ابزار تلگرام

آپلود عکسابزار تلگرام برای وبلاگ

بایگانی خرداد ۱۳۹۴ :: آ خدا ( وب مهربانی )

آ خدا ( وب مهربانی )

( مطلب نداری بردار ؛ مطلب داری بذار )

آ خدا ( وب مهربانی )

( مطلب نداری بردار ؛ مطلب داری بذار )

آ خدا ( وب مهربانی )

برای اولین بار
- بعد از دیوار مهربانی و طاقچه مهربانی -
اینک :
« وب مهربـــــــــــانی »
مطلـــــب داری بــــــــــذار
مطلــــب نداری بــــــــــــردار
( مطالب دوستان به اسم خودشان منتشر خواهد شد.
ترجیحا مطالبی متناسب با آ خدا )

*******************************
*******************************
تذکر:
لزوما داستان ها و خاطراتی که در این وبلاگ نوشته میشن مربوط به زمان حال نیست بلکه تجربیات تبلیغی سال ها ومحلات مختلف بنده و بعضا همکاران بنده است و حتی در مواردی پیاز داغ قضیه هم زیادتر شده تا جاذبه لازم را پیدا کنه.
بنابراین خواننده محترم حق تطبیق این خاطرات بر محل تبلیغی فعلی حقیر رو ندارد...

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین نظرات
پیوندها
پیوندهای روزانه

۱۷۰ مطلب در خرداد ۱۳۹۴ ثبت شده است

** 23 داستان از زندگی امام خمینی ( ره ) **

پنجشنبه, ۱۴ خرداد ۱۳۹۴، ۰۲:۴۹ ق.ظ

تا زمانى که موشک به پیشانیم بخورد

یک روز بعد از ظهر حدود هفت الى هشت موشک به اطراف جماران اصابت کرد.
من خدمت امام رفتم و عرض کردم: اگر یکمرتبه یکى از موشکهاى ما به کاخ صدام
بخورد و صدام طورى بشود، ما چقدر خوشحال مى‏شویم؟ اگر موشکى به
نزدیکى‏هاى این جا بخورد و سقف پایین بیاید و شما طورى بشوید چه؟ امام در
پاسخ گفتند:

واللّه من بین خودم و آن سپاهى که در سه راه بیت است، هیچ امتیاز و فرقى
قائل نیستم. واللّه اگر من کشته شوم یا او کشته شود، براى من فرقى نمى‏کند. گفتم:
ما که مى‏دانیم شما اینگونه‏اید، امّا براى مردم فرق مى‏کند. امام فرمودند:

نه، مردم باید بدانند اگر من به جایى بروم که بمب، پاسداران اطراف منزل مرا
بکشد و مرا نکشد، من دیگر به درد رهبرى این مردم نخواهم خورد.

من زمانى مى‏توانم به مردم خدمت کنم که زندگى‏ام مثل زندگى مردم باشد. اگر
مردم یا پاسداران یا کسانى که در این محل هستند طورى‏شان بشود، بگذار به بنده
هم بشود تا مردم بفهمند همه در کنار هم هستیم.

گفتم: پس شما تا کى مى‏خواهید این جا بنشینید؟ به پیشانى مبارکشان اشاره
کردند و فرمودند: تازمانى که موشک به این جا بخورد - حجّت‏الاسلام حاج سید احمد خمینى: پابه پاى آفتاب، ج 1 ص 86 -


ثواب تمام عبادات من در مقابل تحمل شیطنت بچه شما

حضرت امام بچه‏هاى خردسال را خیلى دوست مى‏داشتند. آن قدر به بچه‏هاى
کوچک علاقه‏مند بودند که مى‏گفتند: «در نجف از حرم که برمى‏گشتم، بچه‏ها را با
وجود این که کثیف بودند خیلى دوست مى‏داشتم». بچه‏ها تا جلوى منزل دنبال آقا
مى‏آمدند. نوه‏هاى آقا همه شلوغ بودند.

امام به دختر من که از شیطنت بچه خود گله مى‏کرد، مى‏گفتند: «من حاضرم
ثوابى را که تو از تحمل شیطنت حسین مى‏برى، با ثواب تمام عبادات خودم عوض
کنم». عقیده داشتند که بچه باید آزاد باشد تا وقتى که بزرگ شود، آن وقت برایش
حدى تعیین کنند.

در مورد تربیت کودکان مى‏گفتند: «با بچه‏ها رو راست باشید تا آن‏ها هم رو راست
باشند. الگوى بچه، پدر و مادر هستند، اگر با بچه درست رفتار کردید، بچه‏ها درست
بار مى‏آیند. هر حرفى که به بچه‏ها زدید، به آن عمل کنید» - فریده مصطفوى: پا به پاى آفتاب، ج1، ص 107 -


دیگر تمام شد، دیگر تمام شد

شب بیست و دو بهمن که رادیو را روشن کردند، یادم است؛ چون نشسته بودند و
سرشان پایین بود و به رادیو گوش مى‏کردند. من هم پهلویشان نشسته بودم. از رادیو
اعلام کردند که رادیو و تلویزیون سقوط کرد.

ایشان دو دستشان را به هم زدند و بى‏اختیار از جا بلند شدند. من تنها همان یک
بار دیدم که ایشان دستهایشان را به هم بزنند. خیلى خوشحال بودند و خوشحالى در
صورتشان دیده مى‏شد.

در همان موقع گفتند: دیگر تمام شد، دیگر تمام شد. من آنجا متوجه نشدم که این
جمله یعنى‏چه! بعد متوجه شدم که وقتى رادیو به دست ملت افتاد، دنیا مى‏فهمد که
رژیم سقوط کرده است. شاید بتوانم بگویم خوشحالى آن روز را هیچ وقت دیگر در
صورت ایشان ندیدم - فریده مصطفوى: پابه پاى آفتاب، ج 1، ص 114 -


این کیسه آجیل به دست خود امام پر شده است

اگر ما خدمتى به انقلاب مى‏کردیم، ایشان خیلى خوشحال مى‏شدند. در زمان
جنگ، اهل جماران براى کمک به پشت جبهه، در منزل خود امام و منزل برادرمان
جمع مى‏شدند. ایشان مى‏آمدند و همیشه اظهار خوشحالى و رضایت مى‏کردند که
مى‏دیدند همه ما نشسته‏ایم، یکى لحاف مى‏دوزد، یکى در کیسه نایلون آجیل
مى‏ریزد و یکى کار دیگرى مى‏کند.

حتى من یک بار گفتم: اجازه دهید ما پشت این کیسه بنویسیم که این کیسه
آجیل به دست خود امام پر شده و براى جبهه فرستاده شده است تا رزمنده‏اى که این
آجیل به دستش مى‏رسد، خوشحال شود. امّا امام قبول نکردند - فریده مصطفوى: پابه پاى آفتاب، ج 1، ص 117 -


شخصا او را خواهم کشت

زمانى که مرحوم آیت‏اللّه طالقانى فهمیدند فرزندشان دستگیر شده‏اند، در اعتراض
به این موضوع، چند روزى از نظرها پنهان شدند.

پس از آن که ایشان خدمت امام رسیدند، امام به آقاى طالقانى گفتند: پسر شما
یکى از منحرفان وابسته به گروهکهاى چپ است و نباید این قدر از این بابت که
دستگیر شده است، ناراحت شوید.

سپس اضافه کردند: واللّه اگر احمد دچار کوچکترین انحرافى باشد و حکمش مرگ
باشد، من شخصاً او را خواهم کشت - حجّت‏الاسلام على‏اکبر آشتیانى: پابه پاى آفتاب، ج 1، ص 253 -


شما چادر ندارید

نظر امام در مورد حجاب روشن است. وقتى من از فرانسه آمدم، هنوز مانتو و
شلوار تنم بود. از مهران که پایم صدمه دیده بود و با عصا راه مى‏رفتم، با مانتو و
شلوار خدمتشان رسیدم تا گزارش دهم. فرمودند:

شما چادر ندارید؟ بگویم احمد برایتان چادر بخرد؟

گفتم: نه حاج‏آقا! چادر دارم. امّا چون به کوه مى‏رفتم و اسلحه روى دوشم بود و
فشنگ به کمرم و قمقمه به پهلویم آویزان بود و گاهى نیز سه پایه تیربار را روى
دوش مى‏گرفتم، چادر سرکردن برایم خیلى مشکل بود.

فرمودند: چادر براى زن بهتر است.

من از همان جا آمدم و چادر سر کردم و دیگر برنداشتم - مرضیه حدیده‏چى دباغ: پابه پاى آفتاب، ج 1، ص 336 -


فهمیدم این راه حق است

امام به دقت موضع‏گیرى سیاسى دشمن را بررسى مى‏کردند. ایشان دستور داده
بودند که تمام روزنامه‏ها، خبرگزارى‏ها و اظهار نظرها در رادیو و تلویزیون بررسى
 شود و هر روز خلاصه‏اى از موضع‏گیرى‏هاى آنان نسبت به انقلاب، اسلام و مردم به
ایشان داده شود. امام هر روز دقیقاً این امور را مطالعه و تجزیه و تحلیل مى‏کردند،
اظهار نظر صریح ایشان این بود:

ما باید آنچه را که دشمن تبلیغ مى‏کند و پسندیده مى‏داند، برخلاف آن عمل کنیم
و آنچه را که مذمت کرده و علیه آن تبلیغ مى‏نماید، عمل کنیم.

در مورد بازگشت امام به ایران، در آن مقطع خاص، همه تجزیه و تحلیل
مى‏کردند و نظر مى‏دادند که نباید رفت. دشمن به شدت بر این مسأله اصرار داشت و
متأسفانه تقریباً تمام دوستان نیز تحت تأثیر همین جوّ، تحلیل‏ها و استدلال‏ها بودند.
این افراد اصرار داشتند که امام در این موقعیت نباید برگردد. امام فرمودند:

وقتى من دیدم دنیا مخالفت مى‏کند، فهمیدم این راه حق است - حجّت‏الاسلام محتشمى: پا به پاى آفتاب، ج 2، ص 156 ـ 155 -


از شما تا روز قیامت ممنون مى‏شوم

بعد از فوت آیت‏اللّه حکیم، رضوان اللّه علیه، یکى از نمایندگان آیت‏اللّه حکیم در
یکى از شهرهاى ایران، نامه‏اى براى امام در نجف نوشت و اجازه وکالت خواست تا
بعد از آقاى حکیم، وکیل امام باشد.

حضرت امام هم یک اجازه معمولى براى ایشان نوشتند و فرستادند. امّا آن آقا به
این حد از اجازه قانع نبود و مى‏خواست وکیل امام در آن شهر و آن استان باشد.
مرحوم حاج آقا مصطفى، رحمه‏اللّه علیه، هم وساطت مى‏کرد و خدمت امام عرض
کرد که این فرد نه تنها وکیل و نماینده حضرت آقاى حکیم بوده، بلکه صلاحیت این
کار را هم دارد. امّا امام فرمودند:

نه، این مقدار که ما اجازه نوشتیم، کافى است.

بعدها گویا آن آقا نامه تهدیدآمیزى به امام در نجف نوشتند ـ و من این را ازجواب
امام فهمیدم ـ که اگر این وکالتنامه را به او ندهند، به مردم مى‏گوید که از تقلید امام
برگردند. امام در جواب این نامه نوشتند:

اگر یک همچو خدمتى به من بکنید، از شما تا روز قیامت ممنون مى‏شوم چون
بار من سبک مى‏شود. بار مسؤولیت من اگر مردم از تقلید من برگردند، سبک
مى‏شود - حجّت‏الاسلام ایروانى: پابه پاى آفتاب، ج 2، ص 282 -


بى‏توجهى به دنیا

وضع ساده منزل حضرت امام در قم در طول زندگى، حاکى از قناعت ایشان بود و
معروف است که آجرهاى پله‏هاى حیاط ایشان ساییده شده بود. بنّا مى‏گوید:

تعدادى آجر تهیه شود تا آن آجرهاى ساییده شده را عوض کند. حضرت امام
مى‏فرمایند: همان آجرهاى ساییده شده را پشت و رو کنید و کار بگذارید - آیت‏اللّه بنى‏فضل: پابه پاى آفتاب، ج 2، ص 313 -


ثواب این کار را کمتر از آن زیارت و دعا نمى‏دانم

یکى از علما براى من نقل کرد که یک سال تابستان به اتفاق امام و چند تن دیگر
 از روحانیان به مشهد مشرف شدیم و خانه دربستى گرفتیم.

برنامه ما چنین بود که بعدازظهرها پس از یکى ـ دو ساعت استراحت از خواب
بلند مى‏شدیم و دسته جمعى روانه حرم مطهر مى‏شدیم و پس از زیارت و نماز و دعا
به خانه مراجعت مى‏کردیم و در ایوان با صفایى که در آن خانه بود مى‏نشستیم و
چاى مى‏خوردیم.

برنامه امام این بود که با جمع به حرم مى‏آمدند ولى دعا و زیارتشان را خیلى
مختصر مى‏کردند و تنها به منزل بازمى‏گشتند. ایوان را آب و جارو مى‏کردند، فرش
پهن مى‏کردند، سماور را روشن و چاى را آماده مى‏ساختند و وقتى که ما از حرم
بازمى‏گشتیم، براى همه چاى مى‏ریختند.

یک روز من از ایشان سؤال کردم: این چه کارى است؟ زیارت و دعا را به خاطر
آن که براى رفقا چاى درست کنید، مختصر مى‏کنید و با عجله به منزل باز مى‏گردید؟
امام در جواب فرمودند: من ثواب این کار را کمتر از آن زیارت و دعا نمى‏دانم - حجّت‏الاسلام سید حمید روحانى: پابه پاى آفتاب، ج 3، ص 169 -

 

دیدم امام از مسئله اطلاع دارند

 آن روزها ورود پول به عراق خیلى سخت بود. یکى از علماى اصفهان گفت: من
مبلغى را آوردم شام و از طریق شام وارد بغداد شدم ولى در فرودگاه دیدم که همه جا
را مى‏گردند. خیلى مضطرب و ناراحت شدم. براى رفع گرفتارى متوسل به حضرت
موسى‏بن‏جعفر علیه‏السلامشدم. گفتم: آقا! من این مبلغ را دارم براى فرزند شما مى‏آورم،
شما به دادم برسید.

در این ضمن، یک نفر از مأموران دولت عراق آمد نزدیک و مرا صدا کرد و بعد مرا
مرخص کرد. وقتى وارد نجف شدم، خدمت امام رسیدم. نشستم و سلام کردم. امام
تبسم کردند و فرمودند:

شما در فرودگاه مسأله‏اى داشتید و متوسل به موسى‏بن‏جعفر علیه‏السلام شدید. دیدم
امام از مسأله اطلاع دارند - حجّت‏الاسلام سید محمد سجادى اصفهانى: پابه پاى آفتاب، ج 3، ص 231 -


آنچه که گفتم به حساب اسلام بود

آخرین بارى که من تحت تأثیر صراحت امام قرار گرفتم، زمانى بود که استعفاى
خود را از سمت دادستانى خدمتشان تقدیم کردم. در آن هنگام من به همراه جناب
آقاى موسوى اردبیلى به خدمت حضرت امام(ره) رفته بودم.

پس از این که حضرت امام لطف کردند و استعفاى مرا پذیرفتند، از من تعریف
کردند. تعریف امام چنان تأثیرى بر من گذاشت که از سر شوق و شکر گریه کردم.
پس از این که فرمایشات امام تمام شد، آقاى موسوى اردبیلى به من گفتند:

خوب، شما هم چیزى بگویید. من که در مقابل عظمت امام خمینى، رضوان اللّه
تعالى علیه، ناتوان از صحبت بودم، فقط عرض کردم آقا! این همه تعریف‏هایى که
شما کردید، من لایقشان نبودم. بلافاصله امام صحبتى فرمودند که مثل آبى بود که
بر آتشى ریخته باشند. ایشان فرمودند:

آنچه گفتم، به حساب اسلام بود، به حساب خودت هیچ چیز نگفتم - آیت‏اللّه صانعى: پابه پاى آفتاب، ج 3، ص 282 -


علاقه به خانواده شهدا

امام که در برابر استکبار و قدرتهاى شیطانى با صلابت و استوار مى‏ایستادند، در
برابر یک فرزند و مادر شهید بسیار خاضع بودند.

