ابزار تلگرام

آپلود عکسابزار تلگرام برای وبلاگ

بردگى اسلامى تا بردگى داعشى... :: آ خدا ( وب مهربانی )

آ خدا ( وب مهربانی )

( مطلب نداری بردار ؛ مطلب داری بذار )

آ خدا ( وب مهربانی )

( مطلب نداری بردار ؛ مطلب داری بذار )

آ خدا ( وب مهربانی )

برای اولین بار
- بعد از دیوار مهربانی و طاقچه مهربانی -
اینک :
« وب مهربـــــــــــانی »
مطلـــــب داری بــــــــــذار
مطلــــب نداری بــــــــــــردار
( مطالب دوستان به اسم خودشان منتشر خواهد شد.
ترجیحا مطالبی متناسب با آ خدا )

*******************************
*******************************
تذکر:
لزوما داستان ها و خاطراتی که در این وبلاگ نوشته میشن مربوط به زمان حال نیست بلکه تجربیات تبلیغی سال ها ومحلات مختلف بنده و بعضا همکاران بنده است و حتی در مواردی پیاز داغ قضیه هم زیادتر شده تا جاذبه لازم را پیدا کنه.
بنابراین خواننده محترم حق تطبیق این خاطرات بر محل تبلیغی فعلی حقیر رو ندارد...

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین نظرات
پیوندها
پیوندهای روزانه

بردگى اسلامى تا بردگى داعشى...

سه شنبه, ۱۹ اسفند ۱۳۹۳، ۰۱:۴۴ ب.ظ


روزانه اخبار زیادى از به بردگى گرفتن دیگران توسط داعش و رفتار نامناسب با آنها را از طرق مختلف مى بینیم و مى شنویم!

واین لزوم پرداختن مجدد به امر بردگى در اسلام را زنده مى کند.

مطالب زیرین جوابگوى بسیارى از سؤالات مطروحه در این زمینه خواهد بود.


فَإِذَا لَقِیتُمُ الَّذِینَ کَفَرُوا فَضَرْبَ الرِّقَابِ حَتَّى إِذَا أَثْخَنْتُمُوهُمْ فَشُدُّوا الْوَثَاقَ فَإِمَّا مَنًّا بَعْدُ وَإِمَّا فِدَاءً حَتَّى تَضَعَ الْحَرْبُ أَوْزَارَهَا ذَلِکَ وَلَوْ یَشَاءُ اللَّهُ لَانْتَصَرَ مِنْهُمْ وَلَکِنْ لِیَبْلُوَ بَعْضَکُمْ بِبَعْضٍ وَالَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ فَلَنْ یُضِلَّ أَعْمَالَهُمْ (4) - سوره مبارکه محمد(ص) -

تفسیر:

مى فرماید: (هنگامى که با کافران در میدان جنـگ روبرو مى شوید با تمام قدرت به آنها حمله کنید و گردن هایشان را بزنید)! (فاذا لقیتم الذین کفروا فضرب الرقاب )
بدیهى است گـردن زدن کنایه از قتل است ، بنابراین ضرورتى ندارد که جنگجویان کوشش خود را براى انجام خصوص این امر به کار برند، هدف این است که دشمن از پاى درآید، ولى چـون گـردن زدن روشنترین مصداق قتل بوده روى آن تکیه شده است .

و به هر حال این حکم مربوط به میدان نبرد است زیرا (لقیتم ) از ماده (لقاء) در این گـونه موارد به معنى (جنـگ ) است ، قرائن متعددى در خود این آیه مانند مساءله (اسارت اسیران ) و واژه (حرب -جنگ-) و (شهادت در راه خدا) که در ذیل آیه آمده است گواه بر این معنى است ...

و از اینجا روشن مى شود افرادى که به منظور تبلیغات ضد اسلامى آیه را طورى معنى کرده اند که اسلام مى گوید: (با هر کافرى روبرو شدى گردنش را بزن )! چیزى جز اعمال غرض و سوء نیت نیست ، و گرنه خود این آیه صراحت در مساءله روبرو شدن در میدان جنگ دارد.
بدیهى است هنگامى که انسان با دشمنى خونخوار در میدان نبرد روبرو مى شود اگر با قاطعیت هر چه بیشتر حملات سخت و ضربات کوبنده بر دشمن وارد نکند خودش نابود خواهد شد، و این دستور یک دستور کاملا منطقى است .

سپس مى افزاید: (این حملات کوبنده باید همچنان ادامه یابد تا به اندازه کافى دشمن را درهم بکوبید، و به زانو درآورید، در این هنگام اقدام به گرفتن اسیران کنید، و آنها را محکم ببندید) (حتى اذا اثخنتموهم فشدوا الوثاق ).

