ابزار تلگرام

آپلود عکسابزار تلگرام برای وبلاگ

بایگانی تیر ۱۳۹۴ :: آ خدا ( وب مهربانی )

آ خدا ( وب مهربانی )

( مطلب نداری بردار ؛ مطلب داری بذار )

آ خدا ( وب مهربانی )

( مطلب نداری بردار ؛ مطلب داری بذار )

آ خدا ( وب مهربانی )

برای اولین بار
- بعد از دیوار مهربانی و طاقچه مهربانی -
اینک :
« وب مهربـــــــــــانی »
مطلـــــب داری بــــــــــذار
مطلــــب نداری بــــــــــــردار
( مطالب دوستان به اسم خودشان منتشر خواهد شد.
ترجیحا مطالبی متناسب با آ خدا )

*******************************
*******************************
تذکر:
لزوما داستان ها و خاطراتی که در این وبلاگ نوشته میشن مربوط به زمان حال نیست بلکه تجربیات تبلیغی سال ها ومحلات مختلف بنده و بعضا همکاران بنده است و حتی در مواردی پیاز داغ قضیه هم زیادتر شده تا جاذبه لازم را پیدا کنه.
بنابراین خواننده محترم حق تطبیق این خاطرات بر محل تبلیغی فعلی حقیر رو ندارد...

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین نظرات
پیوندها
پیوندهای روزانه

۱۰۵ مطلب در تیر ۱۳۹۴ ثبت شده است

مزاح شب قدری آیت الله ستوده ...

يكشنبه, ۱۴ تیر ۱۳۹۴، ۱۲:۰۴ ق.ظ

مزاح شب قدری مرحوم آیت الله ستوده:

کسی مشکلی پیدا کرده بود و حل نمی شد که نمی شد.

به امام جماعت محل مراجعه کرد ؛ او گفت:

دو شب دیگر شب قدر است و وقت گرفتن حاجت از درگاه خدا!

بالاخره شب قدر فرا رسید. 

به همراه جمعیت ادعیه را یکی یکی خواند و خواند ، تا نوبت قرآن به سر شد.

زیر قرآن و با سوز تمام صدا می زد: بِکَ یا اللهُ ، بِکَ یا اللهُ ، بِکَ یا اللهُ ... که بناگاه آجری از سقف کنده شد و به او اصابت کرد:

با همان آهنگ حزین ادامه داد:

نَکُ یا اللهُ ، نَکُ یا اللهُ ، نَکُ یا اللهُ ...


راوی:

حجةالاسلام دکتر حاج صادقی در جمع طلایه دارن هدایت (کاشمر)

با دخل وتصرف


رونمایی از جوایز قرآنی داعش !! ( عکس)

شنبه, ۱۳ تیر ۱۳۹۴، ۱۱:۰۰ ب.ظ
اعلامیه داعش برای مسابقه حفظ قرآن کریم
گروه داعش با برگزاری مسابقه‌ای برای عناصر این گروه تروریستی، جایزه آنان را زنان اسیر اعلام کرده است.

به گزارش پایگاه خبری شبکه العالم، گروه داعش دراعلامیه ای به عناصر این گروه در مناطق مختلف، اعلام کرده است که مسابقه حفظ قرآن کریم را برگزار می کند.

دراین اعلامیه آمده است کسانی که می خواهند دراین مسابقات شرکت کنند، بایستی برای ثبت نام به نزد { به لفظ آنها ائمه} یکی از سرکرده های داعش که نام آن ها در اعلامیه قید شده است، بروند.

داعش برای این مسابقه ، جوایز متعددی در نظر گرفته است که جایزه های نفر اول تا سوم این مسابقات، هر کدام یک زن اسیر در نزد این گروه  و نفر چهارم تا دهم ، مبالغ نجومی است که کم ترین آن صد هزار لیره سوریه است.
دراین اعلامیه آمده است که نتیجه مسابقه روز 21 رمضان اعلام خواهد شد و توزیع جوایز در شب عید فطر انجام می شود.

________________________________________________________________________________________


اما تصاویر این زنان از نجوم مصریه:

زنانی با چشمانی غم آلود!

منفورترین حلال

شنبه, ۱۳ تیر ۱۳۹۴، ۰۷:۱۱ ب.ظ

یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ إِذَا طَلَّقْتُمُ النِّسَاءَ فَطَلِّقُوهُنَّ لِعِدَّتِهِنَّ وَأَحْصُوا الْعِدَّةَ وَاتَّقُوا اللَّهَ رَبَّکُمْ لَا تُخْرِجُوهُنَّ مِنْ بُیُوتِهِنَّ وَلَا یَخْرُجْنَ إِلَّا أَنْ یَأْتِینَ بِفَاحِشَةٍ مُبَیِّنَةٍ وَتِلْکَ حُدُودُ اللَّهِ وَمَنْ یَتَعَدَّ حُدُودَ اللَّهِ فَقَدْ ظَلَمَ نَفْسَهُ لَا تَدْرِی لَعَلَّ اللَّهَ یُحْدِثُ بَعْدَ ذَلِکَ أَمْرًا (1) سوره طلاق -

اى پیامبر! هر زمان خواستید زنان را طلاق دهید در زمان عده طلاق گوئید (زمانى که از عادت ماهانه پاک شده و با همسرشان نزدیکى نکرده باشند) و حساب عده را نگه دارید، و از خدائى که پروردگار شما است به پرهیزید، نه شما آنها را از خانه هایشان بیرون کنید، و نه آنها (در دوران عده ) بیرون روند، مگر اینکه کار زشت آشکارى انجام دهند، این حدود الهى است ، و هر کس از حدود الهى تجاوز کند به خویشتن ستم کرده ، تو نمى دانى شاید خداوند بعد از این ، وضع تازه (و وسیله اصلاحى ) فراهم کند.


طلاق منفورترین حلالها

بدون شک ، قرارداد زوجیت از جمله قراردادهائى است که باید قابل جدائى باشد، چرا که گاه عللى پیش مى آید که زندگى مشترک زن و مرد را با هم غیر ممکن ، یا طاقت فرسا و مملو از مفاسد مى کند، و اگر اصرار داشته باشیم که این قرارداد تا ابد بماند، سرچـشمه مشکلات زیادى مى گـردد، لذا اسلام با اصل طلاق موافقت کرده است ، و هم اکنون نتیجه ممنوع بودن کامل طلاق را در جوامع مسیحى ، ملاحظه مى کنیم که چگونه زنان و مردان زیادى هستند که به حکم قانون تحریف یافته مذهب مسیح (علیه السلام ) طلاق را ممنوع مى شمرند و قانونا همسر یکدیگرند، ولى در عمل جدا از یکدیگر زندگى کرده ، و حتى هر کدام براى خود همسرى غیر رسمى انتخاب کرده اند!

بنابراین اصل مساءله طلاق یک ضرورت است ، اما ضرورتى که باید به حد اقل ممکن تقلیل یابد، و تا آنجا که راهى براى ادامه زوجیت است کسى سراغ آن نرود.

به همین دلیل در روایات اسلامى ، شدیدا از طلاق مذمت گردیده ، و به عنوان مبغوضترین حلالها، از آن یاد شده است ، چنانکه در روایتى از پیامبر (صلى الله علیه و آله و سلم ) مى خوانیم : ما من شى ء ابغض الى الله عز و جل من بیت یخرب فى الاسلام بالفرقة یعنى الطلاق : (هیـچ عمل منفورتر، نزد خداوند متعال از این نیست که اساس خانه اى در اسلام با جدائى (یعنى طلاق ) ویران گردد).

و در حدیث دیـگـرى از امام صادق (علیه السلام ) مى خوانیم : ما من شى ء مما احله الله ابغض الیه من الطلاق : (چیزى از امور حلال ، در پیشگاه خدا مبغوضتر از طلاق نیست ).

باز در حدیث دیگرى از رسول اکرم (صلى الله علیه و آله و سلم ) آمده است که فرمود: تزوجوا و لا تطلقوا، فان الطلاق یهتز منه العرش !: (ازدواج کنید و طلاق ندهید که طلاق عرش خدا را به لرزه درمى آورد)!

چـرا چـنین نباشد، در حالى که طلاق مشکلات زیادى براى خانواده ها، زنان و مردان و مخصوصا فرزندان به وجود مى آورد، که آن را عمدتا در سه قسمت مى توان خلاصه کرد:

1 - مشکلات عاطفى -

بدون شک مرد و زنى که سالها یا ماهها با یکدیگر زندگى کرده اند، سـپـس از هم جدا مى شوند، و از نظر عاطفى جریحه دار خواهند شد، و در ازدواج آینده خاطره ازدواج گـذشته ، دائما آنها را نگران مى دارد، و حتى به همسر آینده با یک نوع بدبینى و سوءظن مى نگرند، آثار زیانبار این امر بر کسى مخفى نیست ، و لذا بسیار دیده شده که این گونه زنان و مردان براى همیشه از ازدواج چشم مى پوشند.

2 - مشکلات اجتماعى -

بسیارى از زنان بعد از طلاق شانس زیادى براى ازدواج مجدد، آن هم به طور شایسته و دلخواه ، ندارند، و از این نظر گرفتار خسران شدید مى شوند، و حتى مردان نیز بعد از طلاق دادن همسر خود، شانس ازدواج مطلوبشان به مراتب کمتر خواهد بود، مخصوصا اگر پاى فرزندانى در میان باشد، لذا غالبا ناچار مى شوند، تن به ازدواجى در دهند که نظر واقع آنها را تاءمین نمى کند، و از این نظر تا پایان عمر رنج مى برند.

3 - مشکلات فرزندان

که از همه اینها مهمتر است ، کمتر دیده شده است که نامادریها همچون مادر، دلسوز و مهربان باشند، و بتوانند خلاء عاطفى فرزندانى را که از آغوش پر مهر مادر بریده شده اند پر کنند، همانگونه که اگر زن سابق فرزند را با خود ببرد، در مورد ناپدرى نیز این صادق است ، البته هستند زنان و مردانى که نسبت به غیر فرزندان خود، پـر محبت و وفا دارند، ولى مسلما تعداد آنها کم است ، و به همین دلیل ، فرزندان بعد از طلاق ، گرفتار بزرگترین زیان و خسران مى شوند، و شاید غالب آنها، سلامت روانى خود را تا آخر عمر از دست مى دهند.

و این ضایعه اى است نه تنها براى هر خانواده بلکه براى کل جامعه ، چـرا که چـنین کودکانى که از مهر مادر یا پدر، محروم مى شوند گاه به صورت افرادى خطرناک درمى آیند، که بدون توجه تحت تاءثیر روح انتقام جوئى قرار گرفته و انتقام خود را از کل جامعه مى گیرند.

اگـر اسلام این همه درباره طلاق سختگیرى کرده ، دلیلش همین آثار زیانبار آن در ابعاد مختلف است .

و نیز به همین دلیل قرآن مجید صریحا دستور مى دهد که هرگاه اختلافى میان زن و مرد پـیدا شود بستـگـان دو طرف در اصلاح آن دو بکوشند، و از طریق تشکیل (محکمه صلح خانوادگى ) از کشیده شدن دو همسر به دادگاه شرع ، یا به مساءله طلاق و جدائى ، مانع شوند.


محکمه صلح خانوادگی

وَإِنْ خِفْتُمْ شِقَاقَ بَیْنِهِمَا فَابْعَثُوا حَکَمًا مِنْ أَهْلِهِ وَحَکَمًا مِنْ أَهْلِهَا إِنْ یُرِیدَا إِصْلَاحًا یُوَفِّقِ اللَّهُ بَیْنَهُمَا إِنَّ اللَّهَ کَانَ عَلِیمًا خَبِیرًا (35) سوره نساء -

در این آیه اشاره به مساءله بروز اختلاف و نزاع میان دو همسر کرده ، مى گوید: (اگر نشانه هاى شکاف و جدائى در میان دو همسر پیدا شد براى بررسى علل و جهات ناسازگارى و فراهم نمودن مقدمات صلح و سازش یک نفر داور و حَکَم از فامیل مرد انتخاب کنید) (و ان خفتم شقاق بینهما فابعثوا حکما من اهله ).

و از آنجا که قضاوت نباید یک طرفه باشد مى افزاید: (و یک داور و حَکَم هم از خانواده زن) (و حکما من اهلها).
سپس مى فرماید: (اگر این دو حکم با حسن نیت و دلسوزى وارد کار شوند و هدفشان اصلاح میان دو همسر بوده باشد، خداوند کمک مى کند و به وسیله آنان میان دو همسر الفت مى دهد) (ان یریدا اصلاحا یوفق الله بینهما).
و براى اینکه به (حکمین ) هشدار دهد که حسن نیت به خرج دهند در پایان آیه مى فرماید: (خداوند از نیت آنها با خبر و آگاه است ) (ان الله کان علیما خبیرا).

محکمه صلح خانوادگى که در آیه فوق به آن اشاره شد یکى از شاهکارهاى اسلام است .
این محکمه امتیازاتى دارد که سایر محاکم فاقد آن هستند، از جمله :

1 - محیط خانواده کانون احساسات و عواطف است و طبعا مقیاسى که در این محیط باید به کار رود با مقیاس سایر محیطها متفاوت است ، یعنى همانگونه که در (دادگاههاى جنایى ) نمى توان با مقیاس محبت و عاطفه کارکرد، در محیط خانواده نیز نمى توان تنها با مقیاس خشک قانون و مقررات بى روح گام برداشت ، در اینجا باید حتى الامکان اختلافات را از طرق عاطفى حل کرد، لذا دستور مى دهد که داوران این محکمه کسانى باشند که پیوند خویشاوندى به دو همسر دارند و مى توانند عواطف آنها را در مسیر اصلاح تحریک کنند، بدیهى است این امتیاز تنها در این محکمه است و سایر محاکم فاقد آن هستند.

2 - در محاکم عادى قضایى طرفین دعوا مجبورند براى دفاع از خود، هرگونه اسرارى که دارند فاش سازند. مسلم است که اگر زن و مرد در برابر افراد بیگانه و اجنبى اسرار زناشویى خود را فاش سازند احساسات یکدیگر را آن چنان جریحه دار مى کنند که اگر به اجبار دادگاه به منزل و خانه بازگردند، دیگر از آن صمیمیت و محبت سابق خبرى نخواهد بود، و همانند دو فرد بیگانه مى شوند که به حکم اجبار باید وظایفى را انجام دهند، اصولا تجربه نشان داده است که زن و شوهرى که راهى آن گونه محاکم مى شوند دیگر زن و شوهر سابق نیستند.
ولى در محکمه صلح فامیلى یا این گونه مطالب به خاطر شرم حضور مطرح نمى شود و یا اگر بشود چون در برابر آشنایان و محرمان است ، آن اثر سوء را نخواهد داشت .

