ابزار تلگرام

آپلود عکسابزار تلگرام برای وبلاگ

بایگانی مرداد ۱۳۹۴ :: آ خدا ( وب مهربانی )

آ خدا ( وب مهربانی )

( مطلب نداری بردار ؛ مطلب داری بذار )

آ خدا ( وب مهربانی )

( مطلب نداری بردار ؛ مطلب داری بذار )

آ خدا ( وب مهربانی )

برای اولین بار
- بعد از دیوار مهربانی و طاقچه مهربانی -
اینک :
« وب مهربـــــــــــانی »
مطلـــــب داری بــــــــــذار
مطلــــب نداری بــــــــــــردار
( مطالب دوستان به اسم خودشان منتشر خواهد شد.
ترجیحا مطالبی متناسب با آ خدا )

*******************************
*******************************
تذکر:
لزوما داستان ها و خاطراتی که در این وبلاگ نوشته میشن مربوط به زمان حال نیست بلکه تجربیات تبلیغی سال ها ومحلات مختلف بنده و بعضا همکاران بنده است و حتی در مواردی پیاز داغ قضیه هم زیادتر شده تا جاذبه لازم را پیدا کنه.
بنابراین خواننده محترم حق تطبیق این خاطرات بر محل تبلیغی فعلی حقیر رو ندارد...

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین نظرات
پیوندها
پیوندهای روزانه

۹۲ مطلب در مرداد ۱۳۹۴ ثبت شده است

سفری در پیش است ...

شنبه, ۳۱ مرداد ۱۳۹۴، ۰۵:۰۸ ب.ظ

سفری در پیش است!

بی گمان باید رفت!

باز از دور مرا می خوانند!

لیک ای همنفسان!

درِ این باغ کماکان باز است!

کوچه باغش بسیار

سنگ فرشش چشمم

خوش در آن سیر کنید

و برای همگان

و برای دل بیچاره ی من هم طلب خیر کنید.


                                                  فعلاً ...

حرم امامزاده و آغل گوسفند !!

شنبه, ۳۱ مرداد ۱۳۹۴، ۰۳:۰۷ ب.ظ

مجله مبلغان شماره 42 مقاله: یادداشتهای طلبگی بر بیست و یکمین جشنواره فیلم فجر:
در فیلم «اینجا چراغی روشن است » شبهه ای ضمنی وارد می شود به این مضمون که:

آیا بهتر نیست به جای تزیین امامزاده ها و سقف و در و پیکر آنها، پولهای متعلق به آنها را بین مستحقین تقسیم کنیم تا امامزاده و خدا و مردم همگی راضی تر باشند؟!! (کاری که در فیلم انجام می شود و می بینیم خیلی هم بهتر شد)

البته فیلمساز این شبهه را با ظرافت مطرح کرده و شاید هم برای فرار از موضع اتهام و حساسیتهایی که مردم در مورد حرم امامان و امامزادگان دارند امامزاده فیلم را امامزاده ای گرفته که چندان معتبر نیست و معجزه ندارد ، تا طبق نظریه فیلم به راحتی بتواند سقف و در و پنجره آن را به واسطه جوان نیمه خلی که نگهبانی امامزاده را به عهده دارد به خانواده بی سرپرستی که خانه شان سقف ندارد اهداء کرده، پولها را به دزدی که از شدت فقر مجبور به دزدی شده بدهد و نهایتا حتی از دیواره های بدون سقف و در و پنجره امامزاده هم به عنوان آغل گوسفندان!!! در شبی بارانی بهره برداری بهینه کند!


اخیرا در مورد حرم امام راحل هم حرف و گپ های زیادی مطرح شد که هرچند بعضی از اعتراضات بیراه نبود، اما از بعضی چنین برداشت می شود که انها با اصل چنین هزینه هایی مخالف هستند!

اگر به دیدی عمیق تر نگاه بکنیم ، بعضی اموری که به مذاق ما سازگار نیست و آن را اسراف یا بدهزینگی به شمار می آوریم در واقع نوعی سرمایه گذاری ست که عائدی های بسیاری به دنبال خود دارد!

وجود این اماکن تقویت دین و تعظیم شعائر محسوب می شود!

تجلیل از بزرگان و صالحین الگوسازی برای نسل های بعدی ست!

زنده کننده روحیه تشکر و قدر شناسی ست و ...

اگر حرف اسراف است آنجا جلوش گرفته شود که دور ریختن منابع صدق می کند نه جایی که تبدیل و تغییر منافع است.

نظر عزیزان را به آیات روشنگر قرآن مجید و روایات عقل کلّ پیغمبر ختمی مرتبت (ص ) در زمینه مودت و احترام به سادات - از کتاب: چهره درخشان قمر بنى هاشم ابوالفضل العباس علیه السلام (جلد دوم ) علی ربانی خلخالی - جلب می کنم!

نتیجه گیری و برداشت به خود شما واگذار می گردد.


قل لا اسئلکم علیه اجرا الا الموده فى القربى - سوره شورى ، آیه 23 -

بگو اى پیغمبر! صلى الله علیه و آله : مزدی از شما (بر تبلیغ رسالت خود و رساندن احکام الهی ) نمی خواهم ، مگر دوستی خویشانم.


قال رسول الله صلى الله علیه و آله : من اکرم اولادى فقد اکرمنى ، و من اهانهم فقد اهاننىینابیع الحکمه ، ج 3، ص 220 -

رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمودند:

کسى که اولاد مرا اکرام و احترام کند، به من احترام کرده! و کسى که به آنها اهانت کند به من اهانت کرده است!!


قال رسول الله صلى الله علیه و آله : حقت شفاعتى لمن اعان ذریتى بیده و لسانه و ماله - مستدرک ، ج 12، ص 376، ب 17 -

رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمودند:

حق کسى که ذریه مرا به دست و زبان و مالش یارى نمود، آن است که من او را شفاعت کنم .


قال رسول الله صلى الله علیه و آله : احفظوا فى عترتى ، فانهم و دیعتى - تاریخچه خواجو -

رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمودند:

حق مرا درباره عترت من نگهدارى کنید، چه آنان امانت من در نزد شمایند.


قال رسول الله صلى الله علیه و آله : اکرموا اولادى و حسنوا آدابى - ینابیع الحکمه ، ج 3، ص 218 -

رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمودند:

اولاد مرا اکرام کنید، و آداب مرا نیکو انجام دهید.


قال رسول الله صلى الله علیه و آله : من احتقر اولادى اذهب الله عنه السمع و البصر - میزان الانساب  -

رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمودند:

کسى که ذریه مرا کوچک شمارد، خدا گوش و چشم (بصیرت ) را از او سلب مى کند! و توفیق هدایت به او عنایت نمى فرماید!!


قال رسول الله صلى الله علیه و آله : اکرموا اولادى الصالحون لله تعالى و الطالحون لى - ینابیع الحکمه ، ج 3، ص 218 به نقل از مستدرک -

رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمودند:

گرامى بدارید اولاد مرا ؛ خوبانشان را براى خشنودى خدا! و بدان ایشان را براى خشنودى من!


قال رسول الله صلى الله علیه و آله : انى شافع یوم القیامه لاربعه اصناف و لو جاووا بذنوب اهل الدنیا: رجل نصر ذریتى ، و رجل بذل ماله لذریتى عند المضیق ، و رجل احب ذریتى باللسان و القلب ، و رجل سعى فى حوائج ذریتى اذا طردوا و شردوا - من لا یحضره الفقیه ، ج 2، ص 65، غوالى اللئالى ، ج 4 الاخبار، ج 2، ص 318 -

رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمودند:

من شفیع چهار دسته از مردم در روز قیامت مى باشم اگر چه باگناهان اهل دنیا به عرصه محشر در آیند.

اول : کسى که یارى نماید ذریه مرا.

دوم : کسى که از مالش به ذریه من - هنگامى که آنان دست تنگند - بذل نماید.

سوم : کسى که ذریه مرا با زبان و قلب دوست بدارد.

چهارم : کسى که در قضا حوائج ذریه من سعى و کوشش کند، هنگامى که آنها مطرود واقع شده و یا آواره گردیده اند.

...


قال رسول الله صلى الله علیه و آله : من راى اولادى و لم یقم بین یدیه فقد جفانى ، و من جفانى فهو منافق

رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمودند:

هر کس یکى از اولاد مرا ببیند و از جاى خود برنخیزد، هر آینه به من جفا کرده است ، و هر کس به من جفا کند او منافق است .

...


در کتاب (فضائل السادات ) روایت شده است که :

عابد و زاهد روزگار آخوند ملا احمد مقدس اردبیلى در حال اشتغال به مباحثه و تدریس بى اختیار بر مى خاست و مى نشست!!

از سبب این کار پرسیدند.

فرمود:

طفلى علوى در برابر من با اطفال دیگر به بازى مشغول است ، هر وقت با من مقابل مى شود شرم دارم که او ایستاده و من نشسته باشم ، از این جهت به پا مى خیزم !! - اختران تابناک ، ج 2، ص137 -

اینقدری قلمش جاذبه دارد که مخاطبین ، غافل از حق و باطل بودن کلامش ، همراهی اش کنند! و با کامنت هایی که می گذارند ، اظهار رفاقت و بعضاً همفکری!

فضای مجازی هم عالمی دارد!!

به راحتی آب خوردن و با فشردن یک کلید ، می شود همه ی ارزش ها و اعتقادات یک ملت را به سخره گرفت و به آن خندید!

خود را انسان هایی عاقل ، و متدیّنین را موجوداتی خرافی قلمداد کرد!!

واقعاً عقل با کدام گروه است؟!


مطلب ذیل ، برگرفته از یکی از سخنرانی های حقیر ، و ظرفیت این را دارد که مسیر انسان را کاملا تغییر داده و انقلابی عظیم در او پدید آورد! به شرطی که توجه لازم را مبذول دارد.


به عنوان مقدمه می پرسم : 

آیا در عالم ، خطراتی وجود دارد؟

و آیا انسان ها در مقابل خطرات از خود واکنش نشان می دهند؟

فکر نمی کنم احدی باشد که وجود خطرات و وجود چنین واکنشی را در انسان ها بلکه حیوانات و حتی نباتات انکار نماید.

آنقدر که گاه این واکنش ها شکلی مضحک هم به خود می گیرند:

صندلی عقب ماشین نشسته اید، شاخه درختی به بدنه گرفته و با حرکت ماشین ، به سمت شما رها می شود، چه می کنید؟!

سرتان را ناخود آگاه می دزدید در حالی که شیشه ای ضد ضربه، فاصل بین شما و شاخه بود!

اینجاست که دست را به صورت گرفته و از نوع رفتار خود ، بر خود می خندید!


سؤال دوم: این واکنش در قبال چه خطراتی ست؟! احتمالی؟ یا یقینی؟

مطمئناً و به تجربه میدانید چیدن میوه ی آبدار و رسیده شاه توت از درخت ، همراه است با لک شدن لباس و دست و صورت!

آیا بخاطر متوجه شدن این خطر از خیر شاه توت می گذرید؟!

یا خود به پای خود مسیر طولانیی را هم طی می کنید که به آن دست پیدا کنید؟!


در نقطه مقابل:

فرض کنید در مسیر عبورتان ناگهان زمین دهان باز کرده و شما را می بلعد!

ترس سراپای شما را فرا گرفته است!

منتظر می مانید گرد و خاک فرو بنشیند!

در حالی که چشم ها را می مالید، سر را به اطراف می چرخانید که بناگاه برقش صندوقی پر از طلا و جواهر چشم شما را می گیرد!

از شادی در پوست خود نمی گنجید!

با عجله تمام به صندوق نزدیک می شوید!

ماری بزرگ بر آن چنبره زده!

بی حرکت است!

نمی دانید زنده است یا مرده؟ خواب است یا بیدار؟

نمی دانید اصلاً سمّی ست یا غیر سمّی؟!

کدام از شما حاضر است دستش را به طرف صندوق دراز کند؟!

با این که خطر احتمالی ست؟!

با خود می گوئید:

اگر زنده باشد چه؟

اگر بیدار باشد چه؟

اگر سمی باشد چه؟

پس تا اینجا مشخص شد ، آنچه ما را به واکنش در مقابل خطرات وا می دارد : یقینی یا احتمالی بودن آن نیست.

 بلکه ملاک: بزرگ و کوچک بودن ، مهم و غیر مهم بودن آن است.

(از خطر کوچک ولو یقینی پرهیز نمی کنیم اما از خطر احتمالی بزرگ بلی )


آنچه گفتیم مربوط به ما و فرهنگ ما هم نیست ، رفتاری ست همگانی و فراگیر.

واکسیناسیون که در سراسر جهان مورد اقبال ملل و دول است ، چیزی جز این نیست که به دست خود، میکروب ضعیف شده ی بیماریی را وارد بدن خود و عزیزانمان کنیم، سوزش ، درد ، تب ، و همه ی عوارض آن را با کمال میل به جان می خریم.

برای چه؟!

آیا می دانید شما و فرزندتان قرار است در آینده مبتلا به این مرض بشوید که پیشگیری می کنید؟!

چنین نیست ؛ بلکه آنچه شما را به این عمل فرا می خواند ، احتمال ابتلاء است.

و این همان چیزی ست که می گویند : عقل حکم می کند به وجوب دفع ضرر محتمل.

عقل می گوید خطرات احتمالی و اما بزرگ را باید از خود دور کرد.


سؤال سوم: خطر های مهم و غیر مهم کدامند؟!

نبی مکرم اسلام (ص) پس از سه سال فعالیت پنهانی ، وقتی مأمور به تبلیغ علنی اسلام شدند بر بلندای کوه صفا قرار گرفته ، مردم را صدا زدند.

جمعیت هجوم  آوردند ببینند محمد (ص) چه سخنی با آنها دارد؟!

فرمود:

اگر خبر دهم دشمن پشت کوه در کمین شماست ، چه می گوئید؟

گفتند: تصدیقت می کنیم ( در حالی که جابجایی لشکر در آن زمان و با آن وسایل چیزی نبود که به راحتی و مخفیانه امکان پذیر باشد )

فرمود:

آن دشمن که فکر می کنید : نه ، اما دشمنی بزرگتر در کمین شما ست: آتش جهنم!!

همانها که خود را آماده نبرد با دشمن کرده بودند ، با چهره هایی عصبانی و حق به جانب ، در حالی که به رسول خرده می گرفتند و ناسزا می گفتند از او دور شدند!

آیا آن انسان صادق و راستگو ناگهان تبدیل به دروغگویی شد که دیگر حرف های او ارزش شنیدن ندارد؟!


اگر فرزند خردسالی از شما فریاد مار مار برآرد ، با بیل و چوب و سایر ابزار دفاعی به سوی او می شتابید ، در حالی که شاید به جهت عدم شناخت ، کرمی را ، هزارپایی را ، طناب و نخی را ، مار انگاشته باشد ، اما بر فریادهای هشدار آمیز و پرطنین 124 هزار انسان بالغ عاقل درست گفتار و درست رفتار (جدای از جانشینان وعلمایشان) وقعی نمی نهید!!

آیا جز این است که اینجا هوا و هوس است که خدایی می کند و از عقل و حکم عقل خبری نیست؟!

بَلْ یُرِیدُ الْإِنْسَانُ لِیَفْجُرَ أَمَامَهُ (5) یَسْأَلُ أَیَّانَ یَوْمُ الْقِیَامَةِ (6) قیامت -


خطر جهنم می دانی چه خطری ست؟!

کدام از خطرات دنیوی که نزد همگان به آن ترتیب اثر داده می شود ، قابلیت عرض اندام در مقابل خطر آتش جهنم را دارد؟!

تصور کن تمام عمر هفتاد هشتاد ساله ی انسان بمثابه ی نشستن در تنور باشد، خوب این فقط هفتاد و هشتاد سال است.

این کجا و جهنم ابدی؟! 

میلیون ها و میلیاردها و تریلیون ها سال نیست ، همیشگی ست !!!

می دانی یعنی چه؟!

یه جمله معترضه: چطور مجازات چند سال گناه ، عذابی ابدی ست؟! ببینید مشت نمونه خروار اینجا معنا پیدا می کند! به عنوان نمونه چند سال را خداوند متعال زمان امتحان قرار داده است. حالا کسی که چند سال ناقابل اینچنین از انسانیت و عبودیت خارج می شود، اگر عمری ابدی داشت، چه می کرد؟! لذاست که استحقاق چنین عذابی را پیدا می کند!

از طرفی کیفیت عذابش هم قابل مقایسه با عذاب های دنیایی نیست:

إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا بِآَیَاتِنَا سَوْفَ نُصْلِیهِمْ نَارًا کُلَّمَا نَضِجَتْ جُلُودُهُمْ بَدَّلْنَاهُمْ جُلُودًا غَیْرَهَا لِیَذُوقُوا الْعَذَابَ إِنَّ اللَّهَ کَانَ عَزِیزًا حَکِیمًا (56) نساء - می فرماید:

کافرین را به آتشی می افکنیم که هر گاه پوستشان سوخت و نابود شد ( همانند جامه ای ) پوست جدید بر تن آنها می کنیم تا عذاب را به درستی بچشند!

وَیَأْتِیهِ الْمَوْتُ مِنْ کُلِّ مَکَانٍ وَمَا هُوَ بِمَیِّتٍ ... - 17 ابراهیم - مرگ از در و دیوار جهنم می ریزد اما مرگی در کار نیست ( یعنی هرکدام از این اتفاقات اگر در دنیا رخ می داد مساوی بود با مرگ فرد، اما اینجا مرگ آفرین هست و مرگ نیست!!)

بی جهت نیست ناله های امیرمؤمنان در دعای کمیل:

ابکی لالیم العذاب و شدته أم لطول البلاء و مدته؟

خدایا! بر سختی و شدّت عذاب آخرت گریه کنم یا بر زمان و مدّتش؟!

لذا می فرماید:

وَ اِعْلَمُوا أَنَّهُ لَیْسَ لِهَذَا اَلْجِلْدِ اَلرَّقِیقِ صَبْرٌ عَلَى اَلنَّارِ فَارْحَمُوا نُفُوسَکُمْ فَإِنَّکُمْ قَدْ جَرَّبْتُمُوهَا فِی مَصَائِبِ اَلدُّنْیَا أَ فَرَأَیْتُمْ جَزَعَ أَحَدِکُمْ مِنَ اَلشَّوْکَةِ تُصِیبُهُ وَ اَلْعَثْرَةِ تُدْمِیهِ وَ اَلرَّمْضَاءِ تُحْرِقُهُ فَکَیْفَ إِذَا کَانَ بَیْنَ طَابَقَیْنِ مِنْ نَارٍ ضَجِیعَ حَجَرٍ وَ قَرِینَ شَیْطَانٍ - نهج البلاغة خطبه 182 -

بدانید این پوست نازک ( بدن ) را تاب شکیب بر آتش دوزخ نیست بنابراین بخودتان رحم کنید ، زیرا شما خویش را هنگام سختیهاى جهان آزموده اید ،و بیتابى خود را در برابر دشواریها ثابت نموده اید ) مگر ندیده اید ، یکى از شما از خاریکه بپایش میخلد ،یا از لغزشى که ( بعضى اعضاى ) او را خونین میکند ، یا از ریگ گرمى که او را میسوزاند چسان مینالد ، پس چنین کسى چه حالى دارد ، هنگامیکه زیر پا و بالاى سرش دو آجر بزرگ از آتش هم بستر سنگ و همنشین شیطان باشد!


تکرار می کنم: بحث یقین به معاد مطرح نیست!

هر چند در همه دنیا خبری را که حتی یک منبع موثّق گزارش کند، می پذیرند و با آن معامله ی خبری یقینی و قطعی می کنند و در قضیه مورد بحث ما و خبر از معاد خبرگزاریهایی از آن خبر داده اند که در صداقت و اطمینان بالاترین ، و در تعّدد بی شمارترینند! و بنابراین خبری یقینی و مطمئن تلقی خواهد شد اما ...

یقین به معاد و قیامت نه ؛ بلکه پرسش من نقطه مقابل آن است : 

کیست در پهنه ی گیتی که صد در صد و به طور قطع و یقین بگوید جهنم نیست؟!

چنین فردی وجود خارجی نخواهد داشت و اگر کسی چنین ادعایی کند ادعایش مردود است!

از کجا و به چه مدرکی به این قطعیّت رسید؟!

