیت خود بر قبر او بنا و ساختمانی ساخته نشده است.

_________________________________________________

مولانا ابوالقاسم بن ابوطالب میرحسینی فِندِرسکی مشهور به میرفندرسکی (حدود ۱۰۱۹-۹۴۲ه.خ./۱۰۵۰-۹۷۰ه.ق./۱۶۴۰-۱۵۶۳م.)، حکیم و دانشمند دوره صفوی است. نیاکان او از سادات بزرگ استرآباد و از نوادگان موسی کاظم بودند [۱] و جد وی به نام «میرصدرالدین» در روستای جعفرآباد نامتلو از توابع فندرسک استرآباد صاحب زمین بود و پس از تاجگذاری شاه عباس یکم (۹۹۶ ه.ق.) به دربار او پیوست. پدرش میرزابیک نیز در دستگاه شاه عباس خدمت می‌کرده است و مورد احترام بوده است.

ابوالقاسم مقدمات علوم را در استرآباد فراگرفت، ولی بعداً برای تحصیل به قزوین وسپس اصفهان رفت و نزد علامه چلبی بیک تبریزی که از شاگردان افضل‌الدین محمد ترکه اصفهانیبود به تحصیل فلسفه و علوم دیگر پرداخت. اما بعداً به خاطر اینکه محیط فکری و علمی آن روزگار با روحیه آزادی‌طلب و تقلیدناپذیر او سازگاری نداشت، مانند استادش چلبی‌بیک تبریزی و بسیاری دیگر از اهل علم و ادب و عرفان و هنر عازم هندوستان - که دارای محیطی آزاد و به دور از تعصب بود - شد.

میرفندرسکی از معاصران میرداماد و شیخ بهایی و آقا حسین خوانساری بوده است و چندین تن از مدرسان حکمت معروف آن دوره، مانند ملاصادق اردستانی، محمدباقر سبزواری، آقاحسین خوانساری، میرزا رفیعای نائینی و شیخ رجبعلی تبریزی از شاگردان او بوده‌اند.

حکایاتی درباره تیزهوشی، بلندمرتبگی، و بی پروایی او در پاسخ گفتن به خرده‌گیریهای حاکمان و شاهان نقل کرده‌اند، که نشاندهنده دقت نظر، نیروی ذهن، شجاعت اخلاقی، وارستگی و آزادمنشی اوست.

مقبره او در تخت فولاد اصفهان (تکیه میر فندرسکی) از آثار تاریخی است.

- از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد -


شورا با دشمن

چهارشنبه, ۲۴ تیر ۱۳۹۴، ۰۸:۰۱ ب.ظ

علی (ع) :

اِستَشِر أعداءَکَ تَعرِف مِن رَأیِهِم مِقدارَ عَداوَتِهِم و مَواضِعَ مَقاصِدِهِم - غررالحکم و دررالکلم ش ح 10071 -

از دشمنانت مشورت بگیر با این کار مقدار دشمنی آنها و محل اهداف آنها را بشناس!!!



احمق الناس

چهارشنبه, ۲۴ تیر ۱۳۹۴، ۰۷:۱۸ ق.ظ
علی (ع) :

أحمَقُ النّاسِ مَن ظَنَّ اَنَّهُ أعقَلُ النّاسِ
کم خردترین مردم کسی ست که بپندارد خردمندترین آنان است!!

هر انسانی طبق فطرت کمال جویی خود ، دنبال کمال و کسب مدارج عالی ست.

گرچه انسان ها در مصداق کمال و راه رسیدن به آن اختلاف دارند ، اما آنچه مهم و مسلّم است این است که:

انسان وقتی دنبال چیزی می رود که به آن احساس نیاز کند و خود را محتاج رسیدن به آن بداند.

کسی که خود را خردمندتر از همه بداند ، در واقع خود را مستغنی می داند و نه نیازمند.

از این رو هیچ گاه در صدد کسب فضایل و معارف بیشتر برنمی آید ، بلکه راه ترقّی و تکاملش را به دست خویش مسدود می سازد.

چنین شخصی از نادان ترین افراد است.

منبع:
بر کرانه کلام علی
حسین ایمانی


شکوه حجاب ( حجاب و اقتصاد )

چهارشنبه, ۲۴ تیر ۱۳۹۴، ۱۲:۱۲ ق.ظ

از مسلمات است که هر اول بودنی افتخار ندارد.

به شهادت آمار بخش عظیمی از ثروت ما که در دنیا کم نظیر است مرتب به چشم و لب و سر و روی زنان و جوانان ما کشیده و توسط دستمال کاغذی روانه ی سطل های زباله می شود.

به مد و مدگرایی و عمل های زیبایی غیر ضروری پرداخت می گردد.

سرمایه ای که می توانست و می تواند گره های بسیاری را از جامعه ی گرفتار بحران ما بگشاید.

نمی شود از بیکاری و ازدواج های دیر هنگام و مشکلات اقتصادی کشور گفت اما از هدر روی چنین سرمایه عظیمی چیزی نگفت!

بحث چادر نیست که حتی اگر چادری هم باشد اما خود را به انواع رنگ و بوها آغشته سازد کلاغ سیاهی ست بسته ی زرق و برق !!

