ابزار تلگرام

آپلود عکسابزار تلگرام برای وبلاگ

دخترکُش! :: آ خدا ( وب مهربانی )

آ خدا ( وب مهربانی )

( مطلب نداری بردار ؛ مطلب داری بذار )

آ خدا ( وب مهربانی )

( مطلب نداری بردار ؛ مطلب داری بذار )

آ خدا ( وب مهربانی )

برای اولین بار
- بعد از دیوار مهربانی و طاقچه مهربانی -
اینک :
« وب مهربـــــــــــانی »
مطلـــــب داری بــــــــــذار
مطلــــب نداری بــــــــــــردار
( مطالب دوستان به اسم خودشان منتشر خواهد شد.
ترجیحا مطالبی متناسب با آ خدا )

*******************************
*******************************
تذکر:
لزوما داستان ها و خاطراتی که در این وبلاگ نوشته میشن مربوط به زمان حال نیست بلکه تجربیات تبلیغی سال ها ومحلات مختلف بنده و بعضا همکاران بنده است و حتی در مواردی پیاز داغ قضیه هم زیادتر شده تا جاذبه لازم را پیدا کنه.
بنابراین خواننده محترم حق تطبیق این خاطرات بر محل تبلیغی فعلی حقیر رو ندارد...

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین نظرات
پیوندها
پیوندهای روزانه

دخترکُش!

دوشنبه, ۲۴ فروردين ۱۳۹۴، ۱۲:۰۰ ب.ظ

قیس بن عاصم ، از اشراف و رؤ ساء قبائل بود که پس از ظهور اسلام ایمان آورد.

روزى در سنین پیرى به منظور جستجوى راه مغفرت الهى و جبران خطاهاى گذشته خود شرفیاب محضر رسول اکرم (ص ) گردید و گفت :

در گذشته ، جهل و نادانى ، بسیارى از پدران را بر آن داشت که با دست خویش دختران بى گناه خود را زنده به گور سازند من نیز دوازده دخترم را در فواصل نزدیک به هم زنده بگور کردم .

سیزدهمین دخترم را زنم پنهانى بزائید و چنین وانمود کرد که نوزاد مرده بدنیا آمده ، اما در خفا او را نزد اقوام خود فرستاد.

سالها گذشت تا روزى هنگامیکه ناگهان از سفرى بازگشتم دخترى خردسال را در سراى خود دیدم و چون شباهتى تام بفرزندانم داشت درباره اش ‍ بتردید افتادم و بالاخره دانستم دختر من است .

بی درنگ دختر را که زار زار میگریست کشان کشان به نقطه دورى برده و بناله ها و تضرعهاى او و اینکه بنزد دائیهاى خود باز میگردم و دیگر بر سر سفره تو نمى نشینم اعتنا نکردم و زنده به گورش نمودم .

قیس پس از نقل ماجراى خود به انتظار جواب ، سکوت کرد در حالیکه از دیده هاى رسول اکرم (ص ) قطرات اشک فرو مى چکید و با خود زمزمه مى فرمود:

( من لایرحم لایرحم ، آنکه رحم نکند بر او رحم نشود! )

سپس به قیس خطاب کرده و فرمود:

روز بدى در پیش دارى .

قیس پرسید:

اینک براى تخفیف بار گناهم چه کنم ؟ !

حضرت پاسخ داد:

به عدد دخترانى که کشته اى کنیز آزاد کن!


منبع:

داستانها و پندها ج 1

مصطفى زمانى وجدانى


علت دخترکشی:

درباره علت دخترکشی در عربستان نوشته اند:

پادشاهى بود که قبیله اى با او از در شورش و مخالفت در آمدند، پادشاه لشگرى را فرستاد تا آنها را سرکوب کند.
لشگر بر آنان تاختند و اموالشان را غارت کردند و زنانشان را به اسیرى گرفتند و مردانشان هم فرار کردند.
وقى زنها را از نزد پادشاه آوردند دستور داد هر کس یکى را بردارد.

بعد از مدتى مردان قبیله که فرار کرده بودند پشیمان شدند و به شعراء خود گفتند: نزد پادشاه بروید و شعرى در عذر خواهى و پشیمانى بگوئید.

آنان نزد پادشاه آمدند و زبان حال مردان را به سمع او رساندند و تقاضا کردند که زنان را به قبیله برگردانند.

پادشاه گفت : زنهاى شما را تقسیم کرده ایم ، اختیار آمدن را به خودشان وا مى گذاریم ، مى خواهند برگردند و مى خواهند بمانند.

قیس بن عاصم خواهرى داشت که نصیب جوان خوشگل و قوى هیکلى شد،ه بود و گفت : من به قبیله خود برنمی گردم و هر چه قیس به خواهرش تکلیف کرد فایده اى نداشت .

قیس که مرد بزرگى در قبیله خود بود گفت :

« دختران وفا ندارند، از این تاریخ به بعد هر کس دختر بزاید، زنده به گورش کنید! »

پس این موضوع سنت شد.


منبع:

یکصد موضوع 500 داستان
مؤ لف : سید على اکبر صداقت

  • محمد تدین (شورگشتی)

دخترکُش

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی