ابزار تلگرام

آپلود عکسابزار تلگرام برای وبلاگ

بایگانی فروردين ۱۳۹۴ :: آ خدا ( وب مهربانی )

آ خدا ( وب مهربانی )

( مطلب نداری بردار ؛ مطلب داری بذار )

آ خدا ( وب مهربانی )

( مطلب نداری بردار ؛ مطلب داری بذار )

آ خدا ( وب مهربانی )

برای اولین بار
- بعد از دیوار مهربانی و طاقچه مهربانی -
اینک :
« وب مهربـــــــــــانی »
مطلـــــب داری بــــــــــذار
مطلــــب نداری بــــــــــــردار
( مطالب دوستان به اسم خودشان منتشر خواهد شد.
ترجیحا مطالبی متناسب با آ خدا )

*******************************
*******************************
تذکر:
لزوما داستان ها و خاطراتی که در این وبلاگ نوشته میشن مربوط به زمان حال نیست بلکه تجربیات تبلیغی سال ها ومحلات مختلف بنده و بعضا همکاران بنده است و حتی در مواردی پیاز داغ قضیه هم زیادتر شده تا جاذبه لازم را پیدا کنه.
بنابراین خواننده محترم حق تطبیق این خاطرات بر محل تبلیغی فعلی حقیر رو ندارد...

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین نظرات
پیوندها
پیوندهای روزانه

۲۵۵ مطلب در فروردين ۱۳۹۴ ثبت شده است

کد خبر: ۱۲۸۰۸۶

"عبدالعزیز آل شیخ" مفتی عربستان گفت:
مرد می تواند یکی از اعضای بدن همسر خود یا تمام آن را در صورت گرسنگی شدید بخورد!!

به گزارش روز نو به نقل از العالم، روزنامه فرامنطقه ای القدس العربی نوشت:
این مفتی سعودی چنین فتوایی را "دلیلی بر جانفشانی و اطاعت زن از شوهر دانسته! به نحوی که زن حس کند هر دو، در نهایت یک جسم واحد" می شوند.

این فتوای عجیب جنجال گسترده ای را در شبکه های اجتماعی به ویژه توییتر برانگیخته و کاربران را شوکه کرده است.





امام خامنه‌ای: این حرفی که می‌گویم خواهش می‌کنم مردها نشنوند چون ممکن است بدشان بیاید!

این را شما خانم ها بدانید، وجود شما آن تحولی را در روحیات مرد به وجود می‌آورد که گاه هیچ عاملی نمی‌تواند آن تحول را ایجاد کند. شما می‌توانید دل مرد را گرم کنید و به او امیدواری به زندگی و شوق ادامه کار بدهید.

اصلاً این توان در شما هست که در وجود مرد نیرو بدمید. وجود شما این قدر مهم است. مرد هم نسبت به زن همین است. حالا مرد گاهی ممکن است مثلاً اخم‌آلود وارد خانه شود.

اگر زن قدری عقل و پختگی‌اش بیشتر باشد و از اخم او جا نخورد و لبخند نشان دهد و در مقابل محبت بورزد، یواش یواش با افسون محبت، می‌تواند گره اوقات تلخی و بداخلاقی مرد را باز کند و ببیند که او چه احتیاج داشت.

من این حرفی که می‌گویم خواهش می‌کنم مردها نشنوند؛ چون ممکن است بدشان بیاید! شما خانم‌ها این را بدانید آقایان تا آخر هم مثل یک پسربچه هستند و باید اداره‌شان کنید. البته اگر این حرف از زبان ما به گوش مردها برسد، لابد از ما گله خواهند کرد. واقعاً خانم‌ها باید این بچّه‌پسری را که حالا ریشش هم بعد از پنجاه، شصت سال زندگی سفید شده اداره کنند!!


(بیانات رهبر معظم انقلاب در تاریخ  11/7/ 81 ؛ کتاب خانواده، نشر صهبا، ص70)


* کدبانو * در کلام رهبری

جمعه, ۲۱ فروردين ۱۳۹۴، ۰۳:۳۳ ب.ظ

مسأله‌ی مادری، مسأله‌ی همسری، مسأله‌ی خانه و خانواده، مسائل بسیار اساسی و حیاتی است.... یعنی شما اگر بزرگترین متخصص پزشکی یا هر رشته‌ی دیگری بشوید، چنانچه زن خانه نباشید، این برای شما یک نقص است.

کدبانوی خانه شما باید باشید؛ اصلًا محور این است.

اگر بخواهیم تشبیه ناقصی بکنیم، باید به ملکه‌ی زنبور عسل تشبیه کنیم. کانون خانواده، جایی است که عواطف و احساسات باید در آنجا رشد و بالندگی پیدا کند؛ بچه‌ها محبت و نوازش ببینند.

شوهر که مرد است و طبیعت مرد، طبیعت خام‌تری نسبت به زن است و در میدان خاصی، شکننده‌تر است و مرهم زخم او، فقط و فقط نوازش همسر است حتّی نه نوازش مادر!!

برای یک مرد بزرگ، این همسر کاری را می‌کند که مادر برای یک بچه‌ی کوچک آن کار را می‌کند! و زنان دقیق و ظریف، به این نکته آشنا هستند!

(بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار اعضای شورای فرهنگی، اجتماعی زنان؛
1370/10/04

مادرِ پدر!

جمعه, ۲۱ فروردين ۱۳۹۴، ۰۳:۲۵ ب.ظ

 روى فی مقاتل الطالبیین بإسناده إلى جعفر بن محمد، عن أبیه (علیهما السلام):

أن فاطمة (علیها السلام) کانت تکنى أم أبیها - بحارالانوار ج 43 ص 19

اما صادق (ع) از امام باقر (ع) :

به راستی فاطمه به امّ ابیها ( مادرِ پدرش ) کنیه گذاری شده بود.


دو جهت برای مادری فاطمه (س) بر رسول الله (ص) :

1- مقام پرستاری :

پیامبر در مقابل آزار و اذیتهای مشرکین دو مدافع جدی داشت  1 - ابوطالب 2 - خدیجه.

در سال دهم هجری این دو را از دست داد و آنقدر این دو داغ در یک سال بر پیامبر گران آمد که آن سال به نام عام الحزن نامیده شد!

بعد از آن دو ، پسر ابو طالب ( علی 19 ساله ) و دختر خدیجه ( فاطمه 5 ساله ) بودند که پا جای پای آن دو گذاشته و دفاع از رسول را وظیفه خود دانستند. و فاطمه با دستان کوچک خود گرد و خاکهایی را که بر سر پدر می ریختند از سر و صورت ایشان گرفته و پاک می کرد و دلداری پدر می داد.

وقتی رسول در کنار کعبه نماز می خواند و ابوجهل کثافات گاو  به سمت او حواله کرد در میان سکوت همگان تنها مدافع او فاطمه کوچک بود و این دفاع و عنایات ادامه داشت تا نوبت به جنگ ها رسید و آنجا هم فاطمه در مداوای زخم های رسول نقش مادرانه خود را در نبود مادر ایفا می کند!...

برداشتی از :

الزهراء (علیها السلام) سیدة نساء العالمین
سماحة آیة اللّه العظمى الشیخ ناصر مکارم الشیرازى
تعریب: عبدالرحیم الحمرانی


2- مؤثر در وجود :

وقتی رسول به حکم حدیث قدسی ( لولاک لما خلقت الافلاک : یا رسول الله ! اگر تو نبودی ، افلاک را خلق نمی کردم! ) علت نهایی برای خلقت باشد - چرا که او انسان کامل است و جامع اسماءو صفات الهی -

می بایست معلولی از جنس او  و همسنخ با او هم باشد و او کسی نیست جز علی که به دلالت آیه مباهله حکم نفس پیغمبر را دارد ( و انفسنا و انفسکم ) . لذا فرمود : ( و لولا علی لما خلقتک : یا رسول الله! اگر علی نبود تو را خلق نمی کردم! )

محمد (ص) نور رسالت است و علی نور امامت ، و هردو از نور توحید گرفته شده اند و ناچار برای این دو هم معلولی باید باشد که نور آن دو را جمع کند و او هم می بایست شبیه به آن دو و همسنخ آن دو باشد و آن وجود نازنین فاطمه زهراء ( س) است و لذا فرمود ( و لولا فاطمه لماخلقتکما : یا رسول الله و یا علی ! اگر فاطمه نبود هیچکدام از شما را خلق نمی کردم!! )

با این حساب : فاطمه (س) نه مادر رسول الله ، بلکه مادر همه عالم و رمز خلقت است!

برداشتی از :

فاطمة الزهراء (علیها السلام) سرّ الوجود

تألیف السید عادل العلوی -


گنجشک و دعوای خانوادگی!

جمعه, ۲۱ فروردين ۱۳۹۴، ۱۱:۵۸ ق.ظ

حضرت سلیمان پیغمبر(ع ) گنجشکى را دید که به ماده خود میگفت :

براى چه از من دورى جسته و در مقابل خواسته هاى من تسلیم و منقاد نمى شوى؟! در حالی که من چنانم که اگر بخواهم : سراپا بارگاه و قبه سلیمان را با منقار گرفته و به دریا مى اندازم !

حضرت سلیمان از سخن گنجشک به تبسم آمده ، و آن ها را به پیشگاه خود خوانده و گفت :

چگونه میتوانى چنین کارى را به جا آورى؟!

گنجشک پاسخ داد:

نمى توانم یا رسول الله! ، ولى مرد گاهى خود را در مقابل زوجه اش بزرگ و توانا نشان داده ، و بخاطر تعظیم و تزیین خود اظهاراتى میکند!!

و گذشته از اینها شخص محبّ در گفتار و رفتار و حرکاتش مورد ملامت واقع نمی شود!

حضرت سلیمان به گنجشک ماده فرمود:

براى چه از اطاعت زوج خود سرپیچى کرده ، و خود را تسلیم او نمیکنى ؟ در صورتیکه او تو را دوست میدارد؟!

گنجشک ماده گفت :

یا رسول الله ! او در محبت من صادق نیست!! زیرا که به جز من به دیگرى هم علاقه و محبت پیدا میکند!


***

این سخن در قلب حضرت سلیمان (ص ) اثر شدیدى بخشیده و گریه و زارى نمود! و سپس مدت چهل روز از میان مردم کناره گیرى کرده و پیوسته از پروردگار جهان مسئلت می نمود:

که محبت و علاقه او را خالص کرده و علاقه هاى دیگر را از قلب او خارج کند!


منبع:

مجموعه قصه هاى شیرین
آیت الله حاج شیخ حسن مصطفوى

بر اساس یک پژوهش انجام شده در سطح نوزده کشور اروپایی، انگلیسیها فریبکارترین مردم این قاره شناخته شده اند، در این پژوهش اعلام شده است:

50 درصد انگلیسیها برای نپرداختن مالیات بر درآمد، میزان حقوق خود را مخفی نگه می دارند.

65 درصد نیز بدون بلیط، سوار قطار می شوند. و 60 درصد آنها هم، نوشت افزار اداره خود را می دزدند!!

خبر دیگر حاکی است که مغز 20 هزار بیمار، پس از مرگ برای انجام فعالیتهای تحقیقاتی دزدیده شده است!
- افق حوزه، ش24، ص6، و ر.ک: آمارها پرده بر می دارند، اصغر جدایی، ص185 -

________________________________________


تو قاره آسیا فکر میکننید کدام ملت فریبکارترینه؟؟؟!

و در کل دنیا کدام؟؟؟!


فرزند: مــــــــــــادر! اگر بهشت مال توست ؛ چرا در دستانت نیست و زیر پاهایت قرار دارد؟!

مادر: آن را زمین گذاشتم ؛ تا تو را در آغوش بکشم!!


عکس روز مادر,کارت تبریک روز مادر ,تبریک روز مادر ,اس ام اس روز مادر

روز مـــــــــــــــــــــادر بر همــــــه مــــــــــــــــــــــــــادران عزیـــــــز مبـــــــــــــــــــــــــارک


 هند جگر خوار :

در جنگ احد جناب حمزة سیدالشهداء - عموى پیامبر - نزدیک به سى نفر را کشت و خود نیز به شهادت رسید.
هند زن ابوسفیان که در کینه جوئى سر آمد همه زنان عصر خود بود به وحشى ( برده جبیر بن مطعم ) وعده مالی فراوان داد که در صورت قتل حمزه ، نصیب او گردد.

لذا وحشى در کمین نشست و در فرصتی مناسب به جناب حمزه حمله نموده و ایشان را به شهادت رساند.
طبق وعده ، شکم حمزه را پاره کرد و جگر او را به نزد هند آورد. او جگر را به دندان گرفت! اما نتوانست بخورد! از این جهت به هند جگر خوار معروف شد.

پس هند هر زیورى که داشت به وحشى داد و خودش بالاى جسد حمزه آمد و از کینه جوئى ، گوش و دماغ و لب حمزه را برید و با آنها گردن بندی درست کرد!! تا به مکه ببرد و به زنان قریش نشان بدهد!

و زنان دیگر هم به تقلید از او اجساد شهداى دیگر را مثله کردند.

ابوسفیان کینه جو هم وقتى بالاى جسد حمزه آمد سر نیزه را در گوشه دهان حمزه فرو کرد و گفت : اى عاق! بچش.

( و چقدر رفتار این زن و شوهر منو یاد اعمال امروز داعشی های ملعون می اندازد!! شما هم حتما چنین حسی پیدا کردین؟! آیا میشه گفت ارتباطی بین این دو رفتار وجود دارد؟! به نظر من که آری!)


برگرفته از:

یکصد موضوع 500 داستان
سید على اکبر صداقت

از :

منتهی الآمال

______________________________________________________________________________


هند جگردار :

هند همسر عمرو بن جموح به احد آمد و شهیدان و عزیزان خود را از روى خاک برداشت و بر روى شتر انداخت و رهسپار مدینه گردید.

در مدینه انتشار یافته بود که پیامبر (ص ) در صحنه جنگ کشته شده است .

زنان براى یافتن خبر صحیح ، از حال پیامبر، رهسپار (احد) بودند ؛ او در نیمه راه با همسران رسول خدا ملاقات کرد.

آنان از وى حال رسول خدا را سؤ ال نمودند، این زن در حالى که اجساد شوهر و برادر و فرزند خود را بر شترى بسته و به مدینه مى برد مثل این که کوچکترین مصیبت متوجه وى نگردیده بود، با قیافه باز به آنان گفت :

خبر خوشى دارم و آن این که پیامبر (ص ) زنده و سالم است ؛ در برابر این نعمت بزرگ تمام مصائب ، کوچک و ناچیز است!

خبر دیگر این که : خداوند کافران را در حالى که مملو از خشم و غضب بودند به وطنشان برگردانید.

سپس از وى پرسیدند که این جنازه ها از کیست ؟ گفت :

مربوط به من است . یکى شوهرم ، دیگرى فرزندم ، سومى برادرم ، مى برم در مدینه به خاک بسپارم .

( بار دیگر در این صحنه از تاریخ اسلام یکى از عالیترین اثر ایمان که همان ناچیز شمردن مصائب و هضم تمام شدائد و آلام در راه هدف مقدس ‍ است ، تجلى مى کند. مکتب مادیت هرگز نتوانسته است چنین زنان و مردان فداکارى تربیت کند. این افراد براى هدف مى جنگند، نه براى زندگى مادى و نیل به مقام . این داستان ، شگفت انگیز است و هرگز با مقیاسهاى مادى و قواعدى که مادیت براى تحلیل مسائل تاریخى طراحى نموده است ، تطبیق نمى کند. فقط مردان الهى و کسانى که به تاءثیر عالم بالا اعتقاد دارند و مسائل اعجاز و کرامت را حل کرده اند مى توانند داستان را تحلیل نموده و از هر نظر صحیح بدانند )

اینک ادامه داستان :

هند، مهار شتر را در دست داشت ، به سوى مدینه مى کشید. اما شتر به زحمت راه مى رفت .

زنى از زنان رسول خدا (ص ) گفت :

لابد بار شتر سنگین است ، هند در پاسخ گفت :

این شتر بسیار نیرومند است و مى تواند بار دو شتر را بردارد و حتما علت دیگرى دارد. زیرا هر موقع روى شتر را به طرف احد بر مى گردانم ، این حیوان به آسانى مى رود ولى هر موقع آن را به سمت مدینه مى نمایم به زحمت کشیده مى شود و یا زانو به زمین مى زند.

هند تصمیم گرفت که به احد برگردد و پیامبر را از جریان آگاه سازد. او با همان شتر و اجساد به ( احد) آمد و وضع راه رفتن شتر را به پیامبر (ص ) گفت :

پیامبر فرمود :

هنگامی که شوهرت به سوى میدان رفت از خدا چه خواست ؟

وى عرض کرد : شوهرم رو به درگاه خدا کرد و گفت : خداوندا، مرا به خانه ام باز نگردان!

پیامبر فرمود :

علت این امتناع روشن گردید دعاى شوهرت مستجاب شده! خداوند نمى خواهد این جنازه به سوى خانه برگردد.

بر تو لازم است که هر سه جنازه را در این سرزمین ( احد) به خاک بسپارى و بدان که این سه نفر در سراى دیگر پیش هم خواهند بود.

هند در حالى که اشک از گوشه چشمانش مى ریخت از پیامبر درخواست کرد، که از خداوند بخواهند که او نیز در سراى آخرت پیش ‍ آنها باشد.


منبع:

چهل داستان
اکبر زاهرى


دعا بفرمایید...

پنجشنبه, ۲۰ فروردين ۱۳۹۴، ۱۱:۱۶ ب.ظ

شیخ عباس قمی ( صاحب مفاتیح الجنان ) برای فرزندش چنین نقل کرده است:

وقتی کتاب « منازل الآخره » را تألیف و چاپ کردم و به قم آمدم ؛ شخصی به نام شیخ عبدالرزاق که هر روز قبل از اذان ظهر در صحن حضرت معصومه (س) مسئله می گفت ـ و مرحوم پدرم، کربلایی محمد رضا هر روز در مجلس او حاضر می شد و به او علاقه خاصی داشت ـ ایشان روزها کتاب « منازل الآخره » را می گشود و برای مستمعین می خواند و توضیح می داد.

یک روز پدرم به خانه آمد و گفت:

شیخ عباس! کاش مثل این مسئله گو می شدی!! و می توانستی منبر بروی و این کتاب را که امروز برای ما می خواند، بخوانی!

چند مرتبه خواستم بگویم که آن کتاب از آثار و تألیفات من است!! اما هر بار خودداری کردم و چیزی نگفتم! و فقط عرض کردم: دعا بفرمایید خداوند توفیقی مرحمت بفرماید!!


منبع:

عبرتها در آینه داستانها،

احمد دهقان

حجــــــــــــاب بعد از مــــــــــــرگ!!

پنجشنبه, ۲۰ فروردين ۱۳۹۴، ۱۰:۴۶ ب.ظ

عبداللّه بن عباس و دیگران روایت کنند:

هنگامى که زمان رحلت یگانه دخت نبوّت ، همسر ولایت ، حضرت فاطمه زهراء علیها السلام نزدیک شد، أسماء بنت عمیس را طلب کرد.
و چون اسماء نزد ایشان حضور یافت ، به او فرمود:

اى اسماء! وقت جدائى و فراق من فرا رسیده است ، مى خواهم بعد از آن که فوت نمودم ، جسد مرا به وسیله اى بپوشانى ، تا آن که هنگام تشییع ، جنازه ام و حجم بدنم مورد دید افراد نامحرم قرار نگیرد!! ( جالب اینکه تشییع هم قرار است شبانه برگزار بشود!! )
اسماء با شنیدن این کلمات بسیار اندوهگین و محزون گردید.

و چون حضرت زهراء مرضیّه علیها السلام ، بر خواسته و پیشنهاد خود اصرار ورزید، اسماء اظهار داشت :

اى حبیبه خدا! من در حبشه ، تخت هائى را دیده ام که مخصوص حمل و تشییع جنازه زن درست مى کنند.

حضرت زهراء علیها السلام با شنیدن آن خوشحال شد و تقاضا نمود که تابوتى همانند آن را برایش تهیّه نمایند.

وقتى اسماء آن تابوت را تهیّه کرد و نزد ایشان آورد، حضرت آن را مشاهده نمود و فرمود:

شما با این تابوت ، جسد مرا از دید افراد و نامحرمان مستور و پنهان داشتید ، خداوند متعال بدن شما را از آتش دوزخ مستور گرداند.


منبع:

چهل داستان و چهل حدیث از حضرت فاطمه زهرا علیها السلام
عبداللّه صالحى

از:

إ حقاق الحقّ: ج 25، ص 549، اءعیان الشّیعة : ج 1، ص 320.
و همین داستان را نیز امام جعفر صادق علیه السلام با اندک تفاوتى بیان فرموده است و در پایان به نقل از قول پدرش حضرت باقر العلوم علیه السلام مى افزاید: اوّلین تابوتى که در اسلام براى حمل جنازه ساخته شد، تابوت مادرم ، زهراء علیها السلام بود.
دعائم الاسلام : ج 1، ص 232 و مستدرک الوسائل : ج 2، ص 316، ح 5

- چون دیده بودم این داستان را انکار میکنند مستندات مؤلف را هم آوردم -

باباش ... فداش!

