ابزار تلگرام

آپلود عکسابزار تلگرام برای وبلاگ

شکایت :: آ خدا ( وب مهربانی )

آ خدا ( وب مهربانی )

( مطلب نداری بردار ؛ مطلب داری بذار )

آ خدا ( وب مهربانی )

( مطلب نداری بردار ؛ مطلب داری بذار )

آ خدا ( وب مهربانی )

برای اولین بار
- بعد از دیوار مهربانی و طاقچه مهربانی -
اینک :
« وب مهربـــــــــــانی »
مطلـــــب داری بــــــــــذار
مطلــــب نداری بــــــــــــردار
( مطالب دوستان به اسم خودشان منتشر خواهد شد.
ترجیحا مطالبی متناسب با آ خدا )

*******************************
*******************************
تذکر:
لزوما داستان ها و خاطراتی که در این وبلاگ نوشته میشن مربوط به زمان حال نیست بلکه تجربیات تبلیغی سال ها ومحلات مختلف بنده و بعضا همکاران بنده است و حتی در مواردی پیاز داغ قضیه هم زیادتر شده تا جاذبه لازم را پیدا کنه.
بنابراین خواننده محترم حق تطبیق این خاطرات بر محل تبلیغی فعلی حقیر رو ندارد...

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین نظرات
پیوندها
پیوندهای روزانه

۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «شکایت» ثبت شده است

حس خفگی

چهارشنبه, ۱۴ تیر ۱۳۹۶، ۰۹:۳۷ ب.ظ

میگه: این وضعیت داره خفه م می کنه!!

میگم: تو استخر تفریحی هم بخوای خودتو خفه کنی می تونی!!

ای امان امان ...

سه شنبه, ۱۵ فروردين ۱۳۹۶، ۰۹:۴۸ ب.ظ
می نالید از چرخ و فلک ...

گفتم
بر شما باد به پارک بازی !! خخخخخخ

گفت :
مسخره می کنی؟! خیلی وقته دیگه از بازی ما گذشته !

گفتم :
اگه سوار چرخ و فلک می شدی، می دونستی خاصیتش اینه که گاهی آسمانه ... گاهی زمین ... و سایر اوقات معلّق بین زمین و آسمان !!

ایام به کام

اعتراض دختران دانش آموز به مزاحمت های بین راهی پسران - 1337 -

به گزارش آنا، متن نامه این دانش‌آموزان که در موزه کاخ رامسر به نمایش گذاشته شده بود، به این شرح است:

«ریاست دبیرستان پروین اعتصامی!

بعرض میرسانیم ما دانش‌آموزان ساکن رامسر و رمک ناچاریم برای رفتن به منزل یا آمدن به مدرسه از جلوی دبیرستان اردیبهشت رامسر عبور کنیم در نتیجه اکثر روزها عده ای از دانش‌آموزان دبستان (!!) و دبیرستان اردیبهشت جلوی راه ما را گرفته و حرفهایی میزنند که از گفتن آن شرم داریم (!!) 

تمنّی داریم از این مزاحمین جلوگیری نموده تا بتوانیم براحتی به مدرسه بیائیم (!!)»


+

و من دارم به شدت فکر می کنم به 57 سال قبل!!

به آن پسر و دخترها که روزی به شر و شوری الان ما بودند و الان ؟؟!

و فکر می کنم به 57 سال بعد هم!

و اینکه از ما چه به یادگار خواهد رسید به جوانان آن روز؟؟!

و فکر می کنم به این بازی مسخره ی دنیا ...


ضدّ موعظه !!!

پنجشنبه, ۲۹ مرداد ۱۳۹۴، ۱۱:۳۳ ب.ظ

روزى مجلسی آراسته شد و در آن جمعیتى حاضر.

یکى از آنان بر صدر نشسته ، آغاز نصیحت و موعظه کرد.

در اثناى سخن چنین گفت:

به جان آمدم از بس که زحمت کشیدم و کار کردم و شکم بخورد!

یکى از ته مجلس آواز داد که :

سرورا! از این پس غیر این کنید!

گفت: چه کنیم؟!

گفت:

شکم کار کند و شما بخورید!!


برگرفته از:

خزائن ملا احمد نراقی