بشری را که معلومات همه ی افراد و سراسر تاریخش قابل نسبت سنجی با مجهولاتش نیست، چه به این ادعای بزرگ؟!

لذا قرآن مجید می فرماید: فقط اینها عجیب می دانند وقوع قیامت را :

وَیَقُولُونَ مَتَى هَذَا الْوَعْدُ إِنْ کُنْتُمْ صَادِقِینَ (71) قُلْ عَسَى أَنْ یَکُونَ رَدِفَ لَکُمْ بَعْضُ الَّذِی تَسْتَعْجِلُونَ (72) سوره نمل -

و روی حدس و گمان حرف می زنند ، نه بر پایه ای علمی :

وَقَالُوا مَا هِیَ إِلَّا حَیَاتُنَا الدُّنْیَا نَمُوتُ وَنَحْیَا وَمَا یُهْلِکُنَا إِلَّا الدَّهْرُ وَمَا لَهُمْ بِذَلِکَ مِنْ عِلْمٍ إِنْ هُمْ إِلَّا یَظُنُّونَ (24)جاثیة -


و وقتی امر معاد برای کافرین هم امری احتمالی شد

عقل حکم می کند به واکنش نشان دادن در مقابل خطرات بزرگ ولو احتمالی!


بپرس : توی منکر معاد! یک درصد هم احتمال معاد نمی دهی؟!

نیم درصد؟

یک هزارم درصد؟

یک ده هزارم درصد؟

مگر آن وقتی که برای واکسینه کردن خود و فرزندت به مراکز بهداشتی مراجعه کردی، چند درصد احتمال خطر می دادی؟!

چطور آنجا کاری کردی که خطر احتمالی را از خودت دور کنی ، اینجا به طریق اولی باید چنان عمل کنی چرا که این خطر عظیم و بی سابقه قابل مقایسه با آن دست خطرات نیست!

خداوند متعال خاشعین را که توصیف می فرماید می گوید:

وَاسْتَعِینُوا بِالصَّبْرِ وَالصَّلَاةِ وَإِنَّهَا لَکَبِیرَةٌ إِلَّا عَلَى الْخَاشِعِینَ (45) الَّذِینَ یَظُنُّونَ أَنَّهُمْ مُلَاقُو رَبِّهِمْ وَأَنَّهُمْ إِلَیْهِ رَاجِعُونَ (46) بقرة -

آنها کسانی اند که گمان به ملاقات با خدا و معاد دارند ! یعنی برای اینکه انسان مسیر خودش را اصلاح کند و مراقبت بر اعمال داشته باشد ، گمان به قیامت هم کافی ست. ( هرچند بعضاً مفسرین ظن در اینجا را به یقین معنا فرموده اند)


کلام پایانی:

امام صادق (علیه السلام ) با ابن ابى العوجاء - مادى و ملحد عصر خود - سخنان بسیارى داشت ، آخرین مرحله که او را در مراسم حج ملاقات کرد ، بعضى از یاران امام عرض کردند:

مثل اینکه ابن ابى العوجاء مسلمان شده ؟!

امام فرمود:

او از این کوردل تر است ، هرگز مسلمان نخواهد شد!!

هنگامى که چشمش به امام صادق (علیه السلام ) افتاد گفت:

اى آقا و بزرگ من !

امام فرمود:

ما جاء بک الى هذا الموضع ؟: (تو اینجا براى چه آمده اى )؟!

عرض کرد:

عادة الجسد، و سنة البلد، و لننظر ما الناس فیه من الجنون و الحق و رمى الحجارة !:

(براى اینکه هم جسم ما عادت کرده!! هم سنت محیط اقتضاء مى کند! ضمنا نمونه هائى از کارهاى جنون آمیز مردم ، و سر تراشیدنها، و سنگ انداختنها را تماشا کنم!!!)

امام فرمود:

انت بعد على عتوک و ضلالک ، یا عبدالکریم !:

(تو هنوز بر سرکشى و گمراهى خود باقى هستى ، اى عبد الکریم! )

او خواست شروع به سخن کند امام فرمود:

(لا جدال فى الحج :

(در حج جاى مجادله نیست و عباى خود را از دست او کشید، و این جمله را فرمود:

ان یکن الامر کما تقول - و لیس کما تقول - نجونا و نجوت ، و ان یکن الامر کما نقول - و هو کما نقول - نجونا و هلکت !:

(اگر مطلب این باشد که تو مى گوئى (و خدا و قیامتى در کار نباشد) که مسلما چنین نیست ، هم ما اهل نجاتیم و هم تو ( ما هم زندگی کردیم مثل شما ، تازه زندگی بی دردسر و سالم و پر از صفا و صمیمیت مال مؤمنین است و زندگی کافران همگی تیرگی و نکبت است) 

ولى اگر مطلب این باشد که ما مى گوئیم ، و حق نیز همین است ، تو چه خواهی کرد؟!

ابن ابى العوجاء رو به همراهانش کرد و گفت :

وجدت فى قلبى حزازة فردونى ، فروده فمات !: (در درون قلبم دردى احساس کردم!!! مرا بازگردانید)

او را بازگرداندند و به زودى از دنیا رفت!

دلتنگی ( درد دلی خودمونی با امام رضا )

جمعه, ۳۰ مرداد ۱۳۹۴، ۰۱:۴۸ ب.ظ

آقا جون! امام رضا!        دلم تنگه به خدا

کی میشه باز منو دعوت بکنین؟

کی میشه غرق خجالت بکنین؟!


آفا جون! امام رضا!       دل من تنگه آقا!

کی میشه بیام بشینم حرمت؟

کی میشه بازم ببینم کرمت؟!


آقا جون! امام رضا!        دل من، تنگ شما

آقا جون! بسه دیگه دربدری

منو انتخاب بکن به نوکری


آقا جون! امام رضا!         دل تنگ و اشک و آه

همه ی دار وندار نوکرت

نکنی ردم به جون مادرت


آقا جون! امام رضا!       میون دلتنگیـــــــــیا

گم و گور میشم اگه ولم کنی

چی میشه یه نیگا بر دلم کنی؟!


آقا جون! امام رضا!        دل تنگمو نیگا

ای امام مهربون! نذار برم

دست خالی از تصوّر حرم


از:

محمد شورگشتی


ضدّ موعظه !!!

پنجشنبه, ۲۹ مرداد ۱۳۹۴، ۱۱:۳۳ ب.ظ

روزى مجلسی آراسته شد و در آن جمعیتى حاضر.

یکى از آنان بر صدر نشسته ، آغاز نصیحت و موعظه کرد.

در اثناى سخن چنین گفت:

به جان آمدم از بس که زحمت کشیدم و کار کردم و شکم بخورد!

یکى از ته مجلس آواز داد که :

سرورا! از این پس غیر این کنید!

گفت: چه کنیم؟!

گفت:

شکم کار کند و شما بخورید!!


برگرفته از:

خزائن ملا احمد نراقی

باید و نبایدهای پوشش در آقایان

پنجشنبه, ۲۹ مرداد ۱۳۹۴، ۱۰:۳۱ ب.ظ

پایگاه خبری تحلیلی «پارس»-

دست خانواده را گرفته اید و برای خرید یا پیاده روی، به خیابان های شهر سری زده اید به این امید که همه جا امن و امان است اما گاهی بخشی از حلقه امنیت جامعه که می توان آن را امنیت روانی یا بصری نامید، مفقود است و احساس خوب حضور در جامعه را خدشه دار می کند.

چون در خیابان، مغازه، پارک، سینما و... با مردان و پسران جوانی مواجه می شوید که هر لحظه ممکن است شلوارشان از پایشان بیفتد! یا تی شرت هایی به تن دارند که با هر خم و راست شدنی بخشی از بدن آن ها نمایان می شود!

و خلاصه پوشششان به عنوان رفتاری که مرز آزادی دیگران را مخدوش می کند، زننده و نامناسب است.

لازم نیست دیگرانی باشند که با دیدن آن پوشش به گناه بیفتند.

گاهی خانواده ها، اعم از مرد و زن و دختر خانواده و... با دیدن چنین آدم هایی احساس بدی پیدا می کنند که ترکیبی است از ناامنی و گاهی چندش.

این مردان و پسران جوان فراموش می کنند که پوشش مناسب فقط برای خانم ها نیست و گرمای تابستان هم دلیل کافی محسوب نمی شود که هر جور خواستند به خیابان بیایند.

طبیعتاً مصادیق ساده ای مثل تی شرت و شلوار جین و... منظور ما از بد پوششی آقایان نیست، شاید کسی با پیراهن آستین بلند اما یقه خیلی باز، باعث ناراحتی دیگران شود.

این خودنمایی ها می تواند دلایل زیادی داشته باشد، به عنوان مثال وقتی بازیکنان داخلی لیگ برتر در شبکه های اجتماعی عکس هایی را منتشر می کنند که از مچ پایشان تا زیر چانه پر است از تتوهای مختلف! جوانی هم پیدا می شود که تصمیم می گیرد مثل آن ستاره!! تتوی مچ پایش را نشان دهد اما خب لازمه دستیابی به آن، پوشیدن شلواری است که انگار تا نزدیک زانو تا خورده!! یا تی شرتی که شبیه زیرپوش رکابی است. یا جوان دیگری که پرورش اندام کار کرده تی شرتی می پوشد که تک تک عضلات بازو، شانه، کول و شکمش قابل شمارش باشد.

در این میان عرصه بر خانواده ها تنگ تر می شود و تحمل چنین فضایی کمتر.

چند روز پیش سردار منتظرالمهدی سخنگوی نیروی انتظامی، در یک نشست خبری درباره پوشش آقایان گفت:

«پوشش یک هنجار اجتماعی است و همگان باید بر اساس هنجارهای اجتماعی عمل کنند.

بر همین اساس و با توجه به این که پوشش هر فرد نشانه شخصیت اوست از همه آقایان درخواست می‌کنیم تا در خصوص پوشششان هنجارها را رعایت کنند اما اگر فردی اصرار بر هنجارشکنی کند برابر قانون با وی برخورد می‌شود.»

با توجه به این وعده و مطالبه عمومی، به سراغ این موضوع، مصادیقش و مردم رفتیم تا از چند جنبه آن را بررسی کنیم.


پوشش نامناسب و نامتعارف مردان جوان، در گفت و گو با مردم

ظاهر آدم ها برای حضور در جامعه، مسئله ای اجتماعی است که برای بررسی تاثیرات مثبت و منفی آن، باید نظرات اقشار مختلف جامعه را دانست و در نظر گرفت. ما هم برای این که یک طرفه به قاضی نرفته باشیم، شال و کلاه می کنیم و به چندین خیابان شلوغ و پر رفت و آمد مشهد که محل گذر آدم هایی از طبقات مختلف اجتماعی است، سر می زنیم تا بدانیم مردم، به خصوص خانم ها چه حس و نگاهی درباره پوشش نامناسب آقایان در فصل گرما دارند؟ با ما باشید.

____________________________________________________________________________

رقابت اشتباه!

شیرین، 30 ساله و متاهل که دستِ دختر کوچولویش را در دست گرفته و پایین پله های یک مطب دکتر، منتظر ایستاده در جواب سوالم لبخند می زند که:

«راستش همسرِ خود من، از آن دسته مردانی است که با وجود مخالفت و ناراحتی بنده، شب ها با شلوارک و رکابی برای خرید از سوپرمارکت سر کوچه می رود یا زباله ها را دم در می گذارد. در جواب مخالفت من هم با مغالطه می گوید:

هر وقت این همه خانمی که با سر و وضع ناجور به کوچه و خیابان می آیند، پوشش و حجاب مناسب را رعایت کردند، چشم، من هم رعایت می کنم!!».

بی حیایی و بی غیرتی

زهرا، 23 ساله مادر یک کودک چندماهه هست و همان طور که ویترین مغازه ها را نگاه می کند و به آرامی کالسکه بچه را به جلو هل می دهد، در پاسخ به سوالم به فکر فرو می رود و می گوید:

«من خیاطم و می دانم که همه آدم ها، آنچه را می خرند، می دوزند، سفارش می دهند و می پوشند که فکر می کنند زیباست. اما این که بعضی مردانِ ما این روزها لباس هایی می خرند و می پوشند که با شرع و عرف ما در تضاد است، ریشه در بی حیایی دارد و بی حیایی قدمِ اول و مهمِ گذشتن از خط قرمزهای اخلاقی و زیر پا گذاشتن حرمت ها و ارزش هاست».

تی شرت کوتاه1

خودخواهی و خودشیفتگی

شادی، 31 ساله که به همراه دوستش، با عجله در پیاده رو در حال راه رفتن است، با شنیدن سوالم می خندد و می گوید:

«اتفاقا همین دیروز در خیابان، یک گروه پسر جوان دیدم که شلوارک های جین پوشیده بودند. شلوارهایی که طولشان تا زیر زانو بود و پاچه های کوتاه و تنگ و چسبان داشت. تعجب کردم و برایم سوال بود که چرا پسرها باید ساق پای پر مو و زمختشان را بیرون بیندازند؟ به هیچ نتیجه ای نرسیدم جز این که برخی پسرانمان دارند به سمت خودنمایی، جلوه گری، جلب توجه و در یک کلمه: خودخواهی و خودشیفتگی می روند».

مردانِ زن نما!

فاطمی، خانمِ 37 ساله و تقریبا جاافتاده ای که با ظاهری متین و موقر از محل کارش برمی گردد، حرف های جالــــبی دارد:

«خـــیـــلی وقت ها مردان جوانی را دیدم که با پوشیدنِ تی شرت های یقه باز و آستین حلقه، سعی در نشان دادنِ هیکل ورزیده و عضلانی شان دارند. کاری که به نظر من و از نگاه یک زن، اصلا حرکت جالبی نیست. یعنی با این کار، یک مرد از چشم من می افتد. چون مردانگی با یک ظاهر و رفتار سنگین معنی می شود نه با این جغله بازی ها و خودنمایی ها. این روزها نمی دانم به چه دلیل مردها دارند روز به روز به زنان شبیه می شوند: موهای بلند، ابروهای باریک و تمیز، خالکوبی های آنچنانی، تی شرت های یقه باز، زنجیرگردن و دستبندهای رنگارنگ! آخر این چه وضعی است؟ به نظر من با این کار فقط شخصیت خودشان را پایین می آورند».

یک امتیاز منفی!

سمیه، دختر 25 ساله محجبه دانشجویی که برای خرید به یکی از مراکز خرید پر رفت و آمد آمده، ماجرای بامزه ای را تعریف می کند:

«من خواستگاری داشتم که ظاهر خوب و معقولی داشت اما وقتی خانواده ام درباره اش تحقیق کردند، همسایه هایشان گفتند او از آن دسته جوانانی است که با شلوارک این ور و آن ور می رود. شنیدن این مسئله کافی بود تا نظر خانواده ام کاملا منفی شود و جواب رد بدهند. چون بدلباسی های این مدلی از نگاه ما ایرانی ها، حرکت زشت و ناپسندی است که نشانه بی اخلاقی و بی حیایی شخص به حساب می آید».

هیچ کس خوشش نمی آید

آقای صادقی، مرد شصت ساله ای است که به همراه همسر و فرزندش که یک دختر نوجوان است، کنار خودرویشان ایستاده است. با شنیدن سوژه گزارشم مکث می کند و می گوید:

«والا من به عنوانِ کسی که پسران و مردانِ نسل قبل را با ظاهر و رفتاری سنگین دیدم، حس بسیار بدی با دیدن برخی مردان این دوره و زمانه که لباس های تنگ و چسبان و کوتاه به تن دارند، ابروها را برمی دارند و موها را حالت می دهند، دارم. کار جالبی نیست و فکر نمی کنم جز خودشان، کسی از این تیپ خوشش بیاید».

واقعا اذیت می شوم

خانم صارم، مدیر 36 ساله و باتجربه فروشگاهی که نمایندگی یک برند خارجی است و کمی هم سرش شلوغ است، خلاصه و مختصر می گوید:

«حسّم در مورد مردانی که با شلوارهای راحت و چسبان به خیابان می آیند، در یک کلمه «چندش» است. این جور وقت ها واکنشم، رو برگرداندن و ندیدن است. نگاه نمی کنم چون واقعا اذیت می شوم».


این طوری راحت ترم!!

پوشش های نامتعارف پسران،

در گفت و گو با خود پسران

برای این که بدانیم چرا برخی پسران و مردانِ امروز با لباس های نامتعارف و نامناسب در جامعه ظاهر می شوند، چه راهی بهتر از این که از خودشان بپرسیم؟ گفت و گوی «زندگی سلام» را با چند پسر جوان بخوانید.

بهادر، 23 ساله که با موهای دم اسبی، خالکوبی های عجیب روی بازو و شلوار چسبانِ راحتی و اسپرت، در حالِ پیاده روی با دوستانش است، درباره نحوه پوشش خودش و پسرانِ شبیه خودش می گوید:

«والا من فکر نمی کنم پوشش من ایرادی داشته باشد و مشکلی برای جامعه ایجاد کند. البته اخیرا از دور و بر شنیدم که قرار است نیروی انتظامی با لباس ها و تیپ های عجیب برخورد کند، ولی در کل فکر نمی کنم اشتباهی مرتکب شده باشم. من الان از باشگاه ورزشی برمی گردم و طبیعی است که لباس راحتی بر تن داشته باشم یا مثلا مدت ها خارج از کشور زندگی می کردم و برای اثبات ایرانی بودنم، کوروش کبیر را روی دستم خالکوبی کردم. شاید جامعه این ها را نداند و نپسندد ولی این سلیقه شخصی من است و این طوری راحت ترم. حالا همه مشکلاتِ مملکت حل شده و فقط لباس من مانده؟»

رامین، عکاس 22 ساله ای است که برای انجام یک پروژه عکاسی از تهران به مشهد آمده است و در پاسخ به سوال ما درباره تی شرت کوتاه و شلوار ورزشیِ راحتی که به تن دارد می گوید:

«الان کشور و جامعه ما به سمتی رفته که هر کس، چه دختر و چه پسر، هر جور که دلش می خواهد و دوست دارد لباس می پوشد. من نمی خواهم از ظاهر خودم دفاع کنم ولی تیپ من در برابر بعضی پسران و دخترانِ این روزها، ساده و معمولی است. تیپ من، شاید متفاوت باشد اما حرام و هنجارشکن نیست ولی لباس های برخی جوانان امروز واقعا مغایر با شرع و عرف ماست. به هرحال ما همه مسلمانیم و هر چقدر هم امروزی و روشنفکر باشیم، اعتقاداتی داریم. ولی متاسفانه انگار تاثیر شبکه های ماهواره ای این قدر عمیق و گسترده شده که بعضی، پیشینه و اصالت خودشان را فراموش کرده اند

سینا که 20 سال دارد در دفاع از دوستش که ظاهر نامتعارفی دارد و حاضر به گفت و گو و عکاسی نمی شود، می گوید:

«چرا به جای برخورد با پسران، اول با دختران برخورد نمی شود؟ من خیلی از احکام دین سر در نمی آورم و نمی دانم پوشیدن رکابی و شلوارک توسط مردان در خیابان، چه حکمی دارد ولی مطمئنم پوشیدن مانتوهای باز و بی دکمه با شلوارهای چسبان و کوتاه برای خانم ها حرام است. پس چرا دختران بدحجاب و بی حجاب را جمع نمی کنند؛ گیر داده اند به یقه تی شرت و فاق شلوار پسرها؟ این خیابان ها پاتوق ماست و هر روز با دختران زیادی برخورد می کنیم که شال و روسری هایشان، دور گردنشان است و عملا حجاب ندارند


چرا بد رختی و کم رختی مردان مهم است؟

یکی از عناصر فرهنگی جامعه، لباس و پوشش است. در فرهنگ ایرانی-اسلامی، لباس جایگاه ویژه ای دارد. پوشش ظاهری نعمتی است که پروردگار منحصرا در اختیار انسان قرار داده است. طرح، مدل، رنگ و تزئینات لباس از این منظر که متناسب با جنسیت و سن افراد و شرایط اجتماعی، اقتصادی، جغرافیایی و محیطی باشد، اهمیت زیادی دارد.

در سال1304هجری شمسی، قانونی در کشورمان تصویب شد که بند 14 ماده 276 آن چنین بود:

«کسانی که با زیرشلواری یا لُنگ یا لباسِ خانه، بدون عذر موجه، در معابر عمومی تردد یا توقف نمایند، به دو تا پنج روز حبس و به تأدیه ده تا پنجاه ریال غرامت محکوم می شوند

در آن سال ها، بعضی مردان بی مبالات، با زیرشلواری در کوچه و خیابان تردد می کردند که با تصویب این قانون، پوشش مناسبِ حضور در فضای عمومی را رعایت کردند.

قانونی که شاید دوباره باید احیا شود تا بتوان با روند رو به افزایش مردان زیرشلوارپوش مُدرن برخورد کرد؛ جوانانی که بدون درنظر گرفتن عفت عمومی، با پوشیدنِ شلوارهای تنگ ورزشی که بیشتر شبیه زیرشلواری است و به تن کردن شلوارک و رکابی و تی شرت های یقه باز و شلوارهای زخمی و فاق کوتاه، هم موجب ناامنی روانی و بی حیایی اجتماعی می شوند و هم به یک جور زشتی و شلختگیِ بصری دامن می زنند.

فرهنگ ایرانی از سال های دور با مفهوم زیبایی و حجب وحیا گره خورده و از دوران باستان، بد رختی و کم رختی، عملی ناپسند به حساب می آمده؛ رخت و لباس فاخر و پوشیده اجداد ایرانی مان در موزه ایران باستان، نشان دهنده همین نکته است.

در دین اسلام هم، همواره در کنارِ حجاب و پوشش زنان، بر پوشش و عفت مردان هم تاکید شده است و احکام و دستورات دین، مردان را از پوشیدنِ لباس هایی که به اصطلاح موجب مفسده شود یا با نیت خودنمایی برای جنس مخالف باشد، برحذر داشته است.

معمولا با شنیدن کلمه حجاب، ذهنمان سریع به سمت روسری و چادر و پوشش زنان در مقابل نامحرم می رود اما پوشش مردان هم حد و حدود شرعی و عرفی دارد که باید برای حفظ عفت عمومی رعایت شود. ناگفته پیداست مقید بودن به چنین هنجارهای شرعی و عرفی، به امنیت و آرامشِ بیش از پیش جامعه ختم می شود.

مد جهانی و لباس های وارداتی، با فرهنگِ ما همخوان و هماهنگ نیست.

تولیدکنندگان داخلی هم، برای مد کردنِ پوشش مناسب ِ ایرانی اسلامی، امکانات و پویایی لازم را ندارند.

نوجوانان و جوانان، تحت تاثیر رسانه های خارجی و به منظور جلب توجه و دیده شدن، برای پوشیدنِ به روزترین برندهای خارجی در رقابتند. این تولیدات، با مدل های خاص یا نوشته های آنچنانی با قیمت های نه چندان بالا در اختیار مردان جوان قرار می گیرد.

خانواده ها کنترل چندانی روی لباس پوشیدن پسران و مردان ندارند و نتیجه این می شود که وقتی در کوچه و خیابان در حالِ رفت و آمد هستی، مدام باید با ناراحتی و عصبانیت و چندش، سرت را برگردانی تا با منظره کمر و بازو و زیربغل و ساق پای آقایان مواجه نشوی.

شاید وقتش رسیده از همان کودکی، بخشی از تعلیم و تربیت کودکان به بررسی حقوق اجتماعی و شاخصه هایش اختصاص یابد تا جا بیفتد آزادیِ اجتماعی هر کس، نباید آزادی و آرامش روانیِ بغل دستی را به خطر بیندازد.

اگر مردی مایل است خارج از شرع و عرف لباس بپوشد، می تواند این را در حریم خصوصی خانه و خانواده اش عملی کند نه در کوچه و خیابانی که محل رفت و آمد آدم هایی از اقشار گوناگون است.

آدم هایی که به هر دلیل، با دیدن لباس های نامناسب مردان، آزرده می شوند. نوجوانی و جوانی برای کنترل و تربیت زود نیست؛ از کودکی به پسرانمان سنگینی، مردانگی، حیا و عفت و احکام پوشش اسلامی و الفبای حقوق شهروندی را بیاموزیم.

معیارهای پوشش در جامعه خانواده محور

مصطفی قاسمیان- در برخی جوامع، هنجارهایی عرفی برای پوشش وجود دارد ولی برخی دیگر، عرف پذیرفته شده ای در این زمینه ندارند. اما عرف و هنجارهای اجتماعی تابع چه چیزهایی است و چه عواملی پوشش مطلوب را تعیین می کند؟ در این باره گفت وگویی داشتیم با «میثم مهدیار» دانشجوی دکترای جامعه شناسی که در ادامه می خوانید:

پوشش مطلوب چیست؟ آیا اصلاً در این عرصه، می توان لباس ها را به دو دسته خوب و بد تقسیم کرد؟

نحوه پوشش یک جامعه می تواند بر اساس آرمان ها و اهداف اجتماعی که جامعه را شکل می دهد، تغییر کند. پس لباس مطلوب در جوامع گوناگون با یکدیگر تفاوت دارد.

 مثلاً در جامعه ای که سرمایه در آن اصالت دارد، ملاک های پوشش را ملاک های سرمایه داری مشخص می کند. اما در جامعه ای که خانواده اصالت دارد، معیارهای پوشش متفاوت است. واضح است که در چنین جامعه ای، پوششی مطلوب است که نهاد خانواده را دچار مشکل نکند.

امنیت روانی در نظام سرمایه داری اصالتی ندارد؛ به همین دلیل تا جایی اهمیت دارد که اخلالی در چرخه تولید و مصرف ایجاد نکند. طبیعتاً در چنین جامعه ای، حدِ مسئولیت مردم هم تا همان جاست و سلامت انسان ها تحت سیطره تولید و عرضه کالا قرار گرفته است. اما در جامعه ای که خانواده اصالت دارد، امنیت روانی انتخاب اول است چون به شکل گیری بهتر روابط خانوادگی کمک می کند. در این جوامع است که سلامت و امنیت فرهنگی اهمیت پیدا می کند.

آیا افراد یک جامعه آزاد هستند که هر لباسی را که دوست دارند بپوشند و بگویند دیگران نگاه نکنند؟

بستگی دارد که چطور به جامعه نگاه کنید. جامعه در نگاه لیبرالی، جمعی است از افرادی با منافع شخصی که افراد باید برای بیشینه کردن منافع خودشان، با هم «رقابت» کنند. این جامعه، از یک «کل» به مجموعه ای از «افراد» تجزیه شده است. اما اگر جامعه ای با این ایده شکل گرفته باشد که قرار است همه در خدمت یک هدف واحد باشند و نه در رقابت با هم بلکه در کنار هم به دنبال همکاری و مشارکت باشند، مسئولیتشان در قبال رفتارهای فرهنگی بیشتر خواهد بود.

نوع لباس پوشیدن افراد در امنیت روانی جامعه تأثیرگذار است؛ بنابراین افراد احساس مسئولیت می کنند و برای خودشان حد و مرزی قائل هستند.

به عنوان مثال در غرب، برای رنگِ خانه ها قوانینی وضع شده است یعنی مالکان خانه ها نمی توانند از هر رنگی برای نمای خانه خودشان استفاده کنند. چون رنگ نمای خانه، در سلامت روانی جامعه مؤثر است.

اما در همان کشورها نوع پوشش آزاد است چون نوع پوشش طبق فرآیندی به نام مد و فشن تعیین می شود و این فرآیند یکی از اصلی ترین صنایع فرهنگی غرب است. در این صنعت که تولید و عرضه پوشاک را هدایت می کند، امنیت روانی اهمیتی ندارد و سرمایه مهم تر است.

...

نگویید: « خاورمیانه » ؛ بگویید: « غرب آسیا »

پنجشنبه, ۲۹ مرداد ۱۳۹۴، ۰۹:۲۰ ب.ظ

پایگاه خبری تحلیلی هم اندیشی:

رهبر معظم انقلاب در بخشی از بیانات خود در دیدار با اعضای مجمع جهانی اهل بیت علیهم‌السلام و اتحادیه‌ی رادیو و تلویزیون‌های اسلامی به غلط بودن واژه «خاورمیانه» اشاره کردند و فرمودند:

"این منطقه‌ای که اروپایی‌ها اصرار دارند اسم آن را بگذارند خاورمیانه؛ یعنی خاور را، شرق را، به نسبت اروپا می‌سنجند. یک‌جا شرق دور است، یک جا شرق میانه است، یک جا شرق نزدیک است؛ این تکبّر اروپایی‌ها [را ببینید!] از اوّل اینجا شده «خاورمیانه»

اسم خاورمیانه غلط است؛ اینجا غرب آسیا است.

آسیا یک قارّه‌ی بزرگی است، ما در غرب آسیا قرار داریم.

 این منطقه منطقه‌ی بسیار حساسی است؛ منطقه‌ای است از لحاظ راهبردی مهم، از لحاظ نظامی مهم، از لحاظ منابع زیرزمینی مهم، از لحاظ ارتباط بین سه قارّه -آسیا و اروپا و آفریقا- مهم. منطقه‌ی مهمّی است."

 
این نخستین بار نیست که ایشان در نکوهش استفاده از واژه خاورمیانه سخن می گویند.

ایشان در سال ۹۱ هم در دیدار با اساتید دانشگاه به صراحت راجع به غلط بودن تعبیر خاورمیانه سخن گفته و فرموده بودند:

"البته من اصرار دارم این منطقه را «غرب آسیا» بگویم، نه خاورمیانه.

 تعبیر خاور دور، خاور نزدیک، خاور میانه درست نیست.

دور از کجا؟ از اروپا ! 

نزدیک به کجا؟ به اروپا ! 

یعنی مرکز دنیا اروپاست!!!

هر جائی که از اروپا دورتر است، اسمش خاور دور است!

هر جا نزدیکتر است، خاور نزدیک است!

هر جا وسط است، خاورمیانه است!

این تعریفی است که خود اروپائیها کردند؛ نه، ما این را قبول نداریم

 آسیا یک قاره ای است؛ شرقی دارد، غربی دارد، وسطی دارد!

ما در غرب آسیا قرار داریم. بنابراین منطقه ی ما اسمش منطقه ی غرب آسیاست، نه منطقه ی خاورمیانه."

 
اما این سخن مقام معظم رهبری هم مغفول ماند!!

مسؤولین مختلف و سطح بالای کشور در سخنرانی های مختلف بازهم از این واژه استفاده کردند.

پایگاه های مختلف رسمی و دولتی کشور با بی دقتی و بی توجهی به این تذکر رهبر معظم انقلاب، صراحتا این واژه را در تیترهای خود جا دادند و به کار بردند.

بی شک استفاده پایگاه رسمی وزارت امور خارجه که شاید از اولین مخاطبان این تذکر باشند از واژه خاورمیانه بسیار دور از انتظار است ...
و...



پنجم ذی القعدة ؛ روز « تجلیل از مقام امامزادگان »

پنجشنبه, ۲۹ مرداد ۱۳۹۴، ۱۲:۲۲ ق.ظ

امام و امامزاده:


على بن جعفر (ع ) برادر امام کاظم (ع ) از امامزادگان بزرگ و فقیهان پرهیزکار است.

...

ایشان در زمان امام جواد (ع ) از علماى سالمند و فقهاى با سابقه به شمار مى آمد.


محمدبن حسن بن عمار مى گوید:

در مدینه در محضر على بن جعفر (ع ) نشسته بودنم ، و روایاتى را که از امام کاظم (ع ) نقل مى کرد مى نوشتم ، در این هنگام ناگاه امام جواد (ع ) که آن وقت نوجوان بود، وارد مسجد شد.

دیدم على بن جعفر بدون رداء! و با پاى برهنه! برخاست و به استقبال امام جواد (ع ) رفت و خود را به سوى او افکند! و دست او را بوسید!

امام جواد (ع ) فرمود:

((عمو جان خدا تو را رحمت کند بنشین .))

على بن جعفر گفت :

اى آقاى من! چگونه بنشینم با آنکه تو ایستاده اى؟!!

هنگامى که على بن جعفر(ع ) به جلسه درس خود باز گشت ، شاگردان از روى سرزنش به على بن جعفر گفتند:

تو عموى پدر حضرت جواد (ع ) هستى ، در عین حال دیدیم که دست او را بوسیدى و احترامی کردى به دور از معمول .

على بن جعفر در پاسخ آنها، دست به محاسن سفید خود گرفت و فرمود:

ساکت باشید، هنگامى که خداوند صاحب این محاسن سفید را شایسته امامت ندانست ، و این جوان را شایسته نمود و مقام شامخ امامت را به او تفویض کرد، آیا من فضل او را انکار کنم ؟! پناه مى برم به خدا از این سخن که شما مى گوئید! بلکه من بنده  و غلام امام جواد (ع ) هستم!!


از احترامهاى على بن جعفر (ع ) به امام جواد (ع) اینکه :

هر گاه امام جواد (ع ) مى خواست به جائى برود، على بن جعفر بر مى خاست و کفش او را جفت مى کرد.


گویند:

روزى طبیبى براى فَصد (گشودن سر رگ) امام جواد (ع ) آمد، على بن جعفر به امام جواد (ع ) عرض کرد:

اى سرور من! اجازه بده اول رگ مرا قطع کند تا تیزى و سوزش نشتر قبل از تو به من برسد!!


منبع:

داستان دوستان جلد 4

محمد محمدى اشتهاردى

______________________________________________________________


عن أبی الحسن الثالث علیه السلام قال :

إن الله عز وجل جعل من أرضه بقاعاً تسمىّ المرحومات أحبّ أن یدعى فیها فیجیب ... - وسائل الشیعه ش ح 6654 -

امام هادی(ع) :

خداوند عز وجل در زمینش بقاعی قرار داده که اماکن رحمت نامیده می شوند، دوست دارد در آنجاها خدا را بخوانید تا شما را اجابت کند!


پنجم ذی القعدة روز تجلیل از امامزادگان و بقاع متبرکة ، مبارک!

نزدیکترین امامزاده محلتون رو ان شاءالله فردا زیارت کنین و ما رو هم از دعای خیر خودتون فراموش نفرمائید.

اگر در همین وبلاگ و در بخش نظرات به دوستان هم معرفی بفرمائید که چه بهتر!


سهم من:

نزدیک ترین امامزاده معروف و معتبر به محل خدمت فعلی ما : امامزاده محمد محروق (ع) است.

محمد بن حسین مشهور شده به محروق (نزد شیعیان : امامزاده محروق) یکی از نوادگان علی بن حسین بود که در پی قیامی که ضد خلیفه وقت -مأمون-صورت پذیرفت کشته شد.

پیکر او را به آتش کشیدند و خاکستر آن در محله تلاجرد از محله‌های قدیم شهرنیشابور به خاک سپرده شد.

از همین رو به محروق یعنی سوخته شده معروف شد.

آرامگاه وی که در کنار آرامگاه عمر خیام است، در شمار آثار تاریخی به ثبت رسیده‌است - ویکی پدیا -

___________________________________________________________________________


آیت الله العظمی سید شهاب الدین مرعشی نجفی :

وقتى در سامراء اقامت داشتم ، شبى براى زیارت حضرت سیّد محمّد علیه السّلام از سامراء بیرون رفته و راه را گم نمودم .

 پس از یأس از زندگى خود بخاطر تشنگى فوق العاده و گرسنگى ، و وزیدن باد سموم در قلب الاسد، بیهوش شده روى خاکهاى گرم افتادم ؛ ولى دفعتاً چشم باز کردم و سر خود را بر زانوى شخصى دیدم .

آن شخص کوزه آبى به لب من رسانید که تاکنون نظیر آن آب را در گوارایى و شیرینى نیاشامیده بودم .

پس از خوردن آب ، سفره نان را باز نمودم .

دو - سه قرص نان ارزن در آن بود.

پس از صرف غذا، آن مرد عرب به من فرمود: نهرى جارى در اینجا وجود دارد ، خود را در آن شستشو بده .

من گفتم : در اینجا نهرى نیست وگرنه من این قدر تشنه نمى شدم که مشرف به هلاکت باشم .

آن مرد عرب فرمود:

این آب است که در اینجا جارى است .

من به مجرد صادر شدن این کلمه از آن شخص عرب ، دیدم در آنجا نهر باصفایى است و تعجّب کردم که نهر آب در کنار من بوده و من از تشنگى و عطش بسیار، نزدیک به هلاک شدن بوده ام !

سپس آن مرد عرب از من پرسید:

قصدکجا دارى ؟

گفتم حرم مطهّر سیّد محمّد علیه السّلام

آن شخص عرب فرمود:

این هم حرم سیّد محمّد است .

من مشاهده کردم ، دیدم نزدیک بقعه سیّد محمّد هستم و حال آنکه محلى که در آنجا راه را گم کرده بودم قادسیه بود و مسافت فراوانى از آنجا تا مرقد سیّد محمّد وجود داشت .

در فاصله مصاحبت با آن مرد عرب از وى استفاده فراوان بردم و مطالبى چند را برایم توضیح داد.

از سفارشها و توصیه هاى وى :

تأکید بر تلاوت قرآن مجید،

انکار تحریف قرآن ،

نیکى به والدین ،

رفتن به زیارت بقاع متبرکه و امامزادگان ،

 احترام به ذریه علوى ،

خواندن نماز شب ،

ذکر تسبیح حضرت زهراعلیهاالسّلام

و تاءکید در زیارت حضرت سیدالشهداءعلیه السّلام

بود.

 در این هنگام به فکرم خطور کرد که نکند این شخص محترم همان امام زمان (عج ) باشد؟!

با بروز این فکر در ذهنم ناگهان آن شخص عرب از نظرم ناپدید گردید!!

و چقدر متأسف شدم که یار در کنارم بود و گمشده ام را یافته بودم اما او را نشناختم!


منبع:

کرامات مرعشیّه

على رستمى چافى

پابرهنگان

چهارشنبه, ۲۸ مرداد ۱۳۹۴، ۱۰:۱۳ ب.ظ

آیت الله وحید خراسانی:

این فقیه متبحر، آیت الله بروجردی که اینجا خوابیده

این مرد، در اواخر عمرش با آن سن پیری، مطالعه می کرد دقیق ترین خطوط را.

بعد قصه خودش را نقل کرد، گفت:

چشم من به یک دردی مبتلا شد، معالجه هر چه کردم اثر نکرد!!

رفتم برای تشرف به عتبات به بصره که رسیدم، سوار قطار شدم، در آنجایی که من سوار بودم، این زوار پیاده، که عازم زیارت سیدالشهداء بودند، سوار شدند.
یکی از اینها خوابیده بود، من از آن گـِل بین انگشتهای پای این شخص، یک کمی برداشتم، به هر دو چشم مجروحم مالیدم.

به مجرد اینکه آن گـِل را مالیدم، درد برطرف شد و تا این سال محتاج به عینک نشدم!!

این معرفت این فقیه متبحّر است.

اگر آنها این معرفت را ندارند که بفهمند گـِل پای زوّار قبر این خاندان، گـِل پای زوّار قبرشان : می شود شفای درد بی درمان، آن وقت پای برهنه به بقیع بروی با حفظ الصحة مخالف است؟

اگر معرفت مثل این فحل علم را هم نداری، جوراب را پا کن، اما کفش ها را دربیار، آنجا می دانی چه خبر است؟

آنجا جائی است که (ذلک و من یعظم شعائر الله). آن قدرِ متیقن از شعائر الهیّه آن چهار قبر است، تعظیم آن چهار قبر، علامت تقوای دل است.

آنها که پا برهنه اند در بقیع، تقوای دلشان در عملشان مجسّم است.
اهل علم، مردم غافل را از خواب غفلت بیدار کنند، حرمت بقیع را نگه دارند.

به آن قبرهای خراب شده نگاه نکنند.

باید همه پا برهنه آنجا بروند تا به کوریِ چشم آنها که این قبور را خواستند از میان ببرند، روشن بشود که عظمت در حدّی است که سر از پا در این حرم شناخته نمی شود.


منبع:

سایت آیت الله العظمی وحید خراسانی ارشادات، نکته ها وحکایت ها

______________________________________________________________________________________________________

(فَاخْلَعْ نَعْلَیْکَ إِنَّکَ بِالْوَادِ الْمُقَدَّسِ طُوًى (12) طه - خداوند خطاب به موسی: پس کفشهایت را درآر! که تو در سرزمین مقدس طوی هستی)

مرحوم آیت الله شیخ جواد تبریزی در مراسم عزاداری اهل بیت

خلاقیت ( زیباترین تصاویر با قلم و اشیاء دم دستی )

چهارشنبه, ۲۸ مرداد ۱۳۹۴، ۰۶:۰۳ ب.ظ
















سعدى مدتى در مدرسه مستنصریه بغداد در نزد شیخ اجلّ ، ابوالفرج بن جوزى (وفات یافته در سال 636 ه . ق ) درس خوانده و از موعظه هاى او بهره مند می شد. ( از جمله مواعظ او که البته سعدی به گوش نمی گرفت : ترک مجالس رقص و آواز بود!!) خود در این رابطه مى گوید:

هر قدر که مرشد بزرگ ابوالفرج بن جوزى ، در پند و اندرز خود مرا از رفتن به بزمهاى ساز و آواز و شنیدن ترانه و غزل باز مى داشت و به گوشه گیرى و خلوت نشینى دستور مى داد ، باز حالت و غرور نوجوانى بر من چیره مى شد و خواهش دل و آرزویم مرا به مجالس طرب مى کشانید و از شنیدن آواز خوش و معاشرت با یاران سرمست از آواز خوش ، لذت مى بردم .

وقتى که پند و اندرز استاد به خاطرم مى آمد مى گفتم :

اگر خود او نیز با ما همنشین بود ، به رقص و دست افشانى و پایکوبى مى پرداخت ، زیرا اگر نهى از منکر کننده خودش شراب بنوشد، عذر مستان را مى پذیرد و آنها زا به خاطر گناه شرابخوارى ، بازخواست نمى کند.

قاضى ار با ما نشیند بر فشاند دست را

محتسب گر مى خورد معذور دارد مست را


تا اینکه یک شب به مجلسى وارد شدم ؛ گروهى در آن نشسته بودند و آوازه خوانى در میانشان آواز مى خواند.

ولى به قدرى صداى ناهنجار داشت که :

گویى رگ جان مى گسلد زخمه ناسازش

ناخوشتر از آوازه مرگ پدر، آوازش (1)


گاهى همکارانش ، انگشت در گوش خود مى نهادند تا آواز او را نشنوند، و گاهى انگشت خود را بر لب مى گذاشتند تا او را به سکوت فرا خوانند.

نبیند کسى در سماعت خوشى

مگر وقت مردن که دم در کشى (2)


چو در آواز آمد آن بربط سراى

کد خدا را گفتم از بهر خداى

زیبقم در گوش کن تا نشنوم

یا درم بگشاى تا بیرون روم (3)


خلاصه اینکه به پاس احترام یاران ، با رنج فراوان آن شب را به صبح آوردم . به قدرى شب سختى بود که گفته اند:

مؤذن بانگ بى هنگام برداشت

نمى داند که چند از شب گذشته است

درازى شب مژگان من پرس

که یکدم خواب در چشمم نگشته است


صبحگاه به عنوان تبرک شال سرم را و سکه طلایى را از همیانى که در کمرم بسته بودم ، گشودم و به آن آوازه خوان برآواز دادم و او را به بغل گرفتم و بسیار از او تشکر کردم .

یاران وقتى که این رفتار نامناسب مرا دیدند آن را برخلاف شیوه مرسوم من یافتند و مرا کم عقل خواندند!

یکى از آنها زبان اعتراض گشود و مرا سرزنش ‍ کرد که :

این رفتار تو بر خلاف رفتار خردمندان است ، چرا چنین کردى ؟!

خرقه مشایخ (شال سرت ) را به چنان آوازه خوان ناهنجارى دادى ، که در همه عمرش درهمى در دست نداشت و ریزه نقره و طلایى در دارائیش ‍ نبوده است؟!

مطربى (4) دور از این خجسته سراى

کس دوبارش ندیده در یکجاى

راست چون بانگش از دهن برخاست

خلق را موى بر بدن برخاست

مرغ ایوان زهول او بپرید (5)

مغز ما بر دو حلق او بدرید


به اعتراض کننده گفتم :

مصلحت آن است که زبان اعتراضت را کوتاه کنى ، زیرا من از این آوازه خوان ، کرامتى (6) دیدم ، از این رو به او جایزه دادم و او را در آغوش گرفتم .

اعتراض کننده گفت :

آن کرامت چه بود؟! بیان کن تا من نیز به خاطر آن به او تقرب جویم و از شوخى و گفتار بیهوده اى که در مورد او گفتم توبه نمایم .

به اعتراض کننده گفتم :

شیخ و مرشد (ابوالفرج بن جوزى ) بارها مرا به ترک مجلس بزم آوازه خوانان نصیحت و موعظه رسا مى کرد و من نصیحت او را نمى پذیرفتم ، ولى امشب دست صالح سعادت مرا به این مجلس آورد، تا با دیدن این آوازه خوان ناهنجار از هر گونه آوازه خوانى متنفر گردم و از رفتن به مجلس آنها توبه کنم . (خلاصه کاری که استاد به روزها نتوانست بکند ، این شخص ظاهرا بی همه چیز به شبی انجام داد ) به این ترتیب: عدو شود سبب خیر اگر خدا خواهد.

آواز خوش از کام و دهان و لب شیرین

گر نغمه کند ور نکند دل بفریبد

ور پرده عشاق و خراسان و حجاز است

از حنجره مطرب مکروه نزیبد (7)


1- یعنى : مضراب خارج از اصول و نغمه ناهنجار او، گویى شاهرگ زندگى انسان را قطع مى کند. آواز او از فریادى که از مرگ پدر بر مى خیزد دلخراشتر است .

2- یعنى : تو اى آوازه خوان ناهنجار! از آواز تو کسى بهره نجوید مگر آن هنگام که مرگ سراغت آید و دم فرو بندى .

3- یعنى : چون آن آوازه خوان به آوازخوانى پرداخت ، به صاحبخانه گفتم یا براى رضاى خدا، جیوه در گوشم بریز تا کر شوم ، یا در خانه را باز کن تا بیرون بروم .

4- مطربى : آوازه خوانى .

5- یعنى : کبوتر طاق بزرگ از ترس صداى ناهنجار او پرید و دور شد.

6- کرامت : کار خارق العاده که از دست اولیاى خدا آشکار شود.

7- یعنى : آواز دلپذیر از دهان آوازه خوان خوشخوان ، چه زیر بخواند چه بم (خواه نازک بخواند و خواه درشت ) دلرباست ، ولى اگر نواى عشاق و خراسان و حجاز (سه نوع از نواى موسیقى ) از خلق آوازه خوانى ناخوش ‍ آواز و زشت دیدار برآید، نیکو نمى نماید.


منبع:

حکایتهاى گلستان سعدى به قلم روان

محمد محمدى اشتهاردى

با دخل و تصرف


دیشبم به احیا گذشت!

چهارشنبه, ۲۸ مرداد ۱۳۹۴، ۰۵:۱۷ ق.ظ

داشتم به خودم و وضعیت خودم فکر می کردم:

آیا اونجایی که باید باشم قرار گرفته م؟!

رفقا کجا مشغول شدند و من کجام؟!

فردا قراره چه اتفاقی بیفته؟!

روستا هم شد جای کار؟!

فرزندان من و آینده آنها؟!

نمی دونم از گرمی افکارم بود یا هوا واقعا گرم بود؟

هرچه تو رختخواب غلت زدم ، خوابم نبرد که نبرد!

بالشمو برداشتم و رفتم بیرون.

پتویی رو که عصر برا نشستن تو ایوون پهن کرده بودم ، نشون کردم

تا دراز کشیدم نگاهم به سوسوی ستاره ها افتاد

چشمک های ممتد دل بر

تو خونه گرما نذاشت بخوابم، اینجا هم ستاره ها همین قصدو کرده بودند.

خودم رو سپردم به آسمون

enhanced-buzz-wide-7022-1420717644-7

خدایا! چه عظمتی!

الها! چه شکوهی!

هر چه خیره تر نگاه می کردم ستاره های بیشتری رو می تونستم رصد کنم سوار بر هم

یعنی این ریگ های کوچک نورانی خودشون کره ای هستن قدر زمین و بزرگتر حتی؟!

یعنی زمین ما با همه بزرگیش ، ریگیه در کف آسمون؟!

یواش یواش داشت ترس برم میداشت!

از اینجا تا هر ستاره ، از اون ستاره تا ستاره بعدی چقدر مسیره؟!

تازه میگن این دروازه آسمانه و عظمت بعد از اینه!

خدایا! من نسبتم به این کره خاکی پهناور چیه؟

نقطه ای؟! ذره ای؟

نسبت زمینت به کهکشان شیری چه؟

نقطه ای؟! ذره ای؟!

نسبت کهکشانت به همه عالم؟!

نقطه ای؟! ذره ای؟!

نسبت من به کل عالم چیست؟!

احساس خردی و کوچکی عجیبی بهم دست داد!

شروع کردم به خودم و افکار دقایق قبلم خندیدن!

شروع کردم به همه آنها که در کوچه بازار رگهای گردن رو کلفت می کنند و هوار میکشن ، خندیدن

و به جنگ و دعواها

و به نقشه ها و خیانت ها و دوز و کلک ها

و به تب ها و اشک و ناله ها

به همه چیز

فَالِقُ الْإِصْبَاحِ وَجَعَلَ اللَّیْلَ سَکَنًا

شب نه فقط خواب و استراحتش که نگاه به آسمانش مایه آرامش است!

« شب » دیشب احیایم کرد!

>>> فرزندآوری

سه شنبه, ۲۷ مرداد ۱۳۹۴، ۱۱:۳۸ ب.ظ


17 میلیون زن ایرانی هر ساله 10 تریلیون و 200 میلیارد تومان برای خرید لوازم آرایشی هزینه می‌کنند. این در حالی است که بین 80 تا 90 درصد بازارهای لوازم آرایشی ایران در اختیار چین، ترکیه و تایلند قرار گرفته؛ کشورهایی که هر ساله میلیون‌ها دلار از صادرات لوازم آرایشی بهداشتی به ایران سود می‌برند.

در این سه کشور علاوه بر تولیدات خود، برندهای معروف خارجی در این زمینه به صورت تقلبی ساخته شده و به بازارهای ایران فرستاده می‌شوند! بر اساس آخرین ارقام، هر ساله 850 میلیون دلار لوازم آرایشی قاچاق وارد کشور شده، در حالی که سهم واردات قانونی لوازم آرایشی تنها 150 میلیون دلار است!

در این بین  برخی از بانوان ایرانی به دلیل علاقه زیاد به لوازم آرایشی و ارزان از نسخه تقلبی برندها استقبال می‌کنند و همین مساله باعث بروز انواع و اقسام بیماری‌های پوستی شده است؛ طوری که هر ساله هزاران حیوان آزمایشگاهی در اثر آزمایش مواد بهداشتی آرایشی دچار بیماری‌های پوستی مزمن شده و حتی در درازمدت از بین رفته‌اند.

از توجه به سلامتی بانوان تا آرایش عروس ملکه انگلیس

بانوان ایرانی باید توجه داشته باشند که مصرف لوازم آرایشی چه کم چه زیاد، باید از محصولات اصلی استفاده شود چرا که در هر صورتی سلامتی انسان مهمتر از هر مسئله دیگری است.چرا که همانطور که اشاره شد استفاده از جنس های قلابی آرایشی و شیمیایی سبب بیماری های مختلف در انسان می شود.

عروسی چهار سال قبل عروس ملکه انگلیس با همه حواشی و هیاهویی که داشت نکته ای قابل تامل برای ایرانی ها وجود داشت که البته از از چشم مردم پنهان نماند و آن نحوه آرایش عروس ملکه بود که ظاهرش با اینکه عروس بود عادی تر از برخی از زنان ایرانی بود که در کوچه و بازار حاضر می شوند.از این رو به نظر می رسد باید جامعه را به سمتی سوق داد تا از هزینه های هنگفت آرایش عروسی که بعضا مشکلات زیادی را در همان آغاز زندگی جوانان به وجود می آورد، دور شود.مسئله ای که در سال های اخیر خانواده ها بیشتر درگیر آن شده اند.

با 10 تریلیون و 200 میلیارد چه کارهایی می توان انجام داد؟

با توجه به کاهش شدید سن بانوان ایرانی در مصرف لوازم آرایشی و رسیدن آن به 14 سال، ذکر این نکته ضروری است که زنان غربی اغلب آنها در سنین بالا از این لوازم استفاده می کنند چرا که در این سنین با چروک شدن پوست آنها به دنبال ابزاری هستند که بتواند به زیبایی آنها کمک کند.آن هم لوازمی که حداکثر کیفیت را دارا باشد.

این در حالی است که در ایران دختران از همان سنین نوجوانی و نهایتا جوانی به استفاده از لوازم آرایشی آن هم از نوع بی کیفیتش اقدام می کنند.

آمار و ارقامی که در رابطه با هزینه های بانوان برای تهیه لوازم آرایشی به دست آمده، رقم بالایی است و می توان با کاهش مصرف از این لوازم کارهای مفید و بهتری صورت داد.به گونه ای که با یک حساب سرانگشتی می توان دریافت که با مبلغ 10 تریلیون و دویست میلیارد تومان یارانه چندین ماه مردم می تواند پرداخت شود.


برگرفته از: فرهنگ نیوز


حاشیه من:

هزینه عمل های زیبایی غیر ضروری ، و کفش و لباس های کذایی ، تغییر ماشین و دکوراسیون منزل و گوشی به نام مد گرایی و ... را هم به این رقم اضافه کنید ببینید چه می شود!!!

اون وقت می نالیم از شرایط اقتصادی مملکت! اون وقت فرار می کنیم از ازدواج به بهانه مسائل مالی! اون وقت با خبر قطع بعضی یارانه ها جنجال به پا می کنیم!

عجیب مردمی هستیم عجیب!

حضور بانوان در مساجد ؛ آری یا نه؟!

سه شنبه, ۲۷ مرداد ۱۳۹۴، ۰۹:۲۰ ب.ظ

>>> یکی از مسائلی که از دیرباز در میان مسلمانان مطرح بوده و گاه چالشی فکری و اجتماعی محسوب می شده، مسئله حضور زنان در مسجد و عرصه های اجتماعی است .

برخی مانع حضور زنان در عرصه های اجتماعی و از جمله حضور در مساجد می شدند و بعضی دیگر آن را تجویز می کردند و در این مورد برای زنان نیز شانی مساوی با مردان در نظر می گرفتند .

آنچه امروز می تواند برای زنان مؤمن و متعهد ما الگوی حقیقی و راهگشای فکری و عملی باشد، سیره و سخن پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله و پیشوایان معصوم علیهم السلام است .

 مسئله حضور زنان در صحنه های اجتماعی و از جمله حضور در مسجد از مسائل مورد ابتلا در عصر معصومین بوده و آن انسانهای الهی رهنمودهای ویژه ای در این مورد داشته اند .

در این مقاله کوشش شده است به صورت مختصر مسئله حضور زنان در خانه های خدا با عنایت به سیره و سخن معصومین علیهم السلام تبیین گردد .


>>> تاریخچه حضور زنان در مسجد

الف) در زمان رسول خدا صلی الله علیه وآله

جامعه نبوی از آغاز ظهور، شاهد حضور بانوان در عرصه های گوناگون زندگی بوده است و زنان آن روزگار در صحنه هایی حضورشان به لحاظ سیاسی و غیره، مؤثر می افتاده، همپای مردان به تلاش و کوشش مشغول بوده اند .

حضور حضرت خدیجه علیها السلام در مسجد الحرام، پیش از تشرف به اسلام نمونه ای از این حضور است .

ابویحیی بن عفیف از جدش عفیف که تاجر مشهوری بوده نقل می کند:

وقتی پای به مسجد الحرام نهادم، با منظره ای شگفت روبرو شدم; سه نفر را دیدم که در حال نماز خواندن بودند . از ابن عباس پرسیدم، اینان کیستند؟ او گفت: نفر نخست کسی است که ادعای نبوت دارد و مرد پشت سرش، علی بن ابی طالب علیهما السلام است و آن زن نیز همسر محمدصلی الله علیه وآله; خدیجه علیها السلام است . و غیر از اینها کسی را بر این آیین سراغ ندارم . (1)

این روند بعد از شکل گیری جامعه مسلمین در مدینه نیز دنبال شد و بانوان همواره برای اقامه نماز در مساجد حاضر می شدند .

امیرمؤمنان علی علیه السلام می فرماید:

«کن النساء یصلین مع النبی صلی الله علیه وآله; (2) زنان با پیامبر نماز را به جای می آوردند

از روایات دیگری نیز حضور زنان در نماز جماعت استفاده می شود; آنجا که روایات درباره توجه ویژه پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله نسبت به کودکان حتی در نماز جماعت سخن می گویند . در ذیل دو نمونه از این روایات نقل می شود .

امام صادق علیه السلام فرمودند:

«کان رسول الله صلی الله علیه وآله یسمع صوت الصبی وهو یبکی وهو فی الصلاة فیخفف الصلاة ان تعبر امه فتصیر الیه; (3) رسول خدا صلی الله علیه وآله صدای بچه را می شنید که گریه می کرد و او در نماز بود، پس نماز را سبک می کرد تا مادرش به سوی او رود

همچنین نقل شده است که:

روزی پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله، نماز صبح را با کوتاهترین سوره خواند . اصحاب از او پرسیدند: ای رسول خدا! چه شد که چنین سریع نماز را تمام کردید؟ فرمود: «انی سمعت صوت صبی فی صف النساء; (4) من در صف زنان صدای کودکی را شنیدم

حضور زنان در مسجد به مرور گسترده تر شد تا جایی که مسئله اختلاط زن و مرد و . . . پیش آمد و پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله دری را مخصوص ورود و خروج آنان قرار داد . (5)

درباره زنان پیامبر نیز وضع به همین صورت بود .

از سنتهای آن حضرت این بود که همراه با همسرانش در مسجد معتکف می شد .


>>> حضور زنان از منظر پیامبر صلی الله علیه وآله

دوران ده ساله مدینه، فرصت کافی برای شکل گیری نهادهای اجتماعی و رفتارهای مطلوب دینی بود .

در طی این دوره موضوع حضور زنان در مساجد نیز از همین دست موضوعاتی است که شکل گرفته و جایگاه مطلوب خود را یافته است .

روایات و گزارشهایی که درباره دیدگاه پیامبر نسبت به حضور زنان در مساجد - در این دوره - ثبت شده، در عنوانهای زیر قابل طرح است:

1 - اختصاص زمانی برای پاسخگویی به آنان :

آن حضرت علاوه بر تایید حضور بانوان، پس از نماز، به آنان سرکشی کرده و با آنان سخن می گفت .

آن حضرت در جلسات عمومی به پرسشهای آنان پاسخ می داد و برخی از بانوان را که تقاضای وقت خصوصی می کردند می پذیرفت .

نقل شده است، زنان می گفتند:

«لقد غلبنا علیک الرجال فاجعل لنا یوما وقد فعل رسول الله ذلک; (6) شما را مردان احاطه کرده اند . روزی را هم برای ما اختصاص بده . و رسول خدا چنین کرد .»

2 - نهی از ممانعت توسط مردان :

با وجود توصیه ها و تشویقهای پیامبر برای حضور بانوان در مسجد، برخی به دلایل متعددی مانع از حضور آنان در این مکان می شدند . پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله در مقابل این رفتار نیز می ایستاد و آنان را از این کار نهی می کرد و گاهی برای مخالفین راه حلهایی پیشنهاد می نمود .

برخی از سخنان پیامبر گرامی که در کتب روایی و تاریخی ثبت شده، چنین است:

«اذا استاذنت احدکم امراته الی المسجد فلا یمنعها; (7) هرگاه همسر یکی از شما برای رفتن به مسجد اجازه خواست، مانع او نشوید

«لا تمنعوا النساء حظوظهن من المساجد اذا استاذنوکم; (8) هنگامی که زنان از شما اذن رفتن به مسجد خواستند، مانع بهره بردن آنان از مسجدها نشوید

گاهی هم امر می کرد که به زنان اجازه دهید شبها در نماز حاضر شوند . دلیل این امر شاید شناخته نشدن بانوان در شب بود که موجب دور ماندن آنان از مزاحمتها می شد و شاید هم مردم از حضور زنان در روز مانع نمی شدند ولیکن شبها ممانعت می کردند که پیامبر صلی الله علیه وآله امر به رفع ممانعت کرده اند .
دومین روایتی که در ذیل نقل می شود احتمال دوم را تایید می کند .