پنجشنبه, ۲۰ فروردين ۱۳۹۴، ۱۰:۲۸ ب.ظ

در روایات بسیارى وارد شده است :

هرگاه رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله از مسافرت مراجعت مى نمود، ابتدا به حضور دختر گرامی اش فاطمه زهراء سلام اللّه علیها وارد مى شد و دقایقى را در کنار وى مى نشست!

تا آن که جریان غزوه تبوک پیش آمد و حضرت رسول به همراه امیرالمؤ منین علىّ صلوات اللّه علیهما به قصد جنگ تبوک حرکت کردند و رفتند.
و حضرت زهراء سلام اللّه علیها خود و فرزندانش را با گوشواره و گردنبند نقره زینت کرد، همچنین روسرى خود را با زعفران رنگ نمود و پرده اى هم براى اتاق تهیّه و آویزان کرد.

و این حرکت بدان جهت بود که وقتى پدرش رسول خدا و شوهرش امیرمؤ منان از مسافرت و میدان نبرد جنگ بازگشتند خوشحال شوند.

هنگامى که حضرت رسول از مسافرت بازگشت ، طبق معمول به منزل حضرت زهراء وارد شد؛ و چون آن صحنه را مشاهده نمود با ناراحتى از منزل خارج گشت و به مسجد رفت .

حضرت فاطمه سلام اللّه علیها متوجّه علّت ناراحتى پدرش شد، به همین جهت سریع تمام آنچه را که براى زینت خود و بچّه ها و براى زینت اتاق تهیّه کرده بود، در آورد و همه آن ها را براى پدرش فرستاد و پیام داد تا آن ها را، به هر کارى که صلاح مى داند در راه خداوند متعال مصرف نماید.

موقعى که آن اسباب و وسایل را خدمت رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله آوردند، حضرت سه مرتبه فرمود: ( فداها أبوها ) - پدرش فدایش گردد -

و سپس افزود:

دنیا از براى محمّد و اهل بیتش (صلوات اللّه علیهم و نیز براى شیعیانشان -) نخواهد بود!

و چنانچه دنیا به اندازه بال پشه اى ارزش مى داشت ، ذرّه اى از آن را کافران بهره مند نمى شدند!!


منبع:

چهل داستان و چهل حدیث از حضرت فاطمه زهرا علیها السلام
عبداللّه صالحى


 وَبَرًّا بِوَالِدَتِی وَلَمْ یَجْعَلْنِی جَبَّارًا شَقِیًّا (32) سوره مریم - و مرا نسبت به مادرم نیکوکار قرار داده ، و جبار و شقى قرار نداده است!


مقام مادر:

گـر چه حضرت مسیح (علیهالسلام ) به فرمان نافذ پروردگار از مادر بدون پدر تولد یافت ولى همین اندازه که در آیه فوق از زبان او مى خوانیم که در مقام بر شمردن افتخارات خود نیکوکارى نسبت به مادر را ذکر مى کند دلیل روشنى بر اهمیت مقام مادر است. 

به هر حال گرچه در جهان امروز در باره مقام مادر سخن بسیار گفته مى شود و حتى روزى را بنام ( روز مادر) اختصاص ‍ داده اند، اما متاسفانه وضع تمدن ماشینى چنان است که رابطه پـدران و مادران را از فرزندان خیلى زود قطع مى کند آنچنان که کمتر روابط عاطفى بعد از بزرگ شدن در میان آنها دیده مى شود.

در اسلام روایات شـگـفت انـگیزى در این زمینه داریم که اهمیت فوق العاده مقام مادر را به مسلمانان توصیه مى کند، تا در عمل ، نه تنها در سخن ، در این باره بکوشند.

____________________________________________

در حدیثى از امام صادق (علیه السلام ) مى خوانیم :

مردى نزد پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) آمد و عرض کرد: یا رسول الله من ابر؟ قال امک ، قال ثم من ؟ قال امک ! قال ثم من قال امک ! قال ثم من قال اباک !:

( اى پیامبر به چه کسى نیکوئى کنم ؟ فرمود: به مادرت ، عرض کرد بعد از او به چـه کسى ؟ فرمود: به مادرت ، بار سوم عرض کرد بعد از او به چه کسى ؟ فرمود: به مادرت! در چـهارمین بار که این سؤ ال را تکرار کرد، فرمود: به پدرت!

___________________________________

در حدیث دیـگـرى مى خوانیم : 

جوانى نزد پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) براى شرکت در جهاد (آنجا که جهاد واجب عینى نبود) آمد، پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) فرمود: ا لک والدة قال نعم قال فالزمها فان الجنة تحت قدمها:

( آیا مادرى دارى عرض کرد آرى ، فرمود: در خدمت مادر باش! که بهشت زیر پاى مادران است!)

بدون شک اگـر زحمات فراوانى را که مادر از هنـگـام حمل تا وضع حمل و دوران شیرخوارى و تا زمان بزرگ شدن او تحمل مى کند، رنجها و تعبها و بیداریها و بیماریها و پرستاریها را که او با آغوش باز در راه فرزند خود پذیرا مى گردد در نظر بگیریم ، خواهیم دید که هر قدر انسان در این راه بکوشد باز هم در برابر حقوق مادر بدهکار است .

_______________________________________

جالب اینکه در حدیثى مى خوانیم :

ام سلمه خدمت پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) رسید و عرض کرد:

همه افتخارات نصیب مردان شده ، زنان بیچاره چه سهمى از این افتخارات دارند؟!

پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) فرمود:

بلى اذا حملت المرأة کانت بمنزلة الصائم القائم المجاهد بنفسه و ماله فى سبیل الله فاذا وضعت کان لها من الاجر ما لا یدرى احد ما هو لعظمة ، فاذا ارضعت کان لها بکل مصة کعدل عتق محرر من ولد اسماعیل ، فاذا فرغت من رضاعه ضرب ملک کریم على جنبها و قال استانفى العمل فقد غفر لک !

آرى (زنان هم افتخارات فراوانى دارند) هنگامى که زن باردار مى شود در تمام طول مدت حمل به منزله روزه دار و شب زنده دار و مجاهد در راه خدا با جان و مال است!! ، و هنگامى که وضع حمل مى کند آنقدر خدا به او پاداش ‍ مى دهد که هیـچـکس حد آن را از عظمت نمى داند!! و هنگامى که فرزندش را شیر مى دهد در برابر هر مکیدنى از سوى کودک خداوند پـاداش آزاد کردن برده اى از فرزندان اسماعیل را به او مى دهد!! و هنـگـامى که دوران شیرخوارگى کودک تمام شد یکى از فرشتـگـان بزرگـوار خداوند بر پـهلوى او مى زند و مى گـوید: برنامه اعمال خود را از نو آغاز کن چرا که خداوند همه گناهان تو را بخشیده !! (گوئى نامه عملت از نو آغاز مى شود).


منبع:

تفسیر نمونه

علت نامگذاری فاطمه به « فاطمه »

پنجشنبه, ۲۰ فروردين ۱۳۹۴، ۰۴:۲۷ ب.ظ

1 -

عن أبی عبد الله (علیه السلام) أنه قال:

(إنا أنزلناه فی لیلة القدر) (4) اللیلة فاطمة و القدر الله فمن عرف فاطمة حق معرفتها فقد أدرک لیلة القدر، وإنما سمیت فاطمة لان الخلق فطموا عن معرفتها  - بحارالانوار  ج 43، ص 65

امام صادق ( در تفسیر ) انا انزلناه فی لیلة القدر فرمودند:

« شب » فاطمه است و « قدر » خدا ! پس هرکس فاطمه را چنان که باید - بشناسد ؛ شب قدر را توانسته درک کند! براستی او فاطمه نامیده شده چون خلق از شناخت او بازداشته شده اند!!


2 -

قال أبوعبد الله (علیه السلام):

لفاطمة (علیها السلام) تسعة أسماء عند الله عز وجل فاطمة، والصدیقة والمبارکة، والطاهرة، والزکیة، والراضیة، والمرضیة، والمحدثة، والزهراء

ثم قال (علیه السلام): أتدری أی شئ تفسیر فاطمة ؟ قلت: أخبرنی یا سیدی قال: فطمت من الشر

قال: ثم قال: لو لا أن أمیر المؤمنین (علیه السلام) تزوجها لما کان لها کفو إلى یوم القیامة على وجه الارض آدم فمن دونه - بحارالانوار  ج 43، ص 10 -

امام صادق (ع) :

برای فاطمه نزد خدای بزرگ 9 اسم است: فاطمة ، صدیقة ، مبارکة ، طاهرة ، زکیَّة ، راضیة ، مرضیَّة ، محدَّثة ، زهراء.

سپس فرمود: تفسیر فاطمه را می دانی؟! گفتم : شما خبرم دهید آقای من! فرمود: باز داشته شده از شر و بدی !

و ادامه داد : اگر امیرالمؤمنین نبود که با او ازدواج کند تا روز قیامت همتایی برای او بر روی زمین یافت نمی شد از آدم گرفته تا پایین تر از او!


3 -

قال ابن عباس لمعاویة:

أتدری لم سمیت فاطمة فاطمة ؟ قال: لا، قال: لانها فطمت هی وشیعتها من النار سمعت رسول الله (صلى الله علیه وآله) یقوله - بحارالانوار ج 43 ص 12 -

ابن عباس به معاویه گفت:

آیا می دانی چرا فاطمه ( فاطمه ) نامیده شد؟! گفت : نه. گفت: چون او و پیروانش از آتش جهنم بازداشته شده اند! این را از رسول الله شنیدم.


4 -

حدثنا عبد الله بن الحسن بن حسن قال: قال أبو الحسن (علیه السلام):

لم سمیت فاطمة فاطمة ؟ قلت: فرقا بینه وبین الاسماء

قال: إن ذلک لمن الاسماء ولکن الاسم الذی سمیت به أن الله تبارک وتعالى علم ما کان قبل کونه فعلم أن رسول الله (صلى الله علیه وآله) یتزوج فی الاحیاء وأنهم یطمعون فی وراثة هذا الامر من قبله فلما ولدت فاطمة سماها الله تبارک وتعالى فاطمة لما أخرج منها وجعل فی ولدها ففطمهم عما طمعوا فبهذا سمیت فاطمة فاطمة لانها فطمت طمعهم ومعنى فطمت قطعت - بحارالانوار ج 43 ص 13 -

عبدالله بن حسن: امام کاظم علیه السلام به من فرمود :

آیا مى دانى چرا دختر پیامبر فاطمه نامیده شد؟
گفتم : براى اینکه با سایر نامها فرق داشته باشد و بشود او را به آن نام مورد خطاب قرار داد.