3 - داوران در محاکم معمولى ، در جریان اختلافات غالبا بى تفاوتند، و قضیه به هر شکل خاتمه یابد براى آنها تاءثیرى ندارد، دو همسر به خانه بازگردند، یا براى همیشه از یکدیگر جدا شوند، براى آنها فرق نمى کند.
در حالى که در محکمه صلح فامیلى مطلب کاملا به عکس است زیرا داوران این
محکمه از بستگان نزدیک مرد و زن هستند، و جدایى یا صلح آن دو، در زندگى این عده هم از نظر عاطفى و هم از نظر مسؤ ولیتهاى ناشى از آن تاءثیر دارد، و لذا آنها نهایت کوشش را به خرج مى دهند که صلح و صمیمیت در میان این دو برقرار شود و به اصطلاح آب رفته به جوى بازگردد!

4 - از همه اینها گذشته چنین محکمه اى هیچ یک از مشکلات و هزینه هاى سرسام آور و سرگردانى هاى محاکم معمولى را ندارد و بدون هیچ گونه تشریفاتى طرفین مى توانند در کمترین مدت به مقصود خود نائل شوند.
ناگفته روشن است که حکمین باید از میان افراد پخته و با تدبیر و آگاه دو فامیل انتخاب شوند.
با این امتیازات که شمردیم معلوم مى شود که شانس موفقیت این محکمه در اصلاح میان دو همسر به مراتب بیشتر از محاکم دیگر است .

مساءله حَکَمَین و شرایط آنها و دایره نفوذ حکم و داورى آنها درباره دو همسر در فقه اسلامى مشروحا بیان شده است از جمله اینکه : دو حکم باید بالغ و عاقل و عادل و نسبت به کار خود بصیر و بینا باشند.

اما در مورد نفوذ حُکم و داورى آنها در مورد دو همسر بعضى از فقهاء حکم آن دو را هر چه باشد لازم الاجرا دانسته اند و ظاهر تعبیر به (حکم ) در آیه فوق نیز همین معنى را مى رساند، زیرا مفهوم حکمیت و داورى ، نفوذ حکم است ، ولى بیشتر فقهاء نظر حکمین را تنها در مورد سازش و رفع اختلاف میان دو همسر، لازم الاجرا دانسته اند و حتى معتقدند اگر حکمین شرایطى بر زن یا شوهر بکنند، لازم الاجرا است اما در مورد جدایى ، حکم آنها به تنهایى نافذ نیست ، و ذیل آیه که اشاره به مساءله اصلاح مى کند با این نظر سازگارتر است . توضیح بیشتر را در این زمینه در کتب فقهى بخوانید.

انگیزه های طلاق

طلاق مانند هر پدیده دیگرى اجتماعى داراى ریشه هاى مختلفى است که بدون بررسى دقیق و مقابله با آن جلوگـیرى از بروز چـنین حادثه اى مشکل است ، و لذا قبل از هر چـیز باید به سراغ عوامل طلاق برویم و ریشه هاى آنرا در جامعه بخشکانیم ، این عوامل بسیار زیاد است که امور زیر از مهمترین آنها است :

الف - توقعات نامحدود زن یا مرد یکى از مهمترین عوامل جدائى است ، و اگر هر کدام دامنه توقع خویش را محدود سازند، و از عالم رؤ یاها و پـندارها بیرون آیند، و طرف مقابل خود را به خوبى درک کنند، و در حدودى که ممکن است توقع داشته باشند، جلوى بسیارى از طلاقها گرفته خواهد شد.

ب - حاکم شدن روح تجمل پـرستى و اسراف و تبذیر بر خانواده ها عامل مهم دیگرى است که مخصوصا زنان را در یک حالت نارضائى دائم نگه مى دارد، و با انواع بهانه گیریها راه طلاق و جدائى را صاف مى کند.

ج - دخالتهاى بیجاى اقوام و بستـگـان و آشنایان در زندگى خصوصى دو همسر، و مخصوصا در اختلافات آنها، عامل مهم دیگرى محسوب مى شود.

تجربه نشان داده است که اگـر هنـگـام بروز اختلافات در میان دو همسر آنها را به حال خود رها کنند و با جانبدارى از این یا از آن دامن به آتش این اختلاف نزنند چیزى نمى گـذرد که خاموش مى شود، ولى دخالت کسان دو طرف که غالبا با تعصب و محبتهاى ناروا همراه است کار را روز به روز مشکلتر و پیچیده تر مى سازد.

البته این به آن معنا نیست که نزدیکان همیشه خود را از این اختلافات دور دارند، بلکه منظور این است که آنها را در اختلافات جزئى به حال خود رها کنند، ولى هرگاه اختلاف به صورت کلى و ریشه دار درآمد با توجه به مصلحت طرفین ، و اجتناب و پرهیز از هر گونه موضع گیرى یکجانبه و تعصب آمیز دخالت کنند، و مقدمات صلحشان را فراهم سازند.

د - بى اعتنایى زن و مرد به خواست یکدیـگـر، مخصوصا آنـچـه به مسائل عاطفى و جنسى برمى گردد، مثلا هر مردى انتظار دارد که همسرش پاکیزه و جذاب باشد، همچنین هر زن نیز چنین انتظارى از شوهرش دارد، ولى این از امورى است که غالبا حاضر به اظهار آن نیستند، اینجا است که بى اعتنایى طرف مقابل و نرسیدن به وضع ظاهر خویش و ترک تزیین لازم ، و ژولیده و کثیف بودن ، همسر او را از ادامه چـنین ازدواجى سیر مى کند، مخصوصا اگر در محیط زندگانى آنها افرادى باشند که این امور را رعایت کنند و آنها بى اعتنا از کنار این مساءله بگذرند.

لذا در روایات اسلامى اهمیت زیادى به این معنى داده شده ، چنانکه در حدیثى از امام صادق (علیه السلام ) مى خوانیم : لا ینبغى للمرئة ان تعطل نفسها: (سزاوار نیست که زن خود را بدون زینت و آرایش براى شوهرش بماند و در حدیث دیـگـرى از امام صادق (علیه السلام ) آمده است که فرمود: و لقد خرجن نساء من العفاف الى الفجور ما اخرجهن الا قلة تهیئة ازواجهن ! زنانى از جاده عفت خارج شدند و علتى جز این نداشت که مردان آنها به خودشان نمى رسیدند!!)

ه - عدم تناسب فرهنـگ خانوادگـى و روحیات زن و مرد با یکدیـگـر نیز یکى از عوامل مهم طلاق است ، و این مساءله اى است که باید قبل از اختیار همسر دقیقا مورد توجه قرار گیرد که آن دو علاوه بر اینکه (کفو شرعى ) یعنى مسلمان باشند، (کفو فرعى ) نیز باشند، یعنى تنها تناسبهاى لازم از جهات مختلف در میان آن دو رعایت شود، در غیر این صورت باید از بهم خوردن چنین ازدواجهائى تعجب نکرد.


ایجاد زمینه برای رجوع ( در طلاق رجعی )

لَا تُخْرِجُوهُنَّ مِنْ بُیُوتِهِنَّ وَلَا یَخْرُجْنَ نه شما آنها را از خانه هایشان بیرون کنید، و نه آنها (در دوران عده ) بیرون روند .

گـرچـه بسیارى از بیخبران ، این حکم اسلامى را به هنگام طلاق اصلا اجرا نمى کنند، و به محض جارى شدن صیغه طلاق ، هم مرد به خود اجازه مى دهد که زن را بیرون کند، و هم زن خود را آزاد مى پـندارد که از خانه شوهر خارج شود و به خانه بستگان بازگردد، ولى این حکم اسلامى فلسفه بسیار مهمى دارد، زیرا علاوه بر حفظ احترام زن ، غالبا زمینه را براى بازگشت شوهر از طلاق ، و تحکیم پیوند زناشوئى ، فراهم مى سازد.

پـشت پـا زدن به این حکم مهم اسلامى که در متن قرآن مجید آمده است سبب مى شود که بسیارى از طلاقها به جدائى دائم منتهى شود، در حالى که اگر این حکم اجرا مى شد، غالبا به آشتى و بازگشت مجدد منتهى مى گشت .

ولى از آنجا که گـاهى شرائطى فراهم مى شود که نگهدارى زن بعد از طلاق در خانه طاقت فرسا است ، صورتی را استثناء کرده ، مى گوید: (مگر اینکه آنها کار زشت آشکارى را انجام دهند) (إِلَّا أَنْ یَأْتِینَ بِفَاحِشَةٍ مُبَیِّنَةٍ).

مثلا آنقدر، ناسازگارى ، بدخلقى ، و بدزبانى با همسر و کسان او کند که ادامه حضور او در منزل ، باعث مشکلات بیشتر گردد.

...
(این حدود و مرزهاى الهى است ، هر کس از حدود الهى تجاوز کند به خویشتن ستم کرده ) (وَتِلْکَ حُدُودُ اللَّهِ وَمَنْ یَتَعَدَّ حُدُودَ اللَّهِ فَقَدْ ظَلَمَ نَفْسَهُ).

چـرا که این قوانین و مقررات الهى ضامن مصالح خود مکلفین است ، و تجاوز از آن خواه از ناحیه مرد باشد یا زن لطمه به سعادت خود آنان مى زند.

و در پـایان آیه ضمن اشاره لطیفى به فلسفه عده ، و عدم خروج زنان از خانه و اقامتگاه اصلى ، مى فرماید: (تو نمى دانى شاید خداوند بعد از این ماجرا وضع تازه و وسیله اصلاحى فراهم سازد) (لَا تَدْرِی لَعَلَّ اللَّهَ یُحْدِثُ بَعْدَ ذَلِکَ أَمْرًا).

با گذشتن زمان ، طوفان خشم و غضب که غالبا موجب تصمیمهاى ناگهانى در امر طلاق و جدائى مى شود فرو مى نشیند، و حضور دائمى زن در خانه در کنار مرد در مدت عده ، و یادآورى عواقب شوم طلاق ، مخصوصا در آنجا که پاى فرزندانى در کار است ، و اظهار محبت هر یک نسبت به دیگرى ، زمینه ساز رجوع مى گردد، و ابرهاى تیره و تار دشمنى و کدورت را غالبا از آسمان زندگى آنها دور مى سازد.

جالب اینکه در حدیثى از امام باقر (علیه السلام ) مى خوانیم : المطلقة تکتحل و تختضب و تطیب و تلبس ما شائت من الثیاب ، لان الله عز و جل یقول لعل الله یحدث بعد ذلک امرا لعلها ان تقع فى نفسه فیراجعها. (زن مطلقه در دوران عده اش مى تواند آرایش کند، سرمه در چشم نماید، و موهاى خود را رنـگـین ، و خود را معطر، و هر لباسى که مورد علاقه او است بپوشد، زیرا خداوند مى فرماید: شاید خدا بعد از این ماجرا وضع تازه اى فراهم سازد، و ممکن است از همین راه زن بار دیگر قلب مرد را تسخیر کرده و مرد رجوع کند)!

همانـگـونه که گفتیم تصمیم بر جدائى و طلاق غالبا تحت تاءثیر هیجانهاى زودگذر است که با گذشت زمان و معاشرت مستمر مرد و زن در یک مدت نسبتا طولانى (مدت عده ) و اندیشه در پـایان کار، صحنه به کلى دگرگون مى شود، و بسیارى از جدائیها به آشتى منتهى مى گردد اما به شرط اینکه دستورهاى اسلامى فوق یعنى ماندن زن در مدت عده در خانه همسر سابق دقیقا اجرا شود.


برگرفته از: تفسیر نمونه

ذیل آیات 1 سوره طلاق و 35 سوره نساء 


اگر علی (ع) نگفته بود ، نمی گفتم !!

جمعه, ۱۲ تیر ۱۳۹۴، ۱۱:۳۳ ب.ظ


علی (ع) :

مَن کانَت هِمَّتُهُ ما یَدخُلُ بَطنَهُ کانَت قِیمَتُهُ ما یَخرُجُ مِنهُ - غررالحکم و دررالکلم ش ح 2577  -


علی (ع) :

هر که همّتش ورودی شکم باشد ، قیمتش خروجی شکم خواهد بود !!!!

 


عاقبت فرار از آخوند ...

جمعه, ۱۲ تیر ۱۳۹۴، ۰۲:۰۱ ق.ظ

قالَ صلى الله علیه و آله :

سَیَأتِی زَمانٌ عَلى اُمتَّی یَفِرُّونَ مِنَ الْعُلَماءِ کَما یَفِرُّ الْغَنَمُ مِنَ الذِّئْبِ، إبْتَلاهُمُ اللّهُ بِثَلاثَةِ أشْیاءَ: ألاْوَّلُ: یَرَفَعُ الْبَرَکَةَ مِنْ أمْوالِهِمْ، وَ الثّانِی : سَلَّط اللّهُ عَلَیْهِمْ سُلْطاناً جائِراً، وَ الثّالِثُ: یَخْرُجُونَ مِنَ الدُّنْیا بِلا إیمانٍ - بحارالانوار ج 22 ص 453 -


رسول الله (ص) :

زمانی بر امّتم خواهد گذشت که از علماء فرار نمایند ، آنچنان که گوسفند از گرگ!!

خدا آنها را به سه چیز مبتلا سازد:

 1 - بی برکتی در اموال.

 2 - تسلط پادشاه ظالم.

 3 - مرگ در بی ایمانی.


آش نخورده و دهن سوخته !!

جمعه, ۱۲ تیر ۱۳۹۴، ۱۲:۱۵ ق.ظ

علی (ع) :

مُذِیعُ الفاحِشَةِ کَفَاعِلِها - تصنیف غررالحکم و دررالکلم آمدی ش ح 7602 -

پخش کننده ی کار زشت ، همانند کننده ی آن ست!


بوی آشغال که بلند می شود چه می کنید؟! آن را بیشتر هم می زنید و زیر و رو می کنید؟! یا بر آن سرپوش می گذارید و یا دفن می کنید؟!!!


گناه هم اینچنین است!

بر فرض بوی تند گناه شامّه شما را آزرده باشد ، چرا شما با نقل آن شامّه جامعه را آزار بدهید؟!


سخن در جایی ست که شما شخصا بر انجام گناهی واقف شده اید و نسبت به آن یقین حاصل نموده اید در حالی که بسیاری از موارد آنچه دهان به دهان بین مردم نقل می گردد ، شایعه ای بیش نیست، ولی به هر حال آثار ویرانگر یک خبر واقعی را داراست.


برملا کننده زشتی ها همچون انجام دهنده آن سزاوار توبیخ و تعذیب است چرا که نتیجه کار او کمتر از کار خود گنهکار نیست که بیشتر هم هست : عادی شدن گناهان ، حرمت شکنی ارزش ها ، فرو ریختن غیرت ها ،  ایجاد بدبینی نسبت به جامعه ، در معرض گناه گرفتن بیشتر فرد خاطی و ...


برخلاف مسیحیت که می روند و به گناهانشان پیش کشیش اعتراف می کنند در دین ما از بیان گناه توسط خود شخص هم پرهیز داده شده ، مگر نزد خود خداوند متعال و در مقام توبه.


یا ستّار!


خوشپوش ترین دختر دبیرستانی آمریکا

چهارشنبه, ۱۰ تیر ۱۳۹۴، ۱۱:۳۳ ب.ظ

یک دانش آموز دختر مسلمان در آمریکا موفق شد عنوان خوشپوش ترین دانش آموز جوان را در میان دبیرستان های این کشور به دست آورد.

به گزارش شفقنا، ابرار شاهین دانشجوی اهل نیوجرسی درحالی موفق شده عنوان خوش لباس ترین ها را کسب کند که با این موفقیت توانسته تفکر اسلام هراسانه غالب بر کشور آمریکا نیز بشکند.

ابرار می گوید: همواره دخترانی از گروه های شادی(cheerleaders) یا مدل ها می توانستند به چنین مقامی برسند اما من با حجاب توانستم این عنوان را کسب کنم و یک رویا را به واقعیت تبدیل نمایم.

ابرار که دانش آموز دبیرستان کلیفتون در نیوجرسی است درحقیقت اولین بانوی مسلمان ومحجبه ای است که توانسته مقام خوش لباس ترین دانش آموز آمریکائی را کسب کند.

ابرار شاهین که اصلیتی فلسطینی دارد قصد دارد در آینده و در دانشگاه، فیزیو تراپی بخواند و در کنار آن نیز علاقمند به فعالیت در زمینه مدل و لباس است.

این دانش آموز مسلمان می گوید این یک افتخار است که آنها سعی کرده اند به ما نیز نگاهی مساوی داشته باشند و یک دختر مسلمان را به این عنوان انتخاب کنند.

با توجه به اینکه مسلمانان در آمریکا اقلیت هستند، به خوبی مشخص نیست که چه تعداد مسلمان یا غیرمسلمان به ابرار رای داده اند اما بسیاری از کارشناسان معتقدند این رای نشان از توانمندی مسلمین آمریکا برای مبارزه با موج گسترده اسلام هراسی است.


سرای شادی

چهارشنبه, ۱۰ تیر ۱۳۹۴، ۰۷:۱۷ ب.ظ

عنه (صلى الله علیه وآله):

إنَّ فِی الجَنَّةِ داراً یُقالُ لَها: دارُ الفَرَح لایَدخُلُها إلّا مَن فَرِحَ یَتامَى المُؤمِنین

- میزان الحکمة باب الحث على رعایة الأیتام ح 9 -

رسول الله (ص):

براستی در بهشت سرایی ست به نام سرای شادی که در آن داخل نشود مگر آن که یتیمی از مؤمنین را شاد کرده باشد.



کرم به کریمان

چهارشنبه, ۱۰ تیر ۱۳۹۴، ۱۱:۵۱ ق.ظ

روزى امام حسن مجتبى علیه السلام در یکى از باغستان هاى شهر مدینه قدم مى زد، که ناگاه چشمش به یک غلام سیاه چهره افتاد که نانى در دست دارد و یک لقمه خودش مى خورد و یک لقمه هم به سگى که کنارش بود مى داد تا آن که نان تمام شد.

حضرت با دیدن چنین صحنه اى ، به غلام خطاب کرد و فرمود:

 چرا نان را به سگ دادى و مقدارى از آن را براى خود ذخیره نکردى ؟

غلام به حضرت پاسخ داد:

زیرا چشم هاى من از چشم هاى ملتمسانه سگ خجالت کشید و من حیا کردم از او این که من نان بخورم و آن سگ گرسنه بماند.

امام حسن علیه السلام فرمود: ارباب تو کیست ؟

پاسخ گفت : مولاى من ابان بن عثمان است .

حضرت فرمود: این باغ مال چه کسى است ؟

غلام جواب داد: این باغ مال ارباب و مولایم مى باشد.

پس از آن حضرت اظهار داشت : تو را به خدا سوگند مى دهم که از جایت برنخیزى تا من باز گردم .

سپس حضرت حرکت نمود و به سمت ارباب غلام رفت ؛ و ضمن گفتگوهایى با أبان بن عثمان ، غلام و همچنین باغ را از او خریدارى نمود؛ و سپس به جانب غلام بازگشت و به او فرمود: اى غلام ! من تو را از مولایت خریدم .

پس ناگاه غلام از جاى خود برخواست و محترمانه ایستاد.

سپس حضرت در ادامه سخنان خود اظهار نمود: این باغ را هم خریدارى کردم ؛ و هم اکنون تو را در راه خداوند متعال آزاد نموده ؛ و این باغ را نیز به تو بخشیدم.


منبع:

چهل داستان و چهل حدیث از إ مام حسن مجتبی (ع )

عبداللّه صالحى

از: تاریخ ابن عساکر ترجمة الا مام الحسن علیه السلام : ص 148، ح 249، احقاق الحقّ: ج 11، ص 146



نقاشی خلاقانه در کاغذ خط دار ( حتما ببینید )

چهارشنبه, ۱۰ تیر ۱۳۹۴، ۱۰:۲۶ ق.ظ








علی بن اسماعیل یک آدم نانجیبی است آمده مدینه استاندار شده در زمان امام سجاد (ع).

خیلی بدی کرد!

به حدی بدی و ظلم کرد که امام سجاد در جلسه ای فرمودند : از دست علی بن اسماعیل دلم خون است!

گناهش پاپیچش شد ، از طرف عبدالملک مروان دستور دادند او را عزل کنند به درختی ببندند و آنجا هر کس بیاید و به او جسارت کند.

این بدبخت را بستند به درخت ؛ مردم می آمدند آب دهان به او می انداختند توهینش می کردند کتکش می زدند سنگش می زدند اینطوری.

راوی می گوید: می دانستم که امام سجاد از دست او خیلی عصبانی ست گفتم بروم خانه امام ببینم چه خبر است؟!

می گوید: آمدم دیدم آقا امام سجاد فرستاده اند دنبال اصحاب و اصحاب را جمع کرده اند برای آنها منبر رفته اند می فرمایند:

اصحاب من! این شخص ، عزیز بوده است ذلیل شده این بدبختی برای او بس است!!

شما مواظب باشید یکدفعه به او توهین نکنید!!

این دیگر افتاده ، این دیگر بدبخت شده.

حال که افتاده شما دیگر به او توهین نکنید حالا که ذلیل شده شما او را ذلیل تر نکنید.

بعد هم این آیه را خواندند: خُذِ الْعَفْوَ وَأْمُرْ بِالْعُرْفِ وَأَعْرِضْ عَنِ الْجَاهِلِینَ (199) اعراف -

می گوید: فردا همین امام سجادی که دستور می داد نزدیک نروید ؛ من رفتم ببینم چه خبر است دیدم که دارد می آید.

از دور تا علی بن اسماعیل چشمش افتاد به امام رنگش تغییر کرد!

آقا آمدند از دور فرمودند: علی بن اسماعیل! سلام علیکم!

بعد آمدند دست تلطّف گذاشتند روی شانه علی بن اسماعیل ، فرمودند:

دل خوش دار که نامه ای نوشته ام به عبدالملک مروان که تو را از این ذلت نجات بدهد! و همین چند روز جواب نامه می آید و تو از این ذلت نجات پیدا می کنی!!


منبع:

تربیت فرزند از نظر اسلام

آیت الله مظاهری


_ دروغ _

چهارشنبه, ۱۰ تیر ۱۳۹۴، ۰۱:۱۰ ق.ظ

علی (ع) :

شرُّ الأخلاقِ الکذبُ و النِّفاقُ - غررالحکم و دررالکلم ش ح 4373 -

بدترین اخلاق دروغ است. حالا دروغ گفتاری ( همان دروغ اصطلاحی ) باشد، یا دروغ رفتاری ( نفاق و دورویی )


از کلمات امام عسکری (ع) ست که می فرمایند:

جُعِلَت الخَبائِثُ فی بَیتٍ و جُعِلَ مِفتاحُهُ الکِذبَ - بحارالانوار ج 69 ص 263 -

همه ی بدی ها در خانه ای قرار داده شده و کلید آن « دروغ » است!

آری دروغ مادر همه مفاسد است ، لذا وقتی مردى خدمت حضرت رسول (ص ) آمد و عرض کرد مرا راهنمائى کن به نافعترین کارها حضرت فرمود: « أصدِق و لا تَکذِب وَ اذنِب مِن المَعاصِى ما شِئتَ ، راستگوئى را پیشه کن و از دروغ بپرهیز! هر گناه دیگرى مى خواهى انجام ده!!! » از این سخن ، مرد در شگفت شد و فرمایش ‍ آنجناب را پذیرفته و مرخص گردید. با خود گفت پیغمبر(ص ) مرا از غیر دروغگوئى نهى نکرده پس اکنون به خانه فلان زن زیبا مى روم و با او زنا مى کنم! همین که به طرف خانه او رفت فکر کرد اگر این عمل را انجام دهد و کسى از او بپرسد از کجا می آئى نمى تواند دروغ بگوید ، و بر فرض راست گفتن به کیفر شدید و بدبختى بزرگى مبتلا مى شود. لذا منصرف شد. باز فکر کرد گناه دیگرى انجام دهد همین اندیشه و خیال را نمود. در نتیجه از همه گناهان به واسطه ترک دروغ دورى جست!!! - داستانها و پندها جلد 1 ، مصطفى زمانى وجدانى -


تأثیر منفی دروغ بر سعادت افراد آنقدر جدی و مهم است که پیشوای مؤمنان علی (ع) می فرماید:

لَایَجِدُ عَبدٌ طَعمَ الایمانِ حتَّى یَترُکَ الکِذبَ هَزلَهُ و جِدَّهُ - بحارالانوار ج 69 ص 249 -

بنده ای مزه ایمان را نخواهد چشید ؛ مگر دروغ را به شوخی و جدی ترک کند.

همان چیزی که مقام معظم رهبری در تغییر سبک زندگی به آن اشاره کردند و متأسفانه جامعه ما از خانه و مدرسه گرفته تا بازار و عالم سیاست به نحوی نگران کننده بدان گرفتار است.


رَبِّ أَدْخِلْنِی مُدْخَلَ صِدْقٍ وَأَخْرِجْنِی مُخْرَجَ صِدْقٍ


پرسیدم از « راز رسیدن به این مقامات » گفت : ...

چهارشنبه, ۱۰ تیر ۱۳۹۴، ۱۲:۰۰ ق.ظ

از « آیت الله کوهستانى » پرسیدم (1) شما چگونه به این مقام رسیدید؟

فرمود:

به وسیله جهاد با نفس.

سپس افزود:

من در نجف در صحن حضرت امیر علیه السلام حجره اى داشتم و مشغول تحصیل علم بودم و با کمال قناعت وسادگى زندگى مى کردم.

یک روز از جانب مادرم یک طاقه پارچه قبایى از جنس بَرَک (2) خوب به دست من رسید، من از دیدن آن پارچه خوب و عالى احساس خوشحالى کردم.

ولى ناگهان به فکرم رسید که این قباى نو و قیمتى ، فردا از من عباى نو و قیمتى مى خواهد! روز دیگر باید نعلین مناسب آنها تهیه کنم! و این لباسهاى نو ، خانه نو و سپس اثاثیه نو مى خواهند!!!

بالاخره فکرم به اینجا رسید که هر چه زودتر این طاقه برک ، تا مرا گرفتار هوا ونفس نکرده او را از خود دور کنم. صبح زود بردم به یک طلبه مستحقى دادم تا این که خیالم راحت شد.


(1) سؤال کننده: (حاج صفر على نیک زاد) از تجار متدین (نیکا)

(2) بَرَک نوعی پارچه نرم و چسبان و ضخیم است که از پشم شتر یا کرک بز با دست می‌بافند و از آن جامه زمستانی می‌دوزند. برک مرغوب از کرک بز و نوع پست تر آن از پشم شتر بافته می‌شود. برک از لطافت و استحکام خاصی برخوردار است و از آن عمدتاً برای تهیه و دوخت کت مردانه استفاده می‌کنند.


منبع:

مقامات مردان خدا

على میر خلف زاده


رنگ خدایی

سه شنبه, ۹ تیر ۱۳۹۴، ۰۶:۳۶ ب.ظ

صِبْغَةَ اللَّهِ وَمَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ صِبْغَةً وَنَحْنُ لَهُ عَابِدُونَ (138) بقره -


رنگهاى غیر خدائى را بشوئید!

به دنبال دعوتى که در آیات سابق از عموم پیروان ادیان - دائر به تبعیت از برنامه هاى همه انبیاء - شده بود، در این آیه به همه آنها فرمان مى دهد که:

تنها رنگ خدائى را بپذیرید (که همان رنگ ایمان و توحید خالص است ) (صبغة الله ).

سپس اضافه مى کند:

چه رنگى از رنگ خدائى بهتر است ؟ و ما منحصرا او را پرستش مى کنیم (و من احسن من الله صبغة و نحن له عابدون ).


و به این ترتیب ، قرآن فرمان مى دهد همه رنگهاى نژادى و قبیلگى و سایر رنگهاى تفرقه انداز را از میان بردارند و همگى به رنگ الهى در آیند.


مفسران نوشته اند که در میان مسیحیان معمول بود که فرزندان خود را غسل تعمید مى دادند، گاه ادویه مخصوص ‍ زرد رنگى به آب اضافه مى کردند و مى گفتند: این غسل مخصوصا با این رنگ خاص باعث تطهیر نوزاد از گناه ذاتى که از آدم به ارث برده است مى شود.

قرآن بر این منطق بى اساس ، خط بطلان مى کشد و مى گوید:

بهتر این است که به جاى رنگ ظاهر و رنگهاى خرافاتى و تفرقه انداز، رنگ حقیقت و خدائى را بپذیرید تا روح و جانتان از هر آلودگى پاک گردد.


