ابزار تلگرام

آپلود عکسابزار تلگرام برای وبلاگ

بایگانی خرداد ۱۳۹۴ :: آ خدا ( وب مهربانی )

آ خدا ( وب مهربانی )

( مطلب نداری بردار ؛ مطلب داری بذار )

آ خدا ( وب مهربانی )

( مطلب نداری بردار ؛ مطلب داری بذار )

آ خدا ( وب مهربانی )

برای اولین بار
- بعد از دیوار مهربانی و طاقچه مهربانی -
اینک :
« وب مهربـــــــــــانی »
مطلـــــب داری بــــــــــذار
مطلــــب نداری بــــــــــــردار
( مطالب دوستان به اسم خودشان منتشر خواهد شد.
ترجیحا مطالبی متناسب با آ خدا )

*******************************
*******************************
تذکر:
لزوما داستان ها و خاطراتی که در این وبلاگ نوشته میشن مربوط به زمان حال نیست بلکه تجربیات تبلیغی سال ها ومحلات مختلف بنده و بعضا همکاران بنده است و حتی در مواردی پیاز داغ قضیه هم زیادتر شده تا جاذبه لازم را پیدا کنه.
بنابراین خواننده محترم حق تطبیق این خاطرات بر محل تبلیغی فعلی حقیر رو ندارد...

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین نظرات
پیوندها
پیوندهای روزانه

۱۷۰ مطلب در خرداد ۱۳۹۴ ثبت شده است

هلوماهی !!!!

پنجشنبه, ۷ خرداد ۱۳۹۴، ۰۵:۳۲ ب.ظ

ماهی خوری مرکل !!!

دختران داعشی در حال یادگیری فنون نظامی

پنجشنبه, ۷ خرداد ۱۳۹۴، ۰۴:۳۲ ب.ظ

به گزارش جبهه جهانی مستضعفین :

گروهک تروریستی داعش، تصاویری را از دختران ۵ تا ۷ ساله در حال یادگیری فنون نظامی منتشر کرد.

سایت خبری "بوابه فیتو" مصر در این‌باره گزارش داد:

داعش این دختران را با هدف سوء استفاده از آنان برای انجام عملیات‌های انتحاری، جاسوسی و نظامی، آموزش می‌دهد.


گروهک تروریستی داعش، با کاهش روزافزون نیروهای خود، کودکان را از مناطق مختلف ربوده و آنان را مجبور به آموزش نظامی و جنگیدن در کنار تروریست‌های خود می‌کند.



چندی پیش نیز دفتر رسانه داعش در ایالت رقه، با انتشار ویدئویی با نام "آموزشگاه بچه شیرهای فاروق"، مراحل آموزش دفاعی و نظامی کودکان داعشی را به نمایش گذاشت.

کودکان با پوشیدن یونیفرم نظامی و بستن سربند داعش، عقاید انحرافی و تکفیری، مهارت‌های لازم برای اقدامات تروریستی و نحوه ذبح گروگان‌ها را آموزش می‌بینند.


گفتنی است بیشتر کودکان حاضر در این پادگان یا توسط عناصر داعش ربوده شده و یا خانواده‌ آنان به دلیل فقر، در ازای دریافت پول آنان را به این پادگان فرستاده‌اند.


  به گزارش گروه جهاد و مقاومت مشرق:
 تصویر زیر مربوط به امضای طومار توسط رزمندگان اسلام علیه « لاابالی گری و بی حجابی در پشت جبهه ها » می باشد.
از شواهد عکس بر می آید که متعلق به بچه های « تیپ 20 رمضان » (یگان زرهی ویژه استان تهران) باشد.
مخاطب طومار دقیقا معلوم نیست اما طبیعتا باید فرمانده « کمیته های انقلاب اسلامی» باشد که در آن سال ها وظیفه مبارزه با منکرات را بر عهده داشت.
زمان ثبت عکس نیز بین سال  1364 تا 1365 می باشد. 
این تصویر را باید یکی از اسناد منحصربفرد در پرونده تاریخی و پرفراز و نشیب مبارزات فرزندان انقلاب اسلامی با با یکی از مصادیق مفاسد اجتماعی به شمار آورد. پرونده ای که هنوز هم یکی از چالش های جدی باورمندان به انقلاب اسلامی با دولت هایی است که می آیند و می روند.
ابعاد عکس آن مقدار هست که بتوان بیشتر متن طومار را خواند .

آن چه از متن طومار قابل رویت می باشد به این قرار است:
...پس از عرض سلام و تشکر از آن جناب در رابطه با زحمات و تلاش های فراوانی که در جهت انقلاب برای سرکوبی منافقین و مبارزه با منکرات کشیده اید!
اخیرا اخبار بسیار ناگواری در رابطه با شیوع لاابالی گری و بی حجابی در سطح شهر تهران به جبهه ها می رسد و رزمندگان که شهر و دیار خودو خانواده های خویش را در امان خدا و در پناه حکومت [غیر قابل رویت] رها نموده اند نگران می سازد.
جای تاسف دارد [ غیرقابل رویت] گذشت چند سال از پیروزی انقلاب خونبار اسلامی ، عده ای آلت دست بیگانه به اشاعه علنی فحشا مشغولند.
حزب الله مظلومانه مجبور به سکوت گردیده است.
عزیزانی  [ غیرقابل رویت] فرزندان ، همسران ، پدران و برادران شان در جبهه ها مشغول  [ غیرقابل رویت]  چگونه در مقابل تجاوز آشکار به حقوق خویش سکوت کنند؟
و رزمندگانی که نوامیس خویش را به جمهوری اسلامی سپرده و به میادین نبرد رهسپار شده اند ، چگونه با فراغت بال از پشت جبهه ها  به جنگ مشغول شوند؟
ما رزمندگان اعزامی از استان تهران ضمن اعلام این که به حسب فرمان امام هرگز جبهه ها را ترک نخواهیم کرد و با تمام  [ غیرقابل رویت]  که به حزب الله در این رابطه وا داشته شود ، استخوان در گلو و خار در چشم مردانه در مصاف کفار و کفرپیشگان خواهیم جنگید تا خدا فتح و نصرت نهایی خود را آشکار سازد.
از جنابعالی تقاضا داریم که هر چه سریعتر به این امر رسیدگی نموده و ضمن ارشاد افراد فریب خورده ، با عوامل بیگانه قاطعانه برخورد کنید و اخطار رزمندگان اسلام را به ایشان ابلاغ فرمایید و در این رابطه اگر صلاح می دانید  [ غیرقابل رویت] ...


عکس/دلواپسی رزمندگان برای حجاب


تشابهات جالب وهابیون امروز با خوارج دیروز:


وهابیسم کم و بیش ادامه همان خط خوارج است.

یکی از مصداقهای روشن فتنه در دین اسلام که همه مسلمانان به آن اذعان دارند: ظهور خوارج و دشمنی آشکار آنان با علی علیه السلام و ریختن خون مسلمانان بی گناه به دست آنها است که مثالی روشن از فساد و تباهی است.

اگر امروز به سخنان وهابیون دقت کنیم، نشانه های نیرنگ را همچون پیروان عمرو عاص در آنان می یابیم، چرا که ادعای بی نیازی قرآن از وجود مفسر توسط ایشان، دروغی بیش نیست و هر یک از اینها دایم به تفسیر قرآن اشتغال دارند؛ گویی درباره قرآن، تنها تفسیر اهل بیت نارواست!!!!! و باید کنار گذاشته شود.

وهابیون پس از نفی تفسیر آل محمد، میدان قرآن را برای هر کسی باز می گذارند تا افرادی چون ابن تیمیه و محمد ابن عبدالوهاب - آن گونه که می خواهند آن را به خورد مسلمانان بدهند!!!!

همان گونه که می دانیم، در جنگ صفین، پس از پراکنده شدن لشکر علی علیه السلام به وسیله شعار « حاکم کردن قرآن » عمرو عاص و معاویه بودند که حاکم شدند، نه قرآن!!

گذشته از مشابهت مبانی فکری وهابیون و خوارج، در عملکرد این دو گروه هم نکات گفتنی وجود دارد.


1 - می دانیم که پس از جنگ صفین، خوارج در محلی بیرون از کوفه تجمع می کنند!! و پیوسته به قتل و غارت و تجاوز مسلمانانی که بی خبر از همه جا به راه خود می رفته اند، مشغول می شوند، تا جایی که به زنان باردار و کودکان نیز رحم نمی کنند!!!

ایشان ریختن خون کسی را که درباره اش تنها احتمال پیروی علی علیه السلام داده شود، مجاز و بلکه ثواب می شمارند و اثبات این مدعا را هم لازم نمی دانند!!!!

اعمال خشونت و کشتار بی دلیل مسلمانان به صرف انتساب به تشیع و پیروی اهل بیت، یکی از الگوهای رفتاری خوارج است که امروزه آن را بی کم و کاست در وهابیون می بینیم.

می دانیم که مفتیان وهابی برای کشتن شیعیان، اجر و ثواب قائلند و بر همین پایه، هر ساله شاهد قتل عام شیعیان بی دفاع حتی در حال انجام مناسک مذهبی و در فضای مقدس مساجد هستیم.

بدون شک، بمب گذاری، آن هم برای قتل مسلمانان، که حتی تشیع همه آنان هم قطعی نیست، چیزی جز تمسک وهابیون به شیوه های عملی خوارج نیست!


2 - یکی دیگر از ویژگیهای عملی خوارج، گرایش به عبادت کورکورانه و تعبد افراطی و در عین حال، عاری از تفقه و درک در بین این جماعت بوده است.

در این مورد هم همسویی وهابیون با خوارج را در نماز جماعت اجباری و تحمیلی در مکه و مدینه!! می بینیم.

همه کسانی که حج را به جای آورده اند، با این مسئله روبه رو شده اند. در مکه و مدینه، معامله و کسب و کار در ابتدای وقت نماز ممنوع است و هر کس در این باره کوتاهی کند، محل کارش توسط حکام سعودی تعطیل می شود.

به ظاهر، نماز نخواندن مردم در این دو شهر برای آل سعود زیان آور و برای عوام فریبی وهابیون مشکل ساز است!!!

در این باره هم ناراستی و نیرنگ بازی این قوم به سادگی جلوه گر می شود!!! چرا که در دین اسلام، هیچ گونه دستوری برای اجبار مردم به انجام عبادت وجود ندارد و عبادت، امری است که هر فرد باید با رضایت و میل درونی به آن بپردازد.

جالب تر آنکه در شهر ریاض، که زائران اجازه ورود به آن را ندارند، نه تنها وضع این گونه نیست، بلکه بزرگترین کازینوها و مراکز فساد جهان دایر هستند! گویی عبادت خداوند در این شهر ساقط می شود!!!!



تفاوتهای وهابیون امروز با خوارج دیروز:


1. خوارج با ادعای اینکه حکم از آن خداست، مسلمانان را می کشتند و وهابیها با تهمت شرک.

2. خوارج جنین یک زن شیعه را درون شکمش سربریدند و وهابیها هزاران کودک و بچه را در انفجارها تکه پاره می کنند!

3. خوارج تنها شیعیان را کافر می دانستند، حال آنکه وهابیها غیز از خود، همه را کافر می دانند!!!!!

4. خوارج پول نداشتند، ولی اینها ثروت کلان برخی حاکمان اسلامی و پشتوانه پولی استکبار جهانی را دارند.

5. آنان دشمن اصلی خویش (معاویه) را فراموش کردند و اینها آمریکاو اسرائیل را !


منبع:

مبلغان ش 94



تفاوت زنان دیروز و امروز ...

پنجشنبه, ۷ خرداد ۱۳۹۴، ۰۲:۰۶ ق.ظ

نظر شما چیه؟!!


منبع:

الایام

شیخ حسین انصاریان:

چندی پیش قرار ملاقاتی با جانشین اسقف اعظم ارامنه جهان در ارمنستان داشتم که قرار بود تا نیم ساعت ادامه داشته باشد؛ پس از آغاز صحبت‌ها،‌ مطالبی برای این اسقف رده دوم بیان کردم که گفت‌وگو به بیش از 2 ساعت و 20 دقیقه به طول انجامید؛ در نهایت وی دو جمله عجیب خطاب به من بیان کرد؛ می‌گفت مطالبی که شما از قرآن به عنوان اصول اسلامی، توحید و اخلاق بیان کردید، من در ترجمه ارمنی قرآن دیده بودم اما امروز حقیقت این آیات را به من چشاندید.

وی ادامه داد: پس از اتمام صحبت‌ها، بر خلاف دیپلماسی مرسوم که مأمور وی باید من را به سوی موزه کلیسا رهنمون می‌کرد، خود به همراه من آمد و در نهایت نیز تا سوار شدن اتومبیل مرا همراهی کرد و گفت، زبان شما نرم و با محبت است؛ بسیار هنرمندانه توانستید شیرینی‌های تشیع را به ما انتقال دهید.

 من تا پیش از این تمام مسلمانان را به یک چشم می‌دیدم و می‌پنداشتم که شیعیان هم همچون داعش، ‌القائده و طالبان هستند اما شما اسلام را برای من تفکیک کردید تا حقیقت این دین را تنها در مکتب اهل‌بیت(ع) ببینم.

حجت الاسلام والمسلمین انصاریان یادآور شد:

آقای امین زاده که در گذشته سفیر ایتالیا بود نیز از خروج جانشین اسقف اعظم ارامنه جهان از حدود دیپلماسی خبر داد که این رفتارش متأثر از بیان اعتقادات ناب اهل‌بیت معصومین(ع) بود.


منبع:

حوزه نت به نقل از خبرگزاری رسا


علی (ع): خوشا به حال کسی که « سگی » زندگی کند!

چهارشنبه, ۶ خرداد ۱۳۹۴، ۱۱:۲۸ ب.ظ

امیر مؤمنان علی علیه السلام فرمود:


خوشا به حال آن کسی که زندگی اش به سگان شباهت دارد!!!

در زندگی سگ ده خصلت [نیکو] وجود دارد که سزاوار است مؤمن آن را دارا باشد:


1. برای او در بین مردم قدر و منزلتی نیست و این همان حال مسکینان و بیچارگان است.


2. اینکه ملک و مالی ندارد و فقیر است. این همان صفت مجرّدان ( افراد بی اعتنا به دنیا) است.


3. برای او خانه و لانه معین نیست و تمام زمین خانه اوست و این از علامات متوکلان است.


4. غالب اوقات را گرسنه به سر می برد و این از آداب صالحان است.


5. اگر صاحبش صد تا زیانه هم به او بزند، در خانه او را رها نمی سازد و این از صفات مریدان [خدا ]است.


6. شب هنگام به جز اندکی نمی خوابد و این حالت محبّان و دوستداران [خداوند] است.


7. اینکه طرد می شود و در حق او جفا شود؛ ولی اگر او را [با این حال ] بخوانند، اجابت می کند و کینه ندارد و این نشانه خاشعان و فروتنان است.


8. آنکه به آنچه صاحبش از طعام می دهد، راضی است [و بیشتر نمی خواهد] و این از حالت قانعان است.


9. بیشترین عملش سکوت است و این نشانه خائفان است.


10. هرگاه بمیرد، میراثی به جای نگذارد و این حالت زاهدان است.


منبع:

نشان از بی نشانها، ص 276


 

علاّمه طباطبائى 

و

آیة الله شیخ محمّد تقى بهجت

از

استاد خود - مرحوم آیة الله قاضى ( ره ) - نقل نمودند که فرمود:


اگر کسى نماز واجبش را اول وقت بخواند و به مقامات عالیه نرسد، مرا لعن کند!!!


منبع:

در محضر بزرگان ، ص 99


سلطان!!!

چهارشنبه, ۶ خرداد ۱۳۹۴، ۰۷:۰۹ ب.ظ


علاّمه سیّد محمّد حسین طباطبائى ؛ فرمود:

کوربن معتقد بود که در دنیا یگانه مذهب زنده و اصیل که نمرده است مذهب شیعه است .

روزى به هانرى کربن گفتم :

در دین مقدّس اسلام تمام زمینها و مکانها بدون استثناء محل عبادت است ، اگر فردى بخواهد نماز یا قرآن بخواند یا سجده کند یا دعا کند در هر جا مى تواند، بنابراین اگر فردى از مسیحیان در وقتى از اوقات حالى پیدا کرد مثلاً در نیمه شب در خوابگاه منزل خود است و خواست خدا را بخواند چه مى کند؟ او باید صبر کند تا روز یکشنبه ، کلیسا را باز کنند، این معنى قطع رابطه بنده است با خدا.

در پاسخ گفت : بلى این اشکال در مذهب مسیحیت هست .

همچنین روزى به کربن گفتم : اگر در دین مقدس اسلام ، انسان حاجتمند حالى پیدا کند، طبق همان حال و حاجت خدا را مى خواند امّا در دین مسیح ، خدا اسماء حسنى ندارد اگر شما مثلاً حالى پیدا کردید چه خواهید کرد؟! در پاسخ گفت : من در مناجاتهاى خود صحیفه مهدّویه علیه السّلام را مى خوانم .


منبع:

مهر تابان ، ص 48

_________________________________________________________________________________________

هانری کوربن:

تا کنون مستشرقین، اطلاعات مربوط به اسلام را از اهل تسنن اخذ می‌کردند و در نتیجه، حقیقت مذهب تشیع آن گونه که شایسته‌است، به دنیای غرب معرفی نشده‌است. بر خلاف باور مستشرقین گذشته، اعتقاد من این است که تشیع یک مذهب حقیقی و اصیل و پابرجاست و دارای مشخصات یک مذهب حقیقی است و غیر از آن است که به غرب معرفی کرده‌اند.

آنچه پس از پژوهش‌های علمی بدان رسیده‌ام، این است که به حقایق معنویت اسلام از دریچه شیعه - که نسبت به این آیین واقع بینی دارد - باید نگاه کرد!

....

کربن - هنگامی که از مفهوم بازگشت به وطن در سهروردی سخن می‌گوید - امامان شیعی را نمونه عالی جلای وطن کردگان می‌داند که باید از آنها پیروی نمود: «ما مطیع و پیرو تعلیمات ائمة اطهار هستیم که خود، سیماهای تأثرانگیز و نافذی از جلای وطن کردگان و اشخاص عدل و برحقّی که شکنجه دیده‌اند، می‌باشند.»[۱۱


کوربن در ادامه در باب امام غایب نیز می‌آورد:

او سیمایی است که جمع دوازده امام و چهارده معصوم را کامل می‌کند. او امام قائم است که وجود غایب او نیز حکومت‌های عالم را دچار اضطراب ساخته است!![۱۲]

 مهندس سیدعبدالباقی طباطبایی - فرزند ارشد علامه - می‌گوید:

یک روز پدر رو به ما نمود و با نشاط خاصی گفت: این پروفسور به اسلام (تشیع) مؤمن شده است؛ ولی شرایط اقتضا نمی‌کند تا آن را رسماً و علناً بر زبان جاری کند. چند صباحی که از این فرموده پدر گذشت، یک روز کربن درباره حضرت مهدی (عج) سخنان پرشوری ایراد نمود و ضمن آن گفت:

من به خاطر بحث درباره شیعه و رسیدن به حقایق این مذهب، نزدیک بود پست تحقیقاتی خود را در دانشگاه سوربن از دست بدهم!!

