ابزار تلگرام

آپلود عکسابزار تلگرام برای وبلاگ

انتخابات :: آ خدا ( وب مهربانی )

آ خدا ( وب مهربانی )

( مطلب نداری بردار ؛ مطلب داری بذار )

آ خدا ( وب مهربانی )

( مطلب نداری بردار ؛ مطلب داری بذار )

آ خدا ( وب مهربانی )

برای اولین بار
- بعد از دیوار مهربانی و طاقچه مهربانی -
اینک :
« وب مهربـــــــــــانی »
مطلـــــب داری بــــــــــذار
مطلــــب نداری بــــــــــــردار
( مطالب دوستان به اسم خودشان منتشر خواهد شد.
ترجیحا مطالبی متناسب با آ خدا )

*******************************
*******************************
تذکر:
لزوما داستان ها و خاطراتی که در این وبلاگ نوشته میشن مربوط به زمان حال نیست بلکه تجربیات تبلیغی سال ها ومحلات مختلف بنده و بعضا همکاران بنده است و حتی در مواردی پیاز داغ قضیه هم زیادتر شده تا جاذبه لازم را پیدا کنه.
بنابراین خواننده محترم حق تطبیق این خاطرات بر محل تبلیغی فعلی حقیر رو ندارد...

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین نظرات
پیوندها
پیوندهای روزانه

۸ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «انتخابات» ثبت شده است

برای ٤ سال بعد

سه شنبه, ۱ تیر ۱۴۰۰، ۰۷:۰۴ ق.ظ

من محمد تدین با افتخار اعلام می دارم که بعد از سالها برای اولین بار در انتخابات 1404 ریاست جمهوری شرکت نکردم!

نه بخاطر بوق های تبلیغاتی خارجی و داخلی که بر طبل تحریم می کوبند و پیش من پشیزی ارزش ندارند.

و نه حتی بخاطر تایید و رد صلاحیتهایی که میبینم بعضا در حد ریاست جمهوری نیستند و هستند و بعضا با کمی اغماض می شد که در این صف باشند و نیستند.

من در انتخابات شرکت نکردم بخاطر اعتراض به وضعیت موجود، بخاطر سوء مدیریت مسئولین، بخاطر بی کفایتی کارگزاران حکومتی، بخاطر فاصله طبقاتی که هر روز بر حجم آن افزوده می شود.

من در انتخابات شرکت نکردم اصلا در اعتراض به این سخن که: اگر از شرایط راضی نیستید راهش قهر با صندوق رای نیست، راهش انتخاب صحیح است، راهش تغییر است.

من اعتراضم به این است که رای من در سالیان متمادی هیچ تغییری ایجاد نکرد.

من مخالف اسلام نیستم
من مخالف نظامی اسلامی نیستم
من مسلمانم
من طلبه مسلمانم
من طلبه مسلمان معترضم
به من انگ بی دینی یا ضد انقلابی نچسبانید

+ هشدار !!
+ در همدلی و همنوایی با کسانی که در انتخابات 1400 شرکت نکردند

انتخاباتی

پنجشنبه, ۲۸ ارديبهشت ۱۳۹۶، ۰۹:۳۴ ب.ظ

به نظر من :

« انتخاب » حقّ همه ی افراد جامعه ، و « انتخاب اصلح » بر تک تک ایشان وظیفه است!


اینکه کسی تو انتخابات شرکت کنه یا نکنه، به خودش بسته ست!

نه میشه اونو مجبور کرد و نه میشه منعش نمود.

البته توصیه میشه که از این حق مثل سایر حقوقش استفاده بکنه و به راحتی ازش نگذره.


اما مهم اینجاست که اگه اومد و شرکت در انتخابات رو برگزید، دیگه از حق شخصی خارج شده و از اونجا که انتخاب او در جامعه و بر افراد دیگه هم تأثیرگذاره، واجبه کسی رو فارغ از حب و بغضای شخصی برگزینه که مفید به حال جمع باشه و لازمه ی این کار انتخاب از روی آگاهی ست و تحت تأثیر فضاسازی ها قرار نگرفتن...


ان شاءالله که چنین بشه.

التماس دعاهای انتخاباتی!!!

پنجشنبه, ۲۸ ارديبهشت ۱۳۹۶، ۱۰:۰۸ ق.ظ

میگه: 

کلافه شدم بس که هر دوست و آشنایی پیغام پسغام میده که برا شوراها به فلان فامیل و آشنای ما رأی بدین!!

گفتم: جوابش تو این یه مصراع شعره:

گرگ اگر شیر دهد میش من است!!


مهم اینه کسی بیاد که سودی به جامعه برسانه! میخواد از هر تیره و قبیله ای باشه

سرش کلاه  باشه یا عمامه یا روسری

معلم باشه یا مهندس یا دکتر

حتی اگه رقیب محلی ما محسوب بشه

تو این مسائل به ارتباطات فامیلی و رفاقتی  نباید نگاه کرد.


به امید فردای بهتر

تنور داغ انتخابات

چهارشنبه, ۲۷ ارديبهشت ۱۳۹۶، ۰۳:۵۵ ق.ظ

میگه: 

در مورد انتخابات ریاست جمهوری یه چیزی بگین...