(اثخنتموهم ) از ماده (ثخن ) (بر وزن شکن ) به معنى غلظت و صلابت است و به همین مناسبت به پیروزى و غلبه آشکار و تسلط کامل بر دشمن اطلاق مى شود.
گر چه غالب مفسران این جمله را به معنى کثرت و شدت کشتار از دشمن گرفته اند، ولى چنانکه گفتیم این معنى در ریشه لغوى آن نیست ، اما از آنجا که گاه جز با کشتار شدید و وسیع دشمن ، خطر بر طرف نمى گردد یکى از مصادیق این جمله در چنین شرائطى مى تواند مساءله کشتار بوده باشد نه مفهوم اصلى آن.

به هر حال آیه فوق بیانگر یک دستور حساب شده جنگى است که پیش از درهم شکستن قطعى مقاومت دشمن نباید اقدام به گرفتن اسیران کرد، چرا که پرداختن به این امر گاهى سبب تزلزل موقعیت مسلمانان در جنگ خواهد شد، و پرداختن به امر اسیران و تخلیه آنها در پشت جبهه آنها را از وظیفه اصلى بازمى دارد.

تعبیر به (فشدوا الوثاق ) (با توجه به این که (وثاق ) به معنى طناب یا هر چـیزى است که با آن مى بندند) اشاره به محکم کارى در بستن اسیران است ، مبادا اسیر از فرصت استفاده کند و خود را آزاد ساخته و ضربه کارى وارد سازد.

در جمله بعد حکم اسیران جنگى را بیان مى کند که بعد از خاتمه جنگ باید در مورد آنها اجرا شود، مى فرماید: یا 1- بر آنها منت بگذارید، و بدون عوض آزادشان کنید، 2- و یا از آنها فدیه و عوض ‍ بگیرید و آزاد نمائید (فاما منا بعد و اما فداء).

و به این ترتیب اسیر جنـگـى را نمى توان بعد از پـایان جنـگ به قتل رسانید، بلکه رهبر مسلمین طبق مصالحى که در نظر مى گیرد آنها را گاه بدون عوض ، گـاه با عوض ، آزاد مى سازد، و این عوض در حقیقت یک نوع غرامت جنگى است که دشمن باید بپردازد.

البته 3- حکم سومى در این رابطه نیز در اسلام هست که اسیران را بصورت بردگان درآورند، ولى آن یک دستور الزامى نمى باشد بلکه در صورتى است که رهبر مسلمین در شرائط و ظروف خاصى آن را لازم ببیند، و شاید به همین دلیل در متن قرآن صریحا نیامده ، و تنها در روایات اسلامى منعکس است .

...
سـپـس در دنباله آیه مى افزاید: (این وضع باید همچنان ادامه یابد، و دشمنان را باید همـچـنان بکوبید، و گروهى را به اسارت درآورید تا جنگ بار سنگین خود را بر زمین نهد) (حتى تضع الحرب اوزارها).
تنها وقتى دست بکشید که توان مقابله دشمن را درهم شکسته باشید، و آتش جنگ خاموش گردد.
(اوزار) جمع (وزر) به معنى (بار سنگین ) است ، و گاه بر (گناهان ) نیز اطلاق مى شود، چرا که آن هم بار سنگینى بر دوش صاحبش مى باشد.
جالب اینکه این بارهاى سنگین در آیه ، به (جنگ ) نسبت داده شده ، مى گوید: (جنگ بارهاى خود را بر زمین نهد) این بارهاى سنـگـین کنایه از انواع (سلاحها) و (مشکلاتى ) است که جنگجویان بر دوش دارند، و با آن روبرو هستند، و تا جنگ پایان نپذیرد این بار بر دوش آنها است .

اما کى جنـگ میان اسلام و کفر پایان مى گیرد؟ این سئوالى است که مفسران پاسخهاى متفاوتى به آن داده اند.
بعضى مانند ابن عباس گفته اند: تا زمانى است که بت پرستى بر صفحه جهان باقى نماند و آئین شرک برچیده شود.
بعضى دیـگـر گـفته اند: جنـگ اسلام و کفر همـچـنان ادامه دارد تا مسلمانان بر (دجال ) پـیروز شوند، و این به استناد حدیثى است که از رسول گـرامى اسلام (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) نقل شده که فرمود: و الجهاد ماض مذ بعثنى الله الى ان یقاتل آخر امتى الدجال : (جهاد همچنان ادامه دارد، از آن روز که خدا مرا مبعوث کرد تا زمانى که آخر امت من با دجال پیکار کنند).
بحث درباره (دجال ) بحث دامنه دارى است ، ولى اینقدر معلوم است که (دجال ) مرد فریبکار یا مردان فریبکارى هستند که در آخر زمان براى منحرف ساختن مردم از اصل توحید و حق و عدالت به فعالیت مى پردازند، و مهدى (علیه السلام ) با قدرت عظیمش آنها را درهم مى کوبد.
و به این ترتیب تا دجالان بر صفحه زمین زندگـى مى کنند پـیکار حق و باطل ادامه دارد!

در حقیقت (اسلام ) با کفر دو نوع پیکار دارد: یکى پیکارهاى مقطعى است مانند غزواتى که پـیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) با دشمنان داشت که بعد از پایان هر جنگ شمشیرها به غلاف مى رفت ، و دیگر پیکار مستمرى است که با (شرک و کفر و ظلم و فساد) دارد، و این امرى است مستمر تا زمان گـسترش ‍ حکومت عدل جهانى به وسیله حضرت مهدى (علیه السلام ).

سپس اضافه مى کند: (برنامه شما همین گونه است ) (ذلک ).
(و هر گـاه خدا مى خواست از طرق دیگر از آنها انتقام مى گرفت ) (و لو یشاء لانتصر منهم ).
از طریق صاعقه هاى آسمانى ، زلزله ها، تندبادها، و بلاهاى دیگر، ولى در این صورت میدان آزمایش تعطیل مى شد، (اما خدا مى خواهد بعضى از شما را با بعضى دیگر بیازماید) (و لکن لیبلوا بعضکم ببعض ).
این در حقیقت فلسفه جنـگ و نکته اصلى درگـیرى حق و باطل است ، در این پـیکارها صفوف مؤ منان واقعى و آنها که اهل عملند از اهل سخن جدا مى شوند.
استعدادها شکوفا مى گردد، و نیروى استقامت و پایمردى زنده مى شود، و هدف اصلى زندگى دنیا که آزمودگى و پرورش قدرت ایمان و ارزشهاى دیگر انسانى است تاءمین مى گردد.
اگـر مؤ منان کنارى مى نشستند و سرگرم زندگى تکرارى روزانه بودند، و هر موقع گروه مشرک و ظالمى قیام مى کرد خداوند با نیروى غیبى و از طریق اعجاز آنها را درهم مى کوبید، جامعه اى بى ارزش ، خمود، سست ، ضعیف و ناتوان به وجود مى آمد که از ایمان و اسلام نامى بیشتر نداشت .
خلاصه اینکه خداوند براى استقرار آئینش نیازى به پیکار ما ندارد، این ما هستیم که در میدان مبارزه با دشمن پرورش مى یابیم و نیازمند به این پیکار مقدسیم .

همین معنى در آیات دیـگـر قرآن به صورتهاى دیـگر بازگو شده است ، در سوره آل عمران آیه 142 مى خوانیم : ام حسبتم ان تدخلوا الجنة و لما یعلم الله الذین جاهدوا منکم و یعلم الصابرین : (آیا چنان پنداشتید که شما با ادعاى ایمان وارد بهشت خواهید شد در حالى که هنوز خداوند مجاهدان شما و صابران را مشخص نساخته است )؟
و در آیه قبل از آن آمده : و لیمحص الله الذین آمنوا و یمحق الکافرین : (هدف این است که خداوند (در سایه این پـیکارها) افراد با ایمان را خالص گرداند و کافران را نابود سازد).

در آخرین جمله آیه مورد بحث از شهیدانى که در این پیکارها جان شیرین خود را از دست مى دهند، و حق بزرگى بر جامعه اسلامى دارند، سخن به میان آورده مى گوید: (کسانى که در راه خدا کشته شدند خداوند اعمالشان را هرگز نابود نمى کند) (و الذین قتلوا فى سبیل الله فلن یضل اعمالهم ).
زحمات و رنجها و ایثارهاى آنها از میان نمى رود، همه در پیشگاه خدا محفوظ است ، در این دنیا نیز آثار فداکاریهاى آنها باقى مى ماند، هر بانگ (لا اله الا الله ) به گوش مى رسد محصول زحمات آنها است ، و هر مسلمانى در پیشگاه خدا سر به سجده مى نهد از برکت فداکارى آنان است ، زنجیرهاى اسارت با زحمات آنها درهم شکسته شده و آبرو و عزت مسلمین مرهون آنها است .


احکام اسراى جنگى:

گـفتیم مسلمانان هیچگاه پیش از شکست کامل دشمن در میدان نبرد نباید به فکر گرفتن اسیران باشند کارى که به هر حال خطرات سنگینى در بر دارد.
ولى لحن آیات مورد بحث گواهى مى دهد که بعد از پیروزى بر دشمن باید بجاى کشتن آنها اقدام به اسارت آنان کرد، لذا مى گـوید: (هنگامى که با دشمن روبرو شدید ضربات سنگین خود را بر آنها وارد کنید).
سـپـس مى افزاید: هنگامى که به قدر کافى نیروى آنها را درهم کوبیدید به گرفتن و بستن آنها به پردازید (فاذا لقیتم الذین کفروا فضرب الرقاب حتى اذا اثخنتموهم فشدوا الوثاق ).
به این ترتیب بعد از غلبه باید بجاى کشتن آنها را اسیر کرد، کارى که گریزى از آن نیست ، چرا که اگر دشمن رها شود باز ممکن است نیروى خود را تجدید سازمان دهد و حمله مجددى را آغاز نماید.

