برای اولین بار - بعد از دیوار مهربانی و طاقچه مهربانی - اینک : « وب مهربـــــــــــانی » مطلـــــب داری بــــــــــذار مطلــــب نداری بــــــــــــردار ( مطالب دوستان به اسم خودشان منتشر خواهد شد. ترجیحا مطالبی متناسب با آ خدا )
******************************* ******************************* تذکر: لزوما داستان ها و خاطراتی که در این وبلاگ نوشته میشن مربوط به زمان حال نیست بلکه تجربیات تبلیغی سال ها ومحلات مختلف بنده و بعضا همکاران بنده است و حتی در مواردی پیاز داغ قضیه هم زیادتر شده تا جاذبه لازم را پیدا کنه. بنابراین خواننده محترم حق تطبیق این خاطرات بر محل تبلیغی فعلی حقیر رو ندارد...
سلام.اسم الاغه رو چی گذاشت؟ :))) راستی یه خاطره یادم اومد همین پارسال رفته بودیم یکی از روستاهای ولایتمون. یک الاغ دیدم که خودش به محض رسیدن پشت سر گله که می آمد سمت طویله، در حالی که چوپون داشت گوسفندا رو میداد تو جایگاهشون این الاغه خودش میره درب جایگاه خودش رو با دهن باز می کنه میره تو مثل انسان و این برام عجیب بود!
پاسخ:
سلام
این که اون نیست!
عکسو از اینترنت گرفته م...
این نشانه از کار گریزی الاغاست!! خخخخ
صبح که سر کار میبرندشون با اکراه میرن، برگشت سریع و تند!
راستی یه خاطره یادم اومد همین پارسال رفته بودیم یکی از روستاهای ولایتمون.
یک الاغ دیدم که خودش به محض رسیدن پشت سر گله که می آمد سمت طویله،
در حالی که چوپون داشت گوسفندا رو میداد تو جایگاهشون این الاغه خودش میره
درب جایگاه خودش رو با دهن باز می کنه میره تو مثل انسان و این برام عجیب بود!