ابزار تلگرام

آپلود عکسابزار تلگرام برای وبلاگ

آ خدا ( وب مهربانی )

آ خدا ( وب مهربانی )

( مطلب نداری بردار ؛ مطلب داری بذار )

آ خدا ( وب مهربانی )

( مطلب نداری بردار ؛ مطلب داری بذار )

آ خدا ( وب مهربانی )

برای اولین بار
- بعد از دیوار مهربانی و طاقچه مهربانی -
اینک :
« وب مهربـــــــــــانی »
مطلـــــب داری بــــــــــذار
مطلــــب نداری بــــــــــــردار
( مطالب دوستان به اسم خودشان منتشر خواهد شد.
ترجیحا مطالبی متناسب با آ خدا )

*******************************
*******************************
تذکر:
لزوما داستان ها و خاطراتی که در این وبلاگ نوشته میشن مربوط به زمان حال نیست بلکه تجربیات تبلیغی سال ها ومحلات مختلف بنده و بعضا همکاران بنده است و حتی در مواردی پیاز داغ قضیه هم زیادتر شده تا جاذبه لازم را پیدا کنه.
بنابراین خواننده محترم حق تطبیق این خاطرات بر محل تبلیغی فعلی حقیر رو ندارد...

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین نظرات
پیوندها
پیوندهای روزانه

متن فرمان امام در مورد تأسیس بنیاد شهید

شنبه, ۲۳ اسفند ۱۳۹۳، ۰۵:۱۹ ب.ظ

بسم الله الرحمن الرحیم
جناب حجت الاسلام آقاى حاج شیخ مهدى کروبى ایدالله تعالى

ملت شریف ایران مى داند که نهضت اسلامى و پیروزى انقلاب اسلامى مرهون فداکارى قشرهاى مختلف ملت است که در صف اول باید شهداى انقلاب رحمة الله علیهم و کسانى که در این راه معلول و آسیب دیده شده اند محسوب داشت . لهذا باید رسیدگـى کامل به خاندان شهدا و آسیب دیدگـان و معلولین در این راه ، چه در راه انقلاب و چه قبل و بعد از آن به نحو احسن و با مراعات احترام آنان بشود. ابتدا لازم است سازمانى به سرپرستى جنابعالى و هیاءتى از معتمدین متدین و آگاه و آشنا بدین گونه امور، براى این مقصد مهم تاءسیس شود که اجراى طرح هاى مفید آن ، ملت و دولت انقلابى دین خود را در مقابل این گـروه فداکار در راه انقلاب اسلامى ادا نمایند، شوراى انقلاب موظف است براى این شروع مهم ، بودجه کافى تصویب نماید و در اجراى آن سرعت عمل به خرج دهد و دولت و متصدیان امور موظف هستند مواد زیر را مورد تصویب و اجراى سریع قرار دهند:

1 - اولویت فرهنگى : یعنى در مدارس و دانشگاه با تسهیلات مقتضى وارد شوند!!!

2 - اولویت اقتصادى : یعنى مسکن ، وسائل زندگى و سایر مایحتاج زندگى براى آنان تهیه گردد!!!

3 - اولویت در استخدام : یعنى خانواده شهدا و معلولین در استخدام دولتى اولویت داشته و آنان که قدرت خدمت دارند به استخدام دولت درآیند!!!

4 - کارت مجانى براى سوار شدن آنان در اتوبوس هاى دولتى داخل شهرها تهیه گردد!!!

5 - کارت نیمه بها براى استفاده از وسائل نقلیه بین شهرى مثل قطار و هواپیما و غیره!!!

6- تشکیل دفترچه مخصوص براى قدرت خرید از تعاونى هاى دولتى!!!

7 - بیمه درمانى و استفاده از کارت ویژه خرید دارو!!! 

8 - قراردادن حقوق رسمى براى معلولین که قدرت کار ندارند و خانواده شهدا بالنسبه به افراد آن خانواده!!!

9 - ایجاد برنامه هائى در رادیو به عنوان معلولین و خانواده شهدا!!!

10 - سازمان موظف است بدون فوت وقت ، معلولین و آسیب دیدگانى که احتیاج به معالجه دارند تحت علاج قرار دهد و در صورتى که با تصدیق طبیب لازم است براى معالجه به خارج از کشور بروند، اسباب مسافرت و مخارج معالجه آنان را فراهم نماید.!!!

ضمنا متذکر مى شود که اگر سازمان در موارد مرقومه به اشکالى برخورد نمود و یا از طرف بعضى متصدیان اهمالى شد، اینجانب را مطلع نمایند تا در رفع آن به طور مقتضى عمل نمایم .


روح الله الموسوى الخمینى
تاریخ : 27\12\58
  

باربی ها هم جاسوسی می کنند

شنبه, ۲۳ اسفند ۱۳۹۳، ۰۴:۳۰ ب.ظ

مدل جدید عروسک‌های باربی به علت امکانات پیشرفته ارتباطیش به عامل نگرانی تازه‌ای در زمینه نقض حریم شخصی افراد مبدل شده است.

به گزارش خبرنگار فارس به نقل از مشبل، این عروسک که سلام باربی نام دارد دارای دکمه ای است که با فشردن آن میکروفون عروسک به کار می افتد و صدای بچه ای که در حال بازی است ضبط شده و این اطلاعات بر روی سرورهای کلود آپلود می‌شود.
فناوری تشخیص صوتی این عروسک تشخیص صدای ضبط شده هر کودک را نیز در آینده ممکن می‌کند. نتیجه این فناوری این است که عروسک باربی هر کودک نام وسایل و متعلقاتش را به یاد می‌آورد و در گفتگو با کودک به سرگرمی‌های مورد علاقه‌اش اشاره می کند.
مجموعه امکانات این گوشی که اولین بار در نمایشگاه بین‌المللی اسباب بازی آمریکا در معرض دید علاقمندان قرار گرفت از همین حالا مورد اعتراض مدافعان حریم شخصی قرار گرفته و آنها خواستار حذف برخی امکانات این عروسک‌ها شده‌اند. معترضان مذکور می‌گویند شرکت سازنده عروسک با هدف کسب منافع مالی قصد دارد افراد را از دوره کودکیشان تسخیر کرده و از علائق و شخصیت آنها مطلع شود.
مخالفان این نوع عروسک‌ها پیکاری موسوم به رهایی کودکان از کسب و کار تجاری به راه انداخته‌اند و دادخواستی را علیه شرکت سازنده عروسک موسوم به Mattel امضا کرده‌اند. در این دادخواست تصریح شده که عروسک یاد شده کودکان را در معرض تبلیغات مختلف تجاری قرار داده و آنها را آسیب پذیر خواهد کرد.
این عروسک هوشمند سوالات بسیاری را از کودکان می‌پرسد که از جمله آنها می‌توان به نام پدر و مادر، علائق وی و ... اشاره کرد. بدیهی است که این اطلاعات می توانند در آینده کارکردهای تبلیغاتی و تجاری پیدا کنند و به آگهی دهندگان امکان می دهند تا در سال‌های بعد کودکان را بمباران تبلیغاتی نمایند.


تازه مسلمان

شنبه, ۲۳ اسفند ۱۳۹۳، ۰۴:۱۷ ب.ظ

تازه مسلمانى را به جرم بى نمازى نزد قاضى آوردند.

قاضى : چرا نماز نمى خوانى؟

تازه مسلمان : مگر دو سال پیش که مسلمان شدم خود شما به من نگفتید: تو در واقع الان از مادر متولد شده اى ؟!

قاضى : بله ، من این مطلب را گفتم!

