ابزار تلگرام

آپلود عکسابزار تلگرام برای وبلاگ

داستان دستان ابولهب :: آ خدا ( وب مهربانی )

آ خدا ( وب مهربانی )

( مطلب نداری بردار ؛ مطلب داری بذار )

آ خدا ( وب مهربانی )

( مطلب نداری بردار ؛ مطلب داری بذار )

آ خدا ( وب مهربانی )

برای اولین بار
- بعد از دیوار مهربانی و طاقچه مهربانی -
اینک :
« وب مهربـــــــــــانی »
مطلـــــب داری بــــــــــذار
مطلــــب نداری بــــــــــــردار
( مطالب دوستان به اسم خودشان منتشر خواهد شد.
ترجیحا مطالبی متناسب با آ خدا )

*******************************
*******************************
تذکر:
لزوما داستان ها و خاطراتی که در این وبلاگ نوشته میشن مربوط به زمان حال نیست بلکه تجربیات تبلیغی سال ها ومحلات مختلف بنده و بعضا همکاران بنده است و حتی در مواردی پیاز داغ قضیه هم زیادتر شده تا جاذبه لازم را پیدا کنه.
بنابراین خواننده محترم حق تطبیق این خاطرات بر محل تبلیغی فعلی حقیر رو ندارد...

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین نظرات
پیوندها
پیوندهای روزانه

داستان دستان ابولهب

چهارشنبه, ۲۱ مرداد ۱۳۹۴، ۱۱:۴۴ ق.ظ

سوره تَبَّت


مقدمه

این سوره در مکه نازل شده و داراى پنج آیه است.


محتوى و فضیلت سوره تبت

این سوره که در مکه و تقریبا در اوائل دعوت آشکار پیغمبر اکرم (صلى الله علیه و آله و سلم ) نازل شده تنها سوره اى است که در آن حمله شدیدى با ذکر نام نسبت به یکى از دشمنان اسلام و پـیغمبر اکرم (صلى الله علیه و آله و سلم ) در آن عصر و زمان (یعنى ابولهب ) شده است ، و محتواى آن نشان مى دهد که او عداوت خاصى نسبت به پیغمبر اسلام (صلى الله علیه و آله و سلم ) داشت ، و از هیچگونه کارشکنى و بد زبانى او و همسرش مضایقه نداشتند.

قرآن با صراحت مى گوید: هر دو اهل دوزخند، و راه نجاتى براى آنها نیست.

و این معنى به واقعیت پیوست ، سرانجام هر دوایمان از دنیا رفتند و این یک پیشگوئى صریح قرآن است .

و در حدیثى از پیغمبر اکرم (صلى الله علیه و آله و سلم ) آمده است که فرمود:

من قرأها رجوت ان لا یجمع الله بینه و بین ابى لهب فى دار واحدة : کسى که آن را تلاوت کند من امیدوارم خداوند او و ابولهب را در خانه واحدى جمع نکند (یعنى او اهل بهشت خواهد بود در حالى که ابولهب اهل دوزخ است ).

ناگـفته پیدا است این فضیلت از آن کسى است که با خواندن این سوره خط خود را از خط ابولهب جدا کند، نه کسانى که با زبان مى خوانند ولى ابولهب وار عمل مى کنند.


شاءن نزول سوره :

از ابن عباس نقل شده :

هنـگـامى که آیه (وَأَنْذِرْ عَشِیرَتَکَ الْأَقْرَبِینَ (214) شعراء -) نازل شد و پـیغمبر مأموریت یافت فامیل نزدیک خود را انذار کند و به اسلام دعوت نماید (دعوت خود را علنى سازد) پـیغمبر اکرم (صلى الله علیه و آله و سلم ) بر فراز کوه صفا آمد و فریاد زد:

( یا صباحاه )! (این جمله را عرب زمانى مى گفت که مورد هجوم غافلگـیرانه دشمن قرار مى گرفت ، براى اینکه همه را با خبر سازند و به مقابله برخیزند کسى صدا میزد (یاصباحاه !) انتخاب کلمه صباح به خاطر این بود که هجومهاى غافلگیرانه غالبا در اول صبح واقع مى شد).

هنگامى که مردم مکه این صدا را شنیدند گفتند:

کیست که فریاد مى کشد؟

گـفته شد (محمد) است .

جمعیت به سراغ حضرتش رفتند، او قبائل عرب را با نام صدا زد، و با صداى او جمع شدند، فرمود به من به گوئید:

اگر به شما خبر دهم که سواران دشمن از کنار این کوه به شما حمله ور مى شوند، آیا مرا تصدیق خواهید کرد؟

در پاسخ گفتند:

ما هرگز از تو دروغى نشنیده ایم .

فرمود: انى نذیر لکم بین یدى عذاب شدید: من شما را در برابر عذاب شدید الهى انذار مى کنم (شما را به توحید و ترک بتها دعوت مى نمایم )

هنگامى که ابولهب این سخن را شنید گفت : تَبّاً لَک ! أ مَاجَمَعتَنا اِلّا لِهَذا؟!: زیان و مرگ بر تو باد! آیا تو فقط براى همین سخن ما را جمع کردى ؟!

در این هنگام بود که این سوره نازل شده :

تَبَّتْ یَدَا أَبِی لَهَبٍ وَتَبَّ زیان و هلاکت بر دستان ابولهب باد که زیانکار و هلاک شده است .


بعضى در اینجا افزوده اند هنـگـامى که همسر ابولهب (نامش ام جمیل بود) با خبر شد که این سوره در باره او و همسرش نازل شده ، به سراغ پـیغمبر اکرم (صلى الله علیه و آله و سلم ) آمد در حالى که آن حضرت را نمى دید، سنـگـى در دست داشت و گفت من شنیده ام محمد مرا هجو کرده ، به خدا سوگند اگر او را بیابم با همین سنگ بر دهانش مى زنم ! من خودم نیز شاعرم ! سپس به اصطلاح اشعارى در مذمت پیغمبر و اسلام بیان کرد.


خطر ابولهب و همسرش براى اسلام و عداوت آنها منحصر به این نبود، و اگر مى بینیم قرآن لبه تیز حمله را متوجه آنها کرده و با صراحت از آنها نکوهش مى کند دلائلى بیش از این دارد که بعدا به خواست خدا به آن اشاره خواهد شد.


آیه و ترجمه

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ

تَبَّتْ یَدَا أَبِی لَهَبٍ وَتَبَّ (1)

مَا أَغْنَى عَنْهُ مَالُهُ وَمَا کَسَبَ (2)

سَیَصْلَى نَارًا ذَاتَ لَهَبٍ (3)

وَامْرَأَتُهُ حَمَّالَةَ الْحَطَبِ (4)

فِی جِیدِهَا حَبْلٌ مِنْ مَسَدٍ (5)


ترجمه :

بنام خداوند بخشنده مهربان

1 - بریده باد هر دو دست ابولهب (و مرگ بر او باد).

2 - هرگز مال و ثروت او و آنچه را به دست آورد به حالش سودى نبخشید.

3 - و به زودى وارد آتشى مى شود که داراى شعله فروزان است .

4 - و همچنین همسرش در حالى که هیزم به دوش مى کشد،

5 - و در گردنش طنابى از لیف خرما است !


تفسیر:

بریده باد دست ابولهب !

همانـگـونه که در شأن نزول سوره گفتیم این سوره در حقیقت پاسخى است به سخنان زشت ( ابولهب ) عموى پـیغمبر اکرم (صلى الله علیه و آله و سلم ) و فرزند عبدالمطلب که از دشمنان سرسخت اسلام بود و به هنگام شنیدن دعوت آشکار و عمومى پیغمبر اکرم (صلى الله علیه و آله و سلم ) و انذار او نسبت به عذاب الهى گفت :

زیان و هلاکت بر تو باد، آیا براى همین حرفها ما را فرا خواندى ؟!

قرآن مجید در پاسخ این مرد بد زبان مى فرماید:

بریده باد هر دو دست ابولهب ، یا مرگ و خسران بر او باد (تبت یدا ابى لهب و تب ).