پدر، وقتی از این موضوع مطلع شد، بسیار مسرور و مشعوف گردید و گفت: نگفتم این پروفسور کربن، مؤمن به تشیع شده است و رویش نمی‌شود که صریحاً اعتراف کند.

علامه به یکی از شاگردان خود گفته بود: کربن دعاهای صحیفه مهدویه را می‌خواند و می‌گریست.[۱۳]

البته ادعای علامه چندان دور از واقعیت نیست، چنانکه سید حسین نصر نیز می‌گوید: کربن همواره خود را به صورت «ما ایرانیان» یا «ما شیعیان» مورد خطاب قرار می‌داد.[۱۴]

رضا داوری اردکانی نیز می‌گوید: کربن وقتی مطالب مهمی را که بدان می‌اندیشید، از زبان بزرگان و اولیای دین و ائمه معصومین (ع) می‌شنید، غرق شادی می‌شد.[۱۵]

حسن حسن‌زاده آملی (متولد ۱۳۰۷) نیز که از شاگردان علامه طباطبایی و در عداد حکمای الهیِ معاصر ایران است، از خاطرة حضور خود در مجلسی به همراه علامه و کربن یاد می‌کند که در آن بحثی پیرامون ولایت در اندیشه شیعه درگرفته بود و هانری کربن خطاب به علامه می‌گوید:

من نه تنها اندیشة شیعه، بلکه به سرّ ولایت در شیعه واقفم![۱۶]

...

منبع:

از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد


« لبــــــاس » در « قــــــرآن »

چهارشنبه, ۶ خرداد ۱۳۹۴، ۰۱:۲۰ ق.ظ

در قرآن مجید « لباس » در چهار معنی به کار گرفته شده است:


1 - همسران:


... هُنَّ لِبَاسٌ لَکُمْ وَأَنْتُمْ لِبَاسٌ لَهُنَّ ... - سوره بقره آیه 187 -

زنان لباس شما هستند و شما لباس آنها


در تشبیه همسر به لباس ، نکات و لطایف بسیارى نهفته است :

# لباس باید در طرح و رنگ و جنس مناسب انسان باشد، همسر نیز باید کفو انسان و متناسب با فکر و فرهنگ و شخصیّت انسان باشد.

# لباس مایه ى زینت و آرامش است ، همسر وفرزند نیز مایه ى زینت و آرامش خانواده اند.

# لباس عیوب انسان را مى پوشاند، هریک از زن و مرد نیز باید عیوب و نارسایى هاى یکدیگر را بپوشانند.

# لباس انسان را از سرما و گرما حفظ مى کند، وجود همسر نیز کانون خانواده را گرم و زندگى را از سردى مى رهاند.

# دورى از لباس ، مایه ى رسوایى است ، دورى از ازدواج و همسر نیز سبب انحراف و رسوایى انسان مى گردد.

# در هواى سرد لباس ضخیم و در هواى گرم لباس نازک استفاده مى شود، هر یک از دو همسر نیز باید اخلاق و رفتار خود را متناسب با نیاز روحى طرف مقابل تنظیم کند؛ اگر مرد عصبانى است ، زن با لطافت با او برخورد کند و اگر زن خسته است ، مرد با او مدارا کند.

# انسان باید لباس خود را از آلودگى حفظ کند، هر یک از دو همسر نیز باید دیگرى را از آلوده شدن به گناه حفظ نماید.

نیاز زن و مرد به یکدیگر، دو طرفه است و هریک براى پوشش نیازهاى طبیعى خود به دیگرى نیازمند است .

- تفسیر نور ذیل آیه -

__________________________________________________________________________________


2 - شب


وَجَعَلْنَا اللَّیْلَ لِبَاسًا(10) سوره نبأ -

و شب را پوششی ( برای شما ) قرار دادیم

مطابق آیات فوق« پرده شب » لباس و پوششى است بر اندام زمین ، و تمام موجودات زنده اى که روى آن زیست مى کنند!

فعالیتهاى خسته کننده زندگى را به حکم اجبار تعطیل مى کند، و تاریکى را که مایه سکون و آرامش و استراحت است بر همه چیز مسلط مى سازد، تا اندامهاى فرسوده مرمت گردد و روح خسته تجدید نشاط کند، چرا که خواب آرام جز در تاریکى میسر نیست .

از این گذشته با فرو افتادن پرده شب ، نور آفتاب بر چیده مى شود که اگر به طور مداوم بتابد تمام گیاهان و حیوانات را مى سوزاند، و زمین جاى زندگى نخواهد بود! به همین دلیل قرآن مجید کرارا روى این مساءله تکیه کرده ، در یک جا مى فرماید:

قل اءراءیتم ان جعل الله علیکم النهار سرمدا الى یوم القیامة من اله غیر الله یاتیکم بلیل تسکنون فیه : (بگو به من خبر دهید اگر خداوند روز را تا قیامت بر شما جاویدان کند، چـه کسى غیر از خدا است که (شب ) براى شما آورد تا در آن آرامش یابید)؟! (قصص 72)

و به دنبال آن مى فرماید: و من رحمته جعل لکم اللیل و النهار لتسکنوا فیه و لتبتغوا من فضله : (از رحمت او است که براى شما شب و روز قرار داد تا هم در آن آرامش یابید، و هم براى بهره گـیرى از فضل خدا تلاش کنید) (قصص 73).

قابل توجه اینکه در قرآن مجید به بسیارى از موضوعات مهم یکبار قسم یاد شده ، در حالى که به « شب » هفت بار سوگند یاد شده است ! و مى دانیم سوگند به امور مهم یاد مى شود، و این خود نشانه اهمیت پرده ظلمت شب است .


آنها که (شب ) را با نور مصنوعى روشن مى سازند، و تمام شب را بیدارند و بجاى آن روز را مى خوابند، افرادى رنجور و ناسالم و فاقد نشاط مى باشند. در روستاها که به عکس شهرها شب را زود مى خوابند، و صبح زود برمى خیزند مردمى سالم تر زندگى مى کنند.

- تفسیر نمونه ذیل آیه -

_______________________________________________________________________________


3 - لباس ظاهری

4 - تقوی 


یَا بَنِی آَدَمَ قَدْ أَنْزَلْنَا عَلَیْکُمْ لِبَاسًا یُوَارِی سَوْآَتِکُمْ وَرِیشًا وَ لِبَاسُ التَّقْوَى ذَلِکَ خَیْرٌ ذَلِکَ مِنْ آَیَاتِ اللَّهِ لَعَلَّهُمْ یَذَّکَّرُونَ (26)  سوره اعراف -


نخست به همان مساله لباس و پوشانیدن بدن که در سرگذشت آدم نقش مهمى داشته اشاره کرده , مى فرماید: ((اى فرزندان آدم ! ما لباسى بر شما فروفرستادیم , که (اندام شما را مى پوشاند و) زشتیهاى بدنتان را پنهان مى سازد)) (یابنى آدم قد انزلنا علیکم لباسا یوارى سوآتکم ).

ولى فایده این لباس که براى شما فرستاده ایم , تنها پوشانیدن تن و مستورساختن زشتیها نیست بلکه ((مایه زینت شماست )) (و ریشا) لباس تجمل و زینت که اندام شما را زیباتر از آنچه هست نشان مى دهد.


به دنبال این جمله که در باره لباس ظاهرى سخن گفته است , قرآن بحث را به لباس معنوى کشانده و آن چـنان که سیره قرآن در بسیارى از موارد است , هر دو جنبه را به هم مى آمیزد و مى گوید: ((لباس پرهیزکارى و تقوا از آن هم بهتر است )) (و لباس التقوى ذلک خیر).


تشبیه تقوى و پرهیزکارى به لباس :

تشبیه بسیار رسا و گویایى است , زیراهمانطور که لباس هم بدن انسان را از سرما و گرما حفظ مى کند, و هم سپرى است در برابر بسیارى از خطرها, و هم عیوب جسمانى را مى پوشاند و هم زینتى است براى انسان , روح تقوى و پرهیزکارى نیز علاوه بر پـوشانیدن بشر از زشتى گناهان وحفظ از بسیارى از خطرات فردى و اجتماعى , زینت بسیار بزرگى براى او محسوب مى شود زینتى است چشمگیر که بر شخصیت او مى افزاید.

منظور از لباس تقوا همان ((روح تقوا و پرهیزکارى )) است , که جان انسان راحفظ مى کند و معنى ((حیا)) و ((عمل صالح )) و امثال آن در آن جمع است .


درپـایان آیه مى فرماید: ((این (لباسهایى که خدا براى شما قرار داده اعم از لباس مادى و معنوى , لباس جسمانى و لباس تقوا) همگى از آیات و نشانه هاى خداست تا بندگان متذکر نعمتهاى پروردگار شوند)) (ذلک من آیات اللّه لعلهم یذکرون ).


لباس در گذشته و حال ...

تا آنجا که تاریخ نشان مى دهد همیشه انسان لباس مى پوشیده است , ولى وسایل تولید لباس در عصر ما به قدرى متنوع شده و توسعه یافته است که با گذشته اصلا قابل مقایسه نیست .

و متاسفانه , جنبه هاى فرعى و حتى نامطلوب و زننده لباس چنان گسترش یافته که فلسفه اصلى لباس را دارد تحت الشعاع خود قرار مى دهد.


لباس عاملى شده براى انواع تجمل پرستیها, توسعه فساد, تحریک شهوات ,خودنمایى و تکبر و اسراف و تبذیر و امثال آن , حتى گاه لباسهایى در میان جمعى ازمردم بخصوص ((جوانان غربزده )) دیده مى شود که جنبه جنون آمیز آن بر جنبه عقلانیش برترى دارد و به همه چیز شباهت دارد جز به لباس!!

مساله مدپرستى در لباس نه تنها ثروتهاى زیادى را به کام خود فرو مى کشد,بلکه قسمت مهمى از وقتها و نیروهاى انسانى را نیز بر باد مى دهد.


در ادامه آیه فوق خداوند به همه افراد بشر و فرزندان آدم , هشدار مى دهدکه مراقب فریبکارى شیطان باشند زیرا شیطان سابقه دشمنى خود را با پدر و مادرآنها نشان داده و همانطور که لباس بهشتى را بر اثر وسوسه ها از اندام آنان بیرون کرد,ممکن است لباس تقوا را از اندام ایشان بیرون نماید!

لذا مى گوید:

((اى فرزندان آدم ! شیطان شما را نفریبد, آن چنانکه پدر و مادر شما را از بهشت بیرون ساخت ولباس آنان را از اندامشان بیرون کرد, تا عورتشان را به آنها نشان دهد)) (یا بنى آدم لا یفتننکم الشیطان کما اخرج ابویکم من الجنة ینزع عنهما لباسهما لیریهماسواتهما).

- برگزیده تفسیر نمونه  ذیل آیه شریفه -


خودرو خلیفه داعش ( البغدادی ) و نوشته های روی آن

سه شنبه, ۵ خرداد ۱۳۹۴، ۰۶:۰۲ ب.ظ

لااله الا الله محمد رسول الله: معبودی نیست جز خدا ، محمد(ص) فرستاده خداست.

سیارة الخلیفة البغدادی: خودرو خلیفه ( البغدادی )

لفد جئناکم بالذبح: با ذبح به سراغ شما آمده ایم!

اسلم تسلم: اسلام بیاور ؛ سالم بمان!


یک شهر در یک کیسه !! - راه مقابله با مورچه ها -

سه شنبه, ۵ خرداد ۱۳۹۴، ۱۲:۲۲ ب.ظ

شهیدا در حالی که به در خیره شده و  بالا پائین می پره با صدای بلند داد می زنه: مامــــان! بابــــا!

با عجله بلند شدیم و آمدیم و دیدیم که بعلـــه!

تماشایی ست!

درب خونه پائین تا بالا پر بود از مورچه های بالدار!

موکت رو که کنار زدیم دیدنی تر هم شد!

از این به بعد را سپردیم به جارو برقی و اون مثل یک مورچه خوار گرسنه به غائله پایان داد!!

والان یه کیسه جاروبرقی مورچه آن هم از نوع بالدار موجود است!!

راستی! کی میدونه مورچه کیلویی چنده؟؟!!

______________________________________________________________________


چگونه مورچه ها را از خانه فراری دهیم

                      

مورچه های خانگی اغلب حشرات مفیدی هستند که با شکار کردن حشرات کوچک و تخم ها و نوزادان آنها و جمع آوری ذرات مواد غذایی از نقاط غیرقابل دسترس، به ما در تمیز کردن خانه کمک می رسانند.
بنابراین بهتر است با این حشرات مهربان تر باشیم و ضمن رعایت نکاتی که برای دور نگاه داشتن آنان ارائه می شود، فقط در صورت مزاحمت جدی و بالا بودن جمعیت این حشرات در خانه به عنوان آخرین راه حل، از تله گذاری و یا راه های پیشنهادی برای از بین بردن آنها استفاده کنید.

فراری دادن مورچه،مبارزه با مورچه،اسرار خانه داری،نکات خانه داری،خانه داری

فراری دادن مورچه،مبارزه با مورچه،اسرار خانه داری،نکات خانه داری،خانه داری

  • ● بوی تند دارچین و فرار مورچه ها

۱) اولین و مهم ترین اقدام آن است که مواد غذایی را از دسترس آنها دور نگه دارید. با تمیز نگهداشتن خانه، غذایی برای مورچه ها باقی نخواهد ماند.
۲) برای دفع و دور کردن مورچه ها از مکان زندگیشان کافی است مقداری دارچین در چند نقطه منزلتان بریزید مورچه ها از بوی تند دارچین بیزارند و تا جای ممکن از آن فرار می کنند.
۳) برای از بین بردن صفوف دور و دراز مورچه ها از سطح مکان های مختلف منزلتان کافی است یک تکه نوار پهن مخصوص بسته بندی روی آنها قرار دهید و سپس نوار را از زمین کنده و دور بریزید به این ترتیب کلی مورچه در عرض تنها چند ثانیه از بین می روند.
۴) با زدن حتی دو بار جارو در روز، مورچه ها خرده نانی برای غذا هم پیدا نخواهند کرد.
ظرف ها را در اولین فرصت شسته، روی منابع غذایی را پوشانده و در جای خود (داخل کابینت یا یخچال) قرار دهید.
۵) میوه و شیرینی مانند آهن ربا مورچه و حشرات را به خود جذب می کنند، آنها را در یخچال یا داخل ظروف دربسته نگه دارید.
۶) در صورت ریختن شکر یا عسل روی زمین بلافاصله از یک شوینده مناسب استفاده کنید. هر لکه شیرین راه را برای حمله مورچه ها باز می کند.
۷) اگرچه از بین بردن مورچه های تک ممکن است ظالمانه به نظر برسد ولی راه حل مناسب و در واقع سومین اقدام برای از بین بردن مورچه هاست.
۸) از رایحه های طبیعی که به نظر دفع کننده مورچه ها هستند مانند سرکه، اسانس نعناع، دارچین، فلفل سیاه، میخک و برگ بو استفاده کنید. آنها را داخل کاسه های کوچک بگذارید یا کنار ورودی خانه آویزان کنید.
۹) کف خانه را همیشه تمیز و نسبت به ورود اولین سری مورچه ها دقت داشته باشید.
با دیدن تک مورچه ای که به هر جا سرک می کشد یادتان باشد، آن مورچه پیشرو یا پیشاهنگ است که به دنبال منابع غذایی جدید می گردد. اگر این مورچه با اطلاعات جمع آوری کرده به لانه برنگردد، خانه شما همچنان در امان خواهد بود.


منبع:

کیهان



:) لبخندهای مستند :)

سه شنبه, ۵ خرداد ۱۳۹۴، ۱۱:۱۶ ق.ظ

سعید بیابانکی در کتاب لبخندهای مستند:


1 -

در خیابان اتفاقی می‌خورم به یکی از خوانندگان سرشناس کشور که دارد با تلفن همراه صحبت می‌کند. به او سلام  می‌کنم. جواب مرا می‌دهد. می‌گویم ببخشید عرضی داشتم.  می‌گوید من عجله دارم. حتماً به شما زنگ می‌زنم و دور می‌شود. بلافاصله می‌گویم: می‌خواستم بگویم در آلبوم جدیدتان پنج بیت از شعرها را غلط خوانده‌اید. با شنیدن این حرف مکثی می‌کند و به سمت من می‌آید و می‌پرسد: ببخشید کدام شعرها؟

در حالی که سوار تاکسی شده‌ام، می‌گویم: من عجله دارم بعداً به شما زنگ می‌زنم!!


2 -

یکی از دوستان که به تازگی صاحب فرزند شده تماس گرفته و  می‌گوید: دوست دارم تعدادی اسم دختر به من پیشنهاد بدهی تا با مشورت فامیل یکی از  آنها را برای دخترم انتخاب کنم. می‌گویم حداقل باید ده روز به من فرصت بدهی تا فکر کنم. می‌گوید: ای بابا یعنی در این ده روز دختر ما اسم ندارد؟ می‌گویم فعلاً اسمش را بگذارید New Folder!


3 -

یکی از نمایندگان شورای شهر را در خیابان دیده‌ام که عینک دودی گذاشته تا کسی او را نشناسد! کاری که پیش‌ترها عمراً نمی‌کرد. تعجب می‌کنم این همه تبلیغ کرده برود شورای شهر برای خدمت به مردم ، بعد عینک دودی گذاشته مردم او را نشناسند مبادا مزاحم اوقات شریف او شوند!


4 -

با ناصر فیض و رضا رفیع که هر دو طنازند دعوت شده‌ایم سمنان برای شعرخوانی. یکی از مدیران استان  می‌گوید در وصف سمنان شعری ندارید؟ این دو بیت را  فی‌المجلس در آن مجلس انشاد فرموده و پشت تریبون می‌خوانیم. جماعت کلی تشویق  می‌کنند:

شهری پر از کرشمه پر از بنز و خاور است
استان که نیست موطن مردان اکبر است

نصف جهان اگر به هنر شهره است و گز
سمنان ما ولی پرزیدنت‌پرور است... !


منبع:

تسنیم



خطیب نیویورک: والله خواننده کتب وهابیت تروریست می‌شود

دو شنبه 4 خرداد 1394 - 23:26:3

خطیب جمعه نیویورک، ساعاتی پس از انفجار تروریستی در قطیف، این جنایت را به شدت محکوم کرد و تفکر وهابی سلفی و افکار ابن تیمیه و محمد بن عبدالوهاب را ریشه اصلی و مبنای تروریسم و قتل و کشتار عقیدتی دانست.

شیخ طارق یوسف خطیب سنّی مسجد اولوالالباب نیویورک چند ساعت پس از انفجار مسجد شیعیان قطیف عربستان، در واکنش به این جنایت تکفیری‌ها گفت:

چگونه است که شخصی به این مرحله می رسد که داخل یک مسجد، خود را منفجر می کند و دهها نفر را می کشد و گمان می کند با این کار به بهشت خواهد رفت و حورالعین با گل به استقبالش خواهند آمد؟!!

خطیب نیویورک که با توجه به اختلاف ساعت عربستان با آمریکا، تنها کسی بود که در خطبه جمعه همان روز به انفجار واکنش نشان داد، اظهار داشت:

این یک مشکل بزرگ است که باید حل شود.

 اینها برخاسته از فکر سلفی وهابی و افکار منسوب به ابن تیمیه و محمد ابن عبدالوهاب است.

والله هرکس کتب ابن تیمیه و ابن عبدالوهاب را بخواند، بدون تردید کارش به جایی می رسد که تروریست می شود!

یوسف افزود:

این بچه ها مزدور صهیونیست ها نیستند. از جای دیگر نیامده اند. اینها پرورش یافته همین کتابهای وهابیت هستند.

مجموعه کتب ابن تیمیه و ابن قیم و ابن عبدالوهاب؛ و در این دوره هم کتب ابن باز و ابن عثیمیین و العریفی و محمد حسان و حوینی.. و همچنین نوشته های سلمان العوده و عثمان الخمیس..  این کتابها بچه ها را تروریست می کند..

 اینها نوشته اند که شیعیان برای اسلام از یهودیان خطرناکترند!!!...


حامیان ابن عبدالوهاب، داعشی هستند:

خطیب نیویورک تاکید کرد: پس هر کسی که از ابن تیمیه دفاع کند، تنفر و بیزاری را در دنیای اسلام ترویج کرده است. و هر کسی که از ابن عبدالوهاب و سلفی ها دفاع کند، داعشی است و باید به چشم تروریست به آنها نگاه کنیم.

شیوخی که شیعیان را تکفیر و لعن می کنند یا آنها را نجس می پندارند، تروریست هستند.!

الان سلمان العوده مدعی شده که جنیان به او گفته اند که شیعیان از یهود هم خطرناک ترند! یعنی به انسانها اکتفا نکرده و برای تکفیر شیعیان سراغ جنیان رفته است...!!!

یوسف افزود:

سعودی‌ها برای حمله به یمن به همه رشوه دادند. درباره رهبر حوثی ها دروغ و اکاذیب منتشر کردند..

خواستند ایران را دشمن اصلی مسلمانان وانمود کنند. در حالی که ایران همان شیعه است و شیعه همان علی (ع) است؛ پس اینها اهل بیت (ع) را هدف قرار داده اند!!!!


راه حل مشکل تروریسم، ریشه‌کنی وهابیت است:

وی در ادامه با صدایی گرفته گفت:

آیا اتفاقی که امروز در مسجدی در قطیف رخ داد و نمازگزاران را در روز ولادت امام حسین [ع] در حال عبادت به خاک و خون کشید، ناگهانی و بی مقدمه بود؟!

تاریخ تکرار می شود

مساله کینه آنها از اهل بیت است!!

مردم حتی در سالروز ولادت سرور جوانان اهل بهشت هم امنیت ندارند.

حل این مشکل بزرگ جز با ریشه کنی تفکر سلفی، تفکر وهابی، تفکر ابن تیمیه و ابن عبدالوهاب امکان پذیر نیست.

باید این تفکر ریشه کن شود و خاندان سعودی که این فکر را رواج می دهد، برکنار شود...


منبع:

العالم فارسی


منبع: العالم

الإثنین 25 مایو 2015 - 18:28 بتوقیت غرینتش

((اوس بن صامت )) با دخترعمویش ((خَوله )) ازدواج کرده بود. آنان در شهر خود ((مدینه )) باهم زندگى مى کردند و یکدیگر را سخت دوست داشتند. اوس به واسطه تنگدستى و پریشانى ، مردى تندخو و کم حوصله شده بود.

روزى اوس به همسرش نزدیک شد تا خواسته مشروع خویش را برآورده سازد ولى زن امتناع ورزید و به تمنّاى شوهرش روى خوش نشان نداد. اوس ‍ هم خشمگین شد و زنش را ((ظِهار)) کرد و گفت : تو نسبت به من به منزله مادرم هستى!! ولى بعد، از گفته خود پشیمان شد.

((ظِهار)) نوعى از طلاق زن در زمان جاهلیت بود(1) و تا آن موقع منعى از اسلام درباره آن نرسیده بود. ظهارى که ((اوس بن صامت )) کرد، نخستین ظهارى بود که در اسلام به عمل آمد.

((اوس )) به زن خود گفت :

((تصور مى کنم تو بر من حرام شده اى . برو حکم آن را از پیغمبر سؤال کن و اگر راهى بر حلال شدن مجدد تو نباشد، نباید دیگر به خانه برگردى !)).

((خوله )) هم نزد پیغمبر آمد و گفت :

یا رسول الله ! شوهر من اوس بن صامت ، وقتى که من جوان و داراى مال و ثروت و عشیره بودم ، با من ازدواج کرد ولى بعد از آنکه ثروتم از دست رفت و جوانیم زایل شد و بستگانم پراکنده شدند با من ((ظهار)) کرد و بعد هم پشیمان شده است ، آیا راهى هست که ما را دوباره با هم پیوند دهد؟

پیغمبر فرمود: آنچه من مى دانم این است که تو بر شوهرت حرام شده اى .

((خوله )) گفت : یا رسول الله ! به خدایى که قرآن بر تو نازل کرده است ، شوهرم نام ((طلاق )) را به زبان نیاورد. او پدر فرزندان من است و من او را از همه کس ‍ بیشتر دوست دارم .

پیغمبر فرمود: با این وصف تو بر او حرام شده اى و چیزى هم در این باره از جانب خداوند به من نرسیده است که بتوانم تو را راهنمایى کنم .

((خوله )) خواست باز هم چیزى بگوید ولى پیغمبر فرمود: تو بر او حرام شده اى و نمى توانى با وى سخن بگویى و تماس بگیرى .

وقتى ((خوله )) وضع خود را چنین دید، سخت اندوهگین شد، به گونه اى که از روى ناچارى گفت :

خدایا! از بى کسى خود و دورى از شوهرم و آنچه بر سر خودم و بچه هایم آمده است ، به تو شکایت مى کنم . خدایا! از بدبختى و تنگدستى و پریشانیم به تو شکایت مى کنم . خدایا! چیزى به زبان پیغمبرت درباره من نازل کن !

آنگاه سخت گریست و شیون کنان گفت :

پروردگارا! از فقر و تنهائى خودم و بى سرپرستى کودکانم که اگر به شوهرم بسپارم تلف مى شوند و چنانچه نزد خود نگاهدارم از گرسنگى مى میرند، به تو شکایت مى کنم . سپس سرودستها را به سوى آسمان بلند کرد و ناله سر داد.

تمام زنان و کسانى که در خانه پیغمبر بودند و مجادله وگفتگوى او را با پیغمبر مى شنیدند، به حال او رقّت برده و سخت گریستند.

موقعى که ((خوله )) به خانه پیغمبر آمد و با حضرت ((مجادله )) مى کرد پیغمبر مشغول شستن سر خود بود و عایشه یکى از زنان پیغمبر در شستن سر، به حضرت کمک مى کرد. پیغمبر از وضعى که براى ((خوله )) پیش آمده بود سخت ناراحت بود.

((خوله )) بار دیگر رو کرد به جانب پیغمبر و گفت :

یا رسول الله ! خدا مرا فداى تو گرداند، فکرى براى من کن ! عایشه گفت : اى خوله ! سخن خود را کوتاه کن و دست از مجادله و زبان درازى بردار،نمى بینى پیغمبرچه حالى دارد؟

در همان موقع به پیغمبر وحى مى شد و حضرت آرام بود و گوش به وحى الهى یعنى نزول سوره مجادله فراداده بود. بعد از اعلام وحى که پیغمبر حالت عادى خود را باز یافت تبسّمى کرد و فرمود:

عایشه ! این زن چه شد؟ عایشه گفت : اینجاست یا رسول الله ! پیغمبر رو کرد به خوله و فرمود: برو شوهرت را بیاور. وقتى شوهر ((خوله )) آمد پیغمبر وحى آسمانى را که آیات اول سوره مجادله راجع به حکم ((ظهار))دراسلام بود،بر وى تلاوت فرمود.

خداوند در آغاز سوره ((مجادله )) مى فرماید: ((به نام خداوند بخشنده مهربان . خداوند گفتار آن زن را که با تو - اى پیغمبر - درباره شوهرش مجادله کرد و شکایت به خدا برد، شنید. خداوند گفتگوى شما را مى شنود، خداوند شنوا و بیناست .

افراد شما مسلمانان که با زنان خود مظاهره مى کنند (با این سخن ) زنان ایشان مادران آنان نخواهند شد. مادرانشان کسانى هستند که ایشان را زاییده اند. مردان مسلمان با اداى این سخن (ظهار) سخنى زشت و بیهوده مى گویند. این را بدانید خدا آن را مى بخشد و از آن در مى گذرد.

کسانى که زنان خود را ((ظهار)) مى کنند (و بعد پشیمان مى شوند) و مى خواهند سخنان خود را برگردانند، پیش از آنکه با آنان تماس بگیرند، باید بنده اى آزاد کنند. این پندى است که خداوند به شما مى دهد و از آنچه انجام مى دهید خبر دارد.

اگر کسى بنده اى نیافت که آزاد کند، باید دو ماه متوالى قبل از تماس (با زن خود) روزه بگیرد. اگر نمى توانند دو ماه روزه بگیرند، باید شصت فقیر را اطعام کنند تا بدینگونه ایمانتان به خدا و پیغمبر محفوظ بماند. اینها حدود و احکام الهى است - که باید آن را معمول داشت - و اگر کسانى کفر ورزند - و از پذیرش آن سر باز زنند - کیفرى دردناک خواهند دید(2).

وقتى عایشه ، سوره مجادله را که راجع به گفتگوى ((خوله )) با پیغمبر بود و همان موقع نازل شد، شنید، گفت : آفرین بر خدایى که همه صداها را مى شنود. این زن با پیغمبر صحبت مى کرد و با اینکه من در گوشه خانه بودم و صداى او را مى شنیدم ، بعضى از کلمات او را نتوانستم بشنوم ولى خداوند

همه آن را شنید و به آن پاسخ داد!

پس از نزول این آیات ، پیغمبر ((اوس بن صامت ))، شوهر ((خوله )) را احضار کرد و فرمود: به فرمان خداوند، چون همسرت را ((ظهار)) کرده و پشیمان شده اى ،باید یکى از این سه کار را انجام دهى تا بتوانى به زن خود رجوع کنى :

1 - آیا قدرت دارى برده اى را به عنوان کفاره ظهار آزادکنى ؟

اوس بن صامت گفت : نه یا رسول الله ! قیمت برده زیاد است و من طاقت آن را ندارم ؛ زیرا در آن صورت باید تمام هستى خود را از دست بدهم چون من مردى تهیدستم .

2 - آیا مى توانى دو ماه متوالى روزه بگیرى ؟

اوس بن صامت گفت : یا رسول الله ! به خدا اگر من سه روز چیز نخورم بیناییم را از دست مى دهم و از آن مى ترسم که چشمم کور شود.

3 - آیا استطاعت دارى شصت گرسنه را طعام دهى ؟

اوس بن صامت گفت : نه به خدا اى پیغمبر! مگر این که خود شما در این خصوص به من کمک کنید!

پیغمبر فرمود: من پانزده صاع خرما (هر صاع تقریبا سه کیلو بوده است ) به تو مى دهم و دعامى کنم که خداوندبه آن برکت دهدتابه شصت فقیربرسد.

سپس پیغمبر آن مقدار خرما را به او بخشید و اوس بن صامت هم آن را به عنوان کفّاره به شصت فقیر داد. بدینگونه زنش ((خوله )) بر وى حلال شد و بار دیگر زندگى خود را از سر گرفتند.

_________________________________________________________________

سالها بعد از این ماجرا روزى عمربن خطاب در ایّام خلافتش ، از کنار ((خوله )) گذشت . خوله گفت : عمر! بایست ! عمر هم ایستاد. سپس به وى نزدیک شد و به سخنانش گوش داد.

خوله مدتى عمر را نگاهداشت و سخنان تندى به وى گفت !از جمله گفت :

اى عمر! به خاطر دارم که به تو ((عُمَیره )) مى گفتند و در مکّه و بازار ((عُکاظ)) با عصبانیت از کنیزان برده مراقبت مى کردى . دیرى نپایید که موسوم به ((عمر)) شدى (3). بعد هم چیزى نگذشت که تو را ((امیرالمؤ منین )) خواندند. اکنون از خدا بترس و مواظب بندگان خدا باش . این را بدان که هر کس از عذاب قیامت نترسد، هر چیز دورى به وى نزدیک مى شود و هر کس ‍ از مرگ ترسید، مى ترسد که فرصت را از دست بدهد.

یکى از همراهان عمر به نام ((جارود)) گفت : اى زن ! در مقابل امیرالمؤ منین زیاد حرف زدى ! و به عمر گفت : مردم را به خاطر این پیرزن نگاهداشته اى ؟

عمر گفت : واى بر تو! آیا مى دانى این زن کیست ؟

جارود گفت : نه ، کیست ؟

عمر گفت : این زنى است که خداوند از فراز هفت آسمان (4) شکایت او را شنید و به او پاسخ داد. این ((خوله )) دختر ثعلبه است که سوره مجادله درباره او و گفتگویش با پیغمبر نازل شده است . به خدا اگر از من انصراف حاصل نکند و تا شب سخن بگوید، من از او روى بر نمى گردانم تا هر چه مى خواهد بگوید(5).

____________________________________________________

پاورقی:

1 - عرب متعصب وقتى نسبت به زن خود خشم مى نمود، از جمله به وى مى گفت : ((ظَهْرُکِ کَظَهْرِ اُمّى ؛ یعنى پشت تو مثل پشت مادر من است!!)) و با این سخن که آن را ((ظهار)) مى گفتند، زن را تا ابد بر خود حرام مى کرد. این عمل را ((مظاهره )) مى نامیدند، مظاهره در اسلام نیز معمول شد و در فقه اسلامى شرایطى دارد که از جمله باید در حالت خشم انجام نگیرد. تازه اگر هم با شرایط تحقق یابد، با دادن کفاره بار دیگر، زن بر شوهر خود حلال مى شود، مبداء تشریع حکم ظهار در اسلام همین داستان است که در متن مى خوانید.

2 - ( بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ قَدْ سَمِعَ اللّهُ قَوْلَ الَّتى تُجادِلُکَ فى زَوْجِها وَ تَشْتَکى اِلَى اللّهِ وَ اللّهُ یَسْمَعُ تَحاوُرَکُما اِنَّ اللّهَ سَمیعٌ بَصیرٌ اَلَّذینَ یُظاهِرُونَ مِنْکُمْ مِنْ نِسائِهِمْ ما هُنَّ اُمَّهاتِهِمْ اِنْ اُمَّهاتُهُمْ اِلا الّلائى وَ لَدْنَهُمْ وَ اِنَّهُمْ لَیَقُولوُنَ مُنْکَرا مِنَ الْقَوْلِ وَ زوُرا وَ اِنَّ اللّهَ لَعَفُوُّ غَفوُرٌ وَالَّذینَ یُظاهِرُونَ مِنْ نِسائِهِمْ ثُمَّ یَعوُدُونَ لِما قالوُا فَتَحْریرُ رَقَبَةٍ مِنْ قَبْلِ اَنْ یَتَماسّا ذلِکُمْ تُوعَظُونَ بِهِ وَ اللّهُ بِما تَعْمَلوُنَ خَبیرٌ فَمَنْ لَمْ یَجِدْ فَصِیامُ شَهْرَیْنِ مُتَتابِعَیْنِ مِنْ قَبْلِ اَنْ یَتَماسّا فَمَنْ لَمْ یَسْتَطِعْ فَاِطْعامُ سِتّینَ مِسْکینا ذلِکَ لِتُؤْمِنُوا بِاللّهِ وَ رَسُولِهِ وَ تِلْکَ حُدُودُ اللّهِ وَ لِلْکافِرینَ عَذابٌ اَلیمٌ (سوره مجادله ، آیه 1 - 4)

3 - عمر و عمیره به معناى پاره هاى گوشت زیادى است که درلاى دندانها مى ماند.

4 - این گفته عمر است که تصور مى کرده خدا در بالاى آسمانهاست و گرنه خدا مجرد از زمان و مکان است و در همه جا هست و حدى ندارد که به آن محدود شود.

5 - مجمع البحرین طبرسى ، ج 9 و 10، ص 346. سیره حلبیه ، ج 2، ص 722.


منبع:

زن در قرآن

على دوانى


مغز تروریست ها در کنترل کیست؟؟؟!

سه شنبه, ۵ خرداد ۱۳۹۴، ۱۲:۳۸ ق.ظ

منبع:

العالم

امام خمینی:

اگر نبود در ادعیه الا دعاى مناجات شعبانیه ، کافى بود! - صحیفه نور -


متن و ترجمه مناجات شعبانیه:

هشتم: ( از اعمال مشترکه ماه شعبان ) این مناجات را که از ابن خالویه روایت شده بخواند به گفته او این مناجات حضرت امیر المؤمنین علیه السّلام و امامان پس از اوست،که در ماه شعبان مى‏خواندند:
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اسْمَعْ دُعَائِی إِذَا دَعَوْتُکَ وَ اسْمَعْ نِدَائِی إِذَا نَادَیْتُکَ وَ أَقْبِلْ عَلَیَّ إِذَا نَاجَیْتُکَ فَقَدْ هَرَبْتُ إِلَیْکَ وَ وَقَفْتُ بَیْنَ یَدَیْکَ مُسْتَکِینا لَکَ مُتَضَرِّعا إِلَیْکَ رَاجِیا لِمَا لَدَیْکَ ثَوَابِی وَ تَعْلَمُ مَا فِی نَفْسِی وَ تَخْبُرُ حَاجَتِی وَ تَعْرِفُ ضَمِیرِی وَ لا یَخْفَى عَلَیْکَ أَمْرُ مُنْقَلَبِی وَ مَثْوَایَ وَ مَا أُرِیدُ أَنْ أُبْدِئَ بِهِ مِنْ مَنْطِقِی وَ أَتَفَوَّهَ بِهِ مِنْ طَلِبَتِی وَ أَرْجُوهُ لِعَاقِبَتِی وَ قَدْ جَرَتْ مَقَادِیرُکَ عَلَیَّ یَا سَیِّدِی فِیمَا یَکُونُ مِنِّی إِلَى آخِرِ عُمْرِی مِنْ سَرِیرَتِی وَ عَلانِیَتِی وَ بِیَدِکَ لا بِیَدِ غَیْرِکَ زِیَادَتِی وَ نَقْصِی وَ نَفْعِی وَ ضَرِّی إِلَهِی إِنْ حَرَمْتَنِی فَمَنْ ذَا الَّذِی یَرْزُقُنِی وَ إِنْ خَذَلْتَنِی فَمَنْ ذَا الَّذِی یَنْصُرُنِی.
خدایا!بر محمّد و خاندان محمّد درود فرست،و شنواى دعایم باش آنگاه که مى‏خوانمت،و صدایم را بشنو گاهى که صدایت میکنم، و به من توجّه کن هنگامى‏که با تو مناجات مى‏نمایم،همانا به سوى تو گریختم،و در حال درماندگى و زارى در برابرت ایستادم، پاداشى را که نزد توست امیدوارم،آنچه را که در درون دارم مى‏دانى،بر حاجتم خبر دارى،نهانم را مى‏شناسى،کار بازگشت به آخرت و خانه ابدى‏ام بر تو پوشیده نیست،و آنچه که مى‏خواهم به زبان‏ آرم،و خواهش خویش را بازگو کنم و هم آنچه را که براى عاقبتم امید دارم،بر تو پنهان نیست،همانا آنچه تقدیر نموده‏اى بر من‏ اى آقاى من در آنچه که تا پایان عمر بر من فرود مى‏آید از نهان و آشکارم جارى شده است،و تنها به دست توست نه به دست‏ غیر تو فزونى و کاستى‏ام و سود و زیانم،خدایا!اگر محرومم کنى پس کیست آن‏که به من روزى دهد؟و اگر خوارم‏سازى پس‏ کیست آن‏که به من یارى رساند،
إِلَهِی أَعُوذُ بِکَ مِنْ غَضَبِکَ وَ حُلُولِ سَخَطِکَ إِلَهِی إِنْ کُنْتُ غَیْرَ مُسْتَأْهِلٍ لِرَحْمَتِکَ فَأَنْتَ أَهْلٌ أَنْ تَجُودَ عَلَیَّ بِفَضْلِ سَعَتِکَ إِلَهِی کَأَنِّی بِنَفْسِی وَاقِفَةٌ بَیْنَ یَدَیْکَ وَ قَدْ أَظَلَّهَا حُسْنُ تَوَکُّلِی عَلَیْکَ فَقُلْتَ [فَفَعَلْتَ‏] مَا أَنْتَ أَهْلُهُ وَ تَغَمَّدْتَنِی بِعَفْوِکَ إِلَهِی إِنْ عَفَوْتَ فَمَنْ أَوْلَى مِنْکَ بِذَلِکَ وَ إِنْ کَانَ قَدْ دَنَا أَجَلِی وَ لَمْ یُدْنِنِی [یَدْنُ‏] مِنْکَ عَمَلِی فَقَدْ جَعَلْتُ الْإِقْرَارَ بِالذَّنْبِ إِلَیْکَ وَسِیلَتِی إِلَهِی قَدْ جُرْتُ عَلَى نَفْسِی فِی النَّظَرِ لَهَا فَلَهَا الْوَیْلُ إِنْ لَمْ تَغْفِرْ لَهَا إِلَهِی لَمْ یَزَلْ بِرُّکَ عَلَیَّ أَیَّامَ حَیَاتِی فَلا تَقْطَعْ بِرَّکَ عَنِّی فِی مَمَاتِی إِلَهِی کَیْفَ آیَسُ مِنْ حُسْنِ نَظَرِکَ لِی بَعْدَ مَمَاتِی وَ أَنْتَ لَمْ تُوَلِّنِی [تُولِنِی‏] إِلا الْجَمِیلَ فِی حَیَاتِی.
خدایا!به تو پناه مى‏آورم از خشمت و از فرود آمدن غضبت.خدایا!اگر شایسته‏ رحمت نیستم،تو سزاوارى که بر من با فراوانى فضلت بخشش نمایى،خدایا!گویى من با همه هستى‏ام در برابرت ایستاده‏ام،درحالى‏که حسن اعتمادم بر تو،بر وجودم سایه افکنده است،و آنچه را تو شایسته آنى بر من جارى کرده‏اى‏ و مرا با عفوت پوشانده‏اى،خدایا!اگر گذشت کنى،چه کسى از تو سزاوارتر به آن است؟و اگر مرگم نزدیک شده‏ باشد و عملم مرا به تو نزدیک نکرده،اعترافم را به گناه وسیله خویش به بارگاهت قرار دادم. خدایا بر نفسم در فرمانبرى از آن گناه بار کردم،پس واى بر او اگر او را نیامرزى،خدایا نیکى‏ات بر من در روزهاى زندگى‏ام پیوسته بود،پس نیکى خویش را در هنگام مرگم از من قطع مکن.خدایا چگونه از حسن توجهت پس از مرگم‏ ناامید شوم؟،درحالى‏که در طول زندگى‏ام مرا جز به نیکى سرپرستى نکردى.
إِلَهِی تَوَلَّ مِنْ أَمْرِی مَا أَنْتَ أَهْلُهُ وَ عُدْ عَلَیَّ بِفَضْلِکَ عَلَى مُذْنِبٍ قَدْ غَمَرَهُ جَهْلُهُ إِلَهِی قَدْ سَتَرْتَ عَلَیَّ ذُنُوبا فِی الدُّنْیَا وَ أَنَا أَحْوَجُ إِلَى سَتْرِهَا عَلَیَّ مِنْکَ فِی الْأُخْرَى [إِلَهِی قَدْ أَحْسَنْتَ إِلَیَ‏] إِذْ لَمْ تُظْهِرْهَا لِأَحَدٍ مِنْ عِبَادِکَ الصَّالِحِینَ فَلا تَفْضَحْنِی یَوْمَ الْقِیَامَةِ عَلَى رُءُوسِ الْأَشْهَادِ إِلَهِی جُودُکَ بَسَطَ أَمَلِی وَ عَفْوُکَ أَفْضَلُ مِنْ عَمَلِی إِلَهِی فَسُرَّنِی بِلِقَائِکَ یَوْمَ تَقْضِی فِیهِ بَیْنَ عِبَادِکَ إِلَهِی اعْتِذَارِی إِلَیْکَ اعْتِذَارُ مَنْ لَمْ یَسْتَغْنِ عَنْ قَبُولِ عُذْرِهِ فَاقْبَلْ عُذْرِی یَا أَکْرَمَ مَنِ اعْتَذَرَ إِلَیْهِ الْمُسِیئُونَ .
خدایا! کارم را چنان‏که سزاوار آنى بر عهده‏گیر،خدایا به سوى من با فضلت بازگرد،به سوى گناهکارى که جهلش سراپایش را پوشانده،خدایا گناهانى را در دنیا بر من پوشاندى،که بر پوشاندن آن در آخرت محتاج‏ترم،گناهم را در دنیا براى هیچیک از بندگان شایسته‏ات آشکار نکردى،پس مرا در قیامت در برابر دیدگان مردم رسوا مکن،خدایا جود تو آرزویم را گسترده ساخت،و عفو تو از عمل من برترى گرفت.بار خدایا،روزى که در آن میان بندگانت حکم مى‏کنى، مرا به دیدارت خوشحال کن.خدایا عذرخواهى من از پیشگاهت عذرخواهى کسى است که از پذیرفتن عذرش بى‏نیاز نگشته،پس عذرم‏ را بپذیر اى کریم‏ترین کسى‏که بدکاران از او پوزش خواستند.
إِلَهِی لا تَرُدَّ حَاجَتِی وَ لا تُخَیِّبْ طَمَعِی وَ لا تَقْطَعْ مِنْکَ رَجَائِی وَ أَمَلِی إِلَهِی لَوْ أَرَدْتَ هَوَانِی لَمْ تَهْدِنِی وَ لَوْ أَرَدْتَ فَضِیحَتِی لَمْ تُعَافِنِی إِلَهِی مَا أَظُنُّکَ تَرُدُّنِی فِی حَاجَةٍ قَدْ أَفْنَیْتُ عُمُرِی فِی طَلَبِهَا مِنْکَ إِلَهِی فَلَکَ الْحَمْدُ أَبَدا أَبَدا دَائِما سَرْمَدا یَزِیدُ وَ لا یَبِیدُ کَمَا تُحِبُّ وَ تَرْضَى إِلَهِی إِنْ أَخَذْتَنِی بِجُرْمِی أَخَذْتُکَ بِعَفْوِکَ وَ إِنْ أَخَذْتَنِی بِذُنُوبِی أَخَذْتُکَ بِمَغْفِرَتِکَ وَ إِنْ أَدْخَلْتَنِی النَّارَ أَعْلَمْتُ أَهْلَهَا أَنِّی أُحِبُّکَ إِلَهِی إِنْ کَانَ صَغُرَ فِی جَنْبِ طَاعَتِکَ عَمَلِی فَقَدْ کَبُرَ فِی جَنْبِ رَجَائِکَ أَمَلِی إِلَهِی کَیْفَ أَنْقَلِبُ مِنْ عِنْدِکَ بِالْخَیْبَةِ مَحْرُوما وَ قَدْ کَانَ حُسْنُ ظَنِّی بِجُودِکَ أَنْ تَقْلِبَنِی بِالنَّجَاةِ مَرْحُوما إِلَهِی وَ قَدْ أَفْنَیْتُ عُمُرِی فِی شِرَّةِ السَّهْوِ عَنْکَ وَ أَبْلَیْتُ شَبَابِی فِی سَکْرَةِ التَّبَاعُدِ مِنْکَ إِلَهِی فَلَمْ أَسْتَیْقِظْ أَیَّامَ اغْتِرَارِی بِکَ وَ رُکُونِی إِلَى سَبِیلِ سَخَطِکَ.
خدایا،حاجتم را برمگردان،و طمعم را قرین نومیدى مساز، و امید و آرزویم را از خود مبر.خدایا،اگر خوارى‏ام را مى‏خواستى،هدایتم نمى‏نمودى،و اگر رسوایى‏ام را خواسته‏ بودى عافیتم نمى‏بخشیدى،خدایا،این گمان را به تو ندارم که مرا در حاجتى که عمرم را در طلبش سپرى کرده‏ام،از درگاهت بازگردانى.خدایا تو را سپاس،سپاسى ابدى و جاودانه،همیشگى و بى‏پایان،سپاسى که افزون شود و نابود نگردد،آنگونه که پسندى و خشنود گردى،خدایا اگر مرا بر جرمم‏ بگیرى،من نیز تو را به عفوت بگیرم،و اگر به گناهانم بنگرى،جز به آمرزشت ننگرم،و اگر مرا وارد دوزخ کنى، به اهل آن آگاهى دهم که تو را دوست دارم.خدایا اگر عملم در برابر طاعتت کوچک بوده،همانا از سر امید به تو آرزویم بزرگ است.خدایا چگونه از بارگاهت با نومیدى و محرومیت بازگردم،درحالى‏که خوش‏گمانى‏ام‏ به بخشش وجودت این بوده که مرا نجات‏یافته و بخشیده باز مى‏گردانى،خدایا عمرم را در آزمندى غفلت از تو نابود ساختم، و جوانى‏ام را در مستى دورى از تو پیر نمودم.خدایا در روزگار غرور نسبت به تو،بیدار نشدم و گاه تمایلم‏ به سوى خشم تو آگاه نگشتم.
إِلَهِی وَ أَنَا عَبْدُکَ وَ ابْنُ عَبْدِکَ قَائِمٌ بَیْنَ یَدَیْکَ مُتَوَسِّلٌ بِکَرَمِکَ إِلَیْکَ إِلَهِی أَنَا عَبْدٌ أَتَنَصَّلُ إِلَیْکَ مِمَّا کُنْتُ أُوَاجِهُکَ بِهِ مِنْ قِلَّةِ اسْتِحْیَائِی مِنْ نَظَرِکَ وَ أَطْلُبُ الْعَفْوَ مِنْکَ إِذِ الْعَفْوُ نَعْتٌ لِکَرَمِکَ إِلَهِی لَمْ یَکُنْ لِی حَوْلٌ فَأَنْتَقِلَ بِهِ عَنْ مَعْصِیَتِکَ إِلا فِی وَقْتٍ أَیْقَظْتَنِی لِمَحَبَّتِکَ وَ کَمَا أَرَدْتَ أَنْ أَکُونَ کُنْتُ فَشَکَرْتُکَ بِإِدْخَالِی فِی کَرَمِکَ وَ لِتَطْهِیرِ قَلْبِی مِنْ أَوْسَاخِ الْغَفْلَةِ عَنْکَ إِلَهِی انْظُرْ إِلَیَّ نَظَرَ مَنْ نَادَیْتَهُ فَأَجَابَکَ وَ اسْتَعْمَلْتَهُ بِمَعُونَتِکَ فَأَطَاعَکَ یَا قَرِیبا لا یَبْعُدُ عَنِ الْمُغْتَرِّ بِهِ وَ یَا جَوَادا لا یَبْخَلُ عَمَّنْ رَجَا ثَوَابَهُ إِلَهِی هَبْ لِی قَلْبا یُدْنِیهِ مِنْکَ شَوْقُهُ وَ لِسَانا یُرْفَعُ إِلَیْکَ صِدْقُهُ وَ نَظَرا یُقَرِّبُهُ مِنْکَ حَقُّهُ إِلَهِی إِنَّ مَنْ تَعَرَّفَ بِکَ غَیْرُ مَجْهُولٍ وَ مَنْ لاذَ بِکَ غَیْرُ مَخْذُولٍ وَ مَنْ أَقْبَلْتَ عَلَیْهِ غَیْرُ مَمْلُوکٍ [مَمْلُولٍ‏]،
خدایا و من بنده تو و فرزند بنده توام،در برابرت ایستاده‏ام،به کرمت به حضرت تو متوسّلم.خدایا،بنده‏اى هستم،که به درگاهت از آنچه که با آن با تو روبرو بوده‏ام از کمى حیایم - از مراقبتت نسبت به من ، بیزارى مى‏جویم‏ و از تو درخواست گذشت مى‏کنم،زیرا گذشت صفتى درخور کرم توست.خدایا برایم نیرویى نیست که خود را بوسیله آن از عرصه نافرمانى‏ات‏ بیرون برم،مگر آنگاه که به محبّتت بیدارم سازى،و آنچنان‏که خواستى باشم،پس تو را شکر گذارم، براى اینکه در آستان کرمت واردم کردى،و هم اینکه دلم را از آلایه‏هاى غفلت از حضرتت پاک نمودى.خدایا بر من نظر کن،نظر به کسى‏که صدایش‏ کردى و تو را اجابت کرد،و به یارى‏ات به کارش گماشتى و او از تو اطاعت کرد،اى نزدیکى که از فریفتگان دور نمى‏شود،و اى سخاوتمندى‏ که از امید بستگان به پاداشش دریغ نمى‏ورزد.خدایا،قلبى به من عنایت کن،که اشتیاقش او را به تو نزدیک کند،و زبانى که صدقش به جانب تو بالا برده شود. و نگاهى که حق بودن او را به تو نزدیک نماید،خدایا،کسى‏که به تو شناخته شد،ناشناخته نیست،و آن‏که به تو پناهنده شد خوار نیسد، و هرکه را تو به او روى آورى برده نیست،
إِلَهِی إِنَّ مَنِ انْتَهَجَ بِکَ لَمُسْتَنِیرٌ وَ إِنَّ مَنِ اعْتَصَمَ بِکَ لَمُسْتَجِیرٌ وَ قَدْ لُذْتُ بِکَ یَا إِلَهِی فَلا تُخَیِّبْ ظَنِّی مِنْ رَحْمَتِکَ وَ لا تَحْجُبْنِی عَنْ رَأْفَتِکَ إِلَهِی أَقِمْنِی فِی أَهْلِ وَلایَتِکَ مُقَامَ مَنْ رَجَا الزِّیَادَةَ مِنْ مَحَبَّتِکَ إِلَهِی وَ أَلْهِمْنِی وَلَها بِذِکْرِکَ إِلَى ذِکْرِکَ وَ هِمَّتِی فِی رَوْحِ نَجَاحِ أَسْمَائِکَ وَ مَحَلِّ قُدْسِکَ إِلَهِی بِکَ عَلَیْکَ إِلا أَلْحَقْتَنِی بِمَحَلِّ أَهْلِ طَاعَتِکَ وَ الْمَثْوَى الصَّالِحِ مِنْ مَرْضَاتِکَ فَإِنِّی لا أَقْدِرُ لِنَفْسِی دَفْعا وَ لا أَمْلِکُ لَهَا نَفْعا إِلَهِی أَنَا عَبْدُکَ الضَّعِیفُ الْمُذْنِبُ وَ مَمْلُوکُکَ الْمُنِیبُ [الْمَعِیبُ‏] فَلا تَجْعَلْنِی مِمَّنْ صَرَفْتَ عَنْهُ وَجْهَکَ وَ حَجَبَهُ سَهْوُهُ عَنْ عَفْوِکَ إِلَهِی هَبْ لِی کَمَالَ الانْقِطَاعِ إِلَیْکَ وَ أَنِرْ أَبْصَارَ قُلُوبِنَا بِضِیَاءِ نَظَرِهَا إِلَیْکَ حَتَّى تَخْرِقَ أَبْصَارُ الْقُلُوبِ حُجُبَ النُّورِ فَتَصِلَ إِلَى مَعْدِنِ الْعَظَمَةِ وَ تَصِیرَ أَرْوَاحُنَا مُعَلَّقَةً بِعِزِّ قُدْسِکَ إِلَهِی وَ اجْعَلْنِی مِمَّنْ نَادَیْتَهُ فَأَجَابَکَ وَ لاحَظْتَهُ فَصَعِقَ لِجَلالِکَ فَنَاجَیْتَهُ سِرّا وَ عَمِلَ لَکَ جَهْرا.
خدایا،آن‏که به تو راه جوید راهش روشن است،و آن‏که به تو پناه جوید در پناه توست،و من به تو پناه آوردم اى خداى من،پس گمانم را از رحمتت ناامید مساز،و از مهربانى‏ات محرومم مکن، خدایا،در میان اهل ولایتت برنشانم،نشاندن آن‏که به افزون شدن محبّتت امید بسته،خدایا،شیفتگى به ذکرت‏ را پیوسته به من الهام فرما،و همّتم را در نسیم کامیابى نامهایت و جایگاه قدرست قرار ده.خدایا به حق خودت‏ بر خودت،مرا به جایگاه اهل طاعتت،و جایگاه شایسته بر ساخته از خشنودى‏ات برسان،زیراکه من نه بر دفعى از خود قدرت دارم،و نه بر نفع خویش مالک هستم.خدایا،من بنده ناتوان گنهکار توام،و مملوک توبه‏کننده به پیشگاهت، مرا از کسانى‏که رویت را از آنان برگرداندى قرار مده،و نه از کسانى که غفلتشان از بخششت محرومشان نموده.خداى کمال جدایى از مخلوقات را،براى رسین کامل به خودت به من ارزانى کن،و دیدگان دلهایمان را به پرتو نگاه به سوى خویش روشن کن،تا دیدگان دل پرده‏هاى‏ نور را دریده و به سرچشمه عظمت دست یابد،و جانهایمان آویخته به شکوه قدست‏ گردد،خدایا مرا از کسانى قرار ده که آوازشان دادى،پس پاسخت دادند،به آنها توجه فرمودى،پس در برابر بزرگى‏ات مدهوش شدند،و با آنان راز پنهان گفتى و آنان آشکارا براى تو کار کردند،
إِلَهِی لَمْ أُسَلِّطْ عَلَى حُسْنِ ظَنِّی قُنُوطَ الْإِیَاسِ وَ لا انْقَطَعَ رَجَائِی مِنْ جَمِیلِ کَرَمِکَ إِلَهِی إِنْ کَانَتِ الْخَطَایَا قَدْ أَسْقَطَتْنِی لَدَیْکَ فَاصْفَحْ عَنِّی بِحُسْنِ تَوَکُّلِی عَلَیْکَ إِلَهِی إِنْ حَطَّتْنِی الذُّنُوبُ مِنْ مَکَارِمِ لُطْفِکَ فَقَدْ نَبَّهَنِی الْیَقِینُ إِلَى کَرَمِ عَطْفِکَ إِلَهِی إِنْ أَنَامَتْنِی الْغَفْلَةُ عَنِ الاسْتِعْدَادِ لِلِقَائِکَ فَقَدْ نَبَّهَتْنِی الْمَعْرِفَةُ بِکَرَمِ آلائِکَ إِلَهِی إِنْ دَعَانِی إِلَى النَّارِ عَظِیمُ عِقَابِکَ فَقَدْ دَعَانِی إِلَى الْجَنَّةِ جَزِیلُ ثَوَابِکَ إِلَهِی فَلَکَ أَسْأَلُ وَ إِلَیْکَ أَبْتَهِلُ وَ أَرْغَبُ وَ أَسْأَلُکَ أَنْ تُصَلِّیَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَنْ تَجْعَلَنِی مِمَّنْ یُدِیمُ ذِکْرَکَ وَ لا یَنْقُضُ عَهْدَکَ وَ لا یَغْفُلُ عَنْ شُکْرِکَ وَ لا یَسْتَخِفُّ بِأَمْرِکَ إِلَهِی وَ أَلْحِقْنِی بِنُورِ عِزِّکَ الْأَبْهَجِ فَأَکُونَ لَکَ عَارِفا وَ عَنْ سِوَاکَ مُنْحَرِفا وَ مِنْکَ خَائِفا مُرَاقِبا یَا ذَا الْجَلالِ وَ الْإِکْرَامِ وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى مُحَمَّدٍ رَسُولِهِ وَ آلِهِ الطَّاهِرِینَ وَ سَلَّمَ تَسْلِیما کَثِیرا.
خدایا (کمک کن) بر خوش‏بینى‏ام ناامیدى و یأس را چیره نسازم،و امیدم از زیبایى کرمت نبُرد.خدایا گر خطاهایم مرا از نظرت انداخته،به خاطر حسن اعتمادم بر تو از من چشم‏پوشى کن.خدایا،اگر گناهان از جایگاه مکارم لطفت مرا پائین آورده،اما یقین به کرم عنایتت هشیارم‏ نموده.خدایا اگر غفلت از آماده شدن براى دیدارت به خوابم فرو برده،ولى معرفت به نعمتهاى کریمانه‏ات مرا بیدار ساخته است.خدایا اگر بزرگى مجازاتت مرا به سوى آتش فرا خوانده،هرآینه ثواب برجسته‏ات مرا به سوى بهشت خوانده است، خدایا از تو درخواست مى‏کنم،و به پیشگاهت زارى نموده،و رغبت مى‏ورزم،و از تو مى‏خواهم که بر محمّد و خاندان محمّد درود فرستى، و مرا از کسانى قرار دهى که ذکرت را همواره بر زبان دارند،و پیمانت را نمى‏شکنند،و از سپاست غافل نمى‏شوند،و فرمانت را سبک‏ نمى‏شمارند،خدایا مرا به نور عزّت بسیار زیبایت برسان تا عارف به وجودت گردم،و از غیر تو روى‏گردان شود،و از تو هراسان‏ و برحذر باشم،اى داراى بزرگى و بزرگوارى،و درود خدا و سلام بسیار او بر محمّد فرستاده‏اش، و برخاندان پاکش باد.
این رازونیاز از مناجاتهاى جلیل القدر ائمه(ع)بوده،و مشتمل بر مضامین بسیار بلندى است،و هرگاه که‏ حضور قلبى باشد خواندن آن مناسب است.

______________________________________________________________________


فضیلت ماه شعبان:

 شعبان ماه بسیار شریفی است، و به حضرت سید انبیا(ص) منتسب می‌باشد، و آن حضرت همه این ماه را روزه می‌گرفت، و روزه آن را به ماه رمضان متّصل می‌نمود،‌ و می‌فرمودند شعبان ماه من است، هر که یک روز از این ماه را روزه بدارد، بهشت بر او واجب می‌شود.

از امام صادق(ع) روایت شده است:

چون ماه شعبان می‌رسید حضرت زین‌العابدین(ع) اصحاب خود را جمع می‌کرد و می‌فرمود: ای اصحاب من، می‌دانید این چه ماهی است؟ این ماه شعبان است، و حضرت رسول(ص) می‌فرماید شعبان ماه من است، پس در این ماه برای جلب محبّت پیغمبر خود، و برای تقرّب به سوی پروردگار خویش،‌ روزه بدارید،‌ به خدایی که جان علی‌بن الحسین(ع) به دست قدرت اوست، سوگند یاد می‌کنم از پدرم حسین‌بن علی(ع) شنیدم که فرمود: از امیرالمومنین(ع) شنیدم: هر که شعبان را برای جلب محبّت پیامبر، و تقرّب جستن به سوی خداوند روزه بدارد خداوند او را دوست بدارد، و در روز قیامت به کرامتش نزدیک نماید، و بهشت را بر او واجب گرداند.

شیخ از صفوان جمّال روایت کرده است که امام صادق(ع) به من فرمود:

کسانی را که پیرامون و اطراف تو هستند به روزه شعبان وادار کن. گفتم: فدایت شوم، مگر در فضیلت آن چیزی می‌بینی؟ فرمود: آری رسول خدا(ص) هرگاه هلال شعبان را می‌دید، به منادی دستور می‌داد تا در مدینه ندا کنند: ای اهل مدینه، من از جانب رسول خدا(ص)‌ به سوی شما ارسال شده‌ام، آن حضرت می‌فرماید: آگاه باشید، به درستی که شعبان ماه من است، خدا رحمت کند کسی را، که مرا در ماه من یاری کند،‌ یعنی روزه بدارد آن را.

سپس امام صادق(ع) چنین گفت: امیرالمومنین(ع) می‌فرمود: از هنگامی که شنیدم منادی رسول خدا(ص) در شعبان ندا داد، روزه شعبان از من فوت نشد، و تا زمانی که زنده هستم به خواست خداوند از من فوت نخواهد شد. پس می‌فرمود: روزه دو ماه شعبان و رمضان مایه توبه و آمرزش خداست.

اسماعیل‌بن عبدالخالق روایت کرده است: نزد امام صادق(ع) بودم، ذکر روزه شعبان به میان آمد، حضرت فرمود: در فضیلت روزه شعبان چنین و چنان است، تا جایی که انسان مرتکب قتل حرام می‌شود، پس چنانچه شعبان را روزه بدارد، این روزه به او سود می‌رساند،‌ و به خواست خداوند آمرزیده می‌شود!


بعضی از اعمال مشترک این ماه:

 اوّل: هر روز هفتاد مرتبه بگوید: «اًستَغفِرُاللهَ وَ اَساَلُهُ التَّوبَهَ»

دوم: هر روز هفتاد مرتبه بخواند: «اَستَغفِرُاللهَ الَّذی لا اِلهَ اِلاّ هُوَ الرَّحمنُ‌ الرَّحیمُ الحَیُّ القَیُّومُ وَ اَتُوبُ اِلَیهِ».  در بعضی روایات «الحیُّ القَیُّومُ» پیش از «الرَّحمنُ الرَّحیمُ» است، و عمل به هر دو خوب است. و از روایات استفاده می‌شود، که بهترین دعاها و ذکرها در این ماه استغفار است، و هر که در هر روز این ماه هفتاد مرتبه استغفار کند، مانند این است که در ماه‌های دیگر هفتاد هزار مرتبه استغفار نماید.

سوّم: در این ماه صدقه بدهد،‌ گرچه نصف دانه خرمایی باشد، تا حق‌تعالی بدن او را بر آتش دوزخ حرام کند.

از امام صادق(ع) نقل شده است که از وجود مبارک ایشان درباره فضیلت روزه رجب سوال کردند؟ فرمود: چرا از روزه شعبان غافل هستید؟ راوی عرض کرد: یَابنَ رسول‌الله کسی که یک روز از شعبان را روزه بدارد، چه ثوابی دارد؟ فرمود: به خدا سوگند بهشت پاداش آن است، عرض کرد یَابنَ رسول‌الله بهترین اعمال در این ماه چیست؟ فرمود: صدقه و استغفار، هر که در ماه شعبان صدقه دهد حق‌تعالی آن را رشد و نموّ دهد همان‌گونه که یکی از شما بچّه شترش را رشد می‌دهد، تا آن که در قیامت، در حالی که به اندازه کوه احد شده باشد به صاحبش باز گردد.

 چهارم: در تمام این ماه هزار مرتبه بگوید: «لا اِلهَ اِلَّا اللهُ، وَ لا نَعْبُدُ اِلّا ایّاهٌ مٌخْلِصینَ لَهُ الدّینَ وَ لَوْ کَرِهَ الْمُشْرِکُونَ؛ معبودی جز خدا نیست، و نپرستیم جز او را، در حالی که دین را برای او خالص کردیم، گرچه مشرکان را خوش نیاید».

این ذکر پاداش بسیاری دارد، از جمله اینکه در نامه عملش عبادت هزار ساله بنویسند.

پنجم: در هر پنجشنبه این ماه دو رکعت نماز بجا آورد، در هر رکعت پس از سوره «حَمْد» صد مرتبه «قُلْ هُوَ اللهُ اَحَدٌ» خوانده و بعد از سلام نماز صد مرتبه صلوات بفرستد، تا حق‌تعالی هر حاجتی که در امر دین و دنیا دارد روا کند، و نیز روزه هر پنجشنبه این ماه فضیلت بسیار دارد. روایت شده است که در هر پنجشنبه ماه شعبان آسمانها را زینت می‌کنند، پس ملائکه عرض می‌کنند، خداوندا! روزه‌داران این روز را بیامرز، و دعای آنان را اجابت فرما. در خبر نبوی است: هر که روز دوشنبه و پنجشنبه شعبان را روزه بدارد، حق‌تعالی بیست حاجت از حوایج دنیا، و بیست حاجت از حوایج آخرت او را برآورد.

ششم: در این ماه بسیار صلوات فرستد.

هفتم: در هر روز از شعبان در وقت زوال ، و در شب نیمه آن بخواند این صلوات مرویه از حضرت امام زین العابدین (ع) را:

اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ شَجَرَةِ النُّبُوَّةِ وَ مَوْضِعِ الرِّسَالَةِ وَ مُخْتَلَفِ الْمَلائِکَةِ وَ مَعْدِنِ الْعِلْمِ وَ أَهْلِ بَیْتِ الْوَحْیِ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ الْفُلْکِ الْجَارِیَةِ فِی اللُّجَجِ الْغَامِرَةِ یَأْمَنُ مَنْ رَکِبَهَا وَ یَغْرَقُ مَنْ تَرَکَهَا الْمُتَقَدِّمُ لَهُمْ مَارِقٌ وَ الْمُتَأَخِّرُ عَنْهُمْ زَاهِقٌ وَ اللازِمُ لَهُمْ لاحِقٌ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ الْکَهْفِ الْحَصِینِ وَ غِیَاثِ الْمُضْطَرِّ الْمُسْتَکِینِ وَ مَلْجَإِ الْهَارِبِینَ وَ عِصْمَةِ الْمُعْتَصِمِینَ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ صَلاةً کَثِیرَةً تَکُونُ لَهُمْ رِضًى وَ لِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ أَدَاءً وَ قَضَاءً بِحَوْلٍ مِنْکَ وَ قُوَّةٍ یَا رَبَّ الْعَالَمِینَ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ الطَّیِّبِینَ الْأَبْرَارِ الْأَخْیَارِ الَّذِینَ أَوْجَبْتَ حُقُوقَهُمْ وَ فَرَضْتَ طَاعَتَهُمْ وَ وِلایَتَهُمْ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اعْمُرْ قَلْبِی بِطَاعَتِکَ وَ لا تُخْزِنِی بِمَعْصِیَتِکَ وَ ارْزُقْنِی مُوَاسَاةَ مَنْ قَتَّرْتَ عَلَیْهِ مِنْ رِزْقِکَ،
خدایا!بر محمّد و مخاندان محمد درود فرست،درخت نبوت،و جایگاه رسالت،و محل آمد و شد فرشتگان، و معدن دانش،و خانواده وحى،خدایا!بر محمّد و خاندان محمّد درود فرست،کشتى روان‏ در اقیانوسهاى عمیق،هرکه به آن توسّل جوید ایمنى یابد،و هرکه آن را رها کند غرق شود،پیش افتاده از آنها از دین خارج است و عقب مانده‏ از آنان نابود اس،و همراه آنان ملحق به حق است.خدایا!بر محمّد و خاندان محمّد درود فرست،پناهگاه‏ محکم،و فریادرس بیچارگان درمانده،و پناه گریختگان،و دستاویز استوار براى چنگ‏اندازان،خدایا! بر محمّد و خاندان محمّد درود فرست،درودى که براى آنان موجب خشنودى،و براى ما مایه اداکردن و بجا آوردن حق‏ محمّد و خاندان محمّد باشد،به حول و نیرویت اى پروردگار جهانیان.خدایا!بر محمّد و خاندان محمّد درود فرست آن پاکان‏ و نیکان و خوبان،که حقوقشان را بر همه واجب کردى،و پیروى و و لایتشان را بر همگان فرض نمودى.خدایا! بر محمّد و خاندان محمّد درود فرست،و دلم را با طاعتت آباد کن،و به نافرمانى از خود رسوایم مساز،و همیارى با آن‏که رزقت را بر او تنگ گرفتى،
بِمَا وَسَّعْتَ عَلَیَّ مِنْ فَضْلِکَ وَ نَشَرْتَ عَلَیَّ مِنْ عَدْلِکَ وَ أَحْیَیْتَنِی تَحْتَ ظِلِّکَ وَ هَذَا شَهْرُ نَبِیِّکَ سَیِّدِ رُسُلِکَ شَعْبَانُ الَّذِی حَفَفْتَهُ مِنْکَ بِالرَّحْمَةِ وَ الرِّضْوَانِ الَّذِی کَانَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ [سَلَّمَ‏] یَدْأَبُ فِی صِیَامِهِ وَ قِیَامِهِ فِی لَیَالِیهِ وَ أَیَّامِهِ بُخُوعا لَکَ فِی إِکْرَامِهِ وَ إِعْظَامِهِ إِلَى مَحَلِّ حِمَامِهِ اللَّهُمَّ فَأَعِنَّا عَلَى الاسْتِنَانِ بِسُنَّتِهِ فِیهِ وَ نَیْلِ الشَّفَاعَةِ لَدَیْهِ اللَّهُمَّ وَ اجْعَلْهُ لِی شَفِیعا مُشَفَّعا وَ طَرِیقا إِلَیْکَ مَهْیَعا وَ اجْعَلْنِی لَهُ مُتَّبِعا حَتَّى أَلْقَاکَ یَوْمَ الْقِیَامَةِ عَنِّی رَاضِیا وَ عَنْ ذُنُوبِی غَاضِیا قَدْ أَوْجَبْتَ لِی مِنْکَ الرَّحْمَةَ وَ الرِّضْوَانَ وَ أَنْزَلْتَنِی دَارَ الْقَرَارِ وَ مَحَلَّ الْأَخْیَارِ
به مده آنچه از فضلت بر من وسعت دادى،و از عدلت‏ بر من گستردى،و مرا در سایه رحمتت زنده داشتى روزى من فرما،این است ماه پیامبرت،آن سرور فرستادگان، شعبانى که آن را به رحمت و رضوانت پوشاندى،ماهى که رسول خدا(درود خدا بر او و خاندانش باد)در روزه‏دارى و بپادارى عبادت در شبها و روزهایش،تا هنگام مرگ،با تمام توان کوشش‏ مى‏کرد،تنها براى فروتنى د ربرابرت و گرامى داشت ماه شعبان،خدایا!ما را در این ماه به پیروى از روشش،و رسیدن‏ به شفاعتش یارى فرما،خدایا!او را برا من شیعى با شفاعت پذیرفته،و راهى روشن به سویت قرار ده،و ما را پیرو او گردان،تا آنگاه که تو را در قیامت دیدار کنم،درحالى‏که از من خشنو باشى،و از گناهانم چشم‏پوشى،و رحمت و رضوانت‏ را بر من واجب نموده و مرا در بهشت و جایگاه خوبان درآورده باشى.


منبع: مفاتیح الجنان

برگرفته از: پایگاه اطلاع رسانی استاد حسین انصاریان

>>>> نظر شما در مورد این ارتباط چیست؟؟!

