ابزار تلگرام

آپلود عکسابزار تلگرام برای وبلاگ

اخلاق :: آ خدا ( وب مهربانی )

آ خدا ( وب مهربانی )

( مطلب نداری بردار ؛ مطلب داری بذار )

آ خدا ( وب مهربانی )

( مطلب نداری بردار ؛ مطلب داری بذار )

آ خدا ( وب مهربانی )

برای اولین بار
- بعد از دیوار مهربانی و طاقچه مهربانی -
اینک :
« وب مهربـــــــــــانی »
مطلـــــب داری بــــــــــذار
مطلــــب نداری بــــــــــــردار
( مطالب دوستان به اسم خودشان منتشر خواهد شد.
ترجیحا مطالبی متناسب با آ خدا )

*******************************
*******************************
تذکر:
لزوما داستان ها و خاطراتی که در این وبلاگ نوشته میشن مربوط به زمان حال نیست بلکه تجربیات تبلیغی سال ها ومحلات مختلف بنده و بعضا همکاران بنده است و حتی در مواردی پیاز داغ قضیه هم زیادتر شده تا جاذبه لازم را پیدا کنه.
بنابراین خواننده محترم حق تطبیق این خاطرات بر محل تبلیغی فعلی حقیر رو ندارد...

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین نظرات
پیوندها
پیوندهای روزانه

۱۴۵ مطلب با موضوع «اخلاق» ثبت شده است

نمایندگی ...

شنبه, ۳ بهمن ۱۳۹۴، ۰۸:۳۹ ب.ظ

مرجع تقلید شیعه حضرت آیت‌اللَّه سید ابوالحسن اصفهانى (ره) نماینده‌‏اى را به یکى از شهرها اعزام کرد.

پس از مدّتى مرتّب شکایاتى از او مى‌‏رسید.

عدّه‌‏اى از مردم خدمت آقا رسیده و از عملکرد بد نماینده سخن گفتند.

آقا فرمود:

مى دانم!!

گفتند:

اگر مى‌دانید پس چرا او را عوض نمى‌کنید؟!!

فرمود:

این آقا قبل از اینکه نماینده من بشود یک کیلو آبرو داشت ، پس از حکم من آبرویش ده کیلو شد!! حالا باید من بگونه‌‏اى او را عوض کنم که آبروى خودش حفظ شود!!!!!


استاد قرائتی

ترجیح گوشت قاطر و اسب بر گوسفند

شنبه, ۲۶ دی ۱۳۹۴، ۱۰:۲۴ ق.ظ

سال هفتم هجرى پیامبر صلى الله علیه و آله همراه هزار و ششصد نفر سرباز براى فتح قلعه خیبر که در 32 فرسخى مدینه قرار داشت، روانه شدند.

مسلمانان در بیابانهاى اطراف خیبر مدتى سرگردان ماندند و نتوانستند قلعه هاى خیبر را فتح کنند.

از نظر غذائى در مضیقه سختى قرار گرفتند به طورى که بر اثر شدت گرسنگى ، از گوشت حیوانات مکروه گوشت ، مانند قاطر و اسب استفاده مى کردند.

در این شرایط چوپان سیاه چهره اى که گوسفندان یهودیان را مى چراند، به حضور پیامبر صلى الله علیه و آله آمده اظهار اسلام کرد و سپس گفت :

این گوسفندان مال یهودیان است همه را در اختیار شما مى گذارم .

پیامبر صلى الله علیه و آله با کمال صراحت در پاسخ او فرمودند:

این گوسفندان نزد تو امانتند و در آئین ما خیانت به امانت جایز نیست!! بر تو لازم است که همه گوسفندان را به در قلعه ببرى و به صاحبانشان برسانی .

او فرمان پیامبر صلى الله علیه و آله را اطاعت کرد و به جبهه مسلمین بازگشت .


منبع:

یکصد موضوع 500 داستان

سید على اکبر صداقت

- با اندکی تصرف -

همسر آزاری

چهارشنبه, ۲۵ شهریور ۱۳۹۴، ۱۲:۰۳ ب.ظ

 رسول الله صلی الله علیه و آله :

ومن کانت له امرأة تؤذیه لم یقبل الله صلاتها ولا حسنة من عملها حتى تعینه وترضیه.

- وإن صامت الدهر، وقامت وأعتقت الرقاب، وأنفقت الاموال فی سبیل الله -

وکانت أول من یرد النار!

ثم قال رسول الله صلى الله علیه وآله:

وعلى الرجل مثل ذلک الوزر العذاب إذا کان لها مؤذیا ظالما

- بحارالانوار ج 73 ص 363 -


هر مردی که زنی آزار رسان داشته باشد خداوند نماز و دیگر اعمال حسنه ی او را قبول نفرماید! تا آنکه شوهر را از خود راضی نماید!

- هرچند تمام عمر روزه دار باشد و شب زنده دار ، و برده آزاد کند و اموالش را در راه خدا ببخشد -

و اول کسی خواهد بود که وارد جهنم گردد!!

سپس فرمود:

برای شوهر هم همین عذاب است اگر زن اذیت کن و ظالم باشد!


نامحرم

جمعه, ۱۳ شهریور ۱۳۹۴، ۱۲:۱۱ ب.ظ

روایت

قال الصادق (ع) :

ایاکم و مجالسة الملوک و أبناء الدنیا ففی ذلک ذهاب دینکم و یعقبکم نفاقا - بحارالانوار ج 72 ص 367 -

از همنشینی با صاحب منصبان و دنیاپرستان بپرهیزید که این همنشینی ، دین شما را از بین برده و نفاق می آورد!


حکایت

یکی از طلاب می گوید:

روزی از جناب استاد حسن زاده آملی ، موعظه ای طلبیدم ، فرمود:

سعی کنید با نامحرمان تماس نداشته باشید!

- و اضافه کردند: -

چه زن باشد ، چه مرد !!

متعجبانه پرسیدم:

آیا مرد هم نامحرم می شود؟!

فرمود:

بله هرکسی که با خدا انس نداشته باشد، نامحرم است!

- درس زندگی ص 122 -


منبع:

بنای بندگی

- با اندکی تصرف -

شما چقدر کوچکترید؟!

چهارشنبه, ۱۱ شهریور ۱۳۹۴، ۱۲:۴۴ ق.ظ

روایت:

قال الحسن بن علی (علیهما السلام) :

عجب لمن یتفکر فی مأکوله کیف لا یتفکر فی معقوله ؟! فیجنب بطنه ما یؤذیه و یودع صدره ما یردیه - بحارالانوار ج 1 ص 218 -

شگفت از کسی که در خوراکش دقت می کند و در افکارش (که غذای روح اوست) نه!!

پس از چیزی که معده اش را اذیت می کند پرهیز می کند و از چیزی که جانش را می آلاید نه!!


حکایت:

در هنگام تفحص برای یافتن شهدا، دفترچه یادداشت یک شهید شانزده ساله پیدا شد که او گناهان هر روزش را در آن یادداشت کرده بود.

گناهان یک روز او عبارت بودند از:

1 - سجده نماز ظهر طولانی نبود!

2 - زیاد خندیدم!

3 - هنگام فوتبال شوت خوبی زدم که از خودم خوشم آمد!!


( راوی این خاطره که از گروه تفحص شهدا بوده می نویسد: « دارم فکر می کنم چقدر از یک پسر شانزده ساله کوچکترم!! » )

- فرهنگ جنوب شماره 1824 -

تجرّی

سه شنبه, ۱۰ شهریور ۱۳۹۴، ۱۲:۳۰ ق.ظ

و من کلامه صلى الله علیه واله :

لا تنظروا إلى صغیر الذنب ولکن انظروا إلى ما اجترأتم - وسائل الشیعة ش ح 20615 -

پیامبر اکرم فرمودند:

نگاه به کوچکی گناه نکنید ، بلکه بنگرید به آنچه بر آن جرأت یافته اید ( یعنی مخالفت خداوند عالمیان) !!


حکایـــــــت:

مردى از اهل حبشه نزد رسول خدا صلوات الله علیه و آله آمد و گفت:

(( یا رسول الله! گناهان من بسیار است . آیا در توبه به روى من نیز باز است؟! ))

پیامبر (ص) فرمود:

(( آرى، راه توبه بر همگان، هموار است . تو نیز از آن محروم نیستى . ))

مرد حبشى از نزد پیامبر (ص)رفت .

مدتى نگذشت که بازگشت و گفت:

((یا رسول الله! آن هنگام که معصیت مى کردم، خداوند، مرا مى دید؟! ))

پیامبر (ص) فرمود:

(( آرى، مى دید ))

مرد حبشى، آهى سرد از سینه بیرون داد و گفت:

(( توبه، جرم گناه را مى پوشاند؛ چه کنم با شرم آن؟!! ))

در دم نعره اى زد و جان بداد!

- حکایت پارسایان ، رضا بابایى -


شعـــــــر:

شب های دراز بی عبادت چه کنم؟

طبعم به گناه کرده عادت ، چه کنم؟

گویند: کریم است و گنه می بخشد!

گیرم که ببخشد ، ز خجالت چه کنم؟!


و شعـــــــر:

با نفس ، همیشه در نبردم! چه کنم؟

و ز کرده خویشتن بدردم چه کنم ؟

گیرم که تو از کرده ی من درگذری

زین شرم که دیده اى چه کردم چه کنم؟!

آتیه ...

دوشنبه, ۹ شهریور ۱۳۹۴، ۰۵:۱۸ ب.ظ

امیرالمؤمنین (ع) :

تَرَحَّلوا فَقَد جُدَّ بِکُم و استَعِدّوا لِلمَوتِ فَقَد أظَلَّکُم

برای رفتن توشه برداری کنید که رفتنتان حتمی ست! و برای مرگ آماده شوید ، که بر سر شما سایه انداخته است!

- غررالحکم و دررالکلم ح 4507 -

شهید آیت الله دستغیب (ره) :

همه می گویند: « باید در فکر آتیه بود و تأمین آتیه کرد. »

درست است.

بسیار خوب.

حرفی عقلایی ست.

لیکن تطبیقش را بد کرده اند و نفهمیده اند!

آیا تأمین آتیه یعنی: پول در بانک گذاشتن؟!

آیا عمر پنجاه ، شصت ساله - آن هم احتمالی! نه یقینی - ارزش این را دارد که انسان وقت خودش و عمر عزیزش را در جمع کردن مال تلف کند؟! بعد هم بگذارد و برود؟!

این ها از جهل است !!!

شما اگر راستی می خواهید تأمین آتیه کنید، صندوق پس اندازی نزد پروردگارتان باز کنید!

این عبادات و انفاق ها پس انداز شماست!

خدا هم خوب نگهداری می کند و فردای قیامت ، بلکه در همین دنیا بهتر و خوبتر عوضش را می دهد!

- معاد شهید دستغیب ص 92 -


منبع:

کتابچه «بنای بندگی»

ما و امام و مرجعیت ؟

دوشنبه, ۹ شهریور ۱۳۹۴، ۰۲:۰۷ ب.ظ

امام و کیسه کشی؟

زمانی که امام رضا علیه السلام به عنوان ولیعهد در خراسان بود، آشکار است که تا چه اندازه موقعیت سیاسی داشت.

ایشان به عنوان جانشین خلیفه وقت شناخته می‌شدند و طبیعی بود که مردم سخت به آن حضرت احترام می‌گذاشتند...

اما همین امام - بنا به روایتی که ابن شهر آشوب، نویسنده مشهور شیعه در قرن ششم به نقل از یعقوب بن اسحاق نوبختی روایت کرده است - به گونه‌ای وارد حمام نیشابور شد، که حاضران متوجه نشدند آن حضرت دارای چنان مقامی است.

ابن شهر آشوب می‌نویسد:

حضرت رضا علیه‌السلام وارد حمام شد.

یکی از کسانی که حاضر بود ـ و ایشان را نمی‌شناخت ـ از آن حضرت خواست تا دلاکی او را کرده و به اصطلاح امروزه کیسه او را بکشد.

حضرت درخواست او را پذیرفت و مشغول کار شد.

برخی که امام را می‌شناختند، آن مرد را درباره امام رضا علیه السلام آگاه کردند و او مشغول عذرخواهی شد.

با این حال امام ( با صحبت کردن با او ) به او آرامش داده و همچنان به دلاکی او مشغول بود.


منبع: تبیان

از: مناقب ابن شهر آشوب، ج 2، ص412.

_____________________________________________________________________________________________________________

مرجع و گازری؟!

شیخ احمد اردبیلى معروف به مقدس اردبیلى (م 993) یکى از عالمان زاهد و با عمل بوده که معاصر با شیخ بهائى و ملاصدرا و میرداماد بوده است ، و قبر شریفش در حجره ایوان نجف اشرف است .

نقل شده که در یکى از سفر ها، شخصى که زائر بوده است او را نمى شناخت و از او تقاضا کرد که جامه مرا به لب آب ببر و آنها را شستشو بده .

مقدس قبول کرد و لباس او را شست و شو داد و نزد آن زائر آورد. زائر به علائمى آن جناب را شناخت خجالت کشید، و مردم هم او را توبیخ نمودند. مقدس فرمود: چرا او را ملامت مى کنید، مطلبى نشده ، حقوق برادران مؤ من زیادتر از این هاست.


منبع:

یکصد موضوع 500 داستان

سید على اکبر صداقت

__________________________________________________________________________________________

و ما ... ؟؟؟؟!!!

...

یکی از ناشایست هایی که در جامعه ما زیاد مشاهده می شود، فحش و ناسزا و بد زبانی هایی ست که بر زبان خرد و کلان و زن و مرد ما جا خوش کرده و انگار قصد رفتن هم ندارد.

امری که در مثل ورزشگاهها تشدید می شود و درمثل فضاهای مجازی به اوج خود می رسد!

در حالی که در متون دینی ما حتی در مقابل بیگانه و مخالفان دین هم چنین اجازه ای صادر نشده است تا برسد به خویش و همکیش!

در آیه قرآن می فرماید:


وَلَا تَسُبُّوا الَّذِینَ یَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ فَیَسُبُّوا اللَّهَ عَدْوًا بِغَیْرِ عِلْمٍ کَذَلِکَ زَیَّنَّا لِکُلِّ أُمَّةٍ عَمَلَهُمْ ثُمَّ إِلَى رَبِّهِمْ مَرْجِعُهُمْ فَیُنَبِّئُهُمْ بِمَا کَانُوا یَعْمَلُونَ (108) انعام -

(معبود) کسانى را که غیر خدا را مى خوانند دشنام ندهید مبادا آنها (نیز) از روى ظلم و جهل خدا را دشنام دهند، این چنین براى هر امتى عملشان را زینت دادیم سپس بازگشت آنها به سوى پروردگارشان است و آنها را از آنچه عمل مى کردند آگاه مى سازد (و پاداش و کیفر مى دهد).


به طورى که از بعضى روایات استفاده مى شود جمعى از مؤمنان بر اثر ناراحتى شدید که از مسأله بت پرستى داشتند، گاهى بتهاى مشرکان را به باد ناسزا گرفته و به آنها دشنام مى دادند، قرآن صریحا از این موضوع ، نهى کرد و رعایت اصول ادب و عفت و نزاکت در بیان را، حتى در برابر خرافى ترین و بدترین ادیان ، لازم مى شمارد.

دلیل این موضوع ، روشن است ، زیرا با دشنام و ناسزا نمى توان کسى را از مسیر غلط باز داشت ، بلکه به عکس ، تعصب شدید آمیخته با جهالت که در اینگونه افراد است ، سبب مى شود که به اصطلاح روى دنده لجاجت افتاده ، در آئین باطل خود راسختر شوند، سهل است زبان به بدگوئى و توهین نسبت به ساحت قدس پروردگار بگشایند، زیرا هر گروه و ملتى نسبت به عقائد و اعمال خود، تعصب دارد همانطور که قرآن در جمله بعد میگوید ما این چنین براى هر جمعیتى عملشان را زینت دادیم (کذلک زینا لکل امة عملهم ).

و در پایان آیه بازگشت همه آنها به سوى خدا است ، و به آنها خبر مى دهد که چه اعمالى انجام داده اند (ثم الى ربهم مرجعهم فینبئهم بما کانوا یعملون).

...

و در روایات اسلامى نیز منطق قرآن در باره ترک دشنام به گمراهان و منحرفان ، تعقیب شده و پیشوایان بزرگ اسلام به مسلمانان دستور داده اند همیشه روى منطق و استدلال تکیه کنند و به حربه بى حاصل دشنام نسبت به معتقدات مخالفان ، متوسل نشوند.

در نهج البلاغه مى خوانیم که على (علیه السلام ) به جمعى از یارانش که پیروان معاویه را در ایام جنگ صفین دشنام مى دادند مى فرماید: انى اکره لکم ان تکونوا سبّابین و لکنکم لو وصفتم اعمالهم و ذکرتم حالهم کان اصوب فى القول و ابلغ فى العذر.

من خوش ندارم که شما فحّاش باشید، اگر شما به جاى دشنام ، اعمال آنها را برشمرید و حالات آنها را متذکر شوید (و روى اعمالشان تجزیه و تحلیل نمائید) به حق و راستى نزدیکتر است و براى اتمام حجت بهتر.

(در حالی که آنها دشنام و ناسزای به حضرت را جزء برنامه های همیشگی خودشان قرار داده بودند)

- تفسیر نمونه -

در مقدمه حدیث معروف توحید مفضل بن عمر چنین میخوانیم :

مفضل: من در کنار قبر پیغمبر (صلى الله علیه و آله و سلم ) بودم و در عظمت مقام پیامبر (صلى الله علیه و آله و سلم ) اندیشه میکردم ، ناگهان دیدم ابن ابى العوجاء (مرد مادى معروف ) وارد شد و در گوشه اى نشست به طورى که سخنش را مى شنیدم ، هنگامى که دوستانش اطراف او جمع شدند شروع به سخنان کفر آمیزى کرد که نتیجه آن انکار نبوت محمد (صلى الله علیه و آله و سلم ) و از آن بالاتر انکار خداوند تبارک و تعالى بود، بسیار شیطنت آمیز و حساب شده بیان کرد.

من از شنیدن سخنان او سخت خشمگین و ناراحت شدم ، برخاستم و فریاد زدم اى دشمن خدا! راه الحاد پیش گرفتى ؟ و خداوندى که تو را در بهترین صورت آفرید انکار کردى ؟

(ابن ابى العوجاء) رو به من کرد و گفت : تو کیستى? اگر از دانشمندان علم کلامى دلیل بیاور تا از تو پیروى کنیم ، و اگر نیستى سخن مگو! و اگر از پیروان جعفر بن محمد صادق هستى او این چنین با ما سخن نمیگوید، و مانند برخورد تو برخورد نمیکند.

او از این بالاتر از ما شنیده است هرگز به ما فحش و ناسزا نگفته ، و در پاسخ ما راه خشونت و تعدى نپیموده ، او مرد برد بار عاقل هوشیار و متینى است ، که هرگز سبکسرى دامن گیرش نمیشود، او به خوبى به سخنان ما گوش فرا میدهد، حرفهاى ما را میشنود، و از دلائل ما آگاه میشود، هنگامى که تمام حرف خود را زدیم و گمان کردیم که ما بر او پیروز شدیم با متانت شروع به سخن میکند، با جمله هاى کوتاه و سخنانى فشرده تمام دلائل ما را پاسخ مى گوید، و بهانه هاى ما را قطع میکند، آنچنانکه قدرت بر پاسخ گفتن نداریم ، تو اگر از یاران او هستى اینچنین با ما سخن بگو - تفسیر نمونه ذیل آیه 27 سبأ -


صورت برزخی فحش

 عصر پیامبر(ص ) بود، عایشه در محضر آن حضرت بود، سه نفر یهودى پشت سر هم ، به پیش آمدند و به پیامبر(ص ) گفتند السام علیکم (سام به معنى مرگ است ، و معلوم شد که هر سه نفر یهودى ، توطئه کرده اند که با همین تعبیر سلام کنند، تا هم تحیت اسلامى را به مسخره گرفته باشند، و هم به جاى سلام ، مرگ را بر آن حضرت بفرستند).

پیامبر(ص ) در هر بار، در جواب آنها فرمود: علیکم : (بر شما باد).

عایشه نسبت به آن سه یهودى توطئه گر، خشمگین شد و در جواب آنها گفت :

علیکم السام و الغضب و اللعنة یا معشر الیهود، یا اخوة القردة و الخنازیر (مرگ و لعنت بر شما باد اى گروه یهود! و اى برادران میمونها و خوکها!).

رسول اکرم (ص ) به عایشه رو کرد و فرمود:

(اى عایشه ! اگر ناسزاگوئى ، به صورتى مجسم مى گردید، صورت زشتى داشت!

نرمش و مدارا بر هیچ چیز نهاده نشد، مگر اینکه آن چیز را زینت داد، و از هیچ چیز برداشته نشد، مگر اینکه آن چیز را زشت و نازیبا کرد).

عایشه : اى رسول خدا! آیا ندیدى که این یهودیان گفتند: السام علیکم : (مرگ و خشم بر شما)

پیامبر: مگر نشنیدى ، من هم در پاسخ آنها گفتم : علیکم : (بر خود شما)، بنابراین هرگاه مسلمانى به شما سلام کرد، بگوئید: سلام علیکم ، و اگر کافرى به شما سلام کرد، بگوئید: علیکم (بر تو باد).

- داستانهاى اصول کافى جلدهاى 1 و 2 . محمد محمدى اشتهاردى -


یکی از مصادیق بارز بدزبانی ها القاب زشتی ست که متأسفانه از سوی افراد به همدیگر حواله داده می شود. قرآن مجید در این خصوص می فرماید:

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آَمَنُوا لَا یَسْخَرْ قَوْمٌ مِنْ قَوْمٍ عَسَى أَنْ یَکُونُوا خَیْرًا مِنْهُمْ وَلَا نِسَاءٌ مِنْ نِسَاءٍ عَسَى أَنْ یَکُنَّ خَیْرًا مِنْهُنَّ وَلَا تَلْمِزُوا أَنْفُسَکُمْ وَلَا تَنَابَزُوا بِالْأَلْقَابِ بِئْسَ الِاسْمُ الْفُسُوقُ بَعْدَ الْإِیمَانِ وَمَنْ لَمْ یَتُبْ فَأُولَئِکَ هُمُ الظَّالِمُونَ (11) حجرات -

اى کسانى که ایمان آورده اید! نباید گروهى از مردان شما گروه دیگر را استهزا کنند، شاید آنها از اینها بهتر باشند، و نه زنانى از زنان دیگر شاید آنان بهتر از اینان باشند، و یکدیگر را مورد طعن و عیبجوئى قرار ندهید، و با القاب زشت و ناپسند یاد نکنید، بسیار بد است که بر کسى بعد از ایمان نام کفر بگذارید، و آنها که توبه نکنند ظالم و ستمگرند.

بسیارى از افراد بى بند و بار در گـذشته و حال اصرار داشته و دارند که بر دیگران القاب زشتى بگذارند، و از این طریق آنها را تحقیر کنند، شخصیتشان را بکوبند، و یا احیانا از آنان انتقام گیرند، و یا اگر کسى در سابق کار بدى داشته سپس توبه کرده و کاملا پاک شده باز هم لقبى که بازگو کننده وضع سابق باشد بر او بگذارند.

اسلام صریحا از این عمل زشت نهى مى کند، و هر اسم و لقبى را که کوچکترین مفهوم نامطلوبى دارد و مایه تحقیر مسلمانى است ممنوع شمرده .

در حدیثى آمده است که روزى (صفیه ) دختر (حیى ابن اخطب ) (همان زن یهودى که بعد از ماجراى فتح خیبر مسلمان شد، و به همسرى پیغمبر اسلام (صلى الله علیه و آله ) در آمد) روزى خدمت پیامبر (صلى الله علیه و آله ) آمد در حالى که اشک مى ریخت ، پیامبر (صلى الله علیه و آله ) از ماجرا پرسید، گفت : عایشه مرا سرزنش مى کند و مى گوید: (اى یهودى زاده!) پیامبر (صلى الله علیه و آله ) فرمود: چرا نگفتى پدرم هارون است ، و عمویم موسى ، و همسرم محمد (صلى الله علیه و آله )؟

و در اینجا بود که این آیه نازل شد.

به همین جهت در پایان آیه مى افزاید: (بسیار بد است که بر کسى بعد از ایمان آوردن نام کفر بگذارند) (بئس الاسم الفسوق بعد الایمان ).

- تفسیر نمونه -

یکی از دو کاسب

شنبه, ۳ مرداد ۱۳۹۴، ۱۱:۱۵ ب.ظ

قال رسول الله صلى الله علیه وآله: 

... والمرأة الصالحة أحد الکاسبین - بحارالانوار ج 100 ص 238 -

رسول الله صلى الله علیه وآله: 

همسر شایسته یکى از دو کاسب است!


یکى از وظائف مهم زن : تعدیل خواسته هاى خویش نسبت به در آمد زندگى مى باشد، زن نباید تنها به خواسته هاى خود و یا فرزندان و یا مخارج زندگى نظر کند، و امکانات و مخارج مرد را نادیده بگیرد، و با ناراحتى و خشم و بهانه گیرى زندگی را تلخ و سخت نماید.


آرى طبق این حدیث شریف ، هرگاه زن با عقل و سلیقه خود خوشبختى خانواده را تأمین کند، اثر کار او کمتر از کسب و کار شوهر نیست ، زیرا حفظ درآمد همانند تلاش براى درآمد ارزشمند است .


و در روایتى حضرت فاطمه به حضرت على علیه السلام می فرماید: پیامبر به من فرموده است:

از پسر عمویت (حضرت على ) چیزى مخواه ، اگر آورد که خوب وگرنه از او درخواست مکن (یعنى او را تحت فشار قرار نده ).


زن با برکت

امام صادق علیه السلام فرمود:

(( من برکة المرأة خفة مؤونتها و تیسیر ولدها ، از برکت زن این است که کم خرج و آسان زا باشد، و پر خرج بودن و مشکل زا بودن او شوم اوست ))


بنابراین بانوان براى هرچه بیشتر شدن این برکت باید تلاش کنند.

البته ، تنگ نظرى نابجا، و صرفه جوئى هاى احمقانه ، که موجب آبرو ریزى و مریض ‍ شدن و سخت گیریهاى بى مورد مى شود، با قناعت و اعتدال در زندگى فرق دارد.

سخن در تناسب درآمد و مخارج است ، نه بخیل بودن و با وجود امکانات ، بخاطر حرص و بخل ، خود و خانواده را تحت فشار قرار دادن .


زن خوب فرمانبر پارسا

کند مرد درویش را پادشا

برو پنج نوبت بزن بر درت

چو یارى موافق بود در برت


منبع:

اخلاق در خانواده و تربیت فرزند

سید محمد نجفى یزدى

امروز و فردا <<<

جمعه, ۱۹ تیر ۱۳۹۴، ۱۱:۱۰ ب.ظ

علی (ع) :

إنَّ الیَومَ عَمَلٌ وَ لَا حِسَابَ وَ غَداً حِسَابٌ وَ لَا عَمَلَ - غررالحکم و دررالکلم ش ح 2695 -

براستی امروز عمل است و حساب نیست ؛ و فردا حساب است و عمل نیست!

نکات:

1 - وقت شناس باید بود.