اما بعد از اسارت صحنه دگرگون مى شود، و اسیر با تمام جنایاتى که مرتکب شده است به صورت یک امانت الهى در دست مسلمین درمى آید که باید حقوق بسیارى را درباره او رعایت کرد.

قرآن مجید از کسانى که ایثار کردند و غذاى خود را به اسیرى دادند تجلیل و احترام به عمل مى آورد، و مى گوید: و یطعمون الطعام على حبه مسکینا و یتیما و اسیرا: (ابرار و نیکان غذاى خود را با آنکه به آن علاقه و نیاز دارند به فقیر و یتیم و اسیر مى دهند) (این آیه طبق روایت معروف در مورد حضرت على و فاطمه و حسن و حسین (علیه االسلام ) نازل شده که روزه دار بودند و غذاى افطار خود را به مسکین و یتیم و اسیر دادند).
حتى در مورد اسیرانى که استثنائا به خاطر خطرناک بودنشان یا به علل ارتکاب جرائم خاصى اعدام مى شوند دستور داده شده قبل از اجراى حکم با آنها نیکى شودچنانکه در حدیثى از على (علیه السلام ) مى خوانیم : اطعام الاسیر و الاحسان الیه حق واجب و ان قتلته من الغد: (غذا دادن به اسیر و نیکى نسبت به او حق واجبى است هر چند بنا باشد که فردا او را اعدام کنى ).

و احادیث در این زمینه بسیار است .
حتى در حدیثى از امام (على بن الحسین ) (علیه االسلام ) آمده است که فرمود: اذا اخذت اسیرا فعجز عن المشى و لیس ‍ معک محمل فارسله ، و لا تقتله؛ فانک لا تدرى ما حکم الامام فیه : (هنگامى که اسیرى گرفتى و او را با خود مى آورى اگـر از راه رفتن ناتوان شد و مرکبى براى حمل او ندارى او را رها کن ، و به قتل مرسان ، چرا که نمى دانى هنگامى که او را نزد امام آوردى چه حکمى درباره او خواهد کرد.
حتى در حالات پـیشوایان اسلام در تاریخ آمده است که آنها از همان غذائى که خودشان تناول مى کردند به اسیران مى دادند.

اما حکم اسیر همانگونه که در تفسیر آیات گفتیم بعد از خاتمه جنگ یکى از سه چیز است : 1- آزاد کردن بى قید و شرط 2- آزاد کردن مشروط به پرداخت فدیه (غرامت ) و 3- برده ساختن او، و البته انتخاب یکى از این سه امر منوط به نظر امام و پیشواى مسلمین است . و او هم با در نظر گـرفتن شرائط اسیران و مصالح اسلام و مسلمین از نظر داخل و خارج آنچه را شایسته تر باشد برمى گزیند و دستور اجرا مى دهد.
بنابراین نه غرامت گـرفتن جنبه الزامى دارد نه برده گرفتن ، بلکه اینها تابع مصالحى است که امام مسلمین پیش بینى مى کند، هر گاه مصلحت نباشد از آن چشم مى پوشد و اسیران را بدون غرامت و بردگى آزاد مى کند.
درباره فلسفه گـرفتن فداء در جلد 7 صفحه 250 به بعد مشروحا بحث کرده ایم (ذیل آیه 70 سوره انفال ).


 بردگى در اسلام
گـر چـه در قرآن مجید مساءله (استرقاق) (برده گیرى و برده دارى ) به عنوان یک دستور حتمى در مورد اسیران جنگى نیامده است ولى انکار نمى توان کرد که احکامى در قرآن براى بردگـان ذکر شده است که اصل وجود بردگى را حتى در زمان پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) و صدر اسلام اثبات مى کند، مانند احکامى که در مورد ازدواج با بردگان ، یا احکام محرمیت یا مساءله مکاتبه (قرارداد براى آزادى بردگـان ) که در آیات متعددى از قرآن در سوره نساء - نحل - مؤ منون - نور - روم و احزاب آمده است .
اینجا است که بعضى بر اسلام خرده مى گیرند که چرا این آئین الهى با آن همه محتوا و ارزشهاى والاى انسانى مساءله بردگى را به کلى الغاء نکرده ، و طى یک حکم قطعى و عمومى آزادى همه بردگان را اعلام ننموده است ؟!.
درست است که اسلام سفارش زیادى در مورد بردگان کرده ، اما آنچه مهم است آزادى بى قید و شرط آنها است ، چرا انسانى مملوک انسان دیگرى باشد و آزادى را که بزرگترین عطیه الهى است از دست دهد؟!
پاسخ :
در یک جمله کوتاه باید گفت که اسلام برنامه دقیق و زمانبندى شده براى آزادى بردگان دارد که همه آنها تدریجا آزاد مى شوند، بى آنکه این آزادى عکس العمل نامطلوبى در جامعه به وجود آورد.
ولى پیش از آنکه به توضیح این طرح دقیق اسلامى بپردازیم ذکر چند نکته را مقدمتا لازم مى دانیم .

1 - اسلام هرگز ابداع کننده بردگى نبوده است.

اسلام هرگز ابداع کننده بردگى نبوده است ، بلکه در حالى ظهور کرد که مساءله بردگى سراسر جهان را گرفته بود، و با تار و پـود جوامع بشرى آمیخته بود، حتى بعد از اسلام نیز در تمام جوامع مساءله بردگى ادامه یافت ، تا حدود یکصدسال قبل که (نهضت آزادى بردگان ) شروع شد، چرا که به خاطر دگـرگـون شدن نظام زندگـى بشر مساءله بردگـان به شکل قدیمى دیگر قابل قبول نبود.
الغاى بردگـى نخست از اروپا شروع شد سپس در سایر کشورها از جمله آمریکا و آسیا گسترش یافت .

در انـگـلستان تا سال 1840 میلادى ، و در فرانسه تا سال 1848، و در هلند تا سال 1863، و در آمریکا تا سال 1865 بردگـى ادامه داشت ، و سـپـس کنـگـره (بروکسل ) ضمن اعلامیه اى تصمیم به الغاى بردگى در سراسر جهان گرفت ، و این در سال 1890 بود (یعنى کمتر از صدسال قبل ).

2 - تغییر شکل بردگى در دنیاى امروز:

درست است که غربیها به اصطلاح پیشقدم در الغاى بردگى بودند، اما وقتى دقیقا مساءله را بررسى مى کنیم مى بینیم بردگى نه تنها ریشه کن نشد، بلکه به صورت خطرناکتر و وحشتناکترى یعنى در شکل استعمار ملتها و بردگى مستعمرات آشکار گشت ، بطورى که هر قدر بردگى فردى رو به ضعف مى گذاشت بردگى دستجمعى و استعمار قوى تر و نیرومندتر مى شد، امـپـراطورى انگلستان که پیشقدم در الغاى بردگى بود پیشقدم در امر استعمار نیز محسوب مى شود!.
جنایاتى که استعمارگران غربى در طول مدت استعمار خود انجام دادند نه تنها کمتر از جنایات دوران بردگى نبود، بلکه از شدت و گسترش بیشترى برخوردار بود.
حتى بعد از آزاد شدن مستعمرات باز بردگى ملتها ادامه یافت چرا که این آزادى ، آزادى به اصطلاح سیاسى بود، ولى استعمار اقتصادى و فرهنگى هنوز در بسیارى از مستعمرات آزاد شده و غیر آن حکمفرما است .
مخصوصا کشورهاى کمونیستى که براى مساءله الغاى بردگى بیش از همه سینه چاک مى کنند خود گرفتار یکنوع برده دارى شرم آور عمومى هستند،
و مردمى که در این کشورها زندگى مى کنند مانند بردگان کمترین اختیارى از خود ندارند، و همه چـیز آنها را گـردانندگان حزب کمونیست تعیین مى کنند، و اگر کسى اظهار نظر مخالفى کند یا به اردوگـاههاى کار اجبارى فرستاده مى شود، یا در سیاه چـال زندان مى افتد، و یا اگر از دانشمندان باشد به عنوان (بیمار روانى )! روانه تیمارستانها مى گردد.

خلاصه اینکه بردگـى تابع اسم نیست ، آنچه زشت و ناپسند است مفهوم و محتواى بردگى است ، و مى دانیم این مفهوم و محتوا در کشورهاى استعمار زده و در ممالک کمونیستى به بدترین اشکال پیاده مى شود.
نتیجه اینکه الغاى بردگـى در جهان امروز صورى بوده و در حقیقت تنها یک تغییر شکل است !.

3 - سرنوشت دردناک بردگـان در گـذشته.

بردگـان در طول تاریخ سرنوشت بسیار دردناکى داشته اند، به عنوان نمونه بردگان اسپارتها را که به اصطلاح قومى متمدن بودند در نظر مى گـیریم ، به قول نویسنده روح القوانین غلامان اسپارتى به قدرى بدبخت بودند که تنها غلام یک نفر نبودند، بلکه غلام تمام جامعه محسوب مى شدند، و هر کس بدون ترس از قانون مى توانست هر قدر بخواهد غلام خود یا دیگرى را آزار و شکنجه دهد، و در حقیقت زندگانى آنها از حیوانات نیز بدتر بود!
از زمانى که بردگـان را از کشورهاى عقب افتاده صید مى کردند تا هنگامى که در بازارهاى فروش عرضه مى شد بسیارى از آنها مى مردند، و باقیمانده وسیله اى بودند براى بهره گیرى برده فروشان طماع و اندک غذائى که به آنها مى دادند براى زنده ماندن و کار کردن بود، و به هنـگـام پـیرى و بیماریهاى صعب آنها را به حال خود رها مى کردند تا به شکل دردناکى جان دهند!
لذا نام بردگى در طول تاریخ با انبوهى از جنایات هولناک همراه است .

با روشن شدن این چند نکته به صورت فشرده به طرح اسلام در زمینه آزادى تدریجى بردگان بازمى گردیم .