{ اعتراض چون به اعمال این شخص است و اعمال هم با دست غالبا محقق می شود ، می فرماید: بریده باد دودستش ، بریده باد تحرکاتش و البته چون جز این اعمال از او سر نمی زند پس یعنی بریده باد رگ حیاتش- توضیح حقیر -}


(تبّ ) و (تباب ، بر وزن خراب ) به گفته راغب در مفردات به معنى زیان مستمر و مداوم است ، ولى طبرسى در مجمع البیان مى گوید: به معنى زیانى است که منتهى به هلاکت مى شود.

بعضى از ارباب لغت نیز آن را به معنى قطع کردن تفسیر کرده اند، و این شاید به خاطر آن است که زیان مستمر و منتهى به هلاکت طبعا سبب قطع و بریدگى مى شود، و از مجموع این معانى همان استفاده مى شود که در معنى آیه گفته ایم .

البته این هلاکت و خسران مى تواند جنبه دنیوى داشته باشد، یا معنوى و اخروى ، و یا هر دو.


سؤال

در اینجا این سؤ ال پـیش مى آید که چگونه قرآن مجید بر خلاف روش و سیره خود در اینجا نام شخصى را برده ، و با این شدت او را مورد حمله قرار داده است ؟!

ولى با روشن شدن موضع ابولهب پـاسخ این سؤ ال نیز روشن مى شود:

نام او عبد العزى (بنده بت عزى ) و کنیه او ابولهب بود، انتخاب این کنیه براى او شاید از این جهت بوده که صورتى سرخ و برافروخته داشت ، چون لهب در لغت به معنى شعله آتش است .

او و همسرش ام جمیل که خواهر ابوسفیان بود از سختترین و بدزبان ترین دشمنان پیغمبر اکرم (صلى الله علیه و آله و سلم ) بودند.


در روایتى آمده است که شخصى بنام (طارق محاربى ) مى گوید:

من در بازار (ذى المجاز) بودم (ذى المجاز نزدیک عرفات در فاصله کمى از مکه است ) ناگهان جوانى را دیدم که صدا مى زند:

(اى مردم ! بگوئید: لا اله الا الله تا رستگار شوید.)

و مردى را پـشت سر او دیدم که با سنـگ به پـشت پـاى او مى زند به گونه اى که خون از پاهایش جارى بود، و فریاد مى زد:

اى مردم ! این دروغگو است ، او را تصدیق نکنید!

من سؤ ال کردم این جوان کیست ؟ گفتند: (محمد) است که گمان مى کند پیامبر مى باشد، و این پیرمرد عمویش ابولهب است که او را دروغگو مى داند.


در خبر دیـگـرى آمده است که ربیعة بن عباد مى گـوید:

من با پـدرم بودم رسول الله (صلى الله علیه و آله و سلم ) را دیدم که به سراغ قبائل عرب مى رفت ، و هر کدام را صدا مى زد و مى گـفت :

من رسول خدا به سوى شما هستم ، جز خداى یگانه را نپرستید، و چیزى را همتاى او قرار ندهید...

هنـگـامى که او از سخنش فارغ مى شد ، مرد احول خوش صورتى که پشت سرش بود صدا مى زد:

اى قبیله فلان ! این مرد مى خواهد که شما بت لات و عزى ، و هم پیمانهاى خود را از جن رها کنید ، و به سراغ بدعت و ضلالت او بروید، به سخنانش گـوش فرا ندهید، و از او پـیروى نکنید!

من سؤ ال کردم او کیست ؟ گفتند: عمویش ابولهب است .


در خبر دیگرى مى خوانیم :

 هر زمان گروهى از اعراب خارج مکه وارد آن شهر مى شدند به سراغ ابولهب مى رفتند، به خاطر خویشاوندیش نسبت به پیامبر (صلى الله علیه و آله و سلم ) و سن و سال بالاى او، و از رسول الله (صلى الله علیه و آله و سلم ) تحقیق مى نمودند، او مى گفت :

محمد مرد ساحرى است!

آنها نیز بى آنکه پیغمبر (صلى الله علیه و آله و سلم ) را ملاقات کنند بازمى گشتند.

در این هنگام گروهى آمدند و گفتند:

ما از مکه بازنمى گـردیم تا او را ببینیم .

ابولهب گـفت :

ما پـیوسته مشغول مداواى جنون او هستیم ! مرگ بر او باد!!


از این روایات به خوبى استفاده مى شود که او در بسیارى از مواقع همچون سایه به دنبال پـیغمبر (صلى الله علیه و آله و سلم ) بود، و از هیچ کارشکنى فروگذار نمى کرد، مخصوصا زبانى زشت و آلوده داشت ، و تعبیرات رکیک و زننده مى کرد، و شاید از این نظر سرآمد تمام دشمنان پیغمبر اسلام (صلى الله علیه و آله و سلم ) محسوب مى شد، و به همین جهت آیات مورد بحث با این صراحت و خشونت او و همسرش ام جمیل را به باد انتقاد مى گیرد.


او تنها کسى بود که پیمان حمایت بنى هاشم را از پیغمبر اکرم (صلى الله علیه و آله و سلم ) امضاء نکرد، و در صف دشمنان او قرار گرفت ، و در پیمانهاى دشمنان شرکت نمود.

با توجه به این حقایق دلیل وضع استثنائى این سوره روشن مى شود.


سـپـس مى افزاید:

هرگـز مال و ثروت او و آنـچـه را به دست آورده ، به حال او سودى نبخشیده ، و عذاب الهى را از او بازنمى دارد (ما اغنى عنه ماله و ما کسب ).

از این تعبیر استفاده مى شود که او مرد ثروتمند مغرورى بود که بر اموال و ثروت خود در کوششهاى ضد اسلامیش تکیه مى کرد.


در آیه بعد مى افزاید: به زودى وارد آتشى مى شود که داراى شعله برافروخته است (سیصلى نارا ذات لهب ).

اگـر نام او (ابولهب ) بود، آتش عذاب او نیز ابولهب است و شعله هاى عظیم دارد (توجه داشته باشید لهب در اینجا به صورت نکره و دلالت بر عظمت آن شعله مى کند).

نه تنها (ابولهب ) که هیـچـیک از کافران و بدکاران اموال و ثروت و موقعیت اجتماعیشان آنها را از آتش دوزخ و عذاب الهى رهائى نمى بخشد، چـنانکه در آیه 88 و 89 سوره شعراء مى خوانیم : یوم لا ینفع مال و لا بنون الا من اتى الله بقلب سلیم : قیامت روزى است که نه اموال و نه فرزندان ، هیچکدام سودى به حال انسان ندارد، مگر آن کس که با قلب سالم (روحى با ایمان و با تقوى ) در محضر پروردگار حاضر شود.


مسلما منظور از آیه (سیصلى نارا ذات لهب ) آتش دوزخ است ، ولى بعضى احتمال داده اند که آتش دنیا را نیز شامل شود.


در روایات آمده است که:

بعد از جنگ (بدر) و شکست سختى که نصیب مشرکان قریش شد، ابولهب که شخصا در میدان جنگ شرکت نکرده بود پس از بازگشت ابوسفیان ماجرا را از او پرسید.

ابوسفیان چگونگى شکست و درهم کوبیده شدن لشگر قریش را براى او شرح داد، سپس افزود:

به خدا سوگـند ما در این جنگ سوارانى را دیدیم در میان آسمان و زمین که به یارى محمد آمده بودند!

در اینجا (ابورافع ) یکى از غلامان عباس مى گوید:

من در آنجا نشسته بودم ، دستم را بلند کردم و گفتم :

آنها فرشتگان آسمان بودند.

ابولهب سخت برآشفت و سیلى محکمى بر صورت من زد، و مرا بلند کرده بر زمین کوبید، و از سوز دل خود پـیوسته مرا کتک مى زد.

در اینجا همسر عباس (ام الفضل ) حاضر بود چوبى برداشت و محکم بر سر ابولهب کوبید، و گفت :

این مرد ضعیف را تنها گیر آورده اى !

سر ابولهب شکست و خون جارى شد، و بعد از هفت روز بدنش عفونت کرد و دانه هائى همچون (طاعون ) بر پوست تنش ‍ ظاهر شد، و با همان بیمارى از دنیا رفت .