دوشنبه, ۴ خرداد ۱۳۹۴، ۱۰:۴۶ ب.ظ

رهبر کاتولیک‌های جهان اعلام کرد: کلیسا دیگر به جهنمی که انسانها در آن زجر بکشند اعتقادی ندارد!
به گزارش شفقنا، پاپ فرانسیس- پاپ کلیسای کاتولیک روم- در خطبه‌ای که در آن تعجب همگان را برانگیخت اعلام کرد: کلیسای کاتولیک دیگر به جهنم معتقد نیست؟ زیرا این موضوع با عشق خداوندی تعارض دارد و آدم و حوا داستانی بیش نیستند.
پاپ در آخرین خطاب خود تاکید کرد: ما با تفکر و دعا فهم جدیدی از برخی عقاید به دست آوریدم؛ کلیسا دیگر به جهنم اعتقادی ندارد، زیرا اعتقاد به این موضوع، عشق الهی را زیر سؤال می‌برد. همچنین خداوند قاضی نیست؛ بلکه دوستدار بشریت است.
وی در ادامه تصریح کرد: خداوند قصد محکومیت کسی را ندارد، علاوه بر آن داستان آدم وحوا تنها یک اسطوره است و جهنم تنها کنایه‌ای از روح تنها است.
پاپ فرانسوا با بیان اینکه تمام ادیان صحت دارند زیرا از قلب تمام افرادی سرچشمه گرفته‌اند که به وجود خداوند ایمان دارند، تصریح کرد: کلیسا در گذشته در مورد برخی مسایل اخلاقی به شکل نادرستی برخورد می‌کرد، اما امروز به نقش خود به عنوان قاضی پایان داده و آغوش خود را به روی تمام گروه‌های مختلف از جمله همجنس‌گرایان، لیبرالیست‌ها، محافظه‌کاران، کمونیست‌ها و طرفداران سقط جنین گشوده!! و از آنان می‌خواهد به آن بپیوندند!!!!! زیرا همگی خداوند را دوست داریم و همگی یک خدای واحد را می‌پرستیم.
وی در ادامه تاکید کرد: وقت آن رسیده است که تعصب را کنار بگذاریم و اعلام کنیم که حقیقت دین قابلیت تغییر و پیشرفت دارد، به طوری که حتی بی‌دینان و کافران نیز با دیدن محبت الهی؛ وجود الله را به رسمیت بشناسند و بعد از آن روح خود را خالص کنند.
پاپ فرانسیس با اشاره به این که انجیل کتاب مقدس مسیحیان است؛ بیان کرد: با وجود آن‌که انجیل کتاب زیبایی است، اما در آن کلمات و عباراتی وجود دارد که همگان را به تعصب و محاکمه دعوت می‌کند، در حالی که زمان آن رسیده است تا این بخش‌ها مورد بازبینی قرار گیرند! وی در ادامه اظهار امیدواری کرد در آینده یک زن به مقام پاپی برسد.
___________________________________________________________________________
دوباره مرور می کنیم:
از طرفی مردم را نسبت به اسلام و مسلمین بدبین ساخته و از طرفی جهنم را خلاف رحمت الهی معرفی کرده و درهای کلیسا را بر هر فرد و گروهی باز می کنند!! آیا هدف از تمام این اتفاقات همین نکته پایانی نمی تواند باشد؟؟؟!
( در حالی که در اناجیل صراحتا به جهنم اشاره شده است!! )
______________________________________________________________
در رابطه با حیات جاودانى مؤ منان در جهان آخرت در اناجیل : متى 19/17-29 + لوقا 18/35 + یوحنا 4/14 + 10/22 + 12/25 + 16/4-47 + 17/2 مطالبى آمده است . در تمام این آیات ، خداوند وعده حیات جاودانى در بهشت را به مؤ منان داده است . در رابطه با عذاب و عقاب بدکاران در انجیل متى 25/26 + رساله 2/1/9 سخن رفته است .
در رساله به رومیان 2/2 آمده است که : ((به هر کس بر حسب اعمالش جزا خواهد داد: اما به آنان که با صبر در اعمال نیکو، طالب جلال و اکرام و بقایند، حیات جاودانى را، و اما به اهل تعصب که اطاعت راستى نمى کنند، بلکه مطیع ناراستى مى باشند، خشم و غضب بر هر نفس بشرى که مرتکب بدى شود)).
(489)
در انجیل متى آمده است : ((جهنم مکانى است که در آنجا گریه و فشار دندان خواهد بود.))(490)
در مکاشفات آمده است : ((جهنم چون دریاچه اى افروخته از آتش و کبریت است که ساکنین آن تا به ابد عذاب خواهند کشید)).(491)
در انجیل مرقس آمده است : ((آتش جهنم خاموشى ناپذیر است .))(492) در متى آمده است : ((مردم خطاکار در جهنم سرنگون شوند)).(493)
((پطرس از قول ((عیسى )) مى گوید: ((براى نجات از جهنم اگر دست یا پایت یا چشمت تو را بلغزاند، آن را قطع کن و قلع نما، زیرا بهتر از این است که با جسم و اعضاء سالم وارد جهنم گردى ، در آتشى که خاموشى نپذیرد)).(494)
در انجیل غیر از ((ملکوت )) و نام ((جهنم ))، کلمه قیامت و روز رستاخیز و زنده شدن مردگان و بیرون آمدن از قبور نیز دیده مى شود: ((نیکوکاران از قبور خود بر مى خیزند)).(495)
در اناجیل سخن از بازگشت عیسى از آسمان در آخر الزمان است . و این هنگامى است که جهان را فساد گرفته باشد. در انجیل متى آمده است : ((... همه امتها در حضور او گرد آیند و آنها را از همدیگر جدا مى کند آن گونه که شبان میش ها را از بزها جدا مى کند...))(496) در انجیل لوقا آغاز قیامت و پایان جهان چنین آمده است : ((در آن روزها خورشید تاریک گردد و قمر نور خود را باز گیرد و ستارگان آسمان فرو ریزند)).پ (497)
گناه نخستین آدم و قربانى شدن عیسى
عیسویان بر این باورند که چون آدم در بهشت از درخت ممنوعه خورد، مرتکب گناه گردید و از جنت بیرون شد. این گناه پدر، دامن تمام فرزندان او را گرفته است .
و اگر خداوند مى خواست تمام فرزندان آدم را به خاطر این گناه به عذاب گرفتار کند، با رحمت و مهربانى او سازش نداشت .
جان ناس مى گوید: ((گناه اولیه )) در آئین عیسى مفهوم ویژه اى دارد: بار این گناه بر دوش بشریت سنگینى مى کند و حضرت عیسى آن را به دوش ‍ خواهد گرفت . آدم گناه کرد و از بهشت بیرون رانده شد، فرزندانش ‍ سرنوشت تیره اى یافتند، تا که مسیح ظهور کرد و با خون خود آن گناه ازلى را از دامان انسانیت پاک نمود. این موضوع یکى از مبانى دین عیسى است ....  - تاریخ ادیان ج 2 دین عیسی ( عبداللّه مبلغى آبادانى ) -


کوبه ( دروازه خدا ) پناه ژاپنی ها

دوشنبه, ۴ خرداد ۱۳۹۴، ۰۷:۰۰ ب.ظ

                

     به گزارش باشگاه شبانه، کوبه (Kobe) اولین مسجد ساخته شده در ژاپن است. این مسجد در سال 1928 در ناکایاماته دوری، چو-کو ساخته شده است. کوبه به معنی دروازه خدا است.


مسجدی که بمب اتم آن را ویران نکرد

این مسجد به سبک هندی سنتی و به دست "یان یوزف اشواگرا” (Jan Josef Švagr) ساخته شده است.

وبسایت "امیزینگ نوتز” نوشت: حمله اتمی آمریکا به دو شهر ناگازاکی و هیروشیما باعث شد منطقه کوبه نیز طی این حملات آسیب شدیدی دید و تا حد زیادی ویران شد.

مسجدی که بمب اتم آن را ویران نکرد

در حالی که ساختمان های اطراف مسجد کوبه تقریبا با خاک یکسان شدند، این مسجد مستحکم و پابرجا ماند، و تنها ترک هایی روی دیوارهای بیرونی اش ایجاد شد و شیشه های آن شکست. نمای بیرونی مسجد بر اثر بمباران سیاه شد.

مسجدی که بمب اتم آن را ویران نکرد

سربازان ژاپنی که در زیرزمین این مسجد پناه گرفتند از خطر بمباران جان سالم به در بردند. این مسجد به پناهگاهی برای قربانیان جنگ تبدیل شد. پس از اتمام جنگ، برخی دولت های اسلامی هزینه تعمیر و نوسازی مسجد را بر عهده گرفتند.

این مسجد در یک حادثه دیگر نیز استحکام خود را ثابت کرده است. زلزله ای که در ساعت 5:46 روز 17 ژانویه 1995 با نام زلزله "هانشین” رخ داد، تنها 20 ثانیه به طول کشید، اما حدود 6433 نفر ژاپنی را به کام مرگ کشاند، که اکثرشان ساکنان شهر کوبه بودند. اما مسجد کوبه در این زلزله ویران نشد.


قلب های لاک و مُهر شده !!

دوشنبه, ۴ خرداد ۱۳۹۴، ۰۶:۲۸ ب.ظ

إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا سَوَاءٌ عَلَیْهِمْ أَأَنْذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنْذِرْهُمْ لَایُؤْمِنُونَ (6) خَتَمَ اللَّهُ عَلَى قُلُوبِهِمْ وَعَلَى سَمْعِهِمْ وَعَلَى أَبْصَارِهِمْ غِشَاوَةٌ وَلَهُمْ عَذَابٌ عَظِیمٌ (7) بقره -


6- کسانى که کافر شدند براى آنها تفاوت نمى کند که آنان را (از عذاب خداوند) بترسانى یا نترسانى ، ایمان نخواهند آورد!!


7- خدا بر دلها و گوشهاى آنان مُهر نهاده! و بر چشمهاى آنها پرده افکنده شده! و عذاب بزرگى در انتظار آنها است .


مُهر نهادن بر دلها


در آیات فوق و بسیارى دیگر از آیات قرآن براى بیان سلب حس تشخیص و درک واقعى از افراد، تعبیر به « ختم » شده است ، و احیانا تعبیر به « طبع » و « رین » .


این معنى از آنجا گرفته شده است که در میان مردم رسم بر این بوده هنگامى که اشیائى را در کیسه ها یا ظرفهاى مخصوصى قرار مى دادند، و یا نامه هاى مهمى را در پاکت مى گذاردند، براى آنکه کسى سر آن را نگشاید و دست به آن نزند آن را مى بستند و گره مى کردند و بر گره مهر مى نهادند.

امروز نیز معمول است اسناد رسمى املاک را به همین منظور با ریسمان مخصوصى بسته و روى آن قطعه سربى قرار مى دهند و روى سرب مهر میزنند، تا اگر از صفحات آن چیزى کم و زیاد کنند معلوم شود.


در تاریخ شواهد فراوانى دیده مى شود که رؤساى حکومتها کیسه هاى زر را به مهر خویش مختوم مى ساختند و براى افراد مورد نظر مى فرستادند، این براى آن بوده که هیچگونه تصرفى در آن نشود تا بدست طرف برسد، زیرا تصرف در آن بدون شکستن مهر ممکن نبود.


امروز نیز معمول است کیسه هاى پستى را لاک و مهر مى کنند.


در لغت عرب براى این معنى کلمه « ختم » به کار مى رود.

البته تعبیر فوق درباره افراد بى ایمان لجوجى است که بر اثر گناهان بسیار در برابر عوامل هدایت نفوذناپذیر شده اند، و لجاجت و عناد در برابر مردان حق در دل آنان چنان رسوخ کرده که درست همانند همان بسته و کیسه سر به مهر هستند که دیگر هیچگونه تصرفى در آن نمى توان کرد، و به اصطلاح قلب آنها لاک و مهر شده است .


« طبع » نیز در لغت به همین معنى آمده است و طابع (بر وزن خاتم ) هر دو به یک معنى مى باشد یعنى چیزى که با آن مهر مى کنند.


اما « رین » به معنى زنگار یا غبار یا لایه کثیفى است که بر اشیاء گرانقیمت مى نشیند، این تعبیر در قرآن نیز براى کسانى که بر اثر خیره سرى و گناه زیاد قلبشان نفوذناپذیر شده به کار رفته است ، در سوره مطففین آیه 14 مى خوانیم : کلا بل ران على قلوبهم ما کانوا یکسبون : چنین نیست ؛ اعمال زشت آنها زنگار و لایه بر قلب آنها افکنده است .

و مهم آن است که انسان مراقب باشد اگر خداى ناکرده گناهى از او سر مى زند در فاصله نزدیک آن را با آب توبه و عمل صالح بشوید، مبادا به صورت رنگ ثابتى براى قلب در آید و بر آن مهر نهد.


در حدیثى از امام باقر (علیه السلام ) مى خوانیم :

ما من عبد مؤ من الا و فى قلبه نکتة بیضاء فاذا اذنب ذنبا خرج فى تلک النکتة نکتة سوداء فان تاب ذهب ذلک السوادو ان تمادى فى الذنوب زاد ذلک السواد حتى یغطى البیاض ، فاذا غطى البیاض لم یرجع صاحبه الى خیر ابدا، و هو قول الله عز و جل کلا بل ران على قلوبهم ما کانوا یکسبون :

هیچ بنده مؤمنى نیست مگر اینکه در قلب او یک نقطه ( وسیع ) سفید و درخشنده اى است هنگامى که گناهى از او سر زند در آن منطقه سفید، نقطه سیاهى پیدا مى شود، اگر توبه کند آن سیاهى بر طرف مى گردد و اگر به گناهان ادامه دهد بر سیاهى افزوده مى شود، تا تمام سفیدى را بپوشاند، و هنگامى که سفیدى پوشانده شد دیگر صاحب چنین دلى هرگز به خیر و سعادت باز نمى گردد، و این معنى گفتار خدا است که مى گوید: کلا بل ران على قلوبهم ما کانوا یکسبون .


منبع:

تفسیر نمونه


شبکه خبری معتبر C.B.S آمریکا، در تازه‏ترین گزارش بخش پربیننده «60 دقیقه» خود، به پروژه عفت یا کنترل رفتار جنسی جوانان آمریکایی پیش از ازدواج پرداخته است.

در حدود دو دهه، برترین آژانس‏های سلامت و بهداشت عمومی در آمریکا، جوانان آمریکایی‏را به بهره‏گیری  از روش‏هایی که خطرات ابتلا به بیماری ایدز و دیگر بیماری‏های حاد جنسی را کاهش می‏دهد، مجبور می‏سازند. اما هر بار دولت آمریکا، به طور شگفت‏انگیزی، رویه‏ای خلاف اهداف مورد نظر خود را پیموده است.

طی پنج سال گذشته، دولت آمریکا، هزینه‏ای معادل یک میلیارد دلار صرف تشویق جوانان کرده تا به آنان بفهماند، سالم‏ترین شکل رابطه جنسی، تنها از طریق ازدواج کردن میسر است و استفاده از ابزار پیشگیری از بارداری نیز به رغم تصور افراد، تأثیر چندانی ندارد.

هزاران دلار از میلیون‏ها دلار بودجه دولتی، صرف رساندن پیام «حفظ خویشتنداری تا پیش از ازدواج» به جوانان در کلاس‏های آموزشی سراسر کشور شده است.

به این صورت که میلیون‏ها دلار در اختیار مؤسسات مذهبی قرار گرفته است تا با آموزش‏های خود، از دختران نوجوان تعهد گرفته شود که عفت و پاکدامنی خود را تا پیش از ازدواج حفظ کنند.

همچنین، دولت فدرال، بودجه‏ای معادل 167 میلیون دلار را تنها صرف ارشاد جوانان با این پیام کرده است که «خویشتنداری خود را تا پیش از ازدواج حفظ کنید».

قانون جدید نیز روش‏ها و ابزار پیشگیری از بارداری را به نفع سلامت و بهداشت نوجوانان نمی‏داند؛ و صرف هزینه برای آن را بی‏فایده می‏داند. «دنی پتین» که در سال 1996 استفاده از بعضی عوامل بازدارنده در روابط جنسی را مطرح کرده بود، معتقد است:

آموزش روابط جنسی سالم، نسبت به سی‏سال پیش بسیار اثرگذار بوده است، اما وقتی  به اوضاع فعلی خود نگاه می‏کنیم، می‏بینیم با صرف هزینه 5/4 میلیارد دلاری با حجم بسیار وسیعی از مسائل جنسی مربوط به نوجوانان روبه‏رو هستیم.

«پیتر بیرمن»، استاد دانشگاه کلمبیا که جامع‏ترین بررسی را در مورد مسائل جنسی و بهداشتی بزرگسالان انجام داده، معتقد است: این پیامدهای منفی، نتیجه آموزش‏های جنسی نیستند. آنچه این نتایج منفی را به ارمغان آورده، نوجوانان هستند که خود را حفظ نکرده و به روابط جنسی‏شان ادامه می‏دهند.

در ادامه این گزارش آمده است:

در یک پروژه 45 میلیون دلاری که در آن هفده آژانس مستقل، شرکت کرده بودند، محققان تحت نظارت بیرمن، بیش از دویست هزار دختر جوان را تحت آموزش برنامه حفظ عفت، قرار داده بودند.

با وجود این، باز هم نوجوانان، ابزارهای کنترل روابط جنسی را قبول دارند!! و می‏گویند کسانی که می‏خواهند آنان را از داشتن چنین روابطی با سوگند خوردن و تعهد دادن باز دارند، از این امر مطلع نیستند که 88 درصد این افراد سوگندخورده، تعهد خود را فراموش می‏کنند.


منبع:

ماهنامه معارف، شماره 27، ص 46.


دوشنبه ۴ خرداد ۱۳۹۴ ساعت ۰۸:۴۹
مرجع : روزنامه کیهان

گزارش پنتاگون و آژانس اطلاعات دفاعی آمریکا نشان می‌دهد ایجاد داعش برای مقابله با نفوذ ایران بود.

گلوبال ریسرچ فاش کرد/داعش را برای ایران ساخته ایم

به گزارش افکارنیوز، مرکز تحقیقات گلوبال ریسرچ در گزارشی تحلیلی نوشت:

آمریکا و ائتلاف تحت امرش برای مقابله با نفوذ ایران و انزوای بشار اسد، به ظهور داعش کمک کردند.
در واقع داعش در آمریکا ایجاد شد.

این در حالی است که آمریکا تظاهر به مقابله با داعش می‌کند. آمریکا و همپیمانانش می‌دانستند که القاعده عراق در فاصله سالهای ۲۰۰۹ تا ۲۰۱۲ افول کرده بود اما به علت شبه نظامی‌گری در سوریه دوباره احیا شد. با وجود همه این تحولات، آمریکا و همپیمانانش همچنان به کمک مالی، تسلیحاتی و آموزشی خود به همین گروه‌های تندرو ادامه دادند، آنها به طور خاص این کار را کردند چون از دیدگاه آنها ظهور این گروهها دارایی مهمی برای رسیدن آمریکا به اهداف ژئوپلتیکی‌اش محسوب می‌شد هر چند در همین زمان این گروهها مرتکب جنایات شنیعی می‌شدند.

گزارش هفت صفحه‌ای آژانس اطلاعات دفاعی (DIA) آمریکا که تاریخ آن به اوت ۲۰۱۲ مربوط می‌شود و اخیراً نیز با توجه به قانون آزادی اطلاعات در آمریکا منتشر شده است، به طور خاص بیان می‌کند که مخالفان سوری در آن زمان یک مسیر روشن فرقه‌ای در پیش گرفته بودند و اینکه سلفی‌ها، اخوان‌المسلمین و القاعده عراق نیروهای اصلی محرک شورش در سوریه بودند.

در ادامه تحلیل گلوبال ریسرچ از گزارش اطلاعاتی پنتاگون آمده است:
قدرت‌های حامی مخالفان سوری دقیقاً همین را می‌خواستند تا رژیم سوریه را منزوی کنند چون از دید آنها رژیم سوریه عمق راهبردی گسترش شیعه بود در حالی که ایران و عراق نیز بخش لاینفک این گسترش بودند.

گلوبال ریسرچ می‌افزاید: این سند در طبقه‌بندی محرمانه قرار گرفت و در اختیار وزارت امنیت داخلی، وزارت امور خارجه آمریکا، آژانس اطلاعات دفاعی آمریکا، اف‌بی‌آی، آژانس اطلاعات مرکزی آمریکا، وزیر دفاع، وزیر امور خارجه، فرماندهی مرکزی آمریکا و دیگر نهادها قرار گرفت.

از این رو می‌توان گفت ائتلاف تحت امر آمریکا که اکنون ادعا می‌کند با داعش نبرد می‌کند، به صورت مداوم اقدام به حمایت از مخالفانی کرد که می‌دانست تحت سلطه تندروهای فرقه‌گرا هستند. ائتلاف تحت امر آمریکا دروغ گفت و این تندروها را به عنوان افراد میانه‌رو توصیف کرد.

گلوبال ریسرچ می‌نویسد:
سقوط موصل و رمادی چیزی نبود که آمریکا مخالف آن باشد بلکه مطلوب آمریکا بود...
عامل فرار نیروها برخی فرماندهان ارتش عراق بودند از جمله یک فرمانده نظامیان تحت امرش گفته بود که دیگر تیراندازی نکنند، تفنگ‌های خود را به شورشیان تحویل دهند، لباس‌های یونیفورم خود را از تن در بیاورند و از شهر خارج شوند. موصل تسلیم ۱۳۰۰ داعشی شد!
سقوط شهر رمادی هم که اخیراٌ صورت گرفت همانند سقوط موصل مشکوک است. ائتلاف تحت امر آمریکا که وعده داد تا از عراق در برابر داعش محافظت کند اساساً اجازه داد تا رمادی سقوط کند چون این ائتلاف در زمان نبرد رمادی فقط هفت حمله انجام داد. این تعداد حمله بسیار اندک است.

این گزارش می‌افزاید:
وحده الجمیلی مشاور رئیس پارلمان عراق در واکنش به سقوط شهر رمادی گفته بود:
 «این سقوط چه ناشی از خیانت، غفلت و یا توطئه منطقه‌ای و بین‌المللی بوده باشد اما ائتلاف بین‌المللی در آن نقش بدی داشت. مردم دیدند که ائتلاف بین‌المللی برای داعش سلاح می‌ریخت. آنها تسلیحات سنگین را برای نیروهای تروریسم در رمادی ریختند. این اقدام نیروهای ائتلاف بین‌المللی یک خیانت است!!».
گلوبال ریسرچ می‌افزاید: این نخستین بار نیست که یک سیاستمدار عراقی، ائتلاف آمریکایی را به ریختن تسلیحات و کمک به داعش متهم کرده است بلکه این پدیده‌ای است که مدتی در جریان بوده است. در یک مورد دو هواپیمای انگلیسی به وسیله عراقی‌ها سرنگون شدند. عراقی‌ها مطرح کرده بودند که این هواپیماها مشغول ریختن تسلیحات برای داعش بودند. عکس‌هایی به عنوان مدرک از این هواپیماها گرفته شد.
 

کد مطلب: 417673

 

حدیث 519 :

 عن جعفر بن محمد عن ابیه علیه السلام قال : ان الله تبارک و تعالى انزل کتابا من کتبه على نبى من انبیائه و فیه انه سیکون خلق من خلقى یلحسون الدنیا بالدین یلبسون مسوک الضان على قلوب کقلوب الذئاب اشد مراره من الصبر و السنتهم احلى من العسل و اعمالهم الباطنه انتن من الجیف افبى یغترون ام ایاى یخادعون ام على یجترون ؟ فبعزتى حلفت لاتیحن لهم فتنه تطا فى خطامها حتى تبلغ اطراف الارض تترک الحلیم منهم حیران .


ترجمه :

امام صادق علیه السلام از پدر بزرگوارش روایت فرمود:

همانا که خداوند تبارک و تعالى ، کتابى از کتابهایش را بر پیامبرى از پیامبرانش فرو فرستاد و در آن کتاب آورد که :

به زودى گروهى از آفریدگان من پا به عرصه وجود خواهند گذارد که دنیا را به وسیله دین مى لیسند!! و پوست میش ها را بر خود مى پوشند ، ولى قلبهایى همچون قلب گرگها دارند! و دلهایى که از « صبر زرد » هم تلخ ترند و زبانهایشان شیرین تر از عسل! ، و کردارهاى پنهانى آنان بدبوتر از مردار است!!

 آیا مرا فریب مى دهند؟! یا به من نیرنگ مى زنند؟! و یا اینکه بر من دلیرى مى کنند؟!

پس به عزتم سوگند مى خوردم که:

براى آنان فتنه اى را مقدر مى کنم که مهارش رهاست!! تا آنجا که آن فتنه به اطراف و جوانب زمین مى رسد!! و شخص بردبار را (نیز) سرگردان و حیران وا مى گذارد!!


منبع:

جهاد با نفس

شیخ حر عاملى قدس سره


تغییر عربـــی !

دوشنبه, ۴ خرداد ۱۳۹۴، ۱۲:۱۳ ب.ظ

منبع:

الایام

« تدمر » در دندان داعش !

دوشنبه, ۴ خرداد ۱۳۹۴، ۱۱:۵۹ ق.ظ

منبع:

الاهرام

دعوت به امام زمان

دوشنبه, ۴ خرداد ۱۳۹۴، ۱۱:۳۲ ق.ظ

عن ابی محمد علیه السلام قال: قال علی بن محمد علیهما السلام:

« لولا من یبقی بعد غیبة قائمنا علیه السلام من العلماء الداعین الیه والدالین علیه و الذابین عن دینه بحجج الله و المنقذین لضعفاء عبادالله من شباک ابلیس و مردته و من فخاخ النواصب لما بقی احد الا ارتد عن دین الله و لکنهم الذین یمسکون ازمة قلوب ضعفاء الشیعة کما یمسک صاحب السفینة سکانها اولئک هم الافضلون عندالله عز و جل » - بحار الانوار، چاپ بیروت، ج 2، ص 6

امام حسن عسکری از امام علی النقی علیهما السلام نقل می کند که:

« بعد از غیبت قائم ما اگر کسانی از علماء باقی نمانند که مردم را به سوی آن حضرت بخوانند و به ایشان راهنمایی کنند و از دین او با دلائل الهی دفاع کنند و ضعفاء بندگان خدا را از دام های شیطان و فاسقان و کمین گاه های دشمنان اهل بیت نجات دهند، هیچ کس نمی ماند مگر آن که از دین خدا باز می گردد!! لیکن این علماء هستند که سررشته قلوب ضعفاء شیعه را با جدیت نگاه می دارند همانگونه که ناخدای کشتی سکان آن را در چنگ می گیرد. تنها اینان نزد خداوند برترین اند. »

مبلغین دین - در هر شکل ولباس و به هر ابزار ووسیله ای - که نشر معارف اسلامی، گسترش دین و تربیت انسان های پارسا و عامل به دستورات اسلامی، مهمترین وجهه همت و عمیق ترین آرمان درونی آنان است! گه گاه در خلوت باخدای خویش به این می اندیشند که در فضای غبار گرفته و نفاق آلود زمان که عده ای تنها به دنیا می اندیشند و عده ای هم برای رسیدن به دنیای کثیف خویش به مرزهای دینی تجاوز می کنند و بوق های شبهه پراکنی هر روز مردم را به سوئی می کشاند، چه باید کرد که از بین واجب ها به اوجب پرداخته و از میان هزاران مهم بر اهم تاکید کرده باشند؟ تا رضای الهی جلب ، مردم رستگار ، و مبلغ در انجام مسؤولیت خویش موفق ، و نگاه رضایت آمیز ولی عصر امام زمان علیه السلام را در مسیر پرتلاطم زندگی همراه داشته باشند.

روایتی که بیان شد می تواند در این عرصه راهنمائی باشد تا مبلغ در شناخت مسیر اصلی خود در زمان غیبت موفق شود و به مقام ارزشمند «با فضیلت ترین دانشمند» در پیشگاه الهی نائل گردد.

امام علیه السلام در این روایت نجات و هدایت انسان ها از گمراهی را در گرو فعالیت دانشمندانی معرفی می کند که دارای خصائص ذیل اند:

1 - مردم را به سوی امام زمان علیه السلام می خوانند!

مساله ای که امروز کم کم در لابلای بحث های اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و جناحی رنگ باخته و برخی خود از یاد آن حضرت غافل شده اند چه رسد به آنکه مردم را به سوی آن حضرت دعوت کنند.

اگر ما مردم را به سوی آن حضرت بخوانیم و آنان را منتظر تربیت کنیم، شاخصی ایجاد کرده ایم که هر کسی رفتار، گفتار، عملکرد و افکار خود را براساس آن شاخص تنظیم می کند.

کسی که با حال انتظار زندگی کند، به گونه ای خود را می سازد که هرگاه او ظهور کند به راحتی از همه تمایلاتش دست شسته، آماده و بدون تعلل برای سربازی و جانفشانی سر از پای نمی شناسد و سبک بال به سوی آن حضرت پرکشیده، ندایش را لبیک می گوید.

مردمی با این خصائص، هیچ گاه در دام تزویر، خدعه، حرام خواری، ظلم و ستم، کلاهبرداری، شهوت رانی و هوس پرستی نمی افتند و در یک کلام غلام حلقه به گوش شیطان نمی شوند. انتظار با این ویژگی، سازنده و بهترین اعمال امت پیامبر صلی الله علیه و آله قلمداد می شود.

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمودند: «افضل اعمال امتی انتظار الفرج; برترین اعمال امت من انتظار فرج است 

در صورتی که افرادی آن حضرت را نشناسند، این وظیفه عالمان برتر است که مردم را به آن حضرت راهنمائی کنند.

ظهور منجی و مصلح جهانی از مسائل پذیرفته شده در همه ادیان است. در اسلام نیز ظهور منجی به نام مهدی فرزند حسن از حقایق غیر قابل انکار است و در منابع بسیاری از اهل سنت این مطلب با صراحت بیان شده است و اگر شبهه ای در بین مذاهب اسلامی وجود داشته باشد در مصداق آن است.

ما شیعیان بر این باوریم که آن حضرت زنده و حجت خدا بر روی زمین است، لیکن مذاهب دیگر اسلامی در انتظار به دنیا آمدن و قیام آن حضرت به سر می برند.

تبیین همین امور و بحث پیرامون شخصیت آن بزرگوار، طول عمر آن حضرت، نظارت ایشان بر اعمال و کردار شیعیان و تاثیر وجودی حجت خدا در گردونه هستی و ... همه دلالت کردن مردم به سوی آن حجت الهی است.  

2 - دفاع از دین:

دفاع از دین آن حضرت، در زمان غیبت، از حساسترین رسالت های عالمان برتر است. آنان با دلائل الهی از دین خدا دفاع می کنند.

اگر کسی بخواهد به دلائل الهی دست یابد و بدان وسیله از دین خدا دفاع کند باید در مکتب ثقلین به آموزش بنشیند.

ای کاش همه پیروان اسلام به جای آن که به دنبال ابداع دلیل در دفاع از دین باشند، به قرآنی که حتما در دفاع از خود کمبودی ندارد تمسک جسته، قبل از هر چیز از دلائل قرآن و اهل بیت در دفاع از خود باخبر می شدند و به توانائی اسلام در اثبات حقانیت خویش ایمان می آوردند.


مگر پیامبر صلی الله علیه و آله در آخرین لحظات عمر خود برای نجات از گمراهی و ضلالت، تمسک به ثقلین را توصیه نفرمود؟!

چرا برای شناخت راه و شیوه هدایت خود و دیگران از قرآن و اهل بیت مدد نجوئیم؟ 

3 - حفظ شیعیان از مفاسد:

دانشمندانی با فضیلت ترند که در زمان غیبت برای دور ساختن شیعیان از دام های شیطان و فاسقان تلاش می کنند و با تمام وجود از آلودگی آنان به مفاسد و گناهان جلوگیری می کنند.

از آن جا که عالمان دلسوز براساس آیات قرآن و روایات، فساد را از صلاح و مفاسد را از مصالح می شناسند، در مقابل صفوف شیطان و فاسقان طرفدار او می ایستند و پرتگاه های ضلالت و گمراهی را به مردم نشان می دهند تا در دام های فریب شیطان گرفتار نیایند. 

4 - مقابله با دشمنان اهل بیت:

از جمله وظائف عالمان با فضیلت، ایستادگی در مقابل شیطنت های دشمنان اهل بیت می باشد.

امروزه وهابیت که سرسختانه با شیعه به مخالفت برخاسته، سعی دارد در جهت منافع قدرت های جهانی به تضعیف تشیع بپردازد و در آموزش مولوی ها یکی از مهمترین چیزهایی که بر آن اصرار دارد مخالفت با شیعه است. آن ها که عقایدی خطرناک و مطرود در دیدگاه کلیه مذاهب اهل سنت دارند با سرعت در مناطق مختلف جهان و بیش از همه در ایران نفوذ کرده وتمام همت آنان جداسازی اهل سنت از شیعیان است که از سوئی با گذر زمان تحت تاثیر معارف حقه تشیع واقع نشوند و از سوی دیگر زمینه رویاروئی اهل سنت با شیعیان فراهم گردد.

اگر زمانی اهل سنت همراه با شیعیان در حسینیه ها به عزاداری برای شهادت سالار شهیدان جمع می شدند و در موارد بسیاری به زیارت امام رضا علیه السلام مشرف می شدند، با فعالیت های وهابیت این نقاط هم نشینی دو مذهب مورد هجوم واقع شده و سعی می شود روز به روز آنان را نسبت به یکدیگر حساستر کنند.

حرکت های وهابیون از بیرون مرزها همواره جهت داده می شود و افرادی که از اهل سنت در مجالس شیعیان شرکت کنند ابتدا مورد تهدید و پس از آن کمک های بی حسابی که برای اهل سنت با اهداف کاملا سیاسی ارسال می شود قطع می گردد.

در این گیر و دار عالمان شیعه حتی از نقل فضائلی که درباره اهل بیت علیهم السلام در کتب صحاح اهل سنت وجود دارد خودداری کرده و شیعیان محروم را در مقابل دشمنان بی رحم و بی منطق اهل بیت علیهم السلام رها کرده اند.

عالمان برتر هرگز چنین وضعی را تحمل نکرده و برای هدایت قلب های شیعیان، عالمانه، مدبرانه و مجدانه می کوشند که اگر چنین نکنند همه از دین خدا باز می گردند.

منبع:
مبلغان ش 22

با کمی تصرف



زشتی تجملات !!

يكشنبه, ۳ خرداد ۱۳۹۴، ۱۱:۴۸ ب.ظ

تجمل گرایی و چشم و هم چشمی

از منظر آیت الله مکارم شیرازی


قرآن کریم در سوره مبارکه احزاب می فرماید:« یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ قُلْ لأزْوَاجِکَ إِنْ کُنْتُنَّ تُرِدْنَ الْحَیَاةَ الدُّنْیَا وَ زِینَتَهَا فَتَعَالَیْنَ أُمَتِّعْکُنَّ وَ أُسَرِّحْکُنَّ سَرَاحًا جَمِیلا وَ إِنْ کُنْتُنَّ تُرِدْنَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ الدَّارَ الآخِرَةَ فَإِنَّ اللَّهَ أَعَدَّ لِلْمُحْسِنَاتِ مِنْکُنَّ أَجْرًا عَظِیمًا» سوره مبارکه احزاب(آیه ٢٨و٢٩)

بعد از جنگ مسلمانان با یهودیان بنی قریظه، غنائم جنگی زیادی با نظارت پیامبر صلی الله علیه و اله در میان مسلمانان تقسیم شد. در این شرایط برخی همسران پیامبران به سراغ پیامبر اسلام صلی الله علیه و اله وسلم آمدند و چیزهایی چون زر و زیور، لباس فاخر، کنیز و.. . از آن حضرت خواستند؛ این مسئله پیامبر صلی الله علیه و اله را نگران کرد، تا جایی که یک ماه به سراغ آنها نرفت و منتظر وحی الهی شدند.

پس از یک ماه این آیات بر پیامبر وحی شد که ای پیامبر به همسرانت بگو اگر به دنبال زر و زیور دنیا و زندگی تجملاتی هستند؛ بگو بیایید من به شما هدیه ای می دهم و بعد طلاق می دهم تا به دنبال دنیا بروید. نخستین پیام این دو آیه این است که ما باید یا به دنبال زندگی تجملاتی و تشریفاتی باشیم و یا خدا و پیامبر(ص) و سعادت جاویدان آخرت را انتخاب کنیم.

تجملات انسان را از خدا غافل می کند

چرا این دو مسئله با هم جمع نمی شود؟ چون از راه حلال به دست آوردن زندگی تجملاتی مشکل یا محال است. امروز اتومبیل هایی با قیمت های میلیاردی و خانه های چند میلیاردی وجود دارد. به دست آوردن اینها از راه حلال کار دشواری است و انسان مجبور است برای به دست آوردن آنها حلال و حرام را با هم مخلوط کند.

عیب دیگر زندگی تجملاتی این است که انسان را از خدا غافل می کند. حفظ چنین زندگی تجملاتی، ساخت قصر ها و خانه ها و... انسان را از خدا غافل، می کند.

عیب سوم این است که این گونه افراد معمولا علاقه دارند که ثروت خود را به دیگران نشان دهند تا دل دیگران را بسوزانند. این سه عیب سبب می شود که دنباله روهای چنین زندگی هایی نتوانند میان زندگی خود و خدا و پیامبر و سعادت جاویدان جمع ببندند.

دنیای مطلوب و ملعون

زندگی دنیا به دو نوع مطلوب و مورد تأیید و زندگی ملعون و مورد پرهیز تقسیم می شود. بر اساس سخن امام صادق علیه السلام؛ دنیا دو نوع است:

  1. ۱. یک دنیا که مورد تأیید است. دنیای کفاف که شامل زندگی ساده و آبرومندانه است که در آن انسان محتاج دیگری نباشد و ساده زیستی را برگزیند و اگر بیشتر از اندازه این زندگی داشته باشد به نیازمندان کمک کند. در این شرایط، زندگی دنیا مزرعه آخرت است.
  2. ۲. در مقابل دنیای ملعون وجود دارد که پر از تشریفات و زرق و برق و اسراف است.

روایاتی که دنیا را تأیید می کند؛ منظور دنیای کفاف و روایاتی که دنیا را مذموم می داند؛ منظور دنیای ملعون است. پیامبر صلی الله علیه و آله می فرمایند که دنیا را لعن و نفرین نکنید. چرا که دنیا مرکبی است برای اهل ایمان که به وسیله آن به هر سعادتی می رسد و از شر و شرارت نجات می یابند.

دنیا پرستی عقل انسان را می گیرد

علی علیه السلام می فرماید:

دنیا پرستی، عقل انسان را از او می گیرد، گوش انسان را از شنیدن سخنان حکمت آمیز کر می کند و سرانجام انسان را به کیفر دردناک خداوند در دنیا و آخرت گرفتار می کند.

بر اساس روایت امام صادق علیه السلام این فرد همیشه غم و غصه ای دارد که تمام شدنی نیست. آرزوهای دور و درازی دارد که هرگز به آن نمی رسد و امید هایی دارد که به هرجایی می رسد؛ باز هم قانع نیست.

ما بر سر دو راهی زندگی تجملاتی دنیا و سعادت آخرت هستیم. انسان باید زندگی آبرومندانه و ساده ای که به کسی نیاز نداشته باشد تأمین کند و لی این که دچار تجملات زرق و برق شود نادرست است.

هر پیامبری که به شهر و آبادی فرستاده شدند؛ ثروت مندان دنیا پرست با آنها مخالفت کردند. چرا که پیامبران مزاحم درآمد ها و خرج های نامشروع آنها بودند. پیامبران آمده بودند که نحوه درست کسب مال و نحوه درست خرج کردن مال را به آنها نشان دهند. بسیاری از پیامبران نیز با تحریک چنین افرادی کشته شدند.

در مقابل چنین افرادی، اولین گروهی که ایمان می آوردند، جوانان کم درآمد و دارای زندگی ساده بودند. ثروتمندان کافر این افراد را اراذل می نامیدند ولی آنهایی که آلوده هزاران کثافت کاری بودن را آبرومند می دانستند. این تفکر همیشه در تاریخ وجود داشته است.

مشکلات امروزی جامعه

بسیاری از مشکلات امروز جامعه ما به دلیل زرق و برق های دنیاست. امروز دختران زیادی که سال ها عقد کرده می مانند تا جهیزیه تهیه کنند و پسرانی که سال ها برای تأمین هزینه تجملات جشن عروسی، مراسم خود را به تأخیر می اندازند و بسیاری نیز از ازدواج می مانند؛ به دلیل همین تجملات است. اگر ازدواج ها مانند ازدواج علی و فاطمه علیهماالسلام باشد، چنین مشکلاتی درجامعه به وجود نخواهد آمد.

 

منبع: حوزه نت


8 سال دفاع مقدس هنوز تمام نشده است !!

يكشنبه, ۳ خرداد ۱۳۹۴، ۰۹:۵۴ ب.ظ
دردهای تلخ همسران صبور جانبازان اعصاب و روان


همسر یکی از جانبازان اعصاب و روان گفت:
یک‌بار همسرم در خانه عصبانی شده بود و قرص‌هایش را زیاد خورده بود. برای همین حالش بد شد و با اورژانس تماس گرفتیم، اما با اورژانس یک ماشین پلیس هم آمد که این مسئله خیلی مرا ناراحت کرد و گریه کردم.

به گزارش مهرخانه، از آن روزی که کشور عزیزمان مورد تعرض قرار گرفت و جنگ تحمیلی شروع شد و روزهای زیبایی را رزمندگان به دفاع مقدس از مرز و بوم کشور گذرانده اند، 35 سال می گذرد، اما دفاع مقدس هنوز تمام نشده است؛ در شهرها نفس می‌کشد، در کوچه و خیابان راه می‌رود و لحظه‌لحظه بودن خود را مستقیم و غیرمستقیم به ما نشان می دهد. جنگ تحمیلی هنوز در بسیاری از خانه‌ها ادامه دارد و با خانواده‌های زیادی زندگی می‌کند؛ خانواده‌هایی که یادگارانی زنده از روزهای آتش و خون دارند.  دل‌نگرانی‌ از سلامتی عزیزشان زیر بی‌رحمی توپ و تانک، جای خود را به درد و رنج جراحت‌های به یادگار آورده داده باشد. 

آمار جانبازان اعصاب و روان؛ از 43 هزار نفر تا 200 هزار نفر
طبق اعلام عبدالرضا عباس‌پور؛ معاون بهداشت و درمان بنیاد شهیدی و امور ایثارگران، در سال 92 تعداد 560 هزار و 705 جانباز تحت پوشش این بنیاد بودند که 224 هزار نفر آن‌ها جانبازان بالای 25 درصد و 325 هزار نفر زیر 25 درصد بودند. همچنین از این تعداد 11 هزار و 800 جانباز قطع اندام تحتانی، 3 هزار جانباز اندام فوقانی، 2 هزار جانباز قطع نخاع و 4 هزار جانباز چشمی در کشور وجود دارد. حدود 60 هزار جانباز شیمیایی هم در کشور وجود دارد که 517 نفر از آن‌ها در شرایط سخت ریوی هستند و 16 هزار نفر از آن‌ها هم وضعیت متوسطی دارند. در این میان گفته می‌شود 41 هزار جانباز اعصاب و روان در کشور وجود دارد که‌ 7 هزار نفر از آن‌ها با بیماری شدید اعصاب و روان دست‌وپنجه نرم می‌کنند که این آمار در تهران 3 هزار و 824 جانباز اعلام شده است. 

با این حال، در آمارهای ارائه‌شده ابهاماتی وجود دارد و آمار ضدونقیضی مطرح می‌شود. به‌گونه‌ای که دکتر محمداسماعیل علی‌پور؛ رییس مرکز بهداشت روانی بنیاد شهید و امور ایثارگران اعلام کرده در میان جانبازان 43 هزار بیمار روان‌پزشکی شناخته‌شده وجود دارد که 7 هزار و 200 نفر از آن‌ها بیمار شدید روانپزشکی هستند. در آمار دیگری، همین مقام اعلام کرده 200 هزار جانباز اعصاب و روان در کشور وجود دارد. دکتر ابوالفضل ملک‌زاده؛ مدیرکل وقت بهداشت و درمان بنیاد شهید و امور ایثارگران نیز در گفتگو با جام‌جم در سال 89 اعلام کرده تعداد واقعی جانبازان اعصاب و روان بیش از 200 هزار نفر تخمین زده می‌شود.

10 بیمارستان و 100 مرکز مشاوره برای خدمت‌رسانی به جانبازان اعصاب و روان
طبق گفته مسئولان، در کل کشور 10 بیمارستان وجود دارد که برای جانبازان اعصاب و روان در نظر گرفته شده است و حدود 100 مرکز مشاوره و مددکاری تحت پوشش بنیاد شهید و امور ایثارگران هم به ارائه خدمات درمانی و مشاوره‌ای به جانبازان اعصاب و روان اختصاص دارد. 

مشکلات جانبازان اعصاب و روان
با این وجود، وضعیت جانبازان اعصاب و روان در مقایسه با سایر جانبازان بسیار سخت‌تر است و خود جانبازان و خانواده‌هایشان مشکلات بیشتری را تحمل می‌کنند. به گفته دکتر ابوالفضل ملک‌زاده؛ مدیرکل سابق بهداشت و درمان بنیاد شهید و امور ایثارگران یکی از مشکلات جانبازان اعصاب و روان به این مسئله برمی‌گردد که هنوز راهی برای تعیین دقیق میزان آسیب‌دیدگی آن‌ها وجود ندارد و همین امر موجب می‌شود در تعیین درصد جانبازی برای آن‌ها مشکلاتی به وجود آید و در نتیجه میزان بهره‌مندی این افراد از تسهیلات بنیاد شهید و امور جانبازان کاهش پیدا می‌کند. از سوی دیگر، ازآن‌جایی‌که بیماری‌های اعصاب و روان مانند بیماری‌های جسمی نمود مشخصی ندارند، تشخیص مربوط بودن این بیماری‌ها به جنگ با دشواری‌هایی روبه‌رو است که این مسئله نیز روند اعطای تسهیلات به این افراد را با چالش مواجه می‌کند. 

در این شرایط بار اصلی بیماری جانبازان اعصاب و روان بر دوش خانواده‌های آن‌هاست که روزهای بسیار سختی‌ را به دلیل بیماری همسر یا پدر خود سپری می‌کنند؛ به‌گونه‌ای که بسیاری از اوقات پیش آمده که تحمل زندگی با چنین جانبازی برای آن‌ها خارج از توان است و در مواردی همسر جانباز از او جدا شده است.

خانواده‌های جانبازان اعصاب و روان در معرض بیماری‌های روحی و آسیب‌های اجتماعی هستند
از سوی دیگر، فرزندان این جانبازان نیز با مشکلات عدیده‌ای مواجه می‌شوند؛ زیرا بیماری‌های اعصاب و روان روی اطرافیان نیز اثر می‌گذارد و احتمال ابتلای آن‌ها به بیماری‌های روحی را بالا می‌برد.‌ به‌گونه‌ای که بسیاری از فرزندان جانبازان اعصاب و روان با افسردگی، افت تحصیلی و تعارضات شدید با پدر و سایر اطرافیان دست‌وپنجه نرم می‌کنند. این مسایل ضرورت توجه هر چه بیشتر نهادهای مسئول در این رابطه را نشان می‌دهد تا حمایت‌های مادی و به‌خصوص معنوی بیشتری از این خانواده‌ها داشته باشند که بیش از خانواده‌های سایر جانبازان در معرض بیماری‌های روحی و آسیب‌های اجتماعی قرار دارند. 

سامره همسر سید صابر موسی‌زاده جانباز 25 درصد اعصاب و روان است که از سال 74 با او زیر یک سقف زندگی می‌کند و حاصل ازدواج او، دو دختر و یک پسر است که دختر اول، در مقطع اول دبیرستان و دختر دوم در مقطع ششم ابتدایی تحصیل می‌کند. فرزند کوچک او هم یک پسر سه‌سال‌ونیمه است. 

جانباز هستی که هستی؛ برای خودت هستی!
خانم موسی‌زاده درباره زندگی مشترک خود با این جانباز اعصاب و روان به خبرنگار مهرخانه گفت: صابر سال 64 مجروح شد و من وقتی با او ازدواج کردم می‌دانستم که جانباز اعصاب و روان است، اما قسمت بود که این ازدواج سر بگیرد. از همان ابتدا که ازدواج کردیم حالت عصبانیت داشت، اما تا سال 89 مشکلش هنوز آنقدر حاد نشده بود که کارش به بستری‌شدن بکشد. همسرم رشته مکانیک صنایع خوانده و در همین زمینه کار می‌کرد، اما سال 89 بیکار شد و این مسئله خیلی او را آزار می‌داد. از طرف دیگر، خاله‌اش هم مریض شد و شوهرخاله‌اش هم فوت کرد. صابر خاله و شوهرخاله‌اش را بیشتر از پدر و مادرش دوست داشت؛ چون خاله‌اش بچه‌دار نمی‌شد و صابر از 5 سالگی با آن‌ها زندگی می‌کرد. از طرف دیگر، برخوردهای بدی از طرف بعضی از مردم می‌دید که باعث رنجش او می‌شد. مثلاً یک‌بار تصادف کرد و دندان‌هایش ریخت و به همین دلیل برای انجام کارهایش به بنیاد جانبازان مراجعه کردیم. یک‌بار که به بیمارستان رفته بود یکی از پرستارها به او گفته بود: جانباز هستی که هستی، برای خودت هستی. 

او افزود: همه اتفاقات بدی که در عرض چند سال در زندگی‌مان پیش آمد، تأثیرات بسیار بدی روی روحیه صابر داشت و باعث شد بیماری او شدیدتر شود و واکنش‌هایی مانند داد و بیداد و شکستن وسایل خانه از خودش نشان دهد. اوایل به خودش آسیب می‌رساند، اما الان گاهی بچه‌ها را هم کتک می‌زند اما بعد از 5 دقیقه به حالت عادی برمی‌گردد و از کاری که انجام ‌داده، ناراحت و پشیمان می‌شود. 

خانم موسی‌زاده درباره بستری‌شدن همسرش در بیمارستان می‌گوید: صابر سه‌بار در بیمارستان بستری شد که بار اول در سال 89 بود که یک ماه کامل بستری شد. بعد از آن هم دوبار هر بار به مدت حدوداً 10 روز بستری شد البته باید بیشتر می‌ماند، اما بی‌قراری می‌کرد و من با رضایت خودم او را به خانه آوردم. الان هم در آشپزخانه یکی از دوستانش مشغول به کار است. 

همسرم معتقد است ما برای درصد گرفتن به جبهه نرفته‌ایم
او درباره حمایت‌های بنیاد شهید بیان داشت: تا وقتی که ما ازدواج کردیم، صابر سراغ گرفتن حقوق از بنیاد نرفته بود. کسانی که به جبهه رفتند عقاید خاص خودشان را داشتند، اما جامعه ما الان جوری شده که اصلاً با اعتقادات این افراد جور نیست. اینها می‌گویند ما برای دفاع از ناموسمان رفتیم، اما الان می‌بینیم که خانم‌ها با چه وضعی بیرون می‌آیند. این مسایل اذیت‌شان می‌کند اما جوان‌های الان می‌گویند شما رفتید جنگ اما قرار نیست ما هم مثل شما باشیم. دختر اولم که به دنیا آمد با زور من رفت و فقط دفترچه بنیاد جانبازان را گرفت تا سال 89 که در بیمارستان صدر بستری شد و یکی از مددکاران آن‌جا مرا راهنمایی کرد که به بنیاد شهید بروم. در آن‌جا برای ما کمیسیونی تشکیل دادند و 25 درصد جانبازی گرفت که فقط مربوط به اعصاب و روان است. البته، همسر من شیمیایی هم هست، اما چون سیگار می‌کشد شیمیایی‌بودنش را قبول نکردند. الان به خانم‌های جانباز اعصاب و روان حق پرستاری می‌دهند که این مبلغ به همراه حقوقی که از طرف بنیاد به شوهرم می‌دهند، تقریباً یک میلیون تومان می‌شود. 

خانم موسی‌زاده درباره رابطه فرزندانش با همسرش گفت: دختر بزرگم خیلی همسرم را دوست داشت، اما به خاطر همین عصبانیت و دادوبیدادهای همسرم رابطه آن‌ها با هم سرد شده است. یکی از پرخاشگری‌های پنهان دخترم این است که علی‌رغم هوش بالایی که دارد درس نمی‌خواند. دو سه بار هم او را نزد روانشناس برده‌ام. من هم هر حرفی می‌زنم می‌گوید تو الکی از بابا دفاع می‌کنی و حق را به او می‌دهی.

حق جانبازان اعصاب و روان تضییع می‌شود
او با بیان این‌که حق جانبازان 25 درصد یا پایین‌تر به‌خصوص جانبازان اعصاب و روان خیلی تضییع می‌شود، بیان کرد: دید همه بیشتر نسبت به جانبازان 70 درصد است؛ درحالی‌که کسانی که به جبهه رفتند به دنبال درصد گرفتن نبودند. آن‌ها برای دفاع از ناموس و مملکتشان رفتند و این اتفاق درصد دادن به جانبازان اتفاق بدی بود. مثلاً دختر من در مدرسه شاهد درس می‌خواند. به او می‌گویند چون پدر شما جانباز 25 درصد است، از 25 درصد شهریه معاف می‌شوی، اما کسی که پدر او جانباز 70 درصد است از کل شهریه معاف است. چرا باید این اتفاقات بیفتد؟ کسی که پا ندارد یک مشکل دارد، اما جانباز اعصاب و روان علاوه بر این‌که خودش اذیت می‌شود خانواده و اطرافیانش هم اذیت می‌شوند. جانباز فقط جانباز 70 درصد نیست، ما جانباز 5 درصد هم داریم. اینها همه با هم رفتند. بین جانبازها فرق نگذارند. 


وقتی همراه با اورژانس ماشین پلیس هم به در خانه جانباز اعصاب و روان آمد
او با اشاره به خاطره‌ای که در طول این سال‌ها خیلی او را آزار داده است، بیان داشت: یک‌بار همسرم در خانه عصبانی شده بود و قرص‌هایش را زیاد خورده بود، برای همین حالش بد شد و با اورژانس تماس گرفتیم، اما با اورژانس یک ماشین پلیس هم آمد که این مسئله خیلی مرا ناراحت کرد و گریه کردم. متأسفانه در کشور ما دید خیلی بدی وجود دارد که تا گفتیم بیمار ما یک جانباز اعصاب و روان است، ماشین پلیس هم همراه با اورژانس آمد. باید دید مردم نسبت به این جانبازان تغییر کند. 

خانم مسافری هم همسر آقای محمود مسافری یکی دیگر از جانبازان اعصاب و روان است که پس از تحمل سال‌ها رنج ناشی از این بیماری در سال 92 طی تصادفی فوت کرد. خانم مسافری به خبرنگار مهرخانه گفت: من همسر دوم آقای مسافری بودم. ایشان از همسر قبلی خود جدا شدند و 3 فرزند داشتند. من سال 70 با ایشان ازدواج کردم. ایشان قبل از ازدواج با من 2 بار دچار جنون آنی شده و در بیمارستان بستری شدند بعد از ازدواجمان هم یک‌بار دچار جنون آنی شد، اما به بیمارستان نرفت. باید بستری می‌شد، اما می‌ترسید چون دفعه قبل او را در بخش اعصاب و روان بستری کرده و دست‌هایش را بسته بودند. برای همین خیلی ناراحت بود و می‌گفت من اصلاً طرف بیمارستان نمی‌روم، نمی‌دانی من در بیمارستان چه عذابی کشیدم. 

او درباره رابطه همسرش با بچه‌ها اظهار داشت: سه فرزند همسرم وقتی او در جبهه بود به دنیا آمدند و او بچگی آن‌ها را ندید. بعد هم که بزرگ شدند با دو پسرش خیلی مشکل داشت و با هم کنار نمی‌آمدند. اما پسر من که کوچک‌تر بود و الان 23 سال دارد، پدرش را درک می‌کرد و با او راه می‌آمد و مشکل خاصی با هم نداشتند.