ابزار تلگرام

آپلود عکسابزار تلگرام برای وبلاگ

بایگانی تیر ۱۳۹۴ :: آ خدا ( وب مهربانی )

آ خدا ( وب مهربانی )

( مطلب نداری بردار ؛ مطلب داری بذار )

آ خدا ( وب مهربانی )

( مطلب نداری بردار ؛ مطلب داری بذار )

آ خدا ( وب مهربانی )

برای اولین بار
- بعد از دیوار مهربانی و طاقچه مهربانی -
اینک :
« وب مهربـــــــــــانی »
مطلـــــب داری بــــــــــذار
مطلــــب نداری بــــــــــــردار
( مطالب دوستان به اسم خودشان منتشر خواهد شد.
ترجیحا مطالبی متناسب با آ خدا )

*******************************
*******************************
تذکر:
لزوما داستان ها و خاطراتی که در این وبلاگ نوشته میشن مربوط به زمان حال نیست بلکه تجربیات تبلیغی سال ها ومحلات مختلف بنده و بعضا همکاران بنده است و حتی در مواردی پیاز داغ قضیه هم زیادتر شده تا جاذبه لازم را پیدا کنه.
بنابراین خواننده محترم حق تطبیق این خاطرات بر محل تبلیغی فعلی حقیر رو ندارد...

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین نظرات
پیوندها
پیوندهای روزانه

۱۰۵ مطلب در تیر ۱۳۹۴ ثبت شده است

شکوه حجاب ( حجاب و اعطای اعتماد )

سه شنبه, ۲۳ تیر ۱۳۹۴، ۰۱:۲۷ ق.ظ

مهمترین سرمایه ی هر اجتماعی - بزرگ یا کوچک - اعتماد است و اگر به این اعتماد لطمه بخورد ، اجتماع حقیقی شکل نخواهد گرفت.

شاید جسم ها در کنار هم اما قلوب اینچنین نخواهند بود!

اجتماع کوچک خانواده هم مستثنای از این قاعده نیست که اعتماد در آن ، از اعتماد در جامعه هم به مراتب مهم تر است!

زنان غیر محجّبه ولو شوهرانشان تصریح بدان نکنند یا اصلاً توجهی بدان نداشته باشند ، اما آن اعتمادی را که یک خانم محجّبه به شوهر خود اهدا می کند ، آنها هرگز چنان نخواهند توانست کرد.

مسأله در مورد مردان هم به همین صورت است.

آنها که اعتماد همسرشان را سرمایه ی زندگی خود می دانند از کنار حجاب اعتماد آفرین به راحتی عبور نخواهند نمود!

به طور مسلّم بخش قابل توجهی از آمار تأسف برانگیز اختلافات خانوادگی و طلاق و طلاق کشی ، ریشه در بی حجابی و بی عفتی افسار گسیخته جامعه امروزی ما دارد.

آری آنچه راه نَفَس را بر اختلافات خانوادگی خواهد بست ، گره محکم روسری ست !


شکوه حجاب ( حجاب و عفاف )

سه شنبه, ۲۳ تیر ۱۳۹۴، ۱۲:۰۴ ق.ظ

خیلی ها بی حجاب ممکن است باشند ، اما آلوده دامن نیستند !

خوب به این افراد باید گفت : 

گاهی نگرش شما مهم نیست ؛ باید پرسید برداشت دیگران از رفتار شما چیست؟!

صدای تلویزیون را باز کرده و کتاب را هم باز که مثلاً درس می خواند!

نمی گوئید: بچه جون! کتابتو جمع کن بذار کنار ، اگه درسخون بودی نمی اومدی جلو تلویزیون روشن بشینی!

برای هر کاری زمینه مناسب آن را هم باید تدارک دید!

اگر واقعاً اهل عفتی اهل حجاب هم باید باشی.

حجاب سدی ست جلو نگاه ها و متلک ها و مزاحمت ها و تجاوز به عنف ها !

حجاب زمینه ساز و تحقق بخش عفاف است!

پس نمی شود خود را طالب عفاف دانست و از حجاب روگردان بود!

شکوه حجاب ( حجاب و محدودیت )

دوشنبه, ۲۲ تیر ۱۳۹۴، ۰۶:۲۸ ب.ظ

هستند کسانی که گرمای هوا و دست و پاگیر بودن حجاب را بهانه ی بی حجابی قرار می دهند!

در حالی که اگر سختی بهانه ی خوبی برای شانه خالی کردن از مسئولیت باشد ، درِ مسئولیت پذیری را باید تخته کرد!!!

چرا که هر قانونی و حکمی سختی خاصّ خودش را خواهد داشت.

چه احکام شرعیه مثل نماز صبح و بلکه اصل نماز ، و روزه تابستان و بلکه اصل روزه ، و حج ، و خمس ، و ...

و چه قوانین اجتماعی و حکومتی مثل قوانین راهنمائی و رانندگی ، و مالیات ، و ...

به علاوه این بهانه توقّفگاهی ندارد!!!

از چند تار مو و زیر گلو شروع ، و تا آنجا پیش می رود که نسل های بعد او دیگر چیزی به عنوان لباس بر خود نبینند!!!

آنچنان که در جوامع غربی متأسفانه مشاهده می کنیم!

اصلاً سختی حجاب را می توان بخشی از فلسفه ی حجاب دانست ، که باید یک زن مسلمان پذیرای آن گردد تا روحیه صبر و مقاومت و ایثار در وجود او نخشکد!

و بعد یادمان بماند از نعمت های بزرگ الهی ، هماهنگ شدن بدن انسان است با شرایط پیرامون !

تا آنجا که حجاب برای زنان محجّبه جزئی از پیکر و شخصیت آنها به شمار آمده و بدون آن است که احساس سختی و ناراحتی می کنند!!

و در نهایت کم نیستند بانوان موفق در عرصه های مختلف ورزشی ، علمی ، هنری ، اجتماعی که از حجاب کامل برخوردارند و در نقطه مقابل زنان بدحجابی که هیچ هنری جز برهنگی ندارند!!

بنابراین آنچه تلاش می شود به عنوان بند بر پای زنان ما معرفی شود بند نیست ، و آنچه به عنوان بال پرواز معرفی می گردد هم بال پرواز نیست!

موفقیت زنان بسته به اراده و تمرکز آنان بر هدف و کارشان است که اگر حجاب کمک کار در این زمینه نباشد قطعاً مانع به حساب نخواهد آمد.

به امید موفقیت و سربلندی زنان سرزمینم



شکوه حجاب ( حجاب و تعبّد )

دوشنبه, ۲۲ تیر ۱۳۹۴، ۱۲:۰۴ ب.ظ

مگر نه این است که دستور العمل بکارگیری هر دستگاهی به سازنده ی آن واگذار می شود ؟!

من فلسفه ی حجاب را بدانم یا ندانم ، بپذیرم یا نپذیرم ، خالق زن و مرد حق دارد اعضائی از بدن ما را اعضای عمومی و اعضائی را غیر عمومی اعلام نماید.

بلکه این حقی برای مصرف کننده است بر گردن سازنده که با توجه به شناختش از مصنوع خود ، او را به آنچه موجب استفاده درست از دستگاه و آنچه موجب بروز و ظهور لطمات به آن می شود توصیه نماید.


قُلْ لِلْمُؤْمِنِینَ یَغُضُّوا مِنْ أَبْصَارِهِمْ وَیَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ ذَلِکَ أَزْکَى لَهُمْ إِنَّ اللَّهَ خَبِیرٌ بِمَا یَصْنَعُونَ (30) وَقُلْ لِلْمُؤْمِنَاتِ یَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصَارِهِنَّ وَیَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ وَلَا یُبْدِینَ زِینَتَهُنَّ إِلَّا مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَلْیَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلَى جُیُوبِهِنَّ وَلَا یُبْدِینَ زِینَتَهُنَّ إِلَّا لِبُعُولَتِهِنَّ أَوْ آَبَائِهِنَّ أَوْ آَبَاءِ بُعُولَتِهِنَّ أَوْ أَبْنَائِهِنَّ أَوْ أَبْنَاءِ بُعُولَتِهِنَّ أَوْ إِخْوَانِهِنَّ أَوْ بَنِی إِخْوَانِهِنَّ أَوْ بَنِی أَخَوَاتِهِنَّ أَوْ نِسَائِهِنَّ أَوْ مَا مَلَکَتْ أَیْمَانُهُنَّ أَوِ التَّابِعِینَ غَیْرِ أُولِی الْإِرْبَةِ مِنَ الرِّجَالِ أَوِ الطِّفْلِ الَّذِینَ لَمْ یَظْهَرُوا عَلَى عَوْرَاتِ النِّسَاءِ وَلَا یَضْرِبْنَ بِأَرْجُلِهِنَّ لِیُعْلَمَ مَا یُخْفِینَ مِنْ زِینَتِهِنَّ وَتُوبُوا إِلَى اللَّهِ جَمِیعًا أَیُّهَا الْمُؤْمِنُونَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ (31) سوره نور -

30 - به مؤ منان بگو چشمهاى خود را (از نگاه به نامحرمان ) فرو گیرند، و فروج خود را حفظ کنند، این براى آنها پاکیزه تر است ، خداوند از آنچه انجام مى دهید آگاه است .

31 - و به زنان با ایمان بگو چشمهاى خود را (از نگاه هوس آلود) فرو گیرند، و دامان خویش را حفظ کنند، و زینت خود را جز آن مقدار که ظاهر است آشکار ننمایند، و (اطراف ) روسریهاى خود را بر سینه خود افکنند (تا گردن و سینه با آن پوشانده شود) و زینت خود را آشکار نسازند مـگـر براى شوهرانشان یا پدرانشان یا پدر شوهرانشان یا پـسرانشان یا پـسران همسرانشان یا برادرانشان یا پسران برادرانشان ، یا پسران خواهرانشان ، یا زنان هم کیششان یا بردگانشان (کنیزانشان ) یا افراد سفیه که تمایلى به زن ندارند یا کودکانى که از امور جنسى مربوط به زنان آگاه نیستند، آنها هنگام راه رفتن پـایهاى خود را به زمین نزنند تا زینت پـنهانیشان دانسته شود. (و صداى خلخال که بر پا دارند به گوش رسد) و همگى به سوى خدا بازگردید اى مؤ منان! تا رستگار شوید.

یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ قُلْ لِأَزْوَاجِکَ وَبَنَاتِکَ وَنِسَاءِ الْمُؤْمِنِینَ یُدْنِینَ عَلَیْهِنَّ مِنْ جَلَابِیبِهِنَّ ذَلِکَ أَدْنَى أَنْ یُعْرَفْنَ فَلَا یُؤْذَیْنَ وَکَانَ اللَّهُ غَفُورًا رَحِیمًا (59) احزاب -

59 - اى پیامبر! به همسران و دخترانت و زنان مؤ منان بگو جلبابها (روسرى هاى بلند) خود را بر خویش فرو افکنند، این کار براى اینکه (از کنیزان و آلودگان ) شناخته شوند و مورد آزار قرار نگیرند بهتر است و (اگر تاکنون خطا و کوتاهى از آنها سر زده ) خداوند همواره غفور و رحیم است .

خدا را بی نهایت سپاس بر تشریع حجاب ، خدا را بی نهایت شکر بر دستور عفاف.

شکوه حجاب ( حجاب و شعائر )

دوشنبه, ۲۲ تیر ۱۳۹۴، ۰۲:۳۴ ق.ظ

نوع رفتار یک جامعه دینی نشان دهنده ی میزان تقیّد افراد آن جامعه به احکام دینی ست.

اصل وجود تدیّن ، مطلوب و دارای آثار ؛ تظاهر و نشان دادن آن هم مطلوب و دارای آثار گسترده ای ست.

در محیطی که در و دیوار و سر و صورت افراد رنگ و بوی مذهبی دارند ، کمتر کسی به خود جرأت ارتکاب گناه می دهد ولو در حوزه های دیگر غیر مرتبط با حجاب .

شکی نیست بی حجاب مبلّغ بی دینی و لاابالی گری ست ! و حجاب هر فرد محجّبه بنر تبلیغاتی دینی !

خوشا به حال آن کسی که در هرگامی که طی می کند ثواب تبلیغ دینی برایش ثبت و ضبط می گردد! و بدا به حال آن که در هر قدم گناه یک پرده دری را به جان خود می خرد !

شکوه حجاب ( حجاب و یکرنگی )

دوشنبه, ۲۲ تیر ۱۳۹۴، ۰۱:۳۳ ق.ظ

آنچنانی که اقامه ی نماز به سمت قبله ی واحد ، شکوه و اقتدار مسلمین را به نمایش می گذارد وگرنه که « به هر طرف که کنی روی ، معبود است! » انتخاب پوشش واحد هم به همین منوال به جماعت بانوان اسلامی شکوه خاصی عطا کرده و وحدت را در آنها تقویت نماید و  و به دلهای ایشان در مقابل تهدیدات پر دامنه و مداوم دشمنان استحکام می بخشد.

و همچنین با اتّخاذ حجاب واحد و یکدست ، نمایش طبقاتی در میان این قشر سراسر عاطفه و حسّاس کمرنگ و کمرنگ تر شده و از این جهت هم نوعی آرامش مخصوصاً به قشر ضعیف جامعه تزریق خواهد گردید!

پس به خاطر بسپریم: حجاب یکدست ، وحدت بخش و کورکننده ی چشم و همچشمی ها و در نتیجه ارمغان آور آرامش و آسایش است. 

شکوه حجاب ( حجاب و شخصیت )

يكشنبه, ۲۱ تیر ۱۳۹۴، ۱۱:۳۶ ب.ظ

اگر بخواهیم نگاه ها را از مناظر متعدد یک تابلو به یک نقطه خاص متمرکز کنیم ، بهترین راه چیست؟؟؟!

ظرافت های ظاهری زن اگر آشکار باشد آنچنانی برقی دارد که نگاه های خیره را از توجه به بُعد دیگر زن که همانا شخصیت انسانی اوست باز داشته و او را در حد یک ظرف منی و دستگاه اطفاء شهوت تنزّل می دهد!

عنوانی که علاوه بر ننگ و عاری اش ، وفایی نداشته و به سرعت به تازه سالان خواهد رسید و آنچه برای او باقی می گذارد احساس سرشکستگی و افسردگی و عذاب وجدان است!

شخصیت واقعی زن آنجاست که با ستر اندام فریبنده خود ، انسانیت او متبلور گردد.

همانی که گذشت عمر و بیماری و بروز حوادث و زایمان و شیردهی و ... چیزی از آن نکاسته که اغلب بر آن می افزاید و فرد را برای همیشه عزیز می دارد.

آقا! شفای سینه ی من یک دعا بکن

يكشنبه, ۲۱ تیر ۱۳۹۴، ۱۰:۱۵ ب.ظ

آقا! شفای سینه ی من یک دعا بکن

این قلب گُر گرفته ی من را دوا بکن


آقا! بیا زمین دلم وقف چشم تو

بر این خرابه قصر خودت را بنا بکن


من خسته از فسادم ، دنیا اگرکه نیست

در من ظهور کرده پُرَم از صفا بکن


هر ریسمان که چنگ زدم در هوا برید!

دستم به دست گرم خدا آشنا بکن


آقا! یزیدیان همه جا نعره می زنند!

برخیز مثل باب خودت کربلا بکن


در من کسی به نام شما حرف می زند!

حرفم که با شماست ، عمل هم شما بکن!


یا باز گرد رها ساز از این غمم

یا گوشه ی عبای دلم را رها بکن!


شعر از: شورگشتی


شکوه حجاب ( حجاب و مصونیت فردی و اجتماعی )

يكشنبه, ۲۱ تیر ۱۳۹۴، ۰۷:۲۴ ب.ظ

حجاب و مصونیت فردی

فرض کن خبر قبولی کنکوری استخدامی چیزی را می شنوی ، از ذوق نمی دانی چه بکنی!

بلند شده دستمزد یک روز کارگری را دو دستی به قصاب داده ، کف دستی جگر گرفته تا سور و ساتی به هم زنی!

حیاط که می رسی تازه یادت می آید که ای دل غافل! دوغ یادت رفته و خوب بدون دوغ که نمیشود!

با عجله پلاستیک را همانجا گذاشته و برای خرید دوغ به سوپری تشریف می برید!

در برگشت ، پلاستیک پاره و جای خالی جگر شما را شوکه می کند!

حالا گربه را نفرین می کنید ؟ یا اینجا همانجاست که می گویند: خودم کردم که لعنت بر خودم باد ؟ !

درست است خداوند از جوانان گربگی نمی پسندد و همچنین جوانی در حد خودش مسئول رفتار خودش خواهد بود و این لکه ننگ روزی دامن ناموس او را هم خواهد گرفت !

اما دختر خانمی که بی حفاظ در فضای عمومی تردّد می کند هر لحظه باید احتمال بدهد طعمه گرگ صفتانی گردد که ذره ای لحاظ ارزشمندی حیثیت و آینده او را نمی کنند!

و آن وقت انگشت اتهام بیش از آنکه متوجه دیگران باشد متوجه رفتار خود اوست.

_______________________________________________________________________________________


حجاب و مصونیت اجتماعی

هستند کسانی که وقتی سخن از حجاب و مصونیت به میان می آید ، با یک اعتماد به نفس بالایی ادعا می کنند که احدی جرأت تعرض به او را ندارد!

فارغ از اینکه این ادعا تا چه اندازه می تواند درست باشد!! اما این فرد باید بداند نتیجه حضور نامناسب او برانگیختگی تهییجات است و خوب اگر درختی بر اثر بلندی از دسترس غاصبان دور باشد بناچار به درختان ضعیفتر دست درازی خواهند کرد و او در این تعرضها بی نقش نبوده است!

و یا آنها را به سمت خودارضائی و عوارض سنگین آن سوق خواهد داد!

و در خوشبینانه ترین حالت از ایشان موجوداتی مضطرب و پرخاشگر و روان پریش خواهد ساخت.

آیا چنین امور و چنین نقشی را می پسندد؟!

حفظ حجاب ، حفظ جامعه است و کسانی که اندک حرمتی برای حقوق دیگران قائلند ، خود را ملزم به رعایت آن می دانند.


عکس هایی قشنگ از عالم حیوانات

يكشنبه, ۲۱ تیر ۱۳۹۴، ۱۲:۳۴ ق.ظ








ثواب قرآن خواندن جوان مؤمن ...

شنبه, ۲۰ تیر ۱۳۹۴، ۱۱:۳۰ ب.ظ

عن ابى عبدالله علیه السلام قال:

 من قرأ القران و هو شاب مؤمن اختلط القرآن بلحمه و دمه و جعله الله مع السفره الکرام البرره و کان القرآن حجیزا عنه یوم القیامه و یقول یا رب ان کل عامل قد اصاب اجر عمله غیر عاملى فبلغ به کریم عطایاک فیکسوه الله عزوجل حلتین من حلل الجنه و یوضع على راسه تاج المکرامه ثم یقال هل ارضیناک فیه فیقول القران یا رب قد کنت ارغب له فیما هو افضل من هذا قال فیعطى الامن بیمینه و الخلد بیساره ثم یدخل الجنه فیقال له اقرا آیه و اصعد درجه ثم یقال له بلغنا به و ارضیناک فیه فیقول اللهم نعم قال و من قراه کثیرا وتعاهده من شده حفظه اعطاه الله اجر هذا مرتین - ثواب الاعمال و عقاب الاعمال مرحوم شیخ صدوق ، ثواب من قرا القران و هو شاب مؤ من -

 امام صادق علیه السلام فرمودند:

جوان مؤمنى که قرآن بخواند قرآن با گوشت و خونش مخلوط مى شود و عامل همنشینى او با فرشتگان بزرگوار وحى که هرگز مرتکب گناهى نشده اند، خواهد شد.

و در روز قیامت نیز قرآن مانعى براى او در مقابل آتش خواهد بود ؛ قرآن در آن روز (خطاب به خداوند) مى گوید:

هر عمل کننده اى به پاداش عمل خود رسید ؛ جز عمل کنندگان به من ! پس بهترین عطایاى خود را به او عنایت فرما.

خداوند عزوجل نیز دو لباس بهشتى به او مى پوشاند و بر سرش تاج کرامت مى گذارد.

آنگاه خطاب به قرآن مى فرماید: آیا راضى شدى ؟

و قرآن مى گوید: من بهتر از این را براى او مى خواستم .

آنگاه خداوند در امان بودن را به دست راست و جاودانگى را به دست چپش مى دهد.

سپس ‍ وارد بهشت مى شود ، و در بهشت به او مى گویند: یک آیه بخوان و یک درجه بالا برو !

آنگاه به قرآن خطاب مى شود: به آرزویت رسیدى و راضى شدى ؟!

و قرآن مى گوید: خداوندا! بله .

امام علیه السلام ادامه دادند:

کسى که خیلى قرآن بخواند و آن را حفظ نماید، خداوند دوبار این ثواب را به او عطا خواهد کرد!



کوچکی که بزرگ می شود !!