اگر کسی بهار را خوابید و پائیز مثل دیگر مردم برای درو به مزرعه اش رفت خود را مضحکه دیگران کرده است! در شأن این افراد فرمود: حَتَّى إِذَا جَاءَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قَالَ رَبِّ ارْجِعُونِ (99) لَعَلِّی أَعْمَلُ صَالِحًا فِیمَا تَرَکْتُ کَلَّا ... - سوره مؤمنون - وقتی مرگ یکی از آنها فرا رسد گوید: خدایا! مرا برگردان شاید عمل صالحی انجام دهم! و ندا آید : هرگز! 

الدُّنیَا مَزرَعَةُ الآخِرَةِ اینجا محل کاشت است و نکاشته انتظار درو نباید داشت! اصلاح و برگشتی هم در کار نخواهد بود .


2 - امروز روز عمل است و نه حساب !

بعضی انتظار دارند کار مثبتی در دنیا انجام دادند بلافاصله پاداشها از هر طرف به سمت او سرازیر گردد!!

نه این است که مزد کارگر را در پایان روز می دهند؟؟؟!

پایان روز کاری ما با سوت عزرائیل زده خواهد شد و آن وقت است که باید انتظار پاداش داشت و نه پیش تر .

البته کارفرما آنقدر مهربان است که این وسط پذیرائی های مفصلی هم از انسان به عمل می آورد ، اما باید توجه داشت دنیای مادی به هیچ وجه ظرفیت دریافت جوایز پیش بینی شده را ندارد.


3 - فرصت اندک 

امام (ع) از دنیا و آخرت تعبیر به امروز و فردا نموده است که اشاره ای ست زیبا به کوتاهی عمر انسان!

الفُرصَةُ تَمُرُّ مَرَّ السَّحابِ فرصت عمر چونان ابر درحال گذری است که نیم ساعت قبل در آسمان بود و نیم ساعت بعد شاید نباشد!!

حال دنیا را چو پرسیدم من از فرزانه ای         گفت: یا باد است یا خواب است یا افسانه ای

گفتم آنها را چه می گویی که دل بر او نهند؟        گفت: یا مستند یا کورند یا دیوانه ای 


4 - عمل و حساب

نمی فرماید امروز روز عمل است و فردا روز حساب بلکه می گوید امروز ( خود ) عمل است و فردا ( خود ) حساب که یعنی می زیبد در دنیا جز کار به چیزی اندیشه نشود آنچنان که فردا جز حساب و کتاب چیز دیگری شنیده نگردد.

فرض کن بنّایی را استخدام کرده ای اگر با چیدن هر آجر حواس خودش را متوجه این طرف و آن طرف سازد ؛ مزد او را چگونه پرداخت خواهی کرد؟! اصلا او را در استخدام خود نگه خواهی داشت؟!

مبادا خود در دنیایی که برای کار کردن آورده شده ای زرق و برق آن تو را دل ببرد و به خود مشغول سازد و از آنهایی گردی که خود بر آنها خرده می گیری!


چه زیباست ...

چهارشنبه, ۱۷ تیر ۱۳۹۴، ۱۱:۲۹ ب.ظ

علی (ع) :

ما أحسَنَ الجُودَ مَعَ الاِعسَارِ - غررالحکم و دررالکلم ش ح 8481 -

ما أحسَنَ العَفوَ  مَعَ الاِقتدَارِ - غررالحکم و دررالکلم ش ح 5044

چه زیباست بخشش در تنگدستی !

چه زیباست گذشت در قدرت !


این دست روایات می تواند توضیح و تفصیلی باشد بر روایت معروف بین شیعه و سنی از پیامبر اکرم (ص) که فرمود :

أفضَلُ الأعمَالِ أحمَزُها - بحارالانوار ج 79 ص 229

بافضیلت ترین اعمال سخت ترین آنهاست !


آری چه زیباست هر آنجایی که جوهره واقعی اشخاص و ایمان حقیقی ایشان برای خود و دیگران در معرض بروز و ظهور قرار می گیرد !


و وقتی ملاک فضیلت عمل این شد ؛ می شود گفت :

چه زیباست روزه در روزهای گرم تابستان !

چه زیباست نماز صبح در شبهای کوتاه تابستان !

چه زیباست حجاب در محیطی که مورد تمسخر است !

چه زیباست پاک بودن در جوانی !

چه زیباست انتظار امام غایب !

چه زیباست اخلاص !

و خیلی چه زیباست های دیگر ...


به استقبال رنج

دوشنبه, ۱۵ تیر ۱۳۹۴، ۱۱:۰۴ ق.ظ

براستی انسان شگفت موجودی ست!

از درد و رنج به شدت فراری ست در عین حال خود به پای خود به استقبال آن می شتابد!!

یکی از موارد آن است که در کلام حضرت امیر (ع) آمده است:

مَن زَرَعَ الاِحَنَ حَصَدَ المِحَنَ - غررالحکم و دررالکلم ش ح 6783

هر که در دل تخم کینه بکارد ، (مسلّما) درد و رنج درو خواهد کرد!!


پس می زیبد به جای کینه توزی ، عفو و گذشت پیشه خود سازیم تا علاوه بر آثار مثبت دنیوی، از اجر و پاداش عظیم اخروی آن نیز برخوردار گردیم.

چنان که از پیغمبر (ص) روایت شده:

إذا کان یوم القیامة نادى مناد: من کان أجره على الله فلیدخل الجنة، فیقال: من ذا الذی أجره على الله ؟ فیقال: العافون عن الناس یدخلون الجنة بغیر حساب - بحارالانوار ج 64 ص 266

وقتی قیامت شود ندا دهنده ای ندا دهد: هر که اجرش با خداست داخل بهشت گردد. سؤال شود: کیست که اجرش با خداست؟! جواب آید: درگذشتگان از مردم 


اجـــــــــرتان با خـــــــــــدا !!


آش نخورده و دهن سوخته !!

جمعه, ۱۲ تیر ۱۳۹۴، ۱۲:۱۵ ق.ظ

علی (ع) :

مُذِیعُ الفاحِشَةِ کَفَاعِلِها - تصنیف غررالحکم و دررالکلم آمدی ش ح 7602 -

پخش کننده ی کار زشت ، همانند کننده ی آن ست!


بوی آشغال که بلند می شود چه می کنید؟! آن را بیشتر هم می زنید و زیر و رو می کنید؟! یا بر آن سرپوش می گذارید و یا دفن می کنید؟!!!


گناه هم اینچنین است!

بر فرض بوی تند گناه شامّه شما را آزرده باشد ، چرا شما با نقل آن شامّه جامعه را آزار بدهید؟!


سخن در جایی ست که شما شخصا بر انجام گناهی واقف شده اید و نسبت به آن یقین حاصل نموده اید در حالی که بسیاری از موارد آنچه دهان به دهان بین مردم نقل می گردد ، شایعه ای بیش نیست، ولی به هر حال آثار ویرانگر یک خبر واقعی را داراست.


برملا کننده زشتی ها همچون انجام دهنده آن سزاوار توبیخ و تعذیب است چرا که نتیجه کار او کمتر از کار خود گنهکار نیست که بیشتر هم هست : عادی شدن گناهان ، حرمت شکنی ارزش ها ، فرو ریختن غیرت ها ،  ایجاد بدبینی نسبت به جامعه ، در معرض گناه گرفتن بیشتر فرد خاطی و ...


برخلاف مسیحیت که می روند و به گناهانشان پیش کشیش اعتراف می کنند در دین ما از بیان گناه توسط خود شخص هم پرهیز داده شده ، مگر نزد خود خداوند متعال و در مقام توبه.


یا ستّار!


علی بن اسماعیل یک آدم نانجیبی است آمده مدینه استاندار شده در زمان امام سجاد (ع).

خیلی بدی کرد!

به حدی بدی و ظلم کرد که امام سجاد در جلسه ای فرمودند : از دست علی بن اسماعیل دلم خون است!

گناهش پاپیچش شد ، از طرف عبدالملک مروان دستور دادند او را عزل کنند به درختی ببندند و آنجا هر کس بیاید و به او جسارت کند.

این بدبخت را بستند به درخت ؛ مردم می آمدند آب دهان به او می انداختند توهینش می کردند کتکش می زدند سنگش می زدند اینطوری.

راوی می گوید: می دانستم که امام سجاد از دست او خیلی عصبانی ست گفتم بروم خانه امام ببینم چه خبر است؟!

می گوید: آمدم دیدم آقا امام سجاد فرستاده اند دنبال اصحاب و اصحاب را جمع کرده اند برای آنها منبر رفته اند می فرمایند:

اصحاب من! این شخص ، عزیز بوده است ذلیل شده این بدبختی برای او بس است!!

شما مواظب باشید یکدفعه به او توهین نکنید!!

این دیگر افتاده ، این دیگر بدبخت شده.

حال که افتاده شما دیگر به او توهین نکنید حالا که ذلیل شده شما او را ذلیل تر نکنید.

بعد هم این آیه را خواندند: خُذِ الْعَفْوَ وَأْمُرْ بِالْعُرْفِ وَأَعْرِضْ عَنِ الْجَاهِلِینَ (199) اعراف -

می گوید: فردا همین امام سجادی که دستور می داد نزدیک نروید ؛ من رفتم ببینم چه خبر است دیدم که دارد می آید.

از دور تا علی بن اسماعیل چشمش افتاد به امام رنگش تغییر کرد!

آقا آمدند از دور فرمودند: علی بن اسماعیل! سلام علیکم!

بعد آمدند دست تلطّف گذاشتند روی شانه علی بن اسماعیل ، فرمودند:

دل خوش دار که نامه ای نوشته ام به عبدالملک مروان که تو را از این ذلت نجات بدهد! و همین چند روز جواب نامه می آید و تو از این ذلت نجات پیدا می کنی!!


منبع:

تربیت فرزند از نظر اسلام

آیت الله مظاهری


_ دروغ _

چهارشنبه, ۱۰ تیر ۱۳۹۴، ۰۱:۱۰ ق.ظ

علی (ع) :

شرُّ الأخلاقِ الکذبُ و النِّفاقُ - غررالحکم و دررالکلم ش ح 4373 -

بدترین اخلاق دروغ است. حالا دروغ گفتاری ( همان دروغ اصطلاحی ) باشد، یا دروغ رفتاری ( نفاق و دورویی )


از کلمات امام عسکری (ع) ست که می فرمایند:

جُعِلَت الخَبائِثُ فی بَیتٍ و جُعِلَ مِفتاحُهُ الکِذبَ - بحارالانوار ج 69 ص 263 -

همه ی بدی ها در خانه ای قرار داده شده و کلید آن « دروغ » است!

آری دروغ مادر همه مفاسد است ، لذا وقتی مردى خدمت حضرت رسول (ص ) آمد و عرض کرد مرا راهنمائى کن به نافعترین کارها حضرت فرمود: « أصدِق و لا تَکذِب وَ اذنِب مِن المَعاصِى ما شِئتَ ، راستگوئى را پیشه کن و از دروغ بپرهیز! هر گناه دیگرى مى خواهى انجام ده!!! » از این سخن ، مرد در شگفت شد و فرمایش ‍ آنجناب را پذیرفته و مرخص گردید. با خود گفت پیغمبر(ص ) مرا از غیر دروغگوئى نهى نکرده پس اکنون به خانه فلان زن زیبا مى روم و با او زنا مى کنم! همین که به طرف خانه او رفت فکر کرد اگر این عمل را انجام دهد و کسى از او بپرسد از کجا می آئى نمى تواند دروغ بگوید ، و بر فرض راست گفتن به کیفر شدید و بدبختى بزرگى مبتلا مى شود. لذا منصرف شد. باز فکر کرد گناه دیگرى انجام دهد همین اندیشه و خیال را نمود. در نتیجه از همه گناهان به واسطه ترک دروغ دورى جست!!! - داستانها و پندها جلد 1 ، مصطفى زمانى وجدانى -


تأثیر منفی دروغ بر سعادت افراد آنقدر جدی و مهم است که پیشوای مؤمنان علی (ع) می فرماید:

لَایَجِدُ عَبدٌ طَعمَ الایمانِ حتَّى یَترُکَ الکِذبَ هَزلَهُ و جِدَّهُ - بحارالانوار ج 69 ص 249 -

بنده ای مزه ایمان را نخواهد چشید ؛ مگر دروغ را به شوخی و جدی ترک کند.

همان چیزی که مقام معظم رهبری در تغییر سبک زندگی به آن اشاره کردند و متأسفانه جامعه ما از خانه و مدرسه گرفته تا بازار و عالم سیاست به نحوی نگران کننده بدان گرفتار است.


رَبِّ أَدْخِلْنِی مُدْخَلَ صِدْقٍ وَأَخْرِجْنِی مُخْرَجَ صِدْقٍ


« توشه راه » به روایت « فیض » >>>

پنجشنبه, ۴ تیر ۱۳۹۴، ۰۳:۵۴ ب.ظ

« از اموری که سالک ( رهرو )  را لابدّ ( لازم ) است و اخلال ( ضربه ) به آن به هیچ وجه جایز نیست ـ بعداز عقائد حقّه ـ بیست و پنج چیز است:

 

اوّل: محافظت بر صلوات خمس ( نمازهای پنجگانه )

دوم: محافظت بر نماز جمعه و عیدین و آیات

سوم: محافظت بر نماز معهوده رواتب [نوافل] ( نمازهای مستحبی )

چهارم: محافظت بر صوم ماه رمضان و تکمیل آن.

پنجم: محافظت بر صوم سنت ( روزه های مستحبی )

ششم: محافظت بر زکات.

هفتم: محافظت بر انفاق ( بخشش ) حق معلوم از مال.

هشتم: محافظت بر حَجّة الاسلام ( حج واجب )

نهم: زیارت قبور مقدسه پیغمبر و ائمه معصومین علیهم السلام.

دهم: محافظت بر حقوق اخوان ( برادران دینی ) و قضای حوائج ( برآورده کردن نیازهای ) ایشان.

یازدهم: تدارک ( جبران ) نمودن  هر چه از مذکورات ( امور فوق ) فوت شده باشد، وقتی که متنبّه ( متوجه ) شده باشد مَهْما اَمْکن ( تا انجا که امکان دارد )

دوازدهم: اخلاق مذمومه ( ناپسند ) مثل کبر، بخل، حسد و نحو آن را از خود سلب کردن ( گرفتن ) ، با ریاضت ( تمرین ) و مضادّت ( پرورش اخلاق مقابل آن )

سیزدهم: ترک منهیّات جملةً ( همه حرامها ) ؛ و اگر برسبیل ندرت ( اتفاق ) معصیتی واقع شود، زود به استغفار و توبه و انابت تدارک نماید تا محبوب حق باشد. «اِنَّ اللّه َ یُحِبُّ التَّوّابینَ»

چهاردهم: ترک شبهات ( مشکوک ها ) که موجب وقوع در محرّمات ( افتادن در حرامها ) است.

پانزدهم: در ما لایَعْنی (آنچه به کاردین و دنیا نیاید) خوض نکردن ( فرو نرفتن ) که موجب قسوت ( سنگ دلی ) و خسران ( زیان ) است.

شانزدهم: کم خوردن و کم خفتن و کم گفتن را شعار خود ساختن که دخل ( دخالت و نقش ) تمام در تنویر ( روشنائی ) قلب دارد.

هفدهم: هر روزی قدری از قرآن تلاوت کردن و اَقلّش پنجاه آیه است به تدبّر و تأمّل ( اندیشیدن و فکر کردن ) و خضوع ( فروتنی ) و اگر بعضی از آن در نماز واقع شود، بهتر است.

هیجدهم: قدری از اذکار و دعوات ( ذکر و دعاها ) ورد ( ذکر زبان) خود ساختن در اوقات معیّنة ( زمانهای مشخص ) خصوصا بعد از نمازهای فریضه ( واجب )

نوزدهم: صحبت عالم ( همنشینی با دانشمند ) و سؤال از او و استفاده علوم دینیّه به قدر حوصله خود؛ و تا می تواند سعی کند علمی بر علم خودبیفزاید.

بیستم: با مردم به حسن خلق ( خوش اخلاقی ) و مباسطت ( گشاده رویی ) معاشرت ( برخورد ) کردن تا بر کسی گران ( سنگین ) نباشد.

بیست و یکم: صدق ( راستی ) در اقوال وافعال ( گفتار و رفتار ) را شعار خود ساختن.

بیست و دوم: توکل بر حق سبحانه و تعالی کردن در همه امور ، و نظر بر اسباب ( واسطه ها ) نداشتن.

بیست و سوم: بر جفای اهل ( ستم خانواده ) و متعلّقات ( وابستگان ) صبر کردن و زود از جا در نیامدن و بدخوئی نکردن.

بیست و چهارم: امر به معروف و نهی از منکر به قدر وسع ( توان )

بیست و پنجم: اوقات خود را ضبط ( کنترل و حفظ ) کردن و در هر وقتی از شبانه روز وردی قرار دادن که به آن مشغول می‌شده باشد تا اوقاتش ضایع نگردد.

و این ، عمده ( مهم ) است در سلوک.

 

این است آنچه از ائمه معصومین علیهم السلام به ما رسیده که خودشان انجام می‌دادند و به دیگران می فرمودند.‌»


خلاصه ای از « زاد السالک » فیض کاشانی

( که در پاسخ درخواست یکی از برادران روحانی نوشته و چگونگی سلوک راه حق را برای او توضیح داده است )


روایت دیشب ...

سه شنبه, ۲ تیر ۱۳۹۴، ۰۶:۴۱ ب.ظ

روایتی که دیشب بر منبر شرح کردم ( روایتی کاملا کارآمد و مؤثر در ارتیاطات اجتماعی )

علی (ع) :

وَاللهِ لایُعَذِّبُ اللهُ سُبحانَهُ مؤمناً بعد الایمانِ الّا بِسوءِ ظَنِّهِ وَ سوءِ خُلقِه - تصنیف غررالحکم و دررالکلم آمدی ش ح 5685 -

به خدا قسم که خداوند سبحان مؤمنی را بعد از ایمان آوردن عذاب نمی کند، مگر به خاطر بدگمانی و بداخلاقی اش.


تا کسی ایمان نیاورده باشد بحث تکلیف مطرح نیست، بی قید است، لاابالی ست.

اما وقتی مؤمن شد دغدغه احکام شرعی پیدا می کند، نسبت به تکالیف دینی حساس می شود.

اینجاست که سوء ظن خودش را نشان می دهد.


مردی را گرم صحبت با زنی می بیند، می گوید مگر نه این است که ارتباط با نامحرم حرام است! این دو چه به هم می گویند و لبخند می زنند؟!

برق همسایه را در سحرگاه ماه مبارک خاموش می بیند، می گوید: مگر روزه واجب نیست؟ ببین نامسلمان برای روزه بلند نمی شود و ...


به دنبال این بدگمانی چون او را در انجام دستورات شرعی مقصر می داند به گمان بد خود ترتیب اثر داده و بنای بداخلاقی با او را می گذارد!


و این همان چیزی ست که امیر (ع) مؤمنین را از آن پرهیز می دهد!

و همان چیزی ست که قرآن از آن پرهیز می دهد:

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آَمَنُوا اجْتَنِبُوا کَثِیرًا مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ - حجرات 12 -


علاج سوء ظن :

در دین ، اصلی داریم برگرفته از متون دینی به نام اصالة الصحة که مؤمنین می بایست افعال همدیگر را تا می توانند و تا ضد آن ثابت نشده ، حمل بر صحت کنند.

معاملات بازار اسلامی را حمل بر صحت کنند.

ذبیحه مسلمان را حمل بر صحت کنند.

تا آنجا که فقهاء عظام یکی از مطهِّرات _ پاک کننده ها _ را « غایب شدن مسلمان » بر می شمرند! که بی ربط به این نگرش اسلامی نیست.


بنابرین بگوید: از کجا معلوم که برداشت من از سخنان آنان درست باشد؟! بر فرض که درست باشد از کجا معلوم که قصد ازدواج شرعی نداشته باشند؟! اصلا در این اوضاع پرپیچ و خم از کجا معلوم این زن و مرد به هم محرم نباشند؟! 


یا بگوید: از کجا معلوم همسایه ام به جهتی، در تاریکی سحری میل نمی کند؟! از کجا معلوم  پیش از خواب سحری نخورده باشد؟ از کجا معلوم خواب نیفتاده باشد؟ اصلا شاید مریض باشد و روزه بر او واجب نباشد و احدی هم نمی خواهد از مریضی اش باخبر گردد! و...


دیگر سوء ظن ممنوع:

آنچنانی که از سوء ظن به دیگران نهی شده ایم، از بدگمانی به خدای متعال هم نهی شده ایم:

عن النبی (ص): أکبر الکبائر سوء الظن بالله - میزان الحکمة ح 9 باب حسن الظن بالله - بزرگترین گناه بزرگ: سوء ظن به خدا ( ی ارحم الراحمین ) است ( در مورد رزق و روزی ، در مورد برخورد با بندگان در قیامت و...)


سوء ظن مجاز:

و بله لااقل یک جا سوءظن بد نیست که مطلوب هم هست و آن: نسبت به خود شخص و نیت های به ظاهر الهی و انسانی اش است که مبادا نفس او را به بازی گرفته باشد! و واقعیت امر هواخواهی و هواپرستی باشد!


خانم! احیاناً شما « خدا » نیستید؟!!!

سه شنبه, ۲۶ خرداد ۱۳۹۴، ۱۲:۴۵ ق.ظ

انفاق ؛ اکرام ؛ ترحّم

شکرگزاری

پنجشنبه, ۲۱ خرداد ۱۳۹۴، ۰۱:۴۹ ق.ظ

شکرگزاری از نگاه قرآن کریم

روحیه شکر و سپاس، از بارزترین ویژگی‏های انسان است.

آدمی فطرتاً در برابر احسان کننده و نعمت دهنده خویش، احساس خضوع و فروتنی می‏کند؛ مگر آن که با غفلت و عصیان، آینه صاف فطرت خویش را دچار زنگاری غلیظ کرده باشد.

شاکر بودن، خصلتی است الهی که هر انسان با ایمان باید برای رهایی از عذاب دنیوی و اخروی و رسیدن به سعادت و اوج کمال انسانی خود را بدین خوی خدایی آراسته گرداند:

«مَا یفعَلُ اللّهُ بِعَذابِکُمْ اِنْ شَکَرتُمْ وءَامَنْتُمْ وَکانَ اللّهُ شاکِراً عَلیماً؛ اگر شکرگزاری کنید و ایمان آورید؟ خدا می‏خواهد با عذاب شما چه کند؟ خدا شکرگزارِ آگاه است. (اعمال و نیات شما را می‏داند و در مقابل اعمال نیک شما، پاداشی نیک عطایتان می‏کند.) (سوره نساء، آیه 147)

 

بی‏نیازی آفریدگار از شکرآفریدگان

آنان که از معرفت و حکمت بهره‏ای دارند، نیک می‏دانند که شکرِ نعمت‏های خداوند، وظیفه ای انسانی است که مایه رشد و تعالی روح و آثار بی شماری برای خودِ ایشان خواهد بود. این انسان است که به شکرگزاری و آثارِ ارزشمند آن، نیازمند است و گرنه خداوند، ذاتی است نامحدود و بی‏نیاز:

«ولَقدْ ءَاتَینَا لُقْمانَ الحِکْمَةَ اَنِ أُشْکُرلِلّهِ وَمَنْ یشْکُرُ فانّما لِنَفْسِهِ ومَنْ کَفَرَ فاِنَّ اللّهَ غَنی حمید؛ ما به لقمان حکمت دادیم؛ (و به او گفتیم:) شکر خدا را به جای آور. هر کس شکرگزاری کند، (هیچ سودی به خداوند نمی‏رساند؛ بلکه) تنها به سود خویش شکر کرده است و آن کس که کفران کند، (به زیان خود اوست و هیچ زیانی به خدا نمی‏رساند؛ چرا که) خداوند، بی نیاز و ستوده صفات است». (سوره لقمان، آیه 12)

 

رهاورد شکر

شکرگزاری از نعمت‏های الهی، آثار و نتایج ارزشمندی را برای انسان در همین دنیا به ارمغان می‏آورد که آشکارترینِ آن «فراوانی روزی» ، «فزونی خیر و برکت»، «دوام و ماندگاری نعمت» و «در امان مانی نعمت از بلا و نقمت» می‏باشد؛ آثار گرانبهایی که از رهگذر آیات و روایات بخوبی قابل اثبات و دستیابی است:

«واِذ تَأَذَّنَ رَبّکُمْ لَئِنْ شَکَرتُمْ لَأَزیدنَّکُمْ ولَئن کَفَرتُمْ انَّ عذابی لَشَدید؛ پروردگارتان اعلام داشت که: اگر شکرگزاری کنید (نعمت خود را) بر شما خواهم افزود؛ و اگر کفران و ناسپاسی کنید، مجازاتم شدید است». (سوره ابراهیم، آیه 7)

امام صادق (ع) در تفسیر آیه فوق می‏فرمایند: زیادتی نعمت، برای کسی است که حمد و شکر خداوند را بر نعمتهایش به جا آورد و بداند که نعمتها تنها از آن خدا و از سوی اوست؛ نه از غیر او.(1)

و در جایی دیگر می‏فرمایند: در تورات آمده است که: هر که تو را نعمتی داد شکرش گزار و بر هر که شکرت گزارد، نعمت بخش؛ چرا که با شکرگزاری نعمت‏ها نابود نگردد و با ناشکری پایدار نماند؛ شکرگزاری مایه فزونی نعمت و ایمنی از دگرگونی و نقمت است.(2)

بنابراین هر که توفیق شکرگزاری دایم بیابد، از خیر و برکت و فزونی مداوم نعمت بهره ور خواهد بود و هر که از ناسپاسان باشد و شکرگزاری ننماید، نعمت‏های موجود را نیز از دست خواهد داد.

به قول مولوی:

شکرِ نعمت، نعمتت افزون کند              کفر نعمت، از کفت بیرون کند


توصیه امام باقر (ع) به ما این است که: با پناه بردن به شکرگزاری خداوند، کمی و کاستی روزی را با استمداد از فضلِ خداوند به فزونی و زیادت تبدیل نمایید.(3)

 

شیوه شکرگزاری

نعمت‏های خداوند بر بندگان، بی اندازه است و هیچ آفریده ای را به نهایت و شمارش آن راهی نیست:

«واِنْ تُعَدّوا نِعْمَةَ اللّه لا تُحْصُوها؛

وآنچه را نتوان شمرد، شکرش چون توان کرد؟

به قول ابوسعید ابوالخیر:

من بی تو دمی قرار نتوانم کرد                احسان تو را شمار نتوانم کرد

گر بر تن من زبان شود هر مویی                یک شکر تو از هزار نتوانم کرد


حال که از شکر و حتّی شمارش نعمت‏های الهی عاجزیم، چه باید کرد؟

 

1. اعتراف به عجز و ناتوانی از شکرگزاری نعمت‏های الهی

باید در حدّ توان و همراهِ اعتراف به عجز، در شکرگزاری از خداوند بکوشیم و توفیق آن را نیز از خود او بطلبیم و بدانیم که هر شکر ما، خود توفیقی از جانب اوست که نیازمند شکر و سپاسی دیگر است.