میگم:

خوب این چه کاریه؟! چارسال قبل که خودتون رفتین پای صندوقای رأی و انتخابش کردین دیگه!!!

وقت و انرژی یه مملکتو هدر بدیم که چی بشه؟!


با تندی میگه:

اون چارسال قبل بود! آدما یه جور نمیمونن! باید معلوم بشه هنو مردم میخوانش یا نه؟!


میگم:

تو که لالایی بلدی، چرا خوابت نمی بره؟!!!خخخخخ


هاج و واج اطرافشو ورانداز میکنه و میگه: 

یعنی چی؟!


میگم: 

مرد حسابی! بیست و پنج ساله هیأت امناء مسجدین! به کنایه، به صراحت، ازتون خواستند کنار برین خوب چرا نمی رین؟!!!

بذارین بقیه هم اگه ثوابی هست، بی نصیب نمونن!!!


میگم:

تازه جالبه از ریاست جمهوری گفتین... حتی اگه کسی بار دوم هم رأی بیاره برای بار سوم حق ثبت نام تو انتخابات رو نداره! قانون درستی هم هست! خوف اینکه ریشه بگیره و دیگه نشه ریاستو ازش گرفت!!


جواب نداشت اما بعید هم میدونم قانع شده باشه!

من با کی ام؟؟؟!

سه شنبه, ۲۶ ارديبهشت ۱۳۹۶، ۰۲:۱۳ ب.ظ

برای اینکه کار و فعالیتی به درستی صورت بگیره، نیاز به فراهم نمودن بستر و زمینه ی مناسب اون هست.

آنچه در این دولت و دولت قبل شاهدش بودیم و مناظرات هم مهر تأییدی بر اون زد، سوءاستفاده های فراوان مسئولین و منتسبین به اونها از موقعیت و جایگاهشون بود.


و اتفاقا از گله های جدی مردم یکیش همینه

مردم نظام رو پذیرفته ند و پای تحقق ارزشهای اون حاضرند تحمل سختی و رنج هم بکنند

اما آنچه اونها رو به شدت آزار میده فاصله گرفتن دولتمردانشون از اونهاست

سوء استفاده های مسئولین مدعی خدمت واطرافیان ایشانه


و تا وضع قانون و برخورد با متخلفین این باشه، انتظار اصلاح امور انتظاری واهی خواهد بود و تغییر افراد دردی رو چندان دوا نخواهد کرد.


بنابراین نیاز جدی امروز ما انتخاب کسی ست که خودش و کسانش دارای پرونده های اینچنینی نباشند که مجبور به سکوت و زد وبند و کنار اومدن با دیگران بشه.

به گریزگاه های قانون و شگردهای سوءاستفاده کنندگان و نوع جرائم ومجازات های متناسب با اونها کاملا آگاهی داشته باشه، و از پشتوانه ی لازم جهت اعمال قانون مجازات هم برخوردار باشه.


واگه کسی بیاد که در طی این چهار سال فقط و فقط همین یه قلم رو بتونه عملیاتی کنه بالاترین خدمت رو به ملت و نظامش کرده و دعای خیر ملتی رو برای همیشه برای خود و همکارانش خریده است.


به امید انتخاب اصلح

بدبخت ترین (به فعالان انتخاباتی)

سه شنبه, ۱۹ ارديبهشت ۱۳۹۶، ۰۵:۴۱ ب.ظ

سئل أمیرالمؤمنین علیه السلام أی الخلق أشقى؟! قال: من باع دینه بدنیا غیره - بحارالانوار ج 72 ص 301 - 

ازحضرت علی(ع) پرسیدند: بدبخت ترین فردکیست؟!فرمود: آن که دین خودش را به دنیای دیگران بفروشد!

عکس معنادار سایت الحیاة از روز انتخابات

يكشنبه, ۹ اسفند ۱۳۹۴، ۰۳:۲۵ ب.ظ


دست چین

جمعه, ۷ اسفند ۱۳۹۴، ۱۱:۵۲ ق.ظ

همینجور که میوه ی طرف رو می کشید سعی داشت به نوعی اونو از رفتن پای صندوق ها مأیوس کنه...

رأیمو که دادم در برگشت دیدم هنوز با وانتش تو کوچه ها می چرخه

جلو رفتم:

- سیبت چند ؟

- 2000

یه نگاهی انداختم و گفتم:

« اووه ماشالا خرابم که داره!!

حاضرم پول بیشتری بدم اما میوه سالم به خونه ببرم! »

سرمو پائین انداختم که یعنی دارم میرم ، پلاستیک رو به سمتم آورد و گفت:

حاجی! خودت سوا کن

من هم که انتظار این حرفو می کشیدم خنده به لب گفتم:

با این حساب دیگه بهانه ای برا نخریدن نمی ماند!!

در حالی که میوه ها رو درهم و برهم!! داخل پلاستیک مینداختم ، انگشت جوهریمو بالا آوردم و گفتم:

 تو مدرسه هم برگه میدن و میگن سوا کن ، حیفه آدم از دست بده !!

پلاستیکو دادم برا کشیدن ، گفت:

« حاجی! هدیه از طرف من !

اون مسأله هم به چشم ! »

چشمشو بوسیدم و از هم خداحافظی کردیم.