شنبه, ۲۰ تیر ۱۳۹۴، ۱۰:۵۸ ق.ظ

إِنْ تَجْتَنِبُوا کَبَائِرَ مَا تُنْهَوْنَ عَنْهُ نُکَفِّرْ عَنْکُمْ سَیِّئَاتِکُمْ وَنُدْخِلْکُمْ مُدْخَلًا کَرِیمًا (31) سوره نساء -

این آیه به کسانى که از گناهان کبیره پرهیز مى کنند، بشارت مى دهد که خداوند گناهان صغیره آنان را مى بخشد و این پاداشى است که به این گونه افراد داده شده است ، مى فرماید:

(اگر از گناهان بزرگى که از آن نهى مى شوید پرهیز کنید، گناهان کوچک شما را مى پوشانیم ، و شما را در جایگاه خوبى وارد مى سازیم )


 نکته مهمى که در اینجا باید به آن توجه داشت این است که گناهان صغیرهطبق آنچه از قرآن و روایات اسلامى استفاده مى شود - در چند مورد تبدیل به کبیره مى گردد:


1 - در صورتى که تکرار گردد! 

همانطور که از امام صادق (علیه السلام ) نقل شده که فرمود: لَا صَغِیرَةَ مَعَ الاِصرَارِ؛ هیچ گناهى با تکرار صغیره نیست!


2 - در صورتى که گناه را کوچک بشمرد و تحقیر کند!

در نهج البلاغه مى خوانیم : أشَدُّ الذُّنُوبِ مَا استَهَانَ بِهِ صاحِبُهُ ؛ شدیدترین گناهان آن است که مرتکبش آن را کوچک بشمرد.


3 - در صورتى که از روى طغیان و تکبر و گردنکشى در برابر فرمان پروردگار انجام شود.

این موضوع را از آیات مختلفى اجمالا مى توان استفاده کرد از جمله آیه 37 نازعاتفَأَمَّا مَنْ طَغَى (37) وَآَثَرَ الْحَیَاةَ الدُّنْیَا (38) فَإِنَّ الْجَحِیمَ هِیَ الْمَأْوَى (39) اما آنها که طغیان کنند و زندگى دنیا را مقدم بشمرند جایگاهشان دوزخ است .


4 - در صورتى که از افرادى سر بزند که موقعیت خاصى در اجتماع دارند.

چنانکه قرآن درباره همسران پیامبر (صلى الله علیه وآله ) در سوره احزاب آیه 30 مى گوید: یَا نِسَاءَ النَّبِیِّ مَنْ یَأْتِ مِنْکُنَّ بِفَاحِشَةٍ مُبَیِّنَةٍ یُضَاعَفْ لَهَا الْعَذَابُ ضِعْفَیْنِ وَکَانَ ذَلِکَ عَلَى اللَّهِ یَسِیرًا (30) ای زنان پیامبر!اگر شما کار زشت آشکاری انجام دهید مجازات آن را دو برابر خواهید دید، و این بر خدا آسان است.

و از پیغمبر اکرم (صلى الله علیه وآله ) نقل شده که فرمود: مَن سَنَّ سُنَّةً سَیِّئَةً فَعَلَیهِ وِزرُها و وِزرُ مَن عَمَلَ بِها لَا یَنقُصُ مِن أوزارِهِم شَیئاً ؛ هر کس سنت بدى بگذارد گناه آن بر او است و همچنین گناه تمام کسانى که به آن عمل کنند، بدون اینکه از گناه آنها چیزى کاسته شود!


5 - در صورتى که از انجام گناه خوشحال و مسرور باشد و به آن افتخار کند!

چنانکه از پیغمبر اکرم (صلى الله علیه وآله ) نقل شده که فرمود: مَن أذنَبَ ذَنباً وَ هُوَ ضاحِکٌ دَخَلَ النَّارَ وَ هُوَ بَاکٍ ؛ هر کس گناهى کند درحالى که خندان باشد در آتش وارد مى شود در حالى که گریان است!


6 - در صورتى که عدم مجازات سریع خداوند را در برابر گناه خود دلیل بر رضایت خدا بشمرد.

و خود را مصون از مجازات و یا محبوب در نزد خدا بداند، چنانکه قرآن در آیه 8 مجادله از زبان بعضى از گناهکاران مغرور نقل مى کند که آنها در پیش ‍ خود مى گویند: ... لَوْلَا یُعَذِّبُنَا اللَّهُ بِمَا نَقُولُ حَسْبُهُمْ جَهَنَّمُ یَصْلَوْنَهَا فَبِئْسَ الْمَصِیرُ (8) چرا خداوند ما را مجازات نمى کند) و سپس قرآن اضافه مى کند که : آتش دوزخ براى آنها کافى است.


منبع:

تفسیر نمونه


شهریارِ علی

شنبه, ۲۰ تیر ۱۳۹۴، ۰۱:۱۱ ق.ظ

آیت اللّه مرعشى رحمة اللّه علیه بارها مى فرمودند:

شبى توسلى پیدا کردم تا یکى از اولیاى خدا را در خواب ببینم .

آن شب در عالم خواب ، دیدم که در زاویه مسجد کوفه نشسته ام و وجود مبارک مولا امیرالمؤمنین علیه السّلام با جمعى حضور دارند.

حضرت فرمودند: شعرایِ اهل بیت را بیاورید.

دیدم چند تن از شعراىِ عرب را آوردند.

فرمودند: شعراىِ فارس زبان را نیز بیاورید، آن گاه محتشم و چند تن از شعراى فارسى زبان آمدند.

فرمودند: شهریار ما کجاست ؟ 

شهریار آمد. 

حضرت خطاب به شهریار فرمودند: شعرت را بخوان ! 

شهریار این شعر را خواندند:


على! اى هماى رحمت تو چه آیتى خدا را ؟!

که به ماسوا فکندى همه سایه ی هما را

دل اگر خداشناسى همه در رخ على بین

به على شناختم من به خدا قسم خدا را

به خدا که در دو عالم اثر از فنا نماند

چو على گرفته باشد سرِ چشمه ی بقا را

مگر اى سحاب رحمت تو ببارى ار نه دوزخ

به شرار قهر سوزد همه جان ما سوا را

برو اى گداى مسکین ! درِ خانه على زن

که نگین پادشاهى دهد از کرم گدا را

به جز از على که گوید به پسر که قاتل من

چو اسیر توست اکنون به اسیر کن مدارا ؟!

به جز از على که آرد پسرى ابوالعجایب

که عَلَم کند به عالم شهداى کربلا را ؟

چو به دوست عهد بندد ز میان پاکبازان

چو على که مى تواند که به سر برد وفا را ؟

نه خدا توانمش خواند نه بشر توانمش گفت

متحیّرم چه نامم شه ملک لافتى را !

به دو چشم خونفشانم هله اى نسیم رحمت

که ز کوى او غبارى به من آر، توتیا را

به امید آن که شاید برسد به خاک پایت

چو پیامها سپردم همه سوز دل صبا را

چو تویى قضاى گردان به دعاى مستمندان

که ز جان ما بگردان ره آفت قضا را

چه زنم چو ناى هر دم ز نواى شوق او دم ؟

که لسان غیب خوشتر بنوازد این نوا را

همه شب در این امیدم که نسیم صبحگاهى

به پیام آشنایى بنوازد آشنا را

ز نواى مرغ یا حق بشنو که در دل شب

غم دل به دوست گفتن چه خوش است شهریارا !


آیت اللّه العظمى مرعشى نجفى فرمودند:

وقتى شعر شهریار تمام شد، از خواب بیدار شدم .

چون من شهریار را ندیده بودم ، فرداى آن روز پرسیدم که شهریارِ شاعر کیست ؟ 

گفتند: شاعرى است که در تبریز زندگى مى کند.

گفتم : از جانب من او را دعوت کنید که به قم نزد من بیاید.

چند روز بعد شهریار آمد، دیدم همان کسى است که من او را در خواب در حضور حضرت امیر علیه السّلام دیده ام !

 از او پرسیدم : این شعر ((على اى هماى رحمت ! )) را کى ساخته اى ؟!!

شهریار با حالت تعجب از من سؤ ال کرد که شما از کجا خبر دارید که من این شعر را ساخته ام ؟! چون من نه این شعر را به کسى داده ام و نه درباره آن با کسى صحبت کرده ام !

مرحوم آیت اللّه العظمى مرعشى نجفى به شهریار مى فرمایند:

چند شب قبل من خواب دیدم که در مسجد کوفه هستم و حضرت امیرالمؤمنین علیه السّلام تشریف دارند. حضرت ، شعراى اهل بیت را احضار فرمودند. ابتدا شعراى عرب آمدند. سپس فرمودند: شعراى فارسى زبان را بگویید بیایند. آنها نیز آمدند. بعد فرمودند: شهریار ما کجاست ؟ شهریار را بیاورید! و شما هم آمدید. آن گاه حضرت فرمود: شهریار شعرت را بخوان ! و شما شعرى که مطلع آن را به یاد دارم ، خواندید.

شهریار فوق العاده منقلب مى شود و مى گوید: من فلان شب این شعر را ساخته ام و همان طور که قبلاً عرض کردم ، تاکنون کسى را در جریان سرودن این شعر قرار نداده ام .

آیت اللّه العظمى مرعشى نجفى فرمودند:

وقتى شهریار، تاریخ و ساعت سرودن شعر را گفت ، معلوم شد مقارن ساعتى که شهریار آخرین مصراع شعر خود را تمام کرده ، من آن خواب را دیده ام .

ایشان چندین بار به دنبال نقل این خواب فرمودند:

یقیناً در سرودن این غزل ، به شهریار الهام شده که توانسته است چنین غزلى با این مضامین عالى بسراید البته خودش هم از فرزندان فاطمه زهرا رحمة اللّه علیه است . خوشا بر شهریار که مورد توجه و عنایت جدّش قرار گرفته است . آرى ، این بزرگواران ، خاندان کرم هستند و همه ما در ذیل عنایات آنان به سر مى بریم .


منبع:

کرامات مرعشیّه

على رستمى چافى


امروز و فردا <<<

جمعه, ۱۹ تیر ۱۳۹۴، ۱۱:۱۰ ب.ظ

علی (ع) :

إنَّ الیَومَ عَمَلٌ وَ لَا حِسَابَ وَ غَداً حِسَابٌ وَ لَا عَمَلَ - غررالحکم و دررالکلم ش ح 2695 -

براستی امروز عمل است و حساب نیست ؛ و فردا حساب است و عمل نیست!

نکات:

1 - وقت شناس باید بود.

اگر کسی بهار را خوابید و پائیز مثل دیگر مردم برای درو به مزرعه اش رفت خود را مضحکه دیگران کرده است! در شأن این افراد فرمود: حَتَّى إِذَا جَاءَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قَالَ رَبِّ ارْجِعُونِ (99) لَعَلِّی أَعْمَلُ صَالِحًا فِیمَا تَرَکْتُ کَلَّا ... - سوره مؤمنون - وقتی مرگ یکی از آنها فرا رسد گوید: خدایا! مرا برگردان شاید عمل صالحی انجام دهم! و ندا آید : هرگز! 