حجاب آن ست که مانع دیگران گردد پس لزوماً تعدیل کننده مصرف لوازم آرایشی و تزئینی و موارد دیگر هم خواهد بود!

این را علاوه کنید بر اوقات طلایی که روزانه بر سر این کار هدر می رود آن هم از جمعیت عمدتاً جوان و تحصیل کرده ی کشور.

که همین به تنهایی اگر در مسیر صحیح هدایت می شد، کشور را نه تنها در زمینه ی اقتصاد ، بلکه در هر زمینه ی دیگری به کلی دگرگون می ساخت!

به امید آن روز

شکوه حجاب ( حجاب و سلامت )

سه شنبه, ۲۳ تیر ۱۳۹۴، ۰۷:۳۴ ب.ظ

اگر درگاه مشکلات روحی و به دنبال آن جسمی را چشم بدانیم ، اغراق نکرده ایم!

اگر پرنده ی نگاه بر جایی بنشیند که نباید ، آرامش و خورد و خواب را پَر خواهد داد!

کنترل چشم مهم است اما نمی شود همه ی کار را به او سپرد!

منطق می گوید: آب را باید از سرچشمه بست.

حالا که چشم را نمی شود خنجر فولادین زد و کور کرد ، می بایست فرودگاه های مطمئن زیادی برایش تدارک دید که در فرودهایش ناچار به انتخاب بیابان های سنگلاخ و آسیب زن نگردد!

چادر در دستان اهل حجاب نوید بخش فرودی امن و مطمئن است.


شکوه حجاب ( حجاب و آزادی )

سه شنبه, ۲۳ تیر ۱۳۹۴، ۱۱:۴۲ ق.ظ

حجاب پوشش است و در آن نظر تنها بر همان پوشش معطوف است بلکه اگر کسی بخواهد حجاب و پنهان سازی را به معنی واقعی کلمه پیاده کند ، خود پوشش را هم پوششی مخفی انتخاب می کند که جلب توجهی نداشته باشد.

و اینچنین شخصی از یک زندگی ساده و آرام و بی دغدغه ای برخوردار خواهد بود.

اما برهنگی و بی حجابی تظاهر و نشان دادن است ، تمام توجه او را نیم لباس و نیم تن عریانش به خود مشغول خواهد داشت!!!

این شخص باید سلیقه نگاه ها را در نظر بگیرد. 

او باید نظرات اطاق های مُد را مَدّ نظر قرار دهد!

او چشم و گوش به ماهواره ها خواهد داشت.

او به معنی حقیقی کلمه برده است!

آنچنان که گویی طنابی به گردن او انداخته و در سردی و گرمی هوا روانه ی کوچه و بازار و سالن های آرایشش می کنند تا مبادا کسی انگ اُمُّلی به او بزند! 

از این اُمُّل تر می شود بود؟؟؟!

شکوه حجاب ( حجاب و لذت زندگی )

سه شنبه, ۲۳ تیر ۱۳۹۴، ۱۰:۳۸ ق.ظ

وجود و بروز مشکلات متعدد در زندگی ها امری قابل پیش بینی و حتمی ست!

آنچه زن و شوهر ها را علی رغم مشکلات کنار هم قرار می دهد و عنایات ویژه الهی در جعل آن موج می زند ، وجود لذات و کامیابی های جنسی ست ، که به مثابه ی ملاطی زوجین را به هم پیوند داده و زیباترین بناها را شکل می دهد.

وقتی این لذت به طور کامل در محیط خانواده صورت می پذیرد و بالتبع آن استحکام را به دنبال خود دارد که مناظر مهیّج و لذت بخش از جامعه و کوچه بازار برچیده شده و تنها و تنها در اطاق خوابها به نمایش در آید.

و این مسئولیت خطیر بر عهده ی حجاب گذاشته شده است!

بگذارید حجاب به درستی به مسئولیت خطیر خویش عمل نماید.

به گزارش پارس کدخبر289483  به نقل از جهان، یکی از مداحان مشهور، جناب آقای حاج عباس حیدرزاده در برنامه نینوا که از شبکه رادیو معارف پخش شد خاطره ای را نقل کرد.

وی گفت:

ایام فاطمیه ای در محضر رهبر معظم انقلاب حضرت آیه الله العظمی خامنه ای مدظله مداحی کردم؛ اواخر مداحی به حضار در مجلس گفتم حالا همه دستها را بیارن بالا و چند مرتبه صدا بزنند « یا زهرا ! » 

بعد از پایان مداحی برای احترام و عرض ادب خدمت مقام معظم رهبری رسیدم، ایشان بعد از احوالپرسی به این مضمون فرمودند:

فلانی! ما در هیچ کجا نه در منابع شیعه و نه در منابع سنی نداریم که در هنگام بردن نامی غیر از خدا دستان خود را بالا ببرید.

از این به بعد این کار را نکنید و به دیگر مداحان هم این مطلب را بگو.

وقتی شما این کار را بکنید بهانه به دست دیگران می افتد و می گویند ببینید آنها در کنار نام خدا برای ائمه هم دستان خود را بالا می برند !