برای اولین بار - بعد از دیوار مهربانی و طاقچه مهربانی - اینک : « وب مهربـــــــــــانی » مطلـــــب داری بــــــــــذار مطلــــب نداری بــــــــــــردار ( مطالب دوستان به اسم خودشان منتشر خواهد شد. ترجیحا مطالبی متناسب با آ خدا )
******************************* ******************************* تذکر: لزوما داستان ها و خاطراتی که در این وبلاگ نوشته میشن مربوط به زمان حال نیست بلکه تجربیات تبلیغی سال ها ومحلات مختلف بنده و بعضا همکاران بنده است و حتی در مواردی پیاز داغ قضیه هم زیادتر شده تا جاذبه لازم را پیدا کنه. بنابراین خواننده محترم حق تطبیق این خاطرات بر محل تبلیغی فعلی حقیر رو ندارد...
سلام علیکم سی ام شهر یه ور یا سی ام اسفند ماه چه فرقی دارد اول بهار یا اول پاییز هردو بدون یار؟ اَینَ دلدر؟ اول بهار روزی است که زمستان انتظار به پایان برسد... گرچه در پاییز! اَینَ بهار؟ کجایی حجت آل محمد(عج)؟
نمیدونم غرض و منظور شما از دیدار، دیدار کیست اما من با هر که دیدار داشتم مشکلم حل نشد.چه با خانواده و فامیل چه با آشنا و نا آشنا و دوست و دشمن.
داشتم تو فکرم مرور می کردم که کجای کار صله ارحام مشکل داره امروز ها که مشکلات دیگه مانند قدیم بر اساس روایات منقوله در این دیدار ها حل نمیشوند!
با خودم گفتم: فرضا مهمون میاد خونمون و من و مهمون ها بعد از حال و احوال و صرف میوه و چای و ... باید راجع به مشکلات و مسائلی حرف بزنیم که نمیزنیم!
فرض بگیریم اگر من در وسط مهمونی بگم همگی ساکت!بعدش همه توجه کنند به سمت من، برم سر اصل مطلب: (اگر مهمون صاحب منصب بود از بیکاری بگم) (اگر صاحب دختر دم بخت بود از مشکل ازدواج بگم و با بیان مقدمه، راجع به هدف از صله ارحام به طرح مشکلات جمع بپردازم تا راه حلی برای مشکلات پیدا کنند).
اما در ذهنم با یک دو دو تا چهار تای ساده به نتیجه رسیدم که فقط مهمان ها فرار می کنند و دیگر نمی آیند یا در بد ترین شرایط ممکن است غیرتی شده منو بزنن! ای بابا.تف تو این زندگی سگی.حلالم کنید. از همین الان تا روزی که کار پیدا نشه برامن من قصد خودکشی دارم.دیگه بد جور بریدم. خداحافظ
پاسخ:
بله هنوز فلسفه اینهمه تأکید بر تقویت ارتباطات اجتماعی رو نمیدونیم...
یکی مثل من(جوان و بیکاره)، یکی مثل من(کنکور مردوده)؛ مثل ما زیادن!فکر نمیکردم. یکی(همسایه)میگفت: دزد اومده بود فقط یخچالش رو خالی کرده و نه چیز دیگه! یه نفرم(1 غریبه) گفت:دزد اومده بود از انباری های آپارتمان روغن و مواد غذایی همه رو برد و دوچرخه وسایر خرت و پرت ها رو نبرد!
امیدوار شدم که دزد نشدم ولی نگران شدم؛ دزد ها گشنه نیستن،دزد اند در واقع اونا که گرسنه شدند،دزد شده اند! من نگران ام، بی کار شدم نگرانم وقتی گرسنه بشمپدرمم نباشه من دزد بشم. می ترسم از روز هایی که در راه اند... .
بی خیال.آینده رو خدا میدونه.این نیز بگذرد.
شما خوبین؟ :) بسلامتی بچه ها درس و مشقشون شروع شده؟
پاسخ:
سلام
شکر خدا
بگی نگی نگرانتون شدم...
بله ما هم خوبیم و بله دیگه از فردا مدارس هم شروع میشه...
سی ام شهر یه ور یا سی ام اسفند ماه
چه فرقی دارد اول بهار
یا اول پاییز
هردو بدون یار؟
اَینَ دلدر؟
اول بهار روزی است که زمستان انتظار به پایان برسد... گرچه در پاییز!
اَینَ بهار؟
کجایی حجت آل محمد(عج)؟