ابزار تلگرام

آپلود عکسابزار تلگرام برای وبلاگ

خیانت :: آ خدا ( وب مهربانی )

آ خدا ( وب مهربانی )

( مطلب نداری بردار ؛ مطلب داری بذار )

آ خدا ( وب مهربانی )

( مطلب نداری بردار ؛ مطلب داری بذار )

آ خدا ( وب مهربانی )

برای اولین بار
- بعد از دیوار مهربانی و طاقچه مهربانی -
اینک :
« وب مهربـــــــــــانی »
مطلـــــب داری بــــــــــذار
مطلــــب نداری بــــــــــــردار
( مطالب دوستان به اسم خودشان منتشر خواهد شد.
ترجیحا مطالبی متناسب با آ خدا )

*******************************
*******************************
تذکر:
لزوما داستان ها و خاطراتی که در این وبلاگ نوشته میشن مربوط به زمان حال نیست بلکه تجربیات تبلیغی سال ها ومحلات مختلف بنده و بعضا همکاران بنده است و حتی در مواردی پیاز داغ قضیه هم زیادتر شده تا جاذبه لازم را پیدا کنه.
بنابراین خواننده محترم حق تطبیق این خاطرات بر محل تبلیغی فعلی حقیر رو ندارد...

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین نظرات
پیوندها
پیوندهای روزانه

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «خیانت» ثبت شده است

برخورد علی(ع) با دخترش، برخورد بعضیا با دخترشون!!

يكشنبه, ۲۱ شهریور ۱۳۹۵، ۱۱:۳۸ ق.ظ

على بن ابى رافع مى گوید:

من نگهبان خزینه بیت المال حضرت على بن ابى طالب علیه السلام بودم. 

در میان بیت المال گردنبند مروارید گران قیمتى وجود داشت که در جنگ بصره به غنیمت گرفته شده بود. 

دختر امیرالمؤمنین کسى را نزد من فرستاد و پیغام داد که شنیده ام در بیت المال گردنبند مرواریدى هست، من میل دارم آن را به عنوان «امانت» چند روزى به من بدهى تا در روز عید قربان خود را با آن آرایش دهم و پس از آن بازگردانم. 

من پیغام دادم به صورت مضمونه (که در صورت تلف به عهده گیرنده باشد) مى توانم به او بدهم. 

دختر آن حضرت نیز پذیرفت. 

من با این شرط به مدت سه روز گردنبند را به آن بانوى گرامى دادم.

اتفاقا على علیه السلام گردنبند را در گردن دخترش دیده و شناخته بود و از وى مى پرسد: 

این گردنبند از کجا به دست تو رسیده است؟!

او اظهار مى کند: 

از على بن ابى رافع - خزینه دار شما - به مدت سه روز امانت گرفته ام تا در روز عید قربان خود را زینت دهم و سپس بازگردانم. 


على ابن ابى رافع مى گوید:

امیرالمؤمنین علیه السلام مرا نزد خود احضار کرد و من خدمت آن حضرت رفتم. 

چون چشمش به من افتاد فرمود:

اتخون المسلمین یابن ابى رافع؟! 

اى پسر ابى رافع! آیا به مسلمانان خیانت مى کنى ؟!!! )

گفتم : پناه مى برم به خدا از اینکه به مسلمانان خیانت کنم.

حضرت فرمود: 

پس چگونه گردنبندى را که در بیت المال مسلمانان بود، بدون اجازه من و مسلمانان به دخترم دادى؟!!

عرض کردم : 

اى امیرالمؤمنین! او دختر شماست و از من خواست که گردنبند را به صورت عاریه که بازگردانده شود به او دهم تا در عید با آن خود بیاراید. من نیز آن را به عنوان عاریه به مدت سه روز به ایشان دادم و ضمانت آن را به عهده گرفتم که صحیح و سالم به جاى اصلى خود بازگردانم. 

حضرت على علیه السلام فرمود:

همین امروز باید آن را پس گرفته و به جاى خود بگذارى! 

و اگر بعد از این چنین کارى از تو دیده شود کیفر سختى خواهى دید!!

سپس فرمود: 

اگر دختر من این گردنبند را به عاریه مضمونه نمى گرفت، نخستین زن هاشمیه اى بود که دست او را به عنوان دزد مى بریدم!!!


این سخن به گوش دختر آن حضرت رسید به نزد پدر آمده و گفت:

یا امیرالمؤمنین! من دختر شما و پاره تن شما هستم، چه کسى از من شایسته تر به استفاده از این گردنبند بود؟!

حضرت فرمود: 

دخترم! انسان نباید به واسطه خواسته هاى نفس و خواهشهاى دل، پاى از دایره حق بیرون بگذارد. 

آیا همه زنان مهاجر که با تو یکسانند، در این عید به مانند چنین گردنبند خود را زینت داده اند تا تو هم خواسته باشى در ردیف آنها قرار گرفته و از ایشان کمتر نباشى؟!!


علی بن ابی رافع می گوید:

پس من گردنبند را از ایشان گرفته و به محل خودش بازگرداندم.


منبع:

 داستانهاى بحارالانوار جلد 1، محمود ناصرى

عن علی بن أبی رافع قال: کنت على بیت مال علی بن أبی طالب علیه السلام وکاتبه، وکان فی بیته عقد لؤلؤ [وهو] کان أصابه یوم البصرة قال: فأرسلت إلى بنت علی بن أبی طالب علیه السلام فقالت لی: بلغنی أن فی بیت مال أمیرالمؤمنین عقد لؤلؤ وهو فی یدک، وأنا احب أن تعیرنیه أتجمل به فی أیام عید الاضحى، فأرسلت إلیها وقلت: عاریة مضمونة یا ابنة أمیر المؤمنین، فقالت: نعم عاریة مضمونة مردودة بعد ثلاثة أیام، فدفعته إلیها، وإن أمیر المؤمنین رآه علیها فعرفه، فقال لها: من أین صار إلیک هذا العقد ؟ فقالت: استعرته من ابن أبی رافع (1) خازن بیت مال أمیر المؤمنین لاتزین به فی العید ثم أرده، قال: فبعث إلی أمیرالمؤمنین علیه السلام فجئته فقال: أتخون المسلمین یا ابن أبى رافع ؟ فقلت له: معاذ الله أن أخون المسلمین، فقال: کیف أعرت بنت أمیر المؤمنین العقد الذی فی بیت مال المسلمین بغیر إذنی ورضاهم ؟ فقلت: یا أمیر المؤمنین إنها ابنتک، وسألتنی أن اعیرها إیاه تتزین به، فأعرتها إیاه عاریة مضمونة مردودة، وضمنته فی مالی وعلی أن أرده مسلما إلى موضعه، فقال: رده من یومک وإیاک أن تعود لمثل هذا فتنالک عقوبتی، ثم أولى لابنتی لو کانت أخذت العقد على غیر عاریة مضمونة مردودة لکانت إذن أول هاشمیة قطعت یدها فی سرقة، قال: فبلغ مقالته ابنته فقالت له: یا أمیر - المؤمنین أنا ابنتک وبضعة منک فمن أحق بلبسه منی ؟ فقال لها أمیر المؤمنین علیه السلام: یا بنت علی بن أبی طالب لا تذهبی بنفسک عن الحق، أکل نساء المهاجرین تتزین فی هذا العید بمثل هذا ؟ فقبضته منها ورددته إلى موضعه - بحارالانوار ج 40 ص 337