آری، سزاوار آن است که انسان در مقام شکرگزاری خداوند، همواره به ناتوانی خویش، معترف باشد؛

همچون موسی (ع) که از جانب خداوند خطاب به او وحی آمد که:

«ای موسی! مرا چنان که سزاوار من است، شکرگزار». عرض کرد: «پروردگارا! چگونه چنان که سزاوار توست، شکرت گزارم؛ در صورتی که هیچ شکری نگزارم جز آن که همان شکر هم نعمتی است که تو عطایم فرموده ای». خطاب آمد: «اکنون که دانستی حتّی شکرگزاری نیز از جانب من است، حقّ شکر مرا، چنان که سزاوار من است ادا نمودی».(4)


عطایی است هر موی از او بر تنم             چگونه به هر موی، شکری کنم؟!

تو قائم به خود نیستی یک قدم               ز غیبت مدد می‏رسد دم به دم

 

2. شکر هر نعمت؛ پرهیز از حرام

شکرگزاری از هر نعمتی، به تناسب نوع نعمت می‏باشد؛ مثلاً شکرِ علم آن است که به آن عمل شود و به طالبانش عرضه شود.(5)

امّا شکر عمومی هر نعمتی این است که از آن در راه رضای خداوند استفاده شود و به وسیله آن، گناه و حرامی انجام نگیرد. امام علی (ع) - اسوه پرهیزگاران - می‏فرمایند:

«شکر هر نعمتی، آن است که از محارم الهی پرهیز و خودداری شود».(6)

 

3. شکرگزاری از خدا در شکرگزاری از خلق خدا.

از دیدگاه اسلام، شکرگزاری از آفریدگانی که واسطه رحمت و نعمتهای الهی می‏گردند؛ مانند والدین، کلّیه ذوی الحقوق و احسان کنندگان دیگر، لازم و مکمّل شکر خداست.

تا جایی که امام رضا (ع) می‏فرمایند:

«همانا خداوند عزّوجلّ به شکرگزاری خویش و شکرگزاری والدین در کنار هم، امر فرمود. پس هر که شکر والدین خود را به جا نیاورد، شکر خدا را نیز به جا نیاورده است».(7)


 پی‏نوشت‏ها:

1. تفسیر عیاشی: ج2، ص 222

2. کافی: ج 2، ص 94، حدیث 3

3. تحف العقول: 285

4. قصص الانبیاء راوندی، ص 161، روایت 178

5. غرر الحکم: 5667

6. مشکاة الانوار: 35

7. علل الشرایع: ص 560، حدیث


منبع:

مکاتبه و اندیشه از « بشارت، شماره 17 »

کاملا جدی: اثبات این چیز مساوی ست با اثبات ضدش !!!

سه شنبه, ۱۹ خرداد ۱۳۹۴، ۱۰:۱۷ ب.ظ

گفته اند و بجا گفته اند:

هر که خود را متواضع بداند ، متکبر واقعی اوست!!

چرا که تواضع از علائم بزرگی و رفعت است. 

و چنانچه شخص برای خود تواضع ثابت کند،

برای خود اثبات بزرگی و رفعت کرده است!

و این جز تکبر نیست!!


درجه !!!

سه شنبه, ۱۹ خرداد ۱۳۹۴، ۰۲:۱۰ ق.ظ

مردى از حضرت موسى (ع ) درخواست کرد که: براى من دعا کن تا خداوند آن حاجتم را که خودش مى داند برآورد!

حضرت موسى (ع ) دعا کرد.

به مجرد دعا ، حیوان درنده اى به مرد حمله کرد و او را کشت و گوشت بدنش را خورد!!!

موسى عرض کرد: خدایا! این چه حادثه غریبی بود؟!

خطاب رسید: اى موسى! این مرد از من درخواست درجه اى از مقامات کرد و او هرگز با اعمالش به آن درجه نمى رسید!

او را گرفتار آن درنده کردم که به واسطه آن گرفتاری بدان درجه نائل آید.


منبع:

داستانها و پندها جلد 3

مصطفی زمانی وجدانی

با اندکی تصرف

اینگونه دعا کن ...

سه شنبه, ۲۲ ارديبهشت ۱۳۹۴، ۰۶:۵۰ ب.ظ

(( اینگونه دعا کن ))

پیامبر بزرگوار اسلام صلّى اللّه علیه و آله همواره جویاى حال یاران خویش بود.

روزى شنید که یکى از یارانش بیمار شده ، به عیادت او رفت و جویاى حالش شد.

بیمار گفت : نماز مغرب را به شما به جماعت خواندم ، شما سوره (( قارعه )) را خواندى :


_  بسم الله الرحمن الرحیم الْقَارِعَةُ (1) مَا الْقَارِعَةُ (2) وَمَا أَدْرَاکَ مَا الْقَارِعَةُ (3) یَوْمَ یَکُونُ النَّاسُ کَالْفَرَاشِ الْمَبْثُوثِ ... 

بنام خداوند بخشنده مهربان

1 - آن حادثه کوبنده ،

2 - و چه حادثه کوبنده اى !!

3 - و تو چه مى دانى که حادثه کوبنده چیست ؟!

4 - روزى که مردم مانند پروانه هاى پراکنده به هر سو می گریزند!

5 - و کوه ها مانند پشم رنگین حلاجى شده مى گردد!!

6 - (در آن روز) کسى که ترازوهاى اعمالش سنگین است .

7 - در یک زندگى خشنود خواهد بود.

8 - و اما کسى که ترازوهایش سبک است .

9 - پناهگاهش هاویه (دوزخ ) است .

10 - و تو چه مى دانى هاویه چیست ؟!

11 - آتشى است سوزان  _


آنچنان تحت تاءثیر قرار گرفتم که به خدا عرض ‍ کردم :

((خدایا! اگر در نزد تو گنهکارم ، طاقت عذاب آخرت را ندارم ، در همین دنیا مرا عذاب کن!))

اکنون مى بینید که بیمار شده ام!

پیامبر فرمود:

دعاى درستى نکرده اى ، مى بایست در دعا، از قرآن سرمشق بگیرى ؛ آنجا که مى فرماید:

(رَبَّنا آتِنا فى الدُّنْیا حَسَنَةً وَ فى الاَّْخِرَةِ حَسَنَةً وَ قِنا عَذابَ النّارِ - سوره بقره آیه 201

پروردگارا! هم در دنیا و هم در آخرت ، به ما پاداش نیک بده و ما را از عذاب دوزخ نگهدار!)


 آنگاه پیامبرصلّى اللّه علیه و آله براى او دعا کرد و او از بیمارى نجات یافت .


منبع:

جلوه هائى از نور قرآن در قصه ها و مناظره ها و نکته ها

عبدالکریم پاک نیا


« استغر الله » به خاطر « الحمد لله » !!!

دوشنبه, ۲۱ ارديبهشت ۱۳۹۴، ۱۲:۴۴ ق.ظ

ابن خلّکان در "وفیات الاعیان" نوشته است که سرّی سقطی (1) گفت:


سی سال است که از یک جمله " الحمد للّه " که بر زبانم جاری شد، استغفار می کنم!!!

گفتند: چگونه؟

گفت: شبی آتش سوزی در بازار رخ داد. بیرون آمدم ببینم که به دکان من رسیده یا نه؟

به من گفته شد: به دکان تو نرسیده است.

گفتم: " الحمد للّه "

یک مرتبه متنبّه شدم که گیرم دکان من آسیبی ندیده باشد، آیا نباید در اندیشه مسلمانان باشم؟!!


(1)  از عرفای معروف قرن سوم هجری، متوفای سال 245 یا 250 ق در سنّ 98 سالگی. او شاگرد و مرید معروف کرخی و استاد و دایی "جنید بغدادی" بوده است.


منبع:

مجله مبلغان ش 92


سؤال:

بهترین شیوه ارتباط با امام زمان (ع) در این عصر چیست؟!

آیت الله بهجت ( ره) :

به دفتر امام زمان عمل کردن!

اطاعت او کردن - کَأَنّه می بینه! کانّه نداره یقیناً می بینه!

- این صحبتی که بنده می کنم به شما ، امام زمان جلوتر از شما می شنود ؛ شما با بنده صحبت می کنید امام زمان جلوتر از بنده ... عین الله الناظره و اذنه الواعیه... -

سؤال:

یعنی همین دستورات را عمل کنیم کافی ست؟! دعایی؟! یادی؟!

آیت الله بهجت (ره) :

بالاترین دعا اطاعتش است!!


پیاده شده از فایل صوتی 

منبع: باشگاه خبرنگاران جوان

کد خبر: ۵۱۹۵۲۲۳  تاریخ انتشار: ۱۹ اردیبهشت ۱۳۹۴ - ۰۳:۳۴

زیبای زیبا پسند

جمعه, ۱۸ ارديبهشت ۱۳۹۴، ۰۲:۰۱ ب.ظ

ارزش زیبایی و پاکیزگی در اسلام

از امتیازات دین مبین اسلام توجه به زیبایی و آراستگی ظاهری و پاکیزگی در کنار سیرت پاک و آراستگی باطنی است.

اسلام همچنان که انسانها را به سوی پاکی و سلامت روح فرا می خواند، همان طور به آنان دستور می دهد که ظاهری جذاب، با سلیقه و زیبا داشته باشند.

قرآن کریم در این زمینه می فرماید: "إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ التَّوَّ ابِینَ وَیُحِبُّ الْمُتَطَهِّرِینَ "؛(7) "خداوند متعال توبه کننده گان [و کسانی که روح و روان خود را از آلودگیهای گناه شستشو می دهند] و پاکان [که با طهارت و نظافت، جسم خود را از آلودگیها حفظ می کنند ]را دوست دارد."