به عنوان مثال، مادر شهیدى از اهواز براى ملاقات آمده بود. نامه‏اى هم نوشته
ولى موفق به دیدار نشده بود. دو ـ سه روزى در همان حوالى مانده، سپس به اهواز
برگشته و نامه‏اى نوشته بود با این مضمون: «حضرت امام! من به تهران آمدم ولى
موفق به دیدار و ملاقات نشدم». حضرت امام روى این نامه نوشته بودند:

تا این مادر شهید را به ملاقات من نیاورید، من به ملاقات کسى نمى‏آیم - حجّت‏الاسلام کروبى: پا به پاى آفتاب، ج 4، ص 110 ـ 109 -


مگر حضرت بقیة اللّه به من خلاف مى‏فرمایند؟

یک روز منزل آیت الله فاضل لنکرانى از استادان حوزه علمیه قم بودم. ایشان به
نقل از یکى از دوستانشان تعریف کردند که:

در نجف اشرف درخدمت امام بودیم و صحبت از ایران به میان آمد، من گفتم:
این چه فرمایشهایى است که در مورد بیرون کردن شاه از ایران مى‏فرمایید؟ یک
مستأجر را نمى‏شود از خانه بیرون کرد، آن وقت شما مى‏خواهید شاه مملکت را
بیرون کنید؟ امام سکوت کردند. من فکر کردم شاید عرض مرا نشنیده‏اند. سخنم را
تکرار کردم. امام برآشفتند و فرمودند: فلانى!

چه مى‏گویى؟ مگر حضرت بقیه‏اللّه امام زمان، صلوات اللّه علیه، به من (نستجیر
باللّه) خلاف مى‏فرمایند؟ شاه باید برود - حجّت‏الاسلام کوثرى: پا به پاى آفتاب، ج 4، ص 125 -


من خودم باطل سِحْرم

در یکى از روزهاى اقامت امام در مدرسه علوى، سیدى همراه با فرد غیرمعممى
که پالتو و عرق چینى داشت، خیلى متأثر و ناراحت و وحشت‏زده و با چهره‏اى زرد
آمده بود.

من مسؤول انتظامات بودم، گفتم: چیست؟ گفتند: کارى خصوصى داریم و نگرانى
ما این است که علیه امام جادو و سحر شده است. آنچه ما مى‏بینیم این است که
ممکن است ایشان مریض شوند و مثل شمع آب شوند. خلاصه ناراحتیم و آمده‏ایم
دعا و وردى که باطل سحر است، به امام بدهیم.

 گفتیم: این حرف‏ها چیست؟ گفتند: نه، ما نگرانیم. با آن عشقى که ما به امام
داشتیم، اگر یک در میلیون هم احتمال خطر بود، قلبمان تکان مى‏خورد. گفتیم: نکند
خداى ناکرده چیزى باشد و ما سرسرى بگیریم. رفتیم خدمت امام و عرض کردیم که
قضیه این است. امام لبخندى زدند و فرمودند: بگویید من خودم باطل سحرم - حجّت‏الاسلام ناطق نورى: پابه پاى آفتاب، ج 4، ص 279 -

 

این جمله دقیق‏تر است

یک روز ایشان پیامى خطاب به بسیجیان نوشته بودند و آن را براى پخش به
رادیو و تلویزیون فرستاده بودند. ناگهان خواستند که پیام را قبل از پخش بازگردانند.
من دیدم که واژه‏اى را تغییر دادند و گفتند:

در پیام چنین نوشته بودم: من با تمام همّم به شما دعا مى‏کنم، لذا آن را به
بیشترین همّم تبدیل کردم. این جمله دقیق‏تر است.

هرگز کلامى خلاف واقع بر زبان و قلم جارى نکردند و هرگاه که احتمال مى‏رفت
آن گونه که نوشته‏اند عمل نکنند، بلافاصله اقدام به تغییر عبارات و واژه‏ها مى‏کردند
تا در پیشگاه خالق متعال مسؤول نباشند - فریده مصطفوى: پابه پاى آفتاب، ج 1، ص 126 -


به او وعده نده

پس از عمل جراحى و زمانى که هنوز به هوش نیامده بودند، اللّه‏اکبر بر زبانشان
جارى بود. تمام وجودشان اللّه اکبر شده بود. باطنشان اللّه اکبر بود. سخنان، حرکات،
رفتار و خلاصه همه چیزشان جز عمل به فرمان الهى نبود.

روزى در اواخر عمرشان، پرسیدند: على کجاست؟ به ایشان گفتم: على هم سراغ
شما را مى‏گیرد و مى‏گوید مى‏خواهم با آقا بازى کنم و دوست ندارم که خوابیده باشند.
ولى من به او گفته‏ام که صبر کن، ان شاء اللّه، تا چند روز دیگر مى‏آیند و مثل همیشه
با هم بازى مى‏کنید. امام در پاسخ فرمودند: چند روز دیگرى نمانده، به او وعده نده - فاطمه طباطبایى: پابه پاى آفتاب، ج 1،ص 192 -


مگر مى‏خواهند کوروش را وارد ایران کنند؟

روزى از کمیته استقبال از تهران به پاریس زنگ زدند. من مسؤول دفتر و تلفن
امام بودم. تلفن کننده شهید مظلوم دکتر بهشتى بود که مى‏گفت: براى ورود امام
برنامه‏هایى تنظیم شده، به امام بگویید که فرودگاه را فرش مى‏کنیم، چراغانى
مى‏کنیم، فاصله فرودگاه تا بهشت زهرا را با هلى‏کوپتر مى‏رویم و....

وقتى خدمت امام مطالب را گفتم پس از استماع دقیق که عادت همیشگى ایشان
بود که سخن طرف مقابل را به دقت گوش کنند و آنگاه جواب گویند، با همان
قاطعیت و صراحت خاص خود فرمودند:

برو به آقایان بگو مگر مى‏خواهند کوروش را وارد ایران کنند! ابدا این کارها لازم
نیست. یک طلبه از ایران خارج شده و همان طلبه به ایران باز مى‏گردد. من
مى‏خواهم در میان امتم باشم و همراه آنان بروم ولو پایمال شوم - حجّت‏الاسلام فرودسى پور: روزنامه کیهان 14/4/1368 -


شب تولد حضرت مسیح در پاریس

شب تولد حضرت عیسى علیه‏السلام امام پیامى براى تمام مسیحیان جهان دادند که
خبرگزارى‏ها پخش کردند. در کنار این پیام به ما دستور دادند هدایایى را که برادران از
ایران آورده‏اند و معمولاً گز و آجیل و شیرینى بود، بین اهالى نوفل لوشاتو تقسیم
کنیم. ما این کار را انجام دادیم و در کنار هر بسته یک شاخه گل قرار دادیم.

چند جا که رفتیم احساس کردیم براى کسانى که در غرب اثرى از این عاطفه‏ها و
محبت‏ها حتى در بین فرزندان و پدران خود سراغ ندارند، بسیار عجیب است که شب
میلاد حضرت مسیح علیه‏السلامیک رهبر ایرانى که غیر مسیحى است، اینقدر به آن‏ها
نزدیک است و احساس محبّت مى‏کند. از جمله خانمى بود که وقتى هدیه امام را
گرفت چنان هیجان زده شد که قطرات اشک از چهره‏اش فرو ریخت - حجّت‏الاسلام على اکبر محتشمى: برداشت‏هایى از سیره امام خمینى قدس‏سره، ج 2، ص 205 ـ 204 -

 

رادیو را بگذارید سر جاى خود

شبى که خبر شهادت دکتر بهشتى و یارانش به دفتر امام رسید نمى‏دانستیم این
خبر را چگونه به گوش امام برسانیم، چون امام شهید بهشتى را از جان و دل دوست
داشتند. به رادیو تلوزیون اطلاع داده شد که خبر را شب پخش نکنند، چون امام آخر
شب اخبار را گوش مى‏کردند.

قرار شد فرداى آن روز حاج احمد آقا و آقاى هاشمى بیایند به نحوى خبر را به
امام اطلاع دهند که براى امام سکته‏اى پیش نیاید. در خانه هم سفارش شد که رادیو
را از بالاى سر امام بردارند، چون ممکن بود خبر، ساعت هفت یا هشت صبح پخش
شود. جالب اینجاست که وقتى خانم‏ها قبل از ساعت هفت مى‏رفتند که رادیو را
بردارند، امام به آن‏ها مى‏فرمایند:

رادیو را بگذارید سر جاى خود، من جریان را از رادیوهاى خارجى شنیدم. و جالبتر
این که وقتى حاج احمد آقا و آقاى هاشمى خدمت ایشان رفتند، امام به آن‏ها دلدارى
دادند و فورا دستور تشکیل مجلس ترمیم کابینه و انتخاب رییس دیوان عالى را
صادر فرمودند - حجّت‏الاسلام انصارى کرمانى: برداشت‏هایى از سیره امام خمینى قدس‏سره، ج 2، ص 272 -


کارى نکن که بگویم از این مملکت بیرونت کنند

در عاشوراى سال 42 قرار بود امام سخنرانى کنند. از طرفى کماندوهاى شاه هم
در مدرسه فیضیه مستقر بودند، هیاهوى عجیبى در شهر حکمفرما بود وشایع شده
بود که امروز خطر زیادى امام را تهدید مى‏کند، بهتر است امروز به فیضیه نیایند. اما
ایشان قبول نکردند و حتى حاضر هم نشدند در یک ماشین سربسته باشند. از این
جهت در یک جیپ روباز و در میان مردم وارد مدرسه فیضیه شدند و با همان
صراحت لهجه خطاب به شاه گفتند: مردک کارى نکن که بگویم از این مملکت
بیرونت کنند - حجّت‏الاسلام حسن روحانى: زن روز، ش 581 -


دل حریم کبریاست

مرحوم آقاى واعظ زاده خوانسارى از علما و بزرگان عرفان و اهل منبر و با امام
خیلى مأنوس بود. یک روز به من فرمود: آقاى برهانى بیا امروز به زیارت حاج آقا
روح اللّه برویم.

به محضر امام رفتیم؛ با توجّه به سوابق رفاقتى که این دو با هم داشتند امام به او
فرمودند: آقاى واعظ زاده: ما به خاطر رفاقت با شما همیشه بهره‏اى از هم مى‏بردیم
چه از مباحث علمى و چه اشعار ادبى.

بعد از آن که امام این جمله را گفتند، مرحوم واعظ زاده شروع کرد به خواندن این
رباعى:

 

گیرد همه کس کمند و من گیسویت

 جوید همه کس هلال و من ابرویت

در دایره دوازده برج تمام

 یک ماه مبارک است آن هم رویت

 

امام هم فى البداهه این رباعى را در پاسخ او فرمودند:

 

گشود چشم نگارم ز خواب ناز از هم

 نظر کنید در فتنه گشت باز از هم

تو در نماز جماعت نرو که مى‏ترسم

 کُشى امام و بپاشى صف نماز از هم!

 

بعد مرحوم واعظ زاده شعر معروف مولوى را خواند که:

 

بشنو از نى چون حکایت مى‏کند

 از جدایى‏ها شکایت مى‏کند

 

امّا در پاسخ فرمودند:

 

نشنو از نى کآن نواى بینواست

 بشنو از دل کآن حریم کبریاست

 

نى بسوزد تل خاکستر شود

 دل بسوزد خانه دلبر شود - حجّت الاسلام برهانى: برداشت‏هایى از سیره امام خمینى قدس‏سره، ج 2، ص 178 -


وقت نماز است

در دوران جنگ، با سران جمهورى اسلامى که حضرت آیت اللّه خامنه‏اى و آقاى
هاشمى رفسنجانى نیز حضور داشتند، در محضر امام بودیم و گزارش جنگ را
مى‏دادیم.

ناگهان دیدیم امام برخاستند و به اطاق دیگر رفتند. نگران شدیم که چرا چنین
شد. سپس امام برگشتند. آقاى رفسنجانى پرسید: آقا کسالتى ایجاد شده است؟ امام
با قاطعیّت فرمودند:

خیر وقت نماز است. ساعتم را نگاه کردم دیدم درست مطابق افق تهران، وقت
نماز است. همه حاضران برخاستند و با امام نماز جماعت خواندند.

این حالت عبادى امام و مراقبت او به نماز اول وقت، مرا بسیار تحت تأثیر قرار
داد؛ به طورى که آن را شیوه خود قرار دادم و بحمداللّه در جبهه و محیط خانه و همه
جا، آن را رعایت نمودم، آن گونه که جلسات عملیاتى خود را با نماز شروع مى‏کردیم
و با نماز پایان مى‏دادیم - سپهبد شهید صیاد شیرازى: مجله پاسدار اسلام، شماره 214، ص 14 -


منتخبی از :

فصلنامه شماره 1 مکاتبه و اندیشه

سیره آفتاب

سیرى در سیره نظرى و عملى حضرت امام خمینى قدس‏سره

ویژه گرامى داشت یکصدمین سال ولادت حضرت امام خمینى



امان از دست این جور مامانا <<<

پنجشنبه, ۱۴ خرداد ۱۳۹۴، ۱۲:۵۰ ق.ظ

امان از دست این جور مامانا !!!

امام و خانم + تصاویر

چهارشنبه, ۱۳ خرداد ۱۳۹۴، ۱۱:۴۲ ب.ظ

تکریم همسر در زندگی امام‌خمینی(ره) + تصاویر

العالم سه شنبه 12 خرداد 1394 - 17:1:15

آداب خانه امام‌خمینی‌(ره) الگو گرفته از زندگی امیرالمومنین(ع) و بانو فاطمه(س) بود.

همان گونه که مولای متقیان به بانو فاطمه(س) در کارهای خانه کمک می‌کردند، امام راحل نیز به محض فراغت از مسئولیت خطیرشان، به کمک بانوی انقلاب می‌رفتند و با مهربانی ایشان را در انجام امور خانه یاری می‌کردند.

 

 

به گزارش پایگاه خبری شبکه العالم  به نقل از باشگاه خبرنگاران؛ خانم فریده مصطفوی دختر حضرت امام(ره) می‌گوید: هیچ وقت ما ندیدیم ایشان به خانم بگویند فلان کار را برای من انجام بده یا حتی یک چای برای من بریزید. همیشه ما یا کارگر منزل را خطاب می‌کردند. اگر یک وقت هیچکس نبود، صدا می‌زدند: خانم! بگویید یک چای برای من بیاورند

اگر کسی در منزل نبود قهراً خانم این کار را خودشان می‌کردند ولی ایشان چنین دستوری نمی‌دادند. همیشه خیلی به خانم احترام می‌گذاشتند و مقید بودند، اظهار محبت و علاقه را جلوی ما فرزندان علنی کنند .

خانم فاطمه طباطبایی، عروس حضرت امام(ره) نقل می‌کند: امام کاری را به خانم نمی‌دادند، خانم می‌گویند وقتی یک دکمه پیراهنشان می‌افتاد می‌گفتند: می‌شود این را بدهید بدوزند. نمی‌گفتند: خودت بدوز یا احیاناً اگر روز بعد دوخته نشده بود نمی‌گفتند: چرا ندوخته‌اید. می‌گفتند: کسی نبود بیاید بدوزد. تا آخر عمرشان هیچ وقت به خانم نگفتند یک لیوان آب بده.

 

 

از طرفی قیودی هم داشتند مثلاً خانم می‌گفتند که وقتی می‌خواستند با خانواده های جدید رفت و آمد کنند باید با امام مشورت می‌کردند. امام(ره) به ایشان گفته بودند که ابتدا و به طور ناشناس خانه کسی نرود. چون ممکن است مناسب نباشد. یا اگر می خواهند بیرون بروند به ایشان بگویند که کجا می‌خواهند بروند.

کمک به همسر در کار منزل و بچه‌داری

 

 

عروس حضرت امام(ره) خانم فاطمه طباطبایی نقل می‌کند که : خانم می‌گفتند: چون بچه‌هایشان شب تا صبح گریه می‌کردند و ایشان مجبور بودند تا صبح بیدار بمانند، امام(ره) شب را تقسیم کرده بودند. یعنی مثلاً دو ساعت ایشان بچه را ساکت می‌کردند و خانم می‌خوابیدند و بعد دو ساعت خودشان می‌خوابیدند و خانم بچه را نگه می‌داشتند. البته روزها که مشغول درس و بحث بودند، فرصتی برای نگهداری بچه‌ها نداشتند.

 

 

فرزندانشان تعریف می‌کنند که ایشان با آن‌ها بازی می‌کردند یعنی بعد از تمام شدن درس، ساعتی را به بازی با بچه‌ها می‌پرداختند و به این ترتیب به خانم در کار تربیت بچه‌ها کمک می‌کردند.

 

 

امام(ره) به پسر و نوه‌هایشان القا می‌کردند که از زنانشان انتظار کاری نداشته باشند و اگر کار کردند، محبت کرده‌اند. البته به دخترها نیز توصیه می‌کردند که کار کنند.

کمک در آشپزخانه

 

 

خانم دباغ نقل می‌کند: روزی بر حسب اتفاق تعداد میهمانان منزل امام(ره) زیاد شد، پس از صرف غذا ظرف‌ها را جمع کردم و به آشپزخانه بردم. با زهرا- دختر آقای اشراقی- آماده شدیم که ظرف‌ها را بشوییم. اما دیدم که خود امام(ره) هم بلافاصله به آشپزخانه آمدند. از زهرا پرسیدم: «حاج آقا چرا به آشپزخانه آمده اند؟ » و حق داشتم که تعجب کنم، زیرا وقت وضو نبود؛ اما امام آستین‌هایشان را بالا زدند و فرمودند: چون ظرف‌های امروز زیاد است آمده ام کمکتان کنم.

 


بدنم شروع به لرزیدن کرد. خدایا چه می‌بینم! به زهرا گفتم تو را به خدا از امام خواهش کنید که ایشان تشریف ببرند. خود ما ظرف‌ها را می شوییم.
 

 

دختر حضرت امام خمینی(ره) خانم فریده مصطفوی نقل می‌کند: امام همیشه در کارهای منزل کمک می‌کردند و به ما نیز می‌گفتند: کمک از بهشت آمده است. مثلا خودشان چای می‌ریختند. حتی وقتی لیوان آبی می‌خواستند، به کسی دستور نمی‌دادند، بلکه خودشان به آشپزخانه می‌رفتند و لیوان را آب می‌کردند. می‌گفتیم که: " چرا به ما نگفتید " امام می‌گفتند: خودم باید کار کنم.

 

 

در جمع نشسته بودیم، می‌دیدیم که آقا دارند به طرف آشپزخانه می‌روند. از ایشان سوال می‌کردیم، می‌گفتند: می‌روم آب بخورم

می‌گفتیم: "به ما بگویید تا برایتان آب بیاوریم. " می گفتند:‌ مگر خودم نمی‌توانم این کار را انجام بدهم؟
بعد با خنده می‌گفتند: انسان باید خودکفا باشد.

 

 


قند کوپنی

چهارشنبه, ۱۳ خرداد ۱۳۹۴، ۱۱:۳۴ ب.ظ
دکتر هاشمی که همواره از امام راحل به عنوان یک الگوی بی بدیل و امید همه رزمندگان سال های دفاع مقدس یاد می کند، در حاشیه دیدار خود با یادگار امام در جماران، خاطره ای از امام خمینی (ره) را بازگو کرد که تاکنون شنیده نشده است.

به گزارش گروه علمی،‌ پزشکی باشگاه خبرنگاران به نقل از وبدا، وی در حالیکه هنوز از حیاط خانه امام در جماران خارج نشده است، نگاهی به پله ها و ایوان پر خاطره می کند و می گوید: خاطرات فراوانی از امام در ذهنم است اابته نه به اندازه کسانی که امام را زیاد ملاقات می کردند.

یکی از شیرین ترین این خاطره ها که هنوز پیش چشمانم است؛ شبی بود که با تعدادی از دوستان از منطقه آمده بودم و قصد داشتم همان شب به منطقه برگردم، به محضر امام رسیدیم، در اتاق پشت حسینیه( اتاق امام) ایستادم و منتظر شدم تا بقیه اتاق را ترک کردند...

سپس به امام گفتم من دارم بر می گردم منطقه(جبهه)، چیزی را به عنوان تبرک به من بدهید برای بچه ها ببرم، ایشان احمد آقا را صدا کردند و گفتند: " قندان را بیاورید" و ایشان قندان را آوردند و امام (ره) زیر لب دعایی خواندند و دستانشان را  بر روی قندها کشیدند،

من دستهایشان را بوسیدم و بیرون آمدم...

آن زمان از همان اورکت های سبز رنگ داشتم که معروف بود به اورکت های آمریکایی که دانه ای هفتصد تومان می فروختند، تمام قندها را در جیب اورکتم ریختم و قندان را که قندان ساده ای هم بود روی ایوان گذاشته و  از پله ها ی ایوان پایین آمدم.

در همان لحظه آقا شیخ حسن صانعی من  را صدا کردند و گفتند: این چه کاری بود کردی؟!

چرا همه قندها را در جیبت ریختی؟ در پاسخ داستان را شرح دادم و ایشان

گفت: چرا همه قندها را در جیبت خالی کردی؛ مگر نمی دانستی قندهای امام کوپنی است؟!!!!

برای من باور پذیر نبود کسی در آن موقعیت و مقام، مثل بقیه مردم زندگی کرده و اصول را رعایت می کند و با همان مسیری تعیین مایحتاج می کند که دیگران می کنند.


آیا نیمه شعبان، روز ولادت امام زمان(عج) است؟    

فرهنگ > دین و اندیشه - روایتی درباره امام زمان(عج) به شرح مرحوم آیت الله آقا مجتبی تهرانی

حدیث: رُوِیَ عَنِ الصَّادق علیه السلام قال: الْحُجَّةُ قَبْلَ الْخَلْقِ وَ مَعَ الْخَلْقِ وَ بَعْدَ الْخَلْقِ؛ ابان بن تغلب از امام صادق صلوات الله علیه نقل می کند که حضرت فرمودند: حجت قبل از خلق و با خلق و بعد از خلق است.

شرح حدیث: "حجت" در این روایت کنایه از وجود مقدس امام و اشاره به این جهت است که خداوند متعال قبل از ایجاد ممکنات، اول نور مقدس امام را خلق کرده است و این نور همینطور همراه این موجودات هست و بعد از آنکه این نشئه به پایان می رسد باز هم این نور هست و پایان پذیر نیست و این نور مقدس حجت و امام است.

اینکه گفته می شود نیمه شعبان وجود مقدس امام زمان متولد شده است، بروز و ظهورش در این عالم نیمه شعبان است و الا دست قدرتِ حق تعالی قبل از خلقت موجودات، این انوار مقدسه را که نور واحدند خلق کرده بود.

این تعبیراتی که نقل می کنند: «لَوْلا الْحُجَّةُ لَسَاخَتِ الارْضُ بِاَهْلِهَا وَ بِیُمْنِهِ رُزِقَ الْوَری وَ بِوُجوُدِهِ ثَبَتَتِ الْأَرْضُ وَ السَّمَاء»، یعنی اصلاً روح عالم امکان همین ها هستند. اگر روح نباشد، جسم از هم می پاشد.

روح که برود، بدن متلاشی می شود. آنگاه سرپا هستم که این روحِ سراسری باشد؛ اینکه من به این جسم غذا می رسانم برای خاطر روح است. "بِیُمْنِهِ رُزِقَ الْوَری". به یُمن روح است که بقیه سلول های بدن تغذیه می شوند.

سلول ها هر کدام برای خودشان جان دارند. اما تحت سلطه آن روح سراسری هستند. آنها هم که تغذیه می شوند برای خاطر روح سراسری است. تمام این عالم که از ناحیه خداوند مرزوق اند برای وجود مقدس اوست که روح سراسری عالم امکان است. که اگر نباشد مثل بدن از هم می پاشد.

لذا نیمه شعبان روز ظهور و بُروز آن حجت است، نه اینکه نعوذ بالله روز خلقت و تولد آن حجت باشد. و الا وجود مقدس امام قبل از خلقت بقیه ممکنات است.



آقا سیدعلی ( صاحب ریاض ) از خط علامه حلی در حاشیه یکی از کتابهایش نقل می کند که:

علامه در شبی از شبهای جمعه تنها به زیارت قبر مولای خود جناب ابی عبدالله الحسین علیه السلام می رفت و بر حماری سوار بود و تازیانه ای برای راندن حیوان در دست داشت .

از روی اتفاق در اثنای راه شخصی پیاده بر او وارد شد و به همراهی او در آمد و در طول مسیر فتح باب مسئله و مکالمه نمود .

علامه دانست که او مردی است عالم و خبیر و لذا در مقام سؤال از برخی مشکلات علمی بر آمد و دید او حلال مشکلات است .

علامه فهمید که وحید و یگانه عصر است، زیرا کسی چون خود ندیده بود و خودش هم در این مسائل متحیر مانده بود .

تا آنکه در اثنای راه بحثی به میان آمد که آن شخص بر خلاف علامه فتوی داد، علامه انکار کرد و گفت: این فتوی بر خلاف اصل و قاعده است و دلیل و خبری که وارد بر اصل و مخصص قاعده گردد نداریم . آن مرد گفت: دلیل این حکم حدیثی است که شیخ طوسی - علیه الرحمة - در کتاب تهذیب خود نوشته است . علامه گفت: چنین حدیثی در تهذیب ندیده ام که شیخ طوسی یا دیگران نقل کرده باشند . آن شخص گفت: آن نسخه از کتاب تهذیب را که در اختیار داری فلان مقدار ورق بزن، در فلان صفحه و فلان سطر آن را خواهی دید .

وقتی علامه این گونه جواب شنید متحیر گردید که این شخص کیست که چنین از غیب سخن می گوید . سپس علامه برای استظهار و استخبار از او سؤال نمود - در حالی که از غایت تفکر و تحیر تازیانه از دستش به زمین افتاد -:

آیا مثل این زمان که غیبت کبری در آن واقع گردیده درک شرف ملاقات صاحب الزمان امکان دارد یا نه؟!

آن شخص چون این سخن را شنید به سوی زمین خم شد و تازیانه را برداشت و در دست علامه گذاشت و سپس فرمود:

چگونه امکان ندارد و حال آنکه هم اکنون دست او در میان دست تو می باشد!!

علامه به محض اینکه این سخن را شنید از بالای حیوان خود را بر پاهای مبارک آن حضرت انداخت و شروع به بوسیدن کرد و از غایت شوق از هوش رفت و هنگامی که به هوش آمد کسی را ندید; لذا افسرده و ملول گردید و پس از مراجعت به خانه کتاب تهذیب خود را ملاحظه نمود و آن حدیث را در همان موضع که آن بزرگوار فرموده بود مشاهده نمود و لذا در حاشیه کتاب به خط خود نوشت:

این حدیثی است که مولای من صاحب الامر علیه السلام مرا به آن خبر داد .


منبع:

قصص العلماء

میرزا محمد تنکابنی


حسنین هیکل گفته بود:

ایران دو بار تا دریای مدیترانه پیش رفته است.

بار اول در دوهزار سال قبل توسط خشایارشا با نیروی نظامی و دریایی فراوان!

و بار دیگر پس از انقلاب اسلامی و با نظریه "ولایت فقیه" امام خمینی (ره)!!


اینستاگرام عزت‌الله ضرغامی رئیس سابق رسانه ملی


کری قربانی فشار ایران!!

سه شنبه, ۱۲ خرداد ۱۳۹۴، ۰۱:۰۹ ق.ظ

کی ری «ضحیة» الضغوط الإیرانیة

صورة أرشیفیة لکیری على دراجته فی جنیف. (رویترز)


مردیکه 71 سالشه و مثل جوونا هوس دوچرخه بازی کرده و خوب بازی اشکنک داره سر شکستنک داره.

ایشونم پس از برخورد با اسکله از دوچرخه سقوط می کنه و استخوان پایش میشکنه ! اون وقت سایت الاهرام  الإثنین، ١ یونیو/ حزیران ٢٠١٥ (٠١:٠٠ - بتوقیت غرینتش)  تیتـــــــــــــر زده:

کری قربانی فشار ایران!!!!

جالبه ها!

نقاشی نیست!

سه شنبه, ۱۲ خرداد ۱۳۹۴، ۱۲:۲۷ ق.ظ

ایران اکونومیست- برخی از شگفت انگیزترین جاذبه‌های طبیعی سیاره زمین، زیبایی رویایی خود را به واسطه روشی سنتی کسب کرده‌اند که حاصل گذشت میلیون‌ها سال و همکاری فرسایش، جلبک‌ها و دیگر عوامل طبیعی می شود. از دریاچه‌های صورتی تا ستون‌های سنگی سر به فلک کشیده که الهام بخش داستان‌ها و فیلم‌های علمی تخیلی بوده‌اند، این نقاط دیدنی و جالب توجه که در نقاط مختلف جهان قرار دارند، هزینه صرف شده برای مسافرت را توجیه می کنند.

 

بولیوی، Salar de Uyuni

مردم اغلب با تماشای نقاشی‌های سورئالیستی با خود فکر نمی کنند که هنر پیرو زندگی است. اما این منطقه مساله دیگری را ثابت می کند. هنگامی که طی فصل بارانی لایه نازکی از آب، بزرگترین نمکزار جهان را به آیینه‌ای گسترده مبدل می کند، به نظر می رسد که آسمان و زمین ترکیبی یکپارچه را تشکیل می دهند. این نسخه‌ای از جهان است که تنها در نقاشی‌ها مشاهده می شود.

چین، Danxia Landforms

کوه‌ها و تپه‌های راه‌راه  "Danxia" واقع در جنوب چین به سال 2010 در فهرست میراث جهانی یونسکو ثبت شدند. این منطقه بی نظیر از جنوب شرق تا جنوب غرب چین کشیده شده و بیش از یک هزار مایل امتداد دارد. طرح راه‌راه کوه‌ها و تپه‌های این منطقه به واسطه واکنش لایه‌های سنگ به فشار زمین و اثرات زیست محیطی طی میلیون‌ها سال ایجاد شده است.

ترکیه، Pamukkale

چشم اندازی بی نظیر از چندین حوضچه تراورتن و تراس مانند که با آبی فیروزه‌ای پر شده‌اند، توجه هر بازدید کننده‌ای را به سوی خود جلب می کند. این مکان که به نام "قصر پنبه" نیز شناخته می شود از کربنات کلسیم و حوضچه‌های آب گرم با رنگ‌هایی درخشان تشکیل شده است. این مکان در لیست میراث جهانی یونسکو ثبت شده و از دیگر جاذبه‌های آن می توان به جنگل‌های معدنی، آبشارهای سنگ شده و ویرانه‌های معابد و حمام‌های یونانی اشاره کرد.

نامیبیا، Dead Vlei

حتی اگر به زبان آفریقایی صحبت نکنید، با شنیدن نام این محل می توان تصور کرد با چه منظره‌هایی مواجه خواهید شد. این مرداب مرده در بیابان "نامیب"، تضاد میان تپه‌های شنی قرمز رنگ که زمینی سفید رنگ و ترک خورده را احاطه کرده‌اند، به خوبی نشان می دهد. درخت‌هایی سوخته با عمر هزار سال در این مکان وجود دارند.

برزیل، Lencois Maranhenses

در شمال شرق برزیل و دورتر از حوزه رودخانه آمازون، منطقه‌ای به وسعت 600 مایل مربع از تپه‌های شنی و تالاب‌هایی که حاصل بارش باران هستند، وجود دارد. این منطقه شگفت انگیز در پارک ملی  "Maranhenses" قرار دارد. از آنجایی که جاده‌ای برای دسترسی به آن وجود ندارد باید از تور خودروهای چهار چرخ متحرک یا قایق استفاده کنید.

مصر، White Desert

"بیابان سفید" هر آنچه که در بیابان‌های معمولی یافت می شود مانند شن، واحه و آفتابی سوزان را در اختیار دارد. اما افزون بر این موارد، صخره‌هایی با اشکالی جالب توجه بیابان سفید را متمایز می کنند. با تور خودروهای چهار چرخ متحرک می توانید اشکالی جالب توجه از صخره‌هایی شبیه قارچ تا جیرجیرک را مشاهده کنید.

اندونزی،
Lakes of Mount Kelimutu

سه دریاچه آتشفشانی در کوه "کلیموتو" یکی از جاذبه‌های فراموش نشدنی در جزیره "فلورس" اندونزی محسوب می شوند. افراد محلی عنوان‌های مختلفی را برای این دریاچه‌ها در نظر گرفته‌اند که از آن جمله می توان به "دریاچه مردم کهن" یا "دریاچه ارواح شیطانی" اشاره کرد. رنگ آب این سه دریاچه به طور غیر قابل پیش بینی از آبی به سبز و سپس به سیاه یا قرمز تغییر می کند.