تازه مسلمان : نماز که بر طفل دو ساله واجب نیست!!

رمــــــز عملیات هاى صـــــدر اسلام!

شنبه, ۲۳ اسفند ۱۳۹۳، ۰۴:۰۳ ب.ظ

امام صادق(ع):

شعار ما(اهل بیت): یا محمد! یا محمد!

شعار جنگ بدر: یا نصر الله! اقترب اقترب

شعار جنگ أحد: یا نصر الله! اقترب

جنگ بنی نضیر: یا روح القدس! أرح

جنگ بنی قینقاع: یا ربنا! لایغلبنک

جنگ طائف: یا رضوان!

جنگ حنین: یا بنی عبد الله! یا بنی عبد الله!

جنگ احزاب: حم لا ینصرون

جنگ بنی قریظة: یا سلام! أسلمهم

جنگ بنى مصطلق: ألا إلى الله الامر

جنگ حدیبیة: ألا لعنة الله على الظالمین

جنگ خیبر: _-یوم القموص-: یا علی! ائتهم من عل

جنگ فتح: نحن عباد الله حقا حقا

جنگ تبوک: یا أحد! یا صمد!

جنگ بنی ملوح: أمت أمت!

جنگ صفین: یا نصرالله!

شعار جنگى حسین علیه السلام: یا محمد!

شعار ما (اهل بیت): یا محمد!


منبع:

بحارالانوار ج 19 ص 163

شهادت در جنابت!

شنبه, ۲۳ اسفند ۱۳۹۳، ۰۳:۳۳ ب.ظ

إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِینَ آَمَنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَإِذَا کَانُوا مَعَهُ عَلَى أَمْرٍ جَامِعٍ لَمْ یَذْهَبُوا حَتَّى یَسْتَأْذِنُوهُ إِنَّ الَّذِینَ یَسْتَأْذِنُونَکَ أُولَئِکَ الَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ فَإِذَا اسْتَأْذَنُوکَ لِبَعْضِ شَأْنِهِمْ فَأْذَنْ لِمَنْ شِئْتَ مِنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمُ اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ (62) - سوره مبارکه نور

شأن نزول:

در بعضى از روایات مى خوانیم که:

این آیه در مورد حنظلة بن أبى عیاش نازل شده است که در همان شب که فرداى آن جنگ احد در گرفت مى خواست عروسى کند، پـیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) با اصحاب و یاران مشغول به مشورت درباره جنگ بود، او نزد پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) آمد و عرضه داشت که اگر پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) به او اجازه دهد آن شب را نزد همسر خود بماند، پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) به او اجازه داد.

صبحـگـاهان به قدرى عجله براى شرکت در برنامه جهاد داشت که موفق به انجام غسل نشد، با همان حال وارد معرکه کارزار گردید، و سرانجام شربت شهادت نوشید.

پـیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) درباره او فرمود: فرشتگان را دیدم که حنظله را در میان آسمان و زمین غسل مى دهند!، لذا بعد از آن حنظله به عنوان غسیل الملائکه نامیده شد.


تقلید گوسفندى!

شنبه, ۲۳ اسفند ۱۳۹۳، ۰۲:۰۷ ب.ظ

و اذا قیل لهم اتبعوا ما انزل الله قالوا بل نتبع ما الفینا علیه ءاباءنا اولو کان ءاباؤ هم لا یعقلون شیا و لا یهتدون (170)
و مثل الذین کفروا کمثل الذى ینعق بما لا یسمع الا دعاء و نداء صم بکم عمى فهم لا یعقلون (171) - سوره مبارکه بقره -


تقلید کورکورانه ممنوع:

اشاره به منطق سست مشرکان در مساءله تحریم بى دلیل غذاهاى حلال ، و یا بت پرستى ، کرده ، مى گوید: (هنگامى که به آنها گفته شود از آنچه خدا نازل کرده پیروى کنید مى گویند ما از آنچه پدران و نیاکان خود را بر آن یافتیم پیروى مى کنیم ) (و اذا قیل لهم اتبعوا ما انزل الله قالوا بل نتبع ما الفینا علیه آباءنا).


قرآن بلافاصله این منطق خرافى و تقلید کورکورانه از نیاکان را با این عبارت کوتاه و رسا محکوم مى کند: (آیا نه این است که پدران آنها چیزى نمى فهمیدند و هدایت نیافتند)؟! (اولو کان آباؤ هم لا یعقلون شیئا و لایهتدون ).
یعنى اگر نیاکان آنها دانشمندان صاحبنظر و افراد هدایت یافته اى بودند جاى این بود که از آنها تبعیت شود، اما با اینکه مى دانند آنها مردمى نادان و بى سواد و موهوم پرست بودند پیروى آنها چه معنى دارد؟ آیا مصداق تقلید جاهل از جاهل نیست ؟!


مساءله قومیت و تعصبهاى قومى آنجا که به نیاکان مربوط مى شود از روز نخست در میان مشرکان عموما، و در میان غیر آنها غالبا وجود داشته است و تا امروز همچنان ادامه دارد.


ولى خداپرست با ایمان این منطق را رد مى کند و قرآن مجید در موارد بسیارى پیروى و تعصب کورکورانه از نیاکان را شدیدا مذمت کرده است و این منطق را که انسان چشم و گوش بسته از پدران خود پیروى کند کاملا مردود مى شناسد.


اصولا پیروى از پیشینیان اگر به اینصورت باشد که انسان عقل و فکر خود را دربست در اختیار آنها بگذارد این کار نتیجه اى جز عقبگرد و ارتجاع نخواهد داشت ، چرا که معمولا نسلهاى بعد از نسلهاى پیشین با تجربه تر و آگاهترند.


ولى متاءسفانه این طرز فکر جاهلى هنوز در میان بسیارى از افراد و ملتها حکومت مى کند که نیاکان خود را همچون بت مى پرستند، یک مشت آداب و سنن خرافى را به عنوان اینکه آثار پیشینیان است بدون چون و چرا مى پذیرند، و لفافه هاى فریبنده اى همچون حفظ ملیت و اسناد تاریخى یک ملت بر آن مى پوشانند...


 و شاید یکى از عوامل اصلى اشاعه و انتقال خرافات از نسلى به نسل دیگر محسوب میشود، گویا مرگ یکنوع مصونیت و قداست براى گذشتگان ایجاد مى کند و آنها را در هاله اى از احترام و تقوا فرو میبرد!


شک نیست که روح قدردانى و رعایت اصول انسانى ایجاب مى کند که پدران و اجداد و نیاکان محترم شمرده شوند، اما نه به این معنى که آنها را معصوم از خطا و اشتباه بدانیم ، و از نقد و بررسى افکار و آداب آنها خوددارى کنیم ، و از خرافات آنها کورکورانه تبعیت نمائیم .
زیرا این عمل در واقع یکنوع بت پرستى و منطق جاهلى است ، بلکه باید در عین احترام به حقوق و افکار و سنتهاى مفیدشان ، سنن غلط آنها را بشدت درهم شکست.


عجب این است که بعضى از دانشمندان و حتى اساتید دانشگاه را مى بینیم که از این نقطه ضعف بر کنار نمانده و گاهى با کمال شگفتى به خرافات مضحکى همچون پریدن از روى آتش در روزهاى آخر سال تن در میدهند و میل دارند آتش پرستى نیاکان را به نوعى زنده کنند و در حقیقت منطقى جز منطق اعراب زمان جاهلیت ندارند.



قابل توجه اینکه درباره نیاکان آنها در آیه فوق مى خوانیم : آنها نه چیزى مى فهمیدند، و نه هدایت یافته بودند یعنى از دو کس مى توان پیروى کرد: کسى که خود داراى علم و عقل و دانشى باشد، و کسى که اگر خودش دانشمند نیست هدایت دانشمندى را پذیرفته است .
اما پیشینیان آنها نه خود مردى آگاه بودند، و نه رهبر و هدایت کننده اى آگاه داشتند، و مى دانیم تقلیدى که خلق را بر باد مى دهد همین تقلید نادان از نادان است که (اى دو صد لعنت بر این تقلید باد)!.


در آیه بعد به بیان این مطلب مى پردازد که چرا این گروه در برابر این دلائل روشن انعطافى نشان نمى دهند؟ و همچنان بر گمراهى و کفر اصرار مى ورزند؟ 

مى گوید: 

مثال تو در دعوت این قوم بى ایمان به سوى ایمان و شکستن سد تقلیدهاى کورکورانه همچون کسى است که گوسفندان و حیوانات را (براى نجات از خطر) صدا مى زند ولى آنها جز سر و صدا چیزى را درک نمى کنند (و مثل الذین کفروا کمثل الذى ینعق بما لا یسمع الا دعاء و نداء).
آرى آنها به گوسفندان و حیواناتى مى مانند که از فریادهاى چوپان خیرخواه و دلسوز چیزى جز سر و صدائى که فقط تحریک آنى در آنها دارد نمى فهمند.


و در پایان آیه براى تاءکید و توضیح بیشتر اضافه مى کند (آنها کر و لال و نابینا هستند و لذا چیزى درک نمى کنند)! (صم بکم عمى فهم لایعقلون )


وجه شباهت میان کافران و گوسفندان:

تقلیدهاى کور کورانه و پیروى هاى بى دلیل است زیرا در میان گوسفندان تقلید و پیروى چشم و گوش بسته امر طبیعى است ، چنان که گفته اند:

چون ز تلّى بر جهد یک گوسفند
گله گله گوسفندان مى جهند


نقولا الحدّاد مى گوید:

((اگر در گذرگاه تنگى عصایى را به طور افقى نصب کنیم و چند گوسفند را یکى یکى و پشت سر هم از آن راه باریک عبور دهیم ، مشاهده مى کنیم که گوسفند اوّل وقتى به عصا مى رسد براى گذشتن از آن مانع ، جهش مى کند و گوسفندان بعد نیز از روى چوب مى پرند و خود را به آن طرف مى رسانند اگر پس از عبور نیمى از گوسفندان ، چوب را برداریم ، اوّلین گوسفندى که مانع از سر راهش ‍ برداشته شده چون ناظر پریدن گوسفند پیش از خود بوده وقتى به آن نقطه مى رسد، جهش مى کند و گوسفندان بعد نیز یکى پس از دیگرى در آن محل از جا مى جهند. پرش نیمه اول گوسفندان روى ضرورت و براى گذشتن از مانع است ولى نیمه دوّم این عمل را بر اثر تقلید تکرار مى کنند)).


برگرفته از:

تفسیر نمونه - ذیل ایات :170 و171 بقره و 103 مائده-

و

چهل مثل از قرآن
 حسین حقیقت جو

قیمت باد!!

شنبه, ۲۳ اسفند ۱۳۹۳، ۰۱:۱۸ ب.ظ

گویند:

مروان حکم با جمعى در مسجد به نماز جماعت مشغول بود؛ ناگهان صدائى از او شنیده شد!

ابن اشعث که یکى از ماءمومین بود، بیدرنگ نمازش را قطع کرد و از مسجد بیرون رفت و چنان وانمود کرد که این صدا از وى بود نه از مروان!
پس از اتمام نماز و افتراق صفوف ، ابن اشعث نزد مروان آمد و گفت : قیمت باد را بده و گرنه حقیقت را به مردم مى گویم .
مروان هم براى حفظ آبروى نداشته اش مبلغ هنگفتى به او داد.

مناجات خواجه عبدالله

شنبه, ۲۳ اسفند ۱۳۹۳، ۰۵:۴۹ ق.ظ


الهى آنچه تو کشتى ، آب ده ، و آنچه عبدالله کشت ، بر آب ده .

الهى ما معصیت مى کردیم و دوست تو محمد مصطفى (ص ) اندوهگین مى شد ودشمنت ابلیس شاد. فرداى قیامت اگر مرا عقوبت کنى باز دوست اندوهگین ودشمنت شاد شود .الهى دو شادى به دشمن مده و دو اندوه بر دل دوست منه .
الهى اگر کاسنى تلخ است از بوستان است ، و اگر عبدالله مجرم است از دوستان است.

الهى چون توانستم ، ندانستم ، و چون دانستم ، نتوانستم .

الهى اگر چه طاعت بسیار ندارم ، اما جز تو کسى را ندارم ، اى دیر خشم زود آشتى .

الهى همچون بید به خود مى لرزم که مباد آخر به جوى نیرزم .

الهى اگر دوستى نکردم دشمنى هم نکردم ، اگر چه بر گناه مصرم اما بر یگانگى تو مقرم .

الهى دست گیر که دستاویز نداریم ، و بپذیر که پاى گریز نداریم .

الهى هر که را عقل دادى چه ندادى ، و هر که عقل ندادى چه دادى ؟

الهى مگو چه آورده اى که رسوا شوم ، و مپرس چه کرده اى که رو سیاه شوم .

الهى اگر مجرمم مسلمانم ، و اگر گناهکارم پشیمانم .

الهى چون حاضرى تو را چه جویم و چون ناظرى تو را چه گویم .

الهى آنرا که خواهى آب در جوى او روان است و آن را که نخواهى چه درمان است ؟

الهى گل بهشت در چشم عارفان خار است ، و جوینده تو را با بهشت چه کار است ؟

الهى اگر تن مجرم است ، دل مطیع است ، و اگر بنده بد کار است ، کرم تو شفیع است .

الهى روزگارى تو را مى جستم و خود را مى یافتم ، اکنون خود را مى جویم و تو را مى یابم .

الهى چون در تو نگرم از جمله تاجدارانم و تاج بر سر، و چون در خود نگرم ازجمله خاکسارانم و خاک بر سر.

الهى از هر دو جهان مهر تو گزیدم و جامه پلاس پوشیدم و پرده عافیت دریدم .

الهى عمر خود برباد کردم و بر تن خود بیداد کردم و شیطان لعین را شاد کردم .

الهى اگر چه بهشت چشم و چراغ است ، ولى بى دیدار تو درد و داغ است .

الهى اگر نفسى به تو پردازم ، به حور و قصور کى نازم .

الهى جمال ترا است ، باقى همه زشتند، و زاهدان مزدور بهشتند.

الهى همه از تو ترسند و عبدالله از خود، زیرا که از تو همه نیک آید و از وى همه بد.

الهى خواندى ، تاءخیر کردم ، فرمودى ، تقصیر کردم ، هیهات ، هیهات ، آنچه کردم بى تدبیر کردم .

الهى تو همه و ما هیچ ، تو هوشیارى و ماگیچ ، سخن همین است ، بر ما مپیچ .

الهى آنچه در دست من است ندانم روزى کیست ، و آنچه روزى من است ندانم در دست کیست .

الهى پاکان را استغفار باید کرد، ناپاکان را چه کار باید کرد؟

الهى اگر تو مرا به جرم من بگیرى ، من ترا به کرم تو بگیرم ، زیرا کرم تو از جرم من بیش است .

الهى همه ترسند که فردا چه خواهد شد، ولى عبدالله مى ترسد که دى چه رفته است .

الهى اگر کار به گفتار است بر سر همه تاجم ، و اگر به کردار است بر پشه و مور محتاجم .

الهى هرکه ترا شناخت ، هر چه غیر تو بود بینداخت .

دعاء جهــــــــــاد

جمعه, ۲۲ اسفند ۱۳۹۳، ۰۴:۱۱ ب.ظ

امام صادق علیه السلام طبق روایت فرمود:

امیرالمؤ منین على علیه السلام هنگامى که مى خواست با دشمن بجنگد این دعا را مى خواند:

اللهم انک اعلمت سبیلا من سبلک جعلت فیه رضاک و ندبت الیه اولیائک وجعلته اشرف سبلک عندک ثوابا و اکرمها لدیک مآبا و احبها الیک مسلکا ثم اشتریت فیه من المؤ منین انفسهم و اموالهم بان لهم الجنة یقاتلون فى سبیل اللّه فیقتلون و یقتلون وعداً علیک حقاً فاجعلنى ممن اشترى فیه منک نفسه ثم وفى لک ببیعه الذى بایعک علیه غیر ناکث و لاناقض عهدا و لامبدل تبدیلا بل استیجاباً لمحبتک و تقربا به الیک فاجعله خاتمة عملى و صیر فیه فناء عمرى وارزقنى فیه لک و به مشهدا توجب لى به منک الرضا و تحبط به عنى الخطایا وتجعلنى فى الاحیاء المرزوقین بایدى العداة و العصاة تحت لواء الحق و رایة الهدى ماضیا على نصرتهم قد ما غیر مول دبرا و لا محدث شکا
اللهم و اعوذ بک عند ذلک من الجبن عند موارد الاهوال و من الضعف عند مساورة الابطال و من الذنب المحبط للاعمال فاحجم من شک او امضى بغیر یقین فیکون سعیى فى تباب و عملى غیر مقبول.

ترجمه:

بار الها! تو راهى از راههایت را نشان دادى و رضاى خویش را در آن راه قرار دادى ، و اولیاء خود را به آن راه دعوت کردى و آن را بهترین راهها از حیث ثواب ، و بلند مرتبه ترین راهها از حیث مقام ، و دوست داشتنى ترین راهها از حیث مسلک قرار دادى .

سپس جانها و مالهاى مؤ منان را در این راه در مقابل بهشت خریدى به اینکه در راه خدا قتال کنند و بکشند و کشته شوند، و این وعده حق و راستى بر عهده تواست ، پس مرا از کسانى قرار بده که در این راه جانشان را به تو مى فروشند و به معامله اى که با تو کرده اند وفا مى کنند بدون اینکه در معامله خیانت ورزند، یا عهد خود را با تو بشکنند و یا تبدیلى در آن ایجاد نمایند، بلکه به گونه اى باتو معامله کنم که مستوجب محبت و لطف تو شوم و به وسیله این معامله به تو نزدیک گردم و در قرب تو جاى گیرم .

پس این راه را پایان کار من و پایان عمرم را در این راه قرار بده و در این راه و براى تو و به وسیله معامله با تو شهادتى نصیبم فرما که موجب رضاى تو باشد و گناهانم به وسیله این معامله پاک شود.

اى خداوند بزرگ! مرا در میان کسانى قرار ده که زنده هستند و روزى مى خورند. و شهادت مرا به دست دشمنان و سرکشان ، تحت لواء حق و پرچم پر افتخار اسلام قرار بده . در حالى که بر نصرت ایشان قادر هستم و یک گام از مقابل دشمن به عقب بر نگردم و هیچ شک و تردیدى در این راه برایم پدید نیاید.

پروردگارا! در این راه جهاد به تو پناه مى برم از ترس و سستى هنگام وحشتها ومواقع خطر، و از ضعف و ناتوانى هنگام تهاجم دشمنان ، و از گناهى که اعمال نیک مرا از بین ببرد، تا اینکه به واسطه ترس و ضعف از روى شک و تردید بر دشمن حمله کنم و بدون یقین به حقانیت راه بر او پیروز گردم و در نتیجه تلاشم در هلاکت و عمل من غیر قابل قبول باشد.


منبع:

کشکول جبهه؛ از:

بحار الانوار کتاب الفتن و المحن باب 55 وسائل الشیعة 11/ 104 فروع کافى 5 / 46.

دو آیه از قرآن دربردارنده تمام حروف الفباء!

جمعه, ۲۲ اسفند ۱۳۹۳، ۰۳:۵۷ ب.ظ

ثُمَّ أَنْزَلَ عَلَیْکُمْ مِنْ بَعْدِ الْغَمِّ أَمَنَةً نُعَاسًا یَغْشَى طَائِفَةً مِنْکُمْ وَطَائِفَةٌ قَدْ أَهَمَّتْهُمْ أَنْفُسُهُمْ یَظُنُّونَ بِاللَّهِ غَیْرَ الْحَقِّ ظَنَّ الْجَاهِلِیَّةِ یَقُولُونَ هَلْ لَنَا مِنَ الْأَمْرِ مِنْ شَیْءٍ قُلْ إِنَّ الْأَمْرَ کُلَّهُ لِلَّهِ یُخْفُونَ فِی أَنْفُسِهِمْ مَا لَا یُبْدُونَ لَکَ یَقُولُونَ لَوْ کَانَ لَنَا مِنَ الْأَمْرِ شَیْءٌ مَا قُتِلْنَا هَاهُنَا قُلْ لَوْ کُنْتُمْ فِی بُیُوتِکُمْ لَبَرَزَ الَّذِینَ کُتِبَ عَلَیْهِمُ الْقَتْلُ إِلَى مَضَاجِعِهِمْ وَلِیَبْتَلِیَ اللَّهُ مَا فِی صُدُورِکُمْ وَلِیُمَحِّصَ مَا فِی قُلُوبِکُمْ وَاللَّهُ عَلِیمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ (154) - سوره مبارکه ال عمران

ترجمه:

154 - سپس به دنبال این غم و اندوه؛ آرامشى بر شما فرستاد، این آرامش به صورت خواب سبکى بود (که در شب بعد از حادثه احد) جمعى از شما را فرو گرفت اما جمع دیگرى در فکر جان خویش بودند (و خواب چشمان آنها را فرا نگرفت ) آنها گمانهاى نادرستى درباره خدا همچون گمانهاى دوران جاهلیت داشتند، و مى گفتند: (آیا چیزى از پیروزى نصیب ما مى شود؟) بگو (همه کارها (و پیروزیها) بدست خدا است ، آنها در دل خود امورى را پنهان مى دارند که براى تو آشکار نمى سازند مى گویند: (اگر سهمى از پیروزى داشتیم در اینجا کشته نمى شدیم !) بگو (اگر هم در خانه هاى خود بودید آنهائى که کشته شدن در سرنوشت آنها بود به بسترشان مى ریختند (و آنها را به قتل مى رساندند) و اینها براى این است که خداوند آنچه در سینه شما پنهان است بیازماید و آنچه در دلهاى شما (از ایمان ) مى باشد خالص گرداند و خداوند از آنچه در درون سینه ها است با خبر است .

مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَالَّذِینَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْکُفَّارِ رُحَمَاءُ بَیْنَهُمْ تَرَاهُمْ رُکَّعًا سُجَّدًا یَبْتَغُونَ فَضْلًا مِنَ اللَّهِ وَرِضْوَانًا سِیمَاهُمْ فِی وُجُوهِهِمْ مِنْ أَثَرِ السُّجُودِ ذَلِکَ مَثَلُهُمْ فِی التَّوْرَاةِ وَمَثَلُهُمْ فِی الْإِنْجِیلِ کَزَرْعٍ أَخْرَجَ شَطْأَهُ فَآَزَرَهُ فَاسْتَغْلَظَ فَاسْتَوَى عَلَى سُوقِهِ یُعْجِبُ الزُّرَّاعَ لِیَغِیظَ بِهِمُ الْکُفَّارَ وَعَدَ اللَّهُ الَّذِینَ آَمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ مِنْهُمْ مَغْفِرَةً وَأَجْرًا عَظِیمًا (29) - سوره مبارکه فتح -

ترجمه:

29 - محمد(ص) فرستاده خدا است و کسانى که با او هستند در برابر کفار سرسخت و شدید، و در میان خود مهربانند، پـیوسته آنها را در حال رکوع و سجود مى بینى ، آنها همواره فضل خدا و رضاى او را مى طلبند، نشانه آنها در صورتشان از اثر سجده نمایان است ، این توصیف آنها در تورات است. و توصیف آنها در انجیل همانند زراعتى است که جوانه هاى خود را خارج ساخته ، سپس به تقویت آن پرداخته ، تا محکم شده ، و بر پاى خود ایستاده است ، و به قدرى نمو و رشد کرده که زارعان را به شـگـفتى وامى دارد! این براى آن است که کافران را به خشم آورد، خداوند کسانى از آنها را که ایمان آورده اند و عمل صالح انجام داده اند وعده آمرزش و اجر عظیمى داده است .

فقط ( الله )

جمعه, ۲۲ اسفند ۱۳۹۳، ۰۱:۴۰ ب.ظ

مریدى از مرادش پرسید:

بهترین ذکر چیست ؟

گفت : لااله الا الله - خدایى نیست مگر الله -

مرید: پس چرا شما به ذکر ( الله ) اکتفاء مى کنید؟!

مراد: انفاس به دست قدرت او است؛ مى ترسم چون لا اله بگویم، قبض روح شوم و فرصت گفتن الا الله را نیابم!!

علامت تعجب هاى على(ع) !!!

جمعه, ۲۲ اسفند ۱۳۹۳، ۰۱:۳۱ ب.ظ

وَ قَالَ (ع):

عَجِبْتُ لِلْبَخِیلِ یَسْتَعْجِلُ اَلْفَقْرَ اَلَّذِی مِنْهُ هَرَبَ وَ یَفُوتُهُ اَلْغِنَى اَلَّذِی إِیَّاهُ طَلَبَ فَیَعِیشُ فِی اَلدُّنْیَا عَیْشَ اَلْفُقَرَاءِ وَ یُحَاسَبُ فِی اَلْآخِرَةِ حِسَابَ اَلْأَغْنِیَاءِ

وَ عَجِبْتُ لِلْمُتَکَبِّرِ اَلَّذِی کَانَ بِالْأَمْسِ نُطْفَةً وَ یَکُونُ غَداً جِیفَةً

وَ عَجِبْتُ لِمَنْ شَکَّ فِی اَللَّهِ وَ هُوَ یَرَى خَلْقَ اَللَّهِ

وَ عَجِبْتُ لِمَنْ نَسِیَ اَلْمَوْتَ وَ هُوَ یَرَى مَنْ یَمُوتُ

وَ عَجِبْتُ لِمَنْ أَنْکَرَ اَلنَّشْأَةَ اَلْأُخْرَى وَ هُوَ یَرَى اَلنَّشْأَةَ اَلْأُولَى

وَ عَجِبْتُ لِعَامِرٍ دَارَ اَلْفَنَاءِ وَ تَارِکٍ دَارَ اَلْبَقَاءِ


ترجمه:

1- تعجب مى کنم از بخیل که شتاب مى کند به فقرى که از آن فرارى ست! و از دست مى دهد بى نیازیى را که طالبش است!

در دنیا فقیرانه زندگى مى کند ودر آخرت مثل ثروتمندان حساب پس مى دهد!!

2- و تعجب مى کنم از متکبرى که دیروزش نطفه بود و فردایش مردار! (که چگونه تکبر ورزد!)

3- و تعجب مى کنم از کسى که در خدا شک مى کند در حالى که خلقت خدا را به چشم خود مى بیند!

4- و تعجب مى کنم از کسى که مرگ را فراموش کرده در حالى که مرگ دیگران را شاهد است!

5- و تعجب مى کنم از کسى که زندگى آخرت را انکار مى کند در حالى که زندگى دنیا را دیده است ( اویى که یک بار ما را آفرید؛ آیا نمى تواند دوباره بیافریند؟!! )

6- و تعجب مى کنم از کسى که در پى آبادى دنیاى فانى هست و در پى آبادى سراى باقى نیست!


منبع:

  نهج البلاغة؛ باب المختار من حکم أمیر المؤمنین ش 126

واعظى به سلطانى گفت :

اگر تو در حالى که عطش دارى ، از نوشیدن آب منع شوى ، جرعه اى آب را به چند مى خرى ؟
گفت : به نیمى از سلطنت.

پرسید: اگر نتوانستى بول کنى ، چقدر مى دهى تا بتوانى ؟
پاسخ داد: نیم دیگر سلطنت .

گفت : پس سلطنتى که به یک جرعه آب ، و یک بول کردن مى ارزد، ترا نفریبد!

بدترین ها و بهترین ها از زبان على(ع)

جمعه, ۲۲ اسفند ۱۳۹۳، ۱۱:۳۵ ق.ظ

از زبان على(ع)

بدترین ها:
1 - بدترین کارها آنست که نیکى را از بین ببرد و گناهان را جلب نماید.

2 - بدترین عقاید آن است که مخالف با شریعت باشد.
3 - بدترین گرفتاریها و مصیبتها، جهل و نادانى است .
4 - بدترین زنان او است که به شوهر خود تمکین ننماید.
5 - بدترین فرزندان آنست که فرمان پدر و مادر خود را اطاعت نکند.
6 - بدترین خصلتها، دروغگوئى و دو روئى است .
7 - بدترین حاکمان کسى است که بیگناه از او بترسد.
8 - بدترین فرماندهان کسى است که هواى نفس بر او امیر باشد و فرمان دهد.
9 - بدترین قاضى او است که در قضاوت خود ستم کند.
10 - بدترین رئیس او است که به زیر دستان جور و ستم روا دارد.
11 - بدترین عمل آنست که آخرت انسان را تباه سازد.
12 - بدترین وزیر کسى است که وزیر اشرار و بد کاران باشد.
13 - بدترین مدح و ستایش آنست که بر زبان اشرار و بدان جارى گردد.
14 - بدترین سخن آنست که بعضى از آن بعض دیگر را نقض کند.
15 - بدترین دانشها آنست که به آن عمل نشود.
16 - بدترین اموال آنست که حق الله از آن خارج نگردد.
17 - بدترین دوستان کسى است که هنگام آسایش به تو بپیوندد و هنگام گرفتارى با تو قطع رابطه کند.
18 - بدترین شهرها شهرى است که در آن امنیت نباشد.

19- بدترین مردم کسى است که خود را بهترین مردم بداند.
20 - بدترین بخششها آنست که با تاءخیر و با منت باشد.

بهترین ها
1 - بهترین سلاطین او است که ریشه ظلم را بخشکاند و عدالت را زنده نماید.
2 - بهترین دانشها آن است که سودمند و همراه با عمل باشد.
3 - بهترین ستایشها آنست که بر زبان نیکان جارى گردد.
4 - بهترین خنده ، تبسم است .
5 - بهترین کارها آنست که انسان را از سختیهاى آخرت خلاصى بخشد.
6 - بهترین بخششها آنست که در موقع حاجت و بدون منت باشد.
7 - بهترین مستشار، خردمندترین و با تجربه ترین مردم است .
8 - بهترین سخن ، راستى است .
9 - بهترین امیران کسى است که بر نفس اماره اش امیر باشد.
10 - بهترین مردم کسى است که به مردم بیشتر سود برساند.
11 - بهترین اموال آنست که ترا کفایت کند و نیازمندیهاى ترا بر طرف سازد.
12 - بهترین بندگان او است که اگر نیکى نماید، شاد گردد و اگر بدى کند، از خداوند آمرزش طلبد.
13 - بهترین صدقات ، صدقه پنهانى و بدون سؤ ال است .
14 - بهترین ارث پدران به فرزندان ، ادب و تربیت است .
15 - بهترین شکرها و سپاسگزاریها آنست که ضامن زیادتى نعمت باشد.
16 - بهترین مواهب الهى ، عقل است .
17 - بهترین پندها آنست که انسان را از زشتى باز دارد.
18 - بهترین نیکیها آنست که به احرار و آزادگان برسد.
19 - بهترین دوستان کسى است که در راه امتثال فرامین الهى و انجام تکالیف دینى بر تو سخت گیرد و با تو درشتى کند.
20 - بهترین حلال مشکلات ، یاد خدا است .


منبع:

کشکول جبهه

اخلاص یعنى این:

جمعه, ۲۲ اسفند ۱۳۹۳، ۱۱:۲۱ ق.ظ

عابدى چهل سال روزه مى داشت . هیچکس بدان آگاهى نمى یافت .

زیرا غذایش را از خانه با خود به سر کار مى برد و در راه خدا صدقه مى داد.

اهل خانه تصور مى کردند او در محل کار غذا مى خورد،

و همکارانش مى پنداشتند براى صرف غذا به خانه خود مى رود!

ز گهواره تا گور دانش بجوى

جمعه, ۲۲ اسفند ۱۳۹۳، ۱۱:۱۴ ق.ظ

ابو ریحان بیرونى در حال احتضار بود؛ یکى از دانشمندان به دیدنش آمد.
ابوریحان از او در باره یک مطلب علمى سوال کرد.

گفت : اکنون وقت سؤ ال و جواب و مباحثه نیست .

ابوریحان اصرار کرد و گفت : عقل حکم مى کند دانستن بهتر از ندانستن است؛ اگر بدانم و از این دنیا بروم بهتر است از اینکه این نکته علمى را ندانم و از این دنیا رخت بر بندم!

پس مرد دانشمند پاسخ سؤ ال ابوریحان را داد و از جاى برخاست تا به خانه اش برود؛ ولى هنوز از منزل خارج نشده بود که ابوریحان بدرود حیات گفت و صداى شیون از اهل خانه بلند شد!

سه کله پوک!

پنجشنبه, ۲۱ اسفند ۱۳۹۳، ۱۰:۲۶ ب.ظ

دو نفر احمق با یکدیگر همسفر شدند.

اولى : اگر بدانى هر چه از خدا بخواهى بتو مى بخشد، از او چه تقاضا مى کنى ؟
دومى : یک گله گوسفند که از دیدن آنها لذت ببرم .
دومى : اگر تو بدانى خدا خواسته ات را اجابت مى کند، چه چیزى از او مى خواهى ؟
اولى : یک گرگ که گوسفندان ترا پاره پاره کند.
دومى : گرگ تو، گوسفندان مرا !؟
اولى : بله گرگ من ، گوسفندان ترا !!

نزاع و درگیرى آغاز مى شود.

سوارى از راه مى رسد؛ سبب نزاع را مى پرسد؛ فورا یک ظرف بزرگ عسل مى آورد و روى زمین مى ریزد و به آن دو مى گوید:

خون من مثل این عسل بریزد، اگر شما دو نفر احمق نباشید!!!

حاجت ...

پنجشنبه, ۲۱ اسفند ۱۳۹۳، ۰۹:۴۲ ب.ظ

روزى هشام بن عبدالملک خلیفه اموى ، سالم بن عبدالله زاهد را در مسجد الحرام دید.

به او گفت : حاجتى از من بخواه .
سالم : حیا مى کنم در خانه خدا، از غیر خدا چیزى بخواهم .

هنگامى که سالم از مسجد بیرون رفت؛ هشام به دنبال او از مسجد خارج شد و گفت:

اینجا که خانه خدا نیست پس از من چیزى بخواه .

سالم : از حاجات دنیوى بخواهم یا حاجات اخروى ؟.
هشام : حاجات اخروى به دست من نیست؛ دنیوى بخواه!
سالم : من حوائج دنیوى خویش را از کسى که مالک همه چیز است نخواستم، چگونه از آن کس که مالک چیزى نیست طلب کنم!

دو روز دنیا...

پنجشنبه, ۲۱ اسفند ۱۳۹۳، ۰۹:۲۷ ب.ظ

على(ع):

الدهر یومان: یوم لک و یوم علیک؛  فإذا کان لک فلا تبطر و إذا کان علیک فاصطبر.

- غررالحکم و دررالکلم ش ح 2242-

ترجمه:

دنیا دو روز است :

روزى به سود تو ، و روزى به زیان تو!
آن روز که به سود تو است تاخت و تاز مکن .

و آن روز که به زیان تو است صبور و شکیبا باش!

دوست ودشمن از زبان على(ع):

پنجشنبه, ۲۱ اسفند ۱۳۹۳، ۰۹:۱۳ ب.ظ

قال على علیه السلام :

أصدقاؤک ثلاثة ، وأعداؤک ثلاثة ، فأصدقاؤک صدیقک وصدیق صدیقک وعدو عدوک ؛ وأعداؤک عدوک وعدو صدیقک
وصدیق عدوک!

امیرالمؤمنین:
دوستان تو سه دسته اند: 1 - دوست تو 2 - دوست دوست تو 3 - دشمن دشمن تو
دشمنان تو نیز سه دسته اند: 1 - دشمن تو 2 - دشمن دوست تو 3 - دوست دشمن تو


منبع:

نهج البلاغة کلمات قصار ش 295

مواظب مشاوراتت باش!!

پنجشنبه, ۲۱ اسفند ۱۳۹۳، ۰۲:۳۰ ب.ظ


زن و شوهرى با هم نزاع کردند. مرد عصائى بر زوجه زد که بر اثر آن ضربت از دنیا رفت ، بدون اینکه شوهر قصد کشتن او را داشته باشد. مرد از اقوام و خویشان همسر ترسید و براى یافتن چاره کار مدتى اندیشید و چون فکرش بجایى نرسید با یکى از دوستانش ‍ مشورت کرد.
مستشار گفت : چاره کار آنست که جوان زیبائى را پیدا کنى و او را بکشى . آنگاه او را کنار جسد زنت قرار دهى ، تا وقتى اقوام همسرت یا اقارب آن جوان از ماجراى قتل مطلع شدند، به ایشان بگوئى : این جوان با زوجه من زنا مى کرد و لذا من هر دو را به قتل رساندم .
مرد ساده ، کلام مستشار را پذیرفت و تصمیم بر اجراى آن گرفت . جلو منزل خود نشست . اتفاقا جوان زیبائى از آنجا مى گذشت ، او را به بهانه اى به داخل منزل آورد و به قتل رساند و جسدش را کنار جسد همسرش قرار داد.
هنگامى که خویشان زن اطلاع یافتند، براى انتقام نزد شوهر آمدند.
شوهر آن زن گفت : من دیدم این جوان با عیال من عمل منافى عفت انجام مى دهد، نتوانستم تحمل کنم ، هر دو را بقتل رساندم .
خویشان زن با مشاهده صحنه و اینکه هر دو در کنار یکدیگر قرار گرفته بودند، آرام شدند، و اعتراض و اقدامى نکردند.

از سوى دیگر مستشار ظالم با خیالى آسوده در منزل خود نشسته بود، تا اینکه شب فرا رسید و هوا تاریک شد. چون پسرش به خانه نیامد، نگران شد. در جستجوى پسر از منزل خارج شد و به هر کوى و برزن سر زد تا شاید او را پیدا کند.
سرانجام از همه جا نومید گشت و به منزل دوست خود رفت و گفت : آیا به پیشنهاد من عمل نمودى .
گفت : آرى .
مستشار: ببینم آن جوانى را که به قتل رسانده اى کیست ؟
وقتى داخل اطاق شد، دید جوان مقتول ، پسر خود او است !!

***
امیرالمؤ منین علیه السلام فرمود: مَن حَفَرَ لاَِخیِه بِئراً وَقَعَ فیها - هر که براى برادرش
چاهى بکند؛ خود در آن افتد! -


فضولى موقوف!

پنجشنبه, ۲۱ اسفند ۱۳۹۳، ۰۲:۱۴ ب.ظ

پیرزنى بیمار شد.

پسرش او را نزد پزشک برد.

دکتر مشاهده کرد پیرزن خود را آرایش کرده و لباس نیکو پوشیده است . پس حال او بدانست و گفت : این زن چقدر به شوهر احتیاج دارد!
پسر با تعجب گفت : آقاى دکتر! چه مى گوئید، او خیلى پیر است .

زن نگاه تندى به پسرکرد و گفت : پسره فضول! یعنى تو از دکترى که اینهمه سال درس خونده؛ بهتر میفهمى؟!

آیه اى در شأن ایرانیان!

پنجشنبه, ۲۱ اسفند ۱۳۹۳، ۰۱:۵۲ ب.ظ

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آَمَنُوا مَنْ یَرْتَدَّ مِنْکُمْ عَنْ دِینِهِ فَسَوْفَ یَأْتِی اللَّهُ بِقَوْمٍ یُحِبُّهُمْ وَیُحِبُّونَهُ أَذِلَّةٍ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ أَعِزَّةٍ عَلَى الْکَافِرِینَ یُجَاهِدُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَلَا یَخَافُونَ لَوْمَةَ لَائِمٍ ذَلِکَ فَضْلُ اللَّهِ یُؤْتِیهِ مَنْ یَشَاءُ وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِیمٌ (54) - سوره مبارکه مائده -

ترجمه:
اى مؤ منان! هر کس از شما مرتد شود و پس از اظهار ایمان کافر گردد، بداند به خداوند زیانى نمى رسد و او خود از دینش به وسیله ملتى که شش صفت ممتاز دارد، حمایت خواهد کرد:
1 - خدا ایشان را دوست دارد.
2 - ایشان نیز خدا را دوست دارند.
3 - نسبت به مؤ منان فروتن و مطیع هستند.
4 - نسبت به کافران سخت گیر و سر کش هستند.

5 - در راه خدا و براى اعتلاء کلمه توحید جهاد مى کنند!
6 - از ملامت هیچ ملامت کننده اى نمى هراسند!!

هنگامى که این آیه نازل شد ، از رسول خدا ( ص ) پرسیدند: آنان چه کسانى هستند؟

پیامبر اکرم دست مبارک خود را به شانه سلمان فارسى زد و فرمود: این مرد و قومش

سپس افزود : لوکان الدین معلقا بالثریا لتناوله رجال من ابناء فارس ، اگر دین در دورترین نقاط جهان باشد، ایرانیان آنرا حفظ خواهند نمود!!


منبع:

کشکول جبهه از: مجمع البیان ذیل آیه شریفه.

ازدواج مادر و فرزند!

پنجشنبه, ۲۱ اسفند ۱۳۹۳، ۰۱:۳۴ ب.ظ

ازدواج مادر و فرزند


عاصم بن حمزه گوید:

صداى جوانى را شنیدم که مى نالید ومى گفت : یا احکم الحاکمین! بین من و مادرم حکم کن .
عمر گفت : چرا به مادر خود نفرین مى کنى ؟
جوان گفت : مادرم نه ماه مرا در شکم خود حمل کرده و دو سال به من شیر داده است . اکنون که رشد کرده ، و خوب و بد را از یکدیگر تمیز داده ، دست راست را از چپ باز مى شناسم ، مرا طرد و از خود نفى مى کند ، و مى گوید مرا نمى شناسد!

عمر دستور داد مادرش را احضار کنند.
ماءموران آن زن را به همراه چهار برادرش ، و چهل نفر دیگر آوردند؛ همگى گواهى دادند این زن فرزندى ندارد و شوهر نکرده است ، و این جوان پسر دروغگوئى است که مى خواهد این زن را در میان عشیره خود رسوا کند.

عمر گفت : اى جوان در مقابل شهادت ایشان چه مى گوئى ؟
جوان : بخدا سوگند، آن زن مادر من است . و ادعاى خود را تکرار کرد.
عمر: اى زن این جوان چه مى گوید ؟
زن سوگند یاد کرد که آن پسر را نمى شناسد.
عمر: آیا بر گفته خود شاهد دارى ؟
زن : آرى این چهل نفر شهود من هستند.
آنان نزد عمر گواهى دادند که او هرگز ازدواج نکرده است .

عمر دستور داد: پسر جوان را زندانى کنند و از شهود تحقیق بعمل آید. اگر عدالت آنان احراز شد بر این پسر جوان حد مفترى بزنید.


هنگامى که جوان را به سوى زندان مى بردند، امیرالمؤ منین علیه السلام ایشان را ملاقات کرد.
جوان فریاد زد: اى پسر عم رسول خدا! من جوان مظلومى هستم و ماجرا را براى حضرت نقل کرد.
حضرت امیر فرمان داد: او را نزد عمر برگردانند تا در حضور وى ، حضرت میان این جوان و آن زن حکم فرماید.پس سخن زن و شاهدان او را شنید. همه سخن اول خود را تکرار کردند.
حضرت فرمود: امروز میان شما چنان قضاوت کنم که مرضى خداوند باشد.
خطاب به زن فرمود: آیا ولى دارى ؟
گفت : آرى ، اینان برادران من هستند.

پس به آنان فرمود: آیا شما به هر چه حکم کنم راضى مى شوید ؟
گفتند : آرى .

آنگاه حضرت فرمود: من خدا و همه شما را شاهد مى گیرم که این جوان را به این زن به چهار صد درهم تزویج کردم . سپس به قنبر فرمود: برو دراهم را بیاور، به این جوان بده . به جوان نیز امر کرد آن دراهم را در دامن این زن بریز، دست او را بگیر و برو، و نزد ما باز نگردى مگر غسل جنابت کرده باشى .
چون زن این سخنان را شنید، فریاد کشید: النار النار و خطاب به امیرمؤ منان کرد: آیا مى خواهى مرا به پسرم تزویج کنى ؟ بخدا سوگند، او پسر من است .آنگاه حقیقت را گفت . برادرانم مرا با مرد پستى تزویج کردند و من از آن مرد این پسر را آوردم .شوهرم از دنیا رفت .و زمانى که پسرم به سن بلوغ رسید، برادرانم گفتند: باید او را از خود طرد کنم . و من از ترس آنان چنین کردم . بخدا سوگند، او پسر من و دلم برایش کباب است .
سپس آن زن دست فرزند خود را گرفت و براه افتاد.