الدُّنیَا مَزرَعَةُ الآخِرَةِ اینجا محل کاشت است و نکاشته انتظار درو نباید داشت! اصلاح و برگشتی هم در کار نخواهد بود .


2 - امروز روز عمل است و نه حساب !

بعضی انتظار دارند کار مثبتی در دنیا انجام دادند بلافاصله پاداشها از هر طرف به سمت او سرازیر گردد!!

نه این است که مزد کارگر را در پایان روز می دهند؟؟؟!

پایان روز کاری ما با سوت عزرائیل زده خواهد شد و آن وقت است که باید انتظار پاداش داشت و نه پیش تر .

البته کارفرما آنقدر مهربان است که این وسط پذیرائی های مفصلی هم از انسان به عمل می آورد ، اما باید توجه داشت دنیای مادی به هیچ وجه ظرفیت دریافت جوایز پیش بینی شده را ندارد.


3 - فرصت اندک 

امام (ع) از دنیا و آخرت تعبیر به امروز و فردا نموده است که اشاره ای ست زیبا به کوتاهی عمر انسان!

الفُرصَةُ تَمُرُّ مَرَّ السَّحابِ فرصت عمر چونان ابر درحال گذری است که نیم ساعت قبل در آسمان بود و نیم ساعت بعد شاید نباشد!!

حال دنیا را چو پرسیدم من از فرزانه ای         گفت: یا باد است یا خواب است یا افسانه ای

گفتم آنها را چه می گویی که دل بر او نهند؟        گفت: یا مستند یا کورند یا دیوانه ای 


4 - عمل و حساب

نمی فرماید امروز روز عمل است و فردا روز حساب بلکه می گوید امروز ( خود ) عمل است و فردا ( خود ) حساب که یعنی می زیبد در دنیا جز کار به چیزی اندیشه نشود آنچنان که فردا جز حساب و کتاب چیز دیگری شنیده نگردد.

فرض کن بنّایی را استخدام کرده ای اگر با چیدن هر آجر حواس خودش را متوجه این طرف و آن طرف سازد ؛ مزد او را چگونه پرداخت خواهی کرد؟! اصلا او را در استخدام خود نگه خواهی داشت؟!

مبادا خود در دنیایی که برای کار کردن آورده شده ای زرق و برق آن تو را دل ببرد و به خود مشغول سازد و از آنهایی گردی که خود بر آنها خرده می گیری!


دشمن ترین و دوست ترین اقوام از نگاه قرآن

جمعه, ۱۹ تیر ۱۳۹۴، ۱۱:۴۶ ق.ظ

لَتَجِدَنَّ أَشَدَّ النَّاسِ عَدَاوَةً لِلَّذِینَ آَمَنُوا الْیَهُودَ وَالَّذِینَ أَشْرَکُوا وَلَتَجِدَنَّ أَقْرَبَهُمْ مَوَدَّةً لِلَّذِینَ آَمَنُوا الَّذِینَ قَالُوا إِنَّا نَصَارَى ذَلِکَ بِأَنَّ مِنْهُمْ قِسِّیسِینَ وَرُهْبَانًا وَأَنَّهُمْ لَا یَسْتَکْبِرُونَ (82) وَإِذَا سَمِعُوا مَا أُنْزِلَ إِلَى الرَّسُولِ تَرَى أَعْیُنَهُمْ تَفِیضُ مِنَ الدَّمْعِ مِمَّا عَرَفُوا مِنَ الْحَقِّ یَقُولُونَ رَبَّنَا آَمَنَّا فَاکْتُبْنَا مَعَ الشَّاهِدِینَ (83) وَمَا لَنَا لَا نُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَمَا جَاءَنَا مِنَ الْحَقِّ وَنَطْمَعُ أَنْ یُدْخِلَنَا رَبُّنَا مَعَ الْقَوْمِ الصَّالِحِینَ (84) فَأَثَابَهُمُ اللَّهُ بِمَا قَالُوا جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِینَ فِیهَا وَذَلِکَ جَزَاءُ الْمُحْسِنِینَ (85) وَالَّذِینَ کَفَرُوا وَکَذَّبُوا بِآَیَاتِنَا أُولَئِکَ أَصْحَابُ الْجَحِیمِ (86) سوره مائده -


کینه توزى یهود و نرمش نصارى :

در نخستین آیه « یهود » و « مشرکان » در یک صف قرار داده شده اند و  « مسیحیان » در صف دیگر .

در آغاز مى گوید: 

سرسخترین دشمنان مومنان ، یهود و مشرکان هستند، و با محبتترین آنها نسبت به مومنان مدّعیان مسیحیتند (لتجدن اشد الناس عداوة للذین آمنوا الیهود و الذین اشرکوا و لتجدن اقربهم مودة للذین آمنوا الذین قالوا انا نصارى ).

تاریخ اسلام به خوبى گواه این حقیقت است ، زیرا در بسیارى از صحنه هاى نبردهاى ضد اسلامى ، یهود بطور مستقیم یا غیر مستقیم دخالت داشتند و از هر گونه کار شکنى و دشمنى خود دارى نمى کردند، افراد بسیار کمى از آنها به اسلام گرویدند، در حالى که در غزوات اسلامى ، کمتر مسلمانان را مواجه با مسیحیان میبینیم و نیز افراد زیادى از آنها را مشاهده مى کنیم که به صفوف مسلمین پیوستند.


سپس قرآن دلیل این تفاوت روحیه و خط مشى اجتماعى را طى چند جمله بیان کرده ، مى گوید:

مسیحیان معاصر پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) امتیازاتى داشتند که در یهود نبود.

1در میان آنها جمعى دانشمند بودند که به اندازه دانشمندان دنیاپرست یهود در کتمان حقیقت کوشش نداشتند (ذلک بان منهم قسیسین ) 2و نیز در میان آنها جمعى تاریک دنیا بودند که درست در نقطه مقابل حریصان یهود گام برمى داشتند، هر چند گرفتار انحرافاتى بودند ولى باز در سطحى بالاتر از یهود قرار داشتند (و رهبانا).

3 - بسیارى از آنها در برابر پذیرش حق خاضع بودند و تکبرى از خود نشان نمى دادند، در حالى که اکثریت یهود به خاطر اینکه خود را نژاد برتر مى دانستند، از قبول آئین اسلام که از نژاد یهود برنخاسته بود سر باز میزدند (و انهم لا یستکبرون ).

4 - به علاوه جمعى از آنان (همانند همراهان جعفر بن ابی طالب و جمعى از مسیحیان حبشه ) هنگامى که آیات قرآن را مى شنیدند، اشک شوق از دیدگانشان بخاطر دست یافتن به حق سرازیر مى شد (و اذا سمعوا ما انزل الى الرسول ترى اعینهم تفیض من الدمع مما عرفوا من الحق ).

و با صراحت و شهامت و بی نظرى صدا مى زدند: پروردگارا! ما ایمان آوردیم ، ما را از گواهان حق و همراهان محمد (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) و یاران او قرار ده (یقولون ربنا آمنا فاکتبنا مع الشاهدین ).

آنها بقدرى تحت تاثیر آیات تکان دهنده این کتاب آسمانى قرار مى گرفتند که مى گفتند: چگونه ممکن است ما به خداوند یگانه و حقایقى که از طرف او آمده است ایمان نیاوریم در حالى که انتظار داریم ما را در زمره جمعیت صالحان قرار دهد. (و ما لنا لا نؤ من بالله و ما جائنا من الحق و نطمع ان یدخلنا ربنا مع القوم الصالحین ).

البته باید بگوئیم این مقایسه بیشتر درباره یهود و مسیحیان معاصر پیامبر اسلام (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) است ، زیرا یهود با اینکه داراى کتاب آسمانى بودند، بخاطر دلبستگى بیش از اندازه به مادیات ، در صف مشرکانى قرار گرفته بودند که از نظر مذهبى با آنها هیچ وجه اشتراکى نداشتند، در حالى که در ابتدا، یهودیان مبشّران اسلام محسوب مى شدند و انحرافاتى همانند تثلیث و غلو مسیحیت را نداشتند، اما دنیا پرستى شدید آنها را به کلى از حق بیگانه کرد، در حالى که مسیحیان آن عصر چنین نبودند.

ولى تاریخ گذشته و معاصر به ما مى گوید: مسیحیان قرون بعد درباره اسلام و مسلمین ، مرتکب جنایاتى شدند که دست کمى از یهود نداشت!

جنگهاى طولانى و خونین صلیبى در گذشته و تحریکات فراوانى که امروز از ناحیه استعمار کشورهاى مسیحى بر ضد اسلام و مسلمین مى شود چیزى نیست که بر کسى پنهان باشد، بنابر این نباید آیات فوق را به عنوان یک قانون کلى در باره همه مسیحیان دانست جمله هاى اذا سمعوا ما انزل الى الرسول ... و ما بعد آن ، گواه بر این است که این آیات درباره جمعى از مسیحیان معاصر پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) نازل شده است .

در دو آیه بعد به سرنوشت این دو طایفه و پاداش و کیفر آنها اشاره شد، نخست مى گوید: آنها که در برابر افراد با ایمان ، محبت نشان دادند، و در مقابل آیات الهى سر تسلیم فرود آوردند، و با صراحت ایمان خود را اظهار داشتند، خداوند در برابر این به آنها باغهاى بهشت را پاداش مى دهد که از زیر درختان آن نهرها جارى است و جاودانه در آن میمانند و این است جزاى نیکوکاران (فاثابهم الله بما قالوا جنات تجرى من تحتها الانهار خالدین فیها و ذالک جزاء المحسنین )

و در مقابل ، آنها که راه دشمنى را پیمودند و کافر شدند و آیات خدا را تکذیب کردند اهل دوزخند (و الذین کفروا و کذبوا بایاتنا اولئک اصحاب الجحیم ).


منبع:

تفسیر نمونه


صُمٌّ بُکْم

پنجشنبه, ۱۸ تیر ۱۳۹۴، ۱۲:۲۴ ب.ظ

وَإِذَا قِیلَ لَهُمُ اتَّبِعُوا مَا أَنْزَلَ اللَّهُ قَالُوا بَلْ نَتَّبِعُ مَا أَلْفَیْنَا عَلَیْهِ آَبَاءَنَا أَوَلَوْ کَانَ آَبَاؤُهُمْ لَا یَعْقِلُونَ شَیْئًا وَلَا یَهْتَدُونَ (170) وَمَثَلُ الَّذِینَ کَفَرُوا کَمَثَلِ الَّذِی یَنْعِقُ بِمَا لَا یَسْمَعُ إِلَّا دُعَاءً وَنِدَاءً صُمٌّ بُکْمٌ عُمْیٌ فَهُمْ لَا یَعْقِلُونَ (171) بقره -

170- و هنگامى که به آنها گفته شود از آنچه خدا نازل کرده است پیروى کنید، مى گویند: بلکه ما از آنچه پدران خود را بر آن یافتیم پیروى مى نمائیم! حتی اگر پدران آنها چیزى نمى فهمیدند و هدایت نیافتند؟!

