ابزار تلگرام

آپلود عکسابزار تلگرام برای وبلاگ

فلسفه وجود روحانى :: آ خدا ( وب مهربانی )

آ خدا ( وب مهربانی )

( مطلب نداری بردار ؛ مطلب داری بذار )

آ خدا ( وب مهربانی )

( مطلب نداری بردار ؛ مطلب داری بذار )

آ خدا ( وب مهربانی )

برای اولین بار
- بعد از دیوار مهربانی و طاقچه مهربانی -
اینک :
« وب مهربـــــــــــانی »
مطلـــــب داری بــــــــــذار
مطلــــب نداری بــــــــــــردار
( مطالب دوستان به اسم خودشان منتشر خواهد شد.
ترجیحا مطالبی متناسب با آ خدا )

*******************************
*******************************
تذکر:
لزوما داستان ها و خاطراتی که در این وبلاگ نوشته میشن مربوط به زمان حال نیست بلکه تجربیات تبلیغی سال ها ومحلات مختلف بنده و بعضا همکاران بنده است و حتی در مواردی پیاز داغ قضیه هم زیادتر شده تا جاذبه لازم را پیدا کنه.
بنابراین خواننده محترم حق تطبیق این خاطرات بر محل تبلیغی فعلی حقیر رو ندارد...

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین نظرات
پیوندها
پیوندهای روزانه

فلسفه وجود روحانى

چهارشنبه, ۱۲ فروردين ۱۳۹۴، ۱۱:۳۶ ب.ظ

از خاطرات شخصی خطیب توانا حجة الاسلام و المسلمین جناب آقاى محمد تقى فلسفى ( ره ) :

اواخر اسفند ماه سال 1316 شمسى بود، یکى از بازرگانان تهران مرا دعوت کرد تا با هم به مشهد برویم و هنگام تحویل سال در آنجا باشیم ، با هم به گاراژ رفتیم ، آن زمان اتومبیل سوارى کم بود، دیدیم در گاراژ یک سوارى توقف کرده چهار مسافر دارد و منتظر مسافران دیگر است ، من و میزبانم به اتفاق یک مسافر دیگر سوار آن شدیم و حرکت کرد تا از راه سمنان به مشهد برود، وقتى که از تهران بیرون آمد، مردى که در جلو نشسته بود به سمت چپ پیچید یکى یکى از شغل مسافران جویا شد، و بعد خودش را چنین معرفى کرد:
(من کاشانسکى نام دارم در مشهد تجارتخانه داشتم ، چند سال قبل تصمیم داشتم به اصفهان بروم و در آنجا مشغول تجارت شوم ، به اصفهان رفتم ولى منصرف شدم و اکنون به مشهد باز مى گردم ، او دو پاکت بزرگ پرتقال در جلو پایش گذاشته بود و مى گفت این پرتقالها را براى نوه هایم تحفه مى برم ، البته در آن زمان بر اثر مشکلات نقل و انتقال پرتقال کم بود، به هر حال نوبت من شد، کاشنسکى به من رو کرد و گفت : شغل شما چیست ؟ (مرا نمى شناخت )

گفتم : آشیخى . (با توجه به اینکه زمان سلطنت رضا خان بود)
گفت : آشیخى چیست ؟
گفتم : مسایل دینى را به مردم یاد مى دهیم ، از خدا و پیامبر، امامان علیهم السلام ، عبادات ، معاملات ، حلال و حرام سخن مى گوییم .
تا به اینجا رسیدم سخنم را قطع کرد و با فریاد گفت : ( از این حرفها دست بردارید، مردم را معطل کرده اید، و عمر همه را هدر مى دهید.)
به این ترتیب گستاخى و بى ادبى کرد، میزبانم خواست جوابش را بدهد، گفتم ساکت باشد فعلا اول سفر است .
اتومبیل همچنان راه مى پیمود تا به رودخانه اى رسیدیم ، اواخر اسفند ماه در میان رودخانه آب جارى بود، اتومبیل مى بایست از کف رودخانه عبور کند، راننده ماشین را کنار زد و توقف کرد و گفت باید صبر کنیم تا اتومبیل بزرگ بیاید، اگر در داخل آب ماندیم ، ماشین را بیرون بکشد، طولى نکشید، تا یک کامیون سقف دار فرا رسید، در کف کامیون بار مسافران بود، و مسافران هم روى بارها پشت سر هم نشسته بودند، کامیون عبور کرد و در آن سوى آب ایستاد و مسافرانش که مازندرانى و زوار مشهد بودند پیاده شدند، وقتى که اتومبیل ما حرکت کرد، در وسط آب بر اثر فشار زیاد آب ، خاموش شد، راننده گفت : درهاى اتومبیل را باز کنیم و پاها را بالا نگهداریم تا آب از کف اتومبیل نیز عبور کند.
در این هنگام کاشانسکى دید بر اثر عبور آب از کف ماشین پاکتها پاره شد و پرتقالها با حرکت آب به رودخانه وارد شد.
وقتى که چشم مسافران کامیون به پرتقالهاى شناور روى آب افتاد، شلوارهاى خود را بالا زدند، و براى گرفتن آنها به وسط آب مى رفتند، کاشانسکى به من رو کرد و گفت : به مردم بگو پرتقالها را بگیرند و جمع کنند، آنها را نخورند، من به مردم گفتم : ( اى زایران مشهد مقدس ! مبادا این پرتقالها را بخورید، شما دارید به زیارت مى روید، پرتقالها مال این آقا است ، آنها را از آب بگیرید و تحویل صاحبش بدهید.)

آنها هم زحمت کشیدند پرتقالها را گرفتند و یک جا تحویل صاحبش ‍ دادند.
راننده کامیون هم با استفاده از سیم بوکسل اتومبیل ما را از آب بیرون کشید و حرکت کردیم ، کاشانسکى از من تشکر کرد، من به او گفتم : (حالا فهمیدى آشیخى یعنى چه ؟)
او به اشتباه خود پى برد و دریافت که شغل روحانیت بسیار مهم است ، و موجب حفظ اموال و امنیت و ناموس و روابط نیک اجتماعى و آسایش ‍ زندگى خواهد شد.

  • محمد تدین (شورگشتی)

فلسفه وجود روحانى

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی