ابزار تلگرام

آپلود عکسابزار تلگرام برای وبلاگ

خاکریزهای شیشه ای :: آ خدا ( وب مهربانی )

آ خدا ( وب مهربانی )

( مطلب نداری بردار ؛ مطلب داری بذار )

آ خدا ( وب مهربانی )

( مطلب نداری بردار ؛ مطلب داری بذار )

آ خدا ( وب مهربانی )

برای اولین بار
- بعد از دیوار مهربانی و طاقچه مهربانی -
اینک :
« وب مهربـــــــــــانی »
مطلـــــب داری بــــــــــذار
مطلــــب نداری بــــــــــــردار
( مطالب دوستان به اسم خودشان منتشر خواهد شد.
ترجیحا مطالبی متناسب با آ خدا )

*******************************
*******************************
تذکر:
لزوما داستان ها و خاطراتی که در این وبلاگ نوشته میشن مربوط به زمان حال نیست بلکه تجربیات تبلیغی سال ها ومحلات مختلف بنده و بعضا همکاران بنده است و حتی در مواردی پیاز داغ قضیه هم زیادتر شده تا جاذبه لازم را پیدا کنه.
بنابراین خواننده محترم حق تطبیق این خاطرات بر محل تبلیغی فعلی حقیر رو ندارد...

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین نظرات
پیوندها
پیوندهای روزانه

خاکریزهای شیشه ای

سه شنبه, ۱۰ شهریور ۱۳۹۴، ۰۲:۰۰ ب.ظ

جنگی که بود ؛ جنگی که هست!


خیلی ها تک پسرهایشان را فرستادند جبهه.

خیلی ها همه پسرهایشان را!

خیلی از آن تک پسرها که تنها رفته بودند برنگشتند.

خیلی از آن برادرها هم که با هم رفته بودند برنگشتند.

حالا جای خالی آن پسرها را قاب عکس هایشان در خانه ها پر کرده است.

و البته ایمانی که در دل پدر و مادرهایشان وجود دارد به اینکه شهدا زنده اند.



اما آن پدر و مادرها برای جبهه نفرستادن پاره های جگرشان به اندازه ی کافی بهانه داشتند.

آن روزها اگر می خواستی، می توانستی برای جبهه نرفتن کلی بهانه پیدا کنی.

مثلا :

می توانستی بگویی نمی شود با دشمنِ تا دندان مسلح جنگید!

می توانستی بگویی کشور از نظر تسلیحات و فناوری های جنگی از دشمن ضعیف تر است و اگر برویم آسیب می بینیم!

 می توانستی بگویی ما چرا باید با گوشت و خون و جانمان کمبودهای تسلیحاتی کشور را جبران کنیم؟!

می توانستی بگویی صبر می کنیم تا اوضاع اقتصادی کشور درست شود و وضع تسلیحاتی اش سامان بگیرد، آنوقت می رویم و می جنگیم!



والدین شهدا و خود شهدا می توانستند این را بگویند اما نگفتند.

آن ها رفتند و با ایمانشان و با همتشان و با غیرتشان همه کمبودها را جبران کردند.

آن ها منتظر نماندند تا همه چیز درست شود و بعد بروند جبهه و از کشورشان دفاع کنند. که اگر منتظر می ماندند، دیگر چیزی از کشور باقی نمی ماند تا درست بشود و بعد بروند از آن دفاع کنند. که اگر منتظر می ماندند و بر فرض محال همه چیز درست می شد و بعد می رفتند، دیگر شاهکار نکرده بودند.



حالا سی سال گذشته است و هنوز جنگ است.

خاکریزهای خاکی شده است خاکریزهای شیشه ای ویترین مغازه ها.

سی سال گذشته است و در این جنگ اقتصادی بهانه ها هنوز از همان جنس است.

می گوییم کالای داخلی کیفیت ندارد.

می گوییم کمی بیشتر پول می دهم اما کالای بهتری را با برند خارجی می خرم.

می گوییم هر وقت کالاهای داخلی کیفیت شان خوب شد من هم کالای داخلی می خرم!

اینها را می گوییم و فکر نمی کنیم که اگر کالای داخلی کیفیتش بهتر از کالای خارجی باشد که دیگر خریدش شاهکار نیست!! بلکه بدیهی ترین کاری است که صاحب عقلی انجام می دهد، چه عاشق وطنش باشد چه نباشد!

اینها را می گوییم و فکر نمی کنیم که اگر بخواهیم منتظر باکیفیت شدن همه کالاها بشویم شاید دیگر نه چیزی از تولید داخلی باقی مانده باشد و نه از اقتصاد ملی و در آخر نه چیزی از کشورمان!



فکر می کنیم کالاهای خارجی در برخی صنایع مثل وسایل الکترونیک خیلی بهتر از کالای داخلی است اما موقع خرید، مسواک و خمیر دندان و پودر لباس شویی مان را هم خارجی می خریم!

اینکار را انجام می دهیم و اصلا حواسمان نیست که اینطور خارجی خریدنِ همه چیز ثابت می کند که علاقه مان به کالای خارجی بیش تر از آنکه بخاطر کیفیتش باشد به خاطر یک مشکل فرهنگی است، بخاطر یک کمبود هویتی است...


منبع:

نشریه(بوی سیب) مدرسه علمیه کرمانی ها

عکس: صالحین

  • محمد تدین (شورگشتی)

نظرات  (۱)

جنگی که بود، جنگی که هست ...!
عالی بود محمد جان مثل همیشه.
پاسخ:

       تشکر از عنایت همیشگی تون.

پیروز باشید.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی