ابزار تلگرام

آپلود عکسابزار تلگرام برای وبلاگ

شورگشتی :: آ خدا ( وب مهربانی )

آ خدا ( وب مهربانی )

( مطلب نداری بردار ؛ مطلب داری بذار )

آ خدا ( وب مهربانی )

( مطلب نداری بردار ؛ مطلب داری بذار )

آ خدا ( وب مهربانی )

برای اولین بار
- بعد از دیوار مهربانی و طاقچه مهربانی -
اینک :
« وب مهربـــــــــــانی »
مطلـــــب داری بــــــــــذار
مطلــــب نداری بــــــــــــردار
( مطالب دوستان به اسم خودشان منتشر خواهد شد.
ترجیحا مطالبی متناسب با آ خدا )

*******************************
*******************************
تذکر:
لزوما داستان ها و خاطراتی که در این وبلاگ نوشته میشن مربوط به زمان حال نیست بلکه تجربیات تبلیغی سال ها ومحلات مختلف بنده و بعضا همکاران بنده است و حتی در مواردی پیاز داغ قضیه هم زیادتر شده تا جاذبه لازم را پیدا کنه.
بنابراین خواننده محترم حق تطبیق این خاطرات بر محل تبلیغی فعلی حقیر رو ندارد...

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین نظرات
پیوندها
پیوندهای روزانه

۱۹۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «شورگشتی» ثبت شده است

داستانی شگفت از کودکی امام حسن عسکری (ع)

يكشنبه, ۲۷ دی ۱۳۹۴، ۱۰:۴۲ ب.ظ

بسیارى از تاریخ نویسان آورده اند:

روزى یکى از بزرگان شهر سامراء به نام بهلول از محلّى عبور مى کرد، بچّه هائى را دید که مشغول بازى هستند.

و حضرت ابومحمّد حسن بن علىّ عسکرى علیه السلام را دید - در حالى که کودکى خردسال بود - کنارى ایستاده و گریه مى کند.

بهلول گمان کرد که چون این کودک ، اسباب بازى ندارد، نگاه به بچّه ها مى نماید و با حسرت گریه مى کند؛ به همین جهت جلو آمد و اظهار داشت :

اى فرزندم ! ناراحت مباش و گریه نکن ، من هر نوع اسباب بازى که بخواهى ، برایت تهیّه مى کنم .

حضرت در همان موقعیّت و با همان زبان کودکى لب به سخن گشود و بهلول را مخاطب قرار داد و اظهار نمود:

اى کم عقل ! مگر ما انسان ها براى سرگرمى و بازى آفریده شده ایم ، که با من این چنین سخن مى گوئى؟!

بهلول سؤال کرد:

پس براى چه چیزهائى آفریده شده ایم ؟

حضرت علیه السلام در پاسخ به او فرمود:

ما بندگان خدا، براى فراگیرى دانش و معرفت و سپس عبادت و ستایش پروردگار متعال آفریده شده ایم .

بهلول گفت :

این مطلب را از کجا و چگونه آموخته اى ؟!

و آیا براى اثبات آن دلیلى دارى ؟

حضرت فرمود:

از خداوند سبحان و از گفتار حکیمانه او آموخته ام ، آن جائى که مى فرماید: أفَحَسِبْتُمْ أنَّما خَلَقْناکُمْ عَبَثاً وَ أنَّکُمْ إلَیْنا لا تُرْجَعُونَ - مؤمنون 115 -

یعنى ؛ آیا شما انسان ها گمان کرده اید که شما را بیهوده و بدون هدف آفریده ام ، و نیز گمان مى کنید براى بررسى اعمال و گفتار به سوى ما بازگشت نمى کنید!؟.

سپس بهلول با آن موقعیّت و شخصیّتى که داشت از آن کودک عظیم القدر تقاضاى موعظه و نصیحت نمود.

حضرت در ابتداء چند شعرى حکمت آمیز خوانده و بعد از آن بهلول را مخاطب خود قرار داد و فرمود:

اى بهلول ! عاقل باش ، من در کنار مادرم بودم ، او را دیدم که مى خواست براى پختن غذا چند قطعه هیزم ضخیم را زیر اُجاق روشن کند؛ ولى آن ها روشن نمى شد تا آن که مقدارى هیزم باریک و کوچک را روشن کرد و سپس آن هیزم هاى بزرگ و ضخیم به وسیله آن ها روشن گردید.

و گریه من از این جهت است که مبادا ما جزئى از آن هیزم هاى کوچک و ریز دوزخیان قرار گیریم!!

با بیان چنین مطالبى ، بهلول ساکت ماند و دیگر حرفى نزد.


منبع:

چهل داستان و چهل حدیث از امام حسن عسکری (ع)

عبدالله صالحی

دیوار مهربانی + کلبه مهربانی

شنبه, ۲۶ دی ۱۳۹۴، ۰۸:۰۴ ب.ظ

بی نقص نیست!

اما طرح قشنگی ست!

لا اقل تلنگری ست بر وجدان های خفته کسانی که با مشغول شدن به دنیای خود ، محرومان جامعه را به دست فراموشی سپرده اند!

اما از مهمترین اشکالات این برنامه می شود به امکان سوء استفاده از آن توسط  سودجویان همیشه در صحنه! و در نتیجه عدم توزیع درست کمک ها و متعاقب آن کاهش استقبال خیرین اشاره کرد.

امکان انتقال امراض و بیماریها در این طرح وجود دارد.

دیوار مهربانی عملا محدود به کمکهای پوشاکی ست در حالی که نیازهای نیازمندان متعدد است و کمک های خیرین هم.

از آنجا که این دیوار در فضای باز است و از جهتی مزیتی هم می شود به شمار آید اما باعث شناسایی نیازمندان آبرومند هم می گردد و به همین جهت از طرف این قشر کمتر مورد توجه قرار خواهد گرفت.

ممکن است حتی بسیاری از عابرین برای اینکه متهم به آن نشوند از کنار این دیوار گذر هم نکنند!!

به نظر می رسه لااقل در کنار این دیوار ، می شود به کلبه مهربانی هم فکر کرد ؛ در جایی مثل مسجد که نظارتی هم بر آن صورت گیرد و مسائل بهداشتی را مد نظر قرار دهد و قابلیت دریافت هر گونه کمکی را داشته باشد، کمک ها را آبرومندانه توزیع نماید.

و در واقع شکل دیگری از جشن نیکوکاری و عاطفه ها اما با حضوری همیشگی و پذیرای همه جور کمک! ( حتی وسایل و کیف و کفش دست دوم اما قابل استفاده ) حتی کمک های خدماتی و معنوی و ... ( تدریس رایگان ، درمان رایگان ، تعمیرات رایگان ، زیارت و سیاحت رایگان و ... )


به امید برچیده شدن فقر و فلاکت از کوچه خیابانهای شهرمان.

بــــــــــوی کبــــــــــاب

شنبه, ۲۶ دی ۱۳۹۴، ۰۳:۵۱ ب.ظ
بعلت دردپائی که آیة الله بروجردی داشت همراه ایشان سفری به آب گرم محلات داشته و چند روزی در آنجا توقف نمودیم.
مردم فقیر و مستضعف آن ناحیه از تشریف فرمائی آقا که آگاه شدند برای زیارت و استفاده از وجود ایشان به آن محل زیاد آمد و رفت می کردند. 
یک روز آقا دستور داد : چند رأس گوسفند خریداری شده و گوشت آن را بین فقراء تقسیم نمایند.
مقدار کمی نگهداشته کباب کردند و موقع ناهار در میان سفره گذاشتند که آقا میل فرمایند ؛ اما ایشان جز نان و ماست و چند عدد خیاری که در سفره بود ، میل نمی کردند و ابداً توجهی به کبابها نداشتند!
عرض کردند:
آقا! گوشت تمام گوسفندها را بین فقراء قسمت کردیم و اگر سهم سرانه هم حساب کنیم این مقدار سهم شما است!! چرا میل نمی‏ فرمائید؟
فرمود:
غیر ممکن است از کبابی که بوی آن به مشام فقراء رسیده ، من میل نمایم !!

پس ما هم بواسطه احترام ایشان نخوردیم تا آنکه آن کبابها را بردند به فقرای مجاور دادند!!

راوی: استاد فاضل موحدی
- با اندکی تصرف -

ترجیح گوشت قاطر و اسب بر گوسفند

شنبه, ۲۶ دی ۱۳۹۴، ۱۰:۲۴ ق.ظ

سال هفتم هجرى پیامبر صلى الله علیه و آله همراه هزار و ششصد نفر سرباز براى فتح قلعه خیبر که در 32 فرسخى مدینه قرار داشت، روانه شدند.

مسلمانان در بیابانهاى اطراف خیبر مدتى سرگردان ماندند و نتوانستند قلعه هاى خیبر را فتح کنند.

از نظر غذائى در مضیقه سختى قرار گرفتند به طورى که بر اثر شدت گرسنگى ، از گوشت حیوانات مکروه گوشت ، مانند قاطر و اسب استفاده مى کردند.

در این شرایط چوپان سیاه چهره اى که گوسفندان یهودیان را مى چراند، به حضور پیامبر صلى الله علیه و آله آمده اظهار اسلام کرد و سپس گفت :

این گوسفندان مال یهودیان است همه را در اختیار شما مى گذارم .

پیامبر صلى الله علیه و آله با کمال صراحت در پاسخ او فرمودند:

این گوسفندان نزد تو امانتند و در آئین ما خیانت به امانت جایز نیست!! بر تو لازم است که همه گوسفندان را به در قلعه ببرى و به صاحبانشان برسانی .

او فرمان پیامبر صلى الله علیه و آله را اطاعت کرد و به جبهه مسلمین بازگشت .


منبع:

یکصد موضوع 500 داستان

سید على اکبر صداقت

- با اندکی تصرف -

ناصرالدین شاه داعشی !!!

جمعه, ۲۵ دی ۱۳۹۴، ۰۹:۴۴ ب.ظ

مربوط به زمانه ما نیست انگار از خیلی پیشترها نگاه ما مردم به ازدواج نگاهی کاسبانه بوده است!!

هرچند شکل و شمایلش به تناسب زمانها متفاوت باشد!

صفوف فشرده دختران و زنان ، جهت ورود به حرمسرای ناصرالدین شاه !!!!

تصویری زشت و تهوع آور !!

تف بر شاه اینچنینی و رعیت اینچنینی!

یاد داعشی ها و بازار فروش کنیزشان افتادم!

ده دقیقه به ملاقات <<<

پنجشنبه, ۲۴ دی ۱۳۹۴، ۰۳:۲۳ ب.ظ

در زمان طاغوت قرار ملاقاتى با شهید بهشتى داشتم، براى اینکه بیشتر با ایشان صحبت کنم، ده دقیقه زودتر رفتم.

وقتى در زدم؛ خودش در را باز کرد و گفت:

قرار ما با شما ساعت 4 بود، الآن ده دقیقه به چهار است؛ شما تشریف داشته باشید من دَه ‏دقیقه دیگر مى‌‏آیم!!!


استاد قرائتی


« نظـــــــم » همان چیزی که هر هفته از تریبون نماز جمعه ها در کنار توصیه به تقوی ، به آن توصیه می گرددد:

اوصیکم بتقوی الله و نظم امرکم

« نظـــــــم » همان چیزی که علی رغم همه تأکیدات ، در اجتماعات خرد و کلان ما ، در برنامه های ملت و دولت ما کمترین اثر و نشان را از آن شاهد هستیم!


سایـــــــــــــــه زشت

پنجشنبه, ۲۴ دی ۱۳۹۴، ۱۱:۰۸ ق.ظ

شده در حالی که زیر آفتاب راه میری ، چشمت به سایه ت بیفته و ازش خوشت نیاد!!

هی سرتو بچرخونی تا سایه قشنگتری از خودت بسازی؟!!!

گاهی کسی هم باهات نیست که این سایه اجق وجقتو ببینه ، باز هم این کارو می کنی!!

وجود این امر در انسان چیز بدی نیست!

این نشانگر اینه که فرد میخواد از خودش جز زیبایی چیزی به جا نگذاره!

ولو سایه ی زودگذر!!!

ولو چیزی باشه که چندان در اختیار او نیست!!!

پس چنین فردی می طلبه که نسبت به رفتار و گفتار خودش بیش از دیگران توجه داشته باشه تا در اذهان دیگران و برای همیشه بهترین یادها را به یادگار بگذاره!!


مؤید باشید.

« واجبات » از دید این خانم ...

چهارشنبه, ۲۳ دی ۱۳۹۴، ۰۳:۰۲ ب.ظ

در یکى از کوچه‌هاى کاشان دو تا خانم به هم رسیدند؛ یکى از آنها به دیگرى گفت:

من تمام واجبات دخترم را درست کرده‌‏ام!!

عالِمى از آنجا مى‌گذشت پیش خود گفت:

من که این همه درس دین خوانده‌‏ام نتواسته‌‏ام تاکنون واجباتم را درست کنم!! این خانم چگونه موفّق شده است؟!

در این هنگام شنید آن زن به دیگرى مى‏‌گوید:

برای دخترم لحاف دوخته‌‏ام، سرویس چینى خریده‌‏ام و ...

مرد عالم گفت: حالا فهمیدم منظور از واجبات را !!


استاد قرائتی

پـــول بابت نـــام

چهارشنبه, ۲۳ دی ۱۳۹۴، ۱۰:۴۴ ق.ظ

شیخ انصارى (ره) در زمان گمنامى به سلمانى مى‌رفت و یک قِران مى‌داد.

بعد هم که مشهور شد به همان سلمانى مى‌رفت و یک قِران مى‌‏داد.

پیرایشگر گفت:

زمانى که ناشناخته بودید یک قِران مى‏‌دادید، حالا هم یک قران؟!

شیخ گفت: نامم مشهور شده، مساحت سرم که زیاد نشده !!!

*

*

حالا واقعا چه پول ها که بابت نام و عناوین از افراد گرفته نمیشه؟!!

کافیه مثلا اسم عروس و دامادی بیاد ببینین عوض همراهی و کمک ، چطور از کاسب و آرایشگر و گل فروش و تالاری و مجری و خواننده و راننده و ... دست تو جیب بنده خدا میندازند و حالا نگیر کی بگیر ... 