 طرح اسلام براى آزادى بردگان:

آنـچه غالبا مورد توجه قرار نمى گیرد این است که اگر نظام غلطى در بافت جامعه اى وارد شود ریشه کن کردن آن احتیاج به زمان دارد، و هر حرکت حساب نشده نتیجه معکوسى خواهد داشت ، درست همانند انسانى که به یک بیمارى خطرناک مبتلا شده و بیماریش کاملا پـیشرفت نموده است ، و یا شخص معتادى که دهها سال به اعتیاد زشت خود خو گرفته ، در اینگونه موارد حتما باید از (برنامه هاى زمان بندى ) شده استفاده کرد.
صریحتر بگوئیم : اگر اسلام طبق یک فرمان عمومى دستور مى داد همه بردگان موجود در آن را آزاد کنند، چـه بسا بیشتر آنها تلف مى شدند، زیرا گاه نیمى از جامعه را بردگان تشکیل مى دادند، آنها نه کسب و کار مستقلى داشتند، و نه خانه و لانه و وسیله اى براى ادامه زندگى .
اگـر در یک روز و یک ساعت معین همه آزاد مى شدند یک جمعیت عظیم بیکار ظاهر مى گشت که هم زندگـى خودش با خطر مواجه بود و هم ممکن بود نظم جامعه را مختل کند، و به هنـگـامى که محرومیت به او فشار مى آورد به همه جا حمله ور شود و درگیرى و خونریزى به راه افتد.
اینجا است که باید تدریجا آزاد شوند، و جذب جامعه گردند، نه جان خودشان به خطر بیفتد، و نه امنیت جامعه را به خطر اندازند، و اسلام درست این برنامه حساب شده را تعقیب کرد.
این برنامه مواد زیادى دارد که رؤوس مسائل آن به طور فشرده و فهرست وار در اینجا مطرح مى شود و شرح آن نیاز به کتاب مستقلى دارد:

ماده اول: بستن سرچشمه هاى بردگى
بردگـى در طول تاریخ اسباب فراوانى داشته ، نه تنها اسیران جنگى و بدهکارانى که قدرت بر پرداخت بدهى خود نداشتند به صورت برده درمى آمدند که زور و غلبه نیز مجوز برده گـرفتن و برده دارى بود، کشورهاى زورمند نفرات خود را با انواع سلاحها به ممالک عقب افتاده آفریقائى و مانند آن مى فرستادند، و گروه ، گروه از آنها را گرفته و اسیر کرده و با کشتیها به بازارهاى ممالک آسیا و اروپا مى بردند.

اسلام جلو تمام این مسائل را گرفت ، تنها در یک مورد اجازه برده گیرى داد و آن در مورد اسیران جنگى بود، و تازه آن نیز جنبه الزامى نداشت ، و به طورى که در تفسیر آیات فوق گـفتیم اجازه مى داد طبق مصالح اسیران را بى قید و شرط یا پس از پرداخت فدیه آزاد کنند.
در آن روز زندانهائى نبود که بتوان اسیران جنگى را تا روشن شدن وضعشان در زندان نـگـهداشت ، و راهى جز تقسیم کردن آنها در میان خانواده ها و نگهدارى به صورت برده نداشت .
بدیهى است هنـگامى که چنین شرائطى تغییر یابد هیچ دلیلى ندارد که امام مسلمین حکم بردگـى را درباره اسیران بپذیرد مى تواند آنها را از طریق (من ) و (فداء) آزاد سازد، زیرا اسلام پیشواى مسلمین را در این امر مخیر ساخته تا با در نظر گرفتن مصالح اقدام کند، و به این ترتیب تقریبا سرچشمه هاى بردگى جدید در اسلام بسته شده است .

ماده دوم: گشودن دریچه آزادى
اسلام برنامه وسیعى براى آزاد شدن بردگان تنظیم کرده است که اگر مسلمانان آن را عمل مى کردند در مدتى نه چندان زیاد همه بردگان تدریجا آزاد و جذب جامعه اسلامى مى شدند.

رؤ وس این برنامه چنین است :

الف - یکى از مصارف هشتـگانه زکات در اسلام خریدن بردگان و آزاد کردن آنها است (توبه - آیه 60) و به این ترتیب یک بودجه دائمى و مستمر براى این امر در بیت المال اسلامى در نظر گـرفته شده که تا آزادى کامل بردگان ادامه خواهد داشت .

ب - براى تکمیل این منظور مقرراتى در اسلام وضع شده که بردگان طبق قراردادى که با مالک خود مى بندند بتوانند از دسترنج خود آزاد شوند (در فقه اسلامى فصلى در این زمینه تحت عنوان (مکاتبه ) آمده است ).

ج - آزاد کردن بردگـان یکى از مهمترین عبادات و اعمال خیر در اسلام است ، و پیشوایان اسلام در این مساءله پیشقدم بودند، تا آنچه که در حالات على (علیه السلام ) نوشته اند: اعتق الفا من کدیده : (هزار برده را از دسترنج خود آزاد کردند)!

د - پـیشوایان اسلام بردگان را به کمترین بهانه اى آزاد مى کردند تا سرمشقى براى دیگران باشد، تا آنجا که یکى از بردگان امام باقر (علیه السلام ) کار نیکى انجام داد امام (علیه السلام ) فرمود: اذهب فانت حر فانى اکره ان استخدم رجلا من اهل الجنة : (برو تو آزادى که من خوش ندارم مردى از اهل بهشت را به خدمت خود درآورم ).
در حالات امام سجاد على بن الحسین (علیه االسلام ) آمده است : (خدمتکارش آب بر سر حضرت مى ریخت ظرف آب افتاد و حضرت را مجروح کرد، امام (علیه السلام ) سر را بلند کرد، خدمتکار گـفت : و الکاظمین الغیظ حضرت فرمود: (خشمم را فرو بردم ) عرض کرد: و العافین عن الناس فرمود: (خدا تو را ببخشد) عرض کرد: و الله یحب المحسنین فرمود: (برو براى خدا آزادى ).

ه - در بعضى از روایات اسلامى آمده است : بردگـان بعد از هفت سال خود به خود آزاد مى شوند، چنانکه از امام صادق (علیه السلام ) مى خوانیم : من کان مؤ منا فقد عتق بعد سبع سنین ، اعتقه صاحبه ام لم یعتقه ، و لا یحل خدمة من کان مؤ منا بعد سبعة سنین : (کسى که ایمان داشته باشد بعد از هفت سال آزاد مى شود صاحبش بخواهد یا نخواهد و به خدمت گرفتن کسى که ایمان داشته باشد بعد از هفت سال حلال نیست .
در همین باب حدیثى از پـیامبر گـرامى اسلام (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) نقل شده که فرمود: ما زال جبرئیل یوصینى بالمملوک حتى ظننت انه سیضرب له اجلا یعتق فیه : (پیوسته جبرئیل سفارش بردگان را به من مى کرد تا آنجا که گمان کردم به زودى ضرب الاجلى براى آنها مى شود که به هنگام رسیدن آن آزاد شوند).

و - کسى که برده مشترکى را نسبت به سهم خود آزاد کند موظف است بقیه را نیز بخرد و آزاد کند.
و هر گاه بخشى از برده اى را که مالک تمام آن است آزاد کند این آزادى سرایت کرده و خود بخود همه آزاد خواهد شد!

ز - هر گـاه کسى پدر یا مادر و یا اجداد و یا فرزندان یا عمو یا عمه یا دائى یا خاله ، یا برادر یا خواهر و یا برادرزاده و یا خواهرزاده خود را مالک شود فورا آزاد مى شوند.

ح - هر گـاه مالک از کنیز خود صاحب فرزندى شود فروختن آن کنیز جائز نیست و باید بعد از سهم ارث فرزندش آزاد شود.
این امر وسیله آزادى بسیارى از بردگان مى شد، زیرا بسیارى از کنیزان به منزله همسر صاحب خود بودند و از آنها فرزند داشتند.

ط - کفاره بسیارى از تخلفات در اسلام آزاد کردن بردگـان قرار داده شده کفاره قتل خطا - کفاره ترک عمدى روزه - و کفاره قسم را به عنوان نمونه در اینجا مى توان نام برد).

ى - پاره اى از مجازاتهاى سخت است که اگر صاحب برده نسبت به برده اش انجام دهد خود به خود آزاد مى شود.

ماده سوم: احیاى شخصیت بردگان
در دوران برزخى که بردگان مسیر خود را طبق برنامه حساب شده اسلام به سوى آزادى مى پـیمایند اسلام براى احیاى حقوق آنها اقدامات وسیعى کرده است ، و شخصیت انسانى آنان را احیاء نموده ، تا آنجا که از نظر شخصیت انسانى هیچ تفاوتى میان بردگان و افراد آزاد نمى گذارد و معیار ارزش را همان تقوا قرار مى دهد، لذا به بردگان اجازه مى دهد همه گـونه پستهاى مهم اجتماعى را عهده دار شوند، تا آنجا که بردگان مى توانند مقام مهم قضاوت را عهده دار شوند.
در عصر پـیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) نیز مقامات برجسته اى از فرماندهى لشکر گرفته تا پستهاى حساس دیگر به بردگان یا بردگان آزاد شده سپرده شد.
بسیارى از یاران بزرگ پـیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) بردگان بودند و یا بردگـان آزاد شده ، و در حقیقت بسیارى از آنها به صورت معاون براى بزرگان اسلام انجام وظیفه مى کردند.

سلمان و بلال و عمار یاسر و قنبر را در این گروه مى توان نام برد.

بعد از غزوه بنى المصطلق پـیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) با یکى از کنیزان آزاد شده این قبیله ازدواج کرد و همین امر بهانه اى آزادى تمام اسراى قبیله شد.