فرمود: بله ، فاطمه هم از نامهاست ولى به این علت نام دختر رسول خدا را فاطمه گذاردند که خداوند نسبت به همه چیز قبل از آنکه بوجود بیاید آگاه است و مى دانست که وقتى پیامبر با برخى از قبایل وصلت نماید آنان به دلیل وراثت ، در امر خلافت و جانشینى و طمع مى کنند لذا موقعى که فاطمه متولد شد خدا فاطمه اش نامید و امر خلافت و وصایت را براى فرزندان او قرار داد و بدین وسیله دست سایرین را از آن کوتاه نمود چرا که فطم به معنی قطع است.


5 -

عن أبی جعفر (علیه السلام) قال:

لما ولدت فاطمة (علیها السلام) أوحى الله عز وجل إلى ملک فانطلق به لسان محمد (صلى الله علیه وآله) فسماها فاطمة ثم قال: إنی فطمتک بالعلم وفطمتک عن الطمث

ثم قال أبو جعفر (علیه السلام): والله لقد فطمها الله تبارک وتعالى بالعلم وعن الطمث بالمیثاق - بحارالانوار ج 43 ص 13 -

امام باقر (ع):

وقتی فاطمه متولد شد خداوند به فرشته ای وحی فرستاد که این اسم را بر زبان پیامبر جاری سازد و او چنینش نام نهاد. سپس خداوند فرمود: براستی که تو را با دادن علم ، از جهل بازداشتم و ( همچنین بازداشتم ) از عادت زنانه.

و بعد امام باقر (ع) فرمود: به خدا قسم خدا به عهدش عمل کرد.


6 -

قال النبی (صلى الله علیه وآله) لفاطمة:

شق [الله] لک یا فاطمة إسما من أسمائه فهو الفاطر وأنت فاطمة - بحارالانوار ج 43 ص 15 -

پیامبر به فاطمه فرمود:

خدا اسمی از اسماء خود را برای تو مشتق کرد او فاطر است و تو فاطمه!


7 -

 ...قال ( جبرائیل ):

سمیت فاطمة فی الارض [لانه] فطمت شیعتها من النار وفطموا أعداؤها عن حبها ... - بحارالانوار ج 43 ص 18 -

جبرئیل به رسول فرمود:

در زمین به نام فاطمه نام نهاده شد چون شیعیانش از آتش منع شدند و  و دشمنانش از دوست داشتن او!



نکاتی زیبا در مورد حضرت زهرا

پنجشنبه, ۲۰ فروردين ۱۳۹۴، ۰۱:۴۳ ب.ظ

1. سوره کوثر که در شأن و منزلت حضرت زهراعلیها السلام نازل شده، دارای ویژگی ژرف و شگرفی است به گونه ای که همه کلمات کلیدی آن، یعنی "أعطینا"، "کوثر"، "فصلّ"، "انحر"، "شانی ء" و "أبتر"، فقط یک بار در کل قرآن به کار رفته اند - نکته گو: آیت اللَّه احمد صابری همدانی -

2. در زبان عربی هنگامی که گفته می شود: "قامَ لَها"، یعنی این مرد به احترام آن زن از جای خود برخاست، ولی هنگامی که گفته می شود: "قامَ اِلَیها"، یعنی این مرد به احترام آن زن از جای خود برخاست و به جهت احترام ویژه ای که برای آن زن قائل بود، چند قدمی نیز به طرف او حرکت کرد. در کتاب حدیثی - بحار الانوار، جلد 37، صفحه 71 - گفته شده است که هرگاه حضرت زهراعلیها السلام نزد پیامبر خداصلی الله علیه وآله می آمدند "قامَ اِلَیها"، یعنی پیامبرصلی الله علیه وآله نه فقط به احترام حضرت زهراعلیها السلام از جای خود بر می خاستند، بلکه به جهت احترام ویژه ای که برای حضرت زهراعلیها السلام قائل بودند، چند قدمی نیز به طرف او حرکت می کردند و سپس حضرت زهراعلیها السلام را در جای خود می نشاندند - نکته گو: حجت الاسلام والمسلمین سیدعبدالله فاطمی نیا -

3. گاهی حضرت امیرمؤمنان علی علیه السلام برای تبیین سخنان خود به دیگران، به گفتار و رفتار حضرت فاطمه زهراعلیها السلام استناد و استشهاد می کردند - الخصال، ج 2، ص 618 -

شاید این کار حضرت بدین سبب بوده است که به مخاطبان خود بگویند دختر رسول خداصلی الله علیه وآله که در دامان وحی پرورش یافته اند، نیز این سخن را گفته و این کار را کرده اند.

4. هرگاه امام باقر علیه السلام دچار تب می شدند، از پارچه ای که با آب سرد، مرطوب شده بود، استفاده می کردند و برای شفای خویش به مادرشان حضرت فاطمه زهراعلیها السلام توسل می جستند و با صدای بلند می گفتند: "یا فاطمة بنت محمّد" - الکافی، ج 8، ص 109 -

5. امام صادق علیه السلام به شخصی که نام دخترش را فاطمه گذاشته بود، فرمودند: "حالا که نام او را فاطمه گذاشته ای، مبادا که دشنامش دهی یا نفرینش کنی و یا کتکش زنی!" - کافی، ج 6، ص 49 -

البته این سخن بدین معنی نیست که کارهای ناپسند مذکور را نسبت به دختران دیگر روا بدانیم؛ بلکه نشان دهنده احترام ویژه برای دخترانی است که نامشان همسانِ نام حضرت فاطمه علیها السلام است.

6. از فرزند محدّث قمی رحمه الله پرسیدند: "چه چیز باعث شد که مردم، این همه، از کتاب پدرتان، مفاتیحُ الجِنان، استقبال کنند و آن را در خانه خود داشته باشند؟" وی در پاسخ گفت: "یکی اخلاص پدرم و دیگر اینکه ایشان ثواب همه این کتاب را به حضرت فاطمه زهراعلیها السلام هدیه کرده بود." - پرسش کننده: حجت الاسلام محمدحسین فکور -

7. عالِم ربّانی و عارف صمدانی، مرحوم آیت اللَّه ملاعلی معصومی همدانی، فرموده بودند که برای برآورده شدن حاجات و توسل به حضرت فاطمه زهرا علیها السلام، 530 بار بگویید: "اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلی فاطِمَةَ و أَبیها و بَعلِها و بَنیها بِعَدَدِ ما أَحاطَ بِهِ عِلمُکَ؛ خدایا! به تعداد آنچه دانش تو بر آن احاطه دارد، بر فاطمه و پدر و همسر و فرزندانش درود فرست." یا 530 بار بگویید: "إِلهی بِحَقِّ فاطِمَةَ و أَبیها وبَعلِها وبَنیها والسِّرِّ الْمُسْتَودَعِ فیها؛ خدای من! به حق فاطمه و پدر و همسر و فرزندانش و آن راز به ودیعه نهاده شده در وجود او، [حاجاتم را برآورده کن ]." - فاطمة الزهراء بهجة قلب المصطفی، احمد رحمانی همدانی، ص 252 -

شایان توجه است نام مبارک فاطمة که حرف پایانی آن تاء گِرد عربی است، طبق حساب حروف اَبجَد با عدد 530 برابر است. همچنین طبق همین حساب، نام "زهراء" با عدد 214 و "یا زهراء" با عدد 225 برابر است.

8. یکی از القاب حضرت زهرا علیها السلام حانیه (با حرف حاء) است نه هانیه (با حرف هاء) - بحارالانوار ج 43 ص 17 - شایان توجه است که حانیه به معنای زن دلسوز و مهربان (نسبت به همسر و فرزندان) و اما هانیه به معنای زن خدمتکار است. از این رو، هنگام نامگذاری دختران و گرفتن شناسنامه برای آنان، به تلفظ و املای درست این کلمه توجه داشته باشیم.


گزیده ای از:

مبلغان ش 80

آبله صورت

چهارشنبه, ۱۹ فروردين ۱۳۹۴، ۱۱:۳۵ ب.ظ

امیر اسماعیل گیلکی پسر خوانده ای داشت که دچار مرض آبله شد و زیبایی صورت وی در اثر این بیماری از بین رفت.

وی روزی در برابر امیر اسماعیل ایستاده بود؛ امیر از تغییر زیبایی صورت آن پسر تعجب می کرد که چگونه تبدیل به این زشتی شده است؟

قاضی ابو منصور که در آنجا حاضر بود، این آیه را خواند:

« لَقَدْ خَلَقْنَا الْاِنْسانَ فی اَحْسَنِ تَقْویم ثُمَّ رَدَدْناهُ اَسْفَلَ سَافِلینَ » - تین آیات 4 و 5 - « ما انسان را در بهترین صورت و نظام آفریدیم، سپس او را به پایین ترین مرحله باز گرداندیم. »

چون خود قاضی نیز چهره زیبایی نداشت، پسر در پاسخ گفت:

« وَ ضَرَبَ لَنا مَثَلاً وَ نَسِیَ خَلْقَهُ...» - یس آیه 78 - « و برای ما مثالی زد و آفرینش خود را فراموش کرد!! »

قاضی خجل گشت و دیگران از حاضر جوابی پسر متعجب شدند.



به ساقى اى صبا! بگو، حاجت ما برآورد

ساغرى از براى ما، ز آب کوثر آورد


به ساغر لطیفه گو، بگو لطیفه اى بگو

که مطرب از ره وفا، چنگ به مضمر آورد


بگو به ماه آسمان ، به خود نبالد این قَدَر

که ماه بى قرین من ، سر از افق در آورد


ماه جمادى آمده ، موقع شادى آمده

باز منادى آمده ، به نخل دل بر آورد


دوباره گشته این جهان به رتبه ، برتَر از جنان

که حقّ به خیل بانوان، هادى و رهبر آورد

دوش شنیدم این ندا که امشب از ره وفا

براى ختم الانبیاء ، خدیجه دختر آورد


چه دخترى که مظهر شرم و حیا و عفّت است

چه عفّتى که عصمتش صفاى دیگر آورد


نیافریده ذات حقّ به جز خدیجه مادرى

که دخترى چو فاطمه پاک و مطهّر آورد


به بحر رحمتش، خدا بیافرید یک صدف

که یازده گهر از او و صُلب حیدر آورد

خدا براى عقل کلّ، دخترى همچو برگ گل

به کورى دو دیده ی مرده ی أبتر آورد


بهر نثار مقدمش ز فرّ و شادى و شعف

لعل گهر ، طبق طبق ، مریم و هاجر آورد


به شأن دخت مصطفى، جبریل امشب از سَما

چو برگ گل ورق ورق آیه ز داور آورد


ندیده مهر مادرى چو خاتم پیمبران

فاطمه را خداى او به جاى مادر آورد!


شعر از:

ژولیده نیشابوری

بوی فاطمه...

چهارشنبه, ۱۹ فروردين ۱۳۹۴، ۱۱:۰۱ ب.ظ
سُبْحَانَ الَّذِی أَسْرَى بِعَبْدِهِ لَیْلًا مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ إِلَى الْمَسْجِدِ الْأَقْصَى الَّذِی بَارَکْنَا حَوْلَهُ لِنُرِیَهُ مِنْ آَیَاتِنَا إِنَّهُ هُوَ السَّمِیعُ الْبَصِیرُ (1) سوره مبارکه اسراء -
پـاک و منزه است خدائى که بنده اش را در یک شب ، از مسجد الحرام به مسجد اقصى ( بیت المقدس )  که گـرداگـردش را پـر برکت ساخته ایم - برد ؛ تا آیات خود را به او نشان دهیم! او شنوا و بیناست.
________________________________________________

عن عائشة رضی الله عنها قالت :

قال رسول الله صلى الله علیه وسلم :

« لما أسری بی إلى السماء ، أدخلت الجنة.

فوقعت على شجرة من أشجار الجنة ، لم أر فی الجنة أحسن منها! ولا أبیض ورقاً! ولا أطیب ثمرة!

فتناولت ثمرة من ثمراتها فأکلتها فصارت نطفة فی صلبی.

فلما هبطت إلى الأرض واقعت خدیجة فحملت بفاطمة رضی الله عنها.

فإذا أنا اشتقت إلى ریح الجنة شممت ریح فاطمة!! »


منبع:

« تفسیر در المنثور (سیوطی) ، از دانشمندان بزرگ اهل سنت ) ذیل آیه شریفه »


از عایشه رضی الله عنها ، از رسول الله صلى الله علیه وسلم:

« وقتی در آسمان برده سیرم دادند ( شب معراج ) ؛ داخل بهشت شدم.

پس برخوردم به درختی از درختان بهشتی که در بهشت زیباتر از آن ندیدم ! و نه برگی سفیدتر از برگهای آن! و نه میوه ای پاکیزه تر از میوه های آن!

پس میوه ای از آن را گرفته خوردم و نطفه ای شد در صلب من.

زمانی که به زمین فرود آمدم با خدیجه همبستر شدم و او به فاطمه رضی الله عنها حامله شد.

پس چنین است که هرگاه مشتاق بوی بهشت می گردم ، فاطمه را می بویم!! »


واکنش آیت‌الله مکارم شیرازی به حادثه فرودگاه جده

چهارشنبه, ۱۹ فروردين ۱۳۹۴، ۰۵:۴۶ ب.ظ


واکنش آیت‌الله مکارم شیرازی به حادثه فرودگاه جده: آیا باید به هر ذلتی تن داد تا به یک مستحب عمل کرد؟

فرهنگ > دین و اندیشه - آیت الله مکارم شیرازی به حادثه ناگوار فرودگاه جده واکنش نشان داد و گفت: ما نمی خواهیم مساله تحریم عمره را پیش بکشیم، اما آیا باید به هر قیمت رفت و به هر ذلتی تن داد؟

به گزارش خبرگزاری رسا؛ آیت الله ناصر مکارم شیرازی از مراجع تقلید امروز در جلسه درس خارج فقه خود در مسجد اعظم قم در بخشی از سخنان خود گفت: ما مایل نبودیم حادثه ناگوار فرودگاه جده رسانه ای شود و توصیه هم می کردیم این موضوع را رسانه ای نکنید، به هر حال با توجه به رسانه ای شدن این خبر ناگوار ناچاریم در این باره نکاتی را بیان کنم. سؤال ما از مسؤولان حج این است که عمره مستحب را باید به هر قیمتی برویم؟ ما نمی خواهیم مساله تحریم عمره را پیش بکشیم، اما آیا باید به هر قیمت رفت و به هر ذلتی تن داد.

حضرت آیت الله مکارم شیرازی تاکید کرد: به مسؤولان سعودی می گویم شما ساخت و سازهای عظیمی کردید که دست تان درد نکند، اما مهم تر از همه امنیت است آن هم امنیت ناموسی؛ اگر در فرودگاه جده امنیت نباشد آیا در کوچه و پس کوچه های آن امنیت خواهد بود؛ اگر امنیت آنجا متزلزل شود مردم دنیا درباره شما چه خواهند گفت؟

وی یادآورشد: مسؤولان کشور از این مساله ساده نگذرند، تا کی باید عمره مستحب به هر قیمتی برویم، به علما در مسجد پیغمبر اهانت می شود، گاهی عمامه شان را انداخته اند، در فرودگاه به برخی اهانت کرده اند؛ چرا ما باید تن به اهانتی بدهیم که می خواهیم یک مستحب را انجام دهیم؛ این حادثه ای نیست که بتوان به سادگی از آن گذشت.

نفس مذاکرات هسته ای برای کشور عزت است

این مرجع تقلید ادامه داد: امام راحل رضوان الله تعالی علیه با انقلابی که با کمک مردم کرد عزت و آبرو برای کشور فراهم کرده، به نحوی که شش وزیر خارجه یک طرف می نشینند و وزیر خارجه ما هم یک طرف می نشیند و با هم ماه ها صحبت می کنند این عزتی است که انقلاب برای ما فراهم کرده است.

استاد برجسته درس خارج حوزه علمیه قم تصریح کرد: امروز در رسانه های دنیا هر روز خبری از ایران وجود دارد و این نشانه عزت ما است، نتیجه صحبت و مذاکرات ان شاءالله به جایی خوب برسد، اما خود این برنامه عزت است نیاییم این عزت را از دست بدهیم، بنشینند مطالعه کنند و ببینند چه می شود کرد.

حضرت آیت الله مکارم شیرازی خاطرنشان کرد: امیدواریم تمامی برنامه های ما عزت آفرین باشد، اگر دیدیم جایی عزت نیست آن را رها کنیم؛ خداوند شر اشرار را از سر همه مسلمانان قطع و کوتاه کند.


منبع: خبر آنلاین

۴۷۴۷

به یاد مادران از دست رفته ( ای وای مادرم! )

چهارشنبه, ۱۹ فروردين ۱۳۹۴، ۰۵:۲۲ ب.ظ

ای وای مادرم:


 آهسته باز از بغل پلّه ها گذشت

در فکر آش و سبزی بیمار خویش بود

امّا گرفته دور و برش هاله ای سیاه

او مرده است و باز پرستار حال ماست

در زندگی ما همه جا وول می خورد

هر کنج خانه صحنه ای از داستان اوست

در ختم خویش هم به سر کار خویش بود

بیچاره مادرم


هر روز می گذشت از این زیر پلّه ها

آهسته ، تا به هم نزند خواب ناز من

امروز هم گذشت

در باز و بسته شد

با پشت خم از این بغل کوچه می رود

چادر نماز فلفلی انداخته به سر

کفش چروک خورده و جوراب وصله دار

او فکر بچّه هاست

هرجا شده هویج هم امروز می خرد

بیچاره پیرزن ، همه برف است کوچه ها


او از میان کلفت و نوکر ز شهر خویش

آمد به جستجوی من و سرنوشت من

آمد چهار طفل دگر هم بزرگ کرد

آمد که پیت نفت گرفته به زیر بال

هر شب در آید از در یک خانه ی فقیر

روشن کند چراغ یکی عشق نیمه جان

او را گذشته ایست ، سزاوار احترام


تبریز ما ! به دور نمای قدیم شهر

در ( باغ بیشه ) خانه ی مردی است باخدا

هر صحن و هر سراچه یکی دادگستری است

اینجا به داد ناله مظلوم میرسند

اینجا کفیل خرج موکّل بود وکیل

مزد و درآمدش همه صرف رفاه خلق

در ، باز و سفره ، پهن

بر سفره اش چه گرسنه ها سیر می شوند

یک زن مدیر گردش این چرخ و دستگاه

او مادر من است!


انصاف می دهم که پدر رادمرد بود

با آن همه درآمد سرشارش از حلال

روزی که مرد ، روزی یکسال خود نداشت

اما قطارهای پُر از زاد آخرت

وز پی هنوز قافله های دعای خیر

این مادر از چنان پدری یادگار بود

تنها نه مادر من و درماندگان خیل

او یک چراغ روشن ایل و قبیله بود

خاموش شد دریغ!


نه ، او نمرده ، می شنوم من صدای او

با بچه ها هنوز سر و کلّه می زند

ناهید ، لال شو

بیژن ، برو کنار

کفگیر بی صدا

دارد برای ناخوش خود آش می پزد!


او مرد و در کنار پدر زیر خاک رفت

اقوامش آمدند پی سر سلامتی

یک ختم هم گرفته شد و پُر بدک نبود

بسیار تسلیت که به ما عرضه داشتند

لطف شما زیاد

امّا ندای قلب بگوشم همیشه گفت:

این حرف ها برای تو مادر نمیشود.


پس این که بود ؟

دیشب لحاف رد شده بر روی من کشید

لیوان آب از بغل من کنار زد ،

در نصفه های شب

یک خواب سهمناک و پریدم به حال تب

نزدیک های صبح

او زیر پای من اینجا نشسته بود

آهسته با خدا ،‌

راز و نیاز داشت

نه ، او نمرده است.


نه او نمرده است که من زنده ام هنوز

او زنده است در غم و شعر و خیال من

میراث شاعرانه ی من هرچه هست از اوست

کانون مهر و ماه مگر می شود خموش

آن شیرزن بمیرد ؟ او شهریار زاد

هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق


او با ترانه های محلّی که می سرود

با قصه های دلکش و زیبا که یاد داشت

از عهد گاهواره که بندش کشید و بست

اعصاب من بساز و نَوا کوک کرده بود

او شعر و نغمه در دل و جانم به خنده کاشت

وانگه به اشک های خود آن کشته آب داد

لرزید و برق زد به من آن اهتزاز روح

وز اهتزاز روح گرفتم هوای ناز

تا ساختم برای خود از عشق عالمی


او پنج سال کرد پرستاری مریض

در اشک و خون نشست و پسر را نجات داد

امّا پسر چه کرد برای تو ؟ هیچ ، هیچ

تنها مریضخانه ، به امید دیگران

یکروز هم خبر : که بیا او تمام کرد.


در راه قم به هرچه گذشتم عبوس بود

پیچید کوه و فحش به من داد و دور شد

صحرا همه خطوط کج و کوله و سیاه

طومار سرنوشت و خبرهای سهمگین

دریاچه هم به حال من از دور میگریست

تنها طواف دور ضریح و یکی نماز

یک اشک هم به سوره ی یاسین من چکید

مادر بخاک رفت.


آن شب پدر به خواب من آمد ، صداش کرد

او هم جواب داد

یک دود هم گرفت به دور چراغ ماه

معلوم شد که مادره از دست رفتنی است

اما پدر به غرفه ی باغی نشسته بود

شاید که جان او به جهان بلند برد

آنجا که زندگی ،‌ستم و درد و رنج نیست

این هم پسر ، که بدرقه اش میکند به گور

یک قطره اشک ، مُزد همه زجرهای او

اما خلاص می شود از سرنوشت من

مادر! بخواب ، خوش

منزل مبارکت.


آینده بود و قصه بی مادری من

ناگاه ضجه ای که به هم زد سکوت مرگ

من می دویدم از وسط قبرها برون

او بود و سر به ناله برآورده از مغاک

خود را به ضعف از پی من باز می کشید

دیوانه و رمیده ، دویدم به ایستگاه

خود را به هم فشرده خزیدم میان جمع

ترسان ز پشت شیشه ی در آخرین نگاه

باز آن سفیدپوش و همان کوشش و تلاش

چشمان نیمه باز:

از من جدا مشو!


می آمدیم و کله من گیج و مَنگ بود

انگار جیوه در دل من آب می کنند

پیچیده صحنه های زمین و زمان به هم

خاموش و خوفناک همه می گریختند

می گشت آسمان که بکوبد به مغز من

دنیا به پیش چشم گنهکار من سیاه

وز هر شکاف و رخنه ی ماشین غریو باد

یک ناله ی ضعیف هم از پی دوان دوان

می آمد و به مغز من آهسته می خلید:

تنها شدی پسر!


باز آمدم بخانه چه حالی ؟ نگفتنی

دیدم نشسته مثل همیشه کنار حوض

پیراهن پلید مرا باز شسته بود

انگار خنده کرد ولی دلشکسته بود:

بردی مرا بخاک سپردی و آمدی ؟

تنها نمی گذارمت ای بینوا پسر!

می خواستم بخنده درآیم ز اشتباه

امّا خیال بود

ای وای مادرم

 

شاعر: محمدحسن شهریار

( حرج ) یا ( لا حرج ) ؟

چهارشنبه, ۱۹ فروردين ۱۳۹۴، ۰۵:۰۱ ب.ظ

هرچند در آیات متعدد قرآنی از مردم نفی حرج شده است:

... مَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیَجْعَلَ عَلَیْکُمْ مِنْ حَرَجٍ... - مائده آیه 6وَ مَا جَعَلَ عَلَیْکُمْ فِی الدِّینِ مِنْ حَرَجٍ ... - حج آیه 78 - و در دین کار سنـگـین و شاقى بر شما نگذارد!

و مخصوصا در مورد گروهی از جامعه مثل کور و لنگ و مریض می فرماید: لَیْسَ عَلَى الْأَعْمَى حَرَجٌ وَلَا عَلَى الْأَعْرَجِ حَرَجٌ وَلَا عَلَى الْمَرِیضِ حَرَجٌ ... - فتح آیه 48 -

و آنقدر مسأله روشن است که بزرگان ما از آن قاعده ای به نام ( لا حرج ) استخراج کرده اند که می گوید:

اساس قوانین اسلام بر سختگیرى نیست ، و اگر در جائى حکمى تولید مشقت شدید کند، موقتا برداشته مى شود، مثلا: هر گاه وضو گرفتن یا ایستادن به هنگام نماز و مانند اینها انسان را شدیدا به زحمت بیندازد، مبدل به تیمم و نماز نشسته مى شود.

اما آن به این معنا نیست که اگر در میدانی کسی توان حضور نداشته باشد ، از حضور در تمام میادین بخشوده شده باشد!

آنچنانی که در آیه 91 توبه ، تصریح می فرماید:

لَیْسَ عَلَى الضُّعَفَاءِ وَلَا عَلَى الْمَرْضَى وَلَا عَلَى الَّذِینَ لَا یَجِدُونَ مَا یُنْفِقُونَ حَرَجٌ إِذَا نَصَحُوا لِلَّهِ وَرَسُولِهِ مَا عَلَى الْمُحْسِنِینَ مِنْ سَبِیلٍ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِیمٌ : بر ضعیفان و بیماران و آنها که وسیله اى براى انفاق (در راه جهاد) ندارند ایرادى نیست (که در میدان مبارزه شرکت نکنند)

اما یک شرط مهم براى حکم معافى آنها بیان کرده و مى گوید:

این در صورتى است که آنها از هر گونه خیر خواهى مخلصانه درباره خدا و پیامبرش دریغ ندارند ( اذا نصحوا لله و رسوله )

یعنى گر چه آنها توانائى گرفتن سلاح بدست و شرکت در میدان نبرد ندارند ولى این توانائى را دارند که با سخن و طرز رفتار خود مجاهدان را تشویق کنند و مبارزان را دلگرم سازند، و روحیه آنها را با شمردن ثمرات جهاد تقویت کنند و به عکس تا آنجا که توانائى دارند در تضعیف روحیه دشمن و فراهم آوردن مقدمات شکست آنها کوتاهى نورزند... - تفسیر نمونه -

داستان ذیل هم از این نمونه است:

پیامبر صلى الله علیه وآله تصمیم گرفت خانه های کسانى را که (بدون عذر شرعى ) در منزل هاى خود نماز مى خواندند و در جماعت مسلمانان شرکت نمى کنند، آتش بزند!!

یک نفر نابینا به حضور پیامبر صلى الله علیه وآله رسید و عرض کرد:

من نابینا (یا شب کور) هستم ، صداى اذان جماعت را مى شنوم ، ولى کسى نیست که دستم را بگیرد و مرا به جماعت برساند. پیامبر صلى الله علیه وآله فرمود:

از منزل خود تا مسجد طنابى ببند، هنگام نماز جماعت آن طناب را بگیر و با کمک آن خود را به مسجد برسان و در نماز جماعت شرکت کن - داستانها و پندها جلد 5 -


حساس بشیم یا نشیم؟؟؟!

چهارشنبه, ۱۹ فروردين ۱۳۹۴، ۰۲:۳۰ ب.ظ

تصویری مربوط به سال 1906 میلادی به دستم رسید؛ تصویری از مهاجرین به آمریکا. باور نمی کردم! بله، باور نمی کردم اینها همان کسانی باشند که امروزه، به آنها می گوییم: آمریکایی فاسد و... .

دهها تن از زن و مرد و پیر و جوان روی عرشه کشتی جمع شده بودند. در بین این جمعیت، زنان بسیاری دیده می شدند که با حجاب (روسری و غیره) هستند. این عکس را در کتابی دیدم که در مورد آمریکا نوشته شده بود.

در توضیح این عکس مطالبی آمده بود که خواب را از چشمان من ربود؛ مطلبی که شاید در نگاه اول در نظر برخی ساده باشد؛ اما کمی دقت و کمی انصاف سبب می شود که خواننده تکان بخورد؛ تکانی بس محکم با عرقی سرد روی پیشانی و تعجبی ناتمام!

بله، نویسنده که خودش حدود 21 سال در آمریکا زندگی می کرده، چنین می نویسد:

"زمانی که صهیونیستهای هالیود شروع به تولید فیلم نمودند - هر چند که هدف آنان اشاعه فساد و نابودی فرهنگ و اعتقادات دینی مردم و ایجاد یک جامعه فاسد و تبهکار بود - ولی در اوایل، صحنه های مبتذل را در آن ایجاد نمی کردند و زنها با پوششی مناسب در فیلمها ظاهر می شدند ؛ اما روز به روز پوششها کنار رفت و صحنه های مبتذل و... به فیلمها افزوده شد و تولید کنندگان نیز دلایلی [... ]برای توجیه تهیه این گونه فیلمها ارائه دادند؛ توجیه هایی نظیر: اینها فقط سرگرمی است. ما فقط حقیقت را منعکس می کنیم. ما را سرزنش نکنید ؛ جامعه را سرزنش کنید. هر کس دوست ندارد، نبیند و... ."
او در ادامه می نویسد: "متأسفانه تهیه و پخش این گونه فیلمها، جامعه آمریکا را به صورتی در آورده است که مهاجرینی که معتقد به مسائل اخلاقی و حفظ ارزشها می باشند نیز از خطر مصون نبوده و غالباً نسلهای بعدی آنان هویت خود را از دست داده، روز به روز در منجلاب فرو می روند
."

بله، این عوامل سبب شد که جامعه آمریکا به جایی برسد که الآن شاهد آن هستیم.

من می گویم: آنها مسلمان نبودند؛ دین تحریف شده داشتند. آنها فرهنگ امر به معروف و نهی از منکر نداشتند و لذا در مقابل این ضربه های کوچک ساکت ماندند تا کم کم قطرات آبگونه بی حیایی تپه عفت و پاکدامنی نسبی آنها را سوراخ کرد و به اینجا رسیدند و چنین شد که سیاست حساسیت زدایی که یهود صهیونیستی در پیش گرفت، کاملاً دقیق و حساب شده هدایت شد و به هدف رسید.

اما ما چطور؟ آیا ما هم مثل آنها هستیم؟ آیا آن قدر ساده و بی فکریم که گامهای شیطان را احساس نکنیم و ساکت بمانیم تا هر چه می خواهند بکنند؟ هیهات! هیهات!

چرا ابتدا سینما و اکنون صدا و سیما به سمت هالیوودی شدن پیش رفته و می رود؟ این سؤالی است که نه من، بلکه در ذهن بسیاری از مردم به وجود آمده است. برای روشن تر شدن سؤال خویش از شما می خواهم کمی به عقب برگردیم.

حدود سالهای 76 و 77 سینمای ایران دچار رکود شده بود. یادم می آید کوچک تر که بودم، دائماً در تلویزیون فیلمهای سینمایی تبلیغ می شد؛ اما در این سالها تبلیغات خیلی خیلی کم شده بود.

ناگهان رنگهای سرخ تبلیغات فیلم قرمز روی صحنه تلویزیون نقش بست. هدیه تهرانی با پای برهنه و پیراهن و شلوار در خیابان می دود! کاری که نه عرف قبول دارد و نه شرع. اسلام اجازه نمی دهد که زن با پای برهنه هر چند از مچ به پایین باشد، جلوی نامحرم ظاهر شود؛ اما او آمد... با همان پیراهن و شلوار از روی نرده های وسط خیابان پرید و ما نگاه کردیم و ساکت ماندیم ؛ چرا که گفتیم: "احتمالاً همین یک بار است و بس." اما چه اشتباه بزرگی کردیم...

دیری نپایید که "شوکران" و "دختری با کفشهای کتانی"، "زندان زنان" و "شام آخر"، "قارچ سمی" و "این زن حرف نمی زند"، "کلاه قرمزی و سرو ناز" و دهها و بلکه صدها فیلم دیگر به دنبال یکدیگر آمدند؛ به طوری که یکی از دیگری بدتر بود!

خاطرم هست که فیلم زندان زنان به حدی شرم آور بود که زنانی که این فیلم را دیده بودند، می گفتند:

"ما با خود می گفتیم که حتماً مردها این فیلم را ندیده اند والا خیلی شرم آور است." اما چه فکر ساده ای. صحنه های زایمان یک زن در زندان، همراه با جیغ و داد و حضور زنهای کچل همراه با گردن باز و گوشهای پیدا، صحنه هایی بود که در سراسر ایران پخش شد و همه دیدند. چه جوانهایی که از این صحنه ها ضربه خوردند و دیگر برنگشتند!

بله، پای عریان هدیه تهرانی تبدیل شد به گردن عریان و سر کچل زندان زنان، و زندان زنان تبدیل شد به تن عریان قارچ سمی که زیر حوله ای تمام پوش، تمام حجم بدن آن زن، بدون هیچ کم و کاستی پیدا بود. این عوامل باعث گردید که کم کم پای قشر مذهبی به سینما بسته شد و یا اگر به سینما رفتند، پای مذهب از خانه هایشان قطع شد؛ یا نرفتند یا اگر رفتند، دیگر برنگشتند.

گفتیم: "عطایش را به لقایش بخشیدیم؛ سینما نمی رویم. ما به جای سینما در خانه فیلم تماشا می کنیم؛ تلویزیون مسلمان تر است."

آمدیم خانه... برنامه ها خوب بود. "قصه های مجید"، "سر نخ" و "در پناه تو" و دهها فیلم دیگر که همه می دیدیم و لذت می بردیم. هم آموزنده بود و هم مفرح ؛ اما همین ناچیز هم تمام شد. گویا کفگیر صدا و سیما به ته دیگ خورد.

فیلمهای سینمایی یکی پس از دیگری برای پخش در سیما آماده شدند؛ "دختری با کفشهای کتانی"، "کلاه قرمزی و سروناز"، "شیدا"، "مرد عوضی"، "مهمان مامان" و... همین طور الی آخر.

این روند به جایی رسید که کم کم خود سریالهای تلویزیونی هم به این ویروس مبتلا شدند.

یادم هست که در سریال "مزرعه آفتابگردان" دختری به دوست مدرسه ای برادرش گفت: "حسین آقا! دیگر به ما سر نمی زنید؟" حسین آقا در جواب گفت: "امروز همدیگر را در پارک ببینیم." و به همین راحتی، رابطه نامشروع دو جوان به تصویر کشیده شد و همه دیدند، و چه چیزی یاد گرفتند؟ خدا می داند.

بعد نوبت به فیلم "خاک سرخ" رسید؛ فیلمی از دفاع مقدس! صحنه های مقاومت و بردباری مردم خرمشهر! نه، عروس بزک کرده این فیلم در کوچه ها می دود.... او به حدی آرایش کرده بود که پسر پنج ساله یکی از اقوام ما به پدرش گفت: "بابا! این زن آرایش کرده!"

وقتی علت این امر از حاتمی کیا سؤال شد، او با جسارت پاسخ داد: "ما واقعیت را منعکس کردیم." و وقتی از او سؤال شد که چرا در این فیلم از مقاومت 45 روزه مردم خرمشهر چیزی نگفتید؟ با خستگی و بی حالی - طوری که دل هر شنونده ای کباب شود - جواب داد: "ما که نمی توانیم همه چیز را در فیلم بیاوریم. بالاخره باید از جایی کم کنیم تا فیلم آماده شود."

آری، خاک سرخ هم تمام شد و نوبت به فیلم "مهر و ماه" رسید؛ فیلمی که آرایش زنانش زبانزد همه شده بود. فیلمی که من نمی دانم می خواست زحمات کمیته امداد را نشان دهد یا زحمات آرایش گران را، مهر و ماه هم تمام شد.

نوبت به "آهوی ماه نهم" رسید. آهو دختر مرد ثروتمند فیلم با پیراهن یقه اسکی و شلوار تنگ در خانه قدم می زند. با پسر نامحرمی که زن دارد، مثل دو رفیق چندین ساله صحبت می کند و کسی دم بر نمی آورد.

...
ساعت "15:13" اخبار ورزشی شبکه سوم شروع شد. نوبت به خبرهایی از ورزش بانوان رسید. خانمی محجبه آمد و صحبت کرد: "امروز تیمهای فوتبال دختران تهران با دختران کیش رقابت کردند." همزمان با کلام او متنی روی صحنه تلویزیون ظاهر شد.
دختران تهران 2 دختران کیش 2
فوتبال قهرمانی دختران کشور
کار به همین ترتیب می گذشت. یک روز دیدم که در همین اخبار به جای متن مذکور، عکس این ورزشها پخش شد. روز دیگر دیدم عکسها بیشتر و بیشتر شد و به صورت متعدد پخش شد؛ مثلاً 10 تصویر از یک خبر. این تصاویر کم کم به صورت فیلمی کوچک در گوشه صحنه تلویزیون نمایش داده شد. بعد از مدتی همین فیلم کوچک به صورت تمام صفحه در آمد و کاملاً بزرگ پخش شد؛ فیلمهایی از فوتبال، تنیس، گلبال، بسکتبال، بدمینتون و شنای زنان ؛ البته شنا، نه ؛ اما بعداً شنا هم می آید! دختران نابینا در گلبال با آستین کوتاه روی زمین پهن می شوند و دوربین فیلم آنها را بر می دارد و به تمام ایران نشان می دهد.

نمی دانم باز هم بگویم یا بس است؟ آیا بگویم که در برنامه های سیما روز ولادت مهدی فاطمه - عجل الله تعالی فرجه الشریف - زنی کاملاً آرایش کرده آمده و از مهدی علیه السلام می گوید. با همان آرایش غلیظ رو در روی مردان نامحرم می نشیند و از انتظار دم می زند.

آه! مهدی جان! بیا و شب هجران سحر کن! واقعاً آه! مجریهای زن و مهمانان مرد؛ مجریهای مرد و مهمانان زن و همین طور زن و مرد مختلط با هم گپ می زنند و کسی جلودارشان نیست.
بیایید با هم فکر کنیم!
درست است که ما امام زمان علیه السلام داریم و هوای ما را دارد؛ اما با توجه به آیه شریفه "إِنَّ اللَّهَ لا یُغَیِّرُ ما بِقَوْمٍ حَتَّی یُغَیِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِمْ" -
رعد / 11 - و اصل اختیار آدمی در تعیین سرنوشت خویش، آیا چیزی جز هالیوود در انتظار جامعه ماست؟!

...


منبع:

مجله مبلغان ش

برخی مداحان می گویند کف زدن دارای ثواب است و هر چه بهتر و محکمتر کف بزنید ثواب بیشتری می برید و اساسا این گونه حرکات مانند کف زدن و رقص اگر برای اهل بیت علیهم السلام باشد اشکال ندارد. آیا بر این گونه اعمال اگر برای اهل بیت علیهم السلام انجام شد ثواب مترتب می شود؟!

حضرت آیت ا... فاضل لنکرانی:

به طور کلی کف زدن در مساجد و حسینیه ها و اماکن مقدس به هر عنوان که باشد جایز نیست و در غیر آن هم با توجه به اینکه در طول تاریخ اسلام و تشیع، شعار مسلمانان ذکر صلوات بوده است، خصوصا در مجالسی که به نام و یاد ائمه تشکیل شده، لذا مناسب است مسلمانان احساسات و علائق مذهبی خویش را با فرستادن صلوات ابراز دارند. (جامع المسائل 1/486)

حضرت آیت ا... صافی گلپایگانی:

واضح است کسی که چنین امری را اظهار می دارد لاابالی است و یا جاهل و این گونه اشخاص بدعت گذار محسوب می شوند. صحت و یا فساد عمل و یا ثواب داشتن و نداشتن آن را باید مجتهد جامع الشرایط بفرماید.

حضرت آیت ا... تبریزی:

کف زدن و رقص با مجالس معصومین علیهم السلام مناسبت ندارد و لازم است در این مجالس ترک شود، مجالس معصومین علیهم السلام باید طوری باشد که مردم را به یاد خداوند متعال بیندازد و فضایل و سفارش های معصومین علیهم السلام را برای مردم بیان کنند نه اینکه العیاذ بالله در آن کار حرام انجام شود یا کاری که موجب غافل شدن مردم از خداوند شود که در این صورت ثوابی بر آن مترتب نمی شود.

حضرت آیت ا... بهجت:

شایسته مجالس اهل بیت علیهم السلام نیست، بلکه اگر به حد لهو برسد یا هتک مکان یا معصوم باشد باید اجتناب شود.

حضرت آیت ا... مظاهری:

این گونه کارها حرام است و موجب غضب اهل بیت علیهم السلام است.


منبع:

فرهنگ اسلام ، 80


پرسش: کف زدن در مجالس اعیاد برای بزرگداشت اهل بیت (علیهم السلام) در غیر حسینیه و مسجد اگر موجب وهن ائمه (علیهم السلام) نباشد چه حکمی دارد؟

پاسخ: اشکال ندارد ولی سزاوار نیست جای صلوات را بگیرد. سایت آیت الله سیستانی

پرسش: آیا دست زدن هماهنگ و مرتّب، یا نامرتّب، در مجالس مولودى ائمّه اطهار(علیهم السلام) جایز است؟ آیا با احترام و قداست این مجالس سازگار است؟ شرکت در این مجالس، که جهت اظهار شادى به دست زدن مشغول مى شوند، چه حکمى دارد؟
جواب: کف زدن مانعى ندارد; امّا در مساجد و حسینیّه ها باید ترک شود. سایت آیت الله مکارم


حکم آزادی از طرف خود خدا!

چهارشنبه, ۱۹ فروردين ۱۳۹۴، ۱۲:۰۰ ب.ظ

در زمان خلافت مأمون، شخصی مرتکب خلاف شد.

دستور داده شد که او را دستگیر کنند ؛ اما او فرار کرد و به جای او برادرش را گرفتند و نزد مأمون آوردند.

مأمون به او گفت:

برادرت را حاضر ساز و گرنه تو را به جای او به قتل خواهم رساند! 

آن شخص گفت:

ای خلیفه! اگر سرباز تو بخواهد مرا بکشد و تو حکمی بفرستی که مرا رها کند، آیا آن سرباز مرا آزاد می کند یا نه؟!

گفت: آری .

گفت: من نیز حکمی از پادشاهی آورده ام که اطاعت او بر تو لازم است که مرا رها سازی؟

گفت: آن کیست و آن حکم چیست؟

گفت: آن کس ( خدای تعالی) و حکم ( این آیه ) است: "...وَلا تَزِرُ وازِرَةٌ وِزْرَ اُخْری ..."(8)؛ "و هیچ گناهکاری گناه دیگری را متحمل نمی شود!"

مأمون متأثر شد و گفت:

او را رها کنید که حکمی صحیح آورده است!


منبع:

مبلغان ش 82


بزرگ ترین مدرسه دنیا!

چهارشنبه, ۱۹ فروردين ۱۳۹۴، ۱۱:۴۵ ق.ظ

( زن ) در بیان امام ( ره ) :


_ دامن مادر، بزرگ ترین مدرسه ای است که بچه در آن جا تربیت می شود؛ یعنی اول مرتبه ی تربیت، تربیت بچه در دامن مادر است. آن چه بچه از مادر می شنود، غیر از آن چیزی است که از معلم می شنود! انسان درست کردن، یک وظیفه ی انسانی است، یک وظیفه ی الهی است، یک امر شریف است.

_ زن یکتا موجودی است که می تواند از دامن خود، افرادی به جامعه تحویل دهد که از برکات شان جامعه به استقامت و ارزش های والای انسانی کشیده شود و می تواند به عکس آن باشد.

_ وظیفه ی زن ها انسان سازی است. اگر زن های انسان ساز از ملت ها گرفته شوند، ملت ها به شکست و انحطاط کشیده خواهند شد. زن ها هستند که ملت ها را تقویت کرده و شجاع می کنند.

_ در صورتی که از دامن همین مادرها مالک اشترها پیدا می شود، از دامن همین مادرها حسین بن علی پیدا می شود و از دامن همین مادرها اشخاص بزرگ پیدا می شوند که یک ملت را نجات می دهند.

_ وقتی مردها ببینند که خانم ها آمدند در مقابل توپ و تانک، آن ها بیش تر اقدام می کنند!

_ از دامن زن مرد به معراج می رود!

_ قرآن کریم انسان ساز است و زنان نیز انسان سازند!


برگرفته از:

مجله پیام زن ش 267

هفت سؤال >>>>>>>

سه شنبه, ۱۸ فروردين ۱۳۹۴، ۱۰:۱۰ ب.ظ

شخصی به حضور پیامبر صلی الله علیه و آله رسید و از ایشان هفت سؤال پرسید :

1. چه چیزی سنگین تر از آسمان است؟

2. چه چیزی پهناورتر از زمین است؟

3. چه چیزی غنی تر و پرمایه تر از دریا است؟

4. چه چیزی سوزان تر از آتش است؟

5. چه چیزی سردتر از زمهریر (هوای بسیار سرد) است؟

6. چه چیزی سخت تر از سنگ است؟

7. چه چیزی تلخ تر از زهر است؟



پیامبر صلی الله علیه و آله در جواب فرمودند :

1. سنگین تر از آسمان، تهمت زدن به انسان پاک است!

2. وسیع تر از زمین، حق است!

3. غنی تر و بی نیازتر از دریا، دل قانع است!

4. سوزان تر از آتش، شاه ستمگر است!

5. سردتر از زمهریر، محتاج شدن به آدم پست است!

6. سخت تر از سنگ، دل منافق است!

7. تلخ تر از زهر، استقامت در برابر دشواریهای روزگار است!


منبع:

مبلغان ش 66

امیرالمؤمنین علی (ع) :


الْیَمِینُ وَ الشِّمَالُ مَضَلَّةٌ، وَ الطَّرِیقُ الْوُسْطَى هِیَ الْجَادَّةُ - نهج البلاغه خطبه 16 -

چپ و راست گمراهی ست!! ؛ و راه میانه همان راه نجات است



خشم آیت الله!

سه شنبه, ۱۸ فروردين ۱۳۹۴، ۰۶:۱۴ ب.ظ

مرحوم آیت اللّه بروجردی رحمة الله علیه زمانی که در بروجرد بود نذر کرد که:

اگر خشم خود را کنترل نکند، و با مردم تندی نماید، یک سال پشت سر هم روزه بگیرد!!

روزی هنگام مباحثه علمی با یکی از شاگردان خود، که مطالب درسی را به خوبی نمی فهمید، طاقت نیاورد و به او تندی کرد، و چون نذر کرده بود، یک سال پشت سر هم روزه گرفت تا به نذرش عمل نماید! - صائمان صالح، ص 189 ، غلامرضا نیشابوری -

_________________________

یک راه مؤثر برای کنترل نفس از ارتکاب گناهان ، تنبیهاتی مالی و غیر مالی ست که میشه بر خود بست.

مثلا اگر اهل غیبتیم برای هر غیبت خود را ملزم کنیم مبلغی صدقه بدهیم.

برای هر نگاه حرام ، یک مرتبه سوره مبارکه نور ( که مربوط به حجاب و عفاف است) را قرائت کنیم.

برای شکم بارگی ، یک روز روزه و همینطور...


مؤید باشید.


آسیا به نوبت !

سه شنبه, ۱۸ فروردين ۱۳۹۴، ۰۵:۴۷ ب.ظ

روزى پیامبر صلى الله علیه و آله در حال استراحت بود، فرزندشان امام حسن علیه السلام آب خواست.

حضرت نیز قدرى شیر دوشید و کاسه شیر را به دست وى داد.

در این حال ، حسین علیه السلام از جاى خود بلند شد تا شیر را بگیرد.

اما رسول خدا صلى الله علیه و آله شیر را به حسن علیه السلام داد.

حضرت فاطمه علیهاالسلام که این منظره را تماشا مى کرد عرض کرد:

یا رسول الله ! گویا حسن را بیشتر دوست دارى ؟

پاسخ دادند:

 چنین نیست ، علت دفاع من از حسن علیه السلام حق تقدم اوست ، زیرا زودتر آب خواسته بود، باید نوبت را مراعات نمود.


منبع:

داستانهاى بحارالانوار جلد 1
محمود ناصرى


شرم

سه شنبه, ۱۸ فروردين ۱۳۹۴، ۰۵:۳۷ ب.ظ

مردى از اهل حبشه نزد رسول خدا صلوات الله علیه و آله آمد وگفت:

(( یا رسول الله! گناهان من بسیار است . آیا در توبه به روى من نیز باز است؟ ))

پیامبر (ص) فرمود:

(( آرى، راه توبه بر همگان، هموار است . تو نیز از آن محروم نیستى . ))
مرد حبشى از نزد پیامبر (ص) رفت .

مدتى نگذشت که بازگشت و گفت:
((یا رسول الله! آن هنگام که معصیت مى کردم، خداوند مرا مى دید؟! ))
پیامبر (ص) فرمود:

(( آرى، مى دید ))

مرد حبشى، آهى سرد از سینه بیرون داد و گفت:

(( گیرم توبه ، جرم گناه را بپوشاند ؛ چه کنم با شرم آن؟! ))

در دم نعره اى زد و جان بداد .

- برگرفته از: عزالى، ترجمه احیاء علوم الدین، ربع منجیات، کتاب توبه، ص 43؛

همو، کیمیاى سعادت، به کوشش و تصحیح حسین خدیو جم، ص 654 -


منبع:

حکایت پارسایان
رضا بابایى


ازدواج؟! شغل؟! صلاحم را که می داند؟؟؟!

سه شنبه, ۱۸ فروردين ۱۳۹۴، ۰۵:۲۳ ب.ظ
ما و خواسته هایمان :

اگر نظری به خواسته هایمان در طول زندگی بیندازیم ، می بینیم که بسیاری از چیزهایی که خواستیم و برای به دست آوردنش دعا کردیم و تلاش کردیم اصلا به صلاحمان نبوده!! بعد دچار پشیمانی شدیم و بر خودمان و خواسته خودمان لعنت فرستادیم!

... وَعَسَى أَنْ تُحِبُّوا شَیْئًا وَهُوَ شَرٌّ لَکُمْ وَاللَّهُ یَعْلَمُ وَأَنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ (216) سوره بقره -

حالا سؤال این است :
از کجا معلوم خواسته های الآنمان جزء آنها نباشند؟؟؟!
آیا می شود کاری کرد که تنها خواسته هایی از ما محقق بشود که واقعا به صلاحمان باشد؟!
آیا این شدنی ست؟!

بله شدنی ست :
راهش را خانم فاطمه زهرا (س) چنین بیان فرموده است؟
من اصعد الی الله خالص عبادته ، اهبط الله الیه افضل مصلحته - بحارالانوار ج 68 ص 184 -
هرکس عبادت خالصانه خود را به سمت خدا بالا ببرد ، خدا ( ی عالم به مصالح واقعی اشخاص ) بهترین مصلت را برای او فرود می آورد.
- بهترین مصلحت در مقابل بهترین عبادت -

آیا اخلاص در عبادت داریم؟
نقطه مقابل اخلاص ریاست و ریا دارای نشانه هایی! با عرضه خود بر این روایات درجه خلوصمان را مشخص کنیم:
علی(ع):
للمرائى اربع علامات: یکسل اذا کان وحده، وینشط اذا کان فى الناس. و یزید فى العمل اذا اثنى علیه، وینقص منه اذا لم یثنى علیه! - میزان الحکمه باب الریاء شماره موضوع: 1416 -
ریا کار را چهار علامت است: در تنهایی اعمال را با کسالت انجام دهد و در میان مردم  بانشاط !
او را که مدح و ثنا کنند بر عملش مى افزاید، و چنانچه ثنا نگویند از آن مى کاهد!

توفیق رفیق راهتان