قال رسول الله صلی الله علیه وآله:

«ائذنوا للنساء بالیل الی المساجد; (9) به زنان اجازه دهید، شبها به مسجدها بروند

یا در تعبیر دیگر:

«اذا استاذنکم نساءکم بالیل الی المسجد فاذنوا لهن; (10) هرگاه زنانتان شب هنگام، برای رفتن به مسجد اجازه خواستند، به آنها اجازه دهید


ب) عصر ائمه علیهم السلام
در دوره ائمه علیهم السلام نیز بانوان همواره مشتاق حضور در مسجد بودند و برای اعمال عبادی به خانه های خدا رو می آوردند .

همچنین برای مبارزات سیاسی و مذهبی نیز از مسجد استفاده می شده است .

نمونه والای آن را می توان در حضور حضرت زهرا علیها السلام در مسجد و ایراد خطبه فدک دید که آن حضرت از ولایت علی علیه السلام نیز حمایت کرد . (11)


>>> شرایط و آداب حضور

گفته شد که اسلام خواهان انزوای زنان نیست و در حیات اجتماعی; از جمله حضور در مساجد برای آنان حقی قایل است: «لا تمنعوا حظوظهن عن المساجد

موضوع شرکت مساوی برای مرد و زن در مواردی مانند حج که واجب است و حتی شوهر نیز نمی تواند مانع از چنین حضوری گردد و همینطور در بخشهایی مانند ضرورت تعلیم مرد و زن، اجازه حضور در تشییع جنازه یا حضور در جهاد دفاعی با ضوابط خاصی که عنوان شده است، همگی حکایت از طرفداری اسلام از حضور سالم زنان صالح در عرصه های اجتماعی دارد .

این موضوع در فقه اسلامی نیز جایگاه خاصی به خود، اختصاص داده است .

«برای زنان رواست که در مجالس عزا، ادای حقوق مردم، یا تشییع جنازه، بیرون روند و در این کارها شرکت کنند; همان گونه که حضرت فاطمه علیها السلام و زنان ائمه اطهارعلیهم السلام، در آنها شرکت می کردند(12)

البته ناگفته پیداست، حضور زنان در عرصه های یاد شده نیز همانند سایر موضوعاتی که مد نظر اسلام بوده دارای آداب و مقررات ویژه ای است که پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله و ائمه هدی علیهم السلام بر آنها تاکید کرده اند:

1 . مسئله حجاب

لزوم پوشش برای زنان، در برابر مردان بیگانه، مورد تاکید اسلام است و قرآن کریم نیز به این موضوع صراحت دارد:

«قل للمؤمنین یغضوا من ابصارهم ویحفظوا فروجهم ذ لک ازکی لهم ان الله خبیر بما یصنعون وقل للمؤمنات یغضضن من ابصارهن ویحفظن فروجهن ولایبدین زینتهن الا ما ظهر منها ولیضربن بخمرهن علی جیوبهن ولایبدین زینتهن الا لبعولتهن » ; (13) «[ای رسول!] به مردان مؤمن بگو که چشمان خویش فرو گیرند و شرم گاههای خود را بپوشانند . این برایشان پاکیزه تر است . و البته خدا به آنچه انجام می دهند، کاملا آگاه است و به زنان مؤمن بگو چشمها را [از نگاه ناروا] بپوشانند و اندامشان را [از عمل زشت] محفوظ دارند و زینت خود را - جز آنچه قهرا ظاهر می شود - آشکار نسازند . و [اطراف] روسریهای خود را بر سینه خود افکنند، و زینت خود را جز برای شوهرانشان آشکار نسازند

بر این اساس، پوشش اسلامی برای زنان - در همه حال - واجب شده است و هر آنچه به این پوشش آسیب رساند باید رفع شود .

در قرآن، آیه دیگری که با آن مسئله حجاب مطرح می گردد، آیه زیر است:

«یا ایها النبی قل لازواجک وبناتک ونساء المؤمنین یدنین علیهن من جلابیبهن ذ لک ادنی ان یعرفن فلا یؤذین وکان الله غفورا رحیما» ; (14) «ای پیامبر! به همسران و دختران خود و زنان مؤمن بگو که چادرها (یا مقنعه های) خود را فراگیر بپوشند . این کار برای اینکه شناخته نشوند و مورد اذیت قرار نگیرند، مناسبتر است و خدا آمرزنده و مهربان است

در تفسیر قمی، در ذیل آیه شریفه، آمده است:

سبب نزول این آیه آن بود که زنان به مسجد حاضر می شدند و نماز را به امامت رسول الله به جای می آوردند، ولی شب هنگام که به نماز مغرب و عشا می رفتند، برخی از جوانان بر سر راه آنان می نشستند و آنان را مورد آزار و تعرض قرار می دادند . آنگاه خداوند این آیه را نازل فرمود . (15)
پس از نزول این آیه، زنان برای خروج از خانه، لباس سیاه و بلند می پوشیدند . (16)

2 . پرهیز از اختلاط

حضور زنان در مسجد، توفیقی الهی برای آنان و بهره بردن از حقی است که دین اسلام برای این طیف در نظر گرفته است; با این حال، زن به مقتضای طبیعت خود، آنگاه که در جامعه ظاهر می شود، مورد توجه قرار می گیرد .

پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله می فرمود:

«المراة عورة فاذا اخرجت استشرقها الشیطان; زن اندامی شهوت انگیز دارد . همین که خارج شد، شیطان او را احاطه می کند (17)

با این وصف، آنان موظف هستند، در ادای این عمل مذهبی، مراقب آسیبهای وارده باشند .

سیره و روش پیامبر در توجه به این مسئله آموزنده است .

پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله دستور داد در رفت و آمدها، مسیر زنان و مردان جدا شود . (18)

و نیز شبها، وقتی که نماز تمام می شد، می فرمود مردها، بعد از زنها خارج شوند (19) .

در کتاب کافی نیز آمده است که حضرت فرمود:

مردان از وسط و زنان از کنار کوچه بروند . (20)

این مسئله در سنن ابی داود نیز به گونه دیگری آمده است:

روزی پیامبر در بیرون مسجد بود که دید، مردان و زنان، از مسجد با هم بیرون می آیند . پس رو به زنها کرد و فرمود: «بهتر است صبر کنید، و پس از رفتن مردان بروید .» (21)

روایات یاد شده، اساس و مبنای ناصواب شمردن اختلاط زن و مرد، از نظر برخی از فقهاست .

 آیت الله سید محمد کاظم طباطبایی رحمه الله می نویسد:

«یکره اختلاط الرجال بالنساء الا للعجائز; (22) اختلاط زنان با مردان مکروه است مگر پیرزنان . »

در حقیقت این احادیث نشان می دهد، رسول خدا متوجه آسیبهای خروج زنان از منزل بوده است .

وی بر خلاف خلفایی که بعدها آمده و با پاک کردن صورت مسئله و دستور به عدم خروج زنان، راه آسان را برگزیدند، همواره در تربیت جامعه کوشیده و با تعیین شرایط، جلوی آسیبها را تا حد ممکن گرفته است .

 این غیر از شیوه ای بود که حاکمان ناصالح و برخی ناآشنایان به احکام اسلام حقیقی انتخاب کرده اند .

در همین باره از عایشه نقل است که:

«لو ادرک رسول الله ما احدث للنساء لمنعهن من الخروج; (23) اگر رسول خدا می دانست، چه بر سر زنان می آید، حتما خارج شدن آنها را [از خانه] منع می کرد!!» این روایت، در حقیقت تئوری و نظریه همان عملکردی است که حکام ناصالح پیش گرفتند .

از اقدامات ترمیمی پیامبر، علاوه بر توصیه های فوق، می توان به موضوع جداسازی و تفکیک درهای ورودی مسجد نیز توجه کرد . (24)

3 . پرهیز از جلب توجه

زنان باید از اموری که موجب جلب توجه نامحرمان می شود پرهیز کنند .

در حقیقت این در پی همان اصل کلی حفظ کرامت و شخصیت زن است که اسلام به عنوان گوهری گرانبها به آن اهمیت می دهد .

همسر ابن مسعود می گوید:

رسول خدا صلی الله علیه وآله به ما می فرمود:

«اذا شهدت احداکن المسجد فلا تمس طیبا; (25) وقتی یکی از شما به مسجد می آید، از بوی خوش استفاده نکند

پرهیز از جلب توجه نامحرمان، نه تنها برای مسجد، بلکه شامل تمام اجتماعات مختلفی است که در آن، امکان حضور برای زنان وجود دارد .

چنانچه پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله فرموده است:

«المراة اذا خرجت من باب دارها متزینة متعطرة والزوج بذلک راض یبنی لزوجها لکل قدم بیت فی النار; (26) هر زنی که خود را بیاراید و خوشبو کند و از منزل خارج شود; در حالی که شوهرش به این کار راضی باشد، هر قدمی [که زن برمی دارد،] برای شوهرش خانه ای در دوزخ بنا خواهد شد

آن حضرت در برخورد با یکی از بانوان عطر فروش (حولاء) فرمود:

ای حولاء! زینت خود را برای غیر همسرت آشکار مکن . ای حولا! بر زن جایز نیست که زیباییها و پاهای خود را برای مردی غیر از شوهرش آشکار کند که اگر چنین کرد، همیشه در نفرین و خشم و کینه الهی و فرشتگان خواهد بود و در قیامت برای او عذاب دردناک فراهم است . (27)

جلب توجه، نحوه راه رفتن در رفت و آمدها را نیز شامل می شد که باید نحوه حرکت در راه رفتن عادی و خالی از تحریک دیگران باشد .

4 . چشم پوشی از محرمات

بر پایه فرهنگ قرآنی، همانگونه که مردان باید در مقابل نامحرم چشم فروبندند، زنان نیز باید در موارد لازم، چشم فروبسته و از نگاه کردن به آنچه حرام است، بپرهیزند .

امیرمؤمنان علی علیه السلام می فرمود:

«کن النساء یصلین مع النبی صلی الله علیه وآله وکن یؤمرن ان لایرفعن رؤوسهن قبل الرجال لضیق الازر; (28) زنان نماز را با پیامبر صلی الله علیه وآله به جای می آوردند و چون لباس مردان کوتاه بود، به زنان دستور داده شده بود که قبل از مردان سر از سجده برندارند

این مشکل، با ایجاد پرده و پوشش بین زنان و مردان - در نمازها - رفع شد، ولی چیزی که مد نظر شرع بوده، این است که بانوان در وقت حضور در مسجد، باید از هر رفتاری که موجب خدشه به حیا، عفت و روحیه پاک آنان شود، پرهیز کنند .


>>> توضیح روایات منع

در مقابل آسیبهایی که ممکن است برای حضور زنان در مسجد پیش آید، اقدامات ترمیمی و اصلاحی عنوان شد و بر خلاف برخی که اصل را در حذف حضور زنان می دانستند، با استناد به روایات، جایز بودن حضور زنان در مساجد روشن گردید .

اما در عین حال با وجود این روایات، در طول تاریخ شاهد آن بوده ایم که برخلاف سیره پیامبر و ائمه، گروهی همواره بر منع حضور زنان در مسجد اصرار ورزیده و در آن به روایات متعددی استناد کرده اند .

برخی از احادیث مورد استناد چنین است:

1 . شیخ طوسی در تهذیب، به نقل از یونس بن ظبیان از امام صادق علیه السلام روایت می کند:

«خیر مساجد نساءکم البیوت; (29) بهترین مسجدهای زنهای شما خانه هاست

2 . شیخ صدوق در من لا یحضره الفقیه از هشام بن سالم نقل می کند که امام صادق علیه السلام فرمود:

«صلاة المرئة فی مخدعها افضل من صلاتها فی بیتها وصلاتها فی بیتها افضل من صلاتها فی الدار; (30) نماز زن در پستو [ی خانه] اش بهتر از نماز او در خانه اش می باشد و نماز او در خانه اش بهتر از نماز او در این خانه (مسجد) است

در پاسخ استدال به چنین روایاتی باید گفت:

الف) روایت اول به دلیل وجود یونس بن ظبیان که نجاشی و شیخ طوسی او را تضعیف کرده اند، ضعف سند دارد . (31)

ب) با این حال، در دلالت هر دو روایت، احتمالات متعددی داده شده است که جملگی بر حمل روایت بر غیر معنای ظاهری آن است . از جمله اینکه:

1 . زن در حال نماز نباید در تیررس دید نامحرم قرار گیرد و اگر بتواند خود را از نامحرم محفوظ دارد، از نظر علما از جمله امام خمینی رحمه الله حضور او برای نماز در مسجد جایز شمرده شده است:

«اگر بتوانند کاملا خود را از نامحرم حفظ کنند، بهتر است در مسجد نماز بخوانند(32)

2 . روایتها مربوط به دوره ای است که برای بانوان ناامنی یا موانعی وجود داشته باشد .

3 . روایتها ناظر به زمانی است که شوهران اجازه ندهند .

ج) روایات فراوانی در مقابل این روایات موجود است که این دو دسته روایات قابل جمع هستند:

در جائیکه مشکل خاصی وجود ندارد اولویت با حضور در مسجد است و در زمانیکه امنیت برای زنان نیست و یا آسیبهای اخلاقی - اجتماعی مطرح است نماز در منزل اولویت می یابد .

و اگر بنا بود حضور زن در مسجد ممنوع باشد، فصل ویژه ای به منع از حضور، اختصاص می یافت، نه اینکه شاهد روایاتی باشیم که آداب و شرایط حضور زنان در مسجد را شرح می دهند .

د) علاوه بر آنچه گفتیم، فهم فقهاء نیز خلاف ممنوعیت بطور مطلق است . برخی از آنان می نویسند:

1 . اذن شوهر برای رفتن به مسجد شرط نیست .

2 . گرچه نماز زن در خانه مستحب است، لکن اولی حضور در مسجد است .

3 . حضور زنان در مسجد از باب مقدمه واجب، واجب است . (33)

>>> وظایف مبلغان و متولیان مساجد

با توجه به آنچه گفته شد، روشن می شود که مبلغ و امام جماعت مسجد، همان وظایفی را که در قبال مردان نمازخوان دارند، باید در برابر بانوان نمازگزار نیز به خوبی و شایستگی انجام دهند، تا هدف تبلیغ در این قشر از مخاطبان نیز برآورده شود .

برخی از این وظایف را می توان در سه بعد خلاصه کرد:

1 . مسئولیتها:
همان گونه که مردان در امور مسجد، مسئولیتهایی را می پذیرند، بهتر است به بانوان نیز به تناسب وضعیت و شرایط عرفی و شرعی، مسئولیتهایی در کنترل بخش بانوان و برنامه های تبلیغی آنان به تناسب توانائیشان واگذار شود، مانند سپردن امور نظافت و غبار روبی به آنان و اداره قسمت بانوان .

2 . امکانات:
در این بعد نیز باید نیازهای زنان لحاظ شود، مانند ایجاد مهد کودک; چنانچه در مسجد النبی نیز روضة الصبیان وجود داشته است، در معرض دید بودن منبر برای بانوان، استفاده از فضاهای مناسب و راحت برای نماز بانوان و . . . .

3 . شئون و شخصیت:
مبلغ و متولیان مسجد به گونه ای باید رفتار کنند که به حریم و شخصیت زنان توهین نشود و آنان احساس تبعیض و تحقیر ننمایند .

مبلغ باید مباحثی را مطرح کند که زنان نیز مورد خطاب باشند.

و متولیان، از اختصاص دادن جاهای نامناسب، مانند بالکن که به دلیل داشتن راه پله موجب اذیت شدن بانوان است، پرهیز کنند و در یکی از دو سمت راست یا چپ مردان برای آنان جایی مناسب در نظر گیرند.

و در پذیراییها و امور تدارکاتی و تاسیساتی (فرش، تهویه، نور و) . . . از اعمال تبعیض پرهیز کنند .

  • پاورقــــــــــــــــــــی




1) اسد الغابة، ج 3، ص 414; خصائص امیرالمؤمنین، ص 45 .

2) وسائل الشیعة، ج 5، ص 213 .

3) همان، ص 47 .

4) المسند الجامع، ج 6، ص 237 .

5) احکام المساجد، ج 2، ص 93 .

6) فتح الباری، ج 1، ص 195 .

7) صحیح مسلم، ج 4، ص 161; مستدرک الوسایل، ج 3، ص 446; صحیح بخاری، ج 2، ص 406، باب 555 تا 558 .

8) صحیح مسلم، ج 4، ص 161 .

9) احکام المساجد، ج 2، ص 92 .

10) همان، ص 91 .

11) الاحتجاج، ج 1، ص 134 .

12) وسائل الشیعه، ج 1، ص 376 .

13) نور/30 و 31 .

14) احزاب/59 .

15) المیزان، ج 16، ص 344 .

16) همان .

17) وسائل الشیعه، ج 14، ص 114 .

18) سنن ابی داوود، ج 1، ص 156 .

19) همان .

20) کافی، ج 5، ص 518 .

21) سنن ابی داوود، ج 2، ص 658 .

22) عروة الوثقی، کتاب النکاح، فصل اول، مساله 49، ص 607 .

23) احکام المساجد، ج 2، ص 94 .

24) همان، ص 93 .

25) صحیح مسلم، ج 4، ص 162 .

26) بحارالانوار، ج 3، ص 249 .

27) مستدرک الوسایل، ج 14، ص 242 .

28) وسائل الشیعه، ج 5، ص 413، باب 23 (ابواب صلاة الجماعة) .

29) تهذیب الاحکام، شیخ طوسی، ج 3، ص 252; فقیه، ج 1، ص 238 و 374 .

30) من لا یحضره الفقیه، ج 1، ص 259 .

31) رجال نجاشی، ص 448; اختیار معرفة الرجال، ص 209 .

32) رساله فارسی امام، مسئله 894 .

33) رساله آیت الله فاضل لنکرانی، مسئله 911; رساله آیت الله مکارم شیرازی، مسئله 817 .


منبع:

مبلغان ش 20

دنیاست دیگه !

سه شنبه, ۲۷ مرداد ۱۳۹۴، ۱۲:۱۷ ب.ظ

گهی پشت بر زین


گهی زین به پشت


روزی رستم برای نخجیر و شکار به نزدیک شهر سمنگان به صید می‌پردازد و چند گورخر شکار و کباب می‌نماید و پس از صرف و تناول آن، برای رفع خستگی زین از پشت رخش گرفته و رخش را به چرا در صحرا رها می‌کند و در همان شکارگاه به خواب می‌رود.

عده‌ای از سربازان و مردم شهر سمنگان که در آن حوالی بودند برای آن که از رخش رستم کره‌ای به دست آورند، رخش را به هر زحمتی با کمند می‌گیرند و می‌برند.

رستم که از خواب بر می‌خیزد به اطراف نظر می‌افکند، رخش را نمی‌بیند و از این رو بسیار دلگیر می‌شود.

به ناچار از جای برخاسته، زین اسب بر پشت خود گذاشته و خود را به نزدیک شهر سمنگان می‌رساند.

در اینجا حکیم فردوسی می‌سراید:

چنین است رسم سرای درشت گهی پشت بر زین ، گهی زین به پشت

...

منبع: ویکی پدیا

زهی بی سعادتی !

دوشنبه, ۲۶ مرداد ۱۳۹۴، ۰۷:۲۵ ب.ظ

دانشجوئى مسلمان و ایرانى در آمریکا تحصیل مى کرد، او مسلمان پاک و متعهدی بود.

حسن اخلاق و برخورد اسلامى او موجب شد که یکى از دختران مسیحى آمریکائى به او محبت خاصى پیدا کرد، در حدى که پیشنهاد ازدواج با او نمود.

دانشجو به او گفت :

اسلام اجازه نمى دهد که من مسلمان با تو مسیحى ازدواج کنم ، مگر اینکه مسلمان شوى ...

دانشجو به دنبال این سخن ، کتابهاى اسلامى را در اختیار او گذاشت ، او در این باره تحقیقات و مطالعات فراوانى کرد و به حقانیت اسلام پى برد و مسلمان شد، و با آن دانشجو ازدواج کردند.

سفرى به پیش آمد و این زن و شوهر به ایران آمدند، زمانى بود که سخن از حج در میان بود.

شوهر به همسرش گفت :

ما در اسلام کنگره عظیمى بنام (حج ) داریم ، خوب است اسم نویسى کنیم و در حج امسال شرکت نمائیم.

همسر موافقت کرد، و آن سال به حج رفتند.

در مراسم حج ، روز شلوغى عید قربان ، زن در سرزمین منى گم شد، هر چه تلاش کرد و گشت ، شوهرش را نجست.

خسته و کوفته و غمگین همچنان به دنبال شوهر مى گشت ، تا اینکه در مکه کنار کعبه ، بیادش آمد که شوهرش مى گفت :

 (ما امام زمان داریم که زنده و پنهان است)

توسل به امام زمان جست و عرض کرد:

اى امام بزرگوار! و پناه بى پناهان! مرا به همسرم برسان.

هنوز سخنش تمام نشده بود، دید شخصى به شکل و قیافه عربى ، نزد او آمد و به او گفت: چرا غمگین هستى ؟!

او جریان را عرض کرد، به او گفت:

ناراحت مباش ؛ با من بیا شوهرت همینجا است ، او را چند قدم با خود برد، ناگهان شوهرش را دید و ...

اما هر چه نگاه کردند آن عرب را ندیدند.


توضیح مؤلف:

این داستان را در سال 1356 شمسى در مشهد پاى منبر استاد معظم آیت الله ناصر مکارم شیرازى شنیدم و ایشان مى فرمود:

(من با اینکه دیر باور هستم ، کسى یا کسانى که این مطلب را برایم نقل کردند مورد اطمینان هستند و طورى نقل کردند که براى من اطمینان حاصل شد)


بعد فرمودند:

آیا براى ما تلخ نیست که یک زن خارجى به حضور امام زمان (ع ) برسد و ما که از آغاز به حب محمد و آلش بزرگ شده ایم ، چشممان به جمال منور آن حضرت روشن نگردد؟!! زهى بى سعادتى !


منبع:

داستانها و پندها جلد 3

مصطفی زمانی وجدانی

تصاویری دیدنی از شخصیت های سیاسی

دوشنبه, ۲۶ مرداد ۱۳۹۴، ۰۳:۱۲ ب.ظ


خبرگزاری مهر از حجة الاسلام زائری :

روز پنجشنبه که در محضر آیت الله جوادی آملی بودیم یک سید روحانی که با دانشگاهیان از مازندران آمده بودند قبل از سخنرانی ایشان صحبت کرد و خیلی در باره ایشان به ستایش و تجلیل پرداخت و عباراتی گفت که من توی دلم گفتم حتما حاج آقا را شاکی می کند !

همان موقع پیرمردی که در انتهای حسینیه کنارم نشسته بود به من گفت : یاد صحبت های فخرالدین حجازی پیش امام افتادم !

بعد که آیت الله جوادی سخنرانی خود را آغاز کردند به صراحت در این باره سخن گفتند با این مضمون که این گونه تعابیر افراد را در معرض خطر قرار می دهد و اگر کسی این حرفها را جدی بگیرد خود را به هلاکت انداخته و أصیبت مقاتله !...

و فرمودند : وای بر کسی که باورش بشود ! و به شکل ضمنی اظهار کردند که گوینده این عبارات مرا در معرض هلاکت انداخته است ! و از صحبت هایشان کاملا معلوم بود که خیلی آزرده شده اند.

بعدا جناب آقای جعفری که آن موقع در صف های ابتدایی حضور داشته اند این عکس را به من دادند و گفتند : وقتی آن شخص شروع کرد به تعریف و تمجید از حاج آقا ، ایشان همان سر سجاده توی خودشان رفته بودند و با تأثر سرشان را به راست و چپ تکان می دادند و اظهار ناراحتی می کردند و وقتی ادامه پیدا کرد دستشان را روی گوششان گرفتند که چیزی نشنوند !

این عکس مربوط به همان لحظه است ... فقط کسی که از نزدیک با منش و رفتار شخصی و روحیات این آیت لطافت آشنا باشد می تواند درک کند که در آن لحظات چه قدر آزرده شده اند .


هر کسی کو دور ماند از اصل خویش ... (عکس طنز )

دوشنبه, ۲۶ مرداد ۱۳۹۴، ۰۵:۵۶ ق.ظ

هر کسی کو دور ماند از اصل خویش

بازجوید روزگار وصل خویش

قصه ی غم دختر بچه ی سوری

دوشنبه, ۲۶ مرداد ۱۳۹۴، ۱۲:۳۳ ق.ظ

قصه ی غم:

قصه ی این دختر بچه ی حدوداً 5 ساله ی سوریه ای ست که وقتی دوربین خبرنگار برای گرفتن عکس به طرف او  می چرخد ، به خیال اینکه اسلحه ای جنگی به طرف او نشانه رفته ، دست ها را بالا می برد به علامت تسلیم .

از لب های ساکت اما آماده ی گریه او چقدر حرف می شود خواند!

از چشمان دریده ی او اضطراب است که می ریزد!

و دستانی که در نبود پناه ، به هوا چنگ می اندازند!

لعنت به دیو جنگ!

لعنت به تیر و تفنگ!

لعنت حتی به این دوربین ، که برای دقیقه ای دل کودکی را لرزاند!

لعنت به دل های سنگ!


*** چِرت چت

يكشنبه, ۲۵ مرداد ۱۳۹۴، ۱۱:۰۱ ب.ظ

چِرت چت

امان از تنهایی!

امان از بیکاری!

امان از وقتی این دو با هم جمع بشن!

راستش برا من هم کم و بیش پیش میاد

اما این سری یه جور دیگه بود!

حوصله چیزی رو نداشتم ؛ گفتم برم چت روم یه جوری وقت گذرونی!

مطالب که شرم آور

بدتر از اون ، بعضی اسمای انتخابی بود!

حس ارشادم گل کرد!

یه دو نفری رو که تیزتر بودند ، نشون کردم و رفتم خصوصیشون!

تا می فهمیدن حرفام رنگ و بوی نصیحت و موعظه داره ، کار و خواب رو بهونه می کردن و : بای!

ولی می دیدم که همچنان هستن!

بعدی ها رو یه کم خودمونی تر گرفتم!

اذان صبح که بلند شد ، یهو به خودم اومدم که عجب! شش هفت ساعت پای چت بوده م و نفهمیده م چطوری گذشت؟!

چت رو نبسته ، غم سراغم اومد!

حرف و گپ هایی که بین من و طرفهام ردّ و بدل شده بودند ، چیزی از بقیه کمتر نداشت!!

از دل و قلوه دادن ها! تا گل و بوس و جوک و طنز!

اشکم رو که از گوشه چشمم پاک می کردم ، قسم خوردم که دیگه پامو تو این باتلاق! نگذارم!

آفتابگردون

يكشنبه, ۲۵ مرداد ۱۳۹۴، ۰۷:۰۲ ب.ظ

دور باغچه حیاطمون رو آفتابگردون کاشته بودم!

هم گله و قشنگی داره ، هم میشه دورش چرید !!!

زیر نگاه ما بزرگ و بزرگ تر شدن ، تا وقتی که گل در اوردند و زنبور عسل بود که میومد ومیرفت!

تو این بین یه چندتایی جدا از سر شون ، از بغل ها هم شاخه زدند و یه گل شد چند گل!

با خودم گفتم آدم خوبه اینجور باشه : سنگین و پر طمطراق !

تا همین چند دقیقه پیش که رفتم حیاط هوایی بخورم ، دیدم ای داد بیداد!

یکی شون بس که سنگین شده ، از کمر شکسته و زمین افتاده!

سرشو از زمین گرفتم و تخمش رو امتحان کردم ، هنوز خوب نبسته بود!

به این نتیجه رسیدم: سنگینی هم ظرفیت میخواد! که این نداشت!

هم آب و کود ما رو حروم کرد هم خودش به سرانجامی نرسید!

الان نگران بقیه شونم! ...

اهمیت ازدواج در اسلام :

در اسلام بر امر ازدواج تأکید و سفارش فراوان شده است؛ تا آنجا که در قرآن، این معجزه ماندگار الهی، آیات متعددی در این باره وجود دارد؛ از جمله می فرماید:

وَأَنْکِحُوا اْلأَیامی مِنْکُمْ وَ الصّالِحینَ مِنْ عِبادِکُمْ وَ إِمائِکُمْ إِنْ یَکُونُوا فُقَراءَ یُغْنِهِمُ اللّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَ اللّهُ واسِعٌ عَلیم (32) نور

باید مردان بی زن و زنان بی شوهر و کنیزان و بندگان خود را ازدواجشان بدهید. اگر آنان فقیر باشند، خداوند از فضل خویش بی نیازشان خواهد ساخت؛ زیرا خداوند وسعت دهنده و داناست.

خداوند در آیه دیگری می فرماید:

وَمِنْ آَیَاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَکُمْ مِنْ أَنْفُسِکُمْ أَزْوَاجًا لِتَسْکُنُوا إِلَیْهَا وَجَعَلَ بَیْنَکُمْ مَوَدَّةً وَرَحْمَةً إِنَّ فِی ذَلِکَ لَآَیَاتٍ لِقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ (21) روم -

و از نشانه های او (خداوند) اینکه همسرانی از جنس خود شما برای شما آفرید، تا در کنار آنها آرامش یابید و در میان شما مودّت و رحمت قرار داد. در این نشانه هایی است برای گروهی که تفکر کنند.

در روایات نیز تعبیرات تأمل برانگیزی دربارة ازدواج آمده است که به راحتی نمی توان از کنار آن گذاشت.

پیامبر اکرم(ص) فرمود:

اَلنِّکاحُ سُنَّتی فَمَنْ رَغِبَ عَنْ سُنَّتی فَلیس مِنّی[1 ازدواج سنت من است؛ هر کس از سنت من رو بگرداند، از من نیست!

زنی به امام باقر(ع) عرض کرد:

من زنی تارک دنیا هستم. حضرت فرمود: منظورت از ترک دنیا چیست؟ عرض کرد: نمی خواهم هرگز ازدواج کنم. حضرت پرسید: چرا؟ عرض کرد: دنبال کسب فضیلت هستم.

حضرت فرمود: از این کار دوری کن ؛ اگر در این کار فضیلتی بود، فاطمه از تو به آن سزاوارتر بود. هیچ کس نیست که در فضیلت بر او سبقت گیرد.[2]

آن حضرت در جای دیگر فرمود: ما بُنیَ فِی الاِسلامِ بِناءً اََحَبُّ الِی اللهِ وَ اَعَزّ مِنَ التَّزویجِ[3]؛ هیچ بنای در اسلام محبوب تر و عزیز تر از ازدواج در نزد خداوند نیست.

از طرف دیگر، عزب بودن و مجرد زندگی کردن به شدّت نکوهش شده است.

پیامبر اکرم(ص) فرمود:

شَرارُکُمْ عُزَّابُکُمْ، رَکْعَتانِ مِنْ مُتَأهِّلٍ خَیْرٌ مِنْ سَبعینَ رکْعَةً مِنْ غیْرِ مُتَأهِّلٍ؛[4] بدترین شما، عزب ها (و بی همسران) هستند. دو رکعت نماز فرد متاهّل، بهتر است از هفتاد رکعت نمز غیر متأهل.


حال این پرسش رخ می نماید که:

حضرت معصومه(س) با آن مقام علمی و آگاهی ای که از دستور های اسلام و سنّت پیامبر اکرم(ص) داشت، چرا ازدواج نکرد و تشکیل خانواده نداد؟

از طرف دیگر، بر اثر موقعیت علمی و معنوی و زیارتی آن حضرت، بسیاری از دختران امروز آن حضرت را به عنوان اسوه برای خود پذیرفته اند که روشن نشدن راز ازدواج آن حضرت، ممکن است بهانه ای برای فرار از ازدواج باشد.

( توضیح من: البته اگر قرار است الگو بگیریم باید از تکامل ایشان الگو بگیریم که: اولا خانمی و ثانیا مجرد تا کجاها قادر است بالا رود و مقام پیدا کند. و بعلاوه او الگوست برای آنها که به هر دلیلی موجه یا غیر موجه نتوانستند ازدواج کنند آری می شود تا سنین بالا هم عمر کرد و مجرد هم ماند اما آلوده به گناه هم نشد، وگرنه که ازدواج با گناه از استحبابش هم خارج شده و رنگ وجوب می گیرد )

این نکته را هم اضافه کنیم که نه تنها حضرت معصومه(س) ازدواج نکرد، بلکه هیچ یک از دختران موسی بن جعفر ازدواج نکردند.

بررسی نظریات مختلف :

احتمالات و نظریات مختلفی برای ازدواج نکردن آن حضرت بیان شده است که به برّرسی و صحت و سقم هر یک می پردازیم.

1. وصیّت موسی بن جعفر(ع)

یکی از احتمالات که در واقع یکی از پاسخ ها به پرسش فوق است، این است که خود حضرت موسی بن جعفر به دخترانش وصیت کرده تا ازدواج نکنند!

ابن واضح یعقوبی طرفدار این نظریه است. سخن او در این باب چنین است:

موسی بن جعفر را هیجده پسر و 23 دختر، پسران عبارت بودند از : علی رضا، ابراهیم، عباس، قاسم، اسماعیل، جعفر، هارون، حسن، احمد، محمد، عبیدالله، حمزه، زید، عبدالله، اسحاق، حسین، فضل و سلیمان.

موسی بن جعفر وصیت کرد که دخترانش شوهر نکنند و هیچ کس از آنان شوهر نکرد، مگر ام سلمه که در مصر به ازدواج قاسم بن محمد بن جعفر بن محمد در آمد و در این باره میان قاسم و خویشاوندانش جریان سختی پیش آمد؛ تا آنجا که قاسم قسم خورد که جامه از وی دور نکرده است و جز آنکه عقد موقتی بسته شده برای محرمیّت در مسیر رفتن به حج رفتن منظوری نداشته است.[5]

در پاسخ به سخنان یعقوبی:

اولاً، باید گفت: چنین وصیّتی برخلاف سنت رسول الله(ص) و سیرة امامان اهل بیت عصمت و طهارت است و هرگز چنین وصیتی از امام معصوم صادر نمی شود.

ثانیاً، متن وصیت حضرت موسی بن جعفر غیر از آن چیزی است که یعقوبی ادّعا دارد.

برای قضاوت در این زمینه، ابتدا متن وصیت حضرت را مرور می کنیم.

ابراهیم بن عبدالله از موسی بن جعفر(ع) نقل کرده که آن حضرت جمعی را مانند اسحاق بن جعفر، ابراهیم بن محمد و جعفر بن صالح و ... را بر وصیت خود شاهد گرفت و فرمود:

اُشْهِدُ هُمْ اَنّ هَذِهِ وَصِیَّتی ... اَوصَیْتُ بها اِلی عَلَیٍٍّ اِبْنی ... و اِنْ اَرادَ رَجَلٌ مِنْهَم اَنْ یُزَوِّجَ أختَهُ فَلَیْسَ لَهُ اَنْ یُزَوِّجَها الاّ بِاِذْنِهِ وَ اَمْرِهِ ... وَ لا یُزَوِّجَ بَناتی اَحَدٌ مِنْ اِخْوتِهِنَّ وَ مِنْ اُمّهاتِهِنَّ وَ لا سُلْطانٌ وَ لا عَمِلَ لَهُنّ اِلاّ بِرأیِهِ وَ مَشْوَرتهِ ، فَاِنْ فَعْلُوا ذلِکَ فَقَدْ خالَفُوا الله تَعالی وَ رَسُولَهُ (ص) وَ حادُّوهُ فی مُلْکِهِ وَ هُوَ اَعْرَفُ بِمنالحِ قَوْمِهِ اِنْ اَرادَ اَنْ یَزَوِّجَ زَوَّجَ، وَ اِنْ اَرادَ اَنْ یَتْرَکَ تَرَکَ...[6] شاهد می گیرم آنها را که این وصیّت من است که به فرزندم علی وصیت کرده ام... (از جمله وصیتم این است) اگر مردی از شما خواست خواهرش را شوهر دهد، این حق را ندارد، مگر با اجازه و فرمان او (علی) و نه دختران من (حق دارند) که یکی از خواهران خود را شوهر دهند و یا مادران آنها و نه سلطانی، و نه کاری برای آنها انجام دهد، مگر اینکه با نظر و مشورت او (علی) باشد. اگر بدون اجازه او به چنین کاری اقدام کنند، به راستی با خدا و رسولش مخالفت و در سلطنت او منازعه کرده اند و او (حضرت رضا) به مصالح قومش در امر ازدواج آگاه تر است. اگر خواست به کسی شوهر دهد، شوهر می دهد و اگر خواست رد کند، رد می کند.

در این وصیت نامه، حضرت موسی بن جعفر(ع) با صراحت به فرزندان اعلام می دارد که حجّت خدا بعد از او علی بن موسی(ع) است و خواهران باید در هر کاری از جمله مسئله ازدواج از او اطاعت کنند و هر فردی را که علی بن موسی مناسب دید، آنان با او ازدواج کنند؛ چرا که آن حضرت به مسائل ازدواج آگاه تر و به وضعیت بستگان آشنایان آشناتر است.

در اینجا هرگز سخن از ترک ازدواج دختران موسی بن جعفر و خواهران حضرت رضا(ع) نیست؛ سخن در این است که بر ازدواج آنان حضرت رضا(ع) باید نظارت داشته باشد.

بنابراین نظریه یعقوبی بی اساس است و نمی توان بر آن اعتماد کرد و به همین جهت، برخی محققین صریحاً سخن یعقوبی را مجعول و بی اساس دانسته اند.[7]

2. همتا نداشتن

نظریه دوم این است که دختران حضرت موسی بن جعفر مخصوصاً فاطمه معصومه(س) از نظر کمال علمی و معنوی در حد بالایی قرار داشتند و کسی همسنگ و همسر آنها پیدا نمی شد و یکی از اموری که در تزویج دختر مورد توجه قرار می گیرد، هم کفو بودن است.

این نظریه نیز نمی تواند قابل تأیید باشد؛ زیرا :

اولاً سیرة ائمه اطهار این نبوده که دختران خود را به جهت پیدا نشدن همسنگ در خانه نگه دارند و مانع ازدواج آنان شوند، بلکه آنان، هم در قول، و هم در عمل خود، مؤمن و مؤمنه را کفو یکدیگر می دانستند.

از پیامبر اکرم(ص) نقل شده است که آن حضرت فرمود:

هر گاه کسی به خواستگاری دختر شما آمد که دینداری و امانتداری او را می پسندید (هر چند در حد دختر شما نباشد) شوهر دهید و اگر شوهر ندهید، در زمین فتنه و فساد بزرگ بر پا می شود.[8]

ثانیاً، در عصر امام کاظم(ع) جوانان شایسته ای از تبار امام حسن مجتبی(ع) و حضرت سیدالشهدا(ع) و نیز در میان شیعیان افرادی وجود داشتند که می توانستند همسران مناسب برای آنان باشند.

3. اختناق هارونی

احتمال و نظریه سوم آن است که:

اختناق هارون الرشید و وجود خفقان در آن دوران، چنان شدید بود که حتی کسی جرأت نداشت برای پرسیدن مسائل شرعی به در خانه موسی بن جعفر(ع) مراجعه کند، تا چه رسد به اینکه به عنوان داماد آن حضرت ، رفت و آمد دائمی با خانواده موسی بن جعفر(ع) داشته باشد.

چرا که همین ارتباط نسبی زمینه ای را فراهم می ساخت تا هارون به اذیت و آزار او بپردازد

( توضیح من: بعلاوه که حضرت و دختران ایشان هم در طرف مقابل از نفوذ عوامل دشمن هراس داشته و براحتی نمی توانستند بر اشخاص اعتماد کنند، وصیت فوق شاهد این مسأله است )

البته با اینکه هارون در مواردی تظاهر به دینداری می کرد، ولی ستمگری بی رحم بود.

 یکی از مورّخین می گوید:هارون هنگام شنیدن وعظ از همه بیشتر اشک می ریخت و در هنگام خشم و تندی از همه ظالم تر بود.[9] و همین مرد دو هزار کنیز داشت که سیصد نفر آنان مخصوص آواز خوانی و رقص و خنیاگری بودند.[10]

شیعیان در عصر خلافت هارون در تنگنا و فشار قرار داشتند و کسانی چون علی بن یقطین در تقیه به سر می بردند و کوچک ترین حرکاتشان زیر نظر بود.

نمونه بارز آن داستان لباسی است که هارون به علی بن یقطین داد. این لباس ویژه خلفا بود و علی بن یقطین آن را به موسی بن جعفر(ع) اهدا کرد. حضرت آن را قبول نکرد و فرمود: این لباس را نگهدار و از دست مده؛ زیرا در حادثه ای که برایت پیش می آید، به کار می آید. چندی بعد یکی از خدمتگزاران علی بن یقطین، نزد هارون شکایت کرد و گفت : لباس مخصوص را به موسی بن جعفر اهدا کرده است. هارون بلافاصله او را احضار کرد و از لباس پرسش کرد. او گفت: آن را در بقچه ای نگه داشته ام. هارون دستور دارد تا فوراً آن را بیاورد. وقتی که نگاهش به لباس افتاد، گفت: بعد از این هرگز سخن سعایت کننده ای را درباره تو باور نخواهم کرد.[11]

این گونه قضایا نشان می دهد که ارتباط موسی بن جعفر(ع) کنترل می شد و از طرفی زندانی شدن امام نیز، انگیزه خواستگاری از دختران آن حضرت را کاهش می داد.

 بعد از شهات امام وحشت بیشتری بر مردم حاکم شد و حضرت رضا(ع) نیز تحت نظر قرار گرفت. در زمان مأمون آن حضرت به خراسان احضار شد و بعد از یک سال، حضرت معصومه(س) و جعمعی از برادران او به خراسان حرکت کردند، اما در راه، حضرت معصومه(س) پیش از دیدن برادر، دار فانی را وداع کرد و امر ازدواج او هم تحقق نیافت.

بنابراین راز عدم ازدواج حضرت معصومه و خواهران او را نه در وصیت پدر باید جستجو کرد،  و نه در نبود همسر متناسب و هم کفو ، علت آن : وجود اختناق شدید هارونی و مأمونی بود که باعث شد احدی جرأت نکند به راحتی به خانه موسی بن جعفر و بعد از او فرزندش رفت و آمد داشته باشد و داماد آن خانواده گردد. از طرف دیگر، زندانی شدن حضرت موسی بن جعفر(ع) و سرانجام شهادت او، و احضار شدن حضرت رضا(ع) به خراسان و دورافتادن از خواهران، مزید بر این علت بود.

____________________________________________________________________

پاورقی

[1] . بحارالانوار، دارالکتب الاسلامیه، ج 103، ص 220، حدیث 23؛ منتخب میزان الحکمه، محمدی ری شهری، دارالحدیث، ص233، حدیث 2774.

[2] . بحارالانوار، دارالکتب الاسلامیه، ج 103، ص219 ، حدیث 13.

[3] .همان.

[4] . منتخب میزان الحکمه، ص 233؛ کنزالعمال، متقی هندی، روایت 44448.

[5] . تاریخ یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب (ابن واضح)، وزارت فرهنگ و آموزش عالی ، ترجمه محمد ابراهیم آیتی، ج 2، ص 421.

[6] . بحارالانوار، داراحیاء التراث العربی، ج 48، ص276 ـ 280؛ عیون الاخبار، ج 1، ص 26؛ عوالم، ج 21، ص 475؛ اصول کافی، ج 1، ص 317.

[7] . ر. ک : حیاة الامام موسی بن جعفر، قرشی، ج 2، ص497.

[8] . منتخب میزان الحکمه، ص234؛ بحارالانوار، دارالکتب الاسلامیه، ج 103، ص237، حدیث25.

[9] . الاغانی، ابوالفرج اصفهانی، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ج5، ص241.

[10] . تاریخ تمدن اسلام، جرجی زیدان، ترجمه علی جواهر کلام، مؤسسه امیرکبیر، ص162.

[11] . الارشاد، شیخ مفید، بصیرتی قم، ص 293؛ شبلنجی ، نورالانوار، ص 150، با اختصار.

برگرفته از :

فرهنگ کوثر شماره 69 - حوزه نت -

در زهد اسلامی ، زاهد ، زهد می ورزد که ایثار کرده باشد ... یعنی یک انسان در مقامی که برایش مقدور است باید ایثار کند ، قرآن مجید می فرماید :

وَیُؤْثِرُونَ عَلَى أَنْفُسِهِمْ وَلَوْ کَانَ بِهِمْ خَصَاصَةٌ وَمَنْ یُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُولَئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ (9) - سوره حشر

ولو اینکه خودشان در سختی به سر می برند ، در مشقت به سر می برند ، ولی برادران مسلمان خودشان را بر خودشان مقدم می دارند ، آنها را بر خودشان ترجیح می دهند.

زهدی است که علی بن ابیطالب دارد .

زحمت می کشد ، به دست می آورد ، ولی نمی خورد برای اینکه بخوراند ، نمی پوشد برای اینکه دیگران را بپوشاند :

وَیُطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَى حُبِّهِ مِسْکِینًا وَیَتِیمًا وَأَسِیرًا (8) إِنَّمَا نُطْعِمُکُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ لَا نُرِیدُ مِنْکُمْ جَزَاءً وَلَا شُکُورًا (9) - سوره دهر (یا انسان) -

و غذاى (خود) را با اینکه به آن علاقه (و نیاز) دارند به مسکین و یتیم و اسیر مى دهند. (و مى گویند) ما شما را براى خدا اطعام مى کنیم و، هیچ پاداش و تشکرى از شما نمى خواهیم .


ولی گاهی کار به جائی می رسد که از ایثار هم کاری ساخته نیست.

در شرایطی زندگی می کند که مردم بینوا آنقدر زیاد و فراوانند که او نمی تواند با دادن لباسی که می پوشد ، آنها را بپوشاند ، یا با دادن غذای خود ، آنها را سیر کند و یا با بخشیدن پولی که در جیب خودش دارد ، آنها را متمکن کند. از اینها گذشته است جامعه ای است فقیر و مفلوک و بیچاره که در گوشه های مملکت ، مردم نان جو هم گیرشان نمی آید.

یک وقتی می گفتند در سیستان بچه ها را روزها مثل حیوان در صحرا رها می کنند تا علف بخورند!

از یک نفر که در چنین جامعه ای است چه کاری ساخته است ؟

تنها یک کار ساخته است : همدردی کردن .

فقط می تواند بگوید حالا که برادرانم ندارند بخورند ، من چرا بخورم ؟

حالا که برادرانم ندارند بپوشند ، من چرا لباس فاخر بپوشم ؟

از کلمات حضرت امیر (ع) است :

« ان الله جعلنی اماما لخلقه ، ففرض علی التقدیر فی نفسی مطعمی و مشربی و ملبسی کضعفاء الناس ، کی یقتدی الفقیر بفقری و لا یطغی الغنی غناه » - اصول کافی ج 2 ص 227 -

خدا مرا پیشوا قرار داده است و من وظیفه خاصی دارم که در خوراک و پوشاک و در زندگیم مانند ضعیف ترین افراد امت باشم ، تا فقیر به این وسیله تسکین خاطری پیدا کند! و غنی هم که مرا می بیند که در رأس اجتماع هستم غنایش او را طاغی و یاغی نکند!


مرحوم وحید بهبهانی ( محمدبن باقربن محمد اکمل ) از بزرگان علما و استاد بحرالعلوم و میرزای قمی و کاشف الغطاء و از کسانی است که حوزه علمی او در کربلا حوزه بسیار پربرکتی بوده و در کربلا هم زندگی می کرده است.

ایشان دو پسر دارد یکی به نام آقا محمد علی صاحب کتاب " مقامع " و دیگری به نام آقا محمد اسماعیل.

در شرح حال این مرد بزرگ نوشته اند:


روزی عروسش ( زن آقا محمد اسماعیل ) را دید که جامه های عالی و فاخر پوشیده است.

به پسرش اعتراض کرد که:

چرا برای زنت اینجور لباس می خری ؟!

پسرش خیلی جواب روشنی داد ، گفت :

« قل من حرم زینة الله التی اخرج لعباده و الطیبات من الرزق » - سوره اعراف ، آیه . 32مگر اینها حرام است ؟ لباس فاخر و زیبا را چه کسی حرام کرده است ؟

گفت:

پسرکم! نمی گویم که اینها حرام است ، البته حلال است ، من روی حساب دیگری می گویم.

من مرجع تقلید و پیشوای این مردم هستم ، در میان این مردم غنی هست ، فقیر هست ، متمکن هست ، غیر متمکن هست ، افرادی که از این لباسهای فاخر و فاخرتر بپوشند هستند ولی طبقات زیادی هم هستند که نمی توانند اینجور لباسها بپوشند ، لباس کرباس می پوشند.

ما که نمی توانیم این لباسی را که خودمان می پوشیم برای مردم هم تهیه کنیم و نمی توانیم که آنها را در این سطح زندگی بیاوریم ولی یک کار از ما ساخته است و آن همدردی کردن با آنهاست.

آنها چشمشان به ماست ، یک مرد فقیر وقتی زنش از او لباس فاخر مطالبه می کند ، یک مایه تسکین خاطر دارد ، می گوید :

گیرم ما مثل ثروتمندها نبودیم ، ما مثل خانه آقای وحید زندگی می کنیم ببین زن یا عروس وحید اینجور می پوشد که تو می پوشی ؟

وای به حال آن وقتی که ما هم زندگیمان را مثل طبقه مرفه و ثروتمند کنیم که این یگانه مایه تسلی خاطر و کمک روحی فقرا هم از دست می رود.

من به این منظور می گویم ما باید زاهدانه زندگی کنیم که زهد ما همدردی با فقرا باشد روزی که دیگران توانستند لباس فاخر بپوشند ما هم لباس فاخر می پوشیم .

این وظیفه همدردی برای همه است ولی برای پیشوایان امت خیلی بیشتر و دقیقتر است.


برگرفته از:

حق و باطل

شهید مطهری


سیّده قم

شنبه, ۲۴ مرداد ۱۳۹۴، ۱۱:۵۱ ب.ظ

آشنایی مختصر با زندگی خانم

حضرت فاطمه معصومه علیها السلام در روز اول ذیقعده سال 173 قمری در مدینه منوره دیده به جهان گشود.

پدر بزرگوار آن حضرت، امام موسی کاظم علیه السلام و مادر گرامی اش حضرت نجمه خاتون می باشد، که بعد از تولد حضرت رضا علیه السلام به «طاهره » ملقب گردید (1)

بنابراین حضرت معصومه علیها السلام با امام رضا علیه السلام خواهر و برادر ابَوَینِی (از یک پدر و مادر) هستند.

در سال 201 قمری در پی انتقال اجباری امام رضا علیه السلام به خراسان، حضرت معصومه علیها السلام بعد از یک سال تحمل دوری برادر بزرگوارش از مدینه منوره عازم خراسان گردید.

از آن جایی که حضرت فاطمه معصومه علیها السلام پیام آور فرهنگ و معارف اهل بیت علیهم السلام و مدافع مظلومیت امامان شیعه و تداوم بخش راه پدر بزرگوارش در مبارزه با طاغوت های زمان بود، عوامل حکومتی بنی عباس، در شهر ساوه به کاروان حامل آن حضرت حمله کرده و همراهان آن حضرت را به شهادت رساندند.

حتی طبق نوشته استاد محقق شیخ جعفر مرتضی عاملی در کتاب حیاة الامام الرضا علیه السلام، آن حضرت را نیز مسموم نمودند (2

حضرت فاطمه معصومه علیها السلام بر اثر مسمومیت و شدت غم و اندوه در شهر ساوه بیمار گردید و فرمود:

مرا به شهر قم ببرید; زیرا از پدرم شنیدم که می فرمود: شهر قم مرکز شیعیان ماست (3

برای همین حضرت معصومه علیها السلام در 23 ربیع الاول سال 201 قمری به شهر قم وارد شده و مورد استقبال عده زیادی از مردم مشتاق و شیفته اهل بیت علیهم السلام قرار گرفت.

آن بزرگوار بعد از 17 روز اقامت در منزل موسی بن خزرج که به «بیت النور» شهرت یافت، در دهم ربیع الثانی سال 201 هجری دیده از جهان فرو بسته و در «باغ بابلان » محل فعلی مزار آن حضرت دفن گردید.



شهر قم قبل از ورود حضرت معصومه علیها السلام

قم قبل از اسلام به صورت چند قلعه بوده که عده ای زرتشتی و یهودی در آن زندگی می کردند.

بعد از اسلام با آمدن اشعری ها (که اصالتا شیعه و یمنی تبار بوده اند) کم کم این سرزمین توسعه یافت.

در اوائل قرن اول و در سال 23 هجری شهر قم توسط لشکر اسلام فتح گردید و رفت و آمد مسلمانان عرب به قم آغاز شد.

نخستین کسانی که از اشعری ها به قم آمدند عبدالله بن سعد و عبدالله احوص و عبدالرحمن و اسحاق از فرزندان سعد بن مالک بن عامر اشعری بودند و به این ترتیب ارتباط شیعیان خالص علوی با قم برقرار شده و مأمن شیعیان گردید.

از آن زمان مردم قم به مذهب اهل بیت علیهم السلام علاقه خاصی پیدا کرده و به همین جهت مورد سختگیری و بی مهری خلفای حاکم و ستمگر عصر خود بودند.

شهر قم قبل از ورود حضرت معصومه علیها السلام از آبادانی ظاهری بی بهره بود و اهالی شیعی مذهب آن در اثر بی توجهی حاکمان مورد آزار و اذیت بودند، اما از لحاظ ایمان و اعتقاد مذهبی، این شهر بهترین فضای معنوی را داشته و زمینه پذیرش اهل بیت پیامبر صلی الله علیه و آله و یاران با وفای آنان در این منطقه کاملا فراهم بود. (4)

به همین جهت امامان معصوم علیهم السلام در مناسبت های مختلف، شهر قم و اهالی آن را مورد عنایت قرار داده و عبارات زیبایی را که حاکی از علاقه مندی آن بزرگواران به این خطه ایران بود، بیان می کردند.

حتی گاهی ائمه اطهار با فرستادن تحفه ها و هدایا اهل قم را مفتخر می ساختند. از جمله می توان به ابی جریر زکریا بن ادریس و زکریا بن آدم و عیسی بن عبدالله و چند نفر دیگر اشاره نمود که به افتخار اخذ هدایای ارزشمندی همچون انگشتری و جامه و کفن از دست مبارک ائمه هدی علیهم السلام نائل شدند. (5)

به نظر می رسد تعداد اخبار و احادیثی که در مورد شهر قم از ائمه اطهار علیهم السلام روایت شده است درباره هیچ یک از شهرهای ایران روایت نشده است. مرحوم شیخ حسین مفلس در کتاب «تحفة الفاطمیین » چهل حدیث در باره قم نقل کرده است (6) .



شهر قم در روایات اهل بیت (ع)

در کتاب های معتبر شیعی همچون بحارالانوار; سفینة البحار و مستدرک سفینة البحار و... در این رابطه روایات جامع و قابل توجهی نقل شده است.

برای آشنایی بیشتر به برخی از این روایات اشاره می کنیم:

1- سلام بر اهل قم

امام صادق علیه السلام روزی با اشاره به عیسی بن عبدالله قمی فرمود:

«سلام بر مردم قم! خداوند شهرهای آنان را با باران سیراب کند و برکت ها را بر آنان نازل کند و بدی های آنان را به خوبی مبدل گرداند. آن ها اهل رکوع و سجود و قیام و قعودند. آنان فقیه و دانشمند و اهل درک حقایق و روایت و عبادت نیکو هستند» . (7)

2- راهی به سوی بهشت

صفوان بن یحیی کوفی معروف به بیاع سابری از نزدیکترین و مطمئن ترین یاران امام رضا علیه السلام می گوید:

روزی در حضور امام رضا علیه السلام نشسته بودم که از شهر قم و اهالی آن سخن به میان آمد و اینکه آنان در زمان ظهور حضرت ولی عصر علیه السلام به سوی آن بزرگوار میل خواهند کرد. در این لحظه امام هشتم علیه السلام به اهل قم درود فرستاده و فرمود:

«رضی الله عنهم، ثم قال: ان للجنة ثمانیة ابواب و واحد منها لاهل قم; و هم خیار شیعتنا من بین سائر البلاد، خمر الله تعالی ولایتنا فی طینتهم; (8) خداوند از آنان خشنود باشد. سپس فرمود: همانا بهشت دارای هشت در است که یکی از آن درها مخصوص مردم قم است. آنان شیعیان برگزیده ما در میان سایر شهرها هستند. خداوند ولایت و محبت ما [اهل بیت] را با طینت آنان عجین کرده است

3- پایگاه یاران مهدی علیه السلام

عفان بصری می گوید: روزی امام صادق علیه السلام به من فرمود:

«اتدری لم سمی قم؟ قلت: الله و رسوله و انت اعلم. قال: انما سمی قم لان اهله یجتمعون مع قائم آل محمد - صلوات الله علیه - و یقومون معه و یستقیمون علیه و ینصرونه; آیا می دانی چرا شهر قم را «قم » نامیده اند؟ عرض کردم: خدا و پیغمبرش و شما آگاهترید. امام علیه السلام فرمود: قم نامیده شده است برای اینکه اهل آن با قائم آل محمد صلی الله علیه و آله همراه می شوند و با او قیام نموده و بر او استقامت می ورزند و او را یاری می رسانند.» (9)

در این روایت نقش مردم قم و ساکنین این شهر مقدس در حکومت جهانی حضرت مهدی علیه السلام مشخص شده است. با توجه به این حدیث، اهالی قم به ویژه دانایان و آگاهان آن، وظیفه ای مهم تر و مسؤولیت سنگین تری نسبت به سایر شهرهای ایران به دوش می کشند و این حقیقت، تلاش آنان را در زمینه سازی برای حکومت جهانی حضرت مهدی علیه السلام بیشتر از سایر سرزمین ها می طلبد.

4- شهر قم در قرآن و وعده پیروزی بر اسرائیل

پیشوای ششم روزی با یاران خود نشسته و قرآن تلاوت می کرد تا به این آیه رسید:

«فاذا جاء وعد اولیهما بعثنا علیکم عبادا لنا اولی باس شدید فجاسوا خلال الدیار و کان وعدا مفعولا (10) » ; «[ای بنی اسرائیل! ] پس هنگامی که وعده [تحقق] نخستین آن دو فرا رسد، بندگانی از خود را که سخت نیرومندند بر شما می گماریم; تا میان خانه ها [یتان] به جست و جو در آیند، و این تهدید تحقق یافتنی است
یاران امام در این لحظه پرسیدند:

«جعلنا فداک من هؤلاء؟ فقال: ثلاث مرات، هم والله اهل قم (11) ; جانمان به فدای تو، این گروه چه کسانی هستند؟ امام صادق علیه السلام سه بار فرمود: به خدا سوگند! آنان اهل قم هستند

5- پناهگاه فرزندان حضرت زهرا علیها السلام

امام جعفر صادق علیه السلام فرمود:

«اذا اصابتکم بلیة و عناء فعلیکم بقم فانه ماوی الفاطمیین (12) ; هرگاه [در تنگناهای زندگی قرار گرفتید و] بلاها و مصیبت ها به شما روی آورد، به سوی قم بروید; چون آنجا پناهگاه فرزندان فاطمه علیها السلام است

چنانکه اشاره شد، روایات متعددی از ائمه اطهار علیهم السلام در تجلیل و تقدیر از قم و اهل آن وارد شده است و در آن ها، شهر قم با القاب و عناوین ویژه ای مورد تجلیل قرار گرفته است، از جمله آن ها نام های زیر می باشد:

قم (شهر قیام)،

حرم اهل بیت،

شهر امن و امان،

مرکز یاران ائمه،

قطعه ای از بیت المقدس،

کانون شیعیان،

آسایشگاه انسان های با ایمان،

مجمع انصار المهدی علیه السلام،

سرزمین مقدس،

پرتگاه و محل سقوط ستمگران و گردنکشان،

منبع علم و فضیلت و تقوی،

سالم ترین شهرها

و غیره.


6- اگر مردم قم...

با این همه فضائل و مناقب که در مورد شهر قم و ساکنان آن در سیره و سخن اهل بیت علیهم السلام وارد شده است، باید توجه داشت که این ها مشروط به تداوم ایمان و اعتقاد به ارزش های اسلامی و ادامه راه اهل بیت علیهم السلام توسط مردم قم می باشد و گرنه اگر کسی خیال کند که چون قمی هست و یا اینکه در شهر قم زندگی می کند و بدون عمل، مشمول این رحمت و برکات الهی خواهد شد، به خیالی باطل و پنداری بی پایه و سست دچار شده است; چرا که امام صادق علیه السلام فرمود:

«تربة قم مقدسة و اهلها منا و نحن منهم، لا یریدهم جبار بسوء الا عجلت عقوبته; ما لم یخونوا اخوانهم (و ما لم یحولوا احوالهم)، فاذا فعلوا ذلک سلط الله علیهم جبابرة سوء! ; خاک قم مقدس است و ساکنان آن از ما اهل بیت هستند و ما هم از آن هائیم، هیچ حاکم [گردنکش و] ستمگری به آن ها قصد سوء نمی کند مگر اینکه خداوند در عذاب او تعجیل می فرماید. البته به شرط آنکه [اهل قم] به برادران خود خیانت نکنند (و احوال خود را تغییر ندهند)، زیرا در آن صورت خداوند متعال ستمگران بیدادگر را بر آنان مسلط خواهد کرد



بخشی از آثار و برکات حضرت معصومه علیها السلام در قم

ورود حضرت فاطمه معصومه علیها السلام به شهر قم و دفن پیکر مطهر آن بانوی کبریا در این شهر، آثار و برکات فراوانی را به همراه داشته است.

