ابزار تلگرام

آپلود عکسابزار تلگرام برای وبلاگ

درد دل کردن :: آ خدا ( وب مهربانی )

آ خدا ( وب مهربانی )

( مطلب نداری بردار ؛ مطلب داری بذار )

آ خدا ( وب مهربانی )

( مطلب نداری بردار ؛ مطلب داری بذار )

آ خدا ( وب مهربانی )

برای اولین بار
- بعد از دیوار مهربانی و طاقچه مهربانی -
اینک :
« وب مهربـــــــــــانی »
مطلـــــب داری بــــــــــذار
مطلــــب نداری بــــــــــــردار
( مطالب دوستان به اسم خودشان منتشر خواهد شد.
ترجیحا مطالبی متناسب با آ خدا )

*******************************
*******************************
تذکر:
لزوما داستان ها و خاطراتی که در این وبلاگ نوشته میشن مربوط به زمان حال نیست بلکه تجربیات تبلیغی سال ها ومحلات مختلف بنده و بعضا همکاران بنده است و حتی در مواردی پیاز داغ قضیه هم زیادتر شده تا جاذبه لازم را پیدا کنه.
بنابراین خواننده محترم حق تطبیق این خاطرات بر محل تبلیغی فعلی حقیر رو ندارد...

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین نظرات
پیوندها
پیوندهای روزانه

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «درد دل کردن» ثبت شده است

او:

دلم از همه ی دنیا پره

از همهههه!

اونقد که نمیدونی از کجاش بگی؟!

همیشه خوبی بقیه رو خواستم، آخرشم شدم آدم بده!

دلم خیلی بد گرفته

همه رو درک کردم ولی کسی منو درک نکرد

آدم میخوام اونقد بدی رو تحمل کنه دم نزنه!

از کجا بگی از چی بگی؟!

واقعا آدما میخوان با این کاراشون به کجا برسن؟!

چقد مسخره س!


من:

سلام 

چی شدی حالا؟!

توپت که بد پره!


او:

آره. 

وقتی خوبی کنی بدی ببینی

وقتی خرد بشی 

وقتی فحش بشنوی

پیش همه کوچیک بشی 

وقتی ببخشی ولی بذارن رو حساب این که چیزی حالیت نیس، نباید توپت پر باشه؟!

نباید حالت بد باشه؟!


من:

خوب اگه اونجوریه که شما میگین، بله آدم نمیتونه ناراحت نباشه!

ولی گاهی برداشت ما ممکنه به غلط رفته باشه، ها؟!!


او:

هیچ ممکنی وجود نداره

آخه مگه برای اولین باره؟!

مگه تازه س؟!

یه بار اشتباه، دو بار، سه بار، ولی نه اندازه صدهزار بار!


من:

خوب پس خدا صبرتون بده!

ولی یه نکته...

کار خیری انجام دادین اگه انتظار تشکر از کسی رو نداشته باشین، آسوده زندگی خواهید کرد!!

کار خوب رو برا خوبیش انجام بدین، نه برا تشکر!

متشکرم


او:

هه!

کی انتظار تشکر داره؟!

کی کار خیرو انجام داده برا تشکر؟!

اصلا چی دارم میگم؟!

کی حرف منو میفهمه؟!

کی درکم می کنه؟! 

که من دارم برا شما میگم که هیچی از زندگیم نمیدونین؟!

کی میدونه که من چی کشیدم؟!


من:

خوب شما که نگفتین اصل جریانو؟!

راس میگین... من چه بدانم !! خخخخ


او :

آره شما چه بدانین؟!

اصل جریان؟!

همه ش اصله!

اگه بنویسم یه کتاب میشه!

اوقدر دردآوره که الان گریه م گرفته


من:

خوب ظاهرا باید کماکان در حسرت دیدار این کتاب بمونیم؟!

و با این حساب دست از دامن گریه برندارین که بهترین فریادرسه!!


+ ما که نفهمیدیم بالاخره چیش بود، شما فهمیدیدن؟!

و اصلا نفهمیدم چی از من می خواست؟! شما فهمیدین؟!

خوب اگه بحث مشاوره ست که باید بگی چته؟! 

مشاور که علم غیب نداره، ها؟!

نمیدونم. 

خداوند ان شاءالله مشکل همه امت پیامبر (ص) رو در هرجایی هستند، حل و فصل بفرمایاد!