چین، Zhangjiajie National Forest Park

این پارک جنگلی در استان "هونان" چین قرار داشته و به واقع می تواند الهام بخش دنیایی خیالی باشد. صدها ستون سنگی که بسیاری از آنها صدها فوت ارتفاع دارند، وجه تمایز پارک جنگلی "ژانگ جیاجی" محسوب می شوند. چیدمان و اشکال غیر معمول این ستون‌های سنگی الهام بخش هنر چین بوده، اما می توانند یادآور برخی صحنه‌های فیلم سینمایی "آواتار" نیز باشند.  

موریتانی، Richat Structure

برای تماشای دقیق این ساختار باید به فضا سفر کنید، اما بی شک ارزش این کار را خواهد داشت! تصاویر ماهواره‌ای ساختاری که شبیه یک چشم بزرگ است را در بیابان "صحرا" آشکار کرده‌اند. نظریه‌ای که برای شکل گیری این دایره با قطر 30 مایل ارائه شده به فرسایش یک گنبد آتشفشانی عظیم توسط بادهای قوی اشاره دارد.

استرالیا، Hutt Lagoon

تالاب "هوت" یکی از معدود دریاچه‌های صورتی رنگ جهان است. آب این تالاب به واسطه کاروتینوئید تولیدی از جلبک‌ها به رنگ صورتی است. دیگر دریاچه صورتی رنگ معروف جهان، دریاچه "رتبا" (Retba) در سنگال است که شوری بالای آب آن رنگدانه‌های قرمز تولید کرده و از صنعت پر رونق تولید نمک در این منطقه نیز پشتیبانی می کند.


سرود نیمه شعبان ( میلاد امام زمان )

سه شنبه, ۱۲ خرداد ۱۳۹۴، ۱۲:۰۷ ق.ظ

بیا یابن الحسن! دورت بگردم              بیا تا دست خالی برنگردم

ماه منیرم!       برات بمیرم                  قلبم و دادم به تو و پس نمی گیرم


گل نرگس!  گل نرگس!   گل نرگس! بیا ای گل نرگس!


بیا یابن الحسن! دردم دوا کن              من و با دیدنت حاجت روا کن

عبد تو هستم         مست الستم         دل به هوای دیدنت رفته ز دستم  


گل نرگس!  گل نرگس!   گل نرگس! بیا ای گل نرگس!


از آن فیضی که در وقت سحر شد        دلم دیوانه بود دیوانه تر شد

گل به جمالت      خونم حلالت             مرکز پرگار فلک ، نقطه ی خالت


گل نرگس!  گل نرگس!   گل نرگس! بیا ای گل نرگس!


ابا صالح! گدای دوره گردم                    تو گل سرخی و من برگ زردم

گرفتارم من      خطاکارم من                  از همه بهتر می دونی دوستت دارم من


گل نرگس!  گل نرگس!   گل نرگس! بیا ای گل نرگس!


منبع: اصول مداحی


غایب هست و غایب نیست!!

دوشنبه, ۱۱ خرداد ۱۳۹۴، ۱۱:۰۵ ب.ظ

هست و غایب هست و  غایب نیست!

با چند مقدمه:


1 - خدا فیاض است
همه هستی، از ذرات تا کهکشان ها تماما به فعل خداوند تحقق یافته اند و خداوند همه را آفریده و هستی داده است. بنابراین هستی بخش (فیض تکوینی) خداست. همین طور خداوند بشر را از طریق تشریع قوانین و تعیین احکام به صراط مستقیم هدایت می کند (فیض تشریعی). خداوند هم خالق است هم رب.

2 - واسطه برای فیض رسانی
می دانیم که عالم ما، عالم سببیـّت است و هر چیزی براساس وسایط مخصوص خود وجود می یابد و دوام می آورد، در نظام حکیمانه پروردگار وسایطی برای این فیض رسانی برگزیده شده اند که اولیای خدا هستند. این اشخاص در هر دو زمینه (تکوینی و تشریعی) سبب فیض خدا هستند و خداوند «وجود بخشی » و «هدایت بخشی » را از طریق آن ها به موجودات دیگر می دهد. لذا درباره پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله ( المفوض الیه دین الله) - بحارالانوار ج 52 ص 20 - وارد شده است.

3 - قطع فیض با نبودن ولی الله (واسطه)
اگر ارتباط بخشی بین خدا و خلق (در هستی بخشی و هدایت دهی) به هر دلیل از بین مخلوقات حذف شود، ارتباط نیز از بین می رود و فیض الهی، دیگر مجرای نزولش را از دست می دهد. این است معنای «لو لا الحجة لساخت الارض باهلها - مستدرک سفینة البحار ج 5 - اگر حجت خدا نباشد، زمین اهلش را فرو می برد».

4 - ولی الله تا آخر جهان باقی است
خداوند طبق اراده خود مجرایی برای ارتباط با مخلوقات در نظر گرفته است و تا موجودات هستند، این وسیله و مجرا نیز پایدار است و امکان دوام مخلوقات بدون ولی الله امکان ندارد، پس تنها زمانی که جهان به پایان برسد، می توان نبود او را تصور کرد.

غیبت تنها گزینه ممکن
با توجه به آنچه یاد شد، در صورتی که حضور آخرین ولی خدا و واسطه فیض خدا در بین مخلوقات امکان پذیر نبود، چه باید کرد؟ اولین و ساده ترین پاسخ این است که او هم همانند دیگر پیامبران به طور طبیعی از بین مخلوقات حذف شود و به شهادت برسد، اما این فرض صحیح نیست زیرا با حذف امام، زمین بدون حجت و بدون واسطه و رابطه فیض می شود که مخالف خواست و اراده خداوند است.

پاسخ دیگر این است که اگر امام امکان حضور در بین مخلوقات را نداشت، به طور ظاهری از دیده آن ها پنهان شود. به این ترتیب هم مجرا و رابط فیض زنده می ماند و هم در برابر موانع حضور چاره ای اندیشیده می شود و این است معنای خورشید پشت ابر که در روایات آمده است
. - نهج البلاغه، صبحی صالح، خطبه 150، ص 208، و الذی بعثنی بالنبوة انهم لینتفعون به و یستضیئون بنور ولایته فی غیبته کانتفاع الناس بالشمس و ان جللها السحاب. ینابیع الموده، ج 3، ص 170 و از زبان امام زمان، کمال الدین، ص 485 -

هر چند که غایب است آن گل ز چمن           از فیض وجود اوست گیتی گلشن

هر چند که در ابر نهان باشد ، هست              از پرتو آفتاب، عالم روشن


یک نکته
با توجه به موضوع مجرای فیض بودن به این نتیجه می رسیم که غیبت حجت خدا، غیبت کلی نیست، بلکه این عدم حضور جزئی است; یعنی، غیبت عدم حضور در یک شان از شئون ولایتی است و آن معاشرت با مردم و هدایت مستقیم اجتماع بشری و تشکیل حکومت اسلامی است.

اما در شؤون دیگر حاضر و فعال است. پس غیبت در همه شؤون برای ولی خدا و خلیفه او معنا نخواهد داشت. لذا در یکی از زیارت های امام عصر می خوانیم: « السلام علیک یا حجة الله التی لا تخفی! »
- بحارالانوار ج 99 ص 117 -  


برگرفته از:

مبلغان 22

ریشه های بی حجابی را بخشکانیم ...

دوشنبه, ۱۱ خرداد ۱۳۹۴، ۰۶:۰۷ ب.ظ


1. ناآگاهی
گروهی با اینکه مسلمان و مسلمان زاده هستند، از احکام و دستورات حجاب آگاهی درستی ندارند.


2. ضعف اعتقادی
عده ای هستند که اسلام آنها شعاری است؛ یعنی فقط به نام مسلمان اند و هیچ گونه پایبندی به دستورات و احکام اسلامی ندارند.


3. برداشت غلط از آزادی
تفسیر غلطی که از آزادی در جوامع غربی و به وسیله وابستگان داخلی آنان ارائه شد، پدیده بی حجابی و یا بدحجابی را برای برخی زنان به ارمغان آورد.
اینان انسان را در بعد مادّی خلاصه کردند و سعادت و خوشبختی او را در این دانستند که از تمامی میدانهایی که برای او باز شده، کاملاً استفاده برد و هرچه لذّت بیشتر باشد، بهتر است. در واقع، مرد به آزادی مطلق حیوانی دست یافت و زن با بی بندوباری در خدمت آزادی مرد قرار گرفت.


4. غرب زدگی
مسئله غرب زدگی و خودباختگی در برابر مظاهر فریبنده غربیان، از خطرناک ترین انحرافاتی است که در جوامع اسلامی و ایران راه یافت. تأثیرپذیران از غرب فکر می کنند که چون آنها از جهت علمی و مادّی پیشرفت کرده اند، تمام کارهای آنان از جمله بی حجابی نشانه ترقی و پیشرفت است. این فکر هنوز هم در میان عده ای وجود دارد که بدحجابی را نشانه متمدن بودن و پیشرفت و حتی پیشرفت علمی می دانند.


5. بهره وری سودجویانه از زنان
رشد نظام سرمایه داری حاکم توأم با رقابتهای اقتصادی در کلّیه زمینه های بهره گیری و استثمار جمعی، موجب شد که زن به عنوان یک وسیله تبلیغاتی در تجارت و فیلمها مطرح شود. این بهره وری در برخی فیلمهای سینمایی داخل نیز مشهود است.


6. دست ناپاکِ استعمارگران
بعد از پیروزی انقلاب اسلامی و الگوپذیری جوامع اسلامی از آن، استعمارگران غربی به خوبی متوجه شدند که زنان محجّبه در پیشرفت انقلاب اسلامی نقش به سزایی داشته اند. به همین جهت، با سرمایه گذاری فراوان وارد میدان شده اند که از طرق مختلف بدحجابی را در جامعه رواج دهند تا جوانان به انحراف کشیده شوند.

در این مورد، بارها و بارها گروهها و باندهایی شناسایی و دستگیر شده اند و همگی اعتراف کرده اند که از طرف غرب خصوصاً آمریکا مأمور بوده اند که بی حجابی و بدحجابی را ترویج نمایند.


7. موضع گیری در مقابل انقلاب
عده ای که از انقلاب اسلامی ناراضی هستند و منافع خویش را از دست داده اند، برای مخالفت و کج دهنی یا اعتراض نسبت به انقلاب از حربه بدحجابی استفاده می کنند.


8. به دنبال شخصیّت کاذب بودن
عده ای از اقشار فقیر که بر اثر عوامل مختلف از روستاها هجرت کرده اند و ساکن شهرها شده اند، با تمام فقر مادّی، برای اثبات پیشرفت خویش نسبت به کسانی که در روستاها باقی مانده اند، با بدحجاب شدن، شخصیت کاذب خود را به رخ آنها می کشند.


9. همسریابی
بعد از انتشار آمارهای غیرواقعی جمعیت افزون دختران در مقابل پسران، این فکر در میان برخی از کسانی که از ایمان قوی برخوردار نبودند، به وجود آمد که در این بازار آشفته و قحط الرجال، هر چه زودتر باید دست به کار شد و پیش از آنکه بازار سیاه پسران نیز ظاهر شود، یکی از آنها را صید و شکار نمود و شاید بهترین دام برای این کار را زلفهای پریشان و لباسهای تنگ و آرایش کذایی دانستند و با همین قصد راهی کوچه ها و خیابانها شدند تا زودتر سهم خویش را از بازار قحط الرجال تصاحب نمایند؛ لذا اغلب دختران که از این طریق با پسران دوست می شوند، انگیزه خود را انتظار برای ازدواج ذکر می کنند، بر عکسِ پسران که بیشتر به دنبال تنوع طلبی و لذت جویی هستند.


10. وجود اقلیّتهای مذهبی
وجود اقلیّتهای مذهبی با موقعیّت مالی بهتر و ظاهر شدن آنان با لباسهای زننده و بی حجاب عامل دیگری است برای ترویج بدحجابی؛ خصوصاً که گاهی دستهای ناپاک خارجی نیز در بین آنان نفوذ می نماید و مسئله، جنبه سیاسی هم پیدا می کند.
شاهد این ادعا، آن است که در شهرها و محلاّتی که این اقلیّتها سکونت دارند، برخی از مسلمانان نیز رنگ و بوی آنها را پیدا کرده اند و با وضع زننده و بدحجابی ظاهر می شوند.


11. وجود گردشگران خارجی
هر چند به قول آقایان، جذب توریست و گردشگران خارجی سودآور و ارز جذب کن است؛ ولی از نظر دینی و فرهنگی آثار مخرّب و زیانباری بر جای می گذارند که از جمله آن بدلباسی و بدحجابی است. این مسئله را آن گاه به خوبی می توان باور کرد که در اکثر شهرها و محلاّتی که گردشگران خارجی رفت و آمد دارند، مردم آنجا از رفتار آنان متأثر شده اند و رنگ و بوی آنان را پیدا کرده اند.


( البته برخی از ریشه های بی حجابی مثل این دو مورد آخر مثل موضع گیری های سیاسی باز از ناحیه جهل نسبت به دستور حجاب و آثار مثبت حجاب است که باید عزیزان را توجیه نمود )


منبع: مبلغان ش 95


به مادر این بازیکن هم باید جام داد!!

دوشنبه, ۱۱ خرداد ۱۳۹۴، ۰۲:۰۳ ب.ظ

               جــــــــــــــــــــــــــام حجـــــــــــــــــــــاب و عفـــــــــــــــــــــاف

________________________________________________________________________________________________________________


یکشنبه 10 خرداد 1394 - 08:35:32

به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین:

بارسلونا و بیلبائو دو تیم از دو شهر جدایی طلب اسپانیا در فینال کوپا دل ری در ورزشگاه نیوکمپ به مصاف هم رفتند که این دیدار با نتیجه 3 بر یک به سود بارسا به پایان رسید.  در پایان این بازی که دومین جام فصل را برای شاگردان انریکه به ارمغان آورد ، بازیکنان این تیم با کاپ قهرمانی عکس یادگاری گرفتند. یکی از این بازیکنان ، مونیر جوان بود که همراه با پدر و مادرش در کنار کاپ ایستاد.



می روم کفنی برای خود مهیا کنم برای جهاد!!!

دوشنبه, ۱۱ خرداد ۱۳۹۴، ۰۲:۴۰ ق.ظ

سید احمد ادیب پیشاوری حکایت نموده که:

 وقتی سید جمال الدین اسد آبادی به تهران آمد و در خانه امین الضرب وارد شد، خیلی تمایل داشت که با میرزا ابو الحسن جلوه ( حکیم فرزانه ) دیدار و ملاقاتی داشته باشد؛ تا آنکه پس از چندی جلوه به دیدار ایشان رفت.

سید جمال در آن جلسه برای حاضرین که جلوه از جمله آنان بود، خطابه ای پر شور و هیجان انگیز در خصوص اتحاد و اغراض و حیله های استعمار بیان کرد.

جلوه در مدتی که سید جمال مشغول سخنرانی بود، سکوت اختیار کرده و آرام و خاموش نشسته بود.

پس از پایان سخنرانی، جلوه از جای برخاست و جلسه را ترک کرد.

حاضرین با تعجب علت رفتن حکیم را جویا شدند.

جلوه گفت:

« می روم کفنی برای خود مهیا کنم برای جهاد!!! »


منبع:

 سید جمال و اندیشه های او

مرتضی مدرسی چهاردهی


چوب کبریت!!

دوشنبه, ۱۱ خرداد ۱۳۹۴، ۰۲:۱۲ ق.ظ

اسرائیل چوب کبریتی

منبع: الایام

آیا داعش همان سفیانی ست؟؟!

دوشنبه, ۱۱ خرداد ۱۳۹۴، ۰۱:۳۴ ق.ظ
آیا داعش از نشانه های ظهور است؟
به گزارش پارس به نقل از فرهنگ نیوز، 
به نظر میرسد در پشت پرده تشکیل داعش، اتاق فکرهای جریان باطل، یهود، صهیونیسم مسیحی و سرویس های اطلاعاتی غربی، هستند و با مطالعه گسترده در ادبیات آخرالزمانی، تلاش کرده اند تا به خیال خام خود، مدیریت وقایع نزدیک به ظهور منجی آخرالزمان، را در دست بگیرند. شاهد بر اینکه علاوه بر تشکیل داعش و سوء استفاده از پرچم های سیاه در بشارت های پیامبر، از تشکیل گروه ترویستی خراسان، این بار با سوء استفاده از پرچم هایی از ناحیه خراسان (رایات من قبل خراسان)، خبر می دهند. تا با شبیه سازی کاریکاتوری از علائم ظهور، تحولات و وقایع نزدیک به ظهور را در دست بگیرند. تلاش های مضحک "محور غربی ــ عبری ــ عربی" و "ائتلاف صهیون – صلیبی – سلفی" برای سوء استفاده از روایات ملاحم و شبیه سازی کاریکاتوری از روایات آخر الزمانی، همچنان ادامه خواهد داشت تا امر بر همگان، مشتبه شود.

 
شبهه خروج سفیانی 
هجوم مغول‌وار لشکر وحشت سلفی، داعش، به سرزمین «عراق» پس از «سوریه»، به ناگهان زنگ خطر را برای ساکنان شرق اسلامی به صدا در آورد. پیشروی عجیب و غریب در جغرافیای بزرگی از دو سرزمین سوریه و عراق، کشتار بی‌رحمانه و مثال زدنی بی‌گناهان شیعه، مثله کردن اجساد، ذبح بی‌گناهان و شعار دولت اسلامی عراق و شام و بالأخره پرچم سیاه این جنایتکاران، این گمان را به ذهن بسیاری از ساکنان ایران، عراق و ... متبادر ساخت که این واقعه در مسیر خروج سفیانی و پیش‌قراولان آن است. همان که در روایات ائمّه دین علیهم السلام از او و هجمه‌اش، به عنوان اوّلین نشانه حتمیّه ظهور امام مهدی، یاد شده است.
 

 یکی از نشانه‌های سفیانی به عنوان نشانه حتمی ظهور، شیعه‌کشی و دشمن اهل بیت بودن است، در حدیث معتبری از امام باقر(ع) چنین آمده است: «فَإِنَّ حَنَقَهُ وَ شَرَهَهُ إِنَّمَا هِیَ عَلَى شِیعَتِنَا»(1)؛ شدت خشم و حرص او تنها بر شیعیان ماست، گروه تروریستی داعش نیز در این نشانه شبیه سفیانی است، اما آیا می‌توان به صرف یک مشابهت چنین حکم کرد که این گروه همان سفیانی روایات و احادیث است؟ روشن است که برای اثبات این ادعا، باید، تمام روایات مربوط به سفیانی، در نظر گرفته شود. این مقاله در پی پاسخ گویی به این پرسش روز می باشد.
 
تفاوت های داعش و سفیانی
داعش، همان سفیانی نیست، تفاوت بین داعش و سفیانی، بیش از 10 مورد است:
1- اختلاف در رنگ پرچم سفیانی و داعش. پرچم سفیانی سرخ رنگ است در حالیکه پرچم داعش، سیاه می باشد.
2- محل خروج سفیانی وادی یابس است در حالی که محل داعش در شمال سوریه و عراق است.
3- بر اساس روایات اسلامی، سفیانی شخص خاصی است در حالی که داعش جریان است. سفیانی، شخص محور است در حالیکه داعش، بیشتر جریان محور است.
4- نسب و نام سفیانی در روایات آمده است که سفیانی از نسل ابوسفیان و یزید بن معاویه است اما در مورد رهبر داعش، ابوبکر بغدادی چنین چیزی را نمی توان بررسی نمود.
5- در روایات قدرت سپاه سفیانی بسیار هولناک ذکر شده است تا جایی که به سرعت شام و عراق را می گیرد در حالی که داعش از چنین قدرتی برخوردار نیست و هنوز نتوانسته است بر کل منطقه سوریه مسلط شود.
6- سفیانی بیش از 15 ماه حکومت نمی کند. در صورتی که داعش بیش از 15 ماه تشکیل شده است و چند سال است که در سوریه در حال جنگ است و هنوز نتوانسته است بر کل منطقه سوریه تسلط پیدا کند. در حدیث معتبری امام صادق(ع) فرمود: «مِنْ أَوَّلِ خُرُوجِهِ إِلَى آخِرِهِ خَمْسَةَ عَشَرَ شَهْراً سِتَّةُ أَشْهُرٍ یُقَاتِلُ‏ فِیهَا فَإِذَا مَلَکَ الْکُوَرَ الْخَمْسَ مَلَکَ تِسْعَةَ أَشْهُرٍ وَ لَمْ یَزِدْ عَلَیْهَا یَوْماً»: از اول قیام سفیانی تا آخر کارش 15 ماه است. شش ماه می‌جنگد و پنج آبادی را می‌گیرد و نه ماه حکومت می‌کند و یک روز هم بیشتر نمی‌شود.
در روایت دیگری امام صادق(ع) این پنج منطقه را در شام نام می‌برد: «مَلَکَ کُوَرَ الشَّامِ الْخَمْسَ دِمَشْقَ وَ حِمْصَ وَ فِلَسْطِینَ وَ الْأُرْدُنَّ وَ قِنَّسْرِینَ»: مناطق پنجگانه آمده در روایات اکنون چهار کشور سوریه، لبنان، فلسطین و اردن است.
طبق این بیان اولاً سفیانی کسی است که شش ماه بتواند چهار کشور را بگیرد و بسیار روشن است که این نشانه به هیچ وجه قابل تطبیق بر داعش نیست، ثانیاً کل شورش و حکومت سفیانی از ظهور تا افولش بیش از پانزده ماه نخواهد بود، در حالی که داعش بیش از دو برابر این مدت است که شر و ضرر آن متوجه کشورهای اسلامی شده است و حتی یک کشور را هم نتوانسته است بگیرد. علاوه بر اینکه، امیرالمؤمنین(ع) فرمود: «یَخْرُجُ بِالشَّامِ فَیَنْقَادُ لَهُ‏ أَهْلُ‏ الشَّام»: سفیانی شورش می‌کند و اهل شام از او پیروی می‌کنند، در حالی که روشن است مردم سوریه به طور کامل، داعش را حمایت نکردند.
7- طبق روایات، سفیانی پس از سرکوب مخالفان اش در شام، هدفی جز حمله به عراق ندارد، از این‌رو، با سپاهی بزرگ به سمت عراق رهسپار می‌شود، اما در میانه راه، در منطقه‌ای به نام قرقیسیا (شهری در سوریه در محل اتصال رود خابور و فرات) جنگی هولناک درمی‌گیرد و بسیاری کشته می‌شوند. آنگاه سپاه سفیانی پس از پیروزی در نبرد قرقیسیا به صورت هم‌زمان با دو سپاه مختلف به مدینه و عراق یورش خواهد برد. در حالی که داعش، در میانه حمله به عراق، چنین نبردی (جنگ قرقیسیا) را انجام نداد.
8- اگر داعش، سفیانی است، پس باید خراسانی و یمانی نیز خروج کرده باشند، در حالیه هنوز جنین مساله ایی رخ نداده است. در حدیث معتبری امام صادق(ع) فرمودند: «إِنَّ أَمْرَ السُّفْیَانِیِّ مِنَ الْأَمْرِ الْمَحْتُومِ وَ خُرُوجُهُ‏ فِی‏ رَجَب» و در حدیث معتبر دیگری امام صادق(ع) فرمودند: «خُرُوجُ الثَّلَاثَةِ الْخُرَاسَانِیِّ وَ السُّفْیَانِیِّ وَ الْیَمَانِیِّ فِی‏ سَنَةٍ وَاحِدَةٍ فِی شَهْرٍ وَاحِدٍ فِی یَوْمٍ وَاحِد». طبق این دو روایت سفیانی در ماه رجب و همزمان با خراسانی و یمانی شورش خواهد کرد، روشن است که به هیچ وجه این نشانه قابل تطبیق بر داعش نیست، زیرا هنوز نه خراسانی قیام کرده نه یمانی.
9- و اگر داعش، همان سفیانی است، باید طبق روایات، علاوه بر حمله به عراق، لشکری را نیز به سمت کشور عربستان و شهر مدینه و مکه، فرستاده باشد، در حالیکه همگان می دانند، چنین اتفاقی نیفتاد.
 
فتنه شام و سوریه تا ظهور ادامه خواهد یافت
مستندات بسیاری بر حوادث شام، در سال‌های قبل از ظهور امام زمان، اشاره می‌کنند. مهم‌ترین آنها روایت جابر در کتاب «الغیبه» نعمانی، است که از امام محمّد باقر (ع) نقل می‌کند که فرمودند:
«ای جابر! قائم ظهور نمی‌کند تا آنکه فتنه‌ای شام را فراگیرد و اهل شام به دنبال خلاصی از آنند؛ امّا راهی برای آن نمی‌یابند.» (2)
و نیز در کتاب ملاحم و فتن ابن طاووس به نقل از کتاب «عقد الدّرر» از منابع اهل سنت، چنین نقل شده است:
«در شام، فتنه‌ای خواهد بود که آغازش همچون بازی کودکان است. هر چه این فتنه از یک طرف آرام و خاموش می‌شود، از جانب دیگر سربرمی‌آورد و پایان نمی‌پذیرد تا آنکه منادی از آسمان ندا سر می‌دهد. آگاه باشید که تنها فلانی (امام عصر) امیر است…» (3)
سناریوی غرب در مواجهه با گروه های سلفی تکفیری و داعش، آن است که این گروه ها را به عنوان نیروی موثری جمع آوری کرده اما در نهایت به عنوان نیروی مزاحم در منطقه نگه می دارد. یعنی این گروه ها همچون طالبان در افغانستان، محدود می شوند اما از بین نمی روند و دائم برای دولت های اسلامی به ویژه عراق و سوریه خطرآفرین خواهند شد. به عبارت دیگر این مناطق همیشه آبستن حوادث غیر منتظره و ناگهانی خواهند شد و کشورها در هاله ای از بی امنیتی فرو می رود.
 
شبیه سازی کاریکاتوری از نشانه های ظهور و احیای توهم جنگ آرماکدون
 آگاهی مراکز مطالعات مذهبی غربی و یهودی از دریافت‌های مهدوی و آخرالزّمانی مسلمانان و امکان شبیه‌سازی نشانه‌های یاد شده در روایات، از مسیر وارد آوردن جریان‌های سلفی تکفیری، طیّ چند سال اخیر، این امکان را فراهم آورده است تا جمعیّت بزرگی از مسلمانان دچار شبهه شده و گمان برند که حرکت سلفی تکفیری از شام و پس از آن، حمله به عراق، همان واقعه پیش‌گویی شده در روایات و احادیث آخرالزّمانی اسلامی است.
 
وجود باور مذهبی و ظهور منجی موعود در میان مسلمانان و انتظار دیدار این واقعه شریف در این عصر و زمان، به امید خلاصی از همه ظلم‌ها و ستم‌های چندوجهی، این امکان را در این منطقه حسّاس از شرق اسلامی فراهم آورده است تا به ناگهان و با مشاهده نشانه‌های وقوع این امر عظیم، پای در میدان حادثه بگذارند. درست در همین شرایط است که اتّفاق و اتّحاد صلیب و صهیون می‌تواند با یک گام بزرگ، ضمن تخلیه همه توان و انرژی نهفته در میان ساکنان این سرزمین در منازعات قومی، قبیله‌ای و مذهبی، پروژه آرمگدون را عملیاتی کرده و سلطه جهانی خود را در قالب حکومت جهانی بنی‌اسرائیلی با محوریّت فلسطین اشغالی تکمیل نماید.
 
به‌رغم بسیاری از شباهت‌ها میان داعش و سفیانی، اما در واقع تقاوت ها نیز بسیار است؛ اگر چه آن ملعون آخرین، سفیانی اموی، نیز دست‌پروده یهود و مورد حمایت یهودیان خواهد بود. حال چنانچه مسلمانان، به ویژه شیعیان آل محمّد با این پیش فرض وارد معرکه شوند، پیش از آنکه مجال ضربه زدن جدّی به این جماعت را پیدا کنند و قبل از آنکه مولا و سرورمان اذن قیام پیدا کنند، این مستضعفان در مسلخ طرّاحی شده ائتلاف خونین صلیب و صهیون، ممکن است خسارت فروان ببینند. زیرا شیعیان جهادگر، تنها گروه مقابله کننده با حرکت‌های تمامیّت‌خواهانه صلیبی و صهیونی‌اند و بزرگترین مانع در اجرای آخرین مرحله از پروژه حکومت جهانی یهود.
 
اجرای پروژه شبیه‌سازی و کاریکاتوری واقعه ظهور موعود و منجی، توسط اتّحاد صلیب و صهیون (اسرائیل و آمریکا)، آرزوی دیرینه و قدیمی جریان باطل است که از سال ها قبل و با حضور میدانی جریان سلفی و وهابی و اهل سنت تکفیری، مجال تحقّق پیدا می‌کند.
 
جمع بندی
بین داعش و سفیانی، شباهت های فراوانی است. و همین باعث تطبیق داعش با سفیانی در میان عده ای از شیعیان و مشتاقان و منتظران ظهور، شده است. به گونه ای که این شوق شیعیان در نگاه پیروان دیگر ادیان نیز، جلوه خاصی پیدا کرده و مداخله ایران و حزب الله لبنان در امور سوریه را به مثابه آمادگی ایران و حزب الله برای جنگ با سفیانی و اسرائیل دانسته اند.
 

 در جهان عرب و در میان اهل سنت نیز، پیشگویی ها و تطبیق ها، بسیار بیشتر از گذشته شده و رفتارهای داعش، را با مفاهیم  و گزاره های دینی، ربط داده اندو اما در طرف جبهه کفر و نفاق، دشمنان نیز با سوء استفاده از این شوق، و با بدل سازی داعش با سفیانی، و بزرگ نمایی اختلاف بین شیعه و سنی، با القاء مصنوعی و زودرس جنگ شیعیان با دشمنان امام مهدی، با عنوان پیام های دینی جنگ آخرالزمان در سوریه ، و حتی معرفی کردن داعش به عنوان ارتش امام مهدی، سعی در غفلت امت اسلام از دشمن اصلی (اسرائیل و آمریکا) دارند و متاسفانه تا حدودی نیز موفق شده اند. طرافداران اندیشه توراتی و آرماگدونی مسیحیت، حملات گروههای تکفیری را در عراق در پازل آخرالزمانی غرب، مورد توجه شدید قرار داده اند. حتی اندیشمندان و کارشناسان دینی دنیای غرب، پا را از این هم فراتر گذاشته، و داعش را به عنوان نماد اسلام واقعی در دنیای غرب، معرفی  می کنند و عنوان می کنند که مسیر ترسیمی همه مسلمانان، سرانجامی واحد دارد و آن همانا، مسیر داعش است. تاسف بار نیز، داعشی ها نیز با سوء استفاده از گفتمان مهدویت و با تکیه بر اخبار ملاحم و فتن در منابع حدیثی اهل سنت و بویژه روایات پرچم های سیاه و احادیث فضائل شام (سوریه) وانمود می کنند که زمینه ساز برپایی دولتی به واقع اسلامی در گستره جهان اسلام و مقدمه ساز و زمینه ساز ظهور منجی اسلامی، هستند.
 
اما آنچه مطرح می شود که داعش، همان سفیانی است، ثابت نیست. بلکه ممکن است، داعش، زمینه ساز و فراهم کننده و مقدمه خروج سفیانی باشد. و داعشی ها، در هنگام خروج آن ملعون در صف یاران و لشکریان سفیانی، قرار گیرند. به عبارت دیگر داعش، سفیانی نیست، بلکه داعش، از نشانه های خروج سفیانی است.
 
شبیه‌سازی حرکت داعش و سایر جریانات سلفی در سوریه و شمال «آفریقا» (دامس، جبهه النّصره و…) با جریانات پیش‌گویی شده در روایات و احادیث آخرالزّمانی در سال‌های قبل از ظهور، نمی‌بایست ما را فریفته و دچار شبهه کند. این پیش‌فرض عواقبی بس خطرناک دارد. حدّاقل خسارت این شبهه، نومید شدن مستضعفان و شیعیان از ظهور امام، است.

بنابر تصریح برخی روایات، شماری از مردم، نادانسته در اثر نومیدی، دل به انکار امام می‌سپارند.

و نکته مهم در مباحث مهدویت، این است که احادیث مهدویت، قطعه های مختلف یک پازل واحد محسوب می شوند و جدا از هم نباید، بررسی شوند. اگر نشانه های ظهور را جدا از هم و مستقل از یکدیگر بررسی کنیم به نتایج واقعی و مطلوب نخواهیم رسید.
 
پی نوشت:
1) الغیبة للنعمانی؛ ص300
2) نعمانی، الغیبۀ، ص ۲۹۰
3) ابن طاووس، فتنه ها و آشوب های آخرالزمان، ص
۳۰


خبرگزاری تسنیم-مهدی آقاموسی طهرانی:

«کورت وسترگارد» مثل همه روزهای عادی زندگی‌اش به دفتر روزنامه «یولیاندس پوستن» رفت تا کاریکاتورهای جدیدش را تحویل دهد. کاریکاتورهایی که همراه با 10 هنرمند دانمارکی دیگر با موضوع پیامبر اسلام کشیده شده بود. اثر کورت بیشتر از همه سر و صدا کرد و بلافاصله اعتراض‌ مسلمان‌ها به کاریکاتور موهن شروع شد. هرچند کورت در مصاحبه‌ای اعلام کرد که از کارش پشیمان شده و می‌داند که اشتباه کرده است، اما چیزی تغییر نکرد و فشارها به روزنامه دانمارکی ادامه داشت. او دو سال بعد در یک سانحه آتش‌سوزی جانش را از دست داد.

آن روزها و در سال 2005، پاملا گِلِر 47 ساله با چهار دخترش درگیر جدایی از همسرش مایکل بود. گلر تحلیلگر معمولی روزنامه نیویورک دیلی بود و چند سالی هم جزو ناشران نیویورک آبزرور بود. حملات 11 سپتامپر او را بکلی عوض کرده و باعث شد تا از اسلام و مسلمانان متنفر باشد. او فعالیت‌هایش علیه مسلمانان را با راه‌اندازی یک وبلاگ شخصی به نام «اطلس شراگ» شروع و کاریکاتورهای روزنامه دانمارکی را در آن منتشر کرد.


پاملا گلر همراه رابرت اسپنسر در یکی از تجمع‌های SIOA

چند سال بعد او با رابرت اسپنسر که 12 کتاب ضد اسلامی منتشر کرده است، متحد شد و سازمان "اسلامی سازی آمریکا را متوقف کنید"(SIOA) را پایه‌گذاری کرد. خرید تبلیغات ضد اسلامی روی اتوبوس‌های نیویورک و میامی جزو اولین پروژه‌های این سازمان بود. ارتباطات گلر بعدها خیلی گسترده‌تر شد و حامیانی جدی پیدا کرد. حامیانی از جنس موشه یعلون، وزیر جنگ رژیم صهیونیستی.


پاملا گلر در کنار موشه یعلون وزیر جنگ رژیم صهیونیستی

گلر معتقد است: «اسلام یک نژاد نیست، یک ایدئولوژی است. یک ایدئولوژی افراطی، افراطی ترین ایدئولوژی که زمین تاکنون به خود دیده است.

فکر نمی‌کنم بسیاری از مسلمانان غرب بدانند زمانی که 5 بار در روز نماز می‌خوانند درواقع 5بار به مسیحیان و یهودیان نفرین می‌فرستند. مسلمان اعتدال‌گرا وجود ندارد.»


از سمت راست: پاملا گلر، رابرت اسپنسر و گیرت ویلدرز

سال 2008 بود که «گیرت ویلدرز» سیاستمدار هلندی و عضو مجلس نمایندگان این کشور، دوباره از کاریکاتورهای «کورت وسترگارد» در فیلم ضد اسلامی‌اش به نام «فتنه» استفاده کرد. فیلمی که به سوزاندن قرآن ختم شد. ویلدرز بیش از 40 بار به سرزمین‌های اشغالی سفر کرده و معتقد است: «اسرائیل خط اول دفاع غرب در برابر اسلام است.»

در سال‌های پس از مرگ کورت -همان روزنامه نگار دانمارکی- کاریکاتورهای او به بهانه‌های مختلف بازنشر شده است. کریستوفر بالین روزنامه‌نگار شناخته شده آمریکایی در یکی از مقاله‌هایش می‌نویسد: «کاریکاتورهای ضد اسلامی بخشی از پروژه «برخورد تمدن‌ها» است که «نئوکان‌»های صهیونیست پیش می‌برند. هدف آنها ایجاد تعارض مصنوعی میان به اصطلاح «غرب مسیحی» با دولت‌ها و مردم مسلمان است.»

SIOA فعالیت‌هایش را بر مبارزه با سازمان‌های اسلامی و برپایی تظاهرات‌های ضد اسلامی متمرکز کرد. وقتی امام جمعه نیویورک در سال 2009 قصد داشت تا یک ساختمان متروکه را تبدیل به یک مرکز اسلامی کند، با فضا سازی انبوه گلر و دیگر اسلام ستیزان آمریکا مواجه شد. تظاهرات کردند، به خیابان آمدند و مسلمانان را تهدید کردند.

پای گلر و اسپنسر حتی در اتفاقات و کشتار نروژ در سال 2011 هم باز شد. «آندرس بریویک» جوان نروژی ابتدا یک خودروی بمب‌گذاری شده را در نزدیک ادارات اسلو منفجر کرد و بعد به محل اردوی هوادارن حزب کارگر حمله کرد. در مجموع این دو حمله 77 نفر کشته شدند. بریویک پس از دستگیری به پلیس گفت که اقدامش برای هشدار به نروژی‌ها در مورد خطر ترویج اسلام ضروری بوده است و قصد داشته تا با ترور اوباما در زمان دریافت جایزه صلح نوبل،‌ این پیام را به دنیا منتقل کند. چرا بریویک فکر می‌کرد که کشته شدن اوباما، چنین پیامی دارد؟

بریویک پیش از حمله یک بیانیه 1500 صفحه‌ای منتشر کرد که در آن بیشتر از 162 بار از اسپنسر و مقالاتش یاد کرده بود. او گفته است که وبلاگ اطلس شراگِ پاملا گلر یکی از منابع مورد رجوعش بوده است.

گلر و تیم اسلام هراسی او معتقدند که رئیس جمهور آمریکا مسلمان است. گلر در هشتم ژانویه 2009 در وبلاگ اطلس شراگ درباره اوباما می‌نویسد: «او در زمان دانشجویی‌اش در سال 1981، سه هفته را در پاکستان گذرانده است. در اوایل دهه 80، فقط دو دلیل می‌توانست برای سفر به پاکستان وجود داشته باشد؛ جهاد و مواد مخدر. به‌نظر من او برای مواد مخدر رفته است و با جهاد برگشته است. او سپس نام خود را پس از برگشتن از این سفر از بری سوئتورو به باراک حسین اوباما تغییر داده است.»

بریویک در اولین جلسه دادگاهش با سلام نظامی مخصوص نازی‌ها مقابل قاضی می‌نشیند

هرچند اسپنسر بارها تلاش کرد که اقدامات بریویک را بی‌ربط با خودش بخواند اما گلر همین کار را هم نکرد و مدعی شد: «بریویک رهبران آینده این کشور را هدف قرار داده بود که مسئول هجوم هزاران مسلمان هستند.»

همان‌روزها آیت‌الله خامنه‌ای در دیدار با سران نظام تحلیلی از این اتفاق ارائه دادند. تحلیلی که پای «نئوکان‌ها» جریان افراطی آمریکا را وسط کشید. ایشان گفتند: «یک مسئله‌ دیگر، رشد جریانهای افراطی و جریانهای تروریستی در غرب و بخصوص در اروپاست؛ از نئونازی‌های اروپا بگیرید تا نئوکان‌های آمریکا، که دولت قبلی آمریکا از همین‌ها بود؛ این‌ها صریحاً اعلام افراطی‌گری می‌کنند. رئیس جمهور سبک‌سر قبلی آمریکا علناً اعلام کرد که جنگ صلیبی در پیش است؛ آغاز جنگ صلیبی را اعلام کرد! دیگر از این افراطی‌گری بالاتر معنی ندارد. بعد هم حمله کردند به دو کشور اسلامی. کارهای دیگری هم در برنامه‌هاشان بود که خداوند به آنها مهلت نداد و شکست خوردند. خب، اینها مسائل مهمی است. این حادثه‌ای که در نروژ اتفاق افتاد، نباید آن را به صورت یک حادثه‌ موردی دید. اینجور حوادث غالباً معلول جریانهای طولانی‌ای است که یک جا خودش را نشان می‌دهد و بروز می‌کند، و بروز کرد.»

یکسال بعد و در 2012 میلادی باز هم گلر حاشیه ساز شد. بعد از افشای این خبر که یک تفنگدار آمریکایی در افغانستان با ادرار کردن روی اجساد کشته شدگان افغانستانی‌ به آنها بی حرمتی کرده است، لئون پانتا وزیر دفاع وقت آمریکا این کار را «واقعا اسفناک» توصیف کرد اما گلر گفت که عاشق این تفنگدار آمریکائیست: «من عاشق این تفنگداران دریایی هستم.  شاید این تفسیری کافرانه از رسم اسلامی غسل و آماده کردن اجساد برای تدفین باشد.»

چند ماه قبل دوباره تبلیغات اتوبوسی گلر و دوستانش شروع شد و آن‌ها با قراردادی 30000دلاری، اجازه نصب تبلیغات ضد اسلامی روی 84 اتوبوس پنسیلوانیا را برای یک‌ماه دریافت کردند.

روی یکی از این بیلبوردها نوشته شده است: «نفرت اسلام از یهود: این در قرآن آمده است. دو سوم همه کمک‌های ایالات متحده به سوی کشورهای اسلامی می‌رود. به این نفرت پایان دهید، کمک به کشورهای اسلامی را پایان دهید.» در بیلبوردی دیگر تصویر هیتلر و محمد افندی آمین الحسینی، ملی‌گرای عرب فلسطینی مشهور دیده می‌شود تا پیام برابری اسلام و فاشیسم را منتقل کند.

سخنگوی شرکت حمل ونقل شهری سانفرانسیسکو درواکنش به اعتراض مردم به خبرنگاران گفت: «ما از این که اینگونه آگهی‌های تبلیغاتی اهانتی به مردم محسوب می‌شود متاسفیم؛ اما متمم قانون اساسی آمریکا آزادی بیان و اظهارات اهانت آمیزی از این دست را آزاد شمرده است.»


پاملا گلر و دیوید هورویتز

برابری اسلام و فاشیسم یک کد مشترک در سال‌های فعالیت ضد اسلامی SIOA بوده است. کدی که سال‌هاست تکیه کلام دیوید هورویتز رئیس مرکز آزادی (مرکز تحقیقات فرهنگی-ملی) است. او دارای لابی گسترده‌ای میان صهیونیست‌ها است و تامین مخارج اقدامات اسپنسر و گلر برعهده اوست. هورویتز یکی از سفارش دهنده‌های اصلی در اقدامات اسلام هراسی است. کد دیگر گلر برای قدرت بخشیدن به موج اسلام‌هراسی، برابری یهود و صهیونیسیم بود. کدی که خط ابطال آن یهودیان ضد صهیونیست و ضد نئوکان‌ها بودند. یهودیانی که با گلر مخالفند و ناراحتند از اینکه صهیونیست‌ها زیر برند یهود علیه اسلام فعالیت می‌کنند.

وقتی هورویتز به دانشگاه کارولینای شمالی رفته بود تا برای دانشجویان دوباره از اسلام و فاشیسم و نازی بگوید، با یک واکنش غافلگیر کننده مواجه شد. اینجا دیگر مثل دانشگاه کالیفرنیا و ماساچوست همه چیز عادی و باب میل او نبود. «چرا اسرائیل در خاورمیانه قربانی است؟» این عنوان سخنرانی هورویتز بود که بازهم به مقایسه مسلمانان و نازی‌ها پرداخت. هنوز 20 دقیقه از سخنرانی‌اش نگذشته بود که تقریبا تمامی دانشجویان از صندلی‌های خود برخاستند و سالن را ترک کردند.

نویسنده کتاب «هرچه مردم آمریکا در مورد جهان باید بدانند» تنها توانست 20 دقیقه با دانشجویان آمریکایی صحبت کند.

حالا هورویتز دفاتر زیادی در دانمارک، هلند، انگلستان، آمریکا، بلژیک، فرانسه و ... را مدیریت می‌کند و هر کدام از آن ها به شکلی به «اسلام‌گرایی را متوقف کنید» خدمت می‌کنند: یکی با کاریکاتوریست‌های دانمارکی، گریت ویلدرز با فیلم «فتنه»، تری جونز با قرآن‌سوزی‌‌هایش، دیگری پشت میزهای تحریر شارلی ابدو، بریویک با ترورهای وحشیانه‌اش، گلر با تجمعات خیابانی و تبلیغات اتوبوسی و ... .

انتهای پیام/

_________________________________________________________________


1 - وَیَسْأَلُونَکَ عَنِ الْمَحِیضِ قُلْ هُوَ أَذًى فَاعْتَزِلُوا النِّسَاءَ فِی الْمَحِیضِ وَلَا تَقْرَبُوهُنَّ حَتَّى یَطْهُرْنَ... بقره 222 -

و از تو، درباره خون حیض سوال مى کنند، بگو: چیز زیانبار و آلودهاى است ، از این رو در حالت قاعدگى ، از زنان کناره گیرى کنید! و با آنها نزدیکى ننمایید، تا پاک شوند!

زنان در هر ماه به مدت حد اقل سه روز و حد اکثر ده روز قاعده مى شوند و آن عبارت از خونى است که با اوصاف خاصى که در کتب فقه آمده از رحم زن خارج مى گردد، زن را در چنین حال حائض و آن خون را خون حیض مى گویند، آیین کنونى یهود و نصارا احکام ضد یکدیگر در مورد آمیزش مردان با چنین زنانى دارند که براى هر کس حالت استفهام ایجاد مى نماید


جمعى از یهود مى گویند معاشرت مردان با اینگونه زنان مطلقا حرام است هر چند که به صورت غذا خوردن سر یک سفره و یا زندگى در یک اطاق باشد مثلا مى گویند جائى که زن حائض بنشیند مرد نباید بنشیند، اگر نشست باید لباس خود را بشوید و الا نجس است ، و نیز اگر در رختخواب او بخوابد لباس و بدن را باید شستشو دهد، بطور خلاصه زن را در این مدت یک موجود ناپاک و لازم الاجتناب مى دانند.


در مقابل این گروه نصارا هستند که مى گویند: هیچ گونه فرقى میان حالت حیض زنان و غیر حیض نیست ، همه گونه معاشرت حتى آمیزش جنسى با آنان بى مانع است !


مشرکین عرب به خصوص آنها که در مدینه زندگى مى کردند، کم و بیش به خلق و خوى یهود انس گرفته بودند و با زنان حائض مانند یهود رفتار مى کردند و در زمان عادت ماهیانه از آنها جدا مى شدند، همین اختلاف در آیین و افراط و تفریطهاى غیر قابل گذشت سبب شد که بعضى از مسلمانان از پیغمبر اکرم (صلى الله علیه و آله و سلم ) در این باره سئوال کنند، در پاسخ آنان این آیه نازل شد


2 - وَلَا تَجْعَلْ یَدَکَ مَغْلُولَةً إِلَى عُنُقِکَ وَلَا تَبْسُطْهَا کُلَّ الْبَسْطِ فَتَقْعُدَ مَلُومًا مَحْسُورًا (29) سوره اسراء -

هرگز دستت را بر گردنت زنجیر مکن (و ترک انفاق و بخشش منما) و بیش از حد آنرا مگشا تا مورد سرزنش قرار گیرى و از کار فرو مانى

شبیه این:

وَالَّذِینَ إِذَا أَنْفَقُوا لَمْ یُسْرِفُوا وَلَمْ یَقْتُرُوا وَکَانَ بَیْنَ ذَلِکَ قَوَامًا (67) فرقان-

آنها کسانى هستند که به هنگام انفاق نه اسراف مى کنند و نه سختگیرى ، بلکه در میان این دو حد اعتدالى را رعایت مى کنند.


3 - وَلَا تَجْهَرْ بِصَلَاتِکَ وَلَا تُخَافِتْ بِهَا وَابْتَغِ بَیْنَ ذَلِکَ سَبِیلًا (110) اسراء -

نمازت را نه بلند بخوان و نه آهسته و در میان این دو راهى (معتدل ) انتخاب کن.

این باید الگـوئى باشد براى همه اعمال ما و تمام برنامه هاى اجتماعى و سیاسى و اقتصادى ، باید همه اینها دور از افراط کاریها و تندرویها، و تفریط کارى و مسامحه و سهل انگارى باشد، و اصل اساسى (و ابتغ بین ذلک سبیلا) که در آیه فوق آمده همه جا رعایت گردد.


4 - ... وَکُلُّ شَیْءٍ عِنْدَهُ بِمِقْدَارٍ (8) رعد -

و هر چیز نزد او مقدار معینى دارد.

اینها همه اشاره به آن است که هیچ چیز در این عالم بیحساب نیست ، حتى موجوداتى را که گاهى در جهان طبیعت ، ما بیحساب و کتاب فرض مى کنیم همه آنها دقیقا حساب و کتاب دارند، چه ما بدانیم یا ندانیم ، و اصولا حکیم بودن خداوند، نیز مفهومى جز این ندارد، که همه چیز در آفرینش او برنامه و حد و اندازه دارد.

و نیز این درس را مى توانیم بیاموزیم که جامعه انسانیت که جزئى از مجموعه نظام هستى است اگر بخواهد سالم زندگى کند باید این اصل ( کل شى ء عنده بمقدار ) بر سراسر آن حکومت داشته باشد، از هر گونه افراط و تفریط و کارهائى که حساب و کتاب در آن نیست بپرهیزد، و در تمام نهادهاى اجتماعى حساب و کتاب را حاکم سازد.


 5 - وَکَذَلِکَ جَعَلْنَاکُمْ أُمَّةً وَسَطًا لِتَکُونُوا شُهَدَاءَ عَلَى النَّاسِ وَیَکُونَ الرَّسُولُ عَلَیْکُمْ شَهِیدًا... 143 بقره -

همان گونه (که قبله شما یک قبله میانه است ) شما را نیز امت میانه اى قرار دادیم (که در حد اعتدال که میان افراط و تفریط هستید) تا گواه بر مردم باشید و پیامبر هم گواه بر شما...


امت اسلامى یک امت میانه:

کلمه (وسط) در لغت هم به معنى حد متوسط در میان دو چیز آمده ، و هم به معنى جالب و زیبا و عالى و شریف ، و این هر دو ظاهرا به یک حقیقت باز مى گردد زیرا معمولا شرافت و زیبائى در آن است که چیزى از افراط و تفریط دور باشد و در حد اعتدال قرار گیرد.


چه تعبیر جالبى در اینجا قرآن درباره امت اسلامى کرده است ، آنها را یک امت میانه و معتدل نامیده .


معتدل از (نظر عقیده ) که نه راه (غلو) را مى پیمایند و نه راه (تقصیر و شرک )، نه طرفدار (جبرند) و نه (تفویض )، نه درباره صفات خدا معتقد به (تشبیهند) و نه (تعطیل ).


معتدل از نظر ارزشهاى معنوى و مادى ، نه به کلى در جهان ماده فرو میروند که معنویت به فراموشى سپرده شود، و نه آنچنان در عالم معنى فرو میروند که از جهان ماده به کلى بى خبر گردند نه همچون گروه عظیمى از یهود جز گرایش مادى چیزى را نشناسند و نه همچون راهبان مسیحى به کلى ترک دنیا گویند.


معتدل از نظر علم و دانش ، نه آنچنان بر دانسته هاى خود جمود دارند که علوم دیگران را پذیرا نشوند، و نه آن گونه خود باخته اند که به دنبال هر صدائى برخیزند.


معتدل از نظر روابط اجتماعى ، نه اطراف خود حصارى مى کشند که از جهانیان به کلى جدا شوند، و نه اصالت و استقلال خود را از دست مى دهند که همچون غربزدگان و شرقزدگان در این ملت و آن امت ذوب شوند!.


معتدل از نظر شیوه هاى اخلاقى ، از نظر عبادت ، از نظر تفکر

و خلاصه معتدل در تمام جهات زندگى و حیات .


یک مسلمان واقعى هرگز نمى تواند انسان یک بعدى باشد، بلکه انسانى است داراى ابعاد مختلف ، متفکر، با ایمان ، دادگر، مجاهد، مبارز، شجاع ، مهربان فعال ، آگاه و با گذشت .


تعبیر به حد وسط، تعبیرى است که از یکسو مسأله شاهد و گواه بودن امت اسلامى را مشخص مى سازد، زیرا کسانى که در خط میانه قرار دارند مى توانند تمام خطوط انحرافى را در چپ و راست ببینند!


و از سوى دیگر تعبیرى است که دلیل مطلب نیز در آن نهفته است ، و مى گوید: اگر شما گواهان خلق جهان هستید به دلیل همین اعتدال و امت وسط بودنتان است .


اگر آنچه را در معنى امت وسط در بالا گفتیم در ملتى جمع باشد بدون شک ، طلایه داران حقند، و شاهدان حقیقت ، چرا که برنامه هاى آنها میزان و معیارى است براى بازشناسى حق از باطل .


 جالب اینکه در روایات متعددى که از ائمه اهل بیت (علیهمالسلام ) براى ما نقل شده مى خوانیم :
 نحن الامة الوسطى ، و نحن شهداء الله على خلقه و حججه فى ارضه ... نحن الشهداء على الناس ... الینا یرجع الغالى و بنا یرجع المقصر:

(مائیم امت میانه ، و مائیم گواهان خدا بر خلق ، و حجتهاى او در زمین ، مائیم گواهان بر مردم غلو کنندگان باید به سوى ما باز گردند و مقصران باید کوتاهى را رها کرده و به ما ملحق شوند.)

بدون شک این روایات همانگونه که بارها گفتهایم مفهوم وسیع آیه را محدود نمى کند، بلکه بیان مصداقهاى کامل این امت نمونه است ، و بیان الگوهائى است که در صف مقدم قرار دارند.

                          

برگرفته از:

تفسیر نمونه

        

قرائتی: هر کس می تواند « امام » باشد!!!

يكشنبه, ۱۰ خرداد ۱۳۹۴، ۱۱:۵۸ ب.ظ

استاد قرائتی در همایش «یاوران محراب»:

زمانی در ستاد اقامه نماز اعلام کردیم که شیرین‌ترین نمازی که افراد خوانده‌اند را طی نامه‌ای برایمان بفرستند و از بعضی از افراد دعوت کردیم تا نامه‌ها را بخوانند که در میان تعداد کثیری از این نامه‌ها یک نامه متعلق به شیرین‌ترین نماز یک دختر 11 ساله بود که همراه با پدرش به مسافرت رفته بود.

زمانی که این پدر و دختر در اتوبوس بودند، ناگهان دختر به یاد می‌آورد که نمازش را نخوانده و هر لحظه ممکن است نمازش قضا شود.

به پدرش اصرار می‌کند که به راننده بگوید اتوبوس را نگه دارد تا نمازش را بخواند، اما پدرش می‌گوید راننده به خاطر تو یک نفر این کار را انجام نخواهد داد!

لذا در این لحظه دختر شروع می‌کند در اتوبوس وضو بگیرد و نمازش را همان جا روی صندلی بخواند!

در همین حین شاگرد راننده او را در این حالت می‌بیند و از راننده می‌خواهد که اتوبوس را متوقف کند.

وقتی این دختر 11 ساله برای خواندن نماز از اتوبوس پیاده شد ، ناگهان افراد دیگری هم برای نماز خواندن پیاده شدند و حدود 17 نفر از مسافران که نماز نخوانده بودند نماز خود را به جا آوردند!


حجت‌الاسلام قرائتی تصریح کرد:‌

هرکس برای نماز قیام کند خداوند مهرش را در دل‌ها می‌نشاند! و این دختر 11 ساله برای خدا نماز خواند.

از این‌رو قرآن کریم می‌فرماید «وَاجْعَلْنَا لِلْمُتَّقِینَ إِمَامًا»؛ انسان‌های عباد الرحمان باید امام باشند.


با توجه به نامه‌ی بالا هر کس می‌تواند تغییر دهنده‌ی جامعه‌ی خود بوده و امام محله، شهر و اهداف خود باشد به طوری که این دختر ۱۱ ساله امام آن اتوبوس بوده و سبب تغییر در احوال بقیه مسافران شد .



شمارش پول دیه: با استخدام 18 نفر و به مدت 8 ساعت!!

يكشنبه, ۱۰ خرداد ۱۳۹۴، ۱۰:۵۶ ب.ظ

یک مرد چینی که در یک رستوران به جان همکارش که یک زن بود، افتاده بود و او را به شدت کتک زده بود بعد از محاکمه در دادگاه محکوم به پرداخت جریمه 10 هزار یوآن معادل 6 میلیون تومان به آن زن شد.


او که نمی توانست ببیند این پول به راحتی در اختیار آن زن قرار بگیرد و برایش بسیار تلخ و دردآور بود که این دیه را بپردازد، تصمیم گرفت که آن را به صورت پول خرد در اختیار آن زن قرار دهد تا او را عذاب دهد!
 


گفتنی است برای شمارش این پول بانک مجبور شد 18 نفر را به مدت 8 ساعت در اختیار بگیرد که بتوانند پول هارا بشمارند.



سرقت از بیت المال ...

يكشنبه, ۱۰ خرداد ۱۳۹۴، ۰۹:۵۵ ب.ظ

روزى عقیل برادر امیرالمؤمنین على علیه السلام از ایشان درخواست کمک مالى کرد و گفت:

من تنگدستم مرا چیزى بده .

حضرت فرمود:

صبر داشته باش تا میان مسلمین تقسیم کنم ، سهمیه ترا خواهم داد.

عقیل اصرار ورزید.

على علیه السلام به مردى گفت دست عقیل را بگیر و ببر در میان بازار، بگو قفل دکانى را بشکند و آنچه در میان دکان است بردارد!!!

عقیل در جواب گفت:

می خواهى مرا به عنوان دزدى بگیرن؟!

على علیه السلام فرمود:

پس تو می خواهى مرا سارق قرار دهى که از بیت المال مسلمین بردارم و به تو بدهم؟؟!!

عقیل گفت:

پیش معاویه می روم!!

فرمود:

تو دانى و معاویه!

پیش ‍ معاویه رفت و از او تقاضاى کمک کرد.

معاویه او را صد هزار درهم داد و گفت:

بالاى منبر برو و بگو على با تو چگونه رفتار کرد و من چه کردم!!!

عقیل بر منبر رفت ، پس از سپاس و حمد خدا گفت:

مردم! من از على دینش را طلب کردم ؛ على مرا که برادرش بودم رها کرد و دینش را گرفت!!!

ولى از معاویه درخواست نمودم ، مرا در دینش مقدم داشت !!

صاحب روضات الجنات میگوید:

 در روایت دیگرى است که معاویه گفت بر منبر رو و على را لعن کن! عقیل بالا رفت و گفت مردم معاویه مرا گفته که على را لعنت کنم پس شما معاویه را لعنت کنید!!


داستانها و پندها جلد 1

مصطفى زمانى وجدانى


در سال ( جاری ) ۱۳۹۴، با گذشت ۲۹ سال از عملیات کربلای ۴، کمیته جستجوی مفقودین ستاد کل نیروهای مسلح ایران اعلام کرد که اجساد ۱۷۵ غواص ایرانی که با دستان بسته کشته شده‌اند را در منطقه ابوفلوس، عراق کشف کرده‌اند.

فرمانده این ستاد همچینین اعلام کرد که برخی از اجساد کشف شده دارای هیچ جراحتی نیستند و نیروهای بعثی آن‌ها را زنده به گور کرده‌اند!!!

- ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد -


کشف پیکرهای 175 غواص که دست بسته


تقدیم به صد و هفتاد و پنج غواص شهید عملیات کربلای چهار


شب آمده ست از همه سو امّا، پیداست آفتاب نمی‌میرد

دل، آن دلی که عزم سفر دارد، هنگام اضطراب نمی‌میرد



ای ماهیان گمشده در طوفان! هستید و نیستید، خدا را شکر

دریا همین که میل خطر دارد، جز کف حباب نمی‌میرد!



از ( کربلای چار ) خبر دارم، از عزم بی نهایت سربازان

گفتند: بی شکایت می‌میریم ؛ صد شکر انقلاب نمی‌میرد!



اروند گریه کرد چنین روزی، بود این شکست اول پیروزی

در چشم‌های خوف و رجا دیده، آن خاطرات ناب نمی‌میرد



ای دشمنان سمت خطر رفته، آه ای شهاب‌های هدر رفته

آری ستاره‌ها همه می‌مانند، امشب به جز شهاب نمی‌میرد!



دستی که بال روشن پرواز است، دستی که دست روشن اعجاز است

دستی که بسته هم بشود باز است، این دست با طناب نمی‌میرد!!



ای ماهیان زنده! بفرمایید، برگشته‌اید و زنده تر از مایید

دریا نرفته‌ها هم می‌دانند، ماهی درون آب نمی‌میرد!!



شعر از:

امیرعلی سلیمانی


وَلَوْ نَشَاءُ لَطَمَسْنَا عَلَى أَعْیُنِهِمْ فَاسْتَبَقُوا الصِّرَاطَ فَأَنَّى یُبْصِرُونَ (66) وَلَوْ نَشَاءُ لَمَسَخْنَاهُمْ عَلَى مَکَانَتِهِمْ فَمَا اسْتَطَاعُوا مُضِیًّا وَلَا یَرْجِعُونَ (67) سوره میارکه یس -


66 - و اگر بخواهیم چشمان آنها را محو میکنیم ، سپس براى عبور از راه مى خواهند بر یکدیگر پیشى بگیرند اما چگونه میتوانند ببینند؟!

67 - و اگر بخواهیم آنها را در جاى خود مسخ میکنیم!! (و به مجسمه هائى بى روح مبدل میسازیم!! ) تا نتوانند راه خود را ادامه دهند یا به عقب برگردند!!

______________________________________________________________________________________


العالم

شنبه 9 خرداد 1394 - 17:48:27

تصاویر؛ انسان‌هایی که سنگ شدند


بررسی‌های علمی بر روی سنگواره انسان‌هایی متعلق به یک قرن پیش از میلاد مسیح، صحت آیات قرآن کریم دربارۀ خشم خداوند بر برخی از اقوام پیشین و تبدیل آن‌ها به سنگ را ثابت می‌کند.

به گزارش پایگاه خبری شبکه العالم، این سنگواره ها در حال حاضر در یکی از موزه های ایتالیا نگهداری می شود.

پایگاه خبری "سی.ان.ان" عربی با انتشار تصاویری از این سنگواره ها، از بررسی آنها توسط دانشمندان در یکی از اماکن تاریخی معروف به مومبای در ایتالیا خبر داد.

اجسادِ پیدا شده که همگی سنگ شده اند، به وسیله دستگاه های پیمایش با اشعه ایکس و رایانه مورد بررسی قرار می گیرند.

این اجساد بر اثر فوران آتشفشان وزوو در سال 79 قبل از میلاد مسیح، به سنگواره تبدیل شدند.

دانشمندان، در تلاش برای بررسی و ترمیم این سنگواره های بشری هستند.





>>> فریب وجدان

شنبه, ۹ خرداد ۱۳۹۴، ۰۵:۵۲ ب.ظ

وَمِنَ النَّاسِ مَنْ یَقُولُ آَمَنَّا بِاللَّهِ وَبِالْیَوْمِ الْآَخِرِ وَمَا هُمْ بِمُؤْمِنِینَ (8) یُخَادِعُونَ اللَّهَ وَالَّذِینَ آَمَنُوا وَمَا یَخْدَعُونَ إِلَّا أَنْفُسَهُمْ وَمَا یَشْعُرُونَ (9) فِی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ فَزَادَهُمُ اللَّهُ مَرَضًا وَلَهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ بِمَا کَانُوا یَکْذِبُونَ (10) وَإِذَا قِیلَ لَهُمْ لَا تُفْسِدُوا فِی الْأَرْضِ قَالُوا إِنَّمَا نَحْنُ مُصْلِحُونَ (11) أَلَا إِنَّهُمْ هُمُ الْمُفْسِدُونَ وَلَکِنْ لَا یَشْعُرُونَ (12) وَإِذَا قِیلَ لَهُمْ آَمِنُوا کَمَا آَمَنَ النَّاسُ قَالُوا أَنُؤْمِنُ کَمَا آَمَنَ السُّفَهَاءُ أَلَا إِنَّهُمْ هُمُ السُّفَهَاءُ وَلَکِنْ لَا یَعْلَمُونَ (13) - سوره مبارکه بقره -


8- در میان مردم کسانى هستند که مى گویند به خدا و روز رستاخیز ایمان آورده ایم در حالى که ایمان ندارند!

9- مى خواهند خدا و مؤ منان را فریب بدهند!! (ولى ) جز خودشان را فریب نمى دهند!

10- در دلهاى آنها یک نوع بیمارى است ، خداوند بر بیمارى آنها مى افزاید! و عذاب دردناکى به خاطر دروغ هائى که مى گویند در انتظار آنهاست .

11- و هنگامى که به آنها گفته شود، در زمین فساد نکنید مى گویند ما فقط اصلاح کننده ایم!!

12- آگاه باشید اینها همان مفسدانند ولى نمى فهمند.

13- و هنگامى که به آنها گفته شود همانند سایر مردم ایمان بیاورید مى گویند: آیا همچون سفیهان ایمان بیاوریم؟؟! بدانید اینها خود سفیهانند ولى نمى دانند!!


آیه فوق ، اشاره روشنى به مسأله فریب وجدان دارد و اینکه بسیار مى شود که انسان منحرف و آلوده ، براى رهائى از سرزنش و مجازات وجدان در برابر اعمال زشت و انحرافى دست به فریب وجدان خویش ‍ مى زند، و کم کم براى خود این باور را به وجود مى آورد که این عمل من نه تنها زشت و انحرافى نیست بلکه اصلاح است و مبارزه با فساد (انما نحن مصلحون ) تا با فریب وجدان آسوده خاطر به اعمال خلاف خود ادامه دهد.


مى گویند یکى از سران آمریکا در پاسخ اینکه چرا دستور داده است دو شهر بزرگ ژاپن ( هیروشیما، و ناکازاکى) را بمباران اتمى کنند و حدود 200 هزار نفر کودک و پیر و جوان را نابود یا ناقص سازند؟! گفته بود:

ما به خاطر صلح این دستور را داده ایم !

که اگر این کار را نمى کردیم جنگ طولانى تر مى شد و مى بایست بیش از این مى کشتیم!!!!


آرى منافقان عصر ما نیز براى فریب مردم یا فریب وجدان خود از این گفته ها و از آن کارها بسیار دارند، در حالى که در برابر ادامه جنگ یا بمباران اتمى شهرهاى بى دفاع ، راه سوم روشنى نیز وجود داشت و آن اینکه دست از تجاوزگرى بردارند و ملتها را با سرمایه هاى کشورشان آزاد بگذارند.


بنابراین نفاق در حقیقت وسیله اى است براى فریب وجدان.

و چه دردناک است که انسان این واعظ درونى - این پلیس همىشه بیدار و این نماینده الهى - را در درون خود خفه کند!! و یا آنچنان پرده بر روى آن بیفکند که صدایش ‍ به گوش نرسد!!


منبع:

تفسیر نمونه


الوفاق:

رقم الخبر: 77246التاریخ: 1394/3/8 16:05
جمال الخاشقجی: على السنة تقبیل ید السید السیستانی


تحلیل گر سیاسی سعودی « جمال قاشقچی » دستیار سردبیر مجله «اخبار العرب» انگلیسی مقاله ای شجاعانه در این مجله - که از مجلات مشهور عربی ست - نوشته که تعجب اهل سنت را از طرفی و سلفی های تکفیری را از سوی دیگر برانگیخته است!

او گفته که مرجعیت دینی آیت الله العظمی سید علی سیستانی ست که  عملیات های انتقام جویانه شیعیان را متوقف کرده و مانع شده است که عراق در دریای خون فرو رود!

این تحلیل گر مشهور پرسیده است :

اگر او هم همان راهی را می رفت که شبه نظامیان سلفی رفته اند و فتوای به قتل اهل سنت می داد چه اتفاقی رخ می داد؟؟؟!!!

آیا در امکان یک شیعی نیست که خودرو بمب گذاری شده ای را روز جمعه مقابل مسجدی سنی منفجر کند و افرادی را به قتل برساند؟!

آیا می شود برای عراق با وجود این شبه نظامیان و قتل عامها تصور موفقیتی کرد؟!

و اضافه کرده:

آن شخصی که در صفوف شیعیان ایجاد آرامش کرده ایشان است

و سزاوار است شیخ الازهر و مفتی عربستان و شیخ قرضاوی و دیگران به نجف آمده دست بوسی حضرتش کنند!

در بخش دیگری از این مقاله آمده است:

نویسنده مشهور آمریکایی « توماس فریدمن » چند هفته پیش اعلام کرده بود که « آیت الله سیستانی شایسته دریافت جایزه « صلح نوبل » است » به جهت نقش برجسته ایشان در برگزاری اولین انتخابات آزاد در عراق آنچنانی که ایشان در مقابل توطئه تأخیر انتخابات هم کاملا هشیارانه برخورد کردند!

قاشقچی می گوید:

من فقط به همین مقدار که فریدمن گفته بسنده نمی کنم بلکه آیت الله سیستانی را نامزد جایزه « دعوت برای همبستگی اسلامی » که ملک فیصل اختصاص داده  هم می دانم.

و افزوده است دلایلی که من بر شایستگی آیت الله سیستانی آورده ام جدا از دلایل فریدمن و دیگران است و البته مهمتر از آن ها.

براستی که حضرت ایشان تلاش گسترده ای را داشته است جهت منع از روشن شدن آتش جنگ بین شیعه و سنی در عراق  کما اینکه ایشان شیعه را فرا خوانده است به برخوردی عاقلانه و توأم با صبر و تحمل با اهل سنت و سلفی ها.



از مصیبت های کمرشکن

شنبه, ۹ خرداد ۱۳۹۴، ۰۳:۰۶ ق.ظ

قَالَ الامام العسکری(ع):


 مِنَ الْفَوَاقِرِ الَّتِی تَقْصِمُ الظَّهْرَ جَارٌ إِنْ رَأَی حَسَنَةً أَخفاهَا وَ إِنْ رَأَی سَیِّئَةً أَفْشَاهَا - بحارالانوار ج 75 ص 372 -


از مصیبتهای کمرشکن : همسایه ای است که وقتی خوبی دید، آن را پنهان بدارد ؛ و وقتی بدی دید ، افشا نماید.



رجز علی اکبر

شنبه, ۹ خرداد ۱۳۹۴، ۰۲:۴۱ ق.ظ

رجز خوانی حضرت علی اکبر در روز عاشورا:

منبع: مقاتل الطالبیین


أنا علیُّ بنُ الحُسَینِ بنِ علیّ       نَحنُ وَ بَیتِ اللهِ أولَى بِالنَّبی

من علی پسر حسین بن علی هستم!         قسم به خانه خدا : ما سزاوارتریم به پیغمبر -


مِن شَبَثٍ ذاکَ وَ مِن شِمرِ الدَّنىّ     أضرِبُکُم بِالسَّیفِ حتَّى یَلتَوِی

از این « شبث » و « شمر » پست و فرومایه.     با شمشیر چنان به شما ضربه بزنم که خم گردد!!


ضَربُ غلامٍ هاشمیٍ علویّ           وَ لا أزالُ الیَومَ أحمِی عَن أبِی

 ضربتی از جوانی هاشمی و علوی.      و امروز مرتب از پدرم دفاع خواهم کرد.

    وَ اللهِ لا یَحکُمُ فِینا ابنُ الدَّعِی

            و به خدا قسم زنازاده در مورد ما حکم نخواهد کرد.



الگوی جوان در گفتار:

کاروان حماسه و ایثار پس از پشت سر نهادن منازل ذو حُسم، بیضه و عُذیب الهجانات به موقفی به نام بنی مقاتل رسید. عقبة بن سمعان ـ که از یاران و همراهان امام بود و بسیاری از روایات واقعه عاشورا از وی نقل شده ـ می گوید:

شب هنگام در رکاب امام حرکت کردیم و چون ساعتی را پیمودیم، امام حسین علیه السلام را خواب سبکی فرا گرفت ، در حالی که سر مبارکشان روی قربوس زین اسب بود و به زودی دیدگان آن سرور آزادگان گشوده شد و فرمود:

« انّا لله و انّا الیه راجعون الحمد الله ربّ العالمین » و دو یا سه بار آیه استرجاع را تکرار فرمود!

حضرت علی اکبر علیه السلام با درایت و فراستی که داشت، متوجّه حال پدر گردید مشاهده کرد آن ستاره پرفروغ اهل بیت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم مدام آیه مذکور را بر زبان جاری می نماید ؛ مرکب خویش را به سوی اسب پدر هدایت کرد و خطاب به ایشان گفت:

پدر جان! از چه جهت آیه استرجاع را تلاوت می کنید؟!

امام فرمود:

فرزند عزیزم اندکی که خواب رفتم، سواری عنان اسب را کشید و گفت:

« القوم یسیرون و المنایا تسری الیهم» این قوم در حال حرکتند در حالی که مرگ به سوی آنان می آید.

علی اکبر علیه السلام پس از لحظه ای مکث، با قوّت قلب وشهامتی شگفت روی به پدر بزرگوار خویش کرد و گفت:

«یا ابة لا اراک الله السوء و أ لسنا علی الحقّ؟پدر جان! خداوند حادثه ای ناگوار پدید نیاورد. آیا ما بر حق نیستیم؟

امام در جوابش فرمود:

«بلی والّذی الیه مرجع العبادآری، به خداوندی که بازگشت بندگان به سوی اوست، ما بر حقّیم

علی اکبر با شنیدن این پاسخ چون گُل شکفت و با آرامشی خاصّ امام علیه السلام را مورد خطاب قرار داد و گفت:

«یا ابة اذا لانبالی نموت محقّین» ای پدر! [وقتی بر حق بودن ما مسلّم است] در این صورت باکی نیست که بر حق جان دهیم!!

امام علیه السلام وقتی مشاهده فرمود فرزند در این مصاحبه معرفتی سربلند و پیروز بیرون آمد، شاد شد.

او را مخاطب قرار داد و فرمود:

«جزاک الله من ولد خیر ما جزی ولدا عن والده» خدایت پاداشی نیکو عطا کند؛ نیکوترین پاداش که باید فرزندی از پدر خویش دریافت کند - بحار الانوار ج 44 ص 379 -


الگوی جوان در عمل:

در روز عاشورا جوانان هاشمی بی صبرانه در انتظار لحظات جانبازی بودند و پیش دستی آنان در رسیدن به افتخار شهادت در قلوب پراشتیاق آنان هیجان ایجاد می کرد. از میان خاندان هاشمی، نخستین شخصی که در طی ستیز با ستمگران شهید شد ، حضرت علی اکبر علیه السلام است.

چنانچه در زیارت ناحیه مقدسه این جوان را به عنوان اوّلین کشته از هاشمیان معرفی می کند.

اراده زیارت شهداء کربلا را که کردی پس پیش پاهای حسین (ع) بایست که قبر علی بن الحسین است و رو به قبله کن که حومه شهداست و با اشاره به علی بن الحسین بگو:

السلام علیک یا اوّل قتیل من نسل خیر سلیل ... - اقبال الاعمال ، فصل فیما نذکره من زیارة الشهداء فی یوم عاشوراء -

(جوان شیعی هم اگر حقانیت مسیرش را نمی داند بر او وظیفه است تحقیق و کنکاش کند و وقتی به حقانیت دینش واقف شد ، چونان علی اکبر از هیچ مشکلی در این راه - هرچند مرگ - باکی نورزد.)


برگرفته از:

مبلغان ش 15


یکى از ادیانى که نامشان در قرآن آمده ، (( صابئین )) هستند که به حضرت یحیى گرایش دارند وبراى ستارگان تأثیرى قائلند. نماز و مراسم ویژه اى دارند و هنوز در خوزستان گروهى از آنان هستند.

این فرقه ، رهبرى دانشمند ولى مغرور داشتند که بارها با امام رضا علیه السّلام گفتگو کرد، ولى زیر بار نمى رفت .

در یکى از جلسات ، امام رضا علیه السّلام استدلالى کرد که او تسلیم شد و گفت :

اکنون روح من نرم شده حاضرم مکتب تو را بپذیرم !

ناگهان صداى اذان بلند شد، امام رضا علیه السّلام جلسه را ترک کرد!!!

مردم گفتند:

فرصت حساسى است!! چنین فرصتى پیش نمى آید!!

امام فرمود:

اوّل نماز!!

او که این تعهّد را از امام دید ، اتفاقا علاقه اش بیشتر هم شد!

بعد از نماز گفتگویش را تکمیل کرد و ایمان آورد!


منبع:

یکصد و چهارده نکته در باره نماز

استاد قرائتى



جالبه بعد چند روز از حادثه هتل تارای مهاباد و نقش عربستان در مه آلود کردن فضا و سوء استفاده  این کشور جهت ایجاد اختلافات طائفه ای و  مذهبی ، که بعد معلوم شد جریان هم چیز دیگری بوده است!

الان عیناً همان چیزی را که می خواستند به ایران نسبت بدهند برای خودشان به وقوع پیوسته است!!

کسانی که در آن جریان به اتکای تبلیغات عربستانی ها بدون تحقیق و تفکر به خیابان ها ریختند و چنان رفتارهایی را از خود بروز دادند ، الان وقتشه همان عربستان را و واکنش آن کشور را در مقابل جریانی مشابه ببینند!!

________________________________________________________________________________________


الحیاة: الخمیس، ٢٨ مایو/ أیار ٢٠١٥ (٠١:٠٠ - بتوقیت غرینتش) 

الریاض – عمر الضبیبان

به دنبال دریافت پیامی مبنی بر رفتارهای مشکوک غیر اخلاقی در ساختمانی، گروهی از هیأت امر به معروف و نهی از منکر به محل اعزام می شوند که یکی از مظنونیان در حالی که قصد فرار داشت از بالای ساختمان سقوط کرده و جان می دهد!! ...

در نامه ای که سخنگوی امر به معروف و نهی از منکر منطقه « قصیم عبدالله منصور » به الحیاة نوشته است آمده: که خود مظنون بعد از دیدن تیم امر به معروف خودش را از ساختمان به پائین پرتاب کرده است! ...


جالب تر از این خبر نظرات کاربران الحیاة است:


رعد الشمری

اولا که خدا او و همه اموات مسلمین را رحمت کنه اما شاهدی عینی مدعی ست که این مأمورین امر به معروف بودند که او را پرت کردند!!!...


ابو خالد

درسته گسترش فضایل را هیچ مسلمانی انکار نمی کنه ولی وظیفه اصلی اداره امر به معروف نظارت بر بازار است از تقلب و فریب و نظم دهی به بازار آیا هیأت امر به معروف به این وظیفه خودش عمل کرده؟ یا مسائل مربوط به زنان تنها دل مشغولی اینهاست!!


د.فهد ترکی الماضی

خدا رحمتش کنه . از خودمون بپرسیم چرا دست به خودکشی زد؟!! چون می دانست اوست که در برابر هیأت امر به معروف بازنده است!! ما که ندیده ایم احدی از این هیأت اشتباه بکنه و محاکمه بشه ؟ کو عدالت؟!


واحد 

این همان است که سازمان می خواهد: ایجاد وحشت در دل مردم!

رها کنید حسابرسی به مردم را برای خود خدا در روز قیامت!

خدا به عقب انداخته و شما نمی اندازید؟!

چه ارتباطی دارد که این سازمان به اسم خدا حرف بزنه در حالی  که خدا خود محاسبه را تا روز قیامت به عقب انداخته! آنها فرستادگان خدا در زمین نیستند و مراقبت از مردم و جاسوسی و سوء ظن به مردم  واجبشان نشده!

امر به معروف فقط در مورد امور علنی ست! چیزی هست که بخواهد آنها را از سایرین متمایز سازد؟!


أبراهیم

چرا سازمان در همچنین اموری دخالت کند؟!

ما را جنگ و تروریست اطرافمان بسه ما نمی خواهیم سازمان در امور مردم دخالت کنه اصلا نمی خواهیم چنین سازمانی وجود داشته باشه!

مادرانمان ما را مسلمان به دنیا آوردند و ما خودمان بهتر می فهمیم!

راستی قضیه آن دوجوانی که با برخورد ماشین سازمان در ریاض از بالای پل پرت شده و کشته شدند ( و آنجا که دیگه خودکشی نبود ) به کجا رسید؟ نشنیدیم عواملش محاکمه بشن؟!


خالد الرشید

روزنامه الحیاة قبل هفته ای خودش به این سازمان و فتاوای آن اعتراض داشت و امروز دفاع می کنه؟!