از لحظه ورود نبیره رسول الله صلی الله علیه و آله به قم، پیوسته این شهر از جهات فرهنگی، سیاسی، اجتماعی، عمرانی و اقتصادی رو به رشد و پیشرفت نهاده است.

تاثیر این واقعه تاریخی را می توان با مطالعه زوایای تاریخی این شهر به دست آورد.

برکات این بانوی مجلله در شهر قم آنگاه به اوج خود می رسد که بدانیم تاثیر وجود آن حضرت در تحولات تاریخی، فرهنگی، مذهبی، اجتماعی نه تنها در محدوده یک شهر بلکه گاهی در کل کشور ایران بوده و یا حداقل وقایع وحوادث کشور ایران به نوعی مرتبط با شهر قم می باشد.

برکات حضرت معصومه در شهر قم و تاثیر این شهر بر کل ایران آنچنان مهم بوده و هست که سال ها دل و دیده میلیون ها زائر و مجاور و جهانگرد را به خود مشغول داشته است.

این تاثیر نه تنها برای زائران مشتاقی که از راه های دور به عشق زیارت مرقد مطهر این دخت عصمت و یادگار امام موسی علیه السلام با ارادت خالصانه به این مکان مقدس می شتابند ملموس است بلکه حتی برای کسانی که با انگیزه های غیر مذهبی وارد این مکان شده اند و یا از این دیار عبور کرده اند، پرجاذبه و شگفت انگیز بوده است.

در عظمت و شکوه ظاهری این بارگاه مقدس، حقیقت و معنویت خاصی نهفته است که ناخود آگاه هر بیننده ای را به سوی آن متوجه ساخته و دل و دیده اش را صید می کند.

در اینجا اعترافات چند تن از افراد خارجی را که در قرن های گذشته از قم دیدن کرده و در لابلای سخنان خود به نقش ارزنده این بانوی ملکوتی و تاثیر بارگاه آن حضرت در شهر قم اشاره کرده اند، مرور می کنیم.

«اوژن فلاندن » جهانگرد فرانسوی و دانشمندی که در زمان محمد شاه قاجار در سال های 1219 و 1221 شمسی به اتفاق هموطن هنرمند خود «پاسکال کست » به ایران آمده است، در مورد اهمیت و نقش شهر قم و مرقد مطهر حضرت معصومه علیها السلام چنین می نگارد:

 «مقبره فاطمه که ایرانی ها «معصومه » می نامند در تمام مشرق، احترامی به سزا دارد و مردم از اکناف به زیارتش می آیند، فاطمه نوه علی است.

از پادشاهان ایران، شاه عباس دوم، شاه صفی و فتحعلی شاه در قم مدفونند.

تیمور لنگ به قم چندان لطمه نرسانده و شاید از برکت فاطمه باشد» . (13)

«کارل بروگش » جهانگرد آلمانی نیز که اوضاع ایران را در سده نوزدهم میلادی از دید مادی خود بررسی کرده است، در مورد عظمت ظاهری شهر قم و حضرت معصومه علیها السلام چنین می گوید:

«دورنمای قم به معنای واقعی کلمه از فاصله چند میلی می درخشد، زیرا گنبد زیارتگاه این شهر را با ورقه هایی از طلا پوشانده اند که نور آفتاب را به شکل خیره کننده ای منعکس می کند. شاهان ایران علاقه زیاد دارند به این که گنبد بناهای مقدس را با ورقه های طلا و نقره بپوشانند. طلا کاری ها و نقره کاری های زیبای ضریح مقدس واقعا چشم را روشن می کنند. خدمتکارانم پیوسته از شکوه و جلال گنبد و مقبره فاطمه در قم سخن می گفتند.
نه فقط زندگان بلکه مردگان نیز به سوی این مزار جلب می شوند; زیرا بسیاری از ایرانیان وصیت می کنند که پس از مرگ در جوار این بانوی مقدس دفن شوند. قم مدفن قدیسین هم هست.

بنا به گفته اهالی محل، قم دارای 444 امامزاده کوچک و بزرگ است » . (14)

به هر حال بعد از ورود حضرت معصومه علیها السلام به قم و دفن پیکر مطهر آن حضرت در این سرزمین مقدس، علویان و سادات بیشتری به این شهر روی آوردند، توجه شیعیان به این نقطه فزونی یافت و علما و مشاهیر شیعه در طول تاریخ به این مکان مقدس توجه نشان دادند، مهاجرت به این شهر زیاد شد و موقعیت مذهبی قم تثبیت و استحکام تاریخی یافت.

قم با این ویژگی ها در میان شهرهای شیعه نشین از شهرت جهانی برخوردار شد و یکی از شهرهای مهم جهان اسلام به شمار آمده و از مراکز مهم فرهنگی و فقهی شیعه گردید و از همه مهم تر به عنوان هسته مرکزی و پایگاه اصلی بزرگترین و باشکوهترین انقلاب در تاریخ جهان گردید.



فهرستی از نتایج ورود حضرت معصومه علیها السلام به شهر قم

1- گسترش شهر قم
شهر قم به تدریج از شمال شرقی، به جنوب غربی که محل دفن آن حضرت بود کشیده شد به طوری که حرم فاطمه معصومه علیها السلام که در حاشیه شهر قرار داشت، امروزه در مرکز شهر و در آبادترین قسمت آن واقع است.

2- مورد توجه شدن قم
توجه پادشاهان و حاکمان و طبقات گوناگون مردم به این شهر و کوچ بسیاری از افراد مشتاق اهل بیت علیهم السلام برای اقامت در آن، به خاطر مدفون بودن حضرت معصومه علیها السلام در این شهر است.

3- استحکام مذهبی قم
قم از جنبه مذهبی استحکام ویژه ای یافته و مرکز روحانیت شیعه شد. و عده ای از بزرگترین علمای شیعه از آنجا برخاسته یا در آن اقامت کردند.

4- کثرت سادات در شهر قم
بعد از دفن حضرت معصومه علیها السلام عده بسیاری از فرزندزادگان امام حسن و امام حسین و موسی بن جعفر و علی بن موسی الرضا علیهم السلام و از فرزندان محمد حنفیه و زید بن علی بن الحسین علیهم السلام و اسماعیل فرزند امام صادق علیه السلام از اطراف به قم روی آورده اند. از آنجا که این شهر از ابتدا مورد نظر آل علی علیهم السلام بوده است و مردم قم نسبت به اولاد پیغمبر صلی الله علیه و آله ارادت و علاقه خاصی داشته اند، به تدریج بعد از ورود حضرت معصومه علیها السلام از نظر کثرت سادات، موقعیت بی نظیر و یا کم نظیری یافته است.

امروزه کثرت سادات قم، به خوبی محسوس و مشهود است و چند محله به نام علویان وسادات است که بیشتر آن ها سید هستند، از جمله محله سیدان ، محله موسویان ، و محله موسی مبرقع و همچنین وجود سادات برقعی و رضوی و چاووشی و غیره نشانگر این حقیقت می باشد.

5- توجه به امور امامزادگان
مردم قم از اوایل قرن سوم هجری که فاطمه معصومه علیها السلام در قم مدفون شد، در بزرگداشت مقابر اولاد پیامبر صلی الله علیه و آله همان تلاش را کردند که در زمان حیاتشان از آنان به عمل می آوردند.

ساختن بناهای مجلل و بارگاه و گنبد و وقف اموال در این راه از جمله این تلاش هاست.

در دوره صفویه و قاجاریه، بعضی از جهانگردانی که به ایران آمده و از قم عبور کرده اند، در سفرنامه های خود امامزادگان قم را وصف نموده و حتی در پاره ای از آن ها در تعداد امامزادگان افراط کرده اند.

6- پرورش علمای بزرگ در شهر قم
یکی دیگر از برکات فاطمه معصومه علیها السلام، پرورش عالمان و اندیشمندان بزرگ در این شهر می باشد که به نام بعضی از آنان اشاره می شود:

- علی بن حسین بن بابویه قمی، پدر شیخ صدوق یا صدوق اول;

- محمد بن علی بن بابویه قمی، معروف به شیخ صدوق و نویسنده نزدیک به 300 کتاب در اصول و فروع;

- محمد بن حسن صفار، از یاران نزدیک امام حسن عسکری علیه السلام;

- احمد بن اسحاق قمی، وکیل امام عسکری علیه السلام در قم و سازنده مسجد معروف امام به دستور آن حضرت;

- احمد بن ادریس قمی، از محدثان شیعی;

- زکریا بن آدم، از اصحاب امام رضا علیه السلام;

- ابوعبدالله محمد بن خالد برقی، ادیب، محدث و نویسنده کتاب های مهمی همچون: التنزیل و التعبیر، کتاب العلل، کتاب یوم و لیله (15) ;

- احمد بن محمد بن خالد برقی، منسوب به برقرود قم و نویسنده کتاب های فراوانی همچون: المحاسن، کتاب التبلیغ و الرساله، کتاب التراحم و التعاطف، و سایر تالیفات وی که به ده ها جلد بالغ می شود (16) ;

- علی بن ابراهیم قمی، مفسر معروف;

- خواجه نصیر الدین طوسی جهرودی معروف به استاد البشر و از افتخارات جهان اسلام;

- صدر المتالهین شیرازی، که آثار برجسته فلسفی از جمله: اسفار اربعه، شواهد الربوبیه، شرح کافی و... را پدید آورد;

- ملا عبد الرزاق لاهیجی، فیلسوف وحکیم نامدار شیعه در قرن 11 و صاحب کتاب های شوارق الالهام و گوهر مراد;

- حاج ملا مهدی قمی نراقی، نویسنده جامع السعادات;

- میرزا ابوالقاسم قمی (میرزای قمی)، صاحب قوانین و دارای کرامات بی شمار.

وصدها عالم و دانشمند و شاعر و وزیر و مورخ و رجال علمی و مردان سیاست و وزارت از این خطه ظهور نموده اند که تفصیل آن در جای خود بیان شده است. (17)

7- حوزه علمیه قم
یکی دیگر از برکات مزار مقدس بانوی دو عالم، حضرت معصومه علیها السلام در شهر قم، رونق گرفتن حوزه علمیه می باشد.

تاریخ این کانون علم و فقاهت به قرن ها قبل بر می گردد.

ابراهیم بن هاشم قمی، سعد بن عبدالله قمی، احمد بن اسحاق قمی، علی بن بابویه قمی و ده ها محدث و عالم شیعی از اوایل قرن سوم هجری به بعد، زمینه گسترش علم و ادب و حدیث را در این شهر ایجاد کرده بودند.

این حوزه علمی کم و بیش تداوم داشت و ترویج علم در این شهر همچنان در طول تاریخ ثمرات پرباری به همراه می آورد تا آنکه مرحوم میرزای قمی عالم جلیل القدر عصر قاجار، به این شهر روی آورد و به حرکت علمی این دیار شتاب بخشید.

هجرت ملاصدرا فیلسوف نامی شیعه به قم چهره دیگری به این حرکت داد. سکونت مرحوم فیض کاشانی در قم و تاسیس مدرسه فیضیه در جوار حرم مطهر حضرت معصومه علیها السلام، رشد فکری و فضای علمی این شهر را دگرگون نمود.

این رشد علمی همچنان رو به بالندگی بود تا در سال 1315 شمسی مرحوم شیخ عبدالکریم حائری پرچمدار علم و فضیلت از اراک به قم آمده و روحی تازه به کالبد این کانون فقاهت و معنویت دمید.

 اقبال آیت الله العظمی بروجردی رحمه الله به قم، فعالیت های فرهنگی واجتماعی را در این شهر تسریع نموده و همچنین ورود مراجع و دانشمندان بزرگ شیعی و همراهی آنان با حرکت حوزه علمیه در شکوفائی آن نقش به سزایی داشت.

امروزه به برکت معنوی حضرت فاطمه معصومه علیها السلام، مجمع بزرگی از مراجع، آیات عظام و فقیهان و مجتهدان در این شهر نورانی و ملکوتی ایجاد شده است که مورد توجه جهانیان می باشد.

هم اکنون خیل عظیمی از طلاب و دانش پژوهان علوم اسلامی در این حوزه مقدسه به تحصیل و تدریس اشتغال دارند که با زعامت مراجع تقلید و تدبیر مدیریت حوزه علمیه قم برنامه ریزی های خاصی برای توسعه و بارور نمودن هرچه بیشتر علوم اسلامی و تخصصی نمودن آن در حال انجام است که آینده روشن و بالنده تری را نوید می دهد.

لازم به ذکر است این رونق علمی شهر قم را امام صادق علیه السلام ده ها سال قبل از ورود حضرت معصومه علیها السلام به شهر قم، پیش بینی کرده و فرموده بود:

«زمانی می رسد که از قم علم و دانش به دیگر شهرها از شرق تا غرب عالم منتشر می شود، تا جایی که این شهر اسوه و الگوی شهرهای دیگر گشته و هیچ کس در روی زمین باقی نمی ماند که از قم به او بهره های علمی و دینی نرسد تا آنکه زمان ظهور حجت خدا و قائم ما فرا رسد» . (18)

8- انقلاب اسلامی ایران
از مهم ترین ویژگی های شهر قم و آثار و برکات حضرت معصومه علیها السلام تشکیل هسته های مرکزی انقلاب اسلامی ایران در این نقطه حساس کشور می باشد.

شهر قم بستر قیام و انقلاب و پرورشگاه بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران است.

اکثر حوادث انقلاب اسلامی با این شهر مرتبط بوده است و البته به وقوع چنین حادثه ای در شهر قم در گفتار ائمه اطهار علیهم السلام نیز اشاره شده است و روایت معروف حضرت کاظم علیه السلام در این مورد، قابل انطباق با انقلاب اسلامی ایران است. مطمئنا اگر انقلاب با عظمت اسلامی - که از شهر قم ریشه گرفته و موج آن تمام نقاط عالم را تحت تاثیر قرار داد - مصداق منحصر به فرد این گفتار زیبا نباشد، حتما یکی از مصادیق آن خواهد بود; چراکه ویژگی های مورد ستایش امام هفتم علیه السلام دقیقا در مورد رهبر و مردم ایران صادق می باشد. آن ویژگی ها عبارتند از:

1- رهبر آنان مردی از اهل قم است.

2- رهبر آنان مردم را به سوی حق می خواند.

3- پیروان و طرفداران او اراده و استقامتی قوی و آهنین دارند.

4- خستگی در آنان راه ندارد.

5- طوفان های حوادث آنان را متزلزل نمی کند.

6- توکل بر خدا دارند.

7- به خاطر پارسایی پیروزند.

متن روایت چنین است که امام موسی کاظم علیه السلام فرمود:

«رجل من اهل قم یدعوا الناس الی الحق، یجتمع معه قوم کزبر الحدید، لاتزلهم الریاح العواصف و لا یملون من الحرب و لایجبنون و علی الله یتوکلون والعاقبة للمتقین; مردی از اهل قم [به پا می خیزد و] مردم را به حق فرا می خواند. گروهی به یاری او بر می خیزند که مانند قطعه های آهن هستند، تندبادها [ی حوادث و مشکلات] آنان را متزلزل نمی کند و از جنگ خسته نمی شوند و نمی ترسند و بر خدا توکل می کنند. پیروزی نهایی از آن پرهیزکاران است » . (19)

این نوشتار را با کلامی از حضرت امام خمینی رحمه الله - که به این شهر افتخار می کرد - به پایان می بریم:

«قم حرم اهل بیت است. قم مرکز علم است. قم مرکز تقواست. قم مرکز شهادت و شهامت است.

از قم علم به همه جهان صادر شده است و می شود و از قم شهادت به همه جا صادر می شود.

قم شهری است که در آن ایمان و علم و تقوا پرورش یافته، و... از زمان ائمه اطهار علیهم السلام مورد توجه اسلام بوده است، و از قم تقوا، شجاعت، شهامت، و همه فضایل به همه جا صادر می شد و صادر خواهد شد.

علمایی که در قم من ادراک کرده ام، کسانی بودند که در دنیا نمونه بودند، در علم و در تقوا و من امیدوارم که ادامه پیدا کند این علم و تقوا در شهر شما تا زمان ظهور امام زمان سلام الله علیه
» . (20)

  • پاورقــــــــــــــــــــی




1) مناقب، ج 4، ص 367; زندگانی حضرت موسی بن جعفر علیه السلام، عمادزاده، ج 2، ص 375.

2) حیاة الامام الرضا علیه السلام، ص 428.

3) ودیعه آل محمد صلی الله علیه و آله، ص 12.

4) تاریخچه قم، ص 16.

5) تاریخ مذهبی قم، ص 92.

6) همان.

7) بحارالانوار، ج 57، ص 217; مستدرک سفینة البحار، ج 8، ص 598.

8) بحار الانوار، ج 57، ص 216.

9) بحارالانوار، ج 57، ص 216 و معجم احادیث المهدی علیه السلام، ج 3، ص 474.

10) اسراء/ 5.

11) بحارالانوار، ج 57، ص 216.

12) همان، ص 215.

13) ماهنامه کوثر، ش 9، ص 73 و 74 با اختصار.

14) همان، ش 12، ص 65 و 66. با اختصار.

15) رجال نجاشی، ص 335.

16) همان، 76.

17) برای اطلاعات بیشتر به «تاریخ مذهبی قم » مراجعه شود.

18) بحارالانوار، ج 60، ص 213.

19) همان، ج 57، ص 216.

20) صحیفه امام، ج 13، ص 165.


منبع:

مبلغان ش 30

با اندکی تصرف

آیت الله شیخ محمد ناصری دولت آبادی، یکی از علمای دولت آباد اصفهان، از پدرش چنین نقل کرده است:

در سال 1295 هجری قمری، در اطراف قم چنان خشک سالی شد که مردم به ستوه آمدند.

چهل تن از متدینان محل انتخاب شده، به قم آمدند و در حرم حضرت معصومه علیها السلام بست نشستند تا شاید خداوند با عنایت و دعای آن بزرگوار باران فرستد.

در شب سوم، یکی از اینان مرحوم آیت الله العظمی میرزای قمی را در خواب دید. میرزا پرسید:

چرا بست نشسته اید؟

او دلیل را عرض کرد.

میرزا گفت: این که چیزی نیست این مقدار از دست ما هم ساخته است!!

ولی اگر شفاعت همه ی جهان را خواستید، دست توسل به سوی این شفیعه ی روز جزا دراز کنید!!! (1)

مقام شفاعت از مقام های مسلّم حضرت فاطمه معصومه علیها السلام است.

سخنی که امام صادق علیه السلام پیش از تولد حضرت فاطمه بر زبان رانده بر درستی این گفتار گواهی می دهد.

حضرت فرمود:
تدخل بشفاعتها شیعتی الجنة باجمعهم(2)
که این روایت، افزون بر اصل مقام شفاعت، بر فراگیر بودن آن نیز اشاره دارد...

فرمود: با شفاعت او همه ی شیعیان ما وارد بهشت خواهند شد.


در متن زیارتنامه ی حضرت - که از امام رضا (ع) روایت شده است - نیز به مقام شفاعت وی تصریح شده است:
یا فاطمة اشفعی لی فی الجنة فان لک عندالله شانا من الشان(3)
یا فاطمه! مرا در دخول به بهشت شفاعت کن; زیرا نزد خداوند جایگاهی داری. 

_____________________________________________________________________


1) کریمه اهل بیت، ص 58 .

2) سفینة البحار، ج 2، ص 376; مجالس المؤمنین، ج 1، ص 83 .

3) بحار الانوار، ج 102، ص 266 . 


برگرفته از:

مبلغان ش 2

با کمی تصرف

بله دیگه

شنبه, ۲۴ مرداد ۱۳۹۴، ۰۲:۱۲ ق.ظ