کاش می شد بچه های مردم رو بچه های خودمون می دونستیم!

إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ

دعــــــــوا دعـــــــــوا بر سر عکس شهدا !!

چهارشنبه, ۲۳ دی ۱۳۹۴، ۰۹:۳۱ ق.ظ

کار به جای باریکش کشیده شده بود:

ـــــــ شما قدردان خون شهدا نیستین!! این آرامش، این مسجد، این نمازهای جماعتتون رو مدیون همین شهدا هستین، حالا از عکسشون هم پرهیز می کنین؟!!!

ـــــــ شهدا رفتند برا احیاء برنامه های دینی ، برا اسلام ، یکی از احکام اسلامی هم اینه که نصب عکس در مسجد مکروهه! روح شهدا هم از این کار شما ناراضی ست!!!


چقدر از این نوع دعواها و برخوردها بین افراد مذهبی و انقلابی پیش میاد؟!

گاهی بر اثر ندانم کاری امری به ظاهر ساده به معضلی جدی در محل تبدیل میشه!

آمده بودند برای اجتناب از مکروه، عکس شهدا را در کفشکن مسجد زده بودند که خوب خود این هم با توجه به وهنی که به دنبال داره خالی از اشکال نیست.

بر اثر این قضیه کدورت و دشمنی و عزل و نصب هایی هم صورت گرفت!


بهشون گفتم:

چرا کاری نکردین که نظر هردو گروه تأمین بشه؟!!

گفتند: مگه میشه؟؟؟!!

فتوا را براشون خواندم:

مسأله 898 - نماز خواندن در چند جا مکروه است و از آن جمله است: حمام، زمین نمکزار، مقابل انسان، مقابل درى که باز است، در جاده و خیابان و کوچه اگر براى کسانى که عبور مى کنند زحمت نباشد (وچنانچه زحمت باشد حرام ولى نماز باطل نیست) مقابل آتش و چراغ، در آشپزخانه و هر جا که کوره آتش باشد، مقابل چاه و چاله اى که محل بول باشد، روبروى عکس و مجسمه چیزی که روح دارد، مگر آن که روى آن پرده بکشند، در اطاقى که جنب در آن باشد، در جائى که عکس باشد اگر چه روبروى نمازگزار نباشد، مقابل قبر، روى قبر، بین دو قبر، در قبرستان. - رساله امام خمینی -


گفتم:

خیلی شیک و زیبا و هنری، پرده و چوب پرده ای بر عکس شهدا نصب می کردین، هنگام نماز پرده رو می کشیدیدن و بعد نماز جمع می کردین!

به همین راحتی!

بالا بردن صدا و داد و فریاد جز اینکه جلو فکر کردن درست را می گیره ، کار دیگری ازش برنمیاد!


چقدر از این نوع مشکلات را در اطراف خودمون میتونیم برشمریم که با اندکی فکر و خلاقیت، به راحتی از جامعه و خانه و خانواده مون برچیده می شد؟!


پایدار باشید.

مفاد قطعنامه ضد شیعی در سریلانکا !

سه شنبه, ۲۲ دی ۱۳۹۴، ۱۱:۰۶ ق.ظ

مدتی است که فعالان وهابی در سری لانکا به دنبال ایجاد فشار بر شهروندان شیعه این کشور هستند.

در جدیدترین تحرک، شب گذشته همایش بزرگی در یکی از مساجد این کشور برگزار شد و سخنرانان که وابسته به افراطیون مذهبی و فرقه های وهابی بودند سخنان تحریک آمیزی علیه پیروان مکتب اهل‌بیت علیهم السلام مطرح کردند.

پس از این سخنرانی های تنش زا، کلیپهای تحریک کننده ای علیه شیعیان پخش گردید.

در پایان این همایش، قطعنامه ای قرائت شد که اگر هر چه زودتر مفاد آن خنثی نشود، زمینه‌ای برای سالها محنت و بایکوت پیروان اهل‌بیت(ع) در این کشور خواهد شد.


بندهای این قطعنامه به قرار زیر است:

1. هرگونه ارتباط اجتماعی، اقتصادی، تجاری و... با شیعیان ممنوع است.

2. گرفتن هر نوع کمکِ شیعیان و استفاده از خدمات آنها ممنوع است. 

3. ازدواج بانوان اهل سنت با مردان شیعه ممنوع است.

4. احکام نکاح برای شیعیان، نباید در مساجد مسلمین اجراء گردد. 

5. پیکر اموات شیعیان، در قبرستان مسلمانان دفن نمی شود.

6. از پذیرش دانش آموزان شیعه در مدارس خودداری شود و دانش آموزان موجود نیز اخراج شوند.

7.آموزگاران و دبیران شیعه باید از مدارس دولتی اخراج شوند. 

8. مدرسه منبع الهدی باید از دست شیعیان خارج و افکار تشیع از آن پاک گردد.

9. تا مهلت مقرر، افرادی که به عنوان شیعه شناخته می شوند باید با حضور در مسجد محله توبه کنند.

10. بندهای این قطعنامه عمومی بوده،  در همه شهرهای مسلمان نشین سریلانکا قابل اجراء است.


شایان ذکر است که ایجاد فشار بر پیروان اهل‌بیت علیهم السلام در بسیاری از کشورها، از صدور چنین اطلاعیه‌ها و بیانیه‌هایی آغاز شد.

به عنوان مثال، دستاویز افراطیون "جاوه شرقی" برای قتل، حبس، آواره کردن و سوزاندن منازل شیعیانِ "سامپانگ اندونزی"، بیانیه‌ای است که چند دهه پیش از سوی علمای تندروی این کشور مبنی بر تکفیر شیعیان صادر گردید.


منبع:

مؤسسه تحقیقاتی حضرت ولی عصر

تاریخ انتشار: ٢٢ دی ١٣٩٤ - ٠٩:٤

تفاوت افراد موفق با ناموفق

دوشنبه, ۲۱ دی ۱۳۹۴، ۰۳:۱۱ ب.ظ

کوتاه ترین راه موفقیت

در نظام آفرینش، هر پدیده اى از نخستین روزى که جامه هستى مى پوشد، تا هنگامى که به اوج کمال خود برسد، در دامان مبارزه با مشکلات پرورش مى یابد و این یک ناموس طبیعى است که بر سرتاسر موجودات حکومت مى کند.

هر انسانى در زندگى میل دارد براى به دست آوردن موفقیت، کوتاه ترین راه را برگزیند و هرچه زودتر، از نتیجه کار خود بهره برگیرد; ولى جز با شکیبایى در کارها نمى توان راه را کوتاه کرد و به هدفى که مورد نظر است رسید; امکان هیچ نوع تعالى و پیشرفت بدون این مزیت اخلاقى براى آدمى وجود ندارد.

هرکس ـ چه یک فرد عادى و یا شخص مبتکر و با اراده اى که از هوش و نبوغ فوق العاده برخوردار است ـ اگر بخواهد درهاى موفقیت را به روى خود بگشاید و از وجود خویش ثمرى برگیرد، باید با الهام از نظام آفرینش، در کارها شکیبایى به خرج دهد، به نیروى واقع بینى و تدبیر مجهز باشد و زندگى را در افق پهناور و فروزانى مشاهده کند.

هرگز کارهاى بزرگ به طور آنى و فورى به سامان نمى رسند، براى پیاده کردن طرح ها و نقشه هاى وسیع و به ثمررساندن امور پرارزش و گسترده، وقت و انرژى بسیارى لازم است; فعالیت موقت، هر اندازه هم که درخشان باشد، موفقیت پایدارى به بار نخواهد آورد.

آرى با همت و شکیبایى است که مى توان عوامل گوناگونى را که سد راه پیشرفت مى شوند، از میان برداشت و از روى انبوه سختى ها و دشوارى ها عبورکرد; زیرا پیروزى همواره با یک سلسله مشکلات و ناهموارى ها همراه است.

ما مى بینیم که بعضى افراد در زندگى به پیشرفت هاى عظیمى نایل مى گردند و برخى هم از قافله عقب مى مانند; تفاوت اساسى بین افراد کامیاب و شکست خورده و عقب افتاده در کیفیت فعالیت و میزان ثبات آن ها در برابر عوامل نامساعد زندگى است.

افراد زیادى هستند که هرگاه مانع کوچکى بر سر راهشان قرارگرفت، به جاى آن که در صدد چاره جویى برآیند، از حرکت و فعالیت باز مى مانند; درحالى که داراى توانایى هاى ارزنده اى هستند و یا این که از شاخى به شاخى مى پرند و در مورد هیچ یک از کارها به یک فعالیت جدى توأم با ثبات، مبادرت نمى ورزند، روحیه شان همواره با تزلزل و عدم اعتماد همراه است; غفلت و مسامحه و قصور براى آن ها عادت ثانوى شده است; چنین کسانى هرگز روى موفقیت نخواهند دید.

زندگانى عرصه جهاد دایمى و پیکار شدیدى است که از نخستین دوره حیات تا آخرین لحظات عمر، امتداد دارد و شکیبایى، قوى ترین سلاح برنده این نبرد مى باشد; در این صحنه مبارزه، پیروزى به افراد شجاع و دلیرى اختصاص دارد که در هیچ شرایطى تسلیم موانع نگردند و هرقدر به زمین بخورند بار دیگر به پاخیزند و تلاش خود را از سر گیرند و با سرانگشت تدبیر و درایت گره ها را بگشایند.

اگر قواى معنوىِ ما متوسط و یا حتى ضعیف باشد و از جهت ادراک و هوش خیلى عادى باشیم، در پرتو شکیبایى مى توانیم خود را کامل و نیرومند سازیم.

برداشتن یک مانع و مشکل از میان، ما را براى رفع موانع آینده آماده تر مى سازد و نیروى کشش فراوانى در وجودمان ایجاد مى کند.

هر کار کوچکى سبب مى شود چرخ هاى فعالیت به گردش افتد و شخص را به سوى کارهاى بزرگ تر و عالى ترى هدایت نماید و افکار براى ادامه جنگیدن با مشکلات و تعقیب مقاصد آماده تر گردد.

«دکتر ماردن» نقش دشوارى ها را در پرورش قواى روحى انسان چنین تشریح مى کند:

«همچنان که بهترین افزار و آلات، نیرومندىِ خود را از آتش به دست مى آورند، همچنان بهترین اخلاق ها در تنگناى مشکلاتْ پرورش مى یابند; هرچه الماس محکم تر و درخشان تر باشد، براى تراشیدن آن اصطکاک بیش ترى لازم است».

«کانت» فیلسوف آلمانى اظهار مى دارد:

«یک کبوتر چون در حین پرواز، باد را یگانه حایل و مانع پرواز خود مى بیند، پیش خود خیال مى کند که اگر باد نبود، راحت تر و سریع تر مى توانست به پرواز درآید; در صورتى که اگر باد نبود، کبوتر در خلأ از پرواز عاجز مى ماند و بر زمین مى افتاد; پس همان عنصرى که در حین پرواز به کبوتر فشار مى آورد، خود، عامل اساسى طیران اوست».

تلاشى که براى صعود به محل بلند به عمل مى آید، بسیار با ارزش است ولو نتوانیم خود را به هدفى که منظور نظر ماست برسانیم; مع ذلک ما خواهیم توانست با یک چنین تلاش، خود را نیرومندتر گردانیم.

افراد کاهلى که مغز خود را به کار نمى اندازند و در زندگى هدفى ندارند، بر اثر برخورد با رویدادهاى بزرگ، داراى فضایل و قابلیت هاى بى سابقه گشته، و در زندگى کامیاب مى گردند.

چه بسا جوانانى که پس از مرگِ پدر و یا فقدان دارایى و یا روبه رو شدن با یک مصیبت دیگر، عصاى زیر بغل خود را از دست داده و داراى انرژى غیرعادى و قابلیت شگفت انگیزى شده اند.

زندان، آتش نهفته در وجود بسیارى از افراد را آشکار ساخته است!

هنگامى که خدا مى خواهد مردى را تربیت کند و به مقام والا برساند، او را به مکتبِ احتیاج و نیاز مى فرستد، نه به مکتب توفیق و آسایش.

دو بلوط را که هر دو از یک درخت چیده شده اند و تقریباً مشابه هم هستند، در دو محل جداگانه بکارید; مثلاً یکى را روى کوه و دیگرى را در جنگل انبوه بکارید و ریشه آن ها را تماشا کنید: درخت بلوطى که تنها روى کوه رشد مى کند و در معرض باد و باران و طوفان و بوران قراردارد، به هر طرف ریشه مى دواند و به درختى تناور و سایه گستر مبدل مى گردد; ولى نهال بلوطى که در جنگل کاشته شده، چون زیر سایه درختان دیگر قرارگرفته، به درختى ضعیف و لاغر مبدل خواهدشد.

به همین ترتیب دو پسربچه را که تقریباً مانند هم هستند، در دو محل پرورش بدهید; مثلاً یکى را در محیطى بیندازید که از ایام طفولیت ناچار باشد که با موانع و مشکلات مواجه گردد و او را از ثروت و هرنوع عصاى زیر بغل دیگر محروم بدارید; یک چنین فردى چنان چه زمین بخورد، مجدداً با عزمى راسخ تر، از جاى خود برخواهدخاست و مانند توپى که هرچه شدیدتر بر زمینش بزنند، بلندتر به سوى بالا مى جهد، او هم هرچه مانع بزرگ تر باشد، عزمش راسخ تر خواهدشد; ولى از سوى دیگر طفلى که در ناز و نعمت پرورش یافته و پرستاران رنگارنگ داشته، هرچه آرزو و هوس مى کرده برایش فراهم بوده و پول زیاد در اختیار داشته، در مقابل مشکلات کم تر مقاومت مى کند و زودتر از پاى درخواهدآمد»

قدرت مواجه شدن با مشکلات، در وجود هر انسانى به ودیعت گذارده شده و ما موظفیم براى نبرد با آن ها خود را بسیج کنیم و نیروهاى شگرف خویش را به کار اندازیم.

قواى باطنى انسان منبع سرشارى است که هیچ گاه ذخایر آن پایان نمى پذیرد، بلکه هرچه بیش تر از آن بهره بردارى شود، جوشش زیادترى خواهدکرد; یأس و ناامیدى و عجز از مقاومت در برابر دشوارى ها، به علت فقدان استعداد نیست، بلکه این زنجیرهاى ناامیدى و سستى است که دست و پاى بعضى را مى بندد، و نیروى مقابله با مشکلات را در وجودشان خنثى مى کند.

این افراد در برابر هرنوع شکست جزئى به یک نوع بُهت و حیرت فلج کننده و بى حسى مفرطى دچار مى گردند و حتى ممکن است روحیه آن ها بر اثر یک حادثه ناگهانى و دردناک درهم شکسته شود و تعادل خود را از دست بدهند و ترمیم این ضعف نفسانى از همه نواقص دیگر دشوارتر است.

کسانى که به فعالیت مداوم خود تکیه دارند، بیش از آن هایى که به قریحه و استعداد شخصى خویش متکى هستند، به تعالى و پیشرفت نزدیکند; انسان هرقدر صاحب ادراک و هوش و ذوق باشد، تا این استعداد مقرون به عمل مثبت نباشد، ثمربخش نخواهدبود.

هیچ گاه متفکران جهان از طبقه خاصى برنخاسته اند، بلکه اغلب آنان از کانون سختى ها تجلى کرده و از میان مشکلات، درجات ترقى را آغاز کرده اند; آن هایى که براى خود شخصیت ممتاز و عالى ساخته اند و شهرتشان در آفاق پیچیده است و حتى گاهى اجتماع خود را به اوج افتخار رسانیده اند، فشار سختى و محرومیت بوده که مجبورشان ساخته براى ادامه زندگى با مصایب گوناگون و طاقت فرسا دست و پنجه نرم کنند; همین عامل، سبب ورزیدگى و نیرومندى ایشان شده، و توانسته اند با قاطعیت از نردبان ترقى بالا روند.

مى گویند:

یک دانش آموز چینى که در رشته تحصیلى خود پیشرفتى به دست نیاورده و ناکام شده بود، از شدت یاس و ناامیدى کتاب هایش را جمع کرد و به دور افکند; در همان لحظه مشاهده کرد که زنى مستمند قطعه اى آهن را با سرسختى و کوشش خستگى ناپذیر سوهان مى زند، تا از آن سوزنى درست کند.

مشاهده این صحنه، انقلاب عظیمى در وجودش ایجاد نمود و روحش را به شدت تکان داد و به او درسى آموزنده و پرمعنى آموخت; او تصمیم گرفت به کلاس درس برگردد و به هر قیمتى که هست، با قاطعیت تمام به ادامه تحصیلات بپردازد; این تصمیم را به مرحله اجرا درآورد و در سایه شکیبایى که از خود بروز داد، در ردیف دانشمندان شهیر عصر خود قرار گرفت و یکى از برجسته ترین رجال علمى آن زمان شد.


منبع:

رسالت اخلاق در تکامل انسان

سید مجتبی موسوی لاری

دست خودتو ببوس !!!!

دوشنبه, ۲۱ دی ۱۳۹۴، ۱۰:۳۸ ق.ظ
بوسه بر دستان خود

« آیا آنها نمى دانند که تنها خداوند توبه را از بندگانش مى پذیرد --- أَلَمْ یَعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ هُوَ یَقْبَلُ التَّوْبَةَ عَنْ عِبَادِهِ » 

نه تنها پذیرنده توبه او است ، بلکه « زکات و یا صدقات دیگرى را که به عنوان کفاره گناه و تقرب به پروردگار مى دهند، نیز خدا مى گیرد --- وَیَأْخُذُ الصَّدَقَاتِ »


شک نیست که گیرنده زکات و صدقات یا پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) و امام (علیه السلام ) و پیشواى مسلمین است و یا افراد مستحق ، و در هر صورت خداوند به ظاهر آنها را نمى گیرد، ولى از آنجا که دست پیامبر و پیشوایان راستین دست خدا است (چرا که آنها نماینده خدا هستند) گوئى خداوند این صدقات را مى گیرد، همچنین بندگان نیازمندى که به اجازه و فرمان الهى این گونه کمکها را مى پذیرند آنها نیز در حقیقت نمایندگان پروردگارند، و به این ترتیب دست آنها نیز دست خدا است .


این تعبیر یکى از لطیف ترین تعبیراتى است که عظمت و شکوه این حکم اسلامى را مجسم مى سازد، و علاوه بر تشویق همه مسلمانان به این فریضه بزرگ الهى به آنها هشدار مى دهد که در پرداخت زکات و صدقات نهایت ادب و احترام را به خرج دهند چرا که گیرنده خدا است !

نکند همچون افراد کوتاه فکر چنین تصور کنند که مانعى ندارد شخص نیازمند مورد تحقیر قرار گیرد، و یا آنچنان زکات را به او بپردازند که شخصیتش در هم شکسته شود، بلکه به عکس باید همچون بنده خاضعى در مقابل ولى نعمت خود شرط ادب را در اداى زکات و رساندن به اهلش رعایت کنند.


در روایتى که از پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) نقل شده مى خوانیم:

(ان الصدقة تقع فى ید الله قبل ان تصل الى ید السائل : صدقه پیش از آنکه در دست نیازمند قرار بگیرد به دست خدا مى رسد)!

...

حتى در روایتى تصریح شده که همه اعمال این آدمى را فرشتگان تحویل مى گیرند جز صدقه که مستقیما به دست خدا مى رسد!


این مضمون که با عبارات گوناگون در روایات اهل بیت (علیهم السلام ) وارد شده، از طرق اهل تسنن نیز از پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) با تعبیر دیگرى نقل شده است، در صحیح مسلم و بخارى چنین آمده :

ما تصدق احدکم بصدقة من کسب حلال طیب - و لا یقبل الله الا الطیب - الا اخذها الرحمن بیمینه و ان کانت تمرة فتربوا فى کف الرحمن حتى تکون اعظم من الجبل : هیچ کس از شما صدقه اى از در آمد حلالى نمى پردازد - و البته خداوند جز حلال قبول نمى کند - مگر اینکه خداوند با دست راست خود آنرا مى گیرد حتى اگر یک دانه خرما باشد، سپس در دست خدا نمو مى کند تا بزرگتر از کوه شود).

این حدیث که پر از تشبیه و کنایه هاى پر معنى است روشنگر اهمیت فوق العاده خدمات انسانى و کمک به نیازمندان در تعلیمات اسلام است .


تعبیرات مختلف دیگرى که در احادیث در این زمینه وارد شده به قدرى جالب و پر اهمیت است که پرورش یافتگان این مکتب را چنان در برابر نیازمندانى که کمکهاى مالى را مى گیرند خاضع مى کند که گوئى شخص نیازمند بر آنها منت گذارده و افتخار داده که آن کمک را از آنان پذیرفته است !

مثلا از بعضى از احادیث استفاده مى شود که: پیشوایان معصوم گاهى پیش از آنکه صدقه اى را به شخص نیازمند بدهند نخست دست خود را به علامت احترام و تعظیم مى بوسیدند سپس آنرا به نیازمند مى دادند، و یا اینکه نخست آنرا به نیازمند مى دادند بعد از او مى گرفتند و آنرا مى بوسیدند و مى بوئیدند و به او باز مى گردانیدند، چرا؟ که با دست خدا روبرو بودند!


اما چقدر دورند مردمى که به هنگام یک کمک جزئى به برادران و خواهران نیازمند خود آنها را تحقیر مى کنند و یا با خشونت و بى اعتنائى با آنها رفتار مى کنند و یا حتى گاهى بسوى آنها با بى ادبى پرتاب مى کنند!!


البته همانگونه که در جاى خود گفته ایم اسلام نهایت کوشش خود را به خرج مى دهد که در تمام جامعه اسلامى حتى یک فقیر و نیازمند پیدا نشود، ولى بدون شک در هر جامعه اى افراد از کار افتاده آبرومند، کودکان یتیم ، بیماران و مانند آنها که توانائى بر تولید ندارند وجود دارد، که باید به وسیله بیت المال و افراد متمکن با نهایت ادب و احترام به شخصیت آنان بى نیاز شوند.


و در پایان آیه بار دیگر بعنوان تاءکید مى فرماید: « و خداوند توبه پذیر و مهربان است --- وَأَنَّ اللَّهَ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِیمُ »

همانگونه که از آیات متعددى از قرآن مجید استفاده مى شود توبه تنها ندامت و پشیمانى از گناه نیست ، بلکه باید توأم با اصلاح و جبران نیز باشد، این جبران مخصوصا ممکن است به صورت کمکهاى بلا عوض به نیازمندان باشد چنانکه در آیات فوق خواندیم .

و این تفاوت نمى کند که گناه یک گناه مالى باشد، یا گناه دیگر، همانگونه که شأن نزول این آیه در مورد متخلفان از جنگ تبوک بود ( و نه امور مالی ) .

در واقع هدف این است که روح آلوده به گناه ، با عمل صالح و شایسته اى شستشو شود، و پاکى نخستین و فطرى را بازیابد.


منبع: تفسیر نمونه ذیل آیه 104 سوره توبه -


آیاتی دیگر از این دست:

مَنْ ذَا الَّذِی یُقْرِضُ اللَّهَ قَرْضًا حَسَنًا فَیُضَاعِفَهُ لَهُ أَضْعَافًا کَثِیرَةً وَاللَّهُ یَقْبِضُ وَیَبْسُطُ وَإِلَیْهِ تُرْجَعُونَ (245 بقره -

کیست که به خدا قرض الحسنه اى دهد!! (و از اموالى که خدا به او بخشیده ، انفاق کند) تا آن را براى او، چندین برابر کند؟ و خداوند است که (روزى بندگان را) محدود یا گسترده مى سازد، (و انفاق ، هرگز باعث کمبود روزى آنها نمى شود). و به سوى او باز مى گردید (و پاداش خود را خواهید گرفت.

و

إِنَّ الْمُصَّدِّقِینَ وَالْمُصَّدِّقَاتِ وَأَقْرَضُوا اللَّهَ قَرْضًا حَسَنًا یُضَاعَفُ لَهُمْ وَلَهُمْ أَجْرٌ کَرِیمٌ (18 حدید -

مردان و زنان انفاق کننده و آنها که ( از این طریق ) به خدا قرض الحسنه دهند براى آنها مضاعف مى شود و پاداش پرارزشى دارند.

و

إِنْ تُقْرِضُوا اللَّهَ قَرْضًا حَسَنًا یُضَاعِفْهُ لَکُمْ وَیَغْفِرْ لَکُمْ وَاللَّهُ شَکُورٌ حَلِیمٌ (17 تغابن -

اگر به خدا قرض الحسنه دهید آن را براى شما مضاعف مى سازد، و شما را مى بخشد و خداوند شکر کننده و بردبار است .

ممیز

يكشنبه, ۲۰ دی ۱۳۹۴، ۱۰:۴۶ ب.ظ

بسیار دیده می شوند زنان و مردانی که با افراد غیر بالغ ، همه به یک نحو برخورد داشته و در واقع برای خود در مقابل آنها تکلیفی احساس نمی کنند!

در حالی که در فقه اسلامی امری به نام مراهق داریم یعنی: کسی که نزدیک به بلوغ است. و احکام خاص حود را دارد.

بالاتر موضوعی به نام اطفال ممیز داریم یعنی کودکانی که دارای قدرت تمییز و تشخیصند و خوب و بد را می فهمند! ( اگرچه تا بلوغ فاصله زیادی هم دارند! )


به عنوان نمونه به مسائل زیر که برگرفته از رساله مرحوم امام خمینی (ره ) در این زمینه است توجه بفرمائید:


مسأله 57 - واجب است انسان وقت تخلى و مواقع دیگر عورت خود را از کسانى که مکلفند، اگر چه مثل خواهر و مادر با او محرم باشند، و همچنین از دیوانه ممیز و بچه هاى ممیز که خوب و بد را مى فهمند، بپوشاند ولى زن و شوهر لازم نیست عورت خود را از یکدیگر بپوشانند.


مسأله 1141 - اگر زن یا مرد نامحرم یا بچه ممیز یعنى بچه اى که خوب و بد را مى فهمد به نمازگزار سلام کند، نمازگزار باید جواب او را بدهد!


مسأله 1389 - مستحب است بچه ممیز را یعنى بچه اى که خوب و بد را مى فهمد به نماز خواندن و عبادتهاى دیگر عادت دهند، بلکه مستحب است او را بقضاى نمازها هم وادار نمایند!!


مسأله 1417 - اگر بین کسانى که ( در نماز جماعت ) در یک صف ایستاده اند بچه ممیز یعنى بچه اى که خوب و بد را مى فهمد فاصله شود، چنانچه ندانند نماز او باطل است مى توانند اقتدا کنند.


مسأله 1453 - امام جماعت باید بالغ و عاقل و شیعه دوازده امامى و عادل و حلال زاده باشد و نماز را بطور صحیح بخواند و نیز امام جماعت بنابر احتیاط واجب باید مرد باشد و اقتداء کردن به بچه ممیز حتى اگر اقتداء کننده نیز بچه ممیز باشد اشکال دارد!


مسأله 2082 - معامله با بچه نابالغ باطل است، اگر چه پدر یا جد آن بچه به او اجازه داده باشند که معامله کند، ولى اگر بچه ممیز باشد و چیز کم قیمتى را که معامله آن براى بچه ها متعارف است معامله کند اشکال ندارد، ونیز اگر طفل، وکیل در اجراى صیغه معامله یا وسیله باشد که پول را به فروشنده بدهد و جنس را به خریدار برساند، یا جنس را به خریدار بدهد و پول را بفروشنده برساند، - چون واقعا دو نفر بالغ با یکدیگر معامله کرده اند - معامله صحیح است، ولى باید فروشنده و خریدار یقین داشته باشند که طفل جنس و پول را به صاحب آن مى رساند.


مسأله 2259 - موکل یعنى کسى که دیگرى را وکیل مى کند و نیز کسى که وکیل مى شود، باید بالغ و عاقل باشند و از روى قصد و اختیار اقدام کنند، وبچه ممیز هم اگر فقط در خواندن صیغه وکیل شده باشد و صیغه را با شرائطش بخواند صیغه اى که خوانده صحیح است.


مسأله 2436 - نگاه کردن به عورت دیگرى حرام است، اگر چه از پشت شیشه یا در آئینه یا آب صاف و مانند اینها باشد. واحتیاط واجب آن است که به عورت بچه ممیز هم نگاه نکنند. ولى زن و شوهر مى توانند به تمام بدن یکدیگر نگاه کنند.


مسأله 2594 - سر بریدن حیوان پنج شرط دارد: اول - کسى که سر حیوان را مى برد چه مرد باشد، چه زن، باید مسلمان باشد و اظهار دشمنى با اهل بیت پیغمبر صلى الله علیه وآله وسلم نکند. و بچه مسلمان هم اگر ممیز باشد یعنى خوب و بد را بفهمد مى تواند سر آن را ببرد...


مسأله 147 - بچه ممیزى که خوب و بد را مى فهمد، اگر تکلیفش هم نزدیک است (یعنی مراهق است ) اگربگوید چیزى را آب کشیدم، دوباره باید آن را آب کشید. ولى اگر بگوید چیزى که در دست اوست نجس است، احتیاط آن است که از آن اجتناب کنند. اگر چه بعید نیست اعتبار قول صبى مراهق (درست مثل بالغین )


خروس

يكشنبه, ۲۰ دی ۱۳۹۴، ۰۹:۴۴ ق.ظ

عن النبی صلى الله علیه وآله وسلم:

تعلموا من الدیک خمس خصال:

محافظته على أوقات الصلاة والغیرة والسخاء والشجاعة وکثرة الطروقة!

- بحارالانوار ج 62 ص 3 -

پیامبر (ص) فرمودند:

از خروس پنج خصلت بیاموزید:

1- رعایت اوقات نماز!

2- غیرت!

3- سخاوتمندی!

4- شجاعت!

5- جماع زیاد با همسر!


do not waste water even if you were at a running stream

PROPHET MUHAMMAD

«هیچ وقت آب را هدر نده حتی اگر کنار نهر جاری از آب بودی!»

حضرت محمد (ص)


روایتی اسلامی روی بطری های آب غیر اسلامی (استرالیا)


در روایت آمده است:

پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) از راهى عبور مى کرد، یکى از یارانش به نام سعد مشغول وضو گرفتن بود، و آب زیاد مى ریخت ، فرمود:

چرا اسراف مى کنى، اى سعد؟!

عرض کرد:

آیا در آب وضو نیز اسراف است ؟

فرمود:

نعم و ان کنت على نهر جار: ( آرى هر چند در کنار نهر جارى باشى ).

- تفسیر نمونه ذیل آیه 27 ، اسراء -


فَأَیْـــــــــــــنَ تَذْهَبُـــــــــــــونَ ...

با این حال شما به کجا مى روید؟؟؟!


دعای نطفــــــــــــه !!!

جمعه, ۱۸ دی ۱۳۹۴، ۰۷:۲۰ ق.ظ

به هیأت امناء مسجدی داشتم از لزوم برگزاری جلسات عمومی دعاخوانی می گفتم و مخصوصا اشاره کردم به شب و روز جمعه که ثواب و عذاب های در اون مضاعف است و پس می بایست مردم رو سوق بدیم به کارهای خیر در این شب و روز ، و من جمله ی این کارها پرداختن به ادعیه وارده و اطعام بعد دعا و ...

که یکی از اون بزرگواران فرمود:

بله ما هر شب جمعه دعای کمیل می خونیم و صبحای جمعه هم دعای نطفه!!!

نتونستم جلو خنده م رو بگیرم!

گفتم: البته دعای نطفه رو هم شب جمعه می خونند ، بعد دعای کمیل!!

بنده ی خدا همینجور مات و مبهوت تماشام می کرد، نمی دونست چی میگم!

- ندبه و نطفه بگی نگی خیلی به لحاظ لفظی غریبه با هم نیستند! -

این را هم بگذارین روی دیگر معضلات جامعه!

گاهی متصدی امور معنوی مردم، امنای مسجد مردم ، کسانی هستند که یا بی سوادند یا از سطح سواد اندکی بهره مند!

پس کجایند تحصیل کرده های ما؟

باور کنید به شدت معتقدم اگر امور دینی هر منطقه ای به افراد کاردان و لایق سپرده و به درستی جهت داده بشه ، بسیاری از مشکلات اعم از مشکلات فرهنگی و اجتماعی اصلا فرصت بروز پیدا نخواهند کرد و بسیاری از مشکلات ایجاد شده هم به روشی آسان تر و سریع تر قابل حل خواهند بود!


کاش شاهد چنین روز و روزگاری باشیم!

داستان بسم الله

پنجشنبه, ۱۷ دی ۱۳۹۴، ۱۰:۱۹ ب.ظ

داستان اول

عبدالله بن یحیى که از دوستان امیر مؤمنان على (علیه السلام ) بود به خدمتش آمد و بدون گفتن بسم الله بر تختى که در آنجا بود نشست ، ناگهان بدنش منحرف شد و بر زمین افتاد و سرش شکست!

على (علیه السلام ) دست بر سر او کشید و زخم او التیام یافت، بعد فرمود:

 آیا نمى دانى که پیامبر از سوى خدا براى من حدیث کرد که:

هر کار بدون نام خدا شروع شود بى سرانجام خواهد بود!

گفتم: پدر و مادرم به فدایت باد، مى دانم و بعد از این ترک نمى گویم.

فرمود: در این حال بهره مند و سعادتمند خواهى شد.


امام صادق (علیه السلام ) هنگام نقل این حدیث فرمود:

بسیار مى شود که بعضى از شیعیان ما بسم الله را در آغاز کارشان ترک مى گویند و خداوند آنها را با ناراحتى مواجه مى سازد تا بیدار شوند! و ضمنا این خطا از نامه اعمالشان شسته شود!!

- تفسیر نمونه ذیل سوره حمد -


داستان دوم

ابن اثیر و دیگران نوشته اند که:

مؤمن آل فرعون همسرى داشت که ماشطه - یعنى آرایشگر - دختر فرعون بود و او نیز مانند شوهر خود پیش از داستان ساحران به خداى موسى ایمان آورده بود، ولى ایمان خود را پـنهان مى داشت تا روزى پـس از قتل ساحران و مؤمن آل فرعون ، همان طور که دختر فرعون را آرایش مى کرد و سرش را شانه مى زد، ناگهان شانه از دستش افتاد. بى اختیار گفت : بسم اللّه .

دختر فرعون گفت : پدرم را مى گویى ؟

گفت : نه ، بلکه پروردگار من و پروردگار تو و پروردگار پدرت .

دختر فرعون موضوع را به پـدرش گـزارش داد و فرعون آن زن را خواست و گفت :

پروردگار تو کیست ؟

زن پاسخ داد: پروردگار من و پروردگار تو خداى یکتاست .

فرعون با کمال بى رحمى دستور داد تنورى از آتش آماده کنند تا او و فرزندانش را بسوزاند.

زن بدو گفت : مرا به تو حاجتى است ؟

فرعون پرسید: حاجتت چیست ؟

زن گفت : حاجتم آن است که چون من و فرزندانم را سوزاندى ، استخوان هاى ما را جمع کنى و دفن نمایى .

فرعون قبول کرد، آن گاه دستور داد فرزندان او را یک یک میان تنور انداختند تا نوبت به آخرین فرزندش که کودک کوچکى بود رسید، وقتى خواستند او را نیز به آتش افکنند، آن زن به وى رو کرد و گفت :

 مادر جان ! صبر کن که تو بر حق هستى .

سپس مادرشان را نیز در تنور انداخته و سوزاندند.

- تاریخ انبیاء ، سید هاشم رسولى محلاتى -


داستان سوم

ابوطالب عموى رسول اکرم و خدیجه همسر مهربان آن حضرت ، به فاصله چند روز هر دو از دنیا رفتند. و به این ترتیب ، رسول اکرم بهترین پشتیبان و مدافع خویش را در بیرون خانه ، یعنى ابوطالب و بهترین مایه دلدارى و انیس خویش را در داخل خانه یعنى خدیجه ، در فاصله کمى از دست داد.

وفات ابوطالب به همان نسبت که بر رسول اکرم گران تمام شد، دست قریش ‍ را در آزار رسول اکرم بازتر کرد.

هنوز از وفات ابوطالب چند روزى نگذشته بود که هنگام عبور رسول اکرم از کوچه ، ظرفى پر از خاکروبه روى سرش ‍ خالى کردند. خاک آلود به خانه برگشت .

یکى از دختران آن حضرت (کوچکترین دخترانش ، فاطمه سلام اللّه علیها) جلو دوید و سر و موى پدر را شستشو داد.

رسول اکرم دید که دختر عزیزش اشک مى ریزد، فرمود:

(دخترکم ! گریه نکن و غصه نخور، پدر تو تنها نیست ، خداوند مدافع او است ).

بعد از این جریان ، تنها از مکه خارج شد و به عزم دعوت و ارشاد قبیله ثقیف ، به شهر معروف و خوش آب و هوا و پر ناز و نعمت (طائف )، در جنوب مکه که ضمنا تفرجگاه ثروتمندان مکه نیز بود رهسپار شد.

از مردم طائف انتظار زیادى نمى رفت .

مردم آن شهر پر ناز و نعمت نیز همان روحیه مکیان را داشتند که در مجاورت کعبه مى زیستند و از صدقه سر بتها در زندگى مرفهى به سر مى بردند.

ولى رسول اکرم کسى نبود که به خود یاءس و نومیدى راه بدهد و در باره مشکلات بیندیشد او براى ربودن دل یک صاحبدل و جذب یک عنصر مستعد، حاضر بود با بزرگترین دشواریها روبرو شود.

وارد طائف شد.

از مردم طائف همان سخنانى را شنید که قبلاً از اهل مکه شنیده بود.

یکى گفت : هیچ کس دیگر در دنیا نبود که خدا تو را مبعوث کرد؟!

دیگرى گفت : من جامه کعبه را دزدیده باشم اگر تو پیغمبر خدا باشى

سومى گفت : اصلاً من حاضر نیستم یک کلمه با تو همسخن شوم و از این قبیل سخنان .

نه تنها دعوت آن حضرت را نپذیرفتند، بلکه از ترس اینکه مبادا در گوشه و کنار افرادى پیدا شوند و به سخنان او گوش بدهند یک عده بچه و یک عده اراذل و اوباش را تحریک کردند تا آن حضرت را از طائف اخراج کنند.

آنها هم با دشنام و سنگ پراکندن او را بدرقه کردند.

رسول اکرم در میان سختیها و دشواریها و جراحتهاى فراوان از طائف دور شد و خود را به باغى در خارج طائف رساند که متعلق به عتبه و شیبه دو نفر از ثروتمندان قریش بود و اتفاقا خودشان هم در آنجا بودند.

آن دو نفر از دور شاهد و ناظر احوال بودند و در دل خود از این پیشامد شادى مى کردند.

بچه ها و اراذل و اوباش طائف برگشتند.

رسول اکرم در سایه شاخه هاى انگور دور از عتبه و شیبه نشست تا دمى استراحت کند.

تنها بود، او بود و خداى خودش . روى نیاز به درگاه خداى بى نیاز کرد و گفت :

(خدایا! ضعف و ناتوانى خودم و بسته شدن راه چاره و استهزا و سخریه مردم را به تو شکایت مى کنم .

اى مهربانترین مهربانان ! تویى خداى زیردستان و خوار شمرده شده گان .

تویى خداى من ، مرا به که وا مى گذارى ؟

به بیگانه اى که به من اخم کند، یا دشمنى که او را بر من تفوق داده اى ؟

خدایا! اگر آنچه بر من رسید، نه از آن راه است که من مستحق بوده ام و تو بر من خشم گرفته اى باکى ندارم ، ولى میدان سلامت و عافیت بر من وسیعتر است .

پناه مى برم به نور ذات تو که تاریکیها با آن روشن شده و کار آخرت با آن راست گردیده است از اینکه خشم خویش بر من بفرستى ، یا عذاب خودت را بر من نازل گردانى .

من بدانچه مى رسد خوشنودم تا تو از من خوشنود شوى ، هیچ گردشى و تغییرى و هیچ نیرویى در جهان نیست مگر از تو و به وسیله تو).

عتبه و شیبه در عین اینکه از شکست رسول خدا خوشحال بودند، به ملاحظه قرابت و حس خویشاوندى ، (عداس ) غلام مسیحى خود را که همراهشان بود دستور دادند تا یک طبق انگور پر کند و ببرد جلو آن مردى که در آن دور زیر سایه شاخه هاى انگور نشسته بگذارد و زود برگردد.

(عداس ) انگورها را آورد و گذاشت و گفت :(بخور!)

رسول اکرم دست دراز کرد و قبل از آنکه دانه انگور را به دهان بگذارد، کلمه مبارکه بسم اللّه را بر زبان راند.

این کلمه تا آن روز به گوش عداس نخورده بود.

اولین مرتبه بود که آن را مى شنید.

نگاهى عمیق به چهره رسول اکرم انداخت و گفت : این جمله معمول مردم این منطقه نیست ، این چه جمله اى بود؟

رسول اکرم :

(عداس ! اهل کجایى ؟ و چه دینى دارى ؟).

من اصلاً اهل نینوایم و نصرانى هستم .

اهل نینوا، اهل شهر بنده صالح خدا یونس بن متى ؟).

- عجب ! تو در این جا و در میان این مردم از کجا اسم یونس بن متى را مى دانى ؟ در خود نینوا وقتى که من آنجا بودم ده نفر پیدا نمى شد که اسم (متى ) پدر یونس را بداند.

- (یونس برادر من است ، او پیغمبر خدا بود، من نیز پیغمبر خدایم ).

عتبه و شیبه دیدند عداس همچنان ایستاده و معلوم است که مشغول گفتگو است . دلشان فروریخت ؛ زیرا از گفتگوى اشخاص با رسول اکرم بیش از هرچیزى بیم داشتند.

یک وقت دیدند که عداس افتاده و سر و دست و پاى رسول خدا را مى بوسد.