171- مثال (تو) در دعوت کافران مثال کسى است که (گوسفندان و حیوانات را براى نجات از چنگال خطر) صدا مى زند، ولى آنها چیزى جز سر و صدا نمى شنوند (و حقیقت و مفهوم گفتار او را درک نمى کنند) این کافران (در حقیقت ) کر و لال و نابینا هستند و لذا چیزى نمى فهمند! 

پیام ها:

1 - ارزش چشم و گوش و زبان ، به آن است که مقدّمه ى تعقّل باشد، و گرنه حیوانات نیز چشم و گوش دارند. (صم بکم عمى فهم لایعقلون )

2 - راه شناخت : پرسیدن ، گوش کردن و دیدن همراه با تفکّر است . (صم بکم عمى فهم لایعقلون )

3 - اشخاص بى تفاوت در برابر دعوت حقّ، پنج صفت تحقیرآمیز دارند:

مثل حیوانند، کورند، کرند، لالند و بى عقلند. (مثل الّذین کفروا... فهم لایعقلون ) - تفسیر نور -



حرکات نماز  - که بالاترین عبادت بندگان در مقابل خداوند عالمیان است - آن گاه که به ترتیب لحاظ شود نام پیغمبر اسلام از آن استخراج می گردد.

بندگی = احمد 

اشهد انّ محمدا عبده و رسوله


سؤال:

مگر نام پیامبر اسلام ( احمد) است ؟!

جواب: 

در قرآن خود خداوند از پیامبر تعبیر به احمد فرموده است:

وَإِذْ قَالَ عِیسَى ابْنُ مَرْیَمَ یَا بَنِی إِسْرَائِیلَ إِنِّی رَسُولُ اللَّهِ إِلَیْکُمْ مُصَدِّقًا لِمَا بَیْنَ یَدَیَّ مِنَ التَّوْرَاةِ وَمُبَشِّرًا بِرَسُولٍ یَأْتِی مِنْ بَعْدِی اسْمُهُ أَحْمَدُ فَلَمَّا جَاءَهُمْ بِالْبَیِّنَاتِ قَالُوا هَذَا سِحْرٌ مُبِینٌ (6) سوره صف -

و به یاد آورید هنـگـامى را که عیسى پـسر مریم گـفت : اى بنى اسرائیل ! من فرستاده خدا به سوى شما هستم در حالى که تصدیق کننده کتابى که قبل از من فرستاده شده یعنى تورات مى باشم ، و بشارت دهنده به رسولى هستم که بعد از من مى آید، و نام او احمد است . هنـگـامى که او (احمد) با معجزات و دلائل روشن به سراغ آنها آمد گفتند این سحرى است آشکار!


همچنین در پاسخ این سؤ ال لازم است به نکات زیر توجه شود:

الف - در تواریخ آمده است که پیامبر اسلام (صلى الله علیه و آله و سلم ) از کودکى دو نام داشت ، و حتى مردم او را با هر دو نام خطاب مى کردند، یکى (محمد) و دیگرى (احمد) اولى را جدش عبدالمطلب براى او برگزیده بود و دومى را مادرش ‍ آمنه .

این مطلب در سیره حلبى مشروحا ذکر شده است .

ب - از کسانى که مکرر پیامبر اسلام (صلى الله علیه و آله و سلم ) را با این نام یاد کردند عمویش ابوطالب بود، هم امروز در کتابى که به نام (دیوان ابوطالب ) در دست ما است اشعار زیادى دیده مى شود که در آن از پـیغمبر گرامى اسلام به عنوان (احمد) یاد شده مانند:

ارادوا قتل احمد ظالموهم

و لیس بقتلهم فیهم زعیم

(ستمگران آنها تصمیم قتل او را داشتندولى براى این کار رهبرى نیافتند).

و ان کان احمد قد جائهم

بحق و لم یاتهم بالکذب

(قطعا احمد آئین حقى براى آنها آوردو هرگز آئین دروغ نیاورد).

در غیر دیوان ابوطالب نیز اشعارى از اءبوطالب در این زمینه نقل شده مانند:

لقد اکرم الله النبى محمدا

فاکرم خلق الله فى الناس احمد

خداوند پـیامبر خود محمد را گرامى داشتو لذا گرامى ترین خلق خدا در میان مردم احمد است .

ج - در اشعار (حسان بن ثابت ) شاعر معروف عصر پیامبر نیز این تعبیر دیده مى شود:

مفجعة قد شفها فقد احمد

فظلت لالاء الرسول تعدد

(مصیبت زده اى که فقدان احمد او را لاغر کرده بودو پیوسته عطایا و مواهب رسولخدا را برمى شمرد).
اشعارى که از ابوطالب یا غیر او نام احمد (به جاى محمد) در آن آمده آن قدر فراوان است که مجال نقل همه آنها در اینجا نیست ، این بحث را با شعر جالب دیگرى از فرزند ابوطالب یعنى على (علیه السلام ) پایان مى دهیم :
اتاءمرنى بالصبر فى نصر (احمد)
و والله ما قلت الذى قلت جازعا
ساسعى لوجه الله فى نصر (احمد)
نبى الهدى المحمود طفلا و یافعا
(آیا به من مى گوئى در یارى احمد شکیبائى کنم ؟به خدا سوگند من آنچه را گفتم از روى جزع و بى صبرى نگفتم ).
(من براى خاطر خدا در یارى (احمد) مى کوشمهمان پیامبر هدایت که در طفولیت و جوانى پیوسته محمود و ستوده بود).

د - در روایاتى که در مساءله معراج وارد شده بسیار مى خوانیم که خداوند پیامبر اسلام (صلى الله علیه و آله و سلم ) را در شب معراج بارها به عنوان (احمد) خطاب کرد، و شاید از اینجا است که مشهور شده نام آن حضرت در آسمانها (احمد) و در زمین (محمد) (صلى الله علیه و آله و سلم ) است .

در حدیثى از امام (باقر) (علیه السلام ) نیز آمده است که پیامبر اسلام (صلى الله علیه و آله و سلم ) ده نام داشت که پـنج نام آن در قرآن آمده (محمد) و (احمد) و (عبدالله ) و (یس ) و (ن ).

ه - هنـگـامى که پـیامبر آیات فوق (آیات سوره صف را) براى مردم مدینه و مکه خواند و قطعا به گـوش اهل کتاب نیز رسید هیـچـکس از مشرکان و اهل کتاب ایراد نکردند که انجیل بشارت از آمدن (احمد) داده نام تو (محمد) است ، این سکوت خود دلیل بر شهرت این اسم در آن محیط است ، زیرا اگر اعتراضى شده بود براى ما نقل مى شد، چه اینکه اعتراضهاى دشمنان ، حتى در مواردى که بسیار زننده بوده ، نیز در تاریخ ثبت است .

از مجموع این بحث نتیجه مى گیریم که نام احمد از نامهاى معروف پیامبر اسلام (صلى الله علیه و آله و سلم ) بوده است .

منبع
تفسیر نمونه
با اندکی تصرف

و من اضافه می کنم:
آنچه در مورد رسول هست معنیی دربردارنده حمد و ستایش شده است حالا به لفظ احمد باشد یا محمد یا محمود حتی حمید هم اگرچه در قرآن بر خداوند اطلاق شده اما بعید نیست بشود برای رسول هم بکار برد.

در روایتی اسم احمد و محمد و محمود هر سه از خود نبی (ص) نقل شده است:
فقال الیهودی: لِأیِّ شَئٍ سُمِّیتَ مُحَمَّداً و أحمَدَ و أبا القاسِمِ و بَشِیراً و نَذِیراً و داعِیاً ؟ فقال النبیُ صلى الله علیه وآله: أما محمد فإنّی محمودٌ فی الارضِ، و أما أحمد فإنی محمودٌ فی السماءِ - بحارالانوار ج 9 ص 295 -
یهودی پرسید: وجه تسمیه شما به محمد و احمد و ابوالقاسم و بشیر و نذیر و داعی چیست؟
فرمود: اما محمد چون محمود (ستایش شده) در زمینم. و اما احمد چون محمود (ستایش شده) در آسمانم ؛ این همان است که در وصف ایشان می گویند: ألّذی سُمِّیَ فِی السَّمَاءِ بِأحمَدَ و فِی الأرَضِینَ بِأبِی القاسِمِ مُصطَفَی مُحَمَّد.

چه زیباست ...

چهارشنبه, ۱۷ تیر ۱۳۹۴، ۱۱:۲۹ ب.ظ

علی (ع) :

ما أحسَنَ الجُودَ مَعَ الاِعسَارِ - غررالحکم و دررالکلم ش ح 8481 -

ما أحسَنَ العَفوَ  مَعَ الاِقتدَارِ - غررالحکم و دررالکلم ش ح 5044

چه زیباست بخشش در تنگدستی !

چه زیباست گذشت در قدرت !


این دست روایات می تواند توضیح و تفصیلی باشد بر روایت معروف بین شیعه و سنی از پیامبر اکرم (ص) که فرمود :

أفضَلُ الأعمَالِ أحمَزُها - بحارالانوار ج 79 ص 229

بافضیلت ترین اعمال سخت ترین آنهاست !


آری چه زیباست هر آنجایی که جوهره واقعی اشخاص و ایمان حقیقی ایشان برای خود و دیگران در معرض بروز و ظهور قرار می گیرد !


و وقتی ملاک فضیلت عمل این شد ؛ می شود گفت :

چه زیباست روزه در روزهای گرم تابستان !

چه زیباست نماز صبح در شبهای کوتاه تابستان !

چه زیباست حجاب در محیطی که مورد تمسخر است !

چه زیباست پاک بودن در جوانی !

چه زیباست انتظار امام غایب !

چه زیباست اخلاص !

و خیلی چه زیباست های دیگر ...


نامه در چاه

چهارشنبه, ۱۷ تیر ۱۳۹۴، ۰۷:۵۵ ب.ظ

«مسیح در شب قدر» عنوان کتابی است که انتشارات «صهبا» دی ماه سال گذشته منتشر کرده است و در آن مجموعه‌ی خاطرات و تصاویر دیدارهای رهبر انقلاب با خانواده های شهدای ارمنی و آشوری منتشر شده است.

این کتاب در بخش 25 خود به ماجرای دیدار رهبر انقلاب با خانواده‌ی شهید «آلفرد گبری» در تاریخ 28 بهمن 1389 می پردازد و این دیدار را از زبان «روبرت گبری» برادر شهید روایت می کند.

به گزارش شفقنا، در بخشی از این روایت «روبرت گبری» به حضور خود در مسجد جمکران اشاره می کند. متن اظهارات برادر شهید و پاسخ رهبر انقلاب به نقل از صفحات 431 و 432 این کتاب به حضور مخاطبان محترم تقدیم می شود:

«[روبرت گبری:] من خودم عاشق هیئتم، محرم هر شب می ‎روم. تازه جمکران هم رفته‎ ام. وقتی این را به ایشان می‎ گویم اصلا تا اسم جمکران را می ‎شنوند، یک لبخند زیبا می ‎زنند و می‎ گویند؛ جمکران، به ‎به.

می‎گویم که من نامه نوشته ‎ام و در چاه جمکران انداخته‎ ام.

[آیت ‎الله خامنه‎ ای:] «حالا آن نامه را نمی‎ خواهد آنجا بیاندازید. شما جمکران اگر رفتی، برو آنجا، یک آقایی وجود دارد که بدان این آقا می ‎شنود حرفت را. مخاطب قرارش بده. خودت بدان داری با یکی حرف می‎ زنی. با او حرف بزن، بدان که خدای متعال جواب می ‎دهد. تردید در این نداشته باش، درست می ‎شود. نامه ی داخل چاه و اینها لزومی ندارد. نه یک سند درستی دارد، نه لازم است. حالا به فرض، سند هم داشته باشد، چیز لازمی نیست. آن‎هایی که قدرت کار را دارند، می‎ توانند تصرف کنند، آنها محتاج به نامه نیستند. وقتی خواستی حرف بزنی، دلت به حرکت می ‎آید، به حرف می ‎آید. برو با دلت با آنها حرف بزن.

من یک وقتی یک شعری گفته بودم درباره ی امام زمان سلام ‎الله علیه. رفتم جمکران و خب تضرع و توجه و نماز و همین اعمال که هست، دیدم آرام نمی ‎گیرم، راحت نمی ‎شوم. بلند شدم و ایستادم. دفترم هم در جیبم بود، دفتر شعر. درآوردم، گفتم آقاجان این شعر را برای شما گفته ‎ام، می‎ خوانم برایتان. شروع کردم شعر را خواندن،  آهسته البته. هیچ‎کس هم متوجه نبود. یک غزلی بود از ابتدا تا آخر غزل را خطاب به حضرت خواندم، گمان می ‎کنم تأثیری که آن غزل در حال من کرد، آن نماز مخصوص و آن چیزها نکرد. آدم با دلش که حرف بزند، اینطوری است.»

 

قرآن به سری دیگر ... در شب بیست و یکم

سه شنبه, ۱۶ تیر ۱۳۹۴، ۰۷:۳۸ ب.ظ

قرآن به سری دیگر


اگر خواهی که قرآن سر بگیری           برو در زیر تابوت امیری


بود تشییع جسم باب زینب            بگیر قرآن خود را برسر امشب  


به قرآنت نما امشب نظاره                چرا قرآن ما شد پاره پاره ؟


چرا قرآن ما فرقش شکسته ؟            مگر شمشیر بر فرقش نشسته ؟


چرا قرآن ما گردیده خاموش ؟           چرا بیت علی گشته سیه پوش ؟


یتیمان سینه را صد چاک کردند            که قرآن را به زیر خاک کردند



آری « شب نوزدهم » علی شمشیر به سر داشت ! و « شب بیست و یکم » فرزندانش علی به سر دارند !!

امشب تو قرآنت را به این دو یاد به سر بگیر !!!


 یَا أَیُّهَا الْإِنْسَانُ مَا غَرَّکَ بِرَبِّکَ الْکَرِیمِ (6) الَّذِی خَلَقَکَ فَسَوَّاکَ فَعَدَلَکَ (7) فِی أَیِّ صُورَةٍ مَا شَاءَ رَکَّبَکَ (8) انفطار -

6 - اى انسان! چه چیز تو را در برابر پروردگار کریمت مغرور ساخته ؟؟؟!

7 - همان خدایى که تو را آفرید و منظم ساخت !

8 - و در هر صورتى مى خواست تو را ترکیب نمود !


کلام امیرالمؤمنین علی (ع) هنگام تلاوت این آیه:

آنکه از او چنین پرسشى شده ، دلیلش نادرست ترین دلیلهاست و فریب خورده اى است که عذرش در خور پذیرفتن نیست ، اصرار مى ورزد که درنگش در عالم جهالت به درازا کشد.

اى انسان ! چه کسى تو را به گناهکارى دلیر کرد ؟ و چه چیز تو را به پروردگارت مغرور نمود ؟ و چه چیز تو را به هلاکت خویش دلبسته ساخت ؟!

آیا دردت را درمانى نیست ؟! آیا از این خواب گران دیده نمى گشایى ؟!
چرا آنسان ، که به دیگران مهر مى ورزى به خود مهربان نیستى ؟!
بسا کسى را در تابش آفتاب بینى و از سر ترحم بر او سایه افکنى یا بیمارى پیکرش را دردمند ساخته و بر او از سر دلسوزى بگریى .
پس از چیست که بر درد خویش شکیبا هستى و بر مصیبتهاى خود صبور و پایدارى ؟!
از چیست که بر جان خود، که در نزد تو عزیزترین جانهاست ، سرشکى نمى بارى ؟!
چرا شبیخون کیفر خداوندى از خواب غفلتت برنمى انگیزد و حال آنکه ، نافرمانیهایت تو را به ورطه قهر او افکنده است ؟!
پس به نیروى عزم و تصمیم دردى را که بر دل تو سستى آورده ، درمان کن و به بیدارى و هوشیارى خواب غفلت از دیدگان بزداى . خدا را اطاعت کن و به یاد او انس بگیر. و در نظر آر، آن حالت را که تو از او روى گردانیده اى و او به تو روى آورده است .
تو را به بخشایش ‍ خویش فرا مى خواند و فضل و نعمتش تو را در برگرفته و تو از او به دیگرى روى نهاده اى !!
بلند و برتر است آن خداى توانا که کریم و بزرگوار است ؛ و تو اى بنده بیمقدار ناتوان در نافرمانى او! چه گستاخى !! و حال آنکه ، در پناه ستر و پوشش او غنوده اى و در فراخناى فضل و بخشایش او مى گردى !
خداوند نه فضل و بخشایش خود را از تو دریغ داشت و نه پرده از گناهانت برگرفت . بلکه ، چشم بر هم زدنى ، از نعمتى که بر تو ارزانى مى دارد و پرده اى که بر گناهان تو مى کشد یا بلایى که از تو مى گرداند بى بهره نبوده اى ! پس ، چه گمان برى به او، اگر فرمانش برى ؟!!!
به خدا سوگند، اگر این حال میان تو و دیگرى که در قدرت و توان همسنگ تو مى بود، پدید آمده بود، تو خود نخستین کسى بودى که خود را به سبب سوء اخلاق و زشتى رفتارت نکوهش مى کردى !!
به راستى ، دنیا تو را نفریفته ، تو خود فریفته آن شده اى !
دنیا هر چیز را که از آن عبرتى توان گرفت ، برایت آشکار ساخت و از فواید عدالت آگاهت نمود!
دنیا که تو را به دردمند شدن تن و نقصان نیرو وعده مى دهد، صادقتر و وفادارتر از آن است که به تو دروغ گوید یا فریبت دهد! و بسا که تو اندرز دهندگانش را متهم داشتى و راست گفتارانش را به دروغ نسبت دادى !
اگر دنیا را در سرایهاى ویران و زمینهاى خالى شده از مردمان بشناسى ، بینى که چه پندهاى نیکو و اندرزهاى رسایت مى دهد. پس آن را دوستى مهربان خواهى یافت که هرگز نخواهد که تو به تباهى افتى .
دنیا چه خوش سرایى است ، ولى براى کسى که بدان دل نبندد ! و چه دلپذیر جایى است ، ولى براى کسى که آن را وطن اصلى خویش نداند ! 
فرداى قیامت نیکبختان دنیا کسانى هستند که امروز از آن گریزان اند.
آنگاه که زمین بلرزد و قیامت با همه هول و هراسش در رسد و به هر آیینى ، پیروان آن پیوندند و به هر معبودى ، پرستندگانش و به هر پیشوایى ، فرمانبرانش ، چشمى به فضا باز و گامى آهسته بر زمین نهاده نماند، جز آنکه ، در دستگاه عدل الهى جزاى آن بحق داده شود.
بسا حجتها که در آن روز باطل گردد و رشته عذرها گسسته شود.
از اعمال خود وسیلتى بجوى تا عذرت پایدار و حجتت ثابت بماند.
از آنچه براى تو نمى ماند توشه اى برگیر که براى تو بر جاى ماند.
مهیاى سفر خود باش . 
به برق رهایى خود نظر افکن که از کجا مى زند و بر مرکب جدّ و جهد خود بار برنه .

منبع:
 کلام 214 - و من کلام له ع قالَهُ عِندَ تِلاوَتِهِ یا اءَیُّهَا الْإِنْسانُ ما غَرَّکَ بِرَبِّکَ الْکَرِیمِ:
سایت شهید آوینی

شب قدر کدام شب است؟!

سه شنبه, ۱۶ تیر ۱۳۹۴، ۰۲:۱۳ ق.ظ

شب قدر کدامین شب است ؟

در اینکه لیلة القدر در ماه رمضان است تردیدى نیست ، چرا که جمع میان آیات قرآن همین معنى را اقتضاء مى کند.

از یکسو مى گـوید: قرآن در ماه رمضان نازل شده شَهْرُ رَمَضَانَ الَّذِی أُنْزِلَ فِیهِ الْقُرْآَنُ بقره - 185) و از سوى دیـگـر مى فرماید: در شب قدر نازل گردیده إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ فِی لَیْلَةِ الْقَدْرِ قدر -1 )


ولى در اینکه کدام شب از شبهاى ماه رمضان است ؟ گفتگو بسیار است. 

در این زمینه تفسیرهاى زیادى شده ، از جمله شب اول ، شب هفدهم ، شب نوزدهم ، شب بیست و یکم ، شب بیست و سوم ، شب بیست و هفتم ، و شب بیست و نهم .


ولى مشهور و معروف در روایات این است که در دهه آخر ماه رمضان و شب بیست و یکم یا بیست و سوم است ، لذا در روایتى مى خوانیم که در دهه آخر ماه مبارک پـیغمبر اکرم (صلى الله علیه و آله و سلم ) تمام شبها را احیا مى داشت و مشغول عبادت بود.


و در روایتى از امام صادق (علیه السلام ) آمده است که شب قدر: شب بیست و یکم یا بیست و سوم است ، حتى هنگامى که راوى اصرار کرد کدام یک از این دو شب است و گفت : اگر من نتوانم هر دو شب را عبادت کنم کدام یک را انتخاب نمایم ؟! امام (علیه السلام ) تعیین نفرمود، و افزود، مَا أیسَرَ لَیلَتَینِ فِیما تَطلُبُ : چه آسان است دو شب براى آنچه مى خواهى !


ولى در روایات متعددى که از طرق اهل بیت (علیهمالسلام ) رسیده است بیشتر روى شب بیست و سوم تکیه شده ، در حالى که روایات اهل سنت بیشتر روى شب بیست و هفتم دور مى زند.


در روایتى از امام صادق (علیه السلام ) نیز نقل شده که فرمود:

التَّقدِیرُ فِى لَیلَةِ القَدرِ تِسعَةَ عَشَرَ، وَ الاِبرامُ فِى لَیلَةِ اِحدَى وَ عِشرِینِ وَ الاِمضاءُ فِى لَیلَةِ ثَلاثَ وَ عِشرِین

تقدیر مقدرات در شب نوزدهم ، و تحکیم آن در شب بیست و یکم ، و امضاء در شب بیست و سوم است.

و به این ترتیب بین روایات جمع مى شود.


ولى به هر حال هاله اى از ابهام شب قدر را به خاطر جهتى که در ذیل به آن اشاره مى شود، فرا گرفته است .


چرا شب قدر مخفى است ؟

بسیارى معتقدند مخفى بودن شب قدر در میان شبهاى سال ، یا در میان شبهاى ماه مبارک رمضان براى این است که مردم به همه این شبها اهمیت دهند، همانگونه که خداوند رضاى خود را در میان انواع طاعات پـنهان کرده تا مردم به همه طاعات روى آورند، و غضبش را در میان معاصى پنهان کرده تا از همه بپرهیزند، دوستانش را در میان مردم مخفى کرده تا همه را احترام کنند، اجابت را در میان دعاها پنهان کرده تا به همه دعاها رو آورند، اسم اعظم را در میان اسمائش مخفى ساخته تا همه را بزرگ دارند، و وقت مرگ را مخفى ساخته تا در همه حال آماده باشند.


منبع:

تفسیر نمونه


موهبتی مخصوص ...

سه شنبه, ۱۶ تیر ۱۳۹۴، ۰۲:۱۳ ق.ظ

در بعضى از تفاسیر آمده است که پیغمبر اکرم (صلى الله علیه و آله و سلم ) فرمود:

یکى از بنى اسرائیل لباس جنـگ در تن کرده بود و هزار ماه از تن بیرون نیاورد و پـیوسته مشغول (یا آماده ) جهاد فى سبیل الله بود!

اصحاب و یاران تعجب کردند و آرزو داشتند چـنان فضیلت و افتخارى براى آنها نیز میسّر مى شد، آیه نازل گشت و بیان کرد که : لَیْلَةُ الْقَدْرِ خَیْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ (3) سوره قدر - شب قدر از هزار ماه برتر است!


موهبتی مخصوص

در حدیثى از پـیغمبر اکرم (صلى الله علیه و آله و سلم ) آمده است که فرمود:

اِنَّ اللهَ وَهَبَ لِاُمَّتِى لَیلَةَ القَدرِ لَم یُعطِها مَن کانَ قَبلَهُم : خداوند به امت من شب قدر را بخشیده ، و أحَدى از امتهاى پیشین از این موهبت برخوردار نبودند!!


برگرفته از :
تفسیر نمونه 
ذیل سوره قدر

علت نامگذاری « شب قدر » به قدر

سه شنبه, ۱۶ تیر ۱۳۹۴، ۰۱:۰۷ ق.ظ

چرا شب قدر به این نام نامگذاری شده؟!

1 - شب قدر به این جهت « قدر » نامیده شده که جمیع مُقدَّرات بندگان در تمام سال در آن شب تعیین مى شود.

شاهد این معنى سوره دخان است که مى فرماید: إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ فِی لَیْلَةٍ مُبَارَکَةٍ إِنَّا کُنَّا مُنْذِرِینَ (3) فِیهَا یُفْرَقُ کُلُّ أَمْرٍ حَکِیمٍ (4): ما این کتاب مبین را در شبى پر برکت نازل کردیم ، و ما همواره انذار کننده بوده ایم ، در آن شب که هر امرى بر طبق حکمت خداوند تنظیم و تعیین مى گردد .

این بیان هماهنـگ با روایات متعددى است که مى گـوید: در آن شب ، مقدرات یکسال انسانها تعیین مى گردد، و ارزاق و سرآمد عمرها، و امور دیگر، در آن لیله مبارکه تفریق و تبیین مى شود.

البته این امر هیچگونه تضادى با آزادى اراده انسان و مساءله اختیار ندارد، چرا که تقدیر الهى به وسیله فرشتگان بر طبق شایستگیها و لیاقتهاى افراد، و میزان ایمان و تقوى و پاکى نیت و اعمال آنها است .

یعنى براى هر کس آن مقدر مى کنند که لایق آن است ، یا به تعبیر دیگر زمینه هایش از ناحیه خود او فراهم شده ، و این نه تنها منافاتى با اختیار ندارد و بلکه تأکیدى بر آن است .

2 - بعضى نیز گفته اند آن شب را از این جهت « شب قدر » نامیده اند که داراى قدر و شرافت عظیمى است .

نظیر آنچه در آیه 74 سوره حج آمده است مَا قَدَرُوا اللَّهَ حَقَّ قَدْرِهِ (74) آنها قدر خداوند را چنان که باید نشناختند.

3 - گـاه نیز گـفته اند به خاطر آن است که قرآن با تمام قدر و منزلتش بر رسول والا قدر، و به وسیله فرشته صاحب قدر نازل گردید.

4 - یا اینکه شبى است که مقدَّر شده قرآن در آن نازل گردد.

5 - یا اینکه کسى که آن شب را احیاء بدارد صاحب قدر و مقام و منزلت مى شود.

6 - یا اینکه در آن شب ، آنقدر فرشتگان نازل مى شوند که عرصه ی زمین بر آنها تنگ مى شود، چون تقدیر به معنى - تنگ گرفتن نیز آمده است مانند: وَمَنْ قُدِرَ عَلَیْهِ رِزْقُهُ ... (طلاق - 7) و هرکه روزی بر او تنگ شده ...


جمع میان تمام این تفسیرها در مفهوم گسترده (لیلة القدر) کاملا ممکن است هر چند تفسیر اول از همه مناسب تر و معروف تر است .


منبع:

تفسیر نمونه 

ذیل تفسیر سوره قدر


در واقع « قدر » سه معنا دارد:

1 - تقدیر و تعیین ( که قول 1 و 4 ناظر به آن است )
2 - قدر و منزلت و مقام ( که قول 2 و 3 و 5 بر آن مبناست )
3 - تنگی ( که با قول 6 متناسب است )

« حرف گنده تر از دهان » یک شهید !!

دوشنبه, ۱۵ تیر ۱۳۹۴، ۱۱:۵۸ ب.ظ

بسمه تعالی

“حرف گنده تر از دهان”

شهادت را با هیچ چیز عوض نمی کنم…

پ ن۱: هنگام شهادت یقین دارم آقا اباعبدالله (ع) میان بالا سر آدم .

پ ن۲: در واقع به خاطر همینه که شهادت رو با هیچ چیز عوض نمی کنم!

 حتی زیارت حرم ارباب اونم اروز اربعین .

پ ن: اما از اونجایی که هنوز فکر می کنم اندازه شهادت نشدم 

دلتنگ حرم ارباب شدم! مثل همیشه

مهدی صابری

سی ام آبان ماه ۱۳۹۳

ناگفته نماند مهدی سه ماه بعد در حمایت از حرم عمه سادات (س) با لب عطشان توسط تروریست های تکفیری به شهادت رسید.


منبع: افکارنیوز


سنگین ترین مهریه عالم

دوشنبه, ۱۵ تیر ۱۳۹۴، ۱۰:۵۷ ب.ظ

قاتل على (ع )

ابن ملجم یکى از آن نه نفر زهّاد و خشکه مقدّس هاست که می روند در مکّه و آن پیمان معروف را مى بندند و مى گویند همه فتنه ها در دنیاى اسلام معلول سه نفر است : على ، معاویه ، عمرو عاص .

ابن ملجم نامزد مى شود که بیاید على (ع ) را بکشد.

قرارشان کى است ؟

شب نوزدهم ماه رمضان .

چرا این شب را قرار گذاشته بودند؟

ابن ابى الحدید مى گوید: 

نادانى را ببین ! اینها شب نوزدهم ماه رمضان را قرار گذاشتند، گفتند: چون این عمل ما یک عبادت بزرگ است آن را در شب قدر انجام بدهیم که ثوابش بیشتر باشد.

ابن ملجم آمد به کوفه و مدتها در کوفه منتظر شب موعود بوده در این خلالهاست که با دخترى به نام « قطام » که او هم خارجى و هم مسلک خودش است آشنا مى شود، عاشق و شیفته او مى گردد، شاید تا اندازه اى مى خواهد آن فکرها و قرار مدارها را فراموش کند. وقتى که می رود با او مسأله ازدواج را در میان بگذارد او مى گوید: من حاضرم ولى مهر من خیلى سنگین است . 

این هم از بس که شیفته اوست مى گوید: هر چه بگویى حاضرم .

مى گوید سه هزار درهم ، مى گوید مانعى ندارد. یک برده ، مانعى ندارد. یک کنیز، مانعى ندارد. چهارم : کشتن على بن ابى طالب .

اوّل که خیال مى کرد در مسیر دیگرى غیر از مسیر کشتن على (ع ) قرار گرفته است ، تکان خورد. گفت ما مى خواهیم ازدواج کنیم که خوش زندگى کنیم ، کشتن على که مجالى براى ازدواج و زندگى ما نمى گذارد. گفت : مطلب همین است . اگر مى خواهى به وصال من برسى باید على را بکشى . زنده ماندى که میرسى ، نماندى هم که هیچ .

مدتها در شش و پنج این فکر بود. خودش شعرهایى دارد که دو شعر آن چنین است :

ثَلاثةُ آلافٍ و عبدٌ و قِینَةٌ

و قَتلُ علىٍّ بِالحسامِ المُسَمَّمِ

و لا مَهرَ أعلَى مِن علىٍّ و اِن عَلا

و لا فَتکَ الّا دُونَ فَتکِ ابنِ مُلجَمِ

مى گوید: این چند چیز را به عنوان مهر از من خواستن بعد خودش میگوید: در دنیا مَهرى به این سنگینى پیدا نشده - و راست هم میگوید - مى گوید: هر مهرى در دنیا هر اندازه بالا باشد این قدر نیست که به حد اعلى برسد. مهر زن من خون على است . بعد مى گوید: و هیچ ترورى در عالم نیست و تا دامنه قیامت واقع نخواهد شد مگر اینکه از ترور ابن ملجم کوچکتر خواهد بود!! - و راست هم گفت -

آن وقت ببینید على چه وصیّت مى کند؟ 

على در بستر مرگ که افتاده است دو جریان را در کشورى که پشت سر خود مى گذارد مى بیند یکى جریان معاویه و به اصطلاح قاسطین ، منافقینى که معاویه در رأس آنهاست و یکى هم جریان خشکه مقدسها که خود اینها با یکدیگر تضاد دارند. حالا اصحاب على بعد از او چگونه رفتار بکنند؟ فرمود: بعد از من اینها را نکشید: لا تَقتُلُوا الخَوارِجَ بَعدِى درست است که اینها مرا کشتند، ولى بعد از من دیگر اینها را نکشتید، چون بعد از من شما هر چه که اینها را بکشند به نفع معاویه کار کرده اید، نه به نفع حق و حقیقت و معاویه خطرش خطر دیگرى است فرمود: لا تَقتُلُوا الخَوارِجَ بَعدِى فَلَیسَ مَن طَلَبَ الحَقَّ فَأخطاهُ کَمَن طَلَبَ الباطِلَ فَأدرَکَهُ خوارج را بعد از من نکشید، آن که حق را مى خواهد و اشتباه کرده مانند آن کسى که از ابتدا باطل را مى خواسته و به آن رسیده است نیست . اینها احمق و نادانند ولى او از اوّل دنبال باطل بود و به باطل خودش هم رسید.

على با کسى کینه ندارد، همیشه روى حساب حرف مى زند. همین ابن ملجم را که گرفتند و اسیر کردند آوردند، خدمت مولى على (ع ). حضرت با یک صداى نحیفى (در اثر ضربت خوردن ) چند کلمه با او صحبت کرد فرمود: چرا این کار را کردى ؟ آیا من بد امامى براى تو بودم ؟

یک بار مثل اینکه تحت تأثیر روحانیّت على قرار گرفته باشد، گفت : أَفَأَنْتَ تُنْقِذُ مَنْ فِی النَّارِ (19) زمر - آیا یک آدم شقى و جهنمى را تو مى توانى نجات دهى ؟ من بدبخت بودم که چنین کارى کردم !

و هم نوشته اند که یک بار که على (ع ) با او صحبت کرد با على با خشونت سخن گفت ، گفت : على ! من آن شمشیر را که خریدم با خداى خودم پیمان بستم و دعا کردم که به توسط آن ، بدترین خلق خدا کشته شود و همیشه از خدا چنین خواسته ام و دعا کرده ام.

فرمود: اتفاقا این دعاى تو مستجاب شده است چون خودت را با همین شمشیر خواهند کشت !!


برگرفته از:

حکایتها و هدایتها در آثار استاد شهید آیة الله مرتضى مطهرى

محمّد جواد صاحبى


رابطه قرآن با شب قدر

إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ فِی لَیْلَةِ الْقَدْرِ (1) وَمَا أَدْرَاکَ مَا لَیْلَةُ الْقَدْرِ (2) سوره قدر -

1 - ما آن (قرآن ) را در شب قدر نازل کردیم .

2 - و تو چه مى دانى شب قدر چیست ؟!

حم (1) وَالْکِتَابِ الْمُبِینِ (2) إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ فِی لَیْلَةٍ مُبَارَکَةٍ إِنَّا کُنَّا مُنْذِرِینَ (3) فِیهَا یُفْرَقُ کُلُّ أَمْرٍ حَکِیمٍ (4) سوره دخان -

1 - حم .

2 - سوگند به این کتاب آشکار.

3 - که ما آنرا در شبى پربرکت نازل کردیم ، ما همواره انذار کننده بوده ایم .

4 - در آن شب که هر امرى بر طبق حکمت خداوند تنظیم مى گردد!!


قابل توجه اینکه در سوره دخان به طور اشاره ، و در سوره قدر با صراحت این معنى آمده است که: قرآن در شب قدر نازل شده ، و چه پرمعنى است این سخن ؟!

شبى که مقدرات بندگان و مواهب و روزیهاى آنها تقدیر مى شود در چنین شبى قرآن بر قلب پـاک پـیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) نازل مى گـردد، آیا این سخن بدان معنى نیست که: مقدرات و سرنوشت شما با محتواى این کتاب آسمانى پیوند و رابطه نزدیک دارد؟!

آیا مفهوم این کلام آن نیست که نه تنها حیات معنوى شما که حیات مادى شما نیز با آن رابطه ناگـسستنى دارد؟ پـیروزى شما بر دشمنان ، سربلندى و آزادى و استقلال شما، آبادى و عمران شهرهاى شما همه با آن گره خورده است .

آرى در آن شبى که مقدرات تعیین مى شد قرآن نیز در آن شب نازل گردید! - تفسیر نمونه ذیل آیات دخان -


رابطه علی (ع) با شب قدر

عصر پیامبر(ص ) بود، بسیار می شد عمر و ابوبکر به حضور آن حضرت مى آمدند، مى دیدند او « سوره قدر » را با خشوع و گریه ، قرائت مى کند، و آن را با حالى جانسوز مى خواند.

عمر و ابوبکر: اى پیامبر! چقدر دلت هنگام قرائت این سوره ، مى سوزد؟ چرا؟

پیامبر: براى آنکه در شب قدر، چشمم فرشتگان را دیده ، و دلم (بیان هر امر استوار را در آن شب ) فهمیده است ، و نیز براى آنچه که در دل این شخص ‍- اشاره به على علیه السلام - پس از من ، در شب قدر آن را مى فهمد و در مى یابد.

عمر و ابوبکر: مگر شما در شب قدر، چه دیده اید ؟ و او (على علیه السلام ) در آن شب چه مى بیند؟

پیامبر(ص ) روى خاک ، براى آنها مى نوشت .

تنزل الملائکة و الروح فیها بإذن ربهم من کل امر - سوره قدر 4 - 

فرشتگان و روح در آن شب ، به اذن پروردگارشان براى (تقدیر و اندازه گیرى ) هر کار، نازل مى شوند )

آنگاه فرمود: پس از آنکه خداوند مى فرماید: « براى تقدیر هر کار » آیا دیگر چیزى باقى مى ماند؟

عمر و ابوبکر: نه ، چیزى باقى نمى ماند.

پیامبر: آیا مى دانید، که شخصى که هر امرى بر او نازل مى شود کیست ؟

عمر و ابوبکر: او تو هستى ، اى رسول خدا !

پیامبر: آرى ، ولى آیا بعد از رحلت من نیز شب قدر، وجود دارد؟

عمر و ابوبکر: آرى وجود دارد.

پیامبر: آیا بعد از من ، باز در شبهاى قدر، آن امر ( تقدیر کارها ) نازل مى شود؟

عمر و ابوبکر: آرى .

پیامبر: بنابراین بعد از من ، نزول هر چیزى در شب قدر، بر چه شخصى است ؟

عمر و ابوبکر: نمى دانیم .

آنگاه پیامبر(ص ) دست مبارک خود را بر سر على (ع ) نهاده و مى فرمود:

ان لم تدریا فادریا هو هذا من بعدى

(اگر نمى دانید، اینک بدانید، آن شخص بعد از من ، این (اشاره به على علیه السلام ) است) - بحارالانوار ج 25 ص 71 -

نتیجه اینکه :

شب قدر همچنان تا قیامت ادامه دارد، و فرشتگان ، تقدیر هر کار را بر شخصى نازل مى کنند، آن شخص در عصر رسول خدا(ص ) خود رسول خدا(ص ) بود، و پس از او امیرمؤمنان على (ع ) بود، و سپس امامان معصوم دیگر هستند، و اکنون که عصر غیبت است ، آن شخص ، امام عصر، حضرت حجة بن الحسن (ع ) مى باشد، چنانکه در روایات دیگر نیز، این مطلب استفاده مى شود).


منبع:
داستانهاى اصول کافى جلدهاى 1 و 2
مؤ لف : محمد محمدى اشتهاردى

رابطه قرآن با علی (ع)
علی (ع): هذا کتاب اللَّه الصامت، وأنا المعبّر عنه، فخذوا بکتاب اللَّه الناطق، وذَرُوا الحُکم بکتاب اللَّه الصامت؛ إذ لا معبّر عنه غیری - موسوعة الامام علی بن ابی طالب ش ح 3957 -
این کتاب ساکت خداست و من معبِّر و مفسِّر آنم. پس به کتاب گویای خدا رجوع کنید و حکم کردن به کتاب خاموش خدا را ( از پیش خود ) رها کنید چرا که قرآن غیر از من مفسِری ندارد.

و می بینیم متأسفانه در طول تاریخ با تفسیر به رأی بی خبران چه ظلمی در حق قرآن و دستورات نورانی آن که نشده و نمی شود !!

به استقبال رنج

دوشنبه, ۱۵ تیر ۱۳۹۴، ۱۱:۰۴ ق.ظ

براستی انسان شگفت موجودی ست!

از درد و رنج به شدت فراری ست در عین حال خود به پای خود به استقبال آن می شتابد!!

یکی از موارد آن است که در کلام حضرت امیر (ع) آمده است:

مَن زَرَعَ الاِحَنَ حَصَدَ المِحَنَ - غررالحکم و دررالکلم ش ح 6783

هر که در دل تخم کینه بکارد ، (مسلّما) درد و رنج درو خواهد کرد!!


پس می زیبد به جای کینه توزی ، عفو و گذشت پیشه خود سازیم تا علاوه بر آثار مثبت دنیوی، از اجر و پاداش عظیم اخروی آن نیز برخوردار گردیم.

چنان که از پیغمبر (ص) روایت شده:

إذا کان یوم القیامة نادى مناد: من کان أجره على الله فلیدخل الجنة، فیقال: من ذا الذی أجره على الله ؟ فیقال: العافون عن الناس یدخلون الجنة بغیر حساب - بحارالانوار ج 64 ص 266

وقتی قیامت شود ندا دهنده ای ندا دهد: هر که اجرش با خداست داخل بهشت گردد. سؤال شود: کیست که اجرش با خداست؟! جواب آید: درگذشتگان از مردم 


اجـــــــــرتان با خـــــــــــدا !!


شب و روز

يكشنبه, ۱۴ تیر ۱۳۹۴، ۱۲:۲۱ ب.ظ


علی (ع) :

إنَّ اللَّیلَ و النَّهارَ یَعمَلانِ فِیکَ فَاعمَل فِیهِما و یَأخُذانِ مِنکَ فَخُذ مِنهُما - غررالحکم و دررالکلم ش ح 2789 -

براستی شب و روز در تو کار می کنند ( و پیرت می سازند ) پس تو هم ( به تلافی ) در آن دو کار بکن! و شب و روز از تو ( و عمر تو ) می گیرند پس تو هم از آنها ( بهره ) بگیر.



روضه شهیدین/بیروت/مزار شهدای حزب الله لبنان/مزار شهید محمد رباعی
وصیت شهید بر سنگ کوچک بالاسر قبر شریف مشخص است.
شهادت + معرفت = خوشا به حالش