در اینجا عمر با صداى بلند گفت : لولا على لهلک عمر - اگر على نبود؛ عمر هلاک مى شد! -


منبع:

کشکول جبهه به نقل از:

فروع کافى / ج 5 / ص 423.
وشبیه این در الغدیر/ ج 6 / ص 104.


نسب پیامبر خاتم تا حضرت آدم

پنجشنبه, ۲۱ اسفند ۱۳۹۳، ۰۱:۱۶ ب.ظ

نسب پیامبر خاتم تا حضرت آدم:


محمد بن عبداللّه بن عبدالمطلب بن هاشم بن عبد مناف بن قصى بن کلاب بن مرة بن کعب بن لوى بن غالب بن فهر بن مالک بن نضر بن کنانه بن خزیمة بن مدرکه بن الیاس بن مضر بن نزار بن معد بن عدنان بن اود بن یسع بن سلامان بن نبت بن حمل بن قیدار بن اسمعیل بن ابراهیم بن تارخ بن تاحور بن شاروح بن اورغو (هود نبى ) بن فالغ بن عامر بن شالح بن ارفحشد بن سام بن نوح بن مالک بن متوشلح بن اخنوخ (ادریس نبى ) بن بارض بن مهلائیل بن قینان بن انوش بن شیث بن آدم صلوات اللّه علیهم اجمعین - بحار الانوار، ج 15/ ص 105 -

ابن عباس روایت مى کند رسول خدا فرمود: هر گاه نسب من به عدنان رسید توقف کنید و بالاتر نروید. (روى عن النبى صلى الله علیه و آله قال: اذا بلغ نسبى الى عدنان فاءمسکوا) - سفینة البحار، ج 1 / ص 8 -

شاید این فرمایش بدان جهت باشد که تا جد بیستم قطعى و مورد اتفاق مورخین است ، ولى از آن به بعد مورد اختلاف مى باشد. 


منبع:

کشکول جبهه

شمام از این جور آدما دیدین؟!

چهارشنبه, ۲۰ اسفند ۱۳۹۳، ۱۱:۱۸ ب.ظ

شخصى پرادعا پرسید:

آن دو دختر که نامشان سکینه و رقیه بود و پشت دروازه کوفه ، شیر آنها را خورد، دختران کدام امام بودند؟!


پاسخ شنید:

اولا یک نفر بود، نه دو نفر!

ثانیا پسر بود، نه دختر!

ثالثا در بیابان کنعان بود، نه پشت دروازه کوفه!

رابعا پسر پیغمبر بود، نه دختر امام!

خامسا نامش یوسف بود، نه سکینه و رقیه!

سادسا گرگ او را خورد، نه شیر!

سابعا آن هم دورغ بود!!

تو براى چى گریه مى کنى؟!

چهارشنبه, ۲۰ اسفند ۱۳۹۳، ۱۰:۵۱ ب.ظ

جوان عابدى هنگام مرگ ، خانواده خود را دید که گرد او حلقه زده اند و گریه مى کنند.
پس رو به پدرش کرد و گفت :اى پدر! چرا گریه مى کنى ؟
گفت : پسرم فراق تو و تنهائى خود را بیاد مى آورم اشک از دیدگانم جارى مى شود.
خطاب به مادرش گفت : مادرم! تو چرا گریه مى کنى ؟
گفت : گریه من به خاطر غم فقدان تو است . عمرى من و پدرت زحمت کشیدیم که عصاى دوران پیرى ما باشى ، اکنون از میان ما مى روى و ما را تنها مى گذارى .
پس به همسرش گفت : چه چیزى ترا به گریه وا داشته است ؟
گفت : اینکه نیکى ترا از دست مى دهم و به غیر تو نیازمند مى شوم .
آنگاه از فرزندانش پرسید: شما چرا مى گریید؟
گفتند: به خاطر یتیمى و خوارى پس از تو.
پس جوان عابد به آنان نگریست و گریست .
خانواده اش پرسیدند: تو چرا گریه مى کنى ؟

پاسخ داد: شما براى خودتان مى گریید، من هم بر خود مى گریم!!
آیا چه کسى براى سفر طولانى که در پیش دارم مى گرید؟
چه کسى به خاطر کمى زاد و توشه من اشک مى ریزد؟
چه کسى براى من در آن خانه خاکى و تنگ و تاریک قبر گریان است ؟
چه کسى براى بدى اعمال و سوءحساب من مى نالد.؟
آیا در میان شما که عزیزترین افراد نسبت به من هستید، و من نیز عزیزترین افراد نسبت به شما هستم ، کسى هست که براى وقوف من در مقابل پروردگار براى رسیدگى اعمال بگرید؟
این بگفت ، و آهى جانکاه کشید و بمرد!!


وصیت سگ!!

چهارشنبه, ۲۰ اسفند ۱۳۹۳، ۱۰:۴۳ ب.ظ

گویند:

سگ گله اى بمرد . چون صاحبش خیلى آن را دوست داشت ، او را در یکى از مقابر مسلمین دفن کرد.

خبر به قاضى شهر رسید. دستور داد او را احضار کنند و بسوزانند. زیرا او سگ خود را در قبرستان مسلمانان بخاک سپرده است.

وقتى او را دستگیر کردند، و نزد قاضى آوردند، گفت :

اى قاضى ، این سگ وصیتى کرده که مى خواهم به شما عرض کنم تا بر ذمه من چیزى باقى نماند!
قاضى پرسید: وصیت چیست ؟
آن مرد گفت : هنگامى که سگ در حال موت بود به او اشاره کردم که همه این گوسفندان از آن تو است . پس وصیت کن که آنها را به چه کسى بدهم .
سگ به خانه شما که قاضى شهر هستید اشاره کرد!!

اینک گله گوسفندان حاضر و آماده ، و در اختیار شما است!


قاضى با تاءثر و تاءسف گفت : علت فوت مرحوم سگ چه بود؟ آیا به چیز دیگرى وصیت نکرد؟

خداوند به نعمات اخروى بر او منت نهد و تو نیز به سلامت برو.

چنانچه آن مرحوم وصایاى دیگرى داشت ما را آگاه گردان تابه آن عمل کنیم.
به این ترتیب چوپان از مرگ نجات یافت!


جواب بى ادبى...

چهارشنبه, ۲۰ اسفند ۱۳۹۳، ۱۰:۳۴ ب.ظ

روزى در مجلسى ، حکیم خاقانى را زیردست فرد بى فضل و کمالى نشاندند.

وى ناراحت شد و این رباعى را خطاب به آن شخص ‍ سرود:


گر فروتر نشست خاقانى
              نه او را عیب و نه ترا ادب است
قل هو الله نیز در قرآن
                 زیر تبت یدا ابى لهب است!!

معماى زن سه شوهره!!!

چهارشنبه, ۲۰ اسفند ۱۳۹۳، ۰۸:۳۷ ب.ظ

 آن کدام زنى است که در یک روز از سه شوهر سه مهریه گرفته ، و در پایان روز بى شوهر است؟!!


جواب:

* زنى باردار که از شوهرش طلاق گرفته و پس از ساعتى وضع حمل کند، مهرش را به طور کامل دریافت نماید، و عده اش با وضع حمل تمام است.

*پس به نکاح شوهر دوم در آید و قبل از عروسى طلاق بگیرد و نصف مهرش را اخذ کند، و غیر مدخول بها عده ندارد.

*آنگاه شوهر کند و شوهر سوم بعد عقد بمیرد!