یکى به دیگرى گفت : دیدى غلام بیچاره را خراب کرد!

- داستان راستان ش 69 ، ثمره سفر طائف -

پزشکان و دعای رزق !!

چهارشنبه, ۱۶ دی ۱۳۹۴، ۰۸:۰۶ ب.ظ

به گمانم امسال جامعه پزشکی هرچه دعای رزق تو «مفاتیح الجنان» و «داروخانه معنوی» و سایر کتب ادعیه وارد شده را یکجا خوندند!! و لهذا به هیچ جمعی بر نمی خوری مگر اینکه صدای آشنای سرفه و عطسه را می شنوی!

ان شاء الله که شما دستمال به دست نیستین؟!!

شفای همه مریضای اسلام صلوات


ببخشید...

سلام و عرض ادب بسیار خدمت دوست و رفقا مخصوصا اونا که این سه ماه مرتب شب نشینی و روزنشینی ما اومدند و رفتند و ما خونه نبودیم!!!

دوران غیبته دیگه!! خخخخ


ما غیبت کردیم و شما...

ما از وبلاگ غیبت کردیم و شما از ما!!!

البته بخشش ما که زیاده ، وبلاگ و وبلاگی ها هم ان شاء الله ما رو می بخشند!!


تشکر و سپاس از همه

کوکاکولا علیه شیعه !!

پنجشنبه, ۲۶ شهریور ۱۳۹۴، ۱۱:۲۷ ب.ظ

نوشتن اسامی اهل بیت (ع) بر قوطی نوشیدنی های گازدار که نهایت کارشان سطل های زباله است، توهینی شمرده می شود که سکوت بر آن جایز نیست.


شعری از شهیدا در 3 سالگی

پنجشنبه, ۲۶ شهریور ۱۳۹۴، ۱۰:۲۴ ب.ظ

ماه به من میخنده !

خورشید به من میخنده !

ستاره به من میخنده !

هاپو به من میخنده !

گربه ها به من میخندن !

من به همه می خندم !


شعر: شهیدا در 3 سالگی


چرا دختران  برای امر  ازدواج باید «اذن پدر» داشته باشند؟!


  1- طبیعت احساساتی بودن زنان

  این یک امتیاز بزرگ در زنان است که به واسطه آن نقش‌های بزرگ و کلیدی همچون مادری و تربیت فرزندان به او سپرده شده است و طبیعتاً به لحاظ رعایت این طبیعت (که در نهاد همه زنان است مگر آن که به واسطه برخی کارها این حالت تحت الشعاع قرار گرفته و به حالت خمودی در آید) بعضی از محدودیت‌ها در تصدی کارها یا مدیریت رفتاری برای آنان مقرر می‌شود. 

ناگفته پیداست همان طور که افلاطون گفته است: مادر با همان دستی که گهواره فرزند را تکان می‌دهد، با همان دست عالمی را تکان می‌دهد.

مگر مدیران و رهبران جامعه جز دست پروردگان همین مادران هستند؟

از این رو رسول مکرم اسلام(ص) فرمودند: بهشت زیر پای مادران است، یعنی سعادت و شقاوت فرزندان تا حد بسیار بالایی مرهون رفتارها و تربیت‌های مادران است.

 2- طبیعت عقلانی مردان

 چه زنان و چه مردان از عقل و خرد برخوردارند لیکن در زنان استفاده از رهنمودهای عقلی بیشتر بروز می‌یابد در حالی که زنان به واسطه تأثیر احساسات و عواطف بر دریافت‌های عقلانی آنها، عاطفی‌تر برخورد نموده، کمتر از مردان از آن رهنمود‌ها استفاده می‌کنند. 

آری، پسران نیز گاهی احساساتی هستند و بر عکس، زنان نیز گاهی به دور از احساسات و عواطف، رفتار می‌کنند، لیکن این صفات روحی، در نوع مردان و زنان همان است که گفتیم و قانون نیز برای نوع افراد وضع می‌شود نه یکایک آنها، گر چه نباید از این نکته غفلت کرد که مشورت با پدر و مادر برای پسران نیز مورد توصیه اسلام است.

 3- اجتماعی‌تر بودن مردان و کم تجربه‌تر بودن زنان نسبت به مردان

  در همه جوامع، مردان به هر دلیلی فرصت‌های تجربه رفتارهای اجتماعی بیشتری دارند تا زنان، به ویژه آن که کار در بیرون از منزل برای تأمین زندگی همسر و فرزندان (خانواده) به عنوان یک وظیفه شرعی و قانونی به عهده پدر نهاده شده است و از طرف دیگر اختلاط بین زنان و مردان، ناپسند و نکوهیده است.

طبیعتاً دختران به دلیل بی‌تجربه گی‌ها و ناآشنایی با حیله و فریب و یا اخلاقیات اجتماعی، نیاز به کمک مشاوره‌ای بیشتری دارند. 

به همین دلیل پدران به عنوان بهترین مشاوران دلسوز برای دختران در نظر گرفته شده‌اند تا کسی نتواند با سوء استفاده از عواطف پاک و احساسات لطیف زنان و به دلیل کم تجربه بودن دختران، آنان را فریب داده، مایه انحطاط آنان را فراهم آورند و الا دخترانی که قبلاً شوهر کرده باشند، و از این تجربه برخوردار باشند، اجازه پدر برای ازدواج آنها شرط نیست.

از این رو هر گاه پدران از حد مشاوره پا را فراتر نهاده به اجبار و تحمیل نظرات خود بپردازند اجازه آنان فاقد اعتبار است.

توجه به نکات ذیل در فهم بهتر این حکم مفید است. 

شهوت در مرد غالب است و زن اسیر محبت است. آن چه مرد را می‌لغزاند و از پا در می‌آورد، شهوت است و آن چه زن را اسیر می‌کند این است که از زبان مردی نغمه محبت و صفا و وفا و عشق بشنود.

 رسول اکرم(ص)، این حقیقت را چهارده قرن پیش به وضوح بیان کرده، می‌فرماید:

«این سخن مرد به زن که تو را دوست دارم، هرگز از دل زن بیرون نمی رود» و همین جنبه است که مردان ناپاک با استفاده از آن، احساس زن را به بازی می‌گیرند؛ چه بسیار دخترانی که با جمله‌ای محبت‌آمیز از سوی پسری یا مردی ناپاک، منحرف شده و بدون هیچ تحقیقی دل به او سپرده است. 

پس لازم است دختر ناآزموده، با پدرش که از اندیشه‌های مردان بهتر آگاه است مشورت کند و موافقت او را جلب کند.

اسلام با این کار، زن را تحقیر نکرده، بلکه دست حمایت خود را بر روی شانه او نهاده است.

اگر پسران ادعا کنند که چرا قانون ما را ملزم به جلب موافقت پدران نکرده است، آن قدر دور از منطق نیست که کسی به نام دختران به لزوم جلب موافقت پدران اعتراض کند. 

افزون بر این، اگر مردی در ازدواج خود فریب بخورد، می‌تواند همسرش را طلاق بدهد، در حالی که اسلام برای زن حق طلاق قرار نداده است. از این رو، زن باید در کار خویش دقت و احتیاط بیشتری کند تا مبادا در وضعی قرار گیرد که نتواند به راحتی از آن رهایی یابد. 

البته باید گفت که همه فقهایی که اجازه ولی را در نکاح دختر شوهر نکرده، معتبر دانسته اند، قید می‌کنند که اعتبار اجازه ی ولی تنها در صورتی است که ولی بدون علت موجه از دادن اجازه مضایقه نکند.

اگر ولی با وجود خواستگار شایسته و متناسب و مورد تمایل دختر، از دادن اجازه خودداری کند، نیازی به کسب اجازه از پدر نیست و شرط فوق ساقط است و همچنین هرگاه پدر دختر غایب باشد و به او دسترسی نباشد، اجازه پدر معتبر نیست. 

مطلب مسلم دیگر این است که پسران اگر به سن بلوغ برسند و واجد عقل و رشد باشند، خود اختیاردار خود هستند و کسی حق دخالت در ازدواج آنان را ندارد. اما دختر اگر یک بار شوهر کرده است و اکنون بیوه است، کسی حق دخالت در کار او را ندارد. 

اما وضع دختری که دوشیزه است و اولین بار است که می‌خواهد با مردی پیمان زناشویی ببندد، در این که پدر اختیاردار مطلق او نیست و نمی‌تواند بدون میل و رضای او، او را به هر کس که دلش می‌خواهد، شوهر بدهد، حرفی نیست. 

چنان که در روایتی هست:

دختری نگران و هراسان نزد رسول اکرم(ص) آمد و عرض کرد: یا رسول الله(ص)! پدرم برادرزاده‌ای دارد و بی‌آن که نظر مرا بخواهد، مرا به عقد او درآورده است. حضرت فرمود: حالا که او این کار را کرده است، تو هم مخالفت نکن، صحه بگذار و زن پسرعمویت باش.

دختر گفت: یا رسول الله(ص)! من پسر عمویم را دوست ندارم. چگونه زن کسی شوم که دوستش ندارم؟ حضرت فرمود: اگر او را دوست نداری هیچ، اختیار با خودت. برو هر کس را که خودت دوست داری، به شوهری برگزین.

دختر عرض کرد: اتفاقاً او را خیلی دوست دارم و جز او کس دیگر را دوست ندارم و زن کسی غیر از او نخواهم شد، اما چون پدرم بی آن که نظر مرا بخواهد این کار را کرده است، به عمد آمدم، با شما سؤال و جواب کنم تا از شما این جمله را بشنوم و به همه زنان اعلام کنم از این پس پدران حق ندارند، سر خود هر تصمیمی که می‌خواهند بگیرند و دختران را به هر کس که دل خودشان می‌خواهد شوهر دهند. 

این روایت را فقهایی مانند شهید ثانی در مسالک و صاحب جواهر از طرق اهل سنت نقل کرده‌اند. 

 خود پیغمبر اکرم(ص) هرگز اراده و اختیار دختر عزیز خود را در ازدواج سلب نکرد.

هنگامی که علی بن ابی طالب(ع) برای خواستگاری زهرای مرضیه(س) نزد پیغمبر اکرم رفت، پیغمبر اکرم فرمود:

 «تاکنون چند نفر دیگر نیز به خواستگاری زهرا آمده اند و من با زهرا در میان گذاشته ام. اما او به علامت نارضایتی، چهره خود را برگردانده است.

اکنون خواستگاری تو را به اطلاع او می‌رسانم». پیغمبر نزد زهرا رفت و مطلب را با دختر عزیزش درمیان گذاشت، ولی زهرا(س) بر خلاف نوبت‌های دیگر، چهره خود را برنگرداند و با سکوت، رضایت خود را اعلام کرد و پیغمبر اکرم تکبیرگویان از نزد زهرا بیرون آمد. 



 برگرفته از:

سایت ائمه جمعه

اولین دستپخت خانم

پنجشنبه, ۲۶ شهریور ۱۳۹۴، ۱۲:۰۶ ب.ظ

اولین دستپخت خانم بود!

داماد با کلی ذوق و شوق در قابلمه رو باز کرد که غذا رو سرو کنه

کفگیر در دست - مثل کسی که برق سه فاز بهش وصل کرده باشند - خشکش زد!

خانوووم! اینهمه غذا؟!

مگه میخوای چیکار؟

جواب عروس فقط یه چیز بود:

مامانم اینجوری درست می کرد!!

یعنی خودش نمی دونست مامانش اینا شش نفر بودند و ما فقط دو نفر ؟!!

تازه اونام هر غذایی رو دو وعده می خوردند و تموم هم نمی شد!!

خلاصه با هر زور و ضربی که بود بعد یه هفته اولین دستپخت خانمی به سلامتی و میمنت به ته دیگ رسید!

قرار به این شد که من بعد مواد لازم رو آقا پیمانه کنه و خانم بپزه!

دومین غذای رسمی بانو بود و دلشوره غیر قابل وصف آقا!!

در زودپز رو که باز کرد!

واااای! 

این بار ملاقه به دستش چسبید!

زودپز تا کله پرِ آب بود!

خیلی رسمی رو کرد به همسر:

پاشو برو یه طنابی بیار!

زن ترسی عجیب تو دلش افتاده بود!

طنابو که دست شوهر می داد با صدای لرزان گفت: میخوای چیکار کنی؟!

مرد:

می خوام به کمرم ببندم برم ته زودپز ببینم اون ته مها نخودی لوبیایی چیزی یافت میشه بیارم بالا از گرسنگی نمیریم!!

...

- از خاطرات دور و بری ها !! -


ولی واقعاً یکی از جدی ترین مشکلات اولیه زندگی همین امر پخت و پزه.

متأسفانه دختر خانوم ها به هر بهونه ای در منزل پدری دست به سیاه و سفید نمیزنن و نتیجه ش جز این نمی تونه باشه!

در حالی که یکی از امتیازات برشمرده در روایات ، مهارت آشپزی برای بانوان است:

قال رسول الله صلى الله علیه وآله: خیر نسائکم الطیبة الطعام ... - کافی ش ح 9461 -


و صد البته مسئله خوراک آنقدر هم نباید برجسته نشان داده شود که خدای ناکرده به سببی برای بهانه جویی پی در پی مردان تبدیل گردد.

سنت های غلط ازدواج ( از نگاه رهبری )

پنجشنبه, ۲۶ شهریور ۱۳۹۴، ۱۰:۳۱ ق.ظ

هشت سنت غلط ازدواج از نگاه رهبر انقلاب

93/7/3

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در سخنرانی‌ها و مناسبت‌های مختلف به آسیب‌شناسی مشکلات فراروی جوانان برای ازدواج پرداخته‌اند. ایشان معتقدند موانع «فرهنگی»، بخش قابل توجهی از این مشکل اجتماعی را به خود اختصاص داده است و جوانان، خانواده‌ها و مسئولان مربوط باید در جهت رفع این موانع تلاش کنند. ایشان در آخرین اظهار نظر رسمی درباره‌ی این موضوع در دیدار دانشجویی ماه رمضان امسال فرمودند: «بعضى از تصورات و سنت‌هاى غلط در مورد ازدواج وجود دارد که اینها دست‌‌وپاگیر است، مانع از رواج ازدواج جوان‌ها است؛ این سنت‌ها را باید عملاً نقض کرد. شما که جوانید، مطالبه‌‌گرید، پرنشاطید، پیشنهادکننده‌‌ى نقض خیلى از عادت‌ها و سنت‌ها هستید، به نظر من این سنت‌هاى غلطى را هم که در زمینه‌‌ى ازدواج وجود دارد، بایستى شماها نقض کنید.»
جدول و متن زیر به هشت مورد از این سنت‌های غلط که مورد تصریح رهبر انقلاب اسلامی قرار گرفته، می‌پردازد:
۱. مهریه سنگین
کسانی که مهریه‌ی بالا برای خانمشان قرار می‌دهند، به جامعه ضرر می‌زنند. خیلی از دخترها توی خانه می‌مانند، خیلی از پسرها بی‌زن می‌مانند، به‌خاطر این‌که این چیزها وقتی در جامعه رسم شد، سنت و عادت شد، به جای «مَهرُ السّنّة»، به جای این‌که مهر پیغمبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) سنت باشد، وقتی مهر جاهلی سنت شد، اوضاع، اوضاع جاهلی خواهد شد.
خطبه‌ی عقد ۱۳۷۷/۸/۱۱

مهریه‌ی سنگین مال دوران جاهلیت است. پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌وآله) آن را منسوخ کرد. پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) از یک خانواده‌ی اعیانی است. خانواده‌ی پیغمبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله)، تقریباً اعیانی‌ترین خانواده‌ی قریش بودند. خود ایشان هم که رئیس و رهبر این جامعه است. چه اشکالی داشت دختر به آن خوبی که بهترین دختران عالم است و خدای متعال او را «سیدة النّساء العالمین» قرار داد «مِن الاَوّلینَ و الآخِرین»، با بهترین پسرهای عالم که مولای متقیان است می‌خواهند ازدواج کنند، مهریه‌ی ایشان زیاد باشد؟ چرا ایشان آمدند و این مهریه‌ی کم را قرار دادند که اسمش «مَهرُ السُّنَّة» است.
خطبه‌ی عقد ۱۳۷۴/۲/۲۸

مهریه هر چه کمتر باشد، به طبیعت ازدواج نزدیکتر است، چون طبیعت ازدواج معامله که نیست، خرید و فروش که نیست، اجاره دادن که نیست، زندگی دو انسان است. این ارتباطی به مسائل مالی ندارد. ولی شارع مقدس یک مهریه‌ای را معین کرده که باید یک چیزی باشد. اما نباید سنگین باشد. بایستی عادی باشد جوری باشد که همه بتوانند انجام دهند.
خطبه‌ی عقد ۱۳۷۴/۵/۱۸

بعضی خیال می‌کنند مهریه‌ی سنگین به حفظ پیوند زناشویی کمک می‌کند. این خطاست. اشتباه است. اگر خدای ناکرده این زن و شوهر نااهل باشند، مهریه‌ی سنگین هیچ معجزه‌ای نمی‌تواند بکند.
خطبه‌ی عقد ۱۳۷۵/۵/۱۱

بعضی از خانواده‌های طرف عروس می‌گویند که ما مهریه‌ی آن‌قدر بالا نمی‌خواهیم ولی خانواده‌ی داماد برای پز دادن و تفاخر می‌گویند نه نمی‌شود! چند میلیون یا فلان‌قدر. خب اینها همه دوری از اسلام است. هیچ کس با مهریه‌ی بالا خوشبخت نشد. این‌هایی که خیال می‌کنند اگر مهریه نباشد ازدواج دخترشان متزلزل خواهد شد، ‌ این‌ها اشتباه می‌کنند. ازدواج اگر چنان‌چه با محبت بود، ‌ با وضعیت درست بود، بی‌مهریه هم متزلزل نمی‌شود. ولی اگر چنان‌چه بر مبنای خباثت و زرنگی و کلاهبرداری و فریب و این چیزها بود، مهریه هر چقدر هم که زیاد باشد، مرد بدجنس زورگو، کاری خواهد کرد که بتواند از زیر بار این مهریه هم فرار کند.
خطبه‌ی عقد ۱۳۷۵/۹/۴

من از مردم سراسر کشور خواهش می‌کنم که آن قدر مهریه‌ها را زیاد نکنند. این سنت جاهلی است. این کاری است که خدا و رسول (صلی‌الله‌علیه‌وآله) در این زمان بخصوص، از آن راضی نیستند. نمی‌گوییم حرام است. نمی‌گوییم ازدواج باطل است. اما خلاف سنت پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) و اولاد ایشان و ائمه‌ی هدی (علیهم‌السلام) و بزرگان اسلام است. خلاف روش این‌هاست و به‌خصوص در زمان ما که کشور احتیاج دارد به این‌که همه‌ی کارهای صحیح، آسان شود، هیچ مصلحت نیست که بعضی ازدواج‌ها را این‌طور مشکل کنند.
خطبه‌ی عقد ۱۳۷۳/۹/۲

۲. جهیزیه سنگین
من گمان می‌کنم این‌که در جهیزیه‌ی حضرت زهرا (علیهاالسلام) این قدر سادگی رعایت شد... این حد را حفظ کردند. این یک جنبه‌ی نمادین داشت. برای این‌که بین مردم مبنا و پایه‌ای باشد برای عمل به آن، تا دچار این مشکلاتی که بر اثر زیاده‌روی‌ها پیش می‌آید، نشوند.
خطبه‌ی عقد ۱۳۷۷/۴/۱۸

بعضی از خانواده‌های عروس، خودشان را اذیت می‌کنند و به زحمت می‌اندازند و اگر پول هم ندارند به زحمت پول تهیه می‌کنند. اگر پول دارند خرج زیادی می‌کنند، برای این‌که یک جهیزیه‌ی مفصل پر زرق و برقی را مثلاً در اختیار دخترشان بگذارند.
خطبه‌ی عقد ۱۳۷۷/۱۲/۲۸

جهیزیه‌ی زیاد، هیچ دختری را خوشبخت نمی‌کند و هیچ خانواده‌ای را به آن آرامش و سکون و اعتماد لازم نمی‌رساند. اینها زوایای زندگی است. فضولِ زندگی است و جز دردسر و اسباب زحمت و اسباب مشکل فایده‌ای ندارد.
خطبه‌ی عقد ۱۳۷۵/۹/۱۸

مبادا بروید پول قرض کنید، جهیزیه درست کنید. مبادا خودتان را به زحمت بیندازید. مبادا خانواده‌تان را به زحمت بیندازید. مبادا خیال کنید که دخترتان اگر جهیزیه‌اش کمتر از دختر همسایه و قوم و خویش بود، این سرشکستگی است.
خطبه‌ی عقد ۱۳۸۱/۳/۲۹

بعضی‌ها سعی می‌کنند که برای جهیزیه بزنند روی دست همه‌ی قوم و خویش‌ها و همسایه‌ها و دوست و آشناها که این هم غلط است... باید نگاه کنید ببینید که چه چیزی درست است، چه چیزی حق است آن را انجام بدهید. چه چیزی حق است؟ یک خانواده‌ی دو نفره یک وسایلی لازم دارند که یک زندگی ساده‌ای داشته باشند.
خطبه‌ی عقد ۱۳۷۹/۸/۳

انواع و اقسام ریخت و پاش‌ها، زیاده‌روی‌ها، کارهای غلط، جهیزیه‌های سنگین. همه‌جور چیزی را حتماً باید بخرند، بیاورند توی جهیزیه بگذارند، که اقلّاً یک چیز بیشتر از آن دختر خاله‌اش، یا نمی‌دانم خواهرش، یا آن همسایه‌شان یا آن همکلاسی‌شان داشته باشد. اینها از آن غلط‌های بسیار موذی و آزاردهنده است، برای خود انسان و برای مردم. خیلی از دخترها نمی‌توانند به خانه‌ی بخت بروند، خیلی از پسرها نمی‌توانند ازدواج کنند، به خاطر همین چیزها. به خاطر همین گرفتاری‌ها. اگر ازدواج آسان بود، اگر مردم آن‌قدر سخت‌گیری نکرده بودند، بعضی‌ها اگر مهریه‌شان سنگین نبود، اگر این جهیزیه‌های جاهلانه نبود و پدر و مادرها به خیال خودشان برای این‌که مبادا دل دخترشان بشکند، خودشان را به آب و آتش نمی‌زدند، این گرفتاری‌ها برای خیلی از خانواده‌ها پیش نمی‌آمد.
خطبه‌ی عقد ۱۳۷۲/۱۰/۲۶

از اول، بعضی‌ها همه‌ی ریز و درشت و لازم و غیر لازم را برای دخترشان به عنوان جهیزیه فراهم می‌کنند که مبادا از دختر فلانی، از نمی‌دانم دختر عمویش، یا از خواهرش یا از جاریش مثلاً کمتر باشد. اینها درست نیست. این کارها غلط است. اسباب زحمت شماست. آن هم زحمتی که هیچ اجری پیش خدا ندارد، مایه‌ی تشکر هم نمی‌شود.
خطبه‌ی عقد ۱۳۷۸/۹/۲

نگذارید جهیزیه‌ها را سنگین کنند. دخترها نگذارند. عروس‌ها شما نگذارید. پدر و مادرها هم اگر می‌خواهند، شما نگذارید.
خطبه‌ی عقد ۱۳۷۳/۹/۲۳

مادرهای عروس‌ها در تهیه‌ی جهیزیه دست نگه دارند، خیلی افراط و اسراف نکنند. نگویند حالا مثلاً دخترمان است، دلش می‌شکند. نه. دخترها خوبند. دخترها نمی‌خواهند. ما بیخود نباید دل آن‌ها را بکشانیم به این سمت که هر چیز قشنگ و لوکس و... حتماً باید برایش تهیه شود.
خطبه‌ی عقد ۱۳۷۹/۱۱/۱۶

۳. تجملات زیاد
تجملات برای یک جامعه، مضر و بد است. آن کسانی که با تجملات مخالفت می‌کنند، معنایش این نیست که از لذت‌ها و خوشی‌هایش بی‌اطلاعند، نه! آن را کاری مضر برای جامعه می‌دانند. مثل یک دارو یا خوراکی مضر. با تجملات زیادی، جامعه زیان می‌کند. البته در حد معقول و متداول ایرادی ندارد. اما وقتی که همین‌طور مرتب پای رقابت و مسابقه به میان آمد، اصلاً از حد خودش تجاوز می‌کند و به جاهای دیگر می‌رود.
خطبه‌ی عقد ۱۳۷۰/۴/۲۰

مگر کسانی که با تجمل عروس و داماد می‌شوند خوشبخت‌ترند؟ چه کسی می‌تواند چنین چیزی را ادعا کند؟ این کارها جز این‌که یک عده جوان را، یک عده دختر را حسرت به دل کند و زندگی را بر این‌ها تلخ نماید، اگر نتوانستند آن‌جور آن‌ها هم عروسی بگیرند تا ابد حسرت به دل بمانند یا اصلاً نتوانند عروسی بگیرند. چیز دیگری نیست... تا آمدند دخترش را بگیرند، چون دستش خالی است، این دختر بماند توی خانه. این پسر دانشجو یا کارگر یا کاسب ضعیف، همین‌طور غیر متأهل بماند.
خطبه‌ی عقد ۱۳۷۳/۹/۲۳

۴. اسراف
برخی، اسراف می‌کنند. می‌ریزند و می‌پاشند. در این روزگار که فقرایی در جامعه هستند، کسانی هستند که اولیات زندگی هم درست در اختیارشان نیست، این کارها اسراف است، زیادی است، بیخود است. هر کس بکند خلاف است.
خطبه‌ی عقد ۱۳۷۲/۶/۱۱

بعضی از مردم با این کاری که می‌شود با آن ثواب برد، گناه می‌برند. با اسراف‌هایی که می‌کنند، با خلاف‌هایی که انجام می‌دهند، با آمیختن این عمل حَسن و حسنه به کارهای حرامی که انجام می‌دهند. حرام همه‌اش هم این نیست که محرم و نامحرم و این چیزها باشد. آنها هم البته حرام است، اما ریخت و پاش زیادی هم حرام است. اسراف حرام است. سوزاندن دل مردمی که ندارند در مواردی واقعاً حرام است. زیاده‌روی کردن، ‌ حرام و حلال کردن برای این‌که بتواند جهیزیه‌ی دخترش را فراهم کند، اینها حرام است.
خطبه‌ی عقد ۱۳۷۶/۱۱/۹

بنده راضی نیستم از کسانی که با خرج‌های سنگین و با اسراف در امر ازدواج، کار را بر دیگران مشکل می‌کنند. البته با جشن و شادی و مهمانی موافقیم ولی با اسراف مخالفیم.
خطبه‌ی عقد ۱۳۷۴/۵/۲۴

۵. خرید از مکان‌های معروف به گرانی
این دختر خانم‌ها که می‌خواهند جهیزیه درست کنند، برای خرید اسباب سر عقد و جهیزیه، توی این دکان‌های گران‌قیمت بعضی از جاهای تهران، آن محلات گران‌قیمت که معروف است – نمی‌خواهم البته اسم بیاورم – من می‌شناسم کجاهاست که دکان‌هایش معروف است به جنس گران، اصلاً طرف آنها پا نگذارند. بروند آن جاهایی که معروف به گرانی نیست. این‌طور نباشد که داماد بیچاره را دنبالشان راه بیندازند برای خرید عروس و خرید عقد. متأسفانه از این کارها می‌کنند.
خطبه‌ی عقد ۱۳۷۲/۳/۱۹

۶. هتل‌ها و سالن‌های پرخرج
این هتل‌ها و سالن‌ها و جشن‌های پُرخرج را رها کنید. ممکن است توی یک سالنی هم کسی جشن بگذارد اما ساده، مانعی ندارد. من نمی‌خواهم بگویم حتماً، چون بعضی خانه‌هایشان جا ندارد یا امکاناتش را ندارند ولی اسراف نکنید.
خطبه‌ی عقد ۱۳۷۳/۱۰/۲۷