عفونت بدن او به حدى بود که جمعیت جراءت نمى کردند نزدیک او شوند، او را به بیرون مکه بردند، و از دور آب بر او ریختند، و سپس سنگ بر او پرتاب کردند تا بدنش زیر سنگ و خاک پنهان شد!.


در آیه بعد به وضع همسرش (ام جمیل ) پرداخته ، مى فرماید:

همسر او نیز وارد آتش سوزان جهنم مى شود، در حالى که هیزم به دوش مى کشد (و امرأته حمالة الحطب ).

و در حالى که در گـردنش طناب یا گـردنبندى از لیف خرما است ! (فى جیدها حبل من مسد).


در اینکه همسر ابولهب که خواهر ابوسفیان و عمه (معاویه ) بود در عداوتها و کارشکنیهاى شوهرش بر ضد اسلام شرکت داشت حرفى نیست ، اما در اینکه قرآن چرا او را حمالة الحطب (زنى که هیزم بر دوش مى کشد) توصیف کرده تفسیرهاى متعددى ذکر کرده اند.

بعضى گـفته اند:

این به خاطر آن است که بوته هاى خار را بر دوش مى کشید، و بر سر راه پیغمبر اسلام (صلى الله علیه و آله و سلم ) مى ریخت تا پاهاى مبارکش آزرده شود.

و بعضى گـفته اند:

این تعبیر کنایه از سخن چینى و نمامى او است ، همانگونه که در ادبیات فارسى نیز همین تعبیر در مورد سخن چینى آمده است که مى گویند: میان دو کس جنگ چـون آتش است سخن چـین بدبخت هیزمکش است !

بعضى نیز:

آن را کنایه از شدت بخل او مى دانند که با آن همه ثروت حاضر نبود کمکى به نیازمندان کند به همین دلیل تشبیه به هیزمکش فقیر شده است .

بعضى نیز مى گویند:

او در قیامت بار گناهان گروه زیادى را بر دوش مى کشد.

از میان این معانى معنى اول از همه مناسب تر است ، هر چند جمع میان آنها نیز بعید نیست .


جید ( بر وزن دید) به معنى گردن است ، و جمع آن (اجیاد) مى باشد، بعضى از ارباب لغت معتقدند که :

(جید) و (عنق) و (رقبه) هر سه معنى مشابهى دارند، با این تفاوت که (جید) به قسمت بالاى سینه گفته مى شود، و (عنق ) به پشت گردن یا همه گردن و (رقبه ) به گردن گفته مى شود، و گاه به یک انسان نیز مى گویند مانند (فک رقبة ) یعنى آزاد کردن انسان .

مسد (بر وزن حسد) به معنى طنابى است که از الیاف بافته شده .

بعضى گـفته اند:

(مسد) طنابى است که در جهنم بر گردن او مى نهند که خشونت الیاف را دارد، و حرارت آتش و سنـگـینى آهن را!

بعضى نیز گفته اند:

از آنجا که زنان اشرافى شخصیت خود را در زینت آلات مخصوصا گردن بندهاى پر قیمت میدانند، خداوند در قیامت براى تحقیر این زن خودخواه اشرافى گردنبندى از لیف خرما در گردن او مى افکند و یا اصلا کنایه از تحقیر او است .

بعضى نیز گـفته اند:

علت این تعبیر آن است که ام جمیل گـردنبند جواهر نشان پر قیمتى داشت ، و سوگند یاد کرده بود که آن را در راه دشمنى پیغمبر اکرم (صلى الله علیه و آله و سلم ) خرج کند، لذا به کیفر این کار خداوند چنین عذابى را براى او مقرر داشته .


نکته ها :

1 - باز هم نشانه دیگرى از اعجاز قرآن

مى دانیم این آیات در مکه نازل شد، و قرآن با قاطعیت خبر داد که ابولهب و همسرش در آتش دوزخ خواهند بود، یعنى هرگز ایمان نمى آورند، و سرانجام چنین شد!

بسیارى از مشرکان مکه واقعا ایمان آوردند، و بعضى ظاهرا، اما از کسانى که نه در واقع و نه در ظاهر ایمان نیاوردند این دو نفر بودند، و این یکى از اخبار غیبى قرآن مجید است.

و قرآن از اینگونه اخبار در آیات دیگر نیز دارد که فصلى را در اعجاز قرآن تحت عنوان خبرهاى غیبى قرآن به خود اختصاص داده ، و ما در ذیل هر یک از این آیات بحث مناسب را داشته ایم .


2 - پاسخ به یک سؤ ال

در اینجا سؤ الى مطرح است و آن اینکه با این پیشگوئى قرآن مجید دیگر ممکن نبوده است ابولهب و همسرش ایمان بیاورند، و الا این خبر کذب و دروغ مى شد.

این سؤ ال مانند سؤ ال معروفى است که درباره مسأله علم خدا در بحث جبر مطرح شده ، و آن اینکه مى دانیم خداوندى که از ازل عالم به همه چیز بوده ، معصیت گنهکاران و اطاعت مطیعان را نیز مى دانسته است ، بنا بر این اگـر گـنهکار گـناه نکند علم خدا جهل شود!

پـاسخ این سؤ ال را دانشمندان و فلاسفه اسلامى از قدیم داده اند و آن اینکه خداوند مى داند که هر کس با استفاده از اختیار و آزادیش چه کارى را انجام مى دهد، مثلا در آیات مورد بحث خداوند از آغاز مى دانسته است که ابولهب و همسرش با میل و اراده خود هرگز ایمان نمى آورند نه از طریق اجبار و الزام .

و به تعبیر دیگر عنصر آزادى اراده و اختیار نیز جزء معلوم خداوند بوده ، او مى دانسته است که بندگان با صفت اختیار، و با اراده خویش چه عملى را انجام مى دهند.

مسلما چنین علمى ، و خبر دادن از چنان آینده اى تاءکیدى است بر مساءله اختیار، نه دلیلى بر اجبار (دقت کنید).


3 - همیشه نزدیکان بى بصر دورند!

این سوره بار دیـگـر این حقیقت را تأکید مى کند که خویشاوندى در صورتى که با پیوند مکتبى همراه نباشد کمترین ارزشى ندارد، و مردان خدا در برابر منحرفان و جباران و گردنکشان هیچگونه انعطافى نشان نمى دادند هر چند نزدیکترین بستگان آنها بودند.

با اینکه ابولهب عموى پیغمبر اکرم (صلى الله علیه و آله و سلم ) بود و از نزدیکترین نزدیکانش محسوب مى شد وقتى خط مکتبى و اعتقادى و عملى خود را از او جدا کرد همچون سایر منحرفان و گمراهان زیر شدیدترین رگبارهاى توبیخ و سرزنش ‍ قرار گرفت ، و به عکس افراد دور افتاده اى بودند که نه تنها از بستگان پیغمبر (صلى الله علیه و آله و سلم ) محسوب نمى شدند، بلکه از نـژاد او و اهل زبان او هم نبودند، ولى بر اثر پیوند فکرى و اعتقادى و عملى آنقدر نزدیک شدند که طبق حدیث معروف سلمان منا اهل البیت : (سلمان از خانواده ما است ) گوئى جزء خاندان پیغمبر شدند.


درست است که آیات این سوره تنها از ابولهب و همسرش سخن مى گوید، ولى پیدا است که آنها را به خاطر صفاتشان اینچنین مورد نکوهش قرار مى دهد، بنا بر این هر فرد یا گروهى داراى همان اوصاف باشند سرنوشتى شبیه آنها دارند.


خداوندا! قلب ما را از هر گونه لجاجت و عناد پاک کن .

پـروردگـارا! ما همه از عاقبت کار بیمناکیم ، تو ما را امنیت و آرامش بخش و اجعل عاقبة امرنا خیرا.

بار الها! ما مى دانیم در آن دادگـاه بزرگ نه مال و ثروت و نه رابطه خویشاوندى سودى نمى بخشد تنها لطف تو کارساز است ما را مشمول الطاف فرما.

آمین یا رب العالمین


منبع:

تفسیر نمونه

  • محمد تدین (شورگشتی)

تبت یدا ابی لهب

داستان ابولهب

نظرات  (۱)

سلام ، مطلب مفیدی بود
خوشحال میشم از سایت من هم دیدن کنید

تبلیغات در تلگرام

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی