ابزار تلگرام

آپلود عکسابزار تلگرام برای وبلاگ

شتر بر بام !! :: آ خدا ( وب مهربانی )

آ خدا ( وب مهربانی )

( مطلب نداری بردار ؛ مطلب داری بذار )

آ خدا ( وب مهربانی )

( مطلب نداری بردار ؛ مطلب داری بذار )

آ خدا ( وب مهربانی )

برای اولین بار
- بعد از دیوار مهربانی و طاقچه مهربانی -
اینک :
« وب مهربـــــــــــانی »
مطلـــــب داری بــــــــــذار
مطلــــب نداری بــــــــــــردار
( مطالب دوستان به اسم خودشان منتشر خواهد شد.
ترجیحا مطالبی متناسب با آ خدا )

*******************************
*******************************
تذکر:
لزوما داستان ها و خاطراتی که در این وبلاگ نوشته میشن مربوط به زمان حال نیست بلکه تجربیات تبلیغی سال ها ومحلات مختلف بنده و بعضا همکاران بنده است و حتی در مواردی پیاز داغ قضیه هم زیادتر شده تا جاذبه لازم را پیدا کنه.
بنابراین خواننده محترم حق تطبیق این خاطرات بر محل تبلیغی فعلی حقیر رو ندارد...

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین نظرات
پیوندها
پیوندهای روزانه

شتر بر بام !!

چهارشنبه, ۲۰ خرداد ۱۳۹۴، ۱۰:۵۰ ب.ظ

ابراهیم ادهم از نامورترین عرفان اسلامى است که در قرن دوم هجرى مى زیست؛ درباه او نوشته اند که در جوانى، امیر بلخ بود و جاه و جلالى داشت . سپس به راه زهد و عرفان گرایید و همه آنچه را که داشت، رها کرد.

علت تغییر حال و دگرگونى ابراهیم ادهم را به درستى، کسى نمى داند . عطار نیشابورى در کتاب تذکرة الاولیاء، دو حکایت مى آورد و هر یک را جداگانه، علت تغییر حال و تحول شگفت ابراهیم ادهم مى شمرد .


حکایت نخست:

در هنگام پادشاهى، شبى بر تخت خوابیده بود که صدایى از پشت بام شنید.

از جا برخاست و خود بر بام  رفت .

دید که مردى ساده و میان سال، بر بالاى بام قصر او، در گشت و گذار است!

ابراهیم گفت: تو کیستى؟ گفت: شترم را گم کرده ام و این جا، او را مى جویم!!

ابراهیم گفت:اى نادان! شتر بر بام مى جویى؟!!

 آیا شتر، بال دارد که پرواز کند و به این جا بیاید!؟ شتر بر بام چه مى کند؟!

مرد عامى گفت:

آرى؛ شتر بر بام جستن، عجیب است! اما از آن عجیبتر کار تو است که خدا را بر تخت زرین و جامه اطلس مى جویى!!!

 این سخن، چنان در ابراهیم اثر کرد که یک مرتبه از هر چه داشت، دل کند و سر به بیابان نهاد.

در آن جا، یکى از غلامان خود را دید که گوسفندان او را چوپانى مى کند ؛ همان جا، جامه زیبا و گرانبهاى خود را به او داد، و جامه چوپانى او را گرفت و پوشید.


حکایت دوم:

روزى ابراهیم ادهم که پادشاه بلخ بود، بار عام داده، همه را نزد خود مى پذیرفت .

همه بزرگان کشورى و لشکرى نزد او ایستاده و غلامان صف کشیده بودند ؛ ناگاه مردى با هیبت از در درآمد و هیچ کس را جرأت و یاراى آن نبود که گوید: (( تو کیستى؟ و به چه کار مى آیى؟ ))

آن مرد، همچنان آمد و آمد تا پیش تخت ابراهیم رسید .

ابراهیم بر سر او فریاد کشید و گفت: (( این جا به چه کار آمده اى؟ ))

مرد گفت: (( این جا کاروانسرا است و من مسافر . کاروانسرا، جاى مسافران است و من این جا فرود آمده ام تا لختى بیاسایم .))

ابراهیم به خشم آمد و گفت: (( این جا کاروانسرا نیست؛ قصر من است .))

مرد گفت: (( این سرا، پیش از تو، خانه که بود؟ )) ابراهیم گفت: ((فلان کس )) . گفت: (( پیش از او، خانه کدام شخص بود. )) گفت: (( خانه پدر فلان کس .))

گفت: (( آن ها که روزى صاحبان این خانه بودند، اکنون کجا هستند؟ ))

گفت: (( همه آن ها مردند و این جا به ما رسید.))

مرد گفت: (( خانه اى که هر روز، سراى کسى است و پیش از تو، کسان دیگرى در آن بودند، و پس از تو کسان دیگرى این جا خواهند زیست، به حقیقت کاروانسرا است!))

ابراهیم، از این سخن، در اندیشه فرو رفت و دانست که خداوند، او را براى این جا و یا هر خانه دیگرى نیافریده است . باید که در اندیشه سراى آخرت بود، که آن جا آرام گاه ابدى است.


پیش صاحب نظران، ملک سلیمان باد است     بلکه آن است سلیمان که ز ملک آزاد است


منبع:

حکایت پارسایان

رضا بابایى


  • محمد تدین (شورگشتی)

نظرات  (۳)

  • مـــسیـــرا
  • باسلام.
    عزیزدل لطفا تو هم بیا مطلبم رو بخون و حتما حتما نظر بده!
     
    عنوان مطلب:          ثواب روزه ماه شعبان
    لینک مطلب:    http://masira.ir/index.php?newsid=130
     
    تک تک نظر هارا بررسی می کنم و حتما بازم بهتون سر می زنم.
    یاعلی
    باسلام.
    اگر می خواهید؛
     آسوده
    بدون محدودیت
    از همه مهم تر دائمی
     آپلود کنید
    *****حــــــــــــــــــــــــتــــــــــــــمـــــــــــــــــــــــــا ******بیاید پیش ما
    traups.com
    باتشکر
  • رحمانیان. عباسی
  • سلام ممنونم نظر لطف شماست. 

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی