با شمشیر ، رو در روی هم !
حضرت امام صادق (ع) از دسترنج خود، زندگیشان را اداره مى کردند.
زمانى که عیالمند شده بود، به خدمتکار خود (مصادف ) هزار دینار داد تا با آن تجارت کند.
(مصادف ) با پول امام (ع ) کالایى خرید و همراه دیگر بازرگانان رهسپار مصر شد.
نزدیک مصر از کاروانى که از شهر باز مى گشتند از موقعیّت کالاى خود در مصر پرسیدند.
آنان گفتند:این کالا در مصر نایاب است .
بازرگـانان با یکدیـگر پیمان بسته ، سوگند یاد کردند که کالاى خود را به کمتر از یک دینار سود در هر دینار نفروشند.
آنان کالاى خود را به فروش رسانده به مدینه بازگشتند.
(مصادف ) خدمت امام (ع ) رسید و در حالى که دو کیسه هر کدام حاوى هزار دینار، همراه خود داشت.
عرض کرد: فدایت شوم ، این سرمایه ؛ و این هم سود آن !
امام (ع ) فرمود: این سود بسیار زیاد است ؛ چه کردید که این همه سود بردید!؟
(مصادف ) داستان را تعریف کرد.
امام (ع ) با ناراحتى فرمود:
سبحان اللّه ! سوگند مى خورید که بر مسلمانان اجحاف کنید؟!
و براى یک دینار، یک دینار سود بـگـیرید!؟
سـپـس یکى از دو کیسه را برداشت و فرمود:
این سرمایه ما ، و ما نیازى به این سود نداریم!!
و افزود:
اى مصادف ! باشمشیر، رو در روى یکدیگر قرار گرفتن آسانتر است از به دست آوردن روزى حلال !!
منبع:
تاریخ اسلام در عصر امامت امام صادق و امام کاظم (ع)
علی رفیعی