راستى چه تعبیر زیبا و لطیفى است ؟

اگر مردم رنگ خدائى بپذیرند یعنى : « رنگ وحدت و عظمت و پاکى و پرهیزکارى ، رنگ بى رنگى و عدالت و مساوات و برادرى و برابرى ، رنگ توحید و اخلاص » مى توانند در پرتو آن به همه نزاعها و کشمکشها که هر گاه بى رنگى اسیر رنگ شود به وجود مى آید، از میان بردارند، و ریشه هاى شرک و نفاق و تفرقه را بر کنند.

در حقیقت این همان بى رنگى و حذف همه رنگها است .

در احادیث متعددى از امام صادق (علیه السلام ) در تفسیر این آیه نقل شده که (مقصود از: (صبغة الله ) آئین پاک اسلام است این حدیث نیز اشاره به همان است که در بالا گفته شد.

- تفسیر نمونه -


در حدیث آمده است :

شخصى در دیوار خانه ى خود سوراخى ایجاد مى کرد، امام صادق علیه السّلام پرسید: چرا اینکار را انجام مى دهى ؟! جواب داد: تا دود اجاق منزل بیرون رود. امام فرمود: مى توانى این منظور را داشته باشى که روزنه ى ورود روشنایى قرار دهى تا اوقات نماز را بشناسى .

یعنى اگر بناست در دیوار روزنه اى ایجاد شود، چرا تنها براى بیرون کردن دود باشد؟ چرا براى ورود نور نباشد؟!

بله مى توان به هر کارى ، رنگ خدایى داد.

- تفسیر نور -


معرفی کود طبیعی بر اساس آیه 146 صافات

سه شنبه, ۹ تیر ۱۳۹۴، ۱۲:۱۹ ق.ظ

دانشمندی مسلمان ازکانادا قصد دارد معجزه ای دیگر از قرآن کریم را نشان بشر دهد. معجزه ای که درآن یک کود ارگانیک و طبیعی جایگزین کودهای شیمیایی خطرناک می شود.

به گزارش شفقنا، دکتر مروان شعبان استاد مدعو دانشگاه کانادایی دوبی می گوید قصد ما از این کار آن است که این معجزه قرآنی که در آیه 146 سوره مبارکه صافات آمده، گسترش دهیم؛ ما از این طریق فهمیده ایم که کدو و درخت آن نقشی بسیار حیاتی در رشد انسان و سایر گیاهان دارد و حتی می تواند بعنوان نوعی کود طبیعی مورد استفاده قرار گرفته و کودهای بس خطرناک شیمیایی را از میان ببرد.

حالا ماجرای آیه 146 سوره صافات ( وَأَنْبَتْنَا عَلَیْهِ شَجَرَةً مِنْ یَقْطِینٍ ) چیست؟

حضرت یونس(ع) پس از بلعیده شدن توسط ماهی و زندگی در آنجا به مدت چند روز، به امر خداوند به ساحل افکنده شد. ولیکن به علت ضعف جسمانی که به علت بودن در شکم ماهی پیداکرده بود، به فرمان الهی درختی سایه افکن بر بالای سراو روییده تا وی از آن تناول کند و هستی تحلیل‌رفته‌اش را بازیابد. چنانچه در آیه 145سوره صافات می‌خوانیم :"باز یونس را از بطن ماهی به صحرای خشکی افکندیم درحالی‌که بیمار و ناتوان بود و در آن صحرا بر او درخت کدو رویاندیم."

دکتر شعبان و همکارانش به خاصیت زندگی بخشی کدو پی برده اند و فهمیده اند که از آن می توان بعنوان کود بهره برد. آنها با استفاده از نانوفن آوری، فهمیده اند که کدو می تواند به خوبی جلوی نفوذ حشرات را بگیرد و بعنوان حشره کش و آفت کش طبیعی به کار رود.

پروژه کدو و جایگزینی آن به جای کود، درجولای و با همکاری دانشگاه کانادایی دوبی و دانشگاه پرلیس در مالزی کلید خواهد خورد.


نیست بالاتر از سیاهی رنگ !

روزه خواری در برنامه زنده تلویزیونی؟!!

دوشنبه, ۸ تیر ۱۳۹۴، ۱۱:۱۷ ب.ظ

 

 


ابن ویدئو چند طرف دارد:

 

ا - خود مجری:

پرسش 39 - آیا چشیدن غذا ، روزه را باطل می کند؟!

همه مراجع: اگر آن را فرو نبرد ، اشکال ندارد.

مسأله 1575 - اگر روزه دار سهواً چیزی بخورد یا بیاشامد ، روزه اش باطل نمی شود.

مسأله 1650 - اگر سهواً چیزی را فرو ببرد و پیش از رسیدن به شکم یادش بیاید که روزه است ، چنانچه به قدری پایین رفته باشد که اگر آن را فرو دهد خوردن  نمی گویند ، لازم نیست آن را بیرون آورد و روزه او صحیح است ( معنایش این است که پیش از آن باید بیرون آورد و به جهت اطمینان احتیاطا سه مرتبه آب دهان را جمع کند و بیرون بریزد )

 

2 - حاضرین:

پرسش 43 - اگر شخص روزه دار در اثر فراموشی چیزی بخورد ، آیا تذکر دادن به او واجب است؟!

همه مراجع: خیر ، تذکر دادن به او واجب نیست.

 

3 - بینندگان و برداشت آنها:

سؤال : آیا طرف روزه خواری کرده؟!

قطعا خیر. عکس العمل توأم با افسوس ایشان نشان دهنده همه چیز بود و خوب می دانیم فراموشکار به لحاظ شرعی تکلیفی ندارد.

توجه داشته باشیم موارد روزه خواری مجاز کم نیستند مریضی ، مسافرت ، مخصوصاً برای خانم ها ایام عادت ماهانه ( که خوب اکثرا خانمها بخشی از ماه مبارک را به این جهت روزه ندارند و به همین جهت هم انتظار فراموشی در آنها بیش از آقایان خواهد بود )

 

منبع:

 پرسش و پاسخ ها: از دفتر هفدهم پرسش و پاسخ دانشجویی ( احکام روزه )

مسأله ها: از رساله مرحوم امام

لذّت ...

دوشنبه, ۸ تیر ۱۳۹۴، ۱۱:۵۲ ق.ظ

علی (ع) :


لَذَّةُ الکِرامِ فِی الاِطعامِ و لَذَّةُ اللِئامِ فی الطَّعام .

لذت بزرگان در غذا دادن است ، و لذت فرومایگان در غذا خوردن.


*

*

چون تیشه مباش و جمله بر خود متراش

چون رنده ز کار خویش بی بهره مباش

تعلیم ز ارّه گیر در امر معــــاش :

     نیمی سوی خود می کش و نیمی می پاش


منبع:

بر کرانه کلام علی

حسین ایمانی


سایه

دوشنبه, ۸ تیر ۱۳۹۴، ۰۱:۲۳ ق.ظ


تپه توبره ها!

يكشنبه, ۷ تیر ۱۳۹۴، ۱۱:۵۳ ب.ظ

متوکل عباسى مى کوشید با اتکاء بر نیروى نظامى خویش مخالفانش را بترساند.

به همین جهت ، یک بار لشگر خود را - که به نود هزار تن مى رسید - دستور داد که توبره اسب خویش را از خاک سرخ پر کنند و در صحراى وسیعى ، آنها را روى هم بریزند.

سربازان به فرمان متوکل عمل کردند و از خاک هاى ریخته شده ، تپه بزرگی به وجود آمد، که آنرا تپه توبره ها نامیدند.

متوکل بر بالاى تپه رفت و امام هادى علیه السلام را به نزد خود فراخواند و گفت :

« شما را خواستم تا لشگر مرا تماشا کنید ! »

- به علاوه ، او دستور داده بود همه ، لباس هاى جنگ بپوشند و سلاح بر گیرند و با بهترین آرایش و کاملترین سپاه از کنار تپه عبور کنند -

منظورش ترسانیدن کسانى بود که احتمال مى داد بر او بشورند و در این میان بیشتر از امام هادى علیه السلام نگران بود که مبادا به پیروانش ‍ فرمان نهضت علیه متوکل را بدهد.

حضرت هادى علیه السلام به متوکل فرمود:

« آیا مى خواهى من هم سپاه خود را به تو نشان دهم؟! »

متوکل پاسخ داد:

- آرى !

امام دعایى کرد! ناگهان میان زمین و آسمان از مشرق تا مغرب از فرشتگان مسلح پر شد!!

خلیفه از مشاهده این منظره غش کرد!

وقتى که بهوش آمد، امام هادى علیه السلام به او فرمود:

« ما در کارهاى دنیا با شما مسابقه نداریم ما به کارهاى آخرت ( امور معنوى ) مشغولیم ، آنچه درباره ما فکر مى کنى درست نیست. »


منبع:

داستانهاى بحارالانوار جلد 1

محمود ناصرى


یادی از شهید بهشتی

يكشنبه, ۷ تیر ۱۳۹۴، ۱۰:۵۱ ب.ظ
شهید بهشتی

برشی از کتاب زندگی و مبارزات شهید بهشتی


مرکز اسلامی
اول از همه نام مسجد را از «مسجد ایرانیان» به مرکز اسلامی هامبورگ تغییر داد. این طوری همه مسلمانان از شیعه و سنی تا ایرانی و غیر ایرانی می‌توانستند با آرامش به آنجا بیایند. بعد هم چون در آلمان مسلمان‌ها دسترسی به گوشت ذبح شرعی شده نداشتند، دکتر با شهرداری این شهر هماهنگی‌های لازم را انجام داد تا قصاب مسلمانان بتواند هفته‌ای چند بار به قصاب‌خانه هامبورگ برود، ذبح کند و گوشت مورد نیاز مسلمانان را تهیه کند.


سه هزار نفر در نماز وحدت
در مرکز اسلامی هامبورگ، صرف داشتن روسری برای ورود خانم‌ها کافی بود؛ به‌علاوه دکتر برای حفظ وحدت میان شیعه و سنی و به دلیل این‌که اهل سنت هم به این مرکز می‌آمدند. استفاده از مهر در نماز را ممنوع کرده بود و غالبا از دستمال کاغذی استفاده می‌کردند حتی برخی مستحبات قابل حذف در اذان و اقامه را که برای آنها حساسیت‌زا بود، حذف کرده بود. نتیجه این شد که در اعیاد و گاه مواقع عادی بسیاری از اهل سنت پشت سر ایشان نماز می‌خواندند. مثلا سال آخر در نماز عید قربان سه هزار نفر شرکت کردند. جالب اینجا بود که وقتی به ایران بازگشت، خیلی‌ها دکتر را محکوم کردند که وهابی و سنی است و ولایت امیرالمومنین را قبول ندارد و نسبت به حجاب بی‌توجه است.


شهید بهشتی


اتحادیه انجمن‌های اسلامی
بچه مسلمان‌هایی که برای ادامه تحصیل می‌آمدند، تحت تاثیر انواع و اقسام تبلیغات قرار داشتند. رها و مظلوم و بی‌دفاع، و این اتفاق تنها برای ایرانی‌ها نمی‌افتاد. هر دانشجوی مسلمانی که از هر کشوری می‌آمد در معرض خطر بود برای همین با هماهنگی مسلمانان عرب و پاکستانی و آفریقایی، هسته اتحادیه انجمن‌های اسلامی دانشجویان را تشکیل دادیم و برای این تشکل برنامه‌ریزی کردیم . سخنرانی و پرسش و پاسخ ساده‌ترین برنامه‌ها بود. در سال ۴۸، اولین سمینار دانشجویی برای گفت‌وگو درباره مسائل مهم دانشجویی دینی، به مدت دو هفته درهامبورگ برگزار شد.


مناظره
توده‌ای‌ها مکان مناظره را در طبقه دوم یک مشروب‌فروشی قرار داده بودند. وقتی وارد شدیم، با میزهایی مواجه شدیم که رویش بساط ورق و آبجو پهن شده بود و هر کس با یک یا چند دختر دور هریک از آنها نشسته بود. به محض ورود حصیری را که در این سفره‌ها به عنوان جانماز با خود می‌برد پهن کرد و گفت من نمازم را نخوانده‌ام. جو جلسه عوض شد بعد هم مجری چند سوال را خواند و جلسه را ترک کرد و اداره آن را به پدرم سپرد. قدرت بیان دکتر همه را مبهوت کرده بود. هرچه جلسه بیشتر پیش می‌رفت، نوع سوالات تغییر می‌کرد. کار به جایی رسید که یکی با لحنی تمسخر آمیز پرسید: آقای بهشتی می‌گویند در بهشت رودهایی از عسل روان است. تکلیف من چیست که به عسل علاقه‌ای ندارم؟ همه خندیدند اما دکتر با خونسردی گفت: اول باید ببینیم شما را به بهشت راه می‌دهند؟ و بعد برای این مشکل فکری بکنیم. جلسه آنقدر در روحیه بچه‌های انجمن اسلامی اروپا، اثر گذاشت که دیگر در هیچ مباحثه‌ای از توده‌ای‌ها کم نمی‌آوردند.


قول
درهامبورگ پسرک ده، دوازده ساله‌ای بود که گه گاه به مسجد رفت و آمد می‌کرد. یک روز پیش دکتر آمد و گفت معلم ما گفته راجع به اسلام سوالاتی از شما بپرسم، کی می‌توانم پیش شما بیایم. دکتر دفتر برنامه‌هایش را نگاه کرد و گفت: فردا ساعت ۵/۴
+++
توی مسیر مسجد بودیم که ماشین خراب شد. مدتی گذشت ولی نتوانستم ماشین را تعمیر کنم. دکتر یکی دوبار پرسید، چقدر طول می‌کشد تا ماشین درست شود؟ گفتم چطور؟ گفت: من ساعت ۵/۴ در مسجد قرار دارم. من که از جریان قرارش با پسرک خبر داشتم گفتم نگران نباشید. بچه ده دوازه ساله‌ای است می‌آید. می بیند شما نیستید. مشغول بازی می‌شود. ساعت ۵/۵ هم که برسید مساله‌ای نیست. دکتر گفت نه من با این بچه ساعت ۵/۴ قرار گذاشته ام و حتما باید سر ساعت در مسجد باشم. بعد هم یک تاکسی گرفت تا به موقع خودش را به مسجد برساند.