علی علیه السلام نیز فرموده است:

"اَلطُّهْرُ نِصْفُ الْاِیمانِ؛(8) پاکیزگی نیمی از ایمان است."

و در گفتار دیگری زیبایی در اسلام را در یک جمله خلاصه کرده و فرموده است:

"اِنَّ اللَّهَ جَمِیلٌ یُحِبُّ الْجَمالَ وَ یُحِبُّ أَنْ یَری اَثَرَ النِّعْمَةِ عَلی عَبْدِهِ؛(9) خداوند زیباست و زیبایی را دوست دارد و دوست دارد که اثر نعمت را بر [وجود] بنده اش ببیند."

آن حضرت همچنین به فضل بن عباس فرمود:

"فَاَلْبِسْ وَتَجَمَّلْ فَاِنَّ اللَّهَ جَمِیلٌ یُحِبُّ الْجَمالَ وَلْیَکُنْ مِنْ حَلالٍ؛(10) لباس [زیبا] بپوش و خود را بیارای؛ چرا که خداوند زیباست و زیبایی را دوست دارد و البته به شرط اینکه از راه حلال باشد."

رعایت نظافت و پاکیزگی ظاهر، ناخواسته در دیگران جاذبه ایجاد می کند و انسانها به سوی فردی که ظاهری آراسته و زیبا داشته باشد، به طور ناخودآگاه کشیده می شوند.

پس شایسته است که یک انسان با ایمان با رسیدگی به وضع ظاهری خویش و مرتب کردن لباس و پوشش مناسب و تمیز، خود را در جامعه دوست داشتنی و محبوب قرار دهد. این عمل علاوه بر اینکه موجب عزت و آرامش است، جلوه ای از خصلتهای زیبای انسان نیز می باشد.

اساساً عشق به زیبایی و زیبادوستی از تمایلات فطری بشر است و تمام طبقات مردم، از اقوام و ملتهای پیشرفته تا عقب افتاده ترین افراد جامعه به این حقیقت اذعان دارند.

در روایات اهل بیت علیهم السلام به پوشش ظاهری زیبا و تمیز و پاکیزه تأکید فراوان شده است.
امام مجتبی علیه السلام فرمود:

"اِنَّ مِنْ اَخْلاقِ الْمُؤْمِنِینَ... تَجَمُّلاً فِی فاقَةٍ؛(11) از ویژگیهای مؤمنین این است که... در عین فقر و ناداری، ظاهری آراسته [و پاکیزه ] دارند."

آری، مؤمنین هر چقدر هم فقیر و بی چیز باشند، خود را در ظاهر مفلوک و درمانده و کثیف نشان نمی دهند.

ظاهر فرد با ایمان، جلوه ای از ایمان باطنی اوست. امام مجتبی علیه السلام خود نیز چنین بود و جمال ظاهری را با جمال باطنی درهم آمیخته بود و صورت زیبا را با سیرت نیکو یکسان می نمود.

امام صادق علیه السلام در این زمینه فرموده است:

"کانَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه وآله یُنْفِقُ عَلَی الطِّیبِ اَکْثَرَ مِمَّا یُنْفِقُ عَلَی الطَّعامِ؛(12) رسول خدا صلی الله علیه وآله همواره برای عطر بیشتر از غذا پول می پرداخت!!"

و این اهمیت زیبایی ظاهری را در سیره آن حضرت می رساند.

...

امام خمینی رحمه الله و آراستگی ظاهری 

در آراستگی ظاهری و باطنی شخصیتی کم نظیر بود.

امام در سی سالگی از مدرسین نامی قم بود و از همان دوران با سایر طلبه ها فرق می کرد. قیافه ایشان خیلی زیبا و لباسشان خیلی تمیز و منظم بود. ایشان مقید بود که کفش تمیز و جوراب مرتبی بپوشد. عمامه خود را مرتب می کرد و در جامعه به صورت یک انسان پاک و منظم ظاهر می شد.

در منزل امام آینه ای بر دیوار قرار داشت که هر وقت بلند می شد، در آینه خود را مرتب می کرد.

به اعتراف بسیاری از شاگردان، امام از نفاق و ریاکاری متنفر بودند و از حالت فقر نمایی بدشان می آمد.

حتی با اینکه مقروض بودند، به وضع ظاهری خودشان می رسیدند.

سالها یک قبا و لباده داشتند!! ولی همین یک قبا آن قدر تمیز بود که شاید کمتر کسی به نظافت ایشان پیدا می شد!

موقع صرف غذا دستمالی بلند را جلوی گردن و سینه قرار می دادند که احیاناً غذا روی لباس ایشان نریزد و لباسشان لک نگیرد!

همیشه از چند متری اتاق امام بوی عطر به مشام می رسید.(13)

منبع:

مبلغان ش 95

لااله الا الله

سه شنبه, ۱۵ ارديبهشت ۱۳۹۴، ۱۱:۲۷ ب.ظ

اگر سالکى ، بدان که :

طى مراحل و قطع منازل جز به گام هاى نفى و اثبات میسر نیست! و این معنى جز در کلمه طیبه لا اله الا الله یافت نشود.


اهل الله گفتند که :

هیچ نوع از انواع اذکار و عبادات در ترقى درجات و مقامات معنوى اثر این کلمه طیّبه را ندارد!


از این روى رسول الله (ص ) فرمود که :

در روز رستاخیز هر کار نیک سنجیده شود، جز گواهى دادن به لا اله الا الله که آن را در ترازو ننهند! چه اگر در ترازو رود، آسمان ها و زمین هاى هفتگانه با وى برابرى نکنند!! ( کنایه از این که ثواب این کلمه را نهایت نبود و به شمار نیاید و هیچ چیز همسنگ او نگردد )


منبع:

پندهاى حکیمانه علامه حسن زاده آملى

عباس عزیزى



خدا به تو عطایی کرده که به پیغمبرش هم نکرده است !!

شنبه, ۵ ارديبهشت ۱۳۹۴، ۱۰:۳۸ ب.ظ

شخصی به احمد بن خالد گفت:


خدا به تو عطایی کرده که به پیغمبرش هم نکرده است!!

 احمد از این گفته در خود فرو رفت و به خشم آمد و با عتاب بسیار از گوینده سؤال کرد:

 که ای کم خرد! آن چیست که خداوند به من عطا کرده و به رسول خدا صلی الله علیه وآله ارزانی نداشته است؟

 آن مرد در پاسخ گفت:

خداوند به رسول خودش می فرماید:

 "لَوْ کُنْتَ فَظّاً غَلِیظَ الْقَلْبِ لاَنْفَضُّوا مِنْ حَوْلِکَ" - آل عمران آیه 159 - "ای پیامبر! اگر تندخو و سخت دل بودی، مردم از گرد تو متفرق می شدند."

در صورتی که تو تندخو و سخت دل هستی ، و ما از گردت متفرق نمی شویم !!!



نصیحت به نصیحت کنندگان!!!!!

پنجشنبه, ۳ ارديبهشت ۱۳۹۴، ۱۰:۳۰ ب.ظ

علی علیه السلام فرمود:

کسی که خود را در معرض پیشوایی و رهبری مردم قرار دهد، باید قبل از آموزش دیگران خود را تعلیم داده باشد!

 و پیش از آنکه به زبان چیزی بگوید و با سخن دیگران را ادب کند، لازم است همان را در عمل پیاده کرده باشد!

و کسی که خود را تعلیم و توسن نفس سرکش خویش را تأدیب کند، پیش از آنکه دیگران را آموزش دهد و ادب آموزد، سزاوار بزرگداشت و تکریم است - نهج البلاغه صبحی صالح -


نفسِ خود ناکرده تسخیر ای فلان!
چون کنی تسخیر نفس دیگران؟!

 نفس را اوّل برو در بند کن
پس برو آهنگ وعظ و پند کن
 

منبری بگذار بهر خود نخست !
وانگهی برجه به منبر تند و چست

آتشی در دل برافروز آنگهی
گرم کن هنگامه وعظ ای رهی!

تا ز سوز دین نگردد دل کباب
دم نگردد گرم، ای عالی جناب!

تا تو را سوزی نباشد در جگر
دم مزن، کاندر دمت نبود اثر !


- ملا احمد نراقی، مثنوی طاقدیس -


منبع:

مبلغان ش 81


طناب کشی

چهارشنبه, ۲ ارديبهشت ۱۳۹۴، ۰۹:۳۸ ب.ظ

مرحوم آقا نجفی قوچانی، در گزارشی ماجرای دوران طلبگی خود در اصفهان را چنین می نویسد:


... در این حجره تازه که حجره هامان وصل به هم بود، از میان طاقچه سوراخ نمودیم و ریسمانی در آن کشیدیم که یک سر ریسمان در حجره رفیق بود و یک سر آن در حجره من!

وقت خواب آن سر را رفیقم به پا یا دست خود می بست و این سر ریسمان را من به دست خود می بستم تا سحر هر کدام زودتر بیدار شدیم دیگری را بدون اینکه صدا بزنیم بیدار کنیم! که مبادا طلبه ای از صدای ما بیدار شود و راضی نباشد!!


منبع:

مبلغان ش 81

از:

سیاحت شرق