عروسی و عقد و شادی چیز خوبی است. حتی پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌وآله) هم برای دختر مکرمه‌ی‌ خودشان مجلس عروسی گرفتند، شادی کردند و مردم شعر خواندند. زن‌ها دست زدند و خوشی کردند. اما نباید در این مجلسِ عقد و عروسی و اینها اسراف انجام بگیرد. یکی از اسراف‌ها همین مجالس عقد و عروسی گران‌قیمت است. در هتل‌ها، در این سالن‌های گران‌قیمت مجالس درست می‌کنند. مبالغ زیادی شیرینی و میوه و خوراکی حرام می‌شود، از بین می‌رود، روی زمین ریخته می‌شود و ضایع می‌گردد. برای چه؟ برای چشم و هم چشمی!؟ برای عقب نماندن از قافله‌ی اسراف!؟
خطبه‌ی عقد ۱۳۷۲/۱/۵

عروسی شیرین، آن عروسی‌ای نیست که توی آن خیلی خرج می‌شود و اسراف زیاد در آن می‌شود. عروسی شیرین، عروسی صمیمانه است. صمیمانه که بود، عروسی شیرین می‌شود. ولو مختصر باشد. یک اتاق دو اتاق توی خانه، قوم و خویش، دوست و آشنا و رفیق دور هم بنشینند، این می‌شود عروسی. این میهمانی‌های مفصل و سالن‌های آن‌چنانی یا توی هتل‌ها، خرج‌های زیاد، جنس‌های گران برای مهمانی، اینها هیچ مناسب نیست. نمی‌گویم ازدواج را باطل می‌کند، نه! ازدواج درست است. اما اینها محیط جامعه و محیط زندگی را تلخ می‌کند.
خطبه‌ی عقد ۱۳۷۷/۹/۱۲

مگر سابق که این سالن‌ها نبود، این چیزها نبود، توی دو تا اتاق کوچک جشن می‌گرفتند، مهمان‌ها می‌آمدند شیرینی می‌خوردند، ازدواج‌ها بی‌برکت‌تر از امروز بود؟ عزت دخترها مگر کمتر از امروز بود، حالا باید حتماً بروند توی این سالن‌های بزرگ. عیبی ندارد، من مخالفتی نمی‌کنم با این سالن‌ها. من با «تشریفات» مخالفم. حالا بعضی می‌روند توی هتل، از آن کارهای غلط است که لزومی ندارد.
خطبه‌ی عقد ۱۳۷۶/۷/۳۰

بعضی خیال می‌کنند که تشریفات و تویِ هتلِ چنین و چنان رفتن، سالن‌های گران گرفتن، خرج‌های زیادی کردن، ‌ عزت و شرف و سربلندیِ دختر و پسر را زیاد می‌کند. نخیر عزت و شرف و سربلندی دختر و پسر به انسانیت و تقوی و پاکدامنی و بلندنظری آن‌هاست، نه به این چیزها...
خطبه‌ی عقد ۱۳۷۵/۵/۱۱

۷. لباس عروس گران‌قیمت
بعضی‌ها لباس عروس گران‌قیمت می‌خرند. نه! چه لزومی دارد. حالا لباس عروس می‌خواهند، بعضی‌ها لباس عروس را می‌روند کرایه می‌کنند. چه مانعی دارد؟ ننگ دارد؟ نه! چه ننگی؟ چه مانعی دارد؟ بعضی‌ها این را ننگ می‌دانند. ننگ این است که انسان یک پول گزافی بدهد، یک چیزی بخرد که یک بار آن را مصرف کند، بعد بیندازد دور. یک بار مصرف! آن هم با این وضعی که بعضی مردم دارند.
خطبه‌ی عقد ۱۳۷۴/۱۰/۴

۸. به رخ کشیدن ثروت‌ها
اگر چنان‌چه در ازدواج بحث مادیات عمده شد، این معامله‌ی عاطفی و روحی و انسانی تبدیل خواهد شد به معامله‌ی مادی. این معامله‌های گران، این جهیزیه‌های سنگین، این چشم و هم‌چشمی‌ها و این به رخ کشیدن ثروت‌ها و پول‌ها – که برخی از افراد غافل و بی‌خبر می‌کنند – ازدواج را در واقع خراب می‌کنند. لذاست که در شرع مقدس مستحب است مهریه کم گرفته شود که «مَهرُ السّنّة» مورد نظر است.
خطبه‌ی عقد ۱۳۷۷/۱۲/۱۳

* ازدواج را آسان کنید
من به همه‌ی مردم در سراسر کشور توصیه می‌کنم که ازدواج‌ها را آسان کنند. بعضی‌ها ازدواج را مشکل می‌کنند. مهریه‌های گران و جهیزیه‌های سنگین ازدواج را مشکل می‌کند... خانواده‌ی پسرها توقع جهیزیه‌های سنگین بکنند. خانواده‌ی دخترها برای چشم هم‌چشمی دیگران جهیزیه‌ها را و تشریفات را و مجالس عقد و عروسی را رنگین‌تر بکنند. چرا؟ اثر این را می‌دانید چیست؟ اثر این کارها این است که دخترها و پسرها بدون ازدواج در خانه‌ها می‌مانند، کسی جرئت نمی‌کند به ازدواج نزدیک شود.
خطبه‌ی عقد ۱۳۷۳/۹/۲


منبع:

پایگاه اطلاع‌رسانی دفتر مقام معظم رهبری


فلسفه مهریه :

از اعتراضاتی که جدیداً از طرف بعضی آقایان زیاد مطرح می شود و به مشروعیت آن می تازند این است که:

بلاشک در ازدواج زن و مرد هر دو منتفع و بهره مندند ، پس چرا مردان می بایست به خانم ها مهریه بپردازند؟!

جواب های زیادی میشه داد من جمله این جواب که در تفسیر نمونه آورده شده:

درست است که مرد و زن هر دو از زندگى زناشویى بطور یکسان سود مى برند، ولى نمى توان انکار کرد که در صورت جدائى زن و مرد ، زن متحمل خسارت بیشترى خواهد شد زیرا:

اولا مرد طبق استعداد خاص بدنى معمولا در اجتماع نفوذ و تسلط بیشترى دارد، و هر چند بعضى مى خواهند به هنگام سخن گفتن این حقیقت روشن را انکار کنند اما وضع زندگى اجتماعى بشر که با چشم مى بینیم حتى در جوامع اروپائى که زنان به اصطلاح از آزادى کامل برخوردارند نشان مى دهد که ابتکار اعمال پر درآمد بیشتر در دست مردان است .

بعلاوه مردان براى انتخاب همسر مجدد امکانات بیشترى دارند ولى زنان بیوه مخصوصا با گذشت قسمتى از عمر آنها، و از دست رفتن سرمایه جوانى و زیبائى ، امکاناتشان براى انتخاب همسر جدید کمتر است .

با توجه به این جهات روشن مى شود که:

امکانات و سرمایه اى را که زن با ازدواج از دست مى دهد بیش از امکاناتى است که مرد از دست مى دهد، و در حقیقت مهر چیزى است به عنوان جبران خسارت براى زن و وسیله اى براى تأمین زندگى آینده او.

و علاوه مسأله مهر معمولا به شکل ترمزى در برابر تمایلات مرد نسبت به جدائى و طلاق محسوب مى شود.


هرچند که مهر از نظر قوانین اسلام با برقرار شدن پیمان ازدواج به ذمه مرد تعلق مى گیرد و زن فوراً حق مطالبه آن را دارد، ولى چون معمولا به صورت بدهى بر ذمه مرد مى ماند، هم اندوخته اى براى آینده زن محسوب مى شود، و هم پشتوانه اى براى حفظ حقوق او و از هم نپاشیدن پیمان زناشوئى (البته این موضوع استثنائاتى دارد ولى آنچه گفتیم در غالب موارد صادق است )

...

تفسیر نمونه ذیل آیه 4 سوره نساء: وَآَتُوا النِّسَاءَ صَدُقَاتِهِنَّ نِحْلَةً


_____________________________________________________________________________


اما روایتی از امام صادق دیدم که به فلسفه قشنگی برای این امر اشاره فرموده و حقیر آن را بازتر می کنم:

الإمام الصادق (علیه السلام):

إنما صار الصداق على الرجل دون المرأة وإن کان فعلهما واحدا فإن الرجل إذا قضى حاجته منها قام عنها ولم ینتظر فراغها فصار الصداق علیه دونها لذلک - میزان الحکمة باب الزواج ش 1643 -

درست است مرد و زن هر دو از ارتباط جنسی لذت می برند، اما مرد کامی گرفته و تمام.

ولی این ارتباط چند دقیقه ای برای زن آغاز کار است!

اوست که حامل نطفه مرد می گردد!

در ادامه ی آن ... ایام طولانی بارداری ، تحمل درد و رنج زایمان ، شیردهی و رسیدگی به کودک و ...

این تفاوت کم نیست! آنقدر که از طرف یک مرد حق شناس حتماً و حتماً نیاز به جبران دارد!

و مهر است که در این وادی دست مرد را گرفته و به خواست اخلاقی او جواب می دهد!


(ناگفته نماند مهر البته آنچنان نباید باشد که در حق مرد اجحاف گردد که متأسفانه در اغلب موارد هست )

همسر آزاری

چهارشنبه, ۲۵ شهریور ۱۳۹۴، ۱۲:۰۳ ب.ظ

 رسول الله صلی الله علیه و آله :

ومن کانت له امرأة تؤذیه لم یقبل الله صلاتها ولا حسنة من عملها حتى تعینه وترضیه.

- وإن صامت الدهر، وقامت وأعتقت الرقاب، وأنفقت الاموال فی سبیل الله -

وکانت أول من یرد النار!

ثم قال رسول الله صلى الله علیه وآله:

وعلى الرجل مثل ذلک الوزر العذاب إذا کان لها مؤذیا ظالما

- بحارالانوار ج 73 ص 363 -


هر مردی که زنی آزار رسان داشته باشد خداوند نماز و دیگر اعمال حسنه ی او را قبول نفرماید! تا آنکه شوهر را از خود راضی نماید!

- هرچند تمام عمر روزه دار باشد و شب زنده دار ، و برده آزاد کند و اموالش را در راه خدا ببخشد -

و اول کسی خواهد بود که وارد جهنم گردد!!

سپس فرمود:

برای شوهر هم همین عذاب است اگر زن اذیت کن و ظالم باشد!


یه لقمه عسل

چهارشنبه, ۲۵ شهریور ۱۳۹۴، ۱۰:۵۱ ق.ظ

پیرمردی از اهالی شورگشت - زادگاه مرحوم آیت الله موسوی (مؤسس حوزه علمیه فضل بن شاذان نیشابور) - مهمون منزل حاج آقا شده بود!

ایشون جهت صبحونه هوای هم محلی خودشونو گرفته و پیاله ای عسل هم بر سفره گذاشته بودن!

پیر مرد لقمه ای بزرگ گرفته و نصف پیاله عسل را بلند کرده، بر لقمه گذاشت!!

تا خواست به دهان فرو ببره ، حاج آقا از دست او می چسبن و میگن:

رفیق! لقمه رو میخوای یا پیاله رو ؟!!!


شیرینی این مزاح بیش از شیرینی عسل سالهای سال در کام پیرمرد باقی ماند! خدایشان بیامرزد.

همسری و بی همسری

سه شنبه, ۲۴ شهریور ۱۳۹۴، ۰۶:۲۳ ب.ظ

یک شب بی همسری

امام صادق علیه السلام می فرماید:

مردى نزد پدرم (امام محمد باقر علیه السلام) آمده بودند، پدرم به او فرمود:

آیا همسر دارى ؟

عرض کرد: خیر

فرمودند: من دوست ندارم دنیا و آنچه را در آن است داشته باشم ولى یک شب بدون همسر بسر ببرم!! 

و اضافه کردند: دو رکعت نماز انسانى که همسر دارد بهتر است از عبادت شب و روز مردى که همسر ندارد!

سپس به او هفت دینار داده و فرمود:

با این پول ازدواج کن ... 

و از قول پیامبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله نقل نمودند که :

اتخذوا الاهل فانّه ارزق لکم ؛ تشکیل خانواده دهید که (بر خلاف تصور اکثر مردم ، ازدواج نه باعث فقر که ) سبب رزق و روزی بیشتر است - بحارالانوار ج 100 ص 217 -


بهترین بناء

وقال علیه السلام:

ما بنی فی الاسلام بناء أحب إلى الله عزوجل وأعز من التزویج - بحارالانوار ج 100 ص 222 -

هیچ ساختمانی در اسلام بنا نشده است که نزد خداوند محبوب تر و عزیزتر از امر ازدواج باشد!


نیت در ازدواج

عن النبی (صلى الله علیه وآله): من نکح لله وأنکح لله استحق ولایة الله - میزان الحکمة باب الزواج ش 1631 -

هر که به نیتی الهی ازدواج کند و به این نیت دیگران را ازدواج دهد ، لیاقت دوستی خداوند را پیدا کرده است.


ثمرات ازدواج

قال رسول الله صلى الله علیه وآله: زوجوا أیاماکم فان الله یحسن لهم فی أخلاقهم ویوسع لهم فی أرازقهم ویزیدهم فی مرواتهم - بحارالانوار ج 100 ص 222 -

افراد مجردتان را همسر بدهید که خداوند اخلاقشان را نیکو سازد ، و در رزق و روزی شان توسعه بخشد ، و به مردانگی و مروتشان بیفزاید.


سنت پیامبر

قال رسول الله صلّى اللّه علیه و آله : النکاح سنتى فمن رغب عن سنّتى فلیس ‍ منّى - بحارالانوار ج 100 ص 220 -

ازدواج از سنت من است و کسی که رویگردان از سنت من باشد ، از من نیست!!!


باز شدن درب رحمت

و قال صلى الله علیه وآله: یفتح أبواب السماء بالرحمة فی أربع مواضع: عند نزول المطر، وعند نظر الولد فی وجه الوالدین، وعند فتح باب الکعبة، وعند النکاح - بحارالانوار ج 100 ص 221 -

در چهار موضع درهای آسمان به رحمت گشوده می گردد (که دعای در آن را نباید از دست داد) :

 1 - هنگام بارش باران 2 - هنگام نگاه (محبت آمیز ) فرزند به صورت والدین!! 3 - هنگام گشودن درب خانه کعبه 4 - هنگام ازدواج!!


حفظ دین

قال رسول الله صلى الله علیه وآله: من تزوج فقد أحرز نصف دینه، فلیتق الله فی النصف الباقی - بحارالانوار ج 100 ص 219 -

هر کس ازدواج نماید بطور مسلّم نصف دینش را حفظ نموده است، پس در نصف باقی خدا ترسی پیشه کند!


ازدواج در آغاز جوانی

عن النبی صلى الله علیه وآله قال: ما من شاب تزوج فی حداثة سنه إلا عج شیطانه یا ویله یا ویله عصم منی ثلثی دینه، فلیتق الله العبد فی الثلث الباقی - بحارالانوار ج 100 ص 221 -

هیچ جوانی در آغاز جوانی ازدواج نمی کند مگر اینکه شیطانش ناله ای سر دهد که : ای وای! دو سوم دینش را از دستبرد من محفوظ داشت.

پس این جوان باید در یک سوم باقیمانده تقوای الهی به خرج دهد.


خوابی برتر از عبادت

وقال صلى الله علیه وآله: المتزوج النایم أفضل عند الله من الصائم القائم العزب - بحارالانوار ج 100 ص 221 -

متأهل خوابیده نزد خداوند برتر است از مجردی که شب را زنده داری می کند و روز را روزه داری!


عبادت متأهل و مجرد

عن أبی عبد الله (الصادق) علیه السلام قال: رکعتان یصلیهما متزوج أفضل من سبعین رکعة یصلیها غیر متزوج - بحارالانوار ج 100 ص 219 -

دو رکعت نماز متأهل برتر است از هفتاد رکعت نماز مجرد!


دختران و درختان

الإمام الرضا (علیه السلام): نزل جبرئیل على النبی صلى الله علیه وآله فقال: یا محمد إن ربک یقرؤک السلام، ویقول: إن الأبکار من النساء بمنزلة الثمر على الشجر فإذا أینع الثمر فلا دواء له إلا اجتناؤه وإلا أفسدته الشمس، وغیرته الریح، وإن الأبکار إذا أدرکن ما تدرک النساء فلا دواء لهن إلا البعول، وإلا لم یؤمن علیهن الفتنة، فصعد رسول الله صلى الله علیه وآله المنبر فجمع الناس ثم أعلمهم ما أمر الله عزوجل به - میزان الحکمة باب الزواج ش 1640 -

جبرئیل بر پیامبر نازل شده گفت:

 ای محمد! پروردگارت به تو سلام می رساند و می فرماید:

زنان باکره همانند میوه درختند، وقتی میوه رسید چاره ای جز چیدنش نیست وگرنه خورشید آن را فاسد نماید و باد آن را تغییر دهد!

و دختران هم هر وقت به حد زنانگی رسیدند دوایی جز شوهر برایشان نیست و الّا از فتنه در امان نخواهند بود!

پس پیامبر (ص) منبر رفته و در جمع مردم پیام الهی را ابلاغ فرمود.


از جمله گنهکاران

وقال علیه السلام لرجل (اسمه) عکاف: ألک زوجة ؟ قال: لا یا رسول الله قال: ألک جاریة ؟ قال: لا یا رسول الله قال: أفأنت موسر ؟ قال: نعم قال: تزوج وإلا فأنت من المذنبین - بحارالانوار ج100 ص 221 -

حضرت مردی را عکاف نام مخاطب قرار داده فرمود:

آیا همسر داری؟ گفت: نه یا رسول الله!

فرمود: کنیز داری؟ گفت: نه یا رسول الله!

فرمود: آیا توانایی مالی داری؟! گفت: بله.

فرمود: ازدواج کن وگرنه از جمله گنهکارانی!


بدترین های امت

قال رسول الله صلّى اللّه علیه و آله : شرار موتاکم العزّاب - بحارالانوار ج 100 ص 220 -

بدترین مردگان شما عزب های شما هستند!


ترک ازدواج بخاطر فقر

عن ابى عبدالله (الصادق)علیه السلام : من ترک التزویج مخافة العیلة فقد اساء الظن بالله - کافى ش ح 8492 -

هرکه ازدواج را از ترس فقر ترک گوید، به خداوند گمان بد برده است (من: خداوند در قرآن مجید آیه 32 نور فرموده است:

وَأَنْکِحُوا الْأَیَامَى مِنْکُمْ وَالصَّالِحِینَ مِنْ عِبَادِکُمْ وَإِمَائِکُمْ إِنْ یَکُونُوا فُقَرَاءَ یُغْنِهِمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِیمٌ )


ازدواج کن

رسول الله (صلى الله علیه وآله) - سأل رجلا من أصحابه فقال -: یا فلان هل تزوجت ؟ قال: لا ولیس عندی ما أتزوج به، قال: ألیس معک " قل هو الله أحد " ؟ قال: بلى، قال: ربع القرآن، قال: ألیس معک: " قل یا ایها الکافرون " ؟ قال: بلى، قال: ربع القرآن، قال: ألیس معک " إذا زلزلت " ؟ قال: بلى، قال: ربع القرآن. ثم قال: تزوج، تزوج، تزوج ! ! !میزان الحکمة باب الزواج ش 1636 -

حضرت رسول (ص) مردی از اصحابش را پرسید:

فلانی! آیا ازدواج کرده ای؟

گفت: نه ، و چیزی هم برای ازدواج ندارم.

فرمود: آیا قل هو الله احد همراهت نیست؟ گفت : بله. فرمود: یک چهارم قرآن!

فرمود: آیا قل یا ایها الکافرون همراهت نیست؟ گفت: چرا فرمود: یک چهارم (دیگر) قرآن

فرمود: آیا اذا زلزلت همراهت نیست؟ گفت: هست. فرمود: ربع دیگر قرآن!

بعد فرمود:

ازدواج کن! ازدواج کن! ازدواج کن!


اگر نمیتوانی ازدواج کنی

وقال رسول الله صلى الله علیه وآله: یا معشر الشباب من استطاع منکم الباه فلیتزوج، و من لم یستطعها فلیدمن الصوم فانه له وجاء - بحارالانوار ج 100 ص 220 -

ای گروه جوانان! هرکس توانایی بر ازدواج دارد پس ازدواج کند، و اگر ندارد پس مرتب روزه بگیرد که مانع شهوت است!


برترین واسطه گری

قال علی علیه السلام: ... وأفضل الشفاعات أن یشفع بین اثنین فی نکاح حتى یجمع شملهما - بحارالانوار ج 100 ص 222 -

و بهترین واسطه گری: وساطت در امر ازدواج است که دو نفر را به هم برساند.


ثمرات وساطت در ازدواج

قال رسول الله صلى الله علیه وآله: من عمل فی تزویج حلال حتى یجمع الله بینهما زوجه الله من الحور العین، وکان له بکل خطوة خطاها وکلمة تکلم بها عبادة سنة - بحارالانوار ج 100 ص 221 -

هر کس در ازدواجی حلال پادرمیانی و تلاش کند و به خواست الهی آن دو را به هم برساند ، خداوند حورالعینی به تزویج وی درآورد و برای او در هر گامی که برداشته و  هر کلمه ای که صادر شده است، عبادت یک سال منظور خواهد گردید!!!


زن دادن مجردان

قال الصادق علیه السلام : من زوّج اعزبا کان ممن ینظر الله عزّ و جلّ الیه یوم القیامة - میزان الحکمة باب الزواج ش 1639 -

کسی که مجردی را همسر بدهد، از کسانی خواهد بود که خداوند متعال فردای قیامت بر ایشان نظر رحمت خواهد داشت!


چشمه ای از علم امام 8 ساله !!

دوشنبه, ۲۳ شهریور ۱۳۹۴، ۰۶:۱۶ ب.ظ

روزى مأمون عبّاسى عدّه اى از علماء و حکما و قضات را جهت بحث با امام محمّد جواد علیه السلام - که در سنین 9 سالگى بود - به دربار خود دعوت کرد، که از جمله دعوت شدگان یحیى بن اکثم بود، که با توطئه اى از قبل تعیین شده خطاب به مأمون کرد و گفت :

یا امیرالمؤمنین ! آیا اجازه مى فرمائى از « ابوجعفر، محمّد جواد » سؤالى را جویا شوم ؟

مأمون گفت : از خود حضرت اجازه بگیر.

یحیى بن اکثم ، امام جواد علیه السلام را مخاطب قرار داد و عرضه داشت :

اى سرورم ! آیا اجازه مى فرمائى که سؤال کنم ؟

حضرت جواد علیه السلام فرمود: آنچه مى خواهى سؤال کن .

یحیى پرسید:

نظر شما درباره شخصى که احرام حجّ بسته است و در حین احرام حیوانى را شکار کند، چیست ؟

حضرت فرمود:

منظورت چیست ؟

آیا حیوان را در داخل حرم و یا بیرون از آن شکار کرده است ؟

آیا عالِم به مسئله بوده ، یا جاهل ؟

آیا از روى عمد و توجّه آن را شکار کرده ؟

آیا به تکلیف رسیده بوده یا نابالغ بوده است ؟

آیا دفعه اوّل شکار او بوده و یا آن که به طور مکرّر در حرم شکار انجام داده است ؟

و آیا شکار پرنده بوده ، یا غیر پرنده ؟

آیا شکار از حیوانات کوچک بوده ، یا از حیوانات بزرگ ؟

آیا در شب شکار کرده است ، یا در روز؟

آیا در احرام عمره شکار کرده ، یا در احرام حَجّة الا سلام ؟

و آیا آن شخص از گناه خود پشیمان شده بود، یا خیر؟

با طرح چنین فرع هائى از مسائل ، یحیى بن اکثم متحیّر و سرافکنده شد و عاجز و درمانده گشت ؛ و در میان تمام حضّار خجالت زده و شرمسار گردید.

و چون جمعیّت مجلس را ترک کردند و خلوت شد، امام علیه السلام به تقاضاى مأمون ، جواب تمام فروع آن مسائل را به طور کامل بیان نمود.

سپس مأمون خطاب به حضرت جواد الائمّه علیه السلام کرد و گفت : یاابن رسول اللّه ! اکنون شما سؤالى را براى یحیى بن اکثم مطرح نما، تا جواب آن را بگوید.

حضرت پس از اجازه از یحیى ، فرمود:

بگو، جواب این مسئله چگونه است :

شخصى در اوّل روز به زنى نگاه کرد؛ ولى نگاهش حرام بود.

و چون مقدارى از روز گذشت ، آن زن بر این شخص حلال گشت .

وقتى ظهر شد زن حرام گردید؛ و نزدیک عصر نیز حلال شد.

هنگامى که خورشید غروب کرد، زن دو مرتبه بر او حرام گشت .

همین که مقدارى از شب گذشت حلال گردید.

و همچنین در نیمه شب آن زن بر او حرام گردید.

و در هنگام طلوع سپیده صبح نیز بر آن شخص حلال گشت ؟!

یحیى گفت :

سوگند به خداى یکتا، جواب و علّت آن را نمى دانم ، و چنانچه صلاح مى دانى ، خودتان بیان فرما؟

امام جواد علیه السلام فرمود:

آن زن کنیز مردى بود، که نگاه کردن دیگران به او حرام بود، چون مقدارى از روز سپرى شد، شخصى آن کنیز را خریدارى نمود و بر او حلال شد، هنگام ظهر کنیز را آزاد کرد و بر او حرام گردید.

پس چون عصر فرا رسید آن کنیز را به ازدواج خود درآورد؛ و نیز بر او حلال شد، هنگام غروب خورشید زن را « ظهار » کرد و از جهت زناشوئى بر او حرام گشت .

پس از گذشت پاسى از شب با پرداخت کفّاره ظهار آن کنیز را مَحرم خود ساخت ؛ و در نیمه شب او را طلاق رجعى داد و باز بر او حرام گردید؛ و هنگام طلوع سپیده صبح نیز بدون جارى کردن صیغه عقد به او رجوع کرد و حلال گردید!


منبع:

چهل داستان و چهل حدیث از امام جواد (ع )

عبداللّه صالحى


صفوان بن یحیى روایت مى کند به امام رضا علیه السلام عرض کردم :

پیش ‍ از آنکه خداوند ابوجعفر - جواد - علیه السلام را به شما عطا فرماید در جواب ما مى فرمودید:

خدا به من پسرى عطا خواهد فرمود.

اینک که عطا فرموده و چشم ما را - به نور جمال او - روشن کرده است خداوند مرگ شما را براى ما پیش نیاورد، ولى اگر مسئله اى پیش آید، امام بعدی که خواهد بود؟!

امام به ابى جعفر علیه السلام که در مقابلش ایستاده بود اشاره کرد!!

گفتم : 

فدایت شوم ؛ این سه ساله است!!!

فرمود:

سه ساله بودن چه ضررى دارد؟!! عیسى بن مریم در کمتر از سه سالگى حجت خدا بود!!

( من : و خوب 5 سال بعد، یعنی در سن 8 سالگی با شهادت پدر بزرگوارشان امام رضا (ع) به مقام امامت نائل آمدند! )


منبع:

زندگانى امام جواد علیه السلام

حسین ایمانى یامچى

سخنرانی ...

دوشنبه, ۲۳ شهریور ۱۳۹۴، ۰۵:۰۷ ب.ظ
امام جواد (ع) :

مَنْ أصْغَى إلَى ناطِقٍ فَقَدْ عَبَدَهُ، فَإنْ کانَ النّاطِقُ عَنِ اللّهِ فَقَدْ عَبَدَ اللّهَ، وَ إنْ کانَ النّاطِقُ یَنْطِقُ عَنْ لِسانِ إبلِیسَ فَقَدْ عَبَدَ إبلِیسَ - بحار الانوار ج 2 ص 94 -


ترجمه:

هر کس به سخن وری گوش فرا دهد، براستی که بندگی او را پذیرفته است!

پس چنانچه سخنران از خدا بگوید، بنده ی خدا خواهد بود!

و اگر از زبان شیطان بگوید ، بنده ی شیطان خواهد بود!