بهشتی


آمریکایی
همین که پایمان به شهر رسید با انبوه دیوار نوشته‌هایی مواجه شدم که علیه دکتر بود. الاغ سر راهمان سر بردیدند و “مرگ بر بهشتی” و “بهشتی بهشتی طالقانی را تو کشتی” گفتند. به همین دلیل در اخلال سخنرانی‌ام به گوشه‌ای از جنبه‌های شخصیتی ایشان اشاره کردم. بعد از جلسه بیش از ۲۲ نامه به دستم رسید که تماما حرفهای رکیک و فحش و ناسزا بود. مرا متهم کرده بودند که از یک آمریکایی حمایت کرده‌ام و با او همدست هستم. نوشته بودند خانه ۱۵ طبقه دارد‌، زن اروپایی دارد و…
یک روز در مجلس خبرگان به دکتر گفتم شما چرا در مقابل این همه توهین از خودتان دفاع نمی‌کنید؟ در جواب آیه‌ای خواند و گفت فلانی من نباید از خودم دفاع کنم، بلکه باید آنقدر ایمان خودم را قوی کنم که خداوند از من دفاع کند و جواب اینها را بدهد. و چون وعده خدا حق است من به این وعده اعتقاد دارم، بعد هم افزود دفاع خد ا را نمی توان با دفاع ما مقایسه کرد.


مدرسه حقانی
در سال ۱۳۳۹ به فکر سامان دادن به حوزه علمیه افتادیم. برای برنامه ریزی، نظم و سازماندهی حوزه با مدرسین حوزه جلسات متعددی داشتیم، از جمله آقایان مشکینی، ربانی شیرازی، جنتی و سعیدی.
طرح مدرسه حقانی از همانجا شکل گرفت. طرحی ۱۷ ساله برای آموزش و تربیت طلاب. بالاخره هم در سال ۴۲ این مدرسه تشکیل شد و مدیریت مدرسه به سید علی قدوسی-آیت الله شهید- واگذار شد.
علوم جدید مثل جامعه شناسی، روان شناسی، اقتصاد، و زبان خارجی از دروس اصلی و اجباری این مدرسه بود. قبل از آن هم سلسله جلساتی را تحت عنوان “کانون اسلامی دانش آموزان و فرهنگیان قم” تاسیس کرده بود، برای مباحثه و سخنرانی برای جوانان. این کانون زیر نظر دکتر مفتح –شهید- اداره می‌شد.


سید محمد بهشتی حسینی- نگاهی به زندگی و مبارزات شهید دکتر بهشتی- فرشته مرادی



کمک به روزه داری کودکان

يكشنبه, ۷ تیر ۱۳۹۴، ۰۵:۳۶ ب.ظ

شرکت در یک مراسم افطاری یا جشن‌های مشترک، می‌تواند شبکه حمایتی برای کودکتان ایجاد و او را از کاری که انجام می‌دهد، مطمئن‌تر کند.

پایگاه خبری تحلیلی «پارس»- فاطمه علیزاده-

امروزه کمتر کسی را پیدا می‌کنید که نداند آموزش کودکان در سنین کودکی ستون‌های رفتاری آنان در بزرگسالی را می‌سازد. مهم‌تر از آن، کمتر کسی را می‌بینید که برای این آموزش و تربیت، دغدغه نداشته باشد و برنامه‌ریزی نکند یا زمانی را به خواندن مباحث مختلف در این زمینه اختصاص ندهد. در دنیای امروز و روزگار ما، نیاز به ارتباط معنوی با هستی و بالا بودن سطح هوش هیجانی یکی از مهم‌ترین شاخصه‌های شخصیت آدم‌ها به‌حساب می‌آید. کودکان از همه نظر به ما نیازمندند و داشتن هویت ارزشی نیز یکی از مهم‌ترین نیازهای آنان به‌حساب می‌آید. از طرفی، ایجاد این هویت و پرورش معنویت در کودکان، مهارتی است که والدین باید آن را بیاموزند و کمی بیشتر از دیکته یک رفتار مذهبی و فراتر از شیوه دستوری آن به کودک، روی آن وقت بگذارند. به خرج دادن کمی ذکاوت در آموزش رفتارهای مذهبی، کودکانی سالم و با هویت را خواهد ساخت. اگر تا به حال گمان می‌کردید که کودکان خودشان از سطح جامعه، مفاهیم مذهبی را دریافت می‌کنند و بعدترها آن را اجرا می‌کنند، سخت در اشتباهید؛ از قدیم گفته‌اند «کودک به بزرگ‌ترش نگاه می‌کند». یادتان باشد که شما باید برای ایجاد این هویت، محیطی را فراهم کنید و برای آن برنامه داشته باشید تا این بستر در کودکتان شکل بگیرد. اگر دغدغه داشتن یک کودک سالم و با هویت را در سر دارید، برای آن وقت بگذارید. ما امروز چند راهکار برای آماده‌سازی‌ کودکان و نوجوانان برای روزه گرفتن را بررسی خواهیم کرد؛ با ما همراه شوید.


رمضان را جشن بگیریم
ما هر طور که با مسائل برخورد کنیم، نحوه رفتار کودکانمان و نگرش آنان را شکل می‌دهیم. اگر هر سال برای آمدن عید غوغایی در خانه‌مان برپاست و همه در تکاپوی خانه‌تکانی و خرید لباس عید هستند، به کودکانمان یاد می‌دهیم که این بخش از سال برایمان اهمیت ویژه‌ای دارد و ما خود را برای آمدن آن آماده می‌کنیم. رفتارهای ما در ‌ماه مبارک رمضان نیز می‌تواند به کودکمان بفهماند که در زمان خاصی قرار گرفته‌ایم و باورهای خاصی را در او زنده کند؛ یا اینکه رفتارمان چنان بی‌اهمیت و بی‌شوق باشد و از کنار این‌ماه چنان بگذریم که برای کودکمان فرقی نداشته باشد که در ‌ماه‌رمضان قرار دارد یا‌ ماه دیگری. یادتان باشد برای ساخت فضای ذهنی کودک باید او را در رفتارهایتان شریک کنید؛ برای افطاری و سحری هیجان داشته باشید و این هیجان را به کودکتان منتقل کنید. از آداب این‌ماه برایش بگویید و از او بخواهید بعضی از آنها را رعایت کند و مهم‌تر از همه او را در فعالیت‌هایی که صرفا مخصوص این‌ماه است، از مراسم‌ افطاری گرفته تا دعاها و مجالس مخصوص شب‌های‌ماه رمضان مشارکت دهید. برای اینکه کمی حال و هوای خانه‌تان را هم عوض کنید، می‌توانید چند طرح از فانوس‌های کاغذی را روی کاغذ ترسیم کنید و با کمک طلق‌های رنگی برای آن شیشه بسازید و آن را روی ورودی خانه‌تان نصب کنید. یا اینکه به‌همراه کودکتان با کاغذهای‌های رنگی و یک روبان، ریسه‌هایی درست کنید و آن را روی در اتاقش بچسبانید.


با بهترین لفظ او را صدا کنید
سحری خوردن و بیدار شدن هنگام سحر برای همه کودکان جذاب است. آنها گمان می‌کنند که کار بزرگانه‌ای را انجام می‌دهند و از این حس خشنودند. اگر کودکتان در سنین کم مثلا 5سالگی قرار دارد و درخواست می‌کند او را برای سحر بیدار کنید، امکان این تجربه را برای او فراهم کنید اما یادتان باشد برای بیدارکردن کودکان و نوجوانانی که روزه می‌گیرند، از الفاظ و لحن مناسب هنگام بیدار کردن برای سحر استفاده کنید. برخوردهای مناسب شما هنگام بیدار کردن کودک از خواب، باعث خوشایند‌ترشدن روزه برای آنها می‌شود. تکان دادن‌های شدید یا به کاربردن تحکم و الفاظ نامناسب موجب می‌شود کودک با افکاری منفی از خواب بیدار شود. برای این رفتارتان هم در‌ماه مبارک فکر کنید و چند لفظ دلنشین و خوشایند را برای دلبندتان انتخاب و او را با نوازش از خواب سحر یا عصر بیدار کنید.


دعای فرشته‌ها مستجاب است
اگر کودکتان در سنی قرار دارد که بر او واجب است روزه بگیرد، نخستین تجربه روزه گرفتن از مهم‌ترین تجربه‌های اوست؛ این تجربه را دست‌کم نگیرید. تمام تلاشتان را بکنید تا نخستین تجربه روزه‌داری را برای فرزندانتان جذاب کنید. آنها کار بزرگی انجام می‌دهند و همقدم با بزرگ‌ترها در این ضیافت خدا شرکت می‌کنند. برایشان هدیه بخرید و برای هدیه‌هایشان برنامه‌ریزی کنید و هیچ وقت به آنها پول ندهید! برای تشویق کودکتان هدیه را در زمان افطار و در میان جمع به او بدهید. یادتان باشد که حتما او را در میان جمع تشویق کنید و از او بخواهید تا در میان جمع برای همه دعا کند، زیرا او فرشته‌ای است که دعایش مستجاب می‌شود.


یک دورخیز خوشایند
اگر کودکانتان هنوز به سن تکلیف نرسیده‌اند، فرصت‌ماه مبارک رمضان امسال را از دست ندهید و از همین روزها آنها را برای روزه‌داری در سال‌های بعد آماده کنید. والدین برای مواجهه کودکان با برخی موقعیت‌ها، برنامه‌های تمرینی دارند، مثلا تلاش می‌کنند تا قبل از رفتن به مدرسه، به کودک نوشتن و خواندن یاد بدهند یا حداقل او را با اصول کلی آن آشنا کنند. این موضوع نشان می‌دهد والدین می‌دانند باید کودک را برای رویارویی با موقعیت جدید، آموزش داد اما جالب اینجاست که بسیاری از پدران و مادران گمان می‌کنند که آموزش رفتار عبادی را باید تا آمدن سن تکلیف و حتی بعدتر از آن به تأخیر بیندازند. این در حالی است که در سیره امام معصوم علیه‌السلام به صراحت و یقین آمده است که کودکان‌شان را قبل از سنین تکلیف آماده انجام وظایف دینی می‌کردند. روزه‌های کودکانه و کله گنجشکی، نمونه‌ای از آماده‌سازی‌ است؛ این شیوه را 2تا 3سال قبل از رسیدن به سن تکلیف اجرا کنید.


خلاقیت داشته باشید
در روزه‌های امسال، تا می‌توانید به کودکان کمک کنید که ساعت‌های شب، از افطار تا سحر را بیدار بمانند. در میان هدایایی که برایشان می‌خرید، کتاب‌های مذهبی بخرید و در این فرصت شب بیداری، برایشان کتاب بخوانید یا یک بازی مذهبی ترتیب بدهید. با این شیوه هم از فضیلت شب زنده‌داری در شب‌ها برخوردار می‌شوید، هم کودکتان فرصت مناسبی برای خوردن و آشامیدن پیدا می‌کند و هم بخشی از ساعات طولانی روزه‌داری را در خواب به سر می‌برد. در طول روز هم برنامه‌هایی برای او درنظر بگیرید تا بیشتر سرگرم انجام آنها باشد. حواستان بیشتر از قبل به خورد و خوراک کودکان باشد. آنها خیلی وقت‌ها یادشان می‌رود که تشنه هستند و باید آب بخورند. به‌عنوان یکی از هدیه‌ها، برایشان یک دست ظرف غذاخوری جدید و جذاب هدیه بخرید. غیر از وعده اصلی غذا به‌عنوان تنقلات، به جای چیپس و پفک که عطش را زیاد می‌کنند، از مغز بادام و پسته استفاده کنید. در طول شب یکی‌دو نوشیدنی دلچسب با انواع شیر و بستنی و میوه برایشان تهیه کنید.


او را قانع کنید
مهم است که با کودکانتان حرف بزنید حتی اگر گمان می‌کنید آنها چیزی از دین یا مفاهیم دینی نمی‌فهمند، اما باید با زبان ساده مفاهیم را برایشان توضیح دهید. یادتان باشد که اصل مهم این است که شما برای کودکتان و هویتی که قرار است برای او بسازید، وقت و حوصله بگذارید. فلسفه روزه‌داری را به بیان ساده برای کودک مطرح کنید. تمامی احکام اسلام دارای زیر بنای عقلی و مزایای معنوی و مادی است اما باید آنها را به زبان ساده برای کودک بیان کرد. می‌توانید به او بگویید که خداوند دوست دارد روزه دار باشیم تا به یاد افراد نیازمند بیفتیم. یا ما با روزه تمرین می‌کنیم تا بیشتر مراقب اعمال خود باشیم.


خوش اخلاق باشید
یادتان باشد که خودتان یک الگوی معنوی برای فرزندانتان هستید. یکی از مهم‌ترین اثرات روزه‌داری، تربیت نفس و ایجاد اخلاق خوش و صبورانه در انسان است. گاهی با برخوردهای تند و زننده‌تان می‌توانید احساس منفی را در کودکان شکل بدهید. برای استراحت خود و فرزندانتان زمانی را تعیین کنید و مانع بازی کردن یا تماشای کارتون‌های دلخواه‌شان نشوید. اگر کودکتان را برای روزه‌داری در سال‌های بعد آماده می‌کنید به‌طور افراطی و با برخورد نامناسب او را از خوردن و آشامیدن منع نکنید. حواستان باشد که در طول ساعات روزه‌داری با عبارات نامناسب برای بیان ضعف و گرسنگی، یا ‌مشکل دانستن سحرخیزی و شکایت از انجام امور‌ماه مبارک رمضان به کودکان و نوجوانان پیام‌های منفی ندهید تا احساسات و نگرش‌های نامناسب در آنها شکل نگیرد. ساعت‌های استراحت خودتان و فرزندتان را مشخص کنید. اگر در شب‌های رمضان ساعت‌های خوابی‌تان را تغییر می‌دهید، آن را به اطلاع فرزندتان برسانید تا او بداند دلیل این تغییر چیست.


سارینا رمضان1


مثل کوه محکم
از روزه‌داران کوچک‌تان در برابر امواج منفی دیگران دفاع کنید. شاید در دور و بر شما هم افرادی پیدا شوند که ظاهرا دلسوز‌تر از شما برای فرزندتان هستند؛ افرادی که با لحنی ترحم‌برانگیز به کودک روزه‌دارتان می‌گویند «آخی، روزه گرفتن برای تو خیلی زوده !» در این مواقع در کمال آرامش و البته با قاطعیت از فرزندتان حمایت کنید و با بیانی ساده در باب چند جمله کوتاه از او دفاع کنید. او حتما عاشق پشتیبانی شما خواهد شد و به‌خودش، شما و روزه‌داری‌اش افتخار خواهد کرد. می‌توانید برای یکی از برنامه‌هایی که در راستای حمایت از کودکتان انجام می‌دهید، از دوستانش برای افطار دعوت کنید. خانواده‌هایی که از نظر نگرش به روزه گرفتن فرزندان و احساس مسئولیت تربیتی برای فرزندانشان مشابه و همراه شما هستند و نیز کودکان و نوجوانان همسن فرزند خود را که تجارب روزه‌داری خوشایند دارند را انتخاب کنید. اگر می‌توانید، با آنها در مجالس دعا شرکت کنید. افطاری دادن و دعوت از خانواده ایشان، شرکت در یک مراسم افطاری یا جشن‌های مشترک، می‌تواند شبکه حمایتی برای کودکتان ایجاد و او را از کاری که انجام می‌دهد، مطمئن‌تر کند.


برای کودکتان سفره ویژه‌ای بچینید
بوی دارچین روی هلیم، بوی نان سنگک کنجدی و ریحان تازه و شوق رسیدن به اذان مؤذن‌زاده، همه‌شان خاطرات خوب و خوش این روزهاست که دعا دعا می‌کنیم در لایه‌های عمیق ذهن کودکانمان جا خوش کنند. در دنیای کودکان که پر است از تخیل، شاید بزرگ‌ترین آرزو، رویای بزرگ شدن باشد و روزه‌داری یکی از کارهای دوست داشتنی و جذاب بزرگ‌ترهاست که کودکان عاشق انجام آن هستند. اما روزه‌داری در کودکی شرایط ویژه‌ای دارد که والدین تنها درصورت فراهم کردن آن شرایط، باید از کودکانشان انتظار روزه‌داری داشته باشند. یکی از مهم‌ترین وظایف پدران و مادران در زمان روزه‌داری، توجه به تغذیه کودکان است. کودکان در سن رشد به سر می‌برند و باید برنامه غذایی‌شان به‌نحوی تامین شود که تمام مواد مغذی به بدنشان برسد. برای این کار، سحری را جدی بگیرید و به‌عنوان یک وعده غذای کامل با آن برخورد کنید و هرگز آن را حذف نکنید. برای داشتن یک سحری کامل، تمام گروه‌های غذایی شامل لبنیات، گوشت، نان و غلات، سبزیجات و میوه‌ها را آماده کنید. با توجه به اینکه حجم معده فرزندتان کوچک است، از او بخواهید تا یک ساعت قبل از سحری، وعده میوه را میل کند تا مانع یبوست در او شود. تنقلات و آجیل‌ها را هم در طول ساعت شب به او تعارف کنید تا میل خوردن او به سحری کم نشود. تا جایی که می‌توانید چربی و سرخ‌کردنی‌ها یا غذاهای پرحجم و نفاخ را از وعده سحری حذف کنید. خورش‌های کم‌چرب و غذاهای کبابی یا بخارپز بهترین گزینه‌ برای سحری پرقوت هستند. مصرف قندهای پیچیده، نان‌های سبوس‌دار و حبوبات، در وعده سحر، باعث می‌شوند بچه‌ها در طول روز، کمتر گرسنه شوند و راحت‌تر بتوانند روزه‌داری را تحمل کنند.

حواستان باشد که آب، شیر و سایر مایعات باید در حد اعتدال مصرف شود چون اگر بچه‌ها کمتر از حد معمول، آب یا مایعات بنوشند در طول روز، با مشکل کم آبی مواجه می‌شوند و ممکن است به کلیه‌هایشان فشار وارد شود. بهتر است هر شب علاوه بر آب و چای، یکی‌دو نوشیدنی خوشمزه و مقوی برای کودکانتان درست کنید. از انواع بستنی و میوه یا شیر و عسل نیز در ترکیب نوشیدنی‌ها استفاده کنید. یکی از ساده‌ترین نوشیدنی‌ها شیر موز است که می‌توانید به آن مقداری بستنی وانیلی و یا میوه‌های دیگر مانند انبه اضافه کنید و در نهایت آن را در یک لیوان دوست داشتنی بریزید، یک نی خوش‌رنگ درونش بگذارید و با چند تکه میوه تزئین کنید. بر سر سفره افطار از کودکان بخواهید تا روزه‌شان را با مواد قندی طبیعی مانند خرما یا عسل باز کنند. هرگز نوشیدنی یخی مانند آب یخ، یا نوشابه‌های گاز دار را سر سفره افطار نیاورید. به کودکان یک نوشیدنی گلاب و نبات یا چای ولرم تعارف کنید تا با نوشیدن آن، معده‌شان برای غذاهای سفت‌تر آمادگی پیدا کند. افطاری بچه‌ها باید مانند وعده صبحانه کم‌حجم و پرکالری و زود هضم باشد. حواستان باشد کودکتان پرخوری نکند، اگر کودکتان ولع فراوانی برای خوردن غذاهای سفره دارد، با آرامش به او اطمینان بدهید که تا سحر می‌تواند کم‌کم همه آنها را بخورد و در این حالت معده‌اش آرام‌تر خواهد بود. اگر کودکتان افطاری سبکی میل کرده است، حتما در 2ساعت بعد، یک ساندویچ کوچک و سبک برای او بگیرید یا یک شام پر انرژی و البته سبک برای او فراهم کنید. یک ساندویچ فیله مرغ و کاهو یا یک تکه کوکو یا کتلت و سبزی گزینه‌های مناسبی برای شام هستند. در زمان روزه‌داری کودکتان حتما سری به پزشک او بزنید و اگر لازم است، مولتی‌ویتامین مخصوص کودکان را با نظر پزشک برای او تهیه کنید.


دون همتی

يكشنبه, ۷ تیر ۱۳۹۴، ۱۲:۰۵ ب.ظ

علی (ع) :

ما أبعد الخیر ممّن همّته بطنه و فرجه - تصنیف غررالحکم و دررالکلم آمدی ش ح 2580 -

   چقدر دور است خیر از کسی که همتش شکم و عورت باشد!


امتیاز انسان بالانشین از سایر حیوانات در چیست؟!

مسلما در مسابقه خورد و خواب و شهوترانی ، انسان بازنده ای همیشگی و سر به زیر خواهد بود!

مگر انسان می تواند با گاو در خوردن رقابت کند؟

مگر می تواند در شهوت با خوکی که گاهی فرسنگها با جفتش جمع می شود ، رقابت کند؟!


امتیاز او عقل و شعورش هست که اگر از او گرفته شود در رده های پائین حیوانیت قرار خواهد گرفت!


از کلام آقا امیرالمؤمنین برداشت می شود :

حیوان اگر همتش شکم است و شهوت این برای عالم خلقت چیزی جز خیر نیست.

سوره أنعام اصلا به نام چهارپایان و به خاطر فواید بی شمار این مخلوقات نامگذاری شده است.

گوشت و شیرش وقتی زیاد است که خوب بخورد! برکتش وقتی ست که خوب شهوت داشته باشد و زاد و ولد کند!

و اگر جز این بود جمعیت میلیونی انسان ها از گرسنگی و نداری تلف می شدند!


اما انسانی که همتش شکم و شهوت شد ، چه خیر و ثمری می تواند داشته باشد؟!

جز اینکه به مال و ناموس دیگران تجاوز نماید!

می بینیم این انسان چطور حریص به غذا می شود! آنجور که دنیا را تنها برای خود می خواهد هرچند می داند امکان بهره مندی از آن را هم پیدا نخواهد کرد!!

چقدر حریص به شهوت می شود؟! تا آنجا که سه هزار زن و دختر را در حرمسرای خود جمع می کند که بر فرض عدالت و در شبانه روز یک رابطه جنسی ، هر خانم باید بیش از هشت سال صبر کند که نوبت او شود!!

او ساخته نشده برای خوردن و شهوت راندن!

او فقط می تواند ادای یک شکمباره و یک شهوتران واقعی را بازی کند!


البته نیاز به گفتن نیست که کشتن و بی توجهی به این دو غریزه هم صحیح نیست که اگر بود خدا آن را در انسان نمی آفرید.

چنان که پرداختن زیادی به آن و فراموش کردن سایر غرایز انسانی مثل غریزه « بندگی » و « خدمت » و « تعلیم و تعلم » و « حبّ بقاء ( معاد جویی ) » و ... نیز صحیح نیست.


جهان چون چشم و گوش و خال و ابروست         که هر چیزی به جای خویش نیکوست 



* اینفوگرافی رمضان

يكشنبه, ۷ تیر ۱۳۹۴، ۰۲:۰۲ ق.ظ

روی تصویر کلیک کرده و آن را در اندازه واقعی تماشا فرمائید.


مهریه بهشت :

يكشنبه, ۷ تیر ۱۳۹۴، ۱۲:۱۹ ق.ظ

علی (ع) :

2669 - طلاق الدنیا مهر الجنة - غررالحکم و دررالکلم -

          مهریه بهشت : طلاق دادن دنیاست ( بی رغبتی به دنیا )


4916 - جهاد النفس مهر الجنة - غررالحکم و دررالکلم -

    مهریه بهشت: جهاد با نفس است ( مبارزه با خواهش های نفسانی )




امام ؛ قلب عالم ( مناظره )

شنبه, ۶ تیر ۱۳۹۴، ۰۲:۰۵ ق.ظ

جمعى از شاگردان امام صادق (ع )، از جمله هشام ، در محضر آن حضرت بودند، امام صادق (ع ) به هشام که در این وقت جوان بود، رو کرد و فرمود:

(آنچه که بین تو و عمروبن عبید (استاد معتزلى ) مناظره و بحث شده ، براى ما بیان کن ).

هشام : (فدایت شوم اى فرزند رسول خدا! من مقام شما را گرامى مى دارم ، و از سخن گفتن در حضور شما شرم دارم ، زیرا زبانم را در محضر شما، یاراى سخن گفتن نیست !).

امام : هرگاه ما دستورى به شما مى دهیم ، اطاعت کنید.


هشام : به من خبر رسید که (عمروبن عبید) روزها در مسجد بصره با شاگردان خود مى نشیند(و درباره امامت و رهبرى ، بحث و گفتگو مى کند، و عقیده شیعه را در مورد مساءله امامت و رهبرى ، بحث و گفتگو مى کند، و عقیده شیعه را در مورد مساءله امامت ، بى اساس جلوه مى دهد).

این خبر براى من بسیار ناگوار بود، از این رو (از کوفه ) به بصره رفتم ، و در روز جمعه به مسجد بصره وارد شدم ، دیدم جمعیت زیادى گرداگرد او حلقه زده اند، و او نیز جامه سیاه پشمى بر تن کرده ، و عبایى به دوش ‍ افکنده ، و حاضران از او سؤ ال مى کردند و او جواب مى داد.

از حاضران تقاضا کردم ، تا در حلقه خود به من جائى بدهند، سرانجام راه باز کردند، و در آخر جمعیت ، بر دو زانو نشستم ، آنگاه مناظره من با او به این ترتیب شروع شد:


هشام ؛ (خطاب به عمروبن عبید):

اى دانشمند، من مرد غریبى هستم ، آیا اجازه دارم از شما سؤ الى کنم ؟

عمرو: آرى اجازه دارى .

هشام : آیا چشم دارى ؟

عمرو: فرزندم ! این سؤ الى است که مطرح مى کنى ، چیزى را که مى بینى چرا از آن مى پرسى ؟

هشام : سؤ الات من همین گونه است .

عمرو: گرچه سؤ الات تو احمقانه است ، ولى آنچه خواهى بپرس .

هشام : آیا چشم دارى ؟

عمرو: آرى .

هشام : به وسیله چشم چکار مى کنى ؟

عمرو: به وسیله چشم ، رنگها و اشخاص و سایر منظره ها را مى نگرم .

هشام : آیا بینى دارى ؟

عمرو: آرى .

هشام : با آن چه استفاده مى برى ؟

عمرو: به وسیله بینى بوها را استشمام مى نمایم .

هشام : آیا زبان و دهان دارى ؟

عمرو: آرى .

هشام : با آن چه نفعى مى برى ؟

عمرو: با زبان طعم غذاها چشیده و درک مى کنم .

هشام : آیا گوش دارى ؟

عمرو: آرى .

هشام : با گوش چه استفاده مى کنى ؟

عمرو: با گوش ، صداها را مى شنوم .

هشام : آیا قلب دارى ؟

عمرو: آرى .

هشام : با قلب ( مغز ) چه مى کنى ؟

عمرو: به وسیله قلب (مرکز ادراکات ) آنچه بر اعضاى بدنم مى گذرد، و بر حواس من خطور مى کند، برطرف کرده ، و صحیح را از باطل تشخیص ‍ مى دهم .

هشام : آیا اعضاء، از قلب ( مغز )  بى نیاز نیستند؟

عمرو: نه ، نه هرگز.

هشام : وقتى که اعضاء بدن ، صحیح و سالم هستند، چه نیازى به قلب دارند؟

عمرو: پسرجانم ! اعضاء بدن در بوئیدن یا دیدن یا شنیدن یا چشیدن ، تردید پیدا کنند، و در امرى از امور دچار حیرت شوند، فورا به قلب (مرکز ادراکات ) مراجعه مى کنند، تا تردیدشان رفع شود و یقین حاصل کنند.

هشام : بنابراین خداوند قلب را براى رفع تردید قرار داده است .

عمرو: آرى .

هشام : اى مرد دانشمند! وقتى که خداوند براى تنظیم اداره امور کشور کوچک تن تو، پیشوایى به نام قلب قرار داده ، چگونه ممکن است که خداى مهربان آنهمه مخلوق و بندگان خود را بدون رهبر، واگذارد، تا در حیرت و شک ، به سر برند و براى رفع شک و حیرت آنها، امام و پیشوا نیافریده باشد، تا مردم در موارد مختلف به او مراجعه کنند!!


در این هنگام ، (عمرو) سکوت عمیقى کرد و لب به سخن نگشود، و پس از زمانى تاءمل ، به هشام گفت :(آیا تو هشام بن حکم نیستى ؟)

هشام : (نه ) (این پاسخ هشام یکنوع تاکتیک بود).

عمرو: آیا با او نشست و برخاست نکرده اى ؟ و در تماس ‍ نبوده اى ؟

هشام : نه .

عمرو: پس تو از اهل کجائى ؟

هشام : از اهل کوفه هستم .

عمرو: پس تو همان هشام هستى .

هشام : در این هنگام ، (عمرو) از جا برخاست و مرا در آغوش کشید و بر جاى خود نشانید، و تا من بر آن مسند نشسته بودم ، سخنى نگفت .


وقتى که سخن هشام به اینجا رسیده امام صادق (ع ) خندید و به هشام فرمود: این طرز استدلال را از که آموخته اى ؟ هشام عرض کرد: آنچه از شما شنیده بودم منظم کردم .

امام صادق (ع ) فرمود:

(هذا والله مکتوب فى صحف ابراهیم و موسى )

:(سوگند به خدا، این گونه مناظره تو در صحف ابراهیم و موسى (ع ) نوشته شده است )


منبع:

داستانهاى اصول کافى جلدهاى 1 و 2

محمد محمدى اشتهاردى


تیر خلاص !!!

افطار شیر و خون

جمعه, ۵ تیر ۱۳۹۴، ۰۸:۰۳ ب.ظ

افطار جراح عراقی در اطاق عمل

وصیت:


امشب دل تنگ مرا اشکم روایت می کند
امشب خدیجه با تو ای اسما! وصیّت می کند

ای آشنایم!     بشنو نوایم 

    (جان تو و زهرای من


 اسماء ببر از من پیام بر خاتم پیغمبران
 برگو کنار تربتم امشب بیا قرآن بخوان


 جانم فدایت     در بین امت 

   (جان تو و زهرای من)


 اسماء بهار عمر من امشب به پایان می رسد 
زهرا سرش بر سینه ام من بر لبم جان می رسد 


 ترسم که آهش     باشد پناهش 

   (جان تو و زهرای من)

آن شب که پیوند گل یاس و صنوبر می شود
آن شب که زهرا کوثر قرآن حیدر می شود

با مهربانی     تا می توانی 

(جان تو و زهرای من


 آن شب که جسمش را علی شوید به اشک دیدگان 
بر پیکر مجروح او اسما! بریز آب روان


اسما! علی را     بنما تسلّا 

    (جان تو و زهرای من)
 

شعر از : جعفر رسول زاده

خدیجـــــــــــه

جمعه, ۵ تیر ۱۳۹۴، ۰۶:۵۷ ب.ظ
نگاهی به ویژگی های رفتاری اولین بانوی مسلمان نسبت به پیامبر (ص)

دهم رمضان (سال ده بعثت) نقطه پایان بر 25 سال همراهی خدیجه، بانوی آسمانی با رسول خدا صلی الله علیه و آله بود; بانویی مبارکه، (1) طاهره، راضیه، مرضیه، زکیه، صدیقه، کبری، (2) شامخه، (3) فاضله، کامله (4) و عفیفه (5) که 55 سال قبل از بعثت چشم به جهان گشوده و از سال 15 قبل از بعثت (دهم ربیع الاول) در کنار برگزیده الهی قرار گرفته بود و سرانجام بعد از قریب 25 سال همراهی و همگامی، در 65 سالگی چشم از جهان فرو بست و رسول الهی را در فراقی جانسوز تنها گذاشت.

این واقعه دردناک که به فاصله اندکی از وفات ابوطالب علیه السلام روی داد، چنان پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله را متاثر کرد که آن سال را «عام الحزن » نامید. به نقل علامه مجلسی بعد از این واقعه خانه نشین شده و کمتر از خانه بیرون می رفت. (6)

مروری بر نحوه خاکسپاری خدیجه علیها السلام و یادکرد دایمی پیامبر از وی، میزان این حزن و اندوه را به خوبی نشان می دهد:

وقتی خدیجه وفات یافت، پیامبر به شدت گریه کرد و زمانی که قبر آن بانوی بزرگوار حاضر شد، پیامبر همان گونه که اشک از چشمانش ریزان بود، وارد قبر شد و خوابید و افزون تر از قبل گریست، (7) او را دعا کرد و برخاست و با دست خویش همسرش را در قبر گذاشت. (8) پیامبر در سالگرد وفاتش نیز گریه کرد (9) و به زنانش فرمود: گمان نکنید مقامتان از او بالاتر است. زمانی که کافر بودید، ایمان آورد و مادر فرزندانم است.» (10)

حتی سال ها بعد که می خواستند خبر خواستگاری علی علیه السلام از فاطمه علیها السلام را به پیامبر بدهند و یادی از خدیجه شد، چشمانش پر از اشک شد و زمانی که ام سلمه از علت گریه اش پرسید، فرمود:

« خَدِیجةُ وَ أَینَ مِثلُ خدیجة صَدَّقَتنِی حِینَ یُکَذِّبُنِی النَّاسُ و أیَّدَتنِی عَلَی دِینِ اللهِ و أعانَتنِی علیه بِمالِها اِنَّ اللهَ عَزَّ و جَلَّ أمَرَنِی أن اُبَشِّرَ خَدِیجةَ بِبَیتٍ فِی الجَنَّةِ مِن قَصرِ الزُّمُرُّدِ لا صَعبَ فیه و لا نَصَب; (11)

خدیجه و کجاست مثل خدیجه؟ زمانی که مردم تکذیبم کردند، مرا تصدیق کرد. بر دین خدا یاری ام کرد و با مالش به کمکم شتافت. خدا به من فرمان داد تا او را به قصری زمردین در بهشت که سختی و محنتی در آن نیست، بشارت دهم

این همه تجلیل و بزرگداشت از مقام خدیجه علیها السلام ما را بر آن می دارد که اندکی پیرامون شخصیت خدیجه علیها السلام سخن بگوییم و شاخصه هایی که خدیجه علیها السلام را به چنین مرتبه ای رسانده است برشماریم.

در این مقاله پیرامون ویژگی های رفتاری خدیجه علیها السلام نسبت به پیامبر صلی الله علیه و آله سخن خواهیم گفت.


1 - نگرش ارزشی

اولین ویژگی حضرت خدیجه علیها السلام نسبت به پیامبر، درک ارزش های واقعی او در برابر فریبندگی های ظاهری و دنیوی بود. او معنای کمالات انسانی را به خوبی شناخت و چون توانست آن را تنها در وجود پیامبر اکرم بیابد، حاضر شد تمام شخصیت و دارایی خود را برای درک آن فدا کند. او در این راه هم از مال خود گذشت، هم از موقعیت اجتماعی اش. خدیجه برای درک این کمال واقعی، قالب های جاهلی را شکست و بهایی سنگین از جمله قطع رابطه زنان، حتی تا زمان تولد حضرت فاطمه علیها السلام را به جان خرید. خدیجه علیها السلام این نوع نگرش خود را هنگام ابراز تمایل به ازدواج، این گونه با پیامبر مطرح کرد:

«یابن عم انی رغبت فیک لقرابتک و سعلتک فی قومک و امانتک و حسن خلقک و صدق حدیثک; (12) ای پسر عمو، من به خاطر خویشاوندی، شرافت تو در بین مردم، امانت داری، خوش خلقی و راستگویی ات به تو تمایل پیدا کردم

این نوع نگرش و رفتار، در جامعه ای که عموم توده ها براساس ظواهر و زرق و برق های دنیوی روابط خود را پایه ریزی می کنند، نمی توانست بدون پی آمدهای تلخ و ناگوار باشد، لذا به فاصله ای اندک از پخش خبر ازدواج وی با امین قریش، گروهی از زنان به عیب جویی از وی روی آوردند و در محافل خود او را سرزنش کردند.

آنان می گفتند: «او با این همه حشمت و شوکت با یتیم ابوطالب که جوانی فقیر است ازدواج کرد. چه ننگ بزرگی

خدیجه علیها السلام در مقابل این جهالت ها ساکت ننشست و آن ها را به صرف نهار دعوت کرد و بعد از پایان مراسم گفت:

«ای زنان! شنیده ام شوهران شما (و خودتان) در مورد ازدواج من با محمد صلی الله علیه و آله خرده گرفته اید و عیب جویی می کنید، من از خود شما می پرسم آیا در میان شما، شخصیتی مثل محمد وجود دارد؟ آیا در گستره مکه و اطراف آن شخصیتی در فضائل و اخلاق نیک، مانند او سراغ دارید؟ من به خاطر این ویژگی ها با او ازدواج کردم و چیزهایی از او دیده ام که بسیار عالی است. پس شایسته نیست شما این گونه سخن بگویید و نسبت های ناروا به دیگران دهید.»

زنان قریش بعد از این سخنان خدیجه، همگی سکوت اختیار کردند و به تدریج پراکنده شدند
. (13)

این شیوه استدلال خدیجه هر چند عمق ارزش گرایی در انتخاب ها را نشان می داد، برای جامعه جاهل و متعصب آن روز قابل درک نمی نمود، لذا زنان لجوج قریش به حالت قهر با او رفتار می کردند. آن ها دیگر به خدیجه سلام نمی کردند و نزد او نمی رفتند حتی تا سال پنجم بعثت که حضرت زهرا علیها السلام متولد شد، نیز این شیوه رفتاری همچنان پا برجا بود. لذا حتی هنگام وضع حمل، او را تنها گذاشته و پیام فرستادند که:

«تو با ما مخالفت و با یتیم ابوطالب ازدواج کردی، ما هرگز نزد تو نمی آییم و در هیچ کاری کمک نمی کنیم!!» این حجم از کینه ورزی ها دل خدیجه را آزرد تا آن جا که خداوند چهار بانوی پاکیزه (ساره، آسیه، مریم، صفورا دختر شعیب پیامبر) را به یاری او فرستاد و به این سان خدیجه پاداش عشق و علاقه به کمالات انسانی را دریافت کرد و فرزندش فاطمه زهرا علیها السلام را نیز به دنیا آورد. (14)

2 - احترام به شخصیت پیامبر

خدیجه به رغم اموال فراوان و موقعیت اجتماعی ویژه ای که داشت، در برخورد با رسول اکرم همواره حرمت او را پاس می داشت و کوچک ترین رفتاری که نشانی از اظهار برتری دهد از خود بروز نمی داد. جلوه ای عالی از این رفتار را می توان در ماجرای عروسی آن دو سراغ گرفت. آن گاه که مراسم عقد و جشن پایان یافته بود و پیامبر می خواست به خانه عمویش ابوطالب برگردد، ملکه بطحا و بانوی قریش که اینک همسر او شده بود، این گونه او را مخاطب قرار می دهد:

«اِلَی بَیتِکَ فَبَیتِی بَیتُکَ وَ أنَا جارِیَتُک; (15) به خانه خودتان وارد شوید، خانه من خانه شماست و من کنیز شما هستم

و البته این همه احترام و پاسداشت به خاطر عقیده و ایمان او به توحید بود و بس. (16)

3 - تلاش برای جلب رضایت

خدیجه علیها السلام تمام توان خود را به کار می برد تا امور منزل را مطابق میل پیامبر اداره کند. از جمله چون به میزان علاقه پیامبر به عبادت آگاه بود، چنان رفتار می کرد که پیامبر به راحتی به عبادت و راز و نیازش مشغول باشد و حضور خدیجه را مانعی برای عباداتش نداند.

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله قبل از بعثت، در هر ماه چند بار و نیز همه ساله ماه رمضان را در غار حرا به تفکر و عبادت خداوند می گذراند (17) و این عمل بعد از ازدواج نیز ادامه داشت.

لذا امام هادی علیه السلام می فرمود: «پیامبر اسلام پس از سفر تجاری شام، درآمدش را بین فقرا تقسیم کرد و هر روز بامداد به فراز کوه حرا می رفت و به تماشای شگفتی های خلقت مشغول می شد و تحت تاثیر عظمت خدا قرار می گرفت و خدا را آن گونه که شایسته بود عبادت می کرد (18)

خدیجه علیها السلام با درک چنین روحیاتی از پیامبر، هرگز برای او مزاحمتی ایجاد نمی کرد و همیشه با همدلی و همراهی او را بدرقه می کرد، غذایش را به وسیله حضرت علی علیه السلام به بالای کوه می فرستاد و گاه خود نیز با حضرت همراه می شد.

علامه مجلسی به نقل از صحاح اهل سنت می نویسد: «در آن ماه رمضان که پیامبر در کوه حرا به سر می برد و وحی و بعثت آغاز می شد، حضرت علی و خدیجه و یکی از غلامان در حضورش بودند.» (19)

برای نمونه تنها یکی از این عبادت های پیامبر 40 روز به درازا کشید که خدیجه علیها السلام تمام این مدت را به تنهایی گذراند.

چنین عبادت های طولانی به طور طبیعی می توانست موجب ناراحتی، دلشوره ها و نگرانی های مختلفی برای خدیجه شود، اما او نه تنها اعتراض نمی کرد بلکه با رسول خدا همراهی نیز می نمود، لذا پیامبر صلی الله علیه و آله که خود متوجه نگرانی های خدیجه بود، عمار یاسر را نزد خدیجه فرستاد و پیام داد که: «ای خدیجه! گمان نکن کناره گیری من به خاطر بی اعتنایی به تو است، بلکه پروردگارم چنین فرمود تا امر خود را اجرا کند. جز خیر و سعادت فکر دیگری نکن. خداوند هر روز، چند بار به خاطر تو به فرشتگان بزرگش مباهات می کند. پس وقتی شب شد، در را ببند و در بستر خود استراحت کن (20)

همراهی و همدلی خدیجه و تلاش او برای کسب رضایت رسول اکرم به حدی بود که وقتی هنگام وفات در ضمن وصیت هایش به پیامبر صلی الله علیه و آله گفت: «من در حق شما کوتاهی کردم، مرا عفو کن »، پیامبر فرمود: «هرگز از تو تقصیری ندیدم و تو نهایت تلاش خود را به کار بردی و در خانه من بسیار خسته شدی.» (21)

4 - تصدیق و تایید پیامبر

روایات بسیاری از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله نقل شده است که گویای اهمیت رویکرد خدیجه به پیامبر در آن فضای جاهلی و غربت رسول اکرم صلی الله علیه و آله است.

وقتی که حتی بسیاری از بستگان رسول اکرم صلی الله علیه و آله نیز پیامبر را تنها گذاشتند و حتی کمر همت به نابودی او بستند، خدیجه به محمد صلی الله علیه و آله روی آورد و با او پیمانی جاودانی بست و تا لحظه آخر زندگی بر عهد و پیمانش استوار ماند.

پیامبر نیز با درک چنین فضیلتی از خدیجه بود که همواره تاکید می کرد «این مثل خدیجة »

از جمله زمانی که هاله، خواهر خدیجه برای زیارت رسول اکرم صلی الله علیه و آله به مدینه آمد، پیامبر با دیدن او به یاد خدیجه افتاد و از شدت تاثر به خود لرزید.

بعد از رفتن او، عایشه پرسید: چه قدر از پیر زن قریش که سال خوردگی صورتش را چروکین و سرخ کرده بود یاد می کنی با این که امروز روزگار او را نابود کرده و خداوند همسری بهتر به شما بخشیده است!؟ پیامبر فرمود:

«هرگز، به خدا سوگند! بهتر از خدیجه هیچ گاه نصیبم نشد، او هنگامی به من ایمان آورد که مردم مرا تکذیب می کردند و ...
(22)

عبدالله بن مسعود نمونه ای از مشاهدات خود پیرامون ایمان خدیجه را آن زمان که هیچ کسی به پیامبر ایمان نیاورده بود، اینگونه بیان می کند: «نخستین چیزی که از اسلام دانستم این بود که با عموهایم و تعدادی از اعضای قبیله، وارد مکه شدیم. چون می خواستیم مقداری عطر بخریم ما را به عباس بن عبدالمطلب راهنمایی کردند. او بالای چاه زمزم، در کنار کعبه نشسته بود. زمانی که پیش او نشسته بودیم، دیدیم مردی که دو لباس سفید پوشیده بود و گیسوان و ریش پر و دندان های سفید و ... داشت و چهره اش مثل ماه می درخشید، از باب صفا وارد مسجدالحرام شد. در طرف راست او یک نوجوان و پشت سرش بانویی پوشیده را دیدم. آن ها کنار حجرالاسود رفتند. ابتدا آن مرد به حجرالاسود دست کشید، سپس آن نوجوان و بعد آن بانو. آن گاه هر سه به طواف کعبه مشغول شدند. وقتی هفت بار طواف کردند، کنار حجر اسماعیل آمدند و نماز جماعت خواندند. آن مرد هنگام تکبیر دست هایش را تا کنار گوشش بلند می کرد تا به قنوت نماز رسیدند. قنوت را طولانی کردند تا آن که نماز تمام شد. من که چنین چیزی ندیده بودم، از ابن عباس پرسیدم: آیا دین جدیدی به مکه آمده است؟ من چنین دینی را در مکه ندیده بودم؟ گفت: این مرد برادرزاده من، محمد بن عبدالله است و آن نوجوان برادرزاده دیگرم علی بن ابی طالب و آن خانم هم همسر محمد; خدیجه دختر خویلد است. به خدا قسم غیر از این سه نفر کسی در روی زمین به این دین اعتقاد ندارد.» (23)

5 - انفاق اموال

پیرامون مظاهر ثروت خدیجه نوشته اند:

«هشتاد هزار شتر، اموال تجاری او را حمل و نقل می کردند، بارگاهی از حریر سبز با ابریشم بر بام خانه اش برافراشته بودند که مردم رفت و آمد می کردند و به فقرا کمک می شد، چهار صد غلام و کنیز امور اقتصادی و شخصی او را اداره می کردند.» (24)

با این همه او بلافاصله بعد از ازدواج نزد عمویش ورقة بن نوفل رفت و اموال فراوانی به او داد و گفت:

این ها را نزد محمد صلی الله علیه و آله ببر و بگو این اموال هدیه به شماست و هرگونه بخواهی در آن ها تصرف کن و هر چه غلام و کنیز و ثروت و ملک دارم، همه را به احترام حضرت، به او بخشیدم.

ورقة بن نوفل نیز کنار کعبه آمد و بین زمزم و مقام ابراهیم ایستاد و با صدای بلند گفت:

ای عرب! بدانید که خدیجه شما را شاهد می گیرد که خود و همه ثروت خود از غلامان، کنیزان، املاک، دام ها، مهریه و هدایایش را به محمد صلی الله علیه و آله بخشیده است و همه آن ها هدیه ای است که محمد آن را پذیرفته است و این کار خدیجه به خاطر علاقه و محبت او به محمد صلی الله علیه و آله است. شما در این باره گواه باشید و گواهی دهید.» (25)

دامنه این یاری مالی به سال های اولیه ازدواج ختم نیافت بلکه هنگام محاصره اقتصادی در شعب ابی طالب و حتی بعد از آن نیز اموال خدیجه نقش اساسی در نجات اسلام و مسلمانان از نابودی ایفا کرد تا آنجا که پیامبر در ماجرای شعب فرمود:

«هیچ ثروتی، هرگز مثل ثروت خدیجه به من سود نرساند (26)

طبق بعضی روایات در ماجرای محاصره، از اموال خدیجه چیزی نماند و به نقل از حضرت خدیجه علیها السلام «چیزی جز دو پوست باقی نماند که هنگام استراحت یکی را زیرانداز و دیگری را روانداز قرار می دهیم ».

در این مدت ابوالعاص بن ربیع، داماد حضرت خدیجه، شترها را با گندم و خرما با شگردهای مختلف به آن ها می رساند و در طول سه سال محاصره، مصارف آنان از اموال خدیجه تامین می شد. (27)

6 - تحمل پذیری و صبر

خدیجه صبر و تحمل را در زندگی با رسول خدا صلی الله علیه و آله پیشه خود ساخت و در برابر فشارهای مختلف همسایه های مشرک، زنان متعصب، محاصره اقتصادی و... بردباری و تحمل پذیری ویژه ای از خود نشان می داد.

از جمله این وقایع می توان به واقعه شعب اشاره کرد که نقش مهمی نیز در تحلیل قوای جسمانی خدیجه علیها السلام داشت، به اندازه ای که به فاصله اندکی از پایان محاصره، آن بانوی بزرگوار وفات یافت. در این محاصره یاران پیامبر (چهل نفر) جز چهار ماه حرام سال را در گرمای داغ تابستان و بیابان خشک و... تحمل می کردند و در این زمان بانوی محمد که 63 تا 65 ساله بود، علاوه بر صرف اموال، خود نیز در شمار محاصره شدگان بود.

میزان فشاری را که بر محاصره شدگان وارد می شد می توان از گزارش سعد وقاص فهمید. او می گفت: شبی از دره بیرون آمدم، از شدت گرسنگی تمام توانم را از دست داده بودم، چشمم به پوست خشکیده شتری افتاد، آن را برداشتم و بعد از شستن و پختن و کوبیدن، با آب خمیر مخلوط کردم و سه روزی با آن به سر بردم.»
(28)

بنت الشاطی از نویسندگان عرب در مورد میزان تحمل خدیجه علیها السلام در این دوران می نویسد:

خدیجه در سنی نبود که تحمل آن همه رنج برایش آسان باشد، و از کسانی نبود که در جریان زندگی با تنگی معیشت خو گرفته باشد. اما در عین حال و با وجود کهولت سن، سختی هایی را که در اثر محاصره در شعب وارد می شد تا سر حد مرگ تحمل کرد. (29)

در این دوره حتی برخی بستگان پیامبر نیز با بی رحمی تمام بر این فشارها می افزودند که از جمله آن ها می توان از ابوجهل نام برد که مانع می شد تا حکیم بن حزام برای عمه اش خدیجه علیها السلام که در شعب بود، حتی از اموال خود خدیجه آذوقه برساند. (30)

7 - انیس و غم زدای پیامبر

با این همه سختی و فشار، خدیجه خم به ابرو نمی آورد و در تمام دوران زندگی قبل و بعد از بعثت به سان بانویی شفیق، بر گرد وجود پیامبر می گشت و با سیمای خندان خود غم ها را از رخ پیامبر می زدود و در این بین به سان یاور، وزیر و کمک رسانی توانمند او را یاری می کرد.

ابن هشام می نویسد:

خدیجه به پیامبر ایمان آورد، گفتارش را تصدیق کرد و او را یاری داد و ...

خداوند به وسیله او به پیامبرش آرامش داد به نحوی که هیچ خبر ناراحت کننده ای از قبیل رد و تکذیب را نمی شنید مگر این که خداوند به وسیله خدیجه گشایش برایش ایجاد می کرد. وقتی خدا پیامبرش را به خدیجه برمی گرداند، دشواری ها را بر او آسان می کرد و تصدیقش کرده، اعمال مردم را (که موجب آزار شده بود) بی اهمیت جلوه می داد. رحمت خدا بر او باد. (31)

حجم سنگین فشارهای قریش و مشرکان با این سخن پیامبر روشن می شود که: «مَا اُوذِیَ نَبِیٌّ بِمِثلِ ما اُوذِیتُ; (32) هیچ پیامبری مثل من آزار ندید.» و خدیجه علیها السلام در تمام این آزارها، یار و غم زدای پیامبر بود.

علامه مجلسی می نویسد: در سال های آغازین بعثت بود که حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله با سیمایی غمگین و محزون از غار حرا به خانه برگشت. خدیجه علیها السلام می گوید، به پیامبر گفتم: نشانه اندوه در چهره ات می بینم، چه شده است؟ فرمود: علی از من جدا شده و معلوم نیست کجاست؟ [ عده ای از مسلمانان به خاطر پرهیز از گزند مشرکان پراکنده شده بودند و میان علی علیه السلام و پیامبر صلی الله علیه و آله نیز فاصله افتاده بود] در مورد آسیب رسانی مشرکان به وی نگرانم!
به رسول خدا صلی الله علیه و آله عرض کردم: بر شترم سوار می شوم، یا او را می یابم و یا مرگ بین من و او فاصله می اندازد.
خدیجه سوار شتر شد و به جست و جو پرداخت تا آن که قیافه کسی را دیده بر او سلام کرد و از صدای جوابش فهمید علی است ... آن گاه به سوی خانه برگشت و با دادن خبر سلامتی علی، پیامبر را خوشحال کرد به اندازه ای که پیامبر یازده بار شکرا للمجیب گفت.

8 - مجاهدت و دفاع از رسول خدا صلی الله علیه و آله

از مصادیق مجاهدت خدیجه علیها السلام می توان به موضوع پذیرش اسلام در سال های جهل و گمراهی و نیز تقیه شدید در شرایط خوفناک و وحشتناک آن عصر اشاره کرد.

میزان خطرات پذیرش اسلام در آن دوره به حدی بود که امام صادق علیه السلام می فرمود: پیامبر خدا پنج سال در مکه به طور پنهانی می زیست، علی و خدیجه با او بودند و اسلام خود را پنهان و به شدت تقیه می کردند. (33)

علاوه بر این خدیجه علیها السلام در مقام دفاع از پیامبر نیز برمی آمد.

از جمله اصبغ بن نباته می گوید:

عصر روز جمعه در مسجد در حضور علی علیه السلام بودیم که مردی بلند قامت به نام سواد بن قارب خدمت امام آمد. او بعد از رد و بدل شدن مطالبی گفت: از یمن سوار شتر شدم و به سوی مکه آمدم. با نخستین کسی که روبه رو شدم ابوسفیان بود. بر او سلام کردم و پیرامون خاندان قریش پرسیدم، گفت: مشکلی نیست فقط یتیم ابوطالب دین ما را فاسد کرده است.
گفتم نام او چیست؟ گفت: محمد و احمد. پرسیدم کجاست؟ گفت با خدیجه دختر خویلد ازدواج کرده و در خانه اوست. مهار شتر را کشیدم و به خانه خدیجه رفتم و در زدم. خدیجه پشت در آمد و پرسید: کیستی؟ خود را معرفی کردم و گفتم: می خواهم با محمد ملاقات کنم.

او این گونه پاسخ داد:

«اذهب الی عملک ماتذرون محمدا یاویه ظل بیت قد طردتموه و هربتموه و حصنتموه اذهب الی عملک;
به دنبال کار خود برو، محمد را رها نمی کنید تا در پناه خانه اش بیاساید. شما او را از خود دور کردید و فراری دادید و در مقابلش سنگربندی کردید، برو به دنبال کارت

پیامبر فرمود: ای خدیجه در را بگشا .

وقتی وارد شدم سیمای نورانی پیامبر را دیدم و به رسالت او ایمان آوردم و بعد از وداع به یمن برگشتم. (34)

یک بار هم که جهال عرب با سنگ پرانی حضرت را زخمی کردند و در پی او تا خانه خدیجه آمدند و خانه را سنگ باران کردند، خدیجه بیرون آمد و گفت: آیا از سنگباران کردن خانه زنی که نجیب ترین قوم شماست، شرم ندارید؟ و مردم با شنیدن این سخن شرمنده و متفرق شدند و آن گاه خدیجه به مداوای همسرش شتافت.

در همین واقعه بود که پیامبر از سوی خداوند به او سلام رساند و خدیجه در برابر سلام الهی گفت: «ان الله هو السلام و منه السلام و علی جبرئیل السلام و علیک یا رسول الله السلام و برکاته.» (35)

  • پاورقــــــــــــــــــــی



1) بحارالانوار، ج 21، ص 352.

2) همان، ج 102، ص 272.

3) همان، ج 16، ص 69.

4) همان، ج 75، ص 56.

5) همان، ج 16، ص 69.

6) همان، ج 19، ص 21.

7) سیره اعلام النبلاء، ج 2، ص 11; کشف الغمه، ج 1، ص 511.

8) تاریخ طبری، ج 4، ص 593.

9) سفینة البحار، ج 1، ص 380.

10) سیره نبوی، ابن هشام، ج 1، ص 199.

11) سفینة البحار، ج 1، ص 381.

12) سیره نبوی، ابن هشام، ج 1، ص 201; تاریخ طبری، ج 1، ص 521.

13) بحارالانوار، ج 16، ص 81; ج 103، ص 374.

14) همان، ص 80.

15) بحارالانوار، ج 1، ص 4.

16) سفینة البحار، ج 2، ص 570; وفات الزهرا، مقرم، ص 7.

17) شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج 13، ص 208.

18) بحارالانوار، ج 17، ص 309.

19) همان، ج 15، ص 363.

20) بحارالانوار، ج 16، ص 79 و 80.

21) شجره طوبی، ج 2، ص 235.

22) قاموس الرجال، ج 10، ص 432.

23) شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج 13، ص 225.

24) بحارالانوار، ج 16، ص 22.

25) همان، ج 16، ص 75 تا 77.

26) همان، ج 19، ص 63.

27) ریاحین الشریعه، ج 2، ص 211.

28) سیره ابن هشام، ج 1، ص 379; تاریخ طبری، ج 2، ص 79.

29) خدیجه کبری، نمونه زن مجاهد مسلمان.

30) سیره ابن هشام، ج 1، ص 335; بحارالانوار، ج 19، ص 18.

31) سیره نبوی، ابن هشام، ج 1، ص 249; استیعاب، ج 4، ص 1820; با اختلاف اندک.

32) بحارالانوار، ج 39، ص 1.

33) کمال الدین، ص 197; نمونه هایی از مجاهدت این بانو در ماهنامه مبلغان ش 11، ص 8 به بعد مطالعه کنید.

34) اختصاص مفید، ص 181; بحارالانوار، ج 18، ص 98.

35) استیعاب، ج 4، ص 111 و ج 2، ص 719; اسد الغابة، ج 5، ص 438.


منبع:

مبلغان ش 23