ماده چهارم: رفتار انسانى با بردگان
در اسلام دستورات زیادى درباره رفق و مدارا با بردگان وارد شده تا آنجا که آنها را در زندگى صاحبان خود شریک و سهیم کرده است .
پـیغمبر اسلام (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) مى فرمود: کسى که برادرش زیر دست او است باید، از آنـچـه مى خورد به او بخوراند و از آنچه مى پوشد به او بپوشاند، و زیادتر از توانائى به او تکلیف نکند.
على (علیه السلام ) به غلام خود (قنبر) مى فرمود: (من از خداى خود شرم دارم که لباسى بهتر از تو بـپـوشم ، زیرا رسول خدا (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) مى فرمود: از آنچه خودتان مى پوشید بر آنها بپوشانید و از آنچه خود مى خورید به آنها غذا دهید).
امام صادق (علیه السلام ) مى فرماید: (هنگامى که پدرم به غلامى دستور انجام کارى مى داد ملاحظه مى کرد اگـر کار سنـگـینى بود بسم الله مى گـفت و خودش وارد عمل مى شد و به آنها کمک مى کرد).

خوشرفتارى اسلام نسبت به بردگان در این دوران انتقالى به اندازه اى است که حتى بیگانگان از اسلام نیز روى آن تاءکید و تمجید کرده اند.
به عنوان نمونه (جرجى زیدان ) در تاریخ تمدن خود چنین مى گوید: (اسلام به بردگـان فوق العاده مهربان است پیغمبر اسلام (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) درباره بردگان سفارش بسیار نموده ، از آن جمله مى فرماید: (کارى که برده تاب آن را ندارد به او واگذار نکنید، و هر چه خودتان مى خورید به او بدهید)؛ در جاى دیگر مى فرماید: (به بندگان خود کنیز و غلام نگوئید، بلکه آنها را (پسرم ) و (دخترم ) خطاب کنید!
قرآن نیز درباره بردگان سفارش جالبى کرده و مى گوید: (خدا را بپرستید، براى او شریک مگیرید، با پدر و مادر و خویشان و یتیمان و بینوایان همسایگان نزدیک و دور و دوستان ، و آوارگـان ، و بردگـان جز نیکوکارى رفتارى نداشته باشید، خداوند از خودپسندى بیزار است .
ماده پنجم - بدترین کار انسان فروشى است !

اصولا در اسلام خرید و فروش بردگان یکى از منفورترین معاملات است تا آنجا که در حدیثى از پیغمبر اکرم (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) آمده است : شر الناس من باع الناس ! (بدترین مردم کسى است که انسانها را بفروشد).
همین تعبیر کافى است که نظر نهائى اسلام را در مورد بردگان روشن سازد و نشان دهد جهت گیرى برنامه هاى اسلامى به کدام سو است .

و از این جالبتر این که یکى از گناهان نابخشودنى در اسلام سلب آزادى و حریت از انسانها و تبدیل آنها به یک متاع است ، چنانکه در حدیثى از پیغمبر گرامى اسلام (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) آمده است : ان الله تعالى غافر کل ذنب الا من جحد مهرا، او اغتصب اجیرا اجره ، او باع رجلا حرا: (خداوند هر گناهى را مى بخشد جز (سه گـناه ): کسى که مهر همسرش را انکار کند، یا حق کارگرى را غصب نماید، و یا انسان آزادى را بفروشد)!
طبق این حدیث غصب حقوق زنان ، و حق کارگران ، و سلب آزادى از انسانها سه گناه نابخشودنى است .

همانگونه که در بالا آوردیم اسلام تنها در یک مورد اجازه برده گیرى مى دهد و آن در مورد اسیران جنگى است ، آن هم هرگز جنبه الزامى ندارد در حالى که در عصر ظهور اسلام ، و قرنها بعد از آن برده گیرى از طریق زور و حمله به کشورهاى سیاه پوستان و دستگیر کردن انسانهاى آزاد، و تبدیل آنها به بردگان ، بسیار زیاد بود، و گاهى در مقیاسهاى وحشتناک روى آن معامله مى شد، بطورى که در اواخر قرن 18 میلادى دولت انگلستان هر سال دویست هزار برده را معامله مى کرد، و هر سال یکصد هزار نفر را از آفریقا گرفته و به صورت بردگان به آمریکا مى بردند.
کوتاه سخن اینکه کسانى که به برنامه اسلام در مورد بردگان خود خرده گیرى مى کنند از دور سخنى شنیده اند، و از اصول این برنامه و جهت گیرى آن که همان (آزادى تدریجى و بدون ضایعات بردگان ) است اطلاع دقیقى ندارند، و یا تحت تاءثیر افراد مغرضى قرار گرفته اند که به گمان خود این را نقطه ضعف مهمى براى اسلام شمرده و روى آن تبلیغات دامنه دارى به راه انداخته اند.


منبع:

تفسیر نمونه؛ ذیل آیه

  • محمد تدین (شورگشتی)

بردگى

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی